نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

نازه‌ای به اسم قاضی صلواتی و نهضت آزادی

نازه‌ای به اسم قاضی صلواتی و نهضت آزادی

محمد نوری زاد 1
 من، محمد نوری زاد، با اطمینان می گویم: این نامه، توسط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده و به دروغ، آری به دروغ، به اسم امام به مردم و به تاریخ قالب شده است.
.
دادگاه انقلاب ما سه قاضی دارد. و من، اگر بخواهم خصوصیات این سه تن را شماره کنم، شرمگنانه و صادقانه می گویم: یکی از یکی عتیقه تر، یکی از یکی ترسوتر، و بزدل تر، و رام تر، و مطیع تر، و حرف گوش کن تر، و البته: بی سوادتر! با این همه اگر بخواهم جنازه ای از این سه تن برکشم و نشان همگان بدهم، حتماً دست بی اراده ی صلواتی را بالا می برم. چرا که این قاضی بخت برگشته، یک جنازه ی به تمام معناست و بقدر یک درخت کویری نیز حیات نباتی ندارد.
شاید برترین تابلویی که بشود از او ترسیم کرد این است: جنازه ای دراز به دراز افتاده، و مأموران اطلاعات و سپاه خودکاری لای انگشتان دست راستش جا می دهند و با حرکت دست جنازه، خودشان پای برگه ی محکومیت و زندان و اعدام بخت برگشته ای را امضا می کنند. سرآخر نیز برای محکم کاری، ده انگشت این جنازه ی بی نوا را در جوهر فرومی کنند و در کنار همان امضای آنچنانی می نشانند. چه کسی می تواند بگوید این امضا و این اثر انگشت را قاضی صلواتی پای آن برگه ننشانده است؟
این سخن “عمادالدین باقی” را بگویم و تابلوی این جنازه ی اساطیری را کامل کنم. باقی می گوید: از زندان اوین مرا به دادگاه انقلاب بردند. در اتاق صلواتی، من بودم و وکیل من و بازجوی اطلاعاتی من. قرار بود من به پرسش های قاضی پاسخ بدهم تا پرونده شکل قانونی بگیرد. در دادگاه، قاضی می پرسد و متهم پاسخ می دهد. اما آن روز روند پرسش و پاسخ به گونه ای دیگر بود. صلواتی اعلام رسمیت کرد. و برگه های مخصوص را به دست مأمور اطلاعات که بازجوی خود من بود داد. پرسش نخست را بازجوی اطلاعاتی من روی برگه ی مخصوص نوشت. برگه را به دست قاضی صلواتی داد. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی بدان بیاندازد – به من داد. من به آن پرسش پاسخ دادم. امضا که کردم برگه را به قاضی صلواتی دادم. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – به دست بازجوی اطلاعات داد. بازجوی اطلاعات پرسش دوم را نوشت و برگه را به دست صلواتی داد. صلواتی – بی آنکه نگاهی به برگه بیاندازد – آن را به من داد. من پاسخ دادم و امضا کردم و برگه را به صلواتی دادم. صلواتی – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – برگه را به بازجوی اطلاعات داد تا پرسش سوم را بنویسد….. جنازه که می گویم یعنی این!
دلیل دیگر من برای جنازه بودن این موجود پژمرده، تازه ترین حکمی است که وی برای آقای مهندس محمد توسلی، از بنیان گذاران نهضت آزادی صادرکرده است. یا بهتر بگویم: حکم را برادران امام زمانیِ وزارت اطلاعات نوشته اند و امضای این جنازه را پایش نشانده اند. ادبیات این حکم (که نویسنده ی اطلاعاتی آن را “مقاله” نامیده است) آنقدر با سواد ادبی و قضایی جنازه ی مورد نظر ما متفاوت است که در همان یک خط نخست، شما متوجه ذات نافذ برادران، و بی ذاتی این قاضی مفلوک می شوید. عمده ی مانور برادران در این حکم یا مقاله، روی “غیرقانونی” بودن نهضت آزادی است.
در این مقاله به بخشی از نامه ی تاریخی امام خمینی به وزیر وقت کشور آقای محتشمی پور اشاره شده است. این که: “…. آنچه اجمالاً باید گفت آن است که پرونده این نهضت و عملکرد آن در دولت موقت و انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این باره از هیچ کوشش فروگذار نکرده است. نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضررآنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیزبا دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهک های دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است….”
اجازه بدهید کمی از این جنازه فاصله بگیریم و به چند و چون آن نامه ی تاریخی اشاره کنیم. من، محمد نوری زاد، با اطمینان می گویم: این نامه، توسط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده و به دروغ، آری به دروغ، به اسم امام به مردم و به تاریخ قالب شده است. می دانم ای بسا جناب سید حسن خمینی از این سخن من برنجند. اما چه باک؟ وقتی اختراع یک چنین دروغ آشکار و انتشار آن به اسم امام، سهم عمده ای در تسریع ویرانی کشور داشته است، چرا احتمالِ کدورتِ خاطرِ یک دوست ما را از ابراز حقیقتی به این بزرگی باز بدارد؟ درعین حال که می گویم: ای بسا کشتن حاج احمد آقای خمینی هم ربط وثیقی به همین نامه ی دروغین و حواشی آن داشته باشد.
مختصری درباره ی این نامه ی تاریخی:
این نامه، بعد از وفات امام منتشر شد. بله، بعد از وفات امام. نه در زمان حیات وی. آنهم درست در شرایطی که روحانیت برای خود رقیبی غیر از نهضت آزادی باقی نگذارده بود. همه ی رقبا به تیر غیظ حاکمان روحانی و سراسیمه ی ما یا اعدام شده بودند یا فراری یا منزوی. مانده بود نهضت آزادی. که او نیز باید از میان می رفت.
تا امام زنده بود، با همه ی کم لطفی ها، اجازه نداد به این جماعت درستکار و فهیم و کارآزموده و تحصیلکرده و پاک رفتار، تعرض چندانی صورت پذیرد. اما به محض فوت ایشان، پروژه ی بی آبروکردن نهضت آزادی و کنارزدن اعضای آن از تمامی منصب ها کلید خورد. توسط چه کسی و چه جریانی؟ توسط همان باغبان زیرکی که در نامه ی بیست و ششم خود بدان اشاره کرده ام. همان باغبانی که یک چشمش اسراییلی است و یک چشمش آمریکایی. دَمَش اسراییلی و بازدمش آمریکایی است. باغبانی که از همان نقطه ی نخست انقلاب با کارگزاران یقه از بیخ بسته و پیشانی پینه بسته اش، در زیر و بالای حاکمیت حضور داشته است و بایدها ونبایدها را بدانان تلقین می فرموده است.
یک نشانه: مگر چندی پیش رییس اتاق اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه بجرم جاسوسی برای اسراییل دستگیر و بازداشت نشد؟ ای عجب! رییس اداره ی مبارزه با اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؟ من می گویم: این یک نفر را حتماً خود اسراییل سوزانده تا مابقی جاسوسانش در امان بمانند. حالا شما برو ببین این جناب سردار پاسدار جاسوس اسراییل، چه سالهای متمادی و با چه تحلیل ها و چه نجواهای درگوشی، چه مسئولان ساده و بی سواد اما صاحب نفوذی را به چه کارهایی ترغیب کرده است!
من می گویم: نامه ی تاریخی امام به وزیر کشور وقت، یک نامه ی متقلبانه بوده است که نه به خط امام بلکه به خط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده است. منتها جماعتی از جنس همین سردار پاسدار – رییس اداره ی مبارزه با اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه که جاسوس از آب درآمده – با ظرافت تمام دم گوش او نشسته اند و تنها راه کنارزدن نهضت آزادی را نگارش و انتشار یک چنین نامه ای از طرف امام دانسته اند. حتما هم یک چندتایی از روحانیان و صاحب منصبان فعلی در این نجوا و ترغیب و فریب، با مرحوم احمد خمینی مجالست داشته اند و او را به نگارش یک چنین نامه ای حریص کرده اند. و باز می گویم: بعد از انتشار نامه، و بعد از این که مرحوم دانسته چه کلاهی به سرش رفته و بعد از آنکه بنای اعتراض نهاده و تهدید به افشاگری کرده، کارش را ساخته اند.
بعد از انتشار این نامه ی دروغین، نهضت آزادی بیانیه می دهد که: این نامه جعلی است و خط، دستخط امام نیست. حاج احمد خمینی که باید از این تهمت به سلامت بدر می جست، سراسیمه می شود. هم از مرحوم بازرگان شکایت می کند و هم دست به دامان خویشان خود می شود. در یک نمونه، نامه ای طولانی به عموی کهنسال خود آیت الله پسندیده می نویسد و او را به مدد خود می خواند: “…. از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نما‌ها و ملی گرا‌ها و چپ‌ها و منافقین کشید، حضرتعالی طی نامه‌ای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینیمان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار اجر بزرگی را خواهید داشت و نامه را من منتشر نمی‌کنم ولی برای ثبت در تاریخ نگه می‌دارم…..“
حالا بشنوید از دادگاه. همانجا که دست به گلوی مرحوم بازرگان نهاده اند که چرا مدعی تقلب در نگارش این نامه شده ای؟ بازرگان می گوید: خود امام خمینی در انتهای وصیت نامه اش نوشته: … «اکنون که من حاضرم، بعض نسبت هاى بى‏واقعیت به من داده مى‏شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مى‏کنم آنچه به من نسبت داده شده یا مى‏شود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.» (صحیفه نور – جلد ۲۱ – ص ۴۵۱) پس این نامه را به کارشناسان و خط شناسان بدهید تا درستی و نادرستی آن را مستند کنند!
بنا به درخواست مرحوم بازرگان، و بنا بر توصیه ی خود امام خمینی، نامه ی تاریخی را به کارشناسان و استادان خط شناس می دهند و معلوم می شود که خط، خط امام نیست. ای عجب! پس آن نامه ی پرهیاهو صحت ندارد؟ نخیر، صحت ندارد. عجیب تر این که نامه ی طولانی مرحوم حاج احمد خمینی به عموی کهنسالش با این جمله پایان می پذیرد: “… بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده‌اند، خائن بدانید….“
می بینید؟ حاج احمد آقایی که خودش این نامه را نوشته، در مسیر فریب عموی خود دست به دامان شهادت او می شود. شاید با این گواهیِ دهان پرکن، بشود دهان معترضان را بست و از زیر آوار این فضاحت بزرگ بدر رفت. جاسوسان اسراییل اما بلافاصله بعد از انتشار این نامه بار خود را می بندند. مأموران مهیای آنان همچون جناب شریعتمداری قلم هایشان را تیز می کنند و به بهانه ی انتشار این نامه ی تاریخی قلم فرسایی ها می کنند و آبروها می برند. این گونه می شود که به ضرب یک نامه ی دروغین، هم نهضت آزادی از همه ی عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کنار گذارده می شود و هم شخصیتی همچون حاج احمد خمینی که می توانست بعدها بعنوان یک رجل سیاسی و روحانی مخاطراتی برای تمامیت خواهی آن جماعت پس پرده ایجاد کند، به نقطه ضعفی اینچنین آلوده می شود. و بعد نیز به راحتی از سر راه برداشته می شود.
به ضرب یک نامه ی دروغین، هم نهضت آزادی از همه ی عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کنار گذارده می شود و هم شخصیتی همچون حاج احمد خمینی که می توانست بعدها بعنوان یک رجل سیاسی و روحانی مخاطراتی برای تمامیت خواهی آن جماعت پس پرده ایجاد کند، به نقطه ضعفی اینچنین آلوده می شود. و بعد نیز به راحتی از سر راه برداشته می شود.
من – نوری زاد – چندی پیش شخصاً با کارشناس این نامه ی تاریخی صحبت کردم. حتی با قاضی پرونده بصورت اتفاقی هم سخن شدم. قاضی پرونده می گفت: پرونده را برداشتم و رفتم جماران. حال حاج احمد آقا زیاد خوب نبود. یا از خواب بیدارش کرده بودند یا بیمار بود. خودم را به او معرفی کردم. و گفتم که از نظر من پرونده باید مختومه شود و شکایت شما مورد ندارد. برافروخت که من منتظر محکومیت اینها بودم حالا می گویید پرونده مختومه است؟ من نظر کارشناسان را که خط امام را جعلی دانسته بودند، به وی نشان دادم. و به وی گفتم که صلاح شما نیز در مختومه شدن پرونده است. که وی با کلافگی رو به من کرد و گفت: خب، بله، خط خط من است. اما امام گفته و من نوشته ام!
این اعتراف مرحوم حاج احمد خمینی را بگذارید کنار آن دو خط پایانی نامه ای که وی به عموی کهنسالش آیت الله پسندیده نوشته است: “… بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده‌اند، خائن بدانید….“
برگردیم به اصل مطلب. این بگویم و باب این سخن تلخ بربندم: که اگر استنادات نویسنده ی وزارت اطلاعات در این “مقاله” را که مبتنی بر نامه ی دروغین منتسب به امام است کنار بگذاریم، نشستن خانواده ی متهم در یک پارک نیز محل وقوع جرم تلقی شده است. و یا امضای یک نامه ی جمعی به سید محمد خاتمی. و سر آخر اعلام یازده سال زندان برای مهندس محمد توسلی.
 می گویم: از یک جنازه انتظاری نیست. که خودش را وا بدارد و درست بنشیند و درست بیندیشد و درست سخن بگوید و درست بنویسد و از شأن حرفه ای خود و قضاوتی که به او محول شده درست صیانت کند. بل خنده دار این مأموران وزارت اطلاعات و سپاه اند که همچنان اصرار بر استفاده از جنازگی این جنازه ها دارند. غافل از این که تک تک این احکام خنده دار به سینه ی تاریخ سپرده می شود و در فردایی که زیاد هم دور نیست، دنیای عقل با حیرت به ترکیب این جنازه ها و گردانندگان آنها خواهد نگریست و حقوق معوقه ی مظلومان را بر میز مطالبه خواهد نهاد.
 نقل از وب‌سابت نویسنده

گزارش تکان دهنده بازتاب: قمارخانه های لوکس در تهران بیداد می کند

گزارش تکان دهنده بازتاب: قمارخانه های لوکس در تهران بیداد می کند

شاهید یک جوان 25ساله است، در رقابت با داوُد زعفرانیه که مدیریتش کمی خشک است؛ خدماتش را باکیفیت تر! ارائه میکند، با نوشیدنیهاى بهتر و خانم هاى زیبا و سرشناس تر... به پشتیبانی یک نوکیسه، آپارتمانی مُبله در فرمانیه اجاره می کند، پنج دستگاه کارت خوان، یک میز قرمز قمار ، چند سیم کارت اعتباری و چند دست لباس مجلسی و اسپورت ، همه ان چیزی است که نیاز دارد
«بازتاب»، سرویس جامعه؛ همین چند روز پیش بود که خبر باخت یکصد میلیونی یک مالک نمایشگاه خودرو در یکی از همین قمارخانه های جدید التاسیس شنیدیم. اخباری ازاین دست که ما می شنویم و بدون حساسیت از ان می گذریم. خبرهای سیاست و دلار و سکه چنان سنسور ما را از کار انداخته که دیگر به فسادهای سازمان یافته  که از طبقات بالایی سرچشمه گرفته  بی اعتنا هستیم.

اگر تا چندی پیش چند جوان کم مایه یا پیرمرد از کار افتاده از روی تفنن و بیکارگی به قمار می پرداختند  و اصطلاح "تلکه بگیر" به افراد دون پایه که شب ها خانه شان را به قمارخانه تبدیل می کردند، منتسب میکردیم و میخندیدیم و آنها را در کوچه و خیابان مسخره میکردیم، محل مزاح بود نه خطر بزرگ ! اما حالا به یک رفتار وسیع تبدیل شده است.


در گذشته این نهاد خانواده بود که نسبت به  قمارهاى خانگى واکنش سریع نشان میداد. اولین واکنش جنبه اقتصادی داشت؛ زیرا سرمایه اندک خانواده نابود می گشت ، علاوه  بر آن، بی آبرویی نصیب دختر و پسر خانواده میشد. حالا وضعیت فرق کرده است؛ طبقه جدیدی آسیب پذیر شده است که بدنبال تفریح و هیجان، نه از نوع زن بارگی و نوش خواری یا افیون، بلکه هیجانی با ماهیت کاملا اقتصادی است که سعی دارد صنعت قمار را به رسمیت بشناسد.



رشد نقدینگی و وام های کلان و معاملات انحصاری، برای چهارمین بار در تاریخ سی و سه سال معاصر، موجب پیدایش "طبقه جدید" شده که بیشترین دلواپسی شخصی این نوکیسه ها را رقابت بر سر رنگ پورشه و مازراتی و قمارهای کلان، اما نه در بانکوک و قبرس، بلکه در تهران، بیخ گوش منازل آقایان سیاستمدار تشکیل میدهد.

 به گمانم سه تفریح سابق الذکر ( زن بارگی و نوش خواری و افیون) در "مقبره عصر سازندگی" دفن شده اند و حالا دغدغه طبقه نوظهور عصر دولت دهم نیستند، بلکه علایقی نظیر : "خانه با شکوه" و "قمار" و "گرانترین ماشین" جای انها را گرفته است .


حالا تهران، اینجا تهران است!، صداى نوکیسه ها از بام تا بوم و از شام تا سحر می آید. شاید جمعیت صاحبان معاملات انحصاری واردات انگور تا پورشه و پروژه های نفتی و بدهکاران بزرگ بانکی به دوهزار نفر برسد، اما در مقایسه با فاحشه ها و اوباش و دزدان شبرو بسیار کمتر است. (شاید پنج درصد آنهاست) اما تاثیر این تعداد کم بر انبوه مردم بسیار زیاد است. حالا این گروه اندک میخواهد قمار را به یک بازى همگانی و خانگی تبدیل کند، و سرمایه گذاران جدیدى  ظهور کرده اند که سابقه صنعتی و ورزشی  دارند و تاسیس باشگاه های شرط بندى، اولین اقدام آنها خواهد بود.



متوسط ها به سایت های شرط بندى فوتبال و پوکر و مانند آن می روند، از صد هزارتومان تا یک میلیون تومان. سایتهاى خارجى و داخلى؛ برخی شان فیلتر نشده و چند تایی هم فقط اعضای خیلی خودى از وجودش خبر دارند! اما انتقال پول در داخل انجام میشود، سایت های خارجی نماینده داخلی دارند و دلار را به تومان تبدیل میکنند و از سیستم بانکى داخل کشور بهره میبرند. همه نوع قمار براى سطوح مختلف جامعه فراهم شده و هیجان " بازی پول " براى میانبُر زدن فراهم است، فقط جاى "انسان کامل" خالی است.

تب پولدار شدن در متوسط ها شیوع وبایى دارد. این متوسط ها شوربختانه گرفتار "بازى پول" که بشوند، همیشه بازنده اند. در این میان فقرا و پایین دستى ها مثل لوطی هاى عصر قاجار می مانند: نصف العیش شان همان وصف العیش شان است، چیزى ندارند قمار کنند، فعلا تا اطلاع ثانوى تماشاچى هستند.

شاهید یک جوان بیست و پنج ساله است ، آرزو دارد در سه سوت از بزرگراه فقر به بزرگراه ثروت "میانبًُر" زند و آرزوهای فرو خفته اش را جامه عمل پوشاند. حالا چیرگی اش را به رُخ میکشاند، به پشتیبانی یک نوکیسه، آپارتمانی مُبله در فرمانیه اجاره می کند، ماهیانه چهار میلیون تومان . پنج دستگاه کارت خوان ، یک میز قرمز قمار، چند سیم کارت اعتباری و چند دست لباس مجلسی و اسپورت، همه آن چیزی است که نیاز دارد.

در رقابت تنگاتنگ با داوُد زعفرانیه که مدیریتش کمی خشک است؛ خدماتش را باکیفیت تر!! ارائه میکند، همراه نوشیدنیهاى بهتر و خانم هاى زیبا و سرشناس تر. همانند اینها در محله های خوش نشین تهران رو به فزونی است. در  فرشته، الهیه، زعفرانیه، سعادت اباد و شهرک غرب چنین قمارخانه هاى لوکس در حال تاسیس است. 
 
نوکیسه ها خودشان می آیند؛ احتیاج به تبلیغ پیامکی یا تلویزیونی نیست، بی منت هم می آیند، اما امنیت می خواهند و محیطی دلچسب با خوردنی ها و نوشیدنی ها. امنیت را با شکار فرزندان مدیران کشوری از هر نوعش تامین می کنند و خوردنی ها را هم از گرانترین رستوران سفارش می دهند.

قمار از سر ِشب شروع میشود، بانکها تعطیل هستند، اما پول از سیستم رسمی بانکی با هر کارت کشیدن به جریان می افتد، این هم یک معامله است، بازی با پول هیجان دارد و برای برخی نشئه اش از زن بارگی و افیون دلچسب تر است. به نیمه شب، که اکثر مدیران اقتصادی در خواب آرمیده اند، نزدیک میشویم؛ نوکیسه ها و یقه مشکی ها سر حال تر می شوند، هیجان باخت مثل هیجان برد است؛ یکصد میلیون، سیصد میلیون، بیشتر وبیشتر، شادی و غم توامان می رود و می آید.

این "بازی پول" است ؛ سریع جابجا میشود رنگ عوض میکند نام عوض میکند از حسابی به حساب دیگر می رود؛ همچون نقش ها و نظرات سیاسی و میز آدمها که در سه سوت عوض میشوند؛ همچون بازی با افکارعمومی که هر دم مواضع جدید و اخبار جدید و متضاد با دیروزش می شنوند؛ این را "بازی پول" نام نهاده ام، که من هنوز هیجان قمارش را نچشیده ام، اما هر روز از تب و تاب پیامدهای سیاسی و فرهنگی اش میسوزم.

آتش سوزی در چادر زلزله‌زدگان افزایش یافته است /

آتش سوزی در چادر زلزله‌زدگان افزایش یافته است / کمک‌های خارج از کشور به دست زلزله‌زدگان نرسید
نماینده مردم ورزقان در مجلس نهم با بیان این‌که آتش سوزی در چادر زلزله زدگان افزایش یافته است، گفت: طی این مدت در منطقه ورزقان ۳۵ چادر طعمه حریق شده است. الله وردی دهقانی در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه انتخابیه خبرگزاری خانه ملت، درباره وضعیت زلزله‌زگان به وعده دولتمردان اشاره کرد و گفت: در همان نخستین روزها پس از حادثه زلزله مسئولانی که برای بازدید به منطقه آمده بودند، وعده دادند در عرض ۲ ماه مردم زلزله زده را اسکان می‌دهند.
نماینده مردم ورزقان در مجلس نهم با بیان این‌که شهر ورزقان خسارت زیادی دیده و تقریباً تمام زیرساخت‌ها از بین رفته است، گفت: با توجه به این‌که سیستم آب رسانی، برق، جاده‌ها همه از بین رفته نمی توان انتظار داشت در طول مدت ۲ ماه تمام این مشکلات رفع شود.
وی با بیان این‌که هر زلزله شامل ۳ مرحله اقدامات می‌شود، گفت: برنامه‌ریزی‌ها باید بر اساس اسکان اضطراری، اسکان موقت و در نهایت اسکان دائم در مناطق زلزله زده صورت گیرد.
عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس نهم با بیان این‌که نزدیک بودن فصل سرما را از خیلی وقت پیش به مسئولان هشدار داده بودیم، تصریح کرد: علی رغم گذشت ۲ ماه نه تنها اسکان موقت صورت نگرفته بلکه هنوز زلزله‌زدگان در چادرها زندگی می‌ کنند.
به گفته دهقانی سرمای خشن مناطق کوهستانی شرایط را برای زلزله زدگان سخت‌تر کرده است.
نماینده مردم ورزقان در مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که بیش از ۳۰ هزار واحد مسکومی خراب شده است، گفت: در برآوردهای اولیه اعلام شد که در ابتدا ۱۳ هزار واحد در فاز دوم ۱۱ هزار واحد مسکونی و در فاز سوم ۸ هزار واحد مسکونی ساخته شده که البته در نهایت تحویل ۵ هزار واحد مسکونی مطرح شد.
وی ادامه داد: ساخت ۵ هزار واحد مسکونی در این مدت کوتاه باقی مانده و تحویل آن تا ‌آخر آبان ماه به نظر جای تردید دارد.
عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس نهم با اعلام این که شهر ورزقان ۱۰۰ درصد ویران شده و مردم در چادرها زندگی می‌ کنند، به وظیفه بنیاد مسکن برای اسکان موقت زلزله‌زدگان اشاره کرد و گفت: طبق قانون ستاد مدیریت بحران بنیاد مسکن موظف است نسبت به اسکان دائم زلزله‌زده‌ها در منطقه اقدام کند.
 روستاهای زلزله زده ای که فراموش شدند
دهقانی با اعلام این مطلب که مجموع اقدامات صورت گرفته پاسخگوی نیاز منطقه نیست، هنوز روستاهایی وجود دارند که برای برآورد خسارت و بازسازی آنها مراجعه نشده است.
وی درباره صحبت‌های وزیر راه و شهرسازی مبنی بر این‌که تردد کامیون‌ها و تریلی‌های حمل مصالح به دلیل عدم کشش جاده‌های منطقه امکان‌پذیر نیست، گفت: با این نوع حرف‌ها تنها خودشان را زیر سئوال می‌برند؛ این نشان می‌دهد که در طی این سال‌ها هیچ اقدامی برای بهبود جاده‌های روستایی و شهرهای دورافتاده از سوی دولت‌ها انجام نگرفته است.
نماینده مردم ورزقان در مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که بعید به نظر می‌رسد با این اوضاع بتوانند تا سال آینده نیز واحدهای مسکونی را تحویل دهند و با یادآوری این مطلب که مرکز زلزله اخیر شهر ورزقان بوده و خسارت زیادی به بار آورده است، مطرح کرد: در حالی که شهر ورزقان به کلی خراب شده فرماندار و استاندار اعلام کرده بودند که میزان خرابی حدود ۲۰ درصد بوده است.
شعله های آتش در کمین چادرنشینان
دهقانی ضمن انتقاد از وضعیت مردم زلزله زده شهر ورزقان، اعلام کرد: مردم در چادرها مجبور هستند برای گرم کردن از هیترهای برقی استفاده کنند لذا به دلیل این‌که شبکه توزیع برق قدرت و توانایی لازم را ندارد سیم‌ها بر اثر حرارت گرم و آتش می‌گیرد که در نهایت موجب آتش سوزی در چاردها شده است.
وی با بیان این‌ مطلب که چندی پیش در منطقه هریس خانمی در آتش سوخت، گفت: طی این مدت در شهر ورزقان ۳۰ تا ۳۵ چادر مردم زلزله زده آتش گرفته است.
نماینده مردم شهرورزقان در ادامه اظهار داشت: از وزارت نیرو خواسته‌ایم تا نسبت به تأمین زیرساخت‌ها در این منطقه اقدام کند تا بیش از این جان مردم تهدید نشود.
کمک‌های خارج از کشور به دست زلزله‌زدگان نرسید
 وی درباره کمک‌های سازمان‌های بشردوستانه و خارج از کشور نیز اعلام کرد: طی این مدتی که در منطقه رفت و آمد داشتیم ندیده‌ام کمک‌های خارجی به دست مردم برسید.
پرداخت یک میلیون تومان کمک بلاعوض به زلزله زدگان اسیر عملکرد گزینشی شد
دهقانی ضمن انتقاد از عملکرد دولت در مناطق زلزله زده‌ گفت: دولت در شهر ورزقان اقدام خاصی انجام نداده است حتی قرار بود یک میلیون تومان کمک بلاعوض به همه زلزله زدگان پرداخت شود که متأسفانه در این زمینه نیز گزینشی و سلیقه‌ای عمل شده است.
وی افزود: در این طرح هدف آنها تنها کسانی است که خانه‌های آنها صد در صد خراب شده است اما در این میان افرادی نیز هستند که خانه‌هایشان خسارت دیده اما پولی برای تعمیر ندارند.  

: بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز ایرانی به دلیل کسری بودجه دولت احمدی نژاد از سهمیه شیر روزانه محروم مانده اند و ممکن است ناتوانی دولت در اداره کشور، سلامتی آنها را در آینده با خطر مواجه کند.


: بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز ایرانی به دلیل کسری بودجه دولت احمدی نژاد از سهمیه شیر روزانه محروم مانده اند و ممکن است ناتوانی دولت در اداره کشور، سلامتی آنها را در آینده با خطر مواجه کند.
به گزارش کلمه، هفته اول آبان ماه آخرین زمانی است که مسوولان برای توزیع شیر رایگان بین دانش آموزان وعده کرده بودند، اما این وعده هم محقق نشد و بدین ترتیب در مدارس نه از توزیع شیر رایگان خبری هست و نه نان غنی شده.
اجرای طرح توزیع شیر مدارس که سابقه ای دیرینه دارد، در حالی وارد دوازدهمین سال اجرا شده که ناتوانی دولت از عملی کردن این طرح، آن را با شکست رو به رو کرده است. مدت زیادی نگذشته از زمانی که مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت و درمان انتقاد و گلایه های خود از تعلل و بدقولی دولت را به  همایش ملی روز جهانی غذا برد و اعلام کرد که: تاکنون ۲۰ نامه برای اختصاص یارانه شیر به دستگاه‌های تاثیرگذار نوشته و پیگیری کرده‌ام.
اما به نظر می رسد پیگیری های خانم وزیر هم چنان بی جواب مانده، چرا که با رسیدن آبان ماه که پیش از این معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش قول از سر گیری توزیع شیر روزانه در مدارس در این زمان را داده بود، ظاهرا باز هم از توزیع شیر در مدارس خبری نیست.
وحید کیارشی، معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش ۲۳مهر‌ماه در مصاحبه اش با پانا وعده داد که توزیع شیر رایگان بین همه دانش‌آموزان کشور از اول آبان‌ ماه امسال آغاز می‌شود. او این وعده را به گفته خود براساس جلسه ویژه‌ای که با رحیمی، معاون اول احمدی نژاد داشت، داده و گفته بود: در آن جلسه، اعتبارات توزیع شیر رایگان در مدارس تأمین شد و اعتبارات شیر مدارس در حدی است که همه دانش‌آموزان از پیش دبستانی تا متوسطه را تحت پوشش قرار می‌دهد.
طبق وعده قبلی مسوولان دولتی، قرار بوده طرح توزیع رایگان شیر در مدارس در سال جاری علاوه بر دانش‌آموزان ابتدایی و راهنمایی، تمامی دانش‌آموزان مقطع متوسطه و همچنین مهدکودک‌های تحت پوشش بهزیستی و فرهنگیان شاغل در مدارس را نیز تحت پوشش بگیرد و در لیست دریافت کنندگان شیر رایگان قرار دهد که حالا به همان گروه هدف اولیه هم شیری نرسیده است.
توقف توزیع شیر طی سال جاری در حالی است که سه ماه قبل علیرضا کریمیان دبیر کمیته ملی شیر کشور با اشاره به افزایش حدود ۲۰ درصدی اعتبار امسال شیر مدارس، از اختصاص ۲۵۰ میلیارد تومان اعتبار برای این طرح خبر داده و گفته بود: امسال بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز تحت پوشش توزیع شیر یارانه ای مدارس قرار می گیرند.
دبیر کمیته ملی شیر مدارس هم چنین با اشاره به ارسال دستور العمل یکسان توزیع شیر یارانه‌ای به استان‌ها این نکته را مورد اشاره قرار داده بود که فرصت کافی برای عقد قرارداد با کارخانجات شیر وجود خواهد داشت و بر اساس برنامه‌ریزی صورت گرفته، توزیع شیر یارانه‌ای از دهه اول مهرماه در مدارس آغاز خواهد شد.
البته پس از آن رضا باکری دبیر انجمن صنایع فرآورده‌های لبنی خبر داد که هیچ قراردادی با کارخانه‌های صنایع لبنی درباره تولید شیر مدارس بسته نشده و بدین ترتیب تولید آن منتفی است.
طبق روال سال‌های گذشته برای تولید شیر مدارس باید تا ۱۵ الی ۲۰ شهریورماه این قرارداد بسته می‌شد تا کارخانه‌ها اقدام به تولید شیر برای مدارس کنند. اما این اتفاق امسال نیفتاده و بدین ترتیب توزیع سهمیه شیر رایگان روزانه در مدارس منتفی خواهد بود.
در حال حاضر در بیشتر کشورهای آمریکایی، اروپایی، آسیایی و آفریقایی طرح توزیع شیر رایگان مدارس اجرا می‌شود. اجرای این طرح اما طی حضور دولت احمدی نژاد به دلایل مختلف کمی و کیفی، از جمله بدهی دولت به شرکت های لبنی، با فراز و نشیب های زیادی مواجه بوده است. حالا هم گزارش های حاکی از توقف اجرای این طرح است.
مشکل دولت برای اجرایی نکردن این طرح هم مثل بسیاری دیگر از طرح ها و برنامه های متوقف شده ، کسری بودجه است. کمبود منابع ارزی و ریالی دولت به آستانه بحران رسیده و تنها دانش آموزان نیستند که از سیر رایگان بهره شده اند، سوء مدیریت دولت در منابع ارزی و ریالی کشور دامن بخش های مختلف کشور را گرفته است. تا جایی که نهادهای مسئول به کمیسیون اقتصادی دولت گزارش داده اند که ممکن است امکان پرداخت حقوق و دستمزد کارمندان به طور کامل وجود نداشته باشد. بر این اساس، دولت هم در نامه به عالی ترین مقام دستگاه های اجرایی زیرمجموعه خود، احتمال کاهش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد ماهانه کارمندان در صورت تداوم وضعیت کنونی را مطرح کرده و خواستار آمادگی دستگاه ها برای چنان وضعیتی شده است.
این مشکل البته تنها محدود به توقف طرح شیر رایگان نمی شود و نان غنی شده هم به دلیل کمبود اعتبار توزیع نمی‌شود. دبیر کمیته ملی شیر مدارس چندی پیش به مهر اعلام کرد: در قانون بودجه امسال ردیف بودجه خاصی برای خرید و توزیع نان غنی شده در میان دانش آموزان اختصاص داده نشده است و اعتبار ۲۵۰ میلیارد تومانی تنها برای شیر مدارس است.
در کنار این اظهارات مسئولان دولتی، باید به این آمار توجه کرد که براساس تحقیقات صورت گرفته از سوی  انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور، بیش از ۹۰ درصد دانش‌آموزان به کمبود شدید ویتامین D دچار بودند که این کمبود در پسران، ۸۵ تا ۹۰ درصد و در دختران، ۹۰ تا ۹۵ درصد گزارش شده بود. به گفته حاجی‌فرجی، رییس این انجمن  گزارش این تحقیق در اختیار وزارت بهداشت قرار گرفت و پیشنهاد اعضای انستیتو این بود که شیر و آبمیوه توزیع‌شده در مدارس، با ویتامین D و کلسیم غنی‌سازی شود اما این پیشنهاد هنوز در انتظار طرح در شورای سیاستگذاری سلامت است.
سرپرست آزمایشگاه پژوهش‌های تغذیه‌ ای نیز پیش از این به روزنامه اعتماد گفته بود: زمستان سال ۸۶ با اجرای یک طرح استانی، ۱۱۰۰ دانش‌آموز دبستانی ۹ الی ۱۱ ساله از ۶۰ دبستان در شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفتند و نتایج آزمایش‌های ما نشان داد بیش از ۹۰ درصد کودکان شهر تهران در فصل زمستان دچار درجاتی از کمبود ویتامین D هستند و این مساله بسیار تکان‌دهنده است زیرا وظیفه ویتامین D صرفا تحکیم استخوان‌ها و بافت‌های سخت نیست بلکه پژوهش‌های جهانی نشان داده کمبود این ویتامین در ابتلا به بیماری‌های مزمن، سرطان‌ها، بیماری‌های قلبی و عروقی، بیماری‌های خودایمنی و دیابت موثر بوده و افرادی که در سنین پایین به درجاتی از کمبود ویتامین D مبتلا هستند، به احتمال زیادی به این بیماری مبتلا خواهند شد و در صورت ابتلا، به نوع شدیدتری از بیماری مبتلا می‌شوند. البته نقش ویتامین D را نباید در کاهش پوکی استخوان نادیده گرفت و متاسفانه آمارها نشان می‌دهد که سن ابتلا به پوکی استخوان کاهش یافته است. پس از انجام این تحقیق، طرح غنی‌سازی شیر مدارس با ویتامین D را اجرا کردیم و نشان دادیم که حتی با غنی‌سازی شیر با صد واحد ویتامین D کمبود این ویتامین در کودکان حتی تا حد مطلوب هم رفع نمی‌شود و لازم است استراتژی کمکی برای مقابله با این معضل اجرا شود.
بی توجهی دولت در تخصیص اعتبارات، حالا به نظر می رسد سلامتی دانش آموزان را هم در معرض خطرات جدی تری قرار داده است.