نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۶ آذر ۲, پنجشنبه

علی روستایی برادر بزرگ حسن روستائی بازجو و شکنجه گر سرشناس رژیم ولایت فقیه د

علی روستایی برادر بزرگ حسن روستائی بازجو و شکنجه گر سرشناس رژیم ولایت فقیه در تبریز و آذربایجان است! هنگامی که در سال ۱۳۵۷ مردم ایران داشتند به جای انقلاب دست به انتحار اسلامی می زدند تا زندان آریامهری جایش را به دوزخ آخوندی بدهد هواداران روح الله خمینی در تبریز و آذربایجان اراذل و اوباشی را که گوش به فرمان آنها بودند سازماندهی می کردند تا در دوزخ ساخته شده در ایران آینده به کار گرفته شوند! در زمان رژیم پادشاهی سه برادر به نام های علی روستایی، حسن روستایی و حسین روستایی در خیابان ثریا - کوچه تاریک (شهید شجاع زاده کنونی) می زیستند، از این سه برادر علی روستایی لات ولگردی بود که در نوجوانی کاری با درس و دبستان نداشت و در بزرگسالی نیز در کوی مارالان و خیابان حافظ و خیابان ثریا ولگردی و لات بازی کرده و از اراذل و اوباش نامدار بود!
هنگام انتحار اسلامی علی روستایی برای خودنمائی و خودشیرینی در برابر دشمنان رژیم شاهنشاهی از تلفن همگانی کنار مسجد جامع تبریز و تلفن های همگانی دیگر به خانه پاسبان ها زنگ می زد و به آنها ناسزا می گفت و دشنام های رکیک می داد و نام این کارش را مبارزه با رژیم شاهنشاهی گذاشته و سپس می گفت که این هم مبارزه من است! گاهی در خیابان ها به زنان بی حجاب دشنام های رکیک می داد و نام این کارش را نیز مبارزه با رژیم شاه می گذاشت اما هنگام درگیری با نیروهای گارد شاهنشاهی و تیراندازی و پرتاب گاز اشک آور علی روستایی ولگرد و لات که زورش تنها به زن های بی حجاب می رسید پا به فرار می گذاشت!
پیش از آن که در سایه انتحار اسلامی روح الله خمینی بر سر کار بیاید هواداران روح الله خمینی در تبریز اراذل و اوباش را سازماندهی می کردند تا به گردهمائی های دگراندیشان به ویژه کمونیست ها بتازند! علی روستایی یکی از این اراذل و اوباش بود که چون لاتی ولگرد و بی سواد بود و چیزی از کمونیسم نمی دانست واژه کمونیست را (خوملس) و گاهی (کومنس) می گفت! با فرمان آخوندها علی روستایی خودش و دار و دسته اش به گردهمائی های کمونیست ها یورش می بردند و این گردهمائی ها را با پرتاب سنگ و پاره آجر و عربده کشی و لات بازی و دشنام های رکیک به هم می زدند تا (خوملس های) بیدین و لامذهب را از میان ببرند و برای اسلام جهاد کنند! کسی که این لات بازی ها را سازماندهی می کرد آخوندی به نام عبدالحمید باقری بنابی بود که بارها به تازش و به هم زدن گردهمائی های کمونیست ها از سوی اراذل و اوباشی که آنها را امت حزب الله می نامد آشکارا اعتراف کرده است!
روح الله خمینی می دانست که رژیم دوزخی ولایت فقیه جز راندن و تاراندن نیروهای سیاسی دگراندیشی که با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی هماواز نخواهند شد توان فرمانروائی نخواهد داشت و چون خواسته روح الله خمینی جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش بود از این روی برنامه انهدام فرهنگی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ به راه افتاد! هنگام انهدام فرهنگی لشکری از اراذل و اوباش به سردستگی کسانی مانند علی روستایی و با نام هائی مانند: "تظاهرات خودجوش مردمی!" و "حضور امت همیشه در صحنه مسلمان!" به دانشگاه تبریز ریختند تا برای هواداری از روح الله خمینی هیاهو به راه انداخته و به دانشجویان دختری که زیر بار حجاب سیاهی و تباهی نمی رفتند دشنام های رکیک داده و به استادان و دانشجویان وابسته به گروه های ضد رژیم توهین کرده و کتکشان بزنند! پس از انهدام فرهنگی و جایگزین شدن خرافات به جای دانش و خرد و اشغال دانشگاه ها نوبت به زن ها و به زنجیر کشیده شدنشان با حجاب سیاهی و تباهی رسید!
در تبریز به زنجیر کشیده شدن زن ها با حجاب سیاهی و تباهی نخست با عربده کشی های آخوند گدا و تازه به دوران رسیده ای به نامنجف آقازاده استرقان که پس از انتحار اسلامی رئیس تشکیلات قضائی استان آذربایجان شرقی شده بود آغاز شد! نجف آقازاده استرقان به همراه آخوند سیداسدالله مدنی امام جمعه تبریز با داد و فریاد زن های بی حجاب را به دستگیری و پرونده سازی و زندان تهدید می کرد! سپس اراذل و اوباش آخوندی به خیابان ها ریختند تا به روی زن های بی حجاب با اسپری رنگ بپاشند! پس از رنگ پاشی کار به خاک پاشی و لجن مالی و گل مالی کردن چهره و پوشاک زن های بی حجاب در خیابان های تبریز کشید! اگر از میان مردم هم کسی به این لات بازی ها اعتراض می کرد لات ها و قمه کش ها با نعره های: "درود بر خمینی" با زنجیر و چوب به قصد کشت کتکش می زدند، در همه این لات بازی ها علی روستایی از سردسته های دانه درشت اراذل و اوباش بود و همواره علی روستایی که یک لات ولگرد بود رکیک ترین و زشت ترین دشنام ها و ناسزاها را به زن های بی حجاب می داد!
در تبریز پس از انتحار اسلامی و بر سر کار آمدن روح الله خمینی رژیم ولایت فقیه انبوهی از اراذل و اوباش را در لشکرگاهش جای داد که گروهی از خرمقدس های بازاری، کاسه لیسان پامنبری، دزدها، جیب برها، کیف قاپ ها، چاقوکش ها، کلاهبرداران حرفه ای، ولگردهای خیابانی و لات ها و اراذل و اوباش گوناگون دیگر گردانندگان این لشکرگاه بودند و عبدالحمید باقری بنابی سردسته اراذل و اوباش آخوندی در تبریز و آذربایجان هر جا که لات و قمه کش خوش هیکلی می یافت که "درود بر خمینی" می گفت به کمیته های انقلاب اسلامی می آورد که یکی از این لات های خوش هیکل و قمه کش محمدعلی نصرتی زگلوجه بود که سرانجام دژخیمی دانه درشت از آب درآمد! عبدالحمید باقری بنابی که سردسته اراذل و اوباش تبریز و آذربایجان بود کسانی مانند علی روستایی و برادرش حسن روستایی را نیز به کمیته های انقلاب اسلامی تبریز آورد و به آنها پست و مقام داد تا آن که سرانجام عبدالحمید باقری بنابی در سایه خدمات درخشانش به آخوندیسم فرمانده کمیته مرکزی انقلاب اسلامی آذربایجان شد!
سال ۱۳۶۰ از راه رسید و جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق ایران با رژیم ولایت فقیه آغاز شد، با دستاویز کردن این جنگ، رژیم آخوندی هر کسی را که با فرمانروائی ننگینش ناسازگار می دید دستگیر، بازجوئی، شکنجه، زندانی و تیرباران می کرد! در این میان علی روستایی با آن که سید نبود با نام مستعار سیدجعفر(!) در کمیته های تبریز کار می کرد و کار علی روستایی و دیگر اراذل و اوباشی که در کمیته های انقلاب اسلامی تبریز کار می کردند دستگیری فله ای دشمنان رژیم و پرونده سازی برای آنان پس از بازجوئی و شکنجه بود! علی روستایی چون سواد درست و حسابی نداشت و بازجوی حرفه ای نبود دستگیر شدگان را همراه با دشنام ها و ناسزاهای رکیک با چوب و شلنگ و کابل می زد تا (خوملس) های بیدین و منافقین را نابود کند! در سایه این جانفشانی های بی همتا برای اسلام و مسلمین بود که علی روستایی در واحد حفاظت و اطلاعات کمیته مرکزی تبریز به کار گمارده شد و پس از دستگیری، زندانی و تیرباران شدن هزاران تن از دشمنان رژیم و پس از آن که علی روستایی سال ها در واحد حفاظت و اطلاعات کمیته مرکزی تبریز به همراه بازجویان و شکنجه گران دیگر هر گونه ددمنشی را درباره دشمنان رژیم به کار بست در پست های دیگر به کار گمارده شد!
لات ولگردی به نام علی روستایی با نام مستعار سیدجعفر(!) پس از کار در پست های ریز و درشت ارگان های سرکوب رژیم آخوندی در تبریز و آذربایجان جانشین فرماندهی انتظامی استان آذربایجان غربی شد! سپس در پست فرمانده نیروی انتظامی استان همدان به کار گمارده شد! سپس علی روستایی لات به دریافت درجه ژنرالی از سوی رژیم آخوندی سرافراز شد! از مردادماه سال ۱۳۸۹ سردار سرتیپ علی روستایی که ژنرال رژیم آخوندی شده بود فرمانده نیروی انتظامی استان اردبیل شد! پس از آن که علی روستایی دو سال در پست فرمانده نیروی انتظامی استان اردبیل برای رژیم ولایت فقیه کار کرد با درجه ژنرالی از نیروی انتظامی رژیم ولایت فقیه بیرون رفت، علی روستایی سرکوب کننده (خوملس) های بیدین و لامذهب پس از آن که با درجه ژنرالی از نیروی انتظامی رژیم آخوندی بیرون رفت مدير عامل شركت عمران شهر جديد سهند شد، علی روستایی پس از چند ماه کار در این شرکت و تمرین ریاست در بخش های پولساز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از این شرکت هم بیرون رفت تا در سایه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و کار در بخش خصوصی این رژیم دوزخی به میلیاردرها و زرسالاران آذربایجان بپیوندد!
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★


نوزده سال و دو ساعت سکوت (برای سالمرگ فروهرها)