نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه

سخنرانی حسین روازاده در مسجد حجت بن الحسن تهران -



 
 زمانیکه بنده در بیمارستان میلان شاغل بودم، یک بیماری رو آورده بودند به بخش ما که مشکوک به سرطان پروستات بود. داشتند ایشون رو می بردند اتاق عمل که بنده به پزشک معالج بیمار گفتم دست نگه داره و اصلاً نیازی به جراحی نیست. به همه گفتم صبر کنید تا من بیام.

بنده بخاطر تربیت اسلامی ای که دیده بودم و آشنایی که با طب سنتی خودمون داشتم، پاشدم رفتم سریع وضو گرفتم، و به اندازه یک بند انگشت تربت کربلا گذاشتم روی انگشت اشاره ام و مقعد بیمار رو معاینه کردم. دیدم کوچکترین اثری از غده یا برجستگی دیده نمیشه. انگشت اشاره ام رو درآوردم و اینبار انگشت شصتم رو فرو کردم و باز هم چیزی رو تشخیص ندادم. یک نگاهی به بالا کردم و تو دلم با بغض گفتم یا سیدالشهدا، بنده خودت رو در میلان هم شفا دادی؟! [گریه حضار]

 به پزشک طرف گفتم ایشون سالم هستند. یارو برگشت گفت غیر ممکنه! خودش دستکش دستش کرد و بیمار رو معاینه کرد و دید بله، حق با بنده است. خیلی این واقعه در انجمن های پزشکی ایتالیا سر و صدا کرد. حالا بیشتر بخاطر وضو بود یا تربت آقا اباعبدالله، نمی دونم! اما بیست سال بعد از اون ماجرا، هنوز که هنوزه رئیس بیمارستان میلان برام ایمیل میزنه که حسین آقا! یک محموله خاک کربلا بفرست.

 برید تحقیق کنید، تا ببینید بیمارستان میلان تنها بیمارستانی در کل اروپا است که فوتی پروستاتی ندارند. هنوز خیلی مانده تا علم روز پی به خاصیتها و شفا بخشی طب سنتی ما ببره. همین درمان رو بنده در بیمارستان دی تهران مطرح کردم که آقایان علاقه ای نشون نداند و الآن نتیجه اش رو داریم می بینیم.
=============
جلسه پرسش و پاسخ:
[یکی از حضار]: آقای دکتر اگه خاک کربلا دم دست نداشتیم چیکار کنیم؟

اگر تربت کربلا نداشتید، دو بند انگشت از خاک امام رضا بذارید، با تقریب بسیار خوبی همان اثر رو داره"

سخنرانی حسین روازاده در مسجد حجت بن الحسن تهران - دی ماه 1391
 
 تصاویر هوایی از مناطق زلزله زده‌ی استان بوشهر

























  hadavi mohammad amin 11042013  محمد امین هادوی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، در نامه ای به رئیس قوه قضاییه با یادآوری مسئولیت وی و با شرحی از بازجویی ها از وی خواسته است: قاضی مستقل و شجاعی را مامور فرمایید تا به شکایت اینجانب از بازجویم با نام های مستعار مهدوی- طیبی و شکایت دیگر متهمان از بازجویان نهادهای امنیتی- اطلاعاتی رسیدگی عادلانه نموده و پس از اثبات آنها را که به ادعایشان خدای متهمان در بازداشتگاه ها هستند به اشد مجازات محکوم نمایید.
، این زندانی سیاسی، فرزند اولین دادستان کل انقلاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در نامه ی خود تصریح کرده است: متاسفانه برخورد قضات شما با این بازجویان برخورد مادون با مافوق است و این افراد فعال مایشاء هستند. خود دستگیر می کنند خود بازجویی می کنند و در مواردی شکنجه می کنند و خود نیز حکم صادر می کنند و قضات شما که باید مستقل باشند و بر اساس شرع و قانون حکم صادر کنند تابع بی چون و چرای خواست و اراده اینگونه افراد هستند. در موردی این فرد هنگام دستگیری متهمی به وی گفته ۱۰ سال حکم به تو می دهند و در نهایت هم همین حکم با امضا قاضی برای وی صادر شده و برای خود من هم چنین پیش آمد. علاوه بر قضات که تابع آنها هستند، سازمان زندان ها نیز هیچگونه اطلاعی از بندهای اختصاصی آنها همچون بند ۲۰۹- ۲۴۰ اطلاعات و بند ۲ الف سپاه ندارند و نمی دانند در آنجا چه می گذرد.
محمدامین هادوی در مهرماه ٨٩ به علت انجام فعالیت هایی همچون مراجعه به منزل شهدای جنبش سبز و ارتباط و ملاقات با فعالان و رهبران جنبش سبز بازداشت و از سوی قاضی پیرعباسی به تحمل شش سال حبس محکوم شد. او در دوران بازداشت به مدت ۶٠ روز دست به اعتصاب غذای تر زد، در اعتراض به اینکه ماموران امنیتی جهت تحت فشار قرار نهادن وی، فرزندش را نیز بازداشت کرده بودند.
متن کامل نامه وی به رئیس قوه قضاییه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
جناب آیت الله صادق لاریجانی

سلام علیکم
بنا نداشتم تا زمانی که در زندان هستم در مورد آنچه در بازداشتگاه های امنیتی و اطلاعاتی بر من و نیز دیگر زندانیان سیاسی گذشته و قانون شکنی ها و اقدامات خلاف قانون و خلاف شرعی که صورت گرفته و می گیرد مطلبی خدمتتان بنویسم و قصدم این بود که پس از آزادی مشروح آن را برایتان قلمی کنم. ولی روز یکشنبه ۲۷/۱۲/۹۱ اتفاقی افتاد که شاید ننوشتن آن برای شما گناهی را نیز برای من به همراه داشته باشد لذا علیرغم قصد قبلی خلاصه ای را به اطلاعاتان می رسانم.
روز ۲۷ اسفند ۹۱ هنگامیکه در حال برگشت از بهداری زندان اوین به بند ۳۵۰ بودم در طول راه برای اولین بار در این مدت پانزده ماهه اخیر که در بند هستم با بازجوی خود که آن زمان خود را سید احمد طیبی معرفی می کرد و اینک به نام مهدوی مشهور است (و احتمالا هر دو نام مستعار هستند) مواجه شدم، وی بنده را صدا زد و چنین اظهار داشت:
- تو تا ۵ سال دیگر اینجا هستی و تا آخر این مدت من نمی گذارم که بیرون بروی – پس از ۵ سال هم که حکم فعلی تو تمام شد دوباره تو را به اینجا (بند ۲۰۹) بر می گردانم.
- تا آخر عمر نمی گذارم که راحت زندگی کنی مگر اینکه با ما همکاری کنی – اگر همکاری کنی همین فردا آزادت می کنم و اگر همکاری نکنی تا اخر عمر نمی گذارم آب خوش از گلویت پایین برود.
در پاسخ به وی گفتم اینکه برای من چه اتفاقی بیفتد در دست خداست نه شما و اینکه معلوم نیست که تا آن موقع کجا باشی و چه کاری بتوانی انجام دهی اگر خدا بخواهد من فردا آزاد می شوم و تو هیچ قدرتی برای نگهداری من نداری و شاید دیگر تو هم نباشی، وی در جواب گفت: من اگر هم از این مسئولیت رفتم به فرد بعدی می گویم که همین اقدامات را با تو انجام دهد. وی این مطالب را از موضعی کاملا متکبرانه و قلدرمآبانه و لات منشانه که جزء رفتار و کردار عادی وی است بیان می کرد، شما خود در مورد این نوع برخورد قضاوت کنید.
من تا قبل از اینکه بازداشت شوم و خود مستقیما برخوردهای بازجویان را ببینم بسیاری از مطالبی را که در مورد نوع برخوردهای بازجویان گفته می شد نمی توانستم بپذیرم، ولی اینک به عنوان کسی که به مدت ۱۴۷ روز در سلول های انفرادی و تحت بازجویی اینگونه بازجویان بوده ام و همه چیز را از نزدیک دیده ام هر عملی را از آنان محتمل می دانم. متاسفانه برخورد ضعیف دستگاه قضایی با بازجویان به نحوی بوده و هست که بازجوها احساس خدایی می کنند و از این موضع صحبت می کنند. برخی از آنها در ضمن بازجویی در جواب متهم که نام خدا را بر زبان می آورد گفته اند در اینجا خدا من هستم، شما در مورد مطلبی که این شخص به من گفته قضاوت کنید که اینها حرف “بنده خداست” یا حرف کسی است که “خدا را بنده نیست”.
متاسفانه برخورد قضات شما با این بازجویان برخورد مادون با مافوق است و این افراد فعال مایشاء هستند. خود دستگیر می کنند خود بازجویی می کنند و در مواردی شکنجه می کنند و خود نیز حکم صادر می کنند و قضات شما که باید مستقل باشند و بر اساس شرع و قانون حکم صادر کنند تابع بی چون و چرای خواست و اراده اینگونه افراد هستند. در موردی این فرد هنگام دستگیری متهمی به وی گفته ۱۰ سال حکم به تو می دهند و در نهایت هم همین حکم با امضا قاضی برای وی صادر شده و برای خود من هم چنین پیش آمد. علاوه بر قضات که تابع آنها هستند، سازمان زندان ها نیز هیچگونه اطلاعی از بندهای اختصاصی آنها همچون بند ۲۰۹- ۲۴۰ اطلاعات و بند ۲ الف سپاه ندارند و نمی دانند در آنجا چه می گذرد.
من تا قبل از اینکه بازداشت شوم برایم سخت بود شرح بازجویی ها و برخوردهای غیرانسانی، غیر اخلاقی و غیر شرعی که در نامه های افرادی چون عبدالله مومنی و شکایت نامه ۲۶ نفر از زندانیان سرشناس حوادث پس از انتخابات تحت عنوان “ما شکنجه شده ایم” از رفتارهای غیرقانونی صورت گرفته توسط بازجویان در بازداشتگاه های امنیتی ۲۰۹ و ۲ الف در اردیبهشت ۹۰ منتشر شده بود را باور کنم ولی اینک پس از تحمل ۱۴۷ روز سلول انفرادی و ۴۴۰ روز حبس در بند ۳۵۰ و دیدن زندانیان دیگر به یقین رسیده ام که آنچه در نامه های افراد فوق الذکر آمده تنها جزیی کوچک از وقایع دردناکی بوده است که در بازداشتگاه ها و بازجویی ها می گذرد که قطعا به اطلاع شما و سایر مسئولان کشور رسیده است. ماجرای تلخ کهریزک و مرگ ستار بهشتی تنها نمونه هایی از این موارد بود که ناخواسته آشکار شد و چون عوامل آن پشتوانه دستگاه های اطلاعاتی را نداشتند ماجرا از کنترلشان خارج شد.
النهایه گفتنی آنکه، همین بازجو (مهدوی) با این ویژگی ها مسئول تیم بازجویی اعضاء نهضت آزادی است که انواع توهین ها، تهمت ها و افتراها را نسبت به آنها نیز روا داشته است همانطور که در مدت بازجویی بنده نیز هرچه توانست و خواست نسبت به والد بزرگوارم، برادرانم، همسرم و فرزندانم می گفت و انواع تهدیدها که برخی از آنها را همچون دستگیری فرزندم و تهیه پرونده قضایی برای پدرم نیز عملی کرده است. شما به خوبی می دانید که بسیاری از این افراد از مبارزین قبل از انقلاب و سابقون در نهضتی بوده اند که انقلاب اسلامی حاصل آن بود و به دلیل همین فعالیتهایشان مغضوب رژیم گذشته بوده اند، آیا سزاوار است با چنین افراد و علاقمندان و بستگان آنها بدترین رفتارها صورت گیرد. مگر این دستور الهی نیست که: ” و لایجرمنکم شنان قوم علی لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی (مائده ۸)
جناب آیت الله لاریجانی

با توجه به مطالب فوق تقاضا دارم قاضی مستقل و شجاعی را مامور فرمایید تا به شکایت اینجانب از بازجویم با نام های مستعار مهدوی- طیبی و شکایت دیگر متهمان از بازجویان نهادهای امنیتی- اطلاعاتی رسیدگی عادلانه نموده و پس از اثبات آنها را که به ادعایشان خدای متهمان در بازداشتگاه ها هستند به اشد مجازات محکوم نمایید.
محمدامین هادوی بند ۳۵۰ زندان اوین
۲۷/۱۲/۹۱

فرّخ حیدری: مشایی، "کلک مرغابی" احمدی نژاد؟


او در تمام سفرها و دیدارهای مهم داخلی و خارجی در کنار احمدی نژاد حضور دارد و برای دیدارهای بسیار مهم رسمی و غیر رسمی، نماینده تام الاختیار دولت جمهوری اسلامی میباشد


فضای غالب سیاسی کنونی نشان دهنده پیچیدگی طرح فریب و مانورهای گمراه کننده تیم امنیتی احمدی نژاد است که چگونه و با چه حیله گری با ایجاد فضای اغتشاش ذهنی، همه نگاه ها را روی "رحیم مشایی" متمرکز کرده و در واقع با این "کلک مرغابی" همه تیرهای مخالفین و رقبایش را به سمت هدفی متحرک و غیر واقعی، منحرف کرده و به هدر میدهد... سوال مهم البته این است که کاندید اصلی تیم احمدی نژاد در این انتخابات چه کسی میتواند باشد؟
*****
حدود دو ماه به "انتخابات" ریاست جمهوری اسلامی باقی مانده و محافل مختلف و متضاد سیاسی داخل و خارج از کشور بطور روزافزونی، به بحث و گمانه زنی در این باره میپردازند. البته طیف گسترده اپوزیسیون رژیم اسلامی در تبعید و حتی بخش بزرگی از فعالین سیاسی در میهن اسیرمان ایران، از دیرباز و بدرستی، انتخابات در جمهوری اسلامی را اساسآ "نمایشی" و فاقد مشروعیت اجتماعی و مغایر با معیارها و فرایندهای دمکراتیک دانسته و میدانند. بخصوص با در نظر گرفتن شیوه تعیین کاندیداهای مجاز برای ورود در این پروسه باصطلاح انتخابات - که طی سه دهه اخیر تمامآ افراد خودی، مطیع ولایت و کارگزار همین رژیم جور و جنایت بوده اند - هیچ تردیدی در نمایشی بودن رای گیری و هیچ و پوچ بودن رای و نظر جمهور مردم، نبوده و نیست.

هرچند مجموعه بیش از سه دهه انتخابات مختلف در خیمه و خرگاه نظام آخوندی، همواره حول محور اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه (یا بقول خودشان عمود خیمه نظام) انجام گرفته است و همگی داوطلبان نیز چه برنده و چه بازنده، بهرحال مطیع امر رهبر و "ولی امر" نظام بودند و ورود و خروجشان در پروسه "انتخابات" پیچیدگی چندانی نداشت، اما ورود تیم احمدی نژاد به روند انتخابات آخوندی و ظهور این باند امنیتی در بالاترین سطوح اجرایی کشور، ابعاد جدیدی از "مهندسی انتخابات" و نمونه های بدیعی از طرحهای فریب و مانورهای گمراه کننده سیاسی را در "نمایش انتخابات" و رقابت "باندهای داخلی نظام" به نمایش گذاشت.

پیشتر همزمان با سفر تیم احمدی نژاد به نیویورک در مقاله "مشاور عالی جنایت" نگاه نسبتآ مشروحی به این موضوع داشتم که برای روشن تر شدن زمینه بحث کنونی در باره انتخابات جدید ریاست جمهوری، مراجعه به بخشهایی از آن مطلب ضروری است:
« در اواخر دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و "آغاز پایان" کارکرد "سیاست اصلاحات" در جمهوری اسلامی، ظاهرآ با جمع بندی و تصمیم گیری نهایی رهبر و مسئولین امنیتی و سپاه جهت در پیش گرفتن سیاست جدید کشور، باند نسبتآ ناشناخته احمدی نژاد - هاشمی ثمره برای به عهده گرفتن بالاترین مسئولیتهای اجرایی یعنی ریاست جمهوری و تشکیل دولت و خلاصه قبضه قوه مجریه، در سال ۸۲ از تاریک خانه اشباح و پشت صحنه مافیای قدرت، بیرون آمده و وارد صحنه علنی سیاسی "ایران اسلامی" میشوند. البته در اولین قدم برای ایجاد شناخته شدگی نسبی در بین مردم و کسب حداقل آمادگی برای احراز مناصب عالی کشور، در یک چشم بهم زدن تشکیلات شهرداری پایتخت را تصاحب میکنند و بطور نامأنوسی فردی بنام "دکتر محمود احمدی نژاد" شهردار تهران میشود و از آن غریب تر فردی بنام "مهندس مجتبی هاشمی" بلافاصله بعنوان "مشاور ارشد" جناب شهردار منصوب میشود...
دو سال بعد این کوتوله های سیاسی و البته سرداران مخوف نظامی- امنیتی براحتی "سردار سازندگی" و "امیرکبیر ثانی" و "استوانه نظام" و "شناسنامه انقلاب اسلامی" یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی را به زانو درآوردند و احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور جدید نظام بلافاصله مجتبی هاشمی ثمره را بعنوان ارشدترین عضو کابینه و "مشاور عالی" خود برگزید...»

شاید جالب باشد که در همین جا یکی از این طرح های فریب را که هشت سال پیش توسط باند مذکور برای تضعیف و از دور خارج کردن رقیب اصلی خود یعنی هاشمی رفسنجانی به مرحله اجرا درآمد از زبان حجت الاسلام مهدی طائب، از مسئولین پرسابقه دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی و استاد! دانشگاه وزارت اطلاعات و مربی آموزش تئوریک مامورین امنیتی و تروریستی رژیم، بشنویم:
« در جلسه ای كه داشتیم یك عده مخالف ریاست جمهوری احمدی نژاد بودند و با آمدن قالیباف موافق بودند، یك عده قبول داشتند كه احمدی نژاد رییس جمهور شود ولی قالیباف باید بیاید كه سپر بلای احمدی نژاد بشود تا موافقان هاشمی به سراغ قالیباف می روند و او را مورد حمله قرار دهند و در نتیجه احمدی نژاد بالا بیاید، بنابراین قالیباف آمد و مطرح هم شد و دقیقا سپر بلای احمدی نژاد شد و احمدی نژاد رییس جمهور شد..
 البته در مورد "مهندسی" انتخابات و چگونگی "انتخاب" خونین احمدی نژاد در سال ۸۸ نیز که دیگر نیاز چندانی به توضیح نیست.

بهرحال این روزها بحث و اظهار نظر و گمانه زنی در مورد کاندیدای احتمالی جناحها و باندهای مافیایی قدرت در نظام "عدل گستر" و سراسر "بهاری و حماسی" حاکم بر کشور، برای شرکت در "نمایش انتخابات" سخت بالا گرفته است. آن چه که از فضای سیاسی کنونی و وضعیت شکننده و ناپایدار رژیم و تعادل قوای داخلی و کنش و واکنشهای بین المللی میتوان استنباط کرد این است که جناح شکست خورده و از دور خارج شده اصلاح طلبان حکومتی بعد از ربع قرن همدستی و همکاری در تمام تبهکاری های این رژیم پلید، دیگر نقشی در قدرت نخواهند داشت و حتی حضور حاشیه ای آنان برای "گرم کردن تنور انتخابات" نیز منوط به ابراز ندامت و توبه از "فتنه ۸۸ " شده است.

از طرف دیگر در طیف متشتت ولی صاحب قدرت اصولگرایان، به نظر میاید مشاور ارشد ولی فقیه، علی اکبر ولایتی، با سابقه طولانی در تنظیم روابط ام القرای اسلامی با دنیای استکباری، کاندید مطلوب بیت رهبری باشد. هرچند داماد و محرم خامنه ایی یعنی حداد عادل را نیز نباید از نظر دور داشت. در این میان البته یک دوجین کاندیدای محتمل دیگر و بخصوص آدمکشان بالفطره ی همچون پورمحمدی و فلاحیان و ... هم به اعتبار کارنامه سراسر جنایتشان مستقلآ عرض اندام میکنند! ولی ظاهرآ معمای اصلی بازهم کاندید دولت "مهرورز" است که گویا مقرر شده تا ظهور "آقا امام زمان" پرچمدار دولت جهانی اسلام باشند.

در این رابطه تقریبآ تمامی جناحهای حکومتی و مخالفین و رقبای سیاسی تیم احمدی نژاد و حتی برخی افراد و جریانات سیاسی بیرون رژیم نیز نگاهشان معطوف به "اسفندیار رحیم مشایی" شده است و این چه بسا نتیجه طرح فریب و مانورهای تاکتیکی و گمراه کننده ای است که اتفاقآ توسط افراد کلیدی دولت و حتی خود احمدی نژاد، بطور حساب شده ایی طی دو سه ماه اخیر مستقیم و غیر مستقیم انجام گرفته و دامن زده شده است. هرچند که "مشایی" طی دو سه سال اخیر بدلایل عدیده و بخاطر اتفاقات و تصادمات درونی در این نظام سیاهی و تباهی (که خارج از حوصله این بحث است) از پرحاشیه ترین و بحث برانگیزترین چهره های این نظام و دولت مربوطه میباشد و تحقیقآ از چشم ولی فقیه نیز بدرجاتی افتاده است.

در عین حال بطور واقعی قابل درک است که هسته مرکزی دولت فعلی یعنی احمدی نژاد و حلقه یاران نزدیکش، با پایان یافتن دوره ریاست هشت ساله شان، به دلایل مختلف، خواهان واگذاری قدرت به جناحهای دیگر مافیای اسلامی و خروج بی تشنج از گردونه حکومت نیستند. این موضوع صرفنظر از رسالت خودخوانده و ابلهانه "وعده مهدی موعود" و "مدیریت جهانی" همچنین مبیّن این واقعیت است که در نظام آلوده و ضد مردمی ولایت فقیه که همه راهها به قدرت و ثروت ختم میشود، اصحاب حکومت بخوبی میدانند که به محض از کف رفتن شمشیر قدرت از چنگشان چگونه توسط رقبای تازه قدرت به کف آورده، خوار و زار میشوند یا در زیر پای گلادیاتورها و سرداران نظامی و امنیتی رقیب له میشوند...

 از طرف دیگر نمیتوان انکار کرد که احمدی نژاد و عناصر باندش از پر سابقه ترین کارگزاران نهان و عیان جمهوری اسلامی و از پایه گزاران بسیاری نهادهای سیاسی و امنیتی این حکومت بوده اند که اساسآ بود و نبود خود را در بود و نبود این رژیم می بینند. با این دید بسیار بعید به نظر میرسد که تیم احمدی نژاد علیرغم تضادهایش با جناحهای رقیب و حتی پدرخوانده مافیا، در پروژه حساس و مهم انتخابات درون نظام، راهبردی را در پیش بگیرد که همزمان باعث تضعیف جناح خودش و کل رژیم گردد. اتفاقآ یکی از دلایل اعتماد به نفس و غروری که بعضآ منجر به سرپیچی یا گردن کشی آنان در مقابل سیدعلی خامنه ایی شده همین نقش تعیین کننده و حیاتی است که در مقاطعی خاص و حساس، در حفظ و تثبیت نظام داشته اند. کسانی که از روزهای اول استقرار این حکومت غاصب و خودکامه، پاسدار و رئیس کمیته و رئیس انجمن اسلامی و بعدآ بازجو و شکنجه گر و عضو جوخه های مرگ و مسئول امنیتی و ...سپس فرماندار و شهردار و استاندار و... فرمانده قرارگاه و فرمانده تیم ترور و...دادستان و حاکم شرع و وزیر و وکیل بودند.

بنابراین در شرایطی که رژیم رو به افول جمهوری اسلامی، در تنگنای مشکلات حاد سیاسی و اقتصادی در داخل کشور دست و پا میزند و فشارهای سنگین و رو به افزایش خارجی را نیز متحمل میشود، بشدت نیاز دارد که در انتخابات پیش رو، یک چهره روشن و مثبت از فضای کلی جامعه با حضور حداکثری مردم و یا حداقل با کمترین تنش و تشنج سیاسی، به افکار عمومی و قدرتهای غربی ارائه بدهد. طبعآ در چنین فضایی، حضور کاندیدایی همچون رحیم مشایی حتی اگر در همان قدم اول رد صلاحیت نشود با توجه به جو غالب سیاسی در جناحهای رقیب حکومتی، بهرحال منجر به افزایش تنش در بالا و متعاقبآ ایجاد فرجه و فضا و شکاف اجتناب ناپذیری در پائین خواهد شد که چه بسا همچون انتخابات ۸۸ زمینه ساز فوران آتش فشان اعتراضات اجتماعی علیه تمامیت نظام گردد. ضمن اینکه به احتمال قریب به یقین، رئیس جمهور مفروضی که پیشاپیش بعنوان "سرمنشا جریان انحرافی" مورد مخالفت اکثریت رقبای حکومتی و حتی نارضایتی شخص رهبر باشد، آنهم در چنین شرایط حساس و خطیری، نه تنها مشکلی از رژیم حل نمیکند بلکه قوز بالا قوز هم خواهد شد.

نکات مورد اشاره در بالا (و بسیاری نکات دیگر) موضوعاتی نیستند که در شرایط معمول از نگاه تیزبین بسیاری از فعالین سیاسی بیرون نظام دور بماند و یا مورد توجه باندهای داخلی رژیم که شناخت نزدیکی از رقبای خود دارند قرار نگیرد. اتفاقآ همین امر و فضای غالب سیاسی کنونی نشان دهنده پیچیدگی طرح فریب و مانورهای گمراه کننده تیم امنیتی احمدی نژاد است که چگونه و با چه حیله گری با ایجاد فضای اغتشاش ذهنی، همه نگاه ها را روی رحیم مشایی متمرکز کرده و در واقع با این "کلک مرغابی" همه تیرهای مخالفین و رقبایش را به سمت هدفی متحرک و غیر واقعی منحرف و به هدر میدهد... حال اگر این نظرگاه و تحلیل با توجه به مجموعه تجربیات و دانسته های تا کنونی مان، دارای پایه و اساس قابل قبولتری باشد، سوال اصلی این است که پس کاندید اصلی تیم احمدی نژاد در این انتخابات چه کسی میتواند باشد؟

برای یافتن پاسخ محتمل به این سوال، اجازه بدهید یکبار دیگر به همان مقاله "مشاور عالی جنایت" مراجعه کنیم:
« نکته بسیار مهم و قابل تامل، نقش و موقعیت کنونی "مجتبی هاشمی ثمره" در مجموعه ساختار تو در تو و متزلزل جناحهای گاهآ متخاصم درونی رژیم میباشد. بعنوان مثال در شرایطی که بخاطر تنشهای حاد درونی نظام و جنگ بی وقفه گرگها و کشاکش مافیای قدرت، هر روز یکی از ارکان و عناصر دانه درشت رژیم به زیر ضرب میرود و حتی تمامی مشاورین و نزدیکترین افراد به شخص رئیس جمهور همچون مشایی، بقایی، جوانفکر، رحیمی، ملک زاده، محصولی ... مواجه با اتهامات سنگین و گاهآ صدور حکم جلب و زندان میشوند، فقط یک چهره تا کنون دست نخورده و بدون حاشیه باقی مانده است و تمامی جناحهای رژیم ترجیح میدهند وارد حیطه حیثیتی او نشوند.

او در تمام سفرها و دیدارهای مهم داخلی و خارجی در کنار احمدی نژاد حضور دارد و برای دیدارهای بسیار مهم رسمی و غیر رسمی، نماینده تام الاختیار دولت جمهوری اسلامی میباشد. بیاد داریم که در سال 2006 برای یک ملاقات خیلی مهم سیاسی او به تنهایی به دیدار ژاک شیراک در پاریس رفت و یا در تمامی ملاقاتهای پنهان با نمایندگان دولت امریکا در زمان بوش پسر و همینطور دولت باراک اوباما، مجتبی هاشمی، مسئول اول هیئت اعزامی رژیم ایران بوده است.
این همه حرمت و حریم امن در میان جنگلی از گرگهای درنده، نشان از موقعیت و منزلت انکارناپذیر مجتبی هاشمی در بیت رهبری و در بین مسئولین مخوف امنیتی در پشت صحنه و همینطور در میان سرداران قدرقدرت سپاه در روی صحنه دارد...»

آیا اتفاقی است که در تب و تاب منازعات درونی حکومت و در رویارویی دولت احمدی نژاد با دیگر باندهای فاشیسم مذهبی حاکم طی دو سه ماه اخیر، همه جا رحیم مشایی در کنار احمدی نژاد حضور دارد، رئیس دبیرخانه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد میشود، مدال افتخار از او دریافت میکند، مردی بهاری لقب میگیرد و... در حالیکه مجتبی هاشمی ثمره، مشاور ارشد رئیس جمهور و "مغز متفکر" دولت و یار غار احمدی نژاد از دوران دانشجویی در دانشگاه علم و صنعت تهران، به شکل کاملآ محسوسی برای مصون ماندن از تیر و ترکش جنگ قدرت درونی، در تمامی صحنه های درگیری ظاهرآ غایب است. فراموش نکنیم که احمدی نژاد بنا به گفته همراهانش، همه جا و در همه حال، چه از دوران دانشجویی و مسجد دانشگاه علم و صنعت و چه در اتاق و دفتر کارش در ساختمان ریاست جمهوری و چه حتی در داخل هواپیما به هنگام سفر، پشت سر مجتبی هاشمی نماز میخواند و به او اقتدا میکند.

در انتها این نکته را هم باید در نظر داشت که فارغ از خواست و نظر هرکدام از جناحهای حکومتی برای پیشبرد طرح و جاانداختن کاندیدای مطلوب خود، نهایتآ واقعیات گریزناپذیر صحنه سیاسی و اجتماعی ایران و عوامل مختلف و متعدد و متضاد موجود در آن، تعیین کننده سیر تحولات آتی انتخابات رژیم خواهند بود. مسیری که پیش بینی دقیق اتفاقات آن حتی برای باندهای درگیر و بازیگران اصلی صحنه نیز از هم اکنون میسّر نیست... کسی چه میداند شاید این "انتخابات" هیچ برنده واقعی حتی در درون رژیم نداشته باشد و چه بسا فقط یک بازنده داشته باشد و آن هم کل نظام ولایت فقیه با تمام باندهای متخاصم درونی اش باشد.

فرّخ حیدری

۲۰ فروردين ۱۳۹۲ 

‏جمال صفری: قتل میرزادۀ عشقی توسّط عوامل رضا خان (۳)


از شماره قبل
  بعنوان سند صورت مشروح مجلس یوم یکشنبه ، سوم ذیحجه ۱۳۴۲ مطابق پانزدهم برج سرطان ۱۳۰۳ .   اعتراض اقلیت  در رابطه  با  قتل عشقی ، سانسور مطبوعات و جراید و حکومت نظامی 

(مجلس سه ساعت ونیم قبل از ظهر به ریاست آقای مؤتمن الممالک تشکیل گردید) .

صورت مشروح مجلس یوم سه شنبه ۳ اسد ۱۳۰۳ برابر بیست ویکم ذی حجه سنه ۱۳۴۳ مجلس سه ساعتقبل از ظهر به ریاست آقای مؤتمن الملک تشگیل گردید 
صورت مجلس یوم سه شنبه ۱۹ سرطان را آقای آقا میرزا شهاب ـ الدین قرائت نمودند 
رئیس ـ نسبت به صورت مجلس ایرادی هست یا خیر ؟ 
اظهار نشد 
رئیس ـ آقای ناصر الاسلام بیست روز از بیست و چهارم سرطان رابرای استقلال مزاج تقاضای مرخصی کرده اند کمسیون هم تصویب کرده است باید رای بگیریم آقایانیکه مرخصی بیست روزه ایشان را از ۲۴ سرطان را تصویب میکنند قیام فرمایند
اغلب قیام نمودند 
رئیس تصویب شد 
آ قای ملک الشعرا .
اجازه 
ملک الشعرا ـ در چند جلسه قبل اقای وزیر امور خارجه آمدند اینجا پشت تریبون و با ذکر مقدماتی تصمیم هئت دولت را راجع باعلان حکومت نظامی بمجلس مقدس اظهار داشت و از طرف وکیل اقلیت آقای مدرس اظهاراتی در آن موضوع می بایستی می شد وتقاضای مذاکره هم کردند ولی قضایائی پیش آمد کرد که مجال نشد چیزی از طرف اقلیتی عرض شود در ظرف این یکی دو روز در نتیجه نگرانی هتئی که اقلیت از اعلان حکومت نظامی داشت قضایائی مشاهده شد که بالاخره اقلیت مجلس را وادار باین کرد که در اینموضوع در مجلس صحبت بکند یک نکته را قبلا اشاره کنم که بعد در سایر قسمت ها بتوانم عرایض خود را عرض کنم قضیه که در شهر واقع شد 
قضیه روز جمعه )
چنانچه اظهار تاسف هم شد یک موضوعی بود که تمام ایرانی ها در تاسف وعدم رضایت شدید .
از این واقعه باهم شریک بوده اند بعد از وقوع این واقعه بلا فاصله فراکسیون اقلیت تشکیل شد و مذاکراتی در آنجا بعمل آمد و بالاخره در اینجا اینطور صحبت شد که که یکی دو نفر اعضاء کمسیون اقلیت بروند و فوراً رئیس دولت را ملاقات کرده و بایشان بگویند این واقعه که اتفاق افتاد است بقدری فوق العاده و دور از انتظارعموم بوده است 
که برای جبران او و تلافی خساراتی که ممکن است از این راه بر هئیت جامعه وارد شود فراکسیون حاضر شده است از حقوق انتقادی خودش در این موقع دست برداشته و مسئله اقلیت و اکثریت را کنار بگذارد و حاضر است تا روزی که این قضیه ختم نشده است و تا آن اوقاتی که دولت مشغول حل این قضیه است ما مسئله اقلیت واکثریت را هیچ عنوان نمیکنیم وبا هئتیت دولت و اکثریت مجلس با تمام قوا همراهی کنیم تا اینکه دولت بتواند بدون هیچگونه نگرانی وبدون هیچگونه پریشانی خیال این مسئله مهم را تعقیب بکند واین قضیه را بیک نقطه که اسباب استراضی خارجه و اطمینان داخله باشد برساند این تصمیم را ما در کمسیون گرفتیم و قبلاً هم با رئیس محترم مجلس و روسای فراکسیون ها در این موضوع صحبت کردیم و بآقای رئیس مجلس هم عرض کردیم که نظر فراکسیون اقلیت این است آقای رئیس هم تصویب و از این نظر تمجید فرمودند و با حضور ایشان تصمیماتی هم گرفته شدو بمیران جرائد اقلیت هم دستورداده شد که باتفاق اظهار تاسف بکنند ودر این واقعه خودشان را همدرد و شریک و بدانند ودر این واقعه که ممکن بود حملاتی بنمایند آنها را بکلی کنار بگذارید چنانچه آنها هم پذیرفتندو یک مقاله با امضای مدیران جرائد اقلیت منتشرشد که آقایان دیدند و لحن او عیناً شبیه بود بمسائلی که عرض شد در این باب با روسای فراکسیون ها وافراد فراکسیون و اکثریت صحبت کردیم و گفتیم که از امروز ما هم قسم حاضریم با اکثریت مجلس وبا هئیت دولت موافقت کنیم زیرا این واقعه واقعهنیست که اختصاص دا شته باشد و دسته دیگر مسئولیت نداشته باشد این بود تظاهرات اولیه فراکسیون اقلیت و مطبوعات اقلیت در مقابل این قضیه مولمه و البته اگر اقدامات اولیه هئیت دولت نبود مقصود ما آنطوری که ترتیب داده شده بود اجرا میشد و شاید حالا میتوانستیم در این قضایا شرکت کنیم وبیش از این میتوانستیم موافق باشیم با عملیات دولت و با کشف این قضیه ولی چنانچه عرض شد اقدامات اولیه دولت یاس اقلیت را فراهم آورده و اقلیت بعد از آن اعتماد واطمینان اخلاقی که در تصمیم خودش داشت افتاد آن اقدامات تعرضاتی بود که بلا فاصله از طرف مامورین دولت نسبت باافراد منتشب باقلیت و نسبت به هم فکران ما بعمل آمد بلا فاصله مدیران جرائد اقلیت راکه اینجا متحصن بودند بوسایلی دم درب مجلس خواسته و گرفتند جرائد آنها را توقیف کردند و تعقیبات مستقیمی از افراد اقلیت بعمل آمد حبسها و تبعیدها و قضایائی پیش امده که ما دیدیم بر فرض هم برویم از تصمیم اقلیت هئیت دولت را مستحضر کنیم حاضر نخواهند بود که این مسئله را حسن تلقی کنند باین واسطه ساکت ماندیم و چنانچه عرض شد اظهار آقای وزیر امور خارجه راجع باعلان حکومت نضامی هم که بدون سابقه و استیذان از مجلس صورت گرفته که بیشتر بر نگرانی اقلیت افزود وباالنتیجه جلوگیری هم از مذاکرات اقلیت بطور فوق العاده بعمل آمد اینها تمام باعث بر این شد که اقلیت خودش را حاضر کرد که اظهارات و عدم رضایتها که از اوضاع دارد پشت تریبون بعرض عامه برساند ما خو شو قت نیستیم در چنین موقعی که دولت در مقابل معترضین خارجه و منتظرین داخله متعهد شده است با یک طرز خاصی که اسم آن حکومت نظامی است از این مولمه تعقیب کند در این موقع ما هم یک اظهاراتی که مبنی بر عدم رضایت است بکنیم 
اگر صدمات و فشارهای وارده بر اقلیت و بر مطبوعات اقلیت و دستگیریها و حبسها و تبعیدها ومظالمی که حقیقة اگر جزء بجزء عرض کنم آقایان متاثر میشوند 
اگر این قضایا باین درجه از شدت نبود اگر بعضی از مطبوعات اکثریت بعضی انتشارات بی اساسی نمی دانند اگر مطبوعات اکثریت از تو فیق مطبوعات اقلیت سوء استفاده نمیکردند ویک حملات مستقیمی به اقلیت وارد نمی آورد ما تحمل فوق العاده بخرج داده و حتی الا مکان یک کلمه هم در اینموضوع حاضر نبودیم صحبت کنیم ولی خود آقایان باید تصدیق بفرمائند که یک جمعی نماینده که در اقلیت واقعند حقوقی که بانها از نقطه نظر استفده و اعتراض همیشه داده شده است و البته در میان جامعه و ملت طبقاً همیشه یک هواخواهان افزون و فوق العاده داشته و دارند اگر بنا باشد که چنین جمعیتی در تحت فشار دولت واقع شود که نتواند لا اقل از خودش مدافعه بکند و وسائل دفاع را از دست او بگیرند و در عین حال تمام اتهامات راهم بار متوجه بکنند تصدیق بفر مائد که یک چنین جمعیتی ویک چنین اقلیتی اگر از کرسی نطق بیش از آنچه ما امروز استفاده میکنیم استفاده کند هیچ نمیشود با واعرض کرد 
بنده تعجب میکنم توقیف کردن مطوعات اقلیت چه ربطی بکشف قضیه جنایت روز جمعه دارد میگویند جرائد سانسوراست بنده میپرسم آیا باید سانسورو فشارنظمیه تنها متو جه جرائد اقلیت باشد؟ برفرض سانسورحق است درقبال قانون اساسی وقانون مطبوعات و آن آزادی که با خون فرزندان ایران در جلوی بهارستان گرفته شده است 
در مقابل تمام این مصائب برفرض که سانسورحق باشد فقط باید متوجه جرائد اقلیت باشد؟ 
آیا این رسم عدالت است ؟ 
مطبوعات اقلیت را گرفتند وکشتند متحصن شدندبالاخره تعرضات و تمام سنگینی های یک دولت بر دوش یک جمع ضعیف وارد شد .
دراینموقع آیا اکثریت و طرفداران دولت لااقل نبایستی مراعات نزاکت اخلاقی و ادبی را بکنند ؟ 

آیا باید از یک طرف روزنامه را توقیف کنند و از یک طرف مستقیماً نسبت جنایت بما بدهد ؟ 

من نمیدانم در ایطالیا در موقعی که مظالم مذهبی قیام کرده بود و مردم را زنده میسو زاندند آن روز هم گمان نمیکنم اجازه میدادند که کشیش ها وقتی که دست جمعی بدبخت را ببندند و آنها را بسو زا نند و در عین حال فریاد و استغائه آنها جلوگیری کنند .
لااقل آنها حق داشتند فریاد بزنند حق داشتند استغاثه کنند حق داشتند برائت بجویند باینکه پروتسانی میباشد ما را در آتش گذاشتند دستها ی ما را بسته اند پانصد نفر از دوستان ما را گرفته و تبعید کرده اند 
اشخاصی را بجرم تشییع جنازه عشقی در این موقع استفاده کرده و دستگیر نموده ودر حبس تاریک انداخته اند ودر عین حال زبان ما را بسته اند وعلاوه بر این تهمت هم به ما میزنند این چیزغریبی است .
اگرحکومت نظامی فوق العاده است وجدان آزادیخواهی کجارفته است ؟ وجدان ما را که از ما نگرفته اند ما که با هم دشمنی نداریم .قضایائی دراین مملکت از ابتداء افتتاح مجلس پیش آمد و واقعاتی بود که غالب آقایان میدانند این واقعات از طرف اقلیت آن آقایانی که از آن روز در حال امتناع ماندند از طرف آنها ایجاد نشد یک فتا کومیلی هائی بود که بالنتیجه یک فشارهائی بر یک عده مردم وارد شد و بالاخره فریاد زدند و در مقابل فشار محیط یاهر چه اسمش را بگذارید مقاومت کردند .
آمدند فریاد کردند و بالاخره سر نیزه خوردند وبعد ازآن یک عده نتوانستند شامل اکثریت بشوند .
غیر از این به عقیده بنده چیز دیگری نبود .
اگر از روز اول قضاوت کنیم محاکمه کنیم مطبوعات طرف دار دولت وطرف دار اقلیت را پیش هم بگذاریم خواهیم دید کلیه نوشتجات خارج از رویه همیشه از طرف اکثریت بوده است و اقلیت بجای اینکه حمله کند به اکثریت همیشه مدافع بوده است ما در مطبوعات خودمان دفاع میکردیم ما در خانه خودمان نشسته بودیم واز آمدن آیرو پلان هم خیلی خوشو قت بودیم .
از ما دعوت کردند ولی چون اتومبیل و درشکه نداشتیم و قلعه مرغی هم دور بود نمیتوانستیم به آنجا برویم ما نا خوش بودیم نمی خواستیم برویم آن وقت یکدسته روزنامه آزادیخواه نرفتن ما را بهانه قرار میدادند و به تمام جمعیت و رفقای ما فحش میدادند و بالاخره یک شعله هائی در میان افراد عمومی بر ضد ما روشن کردند 
ئمثال هم آمد همینطور موقع پیدا کرده به ما حمله کردند ما مجبور بودیم دفاع کنیم .
غالب آقایان شاهدند خود هئیت دولت نهتر میداند که در تمام این مدت چندین مرتبه آمدند پیغاماتی دادند از طرف هئیت دولت ورئیس دولت واز اقلیت اظهاراتی شد وبالاخره دولت حاضرشد یک قسمت مسائلی که اسباب عدم رضایت و انزجار عمومی است جبران نماید اقلیت هم حاضر شد یک قسمت ساکت بشود حتی در موقعی اقلیت گفت که من حاضرم مدافع دولت باشم ولی در هر مرتبه که نزدیک بود به نتیجه برسیم یک تبری میآید و آنرا قطع می کرد چنانچه قضیه قتل عشقی یکی از آن موارد بود پس ما از نقطه نظر انتقاد وحمله هم مقصر نیستیم زیرا ما یک اقلیتی هستیم که نمی خواسته ایم برای وجاحت خودمان از موقع استفاده کرده و اعتراضاتی که ممکن بوده هر روز به هئیت دولت وارد کرد وارد کنیم هر حمله که به ما میشد ما خودداری می کردیم ولی آیا این خودداری ما متانت ما ملاحضه ما باید بجائی منجر شود که هئیت دولت بخواهد در مهم ترین و شدیت ترین قضایا که در این شهر واقع شده یعنی قتل یک نفر خارجی از این قضیه هم بر ضد اقلت استفاده کند ؟ این مسئله حقیقة قابل تحمل نیست 
هئیت دولت و آقایانی اکثریت که بالاخره مسئول نگاهداری وحفظ یک چنین دولتی هستند بایستی گذشته راببیند آینده را هم به بینند دنیا تمام نشده و تمام هم نمیشود بیک سال دو سال سه سال چهار سال هم افکار و عقول عوض نمیشود و برنمیگردند بحال قرون وسطی
پس بالاخره فکر یک هوای لطیف تر و فکر یک افق تازه دیگر را باید بکنند فکر مجلس ششم و هفتم و فکر پارلمانهائی که در یک افق آزاد تر و یک هوای بهتر و قشنگ تری تنفس خواهند کرد فکر آنروز ها را هم باید بکنند و از آن حدودی که حکومت ملی با اکثریت و اقلیت هئیت دولت و سایرین داده است تجاوز نکنند حکومت نظامی اعلام میشود صرفنظر از اعتراضات اساسی که باین قانون هست صرف نظراز اعتراضات قانون که در ماده شش مصرح است 
در قضیه نایب السلطنه در قضیه مقدمه نداشتن قانون در موقعیت آنوقتی که این قانون وضع شده است وتفاوت آنوقت با حالا صرف نظر از تمام این قسمت ها چه عیب داشت اگر آقای وزیر امور خارجه آن روزی که آمدند پشت تریبون و بایک مقدماتی اعلان حکومت نظامی را اظهار داشتند از مجلس اجازه می خواستند قانون مقدس اساسی میگوید اساس مشروطیت تعطیل بر دار نیست .
حکومت نظامی تمام اصول مشروطیت را تعطیل میکند و این مسئله خیلی هم ساده و بین ممکن است درقیاب مجلس در مواقعی که یک واقعه ای که باعث نبودن مجلس شده است دولت ها یک حکومت های نظامی در نبودن مجلس وضع ویک کارهای خوب یا بدی کرده باشند ولی با بودن مجلس شورای ملی وبا بودن اکثریت وبودن اقلیت وبودن افراد بی طرف که بالاخره قاضی قضایا آنها هستند یک نفر وزیر نمی تواند بیاید در مجلس و حکومت نظامی را اعلام شده اخطار کند و بدون اینکه از مجلس رای بخواهد برود بیرون .
این یک سلب آزادی است وپتکی است که بهفرق مجلس شورای ملی خورده است این یک صابقه است که برای آتیه غیر قابل جبران است زیرا موافق عقیده اکثریت که میگوید این دولت صالح است فرض نمیکنید یک حکومت جابری یک رئزی بیاید وبه همین وسیله درپشت همین تربیون به مجلس بگوید من صلاح دانستم حکومت نظامی اعلان شود و شد و مثل یکسخرواز در برود بیرون پس بهتر بود برای اینکه این سابقهُ سوء ایجاد نشود آقای وزیر خارجه این طور نمی فرمودند که این طور صلاح دانستم و این طورخواستم و این طور شد مثل آن لوحی که در حدود مصراززیرکانال سوئد پیداشد که می گوئید شاه داریوش خواست این دو دریا بهم متصل شود وشد دولت نباید اینطئر تحکم و این طور امر کند اگر دولت اکثریت دارد چرا از مجلس رای نخواست عرض کردم برای کشف قضیه قتل ویس قنسول دولت هر تعهدی را میکرد در مقابل خارجه و داخله و هر پیش نهادی را که میکرد مجلس میبایستی رای میداد این عقیده شخص خودم است آقایان را نمیدانم و برای اینکه کشف شود که این جنایت سیاه تاریخی با کدام دستهائی پیدا شده ما نتوانستیم بگوئیم که دولت برای کشف این جنایت فلان تعهد را نکند فرضاً صلاح میدانست حکومت نظامی شود میآمد از مجلس اجازه میخواست اگر اکثریت دارد البته مجلس اجازه میداد 
دولت هم حکومت نظامی را اعلام میکرد اگرهم اجازه نمیداد ازحکومت نظامی صرف نظرووسائل دیگری برای کشف قضیه پیش بینی میکرد مگر دولت قبل ازاعلان حکومت نظامی چه میکرد؟ البته نظر آقایان هست مردم را حبس تاریک نمره ۱ میکردند حبس نمره ۲ همیشه پر بود از محبوسین روزنامه ها را بدون محاکمه تو قیف میکردند .
شاید اشخاصی به یزد و کرمان تبعید میشدند بالاخره آن عملیاتی که امروز حکومت نظامی بآن متشبث شده است آن عملیات قبل از اعلان حکومت نظامی هم میشد پس لزومی نداشت که دولت بخیال این که شاید حکومت نظامی از مجلس رد شود اجازه نخواهد البته بهتر این بود که هئیت دولت از این واقعه مولمه و از این تصمیمی که گرفته و در عقب آن میرود از این موقع برای مو کردن اقلیت کمتر از این استفاده میکرد.
انتظار ما این بود که در موارد مهم چنانچه افراد مهترم اقلیت تصمیم گرفتند که بروند باکثریت وبه هئیت دولت برای کشف این قضیه تصلیم شوند ای کاش هئیت محترم دوات هم باین وضیفه وجدانی واین حرکت اخلاقی اذعان نموده و ایمان می آوردند واز این واقعه بر ضد اقلیت سوء استفاده نمیکردند 
همه آقایان میدانند دو روز بود یک کمسیونی در مجلس تشکیل شد و نما ین دگان فراکسیون ها آمدند در آن کمسیون نشستند نماینده اقلیت هم آمد برای اینکه شاید هئیت محترم اکثریت بعد از آن واردات مؤلمه بر اقلیت و بعد از این همه صدماتی که بر ما وارد شد وما را اسبانی کرده است حضور ما را در یک محولی که مربوط بافراد و اکثریت است مغتنم شمرده و برای حل قضیه یک قدم با ما همراهی کند نه با ما بلکه با محیط و با آن چشم ها و گوش هائی که نگاه میکند و میشنوند یک قدم با آنها همراهی کند و کاری بکند که بالاخره این سابقه سوئی که ایجاد شد یعنی بدون اجازه مجلس حکومت نظامی اعلان شد و هئیت دولت نیامد از مجلس استجازه و استیذان کند اصلاح شود 
در عین حال برای اینکه مجلس باقلیت اطمینان بدهد که دولت از این واقعه بر ضد اقلیت استفاده سوء نخواهد کرد 
بما اطمینان بدهد که دولت واقعاً و حقیقتاً می خواهد این قضیه را تعقیب و کشف کند رفتیم کمسیون نشستیم آقای مشیر الدوله و آقای مستفوی الممالک و سایر آقایان محترم هم تشریف داشتند حرف زدیم مذاکراتی نمودیم پیشنهاداتی ازطرف آقایان بی طرف شد و ما هم قبول کردیم حتی قول دادیم که در این باب چندان اظهار احساسات نکنیم قضایارا در پشت این تریبون نگوئیم معذلک امروز صبح که روز نتیجه گرفتن بود بعضی از افراد فراکسیون های محترم بی اعتنائی کردند و در کمسیون حاضر نشدند وپیشنهاد ها هم مسکوت ومعوق ماند بالاخره گفته شد که آقایان افراد اقلیت بیایند و حرفهایشان را در مجلس بزنند این بود که با نهایت خود داری که بنده شخصاً داشتم و نمیخواستم در این موقع اسباب زحمت آقایان بشوم لازم دیده ام که این عرایض را بحضور آقایان عرض کنم 
در خابمه باز هم برای اینکه آقایان نمایندگان و سایر مردم بدانند عرض میکنم که اگر ما روزنامه نداریم و زبان های ما را در خارج بسته اند این اندازه میتوانیم از خودمان در مجلس دفاع کنیم ما صریحً می گوئم که اگر میخواستم اینجا کاملاً از خودمان دفاع کنیم بجائی میرسیدیم .
با اظهاراتی میرسیدیم که مردم میداند ولی در مواقع رسمی آن اظهارات گفته نشده .
اگرما می خواستیم اعتنا کنیم به مطبوعاتی که به ما حمله میکنند واهمیت را بگردن ملت واردکنند وقدرت بمردم نشان بدهند.
ملت این مملکت هیچوقت نسبت بملل متنوعه ونسبت باتباع خارجه حتی افراد عامی این مملکت حمله نمی کنند نضایح احراراین مملکت عقیده دیانتی این مردم مقتضی اینکه باتباع خارجه یاملل متنوعه حمله کنند نیست.
بدیهی است در همه دنیا یکدسته جهال گاهی آلت ملعبه زیدوعمروبرای اعمال اغراض خصوصی و تولیدفساد میشوندالبته بایدآنهاراگرفت ومجازات کرد ولی نشان دادن قدرت بملت غلط استمن خیال میکنم اکثریت حقش بوداین حرف را از وزیر خارجه استیضاح کند و صراحتاً بگویدپس بگیراین حرف مزخرف را دولت نباید قدرت نشان ملت بدهد دولت باید مجری افکار ملت باشد حالادرموضوع حکومت نظامییک تصمیم نامه مجلس دوم راجع بحکومت نظامی صادرکردمثل اینکه تصمیم نامه راجع بقرضه درهمان مجلس صادرشدیک تصمیم نامه راجع بشرایط مخارج قرضه وطریقه تفتیش قرضه درمجلس معین شداینها یک قوانین مؤیدی نیست
در مجلس دوم دو دفعه بدولت اجازه حکومت نظامی داده شد یکی در بیست و یکم ربیع الاول ۱۳۲۸ برای نظامی کردن شهر وخلع سلاح وبرای جلوگیری از اتباع محمدعلی میرزا هم یک اختیاری آن روز داده اند در موقعی که محمد علی میرزا حمله کرده بودبشهرودولت در تحت یک مواد معینی اجازه خواسته است برای حکومت نظامی که این هفت هشت ماده است که بیست ودوم رجب ۱۳۲۹ که یکسال بعد از آن قضیه بوده نوشته شده و اختیارتام داده نشده ودر تحت این مواد دولت اختیار محدود گرفته است که آن اشراری که بحکومت مشروطه می خواسته اند حمله کنند
آنها راسرکوبی کند دیگر در بودن مجلس شورای ملی حکومت نظامی سابقه ندارد ودر غیب مجلس حکومتها درتحت یک مواردی که بنظر خودشان میرسید اعلان حکومت نظامی میداده اند که آنمورد بحث امروز ما نیست دولت وقتی که مجلس نیست یک پیش آمدهائی در مملکت میشود ویک اجباراتی اورا بقضایای غیرقانونی می کشدآنها مورد بحث امروز ما نیست وباید درمحل خودش صحبت بشود که این تصمیم نامه مجلس بوده است نه قانون دائمی.
من این موضوعی را که راجع بقرضه از مجلس گذشته عبارات و موادش را میخوانم و اگر این رامعتقد شویم که تصمیم نامه حکم قانون دائمی رادارد ممکن است دولت همیشه بآن شرایطی که مجلس معین کرده فرض کند دفعه واحده که نیست ودرآن شرایط قرضه هم که برای یک دفعه این اجازه را بدولت داده اند این مسئله تصریح ندارد. 
ولی از شاهد کلام معلوم میشود که برای یک دفعه بوده است که برطبق قانون استقراض مورخه سوم جمادی الاولی ۱۳۲۹ مطابق دوازدهم برج ثور ۱۲۹۰ دولت مجاز است که دوکرورونیم قرض کند اگر مااسمش را قانون دائم و تصویب نامه بگذاریم همیشه هر دولتی حق دارد به تکیه کردن باین قانون برود قرض کند ولی این قانون شهادت میدهد که این قانون برای یک دفعه بود و هر دفعه که دولت بخواهد قرض کند باید بیاید از مجلس استجازه کرده آن وقت برود قرض کند و قانون حکومت نظامی مینویسد در بیست و دوم رجب مطابق بیست و هفتم سرطان ۱۳۲۹ که تاریخش هم نزدیک به آن بوده مینویسد:
از وقتی که اعلان حکومت نظامی شود اموری که راجع بامنیت و آسایش عمومی است با تصویب هیئت وزراء توسط وزارت جنگ اجراء خواهد شد 
دولت حق ندارد به تکیه این ماده هر روز اعلان حکومت نظامی بدهد این برای وقت معین وساعت معین است چرا برای اینکه حکومت نظامی اغلب قوانین مملکتی را فلج میکند ملاحظه بفرمائید موادی را که در ذیل آن نوشته در آنجا مینویسد.
تمام حکام محاکم نظامی باید اهل نظام باشند عدلیه را فلج کرده. 
در موضوع قتل و جنایات وارده که باید محکمه عدلیه رسیدگی کند اورا فلج کرده ویک محکمه نظامی تشکیل میدهد که آنها محاکمه میکنند ورأی میدهند و آدم میکشندیک مواد دیگری دارد که من قرائت میکنم وآقایان ببینند که تصمیمی که درآن روز راجع بحکومت نظامی گرفته شده بکلی متباین با وضعیات امروزه ممکلتی وبرعکس قضیه است ماده چهارم می نویسد:
اشخاصی که عملاً بر ضد دولت مشروطه و امنیت وآسایش عمومی اقدام و خیانت آنها مدلل شده باشد محکوم به قتل خواهند بودآن روز بودکه محمد علی میرزا برای حمله بحکومت مشروطه آمده بود و جماعتی ممکن بود بااو همراه بشوند و برای دفاع از حکومت مشروطه این قانون وضع شد حالااگر بخواهیم یک اشخاص صالحی را بیاوریم واین قانون را اجرا کنند آن وقت معلوم میشود که چه اشخاصی را باید تیرباران کنند سید فیروز آبادی بدبخت که در حضرت عبدالعظیم بوده است چکار کرده که اورا بگیرند و تبعید کنند اورا باید تبعید کنند یا همین اشخاص که طرفدار جمهوری بودند و روز دوم حمل سرنیزه به شکم مردم بیچاره که طرفدار حکومت مشروطه بودند زدند عیناً عکس قضیه است این قانون مال روز معینی است یک تصویب نامه است که مجلس برای تکلیف حکومت آن روز نوشته وداده بدست دولت مربوط بامروز نیست اگر دولتی خواسته باشد امروز حکومت نظامی بدهد بایستی از مجلس استجازه کند مااگر این مواد اجرا شود طرفدار آن اصل هستیم واگر دولت مواد دیگری اصلح می داند پیشنهاد کند بمجلس و اجازه بگیرد آن وقت اجراکند موجباتی که حکومت نظامی امروز لازم دانسته باید دید چیست وباید آن حکومت حواسش را صرف آن موضوع کند حکومت نظامی مردم را جلب میکند اجتماعات را منع میکندو میگوید اگر اجتماع کردید باحتمال اینکه ممکن است فسادی بشود آنها را جلب میکند.
اگر از استنطاقات معلوم شودکه در قضیه روز جمعه چه اشخاصی شرکت داشته اند آنها را باید بگیرند اعدام کنند مجازات کنند و هرچه قانون اجازه میدهد اجرا کنند ولی توی گاری میریزند و تبعید میکنند و حکومت فقط مخالفین خودش را تهدید و تعقیب میکند این صحیح نیست .
اگر مسئله که همه ملت ایران باو علاقه مند است ویک جنایت و یک لکه سیاهی که بدامان ما گذارده شده این را تعقیب میکند پس چرا مردم را تعقیب میکند؟ این چه ربطی بهم داردسید فیروزآبادی که در حضرت عبدالعظیم زندگانی میکند در میدان مشق بوده ؟ یا در خیابان آقا شیخ هادی بوده؟
اهالی شاه آباد که تشییع جنازه عشقی را کرده اند آنها درب میدان مشق بوده اند یا چهارراه آقا شیخ هادی بوده اند ؟ وقوع یک جنایت یک چیزی نبوده است که خواسته باشند جماعتی را بیاورند استنطاق بکنند و کشف بشود یک چیزی نبوده است علنی تماشاچی دوسه هزار نفر بوده است تماشا میکرده است جنایت کار دوسه نفر بوده است معین و معلوم مذاکره شد که مملکت نمایش مرتجعانه داده است و حقیقة بنده هم خیلی متأسف هستم که چرا در پای تخت مملکت بایستی این قبیل وضعیات پیش بیاید ولی وقتی ملاحظه میکردم میدیدم که یک روزی من را بباغ شاه دعوت کرده بودند برای یک کاری که شبیه به بت پرستی است که شمایل بگردن بکنند
(همهمه بین نمایندگان 
آقا سید یعقوب ـ آن بت پرستی است ؟ 
مدرس ـ بلی ارتجاع است 
آقا سید یعقوب ـ سقاخانه ارتجاع نبود؟ 
حائری زاده ـ وقتی گوسفند جلوی که طرفدار او هستند میکشند…
رئیس ـ مختصر کنند 
حائری زاده ـ چشم اگر چه حکومت نظامی که این چند روزه اعلان شده قریب چهار سال است که در این مملکت است مدیر روزنامه را تبعید کردند کتک زدند حبس کردند روزنامه را توقیف کردند مال امروز نیست بنده وقتی که از یزد آمدم دیدم مدیر طوفان راگرفته اند ودر آن هوای سرد زمستان دارند می برند اعلان حکومت نظامی هم نبود و آقای وزیر خارجه هم در مجلس اظهار نکردوبودند مطابع هم توقیف میشد در یکی از فوق العاده ها نمی دانم مال کی بود دیدم در سر لوحه اش نوشتند اقلیت جنایتکار در ذیل آن نوشته است آقای مدرس مردم را تحریک و تهیج می کند که بروند بسفارت انگلیس متحصن شوند آقای مدرس مردم را تشجیع می کند که بروند بسفارت خیلی هم چسبندگی دارد از یک طرف مطابع اینقدر آزاد است که صاحب امتیاز هم لازم ندارد یک حسن علی جعفری یک چیزی را مینویسد.
باطلاع نظمیه میبرد و بطبع میرساند و بهر مطبه هم بدهد طبع می کند ولی یک جرائدی که نسبت باقلیت داده می شود و از دولت ناراضی هستند آنها را نمی گذارند طبع شود وسطر بسطر در مطبعه سانسور میکنند اینها حساب نیست 
البته اینها مال امروزو دیروز نیست از چندی پیش که جرائدی بموافقت اقلیت پیدا شده این مسئله در جریانست و حکومت نظامی است 
از وقتی که سردار سپه آمده است این عملیات جریان دارد سانسور پست که پنج شش ماه است من چندین مرتبه از آقای وزیر جنگ و وزیر داخله سؤال کرده ام که علت سانسور پست را بیائید جواب بدهید و نیامدند.
مال امروز و دیروز نیست که بیایند حکومت نظامی اعلان بکنند اوراقش نزد بنده هست بعضی ها مهر جمهوری طلبهای قلابی دارد بعضی شان مهر نظامی دارد تلگراف سانسور است یکی از آقایان وکلاء مخابره حضوری داشت بایکی از نقاط جلو اورا در مرکز گرفتند و نگذاردند صحبت کند این قضیه مال امروز نیست مال یکماه پیش است.
منحصر به مرکزهم نیست این قضیه در آن موقعی که مردم را جمع میکردند امراء لشکر توی سر مردم میزدند و مردم را برای جمهوری وادار میکردند آقا سید یعقوب تهمت نزنیدهمهمه بین نمایندگان ، تدین ـ اگر میخواهید استیضاح کنید دولت را بخواهید
حائری زاده ـ روزنامه نیست که بتوانم چیزی بنویسیم در مجلس شوایملی هم که نمیگذارند حرف بزنیم 
آقا سید یعقوب ـ یک نفر کشتی تا وکیل شدی
میهن ـ به عقاید مردم نمیتوانی حمله کنی. 
(صدای زنگ رئیس امر به سکوت)
تدین ـ خودش پای مرفه جمهوری را امضا کرده است 
حائری زاده ـ بله من طرفدار جمهوری صحیح هستم 
نه جمهوری قلابی چماقی حاج رضای ذغالی برای چه مجروح شده است که حالا تحت معالجه است 
همهمه بین نمایندگان ـ استیضاح است )
مدرس ـ اینجا جای قانون اساسی است .
صدای زنگ رئیس ـ دعوت به سکوت 
مدرس ـ این مجلس مشروطه است هر کس عقیده اش مخالف قانون اساسی و طرف دار جمهوری است باید چشمش کور شود و ازدر برود بیرون .
حائری زاده ـ حاج رضا ذغالی در همدان برای چه باید زیر چوب امیر لشگر چلاق شود که هنوز نتواند حرکت کند؟ 
سید عبدالعزیز شیخ الاسلام کردستانی چرا از سنندج تبعید شد ؟ 
میهن ـ دو نفر زردشتی را چرا در یزد کشتند؟ صدای زنگ سکوت 
رئیس ـ خطاب به حائری زاده آقا شما یک اجازه گرفته بودید در حدود معینی و قبلاً آقای ملک الشعراء آمدند بمن گفتند قرار شد در آن حدود صحبت کنید و حالا خارج استیضاح میکنید.
حائری زاده ـ مقصود از حدود را بنده نمی فهمم 
آن روز بر حسب پیشنهاد حاج عزالممالک که باید خیلی از ایشان تشکر کنم اجازه دادند که در ابتداء و انتهای مجلس وکلاء اگر مطالبی دارند می توانند بعرض مجلس برسانند و آزاد هستند ، بنده مطالبی دارم که باید بعرض مجلس شورای ملی برسانم اگر اجازه نمیدهید و نطق هم سانسور است که ما عرض نمیکنیم 
رئیس ـ اجازه داده شد که شما اظهاراتی بکنید ولی البته معلوم است آن اظهارات باید در حدود نظامنامه و قانون باشد و نظام نامه حدودی معین کرده .
مدرس اینها جواب ارتجاع است .
آقا سید یعقوب ـ از حدود نظام نامه خارج شدند جلوگیری بفرمائید.
حائری زاده ـ از حدود کدام ماده 
رئیس ـ اگر نخوانده اید بنده چه عرض کنم 
حائری زاده ـ بموجب کدام یک از مواد نظام نامه بنده نمی توانم اینجا عرایضم را بکنم 
(همهمه بین نمایندگان
مدرس ـ دولت اکثریت ندارد قاچاق است. 
آقا سید یعقوب ـ آقا مواد راجع به دولت را جلوگیری کنید از حدود نزاکت خارج شدند.
مدرس ـ آن کسی که چهار صد نفر را اینجا سرنیزه میزدند از حدود نزاکت خارج نمی شود.
سید یعقوب ـ آقا ماده نظامنامه را اجرا بفرمائید 
تدین ـ ماده (۱۲۹را بخوانید.
حائری زاده ـ ماده (۱۲۹رافرمودندبرضدمن استهرماده برضدمنست قرائت بفرمائید
رئیس ـ آقای آقاسیدیعقوب
(اجازه
آقاسیدیعقوب ـ هرچه گشتم ماده نظام راپیدانکردم لیکن عملاملتفت هستم وقتی درمجلس یک اکثریتی طرفداریک دولتی است اگریک توهینی نسبت بدولت میشد آقای رئیس دردوره چهارم جلوگیری میکردند مکرر آقای مدرس از حدودی نظام نامه معین کرده است خارج شدند وچون نظام نامه مجلس وکلاء را متساوی دانسته و تقدم وتأخر در مجلس نیست اگربنده از حدود نزاکت خارج شدم و نسبت بدولت توهینی کردم مسلماً آقای رئیس جلوگیری خواهند کرد.بنده خواستم عرض کنم که آقای مدرس تا زمانی وکیل هستند واینجا پیش بنده و آقای آشتیانی وآقا شیخ فرج الله نشسته اند حکمشان این نظام نامه است مگراینکه اختیار تام بایشان بدهند که نظام نامه علیحده بنویسیند
اگر مجلس این اختیار تام را بایشان داد آنوقت بنده عرضی ندارم ولی مادام که این نظام نامه است تمام ماها مساوی هستیم و آقای مدرس و سایر آقایان هرکس از حدود نزاکت خارج شود باید مطابق نظام نامه آقای رئیس جلوگیری کنند .
مدرس ـ نظام نامه اجرا نشده است دولت هم اکثریت ندارد قاچاقست 
تدین ـ بموجب ماده ۱۲۹ باید ایشان مؤاخذه بشوند 
رئیس ـ بنده چیزی نشنیده ام که آن ماده را اجرا کنم 
آقا سید یعقوب ـ میگویند دولت قاچاقست 
مدرس ـ بنده می گویم دولت اکثریت ندارد قاچاقست 
ملک الشعراء ـ تکلیف ناطق چیست چرا نیمگذارید حرف بزنند؟ 
رئیس ـ بگذارید آقای حائری زاده نطق خودشان را تمام بکنند 
حائری زاده ـ آقایان می فرمایند که عرایض من چه ربطی باینموضوع دارد بنده خواستم عرض کنم که قبلاً هم حکومت نظامی بوده است واین ادله را هم برای تأیید عرض خودم عرض کردم و هیچ توهینی هم بمقام ملت و وکلاء و سلطنت و هیچکس نکرده ام بنده عرض میکنم که در همان اوایل حمل بود که حاجی رضای ذغالی را در همدان زیر چوب له کرده اند در صورتی که حکومت نظامی نبوده 
تدین ـ طرف اکثریت است اگر این کار را کرده است؟
حائری زاده ـ مأمور دولت این کاررا کرده است .
تدین ـ بمن چه ربطی دارد عجب داستانی است!
حائری زاده ـ خوب اگر میگوئید حرف نزنم حرف نمی زنم روزنامه های ماها را که توقیف کردند پس کجا حرف بزنیم بازی در آورده اید ….
سلیمان میرزا ـ استیضاح کنید
(همهمه بین نمایندگان
(در این موقع آقای رئیس از مجلس خارج شده جلسه تعطیل و پس از یکربح ساعت مجدداً تشکیل گردید.) 
رئیس ـ در موضوعی که مذاکره شد بنده گمان میکنم بقدر کافی صحبت شده است و بیش از این هرچه گفته شودبیشتر از موضوع خارج میشویم بهتر این است که وارد موضوع اصلی که لایحه نفط است بشویم