نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

فقر وصله‌اي ناجور در منطقه‌ آزاد تجاري چابهار


خروجي منطقه آزاد چابهار را چند كيلومتري طي کني به منطقه‌اي مي‌رسي كه ساكنان آن در آلونك‌ها زندگي مي‌كنند. آلونك‌هايي كه به زيبايي ويلاهاي منطقه آزاد، هتل‌ها و مجتمع‌هاي تجاري دهن‌كجي مي‌کنند. اينجا تنها محله آلونك نشين چابهار نيست، مناطقي معروف به گلشهر و زيباشهر چابهار نيز ميزبان حاشيه نشينان ديگري هستند.
ساكنان اين آلونك‌ها عموما كشاورزان، دامداران متضرر از خشكسالي، صيادان فقر‌زده و مهاجران هستند. آلونك‌ها از نظر استقامت، امنيت و بهداشت در وضعيت بدي قرار دارند و از گرماي سوزان ،گرد و خاك، ورود انواع حشرات و خزنده‌هاي موذي در امان نيستند.
در اين مناطق کودکان زيادي در آلونک‌هاي ساخته شده با چوب و الوار و هر آنچه که بشود از آن سرپناهي براي زنده ماندن ساخت ، قد مي‌کشند و بزرگ مي‌شوند. اينجا اگر براي كساني که در شهري چون پايتخت زندگي کرده‌اند، آخر دنيا را تداعي‌کند، براي ساکنانش شيوه‌اي از زندگي است که تنها با فقر عجين است. محله‌هاي كپرنشين چابهار نمونه بارز توسعه ناهمگون شهري است که در اين منطقه نمود بيشتري دارد.
صورت‌هاي آفتاب سوخته، اندام لاغر و نحيف، لباسهاي چرک و چروک اما لبخندي ميهمان‌نوازانه چيزهايي است که در اين مناطق به چشم مي‌آيد و بعد از آن غم نهفته در چشمهاست که با ذکاوت اندکي از سوي مخاطب، حس مي‌شود. منظره اين مناطق بسيار تاثر برانگيز است كه هر بيننده‌اي را به ياد مناطق فقيرنشين پاكستان و هند مي‌اندازد.
مناطق حاشيه‌نشين علاوه بر همه مشكلات خاص خود از نظر بهداشت در وضع بسيار بدي به سر مي‌برند، انواع بيماري‌هاي خاص مناطق گرمسيري، عفونت‌هاي دستگاه گوارشي، مالاريا، هپاتيت، بيماري‌هاي چشمي به دليل مصرف آب غير بهداشتي و بيماري‌هاي رواني در بين آنها به وضوح ديده مي‌شود. در اطراف آلونك‌ها انواع و اقسام زباله‌هاي شهري به چشم مي‌خورد كه مبدل به محلي براي بازي كودكان شده است. در اين مناطق چهره زشت فقر به خوبي نمايان است. مشاهده كودكان و بزرگسالاني با پاهاي برهنه، چهره خاك آلود، پوست سوخته و ضعف قواي جسماني همه حكايت از محروميت و فقر اين افراد دارد. ( همت خواهي - ايسنا )



























ترجمه بهروز عارفی: پیمان حماس-الفتح در کنف حمایت مصر

آلن گرش، 3 مه 2011، تارنامه لوموند دیپلماتیک
چهارشنبه چهارم مه ، نمایندگان سیزده جناح فلسطینی پیمان توافقی را در قاهره امضا خواهند کرد. این مراسم بدنبال سازش حماس و الفتح،  در کنف حمایت مصر  چند روز پیش از آن برگزار می شود.
تشکیل دولتی از تکنوکرات ها (فن سالاران) یا شخصیت های مستقل، برگزاری انتخابات ریاست تشکیلات فلسطین تا یک سال دیگر، اصلاحات در سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) و یافتن راه حلی برای دودستگی های نهادهای امنیتی در این مصالحه نامه پیش بینی شده است. هم چنان که در پیمان های اسلو پیش بینی شده ، صلاحیت مذاکرات صلح تنها با ساف خواهد بود. (1)
بدون تردید، این پیمان، شناسائی دولت مستقل فلسطین را در مرزهای ژوئن 1967، با پایتختی بیت المقدس شرقی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تسهیل خواهد کرد. از این رو، امضای قرارداد با مخالفت فوری اسرائیلی ها روبرو شد. آنان از هم اکنون درصدد اتخاذ تدابیری برآمده اند: از جمله عدم پرداخت مالیاتی  که به نام تشکیلات فلسطین جمع آوری می کند. دولت آمریکا نیز استقبال سردی از این قرار داد به عمل آورده است. هنوز سخت است که در مورد چگونگی اجرای این پیمان نظر داد ولی متن آن تغییرات عمیق در منطقه را بازتاب می دهد.
قرارداد میان الفتح و حماس همه ناظران مذاکرات بی حاصل دو طرف در سال های گذشته را شگفت زده کرد. دلیل این سازش متعدد است. برخی به شرایط فلسطین بر می گردد و برخی دیگر به تحولات منطقه بستگی دارد و از جمله تغییرات در مصر.
دلیل های الفتح و حماس
از هنگام بروز انقلاب ها در جهان عرب، دو جریان فلسطینی با اوجگیری جنبشی اعتراضی، هر چند محدود ولی واقعی روبرو بودند. در فلسطین، هدف اعتراضات نه « سقوط رژیم»، بلکه  «سقوط (پایان) تفرقه» بود. هر دو طرف  با  مخلوطی از فشار و سرکوب  به اعتراضات پاسخ دادند، اما خواست های توده ای را نیز در  نظر گرقتند.
بطور کلی، دو سازمان با بن بست استراتژیکی  رو برو هستند . روند صلح مرده و هر سیاست مذاکراتی الفتح و تشکیلات خود گردان با امتناع سرسختانه حکومت اسرائیل مواجه شده است.  سیاست حماس که از مقاومت سخن می راند، همچنین با بن بست روبروست ، ولی این سازمان تلاش می کند  وضعیت آتش بس با اسرائیل را حفظ کرده و حتی آن را به نیروهای دیگر فلسطینی تحمیل کند.
سرخوردگی محمود عباس به خوبی در مقاله دان افرون (نیوزویک، 24 آوریل 2001) بازتاب  یافته است. (2) در این مقاله، وی از گفتگوی عباس با باراک اوباما صحبت می کند که از وی خواسته بود تا طرح قطع نامه مربوط به محکوم ساختن شهرک سازی های استعماری اسرائیل را از شورای امنیت سازمان ملل متحد پس بگیرد.  نویسنده، فشارها و حتی تهدید های رئیس جمهور آمریکا را نکوهش می کند. یادآوری کنیم که این قطع نامه با یک رای مخالف (غالب) رد شد، یعنی رای ایالات متحده در مقابل چهارده رای همه کشورهای دیگر عضو شورا. آشکار است که رئیس تشکیلات فلسطینی تحولات مصر را در نظر گرفته است که به آن در زیر خواهیم پرداخت.

حماس نیز  در عمل با مشکلاتی روبروست. علاوه بر بن بست استراتژیکی، این سازمان  مجبور است با گروه های سلفی که برخی به القاعده وابسته اند، درگیر شود. برخی از آن ها حماس را متهم می کنند که به حد کافی، نه مقاومت و نه جامعه را اسلامی می کند. از سوی دیگر، ادامه محاصره اسرائیل و مشکلات روزمره اهالی تا حدودی نفوذ سازمان را در غزه کاهش می دهد.

اما، دلایل دیگری نیز که به شورش اعراب وابسته است، حماس را به مصالحه وا می دارد.  تظاهرات در سوریه (3) و سرکوب خشونت بار آن به دست رژیم  بشار اسد، یکی از اصلی ترین متحدین حماس راتضعیف کرده است. سوریه محل امن در اختیار  رهبران برون مرزی حماس (پس از اخراج از اردن) گذاشته بود. این واقعیت که شیخ یوسف القرداوی، یکی از محبوب ترین واعظان اسلام سنی که او را منسوب به اخوان المسلمین می دانند (حماس نیز برآمده از آن است)،  به شدت بشار الاسد را محکوم کرده، (4) سازمان حماس را مجبور می کند از سوریه به نوعی فاصله بگیرد. هر چند، حماس استقرار رهبران سازمان در کشور دیگر را تکذیب کرده است (5). از سوی دیگر، رویدادهای بحرین، تبلیغات خشن ضد شیعه کشورهای حاشیه خلیج فارس، تنش میان شیعیان و سنی ها را در منطقه وخیم تر کرده است. در حالی که ، حماس نه فقط بخش لاینفکی از حرکت اخوان المسلمین است، بلکه همچنین، بخشی از منابع مالی آن  را بازرگانان ثروتمند حاشیه خلیج فارس تامین می کنند و اینان اتفاق حماس را با ایران، با چشم خوبی نمی نگرند. در این شرایط، برای حماس، نزدیکی میان الفتح و به ویژه با مصر از ضروریات است.
تغییرات در مصر
پیمان حماس و الفتح، همچنین و به ویژه بازتاب سیاست خارجی جدید مصر است. حکومت قاهره، بدون قطع رابطه با امریکا و بدون زیر سوال بردن قرارداد صلح با اسرائیل، از سیاست تبعیت از منافع اسرائیل و امریکا فاصله می گیرد. مبارک با وحدت  الفتح و حماس مخالف بود و از جمله به این دلیل که از نفوذ اخوان المسلمین در کشور خود هراس داشت. او غزه را به همچون مشکلی  امنیتی تلقی کرده و در محاصره آن شرکت داشت. در شرایطی که اخوان المسلمین برای شرکت در انتخابات مصر در سپتامبر آینده آماده می شوند، و حتی امکان دارد که در دولت هم شرکت کنند، هراس های حماس بی مورد است. توجه کنیم که جو دموکراتیک در مصر امکان می دهد که همبستگی قوی تری با فلسطینی ها ابراز  و به طور گسترده با محاصره اقتصادی غزه مخالفت شود و دولت مجبور است این واقعیت ها را در نظر بگیرد.
وزیر امورخارجه مصر با قاطعیت اعلام کرد که گذرگاه مرزی رفح (میان مصر و غزه) بازگشائی خواهد شد. او تحریم و محاصره اسرائیل را «شرم آور» ارزیابی کرد (6). اما، بیانات سامی عنعان، رئیس ستاد ارتش مصر اهمیت بیشتری دارد. او به اسرائیل در باره هر نوع اقدامی برای تاثیر گذاردن بر تصمیم گیری مصرهشدار داد (7). (هآرتص، 30 اوریل 2011)
یک منبع دیگر اسرائیلی از قول او نقل می کند که :«دولت اسرائیل باید هنگام صحبت از گفتگوهای صلح خویشتن داری بکار ببرد. اسرائیل همچنین باید از مداخله  در امور داخلی فلسطینیان خودداری کند» (8)
نتیجه این عدم انعطاف را در روابط مصر و ایران نیز مشاهده می کنیم. خبرهائی حاکی ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور است. حکومت تهران به مانند دمشق از پیمان میان فلسطینیان استقبال کرد. یک کارشناس مصری روابط بین المللی توضیح می دهد که «احساس جدیدی بر مصر حاکم است و آن این است که باید به مصر به مثابه قدرتی منطقه ای احترام گذاشت» (9)
--------
L’Egypte derrière l’accord Hamas-Fatah, mardi 3 mai 2011, par Alain Gresh
یادداشت ها:
1 -   Palestinian factions sign reconciliation deal
2 -  The wrath of Abbas،
3 – به مقاله «شورش در سوریه»، لوموند دیپلماتیک، آوریل 2011 مراجعه کنید:
5 – به مقاله «نابینائی مرگبار خانواده اسد در سوریه» نوشته پاتریک سآل در لوموند دیپلماتیک، ماه مه 2022 مراجعه کنید..
6 - Egypt to throw open Rafah border crossing with Gaza
7 - Egypt warns Israel: Don't interfere with opening of Gaza border crossing
8 -  Egypt to open Rafah crossing
9 --    In Shift, Egypt Warms to Iran and Hamas, Israel’s Foes

بمناسبت ١٤٠- مین سالگرد تولد ولادیمیر ایلیچ

بمناسبت ١٤٠- مین سالگرد تولد ولادیمیر ایلیچ لنین، انقلابی نابغه
«لنینیسم، یعنی مارکسیسم دوران امپریالیسم و انقلابات پرولتری. بعبارت دقیقتر: لنینیسم یعنی نظریه و بطور کلی تاکتیک انقلاب پرولتری، با خصوصیت بارز نظریه و تاکتیک دیکتاتوری پرولتاریا»
ابراهیم م. شیری
ترجمه از منبع:  http://moskva-vkpb.ru/
«لنینیسم، یعنی مارکسیسم دوران امپریالیسم و انقلابات پرولتری. بعبارت دقیقتر: لنینیسم یعنی نظریه و بطور کلی تاکتیک انقلاب پرولتری،  با خصوصیت بارز نظریه و تاکتیک دیکتاتوری پرولتاریا».
ی. و. استالین
ولادیمیر ایلیچ لنین (اولیانوف)، نابغه بشری، رهبر زحمتکشان جهان، بنیانگذار و رهبر حزب سوسیال- دمکرات کارگران روسیه(ح. س. د. ک.)، حزب کمونیست بلشویکهای انقلابی، حزب پیشآهنگ، رهبر انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، بنیانگذار اولین کشور کثیرالملله کارگران و دهقانان در جهان- اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، در ٢٢ آوریل سال ١٨٧٠ دیده به جهان گشود(دوم اردیبهشت ١٢٤٩ هجری شمسی. م.).
و. ای. لنین یکی از متفکران برجسته ای بود که، تاریخ همه قرون و اعصار متمادی بشری به دنیا ارزانی داشت. فیلسوف بزرگ، اقتصاددان، تاریخدان دقیق، آگاه به علوم طبیعی و فرهنگ شناس، صاحب ذوق و قریحه ادبی فوق العاده، انسانی با قدرت پیش بینی پیامبرگونه، با شعور بی نظیر و  دارای توانائی نادر در تشخیص حوادث و تحلیل آنها.
تاریخ تمدن بشری هیچ انسان دیگری را بیاد ندارد که به اندازه لنین چنین تأثیر عظیمی بر سرنوشت خلقها و روند تاریخ جهانی گذاشته باشد. شخصیت نابغه ای متفکر را آثار متعدد او که بلحاظ وسعت انتشار جایگاه دوم را پس از انجیل در طول بیش از دو هزار سال نشر مداوم آن احراز می کند، نشان می دهد. هر چند که دهه های زیادی از زمان فعالیتهای انقلابی پرشور ولادیمیر ایلیچ می گذرد، آثار تئوریک داهیانه و غنی او تا امروز هم مهمترین منبع دانشهای بنیادی و پاسخهای علمی به مبرمترین مسائل سیاسی و عملی امروز و فردا بحساب می آید.
لنین، امروز هم بعنوان دانشمند نابغه، محقق برجسته و در عین حال، بعنوان یک رهبر انقلابی در پیشاپیش توده ها در حرکت است.
لنین، نابغه انقلاب، استراتژی آن و استاد ماهر رهبری انقلاب بود. در حادترین پیکارهای طبقاتی دوران جدید، دوران امپریالیسم و انقلابهای پرولتری، لنین در پیشاپیش توده های خلق، به نیروی پایان ناپذیر آنها عمیقاًَ باور داشت. او، بهتر از هر کس دیگری می توانست وظیفه اصلی را تعیین نموده،  بطور فشرده و روشن تنظیم کند و با تکیه بر توان حزب و دولت، بر روی انجام آن تمرکز نماید.
لنین فعالیتهای انقلابی خود را بر شالوده مارکسیسم استوار ساخت، هر کسی را که در حرف خود را مارکسیست می نامید، بیرحمانه افشاء می کرد و عملاًَ او را اصلاح می کرد. ولادیمیر لنین، مارکسیسم را از هر گونه انحرافات اپورتونیستی پاک کرد و نظریه مارکسیستی را با نظریات و استنتاجهای نوین غنا بخشید، با بهره گیری از تجارب دوران جدید، بر اندوخته های فکری مارکسیسم افزود، رشدیافتگی مارکسیسم را تأمین کرد و آن را به جایگاه نوینی ارتقاء داد.
استواری ایدئولوژیکی و اصولیت عالی، سازش ناپذیری با اپورتونیسم و رد مصالحه با آن، وجه تمایز لنین بود. لنین می گفت: «یگانه سیاست درست یعنی سیاست اصولی». لنین با دفاع از اصول مارکسیسم و بدون هراس از شنا بر خلاف جریان، در مقابل اشخاصی که مارکسیسم را تغییر می دادند، قاطعانه می ایستاد. مبارزه اصولی ولادیمیر ایلیچ لنین برای تثبیت اصول مارکسیسم در جنبش کارگری، خط سرخی است که در سراسر تاریخ سوسیال- دمکراسی روس و جنبش جهانی کمونیستی ادامه می یابد. ولادیمیر ایلیچ لنین، با موضعگیری برعلیه «ستونهای» سوسیال- دمکراسی روس و انترناسیونال دوم، علیرغم اینکه بارها در اقلیت می ماند، عمیقاًَ به پیروزی مارکسیسم باور داشت. او می گفت: «این فاجعه نیست. زیرا، تنها موضع درست، موضع بلشویکهاست و در اقلیت ماندن ما، ما را به میلیونها تبدیل خواهد کرد».
ولادیمیر ایلیچ لنین، ضمن دفاع از صحت مارکسیسم، در عین حال، در مقابل انجماد فکری قاطعانه موضع می گرفت و تأکید می کرد که مارکسیسم دگم نیست، بلکه راهنمای عمل است. لنین با دعوت به درک ماهیت مارکسیسم و توانائی کاربست اصول عام مارکسیسم در تجزیه و تحلیل شرایط مشخص تاریخی، می گفت: «مارکسیسم عبارت است از توانائی تعیین اینکه کاربست کدام سیاست در این و یا آن شرایط ضروری است».
ویژگی لنینیسم، روحیه انقلابی و مبارزاتی آن است و آن ثمره انقلاب پرولتری بود که در جریان پیکار شدید با اپورتونیسم، یعنی، شرط لازم برای پیروزی بر سرمایه داری تحکیم یافت. لنین می گفت: «همه مبارزه حزب ما (و بطور کلی جنبش کارگری اروپا) باید بر علیه اپورتونیسم معطوف شود. این، یک جریان سیاسی نیست؛ یک گرایش نیست؛ این (اپورتونیسم)، اکنون به سلاح سازمانیافته بورژوازی در درون جنبش کارگری تبدیل شده است» (مجموعه کامل آثار، جلد ٤٩، ص. ١٠٦- ١٠٧).
دقیقاًَ ولادیمیر ایلیچ لنین جنبش کمونیستی (در آن دوره- سوسیال دمکراسی) را به مسیر مبارزه انقلابی هدایت کرد. دیگر احزاب پرولتری طراز نوین انقلابی نیز همین راه دشوار مبارزه ایدئولوژیک- نظری با احزاب رنگارنگ اپورتونیستی، مثل اکونومیستها، منشویکها، انحلال طلبان، تروتسکیستها، سوسیال- شوونیستها و دیگر جریانات اپورتونیستی در جنبشهای کارگری و کمونیستی روسیه را در جهان هم طی کردند. بدون رهائی از زیر تأثیر اپورتونیسم، نمی توان ازحمایت توده های میهن خود برخوردار شد و انقلاب ظفرمند را به انجام رساند.
پیوند مستحکم بلشویکها با جنبش کارگری، با مبارزه طبقه کارگر و توده های زحمتکش برای آزادیهای اجتماعی و ملی، عامل تعیین کننده در پیروزی بر اپورتونیسم بود. لنین می گفت:«اگر می خواهیم سوسیالیست بمانیم، وظیفه ماست هر چه بیشتر به میان توده ها برویم. و این است همه مفهوم مبارزه با اپورتونیسم و کل مضمون این مبارزه»(مجموعه کامل آثار، جلد ٣٠، ص. ١٧٨).
لنین در آثار برجسته خود مانند؛ «چه باید کرد؟»، «یک گام به پیش، دو گام به پس»، «دو تاکتیک سوسیال- دمکراسی در انقلاب دمکراتیک»، «ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم» (Ampiryokritisism= اصالت تجربه) و بسیاری دیگر، بنیانهای ایدئولوژیکی، تشکیلاتی، تاکتیکی و نظری حزب مارکسیستی را تبیین کرد.
ولادیمیر ایلیچ لنین از احزاب کمونیست می خواست نه در حرف، که در عمل، پیشاهنگ توده ها باشند، هدایت مبارزات توده ای را بیاموزند، پیوندهای خود با توده ها را تحکیم بخشند و مبارزه آنها برای احقاق حقوق خود را سازماندهی نمایند. او می نویسد: «خود را پیشآهنگ، گردان پیشرو نامیدن مشکل نیست. باید چنان اقدام کرد که همه گردانهای دیگر هم ببینند و مجبور شوند اعتراف کنند که ما در پیشاپیش حرکت می کنیم»(مجموعه کامل آثار، جلد ٦، ص. ٨٣ - ٨٤).
ولادیمیر ایلیچ لنین می آموزد که حزب پرولتاریا بدون انظباط پولادین، نمی تواند در انقلاب پیروز شود. «حزب، با وحدت سازمانی خود حزب شناخته می شود و هر کسی که به این انظباط پایبند نباشد، آن را رعایت نکند، به تصمیمات آن بی اعتنائی کند، نمی تواند عضو حزب شمرده شود. این است اصل پایه ای» (مجموعه کامل آثار، جلد ٢٤، ص. ١٠٣). «وحدت بدون تشکیلات ممکن نیست و تشکیلات بدون تبعیت اقلیت از اکثریت ممکن نیست» (مجموعه کامل آثار، جلد ٢۵، ص. ١٧٧).
ولادیمیر ایلیچ لنین می نویسد که نظریه دیکتاتوری پرولتاریا، مهمترین مسئله مارکسیسم است. رهبران اپورتونیست انترناسیونال دوم، مخالف سرنگونی انقلابی حاکمیت بورژوازی بودند و به تئوری فراروئی مسالمت آمیز سرمایه داری به سوسیالیسم اعتقاد داشتند. او در اثر مشهور خود «دولت و انقلاب» بر مبنای تعلیمات مارکس و انگلس در مورد دولت، ثابت می کند که، «تغییر دولت بورژوازی به دولت پرولتری، بدون قهر انقلابی که در نتیجه آن دیکتاتوری پرولتاریا برقرار می شود، ممکن نیست» (مجموعه کامل آثار، جلد ٣٣، ص. ٢٢). «همه انقلابهای پیشین، موجب تکامل ماشین دولتی شدند، ولی، باید آن را در هم شکست، از هم گسیخت. این است مفهوم کلی آموزش مارکسیسم در باره دولت» (همانجا، صفحه ٢٨). لنین تأکید می کرد: «ماهیت آموزش مارکسیسم در باره دولت را فقط کسی درک می کند و می فهمد که دیکتاتوری یک طبقه نه تنها بطور کلی برای هر گونه جامعه طبقاتی، نه فقط برای پرولتاریا که بورژوازی را به زیر می کشد، حتی برای یک دوره کامل تاریخی که سرمایه داری را از «جامعه بی طبقه»، از «کمونیسم» جدا می کند، الزامی است» (همانجا، صفحه ٣۵). او تأکید می کند: «حرکت بسوی تکامل، یعنی، بسوی کمونیسم، از دیکتاتوری پرولتاریا می گذرد و از راه دیگری هم نمی توان رفت. زیرا در هم شکستن مقاومت سرمایه داران- استثمارگران، بکمک هیچ کس و از هیچ طریق دیگری امکان پذیر نیست» (همانجا، صفحه  ٨٨).
لنین ضمن انطباق مارکسیسم با شرایط تاریخی جدید، از ارتقاء سرمایه داری به مرحله امپریالیستی خود، چنین نتیجه می گیرد که پیروزی انقلاب سوسیالیستی در اثر رشد ناهمگون کشورهای امپریالیستی، ابتدا در چند و یا حتی در یک کشور جداگانه امکان پذیر است. این استنتاج را که لنین در آثار خود، «در باره شعار ایالات متحده اروپا» و «برنامه نظامی انقلاب پرولتری» مستدل ساخت و اثبات کرد، ارزشمندترین ارمغان ایدئولوژیکی- نظری بود که او بر گنجینه غنی مارکسیسم- لنینیسم افزود و نقش بزرگی در فعالیت عملی حزب در دوره تدارک و انجام انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی ایفاء کرد.
تعالیم لنین در باره ضعیف ترین حلقه در زنجیره کشورهای امپریالیستی، که پاره کردن آن می تواند به همه حلقه های زنجیر توسعه یابد، مهمترین افزوده او به مسائل تاکتیکی مبارزه انقلابی بود. روسیه در جریان جنگ جهانی اول به چنین حلقه ضعیف در زنجیره امپریالیسم تبدیل شد.
روسیه زادگاه لنینیسم است. در جریان تمام حوادث، طبقه کارگر روسیه در پیشاپیش مبارزان نوسازی جهان به حرکت در آمد، پیش از همه  سرمایه داری را در میهن خویش برانداخت و راه آزادی از چنگال آن جانور وحشی، سرمایه داری را که «زمین را بخون آغشت، بشریت را بدامن گرسنگی و توحش سوق داد و مثل هر وحشی دهشتناک در آستانه مرگ گریزناپذیر و عنقریب، دیوانه وار حمله می کند، به زحمتکشان دیگر کشورها نشان داد» (مجموعه کامل آثار، جلد ٣٦، ص. ٤٧٨).
حزب بلشویکها زیر رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین راه پر افتخار شکل گیری خود را طی کرد و نقش پیشآهنگی طبقه کارگر و توده های زحمتکش روسیه تزاری کثیرالملله را بر عهده گرفت. حزب لنینی با شرکت فعالانه در کنار توده های پرولتری در دو انقلاب، انقلاب سالهای ١٩٠۵-١٩٠٧ و انقلاب بورژوا- دمکراتیک فوریه سال ١٩١٧ روسیه، تجارب ضروری مبارزات انقلابی خود را غنا بخشید. در فاصله فوریه تا اکتبر سال ١٩١٧، حزب سوسیال- دمکرات سراسری روسیه(بلشویک) به سرپرستی لنین با جلب توده ها به سوی خود، انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر را که در اثر آن حاکمیت بورژوازی و مالکان سرنگون و حاکمیت شوراهای کارگران- دهقانان (دیکتاتوری پرولتاریا) برقرار گردید، بسوی پیروزی رهبری نمود.
کارگران و دهقانان کشور شوراها در زیر رهبری حزب لنینی، واحدهای ارتش سرخ کارگران- دهقانان ضربات خردکننده ای بر ارتش طبقات استثمارگر، زمینداران و سرمایه داران و ارتشهای اشغالگر ١٤ کشور امپریالیستی وارد کردند. لنین تأکید می نمود که هیچ وقت نمی توان بر خلق، بر کارگران و دهقانان که به تجربه خود ماهیت حاکمیت شوراها را درک و احساس می کنند، غلبه کرد.
موقعیت نظامی- سیاسی جمهوریهای شوروی، در کوران جنگهای داخلی تحکیم یافت و سازماندهی اقتصادی آنها آغاز گردید. در ماه دسامبر سال ١٩٢٢، در اولین کنگره سراسری شوراها، که در زیر رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین و یوسف استالین برگزار شد، تشکیل اولین کشور کثیر الملله کارگری و دهقانی جهان- اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی اعلام شد. اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی بر مبنای اصول لنینی سیاست ملی، بمفهوم برابری همه خلقها و ملتها، اتحاد داوطلبانه جمهوریها، حق تعیین سرنوشت تا جدائی کامل بنیان نهاده شد. با این همه، لنین ضمن تکیه بر تقدم مسائل طبقاتی بر مسائل ملی و ضرورت توجه به حق تعیین سرنوشت ملی تا جدائی کامل از دولت کثیرالملله کارگری- دهقانی، بر حرکت از مبداء منافع بنیادی طبقه کارگر و توده های زحمتکش تأکید می کرد.
پس از جنگ جهانی اول و هفت سال جنگهای داخلی، جمهوریهای جوان شوروی به ویرانه تبدیل شده بودند. بازسازی موفقیت آمیز اقتصاد ملی و گذار به راه مسالمت آمیز ساختمان سوسیالیسم، تحکیم وحدت بین طبقه کارگر شهری و دهقان زحمتکش روستا- منشاء دیکتاتوری پرولتاریا- الزامی بود.
ولادیمیر لنین اصول سیاست اقتصادی جدید(NEP) را تنظیم نمود و کنگره دهم حزب (سال ١٩٢١) آن را تصویب کرد. لنین و حزب، بسیار خوب درک می کردند که با اجرای سیاست اقتصادی جدید، عناصر سرمایه داری جان می گیرند ولی، حزب آگاهانه و با حفظ و اعمال نظارت دولت دیکتاتوری پرولتاریا بر عرصه های استراتژیک، بانکها و تجارت خارجی، به این عقب نشینی تن در دادند. بطوریکه بعد از یک سال، در کنگره یازدهم حزب (سال ١٩٢٢) ولادیمیر ایلیچ لنین اعلام کرد: «ما یک سال گذشت کردیم، کافیست؛ عقب نشینی تمام شد، زمان پیشروی فرارسیده است».
پس از بازسازی اقتصاد ملی و تحکیم رشته های پیوند میان طبقه کارگر و دهقانان در مرحله اول سیاست اقتصادی جدید، وظیفه مهم سازماندهی سازندگی سوسیالیستی در برابر حزب قرار گرفت. لنین در آخرین مقالات و نوشتارهای خود برنامه عظیم تبدیل اقتصاد عقب مانده روسیه به قدرت پیشرو سوسیالیستی را تنظیم کرد. لنین، صنعتی کردن کشور و توسعه همه جانبه صنایع سنگین، الکتروفیکاسیون همه عرصه های اقتصاد ملی، تعاونی کردن کشاورزی در اوایل شروع سوسیالیستی و اجرای انقلاب فرهنگی را بمثابه وظیفه اصلی حزب و مردم تعیین کرد. نظریه لنین در باره اینکه روسیه از همه امکانات ضروری برای ساختن یک جامعه کامل سوسیالیستی برخوردار است، اهمیت فوق العاده ای در روند پیگیر ساختمان سوسیالیسم در میهن ما داشت.
٢١ ژانویه سال ١٩٢٤، در پی بیماری سخت و طولانی، قلب ولادیمیر ایلیچ لنین از حرکت باز ایستاد.
پس از مرگ ولادیمیر ایلیچ لنین، ساختمان سوسیالیسم را جانشین و شاگرد وفادارش ی. و. استالین، طبق برنامه تنظیمی او ادامه داد.
حزب کمونیست سراسری شوروی(بلشویک) در زیر پرچم لنین و برهبری استالین، صنعتی کردن کشور، تعاونی کردن کشاورزی و انقلاب فرهنگی را تحقق بخشید.
ساختمان سوسیالیسم در جریان مبارزه شدید طبقاتی، که لنین در باره سختی های سازندگی جامعه نوین بسیار نوشته بود، ادامه یافت. لنین تأکید می کرد: «دیکتاتوری پرولتاریا، یعنی مبارزه بی امان، خونین و بی خون، خشن و مسالمت آمیز، نظامی و اقتصادی، تربیتی و مدیریتی برعلیه نیروها و گرایشات جامعه کهنه» (مجموعه کامل آثار، جلد ٤١، ص. ٢٧).
در اواسط سالهای دهه سی، سوسیالیسم در کشور ما پیروز شد.
حق مالکیت بر ابزار و وسایل تولید لغو و دو شکل مالکیت جمعی؛ دولتی(همه خلقی) و تعاونی- جمعی بر آنها برسمیت شناخته شد.
بقایای طبقات استثمارگر نیز لغو و به استثمار انسان از انسان پایان داده شد.
بیسوادی عمومی از میان رفت؛ نظام آموزشی، علم و فرهنگ- بلحاظ شکل، ملی و بلحاظ محتوا، سوسیالیستی، با موفقیت توسعه یافت.
به نابرابریهای ملی پایان داده شد و دوستی و برادری خلقهای اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی تحکیم یافت.
اتحاد شوروی از نظر توان اقتصادی خود به جایگاه دوم در جهان و جایگاه اول در اروپا ارتقاء یافت.
دستاوردهای خلقهای اتحاد شوروی در پنجم دسامبر سال ١٩٣٦ در قانون اساسی سوسیالیسم پیروز- قانون اساسی استالینی انعکاس یافت.
اقتصاد برنامه ریزی شده سوسیالیستی، پیشروترین ساختار اجتماعی، وحدت خلل ناپذیر حزب و مردم، دوستی و برادری خلقهای اتحاد شوروی، وحدت جبهه و پشت جبهه، قهرمانی های جمعی ارتشیان اتحاد شوروی در جبهه ها و پارتیزانها در پشت جبهه دشمن، برتری علوم نظامی اتحاد شوروی بر مکتب نظامی پرتعریف پروس، مهمترین عوامل پیروزی خلقهای اتحاد شوروی در جنگ کبیر میهنی بر فاشیسم آلمان بودند. نقش رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) و در رأس آن، یوسف ویساریونویچ استالین، عامل تعیین کننده در این پیروزی عظیم بود.
کشور ما ضمن دفاع از دستاوردهای سوسیالیسم و آزادی خلقهای اروپا از بردگی فاشیسم، در کوتاهترین مدت زخمهای ناشی از جنگ را التیام بخشید و با جدیت در راه پیشروی به سوی قله های نوین رشد اجتماعی- اقتصادی گام نهاد و افق گذار تدریجی به سوی ایجاد جامعه کمونیستی را روشن ساخت.
درهم کوبیدن فاشیسم و میلیتاریسم ژاپن زمینه مساعدی برای پیروزی انقلابهای دمکراتیک- ملی در کشورهای اروپای شرقی و همچنین، انقلابهای رهائیبخش ملی در کره، چین، ویتنام و لائوس فراهم ساخت. در سالهای پایانی دهه پنجاه، انقلاب کوبا به پیروزی رسید. نظام توانمند سوسیالیستی تشکیل یافت و با گسترش و تحکیم حوزه تأثیر خود در جهان، عرصه نفوذ امپریالیسم را تنگتر ساخت و راه آزادی از بردگی امپریالیسم، آزادی از قید و بند ستم و استثمار را به خلقهای جهان نشان داد.
شکست موقتی سوسیالیسم در اتحاد شوروی، کشورهای اروپای شرقی و تجزیه جمهوریهای متحد سوسیالیستی شوروی موجب تقسیم مجدد نیروها در جهان به نفع امپریالیسم و ارتجاع گردید. نظم پس از جنگ جهان، در هم ریخت. نیروهای ارتجاعی و نظامی در سیمای آمریکا، بمثابه تنها ابرقدرت و متحدان آن در پیمان ناتو، از نو در پیش صحنه تاریخ پدیدار شدند. ارتجاع امپریالیستی غالب آمد. نظریه پردازان امپریالیسم از پیروزی قطعی بر کمونیسم که آنها سعی کردند بعنوان زیگزاگ تاریخ تعریف کنند، زیاده از حد سخنها گفتند.
اما قوانین تاریخ بیرحم اند.
بحران جهانی مالی- اقتصادی کنونی، ناپایداری نظام امپریالیستی و جنبه های متناقض آن را برملا ساخت. در «مانیفست حزب کمونیست»، اولین اثر علمی مارکسیسم، کارل مارکس و وفریدریک انگلس تناقضات بین نیروهای مولده معاصر و مناسبات تولیدی موجود بورژوازی را که مانع تکامل نیروهای مولده هستند، نشان دادند. در نتیجه، بحران که «بطور متناوب بروز می کند، رفته- رفته موجودیت همه جامعه بورژوائی را پشت علامت سؤال هر چه بزرگتر قرار می دهد».
اهمیت اثر ارزشمند لنین «امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحله سرمایه داری» هیچگاه مثل امروز روشن نبوده است. او در این اثر، چگونگی رشد سرمایه داری به مرحله امپریالیستی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و خصلتهای اصلی آن را ترسیم کرده است:
«امپریالیسم  بمعنی آن مرحله از رشد سرمایه داری است که در آن سلطه انحصارات و اقتصاد مالی، اهمیت بزرگی در صدور سرمایه کسب کرد، تقسیم جهان بین تراستها آغاز شد و کشورهای بزرگ امپریالیستی تقسیم تمام جهان را به پایان رساندند»(مجموعه کامل آثار، جلد ٢٧، ص. ٣٨٧).
«امپریالیسم بنا به ماهیت اقتصادی خود، بمعنی سرمایه داری انحصاری است»(همانجا، ص. ٤٢٠)، اما «ویزگیهای سیاسی امپریالیسم عبارت است از ارتجاع در تمام خطوط و تشدید ستم ملی در همپیوندی با استبداد سرمایه الیگارشی و پایان دادن به رقابت آزاد» (همانجا، ص. ٤٠٨).
«سرمایه داری به سیستم جهانی ستم استعماری و به مشت کوبنده مالی کشورهای «پیشرو» برعلیه اکثریت عظیم ساکنان زمین فراروئید» (همانجا، ص. ٣٠۵).
  ولادیمیر ایلیچ لنین ثابت می کند که نبردها برای تقسیم و تقسیم مجدد جهان و جنگها، علائم مشخصه انکار ناپذیر امپریالیسم هستند. او تأکید می کند، که اتحادها بین کشورهای امپریالیستی، صرفنظر از اینکه به چه شکلی صورت گرفته باشد، جنگها را «تدارک می بینند» و به سهم خود از جنگها حاصل می شوند، با ایجاد تغییراتی در شکل مسالمت آمیز و یا غیرمسالمت آمیز مبارزه بر اساس یکی و به همان سبب مناسبات بین امپریالیستی و روابط متقابل اقتصاد و سیاست جهانی، همدیگر را موجب می شوند (همانجا، ص. ٤١٧- ٤١٨).
ولادیمیر لنین استدلال می کند که انحصارات یعنی، « گذار از سرمایه داری به مرحله بالاتر ساختار اجتماعی- اقتصادی»(همانجا، ص. ٤٢٠-٤٢١). انحصار منجر به تمرکز عظیم  تولید و سازماندهی منظم آن در چهارچوب کمپانی های انحصاری جداگانه در مقیاس جهانی منجر می گردد.
«امپریالیسم بمعنی آغاز انقلاب اجتماعی پرولتاریاست»( همانجا، ص.٣٠٨).
امپریالیسم بشریت را با خطر نابودی مواجه ساخته است. سوسیالیسم، تنها راه رهائی از این خطر است. «در خارج از سوسیالیسم، بشریت نمی تواند از جنگها، از گرسنگی، از هلاکت میلیونها و میلیونها انسان رهائی یابد»( مجموعه کامل آثار، جلد ٣١، ص. ١٣٠).
حوادث قرن بیستم، تحلیل لنین در باره امپریالیسم را کاملا به اثبات رساند.
لنییسم- یعنی نظریه جهانشمول انترناسیونالیستی، یعنی متدولوژی تئوری و اقدام انقلابی در مبارزه پرولتاریا برعلیه استبداد امپریالیستی، پیکار در راه شکستن سیستم دولتی امپریالیسم گندیده، غیرانسانی و میلیتاریزه شده؛ یعنی مبارزه در راه پیروزی دیکتاتوری پرولتاریا و برقراری سوسیالیسم در سراسر جهان.
رستاخیز جنبش جهانی کمونیستی، رهائی از اپورتونیسم کنونی و خروج از وضعیت بحرانی عمیق، تحکیم رابطه جنبش جهانی کمونیستی با طبقه کارگر و همه زحمتکشان، ارتقاء مجدد آن به مقام پیشآهنگی در سیاست جهانی، تقویت طبقه کارگر جهانی بعنوان عمده ترین نیروی انقلابی معاصر، فقط با تکیه بر لنینسم و بلشویسم امکان پذیر است.
رشد نیروهای مولده کنونی زمینه های مادی- تکنیکی نظام کمونیستی آینده را فراهم ساخته است.
و، صرفنظر از تلاشهای امپریالیسم هار، واقعیتهای عینی از نزدیک شدن آن به پایان راه خود گواهی می دهند.
امواج اعتراضات مردمی برعلیه سیاستهای اشغالگرانه ایالات متحده آمریکا و پیمان ناتو در سراسر جهان هر روز ابعاد تازه ای بخود می گیرد.
جنبش کارگری، بمثابه گورکن امپریالیسم جهانی، دو باره بر می خیزد.
«کارگران آهسته ولی پیوسته با کمونیستها، با بلشویکها و با تاکتیک، به سوی انقلاب پرولتری، که تنها آن قادر است بشریت و تمدن بشری از خطر نابودی برهاند، پیش می روند» (مجموعه کامل آثار، جلد ٣٧، ص. ٦٤).
موج سوم انقلابات پرولتری که بی تردید به موجودیت امپریالیسم پوسیده و طفیلی در روی زمین پایان خواهد داد، با شدت آغاز می شود.
ولادیمیر ایلیچ لنین: «بلشویسم جهانی بر بورژوازی جهانی پیروز خواهد شد».
حزب کمونیست سراسری اتحاد شوروی(بلشویک)
________________________

افشاگری سروری از پشت پرده شورای ایرانیان


۲۰,۰۲,۱۳۹۰
 shoray_iranian_kharej                                    
به گزارش جهان، با گذشت چند سال از تشکیل شواری عالی ایرانیان و نمایان شدن ریخت‌وپاش‌های آن، امروز پرویز سروری یکی از نمایندگان طراح تحقیق و تفحص از این شورا ناگفته‌هایی را از ارسال پیامک‌های نوید دهنده‏ی مدیریت پروژه‌های میلیاردی به مجلسی‌ها تا کشف اسناد محرمانه از تخلف‌ها و هرج و مرج‌های شورا و هم‏چنین وجود دست‌های پنهان سیاست‌مداران در آن، می‌گوید.
شورای عالی ایرانیان با چه اهداف و برآوردهایی تأسیس شده است؟
با توجه به پراکندگی ایرانیان در سراسر دنیا و ظرفیت عظیمی که ایرانیان خارج از کشور دارند قرار شد برای این افراد برنامه‌ریزی شود تا ارتباط جمهوری اسلامی با آن‌ها قطع نگردد. چگونگی برقراری این ارتباط بسیار مهم است. در تمام دنیا، کشورها در تلاش هستند تا برای دیپلماسی خارجی خود وحدت فرماندهی و مدیریت ایجاد کنند و اجازه ندهند که در خارج از کشور دستگاه‌های مختلفی مرتبط با موضوعات خارجی وجود داشته باشد.
این باعث می‌شود که پراکندگی در اقدام‌ها صورت گیرد و پاسخ‌گویی منتفی شود به این معنی که وزارت خارجه که باید پاسخ‌گوی دیپلماسی خارج از کشور و موضوع‌های مرتبط باشد در عمل فرافکنی و از پاسخ دادن شانه خالی می‌کند.
بنابراین یکی از مشکلات شورای عالی ایرانیان، تداخل و یا موازی کاری با وزارت خارجه است.
مشکلات دیگر این شورا به نظر جناب عالی چیست و لطفاً دلیل مخالفت خود را با این شورا، ذکر نمایید؟
البته از آن‌جایی که ارتباطات یاد شده در بستر هماهنگی صورت نمی‌گیرد، بنابراین موارد به جای ایجاد فرصت، تهدید آفرین می‌شود. مجلس با برنامه‌ریزی برای شورای عالی ایرانیان خارج از کشور مخالف نیست و آن را در برنامه و وظایف وزارت خارجه امری مفید و مؤثر می‌داند اما متأسفانه احساس به این است که امروز یک اقدام موازی در سیاست و دیپلماسی خارجی کشور صورت می‌گیرد و هم‌چنین برخی افراد از شورای عالی ایرانیان خارج از کشور به عنوان ابزار سیاسی و انتخاباتی سو استفاده می‌کنند. به اعتقاد بنده، شواری عالی ایرانیان بعضاً در امور اقتصادی نیز مورد سو استفاده‌ی برخی از افراد خاص قرار می‌گیرد.
در زمان تصویب بودجه شاهد بودیم که پیامک‌هایی از طرف ایرانیان خارج از کشور می‌آمد و به نمایندگان پیشنهاد مدیریت و نظارت بر پروژه‌های بالای یک میلیارد یورویی داده می‌شد؛ این به نوعی رشوه محسوب می‌شد برای این‌که نمایندگان را متقاعد کنند تا بودجه‌ی این شورا را تصویب کنند.
کمیسیون تلفیق در اقدامی جدی امسال بودجه‌ی شورای عالی ایرانیان را حذف کرد، این اقدام مجلس مخالفت فعالان شورا را از رییس و برخی از اعضا به همراه داشت؛ لطفاً توضیح دهید که دلیل این تصمیم چه بود و در چه شرایطی اتخاذ شد؟
در زمان تصویب بودجه شاهد بودیم که پیامک‌هایی از طرف ایرانیان خارج از کشور می‌آمد و به نمایندگان پیشنهاد مدیریت و نظارت بر پروژه‌های بالای یک میلیارد یورویی داده می‌شد؛ این به نوعی رشوه محسوب می‌شد برای این‌که نمایندگان را متقاعد کنند تا بودجه‌ی این شورا را تصویب کنند. پی‌گیری‌های صورت گرفته بیانگر ارسال این پیامک به بسیاری از نمایندگان مجلس در زمان تصویب بندهای بودجه‌ی سال ۹۰ بود.
این پیامک‌ها به این معنی است که امروز شورای عالی ایرانیان در تلاش است تا از ایرانیانی که ظرفیت‌های عظیمی برای جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند (ظرفیت‌هایی که ما می‌توانیم از آن‌ها برای سازندگی و همبستگی ملی استفاده کنیم) به منظور بهره‌وری‌های خاص خود استفاده کند، که این مسأله بسیار خطرناک است.
هم‌چنین این‌که دستگاه دیپلماسی کشور از وحدت رویه و فرماندهی خارج شود و با این شرایط امکان سو استفاده از ظرفیت‌ها و بسترهای موجود در مورد ایرانیان خارج از کشور برای برخی افراد که رفتارهای مشکوکی دارند مهیا می‌شود. به همین دلیل مجلس، شورای عالی ایرانیان خارج از کشور را به صورت مدیریت شده در مجموعه‌ی دیپلماسی کشور مفید می‌داند و خارج از آن را به شکل موازی کاری فعلی، غیرمفید و غیرکارشناسی و کاملاً برخلاف مصالح کشور می‌داند.
آقای ملک زاده به عنوان دبیر شورای عالی ایرانیان در واکنش به حذف بودجه‌ی این شورا طی سال جاری تأکید کرد که اگر مجلس بودجه را تصویب نکند از دانشمندان ایرانی خارج از کشور کمک مالی دریافت خواهد کرد؛ آیا این اظهارنظرها در صورت صحت وجه‌ی قانونی به همراه دارد؟ چند درصد احتمال دارد که در عمل ایرانیان خارج از کشور به شورای عالی ایرانیان کمک کنند؟
این اظهارنظرها به هیچ وجه برای بنده قابل قبول نیست و قبول هم ندارم که این‌ها از پزشکان و متخصصان ایرانی مقیم خارج از کشور پول بگیرند. مدارکی که بنده در اختیار دارم بیانگر صحیح نبودن این ادعاست؛ طبق این مدارک، شورای عالی ایرانیان از دستگاه‌های مختلفی بودجه دریافت می‌کند و نیازی نیست که از دانشمندان خارج از کشور پولی دریافت نماید. به دلیل این‌که ما این اقدام‌ها را غیرقانونی می‌دانیم و مطلع هستیم که از برخی محورها از مجاری رسمی کشور به شورای عالی ایرانیان بودجه تزریق می‌شود فکر می‌کنم این اظهارنظرهای آقای «ملک زاده»، غیرموجه باشد.
باید منتظر ماند و دید که شورای عالی ایرانیان از کجا این وجوه را دریافت می‌کنند و به اعتقاد بنده باید مشخص شود که چه کسانی و با چه اهدافی این وجوه را در اختیار این شورا می‌گذارند. در این شرایط می‌توان اثبات کرد که اظهارنظرهایی مبنی بر دریافت کمک از ایرانیان خارج از کشور، قابل قبول نیست.
آماری از میزان سرمایه‌های خارجی جذب شده در شورای عالی ایرانیان وجود دارد؟
مسؤولان این شورا، ادعاهایی دارند اما این ادعاها با میدانی شدن سرمایه‌های جذب شده فاصله دارد و در عین حال گزارش روشنی از این ادعاها به مجلس نیامده است. بنده فکر می‌کنم در این زمینه شورای عالی ایرانیان هنوز به اقدام قابل توجهی دست نیافته است. هر چند اگر موفق به جذب سرمایه‌های خارجی شود به طور حتم مورد حمایت قرار خواهد گرفت چراکه انتقال سرمایه از خارج به داخل کشور به معنای ایجاد اشتغال و سرمایه گذاری است اما نتیجه‌ا‌ی عملی از این اقدام، تاکنون مشاهده نشده است. باید دید که در عمل چه مقدار از ظرفیت‌ها و سرمایه‌های خارجی در داخل کشور استفاده می‌شود.
منطقی نبود که مخالفان تحقیق و تفحص به‌عنوان ترکیب اصلی کمیته‌ی یاد شده انتخاب شوند؛ به نظر ما روند تحقیق و تفحص روند منتج به نتیجه نیست البته ما دعا می‌کنیم که اعضای این کمیته خلاف این عقیده عمل کنند و شاهد خروجی مناسب از کمیته باشیم.
طبق صحبت‌های جناب‌عالی، وجود شورای فعلی ایرانیان خارج از کشور هیچ فایده‌ای ندارد و تنها موجب هزینه‌های اضافی شده؛ آیا مجلس برنامه‌ی دیگری برای آینده‌ی این شورا (غیر از حذف بودجه) در نظر، دارد؟
ما برای این موضوع، برنامه‌ریزی کرده‌ایم. به فکر تعطیل کردن شورای عالی ایرانیان هستیم.
اخبار ارایه شده از بررسی‌های مجلس، بیانگر پی‌گیری‌های آقای نادران و جناب‌عالی برای تشکیل کمیته‌ی تحقیق و تفحص از شورای عالی ایرانیان در هفته‌های اخیر بود؛ اما بعد از این‌که کمیته‌ی یاد شده پس از طی فرآیندهای خاص خود در مجلس تشکیل شد اتفاقاتی افتاد که به دنبال آن شما از عضویت در این کمیته استعفا دادید؛ ضمن تشریح فرآیند رسیدگی‌های کمیته‌ی تحقیق و تفحص، اشاره‌ای هم داشته باشید به این‌که چرا از کمیته، بیرون آمدید؟
بنده و آقای نادران طرح تحقیق و تفحصی را به منظور رسیدگی به عملکرد شورای عالی ایرانیان پیشنهاد دادیم تا براساس رفتارهای مشکوک، بررسی صورت گیرد و تصمیم گیری شود اما متأسفانه، احساس ما بر این است که تحقیق و تفحص از روند خود خارج شد و الان هم حداقل بنده امیدی ندارم که از درون این کمیته نتیجه‌ی خاصی بیرون بیاید، به همین دلیل قبول دارم که باید راهکار مناسبی اتخاذ شود و اجازه نداد که بیش از این، شورای عالی ایرانیان آثار سویی را برای کشور به همراه داشته باشد.
ترکیب هیأت رییسه‌ی کمیته‌ی تحقیق و تفحص باعث شد که استعفا بدهم چراکه من و آقای نادران نخواستیم امضایمان زیر گزارشی باشد که از این ترکیب بیرون می‌آید.
دلیل انحراف کمیته‌ی تحقیق و تفحص از مسیر اصلی و اهداف مورد نظر طراحان این طرح، چه بود؟

با تمام احترامی که برای همکاران خود قائل هستم اما باید بگویم که در تعیین هیأت رییسه ترکیبی انتخاب شد که برای رسیدن به اهداف اصلی تحقیق و تفحص از شورای عالی ایرانیان کاملاً ناکارآمد بودند؛ البته این دوستان اعلام می‌کنند که این تحقیق و تفحص به نتیجه می‌رسد اما بنده پیشاپیش این ظرفیت و نتیجه را به‌عنوان خروجی از کمیته‌ی یاد شده نمی‌بینم.

از سوی دیگر، از آن‌جایی که آقای نادران این تحقیق و تفحص را پیشنهاد داد و رأی صحن علنی مجلس و کمیسیون را گرفت، طبیعی بود که ایشان به‌عنوان مسؤول کمیته انتخاب می‌شد چراکه اطلاعات کامل و لازم را نیز داشت اما نکته‌ی جالب در انتخاب اعضای کمیته‌ی تحقیق و تفحص از شورای عالی ایرانیان این بود که بعضی از افرادی که در جریان رأی گیری مجلس برای تحقیق و تفحص صددرصد مخالف بودند، کاندید عضویت در این کمیته شدند.

منطقی نبود که مخالفان تحقیق و تفحص به‌عنوان ترکیب اصلی کمیته‌ی یاد شده انتخاب شوند؛ به نظر ما روند تحقیق و تفحص روند منتج به نتیجه نیست البته ما دعا می‌کنیم که اعضای این کمیته خلاف این عقیده عمل کنند و شاهد خروجی مناسب از کمیته باشیم.


هزینه‌های شورای عالی ایرانیان تاکنون، چه‌قدر بوده است؟

گزارش‌های به دست آمده و البته اسناد و مدارکی که قبل از انصراف بنده از کمیته‌ی تحقیق و تفحص از شورای عالی ایرانیان به دست آمده بود نمایانگر این است که اقداماتی بعضاً غیرقانونی و خارج از عرف تعیین شده در این شورا، صورت می‌گیرد.

احساس می‌شود که مؤسسات خصوصی (NGO) برای مدیریت موضوع تشکیل شده که طبق مدارک موجود در آن‌جا به صورت مستقیم پول گرفته می‌شود و حتی این مؤسسات خصوصی به دستگاه‌های دولتی دستور می‌دهند که پول را پرداخت کنند؛ همه‌ی این موارد، مشکوک است. البته مسؤولان این مؤسسات خصوصی همان افرادی هستند که مجموعه‌ی شورای عالی ایرانیان را مدیریت می‌کنند.

این موارد به همراه هزینه‌های سنگینی که در همایش سال گذشته‌ی ایرانیان خارج از کشور و هم‌چنین همایش کیش صورت گرفت؛ بیانگر این مطلب است که هیچ چیزی از این همایش‌ها جز هزینه‌های سنگین و ادعاهای بی‌نتیجه، بیرون نیامد. ما فکر می‌کنیم که اگر تحقیق و تفحص درست انجام می‌شد اطلاعات دقیق‌تری از هزینه‌ها و خرج‌های صورت گرفته در شورای عالی ایرانیان به دست می‌آمد.

ما معتقدیم که تمام فعالیت‌های خارج از کشور باید در یک راهبرد مشخص و متمرکزی صورت گیرد، خانه‌ی فرهنگ ایرانیان نیز به اعتقاد بنده پراکندگی‌های خارج از کشور را دامن می‌زند.
شورای عالی ایرانیان تاکنون چند همایش برگزار کرده و آیا این همایش‌ها مغایرتی با اهداف تأسیس آن ندارند؟

به دلیل این‌که بنده از کمیته‌ی تحقیق و تفحص انصراف دادم دیگر این موضوع را پی‌گیری نکردم؛ باید اسناد و مدارک موجود را ببینم. بنده و آقای نادران عملکرد شورای عالی ایرانیان را در تحقیق و تفحص به صورت جدی پی‌گیری می‌کردیم و آن زمان هم به اسناد و مدارک خیلی مهمی دست پیدا کردیم. اگر این گروه تحقیق و تفحص نتواند خروجی مفیدی را داشته باشد، به اشکال مختلفی این اسناد را در اختیار افکار عمومی خواهیم گذاشت و ممکن است در صحن مجلس نیز در نطقی به صورت شفاف، مطرح کنیم.

منتظر نتایج کمیته‌ی تحقیق و تفحص هستیم؛ برای ارایه‌ی آمار دقیق از میزان هزینه‌ها و تعداد همایش‌های شورای عالی ایرانیان باید به اسناد محرمانه‌ای که به دست آوردیم مراجعه کنم که هم‌اکنون این امکان مهیا نمی‌باشد.

آیا مشخص شده که بودجه‌ی سال گذشته‌ی شورای عالی ایرانیان در چه بخش‌هایی هزینه شده است؟

هم‌اکنون این آمار در اختیار بنده نیست و باید کمیته‌ی تحقیق و تفحص جزییات را اعلام کند.

چه افرادی در شورای عالی ایرانیان نفوذ دارند؟

به دلیل این‌که کمیته‌ی تحقیق و تفحص باید این موارد را اعلام کند، بنده ترجیح می‌دهم اشاره‌ای به نفوذ برخی افراد خاص نکنم. بهتر است که کمیته این موضوع‌ها را به صورت مستند بیان کند، اگر این اتفاق افتاد ـ یا نیفتاد، ـ ما این اسناد را منتشر خواهیم کرد.

خانه‌‌ی فرهنگ ایرانیان یکی از مؤسساتی است که در کنار شواری عالی ایرانیان تأسیس شده و فعالیت‌هایی را انجام می‌دهد که طبق گفته‌های برخی از افراد مشابه با شورای عالی ایرانیان است، ضرورت تشکیل این مؤسسه چه بوده است؟

ما معتقدیم که تمام فعالیت‌های خارج از کشور باید در یک راهبرد مشخص و متمرکزی صورت گیرد، خانه‌ی فرهنگ ایرانیان نیز به اعتقاد بنده پراکندگی‌های خارج از کشور را دامن می‌زند. به واقع نمی‌دانیم که خانه‌های فرهنگ چه کارهایی را قرار است، انجام دهند که سفارت‌خانه‌ها قادر به انجام آن‌ها نیستند و باید هزینه‌ی سنگینی در خارج از کشور تحت عنوان این مؤسسه‌ها خرج شود.

نگرانی بنده این است که این مؤسسه‌ها در اهداف دیگری مورد استفاده قرار گیرند؛ نگرانی بنده این است که از شورای عالی ایرانیان و خانه‌ی فرهنگ استفاده‌ی ابزاری و سیاسی شود. به همین دلیل است که در همایش‌های این شورا، چهره‌هایی مشاهده می‌شوند که سال‌ها پنجه به پنجه با جمهوری اسلامی گذاشته و با دشمنان انقلاب همکاری لازم را کرده‌اند و امروز به راحتی به عنوان مهمان و با تشریفات از آن‌ها برای حضور در این همایش‌ها دعوت می‌گردد.

این افراد شاید هرگز تصور نمی‌کردند بعد از مواضع و اقدام‌های خصمانه‌ی خود با سلام و صلوات و فرش قرمز در ایران مورد استقبال قرار گیرند و با خنده‌های زهر آلود خود ملت عزیز را به تمسخر بگیرند.

این نگرانی وجود دارد که از شورای عالی ایرانیان به جای جذب سرمایه و ایجاد اشتغال در کشور و انتقال فن‌آوری‌ها و توانمندی‌های علمی به داخل کشور استفاده‌های سیاسی صورت گیرد.
ممکن است از ظرفیت خانه‌های فرهنگ نیز در چارچوب یاد شده استفاده شود اما ما توجیه نمی‌شویم که چرا باید، در کشورهایی که جمعیت زیادی نیز در آن‌جا نداریم علاوه بر سفارت‌خانه، یک خانه‌ی فرهنگی نیز تأسیس شود.ما معتقدیم که تمام فعالیت‌های خارج از کشور باید در یک راهبرد مشخص و متمرکزی صورت گیرد، خانه‌ی فرهنگ ایرانیان نیز به اعتقاد بنده پراکندگی‌های خارج از کشور را دامن می‌زند.
منبع: برهان

«روپایی زدن»پیرمرد ۶۰ساله برای تامین نان خانواده+

«روپایی زدن»پیرمرد ۶۰ساله برای تامین نان خانواده+
۱۸:۲۵

می‌گفت بازنشسته یکی از ادارات است. نگهبان بوده و حقوق بازنشستگی‌اش کفاف خرج زندگی‌اش را نمی‌دهد. حقوقش هنوز واریز نشده به خاطر اقساط جهیزیه دخترش کسر می‌شود و چیزی حدود ۳۰ هزار تومان دستش را می‌گیرد… ۳ ماه است که دارد تمرین روپایی می‌کند. آن هم در کوچه و خیابان. مردم تشویقش می‌کنند و شیرینی می‌دهند.
پس از سال‌ها به این جا رسیده که از هنر کودکی‌اش برای خرج دوران پیری‌اش استفاده کند. پس صبح‌ها کتانی‌هایش را می‌پوشد و در پارک و در پیاده روها برای مردم روپایی می‌زند و از کمردرد ناله می‌زند. نه چاره‌ای دارد و نه روی آن را که سرش را پیش خلق خدا کج کند و دستش را دراز.  به گزارش رجا، پیرمرد را عرق ریزان آورده بودند که چند هزارتا روپایی می‌زند. آورده بودند که با ۶۰ سال سن حرکت‌های نمایشی با توپ انجام می‌دهد. بیرون روزنامه برای بچه‌ها روپایی‌زده و همه را تحت تأثیر قرار داده بود. او از زندگی‌اش گفت. از این گفت که دارد از روپایی زدن با توپ نان در می‌آورد. این دیگر نوبر بود. پول درآوردن از فوتبال البته سال‌هاست که بسیاری را از فرش به عرش رسانده اما ندیده بودیم که بشود قوت لایموت خانواده‌ای.
می‌گفت بازنشسته یکی از ادارات است. نگهبان بوده و حقوق بازنشستگی‌اش کفاف خرج زندگی‌اش را نمی‌دهد. حقوقش هنوز واریز نشده به خاطر اقساط جهیزیه دخترش کسر می‌شود و چیزی حدود ۳۰ هزار تومان دستش را می‌گیرد. اجاره خانه کلنگی‌اش اما بالای ۲۵۰ هزار تومان است و صاحبخانه‌اش شاکی از تأخیر اجاره هر روز تهدید می‌کند. می‌گفت ۳ ماه است که دارد تمرین روپایی می‌کند. آن هم در کوچه و خیابان. مردم تشویقش می‌کنند و شیرینی می‌دهند. می‌گفت فعلاً کاری از دستش جز این بر نمی‌آید تا بتواند خرج و دخل زندگی‌اش را سامانی دهد. پیرمرد با دستانی پینه بسته و صورتی که رنج سالیان را می‌شد در لابه لای چین‌های آن خواند گفت از کودکی فوتبالیست بوده اما در هیچ تیم باشگاهی عضویت نداشته است.
حالا اما پس از سال‌ها به این جا رسیده که از هنر کودکی‌اش برای خرج دوران پیری‌اش استفاده کند. پس صبح‌ها کتانی‌هایش را می‌پوشد و در پارک و در پیاده روها برای مردم روپایی می‌زند و از کمردرد ناله می‌زند. نه چاره‌ای دارد و نه روی آن را که سرش را پیش خلق خدا کج کند و دستش را دراز. پس به پاهایش اعتماد کرده و به اراده‌اش. میان درد دل‌هایش اذان ظهر که می‌شود می‌رود و به نماز می‌ایستد. او که می‌رود ما می‌مانیم و سؤال‌های بی‌شماری درباره او. اویی که خیلی‌ها در تعداد روپایی‌هایش شک می کنند و پول درآوردن از روپایی زدن در ۶۰ سالگی را باور ندارند.