نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

دلار در بازار آزاد ایران ۳۸۰۰ تومان شد

دلار در بازار آزاد ایران ۳۸۰۰ تومان شد



گزارش های رسیده از ایران حاکی است که قیمت هر سکه طلا رکورد تازه ای برجای گذاشته و به یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده است. قیمت هر دلار آمریکا در بازار آزاد ایران نیز حدود ۳۸۰۰ تومان شده است.

به گزارش رادیو فردا، صاحب یک صرافی در بازار آزاد ارز در چهار راه استانبول تهران که نخواست نامش فاش شود روز چهارشنبه - ۲۶ مهرماه- در گفت و گو با خبرنگار رادیو فردا تایید کرد که قیمت دلار برای فروش ۳۸۰۰ تومان است. یک صرافی دیگر در خیابان منوچهری نیز این رقم را بین سه هزار و ۷۵۰ تا ۳۸۰۰ تومان اعلام کرد.

برخی از صرافی ها نیز حاضر نشدند تا قیمت دلار را اعلام کنند و گفتند که قیمت را به طور حضوری اعلام می کنند.
در همین حال، قیمت سکه طلا در ایران که در روزهای اخیر با تلاطم بیشتری روبرو بوده است و نرخ های آن در برخی از سایت ها اعلام می شود، همچنان سیر صعودی دارد.
بر اساس گزارش برخی از سایت های اعلام نرخ طلا در ایران نظیر «لایو‌ دیتا»، بهای هر سکه جدید طلا به یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده است که نسبت به روز سه شنبه بیش از سه درصد افزایش قیمت نشان می دهد.
این گزارش حاکی است که هر قطعه سکه طرح قدیم به یک میلیون و ۴۵۰ هزار تومان رسیده است. نرخ سکه برای تحویل در دی‌ماه امسال، یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان اعلام شده است که نشان می دهد بازار، افزایش قیمت بیشتری را در ماه های آینده انتظار می کشد.
رشد قیمت ها در بازار آزاد ارز در حالی ادامه دارد که برخوردهای امنیتی با دلالان ارز ادامه دارد، محدودیت های اعلام قیمت ارزهای خارجی و طلا برای سایت های اقتصادی همچنان اعمال می شود و مرکز مبادلات ارزی با اعلام روزانه نرخ ارز سعی دارد نبض بازار را در دست گیرد.
این مرکز که از روز سوم مهرماه و برای تامین ارزی واردکنندگان کالاهای مختلف و همچنین مسافران راه اندازی شده است، روز چهارشنبه قیمت دلار را با دو تومان ارزان تر نسبت به روز پیش از آن، دو هزار و ۵۴۷ تومان اعلام کرد.
ولی نرخ یورو در این مرکز نسبت به روز گذشته ۳۰ تومان گران تر شد و به سه هزار و ۳۳۱ تومان رسید. به نظر می رسد که تصویب تحریم های جدید اتحادیه اروپا در روز سه شنبه، ۲۵ مهرماه، باعث افزایش قیمت یورو در ایران شده است.
سایت «شاخص آنلاین» با اشاره به افزایش قیمت انواع ارزها در مرکز مبادلات ارز گفته است که «جو صعودی بر اتاق ارز غالب شد».
در همین حال، برخی از سایت های اعلام نرخ ارز و طلا نظیر «کانون صرافان تهران» گفته اند که «تا اطلاع ثانوی قیمت ها را اعلام نخواهند کرد».
سایت «مثقال» نیز در اطلاعیه ای خبر داده که «تا اطلاع ثانوی دفتر خود را تعطیل خواهد کرد». به نظر می رسد که تلاطم شدید در بازار آزاد ارز و سکه و همچنین فشارهای امنیتی باعث از کار افتادن این سایت ها شده است.
از سوی دیگر، خبرگزاری فارس به نقل از «یک مسوول شبکه بانکی» گفته است که یکی از بانک ها «در اقدامی عجیب و تامل برانگیز» دست به خرید میلیاردی سکه و ارز از بازار آزاد زده است.
این مقام بانکی که نامش فاش نشده است، افزوده که «مدیر عامل بانک مذکور در بحبوحه التهاب و نوسانات شدید ارزی اقدام به خرید میلیاردی ارز در بازار کرده و‌ این حجم از خرید بی‌تاثیر بر نوسانات قیمتی بازار ارز نبوده است.»
از سوی دیگر، خبرگزاری ایسنا به نقل از مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت اعلام کرده که «صادرکنندگان هم باید به زودی ارز حاصل از صادرات خود را در مرکز مبادلات ارزی عرضه کنند.»
وی گفته است: «ارز حاصل از صادرات باید در چرخه اقتصاد کشور به کار گرفته شود و با ارایه آن در مرکز مبادلات ارزی برای واردات کالاهای اصلی و نه لوکس و غیرضروری به کار گرفته شود.»
در واکنش به این سخنان، رییس کنفدراسیون صادرات که خبرگزاری ایسنا از آن به عنوان «بزرگترین تشکل صادراتی کشور» نام برده است، مخالفت خود را با عرضه ارز صادرکنندگان در مرکز مبادلات ارزی اعلام کرده است.
به گفته رضی میری، عرضه ارز حاصل از صادرات با نرخ ۲۵۰۰ تومان در مرکز مبادلات برای صادرکنندگان ضرر خواهد داشت و غیرعملی است.
وضعیت بازار ارز ایران از اواسط تابستان امسال و به دنبال تشدید تحریم های ایران از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا با بحران شدیدی روبرو شده است به گونه ای که قیمت هر دلار از ۱۷۰۰ تومان تا سه هزار و ۹۰۰ تومان افزایش یافت.
مقام های ایران در زمینه علت این افزایش اظهار نظرهای مختلفی بیان کرده اند و در حالی که علی لاریجانی، رییس مجلس ایران وضعیت نابسامان ارزی را به «سوء مدیریت های دولت» نسبت داده است، محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری اسلامی، تحریم های بین المللی را در بروز این وضعیت موثر دانسته است.

کاهش دوباره ارزش ریال در دوبی

از سوی دیگر، سام هدی، خبرنگار رادیو فردا در دوبی روز چهارشنبه گزارش داد که ارزش ریال ایران بار دیگر در در بازار این امیرنشین کاهش یافت و به مرز هر درهم ۱۰۰۰ تومان نزدیک شد.
همان گونه که انتظار می رفت، کاهش نرخ برابری ریال نسبت به درهم امارات در روز چهارشنبه هم ادامه یافت و درهم امارات در بازار صرافی های دبی در این روز به ۹۹۰ تا ۹۹۵ تومان معامله شد. این در حالی است که در روز سه شنبه هر درهم امارات به ۹۶۰ تومان در دبی فروخته میشد.
در روز چهارشنبه هم بعضی از صرافی ها از اعلام نرخ درهم خودداری می کردند و فقط آنهایی که درهم آماده فروش داشتند نرخ می دادند و یادآوری می کردند که ممکن است ظرف چند ساعت آینده نرخ تغییر کند.
به نظر می رسد که قیمت درهم امارات بار دیگر در حال نزدیک شدن به مرز ۱۰۰۰ تومان است.
دوهفته پیش و در اوج سقوط ارزش ریال ایران، درهم امارات از مرز ۱۰۰۰ تومان گذشت، اما بعد از آن قدری از این مرز عقب نشینی کرد و ریال برای چند روزی در بازار دوبی تقویت شد.
در اقدامی دیگر و به نوشته روزنامه بریتانیایی فایننشال تایمز، دولت امارات طی دستورالعملی به تمامی هیات های نمایندگی خارجی در امارات اعلام کرده، که از این پس از تماس مستقیم با بانک ها، صرافی ها و موسسات مالی این کشور خودداری کنند.
به نوشته این سایت خبری، این ابلاغیه دولت امارات نشان از حساسیت فزاینده این کشور دارد که هم یک مرکز جهانی سرمایه گذاری است و هم در مرکز فشارهای اقتصادی جامعه بین المللی برای تحریم اقتصادی ایران قرار دارد.
ایران و امارات از دیر باز دو شریک اقتصادی مهم برای یکدیگر بوده اند و در حال حاضر بیش از ۳۰۰ هزار ایرانی در امارات زندگی می کنند و بیش از هشت هزار شرکت ایرانی در این کشور مشغوف فعالیت اقتصادی هستند.

تحصن زندانیان سیاسی زن در زندان اوین

فت و گو با پدر شبنم مددزاده

تحصن زندانیان سیاسی زن در زندان اوین

زندان زنان 1
جمعی از زندانیان سیاسی زن در اعتراض به افزایش روز بروز محدودیت ها و عدم دسترسی به حقوق اولیه خود از جمله عدم ملاقات حضوری، تلفن، مرخصی در قسمتی از بند زنان دست به تحصن زدند.
طبق قوانین سازمان زندانها حق ملاقات حضوری، مرخصی، برخورداری از تماس تلفن عمومی، بهره مندی از آزادی مشروط، از حقوق ابتدایی هر زندانی محسوب می گردد اما مسئولین زندان محرومیت از این حقوق اولیه را بعنوان ابزاری جهت تحت فشار گذاشتن بیشتر زندانیان سیاسی بکار می گیرند. این در حالیست که دیگر زندانیان عادی زن با انواع و اقسام سابقه جرم برای استفاده از تلفن و ملاقات حضوری هیچ محدودیتی ندارند.
عبدالعلی مددزاده، پدر شبنم مددزاده که در بند زنان زندان اوین محبوس است با ابراز تاسف از افزایش فشارها به سایت ملی مذهبی می گوید: “یکی از مشکلات ما این است که ما ساکن تبریز هستیم و نمی توانیم هر هفته بچه ها را ملاقات کنیم حتی تماس تلفنی هم نداریم که ببینم این خبر تحصن چیست، تنها چیزی که می دانم این است که نه ملاقات حضوری داریم، نه تماس تلفنی، نه مرخصی هیچی و هیچی… روز به روز هم این محدودیت ها و اذیت ها بیشتر می شود. نزدیک به چهار سال است که فرزندانم در زندان از حقوق اولیه که حق یک زندانی است “محروم” هستند. شبنم از یکم اسفند ۸۷ در زندان است و حتی یکروز هم به او مرخصی ندادند. بارها و بارها نامه نوشتیم درخواست دادیم اما پاسخی ندادند و گفتند درخواست تان رد است اما چرا؟ ما نمی دانیم، یعنی اصلا جواب ما را نمی دهند. در این مدت چه کشیدیم بماند…”
شبنم مددزاده، نایب رئیس شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران بود که هسته اصلی اعتراضات صنفی و رفاهی دانشگاه تربیت معلم توسط وی شکل گرفت؛ همین مسأله باعث محرومیت از تحصیل، بازداشت و صدور حکم پنج سال زندان برای وی شد.
پدر این فعال دانشجویی دربند با تاکید بر روحیه خوب دخترش خاطرنشان می کند: “حدود سه هفته پیش شبنم را ملاقات کردم باز خدا را شکر که روحیه اش را حفظ کرده است. اما برای من و مادرش وقتی می بینیم که چطور جوانی اش را در چهاردیواری زندان از دست می دهد سخت است و رنج می کشیم هم او و هم فرزاد… یادم می آید آن زمان که شبنم را گرفتند سال سوم دانشگاه بود الان اگر او را به زندان نمی انداختند فوق لیسانسش را هم گرفته بود. در این سالها به هر جایی بگویید مراجعه کردیم تا مرخصی برای شبنم و فرزاد بگیریم اما می گویند به ما مربوط نیست باید به ما دستور دهند. حالا نمی دانیم دستور از کجا باید صادر شود از اطلاعات، از سپاه، از دادستانی، از سازمان زندانها، از دادگستری، از… دستمان هم به جایی بند نیست در این سالها هم مسئولین هیچ جوابی به نامه های من ندادند. دیگر هیچ چیزی از آنها درخواست نمی کنم.”
گفتنی است، فرزاد مددزاده در اسنفد ماه ۱۳۸۷ به همراه خواهرش شبنم مددزاده بازداشت شد و به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان با تبعید به زندان رجایی‌شهر محکوم شد. این خواهر و برادر در طی مدت بازداشت خود بارها تحت فشارهای روحی و جسمی و تهدید ماموران و بازجویان قرار گرفتند.
شبنم مددزاده در نامه‌ای با شرح شکنجه ها و فشارهای دوران بازداشت نوشته است: «بازجو‌ها را می‌بینم. با دیدنشان تمام صحنه‌های بازجویی، تمامی فشارها؛ وتوهین‌ها، شکنجه‌ها و روزهای انفرادی گویی دوباره برای‌ام تکرار می‌شوند و عین صفحه‌ی سینما در برابر چشمان‌ام به نمایش در می‌آیند: چهره تکیده و رنجور فرزاد با صدای گرفته که بعد از ضرب وشتم پیش من آورده بودندش جلوی چشمان‌ام می‌آید و حسی از کینه و نفرت بر من مستولی می‌شود. یاد روز ملاقاتی می‌افتم که بعد از داد و بیدادهای بازجو بر سر پدرم، من و فرزاد فهمیدیم بر اثر فشارهایی که در دادگاه بر پدرم آمده بینایی یک چشم‌اش را از دست داده است…»
عبدالعلی مددزاده نیز در واکنش به عملکرد نادرست دستگاه قضایی خطاب به احمد شهید گفته بود: “آقای گزارشگر حقوق بشر! اگر از فرزندان ما بازدید کردید و پرونده آنها را مطالعه کردید و احکام غیرعادلانه و غیرقانونی فرزندان زندانی ما را دیدید آن زمان به کار و مسئولیت شما در زمینه حقوق بشر باور می آوریم. ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی که به “ناحق” در زندان هستند، هستیم. بچه های من به چه جرم و گناهی باید دوران جوانی خودشان را در زندان آن هم بدون رعایت حقوق یک زندانی سپری کنند؟”
موج جدید احضار و بازداشت فعالین زن
زندانیان سیاسی بند زنان زندان اوین در حالی از استفاده حق طبیعی یک زندانی “محروم” هستند که روز به روز بر تعداد زندانیان سیاسی زن افزوده می شود. طی ماههای اخیر شاهد احضار و بازداشت جمعی از فعالان سیاسی و دانشجویی زن بودیم که به جمع دیگر زندانیان سیاسی زن در زندان اوین پیوستند.
منیژه نجم عراقی، فعال جنبش زنان و منشی کانون نویسندگان است که از هفتم خرداد ماه سال جاری جهت اجرای حکم خود روانه زندان اوین شد. منیژه نجم عراقی، نویسنده و مترجم در دادگاهی به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهامات عضویت در کانون نویسندگان ایران، ارسال بیانیه‌های کانون، و شرکت در تجمع‌ها بر مزار محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و احمد شاملو به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم شده است.
ژیلا بنی یعقوب، در شهریور ماه سال جاری برای گذراندن یکسال حکم خود روانه زندان اوین شد. وی روزنامه نگار وسردبیر وب سایت کانون زنان ایرانی سالها در تحریریه روزنامه های مختلف از جمله همشهری، نوروز، وقایع اتفاقیه، یاس نو، صبح امروز، آفتاب امروز، سرمایه و … به عنوان خبرنگار و دبیر سرویس اجتماعی فعالیت داشته است.
شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر شهریور ماه سال جاری برای اجرای حکم چهار سال خود به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
فائزه هاشمی دختر اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ساعت یازده شب شنبه (اول مهر) در منزل خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وی در دی ماه سال گذشته در شعبه ١۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه حکومت به شش ماه حبس و پنج سال محرومیت از فعالیت های سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم شده است.
نازنین دیهیمی، دانشجوی رشته تئا‌تر دانشگاه تهران و دختر خشایار دیهیمی مترجم و نویسنده در ۱۱ مهر ماه برای گذراندن هشت ماه محکومیت خود به بند زنان سیاسی زندان اوین منتقل شد.
نسیم سلطان ‌بیگی، فعال دانشجویی سابق دانشگاه علامه طباطبایی و روزنامه نگار، هفته گذشته برای گذراندن دوران محکومیت به زندان اوین منتقل گردید. او در نهم آذرماه ۸۹ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم شامل ۳ سال حبس تعزیری به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و یک سال به علت «تبلیغ علیه نظام» است و دو سال حکم تعلیقی نیز از سال ۸۵ به آن اضافه شده است.
مریم صالحی دانشجوی بیست و پنج ساله، یکی از اعضای گروه حامیان حقوق بشر در ایران است که بیش از دو ماه از بازداشت وی توسط ماموران امنیتی می گذرد اما تاکنون هیچ نهاد و ارگانی مسئولیت بازداشت او را بر عهده نگرفته است. هفته گذشته نیز نگار حائری، دختر زندانی سیاسی ماشاء الله حائری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
هم اینک حدود چهل و پنج زندانی سیاسی در بند زنان زندان های کشور محبوس هستند. مهسا امرآبادی، بهاره هدایت، فاران حسامی، بهناز ذاکر، سیما اشراقی، مریم اکبری‌مفرد، زینب بایزیدی، کبری بنازاده امیری، مطهره بهرامی، طره تقی‌زاده، زینب جلالیان، مریم جلیلی، ریحانه حاج‌ابراهیم دباغ، نوشین خادم، نازیلا دشتی،سیما رجبیان، میترا زحمتی، مهوش شهریاری، فرشته شیرازی،هانیه فرشی، روناک صفارزاده، ناهید قدیری، نسرین قدیری، محبوبه کرمی، فریبا کمال‌آبادی، صدیقه مرادی، لادن مستوفی، کفایت ملک‌محمدی، منیژه نصرالهی، رزیتا واثقی، معصومه یاوری و… از جمله زندانیان سیاسی زن دربند هستند که از حقوق ابتدایی خود محروم هستند.
اعتصاب غذا تنها راه باقی مانده
نسرین ستوده، از وکلای دربند نیز در اعتراض به تداوم وضعیت موجود، تهدید به اعتصاب غذا کرده است. وی در اعتراض به تضییقات مختلف در مورد امکان دیدار با فرزندانش که ناچارند در مدرسه و مهد کودک حضور داشته باشند، عدم امکان تماس تلفنی برای حدود ۱۷ ماه، نداشتن امکان دیدار با مادر و برادرش، انجام محدودیت های گوناگون برای ملاقات با همسر و فرزندانش، و نیز دور جدید تهدید قضایی همسرش رضا خندان، تصمیم به اعتصاب غذا گرفته است.
نسرین ستوده عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان بوده و وکالت پرونده‌های بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانی کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام و همچنین وکالت برخی متهمان حوادث پس از انتخابات را برعهده داشته‌است.
همچنین فرح واضحان، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، در وضعیت بسیار نامناسب جسمانی بسر می برد و باید تحت مراقبت های پزشکی قرار گیرد. طبق تجویز پزشک مستقر در بهداری زندان اوین، وی به علت داشتن ناراحتی قلبی و تومور بدخیم در شکمش، باید هرچه سریع‌تر به بیمارستان تخصصی خارج از زندان منتقل شود، اما مقامات زندان تنها با انتقال او به بهداری اوین موافقت کرده‌اند. این زندانی سیاسی دربند چند روز در اعتراض به وضعیت خود دست به اعتصاب غذا زد اما به علت وخامت حالش اعتصاب خود را شکست. به گفته یک منبع موثق در صورت تداوم مخالفت با درمان واضحان او بار دیگر دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
فرح واضحان شهروند ایرانی دو روز بعد از حوادث روز عاشورای تهران، در سال ۱۳۸۸ در تاریخ ۸ دی ماه و در پی بازداشت‌های گسترده شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران، در منزل خود بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین و سلول‌های انفردی آن منتقل شد. وی ابتدا به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بود، اما این حکم پس از نقض در دیوان عالی کشور و ارجاع به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۱۷ سال زندان همراه با تبعید به زندان رجایی‌شهر تبدیل شد.

تحمل حبس در این جهنم برای من دشوار است

تحمل حبس در این جهنم برای من دشوار است

Image (1) یک وبلاگ نویس زندانی در زندان مرکزی کرج  در مورد  وضعیت و شرایط خود در زندان مرکزی کرج خطاب به گزارش گر ویژه نوشته است:« توصیف و تشریح شرایط ناگوار و ضد انسانی این زندان بسیار مشکل است . من تنها زندانی سیاسبی این زندان هستم که اکنون به مدت ۱ سال است که در میان جمعی از اشرار و جانیان و سارقان و مجرمین خطرناک و بیماران روانی محبوس شده ام. در واقع تیمارستان و گداخانه و زندان را در هم ادغام نموده و نام «ندامتگاه کرج» بر آن نهاده اند. افراد روان پریش و خل و چل محلات شهر و همچنین متکدیان و کارتن خوابها و معتادان ولگرد و بی خانمان را در هر کجا می یابند هر روزه به این زندان منتقل می کنند. در حدود ۱۰ هزار تن آمار این زندان می باشد که در هر سالن کم و بیش ۶۰۰ زندانی و گاهی تا هزار نفر نگهداری می شود. در اناق هایی به مساحت ۲۰ متر مربع ۴۰ تن محبوسند. در زمانهایی جمعیت هر اتاق تا ۵۷ نفر نیز افزایش یافته است . تمامی توالت ها ، کف حمام ها و کف سالن ها مملو و انباشته از زندانی است . در اینجا محلی برای خوابیدن خرید و فروش می شود. وفور و مصرف مواد مخدر از قبیل شیشه و کراک امری عادی و همه گیر است.»
محمدرضا پورشجری در نامه خود مسئولیت هر گونه خطر برای سلامتی و جان خود را متوجه آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی کرده است. 
متن کامل این نامه  که در اختیار « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » قرار داده شده است به شرح زیر است:


قابل توجه مسئولان سازمان عفو بین الملل و همچنین گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
درود بر شما،
شاید اطلاع داشته باشید که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی مرا که در وبلاگ شخصی ام عقاید و نظرات و اندیشه های خود را منعکس می کردم ، در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ برابر با ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۰ پس از بازداشت و شکنجه و ضرب و شتم در بازداشتگاه اداره اطلاعات کرج به اتهام توهین به رهبرجمهوری اسلامی و تبلیغ علیه این نظام و نیز توهین به مقدسات اسلامی به ۴ سال حبس محکوم نموده است که پس از تحمل یکسال حبس در زندان رجایی شهر (گوهردشت ) که ۸ ماه از این مدت را در سلول انفرادی محبوس بودم به زندان مرکزی کرج ( ندامتگاه کرج ) منتقل شدم.
توصیف و تشریح شرایط ناگوار و ضد انسانی این زندان بسیار مشکل است . من تنها زندانی سیاسبی این زندان هستم که اکنون به مدت ۱ سال است که در میان جمعی از اشرار و جانیان و سارقان و مجرمین خطرناک و بیماران روانی محبوس شده ام. در واقع تیمارستان و گداخانه و زندان را در هم ادغام نموده و نام «ندامتگاه کرج» بر آن نهاده اند. افراد روان پریش و خل و چل محلات شهر و همچنین متکدیان و کارتن خوابها و معتادان ولگرد و بی خانمان را در هر کجا می یابند هر روزه به این زندان منتقل می کنند. در حدود ۱۰ هزار تن آمار این زندان می باشد که در هر سالن کم و بیش ۶۰۰ زندانی و گاهی تا هزار نفر نگهداری می شود. در اناق هایی به مساحت ۲۰ متر مربع ۴۰ تن محبوسند. در زمانهایی جمعیت هر اتاق تا ۵۷ نفر نیز افزایش یافته است . تمامی توالت ها ، کف حمام ها و کف سالن ها مملو و انباشته از زندانی است . در اینجا محلی برای خوابیدن خرید و فروش می شود. وفور و مصرف مواد مخدر از قبیل شیشه و کراک امری عادی و همه گیر است.
انواع بیماریهای واگیردار همچون ایدز و هپاتیت و گال و سل شایع است. وجود و فراوانی شپش و ساس واقعیتی عادی و پذیرفته شده است. به لحاظ بهداشتی این زندان به کانال فاضلاب شبیه است. سهمیه و جیره مواد شوینده و بهداشتی که در هر ماه توزیع می شود به اندازه مصرف یک روز فرد زندانی است . حمام ها با ظرفیت بسیار کم ، فاقد آب گرم است و برای استفاده از همان آب سرد هم باید مدت زیادی در صف و نوبت ایستاد.
بهداری زندان در حد تجویز چند عدد قرص مسکن برای تمامی دردها و بیماری ها ، کارکرد بهتر و مفیدتری ندارد . اکثر بیماران تنها پس از فوت آنهم به جهت تنظیم گواهی فوت توسط پزشک به بهداری زندان انتقال داده می شوند. در اینجا افراد به علت ابتلاء به بیماری های جزئی و ساده که با چند روز بستری شدن در بیمارستان و انجام مراقبت های پزشکی به سهولت بهبودی خواهد یافت ، بی سر و صدا فوت می شوند. آمار مرگ و میر در زندان ندامتگاه کرج همچنانکه در دیگر زندان های ایران هرگز در هیچ کجا منعکس نمی شود.
وضعیت غذایی و کیفیت خورد و خوراک و مقدار سهمیه و جیره غذا تأسف انگیز است. جیره غذایی به اندازه ای کم و ناکافی است وکیفیتی نازل دارد که دیده شده است که زندانیان بی کس و کار و بی پول که توانایی خرید مواد خوراکی از فروشگاه زندان را ندارند حتی برای دریافت یک بسته بیسکویت به خودفروشی و عمل لواط تن داده اند.
روز نخستی که وارد این زندان شدم از حضور این همه شرور و چاقو کش و نزاع و درگیری و خون و خونریزی دچار شوک شدم. در این زندان هیچگدام از مفاد آیین نامه زندانها و هیچیک از حقوق زندانیان رعایت نمی شود. در این زندان نظم و انضباط و آرامش سالن ها و اتاق ها نه توسط زندانبانان رسمی بلکه به وسیله خود زندانیان که تعمدا از میان اشرار خطرناک انتخاب می شوند و مجموعا به نام انتظامات خوانده می شود برقرار می گردد. اینان نیز از هر فرصتی برای زورگیری و ضرب و شتم و کتک زدن دیگران استفاده می برند . در این زندان برای ارائه هر گونه خدماتی که علی الاصول جزو وظایف پرسنل رسمی زندان است از زندانیان پول دریافت می کنند.
مشکلات من در این زندان بی شمار است . به دلیل اینکه به بیماری های متعددی از جمله دیسک کمرو دردهای عضلانی، سینوزیت مزمن، سنگ کلیه ، ورم غده پروستات و مشکلات دستگاه گوارشی و مجاری ادرار مبتلا هستم و به دلیل سن زیاد (۵۲ سال) که تحمل حبس در چنین جهنمی را برایم دشوار ساخته است ، در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۱ از مدیریت زندان جهت درمان و استراحت کتبا تقاضای ۱۰ روز مرخصی نمودم که پاسخی داده نشد و سپس در تاریخ ۱۷ تیرماه ۹۱ طی نامه ای رسمی از دادستان کرج درخواست مرخصی استعلاجی کردم که وی نیز نامه ام را بی پاسخ گذاشت . پیش از این نیز با تقاضای انتقال من برای انجام معاینات پزشکی و انجام سونوگرافی در مرکزی بیرون از زندان که همواره و طبق مقررات زندان با مراقبت شدید ماموران و در غل و زنجیر انجام می گیرد هم موافقت نگردید. همچنین تلاش های من و خانواده ام جهت انتقال از این زندان به زندانی با شرایط قابل تحمل نیز تاکنون بی نتیجه مانده است.
نظر به اینکه من در زندان مرگزی کرج ( ندامتگاه کرج ) هیچ گونه امنیت جسمی و جانی نداشته و در هر لحظه و هر روز در معرض ابتلا به بیماری های شناخته و ناشناخته قرار دارم و هم اینکه احتمال ضرب و جرح و حمله و تعدی و خشونت از سوی اوباش و اشرار و مجرمین خطرناک نسبت به من وجود دارد ، بنابراین در اینجا و توسط همین یادداشت اعلام می دارم که به هر دلیل و علتی اعم از بیماری و یا هر حادثه و اتفاقی در این زندان فوت شوم ، شخص علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی مسئول مستقیم مرگ من می باشد . زیرا که اتهام اصلی که موجب آن محکوم به حبس گشته و تاکنون در زندان بسر می برم توهین به شخص ایشان است.
محمدرضا پورشجری(سیامک مهر )
نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران
زندان مرکزی کرج ( ندامتگاه کرج )
یکم مهرماه ۱۳۹۱ برابر با بیست و دوم سپتامبر ۲۰۱۲
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
دبیر کل ملل متحد آقای بان کی مون
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل

سايه سنگين دكتر؛ حتي در ميوه‌فروشي!


اگر آقاتختي، كشتي‌گير مردمي و لوطي و دوست‌داشتني بود، لابد براي عده‌اي، هم شريعتي روشنفكر مردمي و لوطي و دوست‌داشتني است و شريعتي شايد تنها روشنفكري باشد كه حتي ميوه‌فروش‌ها هم پوسترش را مي‌خرند.
چند جوان، شايد هم چند ليسانسيه بيكار در محله چهارراه كوكاكولاي تهران، پول روي پول بگذارند، قرض بگيرند از پدر و مادرشان، شريكي يك مغازه ميوه‌فروشي اجاره كنند، معلوم است كه ديگر پوستر «قهوه‌چي چپق به دست با لبخند» يا عكس گل و گياه به در و ديوار مغازه‌شان نمي‌زنند.
 يك موقعي بود كه ميوه‌فروش‌ها عكس ميوه‌هاي خارجي و لوكس را مي‌زدند در مغازه‌هايشان كه اشتهاي مشتريان را تحريك كنند، ولي پوستر دكتر شريعتي در مغازه ميوه‌فروشي كمي غيرمنتظره است.
 وقتي هم با چشم‌هاي گرد شده از تعجب بپرسي «پوستر شريعتي را براي چي زديد؟ مي‌شه عكس بگيرم؟» با غرور مي‌گويد: دكتر رو دوستش دارم! اشكالي نداره، عسكتو بگير.
جوان پشت دخل ميوه‌فروشي حتما 5ـ4 سالي بعد از درگذشت شريعتي متولد شده است، اما به قول خودش دكتر را طوري دوست دارد كه پوسترش را زده است پشت دخل مغازه، طوري كه همه ببينند. واقعيت اين است كه سايه دكتر‌علي شريعتي با گذشت بيش از 35سال از درگذشتش، هنوز بر جامعه سنگيني مي‌كند؛ چه بر خواص، چه بر عوام، عده‌اي دوستش دارند و عده‌اي هم نه، هم عوام، ‌هم خواص، برايش جوك و پيامك و پ.ن.پ مي‌سازند، هم عوام، ‌هم خواص با همه اينها شريعتي هنوز هست.
 دكتر شريعتي مثل تختي، مثل مرحوم طالقاني، پوسترخورش ملس است، اگر آقاتختي، كشتي‌گير مردمي و لوطي و دوست‌داشتني بود، لابد براي عده‌اي، هم شريعتي روشنفكر مردمي و لوطي و دوست‌داشتني است و شريعتي شايد تنها روشنفكري باشد كه حتي ميوه‌فروش‌ها هم پوسترش را مي‌خرند.

زمایش "الی بیت المقدس" در دهکده مقاومت در تهران برای مقابله با تهدیدهای غرب

کس / رزمایش "الی بیت المقدس" در دهکده مقاومت در تهران برای مقابله با تهدیدهای غرب