نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

هامون، آه هامون... زنده بمان! کریم قصیم


«ازاكوسيستمهاي آبي با پيچيدگيهاي خاص خود بهتر است سخني گفته نشودچون سازمان حفاظت محيط زيست آنها رابه‌كلي فراموش كرده است…»
(ازنامهٌ سرگشادهٌ گروهي از كارشناسان مجلهٌ شكار و طبيعت، شمارهٌ‌15)
درياچهٌ هامون، با وسعت اولیه حدود 4هزار كيلومترمربع و عمق متوسط 5متر(در فصول
پرآبي)، پهناورترين گسترهٌ آب‌شيرين فلات ايران به‌شمار مي‌رود. اين درياچه، درطول 60 تا 62درجهٌ شرقي و عرض 30 تا 32درجهٌ شمالي در دشت سيستان، از 3بخش نسبتاً مجزا تشكيل شده است كه در مواقع پرآبي هر 3قسمت به يكديگر وصل شده و درياچهٌ يكدستي را به‌وجود مي‌آورند. حوضچه‌هاي سه‌گانهٌ هامون عبارتند از هامون پوزك (چالهٌ شرقي)، هامون صابري (چالهٌ شمالي) و هامون هيرمند (چالهٌ جنوبي). طول هامون، به‌طور متوسط 30كيلومتر و عرضش 7كيلومتر است.

كل وسعت حوزهٌ آبريز سيستان كه از كوههاي بابايغما و سليمان و ارتفاعات غرب و جنوب غربي كشور افغانستان، و به‌نسبت كمتري از كوههاي جنوب خراسان در اطراف نهبندان، تغذيه مي‌شود، حدود 18200 كيلومتر است. البته 40درصد اين عرصه در خاك ايران قرار گرفته و 60درصد بقيه به‌كشور افغانستان تعلق دارد.

منبع عمدهٌ آبگيري درياچهٌ هامون، رودخانهٌ هيرمند است و آورد آبي سالانهٌ آن حدود 7ميليارد مترمكعب مي‌باشد. سرچشمهٌ اين رود در كوههاي جنوب غربي كابل (كوه بابايغما) است و پس‌از گذشتن از مناطق كوهستاني، شاخهٌ پرآب ديگري، به‌نام ارغندرود، به آن مي‌پيوندد. ارغندرود آب بلنديها و كوهسارهاي قندهار را با‌خود به هيرمند مي‌آورد. مسير هيرمند از اين‌جا به‌سمت جنوب غربي است و پس‌از طي مسافتي نزديك به 1050 كيلومتر، در يك قوس بزرگي به‌سمت شمال، سرانجام وارد خاك ايران مي‌شود و نزديك 120كيلومتر هم در ايران‌زمين سفر مي‌كند و به درياچهٌ هامون مي‌ريزد. عرض رود هيرمند بين 200 تا 900متر و عمق آن از 2 تا 5متر تغيير مي‌كند. هيرمند به‌مرز ايران كه مي‌رسد به دوشاخه تقسيم مي‌شود، يك شاخه در امتداد مرز جريان يافته، به‌نام پريان مرزي، مرز مشترك ايران و افغانستان به‌شمار رفته و از جنوب غربي روستاي ميلك دوباره به‌سمت خاك افغانستان مي‌رود. شاخهٌ ديگر هيرمند، از كوهك وارد دشت سيستان شده و رودخانهٌ سيستان نام گرفته است. افزون بر رود هيرمند، رودخانه‌هاي كوچكتري چون خاش‌رود، فراه‌رود، چخان‌رود، رودك و… از خاك افغانستان به‌بخشهاي مختلف هامون مي‌ريزند، ولي آبراه اصلي همان هيرمند است.

درياچهٌ هامون نه‌تنها براي حيات اقتصادي و كشاورزي منطقهٌ سيستان نقشي تعيين‌كننده دارد، بلكه به‌سبب قرار گرفتن در مركز مناطق كويري و نيمه‌كويري، بين كشورهاي افغانستان، پاكستان و ايران، موجب تعديل شرايط اقليمي منطقه بوده، وضع آب و هواي دشت سيستان را براي بقاي گياه و حيوان و زيست انسان مساعد كرده است.


اهميت اكولوژيك هامون

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ناحيهٌ سيستان در اواخر دوران سوم زمين‌شناسي، دراثر جنبشهاي كوهزايي از دريا جدا شده و ازآن‌پس ابتدا رسوبات رُسي و آهكي و بعد رسوباتي با مواد نسبتاً درشت و سپس نرم روي‌هم انباشته شده است. خاك سيستان درحقيقت از نوع خاك درهٌ فرات و دجله و نيل و ساير دره‌هاي حاصلخيز است، به‌شرطي كه آب به‌موقع و به‌اندازهٌ نياز به‌آن برسد.

با گذشت قرنها و پيدايش ضايعاتي كه با ريگ‌بادهاي داغ از سمت كوير بر دشت سيستان وزيده، درجهٌ شوري و قليايي بودن زمين بالا رفته است. براي همين است كه وجود درياچهٌ هامون به‌لحاظ تعديل جوّي در اين سرزمين و ايجاد رطوبت و آب و هواي مساعد نقش كليدي پيدا كرده است. در فصل تابستان كه درجه‌حرارت به 50درجه مي‌رسد و تبخير شديد و رطوبت كمتر از 30درصد بر منطقه حاكم است و بادهاي موسمي 120روزه از سمت شمال و شمال‌غربي مي‌وزند، وجود درياچهٌ هامون باعث مي‌شود رطوبت كافي به منطقه برسد و دالاني از هواي مطبوع و خنك از شدت گرما و خشكي بكاهد.

پوشش گياهي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پوشش گياهي درون و پيرامون درياچهٌ هامون، كه تا همين دههٌ گذشته بسيار انبوه بوده، از هم متمايزند.

ازنظر پوشش گياهي درون درياچه، دودسته از هم قابل تفكيك‌اند: گياهاني كه از سطح آب بالا هستند، مانند ني، توتك، قميش (ني‌هندي)، هزارني و جگن؛ و گياهاني كه شناورند، مانند اويارسلام، مرغ، بوني، بارهنگ آبي، علف بوريا؛ يا آبزي هستند و در ژرفا قرار دارند چون انواع جلبكها.

مردم بومي از برگ و شاخه‌هاي نازك ني به‌منظور تأمين علوفه براي گاوها، و از ديگر گياهان درون درياچه به‌عنوان علوفه براي ديگر دامها استفاده مي‌كنند. پوشش گياهي درون درياچه تنوع زيادي ندارد‌ و به‌طور عام غلبه با ني و توتك است.

پوشش گياهي پيرامون درياچه اغلب فقير بوده و به‌دليل شرايط ويژه، آب و هواي صحرايي، ساختمان خاك، وجود شنهاي روان و… فقط گونه‌هاي هالوفيت و گزروفيت در اين عرصه‌ها رشد مي‌كنند. مهمترين اينها عبارتند از خارشتر، بوني، چندنوع گز و تاغ پاكوتاه به‌نام ترات.

مراتع اطراف درياچه، به‌طور معمول، مورد استفادهٌ دامداران بومي بوده است كه بيشتر به‌گاوداري مشغولند. ولي دامداران بيرجند هم هستند كه به‌صورت قشلاق از اين اراضي بهره مي‌گيرند. همين‌طور دامداران افغاني هم از پوشش گياهي اين نواحي برداشت دارند.

گاوداران بيشتر از ني استفاده مي‌كنند و براي تغذيهٌ دامها در فصل زمستان نيز آنها را جمع و ذخيره مي‌نمايند، البته اگر نيزارها خشك نشوند و ازبين نروند.

اهالي بومي و حاشيه‌نشين درياچه از درختچه‌هاي گز، ترات و ساير بوته‌هاي اطراف هامون براي سوخت برداشت مي‌كنند و به همين دليل هم پوشش گياهي حاشيهٌ هامون به‌شدت در معرض تخريب قرار دارد. زماني اين منطقه از پوشش گياهي و جنگلي بسيار گسترده و غني برخوردار بوده، منتها دراثر خشكساليهاي پي‌در‌پي و قطع مداوم درختان و احيا نكردن عرصه‌هاي جنگلي، پوشش سبز به‌تدريج ازبين رفته و نابودي نباتي به‌فرسودگي و فقر خاك منجر شده و بسياري از عرصه‌ها به‌صورت شنزار و صحراهاي خشك درآمده است.


حيات وحش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تالاب هامون بزرگترين عرصهٌ زيست حيوانات در شرق كشورمان مي‌باشد و هرسال گونه‌هاي كم‌نظير پرندگان مهاجر، هم‌چون درنا، سارگپه، تنجه، سنقر و… به‌منطقه‌هاي پرنده‌گير هامون سفر مي‌كنند و ماهها در آن‌جا مي‌مانند.

به‌طور كلي عرصه‌هاي پرنده‌نشين درياچهٌ هامون از 3بخش تشكيل شده است:

الف: منطقهٌ اطراف ده لطف‌الله تا كوه خواجه و شمال‌غرب درياچه، به‌نام چاه‌خرما.

ب: منطقهٌ مركزي درياچه، كه از قريهٌ اديمي شروع شده و به‌نواحي اطراف دكه‌گز، پشت هامونك، ريگ علي‌الصوفي، ريگ عذرا، تيشه‌كني، اطلاق‌كلان، درد‌دل، ميان‌كنگ، كنگ حيدر، بش‌دلبر و برينگ، در غرب درياچه، ادامه مي‌يابد.

ج: منطقهٌ شمال شرقي درياچهٌ هامون، به‌نام تخت‌شاه، كه از قريهٌ قرقري شروع مي‌شود و به نيزارهاي وسيع نزديك تخت‌شاه راه مي‌برد.

بسياري از اين عرصه‌ها، به‌صورت خشكيهاي كم‌ارتفاع و جزيره‌هاي كوچك، در درياچهٌ هامون قرار دارند، كه بوميها به آنها تخت يا تختك نيز مي‌گويند. كوه خواجه، تنها برجستگي بارز سرزمين سيستان (900متر ارتفاع) نيز در ميان درياچهٌ هامون واقع است.

وجود اين تختكها، نيزارهاي درون و پيرامونشان و آب آرام و صاف مابين اين قطعه خشكيها و وجود گياهان شناور و زيرآبي، روي‌هم ازنظر زيستگاهي تا همين دههٌ گذشته محيط مناسبي براي حيات وحش، به‌ويژه پرندگان مهاجر (آبزي و شكاري) فراهم كرده بود.

پرندگان زيستگاه هامون را مي‌توان در 30خانواده رديف كرد:

ــ پليكانها، شامل پليكان سفيد و خاكستري. تغذيهٌ اين پرندگان ماهي بوده و در هرفصل جوجه‌آوري يك يا دوتخم مي‌گذارند و به‌صورت مهاجر به‌هامون رفت‌و‌آمد دارند. تعدادشان نسبت‌به گذشته كاهش يافته است (فقط 850عدد در شمارش سال63).

ــ فلامينگو، گاه به‌تعداد زياد، به‌صورت مهاجر.

ــ غاز خاكستري، بيشتر به‌صورت مهاجر، ولي در بعضي سالها در درياچه توليد مثل مي‌كند و تمام سال مي‌ماند.

ــ قوها، به‌رنگ سفيد و شمار اندك. كوچك و نابالغ آن به‌رنگ قهوه‌يي ديده مي‌شود. در سالهاي گذشته اصلاً ديده نشده‌اند.

ــ اردكها و مرغابيها، انواع آنقوت، تنجه، سرسبز، خوتكا، گيلار، فيلوش، خوتكا پرسفيد، اردك نوك‌پهن، اردك بلوطي، سرحنايي تاجدار، كاكلي، خوتكا هندي، سرسفيد.

ــ باكلان، پرنده‌يي به‌اندازهٌ غاز با زيرگلوي سفيد.

ــ چنگر، شامل چنگر نوك‌سرخ و طاووسك.

ــ درنا، پرنده‌يي بزرگ به‌رنگ خاكستري با پاهاي بلند و زيرگلوي سياه و كف سرقرمز.

ــ كشيمها: كشيم كوچك، كشيم بزرگ و كشيم گردن‌سياه.

ــ حواصيلها، پرشمار و جوراجور شامل حواصيل خاكستري، اگرت بزرگ سفيد و اگرت كوچك و بوتيمار، همگي داراي اندامهاي بزرگ و پاهاي بلند.

ــ كفچه نوك، به هر دورنگ سياه و سفيد.

ــ هوبره؛ ــ سنقرها؛ ــ خانوادهٌ كبك و تيهو؛ ــ كوركور سياه.

ــ شاهينها، شامل بحري و دليجه و ليل.

ــ لاشخورها، شامل دال و دال سياه، كه هردو جزء بزرگترين پرنده‌ها هستند.

ــ سارگپه‌ها، شامل سارگپهٌ پابلند، سارگپهٌ معمولي و سارگپهٌ پاپري.

ــ عقابها، انواعي از خانوادهٌ عقاب جنگلي، عقاب دشتي، عقاب خالدار، عقاب شاهي، عقاب طلايي و عقاب دريايي دُم‌سفيد.

ــ جغدها، در دونوع كوچك و تالابي.

ــ انواع پرندگان كنار آب‌چر مانند خروس كولي، تليلهٌ دُم‌سفيد، آبچليك شكيل يا سرخ و دودي، گيلانشاه بال‌سفيد، سليم، چوب‌پا، يلوه.

ــ كاكاييها، شامل سرسياه، صورتي و نقره‌يي.

ــ پرستوهاي دريايي، گونه‌سفيد و پرستوي كوچك.

ــ ماهي خوركها، انواع ابلق، معمولي و سينه‌سفيد.

ــ سسكها؛ ــ چكچكها؛ ــ چكاوكها؛ ــ كلاغها.

هرسال كه آب درياچه پس‌رود، جمعيت پرندگان مهاجر و ماندگار هم كاهش مي‌يابد.

در درياچهٌ هامون و دلتاي رود هيرمند چندگونه ماهي بومي و فوق‌العاده مقاوم (دربرابر شرايط سخت و گرماي زياد) زندگي مي‌كنند. مهمترين آنها چندنوع ماهي كپور هستند كه وزن آنها حداكثر به 250گرم مي‌رسد. ماهي قرمز و كپور معمولي بومي محل نيستند و از خارج براي تكثير و پرورش به درياچهٌ هامون آورده شده‌اند.

علاوه بر اين ماهيان، آبزيان ديگري ازقبيل انواع پلانكتون، قورباغه، خرچنگ، مار‌آبي و… نيز در درياچه زندگي مي‌كنند.

از گروه پرشمار خزندگان، خانوادهٌ سوسمارها و مارمولكها (انواع جكو، آگاما، اسكينگ، لاسرتا، بزمچه)، مارها و افعيها نيز در اطراف درياچهٌ هامون زيست دارند.

از پستانداران اين منطقه مي‌توان شغال، روباه، كفتار راهراه، گراز، گرگ، خرگوش و آهو را نام برد. شمار گراز روبه‌افزايش و آهو شديداً روبه‌كاهش است.


اهميت علمي ــ تحقيقاتي هامون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دربارهٌ ارزشهاي اكولوژيك و زيست‌محيطي درياچهٌ هامون گفتني زياد است و ما علاوه‌بر محور پوشش گياهي و حيات‌وحش، در زير به چندجنبهٌ مهم ديگر اشاره مي‌كنيم:

باتوجه به سيلخيز بودن منطقه، درياچهٌ هامون يكي از كارآمدترين ناحيه‌هاي كنترل سيلابها در كل دشت سيستان محسوب مي‌شود. اين درياچه، چه در مواقع پرآبي و چه به‌هنگام افت حجم آب و جداشدن حوضچه‌ها، قدرت پالايش بسيار زيادي دارد و به‌مثابه يك تالاب عظيم، با پوشش گياهي متنوع، به ته‌نشين شدن گل‌و‌لاي و رسوب املاح امكان گسترده‌يي مي‌دهد و با تصفيهٌ آب‌شيرين كيفيت آن را بالا مي‌برد.

هامون از نقطه‌نظر تحقيقات علمي و آموزشي نيز واجد شرايط و ارزشهاي فراواني است. وجود انواع برجسته‌يي از داده‌هاي گياهي و گونه‌هاي حيواني و ويژگيهاي گفته‌شدهٌ اكولوژيك باعث گرديد كه در سال51 تالاب هامون ازجانب كنوانسيون بين‌المللي رامسر، به‌عنوان هفتمين تالاب با اهميت جهان انتخاب شود.

اما باوجود اين توجه كنوانسيون رامسر، از بيش‌از يك‌دهه پيش، يا بهتر بگوييم از زمان رسيدن جريان جاهل آخوندي به مسند حكومت، درياچهٌ هامون به يك روند تخريب و آلودگي و زوال گرفتار آمده است. اكنون متأسفانه: «هامون مانند آهويي است گرفتار كمند، كه هيچش ياراي گريزي نيست و از همه‌سو به دريدن آن هجوم آورده‌اند… هيرمند را سد كرده‌اند، آبراهه‌هايش آلوده به سموم هستند، بوته‌هايش را بي‌محابا به‌غارت مي‌برند و آبزيانش را چنان صيد مي‌كنند كه گويي هرموعد صيد آخرين آن است» (روزنامهٌ همشهري، 30خرداد74).


اهميت اقتصادي هامون

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در كناره‌هاي هيرمند و هامون، دهستانهاي گسترده‌يي با صدها پارچه آبادي هستند كه هست و نيست آنها بسته به وضعيت اين رود و درياچه است. دهستانهاي پشت‌آب، حومه، شيب‌آب، شهركي، ميانكنگي و… با دههاهزار نفر روستايي و كپرنشين، همه به آب هيرمند و منابع تالاب هامون چشم دوخته‌اند و با بهره‌يي كه از آن مي‌گيرند ـ‌در آبياري اراضي، صيد پرنده و ماهي، جمع‌آوري ني و علوفه براي تغذيهٌ دامها و حصيربافي از نيها و…ـ ارتزاق مي‌كنند، يا بهتر است بگوييم مي‌كردند! اگر اين منابع حياتبخش بخشكند، از معاش و حيات اين كناره‌هاي آباد هم چيزي باقي نمي‌ماند. آن‌وقت، مثل دههٌ اخير، مهاجرت به زابل و ديگر شهرها ناگزير مي‌شود. متأسفانه اين وضعي است كه از يك دهه و نيم گذشته روبه‌افزايش گذاشته است.

در دهه‌هاي 40 و 50 تعداد گاو و گوسفند اين منطقه سالانه به‌ترتيب 120هزار و 500هزار رأس بوده كه علاوه‌بر تأمين پروتئين و گوشت و لبنيات مورد نياز مردم آن‌جا، بخش زيادي از آن نيز به ساير استانها صادر مي‌شده است. بايد درنظر داشت كه خوراك بيش‌از 90درصد اين احشام از راه‌چرا در مراتع كنار هامون يا جمع‌آوري و ذخيرهٌ ني از نيزارهاي درياچه تأمين مي‌شده و از اين‌بابت ميلياردها تومان سود خالص نصيب منطقهٌ سيستان مي‌شده است. طبق محاسبات اساتيد دانشگاهي در محل، «چيزي در حدود 300ميليون واحد علوفه‌يي در سال، از بركت وجود اين درياچه در سيستان، به‌مصرف دامها مي‌رسيده است» (كوچكي عوضي و پاپي يزدي، سهم مراتع در منابع دامي، 1366).

به‌دلايل گوناگون، كه در زير به‌اهمّ آنها اشاره خواهيم كرد، از اوايل دههٌ60 وضع درياچهٌ هامون و به‌ويژه نيزارهاي آن، روبه‌تحليل و خرابي و خشكي مي‌رود، طوري كه تا سال65 ديگر بخش گسترده‌يي از نيزارها خشك شده و شمار دامها نيز به‌شدت كاهش يافته و به‌حدود 42هزار گاو و 35هزار گوسفند مي‌رسند (مقالهٌ عيسي ابراهيمي، مديركل پژوهشي دانشگاه سيستان و بلوچستان، مجلهٌ آب و محيط زيست، شمارهٌ‌12‌و‌13).

متأسفانه وقتي اولين نشانه‌هاي خشكي نيزارها و تحليل رفتن ظرفيت اكولوژيك درياچهٌ هامون، بارز مي‌شوند، ازجانب «مسئولان و دولت» كمترين رسيدگي و توجهي به اين مسأله نمي‌شود، درنتيجه رفته‌رفته روند كار به دور باطلي مي‌افتد و تخريب و زوال هامون شدت مي‌گيرد. دامداري كه مهمترين منبع كار و معاش مردمان حاشيهٌ هامون به‌شمار مي‌رفته، با ادامهٌ نابودي نيزارها نقش اقتصادي خود را از‌دست مي‌دهد و صيد ماهي و پرنده بيش‌از پيش منبع ارتزاق اهالي مي‌گردد. اين وضع در شرايطي تشديد مي‌شود كه هيچ اقدامي هم جهت احياي منابع اكولوژيك و اقتصادي درياچهٌ هامون صورت نمي‌گيرد. روشن است كه نتيجهٌ چنين روندي چيزي جز افت فزايندهٌ شمار پرنده‌ها و ماهيها و ديگر آبزيان نبوده است: «اگر در سال1356 حدود 700هزار قطعه از انواع پرندگان در درياچهٌ هامون ديده شده‌اند، در سال1369 اين تعداد به 26061 پرنده رسيده… يعني 96/3 درصد از تعداد پرندگان مهاجر به اين درياچه كاسته شده است» (مقالهٌ عيسي ابراهيمي، مجلهٌ آب و محيط زيست، شمارهٌ‌12‌و‌13). البته صيد ماهي و به‌خصوص شكار پرنده، يكي از منابع مهم تغذيه و معاش اهالي آن منطقه بوده است. بنابر آمار موجود، تنها در سال1362 حدود 140هزار پرنده از اين درياچه صيد شده كه درآمد حاصل از آن، به‌قيمت وقت، چيزي در‌حدود 560 ميليون ريال بوده است. تازه در سالهاي پرآبي تعداد پرندگان شكارشده به‌مراتب بيش‌از اين بوده است. اما اكنون دور تسلسلي طولاني از فقر، بي‌اعتنايي حكومت، بهره‌برداري بي‌رويهٌ اهالي و سوء‌استفادهٌ سازمانهاي دولتي، كار هامون را يكسره كرده است: «بهره‌برداري بي‌رويه كه ناشي از نياز روزافزون اهالي حاشيه‌نشين بوده، بزرگترين عامل خالي‌شدن تدريجي هامون از گياهان و جانوران بوده است… درحالي كه سازمان حفاظت محيط زيست هرسال 22ميليون ريال ازطريق فروش پروانهٌ صيد ماهي و شكار پرنده در هامون سود مي‌برد، اما هيچ اقدام مؤثري براي حفظ حيات در اين درياچه انجام نداده است» (همشهري، 30خرداد74).

اين روند فاجعه‌بار تخريب و بي‌مسئوليتي سبب شده كل چرخهٌ اكولوژيك درياچه ازهم بپاشد و درواقع «اهميت اقتصادي هامون» به‌زوال اقتصادي منجر گردد: «هم‌اكنون امكان هيچ‌گونه صيد و شكاري هم از درياچه وجود ندارد… صدها‌ميليارد ريال عايدات نيزارها و درياچه از دسترس منطقه خارج شده… درآمدهاي ناشي از صيد ماهيهاي مختلف و هم‌چنين درآمدهاي ناشي از فروش حصير و پردهٌ بافته‌شده كه بالغ‌بر دههاميليارد ريال بوده، هم اينك سيستان از آن محروم شده است… هزاران نفر بيكار شده‌اند…» (مقالهٌ عيسي ابراهيمي، مجلهٌ آب و محيط زيست، شمارهٌ‌12‌و‌13).

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

علل تخريب هامون

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

درياچه‌ها و تالابهاي بزرگي چون هامون، به‌مثابه يك اكوسيستم غني و بادوام، درصورت رسيدگيهاي ابتدايي و مراقبتهاي ساده و كم‌هزينهٌ سالانه و خلاصه اجراي سياستهاي شناخته‌شده در مديريت تالابي، مانند معدن بي‌پاياني هستند از نعمت و ثروت طبيعي كه باعث رشد و شكوفايي اقتصاد محل و بهبود شرايط اقليمي و زيست‌محيطي منطقه مي‌شوند. پس چرا سرنوشت اين «هفتمين تالاب بين‌المللي» جهان به‌جايي رسيده كه حتي نشريات خود دستگاه حاكم هم اقرار دارند: «ديگر هيچ دُرنايي از سمت هامون نخواهد گذشت…» (روزنامهٌ همشهري، 30خرداد74). البته در مطبوعات رسمي رژيم تلاش زيادي مي‌شود «فاجعهٌ هامون» را گردن كم‌آب شدن هيرمند و سدها و بندهايي بيندازند كه از مدتها پيش در مسير اين رود در افغانستان ايجاد شده است. اما علاوه‌بر اين واقعيت كه يك دولت ملي و دورانديش مي‌بايست به‌موقع وارد گفتگو و انعقاد قراردادهايي مرضي‌الطرفين دربارهٌ مسألهٌ آب و توسعهٌ مشترك منطقهٌ مرزي شود، و اين حكومت بحرانزاي ضدملي جز ايجاد تنش و درگيري در اين موارد كاري صورت نداده است، علل مشخص اين فاجعه چيز ديگري است. همان‌طور كه در بالا اشاره كرديم، نابودي نيزارهاي هامون باعث مي‌گردد كه دور باطل تخريب و زوال اكولوژيك و اقتصادي اين درياچه به‌وجود آيد. بررسيهاي متعدد كارشناسان و استادان دانشگاهي نشان داده‌اند كه اين روند وخيم، نه دراثر كم‌آب شدن هيرمند، بلكه به‌طور مشخص پيامد و نتيجهٌ ناگزير زير مي‌باشد كه روي‌هم اثر گذاشته و فاجعه را كامل كرده‌اند:


ــ لايروبي نكردن درياچهٌ هامون و رود هيرمند و شاخه‌هاي آن،

ــ عدم مرمت سالانه مسیر رود هیرمند/درهمکاری با افغانستان/ عدم تآمین حق آبه هامون از آب سدهائی که بر هیرمند زده شده،

ــ بي‌توجهي به نگهداري تعادلهاي اكولوژيك گياهي و حيواني تالاب،

ــ سرازير كردن انواع ماهيهاي گياهخوار غيربومي به‌درياچه، بدون درنظر گرفتن عوارض آن در به‌هم خوردن توازن اكوسيستم.


براثر ورود ميلياردهاتن گل‌و‌لاي به‌داخل رود و درياچه در يك‌دهه و نيم اخير(1360/1374)، به‌ويژه با سيلابهاي پي‌در‌پي، كف تالاب و رود هيرمند بالا آمده است. كارشناسان با بررسيهايشان، از بالا آمدن كف درياچهٌ هامون به‌اندازهٌ 2متر گزارش داده اند. نتيجهٌ طبيعي اين وضع وخيم، مدفون شدن ريشه‌هاي ني و ديگر گياهان، محدود شدن امكان آبگيري و مرگ‌و‌مير ماهيان و پرندگان بوده است ولي:

«اقدام مؤثري براي شناسايي عامل اصلي مرگ‌و‌مير پرندگان ازسوي سازمان حفاظت محيط زيست كشور انجام نشده است»

(روزنامهٌ همشهري، 30خرداد74).

ازطرف ديگر ثابت شده كه نابودي بخش وسيعي از نيزارها دراثر سياستهاي نسنجيدهٌ «پرورش ماهي» خود دستگاه بوده است:

«چرا ني هاي درياچهٌ هامون ازبين رفته است؟ …‌تنها تغيير طبيعي و اكولوژيكي كه در اين دوره در درياچه صورت گرفته است ورود تخم ماهي كپور و آمور به هيرمند و هامون توسط مقامات مسئول بوده است… همزماني ازبين رفتن نيزارها و ريختن تخم ماهيهاي غيربومي در درياچه قطعي است. علفخوار بودن اين‌گونه ماهيها تأثير آنها را در ازبين بردن نيزارها بيشتر نمايان مي‌سازد. در سالهاي گذشته بعضاً شعاعي از درياچه به‌وسيلهٌ تورهاي سيمي، كه عبور ماهي از آن ممكن نيست، حصاركشي شده و در داخل اين حصارهاي توري ني روييده، درحالي كه در اطراف آنها ني نروييده است.»

(مقالهٌ عيسي ابراهيمي، مجلهٌ آب و محيط زيست، شمارهٌ‌12‌و‌13)


زماني كه جهل مركب و سودجويي سريع به‌هم آميزد و اين مجموعهٌ آخوندي از مسند حكومت و «مقامات مسئول» اعمال سياست كند، گنج قارون را هم به‌باد فنا مي‌دهد. راستي كه نبودن احساس مسئوليت نسبت‌ به منابع طبيعي و اكولوژيك كشور و نبودن برنامه‌ريزي علمي توسعه پایدار چه‌بلای مرگباری برسر هامون آورده است. با اين‌همه بررسيهاي گوناگون دانشگاهي گفته اند:

«درياچهٌ هامون را مي‌شود احيا كرد و توانهاي اكولوژيك و اقتصادي آن را بازسازي و شكوفا نمود، اگر…» ...

--------------------------

درج نخست نوشته فوق در شماره 108 نشریه ایرانزمین،شهریور1375

--------------------------

هامون در خطر مرگ دست و پا می زند


از منظر اکنون (1394) باید گفت طی 15 سال گذشته اوضا هامون رفته رفته وخیمتر شده ، به ورطه کمی آبی - خشکی و خطر مرگ و نیستی سقوط کرده است. حتی چند بار خبر خشکی کامل و عواقب آن توسط مسئولان گوناگون اعلام و به عواقب مهیب آن اشاره رفت:

« با خشک شدن درياچه هامون اين منطقه به يکی از عمده ترين کانون های طوفان شن و ماسه تبديل می شود و مشکلات عديده ای را برای روستاييان و حتی مردم شهرستان های اطراف ايجاد خواهد کرد.»

ریيس پژوهشکده تالاب بين المللی هامون، در گفت و گو با خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ايرنا- 1387-


چند سال بعد هم هامون بین مرگ و زندگی بود.تابستان گذشته توجه ارگانهای بین المللی به وضع هامون جلب شد و ناگهان گزارشاتی مبنی بر ادامه حیات هامون در رسانه ها درج گردید.یک نمونه:


مدیر کل سازمان محیط زیست در گفت وگو با مهر:( 27 مرداد 1393):

«هر چند با اقدامات علمی و عملی انجام شده توانستیم بخشی از آب تالاب را حفظ کنیم، اما با توجه به گرمای بالای منطقه و وجود باد، تالاب دوباره در مرز خشکی کامل قرار گرفته و بیشتر از همیشه نیازمند حقآبه است.

وی گفت: سازمان محیط زیست سال گذشته نسبت به حفر کانال در مسیرهای ورودی آب اقدام کرد تا با جریان یافتن آب در رودخانه هیرمند جریان آب به سمت هامون هدایت شود...برای سرعت بخشیدن به روند آبگیری هامون، این اداره کل به لایروبی برخی رودخانه ها از جمله نیاتک و ملکی اقدام کرد تا از انباشت رسوبات که به عنوان مانع مسیر جریان آب را سد می کرد جلوگیری کند...»

شاید قائل شدن اعتبارات در بودجه94 برای احیاء هامون در ارتباط با همان ارگانهای جهانی باشد. درهرحال آرزوی ما زنده ماندن هامون است.

تا همین جا خشکیدگی تالاب هامون موجب شده تا حجم زیادی از رسوبات به همراه باد به حرکت درآمده و موجب افزایش گرد و غبار و آلودگی هوا در منطقه شود که در بسیاری از موارد این آلودگی از ۵ برابر حد بحران نیز فرا رفته و موجب تهدید حیات انسانی و جانوری شده است.خشکیدگی این دریاچه و مشکلات زیست محیطی به وجود آمده تنها به منطقه سیستان ختم نمی شود بلکه تمامی شهرهای استان را تحت الشعاع خود قرار داده است و دامنه این بحران و گرد و غبار ناشی از آن تا دریای عمان نیز کشیده شده است.

زنوبیا Zenobia و پالمیرا Palmyra
 

شهر باستانی Palmyra پالمیرا (تدمر) که در طول تاریخ رنگ و وارنگ بسیار دیده‌؛ اینک گرفتار داعش سازان و داعشیان شده‌است. گویی بازی سیاست بین المللی دارد به گونه‌ای به قواعد قرن نوزدهم رجعت می‌کند.
جدا از دسیسه‌های طالبان نفت و دلار، عملکرد دولت مستبد اسد و نیروهای مرتجع به اصطلاح اپوزیسیون نیز، در ایجاد این شرایط اسفناک که آبستن بلاست، نقش داشته‌اند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پالمیرا کجاست و چه بر سرش آمده‌است؟
پالمیرا یا تدمر (به زبان آرامی ܬܕܡܪܬ) شهری باستانی در کشور جنگ‌زده سوریه است که در ۱۶۰ کیلومتری شهر حمص، ۲۱۵ کیلومتری دمشق و ۱۲۰ کیلومتری جنوب غرب رود فرات واقع شده‌است. پالمیرا، روز و روزگاری «عروس کویر» بود و در نیمهٔ دوم قرن اول قبل از میلاد یکی از مهم‌ترین ایستگاهای تجارتی بین آسیا و اروپا بشمار می‌رفت و درواقع کاروانسرایی بزرگ در صحرا بود.
...
این شهر باستانی سال ۲۷۴ میلادی توسط امپراتور روم (اورلیانوس)، در جنگی خونین که بین وی و «ملکهٔ تدمر» (زنوبیا) رخ داد، ویران شد و سر انجام خود زنوبیا نیز که زن شجاعی بود به اسارت افتاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پنج سال یا صد سال چون پَرکشیدن پرنده‌ای می‌گذرد
زنوبیا زنوبیا اسمعی یا زنوبیا اسمعی
أبواق الرومان عم تعلن نهایه تدمر
زنوبیا، زنوبیا می‌شنوی؟ ای زنوبیا می‌شنوی؟
شیپورهای روم است که پایان تدمر را اعلام می‌کند
...
تدمر یا نجمه المشارق
حاصرتک روما و أستشهدوا أبطالک...
أهربی یا زنوبیا أهربی أهربی
تدمر ای ستاره سرزمینهای شرقی
روم تو را محاصره کرده و قهرمانان تو به شهادت رسیده‌اند...
فرار کن زنوبیا فرار کن! فرار کن!
...
خمسه سنین ماته سنین یمر مثل الطیر
سیاکلهم الزمان، زمان الذی یاکل کلس الحصان
بس شئی الذی یبقی و اوحده یبقی، شرف الوقف الصرخه بوجه الظلم 
پنج سال یا صد سال همچون پرکشیدن پرنده ای می‌گذرد.
زمان سال‌ها را خواهد خورد، چونان که دندان‌های اسب را می‌خورد.
آنچه می‌ماند و تنها چیزی که می‌ماند، شرف پایداری، غرشی در برابر (متجاوز) و فریادی در برابر ستم است.
...
اپرای زنده باد زنوبیا که شماری از هنرمندان عرب از جمله خواننده شهیر لبنانی «فیروز» اجرا کردند (و به‌بخشی از اشعار آن‌ اشاره نمودم) به همین موضوع اختصاص دارد.
(آهنگ آغاز و پایان ویدئوی ضمیمه از اپرای زنوبیاست) 
ــــــــــــــــــــــــــــــ
اهالی تدمر به معابد خویش اهمیت زیادی می‌دادند
اهمیت تدمر برای رومیان به خصوص از قرن دوم میلادی به بعد که جنگ‌ با ایران شدت گرفت چشم‌گیر است. تا آن تاریخ رومیان از ترس ایران (تیراندازان پارتی) به دشت‌های بین‌النهرین قدم نمی‌گذاشتند، ولی از آن به بعد کوشیدند که به مرکز ایران و بخصوص به تیسفون دست یابند. در تمام این مراحل تدمر یکی از مراکز مهم سپاه و آذوقه رومیان بوده‌است.
بعدها اعراب (سپاه خالد بن ولید) هم به تدمر حمله کردند و شماری از معابدی که جلو تر به کلیسا تبدیل شده بود، رنگ و بوی مسجد گرفت.
...
اهالی تدمر (پالمیرا) به معابد خویش اهمیت زیادی می‌دادند. گفته می‌شود حدود ۳۰ عدد صَنَم (بُت) و آلهه داشتند. آلِهَه بلBel یکی از مقدس‌ترین معبودهای آنان بود.
تابستان ۲۰۰۵ در تدمر یک مجسمه سنگی بالدار ظریف مربوط به الهه پیروزی هم از زیر خاک به‌دست آمد.
در موزه لوور پاریس؛ الاهه‌های پالمیرا - آگلیبول Aglibol خدای ماه، بیلشامن Baalshamin خدای مقدس، مالاکبل Malakbel خدای خورشید - مربوط به قرن اول پس از میلاد نگهداری می‌شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
تدمر؛ زیر ضربات تاریخ
در تدمر شنیدم عنوان شهر در زبان یونانی پالمیرا Παλμυρα است و ترجمه آن در زبان آرامی، Tadmor به معنای «درخت نخل».
از قضا در آن شهر نخلستان‌های زیادی دیدم و انواع و اقسام خرما چشم‌ها را خیره می‌کرد. بعضی‌ها از آنها را تا آنوقت ندیده بودم. انگار فقط در آن نواحی به‌عمل می‌آمد.
...
تدمریان در زمان اشکانیان و ساسانیان قدرت تجاری و نظامی
عظیمی یافتند و ایرانیان نیز با آنان درآویختند که این بحث دیگری است و به آن اشراف ندارم.
...
از مهم‌ترین بناهای تدمر، معبد بل، ستون‌های بلند سربه‌فلک کشیده، (مسرح)، «بازار اغوار» (سوق الآغورا)، و دروازه بزرگ معروف به «قوس النصر» است.
همچنین آثار بر جا مانده از قصر زنوبیا، مدفن (گُور)، تندبس‌ها...
کجا رفت آنهمه جاه و جلال؟ گویی همه غبار شده‌است...
...
وقتی تدمر را دیدم  احساس غریبی داشتم. گویی صدای سُم اسب‌ها و برق شمشیرها را می‌شنیدم و می‌دیدم.
ویرانه‌های بجا مانده؛ کاخ‌های باشکوه و باد تندی که در این سرا و آن معبد می‌پیچید و ناله می‌کرد، همه با صدای بلند حرف می‌زدند!
بیاد ایوان مدائن و شعر «هان ای دل عبرت بین...» خاقانی افتادم
و نیز، «آویزه‌های هفتگانه» (معلقات سبعه)
آویزه‌های هفتگانه و شعر زیبای امرءالقیس که مدت‌های مدید به دیوار کعبه آویخته بود. 
قِفَا نَبکِ مِن ذِکرَی حبیبٍ و منزلِ...
همسفران، لحظه ‏ای درنگ کنید. درنگ کنید تا به یاد دوست و منزلگاه او بگریم...
راستی چی شد آنهمه جاه و جلال؟!
...
سایت همنشین بهار 
...
مقالات دیگر