نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

مصطفی رحیمی و اولین نامه به آیت‌الله خمینی؛ 'چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟'


به روز شده:  16:21 گرينويچ - 15 ژانويه 2012 - 25 دی 1390

نامه مصطفی رحیمی یک رور پیش از خروج شاه از ایران در روزنامه آیندگان منتشر شد
نگارش نامه سرگشاده به آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران هر چند در دوران بیست و دو ساله رهبری او همواره وجود داشته اما پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸ پرشمارتر و صریح تر شده است.
حساسیت افکار عمومی نسبت به محتوی نامه هایی که خطاب به رهبر ایران است چنان است که حتی نگارش یادداشت و نامه ای درباره وضعیت ایران در دوران پهلوی بدون نام بردن از دوران جمهوری اسلامی و رهبری آیت الله خامنه ای، خوانندگان را بی اختیار به یاد فضای فعلی ایران می اندازند.
اولین نامه سرگشاده هشدارآمیز خطاب به آیت الله خمینی که در هفته بعد رهبر ایران شده بود را مصطفی رحیمی نویسنده و حقوقدان ایرانی یک روز پیش از خروج شاه از ایران و کمتر از دو هفته مانده به بازگشت آیت الله خمینی از حومه پاریس به تهران نوشته و در آن خطاب به آیت الله خمینی نسبت به شکل گیری یک "جمهوری استبدادی" در ایران هشدار داده است.
"اعلام جمهوری مطلق کنید، یعنی به جای حکومت عده ای از مردم، حکومت و حاکمیت جمهور آنان را بپذیرید، [در این صورت] نه تنها در ایران انقلاب معنوی عظیمی ایجاد کرده‌اید، بلکه در قرن مادی‌گرای ما به روحانیت و معنویت بعد عظیمی بخشیده‌اید"
مصطفی رحیمی خطاب به آیت اله خمینی
این نامه با عنوان "چرا با جمهوری اسلامی مخالفم" در ۲۵ دی ماه ۱۳۵۷ در روزنامه آیندگان منتشر شده است که بعدها در شمار اولین روزنامه هایی که بود در اثر انقلاب به تعطیلی کشانده شد.
محتوی نامه به آیت الله خمینی چه بود؟
مصطفی رحیمی که در کارنامه نوشتاری خود بیشتر به عنوان مترجم فلسفه اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر و آلبر کامو شناخته شده است،‌ در نامه‌ای به آیت‌لله خمینی به فرازهایی از حکومت جمهور مردم اشاره کرده است، که در هیجانات سال‌های ابتدایی انقلاب به گوش‌ها نرسید.
رحیمی در ابتدا چهار مورد از نظریات آیت الله خمینی را برشمرده و تاکید کرده که به عنوان یک شیعه و شیعه‌زاده با تمام آن موارد موافق است.
این موارد مخالفت با استبداد (مخالفت با حکومت پهلوی)، مخالفت با امپریالیسم آمریکا و هر دولت امپریالیستی، مخالفت با سیاست شوروی، چین و هر دولت کمونیستی، مخالفت با دولت "صهیونیستی" اسرائیل و موافقت با حقانیت مبارزه مردم فلسطین است.
به گفته آقای رحیمی، موقعیت آیت خمینی در آن زمان در وضعی بود که "هیچکس دیگر نمی‌توانست هم سخنگوی ملت زجر کشیده ایران در برابر رژیم سراسر فساد کنونی باشد و هم صدای خود را در برابر دولت‌های بزرگ ستمکار" بلند کند اما در عین حال می‌نویسد که موضوع نوشتن نامه برشمردن "نکته‌هایی ست که تا آنجا که من می‌دانم تاکنون کسی از داخل کشور آشکارا به شما ننوشته است."
چرا مخالفت با جمهوری اسلامی؟
مصطفی رحیمی در این نامه می نویسد که "راه رهایی بشر تلفیق دو اندیشه دموکراسی و سوسیالیسم است که گرچه از غرب آمده‌ اما همه فرهنگ‌ها در تکوین آن نقش داشته‌اند و تلفیق این دو کار آسانی نیست و بر عهده همه ملت‌هاست."
مصطفی رحیمی دانش آموخته دانشکده حقوق دانشگاه سوربن در فرانسه بود
به اعتقاد او چیزی که دموکراسی را از پا انداخته سرمایه‌داری است و آنچه سوسیالیسم را به فساد کشانده، قدرت عجین شده با کمونیسم است.
رحیمی شخصا به گونه‌ای حکومت سوسیال دموکرات گرایش داشت اما آنچه باعث اهمیت نامه او می شد هشدار و واهمه او از تبدیل حکومت تئوکراسی در حال تاسیس و ورود به نظام انقلابی وادی "خودکامگی" بود.
پیشنهاد اعلام جمهوری مطلق
مصطفی رحیمی در این نامه به آیت‌لله خمینی پیشنهاد کرده است که "اعلام جمهوری مطلق کنید، یعنی به جای حکومت عده ای از مردم [یعنی صنفی از آنها مانند صنف روحانیت]، حکومت و حاکمیت جمهور آنان را بپذیرید، [در این صورت] نه تنها در ایران انقلاب معنوی عظیمی ایجاد کرده‌اید، بلکه در قرن مادی‌گرای ما (نه به معنای فلسفی بلکه به معنای نفی معنویت) به روحانیت و معنویت بعد عظیمی بخشیده‌اید."
به نظر او در یک جمهوری جز این،‌ "تعصب جای تفکر را می‌گیرد" و به جای تقویت و رشد استعدادهای نهفته مردم، تقویت و قدرتمند شدن رهبران یک صنف که روحانیون باشد، صورت می‌گیرد، امری که آنان را به اعتقاد رحیمی "زبون و خطرپذیر" می‌کند.
رحیمی در ادامه می‌نویسد به نظر او، جمهوری اسلامی یعنی اینکه حاکمیت متعلق با روحانیون باشد که این برخلاف چیزی است که در انقلاب مشروطیت به دست آمد، تا آن که به خواست مشروطه خواهان "قوای مملکت ناشی از ملت باشد."
مصطفی رحیمی درباره تصاحب حکومت توسط روحانیون در جمهوری با پسوند "اسلامی" هشدار داده بود و می گفت جمهوری باید مطلق باشد
اشاره مصطفی رحیمی به این اصل نگاه او به حقوق اساسی را نیز نشان می دهد و در ادامه می نویسد که "بدین گونه قانون اساسی ما با قبول اصل مترقی حاکمیت ملی به بحث ولایت شاه و ولایت فقیه پایان داده است . . . دموکراسی به معنای حکومت همه مردم، مطلق است و هرچه این اطلاق را مقید کند به اساس دموکراسی (جمهوری) گزند رسانده است . . . بنابراین، جمهوری باید مطلق باشد."
قدرت سیاسی و قدرت اعتراضی روحانیت
نکته دیگری که رحیمی در این نامه خطاب به آیت الله خمینی هشدار می دهد این است که "مقام سیاسی، و قدرت فی‌نفسه و بالضروره فسادآور است مگر آن که جنبه اعتراض داشته باشد."
روزنامه آیندگان در ماه های نخست پس از انقلاب توقیف شد
رحیمی تاکید می‌کند منظورش از فساد در قدرت به دلیل ورود افراد ناباب به آن نیست بلکه "سخن بر سر سیاستمداران با حسن نیت و دلسوز مردمی است که با حسن نیت تمام و مردم دوستی تمام قدرت سیاسی را در دست خود یا طرفداران خود می گیرند و صرف وجود همین قدرت – نبودن مخالف – لزوم به کرسی نشاندن ضوابط و قواعد معین و تعیین شده از پیش، کارشان را به تباهی می کشاند."
نویسنده نامه به آیت الله خمینی می‌گوید روحانیت نباید خود را به اغراض قدرت سیاسی که سکولار است آلوده کند تا "همیشه به عنوان یک قدرت معنویِ اعتراضی در کنار مردم باشد."
مصطفی رحیمی خطاب به آیت الله خمینی این احتمال را هم مطرح کرده که شاید برخی روحانیون نمی‌خواهند زمام امور را در دست بگیرند اما می خواهند در"وضع قوانین و اجرای عدالت" نظارت کنند تا مطابق با موازین اسلام باشد.

بخشی از نامه به آیت الله خمینی

می پرسم این نظارتها به چه صورتی خواهد بود.اگر نظارت بیرون از داشتن حق خاص در مجلس و دادگستری باشد (مانند نظارت نویسندگان در کشورهای دمکراسی در کار دولت، البته با اعمال نظر روحانی) این کار به بهترین صورت خود در جمهوری مطلق میسر است پس چنین کسانی منطقا باید حاکمیت بی قید و شرط ملت را بپذیرند و در راه تحقق آن بکوشند و پس از آن که حکومت ملی مستقر شد، طبیعی ترین امور نظارت معنوی کسانی است که خود در ایجاد آن بزرگترین سهم را داشته اند. باید به مردم اعتماد کرد. و اگر منظور از نظارت داشتن، حق وتو در قوه قانون گذاری یا اعمال اختصاصی قضاوت است این امر با موازین جمهوری مغایرت آشکار دارد.
در مقطع تشکیل دولت موقت به نخست وزیری مهدی بازرگان،‌ گفته می‌شد در کنار هر نیروی متخصص یک "نیروی متعهد" نیز باشد.
در ماه های اول انقلاب بهمن ۵۷ در برخی وزاتخانه‌ها یک روحانی به عنوان معاون وزیر ایفای نقش می‌کرد. حال یا واقعا نقش ناظر بودند یا بنا به نظری می‌خواستند کار اجرایی بیاموزند اما مصطفی رحیمی موضوع را این چنین با بنیانگذار جمهوری اسلامی در میان می گذارد:
"می پرسم این نظارتها به چه صورتی خواهد بود.اگر نظارت بیرون از داشتن حق خاص در مجلس و دادگستری باشد (مانند نظارت نویسندگان در کشورهای دمکراسی در کار دولت، البته با اعمال نظر روحانی) این کار به بهترین صورت خود در جمهوری مطلق میسر است پس چنین کسانی منطقا باید حاکمیت بی قید و شرط ملت را بپذیرند و در راه تحقق آن بکوشند و پس از آن که حکومت ملی مستقر شد، طبیعی ترین امور نظارت معنوی کسانی است که خود در ایجاد آن بزرگترین سهم را داشته اند. باید به مردم اعتماد کرد. و اگر منظور از نظارت داشتن، حق وتو در قوهء قانون گذاری یا اعمال اختصاصی قضاوت است این امر با موازین جمهوری مغایرت آشکار دارد."
گفت و گو ستون های انقلاب می شود
مصطفی رحیمی خطاب به آیت الله خمینی می نویسد که انقلاب بدون جدل و گفت‌وگو ممکن است پیروز شود اما محال است که بدون آن قوام و ادامه یابد.
مصطفی رحیمی در سال های اول انقلاب طعم زندان را چشید
به عقیده او از آنجا که در ایران اختلاف اندیشه میان گروه‌ها و جمعیت‌های مبارز وجود دارد با توجه به سابقه استبداد و مسدود بودن فضای آزاد گفت‌و‌گو، امکان در پیله خود ‌رفتن این گرو‌ه‌ها بسیار است که می تواند منجر به دشمنی ‌شود.
تنها ایجاد فضای آزاد بلاشرط برای گفت‌وگو می‌تواند ترغیب به هم‌دلی کند. بنابراین تشکیل جبهه مشترک بین همه گروه‌ها که رحیمی از آن با عبارت "ساختن بنایی با چند ستون و هرچه ستونها پابرجاتر. بنای اصلی استوارتر" یاد می کند.
آقای رحیمی در پایان نامه خود با لحنی صادقانه و همراه با خوش‌بینی نسبت به رهبر آینده ایران می‌نویسد: "اگر هسته های امید بخش آزادگی و آزاد فکری در گفته های شما نمی بود، هرگز این نامه را به عنوان آن جناب نمی نوشتم. هراس من از کسانی است که تا دیروز می‌گفتند بیائید با کمک مذهب، ملت را بر ضد دشمن مشترک به حرکت درآوریم فردا هر گروهی در بیان عقاید خود آزاد خواهد بود و امروز، به جای این که به حرف من و امثال من گوش کنند در فکر دوخت لباس وکالت و وزارت اند."
مصطفی رحیمی بعدها در آستانه رفراندوم قانون اساسی ایران در سال ۱۳۵۸ که "جمهوری اسلامی" در میان اشکال مختلف حکومتی انتخاب شد، کتاب اصول حکومت جمهوری را منتشر کرد.
آقای رحیمی سه سال بعد از نگارش نامه اش خطاب به آیت الله خمینی در روزنامه آیندگان، به علت نوشتن متنی به اسم «عصرانه حکومت قانون» در سال ۱۳۶۰ بیش از سه ماه بازداشت شد.
او تا زمان مرگش در نهم مرداد ۱۳۸۱ مورد غضب حکومت ایران قرار داشت.

بوري صوبيا من حمص يدخل موسوعة غينيس 90000 ريال في جدة

متاسفانه نام شاعر خوبش را نمي دانم !

 
پا به پاي كودكي هايم بيا
كفشهايت را به پا كن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز كن
باز هم با خنده ات اعجاز كن
پا بكوب و لج كن و راضي نشو
با كسي جز عشق همبازي نشو
بچه هاي كوچه را هم كن خبر
عاقلي را يك شب از يادت ببر
خاله بازي كن به رسم كودكي
با همان چادر نماز پولكي
طعم چاي و قوري گلدارمان
لحظه هاي ناب بي تكرارمان
مادري از جنس باران داشتيم
در كنارش خواب آسان داشتيم
قصه هاي هر شب مادر بزرگ
ماجراي بزبز قندي و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده هاي كودكي پايان نداشت
هركسي رنگ خودش بي شيله بود
ثروت هر بچه قدري تيله بود
اي شريك نان و گردو و پنير
همكلاسي ! باز دستم را بگير
مثل تو ديگر كسي يك رنگ نيست
آن دل نازت برايم تنگ نيست ؟
حال ما را از كسي پرسيده اي ؟
مثل ما بال و پرت را چيده اي ؟
حسرت پرواز داري در قفس ؟
مي كشي مشكل در اين دنيا نفس ؟
سادگي هايت برايت تنگ نيست ؟
رنگ بي رنگيت اسير رنگ نيست ؟
رنگ دنيايت هنوزم آبي است ؟
آسمان باورت مهتابي است ؟
هر كجايي شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم كودك بمان
باز باران با ترانه ، گريه كن !
كودكي تو ، كودكانه گريه كن ...
اي رفيق روزهاي گرم و سرد
سادگي هايم به سويم باز گردد .....
 

متن از صادق هدایت


 متن از صادق هدایت
 
 
در كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1945)،
حاجي به كوچك‌ترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در ايران
نصيحت مي‌كند:
 
 
توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛
اگر نمي‌خواهي جزو چاپيده‌ها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي !
سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه مي‌كنه و از زندگي عقب مي‌اندازه!
فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن! چهار عمل اصلي را كه ياد گرفتي، كافي است،
تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه!
بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من مي‌شنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش،
خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري!
سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا مي‌تواني عرض اندام بكن، حق خودت رابگير!
از فحش و تحقير و رده نترس! حرف توي هوا پخش مي‌شه،
هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگر با لبخند وارد بشو، فهميدي؟
پررو، وقيح و بي‌سواد؛
چون گاهي هم بايد تظاهر به حماقت كرد، تا كار بهتر درست بشه!...
نان را به نرخ روز بايد خورد!
سعي كن با مقامات عاليه مربوط بشي،
با هركس و هر عقيده‌اي موافق باشي، تا بهتر قاپشان را بدزدي!....
كتاب و درس و اينها دو پول نمي‌ارزه!
خيال كن تو سر گردنه داري زندگي مي‌كني!
اگر غفلت كردي تو را مي‌چاپند.
فقط چند تا اصطلاح خارجي، چند كلمه قلنبه ياد بگير، همين بسه!!
 
 
 
 
خیلی جالبه که بعد از 65 سال
هنوز هم در بر همان پاشنه می چرخد..!!!؟؟؟
ظاهراً بچه‌های حاجی خوب به وصیت پدر عمل کرده‌اند

Vedat Sakman - Yolum Yok (Şiir: Furuğ Ferruzad)

FAIRUZ-Fairouz - Al Bint El Chalabiya

جملاتی که ویتامین روح هستند !




 





ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ، تا اینکه دروغی آرامم کند. . .
..........................................................................
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا . . .
..........................................................................
خوبی بادبادک اینه که
می‌دونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده
ولی بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده . . .
..........................................................................
با کسی زندگی کن که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .
..........................................................................
انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛
بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد . . .
..........................................................................
مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از ان گل ها دوست داشتنی ترند . . .
..........................................................................
تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند . . .
..........................................................................
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است . . .
..........................................................................
خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید
پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد
"دکتر علی شریعتی"
..........................................................................
اگر گیاهان صدایی نداشته باشند
به معنای آن نیست که دردی ندارند . . .
..........................................................................
اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن . . .
..........................................................................
برنده می گوید مشکل است ، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است ، اما مشکل . . .
..........................................................................
آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند . . .
..........................................................................
حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشوید
چون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید . . .
..........................................................................
من در رقابت با هیچکس جز خودم نیستم
هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام . . .
"بیل گیتس"
..........................................................................
تنها راه کشف ممکن ها ، رفتن به ورای غیر ممکن ها است . . .
(آرتور کلارک)
..........................................................................
ژوبرت :
" برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم ،
اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم ، احتیاج به جوانی دارم " . . .
..........................................................................
دوست تو کسی است که هرگاه کلمه "حق" از تو شنید ، خشمناک نشود . . .
..........................................................................
معبودا !
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . .
..........................................................................
تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را
(امام علی علیه السلام)
..........................................................................
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست ، زنده باش . . .
..........................................................................
یادها فراموش نخواهند شد ، حتی به اجبار
و دوستی ها ماندنی هستند ، حتی با سکوت . . .
..........................................................................
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند
و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند . . .
..........................................................................
دوستی کلام زیباییست که هرکس درکش کرد ، ترکش نکرد . . .
..........................................................................
زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست ، همیشه باور داشته باش
لایق بهترین هایی . . .
..........................................................................
اگر مایلید پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم . . .
..........................................................................
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، آسمان را دریاب . . .
..........................................................................
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن . . .
..........................................................................
زن مانند شیشه ی ظریف و شکستنی است
هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید ، زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند . . .
..........................................................................
آموخته‌ام که هیچ‌گاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقت‌شان نگذارم . . .
..........................................................................
پیروزی یعنی :
توانایی رفتن از یک شکست ، به شکستی دیگر
بدون از دست دادن اشتیاق . . .
..........................................................................
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند
اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست
..........................................................................
خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دینشان میفروشند
نه دینشان را برای دنیاشان
(دکتر علی شریعتی)
..........................................................................
کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد . . .
..........................................................................

زندگی ارزش دویدن دارد ، حتی با کفشهای پاره !

Delkash: Gooshe Gereftam- دلکش : "گوشه گرفتم"-تجویدی

The US and Russia (Today)