نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

منوچهر صالحی- درباره لیبرالیسم سرمایه‌سالارانه-۸


۲۵,۰۶,۱۳۸۹
جهانی‌سازی[۱] نئولیبرالیستی

مارکس و انگلس جوان ۱۸۴۷ در «مانیفست حزب کمونیست» در رابطه با نقشی که شیوه تولید سرمایه‌داری در تاریخ جهانی بازی خواهد کرد، یادآور شدند که «بورژوازی از طریق تکمیل سریع کلیه ابزارهای تولید و از طریق تسهیل بی‌حد و اندازۀ وسائل ارتباط، همه و حتی وحشی‌ترین ملل را به‌سوی تمدن می‌کشاند. بهای ارزان کالاهای بورژوازی – همان توپ‌خانه‌ سنگینی است که با آن هر گونه دیوار چین را درهم می‌کوبد و لجوجانه‌ترین کینه‌های وحشیان نسبت به بیگانگان را وادار به تسلیم می‌سازد. وی ملت‌ها را ناگزیر می‌کند که اگر نخواهند نابود شوند، باید شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند و آن‌چه را که به اصطلاح تمدن نام دارد، نزد خود رواج دهند، بدین معنی که آن‌ها نیز بورژوا شوند. خلاصه آن که جهانی هم‌شکل و هم‌مانند خویش می‌آفریند».[۲]

به‌این ترتیب آن‌ها ۱۵۰ سال پیش به این نکته اشاره کردند که شیوه تولید سرمایه‌داری در روند رشد خود در آغاز حصارهای منطقه‌ای جامعه فئودالی را درهم می‌شکند و برای تحقق بازاری بزرگ‌تر در جهت تحقق «دولت ملی» گام برمی‌دارد و در ادامه رشد خود مجبور است از بازار ملی فراتر رود و به سیاست استعماری می‌گراید تا با مستعمره ساختن بخشی از جهان به بازار مصرف بزرگ‌تری چنگ اندازد. از یک‌سو ادامه رشد فن‌آوری و از سوی دیگر دو جنگ جهانی به سرمایه‌داری آموختند که باید در جهت تحقق «بازار جهانی» گام بردارد. حرکت در این سویه همان است که مارکس و انگلس نوشتند، یعنی تحقق «جهانی هم‌شکل و هم‌مانند».

اما امروز تعریفی که از «جهانی‌سازی» ارائه می‌شود، عبارت از روندی پویا است که طی آن ساختارهای اجتماعی مدرن هم‌چون سرمایه‌داری، نوآوری‌های فنی، بوروکراسی، فلسفه خردگرائی و لیبرالیسم از یک‌سو دچار دگرگونی و از سوی دیگر بر جهان غالب شده‌اند. در حقیقت «جهانی‌سازی» کنونی بر مبانی الگوئی که لیبرالیسم اقتصادی به‌وجود آورد، پیاده می‌شود. تقریبأ تمامی رهبران سیاسی با توجه به نتایج روند «جهانی‌سازی» به تبلیغ سیاست نئولیبرالیستی پرداختند و هم‌چنین رهبران نهادهای جهانی هم‌چون بانک جهانی و اتاق تجارت جهانی دائمأ روند «جهانی‌سازی» را به سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی ربط می‌دهند. هم‌چنین بازار بورس و اتحادیه‌های کارفرمایان، یعنی صاحبان صنایع و شرکت‌های چند ملیتی زیر سلطه نئولیبرال‌ها قرار دارد که از روند «جهانی‌سازی» درکی ارتدوکسی دارند. به‌عبارت دیگر، هژمونی لابی نئولیبرال‌ها بر رسانه‌های عمومی و بر سیاست سبب شده است تا درک نئولیبرالی کنونی از روند «جهانی‌سازی» به مثابه «واقعیتی» که گویا منطبق بر عقل سلیم است، از سوی بخش بزرگی از افکار عمومی جهانی پذیرفته شود.

امروز جهانی‌سازی به‌روندی گفته می‌شود که به‌تدریج سبب در‌هم‌آمیختگی حوزه‌های مختلف زندگی هم‌چون اقتصاد، سیاست، فرهنگ، محیط زیست، مراوده و … می‌گردد. البته این درهم‌آمیختگی در سطوح مختلفی تحقق می‌یابد که عبارتند از حوزه‌های فردی، اجتماعی، نهادهای غیردولتی و دولتی. بیش‌تر پژوهش‌گران پیش‌رفت‌های فنی و به‌ویژه «انقلاب دیجیتال» در سیستم‌های مراوده نظیر سیستم‌های تلویزیونی ماه‌واره‌ای و اینترنت را علت اصلی تحقق «جهانی‌سازی» می‌دانند، زیرا با وجود این تکنولوژی دانش و اطلاعات و از آن جمله اطلاعات اقتصادی با سرعت نور از یک گوشه جهان به گوشه دیگری انتقال می‌یابد و در نتیجه زمینه را برای جهانی‌شدن داده‌های فرهنگی، علمی، هنری و … هموار می‌گرداند. هم‌چنین تحمیل سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی از سوی کشورهای پیش‌رفته سرمایه‌داری به‌مثابه نظم اقتصاد جهانی سبب شده است تا درهای بازار کشورهای عقب‌مانده به‌سوی سرمایه جهانی باز شود و زمینه برای تحقق جهانی «هم‌شکل و هم‌مانند» مارکسی از شتابی فوق‌العاده برخوردار گردد.

مارکس و انگلس در آثار خود درباره بازار جهانی بسیار نوشته‌اند، اما واژه «جهانی‌سازی» را به‌کار نبرده‌اند. بنا بر پژوهش‌هائی که انجام گرفته‌اند، گویا این واژه برای نخستین بار در دوران جنگ جهانی دوم به‌کار گرفته شد. اما در سال ۱۹۶۱ در یکی از دایره‌المعارف‌هائی که به‌زبان انگلیسی نوشته شده بود، این واژه تعریف شد. با این حال زندگی واقعی واژه «جهانی‌سازی» از ۱۹۸۳ آغاز شد. در این سال تئودوره لویت[۳] آمریکائی- آلمانی‌تبار که در هاروارد استاد دانشگاه بود، در مقاله‌ای که با عنوان «جهانی‌سازی بازار» انتشار داد، این واژه را مشهور ساخت. برخی دیگر روندی را که اینک روند «جهانی‌سازی» می‌نامند، روند «ملت‌زدائی»[۴] نامیده‌اند، یعنی همان سخن مارکس که سرمایه‌داری در مرحله‌ای از رشد خود باید از «دولت ملی» فراتر رود و با تحقق بازار جهانی نه فقط «جهانی هم‌شکل و هم‌مانند» ایجاد کند، بلکه «انسان جهانی» را جانشین انسان متعلق به یک «ملت» سازد. با توجه به همین نگرش، یعنی از آن‌جا که شیوه تولید سرمایه‌داری شیوه تولیدی جهانی است، مارکس و انگلس در «مانیفست» شعار «پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید» را مطرح کردند، زیرا فقط در پهنه جهانی و نه در حوزه ملی می‌توان این شیوه تولید را به شیوه تولید سوسیالیستی بدل ساخت. خلاصه آن که با شتاب روند «جهانی‌سازی» «دولت‌های ملی» بخشی از قدرت درونی و بیرونی خود را از دست می‌دهند، پروسه‌ای که اینک در اتحادیه اروپا شاهد آنیم.

حتی در حوزه فرهنگ و فلسفه نیز در نیمه نخست سده پیش اندیشه «جهانی‌سازی» مورد بررسی قرار گرفت. به‌طور نمونه کارل یاسپرس[۵] در اثر خود «نقد فرهنگ» که ۱۹۳۲ انتشار یافت، یادآور شد که «همه دشواری‌های فنی و اقتصادی نموداری جهانی[۶] یافته‌اند.» او در ادامه نوشت که با آغاز روند جهانی «همه چیز هم‌سطح»[۷] می‌شود، زیرا به همه چیز «با نگاهی خاکستری می‌نگریم». او حتی مدعی بود که جنگ جهانی دوم نیز نشان داد که همه چیز، حتی جنگ هم «جهانی» شده است، زیرا در آن جنگ تقریبأ تمامی بشریت چه مستقیم و چه غیرمستقیم شرکت داشت. یاسپرس هم‌چنین در رابطه با فرهنگ یادآور شد که هر چند فرهنگ‌ها در سراسر جهان پراکنده‌اند، اما نخستین «خماری گسترش فضا» به «احساس جهان تنگ شده‌ای» بدل می‌گردد.[۸]

با این حال «جهانی‌سازی» اقتصادی دارای نمودگارهای[۹] ویژه خود است که در هیبت آمارهای اقتصادی به ما عرضه می‌شوند. نمودگارها مقیاس‌هائی هستند که با آن‌ها می‌توان وضعیت‌های معینی را نمایان ساخت و آن وضعیت‌ها را با وضعیت‌های ایدآلی که دانش آماری به‌مثابه وضعیت مطلوب در نظر گرفته است، سنجید. در هر حال این نمودگارهای آماری عبارتند از:

- بررسی آماری درجه رشد تجارت جهانی

- بررسی آماری درجه رشد سرمایه‌گذاری‌های خارجی در دولت‌های ملی

- بررسی آماری افزایش همکاری شرکت‌های چندملیتی یا شرکت‌های جهانی‌شده

- بررسی آماری نقش بازیگران جهانی و به‌ویژه کنسرن‌هائی که فراملی شده‌اند.

- بررسی آماری بازار مالی جهانی

- بررسی آماری تقسیم نابرابر ذخائر جهانی که موجب پیدایش تجارت جهانی گشته است.

همان‌طور که دیدیم، نمودگارهای آماری را می‌توان به گونه‌های مختلف تعبیر کرد، به‌ویژه آن که در برخی از موارد نمی‌توان وضعیتی را به‌طور دقیق دریافت. به‌طور مثال به‌زحمت می‌توان گفت که یک جامعه از چه زمانی به‌ جامعه‌ای دمکراتیک بدل شده است و یا آن که تا چه اندازه «دمکراتیک» و یا «استبدادی» است. با این حال نمودگارها می‌توانند برایمان دمکراتیک یا استبدادی بودن روابط سیاسی و اجتماعی یک جامعه را به‌طور تقریبی نمایان سازند.

دشواری اما در رابطه با نمودگارهای آماری «جهانی‌سازی» اقتصادی دو چندان است، زیرا از یک سو نمی‌توان تشخیص داد که کدام نمودگارها برای نمایانیدن روند «جهانی‌سازی» مطلوبند و از سوی دیگر روشن نیست که برخی از نمودگارها از چه کیفیتی باید برخوردار باشند تا بتوان با توجه به آن پیش‌رفت روند «جهانی‌سازی» را نمودار ساخت. و از آن‌جا که در چنین نمودگارهای آماری می‌توانند خطاهای محاسباتی وجود داشته باشد، در نتیجه نتایجی که از آن‌ها گرفته می‌شود نیز می‌توانند خطا و گمراه‌کننده باشند.

بر اساس بررسی‌های آماری می‌توان دریافت که بین ۱۹۵۰ و ۲۰۰۷ تجارت جهانی ۲۹ برابر شده، اما در همین دوران تولید کالائی ۸,۶ برابر گشته است.[۱۰] دو دیگر آن که سرمایه‌گذاری خارجی بین ۱۹۷۰ و ۲۰۰۷ از ۱۳ میلیارد دلار به ۱۸۰۰ میلیارد دلار افزایش یافت، یعنی طی ۳۷ سال ۱۳۹ برابر شد.[۱۱] سه دیگر آن که بین ۱۹۸۰ و ۲۰۰۷ حجم تجارت جهانی از ۲۴۰۰ میلیارد دلار به ۱۷۰۰۰ میلیارد دلار رسید، حجم بازار جهانی ۶ برابر گشت که ۱۳۶۰۰ میلیارد دلار به تجارت کالائی و ۳۳۰۰ میلیارد دلار آن به خرید و فروش خدمات تعلق داشت.[۱۲]

یادآوری این نکته مهم است که بازیگران بازار جهانی در وضعیت هم‌گونی به‌سر نمی‌برند و بلکه درجه تأثیرگذاری هر یک از آنان متفاوت است. به‌طور مثال کشورهای صنعتی که تولیدکننده اصلی کالاهای مدرن هستند، برای فروش کالاهای خود که از کیفیت بالائی برخوردارند، به بازارهای ویژه‌ای نیازمندند، زیرا سطح تولید آن‌ها از نیاز بازارهای ملی این رده از کشورها بسیار فراتر می‌رود. این رده از صنایع بخش بزرگی از بازار خارجی خود را در دیگر کشورهای مدرن صنعتی می‌یابند و فقط بخش کوچکی را به کشورهای در حال رشد و بخش اندکی را به کشورهای عقب‌مانده صادر می‌کنند. به‌طور مثال، دو سوم کالاهای صنعتی آلمان به کشورهای عضو اتحادیه اروپا صادر می‌شود و بخش عمده از یک سوم دیگر نیز به کشورهای صنعتی هم‌چون ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی و به تازگی به چین و هند و فقط بخش اندکی از آن به کشورهای در حال رشد و عقب‌مانده صادر می‌شود. به‌همین دلیل نیز کشورهای صنعتی خواهان گشایش بازار جهانی برای کالاهای صنعتی پیش‌رفته هستند تا بتوانند فرآورده‌های خود را بدون برخورد با موانع گمرگ حفاظتی در سراسر جهان بفروشند. اما از آن‌جا که صاحبان صنایع مکان تولید خود را در رابطه با کاهش هزینه تولید برمی‌گزینند، در نتیجه می‌توانند صنایع خود را به کشورهائی انتقال دهند که در آن‌جا مالیات کم‌تری باید بپردازند. بنابراین با انتقال صنایع و یا مرکز شرکت‌ها از یک کشور به کشور دیگر، صاحبان صنایع می‌کوشند با پرداخت دست‌مزد و مالیات کم‌تر، سود خود را افزایش دهند. در عوض دولتی که صنایع و سرمایه از دست می‌دهد، با کاهش دریافت مالیات روبه‌رو می‌گردد، امری که رهبران چنین دولتی را مجبور می‌سازد تا از سطح هزینه دولت رفاء بکاهند. به‌همین دلیل در آلمان طی دهه گذشته کوشش شد با در تنگنا قرار دادن سندیکاها سطح دست‌مزدها کاهش یابند. هم‌چنین دولت سقف مالیات ثروتمندان را از ۵۳ در صد به ۴۱ درصد کاهش داد تا صاحبان صنایع آلمان با برخورداری از افزایش سود خویش از انتقال بخش عمده صنایع خود از این کشور خودداری کنند.

در عوض چون سطح دست‌مزدها در کشورهای در حال رشد پائین است، دولت‌های این کشورها می‌کوشند با جذب صنایع کشورهای پیش‌رفته به سرزمین خود، زمینه را برای رشد اقتصادی خویش فراهم آورند و از فاصله اقتصاد عقب‌مانده خود نسبت به کشورهای پیش‌رفته صنعتی بکاهند. از آن‌جا که نوآوری‌های فن‌آوری در این کشورها وجود ندارد و هم‌چنین تعداد کارگران متخصص در آن‌جا بسیار اندک است، بنابراین در آغاز فقط صنایعی می‌توانند به این کشورها انتقال یابند که ابزارهای تولیدشان پیچیده نیست. به‌همین دلیل می‌بینیم که صنایع کالاهای مصرفی از کشورهای پیش‌رفته صنعتی به کشورهای در حال رشد انتقال می‌یابند. به‌طور مثال، به‌خاطر سرمایه‌گذاری در چین، اینک بخش عمده کفش جهان در این کشور تولید می‌شود. با این حال، برای آن که صنایع از کشورهای پیش‌رفته به کشورهای در حال رشد انتقال یابند، باید این کشورها به اتاق تجارت جهانی بپیوندند و به قراردادهائی تن در دهند که سبب دگرگونی دردناک زیرساختار این کشورها خواهد شد، یعنی همه صنایع بومی این کشورها که از قدرت رقابت در بازار جهانی برخوردار نیستند، با شتاب از بین می‌روند و بسیاری از کالاهائی که در گذشته در این کشورها، هر چند ناسودآور تولید و موجب اشتغال می‌شدند، در نتیجه نابودی صنایع بومی باید وارد گردند، یعنی آن‌ها به‌جای تولیدکننده به مصرف‌کننده کالاهائی که در بازار جهانی توسط کشورهای صنعتی پیش‌رفته تولید می‌شوند، بدل می‌گردند و به‌جای دستیابی به رفاء اقتصادی، چون هنوز جذب تولید مدرن نگشته‌اند، گرفتار فقر می‌شوند.

در کشورهای عقب‌مانده وضعیت از این هم دهشتناک‌تر است. در این کشورها به ندرت با ساختار سیاسی با ثباتی روبه‌رو می‌شویم. هم‌چنین قانون‌گرائی در این کشورها هنوز انکشاف نیافته و بزرگ‌ترین قانون‌شکن در این کشورها نهاد دولت است که به‌جای حکومت بر اصول قانون در پی تحقق منافع اقتصادی و سیاسی کسانی است که ماشین دولت را در اختیار خود گرفته‌اند. هم‌چنین عقب‌ماندگی اقتصادی سبب شده است تا زیرساخت این کشورها عقب‌مانده باشد. به همین دلیل نیز حتی سطح دست‌مزد بسیار پائین نمی‌تواند موجب شود تا سرمایه‌داران خارجی در این کشورها سرمایه‌گذاری کنند، مگر آن که حکومت‌های دست‌نشانده و مطیع اراده خود را به‌قدرت رسانند. همین وضعیت سبب شده است تا بسیاری از کشورهای عقب‌مانده از روند «جهانی‌سازی» به‌دور مانند. با توجه به این وضعیت بسیاری از کشورهای عقب‌مانده با وضع گمرک‌های حفاظتی می‌کوشند اقتصاد عقب‌ مانده خود را از خطر نابودی نجات دهند. از سوی دیگر به‌خاطر وجود گمرک‌های حفاظتی در کشورهای پیش‌رفته صنعتی فرآورده‌های کشاورزی کشورهای عقب‌مانده نمی‌توانند به بازار این کشورها رخنه کنند. برعکس، از آن‌جا که کشورهای پیش‌رفته صنعتی به کشاورزی خود سوبسید می‌پردازند، آن‌ها قادرند مازاد فرآورده‌های خود را در بازار جهانی پائین‌تر از قیمتی که در کشورهای عقب‌مانده تولید شده‌اند، عرضه کنند، امری که موجب نابودی تدریجی کشاورزی در کشورهای عقب‌مانده می‌شود و به‌دامنه عقب‌ماندگی آن‌ها می‌افزاید. و سرانجام آن که بخش عمده صادرات بسیاری از کشورهای عقب‌مانده فقط از یک فرآورده تشکیل می‌شود، گاهی نفت (عربستان، کویت، قطر، لیبی و …)، گاهی قهوه (کلمبیا، هندوراس و …) و گاهی نیز الماس «جمهوری دمکراتیک کنگو و …).

از سوی دیگر اینک بسیاری از بازیگران جهانی هم‌زمان در بسیاری از کشورهای جهان تولید می‌کنند و در نتیجه با آگاهی از قیمت نیروی کار در کشورهای مختلف و هم‌چنین سیاست مالیاتی دولت‌های مختلف می‌توانند تولید خود در کشورهای مختلف را به‌گونه‌ای سازماندهی کنند که بتوانند در بازار جهانی به حداکثر سود دست یابند. در عوض صاحبان کارخانه‌هائی که فقط در سطح ملی تولید می‌کنند، به‌زحمت می‌توانند با فرآورده‌های صنایع چندملیتی رقابت کنند و بسیاری از آن‌ها، اگر نخواهند نابود شوند، مجبورند تمامی و یا بخشی از صنایع خود را به‌کشورهائی که در آن‌ها سطح دست‌مزد و مالیات پائین است، انتقال دهند. به‌این ترتیب در بسیاری از کشورهای پیش‌رفته سرمایه‌داری از سطح اشتغال کاسته شده است و میلیون‌ها بیکار در این کشورها باید با دریافت کمک از صندوق دولت زندگی کنند. به‌این ترتیب روند «جهانی‌سازی» هر چند در آغاز برای کشورهای پیش‌رفته صنعتی بسیار سودآور بود، اما چون سبب کاهش بهای کالاها در بازار جهانی گشت، در نتیجه کشورهای پیش‌رفته برای آن که تمامی صنایع خود را از دست ندهند، مجبورند سطح دست‌مزدهای کارگران متخصص خود را کاهش دهند، امری که سبب کاهش سطح زندگی در این کشورها گشته است. بنا بر آماری که در دست است، در حال حاضر دو سوم تجارت جهانی در دست شرکت‌های چندملیتی است و یک سوم تجارت جهانی به‌طور مستقیم میان شرکت‌های مادر و دختر شرکت‌های چندملیتی انجام می‌گیرد.[۱۳]

یکی دیگر از ویژگی‌های روند «جهانی‌سازی» نفوذ بانک‌ها و نهادهای مالی بر اقتصاد جهانی است. در حال حاضر واسطه‌های مالی نقش اصلی را در شتاب دادن به روند «جهانی‌سازی» بازی می‌کنند، زیرا با وجود ابزارهای ارتباطی هم‌چون اینترنت می‌توان مبالغ میلیاردی را در عرض چند ثانیه از یک‌ قاره به گوشه دیگری از جهان انتقال داد. در عین حال شرکت‌های مالی که در گذشته در بازار ملی با هم رقابت می‌کردند، اینک باید در بازار جهانی با حریفانی نیرومند مبارزه کنند تا بتوانند کنترل بخش‌های سودآور اقتصاد جهانی را از آن خود سازند. برای این شرکت‌ها کسب سود به هر قیمتی از الویت برخوردار است و مسائل رفاء اجتماعی، اشتغال و … برای دستیابی به حداکثر سود به حاشیه رانده می‌شوند. از آن‌جا که شرکت‌های مالی فراملیتی پول انبوهی را در دستان خود متمرکز ساخته‌اند، می‌توانند با انتقال این پول‌ها بازار جهانی ارز را متزلزل سازند، نظیر آن‌چه که در همین سال برای یورو رخ داد. بانک مرکزی اتحادیه اروپا برای جلوگیری از بهای نرخ یورو مجبور شد مبلغی بیش از ۷۰۰ میلیارد یورو به بانک‌های مرکزی کشورهائی چون یونان، پرتغال، اسپانیا و ایتالیا وام دهد تا بتوانند از بلعیده شدن اقتصاد ملی خود توسط «ملخ‌های مالی»[۱۴] فراملیتی جلوگیری کنند.

همان‌طور که دیدیم، دولت‌های ملی دیگر نمی‌توانند به تنهائی با خطرهای روند «جهانی‌سازی» مقابله کنند و به‌همین دلیل، اگر نخواهند نابود شوند، مجبورند با همسایگان خود در واحدهای سیاسی- اقتصادی بزرگ‌تری متحد شوند. به‌همین دلیل نیز با پیدایش روند «جهانی‌سازی» ضرورت هم‌کاری‌های منطقه‌ای در سراسر جهان از شتاب بیش‌تری برخوردار گشته است. در اروپا اینک ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا هستند و کشورهائی چون ترکیه و صربستان خواهان پیوستن به این اتحادیه‌اند. در جنوب شرقی آسیا اتحادیه تازه‌ای به‌وجود آمده است که آن را [۱۵]ASEAN می‌نامند، در شمال قاره آمریکا اتحادیه [۱۶]NAFTA و در جنوب همین قاره اتحادیه [۱۷]Mercosur، در اقیانوس اطلس اتحادیه APEC[۱۸] و در حوزه دریای کاریبیک اتحادیه[۱۹]CARICOM، در خلیج فارس اتحادیه [۲۰]GCC و در قاره افریقا اتحادیه افریقا تشکیل شده‌اند. برخی از اتحادیه‌های دیگر نیز در مراحل اولیه پیدایش خود قرار دارند. جالب آن که ایران به هیچ یک از این اتحادیه‌ها راه داده نشده است.

در رابطه با رشد ترافیک جهانی می‌توان یادآور شد که در مقایسه میان سال‌های ۱۹۵۰ و ۲۰۰۴ مقدار کیلومتری که هر یک از ساکنین زمین پرواز هوائی کرده است، بیش از ۱۰۰ برابر شده است. ۲۰۰۴ هر روزه بیش از ۵ میلیون تن از طریق هواپیما در پروازهای داخلی و خارجی شرکت داشتند. هم‌چنین در سال ۲۰۰۳ بیش از ۲۰ میلیون تن کالا از طریق هوائی حمل و نقل شد.[۲۱]

هم‌چنین حجم کالاهائی که با کشتی حمل شده‌اند، از ۱۹۲۰ دائمأ افزایش یافته است. در حال حاضر سالانه بیش از ۲۷۵۰۰ میلیارد تن کالا از طریق کشتی‌ها به سراسر جهان حمل می‌شوند.[۲۲]هم‌چنین با افزایش تعداد سرسام‌آور اتومبیل‌های سواری در بخش توریسم با انکشاف خارق‌العاده‌ای روبه‌روئیم.

هم‌چنین تعداد تلفن‌ها طی ۵۰ سال گذشته بیش از ۱۰ برابر شده است. با در نظر گرفتن تلفن‌های همراه امکان مراوده تلفنی دیگر به امری پیش پا افتاده بدل گشته است. اینک حتی آدم‌هائی که در کشورهای مختلف به‌سر می‌برند، می‌توانند از طریق اینترنت با یک‌دیگر کنفرانس‌های ویدئوئی تشکیل دهند. اینک روزانه میلیاردها پست الکترونیکی ارسال می‌شود و از کتاب گرفته تا روزنامه و مجله و اسناد تاریخی و … از طریق اینترنت در اختیار همه مردم جهان که دارای ارتباط اینترنتی هستند، قرار دارد و هر کسی می‌تواند بدون محدودیت به تازه‌ترین دستاوردهای دانش دست یابد. البته در این زمینه نیز نابرابری شگرفی میان کشورهای صنعتی پیش‌رفته و کشورهای در حال رشد و عقب‌مانده وجود دارد، یعنی مردمی که در کشورهای فقیر زندگی می‌کنند، به‌خاطر عدم برخورداری از امکانات مالی و هم‌چنین کمبود تحصیلات از امکانات مراوداتی که اینترنت در اختیار هر فردی می‌تواند بگذارد، تا اندازه زیادی محرومند. هم‌چنین در کشورهائی که دارای حکومت‌های استبدادی و یا توتالیترند، سانسور نه فقط بر رسانه‌ها، بلکه بر اینترنت نیز حاکم است و چنین رژیم‌هائی می‌کوشند با برقراری سانسور در همه حوزه‌های مراوده امکان آگاهی توده از واقعییات جهان خارج را محدود سازند تا بتوانند با ناخودآگاه نگاه‌داشتن توده بر مشروعیت و ظرفیت سلطه سیاسی و اقتصادی خود بی‌افزایند.

ادامه دارد

ه مناسبت بزرگداشت هشتادو پنجمین سالگرد قیام شیخ محمد خیابانی

۲۴,۰۶,۱۳۸۹

Bayatzadeh

دکتر منصور بیات زاده

تعداد سیاستمداران ایرانی که در دوران مشروطه هم برای استقرار آزادی و برقراری " حاکمیت قانون " و " حاکمیت ملت (حاکمیت مردم ) " فعالیت و مبارزه می کرده اند و همزمان نیز برای برقراری " حاکمیت ملی " و استقلال کوشش داشته اند ، بسیار اندک می باشد. با گذشت زمان نیز، جز نام مدرس و دکتر مصدق ، نام افرادی دیگرکه چنان می اندیشیده اند می رود تا بکلی به دست فراموشی سپرده شوند.

بنظر نگارنده یکی از سیاستمداران و مبارزین جنبش مشروطه خواهی در اوائل انقلاب مشروطیت ، که درکنار تحقق حاکمیت قانون و حاکمیت مردم ، ارزش والائی نیز برای " حاکمیت ملی " قائل بود و در روند کار خود به تفاوت بین " حاکمیت ملی " و " حاکمیت مردم ( حاکمیت ملت )" پی برده و به این نتیجه رسیده بود که این دو مفاهیم، لازم و ملزوم یکد یگرند و بدون" استقلال " نمی توان از آزادی و حاکمیت مردم صحبت کرد، شیخ محمد خیابانی است.

پس از خلع محمد علیشاه و پایان دادن به دوران استبداد صغیر ، سیاستمداران فراماسیونری تمام امور مملکت ایران را قبضه کرده بودند. فراماسیونرها، اکثرأ تظاهر به آزادیخواهی و وطن دوستی می نمودند، ولی در نهایت در خدمت منافع بیگانگان و اندوختن ثروت عمل می کردند.

در انتخابات دومین دوره مجلس شورای ملی ، شیخ محمد خیابانی بعنوان نماینده مجلس شورایملی از شهر تبریز انتخاب می شود. در آنزمان دولت وقت ایران چند نفر مستشار آمریکائی را انتخاب می کند ، امری که با مخالفت و اولتیماتوم دولت تزاری روسیه روبرو می شود . دولت روس ( یک دولت بیگانه ) بطور رسمی از دولت نجفقلی خان بختیاری می خواهد تا مستشاران آمریکائی را از ایران اخراج نماید ، امری که مورد توافق دولت وقت ایران قرار می گیرد، اما نمایندگان مجلس شورایملی که خود را نمایندگان ملت ایران می دانستند و موظف به دفاع از منافع و حاکمیت ملی بودند، بر خلاف تصمیم دولت ایران با اولتیماتوم دولت روسیه، دست بمخالفت می زنند. شیخ محمد خیابانی نماینده آزادیخواه تبریز با نطق آتشین و هیجان انگیز خود درمجلس نقش بزرگی در شکل دادن به جنبش اعتراضی و مخالفت نمایندگان مجلس شورایملی با اولتیماتوم دولت روسیه تزاری ایفا نمود،امری که در حافظه تاریخ سیاسی ایران بطور مثبت ثبت شده است.

اما حکومت سرسپرده ایران که قرارداد سری ۱۹۰۷ بین دولتهای روسیه و انگلیس درتقسیم ایران را قبول داشت و خود را مقید به محترم شمردن آن قرارداد استعماری می دانست، در جلسه هیئت وزیران که در دربار شاه ، که نایب السلطنه ناصرالملک همدانی ( نایب السلطنه احمدشاه قاجار، چون شاه در آن زمان هنوز به سن بلوغ نرسیده بود) نیز در آن نشست حضور داشت ، تصمیم به تعطیل دومین دوره مجلس شورایملی می گیرند و اینبار بجای استفاده از تفنگچی ها قزاق و افسران روسی ـ عملی که در دوران محمدعلی شاه انجام گرفته بود ـ از تفنگچی های اداره نظمیه که ریاستش بعهده یفرم خان بود ، جهت بستن خانه ملت ، کمک می گیرند.

با توجه به شکست آزادیخواهان و وطن دوستان و طرفداران استقلال در مبارزه خود علیه سیاست دولت وقت و اولتیماتوم دولت روسیه تزاری ، مجلس دوره دوم که حاضر نشد تسلیم اولتیماتوم دولت گستاخ روسیه تزاری گردد ، نام خود را در تاریخ سیاسی ایران به عنوان مظهر اراده و پایداری ملت ایران، جاویدان ساخت و به دوست داران وعاشقان سربلندی ملت ایران ، درس وطن دوستی و طرفداری از استقلال و حاکمیت ملی را یاد داد!

پس از آن جریانات، شیخ محمد خیابانی درسال ۱۲۹۷ خورشیدی اقدام به تأسیس روزنامه " تجدد " در تبریز می نماید و از آن طریق مردم را علیه استبداد و استعمار بسیج می کند.

پس از پیروزی انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ در روسیه ، دولت کمونیست های بلشویک برهبری لنین ، تمام قراردادهای استعماری دوران تزاری ، از جمله قرار داد شوم ۱۹۰۷ مربوط به ایران را ملغی اعلام می کند . در این رابطه دولت استعمارگر انگلیس سعی می کند تا نفوذ خود بر سراسر ایران را گسترش دهد و در این رابطه است که طی انعقاد قراردادی با دولت وثوق الدوله ـ قراردادی که به قرارداد ۱۹۱۹ معروف شده است ـ ، کوشش می کند تا ایران را به " تحت الحمایگی انگلستان " در آورد. اما قرارداد ۱۹۱۹ با مخالفت مردم آزادیخواه و وطن دوست ایرانی روبرو می شود. از جمله در اعتراض به آن قرارداد، شیخ محمد خیابانی در تبریز دست به قیام می زند ( ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ خورشیدی برابربا ۶ آوریل ۱۹۲۰ ). احمد شاه نیز حاضر به تائید قرارداد ۱۹۱۹ نمی شود. مخالفت مردم با وثوق الدوله قاعد قرارداد ۱۹۱۹ بحدی می رسد که نورمن سفیر انگلیس در ایران به لرد کرزن وزیر خارجه انگلیس در تاریخ ۱۵ ژوئن طی تلگرافی می نویسد :

« رئیس الوزرا [ وثوق الدوله ] اکنون نزد مردم بقدری منفور است ، که دیگر وجود او برای دولت پادشاهی انگلستان فایده ای نخواهد داشت، و صلاح این است کابینه دیگری سرکار آید.» (۱) .

و سرانجام نیز دولت وثوق الدوله سقوط می کند . پس از سقوط دولت وثوق الدوله ، حسن مشیرالدوله ( حسن پیرنیا ) مأمور تشکیل دولت می شود ، دولتی که دکتر محمد مصدق وزیر عدلیه و افرادی همچون میرزاحسن خان مستوفی الممالک ( مستوفی ) و میرزاحسین مؤتمن الملک ( پیرنیا ) وزرای مشاور ، ابوالفتح میرزا حشمت الدوله والاتبار ( برادر سببی دکتر مصدق ) وزیر داخله و میرزا مهدیقلی خان مخبر السلطنه ( هدایت ) وزیر مالیه.... آن هستند.

دولت مشیرالدوله رسمأ در ۱۲ تیرماه ۱۲۹۹ تشکیل می شود . در آنزمان مشیرالدوله وزیر مالیه ( وزیر دارائی ) کابینه خود ، مهدیقلی خان مخبرالسلطنه ( هدایت ) را با اختیارات زیادی به استانداری آذربایجان منصوب می کند. مخبر السلطنه با کمک قوای دولت مرکزی نهضت خیابانی را سرکوب می کند و در این ماجرا شیخ محمد خیابانی به قتل می رسد. شیخ محمد خیابانی پس از مرگ، هیچ ثروت ومالی ازخود بجای نگذاشت.

در رابطه با ماجرای قتل خیابانی و خصوصیات شخصی و دیگر افکار وی ، تا کنون نظرات متفاوت و متضادی مطرح شده است ، موضوعی که باید مورد تفحص و تحقیق تاریخنگاران و پژوهشگران قرار گیرد، تا روشن گردد که چراو بچه منظوری چنین جنایتی در آنزمان رخ داد!

در رابطه با چگونگی وضعیت سیاسی ایران در آن مقطع تاریخی ضروریست یاد آور شد که عمر دولت حسن مشیرالدوله چندان بدرازا نمی کشد و درآبانماه همان سال سقوط می کند و فتح الله اکبر ( سردار منصور ، سپهدار اعظم ، سپهدار رشتی ) ، فردی که " نشان" از دولت انگلیس داشت و در آخرین کابینه وثوق الدوله، همان کابینه قرارداد ۱۹۱۹ ، وزیر جنگ بود ، مأمور تشکیل هیئت دولت می شود.(۲)

میرزا کریم خان رشتی ( عبدالکریم خان اکبر ) که یکی از چهره های مرموز تاریخ معاصر ایران است ، یکی از عموزاده های او می باشد، که رابطه تنگاتنگ سیاسی با وی داشته است.

فتح الله اکبر در شبکه سری "جامع آدمیت" عضویت داشت و در سال ۱۹۰۷، که " لژ بیداری ایران " تأسیس شد ، وی همراه با اردشیر جی به عضویت آن لژ درآمدند.(۳)

چند ماه پس ازروی کارآمدن دولت فتح الله اکبر، انگلیسها کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ برهبری سید ضیاء الدین طباطبائی و رضاخان میرپنج ( رضاشاه بعدی ) را ترتیب می دهند. فتح الله اکبر با کودتاچیان بطور مخفیانه در تماس بوده است !

دکتر منصور بیات زاده

فروردین ماه ۱۳۸۴ ، آوریل ۲۰۰۵

www.ois-iran.com

(۱) ـ دولت های ایران در عصر مشروطیت ۱۳۵۷ ـ ۱۲۸۵ ، تألیف : ح.م.زاوش ، جلد اول صفحه ۱۴۵

چاپ اول ، سال ۱۳۷۰ ، نشر اشاره

(۲) ـ مهدی بامداد ، جلد سوم ، صفحات ۵۲ و ۵۳ ، چاپ سوم ۱۳۶۳ ، چاپ گلشن.

(۳) ـ در پیشگاه تاریخ ، ف . مهر آئین ، چاپ نخست دی ماه ۱۳۷۲ صفحات ۳۱۷ تا ۳۱۹ .

US SOLDIER SPEAKS THE TRUTH - WAR CRIMES EXPOSED!

American led war crimes "Paying the Price: Killing the Children of Iraq"...

UK Investigates Iraq War - US is Silent

موشک های 100 % آماده شلیک آمریکا به سمت ایران در پاکستان

خبر دریافتی :لحظه شماری برای آغاز حمله به ایران

موشک های 100 % آماده شلیک آمریکا به سمت ایران در پاکستان

با سلام- ساعت 9:20 دقیقه صبح چهارشنبه 2 یا 3 فروند هواپیمای جنگی با سرعت بسیار بالا و فاصله بسیار کم از آسمان شهر بیرجند عبور کردند .واقعا وحشت آور و هولناک بود. با وجود آنکه زمان عبور آنها شاید به 10 ثانیه نرسید، اما باعث وحشت مردم شد. در شهر دهان به دهان میچرخد که حمله به ایران نزدیک است.

4 روز پیش نامه ای فوق محرمانه از ریاست کل نیروهای مسلح به تمامی ارگان های نظامی و انتظامی استان خراسان ارسال شده که در آن نوشته شده "با توجه به اخبار واصله از سربازان گمنام و نیروهای مرزبانی درمورد 15 موشک 100% آماده شلیک آمریکا به سمت ایران در پاکستان و آمادگی کامل جنگنده های آمریکایی در افغانستان ضمن آماده باش کامل تمهیدات لازم اعمال فرمائید"

حمله برخی افراد لباس شخصی به اماکن ارامنه ایران

ر روز مسابقات باشگاه‌های ارامنه روی داده است؛
حمله برخی افراد لباس شخصی به اماکن ارامنه ایران

رادیو کوچه
بر اساس گزارش برخی منابع اطلاع رسانی، روز دوشنبه، گروهی از افراد لباس شخصی در تهران با ورود به باشگاه آرارات تهران اقدام به پرتاب مواد آتش‌زا به داخل ساختمان کرده‌اند.

بنا به گزارش هرانا، روز دوشنبه ۲۲ شهریور، برخی گروه‌های لباس شخصی به باشگاه آرارات تهران که متعلق به ارامنه است حمله کرده و با پرتاب مواد آتش زا به داخل ساختمان قصد به آتش کشیدن آن مکان را داشتند.

قابل ذکر است که در این روزها، مسابقات بین باشگاه‌های ارامنه در مجتمع آرارات برگزار می‌شود و جمعیت زیادی از اقلیت‌های دینی برای انجام مسابقات و یا تماشای آن در محل حضور دارند.

از سویی دیگر گفته می‌شود شب یک‌شنبه ۲۱ شهریوماه سال‌جاری، گروهی به کلیسای سرکیس مقدس حمله کرده و به سمت کلیسا سنگ پرتاب کرده‌اند که مسوولان ضمن تماس با پلیس و حضور به‌موقع آن‌ها این مکان با مداخله نیروی انتظامی تحت کنترل ماموران در آمد تا از تکرار چنین حادثه‌ای جلوگیری شود.

مترجم آثار محمد ارکون به فارسی

محمد ارکون-عکس از مهدی خلجی

بخش مهمی از پژوهش‌های ارکون درباره‌ متن قرآن است

محمد ارکون (یکم فوریه 1928- پانزدهم سپتامبر 2010) دوست داشت خود را ناقد رادیکالِ سنت اسلامی، ایدئولوژی اسلامی و گفتارِ خاورشناختیِ سنتی تعریف کند.

او طرحی فکری را پیش نهاد که بیش از طرح‌های دیگر در رویکرد به اسلام، انقلابی به نظر می‌رسد: تاریخ‌مند دیدنِ همه‌ی متن‌ها و گفتارها، نهادنِ همه‌ی رخدادها در سیاق تاریخی، واسازی دوگانه‌ها و براندازی آن‌ها. او می‌کوشید سنت، متن‌ها و تاریخ اسلام را از چشم اندیشمندانِ رادیکال عصر خود بخواند: لوسین فور، فرنان برودل، ژاک لاکان، میشل فوکو، ژاک دریدا، پیر بوردیو، ژاک گودی، کورنولیوس کاستوریادیس و رُنه ژرار. از همین رو بود که آثار او برای خوانندگانِ عام مسلمان غریب می‌آمد.

طرح فکری ارکون را شاید بتوان در سه قلمرو بازشناخت:

انسان‌گرایی اسلامی

محمد ارکون، از رساله‌ی دکترای خود، در دانشگاهِ سوربن (پاریس 3) در سال 1968 دفاع کرد. عنوان رساله‌ی او «انسان‌گرایی عربی در سده‌ی نهم و دهم میلادی؛ مسکویه‌ی فیلسوف و تاریخ‌نگار» بود. انتشارات فلسفی ورن (Vrin) در پاریس، این کتاب را دو بار چاپ کرده است. او مسکویه را به اعتبار زبانی که در نوشتار به کار می‌برد فیلسوف و تاریخ‌نگاری عرب خوانده بود. از نظر او، در عصر زرین تمدن اسلامی مجالی کوتاه برای انسان‌گرایی، خردگرایی، این‌جهانی‌ اندیشیدن، جهان‌روایی و رواداری پدیدآمده بود؛ اما این مجال چونان شهابی تندگذر از آسمانِ تاریخ اسلام ناپدید شده بود. ارکون با پژوهش درباره‌ی روشِ عقلانی تاریخ‌نگاری مسکویه و سپس خردگرایان و انسان‌گرایان دیگری چون ابوحیان توحیدی و ابوالعلاء معری می‌کوشید خاطره‌ای گمشده را در وجدان مسلمان امروزی بیدار کند. او سخت دوست داشت این اثرش به فارسی برگردانده شود، زیرا باور داشت بیشتر انسان‌گرایان و خردگرایان این عصر، تبار و تیره‌ای ایرانی داشته‌اند.

سال‌ها بعد، ارکون دوباره به این موضوع بازگشت؛ در کتابی که همان ناشر چاپ کرد: «انسان‌گرایی و اسلام؛ جدال‌ها و پيش‌نهادها». او با یادآوری زمانی از دست رفته می‌کوشید شرح دهد چرا مبارزات ملت‌های مسلمان برای رهایی از استعمار به شکل‌گیری حکومت‌های خودکامه، تفسیرهای ایدئولوژيک و خشن از اسلام، رکود اقتصادی و اجتماعی، سرکوب فرهنگی و فکری، هویتی مثله‌شده و کژتابیده و در پاره‌ای موارد مانند الجزایر – سرزمین مادری ارکون – به جنگ داخلی انجامیده است. ارکون خود را بسیار به ابوحیان توحیدی نزدیک می‌دید و گاه با نقل سخنانی از او، سرّ دلبران را در حدیث دیگران می‌گفت.

تفسیر تاریخی قرآن

ارکون مطالعات و تحقیقات فیلولوژيک اسلام‌شناسان را بسیار ارج می‌نهاد، اما باور داشت که اسلام شناسی نباید در مرزهای زبان‌شناسی تاریخی بایستد.

بخش مهمی از پژوهش‌های ارکون درباره‌ی متن قرآن است. او باور داشت آن‌چه مسلمانان امروز از متن قرآن می‌شناسند، نه مقدس است، نه وحیانی. او بدون آن‌که در سرشت وحی پرسش کند، می‌انديشيد کلمات وحی‌شده همه شفاهی بودند و پیامبر خود هرگز قرآن را ننوشت. در نتیجه وحی مقدس، گفتاری شفاهی بود که به شکلی تکرارناپذیر برای یک بار در تاریخ روی داد. متن امروزی قرآن که مصحف عثمان خوانده می‌شود، متنی است حاصل گردآوری یادداشت‌های کسان بسیار از گفته‌های پیامبر اسلام. در شورای تدوین قرآن درباره‌ی سوره‌بندی و آیه‌بندی و ترتیب آیات و نیز ناسخ و منسوخ تصمیم گرفته شده است. شورای تدوین قرآن به دستور خلیفه‌ی سوم مسلمانان عثمان بن عفان تشکیل شده است. بنابراین، تدوین متن نهایی و قطعی قرآن در شرایطی یک‌سره سیاسی صورت گرفته است. ارکون می‌انديشيد سرشت گفتار شفاهی با متن نوشتاری متفاوت است. قرآن در تبدیل از گفتار شفاهی (وحی) به متن نوشتاری (مصحف) دگرگونی معنایی یافته است. گفتار شفاهی، مقدس اما غیرقابل دسترس است. آن‌چه قابل دسترس است همین متن نوشتاری است که نامقدس است و می‌توان با روش نقد تاریخی درباره‌ی ترجیح قرائت‌ها و روایت‌ها و تکوین آن بحث کرد و متن نهایی و بسته شده را از نو گشود.

بر این بنیاد، بر خلاف نصر حامد ابوزید، ارکون نخست به سراغ شرایط تکوین متن قرآن می‌رفت. پس از تعیین جایگاهِ معرفت‌شناختی قرآن، او بحث روش‌شناسی تأویل قرآن را درمی‌انداخت. از نگاه او روش‌شناسی تفسیری سنتی کاملاً باید کنار نهاده شود. او به انقلاب پارادایمی و جابه‌جایی نظام مسائل و منظومه‌ی فکری باور داشت. روش‌شناسی سنتی تفسیری در چشم او ایدئولوژيک می‌آمد. او سرشت ایدئولوژيک بودن تفسیر سنتی را از جمله در تفسیر طبری از آیات وصیت و ارث نشان داده بود (بنگرید به محمد ارکون، نقد عقل اسلامی، ترجمه‌ی مهدی خلجی، تهران: نشر ایده، 1379). اما نقادی او از روش‌شناسی سنتی به تفسیر محدود نمی‌شد و نظام فقهی و اجتهاد را نیز دربرمی‌گرفت.

نقد عقل اسلامی

ارکون نظام سنتی اجتهاد را در درون پارادایم جهان‌شناسی و معرفت‌شناسی سنتی و منسوخ می‌دید. از نظر او اجتهاد فقیهان بر درکی از عقل، اجماع، حدیث و قرآن استوار است که در رویکرد عقلانی مدرن به این چهار پدیده قابل دفاع نیست. او نشان می‌داد که عقل مورد استناد فقیهان عقلی شرعی است، در حالی که عقل مدرن فارغ از استناد به شرع است. اجماع نیز پدیده‌ای یک‌سره ایدئولوژيک است و در برابر نقادی تاریخی تاب نمی‌آورد. قرآن نیز متنی تاریخی است نه مقدس. حدیث هم باید با روش نقد تاریخی خوانده شود و بیشتر بازتاب عقاید و نیازهای ایدئولوژيک مردمان در دوران قدیم است تا آن‌چه یک مسلمان امروزه می‌تواند به شکلی عقلانی باور داشته باشد.

ارکون عقل اسلامی را آن‌چیزی تعریف می‌کرد که سنتِ گذشته با صفت اسلامی تولید کرده است. عقل اسلامی مقدس نیست و می‌تواند سراپا با عقل مدرن نقادی شود، همان‌طور که عقل مسیحی در دوران جدید موضوع بازسنجی عقلانی قرار گرفته است. برای نمونه، دوگانه‌هایی مانند نجس/پاک، حلال/حرام، خوب/بد، واجب/حرام، مقدس/نامقدس و زنانه/ مردانه، واقعی نیستند، مصنوعی و خیالین‌اند. نظام فکری سنت بر پایه‌ی این دوگانه‌ها بنا شده است. این دوگانه‌ها که در پلکانی ارزشی یکی را بالاتر و دیگری را فروتر می‌نشاند، باید از میان بروند و سرشتِ ناواقعی بودنِ آن‌ها آشکار شود. در کتاب‌هایی چون «اسلام؛ اصلاح یا براندازی؟» (لندن: انتشارات ساقی، 2006) محمد ارکون به تفصیل در نقد عقل حقوقی-فقهی، عقل تفسیری و عقل کلامی اسلامی نوشت. او پیوند میان امر مقدس، حقیقت و خشونت را با بهره‌گیری از آرای رنه ژرار و دیگران در سیاق اسلامی توضیح داد. ارکون رابطه میان ادیان توحیدی، مشترکات و مفترقات آن را در پرتو دانش‌های نوین، از جمله انسان‌شناسی تاریخی تبیین کرد.

ارکون در برابر اسلام‌شناسان سنتی غربی

محمد ارکون و مهدی خلجی

مهدی خلجی و محمد ارکون

ارکون در زمانه‌ای پژوهش درباره‌ی اسلام را آغاز کرد که اسلام‌شناسی در دانشگاه‌های غربی بیشتر در انحصار رشته‌ی اسلام‌شناسی/خاورشناسی سنتی بود. ارکون مطالعات و تحقیقات فیلولوژيک اسلام‌شناسان را بسیار ارج می‌نهاد، اما باور داشت که اسلام شناسی نباید در مرزهای زبان‌شناسی تاریخی بایستد. او روش خاورشناسان را از این رو نقد می‌کرد که با اسلام و تاریخ آن برخوردی اروپامحورانه دارند و روش‌هایی را که در مطالعه‌ی جوامع غربی و متون یهودی و مسیحی به کار می‌گیرند، در پژوهش اسلام کنار می‌گذارند؛ گویی اسلام، متون و جوامع اسلامی تافته‌ای جدابافته‌اند. او می‌انديشيد روش‌شناسی علوم انسانی، هرمنوتیک و زبان‌شناسی جدید همه باید در مطالعه‌ی اسلام اجرا شوند. از این رو، نقد او از خاورشناسی کاملاً متفاوت از نقد ادوارد سعید از آن بود. ارکون نمی‌کوشید از اسلام هویتی متفاوت از ادیان دیگر بسازد. او خواهان مشارکت کردن مسلمانان در عقلانیتی جهانی بود؛ عقلانیتی که به پیروان ادیان گوناگون رخصت می‌دهد بر پایه‌ی معیارهایی علمی با یکدیگر گفت‌وگو کنند و همدیگر را به شکلی تفاهمی بشناسند.

ارکون و ترجمه‌های فارسی

مهم‌ترین آثار ارکون هنوز به زبان فارسی درنیامده است. مجموعه‌‌ای سه‌جلدی (دو جلد قرآن‌شناسی و یک جلد روش‌شناسی ارکون) به این قلم در دست تألیف است. ارکون تا روزهای آخر عمر خود بر تدوین این سه جلد نظارت مستقیم داشت، اما دریغ زنده نماند تا حاصل کار را بنگرد. او به جامعه‌ی ایران به دلیل سابقه‌ی آن در آفرینش انسان‌گرایی و خردگرایی تعلق خاطر داشت و دوست داشت مخاطبان ایرانی آرا و اندیشه‌های او را بشناسند. او یک‌جا نوشته است: «ملت‌های ترک، عرب و ایرانی روزی در عرصه‌ی تاریخ وارد خواهند شد و خواهند پذیرفت که تاریخ خود را بازنویسی کنند و در پرتو روش‌های مدرن معرفت‌شناسی معاصر و خرد انتقادی، دین خود را تأویل نمایند. این روش‌ها مقاومت‌ناپذیر و برناگذشتی هستند... حرکت معکوس ملت‌های مسلمان در این روزگار نباید ما را بفریبد. ورای این موج خشم و خروش و پرهیز از غرب، عطش عظیم آزادی و مشارکت سیاسی و ورود به میدان رقابت تاریخ نهفته است.

Khamenei threatens Ahmadinejad! شعار بسیج علیه احمدی در حضور خامنه ای

نژاد حسینیان از روند یک معامله نفتی خبر داد: خیانتی که برای۲۵ سال دامن کشور را خواهد گرفت


معاون سابق امور بین‌الملل وزارت نفت و نماینده اسبق ایران در سازمان ملل متحد، پرده از کیفیت معامله ای توسط برداشت که در صورت تصویب آن در مجلس، "خیانتی برای ۲۵ سال دامن ایران راخواهد گرفت."

به گزارش منابع خبری جرس، هادی نژاد حسینیان معاون سابق امور بین‌الملل وزارت نفت در این زمینه خبر داده است: "اگر حجم صادرات به هند و پاکستان روزانه ۶۰ میلیون متر مکعب باشد، از جیب مردم ایران روزانه ۲۵ میلیون دلار به هندی‌ها و پاکستانی‌ها تخفیف داده می‌شود و اگر ۱۵۰ میلیون متر مکعب در روز صادر کند، میزان تخفیف روزانه بالغ بر ۵۵ میلیون دلار خواهد شد و در دوره ۲۵ ساله قرارداد برای حالت اول ۲۲۵ میلیارددلار و برای حالت دوم ۴۹۵ میلیارد دلار تخفیف داده می‌شود. به طور خلاصه قرار است برای رفع تنش بین هند و پاکستان از طرف هر ایرانی ۲٫۳ تا ۷ میلیون دلار به شرکت‌های گاز هند و پاکستان کمک بلاعوض شود.

اصرار به امضای آن حتی با قیمت های پائین دارند تا به مردم بگویند قراردادی را که چندین سال در دست مذاکره بوده و دو دولت قبلی نتوانسته بودند آن را امضا کنند، ما با قاطعیت امضا کردیم با توجه به اینکه این قرارداد باید در مجلس تصویب شود، باید همه مردم را ازخیانتی که برای ۲۵ سال دامن کشور راخواهد گرفت، آگاه کنیم و از نمایندگان بخواهیم جلو آنرا بگیرند."

این مقام سایق دیپلماتیک، چندی پیش نیز با انتقاد شدید از امضای قرارداد موسوم به «خط لوله صلح» و "کاپیتولاسیون" خواندن آن قرارداد، گفته بود "مقامات وزارت نفت مصمم هستند به هر قیمت كه شده قراردادی را نهایی کنند، که هیچ‌گونه اطلاعاتی را در اختیار كارشناسان قرار نمی‌دهند تا اقداماتشان مورد بررسی قرار گیرد."

نژاد حسینیان، همان زمان در آستانه انعقاد قرارداد بین ایران و پاکستان و همچنین اتهامات وارده از سوی دولت پیرامون اینکه "انتقادات وی با مبنای اخبار جعلی بیان شده"، خاطرنشان کرده بود: "بنا بر گزارش خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های كشور، بخشی از اسناد قرارداد خط لوله گاز ایران به پاكستان در اسفندماه در تركیه و اسناد نهایی آن در تاریخ هفتم خردادماه امسال در محل سفارت فرانسه در اسلام‌آباد به امضاء رسید. اعلام این خبر كه به نوعی بازگشت كاپیتولاسیون به كشور را هشدار می‌داد به حق نگرانی‌هایی را مطرح نمود."

دزدان همگی پیرو این دین مبین اند .....









































یک مشت گدای عرب از راه رسیدند

در میهن پر رونق ما خانه گزیدند

با روضه و با روزه در این باغ پر از گل

چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند

با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو

سر ها بشکستند و شکمها بدریدند

گفتند که این منطق ؛ اسلام عزیز است

اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند

بستند ز نفرت در دانشکده ها را

استاد و مبارز همه در بند کشیدند

آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ

هر جمعه چنان گلهء بز غاله چریدند

با چرک و شپش لشگر جرار گدایان

از سامره و کوفه و بیروت رسیدند

روزیکه جوانان وطن در صف پیکار

لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند

امروز سرافراشته درعین وقاحت

این مرده خوران مدعی خون شهیدند

اینک همه با غارت این مردم بدبخت

گویی شرف گمشده را باز خریدند

با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب

بر قامت دین جامهء تزویر بریدند

موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی

این کوردلان دشمن شادی و امیدند!

کوته نظران قاصد دوران توحش

بر سقف جهان تار خرافات تنیدند

جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی

مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند

اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند

اکنون که فقیهان همه چر منگ و پلیدند

در میهن ما . منطق اسلام . چماق است

دزدان همگی پیرو این دین مبین اند

هادی خرسندی