نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

هولناک ترین پرونده قتل های زنجیره ای / قتل یک شاعر به فرزند نه ساله اش
  12313530_983843048338382_1896567605115278120_n
کارون حاجی زاده و حمید حاجی زاده از قربانیان قتل های زنجیره ای
ویژه ی شهروندیار: «… پزشکی قانونی تعداد ضربه‌های دشنه فرو رفته در سینه برادر را ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون( پسر ۹ ساله اش) را بالغ بر ده ضربه دانسته بود… آ ثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست، بنا به نظرپزشک قانونی با هر ضربه کارد حمید تیغه چاقو را می‌گرفته و قاتل می‌کشیده و برای باری دیگر فرو می‌کرده‌است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق شقاوت ! …»
حمید پورحاجی‌زاده شاعر و دبیر ادبیات متخلص به «سحر»، در سال ۱۳۲۹‌ در روستای بزنجان از توابع شهرستان بافت به‌دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه و سه سال اول دبیرستان را در شهرستان بافت و سپس دبیرستان نمونه شهاب کرمان و سال آخر را در دبیرستان ملی هشترودی شیراز به پایان برد و بعد از آن فوق دیپلم ادبیات خود را از دانش‌سرای راهنمایی کرمان دریافت کرد. فعالیت ادبی وی از همان دوران ابتدایی شکوفا شده بود و به سرودن شعر می‌پرداخت و اکثر اوقات رتبه ممتاز مسابقات ادبی را از آن خود می‌کرد. همچنین او در شیراز با کوشش خود انجمن ادبی کاخ جوانان شیراز را سر و سامان داد. او سپس لیسانس ادبیات فارسیخود را از شهید باهنر کرمان دریافت و به تدریس در آموزش و پرورش کرمان مشغول شد. وی طی این سالها کارهای ادبی و تحقیقی خود را نیز ادامه داد. سال ۱۳۶۰ با روح انگیز سلطانی‌نژاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر به نام‌های اروند، ارس و کارون است.
سرانجام حمید پور حاجی زاده در نیمه شب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ همراه با کودک ۹ ساله‌اش کارون، در پروژه‌ی «قتل‌های زنجیره‌ای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» به گونه‌ای دلخراش به قتل رسیدند. بر پیکر من نقش شود نقشه ایران / پر خون چو نمایند به خنجر بدنم را روایت اروند از سینه و صورت پاره پاره‌ی کارون و پدرش: «شب سی ام شهریور ۷۷ من و برادرم ارس حدود ساعت دو و نیم از مراسم عروسی به خانه برگشتیم. متعجب بودیم که چرا پدر و مادر و کارون، برادر کوچک‌ترمان نیامده‌اند. چراغ خاموش خانه برایمان بی معنی بود. مگر می‌شد حمید پور حاجی زاده باشی و تا اروند و اَرَس‌ات نیامده اند بخوابی؟
در را که باز کردم و وارد شدیم، برای اولین بار بود که فهمیدم خون و چاقو و خنجر چه معنایی می‌دهند. اما مگر می‌شد بابا را با آن سینه پاره پاره شده دید؟ پای برهنه و با آجری در دست تمام همسایه ها را بیدار کردم. پلیس و سرباز و خون و چاقو و گریه های رییس آگاهی که مادرم گمان برده بود قاتل است و مدام می‌پرسید چرا شوهر و بچه ام را کشتید؟ پزشک قانونی که آمد پرسیدم بابام زنده است؟ وقتی گفت نه دو نفرشان مرده اند خشکم زد. دو نفرشان؟ گفت برو ببین. دو سه ساعت صدای مادرم را نشنیده بودم که فریاد می کشید کارون. وقتی از پشت پنجره چشمان باز و سینه و صورت پاره کارون و دیدم فریادم به آسمان بلند شد و فهمیدم که خدا هم روزی می‌میرد. بعد از پانزده سال هنوز دلم به حال آن شب برادرم ارس میسوزد. شوکه شده بود. رد خون را گرفته بود و دور خانه می چرخید. حمید که پدرت باشد میفهمی ابد هم برای یتیم شدنت زود است.» گزارش یک قتل، «کارون در من است امشب»
گزارش مفصل قتل با عنوان «گزارش یک قتل، کارون در من است امشب» که بخش‌هایی از آن در برخی نشریات داخل کشور مانند نشریه‌ی پیام هاجر شماره ۳۰۲، ۵ بهمن ۱۳۷۸ توسط محمد حاجی زاده، برادر حمید چاپ شد. در این گزارش آمده‌است: «…!… پزشک قانونی تعداد ضربه‌های دشنه فرو رفته در سینه برادر را ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود… آ ثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست، بنا به نظرپزشک قانونی با هر ضربه کارد حمید تیغه چاقو را می‌گرفته و قاتل می‌کشیده و برای باری دیگر فرو می‌کرده‌است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق شقاوت…» دردناک‌تر آنکه در بخش دیگری از گزارش آمده است: کسانی که در غسال‌خانه حضور داشته‌اند و یا جسد کارون را دیده‌اند از جای آثار نیش چاقو بر روی گوش، صورت و پشت کارون گفته‌اند که باید این آثار قبل از پاره پاره کردن سینه، قلب و شکم کارون روی داده باشد.
بعضی نیز که به دقت به صورت کارون نگاه کرده‌اند به قول روستایی‌های ما حالت «گرگ پدمک» را در چهره کارون دیده‌اند. » اصطلاح «گرگ پدمک» در خصوص روبرو شدن گوسفند با گرگ به کار می‌رود که گوسفند با چشمان بیرون زده، خشک اش میزند. حمید پورحاجی پور که گویی مرگ و نحوه به قتل رسیدن خود را پیش بینی کرده بود در غزل «غفلت گوهر شکنان» چنین میگوید: آخر ای خنجر مردم کش بیگانه پرست/ خوش نشستی به تنم در شب خنجرشکنان پاس ما مردم آزاده بدارید که ما/ تاج برداشته ایم از سر افسر شکنان فرخنده حاجی زاده در مصاحبه با روز‌آنلاین از پیگیری قتل برادرش می‌گوید: به ما گفتند «یک اشتباه ساده بود» ! از همان ابتدا مشخص بود که قتل عادی نیست هرچند می گفتند قتل شخصی بوده اما خود ما هم که زیاد هنوز نمیدانستیم مساله چیست دنبال انگیزه و قاتل می گشتیم یادم است پیش رئیس آگاهی کرمان می نشستم و مدام انگیزه ردیف میکردم و می بافتم که مثلا شاید زمانی دختری را دوست داشته و اکنون شوهر آن دختر فهمیده و… عمق فاجعه اینقدر بود که ما هم حالت عادی نداشتیم.
اما رئیس اداره آگاهی کرمان می گفت این قتل عادی نیست. بازپرس پرونده می گفت این قتل انگیزه ای به بزرگی چنار میخواهد و دنبال این جور چیزها نگرد باید کسی یا داروی روانگردان مصرف کرده باشد یا انگیزه ای فراتر از این ها داشته باشد و… تمام این سالها پی گیریهای ما ادامه داشت همه جا رفتیم هر کاری‌ می‌توانستیم کردیم از طرفی هم از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بودیم و احضار و بازجویی و… در نهایت هم که گفتند یک اشتباه ساده بوده. فرخنده حاجی‌زاده در پاسخ به سوال خبرنگار روز‌آنلاین مبنی بر اینکه آیا از وزارت اطلاعات که در آن زمان مسئولیت ۴ قتل دیگر را پذیرفته بود پیگیری نکردید؟ اضافه می‌کند: به ما که ابتدا هیچ پاسخی نمی‌دادند اما بعد گفتند بروید از وزارت اطلاعات شکایت کنید. یعنی ماموران وزارت اطلاعات که ما را احضار وبازجویی می‌کردند به ما می گفتند بروید از وزارت‌خانه ما شکایت کنید یا می‌گفتند اگر راست می گویید بیایید جلوی وزارت اطلاعات اعتصاب کنید و چرا نمی‌کنید و… خیلی بی رحمانه بود بازی ای که با ما شروع کردند.
در نهایت برادرم گفت باشد اصلا قتل معمولی بوده، بیاورید دست قاتل را بگذارید توی دست ما و قول میدهیم یک سیلی هم نگذاریم او بخورد. اما جوابی ندادند رئیس اداره آگاهی کرمان، بازپرس پرونده و حتی پزشکی قانونی که می گفتند ظرف سه روز قاتل را پیدا میکنیم دیگر حاضر به دیدار ما نمی شدند و در نهایت گفتند به بن بست خورده ایم و قضیه فراتر از این حرفاست و…. خیلی اذیت کردند تاسال ۷۸ که بر اثر پی گیری های ما و رفت و آمدهای ما و… بالاخره به ما گفتند که این مساله یک اشتباه ساده بوده.
hajizadeh
hamid1
حمید پور حاجی زاده قربانی قتل های زنجیره ای

karon22
کارون پورحاجی زاده قتل های زنجیره ای

وقتی خدای کسی را از او بگیرند جای خالی اش را با چه چیز می توان پر کرد؟؟فقط با یک چیز میتوان رفته رفته پر کند/چگونه و با چه چیز؟؟ / با از نو ساختن خودش /

وقتی خدای کسی را از او بگیرند جای خالی اش را با چه چیز می توان پر کرد؟؟فقط با یک چیز میتوان رفته رفته پر کند/چگونه و با چه چیز؟؟ / با از نو ساختن خودش /
وقتی خدای کسی را از او بگیرند جای خالی اش فقط با یک چیز میتوان رفته رفته پر کند/ با از نو ساختن خودش و پابرجایی و برنا شدنش در این کار.
اینگونه خود سازی پیش از آنکه در برابر دیگری باشد و به دنبال معارض بگردد و راضی شود که در زور آزمایی اش بر سر حرفش حریف احتمالی را از میدان بدر کرده در واقع« ایستادگی در برابر همان خودی هست؛ که تا کنون داشته و دارد » هرکسی میتواند به راحتی در خرد و شرافت فرهنگی دیگری یا در خرد و شرافت پدرفرهنگی دیگری شک کند؛ اما شمار نسبی آدمهایی که قادرند در این و یا درآن پیشامد در خرمندی و شرافت فرهنگی خود و پدر فرهنگی شان تردید کنند چند تاست؟؟
به پدران مشترک فرهنگیمان که برسیم این تردید هم بخاطرمان خطور نمیکند؛ گرچه این دریدگی و بیشرمی را داریم که به فردوسی بی ادبی کنیم و تازه حق تقدم این فرمایگی در همان اوایل و آغاز انقلاب از آن یک روحانی جانی و روانی و دیوانه بوده است / .......................« نشانه هایی از آبرومندی روشنفکرانه..چنین مناسبتی را میتوان چندان در هم فشرد و به واحد های کوچک تقسیم کرد که ما چون اینگونه واحد ها در همین سه دهه ی گذشته هم پدر و هم فرزند فرهنگی خودمان شویم در این واقعیت به روشنی میتوان دید که چگونه و تا چه حد در خودمان ناپرسا بوده ایم و نا پرسا و نا جویا مانده ایم و همواره دیگری را مقصر میدانیم از این بلاهت و کند ذهنی خودمان و همچنین مقصر را در دیگری جسته و می جوییم / در این نزدیک چهار دهه که از عمر حماقت های انقلابی ما میگذرد چند نفر؛ چند نفر تاکنون این جرآت را داشته که در وهله ی اول و در باره ی خود منتقدانه به انقلاب بیندیشد؛ چند نفر؟؟ چند نفر به آن اندیشیده اند که نقش درونی و برونی شان در دمیدن کوره ی انقلاب چه بوده و چند نفرند که در این مورد حافظه ی خود را در مورد خود از دست نداده اند؟ طبعآ منظورم آن آدمهای ظاهرآ بی نقش و«ضد انقلابی» نیستند که عقلشان از حد منافع شخصی شان فراتر نمی رفت و یا آنهایی که پیش از انقلاب مصدر کاری بودند و پس از مهاجرت و مهاجرت اجباری در خارج مدتی در کرنای «هل من ناصر ینصرنی» دمیدند و بعد غیبشان زد و یا آن استثنا های مبارز به دنیا آمده ای که هیچگاه میدان را درئاخل و خارج از ایران و در مهاجرت اجباری از ایران خالی نکردند و همچنان مبهوت شرافت و درایت خود در خدمت انقلابی خود و در خدمت «میهن » بوده و مانده اند؛ نه منظورم اینگونه آدمهای کمیاب و حتی نایاب نیست و نبوده / منظورم مجسمه ها ی مسخ شده و یا روحهای مجسم درهم و بر هم انسانیت هستند که از همه گونه نعمت خصوصی و عمومی دولت وقت که خود یکپارچه بلاهت و دروغ واکس زده نصیب برده و می برند .
نمونه های زیادشان هر روزه در رسانه هامان و اینترنت شاهد هستیم چه بنجل نویسی و بنجل پسندانه در این بازار بی در پیکر بنجل پسند بلبل سرایی میکنند/


15 درصد از خانوارها زیر خط فقر

عضو هیأت‌علمی دانشکده‌ اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: طبق آمار رسمی 15 درصد خانوارهای کشور زیر خط فقر هستند که پژوهش‌های برخی از اساتید نشان می‌دهد که 40 درصد از خانوارهای کشور زیر خط فقر هستند.
به گزارش ایسنا، دکتر سید احسان خان دوزی در یک برنامه تلویزیونی گفت: وضعیت عدالت در حال حاضر در کشور مناسب نیست. با وجود تمام آموزه های دینی و علیرغم تمام کارهایی که در زمینه عدالت تاکنون صورت گرفته تا وضع مطلوب فاصله زیادی داریم.
وی در بیان مصادیق یکی از بی‌عدالتی‌ها گفت: بررسی فیش حقوقی مجموعه مدیران یک صندوق بازنشستگی که در شرف ورشکستگی است نشان می‌دهد که حقوق پایه مدیران این صندوق بازنشستگی 19 میلیون و 300 هزار تومان است که با جمع مزایا حقوق مدیران این صندوق بازنشستگی 31 میلیون و 400 هزار تومان می‌شود.
این اقتصاددان در بیان وضع فقر در کشور گفت: مردم ما مثل مردم کشوری مثل هند با فقر مواجه نیستند. در هند افراد فقیر در کنار خیابان به دنیا می‌آیند و در کنار خیابان می‌میرند، اما خوشبختانه این‌چنین صورتی از فقر را در کشور نداریم. در دنیا هر 40 روز یک میلیون نفر بر اثر فقر می‌میرند که 85 درصد از این افراد کودکان زیر پنج سال هستند.
خان دوزی گفت: در کشور ما اما وجود دیگری از فقر وجود دارد. آخرین سرشماری کشور در سال 1390 انجام شد، مرکز آمار کشور اعلام کرد 75 هزار خانوار در کشور در زاغه، کپر و چادر زندگی می‌کنند. خوزستان، سیستان و بلوچستان و کرمان بیشترین جمعیت کپر نشینی را دارند.
عضو هیأت‌علمی دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: اعداد و ارقامی که گفته شد خیلی بیشتر از این اعداد، حق مسئله عدالت است که باید به آن بپردازیم. هنوز وزارت رفاه در کشور برای اعلام جمعیت زیر خط فقر طبقه بندی اطلاعاتی قائل نشده که این موضوع بسیار عجیب است.
وی گفت: این سطح از محافظه کاری دولتی برای جامعه و حکومتی که داعیه دار عدالت در جهان است کم سابقه است. یک پژوهشگر بر اساس این آمار می‌تواند بررسی کند که سیاست‌های جمعیت زیر خط فقر کاهش یا افزایش داشته است. چندین دهه است که مسئولین این اطلاعات مهم را از جامعه پنهان می‌کنند.
این اقتصاددان گفت: همه جا برابری به معنای عدالت نیست. یک جاهایی عدالت اقتصادی در برابر قانون قرار دارد و در جاهایی عدالت، همان برابری است. گاهی ممکن است در جاهایی برای اجرای عدالت، نابرابری اعمال کنیم. در حال حاضر عین بی عدالتی است که به بعضی از اقشار ثروتمند جامعه یارانه 45 هزار تومانی داده شود.
وی افزود : در پژوهشی که اخیراً انجام داده‌ام مشخص شده که در دهه 80 شاخص عدالت که ترکیبی از امنیت جانی مردم، حداقل سلامت، آموزش و مسکن حداقل است، در ابتدای دهه شش دهم ( 0.6 ) بوده که انتهای دهه به 0.7 رسیده است. به عبارت دیگر عدالت اجتماعی در حداقل‌های خودش در دهه 80 بهبود پیدا کرده است.
این استاد دانشگاه گفت : اما در حوزه عدالت اقتصادی در اوایل دهه 80 از 0.52 به 0.48 کاهش پیدا کرده است. این نشان می‌دهد که در دهه 80 عدالت اقتصادی کاهش پیدا کرده است. در این دهه مالکیت‌ها و قرار دادها متزلزل شده است.

Michel Onfray face à Tariq Ramadan chez FOG Les grandes questions 8 ...

Michel Onfray face à Tariq Ramadan chez FOG Les grandes questions 8 ...

Michel Onfray sobre el Islam, islamismo, 11S, 7E

Michel Onfray face à Tariq Ramadan chez FOG Les grandes questions 8 ...

Michel Onfray face à Tariq Ramadan chez FOG Les grandes questions 8 ...