نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ تیر ۱۶, جمعه

تار رسيدگی بين المللی درباره مرگ ياسر عرفات شدند.



آيا ياسر عرفات رابه قتل رسانده اند ؟
ترجمه بهروز عارفی

فلسطينی ها خواستار رسيدگی بين المللی درباره مرگ ياسر عرفات شدند.
بهروز عارفی
روزنامه لوموند، چاپ پاريس، در گزارشی با عنوان فوق(4 ژوئيه 2012) نوشته است: پس از کشف مقادير غير طبيعی پلونيوم در وسائل شخصی عرفات ، فلسطينی ها خواستار رسيدگی به دلايل مرگ ياسر عرفات شدند. به گزارش تلويزيون الجزيره، به درخواست همسر عرفات، وسايل شخصی وی از جمله کلاهی که هنگام انتقال به بيمارستان فرانسوی بر سر داشت، و نيز مسواک و چند تار موی عرفات در يک آزمايشگاه سويسی مورد بررسی قرار گرفته و نتيجه آزمايش ها نشان می دهد که در کليه اين وسايل، مقاديری عنصر راديو آکتيو پلونيوم وجود داشته است. سوها عرفات در نامه ای به آزمايشگاه سويسی خواستار آزمايش های تکميلی بر روی پيکر رهبر فقيد فلسطين جهت مقايسه ان با نتايج حاصل از وسائل وی شده است. او خواهان کشف حقيقت درباره مرگ ياسر عرفات است.
محمود عباس به شرط توافق همسر عرفات و ناصر القدوه نماينده خانواده عرفات، با نبش قبر و نمونه برداری از پيکر عرفات موافقت کرده است.
الکساندر ليتويننکو، جاسوس روسی که در سال 2006 در لندن درگذشت با پولونيوم مسموم شده بود.
ياسر عرفات که در مقاطعه، مقر تشکيلات خودگردان فلسطين در رام الله در محاصره ارتش اسرائيل به سر می برد، در 11 نوامبر 2004 در بيمارستان پرسی واقع در حومه پاريس درگذشت. پنجاه پزشکی که او را معاينه کردند، نتوانستند علت مرگ او را توضيح دهند. معمای مرگ او همچنان حل نشده است.
فلسطينی ها اسرائيل را به مسموم کردن عرفات متهم کردند. ديوان عالی اسرائيل، در تاريخ 14 دسامبر 2006، به ارتش اسرائيل اجازه داد تا به «قتل های هدفمند» بپردازد. در گذشته، صدها فلسطينی از جمله رهبران سازمان آزادی بخش فلسطين قربانی چنين قتل ها و سوء قصد های ماموران اسرائيل در سراسر جهان شده اند.
پس از مرگ عرفات، در سال 2005 و نيز 2007، دو مقاله در مورد مرگ عرفات، در لوموند ديپلماتيک منتشر شد. اين دو مقاله را آمنون کاپليوک، روزنامه نگار اسرائيلی و نويسنده زندگی نامه عرفات نوشته بود. کاپليوک در 26 ژوئن 2009 در گذشت.
در زير، اين دو مقاله، دورباره از نظر خوانندگان می گذرد.

نوامبر ۲۰۰٥، لوموند ديپلماتيک
آمنون کاپليوک، نويسنده فقيد اسرائيلی
*****


ترجمه بهروز عارفی


پرسش امروز رسانه هاى اسرائيلى
آيا ياسر عرفات رابه قتل رسانده اند ؟


يک سال پس ازدرگذشت ياسر عرفات که به ديده ژنرال شارون مانع اصلى در برابر صلح بود، با بن بست کامل مواجهيم. نه تنها اسرائيل به ساختن شهرک هاى استعمارى ادامه ميدهد، بلکه زندگى روزانه براى فلسطينى ها همچنان بسيار سخت است. حتى در غزه «آزاد شده» که به زندانى تبديل گشته است. بدتر از آن، جنگ داخلى که عرفات تلاش ميکرد از آن جلوگيرى کند، تهديد ميکند. در چنين اوضاعى است که رسانه هاى [اسرائيلى] فرضيه مسموميت عرفات را پيش ميکشند ...



يک سال پيش، روز ١١ نوامبر ٢٠٠٤، رئيس تشکيلات خودمختار فلسطين و سازمان آزادى بخش فلسطين (ساف) در بيمارستان نظامى پرسى واقع در کلامار، حومه جنوبى پاريس ، چشم از جهان فروبست. اين امر قطعى است که حال ابوعمار � با نامى که فلسطينى ها صدايش ميکردند - درهفته آخر ، ناگهان به وخامت گرائيد. و نيز قطعى است که محاصره مقر فرماندهى عرفات ( مقاطعه) در رام الله ، از دسامبر ٢٠٠١ از سوى ارتش اسرائيل ، عرفات را وادار به زندگى در شرايط روانى و جسمانى فوق العاده طاقت فرسا کرده بود. اما، به ديده چندين رهبر فلسطينى که اعلام موضع علنى شان در رسانه هاى عرب و غيرعرب منتشر شد، کار تمام بود. اسرائيلى ها رئيس را مسموم کرده بودند. پزشک اردنى شخصى عرفات، دکتر اشرف الکوردى نيز چنين عقيده دارد.
در هفته هاى اخير، رسانه هاى اسرائيلى بر آن چه تا حال يک شايعه و اعتقاد باطنى شمرده ميشد، اعتبار خاصى داده اند. اين رسانه ها از احتمال « تصفيه فيزيکى» رئيس حکومت فلسطين سخن مى رانند. براى مثال، روز ٣٠ سپتامبر ٢٠٠۵، يورام بينور خبرنگار کانال دوم تلويزيون اسرائيل در سرزمين هاى اشغالى کلمه خشن را برزبان آورده بود.
سه هفته پيش از آن، عنوان ضميمه هفتگى روزنامه هآرتص (١)« عرفات از ايدز يا مسموميت فوت کرده است » بود. اما، آموس هارل و آوى ايزوچاروف به نقل از يک کارشناس اسرائيلي، احتمال ابتلاى عرفات را به بيمارى ايدز « بسيار کوچک » ارزيابى کرده و تاکيدکردند که پزشکان متعددى عقيده دارند که علائم بيماري، به يک مسموميت نزديک است. اين دو روزنامه نگار در کتابى که در اکتبر ٢٠٠۵ با عنوان «هفتمين جنگ اسرائيل»(٢) انتشار مى يابد، بدون ارجح شمردن يکى از اين سه فرضيه، علت فوت را ناشى از يکى ازعوارض مسموميت، ايدز يا عفونت ساده شمرده اند. يکى از مولفين اين کتاب، در صحبت هاى خصوصى احتمال بيشتر را به مسموميت ميدهد...
«مرده اى که راه ميرود»
بيمارستان پرسى ، يکى از معتبرترين مراکز پزشکى اروپا براى معالجه بيمارى هاى خونى است. نظريه پزشکان اين بيمارستان کدام است؟ گزارش سرى پزشکى با امضاى پزشک ارشد بخش هاى بيمارستان، دکتر برونو پاتس نتيجه مى گيرد که « آقاى ياسر عرفات، در سيزدهمين روز بسترى شدنش در بيمارستان پژوهشى ارتش پرسى و هشتمين روز اقامت اش در بخش مراقبت هاى ويژه، در اثر خونريزى گسترده مغزى درگذشت. اين خونريزى مغزى وضع بالينى ناشى از چهار سندروم(٣) را بغرنج تر کرد (...) معاينه تعداد زيادى از متخصصين رشته هاى متعدد پزشکى و نتايج آزمايش هاى انجام شده، اجازه نداد تا يک چارچوب بيمارى شناسى مشخص را که بتواند اجتماع اين سندروم ها را توضيح دهد، در نظر گرفت ».
تنها منشاء انتشار شايعه در فلسطين، اين «ابهام» پزشکى نيست. فلسطينى ها همچنين به نيت آشکار و اعلام شده نخست وزير اسرائيل، آريل شارون براى ازبين بردن ياسر عرفات نيز تکيه مى کنند. از بهار ٢٠٠٢، ژنرال شارون از نو به تهديد پرداخت. اگر او وارد عمل نشد، بخاطر قولى بود که به جورج دبليو بوش داده بود. در جريان سال نو يهودى ٢٠٠٤، نخست وزير با تأکيد بيان کرد « عرفات از سرزمين ها[ى فلسطينى ] اخراج خواهد شد» . ميتوان پرسيد که اخراج يا کشته خواهد شد؟ . شارون يادآورى ميکند که اسرائيل شيخ احمد ياسين رهبر معنوى حماس و سپس جانشين او عبدالعزيز رانتيسى را به قتل رساند. آيا تفاوتى ميان عرفات، ياسين و رانتيسى وجود دارد؟ و خودش پاسخ ميدهد « من تفاوتى نمى بينم. همان طورى که ما عليه اين قاتلان وارد عمل شديم، عليه عرفات عمل خواهيم کرد.» (4)
در اوايل نوامبر ٢٠٠٤، اورى دان (روزنامه نگار) از معتمدين نخست وزير نوشت که شارون « به بوش اعلام کرده که ديگر خود را به رعايت قولى که به هنگام نخستين ملاقات شان در مارس ٢٠٠١ داده بود، ملزم نميداند. منظورش آسيب رساندن به عرفات بود. برداشت بوش اين بود که شايد بهتر است که سرنوشت عرفات را بدستان قادر متعال بسپريم. شارون پاسخ داده بود که گاهى مى بايست به قادر متعال يارى رساند. »(۵)
اين اظهارات در مقاطعه (مرکز فرماندهى عرفات) بسيار جدى گرفته شده بود. بويژه که واحد تيراندازان خبره ارتش اسرائيل موسوم به سايرت متکال براى آمادگى جهت حمله احتمالى به مقر ياسر عرفات و يا در صورت امکان، قتل نامبرده تمرين ميکرد. گويا ژنرال شارون هم در يکى از اين تمرينات حضور داشته است. و همه ميدانند که او ازاين که در جريان محاصره بيروت در سال ١٩٨٢، نتوانسته است عرفات را از ميان بردارد، سخت متاسف است. وزير دفاع اسرائيل شائول موفاز و وزير امور خارجه سيلوان شالوم نيز معتقد به از بين بردن عرفات بودند . رونى دانيل خبرنگار امور نظامى کانال دوم تلويزيون اسرائيل، از عرفات به عنوان « مرده اى که راه ميرود » ياد کرد ...
نيات رهبران اسرائيل براى خلاص شدن از دست رهبر فلسطين، هرقدر هم قانع کننده باشد، به تنهائى دليل مسموميت او نيست. لذا بايد به وضعيت جسمانى رئيس نظرى بياندازيم.
در ١٨ اوت ٢٠٠٤، من شخصا هنگام سخنرانى پرزيدنت عرفات در مجلس شوراى فلسطين ، حضور داشتم. او بمدت دو ساعت، همه مشکلات زمان را بررسى کرد و طبق معمول دو يا سه بار جملات کليدى سخنرانى اش را تکرار کرد. او ايستاده و با صداى رسا صحبت ميکرد و نشانه اى از بيمارى در او ديده نميشد.
روز ٢٨ سپتامبر، در جريان چهارمين سالگرد اتتفاضه الاقصي، عرفات را براى آخرين بار ديدم. او مثل هميشه مرا در آغوش گرفت و سلام داد و از احوال من پرسيد. پاسخ دادم « الحمدالله همه چيز روبراه است. اما، شما ابوعمار ، طى مدت کوتاهى زياد لاغر شده ايد» : چهره اش ضعيف تر شده بود و لباس هايش کاملا براى اندامش گشاد جلوه ميکرد. پاسخ داد « چيزى نيست ». ، او ضمن صرف نهار فعالانه در بحث شرکت داشت و مثل هميشه کم غذا بود. ناگهان سخنگوى عرفات، نبيل ابو ردوينه در گوش من گفت «بهتر است تمام کنيم، ابو عمار نياز به استراحت دارد» . عرفات دوباره مرا بوسيد و از هم جدا شديم.
در ماه اکتبر، وضع جسمانى او وخيم تر ميشود. روز ١٢ اين ماه، چهار ساعت پس از شام، او دچار دل درد، استفراغ و اسهال ميشود. به او داروى آنفلوآنزاى روده اى تجويز ميکنند ولى نتيجه اى نميدهد. آزمايش هاى خون نشان ميدهد که تعداد پلاکت ها در خون بسيار پائين ولى شمار گلبول هاى سفيد ثابت است. روز ٢٧ اکتبر، حال او ناگهان وخيم تر مى گردد.. او بمدت يک ربع ساعت بيهوش ميشود. ياسر عبد ربه پس از ديداربا وى به من گفت « وضع جسمانى او بسيار وخيم است، بسيار وخيم ».
روز بعد، پزشکان مصري، تونسى و سرانجام اردنى رسيدند.آنها قادر به تشخيص منشاء بيمارى نشده و پيشنهادکردند که بيمار به بيمارستانى در پاريس منتقل شود. کاخ اليزه فورا موافقت کرد. ژنرال شارون از طريق رئيس دفترش دوو وايس گلاس علاوه بر عزيمت او با بازگشت وى پس از بهبودى نيز موافقت کرد و با تغيير رويه اى شگفت آور پيشنهاد اعزام پزشکان اسرائيلى به پاريس را نمود. نزديک ظهر ٢٩ اکتبر، دستياران ابوعمار، وى را از ساختمانى که بمدت ٣۵ ماه در آن محبوس بود، به يکى از دوهليکوپتر اردنى هدايت کردند. رئيس بجاى کفيه هميشگى اش، کلاه پوستى بسر داشت و شگفتانه لبخند ميزد. او عرفاتى نبود که من از ١٩٨٢، از زمان اولين ديدارمان در بيروت غربى تحت محاصره مى شناسم. هنگام پرواز هليکوپتر به امان* ، نزديکان اش اشک ميريختند. از امان ، يک هواپيماى پزشکى نظامى فرانسوي، عرفات را به پاريس انتقال داد.
هنگام ورود به کلامار، او به هوش بود ولى بسيار ضعيف مينمود. آزمايش هاى اوليه روشن ميکند که وى نه سرطان خون، نه غده داشته ولى از التهاب شديد دستگاه گوارشى رنج مى برد. پزشکان با تجويز آنتى بيوتيک و داروى ضد التهاب با دوز(اندازهء) قوى به مقابله با بيمارى ميروند. وضعيت او رو به بهبود ميرود. او کمى در اطاق اش قدم زده و تلفنى با پرزيدنت ژاک شيراک و چند رهبر فلسطينى صحبت ميکند. اما، ناگهان روز سوم نوامبر، در اغما فروميرود. او از عوارض چندين بيمارى شديدا رنج مى برد. علت آن را به وجود يک توکسين (زهرابه) ناشناخته نسبت ميدهند، اما پزشکان فرانسوى نمى توانند آن را تشخيص بدهند. اطرافيان عرفات معتقدند که فقط يک معجزه مى تواند او را نجات دهد. دو هفته پس از ورود به بيمارستان، پرزيدنت ياسر عرفات چشمانش را براى هميشه فروبست.
همان طورى که ديديم، مطبوعات اسرائيل براى توضيح اين مرگ ناگهاني، سه علت را پيش ميکشند. آن ها عبارتند از عفونت، ايدز يا مسموميت. فرضيه عفونت فاقد اساس طبى است. هيچکدام از پزشکان فرانسوي، فلسطيني، مصري، تونسى يا اردني، به مشاهده نشانى از عفونت در جريان معاينه هاى خود، اشاره اى نکردند. از سوى ديگر اگر منشاء بيمارى وى عفونى مى بود، عرفات بکمک آنتى بيوتيک هاى تجويزى مى توانست با آن مقابله کند.
فرضيه بيمارى ايدز تنها به قصد لجن پراکنى بر چهره رئيس پيش کشيده شده بود. زيرا مقاله يادشده هآرتص کوچکترين عنصر قانع کننده اى طرح نمى کند. يک بررسى نيويورک تايمز بر اين فرضيه، بکلى خط بطلان ميکشد. پزشکان فرانسوى حتى اشاره اى هم به آن نمى کنند. پزشکان تونسى آزمايش اچ آى وى انجام دادند که نتيجه اش منفى بود. يک کارشناس اسرائيلى اطمينان مى دهد که « اين امر غير قابل قبول است که بيمارى اى که دوهفته طول کشيده و با اسهال وحشتناک، استفراغ شديد و اختلالات شديد گوارشى همراه بوده و عوارض جدى خون لختگى بروز کرده، ناشى از ايدز بوده باشد. (٦) بنا بر اظهار دکتر الکوردى پزشک شخصى عرفات بمدت بيش از بيست سال، در واقع، هيچ مدرک پزشکى از اين بيمارى نامى نبرده است.
فرض مسموميت از نظرمقامات اسرائيلى « احمقانه» و « بدخواهانه» است. از سوى فلسطينى ها، به اقدام اسرائيل براى قتل يکى از رهبران حماس، خالد مشعل در ٢۵ سپتامبر ١٩٩٧ در امان اشاره ميشود. در آن زمان، دو مأمور موساد در روز روشن و در خيابان ، سمى به گوش او تزريق کرده بودند. ملک حسين بسيار عصبانى از اين ماجرا، از اسرائيل مصرانه خواست تا پادزهر سم مربوطه را ارسال نمايد والا مسئوليت بحرانى مهم ميان دو کشور با اسرائيل خواهد بود. نخست وزير اسرائيل بنيامين نتان ياهو پذيرفت پادزهر مربوطه را ارسال نمايد و براى آرام کردن اوضاع ، هفتاد زندانى فلسطينى از جمله شيخ ياسين را آزاد کرد.
مقايسه را نبايد بجاى استدلال گرفت. پزشکان بيمارستان پرسى در گزارش خود تأييد مى کنند که اثرى از سم هاى شناخته شده پيدا نکردند. علاوه بر اين آنان از دو لابراتوار ديگر (ژاندارمرى و ارتش) خواسته بودند که بدنبال سم بگردند. نتيجه منفى بود. باوجود اين، ارزيابى برخى از کارشناسان اين است که ميتوان به آسانى مواد سمى ناشناخته توليد کرد. برخى از اين سم ها پس از اين که اثر کرد خود از بين ميرود.
رهبران اسرائيلى از جمله اهود باراک، بشرطى نقشه حذف فيزيکى رئيس فلسطينى را پيش ميکشيد که اين عمل « هيچ ردپايى از اسرائيل » از خود باقى نگذارد. و از اين جاست که استفاده از سم غير قابل تشخيص مطرح ميشود. او ميگويد، بدون ترديد، چنين چيزى اتفاق افتاده است. يک روزنامه نگار با سابقه اسرائيلى که وى هم ترجيح ميدهد هويتش فاشن نشود، به همکاران متعددى تعريف کرده است که زمان زيادى از علنى شدن بيمارى رهبر فلسطين نگذشته بود که وى اطمينان يافت که رئيس مسموم شده است. علاوه بر آن، سه شخصيت بخش هاى امنيتى اسرائيل جداگانه با او در مورد بهترين روش براى اين کار بحث کرده اند و گويا به يک نتيجه رسيده اند: استفاده ازسم. البته اين گفتگو ها در آوايل ٢٠٠٤ رخ داده است.
پزشک پادشاهان اردن هاشمي، اشرف الکوردى همچنين پزشک ابوعمار نيز بود و کاملا به پرونده پزشکى وى آگاه بود. او نيز اندکى پس از فوت بيمارش، اعلام کرد که علائم مسموميت را مشاهده کرده است. او عرفات را در مرحله حاد بيمارى اش، پيش از انتقال به فرانسه معاينه کرده بود و چيزى از مشکلات خونى که ظاهرا عرفات را به زانو در آورد، نميدانست. بهمين جهت، او براى تشکيل يک کميته بررسى مستقل پافشارى ميکرد تا بالاخره با يک کالبدشکافي، علل مرگ روشن شود. درد کليه و معده، بى اشتهائى کامل، کم شدن پلاکت هاى خون، کاهش زياد وزن، ظهور لکه هاى سرخ بر روى چهره، زرد شدن پوست علائمى است که « هر پزشکى به شما خواهدگفت که اين ها علائم مسموميت است.» (٧) در واقع تنها چنين کميسيونى امکان خواهد داد تا مشخص شود که آيا عرفات به قتل رسيده است يا نه (8)
ياسر عرفات آرزو داشت که در بيت المقدس و در صحن مسجد، سومين مکان مقدس اسلام دفن شود. مقامات اسرائيلى با آن مخالفت کردند. و رهبران فلسطينى مقاطعه را انتخاب کردند که صحنه آخرين نبرد ابوعمار براى ايجاد دولت مستقل فلسطين بود. همرزمان عرفات تاکيد ميکردند آيا جاى بهترى براى مزار « پدر» ملت در مقر فرماندهى اش که توسط ارتش اشغالگر ويران شده ميتوان تصور کرد . آيا قوى تراز اين نمادى وجود دارد؟ از فرداى خاک سپاري، آرامگاه او محل زيارت شهروندان بيشماري، چه تنها و چه دسته جمعي، جهانگرد يا مهمانان رسمي، گشته است.
همان طورى که ميشل بارنيه وزير امور خارجه وقت فرانسه در فوريه ٢٠٠۵ به هنگام ديدارى از مقاطعه بيان کرد، ميراث ياسر عرفات متعلق به خلق فلسطين و تاريخ است. ولى اسرائيلى ها در اين ميان چه وضعى دارند؟ نخست وزير فلسطين، احمد قريع اظهار داشت « آنان دچار توهم و خودفريبى اند اگر بپندارند که مقاصدشان در دوران پس از عرفات تحقق خواهد يافت» و سپس اضافه کرد « روزى ، آنان افسوس عرفات را خواهند خورد.»
پاورقى:
* پايتخت کشور اردن در متون عربى عمان نوشته مى شود ولى براى احتراز از اشتباه با کشور عمان در ايران از ديرباز آنرا امان مى نويسند.م.
١ � هآرتص ، تل آويو، ٩ سپتامبر ٢٠٠۵. نيويورک تايمز هشتم سپتامبر، علت مرگ را خونريزى در اثر يک عفونت نامعلوم قيد کرده بود. اما اين نشريه تأکيد ميکرد که در پرونده پزشکي، هيچ عاملى نه مسموميت و نه ايدز را ثابت نمى کند.
٢ - Hachette Litt�rature,Paris ,٢٠٠٥
٣ - « سندرم گوارشى پيش آمده سى روز پيش از آن، به Ent�rocolite آنتروکليت** نسبت داده شد؛ سندرم خونى که همزمان يک CIVD *** شديد را با هموفاگوسيتوز [ نوعى نارسائى خونى]H�mophagocytose منزوى مربوط به مغز استخوان ، بدون سندرم فعال کننده Macrophagique ماکروفاژيک*** * سسيتماتيک ، يک يرقان کولوستاتيک Cholostatique يک جا جمع کرده؛ يک سندرم عصبى با حالت گيجى متغير و سپس کوما (اغماء) »
٤ � روزنامه يديوت آهارونوت، تل آويو، ١٤ سپتامبر ٢٠٠٤.
۵ � روزنامه معاريو، تل آويو، ٤ نوامبر ٢٠٠٤ .
٦ و ٧ � روزنامه هآرتص، ٩ سپتامبر ٢٠٠۵
٨ � مجلس شوراى فلسطين که از کار کميسيون تشکيل شده در نوامبر ناراضى بود، يک کميسيون جديد تحقيق براى کشف سريع دلايل مرگ شهيد ايجاد کرده است.
** آنتروکليت : التهاب همزمان مخاط روده کوچک و بخشى از روده بزرگ ( کولون)، (فرهنگ فرانسوى ربر)
*** CIVD � Coagulation intra-vasculaire diss�min�e انعقاد خون درون عروقى پراکنده
** ** ماکروفاژ : از انواع سلول هاى ايمنى و درشتى که در خون و بافت ها يافت ميشوند و عوامل مهاجم و ميکروب هاى واردشده به بدن را مى بلعند و از بين مى برند (فرهنگ سخن � جلد ٧)
------


ژانويه٢٠٠٧،لوموندديپلماتيک

آيا ياسر عرفات را به قتل رسانده اند؟ (٢)

بيست و پنج ماه از درگذشت ياسر عرفات رئيس تشکيلات فلسطين و سازمان آزادى بخش فلسطين (ساف) ميگذرد. اما پزشکان فرانسوى که معالجه وى را در آخرين روزهاى عمرش به عهده داشتند، نتوانستند دليل مرگ را کاملا توضيح دهند. دو پرسش اساسى هنوز بى پاسخ مانده اند. اگر فوت عرفات به مرگ طبيعى نبود، چگونه او را به قتل رسانده اند و مسئول قتل وى کيست؟

معماى نخست بى پاسخ مانده است. اما ، سوال دوم واقعا يک معما به حساب نمى آيد. پاسخ آن را مديون وفادار ترين دوست و ستايشگر ژنرال آريل شارون و شايد صميمى ترين آنها هستيم. او روزنامه نگار (راست گراى) اسرائيلي، اورى دان است.
فلسطينى ها يک لحظه در اين که آريل شارون نخست وزير وقت اسرائيل، رهبرشان را به قتل رسانده، ترديد نکرده اند. مگر او بارها و آشکارا از تمايل خود به ازميان برداشتن عرفات صحبت نکرده بود؟ مگر عرفات را با هيتلر مقايسه نکرده بود؟ اما، اورى دان بسيار فراتر ميرود. يک هفته پيش از مرگ عرفات، دان در شماره ٤ نوامبر ٢٠٠٤، روزنامه معاريو تعريف ميکرد که شارون به جورج دبليو بوش اطلاع داده است که او ديگر به قولى که در مورد مصونيت عرفات در مارس ٢٠٠١ به او داده بود، وفادار نخواهد بود. (١)
در کتابى که دان اخيرا منتشر کرده است (٢)، او آشکارا مطرح ميکند که دوست او، دستور نابودى عرفات را داده است. « زمان کوتاهى پس از اينکه شارون بدنبال ملاقات با بوش در ١٤ آوريل ٢٠٠٤، دستان بازترى يافت، وضع جسمانى عرفات رو به وخامت گذاشت. او اندکى پس از انتقال به بيمارستان نظامى پرسى در کلامار در ماه اکتبر، در روز ١١ نوامبر در گذشت. پيکر او به رام الله بازگشت تا در آنجا به خاک سپرده شود.» (صفحه ٤٠٣ کتاب) او مسئله را روشن تر نيز بيان ميکند. « مقاله من براى معاريو با اين واژه ها شروع ميشود: در کتاب هاى تاريخ، از آريل شارون به عنوان فردى نام برده خواهد شد که عرفات را ازبين برد بدون اينکه او را بکشد.» آيا سه کلمه آخر به روش هاى بکار رفته اشاره نميکند؟
نابودساختن رئيس حکومتى که بصورت دموکراتيک انتخاب شده بود، دست کم به توافق ضمنى بوش نياز داشت. حال آنکه دان برملا ميسازد که بوش پس از شنيدن مطالب شارون بى تفاوت مانده بود. او مينويسد« او [بوش] بدون اينکه براى کشتن عرفات به شارون چراغ سبز بدهد، ديگر درصدد بر نيامد که از وى تضمين جديدى بخواهد.» (صفحه ٤٠١)
يک نکته پر معنى ديگر. با گذشت زمان، دان از نخست وزير مى پرسد که چرا در مورد عرفات اقدامى نميکند: «عرفات را نمى کشند، او را اخراج نمى کنند. آيا او از مصونيت مطلق برخوردار است؟» ژنرال پاسخ ميدهد: «بگذار من به روش خود مشکل را برطرف کنم!.». و دان اضافه ميکند « اين برخورد ميان ما تازگى داشت. او ناگهان به گفتگوى ما خاتمه داد.» (صفحه ٤٠٣)
________________________________________
١ � به مقاله « آيا عرفات را به قتل رسانده اند؟، لوموند ديپلماتيک، نوامبر ٢٠٠٥ مراجعه کنيد
٢ � آريل شارون � گفتگوهاى صميمانه با اورى دان Uri Dan، انتشارات ميشل لافون، پاريس، ٢٠٠٦، ٤٨٣ صفحه.

ت : دختری که در آلمان توسط دیپلمات ما که متهم به ازار جنسی شده ده سال کامل داشته و از سن بلوغ او یکسال گذشته است


مهمانپرست : دختری که در آلمان توسط دیپلمات ما که متهم به ازار جنسی شده ده سال کامل داشته و از سن بلوغ او یکسال گذشته است

05 ژوئیه
بدنبال خبرهای مخابره شده مبنی بر اتهام آزار جنسی توسط معاون کنسولگری ایران در فرانکفورت آلمان سخنگوی وزارت امور خارجه ایران این امر را تفاوت فرهنگی دانست و گفت برخورد پلیس آلمان با دیپلمات ما بسیار زننده بوده و روز گذشته نیز از حرکت ناشایست پلیس المان به سفیر آلمان شکایت کردیم و درخواست کردیم که سریعا از توهین و افترایی که به دیپلمات ما زده شده عذرخواهی شود . مهمانپرست ادامه داد که  از لحاظ فرهنگ جمهوری اسلامی دختر مذکور به سن بلوغ رسیده و در فرهنگ اسلامی ما رابطه با دختری که به سن بلوغ رسیده بلامانع است . سخنگوی وزارت امور خارجه در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا دیپلمات ایران قبل از اعمال رابطه با والدین دختر هماهنگی نکرده گفت دیپلمات ما پدر و مادر این «دختر بالغ» را نیافته و بخاطر همین خود و دختر صیغه عقد را با مهریه معلوم پول یک بستنی جاری کرده است و این در فرهنگ اسلامی ما با یک دختر بالغ و به سن تکلیف رسیده بلا اشکال است

ن «طلاس» فرمانده گارد جمهوری با 10 ژنرال دیگر از ارتش

جدا شدن «طلاس» فرمانده گارد جمهوری با 10 ژنرال دیگر از ارتش اسدهمزمان با اعلام جدايى دست كم 10 ژنرال و 100 سرهنگ از ارتش رژيم دمشق و پيوستن آنان به صفوف معترضان موجود در خاك تركيه، از زبان داود اوغلو وزير خارجه تركيه در كنفرانس دوستان سوريه در پاريس، روز جمعه 6-7-2012، خبر جداشدن ژنرال مناف طلاس ضربه اى ديگر به رژيم اسد وارد كرد. سرلشکر مناف طلاس فرزند مصطفی طلاس وزیر دفاع سابق رژیم سوریه و فرمانده لشکر 105 گارد ریاست جمهوری ويژه حفاظت از بشاراسد به کشور ترکیه پناه برد و از آنجا راهی فرانسه شد. مخالفان سوریه می گویند جدا شدن این ژنرال که به عنوان یکی از افراد بسیار نزدیک به بشار اسد و خانواده او به شمار می رود ضربه بزرگی است که به پیکر نظام اسد وارد شده است. اهمیت جدا شدن این ژنرال به گفته مخالفان اسد، تنها در موقعیت و رتبه نظامی او نیست، بلکه در اسراری است که طی چندین سال حضورش در محافل بسیار نزدیک و وفادار به اسد از آنها مطلع شده است. مقامات رژیم سوریه همیشه ادعا می کردند که اين رژیم منسجم و یکپارچه است ودلیل این انسجام را عدم جدایی ارتشیان بلند پایه مى دانستند. اما فرار 9 خلبان و تعداد زیادی از افسران عاليرتبه ارتش و پیوستن بسيارى از آنان به ارتش آزاد سوریه واقعیت های دیگری را نشان داد. اين امر به ویژه پس از فرار ژنرال مناف طلاس که یکی از مهمترین و نزدیکترین عضو دایره امنیتی نظام است، پررنگ تر شد. از سوی دیگر سایت دولتی سوریه «سيريا ستپس» با انتشار بیانيه دولت در اين زمينه، ضمن اعتراف رسمی به جدا شدن ژنرال طلاس، تلاش کرد که از اهمیت آن بکاهد. در بیانیه دولت سوریه آمده است: ژنرال مذکور هیچگونه اطلاعات نظامی به همراه خود ندارد و رژیم سوریه قبل از فرار وی از ارتباط او با خارج از کشور اطلاع کامل داشته ، اما نخواسته است که مانع خروج وی شود. کارشناسان می گویند ادعای دولت سوریه مبنی بر اطلاع آنها از فرار طلاس نه قابل فهم است و نه مورد قبول، چون مسئولان امنیتی سوریه امکان ندارد که قبول کنند ژنرالی با چنین رتبه اى به ترکیه بزرگترین دشمن سیاسی رژیم اسد و نزدیگترین پایگاه ارتش آزاد سوریه پناه ببرد. مصطفی طلاس پدر مناف طلاس نيز پيش از اين، به بهانه معالجه به فرانسه پناه برد و اکنون همراه دخترش در این کشور به سر می برد. فرار طلاس می تواند فرار ژنرال های نزدیک به بشار اسد دیگری را به دنبال داشته باشد.

رزا: داشتم مقاله ناسازگاری را میخواندم و تقریبا همه فیلم های موجود از اریش فروم

ناسازگارها و روایت "اعترافِ یهودائی"

رزا: داشتم مقاله ناسازگاری  را میخواندم و تقریبا همه فیلم های موجود از اریش فروم
Erich Fromm - Psychoanalyse des Faschismus
را در نت دیدم. حال دوباره میتونم به فتنه فتانت برگردم. اریش فروم البته که بعد از روشن کردن موضع شفافش علیه استالین و مائو از حزب کمونیست کنار گذاشته شد. اون از مارکسیستهای مکتب فرانکفورت بود و تحلیل هایش و آنالیزش راجع به فاشیست و چرا همه خودشان را کمابیش با سیستم های توتالیته سازگار کردند محشره. اینکه امروز افرادی مثل ثابتی و یا فتانت و کم کم اغلب شکنجه گرها و جاسوسان رده های پایین و بالای رژیم های دیکتاتوری از سوراخ موشها بیرون آمدند، نشاندهنده سازگاری هر چه بیشتر و خو کردن مردم ما هست که زندگی در میان جاسوس، شکنجه گر، قاتل و دیکتاتور دیگه مشامشون را آزار نمیده. همانجور که ما با قاتلین زنان در اپوزیسیون مثل علی چگنی ها مدارا کردیم و بروی معمای قتل عبداله پنجه شاهی ها چشم بستیم و قتل خودی و داخلی انگاشتیم، چرا نباید به افرادی مثل ثابتی و جاسوسی مثل فتانت گوش بدیم؟

قتل ناموسی و سکوت رفقا!  در باره علی چگینی
آنها از طریق شهبازی و علامه زاده دارند دلایل برحق بودن اعمالشان را به ما منتقل میکنند.
استدلال می آورند و پشتشون هم حسابی گرمه. پس به دلایلشان گوش کنیم!
اما گاهی برخی از ما احساس درد میکنیم، شاید چون هنوز تمام اعصابمون توسط سیستم بی حس نشده. باید مبارزه علیه سلطه را با اعمال رسیدن به سلطه جدید و مخوفتر از هم تمیز داد. صدایمان را با آنها که علیه هر گونه قدرت طلبی هستند یکی کنیم. و آنها که سازگاری با آتوریته را تبلیغ و ترویج میکنند از زندگی خود کنار بگذاریم. اینکه شاخکهایمان علیه شکنجه، خیانت، دیکتاتوری و ... فعال باشه و حتی بیشتر در مورد رفقای خودمان. آنوقت که ما را در حاشیه میگذارند، وسانسورمان میکنند. اما تنها این زندگی در حاشیه است که منجر به بالندگی و یک زندگی شرافتمندانه میشه. هر چقدرهمه ما از سیستم و روابط و مناسبات قدرت دورتر باشیم، امید بیشتری است به تغییر سیستم و زندگی خارج از اقتدار. اما قیام علیه این مناسبات حاکم هم قوانین نا نوشته خودش را داره و وقتی دانشیان هر شکنجه ای را تحمل میکنه تا رفیقش فتانت را لو نده. و وقتی گلسرخی حتی در دادگاهش علیه اتوریته و اختناق موجود اعتراض میکنه، میلیونها نفر به خفا همدردش هستند. و این فرق را فتانت ها خوب میشناسند. اگرچه فعلا روی بی رگی و سازگاری و حمایت قدرت حساب باز کردند، اما این سازگاری ما جاودانه نیست. همانطور که فاشیست هم همراه با حکومت های توتالیته بلاخره سقوط کردند...

 در زیر اطلاعاتی در مورد چگونگی لو دادن دانشیان آمده. برای خواندن کل مطلب  در منبع روی تیتر آنها کلیک کنیم.

فعال عرب ایرانی پیش از اجرای حکم اعدام

پیام چهار فعال عرب ایرانی پیش از اجرای حکم اعدام

خبرگزاری هرانا - فعالان محلی یک فیلم ویدیوئی از ۴ زندانی سیاسی عرب که اخیرا در اهواز اعدام شدند بر روی یوتیوب منتشر کردند.
به گزارش العربیه، در این فیلم طه، عباس و عبدالرحمن حیدری که سه برادر بودند و دوست آنها علی شریفی از سازمان های حقوق بشری و بویژه احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل خواسته بودند برای توقف حکم اعدام آنها تلاش کنند اما قبل از منتشر شدن پیام حکم آنها اجرا شد.

این فیلم که در محل بازداشت آنها ضبط شده و توسط فعالان محلی به بیرون درز کرده است چهار فعال اهوازی را در کنار هم نشان می دهد؛ ابتدا علی شریفی پیام خود را می خواند و سپس طه حیدری نیز پیام مشابهی می فرستد.
آنها در این پیام تاکید کردند به صورت مسالمت آمیز علیه تبعیض و سیاست هایی که نظام علیه مردم عرب به کار می گیرد تظاهرات کرده بودند اما با حکم محاربه خدا و پیامبر و فساد فی الارض مواجه شدند. 
علی شریفی تاکید کرد به همراه دوستانش در تظاهرات مسالمت آمیز ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ شرکت کرده بود و پس از آن هر ساله در سالگرد این حادثه شرکت می کرد. 
شریفی گفت: «نیروهای امنیتی با سلاح گرم، گازهای سمی و اشک آور به ما حمله کردند. با چشم خود شاهد کشته و زخمی شدن چند تن از جمله یونس و یوسف شموسی بودم.» 
او گفت: ما مخالف تروریسم و خشونت از هر طرفی که باشد هستیم. ما حقوق ملت خود را به شکل مسالمت آمیز و از طریق برگزاری تظاهرات پیگیری کردیم. ما بی گناه هستیم و اتهام محاربه با خدا و پیامبر و فساد فی الارض و حکم اعدام در دادگاهی غیرعادلانه بر ما تحمیل شد.»
شریفی افزود: «مطالبات ما مسالمت آمیز بود و خواستار رسیدن به حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ملت خود بودیم اما به اعدام محکوم شدیم.»
این فعال سیاسی در پایان گفت: «ما از مرگ نمی ترسیم و به هر چه خدا بخواهد قانع هستیم.»
طه حیدری دیگر فعال سیاسی اعدام شده نیز در پیام خود گفت:» من از ساکنان منطقه ملاشیه در اهواز هستم و دو فرزند دارم. در ۲۰ آوریل ۲۰۱۱ بازداشت شدم و سه ماه را در زندان اطلاعات سپری کردم. در سلول های تاریک در حالی که چشم بند بر روی چشمانم بود متحمل شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی شدم. «
قیام پابرهنگان
او گفت: «به همراه برادرانم و دوستانم در انتفاضه ۱۵ آوریل که قیام گرسنگان، پابرهنه گان و مظلومان بود، شرکت کردیم. ما علیه فارسی سازی منطقه و تبعیض قیام کردیم و هنگامیکه تجمع مسالمت آمیز برگزار کرده بودیم توسط نیروهای رژیم بازداشت شدیم.»
او افزود: «من و برادرانم و دوستانم تهدید شدیم در صورتی که از همکاری واعتراف به هر چه بر ما دیکته شده سرباز زنیم با مرگ روبه رو خواهیم شد.»
حیدری افزود: «با حضور احمدی نماینده دادستانی شکنجه شدیم و او ما را به اعدام تهدید کرد سپس شعبه ۴ دادگاه انقلاب به ریاست مرتضی کیاستی ما را به اعدام محکوم کرد.»
تبعیض و گسترش فقر
او به نمایندگی از دوستانش گفت: «ما ساکن یک محله بسیار فقیری هستیم که دهها هزار نفردر آن زندگی می کنند. در حالی که بزرگترین شرکت صنایع فولاد ایران در مقابل ما قرار دارد اغلب کارگران آن از خارج از اهواز استخدام می شوند. با این وجود محله ما از بالاترین سطح فقر، بیکاری، گسترش مواد مخدر و پایین ترین سطح رفاه مدنی، اجتماعی و بهداشتی رنج می برد.»
وی گفت:» نصیب ما از چاه های نفت و گاز چیزی جز دود نیست. رژیم همچنین مسیر آب رودخانه های منطقه را به سمت مناطق فارس نشین منحرف کرد و به این ترتیب کشاورزی منطقه نابود شد. شرکت های استعماری نیشکر نیز بقیه زمین ها و آب ها را تصاحب کردند. «
گفتنی است خبر اعدام این چهار فعال در ۱۸ ژوئن گذشته به خانواده های آنها در اهواز ابلاغ شد. 
اتحادیه اروپا، بریتانیا، آلمان و همچنین سازمان های حقوق بشری مختلف از جمله سازمان عفو جهانی و دیده بان حقوق بشر اجرای این حکم را محکوم کرده بودند. http://hra-news.org

زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی زندان گوهردشت کرج

آیا اسلام خامنه ای و عوامل زیر دست او این است؟ (رضا شریفی بوکانی)

دست نوشته ای از زندانی سیاسی هموطن کرد رضا شریفی بوکانی که جهت انتشار در اختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران «قرار داده شده است. متن پیام به قرار زیر می باشد:
آنانی که فقط حقیقت را برای حقیقت پیش می برند
مردم آزادیخواه ایران ،
 از زبان زندانی سیاسی کرد که در سلولهای تنگ و تاریک زندان گوهردشت کرج محبوس هستم رضا شریفی بوکانی که به خاطر اهداف و آرمانهایی که آن را مقدس شمرده و برایش مبارزه کرده ام در این زندان محبوسم .شصت نفر زندانی سیاسی در یک زیر زمین دربسته که از همه گروههای مختلف از سازمان مجاهدین خلق ایران ، حزب دموکرات کردستان ،حزب کومله کردستان ،پژاک ، پ ک ک ، چپ ها ، اصلاح طلب ها ، مذهبی از جمله جامعه بهاییان و غیره در این بند بدون هیچ گونه امکاناتی از جمله تلفن و ملاقات حضوری محروم هستیم ولی در کنار هم صمیمانه زندگی می کنیم.
 آن دسته از عزیزانی که مخالف رژیم هستند و این نظام را مردود می شمارند مرخصی شامل آنها نمی شود .می خواهم بگویم که ما تلفن نداریم .با همین ااین محدودیتها، گاها صدای خودم را به هر ترتیب شده به گوش ملت ایران و جهانیان می رسانم  و برای سران رژیم باید بسیار دردناک باشد که این پیام را می دهم.
من یک جوان کرد از خطۀ کردستان ایران که در یک قشر فقیر جامعه متولد شده ام با بی عدالتی و  ستم های این حکومت آشنا شدم .ریشه های فقر و تنگدستی را چشیده ام. فقر و نیازهای جامعه را سران رژیم اسلامی به خوبی می دانند در طول 34 سال گذشته حتی یک مورد هم به موفقیت نرسیده اند روز به روز مخالفان رژیم بیشتر می شوند وقتی ملت آگاه و بیدار شدند دیگر فریب  این همه ریا کاری و دروغگویی های اینها را نمی خوردند.
 کسانی که معنی جامعه یک طبقه توحیدی را می دانند و کسانی که از عدالت خواهی و آزادی سخن می گفتند و می بینند چقدر فقر و فحشا، اعتیاد در کشور بیداد می کند؟ نفت سرمایه این ملت است ولی آیا مردم ایران تا به حال به پول نفت دست پیدا کرده اند؟ اگر چنین هست چرا در خیابانها به خاطر فقر و بیکاری به فساد پناه برده اند. این همه فقر از کجا آمده که حتی کودکان یتیم و بی سرپرست هم پناهگاهی برای خود ندارند. در حاشیها های شهر در سرما و گرما در کارتن ها می خوابند.
 آهای شماهایی که از اسلام حرف می زنید 34 سال سال است به نام دین این ملت بیگناه را فریب می دهید از دین ابزاری درست کرده اید که با این ابزار مردم را بازیچه خودتان قرار داده اید. اقتصاد مملکت را فلج کرده این گرانی به حدی رسیده است که مردم حتی از پس زندگی روزمره خود شان بر نمی آیند این رژیم تمام بودجه و سرمایه این ملت عظیم را در اختیار حزب الله ، حماس سپاه بدر و عوامل های تروریستی خود می گذارد.
در کشور عراق دفاتر تروریستی برپا می کند تا بر علیه مجاهدین خلق ، احزاب کرد و حزب کردستان ایران بکار ببرد در لبنان و سوریه سپاه قدس قرارگاه تروریستی برپا می کند  و عوامل وزارت اطلاعات در کشورهای اروپایی بیشترین سرمایه گذاری را روی نیروهای خودش انجام داده .
آیا تمام اینها هزینه نیستند که از جیب ملت بیگناه و مردمان مظلوم ایران می دزدند؟ تا می توانند سلاح و تجهیزات نظامی برای عوامل تروریستی تهیه می کنند. جالبه اینکه حاکمان ایران، ایرانی الاصل هم نیستند بدانید که که آنها اشغالگرند و دله دزدند تنها سرزمین پهناور ایران را به زور به تصرف خود در آورده اند به این دلیل که ایرانی الاصل نیستند . .ببینید که شخص خمینی  هم هندی زاده بودند ویکی از برادرانش  آقای هندی زاده بود. اکثریت آنها در کشور عراق متولد شده اند و زادگاه آنان عراق است نه ایران و چون  اشغالگرند به فکر ایران و ایرانیان هم نیستند.
مگر خمینی که بود؟ او همان بود که در دهۀ 60 دستور داد که زندانیان را قتل عام کنند. خلخالی که از خمینی دستور گرفته بود هزاران جوان این مملکت را به گلوله بست او نماینده ایشان بود. خمینی  می گفت ملی گرایی مخالف اسلام است ملی گراها مرتد هستند او در برابر ملت ایران هم بی اعتنا بود و هیچ توجهی به حقوق ملت نداشت به اقوام و ملت ها ظلم کرد و حقوق آنان را زیر پا گذاشت .تمام اقوام بدون استثنا از حقوقشان محروم هستند از لر و بلوچ، ترک، عرب و بویژه کردها که بمب بر روی آنان می ریختند. از سال57 طرفداران رژیم ولی فقیه انقلاب مردم را ربودند و وقتی که کاملا بر اوضاع مسلط شدند نیروهای مبارز را به حاشیه راندند . آقای میرحسین موسوی که در آنوقت 37 تا 38 سال سن داشت وزیر خارجه انقلاب و بعد نخست وزیر شد و برای انقلاب یک کشیده هم نخورده بود که چنین مقامی را دست گرفت .
لذا مباززان در برابر رژیم  ایستادند و رژیم اسلامی با هزینه کردن پول نفت به سرکوب مردم پرداخت از همان موقع تا به حال سرکوب ، کشتار ، اعدام ، جنایت ، شکنجه ادامه یافت.در دهه 60 و سال 67 چه ها بر سر این ملت که نیاوردند .در بازداشتگاهها چه جنایت ها که نکردند .از سازمان مجاهدین خلق ، حزب دموکرات کردستان ، حزب کومله ، چپها،  مارکسیست ها ، یهودی و بهاییان در زندانهای این رژیم به شکلی فجیع زیر شکنجه این جلادان جان سپردند و مبارزانی که برای نجات جان این ملت از چنگ اشغالگران این راه عظیم را پیش گرفته اند به دست همین ظالمان و جنایتکاران رژیم اسلامی در شکنجه گاههای اطلاعات و سپاه پاسداران به شهادت رسیدند .
می خواهم که بگویم اینها حتی خودشان را هم به دروغگویی و فساد متهم می کنند و به همدیگر اعتماد ندارند و گاهی سم زهر آلود را به خودی می دهند تا نتواند جنایتهایشان را افشا کند .در طول 34 سال گذشته حکومت مستبد دینی جواب نداده ، تمام طرحهایش به شکست انجامیده .بین تمام ادیان ، فرقه و مذاهب هم تبعیض قائل شد اند. حتی شیعیان هم از تیغ رژیم در امان نیستند .رژیم  حتی سکولاریسم را به کفر تعریف می کند و همه می دانیم که چنین نیست . مردم ایران  اولین مبارزات آزادیخواهانه را در.107 سال پیش به پیش بردند از آن موقع هنوز به آزادی و دموکراسی نرسیده و تحت ظلم و فشار مستبدین هستند. مهممترین عامل شکست ایرانیان همان دستهای آخوندهاست که خود را روحانی دین می دانند و جز جنایت ، چیزی به ارمغان نیاورند و حتی دین اسلام را به نفع خودشان تعریف می کنند. حاکمان این رژیم از شرافت و انسانیت بویی نبرده اند .
دادگاههای غیر قانونی انقلاب ، برخی از هموطنان ما را یا به اعدام محکوم کرده و در آستانه اعدام قرار داده اند. سران رژیم همه را بیگناه اعدام کرده از فرزاد کمانگر ، فرهاد وکیلی ،مهدی اسلامیان ، علی حیدریان ، علی صارمی ، محمد آقایی ، جعفر کاظمی ، حسین خضری ، شیرین علم هولی از جمله زندانیان سیاسی بودند که بیگناه از دنیا رفتند و هر از گاهی برخی را در ملا عام در شهرهای مختلف با طناب دار، اعدام می کند .
اعدام حکم ضد بشری است که باید ملت ایران جلوی آن را بگیرد .نگذارید یک مشت آدمهای بی همه چیز فرزندان ما را اعدام کنند .همان خامنه ای که خود را نماینده خدا می داند عامل سرکوب مخالفان ، شکنجه ، اعدام ، تجاوز ، خشونت ، ترور وسفسطه انگیزی است تمامیت عامال اینها خدانشناسند و در بازداشتگاهها به بچه های مردم تجاوز کرده اند کاری کرده اند که طرف دست به خودکشی بزند بخصوص در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات کردستان به چندین پسر و دختر جوان سرزمین ما مامورین حرام لقمه تجاوز کردند .
آیا اسلام خامنه ای و عوامل زیر دست او این است؟ رژیم آخوندی بی رحم ، ظالم ، و در تروریسم که در طول تاریخ و در خاورمیانه بی سابقه بوده است که حتی صدام و هیتلر هم به اندازه اینها جنایت نکردند .قتلهای زنجیره ای در خارج از کشور از رهبران کرد، داریوش و پروانه فروهر را با دشنه به قتل رساندند .در کشور عراق صدها نفر از مبارزان از احزاب کرد و سازمان مجاهدین را دزدیدند و یا آنان را ترور کردند.
 آیا شماحقوق بشر را باور ندارید و حقوق انسانها برایتان مهم نیست حقوق شهروندان و ملت برایتان ارزشی ندارد.هر کس با حقوق بشر اسلامی این رژیم مخالف باشد یعنی با این حکومت هم مخالف است.
شماها دشمن این ملت هستید .من از سران رژیم و شخص خامنه ای می خواهم به عنوان یک جوان کرد بیش از این جنایت نکند ما لیاقت یک کشور آزاد و آباد را داریم و مطمئن هستیم که ادامه حاکمیت این رژیم جز عقب ماندگی بیشتر و فقر و فلاکت بیشتر برای اکثریت مردم و به غارت رفتن ثروت و اعتبارمردم چیزی دیگری در بر نخواهد داشت برای اقلیتی ناچیز که دست آویز انقلاب شده اند و خود را آخوند و آخوند زاده می نامند چیزی به ارمغان نخواهد آورد . نصیحت می کنم تا دیر نشده و دچار آتش خشم مردم نشده اید بهتر است کلیت رژیم به طور مسالمت آمیزا ستعفا نماید و کشوری را که 34 سال است اشغال کرده اید و بصورت  سه هزار میلیاردی دزدی می کنید و ثروت و سامان این ملت عظیم را به یغما برده اید و این همه جنایتها که کرده اید و هزاران فرزند را یتیم و هزاران نفر را شهید کرده اید باید از درگاه ملت ایران عذرخواهی کنید .ما مردمان ایران آن قدر با فرهنگ و تمدن هستیم که شاید شما ها را ببخشیم ولی هیچگاه فراموش  نمی کنیم .
من به عنوان یک انسان آزاده از مردمان آزادیخواه سوریه حمایت می کنم. از بشار اسد به عنوان یک جوان انتظار می رفت که جنایتهای  پدرش را تکرار نمی کرد ولی خودش هم جنایت کرد و هزاران نفر را کشته  هر روز صدها نفر از مردم بیگناه و بی دفاع سوریه قتل عام می شوند پس بزودی او هم دچار سرنوشتی همانند قذافی خواهد شد و همین طور از مردمان ایران عزیز می خواهم در کنار مردمان سوریه باشند و آنان را در ادامۀ مبارزه تشویق کنند. و تا سرنگونی رژیم اسد عقب نشینی نکنند .
رژیم  بر اساس منافع ملی عمل نمی کند عمق استراتژیکی خود را در سوریه و لبنان می بیند از حاکمان مستبد ایران خامنه ای می خواهم که نیروهای تروریستی سپاه قدس و عوامل تروریست را از خاک سوریه بیرون بکشد و بگذارد مردمان سوریه خودشان تصمیم بگیرند ، خودشان در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک سرنوشت خود را تعیین کنند .
حتی در کشتارهای مردم بی دفاع سوریه رژیم آخوندی مستقیما دست داشته و در قتل عام ها شرکت کرده است. هر دولتی که بخواهد از جنابتکاری مثل بشار اسد حمایت کند شریک جرم او محسوب می شود .
پیام من به عنوان یک زندانی سیاسی در زندان گوهردشت،
ملت شریف و آزادیخواه ایران ، 34 سال رژیم آخوندی بر ما مردمان ایران حاکم است اکنون روزی است که اشغالگران و ظالمان را از کشور خود بیرون کنیم .همه و همه ، یکصدا و یکجا برخیزیم .برخیزید که تا کی تحت ظلم و ستم های آنان باشیم .رژیم دیگر مستصل شده است بحرانهای اقتصادی ، گرانی و تورم آنقدر بالاست که که به حد غیر قابل تحملی رسیده است. دانشجویان ، دانش آموختکان ، کارگران ، مدارس،  بازیاریان و فرهنگیان ، صنعتکاران ، ادارجات همه و همه با هم ، دست در دست هم متحد شویم تا برای یک حکومت دموکراتیک و ایرانی آزاد قیام کنیم.
 از درون  زندان این پیام عظیم را به تمامی هم میهنان ایرانی ام از همۀ قشرها ، اقوام و مذاهب میدهم بدانید که حاکمان این رژیم روزهای پایانی خود را می گذرانند و خامنه ای کرسی قدرت را باید پس بدهد و آنها را از این مملکت بیرون خواهیم کرد. ما باید به حق و حقوق از دست رفته خود برسیم  و برای فضای باز و آزاد به خیابانها برویم و شعار آزادی و دموکراسی را سر دهیم .
ما از مرگ نمی ترسیم و هراس نداریم .حالا روزی است که تمام احزاب و گروهها ، تشکلات سیاسی با هم همکاری داشته باشند و متحد شوند و اتحاد یکپارچگی داشته باشند و از همه ملت ایران دعوت می شود که همه و همه اتحاد و برابری داشته باشند و یک حکومت آزاد و دموکراتیک تشکیل دهند .
درود بر همه عزیزانی که در راه آزادی به شهادت رسیدند و درود بر مردم ایران،
زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی
زندان گوهردشت کرج

ز “چاهکوه” در روستای چاهوی شرقی جزیره قشم،با حفره ها و دالان ها واشکال اعجاب آور در دیواره های خود ببینند را مبهوت می کند.

تنگه


 



تنگه شگفت انگیز “چاهکوه” در روستای چاهوی شرقی جزیره قشم،با حفره ها و دالان ها واشکال اعجاب آور در دیواره های خود ببینند را مبهوت می کند.
تنگه چاهکوه،پدیده ای شگفت از فرسایش سنگ های رسوبی زمین،در جزیره قشم واقع شده که کمتر معرفی شده و به همین دلیل کمتر مورد بازدید گردشگران قرار گرفته است.

دره یا تنگه چاهکوه،در بخش شهاب از توابع شهرستان قشم،دره ای به عمق 100 متر، نمایشی از فرسایش سنگهای رسوبی است.

این دره در 70 کیلومتری شهر قشم و در کنار روستای چاهوی شرقی،در بخش غربی ساحل شمالی جزیزه قشم قرار دارد و یکی از مهم ترین جاذبه های گردشگری جزیزه قشم است.
این دره شگفت انگیز،در دل کوه سنگی یکپارچه که به شکل ضربدر برش خورده قرار دارد .
چاهکوه در ابتدا عریض و با دیواره های بلند در برابر دیدگان مخاطب ظاهر می شود،ولی به تدریج از عرض آن کاسته تا جایی که عبور از میان آن دشوار می شود،این درحالی است که ارتفاع دیواره ها همچنان زیاد است و به همین دلیل داخل دره نور کمی وجود دارد.

دلیل نام گذاری چاهکوه،وجود جاده های است که در ابتدای دره حفر شده است ، چند چاه کم عمق و کانال هایی برای هدایت آب، از سوی اهالی روستای چاهو حفر شده و زیبایی این تنگه را دو چندان می کند.
از آنجا که با توجه به گرم وخشک بودن منطقه، آب شیرین ذخیره شده ارزش بالایی دارد،این چاهها محل ذخیره آب باران است.این کانال ها و چاهها، قدمتی باستانی دارند و از زمان های دور برای تامین آب شیرین اهالی این بخش از جزیره مورد استفاده قرار داشته است.
اينجا قشم است؛ جزيزه اي طبيعي، بكر و دست نخورده! فصل خوبي به قشم رفته بوديم؛ بله! اسفند به جنوب سفر كرده بوديم .آب و هوا معتدل و مرطوب است و مسافران نوروزي كم كم به اين ديار رهسپار مي شدند؛ برخي فقط به قصد خريد. برخي به قصد تفريح. گروه ما هم مانند هميشه هم به قصد سياحت آمده بود و هم به قصد خريد!


به هر حال در اين گزارش اگر بخواهيم از تجربيات گروه بگوييم، دستمان تنگ مي شود براي معرفي يكي از پديده هاي طبيعي اين جزيره آرام و پاك. اينجا هدفمان معرفي تنگه چاهكو است كه در ژئوپارك جهاني قشم واقع شده است.
اين تنگه به ماننده دره ستاره هاي قشم، به دستور خالق هستي بخش ساخته و پرداخته شده و چه نقشي زده است اين خالق طبيعت!
  • *ژئوپارك قشم
در امتداد درازاي جزيره قشم، رشته كوهي قرار گرفته كه ارتفاع آن به ندرت از ۳۰۰ متر تجاوز مي كند. طول اين رشته كوه كه از شرق به غرب در سراسر جزيره كشيده شده است، تقريباً مساوي با طول قشم و درحدود ۱۱۰ كيلومتر است.
كوه هاي قشم وضع و شكل كاملاً ويژه اي دارند. اين كوه ها از لايه هاي رسوبي افقي و موازي تشكيل شده اند به گونه اي كه پيگيري لايه هاي مختلف كوه در سراسر جزيره كاملاً ممكن است. تنها در ۲ نقطه، به دليل حضور گنبدهاي نمك، ترتيب و شكل قرار گرفتن لايه ها از حالت افقي خارج شده است.

در بخش غربي جزيره كه گنبد نمك (كوه نمكدان) قرار گرفته، ارتفاع اين لايه ها در اثر فشار گنبد افزايش يافته و به ۳۹۵ متر رسيده است. در بقيه ارتفاعات جزيره بلندي كوه ها در حدود ۲۰۰ متر است. در بلنداي اين ارتفاعات دشت هاي مسطحي قرار دارند كه پوشش گياهي بسيار خوب نيز دارند (مانند منطقه موسوم به بام قشم كه درختان كهنسالي در آن وجود دارد). اطراف اين كوه ها را ديواره هاي بلند فراگرفته اند كه در اثر باد و باران و دريا فرسايش يافته و شكل هاي بديعي به وجود آورده اند.
  • * نخستين ژئوپارك كشور در جزيره قشم
دشت ها، دره ها، سواحل و كوه هاي جزيره هم وضعي يگانه و كم نظير از نظر پوشش گياهي، حضور حيات وحش و وجود پديده هاي نادر زمين شناسي دارند.
بخش غربي جزيره قشم از بيشترين زيستگاه هاي با ارزش برخوردار است و پديده هاي زمين شناسي بسيار زيبا، بي نظير و عظيم در اين بخش جزيره به وفور ديده مي شود.
در اين بخش از جزيره علاوه بر گونه هاي گياهي و جانوري زيبا، كمياب و در خطر انقراض كه در سطح ملي و همچنين جهاني از ارزش بسياري برخوردارند، پديده هاي زمين شناسي نادر و بي مانندي نيز وجود دارند كه هريك به تنهايي جذابيت و زيبايي خاص دارند.
Eigenes Fenster

مجسمه هاي طبيعي و نقش برجسته هاي پراكنده، چين خوردگي ها و كوه هاي شگفت آور، سطوح تخت و صفه ها در ارتفاعات، ستون هاي حاصل از عوامل فرسايش، برجستگي ها و فرورفتگي هاي به وجود آمده از هوازدگي، مخروط افكنه ها و قطعه هاي فروافتاده در پاي ارتفاعات، كوهسرها و هيكل هاي كه دست هنرمند طبيعت به تازيانه باد و باران پديد آورده، تنديس هاي اعجاب آوري كه در شكل هاي مختلف همچون لاك پشت، سگ، مارمولك، اسب آبي يا حتي چهره آدمي در حال خشم و فرياد و… همه و همه بخش بزرگي از طبيعت مسحور كننده قشم هستند و از جاذبه هاي كم نظير طبيعت گردي اين جزيره به شمار مي روند.

در سواحل جنوبي بخش غربي جزيره از بندر ماهيگيري سلخ تا روستاي كاني ـ يعني در فاصله ۳۰ كيلومتري از ساحل جزيره ـ روستا، مزرعه و هيچ نوع تمركز و تجمع انساني وجود ندارد. در بخش غربي جزيره، حضور انسان و فعاليت هاي دامداري و كشاورزي از زمان هاي قديم بسيار ناچيز بوده است و هم اكنون نيز قابل توجه نيست. در اين بخش از جزيره پديده هايي وجود دارند مانند جنگل هاي حرا، گنبد نمك، غارهاي نمك، چشمه هاي آب معدني، تنگه چاهكو، تنگ عالي، بام قشم، دره تنديس ها، كلات كشتاران و ده ها تخته سنگ و صخره با شكل هاي عجيب و غريب.
با توجه به غناي طبيعي و قابليت هاي تنوع زيستي جزيره و بويژه بخش غربي آن است كه نسبت به حفاظت اين بخش اقدام جدي به عمل آمد و نزديك به ۵۰۰ كيلومتر مربع از آن براي يك منطقه حفاظت شده با عنوان ژئوپارك در نظر گرفته شد.
موقعيت و ويژگي هاي زمين شناسي جزيره قشم و وجود پديده هاي بسياري از آثار نادر زمين شناسي دليل بسيار قانع كننده اي بود كه حفاظت از بخش غربي جزيره به شكل ژئوپارك صورت گيرد.
  • * تنگه چاهكوه
تنگه شگفت انگيز چاهكو در روستاي چاهوي شرقي جزيره قشم، با حفره ها و دالان ها و اشكال اعجاب آور در ديواره هاي خود بيننده را مبهوت مي كند. نظير اين پديده زمين شناسي در آلمان، انگليس، چين، آمريكا و چند كشور ديگر وجود دارد.
تنگه چاهكوه، پديده اي شگفت از فرسايش سنگ هاي رسوبي زمين، در جزيره قشم واقع شده كه كمتر معرفي شده و به همين دليل كمتر مورد بازديد گردشگران قرار گرفته است.
دره يا تنگه چاهكو، در بخش شهاب از توابع شهرستان قشم، دره اي به عمق ۱۰۰ متر، نمايشي از فرسايش سنگ هاي رسوبي است. اين دره در ۷۰ كيلومتري شهر قشم و در كنار روستاي چاهوي شرقي، در بخش غربي ساحل شمالي جزيره قشم قرار دارد و يكي از مهم ترين جاذبه هاي گردشگري جزيره قشم است.
اين دره شگفت انگيز، در دل يك كوه سنگي يكپارچه كه به شكل ضربدر برش خورده قرار دارد. چاهكو در ابتدا عريض و با ديواره هاي بلند در برابر ديدگان مخاطب ظاهر مي شود، ولي بتدريج از عرض آن كاسته تا جايي كه عبور از ميان آن دشوار مي شود اين درحالي است كه ارتفاع ديواره ها همچنان زياد است و به همين دليل داخل دره نور كمي وجود دارد.

اين دره از چهارسو، چهارتنگه دارد كه در جاهايي ديواره ها به هم مي رسند و فاصله ۲ ديواره از هم شايد به حدود
نيم متر برسد. به نظر مي رسد اين دره و دره هاي مشابه اطراف آن مربوط به شكستگي هاي طاقديس بزرگي باشند كه بر ايجاد گنبد نمكي نمكدان هم نقش داشته است.
جنس سنگ هاي چاهكو، از سنگ هاي رسوبي موسوم به سنگ هاي آهكي و مربوط به رشته كوه زاگرس مي شوند كه جزو يكي از ۳ گروه سنگ هاي موجود در طبيعت (رسوبي، آذرين و دگرگوني) قرار مي گيرد.
در ديواره هاي دره چاهكو، فرسايش آبي و انحلال، شيارهاي عميق و طويل و انواع حفره هاي عدسي، قاشقي و كروي شكل را حفر كرده اند. وجود شيارها و خطوط فرسايش موازي و همچنين حفره و طاقچه بر بدنه عمود اين دره و نيز وجود جوي هاي سنگي در كف دره، موجب شده تا تنگه چاهكو به اعجاب تبديل شود. طرح ها و اشكالي كه روي ديواره هاي اين تنگه زيبا نقش بسته هر بيننده اي را تحت تاثير قرار مي دهد. اشكالي كه خيال انگيز و روياگونه اند و مانند آثار هنري ارزشمندي شده اند كه به دست هنرمند توانايي به وجود آمده اند.
باد، آب باران و بارش هاي سيل آسا و شديد از مهم ترين دلايل وجود اين حفره هاي زياد در ميان ديواره چاهكو است. سنگ هاي چاهكو داراي آهك يا بي كربنات كلسيم است كه اسيد آب باران دليل حل شدن آنها و ايجاد شكاف ها و حفره هاي كوچكي در ميان آنها شده و اين حفره ها در طول چند ميليون سال بزرگ تر شده و تبديل به دالانه هاي جالبي شده اند. در اين ميان، جاري شدن آب در زمان بارندگي، زيبايي اين دره را دوچندان مي كند.
  • * شيب هاي v شكل
در حوالي روستاي چاهو در كناره شمالي بخش غربي جزيره، دودره عمود برهم با ديواره هاي عمودي بلند ديده مي شوند كه مورفولوژي شبه كارستي را نشان مي دهند. در كف يكي از دره ها كه امتداد تقريباً شمالي ـ جنوبي دارد حفره هاي كم عمق و نيمه عميق چاه مانندي وجود دارند كه محل انباشت و ذخيره آب هاي جاري شده در دره ها بوده و مورد استفاده اهالي منطقه قرار مي گيرند.
ورودي دره شمالي جنوبي از سمت شمال عريض تر و كم شيب تر است و شكل كمابيش u مانندي را نشان مي دهد. هرچه به سمت جنوب پيش مي رويم دره كم عرض تر شده. شيب آن افزايش مي يابد و در انتها به شكل V درآمده و صعب العبور مي شود. اين مشخصات نشان دهنده سيلابي بودن دره است.
ديواره هاي دره شيارها و خطوط فرسايشي موازي متعددي را نشان مي دهند كه بعضاً اين شيارها عمق بيشتري پيدا كرده و فرم هاي قاشقي يا قيفي را به خود مي گيرند.

جنس ديواره ها عمدتاً از ماسه سنگ آهكي سست بوده و به دليل وجود ميان لايه هاي مارن قرمز، سيلت و آهك شاهد انحلال و فرسايش هاي شديد در اين بخش ها هستيم به گونه اي كه در تمامي طول ديواره دره حفره ها متعدد كوچك و بزرگ نمايان هستند. به نظر مي رسد چاه هاي كم عمق آب كه مورد استفاده اهالي قرار مي گيرد از سوي دست حفاري شده اند اما اين حفاري در ادامه حفره هاي انحلالي عميق صورت پذيرفته و درواقع كار طبيعت از سوي بشر تكميل شده است. همچنين در طول دره اصلي و دره عمود بر آن كانال باريك جوي مانندي ديده مي شود كه ظاهراً براي هدايت و انتقال آب دره ها به داخل چاه حفر شده است.
اين تنگه به دليل دارا بودن ديواره هاي عمودي نسبتاً مرتفع، وجود شيارها و خطوط فرسايش موازي و عميق و همچنين انواع حفره هاي نيمه كروي و بيضوي از زيبايي ويژه اي برخوردار است.
  • * توسعه چاهكوه قشم و
نگاه ملي
گردشگران چاهكوه به گفته معاون امورسياحتي سازمان منطقه آزاد قشم، جنسي عام به مانند ساير گردشگران ندارند.آنها يا محقق اند يا دلباخته طبيعت. به همين دليل ساخت تاسيسات گردشگري به منظور حفظ جاذبه هاي طبيعي اين تنگه به راحتي امكانپذير نيست.
محمد ابراهيم لاريجاني مي گويد: تنگه چاهكوه يكي از جاذبه هاي ژئوپارك قشم است و تاكنون اقدام هايي در حد تاييد سازمان يونسكو در اين تنگه انجام شده است.
وي در ادامه مي افزايد: ساخت جاده به طول ۴ كيلومتر، ساخت سرويس بهداشتي، نصب چند تابلو آموزشي و زيست محيطي، نصب سطل زباله، ساخت پاركينگ و داير كردن كيوسك نگهباني از جمله اقدام سازمان منطقه آزاد قشم دراين تنگه گردشگري به شمار مي آيد.

وي شناخته شدن ژئوپارك قشم را به عنوان يكي از ژئوپارك هاي مهم و توريستي دنيا نيازمند نگاه ملي مي داند و مي گويد: درآمد كشور چين از ۸ ژئوپارك خود كه به ثبت جهاني رسيده ، چندين برابر درآمد نفتي ايران است؛به يقين براي رسيدن چنين وضعي بايد تمام ارگان هاي مانند محيط زيست، وزارت علوم، سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي، سازمان زمين شناسي، و غيره به كمك منطقه آزاد قشم بيايند.
لاريجاني تعداد بازديد كننده هاي تنگه چاهكوه را درايام نوروز ۴۶ هزار نفر اعلام مي كند و مي افزايد: پارسال حدود ۶۰ هزار نفر از اين جاذبه ديدن كردند، اما برنامه ما اين است كه اين تعداد در ۵ سال آينده به ۶۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر برسد.


  • * چرايي اسم چاهكوه
در پايان اين گزارش بدنيست به دليل نامگذاري چاهكوه اشاره كنيم و بگوييم كه دليل نامگذاري چاهكو، وجود چاه هايي است كه در ابتداي دره حفر شده است. چند چاه كم عمق و كانال هايي براي هدايت آب، از سوي اهالي روستاي چاهو حفر شده و زيبايي اين تنگه را دوچندان مي كند. از آنجا كه با توجه به گرم و خشك بودن منطقه، آب شيرين ذخيره شده ارزش بالايي دارد، اين چاه ها محل ذخيره آب باران است. اين كانال ها و چاه ها، قدمتي باستاني دارند و از زمان هاي دور براي تامين آب شيرين اهالي اين بخش از جزيره مورد استفاده قرار داشته است