مقصر اصلی خسارت عظيمی که اشغال سفارت آمريکا برای ايران بهبار آورده کيست؟ محمد جعفری
جناب آقای صادق خرازی سلام
چند نکته ای را که در پاسخ به مطلب آقای عبدی به درستی به صورت سئوالی از ايشان مطرح کرده ايد، حقيقتی است که از زبان شما جاری شده است:
۱- «مساله ای که من مطرح کردم سوالی است که بخش عمده ای از جامعه نيز آن را در خلوت و جلوت مطرح می کنند و به جدی بودن آن باور دارند. آيا ايشان باور دارند که واقعه گروگانگيری علت موجده جنگ و تجاوز به ايران و بدنامی برای انقلاب و جمهوری اسلامی و پديده بسياری از معضلات ملی و بين المللی کشور بوده يا نه؟ آيا ايشان اين واقعيت را که اشغال سفارت با آن همه معضلات پيرامونی که پديد آورد هزينه جنگ را بر مردم تحميل کرد قبول دارند يا آن را توهم می پندارند؟ آقای عبدی، شما و دوستان تان که مدعی هستيد آن روز احساساتی بوديد و جوانی کرديد بفرماييد که به نظر شما هزينه آن احساسات و جوانی کردن شما را چه کس و يا کسانی می بايست متقبل شوند؟»
۲- « واقعه گروگانگيری علت موجده جنگ و تجاوز به ايران و بدنامی برای انقلاب و جمهوری اسلامی و پديده بسياری از معضلات ملی و بين المللی کشور بوده » و افزون بر اين « که اشغال سفارت با آن همه معضلات پيرامونی که پديد آورد هزينه جنگ را بر مردم تحميل کرد »
۳- « بی ترديد ماجرای اشغال سفارت آغازگر و بستر رشد بسياری از بداخلاقی ها شد » اينها و بعضی نکات ديگر ی که مطرح کرده ايد، حقايقی است که از زبان شما جاری شده است اما افزوده ايد که بی ترديد در ماجرای اشغال سفارت «اگر حکمت امام رضوان الله عليه و بسياری از بزرگان طراز اول انقلاب نبود معلوم نبود که به دليل همان احساسات جوانانه چه قتل ها و چه اعدام ها و چه انتقام ها از فضای پرداخته جمع اشغال سفارت نتيجه نمی شد.»
گمانم بر اين است که شما در مقامی نيستيد که ندانيد که اگر آقای خمينی عمل گروگان گيرها ر ا « انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول» نناميده بود و از دانشجويان پيرو خط امام حمايت و پشتيبانی همه جانبه ای نمی کرد، کار اين بچه ها را به پشيزی نمی گرفتند و حداکثر کارشان مثل اشغال سفارت بوسيلۀ چريکای فدائی خلق می شد که ظرف کمتر از يک روز آنها را از سفارت بيرون ريختند.
در اين رابطه آقای محمدرضا مهدوی کنی رئيس فعلی دانشگاه امام صادق که در آن زمان سرپرست کميته های انقلاب اسلامی بود تصرح می کند که آنها هم قبل و هم به هنگام اشغال سفارت آمريکا، در سفارت آمريکا کميته داشتند و تيمی حدود ۶۰ نفر در داخل سفارت بود که از سفارت حفاظت می کرد: «ما در مسائل تبعيت از امام را لازم می دانستيم... نا گفته نماند که ما به دستودر شخص امام، سفارت آمريکا را محافظت می کرديم، ولی همه ی سفارتخانه ها اين طور نبود چون مهم نبودند. سفارت آمريکا از همه مهمتر بود...امام فرمودند اين دشمن اول ماست. به همين جهت احتمال اينکه به سفارت حمله بشود زياد بود؛ هم از طرف خودی ها و هم از طرف مخالفين، به اين جهت امام فرمودند که اينجا را خوب حفاظت کنيد. تيمی از نيروهای کميته حدود ۶۰ نفر از آن جا حفاظت می کردند. در داخل خود سفارت هم جا گرفته بودند و مسئولين سفارت هم مايل بودند که اينها برای حفاظت آنجا بمانند. حتی امکان ماشين در اختيار بچه ها گذاشته بودند.»(۱)
وی گفته خانم معصومه ابتکار مترجم بچه های خط امام در داخل سفارت که گفته است، امام با اشغال سفارت در ابتدا مخالف بوده اند را رد می کند و می گويد: «وقتی شنيديم که به سفارت آمريکا حمله کردند، برای ما خيلی غير مترقبه بود و تعجب کرديم چه شده که اين ماجرا پيش آمده؟ اجمالاً يادم هست که آقای بهشتی و مهندس بازرگان به من زنگ زدند که آقا چرا شما نشسته ايد؟ کجا هستيد؟ نيروهای انتظامی کجاست؟ کميته ها کجا هستند؟ دانشجويان به سفارت ريخته اند و آنجا را تصرف کرده اند و آمريکائی ها را به گروگان گرفته اند. آنها خيلی ناراحت بودند و نمی خواستند که روابط فيمابين با اين کارها تيره شود. ما هم در ابتداء طبق وظيفه ی محوله و رويه ی خودمان با ورود دانشجويان به سفارت مخالفت کرديم و من از کميته پرسيدم چرا اينطور شده؟ گفتند آمدند و به سفارت حمله کردند و از ديوار سفارت بالا رفتند و ما در مقابل بچه ها ايستادگی نکرديم، چون اجازه نداشتيم با بچه های خودمان بجنگيم و بعداً معلوم شد همين دانشجويان خط امام وارد لانه شده اند. من همان موقع به مرحوم حاج احمد آقا زنگ زدم. يادم می آيد شب آن روزی بود که به سفارت ريخته بودند، زنگ زدم و پرسيدم جريان چيست؟ مرحوم حاج احمد اول می خنديدند و پاسخ نمی دادند. من گفتم آخر چه شده است؟ شما اطلاع داريد؟ ايشان می خنديد. بالاخره بعد از اصرار گفتند: امام راضی هستند. شما هم با آنها کاری نداشته باشيد. اين بيان مرحوم حاج احمد آقا بود، ولی بعدها خانم ابتکار مترجم دانشجويان در مصاحبه ای اظهار کردند که در ابتدا حضرت امام با اين کار مخالف بودند و سر انجام پس از يک يا دو روز رضايت دادند.» (۲)
وی در ادامه می گويد: «اگر منهای دستور امام بود اين کار به نظر من مطلوب نبود؛ ولی چون امام فرمودند که اين «انقلاب دوم» است، ما هم پذيرفتيم و تسليم شديم. نيروهايمان را از آنجا بيرون کشيديم و آنجا را در اختيار دانشجويان گذاشتيم.» (۳)
اين بيان صريح و روشن است که تا يکی دو روز بعد از اشغال، هنوز سفارت در اختيار تيم کميته مستقر در سفارت بوده و به امر آقای خمينی آنجا را در اختيار دانشجويان خط امام قرار داده اند. آقای مهدوی کنی باز تصريح می کند که: «از کلام حاج احمد آقا معلوم شد که از پيش در اين کار هماهنگی صورت گرفته بود، ولی آيا اين همآهنگی به اين صورت بوده که کار را انجام دادند و سپس اجازه گرفتند يا (از قبل اجازه داشتند، اينها را من نمی دانم، شايد هم از قبل بوده، و ديگر اينها را بايد از خود آقايان بپرسيد که آنها بهتر می دانند)...اصل کار خلاف قانون بود...آيا درست بود که با وجود و حضور نيروهای کميته ی انقلاب در سفارت اين گونه تهاجم واقع شود؟ در مرحله دوم نتيجه ی اين اقدام چه بود و چه اندازه اين عمل به نفع ما بود؟ اين را من نمی دانم، تحليل ها مختلف است که آيا اين کار به نفع ما بود يا نبود که اين خود بحث ديگری است که تحليل آن از من ساخته نيست.» (۴)
آقای مهدوی کنی با زبانی که هم حرف و نظرش را زده باشد و هم در صورت حمله مخالفان درون رژيم که چرا امام را متهم می کنی، پاسخی برای حمله کنندگان داشته باشد، می گويد: «من با اين کار قطع نظر از دستور امام مخالف بودم و آن را مفيد نمی دانستم، به خصوص ادامه ی آن را صلاح نمی ديدم، چنانکه عملاً ادامه ی کار به نفع ما تمام نشد...آخر کار به جائی رسيد که ما التماس کرديم که گروگانها را تحويل بدهيم. من در آن موقع که بيانيه الجزاير نوشته می شد در دولت بودم. بيانيه با عجله و بدون مطالعه دقيق و بدون توجه به دقايق و ظرايف حقوق بين المللی تنظيم گرديد. به نظر می آيد که آثار و تبعاتش هم خيلی جالب نبود.»(۵)
آقای مهدوی کنی در مطالب خود به چند نکته مهم در امر گروگان گير ی را روشن می کند:
-تيمی ۶۰ نفره از کميته های انقلاب که در داخل سفارت آمريکا مستقر بوده از سفارت حفاظت می کرده اند.
- کميته مستقر در سفارت به امر آقای خمينی برای حفاظت از سفارت آمريکا در آنجا مستقر شده است.
- تا يکی دو روز بعد از اشغال سفارت به وسيله دانشجويان خط امام، کميته ۶۰ نفری در سفارت مستقر بوده و آقای مهدوی کنی بعد از درک دستور آقای خمينی از سوی احمد خمينی، نيروهای کميته را از آنجا بيرون کشيده و آنجا را در اختيار دانشجويان گذاشته است.
- حرف خانم معصومه ابتکار که آقای خمينی ابتدا مخالف گروگان گيری بوده را رد کرده و با اطلاعاتی که داشته، توضيح داده که امام از قبل مطلع و راضی به اين امر بوده است.
- با حرف آقای احمد خمينی، بر آقای مهدوی کنی مشخص می شود که از پيش همآهنگی با آقای خمينی صورت گرفته است. اما برای اينکه خود را از تير حمله کنندگان خلاص کند که چرا آقای خمينی را هم متهم می سازد، به شکل مصلحت آميز و ملايم به اين صورت که «از قبل اجازه داشتند، اينها را من نمی دانم، شايد هم از قبل بوده، و ديگر اينها ر ا بايد از خود آقايان بپرسيد»، تحليل و نظر واقعی اش را باقی می گذارد.
اگر از داده های دقيق و درست آقای مهدوی کنی هم صرفنظر کنيم، وقتی آقای خمينی ۲۴ و يا ۴۸ ساعت بعد از اشغال سفارت عمل دانشجويان را «انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول» نناميده و از دانشجويان پيرو خط امام حمايت و پشتيبانی همه جانبه ای نکرده بود، می شد به نوعی حرف شما را قبول کرد. ولی با اين حمايت و پشتيبانی همه جانبه آقای خمينی وبه تعببير شما «حکمت امام رضوان الله عليه» در حقيقت مسبب اصلی مصيبتهائی را که شما در اثر گروگانگيری ذکر کرده ايد، جز آقای خمينی و زعمای حزب جمهوری اسلامی وباز به تعبير شما «بسياری از بزرگان طراز اول انقلاب» چه کس ديگری می تواند باشد؟ جناب آقای خرازی عزيز، تذکر اين نکته هم به جا است که هرعملی که برای به دست گرفتن انحصاری قدرت ويا اشتباه و ندانم کاری انجام گرفته است را برای فرار از عوقبش آن به گردن «مجاهدين (منافقين)» انداختن شما را به تحليل درست و صحيح راهبر نمی شود. اگر آقای خمينی از عملِ دانشجويان حمايت نمی کرد و آن را « انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول» نمی ناميد، «مجاهدين (منافقين)» چه محلی از اِعراب داشتند که بتوانند عملی انجام دهند.
اينجانب مسئله گروگان گير و تبعات عظيم زيانباری که برای ملت ايران ببار آورده و هنوز هم بخشی از مسائل مبتلا به کشور از گروگان گيری سرچشمه می گيرد را در کتاب «گروگان گيری و جانشينان انقلاب» قدم به قدم از لحظه اشغال سفارت تا قرار پنهانی با جمهوريخواهان و زير بار قرار داد الجزاير که بنا بر گفته عاقدين و امضاء کننده اش نظير قرار داد وثوق الدوله است، بااسناد ومدارک انکار ناپذير آورده ام و از تکرار آنها در اين مقال پرهيز می کنم و از خداوند می خواهم که همه ما را در تحليل ها و انتقادها و گفتارها يمان خارج از مصلحت ها و منافع شخصی و گروهی ويا ... به حقيقت و درستی رهنمون کند.
محمد جعفری
mbarzavand@yahoo.com
يادداشتها:
۱- خاطرات آيت الله مهدوی کنی،تدوين مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۸، صص ۲۲۱و ۲۲۰.
۲- همان سند، صص ۲۱۸ و ۲۱۹.
۳- همان سند، ص۲۲۰.
۴- همان سند، ص ۲۲۳.
۵- همان سند، ص ۲۲۰.
در همين زمينه:
[وقتی که از آسمان رانت میبارد؛ پاسخی به اظهار لطف آقای خرازی، عباس عبدی]
[وقتی گروگانگیری فرهنگ میشود، پاسخ صادق خرازی به عباس عبدی، ديپلماسی ايرانی]
[روشنفکری و آفت مدرکگرایی، پاسخ دوم صادق خرازی به عباس عبدی، ديپلماسی ايرانی]