«جان درایدن» ادیب بریتانیایی در مقاله ی مشهورش درباره‌ی «مبانی و جریان طنز» می‌نویسد: «چقدر ساده‌ است خطاب کردن کسی با الفاظی چون رذل و پست؛ ولی آیا در این کار لطافتی موجود است؟ و در عوض چه سخت است آدمی را احمق، نادان و فرومایه جلوه دهی بی آنکه این لغات فاش را به کار ببری.» درایدن این رساله را در سال ۱۶۹۳ میلادی منتشر کرد. او مشخصه‌های یک طنز ادبی ظریف و در عین حال برنده را چنین برمی شمرد: « تفاوت عظیمی‌ست میان سلاخی کردن شلخته با ضربتی دقیق و حساب شده که سر را از تن جدا می‌کند ولی آن را بر سر جای خودش نگه می‌دارد.»
هادی خرسندی
هادی خرسندی
این عبارات درایدن، نمایانگر مؤلفه‌های بنیادین یک طنز اصیل ‌است. ژانری از ادبیات که زبان بذله‌گویی و شوخ‌طبعی را بر می‌گزیند با این قصد که نقصان کردار بشری در حیطه‌ی فردی و اجتماعی را هویدا کند. آرمان این ژانر ادبی، تنبیه، بازسازی و چیرگی بر کاستی‌های یک شخص یا یک جامعه است و نویسنده از این منظر گاه عقاید سیاسی و اجتماعی‌‌اش را هم بیان می‌کند. از سوی دیگر بنا بر تأکید درایدن، این شیوه علاوه بر وجه انتقادی و خنده‌آور بودنش، از فاش‌گویی و اشاره‌ی مستقیم مبراست. به این ترتیب یک نویسنده‌ی طنزپرداز قادر است چهره‌ی مخاطبش را خندان کند و در همان‌حال بی‌هیاهو زخمش بزند.
طنز و به خصوص طنز منظوم تاریخچه‌ای دارد دست کم دوهزار ساله. از زمانی که جوونال، شاعر دومین سده‌ی میلادی، در رساله‌های منظوم «طنزیات‌»اش، اصطلاح کنایه‌آمیز «نان و سیرک» را برای تاختن به فساد اخلاقی و اجتماعی امپراتوری روم ابداع کرد، تا آن وقتی که الکساندر پوپ، شاعر انگلیسی قرن نوزدهم با سرودن منظومه‌ی « یورش بر طره» نخوت و سبک‌مغزی اعیان آن روزگار انگستان را به ریشخند گرفت.
از اشعار کلاسیک و طنزآمیز جاناتان سویفت در نقد مذهب و سیاست تا شعر سیاه و تلخ جان بتجمن که جنگ های بشر در دنیای مدرن را تمسخر می‌کند.
شعرانه، نشر باران، جلد اول از سروده های هادی خرسندی
شعرانه، نشر باران، جلد اول از سروده های هادی خرسندی
امروز اما گستردگی رسانه‌ها، پیشرفت فناوری و دسترسی همه‌گیر و جهانی به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، سویه‌ی نگاه طنز ادبی را هم به دنیای پهناورتری سوق داده‌ است. اگر تا پیش از این طنزپردازان ستم‌پیشگی ارباب سیاست و اصحاب مذهب و سلطه‌جویی حاکمان را نشانه ‌می‌گرفتند، امروز با گستره‌ی وسیعی از مسائل سیاسی و اجتماعی مواجه‌اند، که گاه موقعیتهایی آبزورد را رقم می‌زنند. مواردی مانند بمب هسته‌ای، نژادپرستی، مواد مخدر، سنت های منسوخ شده، آلودگی هوا، حقوق زنان و مسائل حقوق بشری.
در این زمانه‌ی بی‌ثبات و آشفته، طنز به عنوان یکی از قدرتمندترین ابزارهای موجود، قادر است در ذهن مخاطب نفوذ کند و حتی سویه‌ی نگرش او را هم تغییر دهد. یک شعر طنز می‌تواند از یک گزارش خبری، که برای مخاطب خشک و کسالت‌بار جلوه می‌کند، روایتی زنده وسرگرم کننده بیافریند و توجه طیف وسیعی از مخاطبان را به سوی آن موضوع جلب کند. بر همین اساس یک طنزپرداز بیش از آنکه به خلق اثری هنری بیندیشد، لازم است تا خود را در جایگاه مخاطب بینگارد و در درک و حس مسائل سیاسی و اجتماعی همراه او شود.
هادی خرسندی، شاعر ایرانی از این دست طنزپردازان است. او حالا نزدیک به چهار دهه است که اشعاری در طنز مطبوعاتی می‌سراید و با پی‌گیری بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی ایران، تاریخ پس از انقلاب ۵۷ را با سروده‌های انتقادی طنزآمیزش روایت می‌کند. او نام این سروده‌ها را «شعرانه» گذاشته و پس از سال ها مجموعه‌ای از آنها را در کتابی با همین عنوان گرد آورده است. این کتاب به تازگی و به یاری نشر باران منتشر شده‌است.
«شعرانه»‌های هادی خرسندی در این دفتر، بر پهنه‌ی گسترده‌ای از مسائل سیاسی – اجتماعی ایران سایه افکنده و روایتگر حوادث تلخ و شیرین بر آمده از آن شده ‌است. برخی از این سروده‌ها با وجود آنکه به برهه‌ای خاص متعلق‌اند و برخاسته از خبری ویژه‌اند، اما مرور آنها خاطرات زنگارگرفته‌ی یک نسل‌ را دگرباره جلا می‌دهد و تاریخ سپری‌شده را به یادشان می‌آورد. مثلا در سروده‌ی «اسم شب» شاعر به قول خودش به «بهار انقلاب» در تهران رفته ‌است، زمانی که جواز عبور و مرور شبانه، آگاهی از «اسم شب» بوده‌ است:
اسم شب هر چه هست بی خبرم
آمدم نان بگیرم و ببرم
خانه ام در همین خیابان است
به گمانم که اسم شب نان است
نه، گمان می کنم وطن باشد
اسم ایران خوب من باشد …
سروده‌های هادی خرسندی، نمونه‌های از یک طنز تمام عیارند. به این معنا که بر نمودار اسلوب طنز واقع‌اند و این همخوانی فارغ از همراهی مخاطب با جهت فکری و نگاه سیاسی شاعر است. این شعرانه‌ها بذله‌گو و خنده‌آورند، سویه‌های انتقادی و اعتراضی دارند و از شگردهای طنزپردازی برای پوشاندن پیام شعر بهره‌منداند. این شگرد که در ادبیات انگلیسی با نام آیرونی (Irony) شناخته می‌شود در متون آهنگین فارسی با آرایه‌های ادبی گوناگونی مانند کنایه، مجاز، غلو، تجاهل‌العارف و ایهام متناظر درآمیخته. این ترفند ادبی در حقیقت بیان کنایه‌وار چیزی‌ست با اراده‌ی تداعی معنایی دیگر. اشعار هادی خرسندی لبریزند از این طعن‌واره‌ها و نیشخندها: ابیات و واژگانی که با تردستی زیرکانه به لطافت طبع شاعر آغشته شده‌ و نقد گزنده‌ی او را لابه‌لای کنایه‌ها و تمسخرهای ادیبانه‌اش مستور کرده‌اند:
ای دروغ، ای جریده‌ عالم
اولین سردبیر تو آدم
در جهان برترین رسانه تویی
صاحب هرچه چاپخانه تویی
ماهواره به اعتبار شما
پر درآورده و پریده هوا
تو جهان را نگاه و تفسیری
همگان را صدا و تصویری
تو نبودی اگر، رساله نبود
خبر و عکس و سرمقاله نبود
خفقان می‌گرفت دنیا را
«راست» می‌خورد کله ما را
و یا در ابیاتی دیگر با «نعل وارونه زدن» و ارائه‌ی توصیفی دگرگونه از حقیقت، موضوع مورد نقد را برجسته تر می‌کند. نمونه‌ی این اشعار سروده‌ای‌ست با نام «السلام علیک یا قاتل». این شعر «به مناسبت استقبال رسمی از علی وکیلی راد یکی از قاتلان شاپور بختیار» (آخرین نخست‌وزیر ایران پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷) سروده شده‌است:
بلبلی گشت از قفس آزاد
بلبلی نام او وکیلی راد
قاضی دادگاه پاریسی
بیخودی گفت او بود جلاد
کنج زندان پرنده کوچک
بی‌گنه بود و رفته‌ بود از یاد
بود مثل پری غمگینی
از تبار فروغ فرخزاد
بازگشته فرشته‌ای به بهشت
نشده منتظر برای معاد
به‌خدا بی‌گناه تر از او
نتوان هیچکس ز مادر زاد
«طنز موقعیت» و روایت رخدادهای غیرمنتظره از دیگر شیوه‌های طنزپردازی هادی خرسندی‌ست و خنده‌ی زاییده از این اشعار هم خنده‌ای ست از سر درد و حسرت:
شوهر من هست عضو منکرات
لیک اخبار خوشی دارم برات
او نخواهد یافت در اینجا حضور
رفته با هیأت به شهری دورِ دور
یک زنی کرده زنا در آن دیار
رفته این هیأت برای سنگسار
شوهر من هم رییس هیأت است
پس ترا کلی در اینجا مهلت است
پارودی‌ و نقیضه‌پردازی از شعر شاعران کلاسیک و معاصر، شگرد دیگری‌ست که شاعر به کرات از آن بهره برده‌ است. مثلا شعر «بگذر از نی» نظیره‌ای از شعر مشهور مولوی ست و شرح دگرگونه‌ای از دورافتادن شاعر از زادگاهش است و یا «پریای شاتره» که نقیضه‌ی منظومه‌ی «پریا» اثر احمد شاملوست.
زار و زار گریه میکردن پریا
مث ابرای بهار گریه میکردن پریا
پریای نازنین
اگه نُه ساله شدین
توی هر حجله، یه مرد بیقرار
واستاده به انتظار
اگه فریاد بکشین هوار کنین
اگه فکر کنین یه جور فرار کنین
جوابش از سوی داماد کتکه
هدیه ی عروسیتون مشت و چکه
پریا عروسیه دامادیه
پریا از نظر قانون شرع این یه امر عادیه
«شعرانه»‌ هادی خرسندی را می‌توان حدیث روزگار رفته بر او و سرزمینش دانست. هادی خرسندی در سروده‌هایش یاد دوستی‌ها و دلبستگی‌هایش را زنده می‌کند، با افسوس شاعرانه تلخ‌خند می‌زند و قصه‌ی دلتنگی و هجران تمامی تبعیدیانِ ناگزیر را با زبانی دگرگونه مکرر می‌کند. اما در همان‌حال به هم‌تبارانش نهیب بیداری و آگاهی می‌زند:
بچه‌ها این، خانه اجدادی است
گشته ویران تشنه آبادی است
خسته از شلاق استبدادی است

مرهم دردش کمی آزادی است