روحانیتِ شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی
محمود خادمی
« بخش اول »
الحق
که آقای " جلیل محمد قلی زاده " بنیانگذار روزنامه " ملا نصرالدین " در
سال 1908 ؛ چه پیش بینی به حق و درستی در باره نقش مخرب و ویرانگر آخوندها
در آینده سیاسی کشور ما ارائه داده بود. وی در آن زمان گفته بود : اگر
با این نیروی مخرب جامعه و تاریخ کهن ( یعنی روحانیون ) تسویه حساب نشود ؛
خواه انقلاب مشروطه بشود یا نشود ؛ این میکروبها میمانند و من می ترسم در
آینده نزدیکی چشم باز کنید و ببینید ؛ هشتصد ملا یکجا خلق شده ؛ ملا همه
امور مملکت را بدست گرفته ؛ همه ثروت شما را بر باد داده ؛ شما را به امان
خدا سپرده و افسارتان را به بیگانگان رها کرده !!!
مقدمه : اول
اینکه ؛ این مقاله در چند بخش نوشته و تقدیم خواهد شد . و بعد اینکه قبل
از پرداختن به موضوع اصلی مقاله که در باره روحانیت ؛ اسلام سیاسی و حکومت
دینی است ؛ لازم است به عوامل محتوائی و کمکی که ؛ زمینه ساز سوء استفاده
گسترده و ارتجاعی آخوندهای پلید از اسلام و تشیع میشود اشاره کنم :
الف ــ اسلام :
1
ــ مستقل از خوب و بد بودن اسلام ؛ واقعیت این است که قران کتاب پایه ای
مسلمانان و سایر متون دینی ؛ در زمینه تاریخی و جغرافیائی خاصی مطرح شده
است . محتوی این کتاب به دست افراد مختلفی نگاشته شده که هم از لحاظ شخصیتی
و روانی ( میل به قدرت و سلطه برای منافع شخصی و یا تلاش صادقانه برای
احیا دین ) و هم از لحاظ ذهنی و فکری ( میزان تشخیص اسلامی بودن و نبودن
امری و موضوعی ) تفاوتهائی داشته اند . این امر باعث شده است که اسلام به
عنوان پیامی برای رهائی و نجات انسانها و اسلام به عنوان ابزار کسب قدرت و
سلطه ؛ در هم آمیخته شده است . و به دلیل همین دوگانگی و تناقض در دوره های
مختلف تاریخ ــ و در مقطع حاضر هم ــ شاهد برداشتهای متعارض و تفسیرهای
غریب از قران ؛ سنت و دیگر متون اسلامی می باشیم که زمینه را برای سوء
استفاده آخوندها فراهم کرده است . در چنین وضعیت و شرایطی سخن گفتن از
اینکه ؛ این چهره راستین از اسلام است یا چهره تحریف شده آن ــ اگر چه بحث
در این زمینه زائد و درد سر آفرین است و گره گشای مشکلی فعلی مردم ایران
نخواهد بود ــ و بحث در باره اینکه آیا اسلام راستین ؛ مبشر صلح و دوستی
است یا نه ــ در عین حال که مسئله اصلی نمی باشد ــ به امر مشکلی تبدیل شده
است .
2
ــ بنابر ادعای بیشتر مسلمانان و بعضا" روحانیون ؛ قران کتاب اصلی
مسلمانان ؛ کتابی است که نوشته های آن به صورت سمبلیک بیان شده است . یعنی
نوشته های آن ــ آیه ها ــ برای آنکه در همه ادوار مصداق داشته باشد و
مشکلات مردم و جامعه را حل کنند ؛ به صورتی سمبلیک و رمز گونه بیان شده اند
. این امر باعث شده است که زمینه تفاسیر و برداشتهای بعضا" متضاد و
گوناگون از آیات قران فراهم شود .
همچنین
این امر باعث شده که ؛ هیچ دینی باندازه اسلام نتواند ؛ تا این حد مورد
سوءاستفاده متولیان آن قرار بگیرد . در میان آیات قران و سایر متون مذهبی
هزاران آیه و حدیث و نقل قول برای توجیه اعمال جنایتکارانه و ستمگرانه
متولیان و سخنگویان آن وجود دارد . حتی آیه های قرانی و تفسیر و ترجمه های
آن ؛ بگونه ای است که براحتی می تواند در خدمت امیال ظالمانه و ضد انسانی
عالمان و حکام دینی قرار گیرد . مثلا" در قران هم آیه های مکی وجود دارد و
هم آیه هائی که در مدینه نازل شده اند ؛ متولیان دینی از آیه هائی که در
مدینه نازل شده اند برای سیاست های سازشکارانه و بدور از قهر و خشونت
استفاده می کنند و بر عکس از آیه های که در مکه نازل شده برای قهر و سرکوب و
اعمال خشونت در جامعه استفاده می کنند .
ب ــ شیعه :
مذهب
شیعه هم ؛ با ادعای زنده بودن یکی از امامانش ــ امام دوزادهم شیعیان ــ و
بدلیل اینکه موضوعِ تولد و غیبت و زنده بودن وی ــ امام دوازدهم ــ در
هاله ای از رمز و راز و ابهام قرار دارد ؛ قلمروئی افسانه ای و راز آلود و
پر از موجودات غیبی و خیالی پیدا کرده است . این امر باعث شده است که
مذهب شیعه پتانسیل پذیرش ( خورند ) خرافات ــ که اجنه ؛ رمل و اسطرلاب ؛
دعا نویسی ؛ جنّ و پری و .... از نمادهای آن است ــ را در جامعه فراهم کرده
است . در چنین زمینه و بستری و با سوء از " غیبت و زنده بودن امام " است
که آخوندها در طول تاریخ بساط کلاشی ؛ حقه بازی ؛ غارت و چپاول مردم را پهن
کرده اند .
اما
بهر حال و با وجود اینکه معتقدم ؛ نمی توان بطور قطع و یقین باور داشت و
گفت ؛ که رفتارهای ضد انسانی و جنایتکارانه سران این نظامِ دینی هیچ ربطی
به اسلام ندارد و نمی توان با قاطعیت هیچ نقشی برای اسلام در این رابطه
قائل نشد ؛ ولی این مقاله در نقد و نفی اسلام نوشته نشده بلکه افشای چهره
کریه و درون مایه ی فاسد آخوندها و نقش " اسلام سیاسی " در سیه روزی مردم و
کشورمان را مورد توجه قرار داده است . چرا که معتقدم که شکاف امروزه میان
دین و غیر دین در جامعه ؛ محصول اسلام گرائی ــ اسلام سیاسی ــ است که همین
طبقه روحانیت نقش اصلی و اساسی در پیدایش و گسترش آن در جامعه را بعهده
داشته اند .
یکم ــ تعریف روحانیت :
روحانیت
صنفِ عرضه کننده دین و مذهب است ؛ به عبارتی روحانی کسی است که دکان و
مغازه دو نبش دین فروشی دارد ؛ بر این اساس آنها تا توانسته اند برای رونق
کارشان به افسانه پردازی ؛ اسطوره سازی و تقدس آفرینی در عرصه دین دست
یازیده اند . روحانی دشمن آشتی ناپذیر آزادی و آزادیخواهی است ؛ چون تنها
با سرکوب آزادی است که می تواند حوزه نفوذ خود را در جامعه و در میان مردم
عامی و چشم و گوش بسته گسترش دهد و به رونق کار و کاسبی دینداری و نفوذ و
اقتدار معنوی خود بیافزاید . بنابراین در طول تاریخ ترویج خرافات و توسعه
شیعه گری با تقدیس از امامان شیعه و ساختن امام زاده های دروغین کار اصلی
روحانیت بوده و هست .
غلامعلی
جعفر زاده عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس : در 30 سال گذشته بیش از 8
هزار امامزاده درست شده است ؛ یعنی سالی بطور میانگین 300 امامزاده در هر
سال به امامزاده های کشور افزوده شده است . تعداد امامزاده ها در اوایل
انقلاب 1500 عدد بود ؛ اکنون به 10 هزار و 500 رسیده است .
از
طرف دیگر آخوندها ؛ در طول تاریخ با انتساب خود به خاندان پیامبرِ اسلام ؛
به کلاشی و خالی کردن جیب مردمِ ساده تحت عنوان خمس و نذورات و سایر
باجگیری ها از مردم مشغول بوده اند ؛ بعبارتی " سید سازی " و سهم بری از
وجوهات شرعی از ایزار های رونق کار و کاسبی آنها بوده است .
این
صنف دارای ساختار اداری ــ مالی و همچنین ویژه گیهای رفتاری ویژه خود است .
درد آنها هیچوقت درد میهن و ملت نبوده و همیشه بدنبال منافع روضه خوانان و
هم صنف های خود بوده اند . سابقا" و در طول تاریخ از درون حوزه ها ــ
اکنون که تمام امکانات کشوری بزرگ و ثروتمند مانند ایران را در اختیار
دارند در بیرون از حوزه ها و در سرتاسر ایران آخوند زده ــ بیرون را کنترل و
فتوا صادر می کردند .
ویژه
گی برجسته حضرات خود شیفتگی است ــ خود را مرکز عالم و نظر کرده خدا
میدانند ــ و فکر می کنند همه چیز را میدانند . اگر چه امروزه با پیشرفت
علم و دانش بسیاری از سرحدّات فرمانروایی خدا در ادیان ابراهیمی به تصرف
شاخه های مختلف علوم در آمده و بسیاری از وظایفی را که در گذشته دین ( و
آخوندها به عنوان سخنگویان دین و خدا ) بر دوش آفریدگار گذاشته بود ؛ را
علم بعهده گرفته است و اگر چه آیات عظام و سایر روحانیون ــ اکنون که بر سر
گنج نشسته اند ــ به هنگام مریضی دست بدامن علم میشوند و ترجیح میدهند
برای معالجه به پاریس و لندن و .... بروند ولی کماکان خود را صاحبان اصلی
علم و دائرة المعارف علوم میدانند و در همه زمینه ها اظهار فضل می فرمایند .
به پاره ای از نظریه های علمی این جماعت توجه کنید :
آیت
الله جوادی عاملی : دانشمندان فیزیک ؛ شیمی ؛ باران شناسی و زمین شناسی و
...بدون پسوند اسلامی نفهمند ( یعنی باید بیایند پیش آخوندها شاگردی کنند )
آیت
الله مصباح یزدی : مقام عظمای ولایت فقیه هر سال در 5 اسفند به مدت 5 ساعت
به آسمان میرود ( حتما" با سوخت جامد !! ) و در آنجا با حضرت خضر و امام
زمان جلسه برگزار می کند و بزمین بر میگردد (کاشفان موشک قاره پیما )
آیت
الله خزعلی در باره کشف جدید علمی خود صحبت کرده و گفت : حجاب موجب بالا
رفتن معدل دانشجویان می شود . و بسیاری اراجیف مسخره دیگر
واقعیت
این است که در گذشته صاحبان دین آخوندی به ادعای خودشان همه چیز و همه
کاره بودند ؛ به عبارتی متولیان و نمایندگان اسلام همه تخصص ها را یک جا و
با هم داشتند ؛ یعنی یک آخوند هم دکتر بود ( مسئول جان و روان آدمی ) و
دارو تجویز می کرد و هم با خارج کردن جنّ و پری از بدن به معالجه روان
انسانها می پرداخت و هم مسئول ثبت و احوال بود و طلاق و ازدواج افراد را
رسیدگی میکرد ؛ هم قاضی دادگاه بود ؛ هم معلم مکتب خانه بود و هم ..... اما
با آغاز عصر جدید و کوتاه شدن دستهای دین در دخالت در علوم و تخصص ها دیگر
( به عبارتی لاغر شدن دین ) شغل آخوندی محدود شد به همان دینداری ؛ شغلی
که بر خلاف مشاغل دیگر مثل پزشکی ؛ معلمی ؛ قضاوت و ... منشاء هیچ سود و
فایده برای مردم نمی باشد .
روحانیون
معمولا" فارغ التحصیلان حوزه های علمیه قم ؛ نجف ؛ اصفهان و مشهد هستند .
آنها معولا" از 15 سالگی در این مراکز شروع به تحصیلات دینی می کنند ؛
شخصیت آنها در درون نهادهائی که مبتنی بر آداب و قواعدِ ویژهِ حوزه هاست
شکل می گیرد و بر اساس فرهنگ و اخلاق ویژه ای تربیت می شوند . مثلا" حوزه
علمیه قم بزرگترین تأمین کننده کالائی است که امروز قدرت و ثروت را در
ایران در اختیار دارد . در این حوزه ها همه چیز حول محور دین و شیوه زندگی و
تفکر بالاترین نمایندگان روحانیت شیعه یعنی مراجع شکل می گیرد .
آنان
همواره به جامعه چنین القاء کرده اند که گویا اگر روحانیت و دستگاه عریض و
طویل حوزه ها و مراکز مذهبیِ زیر نظر آنان نباشد ؛ دین و ایمان مردم از
میان میرود و از خدا ؛ پیغمبر و امامان و .... خبری بجا نمی ماند . در
حالیکه وابستگی جامعه بیک قشر مفت خور و انگل نه تنها هیچ ربطی بدین و
ایمان مردم ندارد ؛ بلکه بدلیل کثرت جنایات و زهد و تقوای دروغین که از
دامان کثیف روحانیون ؛ آیت الله ها و سایر مراجع دینی بر خاسته است بسیاری
از مردم ایران از اسلام رویگردان شده اند .
دین
آخوندها شدیدا" به مال دنیا آلوده است . ارزش ایمان و میزان دینداری
روحانیون را باید در کادر " اقتصاد سیاسی " ای سنجید که پارامترهای مختلف
دین فروشی را بررسی میکند . ولی فقیه در حکومت دینی ؛ بانکدار و سهام دار
اصلی تجارتِ دین است . حوزه های علمیه قم ؛ اصفهان و مشهد وامدار این بانک
می باشند و آخوندها در واقع کارمندان این بانک دینی هستند و همچنین نماز
عبادی ــ سیاسی جمعه و نمازی که در مساجد بر پا میدارند ؛ امر به معروفی که
در معابر و خیابانها انجام میدهند و سایر مراسم و مناسک های دینی و .....
نیز در خدمت تقویت این بانک می باشد .
اساسا"
روحانیتِ ایران چه در دوره های بسیار طولانی در گذشته ؛ که در برابر مظالم
اجتماعی و جور و ستم بر مردم سکوت کرده بودند و بکار دینداری خود مشغول
بودند و از نفوذ و قدرت معنوی خود برای رونق دکان دینداری خود استفاده
میکردند ــ تا بهتر بتوانند مردم را سر کیسه کنند ــ و چه در دوران سی و
چند ساله اخیر که تمامی قدرت سیاسی کشور را قبضه کرده اند ؛ همواره از
دشمنان آزادی و دمکراسی در کشور بوده اند و بعضا" همراهی و پشتبانی مقطعی
از مبارزات و اعتراضات مردم در گذشته هم ؛ هیچوقت با هدف حمایت از آزادی و
آزادیخواهی نبوده است ، بلکه برای کنترل اعتراضات و اینکه آزادی و دمکراسی
در جامعه جان و قوت نگیرد ؛ بوده است . در محورهای بعدی در این باره بیشتر
توضیح میدهم .
چنین
بوده است که واپس مانده ترین اقشار اجتماعی و سیاهکار ترین نیروهای تاریک
اندیش جامعه ؛ ــ یعنی آخوندها ــ با سوء استفاده از ایمان و اعتقاد دینی
مردم و شرایط سیاسیِ خاص دیگر ؛ انقلاب ضد سلطنتی مردم را مصادره نموده و
نه تنها قدمی بسوی آزادی و رهائی مردم بر نداشتند ؛ بلکه آن امتیازهای
حقوقی ؛ سیاسی ؛ فرهنگی و اجتماعی را هم که ؛ مردم در اثر مبارزه مردم با
رژیم شاه قبل از انقلاب 57 کسب کرده بودند را ؛ نیز از دست دادند .
آخوندهائی
که با نام اسلام و انقلاب به قدرت رسیدند و در کسوت مدعیان و نمایندگان
دین و نجات ایمان مردم بر سر کار آمدند . اینک بیش از سی سال است که بنام
دین ؛ پیغمبر و همه مقدسات دینی ؛ پنجه خونین خود را قبل از همه در مقدسات و
محرمات دین فرو کرده اند و خدا و پیامبر و دیگر مقدسات دینی را سکه یک پول
کرده اند . آنها علیرغم اسلام پناهی های کاذب و دروغین ؛ زشت ترین اعمال
را مرتکب می شوند . مکر و دروغ را رنگ تقیّه و شریعت می زنند و بنام دین
خدا برای حفظ قدرت می کشند و به زن و مرد آزادیخواه کشور تجاوز می کنند .
در
واقع نهاد روحانیت پیش از هر چیز و حتی مقدم بر دل مشغولی اجرای شریعت به
حفظ و بقای خویش می اندیشد . بارها از " عبدالکریم حائری " مرجع بزرگ عالم
تشیع پرسیدند ؛ چرا در برابر نقض احکام شریعت بدست دولت رضا شاه اعتراض نمی
کند . هر بار پاسخ او آن بود که وظیفه او در آن شرایط حفظ حوزه می باشد .
و
در حالیکه در ابتدای پیروزی انقلاب " آیت الله مرتضی مطهری " از تئوریسین
های کلیدی نظام ؛ در تلویزیون جمهوری اسلامی اعلام کرده بود : اسلامی بودن
این جمهوری به هیچ وجه با حاکمیت ملی و دمکراسی منافات ندارد و ... هیچکس
نمیخواهد اسلامی بودن جمهوری را بر مردم تحمیل کند . سالها بعد از قدرت
گرفتن آخوندها و مسلط شدن آنها بر اوضاع ؛ آیت الله محمد تقی مصباح و آیت
الله ابوالقاسم خزعلی بصراحت اعلام میدارند : دمکراسی با ولایت فقیه و
اسلام سازگار نیست .
و
باز ؛ در حالی که تا قبل از انقلاب 57 نظر غالب مراجع و روحانیون شیعه در
حوزه ها و مراکز دینی ؛ ممنوع بودن دخالت دین در سیاست و جایز و روا نبودن
بر پائی حکومت دینی در دوران غیبت امام دوازدهم بود و اکثر علمای شیعه به
حکومت غیر روحانی معتقد بودند و حتی خمینی هم در ابتدا خواستار سرنگونی شاه
و حکومت اسلامی نبود .
ولی
با قرائتی جدید از " ولایت فقیه " که توسط آیت الله مصباح ارائه شد ؛
آخوندها نظام استبداد دینی را بر کشور ما تحمیل نمودند . مصباح یزدی در
قرائت جدید از ولایت فقیه می گوید : مردم در واقع " ناصر " ولی فقیه اند نه
" ناصب و مشروع بخش " . یعنی جایگاه مردم نه انتخاب و نه حتی مشروع بخشی ؛
بلکه وظیفه مردم پشتیبانی و تائید او می باشد . تا پیش از این اکثر مراجع
شیعه در زمینه ولایت فقیه پیرو نظریه " انتخاب " بودند که مصباح یزدی نظریه
" کشف " را در مقابل آن قرار داد .
بر
اساس این دیدگاه مصباح یزدی در مورد ولی فقیه ؛ ولی فقیه از قدرتی آسمانی
مشابه پیامبر اسلام برخوردار است و عملا" و نظرا" امکان نظارت بر وی منتفی
میشود . حجت الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در باره ولی فقیه می
گوید : انسان وقتی به سعادت دنیائی می رسد که زیر پرچم کسی قرار گیرد ؛ که
بالاتر از او فقط خداست و آن یک نفر ولایت فقیه است . وی در ادامه می گوید
: عاملی که باعث شد شیطان از اوج سقوط کند ؛ ضدیت او با ولایت فقیه بود .
اکنون
دیگر دروغ ؛ ریا و تزویر ؛ ترویج شیادی و حقه بازی دینی ؛ خرافات و ...
سراسر کشور را فراگرفته است . روحانیون هر آنچه در چنته شریعت آخوندی وجود
داشته و هر شگردی را که می توانسته اند در این 34 سال بکار بسته اند ؛ امّا
بر خلاف خوش بینی ها و اعتماد اولیه مردم بدین و آخوندها که در اوائل
تشکیل حکومت دینی وجود داشت ؛ دیگر اکثریت مردم کشور دین موجود در دست
آخوندها را ؛ حتی یک امر الهی که بتواند برای رستگاری معنوی و تهذیب اخلاق
فردی و اجتماعی مفید و لازم باشد ؛ نمی دانند . متأسفانه امروزه دیگر
آخوندها با همه جنایات ؛ فساد و خونریزی هائی که مرتکب شده اند ؛ کمترین
امکان های سازش و بردباری مردمی را ؛ در کشور باقی گذاشته اند .
اکنون
دیگر دوران آزمون و خطا از مردم ایران گذشته است و زمان رونمائی از حکومت
دینی خیلی پیش از این فرا رسیده است . مردم با فرهنگی که ظرفیت و توان
بالقوه داشتن حکومتی ملی و دمکراتیک و ملزم به رعایت حقوق بشر را داشتند
اسیر و گرفتار حکومتی شدند که امروزه بعد از 34 سال حاکمیت پلید آخوندها
بروشنی میبینند که بوی گند فساد ؛ دزدی ؛ دروغ ؛ ریا و تزویر ؛ ترویج شیادی
و حقه بازی دینی ؛ خرافات و ... سراسر کشور را فراگرفته است .
دوم ــ نطفه بندی و پیدایش روحانیت :
با
فوت چهارمین و آخرین " نایب امام زمان " در دوران " غیبت صغری " و اعلام
اینکه وی جانشینی برای خود تعیین نکرده است ؛ یعنی با شروع عصر " غیبت کبری
" موجودیتی بنام آخوند قد علم کرد و به میدان آمد . در واقع با شروع
ایندوره ؛ این موجودات که بعدها آخوند های شیعه نام گرفتند بعنوان " محدّث "
؛ " فقیه " ؛ " قاضی شرع " و .... از زمین و آسمان جوشیدند و بالا آمدند .
بعدها
بتدریج و بدلیل نیازهای آن دوره و شرایط تاریخی مناسب ؛ وجود و حضور این
قشر و طایفه بعنوان صاحب عله های اصلی و کلید داران عالمِ غیبِ مذهبِ تشیع
رسمیت یافت ــ البته تلاش ؛ شیادی و دسیسه چینی آخوندها در تکیه انحصاری بر
این صندوقِ گنجِ گرانبها را نباید ندیده گرفت ـــ . بدین ترتیب با شروع
غیبت کبری ــ امام دوزادهم شیعه ــ ؛ از آنجا که رابطه دینکاران و دینداران
با عالم غیب قطع گردیده بود ؛ آخوند به عنوان کسی که حلقه وصل با عالم غیب
است و این مسئولیت بزمین مانده بوی واگذار شده است ؛ میدان دار شد و این
نقش را در تاریخ شیعه بعهده گرفت .
در
واقع آخوند و روحانیت میراث دار مدعیان رابطه با عالم ( 4 نایب امام زمان
در دوره غیبت صغری ) غیب است و از حاشیه سفره آنان نان می خورد . آخوندها
بعدها با پاسداری انحصاری از این میراث در تاریخ شیعه ؛ توانستند سر قفلی
اصلی و انحصاری تفسیر قران ؛ احکام و احادیث شیعه و هر آنچه که به اسلام و
تشیع مربوط می شود را برای خود محفوظ نگهدارند و بعبارتی آخوند ؛ زبان
اسلام و مذهب تشیع میشود .
بگواهی
تاریخ و اسناد ثبت شدهِ مذهبی تا پیش از این و در تمام دوران حیات ائمه و
انبیاء حتی یک آخوند متعلق به ادیان مختلف و از جمله اسلام یافت نمی شود ؛
دلیل آنهم مشخص است ؛ زیرا با وجود صاحب عله های اصلی ــ یعنی خود امام و
پیامبران ــ و وقتی کسی هست که می شود از طریق او با عالم غیب تماس گرفت ؛
چرا باید او را رها کرد و سراغ رابطین دست چندم رفت ؟ و ارتباط با عالم غیب
را از طریق آنان بر قرار نمود .
بهر
حال روحانیت به مثابه نیروئی ارتجاعی و عقب مانده که خود را صاحب اختیار و
مسئول آداب و زندگی فردی و اجتماعی انسان ایرانی از لحظه تولد تا مرگ
میداند ؛ اینگونه پا به عرصه تاریخ کشورمان گذاشت . این موجودات آدم نما ؛
قرن هاست که مانند زالو بر بدن مردم ایران چسبیده اند و از شیره جان و خون
مردم تغذیه می کنند و باز هم مثل همیشه در مقابل خواسته های آزادیخواهانه و
مطالبات بر حق مردم ایستاده اند .
آخوندها
در واقع بلندگویان اصلی اسلام سنتی هستند ؛ این اسلام قبل از هر چیز از
ارتزاق آخوندها از فقه ؛ از آمیختگی دین با قدرت سیاسی ؛ از جهل و جمود
فکری آخوندها ؛ از دروغ و ریای آخوندی ؛ از توهم آخوندها به برگزیدگی از
جانب خدا و از خود شیفتگی بیش از حد آنها آسیب دیده است و بهمین علت این
اسلام ؛ دوران افول و انقراض خود را طی می کند .
تاریخ
ایران بندرت شاهد پاکیِ سرشت و پیرایشِ درون در میان این قشر ــ روحانیون
ــ بوده است ؛ و هر گاه هم تک ستاره ای در میان این جماعت ؛ برای آزادی و
دفاع از حقوق مردم بپا خواسته است و درخشیدن آغاز کرده است ؛ یگواهی تاریخ
قبل از هر چیز و هر کس با سد سدید جمود ؛ جهل ؛ تنگ نظری و عقب ماندگی
همقطاران و همفکران خود مواجه شده است .
بر
عکس تا بخواهید تاریخ ایران پر از نمونه هائی است که نشان میدهد بسیاری از
ظلم و ستم ها و جنگ ها و خونریزیها از جام های طلائی خرافات و یا دروغ و
فریبکاری که در دستان این قشر سیاه دل و سیه کار بوده است به بیرون سرایت
کرده است . همچنین یک قلم ؛ در یکصد ساله اخیر مردم ایران به چشم دیده و یا
بگوش شنیده اند که چگونه ؛ در اثر تخریب ها و مانع تراشی های ارتجاعی و
ضد ملی سه مرجع شناخته شده عالم تشیع ــ شیخ فضل الله نوری ؛ آیت الله
کاشانی و آیت الله خمینی ــ تلاشهای آزادیخوانه مردم در جریان سه قیام "
جنبش مشروطه" ؛ " ملی کردن نفت " و " قیام 22 بهمن " ناکام ماند . و ....... ادامه دارد
محمود خادمی ــ 08.11.2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر