نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

روحانیتِ شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی


روحانیتِ شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی

محمود خادمی

« بخش اول »

الحق که آقای " جلیل محمد قلی زاده " بنیانگذار روزنامه " ملا نصرالدین " در سال 1908 ؛ چه پیش بینی به حق و درستی در باره نقش مخرب و ویرانگر آخوندها در آینده سیاسی کشور ما ارائه داده بود. وی در آن زمان گفته بود : اگر با این نیروی مخرب جامعه و تاریخ کهن ( یعنی روحانیون ) تسویه حساب نشود ؛ خواه انقلاب مشروطه بشود یا نشود ؛ این میکروبها میمانند و من می ترسم در آینده نزدیکی چشم باز کنید و ببینید ؛ هشتصد ملا یکجا خلق شده ؛ ملا همه امور مملکت را بدست گرفته ؛ همه ثروت شما را بر باد داده ؛ شما را به امان خدا سپرده و افسارتان را به بیگانگان رها کرده !!!

مقدمه : اول اینکه ؛ این مقاله در چند بخش نوشته و تقدیم خواهد شد . و بعد اینکه قبل از پرداختن به موضوع اصلی مقاله که در باره روحانیت ؛ اسلام سیاسی و حکومت دینی است ؛ لازم است به عوامل محتوائی و کمکی که ؛ زمینه ساز سوء استفاده گسترده و ارتجاعی آخوندهای پلید از اسلام و تشیع میشود اشاره کنم :
الف ــ اسلام :
1 ــ مستقل از خوب و بد بودن اسلام ؛ واقعیت این است که قران کتاب پایه ای مسلمانان و سایر متون دینی ؛ در زمینه تاریخی و جغرافیائی خاصی مطرح شده است . محتوی این کتاب به دست افراد مختلفی نگاشته شده که هم از لحاظ شخصیتی و روانی ( میل به قدرت و سلطه برای منافع شخصی و یا تلاش صادقانه برای احیا دین ) و هم از لحاظ ذهنی و فکری ( میزان تشخیص اسلامی بودن و نبودن امری و موضوعی ) تفاوتهائی داشته اند . این امر باعث شده است که اسلام به عنوان پیامی برای رهائی و نجات انسانها و اسلام به عنوان ابزار کسب قدرت و سلطه ؛ در هم آمیخته شده است . و به دلیل همین دوگانگی و تناقض در دوره های مختلف تاریخ ــ و در مقطع حاضر هم ــ شاهد برداشتهای متعارض و تفسیرهای غریب از قران ؛ سنت و دیگر متون اسلامی می باشیم که زمینه را برای سوء استفاده آخوندها فراهم کرده است . در چنین وضعیت و شرایطی سخن گفتن از اینکه ؛ این چهره راستین از اسلام است یا چهره تحریف شده آن ــ اگر چه بحث در این زمینه زائد و درد سر آفرین است و گره گشای مشکلی فعلی مردم ایران نخواهد بود ــ و بحث در باره اینکه آیا اسلام راستین ؛ مبشر صلح و دوستی است یا نه ــ در عین حال که مسئله اصلی نمی باشد ــ به امر مشکلی تبدیل شده است .
2 ــ بنابر ادعای بیشتر مسلمانان و بعضا" روحانیون ؛ قران کتاب اصلی مسلمانان ؛ کتابی است که نوشته های آن به صورت سمبلیک بیان شده است . یعنی نوشته های آن ــ آیه ها ــ برای آنکه در همه ادوار مصداق داشته باشد و مشکلات مردم و جامعه را حل کنند ؛ به صورتی سمبلیک و رمز گونه بیان شده اند . این امر باعث شده است که زمینه تفاسیر و برداشتهای بعضا" متضاد و گوناگون از آیات قران فراهم شود .
همچنین این امر باعث شده که ؛ هیچ دینی باندازه اسلام نتواند ؛ تا این حد مورد سوءاستفاده متولیان آن قرار بگیرد . در میان آیات قران و سایر متون مذهبی هزاران آیه و حدیث و نقل قول برای توجیه اعمال جنایتکارانه و ستمگرانه متولیان و سخنگویان آن وجود دارد . حتی آیه های قرانی و تفسیر و ترجمه های آن ؛ بگونه ای است که براحتی می تواند در خدمت امیال ظالمانه و ضد انسانی عالمان و حکام دینی قرار گیرد . مثلا" در قران هم آیه های مکی وجود دارد و هم آیه هائی که در مدینه نازل شده اند ؛  متولیان دینی از آیه هائی که در مدینه نازل شده اند برای سیاست های سازشکارانه و بدور از قهر و خشونت استفاده می کنند و بر عکس از آیه های که در مکه نازل شده برای قهر و سرکوب و اعمال خشونت در جامعه استفاده می کنند .
ب ــ شیعه :
مذهب شیعه هم ؛ با ادعای زنده بودن یکی از امامانش ــ امام دوزادهم شیعیان ــ و بدلیل اینکه موضوعِ تولد و غیبت و زنده بودن وی ــ امام دوازدهم ــ در هاله ای از رمز و راز و ابهام قرار دارد ؛ قلمروئی افسانه ای و راز آلود و پر از موجودات غیبی و خیالی پیدا کرده  است .  این امر باعث شده است که مذهب شیعه پتانسیل پذیرش ( خورند ) خرافات ــ که اجنه ؛ رمل و اسطرلاب ؛ دعا نویسی ؛ جنّ و پری و .... از نمادهای آن است ــ را در جامعه فراهم کرده است . در چنین زمینه و بستری و با سوء از " غیبت و زنده بودن امام " است که آخوندها در طول تاریخ بساط کلاشی ؛ حقه بازی ؛ غارت و چپاول مردم را پهن کرده اند .

اما بهر حال و با وجود اینکه معتقدم ؛ نمی توان بطور قطع و یقین باور داشت و گفت ؛ که رفتارهای ضد انسانی و جنایتکارانه سران این نظامِ دینی هیچ ربطی به اسلام ندارد و نمی توان با قاطعیت هیچ نقشی برای اسلام در این رابطه قائل نشد ؛ ولی این مقاله در نقد و نفی اسلام نوشته نشده بلکه افشای چهره کریه و درون مایه ی فاسد آخوندها و نقش " اسلام سیاسی " در سیه روزی مردم و کشورمان را مورد توجه قرار داده است . چرا که معتقدم که شکاف امروزه میان دین و غیر دین در جامعه ؛ محصول اسلام گرائی ــ اسلام سیاسی ــ است که همین طبقه روحانیت نقش اصلی و اساسی در پیدایش و گسترش آن در جامعه را بعهده داشته اند .

یکم ــ تعریف روحانیت :
روحانیت صنفِ عرضه کننده دین و مذهب است ؛ به عبارتی روحانی کسی است که دکان و مغازه دو نبش دین فروشی دارد ؛ بر این اساس آنها تا توانسته اند برای رونق کارشان به افسانه پردازی ؛ اسطوره سازی و تقدس آفرینی در عرصه دین دست یازیده اند . روحانی دشمن آشتی ناپذیر آزادی و آزادیخواهی است ؛ چون تنها با سرکوب آزادی است که می تواند حوزه نفوذ خود را در جامعه و در میان مردم عامی و چشم و گوش بسته گسترش دهد و به رونق کار و کاسبی دینداری و نفوذ و اقتدار معنوی خود بیافزاید . بنابراین در طول تاریخ ترویج خرافات و توسعه شیعه گری با تقدیس از امامان شیعه و ساختن امام زاده های دروغین کار اصلی روحانیت بوده و هست .
غلامعلی جعفر زاده عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس : در 30 سال گذشته بیش از 8 هزار امامزاده درست شده است ؛ یعنی سالی بطور میانگین 300 امامزاده در هر سال به امامزاده های کشور افزوده شده است . تعداد امامزاده ها در اوایل انقلاب 1500 عدد بود ؛ اکنون به 10 هزار و 500 رسیده است .
از طرف دیگر آخوندها ؛ در طول تاریخ با انتساب خود به خاندان پیامبرِ اسلام ؛ به کلاشی و خالی کردن جیب مردمِ  ساده تحت عنوان خمس و نذورات و سایر باجگیری ها از مردم مشغول بوده اند ؛ بعبارتی " سید سازی " و سهم بری از وجوهات شرعی از ایزار های رونق کار و کاسبی آنها بوده است .
این صنف دارای ساختار اداری ــ مالی و همچنین ویژه گیهای رفتاری ویژه خود است . درد آنها هیچوقت درد میهن و ملت نبوده و همیشه بدنبال منافع روضه خوانان و هم صنف های خود بوده اند . سابقا" و در طول تاریخ از درون حوزه ها ــ اکنون که تمام امکانات کشوری بزرگ و ثروتمند مانند ایران را در اختیار دارند در بیرون از حوزه ها و در سرتاسر ایران آخوند زده ــ بیرون را کنترل و فتوا صادر می کردند .
ویژه گی برجسته حضرات خود شیفتگی است ــ خود را مرکز عالم و نظر کرده خدا میدانند ــ و فکر می کنند همه چیز را میدانند . اگر چه امروزه با پیشرفت علم و دانش بسیاری از سرحدّات فرمانروایی خدا در ادیان ابراهیمی به تصرف شاخه های مختلف علوم در آمده و بسیاری از وظایفی را که در گذشته دین ( و آخوندها به عنوان سخنگویان دین و خدا ) بر دوش آفریدگار گذاشته بود ؛ را علم بعهده گرفته است و اگر چه آیات عظام و سایر روحانیون ــ اکنون که بر سر گنج نشسته اند ــ به هنگام مریضی دست بدامن علم میشوند و ترجیح میدهند برای معالجه به پاریس و لندن و .... بروند ولی کماکان خود را صاحبان اصلی علم و دائرة المعارف علوم میدانند و در همه زمینه ها اظهار فضل می فرمایند . به پاره ای از نظریه های علمی این جماعت توجه کنید :
آیت الله جوادی عاملی : دانشمندان فیزیک ؛ شیمی ؛ باران شناسی و زمین شناسی و ...بدون پسوند اسلامی نفهمند ( یعنی باید بیایند پیش آخوندها شاگردی کنند )
آیت الله مصباح یزدی : مقام عظمای ولایت فقیه هر سال در 5 اسفند به مدت 5 ساعت به آسمان میرود ( حتما" با سوخت جامد !! ) و در آنجا با حضرت خضر و امام زمان جلسه برگزار می کند و بزمین بر میگردد (کاشفان موشک قاره پیما )
آیت الله خزعلی در باره کشف جدید علمی خود صحبت کرده و گفت : حجاب موجب بالا رفتن معدل دانشجویان می شود . و بسیاری اراجیف مسخره دیگر
واقعیت این است که در گذشته صاحبان دین آخوندی به ادعای خودشان همه چیز و همه کاره بودند ؛ به عبارتی متولیان و نمایندگان اسلام همه تخصص ها را یک جا و با هم داشتند ؛ یعنی یک آخوند هم دکتر بود ( مسئول جان و روان آدمی ) و دارو تجویز می کرد و هم با خارج کردن جنّ و پری از بدن به معالجه روان انسانها می پرداخت و هم مسئول ثبت و احوال بود و طلاق و ازدواج افراد را رسیدگی میکرد ؛ هم قاضی دادگاه بود ؛ هم معلم مکتب خانه بود و هم ..... اما با آغاز عصر جدید و کوتاه شدن دستهای دین در دخالت در علوم و تخصص ها دیگر ( به عبارتی لاغر شدن دین ) شغل آخوندی محدود شد به همان دینداری ؛ شغلی که بر خلاف مشاغل دیگر مثل پزشکی ؛ معلمی ؛ قضاوت و ... منشاء هیچ سود و فایده برای مردم نمی باشد .
روحانیون معمولا" فارغ التحصیلان حوزه های علمیه قم ؛ نجف ؛ اصفهان و مشهد هستند . آنها معولا" از 15 سالگی در این مراکز شروع به تحصیلات دینی می کنند ؛ شخصیت آنها در درون نهادهائی که مبتنی بر آداب و قواعدِ ویژهِ حوزه هاست شکل می گیرد و بر اساس فرهنگ و اخلاق ویژه ای تربیت می شوند . مثلا" حوزه علمیه قم بزرگترین تأمین کننده کالائی است که امروز قدرت و ثروت را در ایران در اختیار دارد . در این حوزه ها همه چیز حول محور دین و شیوه زندگی و تفکر بالاترین نمایندگان روحانیت شیعه یعنی مراجع شکل می گیرد .
آنان همواره به جامعه چنین القاء کرده اند که گویا اگر روحانیت و دستگاه عریض و طویل حوزه ها و مراکز مذهبیِ زیر نظر آنان نباشد ؛ دین و ایمان مردم از میان میرود و از خدا ؛ پیغمبر و امامان و .... خبری بجا نمی ماند . در حالیکه وابستگی جامعه بیک قشر مفت خور و انگل نه تنها هیچ ربطی بدین و ایمان مردم ندارد ؛ بلکه بدلیل کثرت جنایات و زهد و تقوای دروغین که از دامان کثیف روحانیون ؛ آیت الله ها و سایر مراجع دینی بر خاسته است بسیاری از مردم ایران از اسلام رویگردان شده اند .
دین آخوندها شدیدا" به مال دنیا آلوده است . ارزش ایمان و میزان دینداری روحانیون را باید در کادر " اقتصاد سیاسی " ای سنجید که پارامترهای مختلف دین فروشی را بررسی میکند . ولی فقیه در حکومت دینی ؛ بانکدار و سهام دار اصلی تجارتِ دین است . حوزه های علمیه قم ؛ اصفهان و مشهد وامدار این بانک می باشند و آخوندها در واقع کارمندان این بانک دینی هستند و همچنین نماز عبادی ــ سیاسی جمعه و نمازی که در مساجد بر پا میدارند ؛ امر به معروفی که در معابر و خیابانها انجام میدهند و سایر مراسم و مناسک های دینی و ..... نیز در خدمت تقویت این بانک می باشد .
اساسا" روحانیتِ ایران چه در دوره های بسیار طولانی در گذشته ؛ که در برابر مظالم اجتماعی و جور و ستم بر مردم سکوت کرده بودند و بکار دینداری خود مشغول بودند و از نفوذ و قدرت معنوی خود برای رونق دکان دینداری خود استفاده میکردند ــ تا بهتر بتوانند مردم را سر کیسه کنند ــ و چه در دوران سی و چند ساله اخیر  که تمامی قدرت سیاسی کشور را قبضه کرده اند ؛ همواره از دشمنان آزادی و دمکراسی در کشور بوده اند و بعضا" همراهی و پشتبانی مقطعی از مبارزات و اعتراضات مردم در گذشته هم ؛ هیچوقت با هدف حمایت از آزادی و آزادیخواهی نبوده است ، بلکه برای کنترل اعتراضات و اینکه آزادی و دمکراسی در جامعه جان و قوت نگیرد ؛ بوده است . در محورهای بعدی در این باره بیشتر توضیح میدهم .
چنین بوده است که واپس مانده ترین اقشار اجتماعی و سیاهکار ترین نیروهای تاریک اندیش جامعه ؛ ــ یعنی آخوندها ــ با سوء استفاده از ایمان و اعتقاد دینی مردم و شرایط سیاسیِ خاص دیگر ؛ انقلاب ضد سلطنتی مردم را مصادره نموده و نه تنها قدمی بسوی آزادی و رهائی مردم بر نداشتند  ؛ بلکه آن امتیازهای حقوقی ؛ سیاسی ؛ فرهنگی و اجتماعی را هم که ؛ مردم در اثر مبارزه مردم با رژیم شاه قبل از انقلاب 57 کسب کرده بودند  را ؛ نیز از دست دادند .
آخوندهائی که با نام اسلام و انقلاب به قدرت رسیدند و در کسوت مدعیان و نمایندگان دین و نجات ایمان مردم بر سر کار آمدند . اینک بیش از سی سال است که بنام دین ؛ پیغمبر و همه مقدسات دینی ؛ پنجه خونین خود را قبل از همه در مقدسات و محرمات دین فرو کرده اند و خدا و پیامبر و دیگر مقدسات دینی را سکه یک پول کرده اند . آنها علیرغم اسلام پناهی های کاذب و دروغین ؛ زشت ترین اعمال را مرتکب می شوند . مکر و دروغ را رنگ تقیّه و شریعت می زنند و بنام دین خدا برای حفظ قدرت می کشند و به زن و مرد آزادیخواه کشور تجاوز می کنند .
در واقع نهاد روحانیت پیش از هر چیز و حتی مقدم بر دل مشغولی اجرای شریعت به حفظ و بقای خویش می اندیشد . بارها از " عبدالکریم حائری " مرجع بزرگ عالم تشیع پرسیدند ؛ چرا در برابر نقض احکام شریعت بدست دولت رضا شاه اعتراض نمی کند . هر بار پاسخ او آن بود که وظیفه او در آن شرایط حفظ حوزه می باشد .
و در حالیکه در ابتدای پیروزی انقلاب " آیت الله مرتضی مطهری " از تئوریسین های کلیدی نظام ؛ در تلویزیون جمهوری اسلامی اعلام کرده بود : اسلامی بودن این جمهوری به هیچ وجه با حاکمیت ملی و دمکراسی منافات ندارد و ... هیچکس نمیخواهد اسلامی بودن جمهوری را بر مردم تحمیل کند . سالها بعد از قدرت گرفتن آخوندها و مسلط شدن آنها بر اوضاع ؛ آیت الله محمد تقی مصباح و آیت الله ابوالقاسم خزعلی بصراحت اعلام میدارند : دمکراسی با ولایت فقیه و اسلام سازگار نیست .
و باز ؛ در حالی که تا قبل از انقلاب 57 نظر غالب مراجع و روحانیون شیعه در حوزه ها و مراکز دینی ؛ ممنوع بودن دخالت دین در سیاست و جایز و روا نبودن بر پائی حکومت دینی در دوران غیبت امام دوازدهم بود و اکثر علمای شیعه به حکومت غیر روحانی معتقد بودند و حتی خمینی هم در ابتدا خواستار سرنگونی شاه و حکومت اسلامی نبود .
ولی با قرائتی جدید از " ولایت فقیه " که توسط آیت الله مصباح ارائه شد ؛ آخوندها نظام استبداد دینی را بر کشور ما تحمیل نمودند . مصباح یزدی در قرائت جدید از ولایت فقیه می گوید : مردم در واقع " ناصر " ولی فقیه اند نه " ناصب و مشروع بخش " . یعنی جایگاه مردم نه انتخاب و نه حتی مشروع بخشی ؛ بلکه وظیفه مردم پشتیبانی و تائید او می باشد . تا پیش از این اکثر مراجع شیعه در زمینه ولایت فقیه پیرو نظریه " انتخاب " بودند که مصباح یزدی نظریه " کشف " را در مقابل آن قرار داد .
بر اساس این دیدگاه مصباح یزدی در مورد ولی فقیه ؛ ولی فقیه از قدرتی آسمانی مشابه پیامبر اسلام برخوردار است  و عملا" و نظرا" امکان نظارت بر وی منتفی میشود . حجت الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در باره ولی فقیه می گوید : انسان وقتی به سعادت دنیائی می رسد که زیر پرچم کسی قرار گیرد ؛ که بالاتر از او فقط خداست و آن یک نفر ولایت فقیه است . وی در ادامه می گوید : عاملی که باعث شد شیطان از اوج سقوط کند ؛ ضدیت او با ولایت فقیه بود .
اکنون دیگر دروغ ؛ ریا و تزویر ؛ ترویج شیادی و حقه بازی دینی ؛ خرافات و ... سراسر کشور را فراگرفته است . روحانیون هر آنچه در چنته شریعت آخوندی وجود داشته و هر شگردی را که می توانسته اند در این 34 سال بکار بسته اند ؛ امّا بر خلاف خوش بینی ها و اعتماد اولیه مردم بدین و آخوندها که در اوائل تشکیل حکومت دینی وجود داشت ؛ دیگر اکثریت مردم کشور دین موجود در دست آخوندها را ؛ حتی یک امر الهی که بتواند برای رستگاری معنوی و تهذیب اخلاق فردی و اجتماعی مفید و لازم باشد ؛ نمی دانند . متأسفانه امروزه دیگر آخوندها با همه جنایات ؛ فساد و خونریزی هائی که مرتکب شده اند ؛ کمترین امکان های سازش و بردباری مردمی را ؛ در کشور باقی گذاشته اند .
اکنون دیگر دوران آزمون و خطا از مردم ایران گذشته است و زمان رونمائی از حکومت دینی خیلی پیش از این فرا رسیده است . مردم با فرهنگی که ظرفیت و توان بالقوه داشتن حکومتی ملی و دمکراتیک و ملزم به رعایت حقوق بشر را داشتند اسیر و گرفتار حکومتی شدند که امروزه بعد از 34 سال حاکمیت پلید آخوندها بروشنی میبینند که بوی گند فساد ؛ دزدی ؛ دروغ ؛ ریا و تزویر ؛ ترویج شیادی و حقه بازی دینی ؛ خرافات و ... سراسر کشور را فراگرفته است .

دوم ــ نطفه بندی و پیدایش روحانیت :
با فوت چهارمین و آخرین " نایب امام زمان " در دوران " غیبت صغری " و اعلام اینکه وی جانشینی برای خود تعیین نکرده است ؛ یعنی با شروع عصر " غیبت کبری " موجودیتی بنام آخوند قد علم کرد و به میدان آمد . در واقع با شروع ایندوره ؛ این موجودات که بعدها آخوند های شیعه نام گرفتند بعنوان " محدّث " ؛ " فقیه " ؛ " قاضی شرع " و .... از زمین و آسمان جوشیدند و بالا آمدند .
بعدها بتدریج و بدلیل نیازهای آن دوره و شرایط تاریخی مناسب ؛ وجود و حضور این قشر و طایفه بعنوان صاحب عله های اصلی و کلید داران عالمِ غیبِ مذهبِ تشیع رسمیت یافت ــ البته تلاش ؛ شیادی و دسیسه چینی آخوندها در تکیه انحصاری بر این صندوقِ گنجِ گرانبها را نباید ندیده گرفت ـــ . بدین ترتیب با شروع غیبت کبری ــ امام دوزادهم شیعه ــ ؛ از آنجا که رابطه دینکاران و دینداران با عالم غیب قطع گردیده بود ؛ آخوند به عنوان کسی که حلقه وصل با عالم غیب است و این مسئولیت بزمین مانده بوی واگذار شده است ؛ میدان دار شد و این نقش را در تاریخ شیعه بعهده گرفت .
در واقع آخوند و روحانیت میراث دار مدعیان رابطه با عالم ( 4 نایب امام زمان در دوره غیبت صغری ) غیب است و از حاشیه سفره آنان نان می خورد . آخوندها بعدها با پاسداری انحصاری از این میراث در تاریخ شیعه ؛ توانستند سر قفلی اصلی و انحصاری تفسیر قران ؛ احکام و احادیث شیعه و هر آنچه که به اسلام و تشیع مربوط می شود را برای خود محفوظ نگهدارند و بعبارتی آخوند ؛ زبان اسلام و مذهب تشیع میشود .
بگواهی تاریخ و اسناد ثبت شدهِ مذهبی تا پیش از این و در تمام دوران حیات ائمه و انبیاء حتی یک آخوند متعلق به ادیان مختلف و از جمله اسلام یافت نمی شود ؛ دلیل آنهم مشخص است ؛ زیرا با وجود صاحب عله های اصلی ــ یعنی خود امام و پیامبران ــ و وقتی کسی هست که می شود از طریق او با عالم غیب تماس گرفت ؛ چرا باید او را رها کرد و سراغ رابطین دست چندم رفت ؟ و ارتباط با عالم غیب را از طریق آنان بر قرار نمود .
بهر حال روحانیت به مثابه نیروئی ارتجاعی و عقب مانده که خود را صاحب اختیار و مسئول آداب و زندگی فردی و اجتماعی انسان ایرانی از لحظه تولد تا مرگ میداند ؛ اینگونه پا به عرصه تاریخ کشورمان گذاشت . این موجودات آدم نما ؛ قرن هاست که مانند زالو بر بدن مردم ایران چسبیده اند و از شیره جان و خون مردم تغذیه می کنند و باز هم مثل همیشه در مقابل خواسته های آزادیخواهانه و مطالبات بر حق مردم ایستاده اند .
آخوندها در واقع بلندگویان اصلی اسلام سنتی هستند ؛ این اسلام قبل از هر چیز از ارتزاق آخوندها از فقه ؛ از آمیختگی  دین با قدرت سیاسی ؛ از جهل و جمود فکری آخوندها ؛ از دروغ و ریای آخوندی ؛ از توهم آخوندها به برگزیدگی از جانب خدا و از خود شیفتگی بیش از حد آنها آسیب دیده است و بهمین علت این اسلام ؛ دوران افول و انقراض خود را طی می کند .
تاریخ ایران بندرت شاهد پاکیِ سرشت و پیرایشِ درون در میان این قشر ــ روحانیون ــ بوده است ؛ و هر گاه هم تک ستاره ای در میان این جماعت ؛ برای آزادی و دفاع از حقوق مردم بپا خواسته است و درخشیدن آغاز کرده است ؛ یگواهی تاریخ قبل از هر چیز و هر کس با سد سدید جمود ؛ جهل ؛ تنگ نظری و عقب ماندگی همقطاران و همفکران خود مواجه شده است .
بر عکس تا بخواهید تاریخ ایران پر از نمونه هائی است که نشان میدهد بسیاری از ظلم و ستم ها و جنگ ها و خونریزیها از جام های طلائی خرافات و یا دروغ و فریبکاری که در دستان این قشر سیاه دل و سیه کار بوده است به بیرون سرایت کرده است . همچنین یک قلم ؛ در یکصد ساله اخیر مردم ایران به چشم دیده و یا بگوش شنیده اند که چگونه ؛ در اثر تخریب ها و مانع تراشی های  ارتجاعی و ضد ملی سه مرجع شناخته شده عالم تشیع ــ شیخ فضل الله نوری ؛ آیت الله کاشانی و آیت الله خمینی ــ تلاشهای آزادیخوانه مردم در جریان سه قیام " جنبش مشروطه" ؛ " ملی کردن نفت " و " قیام 22 بهمن " ناکام ماند . و .......                                  ادامه دارد

محمود خادمی ــ 08.11.2012

بر روی اخگر «بهار عربی» اسلامگرايان در بوته آزمون قدرت آلن گرش

بر روی اخگر «بهار عربی»
اسلامگرايان در بوته آزمون قدرت
آلن گرش
ترجمه: بهروز عارفی


پيداست که از اتحاد اخوان المسلمين، سلفی ها و اميران خليج [فارس]، موج قدرتمند اسلامگرائی به راه افتاده که جهان عرب را فراگرفته است. با وجود اين، با نگاهی ژرف، درمی يابيم که قرآن قطب نمائی نيست که صحنه سياست منطقه را راهنمائی می کند.

اخوان المسلمين کيستند؟ «گروه کوچکی که از راه راست منحرف شده است» . انقلاب در مصر ؟ «اين انقلاب که پيش در آمد پيمان جديد سايکس-پيکو ست بدون پشتيبانی ايران ميسر نمی شد (1)». انتخابات محمد مرسی ؟ «انتخابی ناگوار»، ژنرال ضاحی خلفان تميم، رئيس پليس دوبي، همچون بيشتر افسران جهان عرب بر روی تويتر فعال است: «اگر اخوان المسلمين بخواهند امنيت خليج [فارس] را زير سوال ببرند، در خونی که به راه می افتد غرق خواهند شد»


در سراسر تابستان 2012، «سرکلانتر» دوبی بر حمللات خود به اخوان المسلمين افزوده و تشکيلات آنان را «سازمان گناهکاری که پايانش نزديک است (2)» ناميد و توصيه کرد که دارائی ها و کمک های مالی آن ها معلق شود. مقامات امارات متحده عربی � که دوبی بخشی از آن است- عمل را با نفرين همراه کرده، شصت نفری از اعضای اخوان المسلمين را به اتهام توطئه عليه رژيم به دادگاه فرستاد.


روزنامه الشرق الاوسط، متعلق به خانواده سلمان، وليعهد عربستان سعودی است. باوجود شهرت اين روزنامه پان عرب در غرب، استقلال آن نسبت به سياست عربستان نزديک به صفر است(3) . سی ام ژوئن 2012، يک روز پس از سوگند مرسی به عنوان رئيس جمهور مصر، عبدالرحمن الرشيد، سردبير روزنامه يادشده، از ترديدهای خود � و درواقع خانواده سلطنتی- صحبت می کرد (4).


آيا رئيس جديد دولت مصر با تروريسم مبارزه خواهد کرد و واقعا به مخالفت با القاعده بر خواهد خاست؟ آيا او نقش ميانجيگری را که حسنی مبارک، رئيس جمهوری مصر در باره مسئله فلسطين بازی می کرد، دوباره ايفا خواهد کرد؟ آيا او واقعا با اپوزيسيون سوری همراهی خواهد کرد در حالی که از قرار با هر گونه مدخله نظامی خارجی مخالفت می کند؟ آيا او از ملک عبدالله دوم در مقابل اعتراضات شاخه اردنی اخوان المسلمين پشتيبانی خواهد کرد (5)؟

«در شرايطی که ايران مدت های طولانی متحد مستحکم اخوان المسلمين بود، آيا رئيس جمهور مصر روابط ديپلوماتيک با تهران را به اين بهانه که کشورهای خليج [فارس] دارای همين روابط با ايران هستند، از سر خواهد گرفت؟ آيا او در برابرفعاليت های ايدئولوژيکی و مذهبی ايران که از زمان سقوط مبارک شدت يافته و حمايت تهران از گروه های مروج شيعه گری در ميان مصری ها گواه آن ست، سکوت خواهد کرد؟ دانشگاه الازهر (نهاد سنی مهم قاهره) از هم اکنون،عليه اين نفوذ که ممکن است کشمکشی مذهبی به راه بياندازد، هشدار داده است.»
چند هفته بعد در ماه سپتامبر، همان روزنامه نگار از تمايل مصر برای پذيرش تهران در گروه چهارگانه برای يافتن راه حلی جهت بحران سوريه، در کنار عربستان و ترکيه نکوهش کرد (6). لذا دچار حيرت نشديم هنگامی که کمی بعد، عربستان نشست گفتگوی اين جمع را که در 17 سپتامبر در قاهره برگزار شد، تحريم کرد.
اين نشانه های بی اعتمادی و بسياری ديگر که در مطبوعات خليج [فارس] منتشر شد، بازتاب کمی در غرب يافتند، شايد به اين خاطر که ديدگاهی مخالف با بينش مشترک پذيرفته شده ارائه می دهد: بينش مربوط به اتحاد بزرگ اسلام سنی با تجمع سلاطين خليج فارس و جنبش های اسلامگرا با هدف تسلط نظم مذهبی انعطاف ناپذير جهت اعمال شريعت. گوئي، استناد مشترک به ديدگاه واحد محافظه کارانه از اسلام، ملاحظات سياسی و رقابت های ديپلماتيک، تفاوت های ملی و اختلافات استراتژيکی را می زدايد.
برخی عوامل تاريخی پيشين، اين وهم و خيال را تقويت می کند، هرچند که آنان بيشتر به سياست وابسته اند تا مذهب. در سال های دهه های 1950 و 1960، هزاران کادر اخوان المسلمين که در مصر، سوريه، الجزاير و عراق مورد ستم واقع شده بودند، در کشورهای کرانه خليج فارس از جمله عربستان سعودی سکونت گزيدند. همان طوری که يک روشنفکر مصری نزديک به اين جنبش اظهار داشت: «هيچ پيمان صريحی وجود نداشت. در آن زمان، سازمان متلاشی شده بود و رهبری سامان يافته ای نداشت اما، واقعيت اين است که هزاران فعال اخوان المسلمين که در عربستان مستقر شدند، هزاران کادر در اين کشور تربيت کردند که سهم به سزائی در مبارزه با ناسيوناليسم عربی از جمله ناسيوناليسم جمال عبدالناصر، رئيس جمهوری مصر و عليه چپ داشتند».
تجاوز شوروی به افغانستان در دسامبر 1979، تفاهم در چارچوب مبارزه با کمونيسم را دوباره به جريان انداخت (7) .هزاران داوطلب که از جمله شبکه های اسلام گرا بسيج کرده بودند � اخوان المسلمين با تقدم دادن به کمک های بشردوستانه(8)، خويشتنداری اختيار کردند- با پشتيبانی ايالات متحده، سازمان سيا و با کمک مالی سلاطين نفتی برای مبارزه با ارتش سرخ شتافتند. در بستر اين بسيج به نفع «مبارزان آزادی» افغانی بود که القاعده زاده شد.
آيا «بهار عربی» سومين مرحله اين «اتحاد مقدس» است؟ اين فرضيه دلفريب واقعيت های ظريف پس از جنگ سرد را ناديده می گيرد، از جمله گسست بين اخوان المسلمين و پادشاهی سعودی که در اوائل سال های دهه 1990 در پرتو تجاوز به کويت پيش آمد. اتفاقا در روزنامه السياسه، چاپ کويت بود که شاهزاده نايف، وزير کشور بانفوذ عربستان از همان سال 2002، برای اين سازمان خط و نشان کشيد (9): «اخوان المسلمين منشاء بيشتر مشکلات جهان عرب بوده و خسارت زيادی به عربستان زده اند. ما بيش از اندازه از اين گروه پشتيبانی کرديم و آنان جهان عرب را ويران کردند.»
شاهزاده يادآوری کرد که در جريان بحران خليج[ فارس] در 1990-1991، با هيئتی ملاقات کرد که شامل راشد غنوشی (رئيس کنونی حزب النهضه- تونس)، حسن الترابی سوداني، عبدالمجيد الزندانی يمنی و نجم الدين اربکان از ترکيه بود که همگی به جنبش اخوان المسلمين وابسته بودند. «ما از آن ها خواستيم: «شما تجاوز به کويت را تاييد می کنيد؟» آن ها پاسخ دادند که برای کسب ديدگاه ما آمده اند. اما، بعد از آن، به بغداد رفتند و با انتشار بيانيه ای اشغال کويت را تاييد کردند که موجب حيرت ما گرديد.»
اما، شاهزاده سعودی از بيان دليل ديگر خشمش خودداری می کند، و البته ديگر اميران خليج [فارس] نيز نظير او فکر می کنند: آن هم ريشه گرفتن اخوان المسلمين در جوامع کرانه های خليج [فارس] از زمان جنگ کويت تا تظاهرات اعتراضی در کشور سعودی است. زيرا بينش سياسی آنان - دولت اسلامی ولی بر پايه انتخابات- مخالف ديدگاه پادشاهی سعودی است که به سرسپاری بی کم و کاست به خاندان سلطنتی سعودی اتکا دارد. خانواده سلطنتی عربستان، از سوی ديگر، ترجيح داده که به جريان های گوناگون سلفی کمک مالی بکند . عدم دخالت ايشان در ميدان سياسی و حمايت شان از حاکميت موجود - بدون توجه به نظام آن (چه مبارک باشد ، چه خانواده سلطنتی) � تضمينی برای اين سلاطين بود.
شکاف ميان اخوان المسلمين و حکومت رياض با شرکت اخوان المسلمين از طريق حماس در«محور مقاومت » عليه امريکا و اسرائيل و در کنار ايران، سوريه و حزب الله لبنان در سال های دهه 2000 عميق تر نيز شد.

هنگامی که وزنه رئال پوليتيک بيشتر از همبستگی مذهبی است


سپس، شورش های عربی کارت ها را دوباره تقسيم کرد.عربستان سعودی و امارات متحده عربی با آن مخالفت کرد. برای آنان پيروزی تجربه های اخوان المسلمين در مصر و تونس خبر خوبی نبود. رهبران وهابی که روابط عالی با مبارک داشته و رئيس جمهور ساقط تونس، زين العابدين بن علی فراری را در کشورشان پذيرفته اند، و اکنون با درخواست تحويل او از سوی دولت جديد تونس مخالفت می کنند، به اخوان المسلمين خرده می گيرند که دو ديکتاتور را سرنگون کرده ، و به ايالات متحده ايراد می گيرند که آنها را رها کرده اند. پادشاهی سعودی در کانون ضد انقلاب قرارداشته و شورش بحرين را در مارس 2011 از پا در آورد.

با وجود اين، اولين ديدار مرسي، رئيس جمهور مصر و حمدی جبالی نخست وزير تونس در 11 ژوئيه 2012 از عربستان سعودی بود. نه به خاطر همبستگی «اسلامی»، بلکه به نام رئال پليتيک که بر روابط بين المللی حاکم است. مصر به سختی به پول عربستان نياز دارد � يک و نيم ميليارد دلار از آن کشور دريافت کرده و افزون بر آن، قول کمک مالی دو ونيم ميليارد دلاری را نيز گرفته است (10) از سوی ديگر، بيش از يک و نيم ميليون شهروند مصری در عربستان کار می کنند و کمک مالی ارسالی آنان به خانواده هايشان تعادل پرداخت ها را در مصر حفظ می کند. اما، عربستان سعودي، بدون توجه به پيشداوری هايش، نمی تواند به مهم ترين کشور خاورميانه بی توجه باشد.
يک ديپلمات مصری توضيح می دهد که «سفر مرسی همه مشکلات را حل نمی کند». اين يک حسن تعبير است. بر سر چند موضوع، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد، نظير رفتار عربستان با مصری های ساکن آن کشور و وضع سرمايه گذاری های سعودی ها در مصر. در آوريل 2012، در پی تظاهرات اعتراضی در مصر پس از دستگيری احمد الجيزاوي، وکيلی که متهم به داشتن مواد مخدره شده بود، عربستان سفيرش را از مصر فراخواند. در اوت 2012، عصام محمدحسين العريان، يکی از اصلی ترين رهبران اخوان المسلمين که مشاور رئيس جمهور شده، در صفحه تويتر خود از سفير عربستان می خواست«در مورد جنايت، محاکمه و چگونگی دستگيری خانم نجلا وفا« شهروند مصری که از سال 2009 زندانی است و به پنج سال حبس و پانصد ضربه شلاق به خاطر اختلاف مالی با يک شاهزاده خانم محکوم شده است، توضيح دهد». (11)
سرنوشت سرمايه گذاری های سعودی در مصر به اختلافات دامن می زند. در ژوئن 2011، شاهزاده بسيار ثروتمند، الوليد بن طلال اعلام کرد که سه چهارم پنج هزار هکتار از زمين هائی را که با سوءاستفاده از فساد حاکم در زمان مبارک (12) به بهای ارزان خريده بود، «به مردم مصر بخشيد» . او با اين کار ميخواست خودش را از دست دادگستری مصر برهاند. دادستانی مصر پرونده های بازرسی ديگری گشوده است که منافع سعودی ها را مد نظر دارد، حتی اگر قاهره و رياض درصدند تنش های پديد آمده را بخوابانند و نيز در وزارت سرمايه گذاری مصر، اداره ويژه ای تاسيس شده که به حل اختلافات با سعودی ها بپردازد. (13).
عربستان سعودي، همچنين تحت اشعاع بازگشت قاهره به صحنه ديپلماسی قرار گرفته در حالی که در دهه گذشته، شاهد کم رنگی حضور مصر بوديم که بيشتر دنباله رو رژيم سلطنتی وهابی بود. سفر محمد مرسی به چين � که خود نشانه اين است که دوره مذاکره دو نفره و خصوصی با ايالات متحده به سر رسيده است- و سپس به ايران بر اين هراس ها صحه گذاشت. مسافرت مرسی به تهران در اواخر ماه اوت 2012 در افکار عمومی مصر برای وی وجهه خاصی خريد، از اين بابت که نسبت به مقاومت او در برابر فشارهای آمريکا احساس غرور کردند و خوشحال بودند که رئيس جمهور مصر به گفتار ضدايرانی و ضد شيعی رهبران کشورهای خليج [فارس] حساسيت کمی نشان داده است:
او فقط چند ساعت در پايتخت ايران ماند و همان طوری که پيش بينی شده بود، با رهبر انقلاب اسلامی ملاقات نکرد و از يادآوری موضوع از سرگيری روابط ديپلماتيک دوجانبه خودداری کرد. پس از تجليل از جمال عبدالناصر- که فقط اين کم بود، چرا که می دانيم که رئيس جمهوری فقيد مصر به سختی اخوان المسلمين را در سال های دهه های 1950 و 1960 سرکوب کرده بود- او نسبت به سوريه برخورد سختی کرد و خواهان برکناری بشارالاسد شد، در حالی که با مداخله خارجی درخواستی عربستان مخالفت کرد. اما، غنوشی رهبر حزب تونسی النهضه به نوبه خود، مدت ها برای سکونت طولانی در دوران تبعيد، لندن را بر رياض ترجيح داده بود. او همچنين در هنگام ديدار از ايالات متحده در دسامبر 2011 اظهار داشته بود که «بهار عربی» اميران خليج [فارس] را از سلطنت به پائين خواهد کشيد؛ اين سخنوری وی با پاسخ کنايه آميز روزنام سعودی الرياض (14) روبرو شد که پرسيد که آيا گفته غنوشی شامل حال امير قطر هم می شود.
عربستان در سايه بازگشت قاهره به صحنه ديپلماسی منطقه ای پس از ده سال غيبت
زيرا، روابط قطر (که همچون عربستان سعودي، وهابی مذهب است) و اخوان المسلمين از استحکام برخوردار است. اميرنشين می پندارد که اخوان المسلمين تقويت کننده سياستش است، در حالی که خود اين اميرنشين نه ارتشی دارد، نه ديپلماتی و نه به حد کافی جاسوس که بتواند نقش فعال منطقه ای ايفا کند و تنها امتيار کشور، منابع بی انتهای دلار است. قطر موفق شده است که از زمان حضور شيخ يوسف القرضاوی ازسال های دهه 1970 در قطر که به يمن برنامه تلويزيونی اش در تلويزيون قطری الجزيره به نام «شريعت و زندگی» دررديف يکی از محبوب ترين واعظان در آمد، از شخصيت وی استفاده کند. القرضاوی که درگذشته عضو اخوان المسلمين بود برای اين حرکت مرجعی به شمار می رود، حتی اگر استقلالش را نسبت به اين سازمان حفظ کرده است.

قطر پس از نزديکی موقتی به حزب الله، سوريه و ايران در گذشته، روابط مستحکمی با ايالات متحده برقرار کرده است. از نخستين روزهای بهار عربی ، قطر بر روی پيروزی اخوان المسلمين حساب باز کرد. در اين راستا، تلويزيون الجزيره که کل بودجه اش را قطر تامين می کند، بسياری از وجهه اش و نيز چند تن از بهترين خبرنگارانش را از دست داد. اين کاناال در مصر و گاهی در تونس به بلندگوی اخوان المسلمين تبديل شده است. ديدار امير قطر از مصر در اوت 2012 با وجود ماه رمضان و سپردن اعتبار دو ميليارد دلاری در بانک مرکزی مصر برای کمک به حل مشکلات پولی حاکی از پايداری تفاهم است. علاوه بر آن، امير قطر با توافق مقامات مصری در 23 اکتبر 2012 از غزه ديدار و با حکومت به رهبری حماس ملاقات کرد.


برخلاف تصورات ژنرال دوگل، رئيس جمهور فقيد فرانسه، که با ايده های ساده به سوی «شرق بغرنج» پرواز می کرد، اين منطقه از جهان اسرارآميز نيست،اما قادر است که بر پايه همان مفهوم های سياسی ما بقی جهان تحليل شود. البته ، مهم اين است که مفهوم های سياسی را بکار ببندند. بدين گونه، شاخه های گوناگون اخوان المسلمين به اشاره چوب جادوئی يک رهبر ارکستر مخفی واقع در مکه و با خواندن ترانه های الهام گرفته از دگم های اسلامی حرکت نمی کنند. در واقع، استراتژی آنان اغلب تابعی از منافع ملی هر کدام از آنان است، همان طوری که سياست مرسی نسبت به اسرائيل يا غزه نشان می دهد، سياستی که نوميدی نيز در درون حماس ايجاد کرده است.


بايد سلفی ها را نيز به اين تابلو افزود. ورود آنان به سياست در مصر و تونس، چالش های تازه ای برای آنان می آفريند که تا کنون ردش کرده بودند (15)؛ نزديکی عربستان سعودی با قطر، هر چند که قطر نسبت به همسايه توانمندش مظنون است؛ يا حتی تهديداتی که سلطنت اردن را نشانه گرفته با اين گمان که قطر، توجه بيشتری برای اخوان المسلمين قائل است، حاضر به هماهنگی کمک هايش به شورشيان سوريه با قطر نيست. اين نکات، دشواری درک چشم انداز اسلام گرای منطقه ای را فقط در بستر منشور مذهبی نشان می دهد.


عنوان اصلی مقاله:

Les islamistes � l��preuve du pouvoir, Alain GRESH,
Le Monde-Diplomatique, Novembre 2012
پاورقی ها:
1 � اين پيمان ها که نتيجه مذاکرات مستقيم فرانسه و بريتانيا بود، به تقسيم خاورميانه بين دو قدرت انجاميد.
2 - به سايت الشرق مراجعه کنيد:
Lire, entre autres, « Dubai police chief warns of Muslim Brotherhood, Iran threat », Egypt Independent, Le Caire, 26 juillet 2012 ; Al-Sharq website, Doha, 6 septembre 2012 ; Al-Arabiya TV, Duba�, 9 septembre 2012
3 � مقاله زير را در لوموند ديپلماتيک فرانسه بخوانيد:.
Lire Mohammed El Oifi, « Voyage au c�ur des quotidiens arabes », Le Monde diplomatique, d�cembre 2008
4 - شرق الاوسط، شماره 2 ژوئيه 2012:
Abdul Rahman Al-Rashed, « What will Mursi do ? », Al-Chark Al-Awsat, Londres, 2 juillet 2012, www.asharq-e.com
5 � به مقاله حنا جابر، «اردن در انتظار بهار خويش است»، در لوموند ديپلماتيک، اوت 2012 مراجعه کنيد:
http://ir.mondediplo.com/article1870.html
6 � الشرق الاوسط، 19 سپتامبر 2012
Al-Chark Al-Awsat, 19 septembre 2012, cit� par Mideast Mirror, Londres, 19 septembre 2012
7 � به مقاله «بازنگری تجربه کمونيستی در افغانستان» در لوموند ديپلماتيک، اوت 2012 مراجعه کنيد:
http://ir.mondediplo.com/article1865.html
8 - St�phane Lacroix, « Osama bin Laden and the Saudi Muslim Brotherhood », Foreign Policy, 3 octobre 2012
9 � يک سايت رسمی عربستان سعودی متن را به انگليسی ترجمه کرده است:
Ain-Al-Yaqeen, 6 d�cembre 2002 : http://www.ainalyaqeen.com/issues/20021206/index.htm
10 - Ahram Online, 19 septembre 2012.
11 - Al Watan, Le Caire, 2 septembre 2012.
12 - 2011Reuters, 11 juin
13 - Saudi-Egyptian ties get big boost », Arab News, Jeddah, 14 septembre 2012 ; « Through special office, government to protect Saudi investors », AlMasry AlYoum, Le Caire, 4 octobre 2012
14 - « Ghannouchi cr�e la pol�mique en Arabie saoudite », BusinessNews.com, Tunis, 15 d�cembre 2011.
15 � همان طوری که انشعاب در درون حزب النور ، مهم ترين تشکل سلفی نشان می دهد.
لوموند ديپلماتيک، نوامبر 2012 - http://ir.mondediplo.com/article1908.html



14 آبان 1391

مصر، از ديکتاتوری نظامی تا ديکتاتوری مذهبي؟

مصر، از ديکتاتوری نظامی تا ديکتاتوری مذهبي؟
آلن گرش
ترجمه: بهروز عارفی



محمد مرسي، رئيس جمهوری مصر موفق شد ارتش را به انزوا بکشاند. اما، او که بايد با مخالفت های ديگری دست و پنجه نرم کند، با طرد اخوان المسلمين از سوی بخشی از جامعه نيز روبروست.

دو عضو اصلی «شورای عالی نيروهای ارتش»، ژنرال حسين طنطاوی وزير دفاع و ژنرال سامی عنعان، رئيس ستاد مشترک ارتش، روزيکشنبه 12 اوت 2012 ساعت 10 صبح به کاخ رياست جمهوری فرا خوانده شده بودند. آن ها که به يک «اطاق امن» هدايت شده بودند، حتی نمی توانستند از تلفن همراه شان استفاده کنند. هم زمان، در اطاق مجاور، ژنرال عبدالفتاح السيسی در حضور مرسی به عنوان وزير جديد دفاع سوگند ياد می کرد. چند ساعت پيش از آن، بخشنامه ای در روزنامه رسمی کشور منتشر شد که بيانيه متمم قانون اساسی صادر شده از سوی شورای عالی ارتش، بين دو دور انتخابات رئيس جمهوری را لغو می کرد. در آن بيانيه شورای نامبرده قدرت بيشتری برای خود قائل شده بود تا در صورت انتخاب مرسی «در امان» باشد. پس از مراسم سوگند وزير دفاع، رئيس جمهور به دو ژنرال پيوسته و برکناری شان را اعلام کرد. بهت آنان در حد ناتوانی شان بود.

«ارتش يک ببر کاغذی بيش نبود»، جمله ای که در خيابان های قاهره به گوش می رسد


راوی صحنه بالا، يکی از نزديکان رئيس جمهوری بود. اين صحنه پايان وضعيت قدرت دوگانه موجود در قاهره را از زمان تصدی مرسی در سی ام ژوئن 2012 نشان می دهد. همه در اين نکته توافق نظر داشتند که چنين حالت بی ثباتی نمی تواند دوام بياورد. عبدالمنعم ابوالفتوح نامزد شکست خورده انتخابات رياست جمهوری با تلخ کامی گوشزد کرد: «مطبوعات کشور اظهارات طنطاوی را در 6 ستون منتشر می کرد ، در حالی که برای بيانات رئيس جمهور دو ستون اختصاص می داد. هشام قنديل [نخست وزير]، پيش از تشکيل دولت ابتدا توافق نظاميان را خواسته بود.»

پس «شورای عالی نيروهای ارتش»، يک «ببر کاغذی بيش نبود». از اين به بعد، اين اصطلاح قديمی مائوئيستی در خيابان ها به گوش می رسيد. با وجود اين، چند هفته پيش از آن، هيچکس تصور نمی کرد که محمد مرسی بتواند نهادی را کنار بگذارد که از زمان کسب قدرت افسران آزاد در 23 ژوئيه 1952 بر مصر مسلط بود و زندگی سياسی را پس از استعفای مبارک در 11 فوريه 2011 مستبدانه اداره می کرد .
در دور اول انتخابات رياست جمهوری در روزهای 23 و 24 مه 2012، حمدين صباحی از گرايش ناصري، عبوالفتوح از ناراضيان اخوان المسلمين و چند نفر ديگر از نامزدان انتخاباتی جناح چپ که فعالانه در انقلاب 25 ژانويه 2011 شرکت کرده بودند، جمعا چهل درصد آرای را کسب کردند. اما انشعاب و پراکندگی آنان موجب شد که ژنرال احمد شفيق، نماينده بازماندگان رژيم سابق (6/23 در صد آراء) و مرسی نامزد اخوان المسلمين (8/24 در صد آراء) به دور دوم راه يابند. اگر چه آقای صباحی برای دور دوم رهنمودی نداد اما عبوالفتوح در کنار نيروهای ديگر از جمله جوانان 6 آوريل (انقلابيون) (1) و شخصيت هائی چون وائل عباس سعيد غنيم وبلاگ نويس يا علاءالاسواني، نويسنده رمان فراموش نشدنی «عمارت يعقوبيان» مخالف اسلام گرايان، از مرسی حمايت کردند. اسوانی رای خود را چنين توضيح می دهد: «ما با مرسی نبوديم، ما از انقلاب دفاع می کرديم». نخستين خواست آنان، کنار گذاشتن ارتش بود.
شورای عالی نيروهای مسلح بر خلاف تمايل، نتيجه دور دوم انتخابات را پذيرفت ولی هنوز هيچ چيز روشن نبود. انتصاب کابينه جديد با برتری چهره های رژيم پيشين فقط می توانست اين برداشت را تقويت کند که مرسی فقط رياست خواهد کرد و نه حکومت. مارشال طنطاوي، رئيس شورای عالی نيروهای مسلح در روز 15 ژوئيه 2012 اعلام کرده بود که او به يک «جناح» (که منظورش اخوان المسلمين» بود) اجازه نخواهد داد که مصر را از آن خود کند. در روزهای 24 و 25 اوت، فراخوان هائی برای تظاهرات عليه رئيس جمهور جديد پخش شد و روزنامه الدستور حتی صحبت از کودتا می کرد (2).
روياهای باطلی بود. پس از اين، آن چه حقانيت داشت، صندوق های انتخابات بودند و نه رويدادهای خيابانی. صف های طولانی شهروندان زير آفتاب سوزان روزهای پايانی ژوئن برای انداختن رای در صندوق ها و انتخاب رئيس جمهور گواه اين واقعيت است. شب اعلام نتايج، مردم شادمان که بيشترشان جوانانی بودند که ماسک های انانيموس* را بر چهره داشتند و نه پوسترهای اخوان المسلمين را ، بيش از آن که انتخاب مرسی را جشن بگيرند، شکست رژيم پيشين و پيروزی انتخابات عمومی را جشن می گرفتند.

رئيس جمهور جديد که در چشم همگان يک آپاراچيک بی خاصيت و نا فرهمندی( بدون کاريزما ) تلقی می شد، از خود چيره دستی واقعی نشان داد. او که پس از تصدی مقام رئيس جمهوري، به فرماندهی بخش های گوناگون نظامی دست يافته بود، دريافت که در ارتش جريانات زيرزمينی وجود دارد. نسلی از افسران پنجاه ساله خواهان ايفای نقش مهم تری بوده و تمايل داشتند که به قيمومت «نسل 1973»، تلنگر بزنند (اشاره به جنگ اکتبر 1973 عليه اسرائيل است) و دردهائی را نشانه بگيرند که نهادهای ارتش و نيز بقيه کشور را به آفت کشانده است. از جمله اين دردها، فقدان مهارت و کارداني، پارتی بازی و فساد را می توان برشمرد.

قانون اساسی جديد، رفراندوم، مجلس جديد ...
برنامه های بزرگی در جريان است
فقط مانده بود که فرصتی دست دهد. آن هم در روز 5 اوت با حمله يک گروه جهادی به يک پاسگاه نظامی در رفح واقع در صحرای سينا پيش آمد. در اين حادثه، تهاجمان شانزده سرباز را با خونسردی به قتل رساندند. گروه کماندوئی توانست فرار کند و بی هيچ مانعی 15 کيلومتر در خاک مصر پيش رود تا اين که ارتش اسرائيل در چند دقيقه آن ها را نابود ساخت، در حالی که گروه فوق تلاش می کرد از مرز بگذرد. اين افتضاح امنيتی امکان داد که رئيس جمهور بتواند شورای عالی نيروهای مسلح را کنار بگذارد.
بدين ترتيب، صفحه ای از انقلاب جوان مصر بدون ريخته شدن قطره ای خون ورق خورد. ارتش به پادگان ها بر گشت. به يقين، در آينده نيز ارتش بر روی مسائل امنيتی (از جمله در سينا) يا منطقه ای (رابطه با اسرائيل و البته با ايالات متحده) سنگينی خواهد کرد، ولی مجموعه قدرت را به عهده نخواهد داشت.
با اين همه، هنوز خيلی مانده که گذار سياسی به پايان برسد. قانون اساسی جديدی در حال تدوين است؛ قرار است که تا پايان نوامبر، اين قانون به تصويب رسيده و سپس رفراندومی برای تاييد آن برگزار شود تا راه را برای انتخابات جديد مجلس باز کند. يادآوری کنيم که ديوان عالی مصر در ژوئن 2012، مجلس را منحل کرده است. در چند صد متری ميدان تحرير، در يکی از سالن های مجلس شورا(سنا)، کميسيون مسئول تدوين قانون اساسی در حضور چند روزنامه نگار تشکيل جلسه داده بود. ترکيب اعضای آن موجب رويدادهای غير منتظره متعددی شد از جمله حقوقی. خلاصه، اين مجلس صد عضو دارد که نيمی از آنان به اخوان المسلمين و سلفی ها وابسته اند. بخشی از نيروهای اپوزيسيون به طور کمابيش نامنظم آن را تحريم کرده اند. وحيد عبدالمجيد، نماينده پيشين و سخنگوی کميسيون که در ضمن در دفتر روزنامه الاهرام نيز کار می کند، با لحنی طنزآميز می گويد: «گاهی بحث های ما، حال و هوای قرون وسطی را دارد. ولی کارها پيش می روند؛ حتی سلفی ها مجبورند بپذيرند که هيچکدام از قوانين ما متضاد با اسلام نيست.»
در داخل ساختمان که با ديوارنگاری مصر دوران فرعون و تصاوير زنان با لباس هائی نه چندان پوشيده آراسته شده، افراد گوناگون نشست و برخاست می کنند: دبيرکل پيشين اتحاديه عرب، عمرو موسی که معتقد است «مسئله های مذهبی در حوزه صلاحيت قانون اساسی نيست» و نادر بکار سخنگوی پرسر و صدای حزب سلفی النور ؛ زنان روسری به سر در کنار زنان گيسو بر باد در گذرند؛ ژنرال ها و چند جوان انقلابی (کم)؛ کشيشان قبطی و نمايندگان دانشگاه الازهر؛ يک روستائی جلابيه پوش که از کمک به کشاورزان دفاع می کند و غيره. اين مجلس به نشست های پارلمان های ديگر ميماند و به رغم اختلاف سليقه های ژرف، در طول بحث ها، فضائی دوستانه حاکم است و حسام الغرياني، قاضی محترم با صدائی محکم رياست جلسه را به عهده دارد.

مسئله مرکزی گفتگوها، جای شريعت و از جمله ماده 2 قانون اساسی است. در سال 1971، انورالسادات، رئيس جمهور وقت جمله زير را به قانون اساسی افزوده بود : شريعت «يک منبع اصلی قانونگذاری» است. در سال 1980 با افزودن تبصره ای به «تنها» منبع اصلی قانونگذاری تبديل شد.


در مجلس موسسان، سلفی ها خواهان تغيير «شريعت» به «اصول شريعت» شدند که شکلی مبهم تر داشته و می توانست به انحرافات نگران کننده منتهی شود. به علاوه، سلفی ها پس از چشم پوشی از اين خواست، توقع داشتند که پس ازاين به جای ديوان عالی قانون اساسي، دانشگاه الازهر، بالاترين مرجع اسلام سني، سازگاری قانون با شريعت (3) را داوری کند. يکی از شرکت کنندگان با کنايه می گفت که «اين به معنی شيعی کردن مصر است. اين رفرم مانند ايران، آخرين حرف در مورد قوانين کشور را به يک مرجع مذهبی واگذار خواهد کرد ». اين برای سلفی های مخالف آتشين شيعه گری سنگين آمد و فقط همين را کم داشتند. به هر حال، الازهر ايفای اين نقش را رد کرد.


آيا مصالحه ای ممکن است؟ همان طوری که ناظری مخالف با اسلام گرائی اظهار داشت: « به نفع مرسی است که قانون اساسی متعادل باشد تا مشکلی برای رياست او ايجاد نکند. اگر همه غير اسلامی ها به عنوان اعتراض کميسيون را ترک کنند، برای او بسيار بد خواهد شد.»


اخوان المسلمين در ميان بخش بزرگی از اهالی بسيار طرد شده و اين پس راندن، برخلاف تصور بسياری از اعضای آن، فقط محصول کارزار خبرپراکنی نادرست نيست. گاهی بخشی از مردم و از جمله مسلمانان معتقد، اخوان المسلمين را که ساختار مهمی دارد و دارای فعالان وفاداری ست که اغلب زندانی شده اند، کلبی (خودخواه) می پندارند که در زد و بندهای سياسی وارد شده و منافع سازمان خود را بر منافع کشور ترجيح می دهند. حتی سلفی ها از آنان انتقاد سخت می کنند و ان ها را متهم می کنند که «کسانی را که بديده تحقير می نگرند، به نام مذهب سرکوب می کنند(4)» اگر نمی توان نقش آنان را در انقلاب نفی کرد � هر چند که هنگامی سوار قطار شدند که حرکت کرده بود- تبانی آنان با شورای عالی نيروهای مسلح در طول سال 2011 برای آن ها کدورت های فراوانی آفريد. تصميم آنان دال بر داشتن نامزدی در انتخابات رياست جمهوري، برخلاف تعهد قبلی شان، بر ظن ها افزود.


برای مجاب کردن، کافی نيست که اخوان المسلمين تاکيد کنند که «اسلام راه حل است»


از سوی ديگر، آفتاب آنان افول کرده است. مرسی در دور اول انتخابات رياست جمهوری مصر 5 ميليون و هفتصد هزار رای آورد، در حالی که سازمان او، حزب آزادی و عدالت در انتخابات مجلس در روزهای پايانی 2011، نزديک به دو برابر آن رای آورده بود (5). در دور دوم، ژنرال شفيق 12 ميليون رای آورد: اين نتيجه بيشتر به معنی رد اخوان المسلمين است تا احساس دلتنگی نسبت به رژيم پيشين.

در مرکز قاهره، در محله ای که در قرن نوزدهم بنا شده و ساختمان ها يادآور سبک معماری اوسمان پاريس و نفوذ فرهنگی قديم فرانسه است، کافه ای به نام ريش قراردارد. اين کافه پاتوق روزنامه نگاران و روشنفکران است و شهرت و آوازه اش به روزهای پس از جنگ جهانی اول بر می گردد. آن هنگام که در يکی از سالن های آن که دارای در ورودی مخفی بود، انقلابيون خواهان استقلال کشور گرد هم می آمدند.
در همان کافه، دکتر محمد ابوالغار، پزشک نامی بيماری های زنان، مشهور به آداب دانی و نزاکت، 70 ساله که سن خود را نشان نميدهد، کنار ميزی نشسته است. او رئيس حزب سوسيال دموکرات است و به تازگی از کيپ تاون، محل برگزاری کنگره انترناسيونال سوسياليست برگشته است. در اين کنگره، سرانجام تصميم به اخراج حزب مبارک از اين انترناسيونال گرفتند. او از مبارزه دائمی اش عليه اخوان المسلمين صحبت می کند و از رودرروئی با آنان در دانشگاه: «من نه به شفيق رای دادم و نه به مرسي؛ ولی پيروزی شفيق به خشونت و شورش جديدی منتهی ميشد که اين بار رهبری آن با اخوان المسلمين می بود. تشکيل دولت از سوی آنان به نفع همه است،چرا که آنان مجبور می شوند وظايف ضروری را انجام دهند. در آن صورت، آن ها قدم های نادرست برداشته و بر خلاف خواسته های مردم تصميم خواهند گرفت.»
چند روز پيش از آن، مرسی تاييد می کرد که تا پايان سال جاري، قراردادی برای دريافت 8/4 ميليارد دلار وام با بهره 1/1 درصد با صندوق جهانی پول امضا خواهند کرد. اخوان المسلمين و سلفی ها که همين چند ماه پيش، اصول اين کار را نکوهش می کردند، عدم رعايت ممنوعيت بهره در اسلام را با استدلالاتی توجيه می کنند که درنقاط ديگر فريبکاری ارزيابی می کنند.
اخوان المسلمين به مدت چند دهه، با شعار «اسلام راه حل است»، از موضعگيری درباره بيشتر مسائل حياتی شانه خالی می کردند � هر چند که آنان برای نابودی اصلاحات ارضی در کنار مبارک قرار گرفتند (6). از اين پس، اينان بر اريکه قدرت تکيه زده اند و نمی توانند از واقعيت های دردناک شرايط اقتصادی و اجتماعی ويران طفره روند. اعتصاب های متعدد در کارخانه ها، آموزش و پرورش و بيمارستان ها گواهی بر اين اوضاع آشفته است. زيرا اخوان المسلمين به غير از ليبراليسم اقتصادی راه حل ديگری پيشنهاد نمی کنند، نظمی که هميشه از آن دفاع کرده اند، گر چه شايد فساد کمتری از زمان مبارک داشته باشند.
بخت بزرگ مرسی پراکندگی اپوزيسيون است. در طی زمان، اپوزيسيون با ائتلاف های ناهماهنگ سازماندهی می کند که در آن مهره های اصلی بدون عقده از اين شاخه به آن شاخه می پرند، اگر يک باره در چند ائتلاف همزمان متشکل نشوند. حتی حمدين صباحي، نامزد انتخابات که بخشی از افکارپيشرو را در دوران انتخابات رياست جمهوری برانگيخت، برای ارائه برنامه ای منسجم درجا می زند. همان طوری که ناظری خاطر نشان ساخت: «کميته مرکزی جناح توده ای وي، نمايندگانی از احزاب ليبرال، سوسياليست، ناصری در بر دارد که در مورد هيچ چيز توافق ندارند: نه در مورد نقش بخش خصوصي،نه در مورد جايگاه عدالت اجتماعي، نه در مورد رابطه با ايالات متحده و اسرائيل» . يک فعال سياسی ناصری مستقل همين مطلب را بازگو می کند: «آيا ليبرال ها و ناصری ها می توانند عليه اسلامگرايان متحد شوند زمانی که در مورد هيچ چيز ديگر توافق ندارند (7)؟» چگونه ميتوان نظامی دموکراتيک ساخت � امری که بدون داخل کردن اخوان المسلمين در بازی سياسی ميسر نيست- و بر برنامه اجتماعی و سياست خارجی مستقل پافشاری کرد؟ چپ هنوز نتوانسته اين تنگنا را حل کند.
برای اخوان المسلمين، هنوز ناهمواری های راه روشن نشده اند. چالش های اقتصادی و اجتماعی سترگ اند؛ رژيم پيشين هنوز موقعيت های محکمی در دستگاه دولت دارد و دشوار است که ساختارها و روحيه ها را از امروز به فردا تغيير داد. چگونه می توان به يک مامور پليس آموخت که هنگام دستگيری فردي، اولين وظيفه او کتک زدن او در کلانتری نيست؟ رئيس جمهور همه زندانيان دستگيرشده به دلايل سياسی بوسيله نظاميان را عفو کرد، ولی آيا او موفق خواهد شد با نقض دائمی حقوق بشر مبارزه کند؟
اخوان المسلمين اين نبردها را با سازمانی به پيش می برد که در آن، وفاداری بی قيد و شرط به مرشد ديگر ضمانتی ندارد (8). در ماه مارس گذشته، سه روز لازم بود تا سلسله مراتب بالای سازمان شرکت خود در انتخابات را به تصويب برساند و تازه، اين امر با اکثريت ناچيزی ميسر شد. برای نخستين بار در تاريخ اخوان المسلمين، آنان با انشعاب های بزرگی روبرو شدند. منظور دو جنبش انشعابی ابوالفتوح و حزب الوسط (ميانه روها) است، بگذريم از نسل جوان تر که در حال شورش است.
اين ها بخشی از مشکلاتی است که پيش پای اخوان المسلمين قرار دارد تا بتواند بر سازمان دولت تسلطی شبيه به مبارک تحميل کند. علاءالدين عرفات، رئيس کانون مطالعات و اسناد اقتصادي، حقوقی و اجتماعی در قاهره توضيح می دهد : «اخوان المسلمين برای تضمين تسلط شان بر دستگاه دولت، به يک برنامه نياز دارند. در سال 1952، افسران آزاد موفق شدند بر اوضاع مسلط شوند و نخبگان را با خواست استقلال ملی و ساختمان اقتصادی مستقل همراه کنند. سادات، هنگام تسخير قدرت، از شکست 1967 استفاده کرده و گشايش اقتصادی و چند حزبی را پيشنهاد کرد. اخوان المسلمين برنامه کلی ندارند � حتی در امور بين المللی- که به آن ها امکان دهد تا بخش های مختلف دستگاه دولتی را به خود ملحق کند.»
---
عنوان اصلی مقاله:
Egypte, de la dictature militaire � la dictature religieuse ? Alain GRESH
Le monde-diplomatique, novembre 2012
پاورقی ها:
1 � به مقاله «ريشه های کارگری قيام در مصر، لوموند ديپلماتيک، مارس 2011مراجعه کنيد:
http://ir.mondediplo.com/article1662.html
2 -
Hesham Sallam, « Morsi, the coup and the revolution : reading between the red lines », Jadaliyya, 15 ao�t 2012, www.gadaliyya.com
3 - « Il y a charia et charia », Nouvelles d�Orient, Les blogs du Diplo, 20 ao�t 2012, http://blog.mondediplo.net
4 -
Issandr el Amrani, « In translation : Salafis VS Ikhwan », The Arabist, 24 septembre 2012, www.arabist.net
5 � انتخابات مجلس در مصر چند ماه طول کشيد. سه منطقه کشور جداگانه و به نوبه خود در زمان متفاوت رای داد.
6 - Beshir Sakr et Phanjof Tarcir, « La lutte toujours recommenc�e des paysans �gyptiens », Le Monde diplomatique, octobre 2007.
7 - Amira Howeidy, « Egypt�s policial coalitions : Grande titles and vague platforms », Ahram Online, 1er octobre 2012.
8 - به مقاله .اخوان المسلمين مصر گرفتار در دام پلوراليسم، لوموند ديپلماتيک، مه 2012 مراجعه کنيد:
http://ir.mondediplo.com/article1820.html
توضيحات مترجم: * Anonymous گروه انانيموس (ناشناسان)، يک جنبش مترقى است که از جمله در اينترنت حضور دارند و به صورت ناشناس از سال ٢٠٠٣ فعاليت مى کند که هدف خود را دفاع از حقوق و آزادى بيان در اينترنت و خارج از آن اعلام کرده است. آنان به طور ناشناس به افشاگرى اينترنتى پرداخته و تا کنون در چند نقطه جهان از جمله در نيويورک و مقابل وال استريت به تظاهرات با نقاب پرداخته اند. رسانه ها اين گروه را وارث ويکى ليکس معرفى مى کنند.
لوموند ديپلماتيک، نوامبر 2012
http://ir.mondediplo.com/article1909.html



14 آبان 1391

آبان: گزارش‌گران بدون مرز خواهان تحقيق و بررسی در باره‌ی مرگ ستار بهشتی است

آبان: گزارش‌گران بدون مرز خواهان تحقيق و بررسی در باره‌ی مرگ ستار بهشتی است
١٩ ابان ١٣٩١ پاريس - گزارش‌گران بدون مرز با تاسف از خبر درگذشت وب‌نگار زنداني، ستار بهشتی در تاريخ ١٧ آبان ماه مطلع شده است. خانواده وی در اين روز از سوی پليس احضار و به آنها اعلام شده بود که روز بعد برای تحويل پيکر فرزندشان به پرشکی قانونی کهريزک مراجعه کنند. به نظر مي‌رسد وی بر اثر اعمال خشونت به هنگام بازجويی به قتل رسيده باشد.

ستار بهشتی کارگر و فعال سياسی ٣٥ ساله، در تاريخ ٩ ابان ماه ١٣٩١ در منزلش از سوی پليس فتا ( پليس فضای توليد و تبادل اطلاعات) به اتهام "اقدام عليه امنيت ملی از طريق فعاليت در شبکه اجتماعی و فيس بوک" بازداشت و به مکانی نامعلومی منتقل شد.


به گفته‌ی نزديکان خانواده، در تاريخ ١٨ آبان ماه پيکر اين وب‌نگار بدون آنکه اعضای خانواده‌اش بتوانند برای آخرين بار او را ببينند، از سوی ماموران امنيتی به خاک سپرده شده است. خانواده تحت فشار شديد ماموران امنيتی مجبور به دادن اجازه دفن شدند. همچنين خانواده از سوی ماموران تهديد شده‌ است که در اين باره با رسانه‌ها صحبت نکنند. به گفته همين نزديکان ستار بهشتی به عنوان فعال سياسی برای پليس شناخته شده بود و در سال ١٣٨٢ در ارتباط با اعتراضات دانشجويی دستگير و مدتی را در بازداشت بسر برده بود. پليس در باره مرگ وی رسما توضيحی نداده است، اما بنا بر اطلاعاتی که به دست ما رسيده است وی بر اثر فشارهای ناشی از بازجويی ماموران پليس امنيت جان سپرده است.


گزارش‌گران بدون مرز از مسئولان جمهوری اسلامی ايران مي‌خواهد در اين باره به شکل رسمی تحقيق و بررسی کنند و نتايج انرا برای عموم انتشار دهند. جامعه جهانی نبايد اجازه دهد جنايات رژيم در زندان‌ها ادامه يابد و مسئولان آن از مصونيت از مجازات برخودار باشند.


جمهوری اسلامی ايران يکی از نمونه های بارز چيرگی مصونيت از مجازات در جهان است. تاکنون برای کشته شدن زندانيان عقيدتی در زندان و از اين ميان روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زنداني، هيچ‌گاه پرونده‌ای قضايی برای تحقيق و بررسی گشوده نشده است و هيچ کدام از مسئولان اين جنايات مجازات نشده‌اند.


در تير ماه ١٣٨٢ زهرا (زيبا) کاظمی خبرنگار ايراني‌تبار کانادايی در حين عکس‌برداری از تجمع خانواده‌های زندانيان در مقابل زندان اوين بازداشت شد. اين روزنامه‌نگار در مدت بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در اثر ضربات وارده در ٢٠ تير ماه در بيمارستان نظامى بقية‌الله اعظم جان سپرد. پس از تلاش اوليه در پنهان کردن علت واقعی مرگ وي، مقامات رسمى ايران در ٢٥ تير اعلام کردند که زهرا کاظمى در اثر " ضربه ی مغزی " در گذشته است. پيکر زهرا کاظمى با تعجيل بسيار چهارشنبه اول مرداد ماه ١٣٨٢ بر خلاف خواست پسرش استفان هاشميان که در کانادا اقامت دائم دارد، در شيراز به خاک سپرده شد.


اميد رضا ميرصيافي، در تاريخ ١٩ بهمن ١٣٨٧ بازداشت و به زندان اوين انتقال داده شد. ٨ اسفند ماه در اثر افت شديد فشار خون به درمانگاه اندرزگاه شماه ٧ زندان اوين منتقل شد. و سپس به بهداری زندان اوين و در آنجا سه ساعت طول ‌کشيد تا به بيمارستان لقمان حکيم منتقل شود. يک ساعت بعد پزشکی قانونی مرگ اميدرضا ميرصيافی را به علت " مسوميت دارويی " در اثر خوردن ٥٠ قرص ( پراپرانولول) ثبت مي‌کند. روز بعد پيکر وی به خانواده برای خاکسپاری به خانواده تحويل داده مي‌شود، اما عليرغم درخواست خانواده و وکيل وي، کالبد شکافی مستقل انجام نمي‌شود. ٢٩ اسفند پيکر وب‌لاگ‌نويس جوان در گورستان بهشت زهرا به خاک سپرده مي‌شود.


هدی صابر، همکار مجله توقيف شده‌ی ايران فردا در تاريخ ١٢ مرداد ماه ١٣٨٩ برای سومين بار در کمتر از ده سال، بازداشت و روانه زندان شده بود. روز جمعه ٢٠ خرداد ١٣٩٠ هدی صابر با تاخير بسيار و پس از تحمل چندين ساعت درد به بيمارستان انتقال داده شد. متاسفانه تلاش پزشکان به نتيجه نرسيد و اين زندانی سياسی نيز بر اثر اهمال ‌مقامات زندان در روز شنبه ٢١ خرداد جان باخت. به گفته‌ی همبندان اين روزنامه‌نگار در بند ٣٥٠ زندان " وی در بهداری زندان اوين مورد ضرب و شتم و توهين قرار گرفته بود. " هدی صابر از تاريخ ١٢ خرداد در اعتراض به قتل هاله سحابی در اعتصاب غذا بسر مي‌برد. هاله سحابي، روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان، در تاريخ ١١ خرداد ١٣٩٠ به هنگام بدرقۀ پيکر پدرش عزت‌اله سحابي، يکی از رجال سرشناس ايران، که دو روز پيشتر به مرگ طبيعی در گذشته بود، مورد حمله‌ی ماموران امنيتی ايران قرار گرفت و بر اثر ضربه‌های وارد شده از سوی يکی از ماموران اطلاعاتی کشته شد.

18 آبان 1391

خاخام کليميان ايران: وزير خارجه سابق اسرائيل بخاطر ارتباط جنسی بايد سنگسار شود

18آبان: خاخام کليميان ايران: وزير خارجه سابق اسرائيل بخاطر ارتباط جنسی بايد سنگسار شود
تابناک
به گزارش روزنامه جوان، چند روز پيش خبری در رسانه‌ها منتشر شد مبنی بر اينکه زيپی ليوني، وزير امور خارجه سابق رژيم صهيونيستي، در گفت‌وگو با روزنامه تايمز انگليس اعتراف کرده است که در زمان فعاليتش در سازمان اطلاعات و جاسوسی اسرائيل (موساد) برای تخليه اطلاعات برخی شخصيت‌های عربی با آنها ارتباط جنسی داشته است.

ليونی در اين مصاحبه گفته است که برای ايجاد رسوايی و تشکيل پرونده‌های غيراخلاقی برای شخصيت‌های مهم تلاش کرده و به آن افتخار مي‌کند و اگر برای اسرائيل لازم باشد بار ديگر در چنين اقداماتی ترديد نخواهد کرد.


ليونی همچنين گفته است که با قتل و برقراری روابط جنسی به منظور کسب اطلاعاتی که به سود اسرائيل باشد، مخالف نيست.


بعد از اين بود که خاخام «آری شفات» از مهم‌ترين خاخام‌های صهيونيستي، تن فروشی زنان اسرائيلی را در برابر دشمنان برای دريافت اطلاعات مهم مجاز دانست و آن را به منابع دينی يهوديان مرتبط کرد.


خاخام‌ ماشاءالله گلستانی نژاد رهبر دينی کليميان ايران در واکنش به اظهارات خاخام های يهودی و همچنين فساد اخلاقی زيپی ليونی گفت: اصلاً و ابداً منابع دين يهود چنين کاری را مجاز ندانسته‌اند و در دين ما انجام اين کارها حرام است و بنابر دستور صريح 10 کلام به هيچ وجه من‌الوجوه هيچ فردی نمي‌تواند زنا کند.


گلستانی نژاد با بيان اينکه «آری شفات» را نبايد خاخام ناميد، ‌تأکيد کرد: او يک الاغ بيشتر نيست و به اندازه الاغ هم عقل و شعور ندارد. با اين حال چون در ظاهر انسان راه مي‌رود، يک چنين فردی با اين اظهارنظرات، مرتد و محارب و مفسد في‌الارض است که طبق احکام تورات حکم اين شخص سنگسار است و بنابراين از نظر دينی و با توجه به منابع دينی بايد سنگسار شود.


وی در ادامه گفت: خانم ليونی اصلا مذهب ندارد و مجموع افکار و اهداف صهيونيستی مغاير با مذهب يهود است و صهيونيست‌ها به فرامين تورات کمترين وقعی نمي‌نهند. بنابراين طبيعی است که برای رسيدن به اهداف خود حتی حاضر باشند به تن‌فروشی دست بزنند.


رهبر دينی کليميان ايران با اشاره به اينکه صهيونيست‌ها يک رژيم قلابی به نام خود ساخته‌اند، تصريح کرد: آنها همه کارهای خود را به دين مي‌چسبانند در حالی که دشمن دين هستند. آنها بشر هم نيستند چه برسد به شخصی که ديندار است و خود را يهودی مي‌خواند.


وی در پايان بار ديگر تأکيد کرد: يک خاخام هيچ وقت زنا را تأييد نمي‌کند و تن‌فروشی را تحت هر شرايطی حرام مي‌داند؛ بنابراين هر کسی که خلاف اين عمل کند يا حرف بزند دشمن دين است زيرا دوست دين کسی است که در هر کاری اول خدا را در نظر گيرد نه منافع دنيايی.

18 آبان 1391 

:درياچه‌ای که قطره قطره آب رفت:هشدار نسبت به مرگ درياچه اروميه

آبان :درياچه‌ای که قطره قطره آب رفت:هشدار نسبت به مرگ درياچه اروميه
قانون:جواد حيدريان:درياچه اروميه در بدترين وضعيت تاريخی خود به سر مي‌برد. هر ماه به طور متوسط 4.16 سانتيمتر در طول 16 سال گذشته افت کرده و سطح آب آرام آرام کاهش يافته است. درياچه اروميه روز به روز آب رفته و حالا دارد تهی مي‌شود اما در سال 91 ميزان توليد سيب از باغات اطراف درياچه 41 درصد رشد داشته است.
اما نگاهی فرابخشی مي‌توانست زادگاه زرتشت را نجات دهد. با اين حال پرويز کردوانی معتقد است: درياچه را خشک کنند هزينه کمتری برای کشور به دنبال دارد. طعنه ای که البته گوش بدهکاری ندارد.
اگرچه محمدی زاده در واکنش به طعنه کردوانی گفته : ما معتقديم اين اکوسيستم آبی است و بايد آب مورد نياز آن تامين شود که دولت در اين راستا تلاش‌های لازم را در اجرای پروژه‌های احيای آن انجام مي‌دهد.
برداشت آب در حوزه‌های آبخيز و در بالا دست درياچه باعث شده حالا درياچه اروميه مرتب در حال کاهش سطح باشد. با اين حال مقامات سازمان محيط زيست به طور دائمي‌از اجرای طرح نجات بخشی درياچه ای مي‌گويند که برای وزارتخانه های نيرو و کشاورزی هرگز اعتبار حقيقی خود را نيافته است.
درويش، کارشناس محيط زيست و منابع طبيعی کشور به «قانون» مي‌گويد: هيچ بهبودی در کيفيت نجات درياچه اروميه ايجاد نشده است. نه برداشت آب متوقف شده و نه 3.1 ميليارد متر مکعب نياز سالانه برای يک‌بار هم که شده تامين! هيچ اثری از برنامه ريزی در درياچه وجود ندارد و طرح ادعايی اثر متوقف کننده ای بر خشکی و نابودی درياچه اروميه نگذاشته است.
اکنون که تراز ارتفاعی درياچه اروميه 1270.6 متر است يک چيز برای همه متخصصان منابع آب و محيط زيست روشن است؛ درياچه اروميه در طول 16 سال اخير به طور متوسط هر سال نيم متر افت کرده است يعنی از سال 75 تا مهر 91 به طور متوسط سالی نيم متر به پايين فرو رفته است.
حبيب شايان‌فر هم که عضو تيم نجات بخشی اروميه است گفته 70 درصد درياچه اروميه خشک شده است و ديگر نمي‌توان آثاری از يک درياچه را مشاهده کرد؛ با اين روند 30 درصد باقی مانده نيز تا دو سال آينده خشک خواهد شد و 8 ميليارد تن نمک درياچه اروميه تهديدی جدی برای کشور محسوب مي‌شود.
به گفته محمد درويش اما "در واقع ارتفاع کف بستر اروميه 1267متر در گودترين بخش درياچه يعنی در شمال آن واقع شده است. اکنون عميق ترين بخش درياچه اروميه چيزی حدود 2.6 متر آب دارد در شرايطی که زمانی نه چندان دور، يعنی همين شش سال پيش عميق‌ترين بخش درياچه در شرق کوه کاظم داشی 12 متر، عمق آب بوده است. "
با روندهای کاهشی سطح درياچه کم و عمق آن نيز کمتر شده است. کاهش سطح و عمق درياچه روند تبخير را هم کم کم به بحران اروميه اضافه کرد. روند تبخير سرعت گرفته بحث نگران‌کننده‌ای برای اکولوژيست‌هاست. مسئله‌ای که محمد درويش را به طرح اين پرسش وادار مي‌کند که اين همه سال برای نجات اروميه چه اقدام موثری انجام شده است؟حالا که ميزان ريزش‌های آبی در اروميه کاهش يافته و بارش برف در اين سال‌ها تبديل به باران شده و ميانگين دما در حوزه آبخيز اروميه در دو دهه اخير 2 درجه افزايش پيدا کرده است بايد به طرح نجات بخشی اروميه نگاه مختصری انداخت که هدفش فقط و فقط تامين حداقل نياز درياچه اروميه سالانه 3.1 ميليارد متر مکعب بوده است.
توجه به محاسبات صورت گرفته طی دو سال پيش در طرح نجات بخشی درياچه اروميه در سه استان همسايه درياچه(آذربايجان شرقي، غربی و کردستان) مشخص شده است که ميزان تراز آبی اکولوژيکی درياچه که منجر به زنده ماندن آن مي‌شود 6/2 دهم پايين تر است، اين ميزان يعنی 11 ميليارد متر مکعب آب و اگر طرح‌ها اجرا شود و حتی يک ليوان آب هم خورده نشود و سالی 2/6 ميليارد متر مکعب آب وارد درياچه شود، دو سال طول مي‌کشد تا اين ميزان آب تامين شود.
محمد درويش البته درباره تبخير بالای آب درياچه اروميه معتقد است: يک دليلش به تغييرات اقليمي‌جهانی بر مي‌گردد و بعد بيش از نيم ميليون هکتار از وسعت منطقه تحت پوشش درياچه اروميه بوده که اکنون ظرفيت گرما در اين منطقه را دگرگون کرده است.
تفاوت دما در اين منطقه زياد شده و رطوبت منطقه به طرز محسوسی از دست رفته است. دما علاوه بر تغييرات اقليمي‌در حال افزايش است و اين مسائل سبب شده نگراني‌ها در اروميه افزايش پيدا کند. امسال نيز مرکز پايش خشکسالی وضعيت سال آبی 90 - 91 را در وضعيت خشکسالی اعلام کرده است و تاکيد کرده که ميزان ريزش‌ها در حوضه های آبريز اروميه کمتر از گذشته خواهد بود که نسبت به ميانگين رقم پايين‌تری را در بر خواهد گرفت.
طبق مستندات موجود وزارت نيرو و سازمان حفاظت محيط زيست اعلام کرده اند که دو ميليارد متر مکعب آب در اختيار درياچه اروميه قرار داده اند و در سال آبی بی باران مثل امسال اين انتظار مي‌رود که يک سال نرمال و تر سالی به راحتی بتواند حق آبه درياچه را که 3.1 ميليارد متر مکعب نياز سالانه را تامين کند.
نگاهی به گذشته اروميه نشان مي‌دهد که در سال‌های اول دهه 80 ميزان آب ورودی به درياچه اروميه بالای 60 درصد بارش‌های سالانه بوده و با اين ميزان آب مي‌توانستند نزديک به پنج برابر آب درياچه را تامين کنند. به گفته درويش توليد سيب در اروميه 41 درصد در سال جاری افزايش يافته است. در صورتی که امسال منطقه دچار خشکسالی بوده و بايد پرسيد اين آب اضافی برای تامين اين مقدار ميوه از کجا آمده است. به نظر مي‌رسد در سطح وزارتخانه‌ها خشکی درياچه اروميه جدی گرفته نشده است. شما وقتی وارد اروميه مي‌شويد هيچ تغييری را احساس نمي‌کنيد.به گفته اين متخصص محيط زيست مقدار محصولات کشاورزی توليد شده بايد متناسب با کاهش سطح آب باشد در حالی که اين رقم نشان مي‌دهد آبی از جای ديگری آمده و وارد باغات شده در حالی که حق و حقوق درياچه ناديده گرفته شده است.
با اين حال مردم منطقه با کف شکن کردن چاه‌ها و افزايش عمق آب توانسته اند برداشت بيشتری از سطح آب درياچه داشته باشند در حالی که طبق برنامه جامع نجات اروميه بايد جلوی چنين فعاليتی گرفته شود. اگر به اين وضعيت 30 هزار چاه غير مجاز در حاشيه درياچه اروميه را نيز اضافه کنيم بايد عملا فاتحه اروميه و درياچه تابناکش را خواند.
استفاده مردم از منابع غير قانونی آب و کاهش نيافتن مصرف آب کشاورزي، وارد نشدن حق‌آبه درياچه از پشت سدهای وزارت نيرو در کنار کاهش ريزش‌های جوی و افزايش دما درياچه را محاق مرگ برد. درياچه ای که برای نجاتش به هيچ ارگان و سازمانی و حتی به جوامع محلی خطر نابودی اش گوشزد نشده است.
سيروس داودی سرپرست اداره منابع طبيعی و آبخيزداری آذربايجان شرقی هم به ايسنا گفته " کاهش و پس رَفت آب درياچه اروميه و نمايان شدن اراضی شور، بستری مناسب را برای توسعه ذخيره گاه‌های "گز" و "بنه" فراهم کرده و اُفت سطح آب‌های زيرزمينی و افزايش ميزان شوری آن شرايط را برای ايجاد بادهای نمکی و انتقال نمک به مزارع، روستاها و شهرهای اطراف به‌همراه پديده گرد و غبار فراهم خواهد کرد."
با اين حال به گفته درويش حالا مسئولان سازمان محيط‌زيست در سردشت کردستان دنبال جايگزين کردن وحوش درياچه اروميه هستند. حيات وحشی که از جزيره اشک اروميه به دليل تنش های شديد اکولوژيک و نابودی جزاير به زمين‌های کشاورزی مردم وارد و به‌راحتی شکار شده اند. پرنده‌های درياچه نيز حالا آواره اند و فقط گاهی در آبگيرهای اطراف درياچه و محدوده سد حسنلو و همين‌طور سد شهيد کاظمي‌و چند نقطه پراکنده ديگر مشاهده مي‌شوند.

18 آبان 1391