نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

صاویر هوایی دریاچه ارومیه

تصاویر هوایی دریاچه ارومیه






















بیرخانه کمیته بین المللی علیه اعدام از اعدام ۱۵٣ نفر تنها در ظرف دو هفته در جمهوری اسلامی ایران خبر داده و تاکید کرده است که زندانیان بیشتری برای اجرای حکم اعدام به سلول های انفرادی منتقل می شوند.

بیرخانه کمیته بین المللی علیه اعدام از اعدام ۱۵٣ نفر تنها در ظرف دو هفته در جمهوری اسلامی ایران خبر داده و تاکید کرده است که زندانیان بیشتری برای اجرای حکم اعدام به سلول های انفرادی منتقل می شوند.

بی خبر و بدون آخرین ملاقات؛ منصور اروند اعدام شد

در اطلاعیه ی این کمپین امده است:

در دو هفته اخیر ۱۵۳ زندانی اعدام شدند و در ندامتگاه مرکزی کرج ۶ زندانی با اتهامات مواد مخدر و سرقت مسلحانه جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل شدند.
به گزارش دبیرخانه کمیته بین‌المللی علیه اعدام روز یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ در ندامتگاه مرکزی کرج از سالن ۱ افشین صانعی – از سالن ۲ همایون سمندری – از سالن ۳ رضا آشیر – از سالن ۴ تراب رشیدی و سجاد کنگر شاهی با اتهامات مواد مخدر و سرقت مسلحانه جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل شدند.
توسط خبرگزاری‌ها و سازمان‌های حقوق بشری ایرانی از اعدام‌های گسترده یک ماه اخیر آمارهای گوناگونی منتشر شده است. طبق آمارهای دبیرخانه کمیته بین‌المللی علیه اعدام در دو هفته گذشته از ۱۰ تا ۲۴ خرداد ماه بیش از ۱۵۳ زندانی به صورت دسته جمعی در زندان‌های مختلف ایران اعدام شده‌اند که بیشترین آن‌ها با اتهامات و جرائم پخش و قاچاق مواد مخدر بوده است.
بیشترین آمار اعدام در زندان قزل‌حصار کرج بوده است. به‌طور بی‌سابقه‌ای در طول دو هفته اخیر در این زندان بیش از ۷۵ زندانی با اتهامات مواد مخدر، قتل و سرقت مسلحانه اعدام شدند که بیشترین آن‌ها مواد مخدری بودند. در حالی که اجرای احکام اعدام در این زندان افزایش پیدا کرده است، زندانیان از ساخت دو جایگاه جدید اعدام ۱۱ نفره خبر می‌دهند که نگرانی زیاد محکومین به اعدام را به دنبال خود داشته است. بعد از زندان قزل‌حصار بیشترین آمار شامل زندان بندرعباس می‌شود که بیش از ۲۰ زندانی در طول این دو هفته به دار آویخته شده‌اند.
لازم به ذکر است به دلیل اینکه مقامات جمهوری اسلامی ایران آمار اعدامیان را به صورت دقیق منتشر نمی‌کند، آمارهای ذکر شده آمار دقیقی از کل اعدام‌ها نیست و این آمار بسیار بیشتر می‌باشد.

آمار اعدام دو هفته گذشته در زندان‌های مختلف ایران:
زندان قزل‌حصار کرج: ۷۵ اعدام
زندان بندرعباس: ۲۰ اعدام
زندان ارومیه (دریا): ۱۶ اعدام
زندان رجایی شهر کرج: ۱۱ اعدام
زندان عادل‌آباد شیراز: ۸ اعدام
زندان تبریز: ۶ اعدام
ندامتگاه مرکزی کرج ۵ اعدام
زندان کرمان: ۵ اعدام
زندان رشت: ۲ اعدام
زندان قائم‌شهر: ۱ اعدام
زندان زنجان: ۱ اعدام
شیراز درملأعام: ۱ اعدام
شهربابک درملأعام: ۱ اعدام

گفتنی است در زندان قزل‌حصار بیش از ۳۰۰۰ زندانی محکوم به اعدام با اتهام پخش و قاچاق مواد مخدر نگهداری می‌شود. در زندان‌های رجایی شهر کرج، ندامتگاه مرکزی کرج، عدل آباد شیراز و زندان بندرعباس آمارهای مشابهی از نگهداری محکومین به اعدام متهم به مواد مخدر وجود دارد.
احتمال اجرای حکم محکومین به اعدام در روزهای آینده نگرانی فعالین حقوق بشری را در پی داشته است و با وجود اعدام‌های گسترده در زندان‌های ایران نهادها و سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری همچنان سکوت کرده‌اند و تاکنون نسبت به این آمار بالا عکس‌العمل نشان نداده‌اند.
مجسمه تخریب‌شده بودا در افغانستان با هولوگرام زنده شد + عکس


مجسمه‌های بودای بامیان افغانستان که 14 سال پیش توسط طالبان تخریب شد، هم‌اکنون به کمک فناوری پروژکشن سه‌بعدی یا همان هولوگرام دوباره زنده شده‌اند.

به گزارش گروه علم و فناوری آنا به نقل از LionsRoao، در ماه مارس 2001 طالبان دو مجسمه بودای بامیان را که در دل کوه در استان بامیان افغانستان ساخته شده‌ بودند، تخریب کرد.

این دو مجسمه به بلندای ۵۳ و ۳۵ متر، در کنار مجموعه‌ای از بناهای تاریخی در این محل برای زمانی طولانی از جاذبه‌های اصلی گردشگری در افغانستان بودند. تندیس کوچکتر در سال ۵۰۷ میلادی و تندیس بزرگتر در سال ۵۵۴ میلادی ساخته شده ‌است.

حال این اثر بزرگ هنری به وسیله پروژکتور سه‌بعدی بازسازی شده است. این پروژکتور توسط دو محقق چینی، جانسون یو و لیام هو ساخته شده است و قبلا در چین برای بازسازی برخی آثار هنری مورد استفاده قرار گرفته است. این دو مخترع در سال 2001 از جریان تخریب این آثار هنری اظهار تاسف و از دولت افغانستان و یونسکو درخواست کردند که با کمک این پروژکتور این اثر را به صورت مجازی و سه‌بعدی (هولوگرافیک) برگردانند.

حال با اجازه یونسکو و دولت افغانستان، تصویر سه‌بعدی مجسمه‌های بودای بامیان درون صخره‌هایی که در گذشته آنها را در خود جا داده بودند، انداخته شده است.

گفته می‌شود که 120 هزار پروژکتور در این پروژه مورد استفاده قرار گرفته‌اند و مردم از 150 منطقه مختلف برای دیدن این مجسمه هولوگرافیک آمدند و به جشن و پایکوبی مشغول شدند.

درست است که این مجسمه‌ها که روزی سمبول و نماد کارهای هنری تاریخ بشر بود، دیگر به صورت فیزیکی وجود ندارند با نورافکنی سه‌بعدی خاطره آنها در یادها زنده می‌شود و از فراموش شدن تاریخ در این منطقه از جهان جلوگیری خواهد شد.


تندیس قبل و بعد از تخریب یکی از تندیس‌ها





از جعل امضاهای ناشیانه پای بیانیه دلواپسان تا جعل امضا تحت نام «بیش از ۱۵۰۰نفر از دوستداران جنبش فدائی»
ایرج مصداقی

 
«در ششمین سالگرد تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، تقلب و جعل اسامی و امضا پای بیانیه‌ای که در رسانه‌های سپاه و بسیج منتشر شده، بار دیگر زمینه تمسخر دلواپسان از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی را فراهم کرد.»
سایت «کلمه» وابسته به میرحسین موسوی با انتشار مطلبی تحت عنوان «جعل امضاهای ناشیانه پای بیانیه دلواپسان؛ از میرحسین موسوی و «سید محمود احمدی‌نژاد» تا صدها اسم تکراری» به این موضوع پرداخته و نوشته است:‌
« صبح امروز متنی با عنوان “گزاره برگ ملی هسته‌ای” در رسانه‌های وابسته به بسیج و سپاه منتشر شد که ادعا شده بود از سوی “بیش از پنج هزار فعال رسانه‌ای” امضا شده است.
اما با انتشار اسامی این پنج هزار، کاربران تیزبین شبکه‌های اجتماعی موارد متعددی از جعل و تقلب‌های صورت گرفته در این فهرست اسامی را بیرون کشیدند تا مشخص شود که دلواپسان با وجود سازماندهی‌های گسترده در نیروی شبه نظامی و بودجه های کلان، حتی برای جمع آوری چند هزار امضا نیز مجبورند به جعل اسامی و تقلب و تکرار متوسل شوند.
 
 
 
این اولین بار نیست که سپاه و بسیج و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی به جعل امضا پرداخته و پروژه‌هایشان را به نام این و آن تمام می‌کنند.
در دیماه ۱۳۹۰ بیانیه «کرکس‌ها متحد می‌شوند» با سوتیتر «نه، متشکریم - دخالت "بشر دوستانه" نمی‌خواهیم» در تعدادی از سایت‌های «چپ» انتشار یافت.
 
 
از آن‌جایی که در بالای اطلاعیه‌ مزبور آمده بود «بیش از 1500 نفر از دوستداران جنبش فدائی (فدائیان خلق ایران) » آن را امضا کرده‌اند مورد استقبال تعدادی از رهبران سازمان «اکثریت» از جمله امیر ممبینی و ... قرار گرفت و دست مریزاد به تهیه کنندگان آن گفتند.
پس از انتشار مقاله‌‌ام تحت عنوان «چه کسانی پشت بیانیه‌‌ی «کرکس‌ها متحد می‌شوند» هستند
 

خوشبختانه لینک مطلب مربوطه در تعدادی از سایت‌ها غیرفعال شد و تعدادی نیز آن را برداشتند و دیگر هیچ کجا سر و کله‌ی «۱۵۰۰ نفر از دوستداران جنبش فدایی» پیدا نشد و برای همیشه به محاق رفتند. اما گردانندگان نشریه «هفته» از هول حلیم در دیگ رژیم افتادند و مقاله‌ی کوته نظرانه‌ی علی ستاری تحت نام  «ایرج مصداقی، قسم حضرت عبّاس و دُم کرکس» را که تیتر آن گویای محتوای آن است انتشار دادند تا به زعم خود در مورد نویسنده که تلاش کرده بود دست پخت اطلاعاتی رژیم را بی‌اثر کند، عقده گشایی کنند.  
 
 
اتفاقاً در بیانیه قبلی نیز «دلواپسان فدایی» به مسئله «هسته‌ای» و «دخالت بشردوستانه» پرداخته بودند.
 
در مقاله‌ی یاد شده به منظور روشنگری در مورد شیوه‌ی کار و جعل امضای دستگاه امنیتی تأکید کرده بودم:  
«برای هرکسی که دستی در امور سیاسی داشته باشد واضح است اگر همه‌ی جریان‌های فدایی در خارج از کشور را روی هم بگذارید نمی‌توانند بیانیه‌ای را به امضای ۱۵۰۰ نفر خواه «دوستدار جنبش فدایی» باشند یا نباشند برسانند آنوقت عده‌ای در داخل کشور در طرفه‌العینی ۱۵۰۰ نفر را تحت عنوان «جنبش فدایی» در دفاع از رژیم به صف می‌کنند که اکثریت قریب به اتفاقشان را کسی نمی‌شناسد. چه شبکه‌ی ارتباطی‌ قوی‌ و مستحکم و گوش‌بزنگی «دوستداران جنبش فدایی» در داخل کشور دارند خدا می‌داند و احتمالا وزارت فخمیه‌‌ی اطلاعات!
نکته‌ی جالب آن که در بیانیه‌ی فوق پس از عبارت «دوستداران جنبش فدایی» در پرانتز آورده‌اند منظورشان (فداییان خلق ایران)‌ است که زبانم لال کسی فکر نکند منظور از دوستداران جنبش فدایی «فدائیان اسلام» و یا «فدائیان ولایت» است.
در میان امضاکنندگان بیانیه کمتر نامی به چشم‌ می‌خورد که آشنا باشد. نگاهی گذرا به اسامی‌ای که در پایین بیانیه آمده است نشان می‌دهد که اسامی یادشده توسط سیستمی که روی روانشناسی اجتماعی کار کرده تولید شده و برای هدایت فکری و خطی نیروهای چپ به کار گرفته شده است.
در کنار نام‌های خانوادگی برخی از فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور و شهدای جنبش فدایی و دیگر جریان‌های سیاسی کشور نام‌هایی گذاشته شده و هویت‌های جدیدی خلق شده است. تعدادی از آن‌ها عبارتند از احمدزاده، مفتاحی، سرمدی، چوپانزاده، پویان، سورکی، کلانتری، سلاحی، سپهری، رحیمی عراقی، پاکنژاد، کاخساز، مشیدی، دانشیان، فضیلت کلام، حاجیان سه پله، آل آقا، رحمانی‌نژاد، حاجبی، اشرف‌زاده، پنجه‌شاهی، پرتوی، کامیابی، عطایی، ابریشم‌چی، عسگری زاده،‌ صارمی، روحانی، محمدی‌گرگانی، زیدآبادی، نفیسی، ماسالی، گلوی، عیسی بیگلو ، تابان، سطوت، پوینده، فروهر، علامه‌زاده، براهنی، سیادتی، بیضایی، تشید، امیرشاهی، هزارخانی، تاج‌میرریاحی، صدرایی، پورهرمزان، آذرنوش، فرجاد، افراشته، دانشگری، معینی، سامع، بهکیش، مدائن، بازرگانی، برادران، منفردزاده، باقرزاده، گلسرخی، شاه‌بختی، منصوران، شام‌بیاتی، سماکار، بطحایی، خوشابی، دهکردی، بنی‌صدر، گل‌چوبیان و ... ظاهراً جاعلان دچار اشتباه شده و به جای نام خانوادگی جوان خوشدل که یکی از مجاهدین شهید است، خوشدل جوان را خلق کرده‌اند. ...
امضا کنندگان از نام «رامین مولایی» که سال‌ها پیش درگذشت و ساسان محمودی که در کشتار ۶۷ اعدام شد نیز نگذشته‌اند. و چند نام ارمنی مانند فراز آقایان، واهیک کاوسیان، آررات اسکندریان را نیز برای پر و پیمان کردن اسامی به آن‌ها اضافه کرده‌اند. همچنین از نام خانوادگی تعدادی از وابستگان رژیم هم استفاده شده است. از نام خانوادگی «مصداقی» و «داعی» هم نگذشته‌اند و نام میترا مصداقی پور و غلامحسین داعی نیز در جرگه‌ی امضا کنندگان آمده‌ است. »
 
 
همچنین شمه صلواتی را به شعله صلواتی، عباس منصوران را به سهیلا منصوران، شهناز نیکوروان را به شهین نیکوروان و ... تبدیل کردند تا نامبردگان نتوانند امضای بیانیه را تکذیب کنند.
 
تفاوت این دو بیانیه تنها در این بود که در ارتباط با بیانیه ۱۵۰۰ «دلواپس فدایی» خبری از «کاربران تیزبین شبکه‌های اجتماعی» به ویژه آن‌هایی که به نوعی با «فدایی»‌ها مرتبط هستند نبود و تلاشی برای بیرون کشیدن «موارد متعددی از جعل و تقلب‌های صورت گرفته» در فهرست اسامی مورد نظر صورت نگرفت و سازمان‌های مدعی «فدایی» هم ترجیح دادند سکوت اختیار کنند و به نوعی در باد «۱۵۰۰ نفر از دوستداران جنبش فدایی» بخوابند. در دومی کابران اجتماعی در داخل کشور به سرعت دست به کار شدند و پته دستگاه اطلاعاتی و امنیتی را روی آب ریختند.
 
امیدوارم موضوع اخیر کسانی را که در زمان یاد شده نمی‌خواستند توطئه را دریابند بیدار کند و فریب نقشه‌های اطلاعاتی رژیم را که در زرورق «چپ» می‌پیچد نخورند.
 
ایرج مصداقی
۲۶ خرداد ۱۳۹۴
Irajmesdaghi@gmail.com


ده اصل عملکرد نظریه توطئه ؛ Benoît Bréville ترجمه شهباز نخعی

یک - هرگز از توطئه حرف نزنید («من، توطئه، هرگز»).
«در انقلاب فرانسه، تا هراس انگیزترین جنبه های آن، همه چیز پیش بینی شده، اندیشیده، تنظیم شده، قطعی و شکل گرفته بود. همه چیز توسط کسانی ترتیب داده شده بود که مدتی طولانی تارهای دسیسه را در انجمن های مخفی بهم بافته بودند و آگاهانه درانتظار لحظه مناسب برای توطئه بودند». درپایان قرن هجدهم، هنگامی که آگوستین دو باروئل، راهب، سطرهای بالا را نوشت، آنهایی که درهمه جا توطئه می بینند ازآن استقبال کردند. آنها از دسیسه چینی، انجمن مخفی و دوز و کلک چیدن سخن می گویند. امروز، واژگان تغییر یافته است. آلن سورال درسال ۲۰۱۱ در رادیو بین المللی فرانسه چنین توضیح می دهد: «به گمان من این واژه [توطئه] هرگز در کتاب من به کار نرفته است. درواقع، من از "برنامه سلطه گری" و "شبکه سلطه گری" سخن می گویم». او نیز مانند دو متحدش «دیودونه» و «تی یری میسان» - هواداران فرانسوی نظریه توطئه – مدعی است که به ویژه نسبت به «روایت های رسمی» سوء ظن دارد و «اطلاعات جایگزین» را پیشنهاد می کند. شعار همیشگی تارنمای «دروغ بس است» این است که «حقیقت ما را آزاد خواهدکرد». به نظر «ویکی استرایکز»، «هیچ چیز و هیچ کس فراتر از حقیقت نیست». تارنمای خیلی باورمند «مدیا پرس انفو» خود را به عنوان «رسانه ای اصیل که هدفش عامه فهم کردن اطلاعات به شیوه ای عینی، آزاد و تسلیم ناپذیر» معرفی می کند. چه کسی می تواند ازآن ایراد بگیرد؟

دو - خود را پیشرو نشان دادن («مرا نمی توان فریب داد»).
یکی از مشترکان «مدیا- پرس انفو» با غرور می گوید (۱): «واضح و روشن می گویم: من به روایت رسمی که رسانه ها به شکلی تهوع آور ارایه می کنند باور ندارم». این تردید مداوم، احساس خوشایند تعلق به یک گروه روشن بین و درزمره کسانی بودن که فریب نمی خورند، را ایجاد می کند. ماتیو کاسوویتز بازیگر با حالتی آکنده از رضایت از خویش دریک نوار ویدیویی دراینترنت به مناسبت دهمین سالگرد ۱۱ سپتامبر می گوید: «پذیرفتن این که روایت رسمی درست نیست، درک این موضوع بصورتی آشکار که چگونه این روایت ساخته و پرداخته شده، کاری است که بسیاری از مردم قادر به انجام آن نیستند و اکثریت مردم نمی توانند آن را انجام دهند». این احساس خودبرتربینی در مدیر تارنمای «دروغ بس است»، یک «فرانسوی مستقردر ایالات متحده» نیز دیده می شود: «از زمانی که با زبان انگلیسی آشنا شده ام، به اطلاعاتی در شبکه اینترنت دست می یابم که تاکنون برایم به زبان فرانسه غیرقابل دسترسی بود. بیشتر این اطلاعات "باورنکردنی" و دسترسی به آنها برای مغزهای از زمان تولد مقید ما، توسط رسانه های رسمی و آموزش سنتی، دشوار بود». این لذت بودن درشمار کسانی که از اسرار آگاهی دارند و باور به دراختیارداشتن اطلاعاتی که تنها شمار محدودی از افراد از آنها اطلاع دارند، جدا شدن از گله، از جمله جذابیت های نظریه توطئه است.

سه - تکیه بر دانش و خرد («دانشمندتر از من»).
قدرت اغواگری این نظریه ها همچنین متکی برظاهرعلمی و معقول آنها است. متن های توطئه گرایان پراز یادداشت های پایین صفحه، رجوع به اسناد و مدارک و طرح و ترسیم هایی است که به آنها شکل و شمایلی دانشگاهی می دهد. مقاله ای با عنوان «فروریزی جادویی برج های مرکز تجارت جهانی ۷» در تارنمای «بازگشایی ۹۱۱» نمونه ای ازاین نوع است. طرح هایی سه بعدی، تصاویر هوایی، ویدیوهایی جدی و فنی (که یکی از آنها بیش از دو ساعت است). پژوهش یک «پژوهشگر پیشین مرکز ملی پژوهش های اجتماعی در زمین شناسی و ژئوفیزیک و متخصص امواج صوتی» یا حتی یک «سند تحلیل انجام شده توسط آرشیتکت ها و مهندسان نشان می دهد که فروریزی ساختمان ها براثر یک عملیات تخریب برنامه ریزی شده بوده است. درپس این نقاب دانشمندانه، درواقع یک شبکه اطلاعاتی مدار بسته پنهان است که در آن تارنماهای توطئه گرا برای تارنماهای دیگری از جنس خود اطلاعات ارایه می
کنند و سپس کتاب هایی توسط موسسات نشر توطئه گرا (مانند نشر دمی لون در فرانسه) منتشرمی شود و کارهای پژوهشگرانی حاشیه نشین که کارهایشان در محافل دانشگاهی مورد جدل و مناقشه است، این مدار بسته را کامل می کند. این شیوه عملکرد را آشکارا می توان درشبکه ولتر یافت که میسان ازآن به عنوان ماخذ استفاده می کند.

چهار - طرح پرسش: جنایت به سود کیست؟
تارنمای «دیودونه» به نام «کنل پلوس» درمورد سوء قصدهای شارلی ابدو می پرسد: «به راستی چه کسی حمله را انجام داد؟». «آمر آن چه کسی بوده؟ جنایت به سود چه کسی است؟». با امکان تعیین مسئول برای هر رویداد، پرسش اخیر منشأ همه نظریه های توطئه است. آیا میزان محبوبیت آقای فرانسوا اولاند پس از کشتارهای ۷ و ۹ ژانویه ۲۰۱۵ درپاریس افزایش شدید یافت؟ برای «مدیا-پرس انفو» چیزی بیش از این لازم نیست که موذیانه پدرخواندگی رویداد را به رییس جمهوری فرانسه نسبت دهد. یکی از کاربران می پرسد: «آیا این سوء قصد توسط سرویس های مخفی دسیسه چینی شده بود؟ تردید نیست که عوامل ابهام بخش و تیره کننده ای وجود دارد (...). اولاند با سرعتی قابل ملاحظه توانست ازاین سوء قصد، بدون آن که بهبودی در وضعیت اقتصادی یا اجتماعی فرانسه ایجاد شده باشد، موقعیتش را به نحوی شگفت انگیز درنظرسنجی ها بالا ببرد... برای پی بردن به علت باید از خود پرسید: «جنایت به سود کیست؟ (۳)». به نظر میسان، سوء قصدبیشتر به نفع واشنگتن است که روی رشد نژادپرستی ضدمسلمان درخاورنزدیک حساب می کند تا برنامه سلطه جویی خود را به پیش ببرد. او از همان ۷ ژانویه ۲۰۱۵ تاکید کرد که: «آمران سوء قصدها علیه شارلی ابدو درپی کسب رضایت جهادگرایان یا طالبان نبودند بلکه به دنبال رضایت محافظه کاران نو و بازهای لیبرال بودند» و تارنمای «کنل پلوس» هم مظنون دیگری را کشف می کند و می گوید: نظریک ژنرال روس «کاملا پذیرفتنی» است که بنابرآن : «حمله تروریستی انجام شده در فرانسه کار مزدورانی بوده که توسط ایالات متحده و اسراییل به خدمت گرفته شده بودند و هدفشان تخریب چهره اسلام بود (۴)».
درواقع، چنان که پرسش «چه کسی از جنایت سود می برد؟» بتواند برای رمزگشایی از برخی رویدادها مفید باشد، هرگز نمی تواند به طور قاطع مسئولان آن را تعیین کند. قتل سادی کارنو، رییس جمهوری فرانسه درسال ۱۸۹۴ به ژان کازیمیر- پریه امکان راه یابی به کاخ الیزه را داد. آیا می توان گفت که او آمر اقدام سانته جرونیمو کازریو، هرج و مرج طلب ایتالیایی بوده است.

پنج - جستجوی «جزییات مبهم و تیره».
هنگامی که مقصرتعیین شد، پیروان نظریه توطئه به تعقیب همه «جزییات مبهم و تیره» و «غیرعادی» هایی می پردازندکه امکان می دهد با روایت رسمی مخالفت کنند و دستگاهی برای غلبه بر رقیب بسازند. به عنوان نمونه، با آن که برخی از استدلال های مربوط به فروریزی برج های مرکز تجارت جهانی مستلزم داشتن آگاهی هایی دقیق برای پی بردن به نقیض گویی آنها است، بقیه استدلال ها به نظر عجیب و غریب و مضحک می رسد. میسان برای تاکید بر این ایده که ماموریت برادران کوآشی «ربطی به ایدیولوژی اسلام گرایان ندارد» می گوید: «اعضا یا هواداران اخوان المسلمین، القاعده یا داعش به این اکتفا نمی کردند که کاریکاتوریست های کافر را بکشند. آنها ابتدا بایگانی روزنامه را در جلوی چشم آنها ازبین می بردند».
اصل موضوع بیش از آن که برپایه استحکام استدلال ها باشد، در تعداد آنها است. چندماه پس از کشتار تولوز و مونتابان درماه مارس ۲۰۱۲، هشام حمزه در تارنمای «امت دات کام» «۷۲ مورد غیرعادی مساله محمد مرآ» (۵) را چنین برمی شمرد: «محمد مرآ چگونه یک جلیقه ضدگلوله پلیس، که به اندازه جثه کوچکش بود، را به دست آورده بود؟» یا «چرا محمد مرآ خواسته بود یک نظامی که مورد تحسینش بود را بکشد؟»، «چه کسی تصویر جسد محمد مرآ را به مجله "آنتروو" داده بود؟» و غیره. هر پرسش به تنهایی پاسخی ساده دارد، اما اثر انباشته شدن پرسش ها موجب کاشته شدن بذر تردید در ذهن می شود.

شش - نفی تصادف و اتفاق («این امر برحسب تصادف نیست که...»)
برای انباشتن تعداد هرچه بیشتر از جزییات مبهم و تیره، باید چنین درنظرگرفت که تصادف و اتفاق وجود ندارد و هر واقعه ای دارای معنایی خاص است. بنابراین، هم زمانی دو رویداد همواره با رابطه علت و معلولی تفسیر می شود. این چنین است که خودکشی فرد دوم پلیس لیموژ در ۸ ژانویه، که تازه مامور انجام یک ماموریت درچهارچوب سوء قصد شارلی ابدو شده بود، به صورت یک «نشانه مبهم و تیره» به حساب می آید.
پیروان نظریه توطئه متخصصان بی همتایی در علم نشانه شناسی نیز هستند. اگر مثلثی روی یک اسکناس یا بسته سیگار دیده شود، آنها گاه درآن رد و اثر فراماسون ها را می بینند. این یک اصل قدیمی است: چندسال پس از انقلاب فرانسه، راهب باروئل مثلث بودن شکل تیغه گیوتین را به فراماسون ها نسبت می داد. همین امر درمورد ستاره یهود نیز صادق است. آقای لویی فراخان، رهبر سازمان مذهبی امریکایی «ملت اسلام» چنین توضیح می داد که اگر ۱۳ ستاره موجود روی پرچم امریکا به یکدیگر متصل شود، شکل ستاره داود پدیدار می شود. این بازی، که جستجوی امضای قاتل درمحل جنایت را نیز شامل می شود، به علم شناسایی اعداد یا رمل و اسطرلاب شباهت دارد. بنابرمفاد یک مقاله منتشر شده در ویکی استرایکز، حملات علیه مرکز تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبریعنی ۹.۱۱ یا ۹۱۱ (۶) رخ داده که در ایالات متحده شماره تلفن پلیس است، سوء قصدهای شارلی ابدو درتاریخ ۷ ژانویه، ۱.۷ یا ۱۷ بوده که شماره تلفن پلیس فرانسه است. بازهم یکی دیگر از « جزئیات مبهم و تیره»...

هفت - تکیه بر تاریخ («سوابق تاریخی را ازیاد نبریم»)
غالبا ازتاریخ به عنوان پشتیبان نظریه های توطئه استفاده می شود و برای مقایسه رویدادهایی که ربطی به هم ندارند به کار می رود. انجام عملیات با لباس مبدل، که در تاریخ پرشمار است (مطلب روبرو را بخوانید)، به طور عمدی برجسته می شود تا مقصربودن سرویس های مخفی فرانسوی، امریکایی و اسرائیلی را در اقدامات تروریستی کنونی نشان دهد. میسان درمورد حملات علیه شارلی ابدو هشدار می دهد که «سوابق تاریخی را فراموش نکنیم» و تاکید می کند «درطول سال های اخیر دیده ایم که سرویس های مخفی امریکایی یا ناتو در فرانسه اثرات ویرانگر برخی از داروها برروی افراد غیرنظامی را آزمایش کرده اند، حمایت OAS برای سعی درکشتن ژنرال دوگل را دیده ایم و انجام سوء قصدهایی با هویت قلابی علیه غیرنظامیان دربسیاری از کشورهای عضو ناتو را شاهد بوده ایم».
مساله آزمایش های دارو به رویدادهای تابستان ۱۹۵۱ مربوط می شود. درآن زمان دهها تن از ساکنان «پون – سن اسپری» ، دهکده کوچکی درناحیه گارد به دل درد، تهوع، ناراحتی و حتی توهم و هذیان مبتلا شدند. نیم قرن بعد، معما همچنان مبهم باقی ماند، اگرچه از یک مسمومیت غذایی جمعی ناشی ازمصرف غلات سخن گفته می شد. درسال ۲۰۰۹، یک روزنامه نگار امریکایی که درباره خودکشی یکی از ماموران سی آی ای (سیا) درسال ۱۹۵۳ تحقیق می کرد، تاکیدکرد که به حل معما دست یافته است. با تکیه برشهادت دو تن از ماموران مخفی و سند مبهمی از «سیا» که به رخداد «پون- سن اسپری» اشاره داشت، او موضوع را به یک عملیات «سیا» نسبت داد. دراین عملیات مقدار زیادی از ماده مخدر «ال اس دی» برای آزمایش اثرات آن به عنوان یک سلاح تهاجمی به کار رفته بود. با آن که بیشتر کارشناسان همچنان بر نظریه مسمومیت غذایی تاکید می کنند، به خاطر این که لایه دومی از نظریه توطئه به لایه اول افزوده می شود، امکان رد قطعی این فرضیه وجود ندارد.

هشت - هرگز دشمن را دست کم نگیرید.
همه پیروان نظریه های توطئه به شکست ناپذیری دشمن باور دارند. به نظر آنها، غیرممکن است که یک مشت افراد غارنشین در افغانستان توانسته باشند به تنهایی مرکز تجارت جهانی را تخریب کنند. سرویس های مخفی امریکایی، که فوق العاده کارآمد هستند، می توانستند جلوی آنها را بگیرند. دیوید ری گریفین، در «پرل هازبور جدید» (نشر دمی لون، ۲۰۰۶) می نویسد: «در پرتو روندهای معمول مربوط به هواپیماهای ربوده شده، حتی یکی از هواپیماها نمی بایست به هدف برخورد کند چه رسد به هرسه آنها». همین استدلال را سورال در تارنمای خود درمورد برادران کوآشی مطرح می کند: «اراده ای اصیل برای ازهم پاشیدن شبکه های اسلام گرا می بایست نیروهای ویژه ما – که وسایل بسیاری دراختیار دارند – را واداشته باشد آنها را زنده بگیرند تا به حرف زدن وادارشان کنند...».
با این حال پیش می آید که پلیس یا ارتش موفق نمی شوند. عملیات «پنجه عقاب» با آن که به خوبی در آوریل سال ۱۹۸۰ تدارک دیده شده بود، برای نجات گروگان های نگهداری شده در سفارت امریکا درتهران به خاطر یک توفان شن و نقص تجهیزات و کمبود هلیکوپتر با شکستی اسفناک روبرو شد. چندماه بعد، جان بینکلی جونیور به تنهایی توانست در حلقه حفاظتی رونالد ریگان نفوذ نموده و شش گلوله به سوی رئیس جمهوری امریکا شلیک کند. در اکتبر ۱۹۸۳، در گرماگرم جنگ لبنان، دو سوء قصد تقریبا هم زمان در بیروت، موجب کشته شدن نزدیک به ۳۰۰ نظامی امریکایی و فرانسوی شد. با بازی تشابه تاریخی، چرا نمی باید شکست های منجر به سوء قصدهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ یا ۷ ژانویه ۲۰۱۵ با این سوابق امریکایی یا فرانسوی مقایسه شود؟

نه - هرگز در قدرت دشمن اغراق نشود.
با آن که پیروان نظریه های توطئه براین باورند که دشمنانشان قدرتمندتر از آن هستند که دچار شکست شوند، به صورتی متناقض اشتباهاتی ناشیانه به آنها نسبت می دهند. به عنوان نمونه، بنابربرخی نظریه ها، درسال ۱۹۶۹ هیچ فضانوردی درماه پیاده نشده است، تصاویر توسط ایالات متحده ساخته و پرداخته شده تا اتحاد جماهیرشوروی را تحت تاثیر قراردهد. مدرک اثبات: در تصاویر نیل آرمسترانگ هیچ ستاره ای در آسمان دیده نمی شود. بنابراین، امریکایی ها موفق شده اند همه دنیا را با فرود آمدن قلابی در ماه فریب دهند اما آنقدر کودن بودند که نتوانستند چند ستاره در تصویر قلابی آسمان بگذارند...
همین تناقض درنظریه های توطئه این اواخر نیز وجود دارد. کارت هویت برادر بزرگ کوآشی دریک خودرو رها شده در پاریس پیدا شد. فراموشکاری ای چنان آشکار که درنظر اول غیرواقعی به نظرمی رسد. پلیس می بایست این مدرک را در آنجا گذاشته باشد تا از آنها تجلیل کند. اما، به خاطر برنیانگیختن سوء ظن، آیا پلیسی کارآمد نمی بایست ترجیحا از رد قلابی ADN استفاده می کرد؟

ده - یک نظریه توطئه ای باید از تناقض بری باشد.
از سال ۱۹۶۹، برخی درمورد فرود آمدن درماه تردید کردند. بزودی توضیحاتی برای پرسش های آنها مطرح شد: پرچم در نبود باد در اهتزاز بود زیرا از قطعاتی بهم متصل شده ساخته شده بود، اثر چشم انداز توضیح گر جنبه غیرموازی سایه ها درزمین است. فقدان ستاره ها ناشی از تنظیم غیرضروری دستگاه عکاسی بوده است و غیره. با این حال، بیش از پنجاه سال بعد، دهها تارنما و کتاب به برانگیختن تردید با دستیازی به همان «مدارک» ادامه می دهند.
برای آن که هیچ چیز براثر یک استدلال متقابل سست نشود، کافی است که منبع آن بی اعتبار نمایانده شود. «مدیریت ملی هوا و فضا» (ناسا) مدعی است که پرچم یک چهارچوب داشته؟ دروغ می گوید، زیرا دستش دردست «سیا» است. شاهدانی تائید کرده اند دیده اند که یک هواپیما به پنتاگون برخورد کرده؟ طبیعی است، آنها درخدمت دولت امریکا هستند. همچنین می توان اعتبار همه مدارک متقابل را نادیده گرفت. پس از ۱۱ سپتامبر، شماری از بدگمانان براین تاکید کرده اند که دولت امریکا نوارهای صدای ضبط شده هواپیمایی که در پنسیلوانیا سقوط کرد را مخفی کرده است. دولت بوش سرانجام اجازه داد که خانواده قربانیان این نوار را گوش کنند. با این حال، به نظر چارلز پیدگن، هیچ پیرو نظریه توطئه ای ازاین بابت پوزش خواهی نکرد (۷). به هرصورت، مدارک گردآمده چنان پرشمار است که عدم اعتبار یکی از آنها نمی تواند خللی در کل مجموعه ایجاد کند.

۱- Louis Lorphelin, « Charlie Hebdo : posons-nous les vraies questions », Médias-Presse-Info, 10 janvier 2015.
۲- «Terrorisme semi-professionnel ou leurre ? », Quenelplus.com, 8 janvier 2015.
۳- Emilie Defresne, « “Je ne suis pas Charlie”, manifestation monstre en Tchétchénie »,Médias-Presse-Info, 19 janvier 2015.
۴- « Pour le général Ivachov, “l’attentat à Charlie Hebdo est l’oeuvre de mercenaires”», Quenelplus.com, 8 janvier 2015.
۵- Hicham Hamza, « Les 72 anomalies de l’affaire Mohamed Merah », Oumma.com, 25 juillet 2012.
۶- En anglais, l’écriture des dates en chiffres impose de mettre le mois avant le jour. ۷- Charles Pigden, « Une superstition moderne : la fausseté en soi des théories de la conspiration », Agone, no 47, Marseille, 2012.


منبع: لوموند دیپلماتیک