نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ دی ۲۹, دوشنبه

پس از 'تلاش برای کودتا'، آتش‌بس در پایتخت یمن برقرار شد

پس از 'تلاش برای کودتا'، آتش‌بس در پایتخت یمن برقرار شد


تدابیر امنیتی در اطراف محل اقامت رئیس جمهور افزایش یافته است
مقامات یمن می گویند که پس از ساعت ها درگیری سنگین در صنعا، پایتخت این کشور، آتش بس میان ارتش و شبه نظامیان حوثی برقرار شده است.
جلال رویشان، وزیر کشور یمن گفته است که این آتش بس پس از مذاکره نمایندگان حوثی ها و دولت برقرار شده و قرار است کمیته ای برای نظارت بر آن تشکیل شود.
پیش تر وزیر اطلاع‌رسانی یمن از تلاش برای کودتا در این کشور خبر داده، اما گفته بود که رئیس جمهور در این اقدام آسیبی ندیده و سالم است.
از صبح امروز صنعا، پایتخت یمن شاهد درگیری شدید میان شبه‌نظامیان شیعه حوثی و نیروهای ارتش این کشور بود.
در سرتاسر شهر صدای تیراندازی شنیده می‌شود و گلوله‌های خمپاره به اطراف کاخ ریاست جمهوری اصابت کرده است.
به گفته نادیه سقاف، وزیر اطلاع‌رسانی یمن در حال حاضر سه گروه مختلف - نیروهای ارتش، شبه‌نظامیان شیعه حوثی و نیروهای مسلح وفادار به علی عبدالله صالح، رئیس جمهور سابق - کنترل مناطق مختلف شهر را در دست دارند.
خانم سقاف پیش‌بینی کرد که تا آخر امروز شاهد ظهور "یمنی جدید" خواهیم بود.
آتش‌بسی که پیش از این در یمن مورد موافقت حوثی‌ها و نیروهای دولتی قرار گرفته بود، ناکام بود.
درگیری‌های امروز یمن در پی انتشار پیش‌نویس قانون اساسی صورت می‌گیرد که حوثی‌ها به شدت با آن مخالف هستند.
این گروه شیعه که پایگاهشان شمال یمن است، از اواخر تابستان گذشته بخش‌های بزرگی از صنعا، پایتخت را به دست گرفته‌اند.
وضعیت امنیتی در یمن بعد از کناره‌گیری علی عبدالله صالح وخیم‌تر شده است.

محله یهودیان در تهران ، سال ۱۸۸۲

 محله یهودیان در تهران ، سال ۱۸۸۲

شارلی ابدو به زبان فارسی


شارلی ابدو به فارسینخستین شماره شارلی ابدو پس از حمله تروریستی به این هفته نامه طنز چپ گرا و بی خدا با تیراژ ۳ میلیون نسخه منتشر شده است، بخشی از کارتون های این شماره به فارسی ترجمه شده اند که برای استفاده همگان بصورت پی دی اف در دسترس قرار گرفته است.
آزادی بیان با دریافت مجوز رسمی از گردانندگان این هفته نامه به زودی کار ترجمه و انتشار کامل و مداوم این هفته نامه طنز را در راستای پاسداشت آزادی بیان آغاز خواهد کرد. از این رو از کسانی که مایل به همکاری در ترجمه و طراحی نسخه فارسی شارلی ابدو (هفته نامه شارلی) هستند دعوت می کنیم با ما تماس بگیرند.
ای میل سایت آزادی بیان: iran.free.org@gmail.com

نام اصلی ویکتور یدیو خارا مارتینز زادروز ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۲ سانتیاگو اهل کشور شیلی درگذشت ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳ (۴۱ سال) سانتیاگو



 
نام اصلی ویکتور یدیو خارا مارتینز

زادروز ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۲
سانتیاگو
اهل کشور  شیلی
درگذشت ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳ (۴۱ سال)
سانتیاگو
سبک‌ها موسیقی بومی , Nueva canción , موسیقی آندیی
کار(ها) شاعر، آوازخوان، انقلابی
ساز(ها) گیتار کلاسیک , ووکال
مدت کار ۱۹۵۹-۱۹۷۳
 

ویکتور خارا در روستایی فقیر در شیلی به دنیا آمد. مادرش شعرهای بومی می‌سرود و بدین ترتیب خارا از کودکی با ترانه‌های روستایی آشنا شد. با نقل مکان خانوادهٔ خارا به شهر سانتیاگو، او با محیطی متفاوت از جامعهٔ روستایی آشنا شد. خارا پس از مرگ مادرش دچار خلاء عاطفی شد و به مدرسه دینی رفت. اما پس از دو سال آن‌جا را ترک کرد و عازم دورهٔ اجباری نظامی شد. پس از پایان دورهٔ سربازی خارا به دانشگاه رفت و در آن جا به مطالعهٔ موسیقی بومی شیلی پرداخت.
 

ویکیپدیا



 پدر ویکتور خارا الکلی بود و همین موضوع موجب گشته بود فضای خانه آن‌ها، فضای آرامی نباشد و همواره فضای متشنجی باشد، به ویژه زمانی که پدرش، مادرش را کتک می‌رد. سرانجام  پس از چند سال‌، پدر ویکتور برای کار در مزارع از شهر خارج شد و مسئولیت نگهداری ویکتور و خواهر و برادرهایش بر عهده آماندا مادرش افتاد .

 
همسر ویکتور خارا

جوآن (Joan)، بیوه ویکتور خارا در زمان شهادت پاردس به تأکید گفته بود که برای شکنجه و قتل همسرش نباید یک سرباز وظیفه را مسئول دانست. به گفته همسر این شاعر انقلابی، مسئولان اصلی این قتل و آمران آن، پینوشه و فرماندهان وقت ارتش
بودند .
بی بی سی
 

گیتاریست، شاعر، آهنگساز و آوازخوان شلیایی هنگام دیدار و اجرای موزیک و آوازخوانی برای کودکان در محله های دور اُفتاده و فقیرنشین در شیلی، جائیکه خودش بدنیا آمده و رُشد کرده بود در سال ۱۹۷۲ .

اثر کارتونیست فرانسوی
منبع کتاب جمعه
 
نقل قولی از ویکتور خارا


عشق ورزیدن به خانه ام ، به همسرم و فرزندانم

عشق ورزیدن به زمین که به من برای زندگی یاری می رساند

عشق به آموزش و کار

عشق به دیگرانی که که برای مردم به نکویی فعالیت می کنند

عشق به عدالت به شکل ابزاری که تساوی را برای بزرگی انسان فراهم می کند .

عشق ورزیدن به صلح و دوستی برای لذت بردن از زندگی

عشق به آزادی ، اما نه آن آزادی که با فدا کردن آزادی دیگری حاصل شده ، بلکه آزادی برای همگان

عشق ورزیدن به آزادی برای زیستن ، برای زندگی فرزاندان من ، در خانه ای که از آن من است ، در شهر من ، دیار من ، در میان مردمان همسایه ام ...

عشق ورزیدن به آزادی ، در محیطی که برای ساختن سرنوشتمان نیاز داریم

عشق ورزیدن به آزادی بدون بندگی ، نه برای ما و نه برای دیگران ...

ترانه ـ سروده‌های «ویکتور خارا»
ترجمۀ «احمد شاملو» و «محمد زرین‌بال»
دکلمه و صدای «مظفر مقدم»
 

 
Wolfgang Mattheuer (1973) 

ویکتور خارا را بیشتر هنرمندان با گیتار شکسته شده و دستهای خونین تصویر میکنند


آشنایی خارا با خواننده‌ای به نام ویولتا پارا (Violeta Parra) نقطه عطفی در زندگی هنری او به شمار می‌آید. خارا یکی از مهم‌ترین نمایندگان سبک «نوئوا کانسیون» (Nueva Cancion) یا «ترانه نو» در آمریکای جنوبی است. این سبک، نوعی موسیقی انقلابی است و در بین دانشجویان و روشنفکران طرفداران زیادی داشت.
ویکتور خارا عضو حزب کمونیست شیلی و از طرفداران سالوادور آلنده بود.
پس از پیروزی حزب «اتحاد مردم» در انتخابات، خارا طی سال‌های ۷۰ تا ۷۳ به سراسر شیلی سفر کرد و برای کارگران معدن و کارخانه‌ها، دانشجویان و دانش‌آموزان کنسرت‌هایی اجرا کرد و در این مدت، چهارآلبوم منتشر کرد


 
 


گیتار من دولتمردان و جنایتکاران را به کار نمی آید

که آزمند زر و زورند .

گیتار من به کار زحمتکشان خلق می آید .

تا با سرودشان آینده شکوفا شود .

چرا که ترانه آن زمانی معنایی می یابد

که قلبش نیرومندانه در تپش باشد .

و انسانی آن ترانه را بسراید که

سرود خوانان شهادت را پذیرا شوند .

شعر من در مدح هیچ کس نیست

و نمی سرایم تا بیگانه ای بگرید

من برای بخش کوچک و دوردست سرزمینم می سرایم .

چهره های سرشناس و ویکتور خارا :

بونو:  خواننده و آهنگساز: او به دنبال چیزهایی رفت که درباره آنها می‌سرود.
آرلو گاتری : خواننده و نوازنده: ویکتور خارا مرد جوانی بود که در دنیایی تاریک، سرپا ایستاد.
مارتین لویس : تاریخدان: ویکتور خارا، باب دیلن آمریکای جنوبی بود.
دبندرا بانارت، هنرمند ونزوئلایی ـ‌ آمریکایی : ویکتور، قدرت موسیقی را به عنوان وسیله‌ای برای ارتباط برقرار کردن می‌دید.

 

ویکتور خارا به عنوان نمادی از گرایش‌های چپ در سال‌های اولیه پس از انقلاب با غضب حاکمان ایران روبرو شد و چند سال بعد هم ابراهیم زال‌زاده، صاحب انتشارات ابتکار که آن سه نوار کاست را منتشر کرده بود، با ۱۵ ضربه چاقو در سینه و پشتش به قتل رسید و نامش به فهرست افرادی اضافه شد که در قتل‌های زنجیره‌ای کشته شده بودند.
روزگار گردش تلخی داشت که او هم مانند خارا مرد. ویکتور خارا با ۴۴ گلوله در بدنش و زال‌زاده با ۱۵ ضربه چاقو .

منبع بی بی سی

 

جوان خارا، بیوه او می گوید که قتل همسرش به یک سمبل بین المللی برای مبارزه با سوء استفاده از حقوق بشر تبدیل شد.






در ژانویه 1973، پابلو نرودا، شاعر بزرگ شیلیایی، به سوی هنرمندان سراسر جهان دست دراز کرد تا در تلاش برای جلوگیری از فاشیسم و جنگ داخلی در شیلی به وی بپیوندند. این ترانه که به وسیله ویکتورخارا بر روی شعر پابلو نرودا ساخته شده پاسخ ویکتور به تقاضای نرودا است.

سرزمین ام را پاره پاره نمی‌خواهم
و نه "با هفت دشنه، به خون کشیده" می‌خواهم .

            ******

خواهان تابش نور شیلیایی‌ام
بر فراز آشیان نوبنیادم.

            ******

سرزمین ام را پاره پاره نمی خواهم
و نه "با هفت دشنه، به خون کشیده" می‌خواهم .

            ******

سرزمین‌ام را پاره پاره نمی‌خواهم
برای همه‌مان در سرزمین‌ام، اینجا، جا هست.
آنها که "زندان"ش پندارند، لیک،
دراز راهی پیش باید گیرند و دگر جای نغمه ساز کنند.
توانگران (این همیشه بیگانگان)
چه بهتر که راه "میامی" پیش گیرند و جوار عمه هاشان را !

            ******

سرزمین ام را پاره پاره نمی خواهم.
بگذار جای دگر روند و نغمه ساز کنند
سرزمین ام را پاره پاره نمی خواهم.
برای همه مان در سرزمین ام، اینجا، جا هست.

            ******

در همین دیار می‌مانم و کارگران را ترانه می خوانم:
ترانه‌ی تاریخی نوین و جغرافیایی نوین.



رئیس زندان به‌یکی‌ از گروهبانان گفت: - گیتارش را بیار!

گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور را با آن قطع کردند. آنگاه رئیس زندان به‌طعنه گفت: - خوب، بخوان! چرا معطلی؟
ویکتور خارا، در حالی‌ که دستان خونریزش را در آسمان حرکت می‌‌داد از همزنجیران خود خواست که با او همصدائی کنند، و آنگاه آواز پنجاه هزار دهان به‌خواندن «سرود وحدت خلق» که ویکتور خارا تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:
مردمی یکدل و یکصدا

هرگز شکست نخواهند خورد...

هنوز سرود به‌پایان نرسیده بود که گروهبانان جسد نیمه جان ویکتور خارا را به‌گلوله بستند.
 در روز ۱۶ سپتامبر جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند


تصویری از استادیوم سانتیاگو، جایی که خارا به قتل رسید. او آخرین ترانه‌اش را لحظاتی قبل از شهادتش در همینجا روی پارچه روزنامه نوشت که بعد به دست همسرش رسید.
این استادیوم به نام ویکتور خارا نامگذاری شده است و اکنون محلی برای مردم بی خانمان شده است . نزدیک به 500 نفر از خانه بدوشان سانتیاگو شبها در آنجا میخوابند . 

 

پدرو بارینتوز نونس (Pedro Barrientos Nunez )، افسر بازنشسته ارتش، قاتل ویکتور خارا در شهر دلتونا در ایالت فلوریدا زندگی می‌کند و زندگی‌اش را از راه فروش اتوموبیل‌های دست دوم تأمین می‌کند. بر اساس تحقیقاتی که قاضی میخل واسکوئیس انجام داده، این افسر ارتش در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۳، پس از آنکه ویکتور خارا را شکنجه دادند و انگشتان دست او را شکستند، دستور شلیک گلوله را صادر کرده است.

رادیو زمانه

جوآن خارا در سال ۱۹۷۳ جنازه همسرش و پدر دو دخترش را در سکوت خبری به خاک سپرد. در سال ۲۰۰۹ اما گور ویکتور خارا را نبش قبر کردند و پس از کالبدشکافی جسد، پزشکی قانونی اعلام کرد که ویکتور خارا با شلیک ۴۴ گلوله به قتل رسیده است. افزون بر این بیش از ۱۲ مورد شکستگی استخوان نیز در اثر شکنجه‌های پیاپی گزارش شد.


مقبرهٔ خارا در گورستان عمومی سانتیاگو

آخرین ترانه‌ٔ او که حکم وصیت‌نامه‌اش را داشت، بر روی تکه‌ای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد، به دست همسرش رسید:

پنج هزار نفر این جاییم

در این بخش کوچک شهر

چه دشوار است سرودی سرکردن

آن‌گاه که وحشت را آواز می‌خوانیم

وحشت آن‌که من زنده‌ام

وحشت آن‌که می‌میرم من

خود را در انبوه این همه دیدن

و در میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیت

که در آن سکوت و فریاد هست

لحظه پایان آوازم رقم می‌خورد

جان لنون - John Lennon!جان وینستون لنون (به انگلیسی: John Winston Lennon) (متولد ۹ اکتبر ۱۹۴۰ - درگذشته ۸ دسامبر ۱۹۸۰)، خواننده، ترانه سرا، موسیقیدان، آهنگساز و شاعر

جان لنون - John Lennon





جان وینستون لنون (به انگلیسی: John Winston Lennon) (متولد ۹ اکتبر ۱۹۴۰ - درگذشته ۸ دسامبر ۱۹۸۰)، خواننده، ترانه سرا، موسیقیدان، آهنگساز و شاعر، از معروف‌ترین، شناخته‌ترین و برجسته‌ترین چهره‌های دنیای موسیقی راک، در انگلستان، به دنیا آمد. او به‌عنوان یکی از اعضای موسس گروه بیتلز و یکی از اعمالی‌ترین افراد در افزایش بافت تاریخی موسیقی عامه‌پسند، در سراسر جهان شناخته شد. وی به‌همرا پل مک کارتنی یکی از موفق‌ترین مشارکت‌ها را در نوشتن ترانه در قرن بیستم انجام دادند. در سال ۱۹۷۰ که گروه آن‌ها از هم پاشید، وی بصورت انفرادی حرفه‌اش را ادامه داد، اما باعت انتقاد و حتی تحسین‌آمیز شدن آلبوم او «جان لنون پلاستیک باند» شد. لنون در سال ۱۹۷۵ ارجعیت زمان را برای خانواده‌اش گذاشت و آلبوم جدیدش «فانتزی دو» را در سال ۱۹۸۰ منتشر کرد، اما سه هفته پس از انتشار این آلبوم، به ضرب گلوله بهقتل رسید.

لنون که متولد و بزرگ‌شده لیورپول بود، در ۹ اکتبر ۱۹۴۰ در شهر لیورپول انگلیس، در خانواده‌ای از طبقه کارگر به‌دنیا آمد. وی همواره می‌خواست مانند پدرش یک ملوان شود، اما پس از گوش‌سپردن به آهنگ‌های الویس پریسلی به موسیقی روی آورد. شهرت لنون با آوازه‌خوانی در گروه موسیقی بیتلز شروع شد، گروهی که وی بنیان‌گذار و درواقع مغز متفکر آن به شمار می‌رفت و با عضو دیگر گروه پل مک کارتنی ایجاد کرده بود. این گروه ۱۲ آلبوم منتشر کرد که اولین آنها «Please, Please me» در مارس ۱۹۶۳ به بازار آمد. پس از آن‌که آهنگ اصلی آلبوم در صدر فروش در بریتانیا و آمریکا قرار گرفت، دیگر شهرت لنون فراگیر شده بود.

رادیو فردا
لنون در موقع جنگ انگلیس، در روز ۹ اکتبر ۱۹۴۰ در بیمارستان ماترنیتی از جولیا و آلفرد لنون، سرباز نیروی دریایی، که در موقع تولد جان دور از خانه‌بود، به دنیا آمد


جان لنون با مادرش 1958
 
John Lennon with one of his aunts outside Mendips
لنون در سال 1980 کمی پيش از مرگش آلبوم 'فانتزی مضاعف' را پس از پنج سال دوری از دنيای موسيقی منتشر کرد که در سراسر دنيا در صدر پرفروشترين آلبوم ها جای گرفت


رولينگ استون، 22 ژانويه 1981: جان لنون و يوکو اونو. عکاس: Annie Leibovitz. عکس روي جلد مجله هشتم دسامبر 1980 گرفته شده؛ يعني درست چند ساعت قبل از آنکه جان لنون موقع خروج از خانه‌اش در داکوتا به ضرب گلوله به قتل برسد. ابتدا عکاس قصد داشته عکسي تکي از لنون بگيرد، اما لنون مصر بوده که همسرش يوکو اونو نيز در تصوير حضور داشته باشد.
 
میدانید من همیشه ذهنیت سیاسی داشته ام و علیه وضع موجود بوده ام. وقتی شما در شرایطی شبیه شرایط من بزرگ شده باشید، بطور بدیهی از پلیس به عنوان یک دشمن طبیعی می ترسید و متنفر می شوید. از ارتش بدتان می آید و آن را چیزی می بینید که این و آن را می گیرد و میبرد و یک جایی مرده اش را رها می کند.
می خواهم بگویم که این اساسا یک چیز کارگری و مربوط به طبقه کارگر است، هرچند وقتی سن آدم بالا میرود، ساییده شده، آدم خانواده ای دست و پا می کند و سیستم او را می بلعد.
در مورد من، هرگز غیر سیاسی نبودم، هرچند مذهب طوری روی این سایه می انداخت. این ححدود سال ۶۵ یا ۶۶ بود، مذهب محصول مستقیم چرندیات مربوط به سوپر استار شدن بود.[ اشاره به آهنگ معروف religion]. مذهب مجرایی بود برای بروز سرکوب شدگی من. فکر مى کردم خوب چیز دیگرى نیز در زندگی باید وجود داشته باشد؟ مگرنه ؟ این که داریم آن نیست ؟ اما به هر حال من به نوعى سیاسى بودم. در دوکتابی که نوشته ام، ضربه هایی به مذهب هست و یک نمایش در باره یک کارگر و یک سرمایه دار هم هست. من از بچگی به سیستم نیش زدم. در مدرسه عادت داشتم روزنامه درست کنم و آن را پخش کنم. آن ها در حالیکه به پشت من می زدند می گفتند در باره طبقه ام عمیقا آگاهی دارم. چون میدانستم چه بر سر من می آید و از ستم طبقاتی که بر سر ما می آمد با خبر بودم. این بود اصل ماجرا ولی در طوفان بیتلیسم این از دست رفت. من موقتا از واقعیت جدا شدم.

مصاحبه با جان لنون 
منبع روشنگری


جان و سینتیا در 23 آگوست 1962 با یکدیگر ازدواج کردند . 
آنها در 8 نوامبر 1968 از هم جدا شدند و حاصل این ازدواجِ 6 ساله ، جولیان لنون است


یکی از اظهار نظرهای جنجال‌برانگیز جان لنون در سال ۱۹۶۶ و در دورهٔ اوج شهرت بیتل‌ها بود. لنون طی مصاحبه‌ای که در ۴ مارس ۱۹۶۶، با روزنامهٔ انگلیسی ایونینگ استاندارد انجام داده بود، گفت که بیتل‌ها از مسیح هم محبوب‌ترند. پی‌آمد سخنان لنون برانگیخته‌شدن خشم مقامات واتیکان، تحریم محصولات بیتل‌ها، لغو کنسرت‌های‌شان و سوزانده‌شدن صفحه‌ها و عکس‌های‌شان به‌خصوص در ایالات متحده بود.  مقامات واتیکان در سال ۲۰۰۸ و پس از گذشت ۲۸ سال از مرگ لنون اعلام کردند او را به‌خاطر سخنان نسنجیده‌اش بخشیده‌اند. در ۷۰ سالگرد تولدش گوگل نماد خود را برای احترام به او تغییر و آهنگ متن تصور کن را در کنار لوگو قرار داد. جان لنون آهنگهایی با مضمون صلح دارد، ازجمله مشهورترین آهنگش آهنگ " تصور کن" یا " به صلح شانسی بده"و " زنده باد مردم"و "قهرمان طبقه ی کارگر" و یا "تمامی نیاز تو عشق است". او در سال ۱۹۶۹ لقب شوالیهٔ خود را در اعتراض به دست داشتن بریتانیا در ناآرامی‌های نیجریه و حمایت بریتانیا از آمریکا در جنگ ویتنام قبول نکرد. آهنگ "تصور کن" در لیست پانصد آهنگ برتر تمام تاریخ مجله ی رولینگ استون رتبه ی سوم را به خود اختصاص داد. از این آهنگ به عنوان امضای جان لنون یاد می کنند.

ویکی پدیا


و اين كريسمس براي سياه است و براي سفيد، براي زرد و براي سرخ؛ بگذار به هر گونه جنگي پايان دهيم.
جان لنون

مردم کارگر نسبت به صراحت ما در مساله سکس واکنش نشان دادند. آن ها از عریان بودن می ترسند در این مورد هم مثل حوزه های دیگر آن ها را سرکوب کرده اند. آن ها فکر می کنند پل[ مک کارتنی] خوب است. او درد سر درست نمی کند. وقتی من و یوکو ازدواج کردیم ،تعداد زیادی نامه های نژاد پرستانه گرفتیم که تهدید میکرند گلوی مرا خواهند برید. بیشتر نامه ها از ارتشی هایی بود که درالدرشات زندگی می کنند. افسرها. حالا کارگران بیشتر به ما علاقه نشان میدهند .

جان لنون
  

در جهانی زندگی میکنیم که برای عشقبازی کردن باید پنهان شویم
حال آنکه خشونت آشکارا در روز روشن انجام می گیرد
جان لنون

گروه بیتل و محمدعلی کلی

  


آنجلا ، آنان تو را به زندان افکنده اند ؛
آنجلا ، آنان شخصیت ات را واژگونه کرده اند ؛
آنجلا ، تو هم یکی هستی چون میلیونها زندانی سیاسی این جهان ؛

خواهر ، بادی است که هرگز باز نمی ایستد ؛
خواهر ، نفس های ما در هم گره خورده است ؛
خواهر ، عشق و امیدهای جاودانه مان در جهان ، به آرامی در جنبش است ؛

آنان ، تلالو خورشید را از تو می ستانند ؛
دریا را از تومی گیرند ؛
آنان همه چیزت را مصادره می کنند ؛
بجز کلید در زندان را !

آنان قهوه را از تو دریغ می کنند ؛
و چای را ؛
و همه چیز را ؛
جز مساوات و برابری!

آنجلا ، صدای گردش زمین را می شنوی ؟
آنجلا ، جهان در حال نظاره ی توست ؛
آنجلا ، تو بزودی بازخواهی گشت ؛
نزد خواهران و برادران زمینی ات !

خواهر ، تو هنوز آموزگار مردمانی ؛
خواهر ، کلام تو از دوردست ها می رسد ؛
خواهر ، میلیونها نژاد متفاوت هست ؛
با این حال همگی سرنوشتی یکسان را با هم قسمت خواهیم کرد .




تصور کن هیچ بهشتی در کار نیست
آسان است اگر تلاش کنی
و هیچ جهنمی در زیر پایمان نیست
بر بالای سرمان تنها آسمان است
تصور کن همه انسان‌ها
برای امروز زندگی می‌کنند ...

تصور کن هیچ کشوری نیست
تصورش سخت نیست
هیچ بهانه‌ای برای کشتن یا مردن در راهش نیست
چنان که مذهبی وجود ندارد
تصور کن همه انسان‌ها در صلح زندگی می‌کنند

شاید بگویی من رؤیا می‌بینم
اما من تنها نیستم
من امیددار روزی هستم که تو به ما بپیوندی
و جهان یکی شود

تصور کن مالکیتی وجود ندارد
تعجب می‌کنم اگر بتوانی
نیازی به حرص یا گرسنگی نیست؛
برادری بشر.
تصور کن همه مردم
زمین را با یکدیگر قسمت می‌کنند...

شاید بگویی من رؤیا می‌بینم
اما من تنها نیستم
من امیدوار روزی هستم که تو به ما بپیوندی
و جهان یکی شود


وقتی جوونی فکر می کنی  چون فاشیستها گند زدند به زندگیت؛ زندگی یک چیزی بهت بدهکاره، چون چه می دونم فاشیستها، محافظه کارها، سوسیالیستها، کمونیستها گند زدند به زندگی تو، فکر می کنی زندگیت باید جبرانش کنه، فکر می کنی زندگی باید بیاد بهت یک چیزی دستی بده. وقتی جوونی اینطور فکر می کنی.  من هم اینطور فکر می کردم. اما الان چهل سالمه! فهمیدم که من هم جزیی از این زندگی هستم بخشی از این آدمها هستم. حالا می دونم که زندگی اونطوری نیست
مصاحبه تایم با یوکو اونو
مرگ جان لنون چه تاثیری روی هنر شما گذاشت؟
برای من یک فاجعه باورنکردنی بود. خیلی ناگهانی بود. ما ۱۰ دقیقه قبلش داشتیم با هم حرف می زدیم. بنابراین کنار آمدن با آن خیلی سخت بود. اما این واقعیت که من زنده ماندم، نه فقط از لحاظ فیزیکی بلکه از لحاظ روانی چیزی است که به خاطرش به خودم اعتبار می‎دهم. و فکر میکنم این جایی است که به عنوان یک انسان احساس سربلندی می کنم.همه ی ما به خاطر چیزهایی در وجودمان باید احساس غرور کنیم و این جاییست که غرور من قرار گرفته است.
منبع - TIME
برگردان: نوستالژیک


وقتی با جان بودم، نگران بودم مبادا در با او بودن غرق شوم و صِرفا تبدیل شوم به خانم لنون، یک شخصیت بی‌وجود. بنابراین مشتاقانه در خیلی از موارد مستقل بودم. زمانی که شعری می نوشتم، فقط خودم می نوشتمش. اما همکاری و کار مشترک زیادی هم در بین بود. جان به این کار مشترک خیلی بیشتر عادت داشت. می دانید، او همکارانی داشت- سه شریک. و همکاری او با پل مک کارتنی خیلی نزدیک بود. من عادت داشتم همیشه کارهایم را تنهایی بکنم، مثل یک گرگ تنها. و درست زمانی که عادت کردم تا با جان همکاری کنم او از من گرفته شد. اول نمیدانستم چگونه از عهده اش برآیم. اما بعدا" فهمیدم می توانم به مفید بودن برای طرفداران جان ادامه دهم چرا که در آن زمان آنها بسیار متاثر بودند. واقعا" حس کردم به عنوان همسر جان وظیفه من است تا مطمئن شوم که اوضاعشان روبراه خواهد شد. بنابراین قول دادم تا هر سال چیزی از جان بهشان بدهم. امسال ۱۲۱ آهنگ بازتنظیم شده جان را منتشر خواهم کرد.

مصاحبه تایم با یوکو اونو


عشق، عشق، عشق ..
هیچ ناممکنی را نمیتوانی ممکن سازی،
هیچ نا سرودنی را نمیتوانی بسرایی ،
نمیتوانی چیزی بگویی ،
اما میتوانی بازی را فراگیری ، ساده‌ست .

هیچ نا ساختنی را نمیتوانی بسازی ،
هیچ نا ماندگاری را نمیتوانی نگه داری ،
نمیتوانی کاری کنی ، ولی میتوانی در لحظه بودن را فرا گیری،
ساده‌ست!

عشق تمامی نیاز توست، تمامی نیازت عشق است ...
عشق چیزی ست که بدان نیازمندی ، عشق ..

هیچ ناشناخته ای را نمیتوانی دریابی ،
هیچ پنهانی را نمیتوانی ببینی ،
نمیتوانی جایی باشی که در آن جایگاهی نداری ،
ساده‌ست!

عشق تمامی نیاز توست، تمامی نیازت عشق است ...
عشق چیزی ست که بدان نیازمندی ، عشق ..

All You Need Is Love - عشق تمامی نیاز توست
جان لنون

ترجمه از کتابِ " آزاد چون پرنده "
زنان خیلى مهم اند. ما نمى توانیم بدون مشارکت زنان و آزادشدن آن ها انقلابی داشته باشیم. برتری مردان به شیوه بسیار زیرکانه ای آموزش داده شده است. خیلى طول کشید که من متوجه شوم مرد بودن من چگونه میدان حرکت هم یوکو را محدود مى کند. او زن سرخ و آزاده اى است که توانست به سرعت به من نشان دهد که کارمن کجا غلط است.هرچند خودم تصور می کردم رفتار کاملا طبیعی دارم. و به همین دلیل من همیشه علاقمندم بدانم رفتار کسانى که ادعاى رادیکالیسم مى کنند با زنان چگونه است.
رابین بلاک بورن: همیشه در میان چپ ها هم حداقل به همان اندازه همه جاهای دیگر، شونیسم مردانه وجود داشته است. هرچند خیزش جنبش آزادی زن خودش دارد این را مشخص می کند.

جان لنون: به واقع مضحک است. چگونه مى توان از قدرت براى مردم دم زد بدون این که درکى از این داشته باشى که مردم شامل هر دو جنس است.
جان لنون

ترانه “تصور کن” که از آن به عنوان امضای جان لنون یاد می‌کنند، در فهرست ۵۰۰ آهنگ برتر تمام تاریخ مجله‌ی رولینگ استون رتبه ی سوم را به خود اختصاص داد.
جان ، علاقه زیادی به گربه ها داشت و از 6 گربه در خانه نگهداری میکرد
، گیتاری که با دستان «جان لنون» و «جورج هریسون»، گیتاریست‌های سرشناس گروه معروف «بیتلز» نواخته شده بود،‌ در حراجی «جولینز» نیویورک به قیمت 408 هزار دلار به فروش رسید.
جان لنون پس از هنرنمایی با این گیتار در سال 1967 آن را به عنوان هدیه تولد به «الکسیس مارداس» ملقب به «الکس جادویی» که یکی از اعضای گروه بود، اهدا کرد.

روی پلاکی که پشت گیتار نصب شده، نوشته شده است: به الکس جادویی/ برای این که دوست هستی/ متشکرم الکس/ 2-5-1967 جان. اما «مارداس» در سال 2004 این گیتار را فروخت
 
طی سال‌های دهه ۱۹۶۰ وقتی خبرنگاری از لنون پرسیده بود مرگش را چگونه تصور می‌کند، گفته بود: “احتمالن یک دیوانه ترتیبم را می‌دهد.”


در کوبا پارکی به نامِ " پارکِ جان لنون " وجود دارد . در این پارک مجسمه های زیادی از جان لنون ساخته شده و معروفترین مجسمه آن ، مجسمه ای از جان لنون هستش که روی صندلی نشسته . این مجسمه توسط فیدل کاسترو پرده برداری شد!

لنون این « تصور کن »  را ترانه‌ای «ضد مذهبی، ضد میهن‌پرستانه، ضد رسم و رسوم عرفی، ضد سرمایه‌داری» معرفی می‌کند که «به دلیل ظاهر زیبا و غلط انداز پذیرفته و محبوب شده‌است
با وجود اینکه تصور می‌شده‌است که متن این ترانه کاملاً زادهٔ ذهن لنون و دید صلح‌طلب او به جهان بوده‌باشد، اما شاه‌بیت (ترجیع‌بند) این ترانه از یوکو اونو، همسر جان لنون است
در مصاحبه‌ای که چهار روز پیش از قتل لنون انجام شده‌است، او اذعان می‌کند که یوکو هم باید به‌عنوان تصنیف‌گر این ترانه شناخته شود. در همین مصاحبه او اعتراف کرده‌است که در زمان انتشار این ترانه، اعلام نقش یوکو درمورد متن ترانه را نمی‌توانسته به‌دلیل دیدِ بسیار مردانه‌اش بپذیرد.

«لنون در آمریکا» نوشته گفری گیلیانو.

در روز هشتم دسامبر سال ۱۹۸۰، وی در حالیکه همراه با همسرش یوکو اونو به آپارتمان خود در ساختمان داکوتا در شهر نیویورک باز می‌گشت به دست یکی از طرفداران سابقش به نام مارک دیوید چَپمَن به ضرب چهار گلوله کشته شد. چپمن پس از دستگیری گفته بود برای این‌که مشهور شود، تصمیم به قتل جان لنون گرفت.او از آن زمان تا به‌حال در زندان به‌سر می‌برد. در سال‌های دهه شصت وقتی خبرنگاری از او پرسید مرگش را چگونه تصور می‌کند گفته بود: «احتمالاً یه دیوونه ترتیبم رو می‌ده »

لنون؛ هفتاد سالگی اسطوره رادیو فردا
یکبار جان لنون ادعا کرد که موفق به دیدن یک بشقاب پرنده در نزدیکی خانه اش شده ! او حتی به پلیس هم زنگ زد ولی نتوانست آنها را متقاعد کند که واقعا یک بشقاب پرنده دیده!


طارق علی: فکر می کنی علت موفقیت نوع موسیقی تو چه بود؟
جان لنون: خوب، آن زمان فکر می کردند این یک پیروزى براى طبقه کارگر است، اما حالا که به گذشته نگاه مى کنم مى بینم که این هم مثل همان معامله حقه بازانه ای بود که با سیاهان کردند. درست مثل همان بود که سیاهان اجازه یافتند دونده یا بوکسور بشوند و یا برای مردم برنامه تفریحی جور کنند. این انتخابی است که در برابر شما می گذارند: حالا به تو مجال می دهند ستاره پاپ بشوى و این واقعا همان چیزى است که من در آهنگ ,قهرمان طبقه کارگر, مى گویم. همانطور که در مصاحبه با رولینگ استون[ یک نشریه مترقی در آن دوره.م] هم گفتم هنوز هم این همان عده هستند که قدرت را در دست دارند. سیستم طبقاتى یک ذره هم تغییر نکرده است.
البته خوب حالا یک عده زیادى از مزد بگیران و تعدادی از بچه های اهل مد طبقات متوسط[لنون طبقه متوسط را به عنوان طبقه داراتر به کار می برد نه به عنوان طبقه کثیرالعده ای که اکنون رایج است.] که لباس تر و تمیز دارند با موهای بلند میگردند. اما هیچ چیز عوض نشده به جز این که ما کمی لباس مان را تغییر داده ایم و همان لعنتى ها را به حال خود واگذاشته ایم که بر همه چیز حکومت کنند...
مصاحبه با جان لنون


مقام‌های قضایی نیویورک در آمریکا با عفو قاتل جان لنون، خواننده بریتانیایی گروه بیتلز مخالفت کردند.
مارک چپمن سال ۱۹۸۰ جان لنون را با شلیک چهار گلوله در بیرون آپارتمانش در محله منهتن نیویورک کشت.
این هشتمین مرتبه است که با عفو مشروط آقای چپمن مخالفت می‌شود.
مارک چپمن که اکنون ۵۹ سال دارد، سال ۱۹۸۱ به جرم قتل درجه دو به حبس ابد محکوم شد با الزام ۲۰ سال حبس قطعی.
او بعد از ۲۰ سال می‌توانست درخواست تجدیدنظر کند.
هیات بررسی عفو قاتل جان لنون گفته است قتل خواننده مشهور بریتانیای و عضو سابق گروه بیلتز خانواده و کسانی که او را دوست داشتند، ویران کرد.
 
سئوال: می شود گفت تو افکار سیاسى داشتى حتى همان زمان که به نظر می آمد داری انقلاب را زیر ضرب می گیری؟ [ اشاره به آهنگ revolution]
لنون: آها، قطعا. انقلاب. دو نسخه متفاوت از آن آهنگ وجود داشت. ولی چپ زیر زمینی فقط یک نسخه را انتخاب کرد، آن را که می گفت ,روی من حساب نکنید,. در نسخه اصلی که روی صفحه آمد گفته می شد : ,مرا هم حساب کنید, من هردو را انتخاب کردم چون مطمئن نبودم. یک نسخه سوم بود که موزیک خالص بود و وسط موزیک مردم فریاد می کشیدند. من فکر می کردم با موزیک تصویر یک انقلاب را نقاشی می کنیم. میدانید من اشتباه می کردم. اشتباه این بود که این ضد انقلاب بود. در نسخه ای که به صورت سینگل منتشر شد من می خوانم ,وقتی از انهدام صحبت می کنید روی من حساب نکنید, من نمی خواستم کشته بشوم. من واقعا چیز زیادی در باره مائوئیست ها نمى دانستم. فقط به نظرم می آمد آن ها تعداد شان کم است با وجود این خودشان را به رنگ سبز در می آوردند و جلوی پلیس می ایستادند تا آن ها را بگیرد. به نظرم این کار عاقلانه نمی آمد. فکر می کردم انقلابیون کمونیست اصلی بهتر ای از این این خودشان را سازمان میدادند و دوره نمى افتند همه جا جار بزنند که من کمونیستم! احساس من این طور بود. من سوال مطرح می کردم. به عنوان عضوی از طبقه کارگر من همیشه به روسیه و چین و هرچیزی که در رابطه با طبقه کارگر اتفاق می افتد علاقمند بودم ولی بازی کاپیتالیستی را ارائه می دادم. زمانى هم بود که من به شدت قاطى چرندیات مذهبى شده بودم. دوره افتاده بودم و مى گفتم که من ,کمونیست مسیحى, هستم، اما همچنانکه یانو [نام یک روانکاو.م] مى گوید: مذهب جنون قانونی است. به کمک تراپی بود که از همه این چیزها خلاص شدم و توانستم دردهای خودم را حس کنم.
منبع سایت روشنگری

جسد جان لنون سوزانده شد ، ولی کسی از محلِ خاکسترِ آن خبر ندارد