۱۳۹۳ تیر ۱۵, یکشنبه
زنانِ "جاهل و لات"، مسعود نقرهکار
زنانِ "جاهل و لات"، مسعود نقرهکار
ویژه خبرنامه گویا
در باره نقش اجتماعی و سياسی زنان در تاريخ ميهنمان فراوان گفته شده است، از برابری زن و مرد دردوره هخامنشيان و سلطنت "پوراندخت " نخستين شاهنشاه زن دردوران ساسانيان گرفته تا نقش تاثير گذارِزنان در دوران غزنويان و سلجوقيان و خوارزمشاهيان و حکايت عزل خواجه نظام الملکِ وزير توسط ترکان خاتون همسر ملکشاه سلجوقی و.....با اين احوال اما فراسوی آن همه روايت و حکايت و افسانه، انقلاب مشروطه سرفصل حرکت های اجتماعی و سياسی زنان و خواست های آزادی خواهانه شان شد، حرکت های اجتماعی و سياسی ای که همراه با آغاز دگرگونیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، به ويژه دردوران تدارک و شکل گيری انقلاب مشروطه، شکلی جمعی وسامان يافته بخود گرفتند. انقلاب مشروطه و اصلاحات و دگرگونی ها ی متعاقب آن تغييرها و تحول ها در بافت و ساخت جامعه پديد آوردند، بهبود و رونق اقتصادی و بازرگانی و روابط تجاری و کسب و کار، رشد شهر نشينی، گسترش آموزش و پرورش، افزايش رسانه ها، طرح و تصويب قوانين مترقی مربوط به حقوق زنان در خانه و جامعه و.... نمونه هائی هستند که تغيير وضعيت وموقعيت اجتماعی زنان راسبب شدند وابعاد تازه ای به حضور شان در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی دادند. اين تغييرو تحول را عوامل گوناگون سبب شدند:
تاثير پذيری ازفرهنگ و سياست درغرب به ويژه ازافکار و آراء ليبراليستی در باره جايگاه و نقش زنان در خانواده، جنبش های زنان در جهان به ويژه جنبش زنان در امريکا( جنبش زنان نيويورکی به سال ۱۸۵۷)، جنبش بابی و نقش زنانی مانند طاهره قره العين و مکتوبات آخوند زاده و طالبوف و ميرزا آقا خان کرمانی و شيخ احمد روحی و برخی ديگر از روشنفکران آن عصر در باره آزادی زنان و موقعيت آنان در خانه و جامعه و پرداختن به مساله حجاب، انقلاب ۱۹۰۵ روسيه و تاثير آن در شمال ايران، نقش اجتماعيون عاميون، رخدادها وحرکت های اجتماعی و سياسی ای که زنان نيز در آن ها حضور فعال داشتند، مانندِ جنبش تنباکو، حمايت گروهی از زنان تهران از انقلابيون مشروطه، حضور زنان در "جنبش تشکيل بانک ملی" ، "تحريم محصولات وارداتی و مصرف پارچه های وطنی"، ايستادگیِ در برابر اولتيماتوم های دولتهای خارجی و... در زمره ی عوامل بروز و بارقههای تغييرها و تحول ها و حضوردرعرصه های مختلف فعاليت اجتماعی و سياسی بودند.
متاسفانه عليرغم نقش و تاثير زنان در پيدائی و شکل گيری انقلاب مشروطه ،در اولين دورهی مجلس شورای ملی، نه فقط هيچ عنايتی به حقوق زنان نشد بل که بار ديگر بساط تحقير زنان پهن کردند:"...مادهی ۱۰ و مادهی ۱۳ قانون انتخابات مصوب ۱۲۸۷ شمسی ۹ گروه را از حق انتخاب کردن محروم کرد، اولين گروه نسوان بودند که در کنار "مرتکبين قتل و سرقت"، "متکديان و اشخاصی که به وسايل بیشرفانه کسب معاش مینمايند" و "مجانين" و "کفار" از حق انتخاب کردن محروم شدند..." و " در دورهی دوم مجلس و اصلاحيه قانون انتخابات نيز با اظهار مخالفت جدی نمايندگان، از حق رای محروم ماندند."
اين بی عدالتی ها اما عزم زنان برای دستيابی به حقوق شان جزم تر کرد. آنان با برپائی تجمع های مختلف، به ويژه در تهران و گسترش فعاليت های جمعی در انجمن هائی همچون انجمن آزادی زن، اتحاديه غيبی نسوان، انجمن نسوان،انجمن مخدرات وطن و ديگر انجمن ها و کميته ها، انتشار نشريه و خبرنامه و.... به تلاش و مبارزه ای سخت و طاقت فرسا در راه تحقق خواست های شان ادامه دادند. طاقت فرسائی و ميزان سختی مبارزات زنان هنگامی قابل فهم تر می شود که دريافت زنان در چه شرايطی و با چه قوانين و موجوداتی درافتاده بودند. دو نمونه از اين موجودات يکی سيدحسن مدرس و ديگری شيخ فضل الله نوری بودند، اولی باهمسان قرار دادن زنان با "سفها و ديوانهها" تاکيد داشت که :"خداوند در زنان قابليت قرار نداده است که لياقت حق انتخاب داشته باشند." ، ودومی " باز شدن مدارس دختران را در رديف ترويج فاحشه خانه ها می ديد".
دوره رضا شاه عليرغم دشمنی رضا شاه با مشارکت سياسی مردم و احزاب و سازمان های سياسی ، زنان اما نفسی تازه کردند و مبارزه زنان و تشکل هاو انجمن های شان جان تازه ای گرفتند. اگرچه اکثرتشکل ها و سازمانده هان درارتباط با دربار بودند، اما نمونه هائی نيز وجود داشتند که مستقل عمل می کردند. در اين دوره نقش درباردر کنترل و سازماندهی مبارزه زنان درحدی بود که حتی شخص رضا شاه بر برخی از اين تشکل ها، سازمان ها و کنگره های مربوط به زنان نظارت داشت." جمعيت نسوان وطنخواه" و" انجمن مخدرات وطن" به رياست محترم اسکندری نيزدر زمره ی تشکل های فعال اين دوره بودند.
"تبعيد" رضا شاه و روی کارآمدن محمدرضا شاه با تغيير فضای سياسی و فرهنگی در جامعه همراه بود ، در فاصله شهريور ۱۳۲۰ تا سال های ۳۲-۱۳۳۱ فضای سياسی و اجتماعی نسبتا آزاد ومساعدی ايجاد شد. در چنان فضائی برتعداد تشکل ها و انجمن ها و نشريه های زنان افزوده شد. برخی از اين تشکل ها از طريق نظارت و کمک دربار و" اشرف پهلوی" سرو سامان گرفتند. " کانون بانوان" که در سال ۱۳۲۷ شکل گرفت و رياست آن با هاجر تربيت بود از تشکل های مهم زنان اين دوره بود. فاطمه سياح و صفيه فيروز"حزب زنان ايران" را تاسيس کردند، اين حزب در کنار خواست های متعدد روی حق رای زنان تاکيد ويژه داشت. حزب توده ايران نيز خواستار تامين حقوق زنان بود و در نخستين کنگرهاش در مردادماه ۱۳۲۳ مساله "حقوق زنان" را در برنامه خود مطرح کرد. در اين دوره تشکل های بسياری شکل گرفتند که هر کدام برنامه و وظايفی خاص پيش می بردند: انتشار نشريه و خبرنامه ،سوادآموزی ،ايجاد مدرسه برای دختران، برپائی ِ کلاسهای اکابر، کلاسهای آموزش آشپزی وخياطی، آرايش، قلاببافی، آموزش نقاشی و... در کنار مبارزه برای دست يابی به حقوق اجتماعی و سياسی همچون حق رای و حضورو مشارکت سياسی در زمره ی فعاليت های تشکل ها و انجمن های زنان بودند: از اين نوع انجمن ها می توان ازجمعيت پرورش کودک ،انجمن مبارزه با بیسوادی زنان ، جمعيت شير و خورشيد سرخ بانوان و...نام برد.
سال ۱۳۳۰ مصدق پيشنويس لايحهی انتخاباتی ای را تدوين کرد که در آن حق رای زنان به رسميت شناخته شده بود. لايحه با مخالفت گروه هائی از جبههی ملی مواجه شد، افرادی که حق رای به زنان را "محرک بیثباتی سياسی، انحراف از مذهب و هرج و مرج اجتماعی" می دانستند. آيتالله کاشانی،" فدائيان اسلام" و بسياری از مراجع تقليد نيز از مخالفان حق رای زنان بودند، زنانی که تنها وظيفه شان را "سرپرستی خانواده و داشتن فرزند" می پنداشتند. درهمين دوران "حزب زنان ايران" نيز که به "شورای زنان ايران" تغيير نام داده بود، فعاليتهای گستردهای را برای تامين حق رای زنان آغاز کردد. مهرانگيز منوچهريان که بعد هابه سمت سناتور منصوب شد، در همکاری با اين شورا تلاشهای چشمگيری برای احقاق حق رای به زنان کرد. اما مخالفت ها واعتراضها آنقدر بالا گرفت که دولت مصدق مجبور به عقبنشينی و حذف عبارت مربوط به حق رای زنان از لايحهی قانون انتخابات شد. اقدامی که اعتراض سازمانها و فعالان حقوق زنان به همراه داشت. صديقه دولت آبادی در نامهی ای به محمد مصدق نوشت:"حضرت مستطاب آقای دکتر مصدق، آيا عقيدهی شخصی حضرتعالی ايسنت که زنان امروز در مقابل قانون دورهی اول مشروطيت پستتر و محدودتر در انظار بيگانگان بايد معرفی شوند؟".
سرکوب و تشديد اختناق گسترده بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر فعاليت زنان آزاديخواه تاثير گذاشت و باعث محدود شدن و کاهش فعاليت آنان شد."سازمان زنان طرفدار اعلاميهی حقوق بشر" ، "جمعيت راه نو" و "شورای زنان ايران" از تشکل های فعال اين دوره بودند.در مهرماه ۱۳۳۵، "شورای همکاری جمعيتهای بانوان ايران" به منظور "همکاری و تشريک مساعی ميان جمعيتهای مختلف زنان" تشکيل شد. فرخ رو پارسای از اعضای هيئت مديرهی اين شورا بود. يکی از اهداف اصلی اين شورا "کسب حقوق سياسی برای زنان" تعريف شد."شورای عالی زنان" که اشرف پهلوی، رياست آن را برعهده داشت و "اطلاعات بانوان" و ساير نشريه های دولتی از حق رای زنان حمايت کردند اما انتخابات مجلس بيستم در سال ۱۳۳۹ باز بدون حضور زنان برگزار شد. آحوندها، به ويژه آيتالله بروجردی دست از مخالفت با اين خواستهی زنان برنداشتند.
در سال ۱۳۳۹ گروهی از زنان جلوی ساختمان مجلس سنا تجمع کردند و خواستار حق رای برای زنان شدند. در سال ۱۳۴۰ "اتحاديه زنان حقوقدان ايران" خواستار "حقوق مساوی با مردان در همهی شئون زندگی سياسی و اجتماعی" شد.
دولت اسدالله علم سرانجام تصويبنامهی "انتخابات انجمنهای ايالتی و ولايتی" را از مجلس گذراند، تصويبنامه ای که در آن حق انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان به رسميت شناخته شده بود. گروهی از آخوندها از جمله آيتالله خمينی مخالفت کردند، خمينی اعلام کرد:" وظيفهی دينی همه ماست که بگوييم و بخواهيم قانون شرکت نسوان در انتخابات انجام نشود. اکثر مردم اين مملکت از اين امر بيزارند"
فشارامثال خمينی وگروهی از اصناف و بازاريان و مذهبیها آنقدر ادامه يافت که اسدالله علم را واداشت لغو تصويبنامهی انتخابات انجمنهای ايالتی و ولايتی را اعلام کند. "شورای عالی جمعيتهای زنان" و "اتحاديه زنان حقوقدان ايران" نيز با صدور بيانيهای به عقبنشينی دولت در اثراعتراض مذهبیها به شدت انتقاد کردند.
زنان اما سرانجام در" انقلاب سفيد شاه و مردم" صاحب حق رای شدند و برای نخستين بار در انتخابات شرکت کردند. دراولين دورهی انتخابات مجلس شورای ملی برای اولينبار بعد از مشروطه ۶ زن به مجلس شورای ملی راه يافته و ۲ زن از سوی شاه به عضويت در مجلس سنا منصوب شدند.ازاولين دوره مجلس شورای ملی بعد از مشروطه تا سال ۱۳۴۱، نيم قرن طول کشيد تا بالاخره زنان ايرانی بعد از سالها مبارزه به حق رای دست يابند.
در شورش ارتجاعی ۱۵ خرداد ۴۲ زنان حضوری چشمگيرو فعال نداشتند ، زنانی که يکی از دلائل اين شورش ارتجاعی پايمال کردن حق شان بود به صحنه نيامدند. شايد رنگ مذهبی شورش سبب شده بود هر دو سو رعايت نواميس خود کنند! با اينحال از سوی مذهبيون ادعا شده است که : " قيام ۱۵ خرداد اولين قيام گسترده عليه استبداد بود که با حضور زنان مسلمان با پوشش اسلامی و شعارهای دينی همراه گشت . طليعه اين کار در شهر مقدس قم انجام گرفت و بسياری از زنان مؤمن در اين قيام به شهادت رسيدند ."
پس از" انقلاب سفيد شاه و مردم " زنان با حضورتاثير گذارشان درعرصه های اقتصادی - توليدی و خدماتی- آموزشی، علمی وفنی، توانائی های خود نشان دادند و به سرعت پست ها و مشاغل و موقعيت های مختلف سياسی، علمی و فنی، فرهنگی و اداری و انتطامی و.... به دست آوردند وسبب تغييراتی جدی و چشمگيردر شخصيت و جايگاه اجتماعی زنان در جامعه شدند.
انقلاب بهمن وقدرت گيری حکومت اسلامی سرآغاز لطمه زدن به جنبش آزادی خواهانه ی زنان درجامعه شد. درآغاز تلاش ها و مقاومت هائی از سوی زنان آزاديخواه در برابر هجمه روحانيون و پيروان شان به حقوق زنان صورت گرفت اما سرکوب وحشيانه و خونين حکومت اسلامی قدرتمند تر از مقاومت زنان عمل کرد. حکومتيان تلاش کرده اند زنان را به قرن های گذشته بازگرداند. حکومت اسلامی در کنار سرکوب احزاب و سازمان ها و تشکل های مختلف ، که زنان نقش اساسی در آنها داشتند، هزاران زن آزاد انديش و آزاديخواه را زندانی و شکنجه و اعدام ، ويا روانه تبعيد کرد. زنان اما در تبعيد ومهاجرت، و درداخل کشور به مبارزات خود برای دستيابی به حقوق شان ادامه داده اند.
تاثير پذيری ازفرهنگ و سياست درغرب به ويژه ازافکار و آراء ليبراليستی در باره جايگاه و نقش زنان در خانواده، جنبش های زنان در جهان به ويژه جنبش زنان در امريکا( جنبش زنان نيويورکی به سال ۱۸۵۷)، جنبش بابی و نقش زنانی مانند طاهره قره العين و مکتوبات آخوند زاده و طالبوف و ميرزا آقا خان کرمانی و شيخ احمد روحی و برخی ديگر از روشنفکران آن عصر در باره آزادی زنان و موقعيت آنان در خانه و جامعه و پرداختن به مساله حجاب، انقلاب ۱۹۰۵ روسيه و تاثير آن در شمال ايران، نقش اجتماعيون عاميون، رخدادها وحرکت های اجتماعی و سياسی ای که زنان نيز در آن ها حضور فعال داشتند، مانندِ جنبش تنباکو، حمايت گروهی از زنان تهران از انقلابيون مشروطه، حضور زنان در "جنبش تشکيل بانک ملی" ، "تحريم محصولات وارداتی و مصرف پارچه های وطنی"، ايستادگیِ در برابر اولتيماتوم های دولتهای خارجی و... در زمره ی عوامل بروز و بارقههای تغييرها و تحول ها و حضوردرعرصه های مختلف فعاليت اجتماعی و سياسی بودند.
متاسفانه عليرغم نقش و تاثير زنان در پيدائی و شکل گيری انقلاب مشروطه ،در اولين دورهی مجلس شورای ملی، نه فقط هيچ عنايتی به حقوق زنان نشد بل که بار ديگر بساط تحقير زنان پهن کردند:"...مادهی ۱۰ و مادهی ۱۳ قانون انتخابات مصوب ۱۲۸۷ شمسی ۹ گروه را از حق انتخاب کردن محروم کرد، اولين گروه نسوان بودند که در کنار "مرتکبين قتل و سرقت"، "متکديان و اشخاصی که به وسايل بیشرفانه کسب معاش مینمايند" و "مجانين" و "کفار" از حق انتخاب کردن محروم شدند..." و " در دورهی دوم مجلس و اصلاحيه قانون انتخابات نيز با اظهار مخالفت جدی نمايندگان، از حق رای محروم ماندند."
اين بی عدالتی ها اما عزم زنان برای دستيابی به حقوق شان جزم تر کرد. آنان با برپائی تجمع های مختلف، به ويژه در تهران و گسترش فعاليت های جمعی در انجمن هائی همچون انجمن آزادی زن، اتحاديه غيبی نسوان، انجمن نسوان،انجمن مخدرات وطن و ديگر انجمن ها و کميته ها، انتشار نشريه و خبرنامه و.... به تلاش و مبارزه ای سخت و طاقت فرسا در راه تحقق خواست های شان ادامه دادند. طاقت فرسائی و ميزان سختی مبارزات زنان هنگامی قابل فهم تر می شود که دريافت زنان در چه شرايطی و با چه قوانين و موجوداتی درافتاده بودند. دو نمونه از اين موجودات يکی سيدحسن مدرس و ديگری شيخ فضل الله نوری بودند، اولی باهمسان قرار دادن زنان با "سفها و ديوانهها" تاکيد داشت که :"خداوند در زنان قابليت قرار نداده است که لياقت حق انتخاب داشته باشند." ، ودومی " باز شدن مدارس دختران را در رديف ترويج فاحشه خانه ها می ديد".
دوره رضا شاه عليرغم دشمنی رضا شاه با مشارکت سياسی مردم و احزاب و سازمان های سياسی ، زنان اما نفسی تازه کردند و مبارزه زنان و تشکل هاو انجمن های شان جان تازه ای گرفتند. اگرچه اکثرتشکل ها و سازمانده هان درارتباط با دربار بودند، اما نمونه هائی نيز وجود داشتند که مستقل عمل می کردند. در اين دوره نقش درباردر کنترل و سازماندهی مبارزه زنان درحدی بود که حتی شخص رضا شاه بر برخی از اين تشکل ها، سازمان ها و کنگره های مربوط به زنان نظارت داشت." جمعيت نسوان وطنخواه" و" انجمن مخدرات وطن" به رياست محترم اسکندری نيزدر زمره ی تشکل های فعال اين دوره بودند.
"تبعيد" رضا شاه و روی کارآمدن محمدرضا شاه با تغيير فضای سياسی و فرهنگی در جامعه همراه بود ، در فاصله شهريور ۱۳۲۰ تا سال های ۳۲-۱۳۳۱ فضای سياسی و اجتماعی نسبتا آزاد ومساعدی ايجاد شد. در چنان فضائی برتعداد تشکل ها و انجمن ها و نشريه های زنان افزوده شد. برخی از اين تشکل ها از طريق نظارت و کمک دربار و" اشرف پهلوی" سرو سامان گرفتند. " کانون بانوان" که در سال ۱۳۲۷ شکل گرفت و رياست آن با هاجر تربيت بود از تشکل های مهم زنان اين دوره بود. فاطمه سياح و صفيه فيروز"حزب زنان ايران" را تاسيس کردند، اين حزب در کنار خواست های متعدد روی حق رای زنان تاکيد ويژه داشت. حزب توده ايران نيز خواستار تامين حقوق زنان بود و در نخستين کنگرهاش در مردادماه ۱۳۲۳ مساله "حقوق زنان" را در برنامه خود مطرح کرد. در اين دوره تشکل های بسياری شکل گرفتند که هر کدام برنامه و وظايفی خاص پيش می بردند: انتشار نشريه و خبرنامه ،سوادآموزی ،ايجاد مدرسه برای دختران، برپائی ِ کلاسهای اکابر، کلاسهای آموزش آشپزی وخياطی، آرايش، قلاببافی، آموزش نقاشی و... در کنار مبارزه برای دست يابی به حقوق اجتماعی و سياسی همچون حق رای و حضورو مشارکت سياسی در زمره ی فعاليت های تشکل ها و انجمن های زنان بودند: از اين نوع انجمن ها می توان ازجمعيت پرورش کودک ،انجمن مبارزه با بیسوادی زنان ، جمعيت شير و خورشيد سرخ بانوان و...نام برد.
سال ۱۳۳۰ مصدق پيشنويس لايحهی انتخاباتی ای را تدوين کرد که در آن حق رای زنان به رسميت شناخته شده بود. لايحه با مخالفت گروه هائی از جبههی ملی مواجه شد، افرادی که حق رای به زنان را "محرک بیثباتی سياسی، انحراف از مذهب و هرج و مرج اجتماعی" می دانستند. آيتالله کاشانی،" فدائيان اسلام" و بسياری از مراجع تقليد نيز از مخالفان حق رای زنان بودند، زنانی که تنها وظيفه شان را "سرپرستی خانواده و داشتن فرزند" می پنداشتند. درهمين دوران "حزب زنان ايران" نيز که به "شورای زنان ايران" تغيير نام داده بود، فعاليتهای گستردهای را برای تامين حق رای زنان آغاز کردد. مهرانگيز منوچهريان که بعد هابه سمت سناتور منصوب شد، در همکاری با اين شورا تلاشهای چشمگيری برای احقاق حق رای به زنان کرد. اما مخالفت ها واعتراضها آنقدر بالا گرفت که دولت مصدق مجبور به عقبنشينی و حذف عبارت مربوط به حق رای زنان از لايحهی قانون انتخابات شد. اقدامی که اعتراض سازمانها و فعالان حقوق زنان به همراه داشت. صديقه دولت آبادی در نامهی ای به محمد مصدق نوشت:"حضرت مستطاب آقای دکتر مصدق، آيا عقيدهی شخصی حضرتعالی ايسنت که زنان امروز در مقابل قانون دورهی اول مشروطيت پستتر و محدودتر در انظار بيگانگان بايد معرفی شوند؟".
سرکوب و تشديد اختناق گسترده بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر فعاليت زنان آزاديخواه تاثير گذاشت و باعث محدود شدن و کاهش فعاليت آنان شد."سازمان زنان طرفدار اعلاميهی حقوق بشر" ، "جمعيت راه نو" و "شورای زنان ايران" از تشکل های فعال اين دوره بودند.در مهرماه ۱۳۳۵، "شورای همکاری جمعيتهای بانوان ايران" به منظور "همکاری و تشريک مساعی ميان جمعيتهای مختلف زنان" تشکيل شد. فرخ رو پارسای از اعضای هيئت مديرهی اين شورا بود. يکی از اهداف اصلی اين شورا "کسب حقوق سياسی برای زنان" تعريف شد."شورای عالی زنان" که اشرف پهلوی، رياست آن را برعهده داشت و "اطلاعات بانوان" و ساير نشريه های دولتی از حق رای زنان حمايت کردند اما انتخابات مجلس بيستم در سال ۱۳۳۹ باز بدون حضور زنان برگزار شد. آحوندها، به ويژه آيتالله بروجردی دست از مخالفت با اين خواستهی زنان برنداشتند.
در سال ۱۳۳۹ گروهی از زنان جلوی ساختمان مجلس سنا تجمع کردند و خواستار حق رای برای زنان شدند. در سال ۱۳۴۰ "اتحاديه زنان حقوقدان ايران" خواستار "حقوق مساوی با مردان در همهی شئون زندگی سياسی و اجتماعی" شد.
دولت اسدالله علم سرانجام تصويبنامهی "انتخابات انجمنهای ايالتی و ولايتی" را از مجلس گذراند، تصويبنامه ای که در آن حق انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان به رسميت شناخته شده بود. گروهی از آخوندها از جمله آيتالله خمينی مخالفت کردند، خمينی اعلام کرد:" وظيفهی دينی همه ماست که بگوييم و بخواهيم قانون شرکت نسوان در انتخابات انجام نشود. اکثر مردم اين مملکت از اين امر بيزارند"
فشارامثال خمينی وگروهی از اصناف و بازاريان و مذهبیها آنقدر ادامه يافت که اسدالله علم را واداشت لغو تصويبنامهی انتخابات انجمنهای ايالتی و ولايتی را اعلام کند. "شورای عالی جمعيتهای زنان" و "اتحاديه زنان حقوقدان ايران" نيز با صدور بيانيهای به عقبنشينی دولت در اثراعتراض مذهبیها به شدت انتقاد کردند.
زنان اما سرانجام در" انقلاب سفيد شاه و مردم" صاحب حق رای شدند و برای نخستين بار در انتخابات شرکت کردند. دراولين دورهی انتخابات مجلس شورای ملی برای اولينبار بعد از مشروطه ۶ زن به مجلس شورای ملی راه يافته و ۲ زن از سوی شاه به عضويت در مجلس سنا منصوب شدند.ازاولين دوره مجلس شورای ملی بعد از مشروطه تا سال ۱۳۴۱، نيم قرن طول کشيد تا بالاخره زنان ايرانی بعد از سالها مبارزه به حق رای دست يابند.
در شورش ارتجاعی ۱۵ خرداد ۴۲ زنان حضوری چشمگيرو فعال نداشتند ، زنانی که يکی از دلائل اين شورش ارتجاعی پايمال کردن حق شان بود به صحنه نيامدند. شايد رنگ مذهبی شورش سبب شده بود هر دو سو رعايت نواميس خود کنند! با اينحال از سوی مذهبيون ادعا شده است که : " قيام ۱۵ خرداد اولين قيام گسترده عليه استبداد بود که با حضور زنان مسلمان با پوشش اسلامی و شعارهای دينی همراه گشت . طليعه اين کار در شهر مقدس قم انجام گرفت و بسياری از زنان مؤمن در اين قيام به شهادت رسيدند ."
پس از" انقلاب سفيد شاه و مردم " زنان با حضورتاثير گذارشان درعرصه های اقتصادی - توليدی و خدماتی- آموزشی، علمی وفنی، توانائی های خود نشان دادند و به سرعت پست ها و مشاغل و موقعيت های مختلف سياسی، علمی و فنی، فرهنگی و اداری و انتطامی و.... به دست آوردند وسبب تغييراتی جدی و چشمگيردر شخصيت و جايگاه اجتماعی زنان در جامعه شدند.
انقلاب بهمن وقدرت گيری حکومت اسلامی سرآغاز لطمه زدن به جنبش آزادی خواهانه ی زنان درجامعه شد. درآغاز تلاش ها و مقاومت هائی از سوی زنان آزاديخواه در برابر هجمه روحانيون و پيروان شان به حقوق زنان صورت گرفت اما سرکوب وحشيانه و خونين حکومت اسلامی قدرتمند تر از مقاومت زنان عمل کرد. حکومتيان تلاش کرده اند زنان را به قرن های گذشته بازگرداند. حکومت اسلامی در کنار سرکوب احزاب و سازمان ها و تشکل های مختلف ، که زنان نقش اساسی در آنها داشتند، هزاران زن آزاد انديش و آزاديخواه را زندانی و شکنجه و اعدام ، ويا روانه تبعيد کرد. زنان اما در تبعيد ومهاجرت، و درداخل کشور به مبارزات خود برای دستيابی به حقوق شان ادامه داده اند.
زنان "جاهل و لات"
در کنار زنان روشنفکر، کوشندهی سياسی و اجتماعی و فرهنگی، تحصيلکرده، مرفه و نيمه مرفه، گروه ها و قشرهای ديگری از زنان نيزکه برخی برآمده از انقلاب مشروطه بودند فعالانه حضوری سياسی و اجتماعی داشتند. گروه هائی از زنان کارگر و زحمتکش ، يا شاغل دربخش های مختلف خدماتی درحزب ها و سازمان های سياسی مختلف و يا تشکل های صنفی و دموکراتيک وابسته به اين احزاب و سازمان ها سازماندهی شده و فعاليت می کردند. در ميان قشربندی ها و گروه ها ی مختلف گروهی اززنان، که غالبا" به عنوان ابزار پيشبرد سياست ها و خواست های قدرت های سياسی و دينی ازآنان استفاده می شد نيز بودند، زنانی اکثرا" بی سواد و قربانی ستمگری ها و بی عدالتی ها اجتماعی و فرهنگی و مذهبی که به دليل ويژگی های شخصيتی و نيز شرايط خاص زندگی شان به مبارزه سياسی و اجتماعی کشانده می شدند. اين زنان به گروه اجتماعی لوطی ها و" جاهل ها و لات ها" تعلق داشتند. اسلاف گروه اجتماعی جاهل ها ولات ها، يعنی گروه های اجتماعی ای که با عناوين عیّاران و جوانمردان و فتوتيان و ملامتيان و شطاران و لوطی ها شناخته شده اند گروه هائی مردانه بودند و ويژگی مهم شان راجوانمردی می دانستند. گروه های زنانه با چنين ويژگی هائی تا پيش از انقلاب مشروطه، اگر هم وجود داشتند بسيار نادر و کم تاثير بودند. در گروه های اجتماعی ذکر شده زنان تنها به عنوان پشتيبانان مردان گروه بودند نه به عنوان فردی از اعضای گروه، زنانی که دارای صفت جوانمردی ، يعنی جسارت و شهامت و بخشش ومردمداری و رازداری، که گوئی فقط از مردان و جنس مذکر سرمی زد، نبودند. تنها درحوزهی ادبيات ، به ويژه افسانه های فولکلوريک به زنان "جوانمرد" نيز اشاره شده است، که درداستان سمک عيار به نمونه ای از آن بر می خوريم: " ...سمک وقت سخن يافت. برخاست خدمت کرد و گفت:ای مادر دانی جوانمردی چيست و پيشه ی کيست؟ روح افزاگفت که جوانمردی از آن جوانمردان است و اگر زنی جوانمردی کند مرد آن است".
دوره ی قاجاريه از زنانی نام برده شده است که "عمله طرب" و در سطحی پائين تر "مطرب" بودند و وپاره ای از ويژگی های مردان لوطی نيز بروز می دادند. از " حاجی قم شاد" نام برده شده است که سرانجام به خاطر تصنيفی که در هجو مطفرالدين شاه خواند به فرمان شاه " هر دو پای او را نعل کردند"، ودر روايتی ديگر" پيرزن نادان را نعل بر پا چندان گرد حياط معروف به نارنجستان دوانيدند تا مرد" ، قدم شاد خوانده بود :
" آبجی مظفر اومده،بلگ چغندراومده، دودور، دودورشو به بين، امير بهادرشو به بين، چادر و چاقچورش کنين، از شهر بيرونش کنين"
اخلاف " زنان لوطی" ، يعنی زنان جاهل و لات گروهی از زنان ساکن محله های جنوب شهر تهران ، يا زنان شاغل در برخی "مشاغل پَست" پا به پای مردان در برخی فعاليت های اجتماعی شرکت داشتند و خواستارحق و حقوق شان بودند. بديهی ست افکار و رفتار زنان اين گروه اجتماعی با افکارو رفتار زنان روشنفکر و تحصيلکرده و مرفه و هنجارهای ارزشی آنان ، به ويژه از دوران رضا شاه به اين سو،تفاوت ها داشت. اين گروه از زنان درحد آگاهی و تجربه شان ، و با پيش گرفتن روش هائی که مناسب می دانستند، اعلام کردند که ديگر نمی خواهند در بندِ آن"نجابت" و " عفاف" و " پاکدامنی " مذهبی و سنتی به معنا ی جنسی اش با معيارهای شرع مقدس بمانند، و هم موجودی" توسری خور" و "حرف شنو" و " سربه زير" ب و بنده ی رختخواب مردِ خانه ، باشند. اينان در برابر الگوی مورد پسند جامعه مردسالار و مذهب زده که نجيب بودن به معنای خفه شدن، ساکت و خاموش بودن و درد و رنج و مصيبت را تحمل کردن و چون سنگ صبور بودن، ايستادند و نشان دادند که زير بار چنين اراجيفی نخواهند رفت که : " زن و اژدها هر دو درخاک به" يا " زنان را تا توانی مرده انگار".
اين زنان ترجيح دادند آنان را به نسبت های "نکوهيده و مذموم" همچون " سلطيه" و "پررو" و " بدکاره" و" زبون دراز" خطاب کنند اما حق شان بگيرند، و دو سنگ آسياب ستم خانگی و اجتماعی از روی خود پس زنند. گروهی از اين زنان دربطن جامعه در مناطق و محله های جاهل خيز و لات پرور با القابی مثل فاطمه اره ( ارقه)، قمرخانوم ، زهرا پاچه ورماليده، خديج زبون درازو....زندگی کرده اند. اين زنان شخصيت و رفتاری مشابه رفتار جاهل ها و لات ها داشتند، زنانی که دعواها و درگيری ها فيزيکی (گيس کشی ها و کفش کشی و...) به را می انداختند. " زنانی زبان دراز و جنجال براه اندازو هوچی و سليطه"، که با زبان عريان مردمان محله های فقير و مردان جاهل و لات سخن می گفتند. (زبانی که به شکل نوشتاری آن را بی بی خانم استرآبادی در معايب الرجال اش، به کار گرفت.)
اين زنان يا از ميان زنان خانه دار بودند( و بيشتر زنان بيوه)، يا برخی از زنان روستائیِ مهاجر که به دليل فقر و ندانستن حرفه و فن برای امرار معاش تن به کارسخت و "پست" می سپردند، برخی از آن ها در مشاغلی همچون کُلفتی و رختشوری و آشپزی، دلاکی ، بنداندازی و آرايشگری، خياطی، دستفروشی ، فال بينی، کارگری در کارگاه های نساجی و بافندگی و دوزندگی و گليم و فرش بافی و توليدی های کوچک ، کنسرو سازی ، دخانيات ، آجرپزی، دباغی ، و کارهای کشاورزی... شاغل بودند، و يا تکدی می کردند. اينان به ندرت توانائی حضور و فعاليت درتشکل ها و انجمن ها و جمعيت های زنان داشتند. مراکز تجمع شان غالبا"بساط سفره انداختن ها و عُمرکشون ها و روضه ها و تکيه ها و مسجدها و عروسی ها و عزاها وختم هاو پرده خوانی ها و معرکه ها ،و يا گوشه و کنار محله ها بودند. برخی نيز برای گذران زندگی اداره کننده شيره کشخانه های رسمی وغير رسمی بودند ( شيره کشخانه ی بانو مهين در خيابان حاج عبدالمحمود يا بانو شاهزاده خياط در کوچه قنات ) و يا تن فروشی می کردند، آن هنگام که روسپی ها در سطح شهر پراکنده بودند، وبا آويزان کردن چراغ فانوسی برسردرخانه ها کار و محل کارشان را مشخص می کردند. فقيران شان در"عيش خانه های چاله ميدان و چاله سيلاب، و متوسط های شان در کوچه ی قجرها بودند". همراه با اصلاحات و تغييرات اجتماعی و اقتصادی وبرپائی کافه های روزانه و شبانه، بارها، دانسينگ ها و"رقاص خانه" ها، کابارها، فاحشه خانه ها ، و نيزپيدائی سينما و تماشاخانه و تاتر در تهران و برخی از شهرهای بزرگ گروهی از زنان به کار در اين مکان ها و حرفه ها روی آوردند.
بسياری اززنان اين گروه تحت تاثير جنبش زنان آگاه و روشنفکر بودند، اما در اکثر موارد و مواقع به عنوان ابزارسرکوب و پيشبرد سياست های حکومت و يا روحانيت به شکل های مختلف مورد بهره برداری قرار می گرفتند . عبدالحسين ناهيد در کتاب " زنان ايران در جنبش مشروطه " می نويسد: " زنان اغلب عهده دار حفاظت از جان روحانيان مبارز بودند. منجمله زن بزن بهادری به نام زن حيدرخان تبريزی ازطرف زنان تهران وظيفه داشت تا بهمراه گروه ديگری از زنان چماق بدست از روحانيون طرفدار جنبش در پای منبر دفاع کند.."
واپسين سال های سلطنت رضا شاه و پس از شهريور۲۰ حضورزنان " جاهل و لات" در جامعه علنی تر شد. رضا شاه به زمان سردار سپه ای برای زهر چشم گرفتن و قدرت نمائی ای چند جانبه دستور داد دو فاحشه ای(عزيز کاشی و اميرزاده خانم) را که ميزبان دوعضو سفارت انگليس بودند درملاء عام در ميدان پوپخانه در برابر چشم حدود هزارتماشاچی " حد شرعی" بزنند. دردرگيری ها ونزاع ها برسر قدرت ميان رضا شاه و رقبای اش زنان جاهل و لات از همه سو مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. در " بلوای نان" و شايعه ی احتمال قحطی در شهريور ۱۳۰۴ هزاران زن از محله های جنوب شهر تهران، به ويژه از چاله ميدان که شايع بود زنان متهور و شجاعی دارد ، به خيابان ريختند و با شعار" ما نان می خواهيم" به طرف مجلس رفتند.
زنان شير دل با چوب و با مشت
هجوم آور به مجلس پشت در پشت.
" دختر حاجی کلانتر که نفوذ زيادی در آن محله داشت، چادرنماز خود را به کمر بسته با چوب نيم سوزی به جلو افتاده و چندين هزار زن پشت سرش به طرف مجلس روانه گرديدند." به دنبال اين جمعيت نيز عده زيادی کسبه ، بازاری، ماجراجو، لات و ولگرد به راه افتاده بودند به طوری که تعداد آنها در بهارستان به بيست و چند هزار رسيد . انها به همراه زنان به مجلس هجوم برده و شروع به شکستن درو پنجره ها نمودند."
در جريان فتح زنجان و آذربايجان نيز درآذر ماه ۱۳۲۵،از " فواحشی" سخن گفته می شود که دولت مرکزی، "همراه با ارازل و اوباش برای غارت اين شهرها" و ايجاد ارعاب و وحشت به زنجان و آذربايجان فرستاده بود." فواحش با دايره و سروضعی زننده ، و حرکاتی شرم آور و همچنين ژاندارم ها يی با لباس مبدل وارد شهر شده بودند" . در تسويه حساب های خونين بعد از خروج پيشه وری از شهرهای آذربايجان نيز از حضور فعالانه "فواحشی " سخن گفته شده است که: " ... مورد بی رحمی فرقه دموکرات و حکومت آذربايجان قرار گرفته بودند".
کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، گروهی از اين زنان در سطحی وسيع و ابعادی متفاوت معرفی و مطرح کرد که تا آن روز به گونه ای پنهان و تا حدودی خاموش در جامعه حضور داشتند، زنانی که حتی سايه سنگين مردان همفکر و هم رفتارشان بر فعاليت های آنان نتوانست مانع از مطرح شدن شان در سطح جامعه شود. رقيه ازادپور( معروف به پروين آژادن قزی)، پری غفاری، الهه اعتضادی ، سکينه قاسمی (معروف به پری بلنده )شناخته شده ترين شان بودند. اين زنان حتی از سوی مردانی که با آنان همکاری های اجتماعی و سياسی داشتند و از اين زنان به عنوان ابزار پيشبرد خواست های اجتماعی و سياسی شان استفاده می کردند "چندتائی روسپی و فاحشه " خوانده شدند و مورد توهين و تحقير و تحميق قرار گرفتند،" زنان بد کاره ای" که گفته می شد به تحريک شعبان جعفری و تعدادی لات و چاقوکش به خيابان آمده بودند وعربده کشی می کردند که شاه در کشور بماند و مصدق برکنار شود. نَقل است که برخی از اين زنان با درباريان ارتباط داشتند و برای آن ها " خانم" می بردند و دسته ای ديگر روسپيان شهر نو و خانم رئيس ها ئی بودند که " محمود مسگر( باجناق حسين رمصون يخی) بسيج شان کرده و به خيابان آورده بودشان".
مخالفان مذهبی و غيرمذهبی شاه اين زنان را " فواحش و بدکاره" خواندند، درحاليکه به نظر می رسد پيش از برخورد با نظر و ديدگاه های اين زنان، سلاح فرهنگی ترور شخصيت بکار افتاده بود. ".... در دادگاه شعبان جعفری " رقيه آزاد پور معروف به پروين آژدان قزی" را آورده بودند تا به گفته ی شعبان جعفری " به مردم بفهمونن که طرفدارای شاه يه مشت چاقوکش و فاحشه ماحشه هستن". شعبان جعفری دراعتراض به حضور اين زن در دادگاه اش می گويد:" او می بايد بيرون انداخته شود " ، " ...پروين آژدان قزی را که بلوزی سفيد و دامن سياهی به تن داشت در حالی وارد سالن دادگاه کردند که دو سربازمسلح او را درميان گرفته بودند. در جريان دادگاه شعبان از جا برخاست و با انگشت او را که در رديف متهمين بود نشان داد و گفت اين زن را جزو متهمين فرستادند تا بدين وسيله ما را لکه دار کنند. من الان کاغذ ثبتی به رئيس دادگاه می دهم که مجازات هر جرمی که او مرتکب شده قبول کنم و به جای او به زندان بروم تا او را قاطی ما نکنند..."،" آژدان قزی زن گردن کلفتی بود که پشت تشکيلات امنيه توپخانه با نخود فال می گرفت...."
ملکه اعتضادی که از او به عنوان " فاحشه درباری " نام برده شده است يکی ازرهبران " حزب ذوالفقار" بود ، حزبی که در ۲۶ خرداد سال ۱۳۳۱" با همياری و همکاری عده ای از کسبه و طوافان ميدان بارفروشان ، در حدود خيابان مولوی تاسيس شد" و " اکثرشان نيز از طرفداران طيب و شعبان جعفری بودند". " موسی صبری ، خبرنگار اخبار اليوم ، که در جريان کودتای ۲۸ مرداد در تهران بود، درمصاحبه ای با ملکه اعتضادی در باره او نوشت : "... اين زن تحصيلات خود را در تهران به پايان رساند و بعد با خرج خود به امريکا رفت. هفت سال در رشته خياطی و طراحی و مُد کار کرد و از دانشگاه سرکيون نيويورک مدرک گرفت. قبل از آمدن به تهران در نيويورک به عنوان ملکه هوش انتخاب شد. او توانست به ۲۸ سؤال در رشته های مختلف تاريخ ،سياست و اجتماع در حضور ۱۵۰۰۰ نفر، بدون کمترين اشتباه پاسخ دهدو برای پاسخ به هر سؤال يک دقيقه بيشتر وقت نداشت. پس از آمدن به تهران يک سالن خياطی و مد زنانه تاسيس کرد....پس انتشارخبر رفتن شاه مردم تهران نخستين بار زن جوانی را مشاهده کردند که اداره کننده تظاهرات تازه ای شده است و تظاهر کنندگان او را روی دست بلند کرده و او در حالی که قاب عکسی از شاه در دست دارد، روی دست مردان با صدای بلند جاويد شاه می گويد...او انقدر به تظاهرات خود ادامه داد تا شاه بر بالکن قصر طاهر شد و گفت از رفتن منصرف شده است ...ملکه را شب هنگام در منزلش بازداشت کردند.خبر توقيف او که در تهران منتشر شد، جوانان طرفدار او مقابل زندان تجمع کردند و خواستار آزادی او شدند...ملکه در زندان نيز از دولت مصدق به شدت انتقاد کرد ... چون با اين کار نظم زندان را به هم ريخته بود، او را به بيمارستان شهربانی منتقل کردند. در آنجا دست به اعتصاب غذا و آب زد و بعد از دو روز به دستور مصدق آزاد شد. وی پس از خروج از زندان حزب ذوالفقار را تاسيس کرد....در ملاقات با کاشانی با چادر پيش او رفت. کاشانی به او گفت : دخترم من به تو فرصت می دهم که در کار خود پيروز بشوی. ملکه گفته بود: آيا انتطار داريد که من از دريا بگذرم و پاهايم خيس نشود؟"
پروين غفاری، هنرپيشه و آواز خوان ، و معروف به " موطلائی شهر ما" بود، زنی هنرمند وزيبا که به گفته خودش با شاه و درباريان ارتباط داشت و ادعا شده است که مدتی "معشوقه شاه بود". او نيزاز مدافعان رژيم پهلوی بود و در واقعه کودتای ۲۸ مرداد عليه مصدق فعاليت کرد. سکينه قاسمی ( پری بلنده) از زنان تن فروشِ شهرنو، که درمحله قلعه صاحب نفوذ بود نيزعليه مصدق وارد ميدان شده بود. اين زن همراه با رقيه آزادپور، ملکه اعتضادی و پروين غفاری درسازمان دادن تظاهرات های خيابانی عليه دولت ملی دکتر مصدق و پيروزی کودتا ی ۲۸ مرداد نقش داشتند.
در دهه پنجاه اگر چه بخشی از زنان "جاهل و لات" حول و حوش کافه ها وبارها و کاباره ها، فاحشه خانه ها و بساط متمولين شهری و روستائی ( به ويژه خان های مدرن!) ، سينما و.... به کار مشغول بودند، بخشی را رژيم در ارگان های امنيتی و زندان ها و شهربانی به کار گرفت ، و پاره ای از اين زنان نيز درمحله ها جذب محافل مذهبی شدند. (اهالی بی سيم نجف آباد و تير دوقلو يکی از چهره های شاخص زنان جاهل و لات را بايد به ياد داشته باشند. مرحومه صنم بر سياه ( نام مستعار!) ، زنی دعوائی، نترس و زيبارو که گاه کتابی و به قول خودش " درس خونده گی" حرف می زد و گاه که آنسوی شخصيت جاهلی اش گُل می کرد ناب ترين فحش های ناشنيده می داد و از پستان های اش به عنوان عضو نرينه برای کم کردن روی مردن استفاده می کرد و حواله شان می داد و يا ازحواله ی ميوه جات مشابه بهره می برد. صنم براما به قول زنان محله درعين حال " دنيای محبت" نيز بود، در عروسی و عزا، دردوران بيماری و نياز يارو ياوراهالی محله بود و دراين عرصه " ابريشم وجودش به تن همه ی اهل محل خورده بود". بعد از انقلاب مدتی از فعالين مسجد فروتن ميدان خراسان شد. صنم بر سياه درجنوب شهر تنها نبود، "کبری سبزی فروشِ پاخط و ميدان شوش نمونه ی ديگراست، و يا ازقديمی ترها" حاجی ربابه" نامی که " مسجد حاج ربابه" ، حدود چهارراه مختاری تهران به نام اوست و...
رژيم شاه دراين دهه ، و حتی در مقطع انقلاب بهمن نيازی به بهره گيری از زنان جاهل و لات به عنوان ابزار سرکوب و پيشبرد سياست های اش حس نمی کرد. بهمين خاطرتوجهی به زنان گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها نداشت.
درانقلاب بهمن درکنار قشرها و گروه های اجتماعی مختلف زنان، زنان جاهل و لات نيزحضوری فعال داشتند . رژيم شاه قصد استفاده ابزاری از اين زنان را نداشت اما روحانيون پاره هائی از آنان را به کار گرفتند و استفاده ها کردند، برخی را نيزبه قتل رساندند. هنوز انقلاب بهمن سراز منابرو مساجد بر نکشيده بود که برای برهم زدنِ تجمع ها و تظاهرات های نيروهای غيرمذهبی و دموکرات سرو کله خواهران حزب الهی در کنار برادران شان پيدا شد، خواهرانی که رفتار و زبان شان ، رفتار و زبان " فاطمه اّره" ای بود، و نشانه های اين که آخوندها به دنبال سازمان دادن زنان " جاهل و لات" هستند. ظهورزهرا خانوم و دستياران اش، و گروه زنان مسجد الهادی به زعامت " هادی غفاری" ياد آور رخدادهای ۲۸ مرداد و نقش زنان طرفدار کودتا درآن هنگام شدند. بتدريج حضور اين زنان درسطوح مختلف حکومتی به ويژه در حوزه ی زندان ها، دادستانی ها و حتی مجلس پررنگ ترشد. گروه هائی ازدارو دسته های که " خواهران زينب" يا گشت های " فاطمه کماندو" ها از ميان زنان جاهل و لاتِ متدين دستچين شده اند.
بر مبنای شواهد و تجارب موجود، زنان جاهل ولات در حکومت اسلامی عمدتا" در۴ گروه تقسيم شده اند:
۱- برخی به شغل تن فروشی و ديگر"مشاغل پست" مشغول اند. اکثر"تن فروشان" تحت نظارت و کنترل دولت و يا باندهای مافيائی حکومتی هستند.
۲- در ارگان های حکومتی شاغلند، درزندان ها، وزارت اطلاعات، گشت های خيابانی به ويژه گشت های امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با بد حجابی.
۳- در گروه های فشار و کشتار حکومتی سازماندهی شده اند.
۴- برخی در محله ها به همان شکل سنتی زندگی و فعاليت می کنند.
امروزه گروه هائی ازنسل جوان نيز در واکنش به اختناق و سرکوب و تحقير، نوعی زبان و رفتار جاهلی و لاتی را با تغييراتی متناسب با شرايط امروزين بکار گرفته اند، و الگوی ربانی و رفتاری خود کرده اند. زبان "آرگو" و گويش کوچه بازاری مدرنيزه و کامپيوترايزشده، قهوه خانه نشينی، قليان کشی، جاهل بازی ، دعوا کردن در ميان دختران و زنان جوان ياد آور جاهل بازی های گذشته ی نه چندان دوراست. حکومت اسلامی در برابر چنين رفتار و گفتاری واکنش سرکوبگرانه نشان داده است، و با تفريح زنان در پارک ها و کوه ها، قليان کشيدن ها و کاربُرد زبان " آرگو" و.... به عنوان مظاهر" بی بندو باری اخلاقی" مبارزه می کند.
اينکه احزاب و سازمان های سياسی نيز از زنان جاهل و لات استفاده کرده اند ويا در ميان اعضای خود از اين دست زنان داشته اند، چه قبل و چه بعد از انقلاب گزارش و شواهد قابل اتکا وجود ندارد (لااقل من نديدم و نخواندم)، اما بعد از انقلاب در خارج کشور نمونه هائی از رفتار جاهلی و لاتی ديده شده است. زنانی وابسته به برخی از گروه های سياسی بودند که در محيط های دانشجوئی که گروه های سياسی ميز کتاب و نشريات خود را بر پا می کردند، به افراد برخی از گروه های سياسی حمله ور می شدند، زد و خورد راه می انداختند و ميز کتاب و نشريه آنان بهم می ريختند، اين زنان با همان کلام و رفتار جاهل ها و لات ها عربده جوئی و کتک کاری می کردند. منزای دانشگاه فرانکفورت و برلين در آلمان، و "سيته ی پاريس" بيش از نقاط ديگرشاهد اين نوع " جاهل بازی" ها و کتک کاری ها و بهم ريختن ميزکتاب و نشريه برخی از جريان های سياسی بودند.
ويژگی های شخصيتی زنان جاهل و لات
زنان" جاهل و لات" ازخانواده ها و محله های فقير و سنتی شهری و يا روستائی می آيند. منشاء طبقاتی آن ها را شايد بتوان با تعبيری طبقاتی خرده بورژوائی پائين دانست که در تقسيم کار اجتماعی در خرده فروشی ها و توليد ی های کوچک و کارهای غيرتوليدی به کار اشتغال داشتنه اند. گسترش مهاجرت روستائيان به شهرها، گروه هائی از زنان روستائی حاشيه نشين را نيزبه دليل ناتوانی در ايفای نقش اجتماعی و اقتصادی ، فقراقتصادی و بيگانه با فرهنگ شهر نشينی جذب محافل و يا مشاغلی که در بروز ويژگی های جاهلی و لاتی نقش داشته اند، کرده است. اکثر اين زنان بی سواد بوده اند واز کانال مذهب و قدرت سياسی تغذيه سياسی و فکری شده اند. بستر و زمينه های فرهنگی- روانی ِ شخصيتی شان سنت وفرهنگ ماقبل سرمايه داری و فرهنگ اسلامی بوده است. اين زنان در عينِ حال تحت تاثير مردان زندگی شان نيز بوده اند، پدر، شوهرو برادربيشترين تاثيررا داشته اند و به همين دليل گاه ناهنجارهای مرد سالارانه از خود بروز داده اند. شخصيت اين نوع زنان با تفاوت هائی همان شخصيت مردان جاهل و لات است، شخصيت هائی ناپايدار و شناور و نيازمند تکيه گاه، که گرايش به قدرت های سياسی و مذهبی، و مردان ( مردان قدرتمند) از بارقه های آن است. بسياری از ويژگی های زنان جاهل و لات را می بايد در متن جامعه وبا رويکردی جامعه شناسانه و روانشناسانه و رفتار شناسانه مورد توجه و بررسی قرار داد چرا که رويکردهای طبيعت گرايانه و ذات گرايانه پاسخگو نيستند.
شغل هائی همچون روسپيگری و کار در فاحشه خانه ها، کافه ها و رستوران ها ، مشاعل خرده پا و...و يا زنان خانه داری که بربستر فرهنگ و مناسباتی جاهلی و لاتی بزرگ شده اند، بروز صفات و رفتار ناهنجارانه مردانه ای که محيط کار وزندگی شان به آنان تحميل کرده را پيامد خواهد داشت. اين گروه اززنان زورگوئی، پرخاشگری ، سلطه جوئی را نشانهِ ی قدرتمندی و استقلال نيز تلقی کرده اند.
از منظرروانشناسی فردی پيدائی ويژگی های جاهلی و لاتی درزنان به مانند برخی ديگر از ناهنجاری ها، علاوه بر عوامل محيطی ( خانواده ، محله،جامعه ، اقتصاد، مذهب، فرهنگ و...) به اختلال های روانی وعصبی و دگرگونی های بيوشيميائی بدن نيز ارتباط پيدا می کند. روانشناسی خانواده ، بستر فرهنگ پدرسالارانه و مرد سالارانه و تاثير ويژگی های سنتی خانواده، محيط کارو زندگی، و دوستان نيزعوامل تاثير گذاراند. تن ندادن به تفکری مرد سالارانه که مردان در زمينه های مختلف قوی ترند به ويژه به لحاظ قدرت بدنی، گاه برای برخی از اين زنان امری واکنشی شده اند تا با رفتار و گفتاری مشابه مردان جاهل و لات نه فقط نوعی تساوی طلبی ، که برتری طلبی و تسلط نشان دهند. چنين واکنشی را در زمينه کليشههای جنسيتی فرهنگ سنتی و سرکوب های جنسی و جنسيتی می توان ديد.
روانشناسی اجتماعی نيزکه نشانگرسلطه جوئی و سلطه پذيری درگستره ی زندگی اجتماعی ست، زمينه سازی و تسريع کننده گی پيدائی شخصيت جاهلی و لاتی در زنان را تحت تاثير ويژگی های گفته شده تائيد می کند، ويژگی هائی که چنين الگوهائی ناهنجار برجای گذاشته اند:
" مرد باش /حتی اگر زنی / در زنيت ات هم مرد باش/ آقا باش / لوطی باش/ حتی اگر زنی."
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
برخی از منابع:
در کنار زنان روشنفکر، کوشندهی سياسی و اجتماعی و فرهنگی، تحصيلکرده، مرفه و نيمه مرفه، گروه ها و قشرهای ديگری از زنان نيزکه برخی برآمده از انقلاب مشروطه بودند فعالانه حضوری سياسی و اجتماعی داشتند. گروه هائی از زنان کارگر و زحمتکش ، يا شاغل دربخش های مختلف خدماتی درحزب ها و سازمان های سياسی مختلف و يا تشکل های صنفی و دموکراتيک وابسته به اين احزاب و سازمان ها سازماندهی شده و فعاليت می کردند. در ميان قشربندی ها و گروه ها ی مختلف گروهی اززنان، که غالبا" به عنوان ابزار پيشبرد سياست ها و خواست های قدرت های سياسی و دينی ازآنان استفاده می شد نيز بودند، زنانی اکثرا" بی سواد و قربانی ستمگری ها و بی عدالتی ها اجتماعی و فرهنگی و مذهبی که به دليل ويژگی های شخصيتی و نيز شرايط خاص زندگی شان به مبارزه سياسی و اجتماعی کشانده می شدند. اين زنان به گروه اجتماعی لوطی ها و" جاهل ها و لات ها" تعلق داشتند. اسلاف گروه اجتماعی جاهل ها ولات ها، يعنی گروه های اجتماعی ای که با عناوين عیّاران و جوانمردان و فتوتيان و ملامتيان و شطاران و لوطی ها شناخته شده اند گروه هائی مردانه بودند و ويژگی مهم شان راجوانمردی می دانستند. گروه های زنانه با چنين ويژگی هائی تا پيش از انقلاب مشروطه، اگر هم وجود داشتند بسيار نادر و کم تاثير بودند. در گروه های اجتماعی ذکر شده زنان تنها به عنوان پشتيبانان مردان گروه بودند نه به عنوان فردی از اعضای گروه، زنانی که دارای صفت جوانمردی ، يعنی جسارت و شهامت و بخشش ومردمداری و رازداری، که گوئی فقط از مردان و جنس مذکر سرمی زد، نبودند. تنها درحوزهی ادبيات ، به ويژه افسانه های فولکلوريک به زنان "جوانمرد" نيز اشاره شده است، که درداستان سمک عيار به نمونه ای از آن بر می خوريم: " ...سمک وقت سخن يافت. برخاست خدمت کرد و گفت:ای مادر دانی جوانمردی چيست و پيشه ی کيست؟ روح افزاگفت که جوانمردی از آن جوانمردان است و اگر زنی جوانمردی کند مرد آن است".
دوره ی قاجاريه از زنانی نام برده شده است که "عمله طرب" و در سطحی پائين تر "مطرب" بودند و وپاره ای از ويژگی های مردان لوطی نيز بروز می دادند. از " حاجی قم شاد" نام برده شده است که سرانجام به خاطر تصنيفی که در هجو مطفرالدين شاه خواند به فرمان شاه " هر دو پای او را نعل کردند"، ودر روايتی ديگر" پيرزن نادان را نعل بر پا چندان گرد حياط معروف به نارنجستان دوانيدند تا مرد" ، قدم شاد خوانده بود :
" آبجی مظفر اومده،بلگ چغندراومده، دودور، دودورشو به بين، امير بهادرشو به بين، چادر و چاقچورش کنين، از شهر بيرونش کنين"
اخلاف " زنان لوطی" ، يعنی زنان جاهل و لات گروهی از زنان ساکن محله های جنوب شهر تهران ، يا زنان شاغل در برخی "مشاغل پَست" پا به پای مردان در برخی فعاليت های اجتماعی شرکت داشتند و خواستارحق و حقوق شان بودند. بديهی ست افکار و رفتار زنان اين گروه اجتماعی با افکارو رفتار زنان روشنفکر و تحصيلکرده و مرفه و هنجارهای ارزشی آنان ، به ويژه از دوران رضا شاه به اين سو،تفاوت ها داشت. اين گروه از زنان درحد آگاهی و تجربه شان ، و با پيش گرفتن روش هائی که مناسب می دانستند، اعلام کردند که ديگر نمی خواهند در بندِ آن"نجابت" و " عفاف" و " پاکدامنی " مذهبی و سنتی به معنا ی جنسی اش با معيارهای شرع مقدس بمانند، و هم موجودی" توسری خور" و "حرف شنو" و " سربه زير" ب و بنده ی رختخواب مردِ خانه ، باشند. اينان در برابر الگوی مورد پسند جامعه مردسالار و مذهب زده که نجيب بودن به معنای خفه شدن، ساکت و خاموش بودن و درد و رنج و مصيبت را تحمل کردن و چون سنگ صبور بودن، ايستادند و نشان دادند که زير بار چنين اراجيفی نخواهند رفت که : " زن و اژدها هر دو درخاک به" يا " زنان را تا توانی مرده انگار".
اين زنان ترجيح دادند آنان را به نسبت های "نکوهيده و مذموم" همچون " سلطيه" و "پررو" و " بدکاره" و" زبون دراز" خطاب کنند اما حق شان بگيرند، و دو سنگ آسياب ستم خانگی و اجتماعی از روی خود پس زنند. گروهی از اين زنان دربطن جامعه در مناطق و محله های جاهل خيز و لات پرور با القابی مثل فاطمه اره ( ارقه)، قمرخانوم ، زهرا پاچه ورماليده، خديج زبون درازو....زندگی کرده اند. اين زنان شخصيت و رفتاری مشابه رفتار جاهل ها و لات ها داشتند، زنانی که دعواها و درگيری ها فيزيکی (گيس کشی ها و کفش کشی و...) به را می انداختند. " زنانی زبان دراز و جنجال براه اندازو هوچی و سليطه"، که با زبان عريان مردمان محله های فقير و مردان جاهل و لات سخن می گفتند. (زبانی که به شکل نوشتاری آن را بی بی خانم استرآبادی در معايب الرجال اش، به کار گرفت.)
اين زنان يا از ميان زنان خانه دار بودند( و بيشتر زنان بيوه)، يا برخی از زنان روستائیِ مهاجر که به دليل فقر و ندانستن حرفه و فن برای امرار معاش تن به کارسخت و "پست" می سپردند، برخی از آن ها در مشاغلی همچون کُلفتی و رختشوری و آشپزی، دلاکی ، بنداندازی و آرايشگری، خياطی، دستفروشی ، فال بينی، کارگری در کارگاه های نساجی و بافندگی و دوزندگی و گليم و فرش بافی و توليدی های کوچک ، کنسرو سازی ، دخانيات ، آجرپزی، دباغی ، و کارهای کشاورزی... شاغل بودند، و يا تکدی می کردند. اينان به ندرت توانائی حضور و فعاليت درتشکل ها و انجمن ها و جمعيت های زنان داشتند. مراکز تجمع شان غالبا"بساط سفره انداختن ها و عُمرکشون ها و روضه ها و تکيه ها و مسجدها و عروسی ها و عزاها وختم هاو پرده خوانی ها و معرکه ها ،و يا گوشه و کنار محله ها بودند. برخی نيز برای گذران زندگی اداره کننده شيره کشخانه های رسمی وغير رسمی بودند ( شيره کشخانه ی بانو مهين در خيابان حاج عبدالمحمود يا بانو شاهزاده خياط در کوچه قنات ) و يا تن فروشی می کردند، آن هنگام که روسپی ها در سطح شهر پراکنده بودند، وبا آويزان کردن چراغ فانوسی برسردرخانه ها کار و محل کارشان را مشخص می کردند. فقيران شان در"عيش خانه های چاله ميدان و چاله سيلاب، و متوسط های شان در کوچه ی قجرها بودند". همراه با اصلاحات و تغييرات اجتماعی و اقتصادی وبرپائی کافه های روزانه و شبانه، بارها، دانسينگ ها و"رقاص خانه" ها، کابارها، فاحشه خانه ها ، و نيزپيدائی سينما و تماشاخانه و تاتر در تهران و برخی از شهرهای بزرگ گروهی از زنان به کار در اين مکان ها و حرفه ها روی آوردند.
بسياری اززنان اين گروه تحت تاثير جنبش زنان آگاه و روشنفکر بودند، اما در اکثر موارد و مواقع به عنوان ابزارسرکوب و پيشبرد سياست های حکومت و يا روحانيت به شکل های مختلف مورد بهره برداری قرار می گرفتند . عبدالحسين ناهيد در کتاب " زنان ايران در جنبش مشروطه " می نويسد: " زنان اغلب عهده دار حفاظت از جان روحانيان مبارز بودند. منجمله زن بزن بهادری به نام زن حيدرخان تبريزی ازطرف زنان تهران وظيفه داشت تا بهمراه گروه ديگری از زنان چماق بدست از روحانيون طرفدار جنبش در پای منبر دفاع کند.."
واپسين سال های سلطنت رضا شاه و پس از شهريور۲۰ حضورزنان " جاهل و لات" در جامعه علنی تر شد. رضا شاه به زمان سردار سپه ای برای زهر چشم گرفتن و قدرت نمائی ای چند جانبه دستور داد دو فاحشه ای(عزيز کاشی و اميرزاده خانم) را که ميزبان دوعضو سفارت انگليس بودند درملاء عام در ميدان پوپخانه در برابر چشم حدود هزارتماشاچی " حد شرعی" بزنند. دردرگيری ها ونزاع ها برسر قدرت ميان رضا شاه و رقبای اش زنان جاهل و لات از همه سو مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. در " بلوای نان" و شايعه ی احتمال قحطی در شهريور ۱۳۰۴ هزاران زن از محله های جنوب شهر تهران، به ويژه از چاله ميدان که شايع بود زنان متهور و شجاعی دارد ، به خيابان ريختند و با شعار" ما نان می خواهيم" به طرف مجلس رفتند.
زنان شير دل با چوب و با مشت
هجوم آور به مجلس پشت در پشت.
" دختر حاجی کلانتر که نفوذ زيادی در آن محله داشت، چادرنماز خود را به کمر بسته با چوب نيم سوزی به جلو افتاده و چندين هزار زن پشت سرش به طرف مجلس روانه گرديدند." به دنبال اين جمعيت نيز عده زيادی کسبه ، بازاری، ماجراجو، لات و ولگرد به راه افتاده بودند به طوری که تعداد آنها در بهارستان به بيست و چند هزار رسيد . انها به همراه زنان به مجلس هجوم برده و شروع به شکستن درو پنجره ها نمودند."
در جريان فتح زنجان و آذربايجان نيز درآذر ماه ۱۳۲۵،از " فواحشی" سخن گفته می شود که دولت مرکزی، "همراه با ارازل و اوباش برای غارت اين شهرها" و ايجاد ارعاب و وحشت به زنجان و آذربايجان فرستاده بود." فواحش با دايره و سروضعی زننده ، و حرکاتی شرم آور و همچنين ژاندارم ها يی با لباس مبدل وارد شهر شده بودند" . در تسويه حساب های خونين بعد از خروج پيشه وری از شهرهای آذربايجان نيز از حضور فعالانه "فواحشی " سخن گفته شده است که: " ... مورد بی رحمی فرقه دموکرات و حکومت آذربايجان قرار گرفته بودند".
کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، گروهی از اين زنان در سطحی وسيع و ابعادی متفاوت معرفی و مطرح کرد که تا آن روز به گونه ای پنهان و تا حدودی خاموش در جامعه حضور داشتند، زنانی که حتی سايه سنگين مردان همفکر و هم رفتارشان بر فعاليت های آنان نتوانست مانع از مطرح شدن شان در سطح جامعه شود. رقيه ازادپور( معروف به پروين آژادن قزی)، پری غفاری، الهه اعتضادی ، سکينه قاسمی (معروف به پری بلنده )شناخته شده ترين شان بودند. اين زنان حتی از سوی مردانی که با آنان همکاری های اجتماعی و سياسی داشتند و از اين زنان به عنوان ابزار پيشبرد خواست های اجتماعی و سياسی شان استفاده می کردند "چندتائی روسپی و فاحشه " خوانده شدند و مورد توهين و تحقير و تحميق قرار گرفتند،" زنان بد کاره ای" که گفته می شد به تحريک شعبان جعفری و تعدادی لات و چاقوکش به خيابان آمده بودند وعربده کشی می کردند که شاه در کشور بماند و مصدق برکنار شود. نَقل است که برخی از اين زنان با درباريان ارتباط داشتند و برای آن ها " خانم" می بردند و دسته ای ديگر روسپيان شهر نو و خانم رئيس ها ئی بودند که " محمود مسگر( باجناق حسين رمصون يخی) بسيج شان کرده و به خيابان آورده بودشان".
مخالفان مذهبی و غيرمذهبی شاه اين زنان را " فواحش و بدکاره" خواندند، درحاليکه به نظر می رسد پيش از برخورد با نظر و ديدگاه های اين زنان، سلاح فرهنگی ترور شخصيت بکار افتاده بود. ".... در دادگاه شعبان جعفری " رقيه آزاد پور معروف به پروين آژدان قزی" را آورده بودند تا به گفته ی شعبان جعفری " به مردم بفهمونن که طرفدارای شاه يه مشت چاقوکش و فاحشه ماحشه هستن". شعبان جعفری دراعتراض به حضور اين زن در دادگاه اش می گويد:" او می بايد بيرون انداخته شود " ، " ...پروين آژدان قزی را که بلوزی سفيد و دامن سياهی به تن داشت در حالی وارد سالن دادگاه کردند که دو سربازمسلح او را درميان گرفته بودند. در جريان دادگاه شعبان از جا برخاست و با انگشت او را که در رديف متهمين بود نشان داد و گفت اين زن را جزو متهمين فرستادند تا بدين وسيله ما را لکه دار کنند. من الان کاغذ ثبتی به رئيس دادگاه می دهم که مجازات هر جرمی که او مرتکب شده قبول کنم و به جای او به زندان بروم تا او را قاطی ما نکنند..."،" آژدان قزی زن گردن کلفتی بود که پشت تشکيلات امنيه توپخانه با نخود فال می گرفت...."
ملکه اعتضادی که از او به عنوان " فاحشه درباری " نام برده شده است يکی ازرهبران " حزب ذوالفقار" بود ، حزبی که در ۲۶ خرداد سال ۱۳۳۱" با همياری و همکاری عده ای از کسبه و طوافان ميدان بارفروشان ، در حدود خيابان مولوی تاسيس شد" و " اکثرشان نيز از طرفداران طيب و شعبان جعفری بودند". " موسی صبری ، خبرنگار اخبار اليوم ، که در جريان کودتای ۲۸ مرداد در تهران بود، درمصاحبه ای با ملکه اعتضادی در باره او نوشت : "... اين زن تحصيلات خود را در تهران به پايان رساند و بعد با خرج خود به امريکا رفت. هفت سال در رشته خياطی و طراحی و مُد کار کرد و از دانشگاه سرکيون نيويورک مدرک گرفت. قبل از آمدن به تهران در نيويورک به عنوان ملکه هوش انتخاب شد. او توانست به ۲۸ سؤال در رشته های مختلف تاريخ ،سياست و اجتماع در حضور ۱۵۰۰۰ نفر، بدون کمترين اشتباه پاسخ دهدو برای پاسخ به هر سؤال يک دقيقه بيشتر وقت نداشت. پس از آمدن به تهران يک سالن خياطی و مد زنانه تاسيس کرد....پس انتشارخبر رفتن شاه مردم تهران نخستين بار زن جوانی را مشاهده کردند که اداره کننده تظاهرات تازه ای شده است و تظاهر کنندگان او را روی دست بلند کرده و او در حالی که قاب عکسی از شاه در دست دارد، روی دست مردان با صدای بلند جاويد شاه می گويد...او انقدر به تظاهرات خود ادامه داد تا شاه بر بالکن قصر طاهر شد و گفت از رفتن منصرف شده است ...ملکه را شب هنگام در منزلش بازداشت کردند.خبر توقيف او که در تهران منتشر شد، جوانان طرفدار او مقابل زندان تجمع کردند و خواستار آزادی او شدند...ملکه در زندان نيز از دولت مصدق به شدت انتقاد کرد ... چون با اين کار نظم زندان را به هم ريخته بود، او را به بيمارستان شهربانی منتقل کردند. در آنجا دست به اعتصاب غذا و آب زد و بعد از دو روز به دستور مصدق آزاد شد. وی پس از خروج از زندان حزب ذوالفقار را تاسيس کرد....در ملاقات با کاشانی با چادر پيش او رفت. کاشانی به او گفت : دخترم من به تو فرصت می دهم که در کار خود پيروز بشوی. ملکه گفته بود: آيا انتطار داريد که من از دريا بگذرم و پاهايم خيس نشود؟"
پروين غفاری، هنرپيشه و آواز خوان ، و معروف به " موطلائی شهر ما" بود، زنی هنرمند وزيبا که به گفته خودش با شاه و درباريان ارتباط داشت و ادعا شده است که مدتی "معشوقه شاه بود". او نيزاز مدافعان رژيم پهلوی بود و در واقعه کودتای ۲۸ مرداد عليه مصدق فعاليت کرد. سکينه قاسمی ( پری بلنده) از زنان تن فروشِ شهرنو، که درمحله قلعه صاحب نفوذ بود نيزعليه مصدق وارد ميدان شده بود. اين زن همراه با رقيه آزادپور، ملکه اعتضادی و پروين غفاری درسازمان دادن تظاهرات های خيابانی عليه دولت ملی دکتر مصدق و پيروزی کودتا ی ۲۸ مرداد نقش داشتند.
در دهه پنجاه اگر چه بخشی از زنان "جاهل و لات" حول و حوش کافه ها وبارها و کاباره ها، فاحشه خانه ها و بساط متمولين شهری و روستائی ( به ويژه خان های مدرن!) ، سينما و.... به کار مشغول بودند، بخشی را رژيم در ارگان های امنيتی و زندان ها و شهربانی به کار گرفت ، و پاره ای از اين زنان نيز درمحله ها جذب محافل مذهبی شدند. (اهالی بی سيم نجف آباد و تير دوقلو يکی از چهره های شاخص زنان جاهل و لات را بايد به ياد داشته باشند. مرحومه صنم بر سياه ( نام مستعار!) ، زنی دعوائی، نترس و زيبارو که گاه کتابی و به قول خودش " درس خونده گی" حرف می زد و گاه که آنسوی شخصيت جاهلی اش گُل می کرد ناب ترين فحش های ناشنيده می داد و از پستان های اش به عنوان عضو نرينه برای کم کردن روی مردن استفاده می کرد و حواله شان می داد و يا ازحواله ی ميوه جات مشابه بهره می برد. صنم براما به قول زنان محله درعين حال " دنيای محبت" نيز بود، در عروسی و عزا، دردوران بيماری و نياز يارو ياوراهالی محله بود و دراين عرصه " ابريشم وجودش به تن همه ی اهل محل خورده بود". بعد از انقلاب مدتی از فعالين مسجد فروتن ميدان خراسان شد. صنم بر سياه درجنوب شهر تنها نبود، "کبری سبزی فروشِ پاخط و ميدان شوش نمونه ی ديگراست، و يا ازقديمی ترها" حاجی ربابه" نامی که " مسجد حاج ربابه" ، حدود چهارراه مختاری تهران به نام اوست و...
رژيم شاه دراين دهه ، و حتی در مقطع انقلاب بهمن نيازی به بهره گيری از زنان جاهل و لات به عنوان ابزار سرکوب و پيشبرد سياست های اش حس نمی کرد. بهمين خاطرتوجهی به زنان گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها نداشت.
درانقلاب بهمن درکنار قشرها و گروه های اجتماعی مختلف زنان، زنان جاهل و لات نيزحضوری فعال داشتند . رژيم شاه قصد استفاده ابزاری از اين زنان را نداشت اما روحانيون پاره هائی از آنان را به کار گرفتند و استفاده ها کردند، برخی را نيزبه قتل رساندند. هنوز انقلاب بهمن سراز منابرو مساجد بر نکشيده بود که برای برهم زدنِ تجمع ها و تظاهرات های نيروهای غيرمذهبی و دموکرات سرو کله خواهران حزب الهی در کنار برادران شان پيدا شد، خواهرانی که رفتار و زبان شان ، رفتار و زبان " فاطمه اّره" ای بود، و نشانه های اين که آخوندها به دنبال سازمان دادن زنان " جاهل و لات" هستند. ظهورزهرا خانوم و دستياران اش، و گروه زنان مسجد الهادی به زعامت " هادی غفاری" ياد آور رخدادهای ۲۸ مرداد و نقش زنان طرفدار کودتا درآن هنگام شدند. بتدريج حضور اين زنان درسطوح مختلف حکومتی به ويژه در حوزه ی زندان ها، دادستانی ها و حتی مجلس پررنگ ترشد. گروه هائی ازدارو دسته های که " خواهران زينب" يا گشت های " فاطمه کماندو" ها از ميان زنان جاهل و لاتِ متدين دستچين شده اند.
بر مبنای شواهد و تجارب موجود، زنان جاهل ولات در حکومت اسلامی عمدتا" در۴ گروه تقسيم شده اند:
۱- برخی به شغل تن فروشی و ديگر"مشاغل پست" مشغول اند. اکثر"تن فروشان" تحت نظارت و کنترل دولت و يا باندهای مافيائی حکومتی هستند.
۲- در ارگان های حکومتی شاغلند، درزندان ها، وزارت اطلاعات، گشت های خيابانی به ويژه گشت های امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با بد حجابی.
۳- در گروه های فشار و کشتار حکومتی سازماندهی شده اند.
۴- برخی در محله ها به همان شکل سنتی زندگی و فعاليت می کنند.
امروزه گروه هائی ازنسل جوان نيز در واکنش به اختناق و سرکوب و تحقير، نوعی زبان و رفتار جاهلی و لاتی را با تغييراتی متناسب با شرايط امروزين بکار گرفته اند، و الگوی ربانی و رفتاری خود کرده اند. زبان "آرگو" و گويش کوچه بازاری مدرنيزه و کامپيوترايزشده، قهوه خانه نشينی، قليان کشی، جاهل بازی ، دعوا کردن در ميان دختران و زنان جوان ياد آور جاهل بازی های گذشته ی نه چندان دوراست. حکومت اسلامی در برابر چنين رفتار و گفتاری واکنش سرکوبگرانه نشان داده است، و با تفريح زنان در پارک ها و کوه ها، قليان کشيدن ها و کاربُرد زبان " آرگو" و.... به عنوان مظاهر" بی بندو باری اخلاقی" مبارزه می کند.
اينکه احزاب و سازمان های سياسی نيز از زنان جاهل و لات استفاده کرده اند ويا در ميان اعضای خود از اين دست زنان داشته اند، چه قبل و چه بعد از انقلاب گزارش و شواهد قابل اتکا وجود ندارد (لااقل من نديدم و نخواندم)، اما بعد از انقلاب در خارج کشور نمونه هائی از رفتار جاهلی و لاتی ديده شده است. زنانی وابسته به برخی از گروه های سياسی بودند که در محيط های دانشجوئی که گروه های سياسی ميز کتاب و نشريات خود را بر پا می کردند، به افراد برخی از گروه های سياسی حمله ور می شدند، زد و خورد راه می انداختند و ميز کتاب و نشريه آنان بهم می ريختند، اين زنان با همان کلام و رفتار جاهل ها و لات ها عربده جوئی و کتک کاری می کردند. منزای دانشگاه فرانکفورت و برلين در آلمان، و "سيته ی پاريس" بيش از نقاط ديگرشاهد اين نوع " جاهل بازی" ها و کتک کاری ها و بهم ريختن ميزکتاب و نشريه برخی از جريان های سياسی بودند.
ويژگی های شخصيتی زنان جاهل و لات
زنان" جاهل و لات" ازخانواده ها و محله های فقير و سنتی شهری و يا روستائی می آيند. منشاء طبقاتی آن ها را شايد بتوان با تعبيری طبقاتی خرده بورژوائی پائين دانست که در تقسيم کار اجتماعی در خرده فروشی ها و توليد ی های کوچک و کارهای غيرتوليدی به کار اشتغال داشتنه اند. گسترش مهاجرت روستائيان به شهرها، گروه هائی از زنان روستائی حاشيه نشين را نيزبه دليل ناتوانی در ايفای نقش اجتماعی و اقتصادی ، فقراقتصادی و بيگانه با فرهنگ شهر نشينی جذب محافل و يا مشاغلی که در بروز ويژگی های جاهلی و لاتی نقش داشته اند، کرده است. اکثر اين زنان بی سواد بوده اند واز کانال مذهب و قدرت سياسی تغذيه سياسی و فکری شده اند. بستر و زمينه های فرهنگی- روانی ِ شخصيتی شان سنت وفرهنگ ماقبل سرمايه داری و فرهنگ اسلامی بوده است. اين زنان در عينِ حال تحت تاثير مردان زندگی شان نيز بوده اند، پدر، شوهرو برادربيشترين تاثيررا داشته اند و به همين دليل گاه ناهنجارهای مرد سالارانه از خود بروز داده اند. شخصيت اين نوع زنان با تفاوت هائی همان شخصيت مردان جاهل و لات است، شخصيت هائی ناپايدار و شناور و نيازمند تکيه گاه، که گرايش به قدرت های سياسی و مذهبی، و مردان ( مردان قدرتمند) از بارقه های آن است. بسياری از ويژگی های زنان جاهل و لات را می بايد در متن جامعه وبا رويکردی جامعه شناسانه و روانشناسانه و رفتار شناسانه مورد توجه و بررسی قرار داد چرا که رويکردهای طبيعت گرايانه و ذات گرايانه پاسخگو نيستند.
شغل هائی همچون روسپيگری و کار در فاحشه خانه ها، کافه ها و رستوران ها ، مشاعل خرده پا و...و يا زنان خانه داری که بربستر فرهنگ و مناسباتی جاهلی و لاتی بزرگ شده اند، بروز صفات و رفتار ناهنجارانه مردانه ای که محيط کار وزندگی شان به آنان تحميل کرده را پيامد خواهد داشت. اين گروه اززنان زورگوئی، پرخاشگری ، سلطه جوئی را نشانهِ ی قدرتمندی و استقلال نيز تلقی کرده اند.
از منظرروانشناسی فردی پيدائی ويژگی های جاهلی و لاتی درزنان به مانند برخی ديگر از ناهنجاری ها، علاوه بر عوامل محيطی ( خانواده ، محله،جامعه ، اقتصاد، مذهب، فرهنگ و...) به اختلال های روانی وعصبی و دگرگونی های بيوشيميائی بدن نيز ارتباط پيدا می کند. روانشناسی خانواده ، بستر فرهنگ پدرسالارانه و مرد سالارانه و تاثير ويژگی های سنتی خانواده، محيط کارو زندگی، و دوستان نيزعوامل تاثير گذاراند. تن ندادن به تفکری مرد سالارانه که مردان در زمينه های مختلف قوی ترند به ويژه به لحاظ قدرت بدنی، گاه برای برخی از اين زنان امری واکنشی شده اند تا با رفتار و گفتاری مشابه مردان جاهل و لات نه فقط نوعی تساوی طلبی ، که برتری طلبی و تسلط نشان دهند. چنين واکنشی را در زمينه کليشههای جنسيتی فرهنگ سنتی و سرکوب های جنسی و جنسيتی می توان ديد.
روانشناسی اجتماعی نيزکه نشانگرسلطه جوئی و سلطه پذيری درگستره ی زندگی اجتماعی ست، زمينه سازی و تسريع کننده گی پيدائی شخصيت جاهلی و لاتی در زنان را تحت تاثير ويژگی های گفته شده تائيد می کند، ويژگی هائی که چنين الگوهائی ناهنجار برجای گذاشته اند:
" مرد باش /حتی اگر زنی / در زنيت ات هم مرد باش/ آقا باش / لوطی باش/ حتی اگر زنی."
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
برخی از منابع:
* اين مقاله خلاصه شده ی فصلی از کتاب "نقش سياسی و اجتماعی جاهل ها و لات ها در تاريخ معاصر ايران" است، که به زودی منتشر خواهد شد.
۱- زن در دوره قاجار و انقلاب مشروطه، به کوشش ژانت آفازی( پير نظر) ، نشريه فرهنگی، سياسی و اجتماعی زنان "
نيمه ديگر"، شماره ۱۷، زمستان ۱۳۷۱
۲- نونگاری زن و زنانگی در عصر قاجار، نيمه ديگر، ويراستار: افسانه نجم آبادی، دوره دوم ،شماره سوم، زمستان سال ۱۳۷۵
۳- مهرانگيز کار، ايمان به خون آلوده، مجموعه خاطرات،نشرگردون، سال ۲۰۱۲/ بهار ۱۳۹۱
۴- بازبينی تجربه " اتحاد ملی ايران"( ۱۳۶۰-۱۳۵۷)، گرد آورنده و ويراستار مهناز متين، نشر نقطه، امريکا، سال ۱۳۷۸
۵- مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سياست عصر پهلوی(۱۳۴۲-۱۳۰۴)، نشر مرکز، سال۱۳۸۵
۶- هما سرشار، شعبان جعفری، نشر ناب، لُس آنجلس، چاپ دوم، بهار ۱۳۸۱
۷- فرهنگ رجايی، مشکله ی هويت ايرانيان امروز، ايفای نقش در عصر يک تمدن و چند فرهنگ،نشر نی ( تهران) ، ۱۳۸۲
۸- سمک عیّار، به تصحيح خانلری، انتشارات آگاه، چاپ اول ۱۳۳۸، جلد اول
۹- علی دوانی، نهضت روحانيون ايران، ج ۴، تهران، بنياد فرهنگی امام رضا
۱۰- سيروس طبرستانی، زن ستيزی در فرهنگ ايران، نشريه پويش ( سوئد) و هفته نامه ايران تايمز( واشنگتن دی.سی) ، دی و بهمن سال ۱۳۷۴
۱۱- جلال ستاری، سيمای زن درفرهنگ ايران، نشر مرکز، چاپ دوم ، سال ۱۳۷۵( تهران)
۱۲- فهرست شيره کشخانه های تهران و شهرری و شميرانات، کيهان ( چاپ لندن) شماره ۸۶۳آ تيرماه ۱۳۸۰، ص ۱۰
۱۳- احمد شاملو، علی بونه گير و فاطمه اره، داستان عاميانه
۱۴- در باره نجيب و سليطه
۱۵- موسيقی شناسان ايران
۱۶- پروين غفاری
http://www.madomeh.com/1392/04/11/56789-2/
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%DB%8CC
۱۷- پری بلنده
https://secure.wikimedia.org/wikiped...
http://friendfeed.com/pluralit/5a628ba4/28-57?embed
۱۸ – در باره روابط جنسی شاه
۱۹- تاريخچه روسپيگری مدرن در ايران
۲۰- روسپيگری وسکوت سنگين قانون / فلاحتی، علی
۲۱- ۵۶ سال تلاش زنان ايرانی برای به دست آوردن حق رای
۲۲- مخالفان حق رای زنان؛ از آيتالله خمينی تا احزاب سياسی
۲۳- کودتای ۲۸ مرداد، طيب، شعبان بی مخ و حسين رمضان يخی و ...در گفتوگو با نصرالله حدادی
۲۴- از کودتای نا فرجام بيست و پنجم, تا کودتای بيست و هشت امرداد ۱۳۳۲/ دکتر هوشنگ طالع
۲۵- کودتای ۲۸ مرداد و فاحشههای درباری!
۲۶- زنان قلعه
۲۷- زن و حديث نفس نويسی درايران/ فرزانه ميلانی
۲۸- کلياتی درباره تشکل زنان در دوران محمدرضا پهلوی/ حميرا رنجبر عمرانی
۲۹- حاجی ربابه
http://dlib.ical.ir/site/catalogue/646060
http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D
۳۰- مسعود نقره کار: جاهلها و لاتها، روحانيون و سلاطين (بخش پايانی)
۱- زن در دوره قاجار و انقلاب مشروطه، به کوشش ژانت آفازی( پير نظر) ، نشريه فرهنگی، سياسی و اجتماعی زنان "
نيمه ديگر"، شماره ۱۷، زمستان ۱۳۷۱
۲- نونگاری زن و زنانگی در عصر قاجار، نيمه ديگر، ويراستار: افسانه نجم آبادی، دوره دوم ،شماره سوم، زمستان سال ۱۳۷۵
۳- مهرانگيز کار، ايمان به خون آلوده، مجموعه خاطرات،نشرگردون، سال ۲۰۱۲/ بهار ۱۳۹۱
۴- بازبينی تجربه " اتحاد ملی ايران"( ۱۳۶۰-۱۳۵۷)، گرد آورنده و ويراستار مهناز متين، نشر نقطه، امريکا، سال ۱۳۷۸
۵- مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سياست عصر پهلوی(۱۳۴۲-۱۳۰۴)، نشر مرکز، سال۱۳۸۵
۶- هما سرشار، شعبان جعفری، نشر ناب، لُس آنجلس، چاپ دوم، بهار ۱۳۸۱
۷- فرهنگ رجايی، مشکله ی هويت ايرانيان امروز، ايفای نقش در عصر يک تمدن و چند فرهنگ،نشر نی ( تهران) ، ۱۳۸۲
۸- سمک عیّار، به تصحيح خانلری، انتشارات آگاه، چاپ اول ۱۳۳۸، جلد اول
۹- علی دوانی، نهضت روحانيون ايران، ج ۴، تهران، بنياد فرهنگی امام رضا
۱۰- سيروس طبرستانی، زن ستيزی در فرهنگ ايران، نشريه پويش ( سوئد) و هفته نامه ايران تايمز( واشنگتن دی.سی) ، دی و بهمن سال ۱۳۷۴
۱۱- جلال ستاری، سيمای زن درفرهنگ ايران، نشر مرکز، چاپ دوم ، سال ۱۳۷۵( تهران)
۱۲- فهرست شيره کشخانه های تهران و شهرری و شميرانات، کيهان ( چاپ لندن) شماره ۸۶۳آ تيرماه ۱۳۸۰، ص ۱۰
۱۳- احمد شاملو، علی بونه گير و فاطمه اره، داستان عاميانه
۱۴- در باره نجيب و سليطه
۱۵- موسيقی شناسان ايران
۱۶- پروين غفاری
http://www.madomeh.com/1392/04/11/56789-2/
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%DB%8CC
۱۷- پری بلنده
https://secure.wikimedia.org/wikiped...
http://friendfeed.com/pluralit/5a628ba4/28-57?embed
۱۸ – در باره روابط جنسی شاه
۱۹- تاريخچه روسپيگری مدرن در ايران
۲۰- روسپيگری وسکوت سنگين قانون / فلاحتی، علی
۲۱- ۵۶ سال تلاش زنان ايرانی برای به دست آوردن حق رای
۲۲- مخالفان حق رای زنان؛ از آيتالله خمينی تا احزاب سياسی
۲۳- کودتای ۲۸ مرداد، طيب، شعبان بی مخ و حسين رمضان يخی و ...در گفتوگو با نصرالله حدادی
۲۴- از کودتای نا فرجام بيست و پنجم, تا کودتای بيست و هشت امرداد ۱۳۳۲/ دکتر هوشنگ طالع
۲۵- کودتای ۲۸ مرداد و فاحشههای درباری!
۲۶- زنان قلعه
۲۷- زن و حديث نفس نويسی درايران/ فرزانه ميلانی
۲۸- کلياتی درباره تشکل زنان در دوران محمدرضا پهلوی/ حميرا رنجبر عمرانی
۲۹- حاجی ربابه
http://dlib.ical.ir/site/catalogue/646060
http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D
۳۰- مسعود نقره کار: جاهلها و لاتها، روحانيون و سلاطين (بخش پايانی)
شبه نظامیان دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش به صورت علنی و آشکار نه نفر را در شهر حلب سوریه اعدام کرده و آنها را به صلیب کشیدند.
: به گزارش ساندی تایمز، شبه نظامیان دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش به صورت علنی و آشکار نه نفر را در شهر حلب سوریه اعدام کرده و آنها را به صلیب کشیدند.
براساس این گزارش، افراطیون داعش ۸ نفر که منتسب به یک گروه شورشی دیگر بودند را به جرم ارتداد و یک نفر از هم کیشان خود را به اتهام فساد به دارآویخته و مصلوب کردند.
بنابر گزارشها، این ۸ نفر روز گذشته در منطقه دیرالحفر در شرق استان حلب به دار آویخته شدند.
به گفته ناظران حقوق بشری وابسته به بریتانیا که در سوریه حضور دارند این اقدام فجیع در یک میدان اصلی شهر و در ملا عام انجام شده اس
رگزاری فرانسه میگوید ایرانی ها باز هم در استفاده از لوازم آرایش از دیگر کشور ها سبقت گرفتند و در منطقه، بعد از عربستان سعودی در جایگاه دوم پرمصرفها قرار گرفتهاند.
گزارش خبرگزاری فرانسه میگوید ایرانی ها باز هم در استفاده از لوازم آرایش از دیگر کشور ها سبقت گرفتند و در منطقه، بعد از عربستان سعودی در جایگاه دوم پرمصرفها قرار گرفتهاند.
مجله مهر: مصرف زیاد لوازم آرایش در ایران باعث به وجود آمدن رقابت بین کمپانی های مختلف آرایشی و بهداشتی در کشور شده است. با وجود همه تحریم ها بسیاری از کمپانی های لوازم آرایشی حاضر نیستند بازار ایران را از دست بدهند و تحریم ایران اولین ضرر را برای خودشان دارد. خبرگزاری کشور فرانسه در گزارشی به مسئله «آرایش» در ایران پرداخته و به رقابت زنان ایرانی در چهره و زیبایی اشاره کرده است. بازار لوازم آرایش در ایران با بیش از ۳۸ میلیون زن دومین بازار بزرگ در منطقه بعد از کشور عربستان و هفتمین کشور در جهان است. این خبرگزاری فرانسوی استفاده زیاد زنان ایرانی از لوازم آرایش را در کنار حجاب رسمی در کشور کمی عجیب توصیف کرد. دوسال پیش «حسین انواری»، سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) با اشاره به نتایج پژوهش انجام شده در کمیته امداد امام خمینی (ره)گفته بود: «نتایج پژوهش انجام شده در کمیته امداد نشان میدهد، بیشترین دارایی دختران مددجو علی رغم فقر اقتصادی آنها، لوازم آرایش است.»
این یعنی لوازم آرایش برای دختران گاهی از نان شب هم واجبتر است. حالا باید دید چه عواملی باعث استفاده زیاد زنان و دختران ایرانی از لوازم آرایش شدهاست تا بطور میانگین سالانه ۱۵۰ دلار پول برای لوازم آرایش پرداخت کنند. شاید بتوان براساس گزارشهای مختلف در این باره، دلایل اقبال زنان ایرانی به لوازم آرایش را اینطور فهرست کرد.
جمعیت جوان کشور
طبق آمارها گروه سنی ۱۵ تا ۳۰ سال در کشور بخش بزرگی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند باتوجه به اینکه این گروه سنی بیشترین استفاده را از مواد آرایشی دارند. پس بیشترین تاثیر را در ثبت این آمار دارند. در اینصورت با بالا رفتن میانگین سنی کشور ممکن است تغییراتی در آمار به وجود بیاید و ایران از جایگاه هفتمیاش در جهان پایین بیاید.
طیف قیمتهای مواد آرایشی
لوازم آرایشی با برندهای معتبر همیشه قیمت بالایی دارند و با توجه به تغییرات ارزی این قیمتها هر لحظه بالا و بالا تر میرود. اما بسیاری از لوازمهای آرایشی موجود در کشور تقلبی هستند و از طریق قاچاق وارد میشوند که به طبع قیمتهای پایینتری دارند. این موضوع باعث میشود که افراد باتوجه به توانایی مالی لوازم آرایش متناسب با وضعیت اقتصادیشان را پیدا کنند. همچنین پایین بودن قیمت لوازم آرایشی تقلبی گاهی ولع افراد را به خریدهای بیشتر همراه دارد.
دسترسی زیاد
اگر پاساژها، مراکز خرید و حتی خیابانهای اصلی کشور را با دقت بیشتری نگاه کنید. متوجه خواهید شد که بیشترین مغازهها و صنف فعال در آنها لوازم آرایش فروشها هستند. لوازم آرایش در حال حاضر یکی از دسترسترین اجناس در داخل کشور است که حتی پای آن به متروها نیز باز شده. تقریبا همه افراد در مسیر خود چندین و چندبار با آنها مواجه خواهند شد. همچنین این صنف پرسود باعث شده که خیلی از افراد فعالیتهای قبلی خود را کنار بگذارند و به این صنف وارد شوند.
تبلیغات ماهوارهای و فیلمهای سینمایی
شرکت لانکوم که بعد از مدتها دوری دوباره به بازار لوازم آرایشی کشور بازگشته شعار خود را اینگونه انتخاب کردهاست. « قدرت دادن به تمام زنان برای رسیدن به زیبایی» بسیاری از تبلیغات ماهوارهای به طور مستقیم و یا غیرمستقیم این شعار را در طول روز بارها تکرار میکنند. میل به زیبا بودن و زیباتر شدن به خود خود مشکلساز نیست. حتی در دین اسلام نیز به زیبا پوشی و آراسته بودن افراد توصیههای فراوانی شدهاست. اما حد و مرز نامشخص،تغییر شاخصهای زیبایی و توجه بیش از حد به این موضوع حتی آثار روانی مخربی بر افراد مخصوصا دختران جوان جامعه میگذارد و نوعی رقابت پوچ را میان آنها ایجاد میکند. نوع پوشش و آرایش افراد حتی در فیلمهای داخلی نیز بر ترویج استفاده هرچه بیشتر افراد به محصولات آرایشی تاثیرگذار است.
استفاده ابزاری از زنان
در بسیاری از شرکتهای خدماتی، بیشتر از زنان برای برخورد با مشتری و بخشهای تبلیغاتیشان استفاده میکنند. یکی از شاخصها و ملاکهای استخدام زنان در این شرکتها زیبایی چهره و اندامشان است که گاهی این شاخص بر دیگر توانایی افراد ارجحیت بیشتری دارد. بعد از آن نیز از این افراد درخواست میشود تا برای جلب مشتری بیشتر با آرایش کامل در محل کار ظاهر شوند. این عمل مخرب باعث میشود بسیاری از زنان و دخترانی که در جستجوی کار هستند برای داشتن این ملاک، برای زیبا جلوه دادن خودشان به لوازم آرایشی پناه ببرند.
تصاویر پیشنهادی عصرایران برای پخش در مانیتورهای مجلس شورای اسلامی
با توجه به این که گویا مجلسی ها فکر می کنند که مهم ترین مشلات جامعه، عدم تغییر در ساعات کاری رمضان، ساپورت پوشیدن چند زن و دختر، وازکتومی کردن چند مرد و ممنوع نبودن حرف زدن رئیس جمهور پیشین است، تصاویر زیر را به عنوان مشتی نمونه خروار به مجلسی ها عرضه می کنیم تا بلکه این ها را هم از مانیتورهای مجلس پخش کنند و در جریان باشند که مردم ایران با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم می کنند.
عصرایران - امروز یکی از نمایندگان دلواپس مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که طرح دوفوریتی تغییر ساعات کار در ماه رمضان تقدیم هیأت رئیسه مجلس شده است. 10 نماینده هم به وزیر دادگستری تذکر داده اند که چرا خاتمی ممنوع البیان و ممنوع التصویر و ممنوع الخروج نیست؟! هفته گذشته هم یک فوریت طرح زندانی کردن کسانی که وازکتومی می کنند را تصویب کردند. چند روز پیش هم مجلسی ها، تصاویری از زنان ساپورت پوش را در مانیتورهای بزرگ صحن علنی پخش کردند تا به وزیر کشور در این باره تذکر و کارت زرد دهند.
با توجه به این که گویا مجلسی ها فکر می کنند که مهم ترین مشلات جامعه، عدم تغییر در ساعات کاری رمضان، ساپورت پوشیدن چند زن و دختر، وازکتومی کردن چند مرد و ممنوع نبودن حرف زدن رئیس جمهور پیشین است، تصاویر زیر را به عنوان مشتی نمونه خروار به مجلسی ها عرضه می کنیم تا بلکه این ها را هم از مانیتورهای مجلس پخش کنند و در جریان باشند که مردم ایران با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم می کنند.
سرقت و زورگیری از مشکلاتی است که مردم را بسیار می آزارد و حتی در روز روشن و مرکز شهر هم اطمینانی به این که زورگیرها و کیف قاپ ها نخواهند آمد، نیست. آیا نباید به طور ریشه ای این مشکل ضدامنیتی را به حداقل رساند؟ وجود زورگیرها، از حضور ساپورت پوش ها حتماً خطرناک تر است.
جاده های نامناسب، خودروهای بی کیفیت و فرهنگ پایین رانندگی سالانه بیش از 20 هزار ایرانی را به کام مرگ می کشد. تعداد بیشتری را مجروح می کند و هزاران میلیارد تومان هزینه های مادی آنی و آتی به جامعه تحمیل می کند. نمایندگان برای الزام خودروسازان به همسان سازی کیفیت خودروهایشان با انواع مشابه خارجی، بهسازی و ایمن سازی راه ها و ارتقای فرهنگ رانندگی مردم چه کرده اند؟ فرهنگ، فقط در نوع پوشش خانم ها خلاصه نمی شود. بهبود وضع رانندگی هم کار فرهنگی می خواهد.
- 55 درصد از طلاقها در کشور به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد از همسرآزاریها به دلیل اعتیاد است.
- 30 درصد از کودکآزاریها به دلیل اعتیاد است.
- 25 درصد از قتلها به دلیل اعتیاد است.
- 23 درصد از نزاعها و خشونتها به دلیل اعتیاد است.
- 35 تا 40 درصد از سرقتها به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد زندانی ها مستقیم یا غیر مستقیم با مقوله مواد مخدر سر و کار دارند.
- برای مبارزه با مواد مخدر 3 هزار و 750 نفر شهید شده اند و 12 هزار تن دیگر جانباز.
مجلسی ها بفرمایند آیا این فاجعه بزرگ ملی نیاز به طرح های چند فوریتی و البته نظارت بر اجرای قاطع مصوبات ندارد؟
آیا برای دیدن عکس جوانان مملکت که در وضعیت اسفناک اعتیاد گرفتار شده اند هم مانیتورهای صحن علنی را روشن خواهند کرد یا فقط زنان و دختران ساپورت پوش را می بینند؟
هزاران نفر بر اثر آلودگی مستمر هوا در سال می میرند. از ریزگردهایی که زندگی را بر مرزنشیان تنگ کرده تا گازهای آلاینده ای که مردم شهرهای بزرگ را خفه می کند.
راستی وقتی بنزین های آلوده توزیع می شد چرا خبری از طرح های دو فوریتی و کارت زرد نبود؟
این عکس تزئینی است ولی می توان آن را به عنوان نمادی از پارازیت به کار برد و از مجلسی ها پرسید: آیا شده یک بار هم طرح دو فوریتی بدهید برای بررسی این که آیا پارازیت ها بر روی سلامت مردم اثر منفی دارد یا خیر؟
خود مجلسی ها بهتر از هر کس دیگری می دانند که چند درصد مردم زیر خط فقرند. تازه فقیر صرفاً کسی نیست که در حاشیه ها و بیغوله ها زندگی می کند بلکه بسیاری از کارمندان و کارگرانی که اگر نیازمند یک عمل جراحی ساده شوند شیرازه مالی زندگی شان از هم می پاشد هم فقیرند ولو آن که لباس های مرتب بپوشند و صورت به سیلی سرخ دارند.
کودکان کار، نه توطئه استکبار است و نه حل این مشکل در بن بست تحریم ها گرفتار. این ها کسانی هستند که طبق قانون اساسی باید از تحصیلات رایگان برخوردار شوند و طبق اعلامیه حقوق بشر که ایران نیز آن را امضا کرده، از کودکی خود لذت ببرند. اما کار در محیط بی رحم جامعه بزرگسالان آنان را از رشد باز می دارد و بعضی هایشان هم مجرمانی می شوند که جامعه ساخته است. مجلسی ها، خود فرزند دارند ولی چرا برای حل مشکل این فرزندان مظلوم ایران، کاری نمی کنند؟ راستی جرم انگاری برای وازکتومی مهم تر است یا رسیدگی به حال کودکانی که پدران شان وازکتومی نکردند و کودکانی محروم از لذت کودکی با جامعه تحویل دادند؟!
محیط زیست ایران با سرعت تمام در حال نابودی است. بسیاری از گونه های جانوری و گیاهی از بین رفته اند یا در معرض انقراض اند. وضعیت جاهایی مانند دریاچه ارومیه و بختگان و جنگل های بلوط زاگرس و اراضی شمال و سواحل جنوب و ... هم که روز به روز بدتر می شود.
آقایان و خانم های نماینده! اینجا ایران است و شما هم ایرانی.
کمبود، گرانی و قاچاق دارو
آیا مجلسی ها نسخه به دست برای پیدا کردن یک دارو کل شهر را گشته اند؟!
سونامی سرطان
کجای دنیا این همه آدم سرطان می گیرند؟ مجلسی ها از خودشان پرسیده اند علت چه می تواند باشد؟
تکدی گری
(بدون شرح)
یک چهارم ازدواج ها به طلاق منجر می شود. مجلسی ها بهتر است به جای ابراز ناراحتی از فروپاشی بنیان های خانواده در غرب، فکری به حال فروپاشی خانواده های ایرانی کنند.
زنان کارتن خواب
بله! اینجا هم ایران است و اگر مجلسی ها این صحنه ها را نمی بینند، می توانند تصاویرش را در مانیتورهای مجلس تماشا کنند تا بدانند دور و برشان چه می گذرد؟! چرا فقط زنان ساپورت پوش را می بینند و این زنان را نه؟!
با توجه به این که گویا مجلسی ها فکر می کنند که مهم ترین مشلات جامعه، عدم تغییر در ساعات کاری رمضان، ساپورت پوشیدن چند زن و دختر، وازکتومی کردن چند مرد و ممنوع نبودن حرف زدن رئیس جمهور پیشین است، تصاویر زیر را به عنوان مشتی نمونه خروار به مجلسی ها عرضه می کنیم تا بلکه این ها را هم از مانیتورهای مجلس پخش کنند و در جریان باشند که مردم ایران با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم می کنند.
سرقت و زورگیری از مشکلاتی است که مردم را بسیار می آزارد و حتی در روز روشن و مرکز شهر هم اطمینانی به این که زورگیرها و کیف قاپ ها نخواهند آمد، نیست. آیا نباید به طور ریشه ای این مشکل ضدامنیتی را به حداقل رساند؟ وجود زورگیرها، از حضور ساپورت پوش ها حتماً خطرناک تر است.
جاده های نامناسب، خودروهای بی کیفیت و فرهنگ پایین رانندگی سالانه بیش از 20 هزار ایرانی را به کام مرگ می کشد. تعداد بیشتری را مجروح می کند و هزاران میلیارد تومان هزینه های مادی آنی و آتی به جامعه تحمیل می کند. نمایندگان برای الزام خودروسازان به همسان سازی کیفیت خودروهایشان با انواع مشابه خارجی، بهسازی و ایمن سازی راه ها و ارتقای فرهنگ رانندگی مردم چه کرده اند؟ فرهنگ، فقط در نوع پوشش خانم ها خلاصه نمی شود. بهبود وضع رانندگی هم کار فرهنگی می خواهد.
- 55 درصد از طلاقها در کشور به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد از همسرآزاریها به دلیل اعتیاد است.
- 30 درصد از کودکآزاریها به دلیل اعتیاد است.
- 25 درصد از قتلها به دلیل اعتیاد است.
- 23 درصد از نزاعها و خشونتها به دلیل اعتیاد است.
- 35 تا 40 درصد از سرقتها به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد زندانی ها مستقیم یا غیر مستقیم با مقوله مواد مخدر سر و کار دارند.
- برای مبارزه با مواد مخدر 3 هزار و 750 نفر شهید شده اند و 12 هزار تن دیگر جانباز.
مجلسی ها بفرمایند آیا این فاجعه بزرگ ملی نیاز به طرح های چند فوریتی و البته نظارت بر اجرای قاطع مصوبات ندارد؟
آیا برای دیدن عکس جوانان مملکت که در وضعیت اسفناک اعتیاد گرفتار شده اند هم مانیتورهای صحن علنی را روشن خواهند کرد یا فقط زنان و دختران ساپورت پوش را می بینند؟
هزاران نفر بر اثر آلودگی مستمر هوا در سال می میرند. از ریزگردهایی که زندگی را بر مرزنشیان تنگ کرده تا گازهای آلاینده ای که مردم شهرهای بزرگ را خفه می کند.
راستی وقتی بنزین های آلوده توزیع می شد چرا خبری از طرح های دو فوریتی و کارت زرد نبود؟
این عکس تزئینی است ولی می توان آن را به عنوان نمادی از پارازیت به کار برد و از مجلسی ها پرسید: آیا شده یک بار هم طرح دو فوریتی بدهید برای بررسی این که آیا پارازیت ها بر روی سلامت مردم اثر منفی دارد یا خیر؟
خود مجلسی ها بهتر از هر کس دیگری می دانند که چند درصد مردم زیر خط فقرند. تازه فقیر صرفاً کسی نیست که در حاشیه ها و بیغوله ها زندگی می کند بلکه بسیاری از کارمندان و کارگرانی که اگر نیازمند یک عمل جراحی ساده شوند شیرازه مالی زندگی شان از هم می پاشد هم فقیرند ولو آن که لباس های مرتب بپوشند و صورت به سیلی سرخ دارند.
کودکان کار، نه توطئه استکبار است و نه حل این مشکل در بن بست تحریم ها گرفتار. این ها کسانی هستند که طبق قانون اساسی باید از تحصیلات رایگان برخوردار شوند و طبق اعلامیه حقوق بشر که ایران نیز آن را امضا کرده، از کودکی خود لذت ببرند. اما کار در محیط بی رحم جامعه بزرگسالان آنان را از رشد باز می دارد و بعضی هایشان هم مجرمانی می شوند که جامعه ساخته است. مجلسی ها، خود فرزند دارند ولی چرا برای حل مشکل این فرزندان مظلوم ایران، کاری نمی کنند؟ راستی جرم انگاری برای وازکتومی مهم تر است یا رسیدگی به حال کودکانی که پدران شان وازکتومی نکردند و کودکانی محروم از لذت کودکی با جامعه تحویل دادند؟!
محیط زیست ایران با سرعت تمام در حال نابودی است. بسیاری از گونه های جانوری و گیاهی از بین رفته اند یا در معرض انقراض اند. وضعیت جاهایی مانند دریاچه ارومیه و بختگان و جنگل های بلوط زاگرس و اراضی شمال و سواحل جنوب و ... هم که روز به روز بدتر می شود.
آقایان و خانم های نماینده! اینجا ایران است و شما هم ایرانی.
کمبود، گرانی و قاچاق دارو
آیا مجلسی ها نسخه به دست برای پیدا کردن یک دارو کل شهر را گشته اند؟!
سونامی سرطان
کجای دنیا این همه آدم سرطان می گیرند؟ مجلسی ها از خودشان پرسیده اند علت چه می تواند باشد؟
تکدی گری
(بدون شرح)
یک چهارم ازدواج ها به طلاق منجر می شود. مجلسی ها بهتر است به جای ابراز ناراحتی از فروپاشی بنیان های خانواده در غرب، فکری به حال فروپاشی خانواده های ایرانی کنند.
زنان کارتن خواب
بله! اینجا هم ایران است و اگر مجلسی ها این صحنه ها را نمی بینند، می توانند تصاویرش را در مانیتورهای مجلس تماشا کنند تا بدانند دور و برشان چه می گذرد؟! چرا فقط زنان ساپورت پوش را می بینند و این زنان را نه؟!
البته این تصاویر همان طور که ذکر شد، مشتی بود نمونه خروار و اگر چشم بگشایند و اندکی از سیاسی کاری دست بردارند، واقعیت های زیادی را پیرامون شان می بینند لعلهم یتفکرون
شیوه های کنترل و سرکوب جمعی در درون مجاهدین- قسمت سوم جمال عظیمی
شیوه های کنترل و سرکوب جمعی در درون مجاهدین- قسمت سوم
جمال عظیمی |
داستان 11 سپتامبر 2001 و حمله تروریستهای القائده به برجهای دوقلو
چهار ماه بود که نشستهای محاکمات در قرارگاه باقر زاده ادامه داشت و همه به ستوه آمده بودند و به دنبال راه نجاتی بودند که از این جهنم وحشتناک خلاصی یابند. روزی در وسط نشست محاکمه، اعلام کردند که همه به سالن عمومی بروند. با ترس و تعجب که خدایا چه خبر شده که باید چنین با عجله نشست محاکمه را تعطیل کرد، به سالن عمومی رفتیم.
در سالن عمومی و از بدو ورود، می دیدم که حاضرین سوت زنان، با هلهله و کف جشن گرفته و شادی میکنند. دیدیم که واید اسکرینها (پرده های بزرگ تلویزیون) صحنه های عجیب و غریبی را نشان میدهد و هواپیما ها را نشان میداد که به ساختمانهای بلند میخورند و ساختمان ها آتش گرفته و مردم زیادی را نشان میداد که مضطرب و وحشت زده در حال فرار و جیغ کشیدن و... و رزمندگان آزادی(!) هم با دیدن این صحنه ها، شادی و ابراز احساسات میکردند. شایع شده بود که آمریکا سقوط کرده و کار بوش تمام است و القاعده نیویورک را با خاک یکسان کرده و هنوز هم حملات ادامه دارد. این جشن و پایکوبی ادامه داشت و مستمرا صحنه اصابت هواپیماها به برجهای دوقلو ... و مردم هراسان ... و فرو ریختن برجها باز پخش میشد، و از این طرف؛ سوت و کف و ابراز احساسات!
تا اینکه رجوی و بانو با خوشحالی و هیجان وارد شده و سالن یکپارچه شروع به ابراز احساسات کرده و شعار می داد ایران رجوی رجوی ایران و مریم مهر تابان میبریمش به تهران و... تا دقایقی سالن را گذاشته بودند روی سرشان و شعارها قطع نمیشد.
بعد از آنکه جمعیت سر جای خود نشست رجوی با خوشحالی و حرارت زیاد به ملت ایران و عراق تبریک گفت و اینکه بالاخره امپریالیسم جهانخوار دارد پاسخ خودش را از خلقها میگیرد.... به طور لحظه به لحظه گزارشات جدید و صحنه های جدید پخش میشد. همه همراه رجوی و بانو صحنه ها را تماشا میکردیم و با هر صحنه ای تشویق و هورای جمعیت به آسمان بلند میشد.
تا اینکه بالاخره رجوی شروع به صحبت کرده و برای امپریالیزم آمریکا و انگلیس خط و نشان می کشید. دادگاه مفصلی برای بوش و بلر تشکیل داد. خودش شده بود قاضی و بوش و بلر هم روی میز محاکمه نشانده بود و خطاب به بوش میگفت: آقای بوش فکر کردی این دنیا صاحب و حساب و کتاب ندارد و با دست باز و وحشیانه مردم بیچاره عراق را بمباران می کنی و از اقیانوس آرام با موشک کروز بغداد را میزنی؟ بلاخره دست انتقام خدا از آستین خلق بیرون آمده و اینطوری نظامت را در هم خواهد پیچید.
خلاصه اینکه دو روز تمام این جلسه محاکمه امپریالیزم آمریکا و انگلیس با شور و حرارت ادامه داشت. در خلال بحثها رو به بانو کرده و میگفت: خواهر مریم اینها که چنین عملیات درخشانی کرده اند که مثل افسران شما انقلاب نکرده اند ولی میتوانند چنین ضربه ای به بزرگترین قدرت نظامی و امنیتی جهان بزنند، اگر افسران انقلاب کرده شما بخواهند و اراده کنند، چه طوفانی میتوانند برپا کنند؟ بانو هم میگفت البته که اگر بچه های انقلاب کرده ما بخواهند، این عملیاتها که برایشان بسیار اِشل پایین است و بسا عملیاتهای بزرگتر از این را می توانند انجام بدهند. مثل همیشه باد در غبغب انداخته و غرق در اوهام و توهمات پوشالی خود شده بود. (بر اساس تئوری همیشگی فرصت طلبانه خود، «تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان»، که همیشه خودش تکرار میکرد.)
رجوی میگفت که گویا تقدیر بر این است که مثل داستان تکامل و خلقت، که از دل آن، آن انفجار بزرگ (بیگ بنگ) سر برآورد و این جهان و هستی نظم و نظام گرفت، تقدیر آن است که تکامل هم با مریم و با انقلاب مریم ورق جدید و نوینی خورده و در پهنه گیتی به منصه ظهور رسیده و بشریت به فرازی بالا بلندتراز رهایی و تکامل دست پیدا بکند.
طی دو روز آنقدر گنده گویی کرد و عربده کشید و برای تمام دنیا خط و نشان کشید که سقف سالن هم تحمل این گنده گوئی های ایشان را نداشت. امروز می فهمم که هر نیرویی که متکی به مردم خودش نباشد و آنچه که خود ندارد را از بیگانه تمنا کند و از طرفی حرس و آز قدرت و حاکمیت در او بالاترین هدف و ارزش باشد، سرنوشتی جز این نخواهد داشت که برای رسیدن به آرزوها و حسرت به دلی هایش دست به هر کار و هر خیانت و وطن فروشی خواهد زد.
معروف است رجوی در یکی از ملاقات هائی که با صدام حسین متحد استراتژیک خود داشته، گفته بود که امیدوارم همان طور که جناب طارق عزیز دستم را گرفت و از پاریس به بغداد آورد، فریق ماهر(سرلشکر ماهر الرشید، رئیس ستاد اطلاعات ارتش عراق) هم دست مرا گرفته و به تهران ببرد.
در ضمن در و دیوار همه سالنها و محلهای نشستهای عمومی را از عکسهای تروریستها و وصیت نامه محمد عطا، رهبر تروریستهای القائده پر کرده بودند. در وصیت نامه محمد عطا، آمده بود که هرگز نگذارید زنها بر سر قبر من بیایند. او همه را برای اینکه شیطان و هوا و هوسهای دنیایی مقهورشان نکند، به دعا خواندن مستمر و دوری از زنان توصیه کرده بود. که البته طرح دوری از زنان، بی ارتباط با داستان انقلاب ایدئولوژیک از طرف سازمان هم نبود.
روز سوم که برای نشست با رجوی به محل نشست رفتیم، با کمال تعجب دیدیم که به جای جشن و پایکوبی دو روز قبل، سکوتی مرگ آور به سالن نشست حاکم است و از هیچکس صدایی در نمی آید و همه ساکت و نگران نشسته اند و همه تلویزیونها و واید اسکرینها هم خاموش است. تا رجوی و بانو تشریف بیاورند، این سکوت معنی دار همراه با دلهره و نگرانی، در چهره همه پدیدار بود.
رجوی و بانو در حالی وارد سالن شدند که ظاهرا خیلی ناراحت و گرفته و دمق بودند. رجوی شروع به صحبت کرد و در کمال ناباوری و تعجب همگان و در تناقضی آشکار و 180 درجه ای نسبت به موضع و حرفهای دیروزش مبنی بر محاکمه بوش و بِلر و غرب، این بار شروع کرد به مذمت اسامه بن لادن و محاکمه او و القاعده! این بار می گفت: آقای بن لادن، اگر شما قصد انقلاب کردن داشتید چرا در کشور خودتان (عربستان سعودی) شروع نکردید و رفتید به آمریکا و چرا در نیویورک این کار را کردید؟
جمعیت داشت شاخ در می آورد و اینکه بالاخره ما باید کدام حرف و موضع شما را باور کنیم؟
به خود می گفتم، دادگاه دیروز و محاکمه بوش و بِلر و اینکه قرار بود بعد از حمله القاعده به ساختمان های دو قلو در نیویورک، امپریالیزم جهان خوار فرو پاشیده، همه به جهنم، حرفها و ادعاها و گنده گوییهای دیروز را هم نشنیده و ندیده می گیریم، چرا که سالیان است که به این گنده گوییها و وعده وعیدها عادت کرده ایم، اما بالاخره در این وسط تکلیف خواهر مریم و انقلابش چه میشود؟ آخر قرار بود با انقلاب مریم، هستی و آفرینش ورق جدیدی بخورد!
واضح است در چنین شرایطی کسی هم جرات نمی کرد حرفی بزند، مگر آنکه کسی کله اش بوی قورمه سبزی بدهد و یا دیوانه باشد که چنین ریسکی بکند، چرا که همان جا ترتیبش داده می شد.
با شنیدن حرف های جدید رجوی، همه در سکوت خفقان آوری فرو رفته بودند. شاید و احتمالا مثل من، با افکار پریشان خود به دهها فکر دیگر و یا به مصیبت ادامه نشستهای غسل هفتگی و مصیبتهای پایان ناپذیر بعدی فکر می کردند و در آینده تاریک و مبهم خود غوطه ور بودند.
بعد از آن روز، همه عکسهای تروریستها و وصیتنامه ها را از در و دیوار و.. جمع کردند و روز بعد هم نشست محاکمه بن لادن و... ادامه داشت. همه پریشان و ناراحت بوده و حوصله حرف زدن با یکدیگر را هم نداشتند. اوضاع بد جوری بحرانی بود و علت چرخش موضع 180 درجه ای رهبر را نمیدانستند تا اینکه چند روز بعد دو باره خودش نشست عمومی گذاشته و با عصبانیت و در حالی که به شدت به هم ریخته بود، گفت که ادهم طیبی فرار کرده و از دستمان در رفته و نتوانسته ایم این خائن را دستگیر کنیم. در بین صحبتهایش در حالی که به شدت عصبانی بود، تا لبه سن جلو آمده و چوب دستی خود را میچرخاند و دندانهایش را به هم فشار میداد و میگفت ادهم خبیثی و تکرار میکرد ادهم خبیثی خائن و...
دیگر برایمان معلوم شد که چرا بعد از دو روز جشن و پایکوبی و شیرینی خوردن و...، یک مرتبه صحنه عوض شد و به جای جشن و پایکوبی، صحنه به عزاداری تبدیل شد.
داستان آقای ادهم طیبی هم چنین بود که، ایشان در سیمای مقاومت فیلمبردار بود و همه صحنه های محاکمات بوش و خط و نشان کشیدنهای رجوی را هم ضبط کرده بود. او روز بعد از سخنرانی رجوی با یکی از بچه های بلوچ، ظاهرا برای ماموریت و انجام کاری از باقرزاده به بغداد و یا کرکوک میروند و ایشان هم که از قبل طرح و برنامه داشته، در فرصت مناسب با برداشتن نوارها، در مسیر ماموریت، آن برادر بلوچ را گول زده، او را به دنبال خرید چیزی (ظاهرا) می فرستد و خودش با لندکروز فرار و نمیدانم چگونه خود را گم و گور میکند و سی دی ها از ایران سر در آورده و ظاهرا سپس به دست آمریکاییها هم رسیده بود.
چندی بعد و درست چند روز پس از سقوط صدام حسین، دیکتاتور عراق، جناب رجوی شتابان نیروهای ویژه خود را برای سرسپاری به خدمت صاحبخانه جدید (آمریکاییها) فرستاد تا ضمن قول همکاری همه جانبه با نیروهای ائتلاف، این بار سرنگونی رژیم را از مجرمان و جنایتکارانی که خودش در جریان حمله 11 سپتامبر محاکمه و به نابودی و فروپاشی محکوم کرده بود، طلب نماید. شروع داستانی که با خلع سلاح و به اسارت رفتن همه نیروهای سازمان و قراردان تمام تشکیلات در اختیار و برای جاسوسی امریکاییها انجامید و تتمه نیروهای باقی مانده را هم دم تیغ آدمخواران مالکی و آخوندها گذاشت و خود و بانو و دارو دسته ی باند تبهکار خود را از مهلکه به در برد.
بعدها که ما در تیف (کمپ امریکاییها در خروجی قررگاه اشرف )بودیم، افسران آمریکایی در جلسات عمومی خطاب به جدا شده ها میگفتند که شما در جریان 11 سپتامبر جشن گرفته و شیرینی پخش کرده اید. بچه ها هم به آنها میگفتند که دستور رهبر بود و دو روز بعد هم عزا گرفتیم و سوال می کردیم شما که از این موضوع خبر دارید، چرا الان با تمام قوا از اینها حمایت میکنید و به اینها باور دارید؟ اینها (سازمان) سر شما هم کلاه گذاشته و اطلاعات دروغ میدهند و...
رحمت و عطوفت انقلاب ایدئولوژیک شامل حال حیوانات باغ وحش هم میشود
ابعاد انقلاب مریم در زمینه جداسازی جنس مؤنث و مذکر تنها به حیطه افراد اسیر در مناسبات مجاهدین ختم نمی شود. فاجعه، دامنگیر حیوانات باغوحش هم شد و منجر به قتل عام و آوارگی و از بین رفتن همه حیوانات زبان بسته باغ وحشها گردید.
باور کردنش مشکل است، نه؟ ولی واقعیت دارد. صبر کنید تا برایتان توضیح بدهم.
برای ایجاد تنوع و تفریح و مشغول کردن تعدادی از افراد و ایجاد کار، در هر محور، قرار شد که در کنار و نزدیکی سالن غذا خوری هر قرارگاه یک باغ وحش کوچکی درست کنند تا رزمندگان، لحظاتی از فراغت خود را به دیدن حیوانات باغ وحش رفته و لذت ببرند.
قبل از ورود به داستان باغ وحش، لازم است که مقداری در مورد انقلاب ایدئولوژیک و نشستهای روزانه عملیات جاری و غسل هفتگی، توضیح بدهم تا برای کسانی که در جریان نیستند، به اصطلاح توی باغ بیایند.
رجوی کودتای تشکیلاتی خود در سازمان برای کنار زدن رقیبان احتمالی و سرکوب هرگونه اعتراض و مخالفت نسبت به شکست فاجعه بار جنگ چریک شهری و فرار خیانت کارانه اش به خارج از ایران و به دم تیغ سپردن و به کشتن دادن هزاران نیروی انقلابی و مبارز و مجاهد و به گِل نشاندن کشتی خط و استراتژی اش در داخل و غلط از آب درآمدن تمامی تحلیلهایش مبنی بر سقوط رژیم در طی 6 ماه و..... را، با محمل و بهانه انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین با تبلیغات گسترده و سرسام آوری به خورد مردم و اعضاء و هواداران خود داد تا پایه های دیکتاتوری تشکیلاتی خود را تثبیت و رهبری بلامنازع خود را در سازمان تضمین و اهداف شوم فرقه گرایانه خود را در سازمان پیش ببرد. تا در پوشش آن، همه فجایع به بار آورده را توجیه و از پاسخگویی به مردم فرارکند. او به محض رسیدن به ساحل امن و امان اروپا، دست به ازدواجهای پی در پی زد. سومین ازدواج او با مریم عضدانلو، همسر دوست و همرزرم دیرنه اش، مهدی ابریشمچی محمل به اصطلاح "انقلاب ایدئولوژیک" شد تا او بتواند از این طریق سر همه را گرم کرده و میخ خودش را در تشکیلات محکم تر بکوبد.
برای پیاده کردن کودتای خود در سازمان، طی مراحل مختلفی به اسم بندهای انقلاب، اهداف خود را شروع نمود که استارت آن با بند <الف> یعنی طلاق و ازدواج (طلاق مریم از مهدی و ازدواج با مسعود) زده شد. هر کدام از این بندها مدتهای طولانی در طی نشستهای شبانه روزی در تمام سطوح سازمان، مطرح و جا انداخته شد. هر بندی مستلزم توضیحات مفصلی است که در حوصله این بحث نیست و من به صورت محوری و تیتر وار به دو تا از آنها اشاره می کنم.
بند دوم بند <ب>، به معنی در حریمِ رهبر بودن تمام زنان مجاهد و طلاق دادن همه کسانی که متاهل هستند و دادن حلقه های ازدواج همسران به رهبری و جدا شدن همه خانواده ها از هم و حرام بودن زن و شوهرها به یکدیگر و فکر نکردن به گذشته بود. در صورت هرگونه لغزشی در این زمینه، راه حلِ پاک کردن خود و یگانه شدن با رهبری و انقلاب، نوشتن گزارش در آن مورد بود. کسانی که مجرد بودند هم میبایستی هر آنکس را که در ذهن خود دارند را طلاق داده و مراحل انقلاب خود را در میان جمع مطرح و پس از تایید مسئول نشست و جمع، گزارش مفصلی در آن باره بنویسند.
پس از طلاق دادن زنها و شوهرهای واقعی و مجازی، قرار بود صفوف مجاهدین هر روز «پاک و طیب و طاهر» شده و همه زنان و مردان، با انرژی صد برابر امر انقلاب را پیش برده و کار و مسئولیت بیشتری را تقبل و سرنگونی رژیم را هر چه زودتر محقق نموده و دیگر به عیالهای سابق فکر نکنند.
اما، پس از طلاقهای اجباری و جدا شدن و فروپاشی خانواده ها، انبوه گزارشهای تناقضات و لغزشها و جنگ و دعواها و پشیمان شدنها و بریدنها از سازمان و اعلام رفتن به بیرون و.. شروع شد. از طرفی مجرد ها که نیمچه امیدی به تشکیل خانواده در کنار مبارزه را در دل داشتند، همه امیدها را بر باد رفته دیده و اگر مقداری انگیزه جنگیدن و مبارزه را هم داشتند از دست داده و ریزش در این طیف از نفرات هم شروع شد. در عالم واقعیت، صحنه برخلاف میل و انتظار معماران انقلاب ایدئولوژیک رقم می خورد.
سیل گزارشات تناقضات، لپر زدن ذهن و خیال ها، مخصوصا متاهل ها که در صورت فکر کردن به عیالهای سابق، انگاری «استفراغهای خشک شده خود را دوباره میخورند»، بالا گرفته بود. بسیاری از این افراد برای تسکین و ارضاء خود و فرار از خوردن دوباره استفراغ خشک شده، شروع به گزارش فکر کردن به زنهای دیگر که درجائی دیده و هوس و خیالی که به ذهنشان زده بود، می نمودند. بیشتر وقت و انرژی افراد صرفِ فکر کردن و پر کردن جای خالی عیالهای خود در ذهن شده و راندمانها نه تنها به صد در صد نرسید، بلکه نزدیک صفر رسیده بود.
بنابر این، کشتی طوفان زده را چاره ای دیگر باید. اینگونه بود که ناخدا در فکر شد تا فیلی دیگر هوا کند. به همین منظور بندی دیگر و قرص مسکن دیگری به اسم بند <ج> مطرح شد. مطابق آن، همه زنان عالم در حریم رهبر عقیدتی یعنی مسعود رجوی قرار گرفته اند و هیچکس حق نداشت به هیچ زنی در هر کجا که باشد نگاه کرده و یا فکری به ذهنش خطور کند. اگر هر کس دچار این لغزش و خطا بشود به مثابه این است که به ناموس رهبر خیانت کرده و انقلابش سوراخ و خدشه دار شده است.
بعد از این بند، قرار بود تا دربِ اذهانِ افراد نسبت به موضوع جنس مخالف گل گرفته شود و انرژیها برای سرنگونی آزاد گردد.
در عمل اما، اوضاع هر روز بدتر و بدتر شده و برای کنترل و سرکوب افراد برنامه نشستهای سرکوبگرانه و تفتیش عقاید و توهین و تحقیر و.. عملیات جاری روزانه را پیش کشیدند و هر روز بایستی که همه افراد پس از اتمام کارهای روزانه و یا بعد از شام، در میان جمع، در نشستهای یکانی و یا قرارگاهی فاکتهای کم کاری و یا هر موردی در رابطه با انقلاب ایدئولوژیک و سازمان و فاکتهای لغزش فردی و فکر کردن به جنس مخالف را نوشته و در میان جمع خوانده و خود را رسوا کرده تا با رهبری و انقلاب یگانه شود. بیشتر از این نمیتوانم در این مورد توضیح بدهم چرا که خیلی طولانی خواهد شد و در حوصله این بحث نیست.
فکر میکنم که با این توضیحات الان میتوانم در مورد علت نیست و نابود یا کشته شدن باغ وحشها توضیح بدهم.
حیوانات باغ وحشها، معمولا شامل خرگوش، مرغ و خروس، غاز و اردک، بز، مرغ عشق، فنچ (پرنده های بسیار کوچک و زیبا)، کبوتر، و... می شد.
این حیوانات زبان بسته و بخت برگشته نمیدانستند که به کجا آورده شده و بایستی که مثل آدمهای نگون بخت قرارگاه اشرف، همه لاجرم انقلاب کرده و طلاق بدهند و دندان طمع روابط جنسی و زاد و ولد را از ریشه بکنند! در غیر این صورت کشتی انقلاب مریم را سوراخ کرده و سرنگونی به عقب افتاده و تبدیل به «طعمه» شده و طعمه هم از جنس خمینی است، و ترکش آن هم بُریده و مزدور می باشد.
این حیوانات بیچاره بعد از آنکه در محیط جدید احساس امنیت کرده و از نظر مواد غذایی تامین شدند، طبق غریزه طبیعی و نرمال خود شروع به تولد مثل و زاد و ولد نمودند.
رزمندگان محروم از ارتباط با جنس مخالف هم که در اوقات استراحت برای دیدن این حیوانات به محل نگهداری آنها می رفتند برای صرف نهار و یا شام به آنجا می آمدند در اندک زمان کوتاهی که داشتند، به تماشای این حیوانات رفته و دقایقی نگاه کرده و با دیدن «روابط نامشروع و زشت»! خرگوشها و مرغ و خروسها و مرغ عشقها و.. به فکر فرو رفته و دچار لحظه <جیم> شده و وقتی خود را با آنها مقایسه می کردند، میدند که حتی ارزش و جایگاه حیوانات را هم در این دنیا نداشته و از مینیمیم حق و حقوق طبیعی و مشروع و انسانی، که خدا و طبیعت و قانونمندیهای آفرینش برایشان قائل شده، برخوردار نبوده و محروم میباشند.
به همین دلیل سیل گزارش تناقضات لحظه <جیم> به فرمانده هان بالا گرفته و خواندن فاکتهای لحظات مربوطه در نشستهای عملیات جاری، چنان بالا گرفت که اگر هر کسی هم تا آن موقع به فکرش نزده بود، به سوی باغ وحشها سرازیر می شد تا از دیدن این موهبت الهی و فرصت گرانبها حداکثر استفاده را بکند!
لازم به گفتن است که همین نشستهای عملیات جاری و بعدها غسل هفتگی، خود مروج «فتنه و فساد» و باز شدن اذهان به ابعاد گسترده تری شده و به فضای بی بند و باری جنسی در میان جمع بیشتر دامن زد. چرا که خواندن فاکتها در میان جمع، آنهم در ابعاد و زوایای مختلف، قدرت تخیل و فانتزی را در ذهن دیگران فعال کرده و همین خود باعث باز شدن ذهن افراد و ترویج و «فسق و فجور» میشد. این واژه «فسق و فجور» را من خودم از زبان رجوی شنیده بودم. در نوار ویدئویی که برای افراد برگشته از خارج کشور گذاشته بودند. یک بار من برای پیگیری موردی به دفتر ستاد مرکز رفته بودم، به طور اتقاقی در پشت درب اتاقی که نوار ویدئوئی رجوی را برای آن افراد گذاشته بودند، لحظه ای در پشت درب درنگ نمودم و شنیدم که صدای رجوی میاید و به مخاطبین خود میگفت که خجالت نمیکشید؟ تمام سازمان را «فسق و فجور» فرا گرفته. با شنیدن این جمله از رهبر، شوکه شده و برای همیشه این جمله در ذهن من ثبت شد.
نمونه فاکتهایی که در نشست های دسته جمعی یکانی یا قرارگاهی خوانده میشد (البته با خیلی احتیاط و رعایت بعضی شئونات عمومی و..)
وقتی خرگوشها را دیدم که بچه آورده اند، لحظه داشتم که کاش من هم خرگوش بودم.
وقتی مرغها و خروس را دیدم که خروس سوار مرغ شده بود، لحظه <جیم> داشتم.
وقتی مرغ عشقها را دیدم که با هم بازی میکنند، لحظه <جیم> داشتم.
وقتی کبوترها را دیدم که در داخل لانه با هم بازی میکنند، گفتم خدایا ما از این کبوترها هم کمتریم؟
وقتی گربه ها را دیدم در داخل جوی آب زیر درختان جفتگیری میکنند، لحظه <جیم> داشتم.
وقتی دو تا پشه را دیدم که سوار هم شده اند، لحظه <ج> داشتم.
وقتی قرآن می خواندم و در خیلی موارد به جفت و تک اشاره می کرد، میگفتم که خدا هم <ج> دارد.
وقتی طبیعت را نگاه میکردم که همه چیز با هم جفت هستند، مثل کبوترها- گنجشکها- پرستوها – و گربه ها و.... میگفتم که پس ما چرا نیستیم؟
لازم به گفتن است که برای هر کدام از این فاکتها که هر کس می خواند، فحش و فضیحت و بد بیراه و تف انداختن بود که نثارش می شد و دفتر عملیات جاری و گاها صندلی و.. به طرفش پرتاب می کردند.
معروف بود که علی نور، یکی از اسرای جنگی که فرد بسیار ساده و زحمت کشی بود، یک روز در نشست محمود قائم شهر که به مناسبت ولادت حضرت علی(ع) نشستی برگزار کرده بوده، علی نور بلند شده و از محمود قائم شهر پرسیده بود که برادر محمود، این برادر علی و خواهر فاطمه کی ازدواج کرده اند؟ منظور علی نور، حضرت علی و حضرت فاطمه بود. افراد حاضر در سالن هم به شدت به خنده افتاده و نشست به هم خورده بود. علی نور هم کوتاه نمی آمده تا اینکه محمود قائم شهر سر او داد کشیده و او را سرکوب کرده بود. خلاصه علی نور هم بدین صورت مخالفت و نارضایتی خود از انقلاب ایدئولوژیک را ابراز کرد و کفر و باطل و خلاف شرع بودن انقلاب را مطرح کرده بود.
این نمونه برای تنوع بود چون گزارش طولانی شده بود مطرح کردم و از این نمونه ها بسیار زیاد است.
به صورت منظم و طبق روال معمول، گزارشهای رزمندگان هر یکان جمع بندی شده و به بالا منتقل شده و رهبر متوجه شده بود که عمود خیمه نظام در حال سقوط و کل شعبده بازی انقلاب ایدئولوژیک در معرض خطر قرار گرفته و هرچه زودتر بایستی که چشم فتنه را در آورد. اینطور بود که دستور جمع کردن باغ وحشها و قتل حیوانات خاطی که برخلاق قانون، کشتی انقلاب مریم را سوراخ کرده بودند صادر شد.
نابود سازی حیوانات نیز طی یک عملیات مخفی انجام شده و از رزمندگان پوشیده نگه داشته شد.
از آنجا که این کار را بطور واقعی نمی توانستند بدون مقدمه و سریع انجام دهند، می بایست که مثل همه دسیسه هایشان، از قبل، زمینه سازی و بهانه ای در میان جمع بیاورند و سپس به کار خود مشروعیت بدهند. یادم هست که برای اولین بار مسئول باغ وحش قرارگاه ما، ب-ا در نشست مطرح کرد که مار چند تا از خرگوشها را گزیده است و تعدادی مرده اند. بعد کم کم متوجه شدیم که دیگر به باغ وحش و حیوانات آن رسیدگی نمیشود. در یکان ما مسئولیت کامل رسیدگی به باغ وحش و حیوانات با ب- ا بود. در حالی که او در گذشته اغلب وقتش در آنجا بود، دیگر برای رسیدگی به حیوانات کمتر به آنجا می رفت.
روزهای بعد دیدیم که درب قفسهای پرنده ها هم باز و پرنده ها در میان گرمای زیاد اشرف به اطراف پراکنده شده اند و از آنجا که توان انطباق با شرایط را نداشتند، هر روز لاشه چند پرنده در اطراف سالن غذا خوری پیدا میشد.
مرغها و خروسها هم گم و گور شدند. یک روز دیدیم که حسین ابریشمچی (کاظم) تعدادی نزدیک به 20عدد مرغ رنگی و خانگی متعلق به باغ وحش قرارگاه خودش را به سالن ما آورده و به نفر صنفی داده و می گوید که سر همه را ببر و بده بچه ها بخورند. بعد متوجه شدیم که مرغ های قرارگاه ما را هم به قرارگاه دیگری داده اند. برای مدتها ما کبوترهای رها شده را در بالای بام و اطراف سالن میدیدیم. بدین صورت آتش انقلاب ایدئولوژیک گریبان حیوانات باغ وحش را هم گرفت و داستان غم انگیز حیوانات نگون بخت هم بدین صورت به پایان رسید و همه باغ وحشها برچیده شدند.
برخی فاکتهای متفرقه در مورد بحثهای انقلاب ایدئولوژیک
- برای ذوب شدن در رهبری بایستی که همه چیز خود را نثار کنید.
- شما با او هویت و شخصیت میگیرید.
- شما همه تان پَر کاه هستید. شما هیچی نیستید، یعنی شما هیچی هستید، شما پشه هستید، شما همه فشنگ انقلاب هستید.
- شما که مجاهدین پیروزی نیستید، مجاهدین پیروزی، آن طرف مرزها هستند.
- جان و مال و خون و نفس شما متعلق به رهبری است. برای همین منظور از همه امضاء خون و نفس میگرفتند.
- حتی خواب شما هم متعلق به رهبری است و باید بیائید و خوابهای خود را برای رهبری بنویسید. در این مورد مهدی ابریشمچی با حرارت و تهاجمی میگفت که بله این مدار بالای حل شدگی در رهبری است و هر کسی بدان نائل نخواهد شد. (راست می گفت! مثل حل شدگی خودش که همسر خود را با یک دختر 18 ساله عوض کرد. او برای «حل شدن در رهبر» همسرش را با لعیا خیابانی، خواهر سردار خیابانی عوض کرد. رجوی می گفت موسی قبل از شهادتش مسئولیت خواهرانش را به من سپرده است.)
و...
سیر انحطاط اخلاقی و سازمانی و .. . را میبینید؟
آنچه که در بالا آمد واقعیت آنچیزی است که رجوی آن را «مبارزه» بر علیه رژیم می نامد. برای سالیان طولانی ما را در دوزخی به نام اشرف سرگرم و درگیر این مسائل کردند. من سعی کردم تنها برخی فاکت ها را به قلم بکِشم. امیدورام دوستان دیگری هم پیدا شوند که گزارش این وقایع به مردم را تکمیل کنند. شاید برای خیلی ها قبولش سخت باشد و معلوم نیست باید خندید یا گریست؟ اما این کابوسی است که همچنان ادامه دارد...
دهم تیر ماه 1393
|
تخریب و تکه تکه کردن سیاسی عراق. به سوی ایجاد خلافت اسلامی مورد حمایت آمریکا: میشل چوسودوفسکسی٬ برگردان: آمادور نویدی
تخریب و تکه تکه کردن سیاسی عراق. به سوی ایجاد خلافت اسلامی مورد حمایت آمریکا: میشل چوسودوفسکسی٬ برگردان: آمادور نویدی
تخریب و تکه تکه کردن سیاسی عراق . به سوی ایجاد خلافت اسلامی مورد حمایت آمریکا
نوشته: پروفسور میشل چوسودوفسکسی
برگردان: آمادور نویدی
دولت اسلامی عراق و شام(داعش): ابزار ائتلاف نظامی غرب
رسانه های غربی دریک نغمه سرایی هم آهنگ٬ درگیری دولت اسلامی عراق وشام (داعش) علیه نیروهای نظامی دولت مالکی را «جنگ داخلی» توصیف کرده اند.
(دولت اسلامی عراق و شام٬ با نامهای دیگری همچون دولت اسلامی عراق و شرق مدیترانه یا دولت اسلامی عراق و سوریه شناخته میشود).
معمولا این درگیری را «جنگ فرقه ای» بین سنی و شیعه رادیکال توصیف میکنند بدون اینکه گفته شود«چه کسی پشت این جناح های گوناگون ست»٬. آنچه در خطرست٬ دستور کار با دقت در صحنه ظاهر شده اطلاعاتی نظامی آمریکا ست .
آنچه که از زمان اوج جنگ شوروی- افغانستان شناخته شده و مستند ست٬ استفاده آمریکا و ناتو در درگیری های متعدد از اشخاص مرتبط با القاعده بعنوان «دارایی اطلاعاتی» ست. در سوریه٬ شورشیان جبهه النصره و داعش پیاده نظام ائتلاف نظامی غرب ست که در کنترل استخدام و آموزش نیروهای شبه نظامی نظارت میکند.
وابستگان القاعده ای دولت اسلامی عراق در آوریل سال ۲۰۱۳ دوباره با نام و مخفف های دیگری٬ معمولا داعش ظاهر شدند. تشکیل یک نهاد تروریستی در هردو کشور عراق و سوریه بخشی از دستور کار/برنامه اطلاعاتی آمریکا بود. این برنامه پاسخی بود به اهداف ژئوپولیتکی. این برنامه نیز همزمان بود با پیشرفت نیروهای دولت سوریه علیه شورشیان در سوریه و شکست هر دو ارتش آزاد سوریه و «اپوزیسیون» مختلف تیپ های تروریستی مورد حمایت آمریکا .
این تصمیم واشنگتن برای حمایت(مخفیانه) خود بنفع یک نهاد تروریستی گرفته شد که در هر دو کشور سوریه و عراق کار کند که پایگاه های لجستیکی دارد. پروژه خلافت سنی دولت عراق و شام همزمان با برنامه دراز مدت آمریکا برای تقسم هر دو کشور عراق و سوریه به سه منطقه جداگانه ست: یک خلافت اسلامی سنی٬ یک جمهوری شیعه عربی٬ و یک جمهوری کردستان.
در حالی که دولت(پروکسی آمریکا) در بغداد سیستم سلاح های پیشرفته آمریکا از جمله جت جنگنده فانتوم(اف ۱۶) از لاکهید مارتین میخرد٬ داعش- که با نیروهای دولت عراق میجنگد- بطور مخفیانه توسط سازمانهای اطلاعاتی غربی حمایت میشود. هدف یک جنگ داخلی مهندسی شده در عراق ست٬ که هر دو طرف درگیر جنگ٬ بطور غیر مستقیم توسط آمریکا و ناتو کنترل میشوند.
سناریو٬ مسلح و تجهیز هر دو طرف٬ با تأمین سیستم های پیشرفته تسلیحاتی ست تا«باهم بجنگند».
آمریکا و ناتو در استخدام٬ آموزش و تأمین مالی جوخه های مرگ داعش در هر دو کشور عراق و سوریه درگیر ند. داعش از طریق کانال های غیرمستقیم در ارتباط با سازمانهای اطلاعاتی غرب عمل میکند. در عوض داعش با گزارش ٬ در باره شورشیان سوریه٬ نیروهای ویژه غربی و مزدوران ادغامی همکاری میکند.
حمایت مخفیانه آمریکا و ناتو به داعش از طریق متحدان ثابت قدم آمریکا: قطر و عربستان سعودی هدایت میشود. طبق دیلی اکسپرس لندن:« پول و سلاح آنها توسط قطر و عربستان سعودی عرضه شده است».
« غرب از گروه های شورشی که به داعش و دیگر شبه نظامیان القاعده تبدیل شده اند٬ از طریق متحدانی مثل عربستان سعودی و قطر حمایت کرده٬ و میکند».(دیلی تلگراف٬ ۱۲ ژوئن٬۲۰۱۴)
در حالی که رسانه های غربی قبول میکنند که دولت نخست وزیر مالکی٬ عربستان سعودی و قطر را به حمایت از داعش محکوم کرده ست٬ ولی مطلقا از ذکر اینکه هر دو٬ دوحه و ریاض به نمایندگی و در ارتباط نزدیک با واشنگتن اقدام میکنند٬ خود داری کرده اند.
زیر پرچم یک جنگ داخلی٬ یک جنگ مخفی تجاوزکارانه جریان دارد که اساسا به تخریب بیشتر تمام کشور(عراق- م)٬ نهادها٬ و اقتصاد آن منجر میشود. عملیات مخفی بخشی از یک دستور کار اطلاعاتی ٬ یک پروسه مهندسی شده ست که شامل تبدیل عراق به یک منطقه باز ست.
در همین حال٬ افکار عمومی را به خطر رویارویی بین شیعه و سنی رهبری میکنند.
اشکال غیرمتعارف جنگ جایگزین اشغال نظامی عراق شده است. واقعیات مدفون شده اند. در یک طنز تلخ٬ کشور متجاوز بعنوان نجات دهنده «عراق مستقل» به تصویر کشیده شده است.
آمریکا و ناتو با حمایت از دولت مالکی و همچنین شورشیان داعش٬ بین شیعه و سنی یک «جنگ داخلی» برانگیخته اند.
تجزیه عراق همراه با خطوط فرقه ای در امتداد سیاست دیرینه آمریکا و متحدان او ست (اسرائیل٬ سعودی٬ قطر٬ ترکیه- م).(لطفا به نقشه زیر نگاه کنید)
منبع: اکونومیست
«حمایت از هر دو طرف»
«جنگ علیه تروریسم» شامل ایجاد نهادهای تروریستی القاعده بعنوان بخشی از عملیات اطلاعاتی٬ همچنین نیز آمدن به نجات دولتهایی میشود که اهداف شورشیان تروریستی هستند. این روند زیر پرچم مبارزه با تروریسم پیگیری میشود. این روند بهانه ای برای مداخله (نظامی- م) فراهم میکند.
داعش یک پروژه تأسیس خلافت دولت اسلامی سنی است. این پروژه جمعیت سنی عراق نیست که بطور گسترده متعهد به اشکال دولتهای سکولار باشد. پروژه خلافت(اسلامی- م) بخشی از دستور کار عملیات اطلاعاتی آمریکا ست.
در پاسخ به پیشرفت شورشیان داعش٬ پیش بینی میشود واشنگتن بعنوان مبارزه با تروریسم از عملیات ضد تروریستی بمباران هوایی و حملات پمپاد(هواپیمای بدون سرنشین- م) در پشتیبانی از دولت عراق استفاده کند. این همه برای کار خیر ست: مبارزه با تروریستها٬ البته بدون این تصدیق که تروریستها «سربازان پیاده نظام» ائتلاف نظامی غرب ند.
نیازی به گفتن ندارد که این تحولات نه فقط به بی ثباتی عراق کمک میکند٬ بلکه همچنین جنبش مقاومت عراق را٬ که یکی از اهداف اصلی آمریکا و ناتو ست تضعیف میکند.
خلافت اسلامی بطور مخفیانه در همآهنگی با سازمانهای اطلاعاتی عربستان سعودی٬ قطر و ترکیه با حمایت سی آی ای(سیا) ست. اسرائیل نیز در انتقال کمک به هر دو شورشیان القاعده در سوریه (خارج از بلندیهای جولان) و همچنین به جنبش کردهای جدایی طلب در سوریه و عراق درگیر ست.
در سطح گسترده تر٬ «جنگ جهانی علیه تروریسم» شامل منطق تغییر ناپذیر و اهریمنی ست: هر دو طرف- یعنی تروریست ها و دولت- توسط همان بازیگزان ارتشی و اطلاعاتی٬ یعنی آمریکا و ناتو حمایت میشوند.
این الگو وضعیت فعلی عراق٬ ساختار «حمایت از هر دو طرف» را با توجه به درگیری فرقه ای مهندسی شده که بارها و بارها در کشورهای متعدد اجرا شده٬ شرح میدهد. شورش یکپارچه توسط عوامل القاعده(و حمایت اطلاعاتی غرب) در شمار زیادی از کشورها از جمله یمن٬ لیبی٬ نیجریه٬ سومالی٬ مالی٬ جمهوری آفریقای مرکزی٬ پاکستان غالب شده است. نتیجه نهایی٬ بی ثبات کردن دولتهای ملی مستقل و تبدیل کشورها به مناطق باز(به نمایندگی از باصطلاح سرمایه گذاران خارجی) ست.
وجود نیروهای تروریستی٬ بهانه ای برای دخالت بشر دوستانه (برای مثال: در مالی٬ نیجریه یا جمهوری آفریقای مرکزی) ست. با این حال٬ نیروهای تروریستی بدون حمایت مخفیانه آمریکا و ناتو نمیتوانند وجود داشته باشند.
تسخیر موضل: حمایت مخفیانه آمریکا و ناتو از داعش
درموصل چیزی غیر معمولی اتفاق افتاد که اکیدا با واژه های نظامی نمیتوان آن را توضیح داد.
در روز ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴ ٬ نیروهای شورشی داعش (طبق گزارشات خبری) شهر موصل٬ دومین شهر بزرگ عراق را با جمعیت بیش از یک میلیون تسخیر کرد. در حالی که طبق گفته دولت اوباما٬ این تحولات «غیر منتظره» بود٬ ولی برای پنتاگون و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا٬ که نه فقط سلاح٬ کمکهای لجستیکی و مالی به داعش ارائه میدادند٬ بلکه همچنین در پشت پرده همآهنگ عمل میکردند٬ حمله داعش به شهر موصل تدارک دیده شده بود.
در حالی که داعش در مقایسه با تشکیلات دیگر القاعده یک ارتش شورشی منظم و مجهز خوب ست٬ قادر به «تسخیر» موصل نبود. کاملا برعکس: نیروهای عراقی که به مراتب بیشتر از شورشیان بودند٬ مجهز به پیشرفته ترین سیستم های تسلیحاتی بودند که میتوانستند از پیشروی شورشیان داعش جلوگیری نماید.
طبق گزارش ها٬ نیروهای دولتی در موصل ۳۰۰۰۰ نفر در مقابل ۱۰۰۰ شورشی داعش بودند. ارتش عراق تصمیم به مداخله نکردن گرفت. رسانه ها بدون مدرک شرح میدهند که تصمیم نیروهای مسلح عراق برای مداخله نکردن با فرار خود جوش توده ای توصیف میشود.
مقامات عراقی به گاردین گفتند که دو بخش از سربازان عراقی- تقریبا ۳۰۰۰۰ نفر- به سادگی در برابر حمله فقط ۸۰۰ نفر شورشی عقب نشینی کرد و پا به فرار گذاشت. روز چهارشنبه٬ افراط گرایان داعش که آزادانه در خیابان های موصل پرسه میزدند٬ آشکارا از اینکه دومین شهر بزرگ عراق رابسهولت پس از سه روز جنگ پراکنده گرفته بودند شگفت زده شده بودند.(گاردین٬ ۱۲ ژوئن٬ ۲۰۱۴. تأکید از نویسنده)
گزارش اشاره به این واقیعت میکند که فرماندهان نظامی عراق صمیمانه با شورشیان سنی تحت رهبری داعش که تا حد زیادی سنی هستند احساس همدردی کردند:
فراریان٬ فرماندهان خود را به بزدلی و خیانت متهم میکنند٬ و میگویند ژنرال ها شهر موصل را به شورشیان سنی٬ به آنهایی که روابط فرقه ای و تاریخی مشترک دارند «تحویل داد».(دیلی تلگراف٬ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴)
این گزارش گمراه کننده است. فرماندهان ارشد تا حد زیادی شیعه تند رو بودند. فرار بالفعل زمانی رخ داد که ساختار فرماندهی سقوط کرد و فرماندهان ارشد نظامی (شیعه) شهر را ترک کرده بودند.
آن چیزی که مهم است درک شود٬ این ست که هر دو طرف٬ یعنی نیروهای منظم عراق و ارتش شورشیان داعش توسط آمریکا و ناتو حمایت شده اند. مشاوران نظامی آمریکایی از جمله نیروهایی ویژه از شرکتهای محافظ خصوصی در مناطق موصل با نیروهای نظامی منظم عراق مشغول کار ند. در عوض٬ نیروهای ویژه غربی یا مزدوران درون داعش(به نمایندگی از قرارداد با سیا یا پنتاگون) با آمریکا و ناتو (برای مثال: از طریق تلفن های ماهواره ای) در ارتباط هستند.
تحت این شرایط٬ نیروهای اطلاعاتی آمریکا٬ با ارتباطات روزمره٬ هماهنگی٬ تدارکات و تبادل اطلاعات بین مراکز فرماندهی نظامی آمریکا و ناتو٬ از طریق مشاوران نظامی یا پیمانکاران نظامی خصوصی که بر زمین در موصل به ارتش عراق اختصاص داده شده و نیروهای ویژه غربی متصل به تیپ داعش بیش از حد درگیر شده اند. نیروهای ویژه غربی که بطور مخفیانه درون داعش عمل میکنند احتمالا از طریق یک شرکت حفاظتی خصوصی در قرارداد با آمریکا و ناتو اعزام شده اند.
عکس از یاسر الخدر- رویترز
در این راستا٬ بنظر میرسد تسخیر موصل یک عملیات با دقت مهندسی شده و از قبل بخوبی طراحی شده بود٬ با این استثنی که چند درگیری کوچک٬ و هیچ جنگی صورت نگرفت.
تمام بخش های ارتش عراق- با سیستم های تسلیحاتی پیشرفته آموزش دیده شده و در دسترس خود- میتوانست به آسانی شورشیان داعش را به عقب برگرداند. گزارش ها حاکی از آن است که آنها(سربازان عراقی) توسط فرماندهان خود دستور داده شده بودند که مداخله نکنند. طبق شاهدان٬ «حتی یک گلوله هم شلیک نشد».
نیروهایی که در موصل بودند فرار کرده اند- بعضی از آنها با ازدحام داعش به شهر٬ لباس نظامی خود را از تن در آورده و پست خود را رها کرده اند.
پس از آنکه سربازان عراقی و پلیس در تلاش قبل از پیشروی شبه نظامیان٬ ظاهرا از پست خود فرار کرده و لباس نظامی خود را دور انداختند٬
جنگجویان داعش٬ و شاخه ای از القاعده٬ تمام کرانه غربی شهر را در شب تصرف کردند.
. http://hotair.com/archives/2014/06/10/mosul-falls-to-al-qaeda-as-us-trained-security-forces-flee/
یک نیروی شورشی هزار نفره یک شهر بیش از یک میلیونی را تصرف میکند؟ اگر دانش قبلی که ارتش(۳۰۰۰۰ نفر قوی) عراقی تحت کنترل آمریکا مداخله نخواهد کرد نبود٬ عملیات موصل میتوانست شورشیان را با خاک یکسان و نابود کند.
چه کسی پشت تصمیم اجازه به تروریست ها جهت کنترل موصل بود؟ چه کسی به تروریست ها «چراغ سبز» نشان داد؟
آیا فرماندهان ارشد عراقی به دستور مشاوران نظامی غربی خود شهرموصل را به تروریست های داعش تحویل دادند؟ آیا آنها همکاری کرده اند؟
آیا تحویل دادن شهر موصل به داعش بخشی از دستور کار سازمانهای اطلاعاتی آمریکا بود؟
آیا فرماندهان نظامی عراقی را شست و شوی مغزی داده یا خریده بودند تا اجازه دهند که شهرموصل بدست شورشیان داعش بیفتد٬ بدون اینکه «یک گلوله هم شلیک شود»؟
ژنرال شیعه مهدی صباح القراوی که مسئول بخش ارتش موصل بود٬ «شهر را ترک کرده بود». القراوی دست در دستکش با ارتش آمریکا کار کرده است. او فرماندهی موصل را از سرهنگ اسکات مک کین در سپتامبر ۲۰۱۱ در دست گرفت. آیا او توسط همتای آمریکایی خود دستور داشت که پست خود رها کند و تصمیم به همکاری گرفته بود؟
سرهنگ اسکات مک کین از ارتش آمریکا(سمت راست)٬ فرمانده توصیه ۴ و معاون تیپ ۱بخش زرهی٬ در حال گفتگو با پلیس عراقی(سمت چپ) سرلشکر مهدی صباح القراوی٬ پس از مراسم انتقال قدرت در ۴ سپتامبر٬ ۲۰۱۱.
نیروهای آمریکایی میتوانند مداخله کرده باشند. به آنها(ارتش عراق) دستور داده شده بود که اجازه دهند این اتفاق(تسخیر شهر موصل- م) صورت پذیرد. این بخشی از برنامه دقیق برای تسهیل پیشروی نیروهای شورشی داعش و تأسیس خلافت دولت اسلامی عراق و شام است.(یا تأسیس خلافت دولت اسلامی که اینروزها از طریق رسانه های غربی تبلیغ میشود- م).
به نظر میرسد که کل عملیات به دقت برگزار شده است.
اکنون بطور رسمی در موصل٬ ساختمانهای دولتی٬ پاسگاه های پلیس٬ مدارس٬ بیمارستانها٬ و غیره تحت کنترل خلافت دولت اسلامی دولت اسلامی ست. در عوض٬ داعش کنترل سخت افزارهای نظامی از جمله هلیکوپترها و تانک های رها شده نیروهای نظامی عراقی را در دست گرفته است.
آن چیزی که اتفاق می افتد٬ تأسیس یک خلافت اسلامی مورد حمایت آمریکا در کنار نابودی سریع دولت بغداد است. در همین حال٬ منطقه کردستان شمالی عملا استقلال خود را از بغداد اعلام نموده است. نیروهای شورشی پیشمرگه کرد(که مورد حمایت اسرائیل هستند)٬ کنترل شهرهای اربیل و کرکوک را در دست گرفته اند (به نقشه بالا نگاه کنید)
به روز شدن مقاله در تاریخ ۱۷ ژوئن٬ ۲۰۱۴
از زمان اتمام این مقاله٬ اطلاعاتی پدیدار شده که نقش اصلی قبایل سنی و بخشی از جنبش سابق بعث(از جمله نظامی) را در کنترل موصل ودیگر شهرهای عراق آشکار میسازد. کنترل موصل در دست چندین گروه مخالف و داعش است.
در حالی که این نیروها- که بخش مهمی از جنبش مقاومت علیه دولت مالکی میباشند- سرسختانه مخالف داعش هستند- با این همه یک «رابطه» بالقوه بین داعش و جنبش مقاومت سنی پدیدار گشته ست.
این حقیقت که آمریکا بشدت پشت داعش ست منجر به نگرانی شورای قبیله ای نشده ست: شیخ زیدان الجابیری٬ رهبر شاخه سیاسی شورای انقلابی قبیله ای٬ به اسکای نیوز/ خبرگزاری آسمان گفت که:« سازمان او به داعش بعنوان تروریست های خطرناک نگاه میکند٬ و قادر به مبارزه با آنها ست».
او گفت:«حتی این انقلاب مقدس که در موصل صورت گرفته٬ ممکن ست جنبش جهادی در آن درگیر باشد٬ اما انقلاب نماد تمام مردم عراق ست- انقلاب قبایل سنی٬ و بعضی از عناصر بعثی را باهم متحد ساخته٬ اما به آن معنی نیست که انقلاب به داعش تعلق دارد».
اما آقای جابیری٬ (در شهر عمان- پایتخت اردن)… با تهدید روشن ساخت که بدون کمک غرب٬ قبایل و داعش ممکن ست مجبور به ادغام جهت مبارزه با دشمن مشترک – دولت عراق تحت سلطه شیعه شوند.(اسکای نیوز٬ تأکید از نویسنده)
رهبر تبعیدی جنبش مقاومت خواهان «کمک غرب» از کشور متجاوز شده؟ از بیانیه بالا٬ این تصور واضح بوجود می آید که شورای انقلابی قبیله ای تصمیم مشترک با غرب گرفته و یا عامل نفوذی ست.
علاوه براین٬ در یک طنز تلخ٬ در بخشی از جنبش مقاومت سنی٬ کمکهای آمریکا و ناتو که به هر دو طرف٬ دولت مالکی و تروریستهای داعش ست- دیگر بعنوان کشور اصلی متجاوز در نظر گرفته نمیشود.
جنبش مقاومت سنی بطور گسترده٬ ایران را که به دولت مالکی کمکهای نظامی و همچنین نیروهای ویژه ارائه میدهد- بعنوان متجاوز در کنار آمریکا در نظر میگیرد.
در عوض٬ بنظر میرسد که واشنگتن برای کشاندن عمیقتر ایران در جنگ٬ تحت بهانه همکاری برای مبارزه با تروریستهای داعش شرایطی ایجاد میکند. در طول مذاکرات وین در تاریخ ۱۶ ژوئن ۲۰۱۴ ٬ مقامات آمریکایی و ایرانی توافق کردند که «برای توقف حرکت داعش با یکدیگر همکاری کنند- البته کاخ سفید تأکید کرد که به صورت هماهنگی نظامی نیست».(دبلیو اس جی)
در سر و صدای تحسین آمیز رسانه های آمریکایی اعلام کردند که: «آمریکا و ایران در جلوگیری از پیشروی داعش دارای منافع مشترکی هستند»(کریستین ساینس مونیتور٬ ۱۳ ژوين ۲۰۱۴). با دانستن اینکه داعش دست پرورده سازمانهای اطلاعاتی آمریکاست٬ توسط ائتلاف نظامی غرب تأمین مالی میشود٬ و نیروهای ویژه غربی در صفوف آنها هستند٬ یک چنین پیشنهادی مضحک ست.
آیا این یک درگیری منطقه ای جهت درگیر کردن ایران ست؟
تهران از بهانه داعش بعنوان «فرصتی» برای مداخله در عراق استفاده میکند: سازمان اطلاعاتی ایران کاملا آگاه ست که داعش یک تشکیلات تروریستی پروکسی/نیابتی از طرف غرب ست که توسط سیا کنترل میشود.
نتیجه گیری
قبل از حمله و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ هیچکدام از شورشیان القاعده ای در عراق وجود نداشتند. بعلاوه٬ القاعده ای در سوریه موجود نبود تا اینکه حمایت از شورشیان توسط آمریکا٬ ناتو و اسرائیل در مارس ۲۰۱۱ شروع شد.
داعش یک نهاد مستقل نیست. داعش محصول سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ست. داعش دارایی اطلاعاتی آمریکا٬ ابزاری ست برای جنگهای غیر متعارف.
هدف نهایی از ادامه این جنگ مهندسی شده آمریکا و ناتو از طریق داعش علیه نیروهای دولت مالکی برای بی ثبات کردن عراق بعنوان یک کشور/ دولت ملی ست. این بخشی از عملیات سازمانهای اطلاعاتی٬ یک روند مهندسی شده برای تغییر کشورها به سرزمین های جداگانه ست. تجزیه عراق در مسیر خطوط فرقه ای٬ سیاست دیرینه آمریکا و متحدان او ست.
داعش پروژه تأسیس یک خلافت دولت سنی اسلامی ست. این پروژه جمعیت سنی عراق نیست که تاریخا متعهد به یک سیستم دولت سکولار باشد. پروژه خلافت یک طرح آمریکایی ست. پیشروی نیروهای داعش برای نمایش/ آرایش حمایت گسترده جمعیت سنی علیه دولت مالکی درنظر گرفته شده است.
واشنگتن از طریق حمایت مخفیانه از داعش بر مرگ رژیم پروکسی خود در بغداد نظارت میکند. این موضوع٬ با این حال٬ جهت «تغییر رژیم»٬ یا «جایگزینی» برای رژیم مالکی درنظر گرفته نشده ست.
تقسیم عراق در مسیر خطوط قومی فرقه ای برای بیش از ده سال بر روی میز پنتاگون بوده است.
آنچه که توسط واشنگتن پیش بینی میشود سرکوب آشکار رژیم بغداد و نهادهای اصلی دولت مرکزی ست٬ که منجر به روند گسیختگی سیاسی و حذف عراق بعنوان یک کشور شده ست.
این روند گسیختگی سیاسی در عراق همراه با خطوط فرقه ای بناچار بر سوریه٬ جایی که تروریستهای مورد حمایت آمریکا و ناتو در بخشهای بزرگی شکست خورده اند تأثیر خواهد گذاشت.
بی ثباتی و پراکندگی سیاسی در سوریه نیز مد نظر ست: واشنگتن دیگر قصد ندارد بدنبال هدف محدود «تغییر رژیم» در دمشق باشد. آنچه که واشنگتن در نظر دارد تجزیه هر دو رژیم عراق و سوریه در راستای خطوط قومی فرقه ای ست.
با در نظر گرفتن اینکه ایران حامی دولت مالکی ست٬ تشکیل خلافت (اسلامی- م) ممکن ست اولین گام بسوی درگیریهای گسترده تر در خاورمیانه گردد و در واقع این اقدام آمریکا احتمال دخالت در ایران را تقویت میکند.
پیشنهاد تقسیم مجدد هر دو کشور عراق و سوریه بطور گسترده بر مبنای مدل فدراسیون یوگسلاوی (سابق – م) ست که به هفت کشور «مستقل»(صربستان٬ کرواسی٬ بوسنی و هرزگوین٬ مقدونیه(اف وای آر ام)٬ اسلوونی٬ مونته نگرو و کوزوو) تقسیم شد.
طبق گفته مهدی داریوش ناظم الرعایا٬ نقسیم عراق به سه دولت جداگانه بخشی از روند گسترده ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه است.
نقشه بالا توسط سرهنگ رالف پیترز آماده شد. این نقشه در مجله ماه ژوئن ۲۰۰۶ نیروهای مسلح انتشار یافت. پیترز یک سرهنگ باز نشسته آکادمی ملی جنگ آمریکاست.(نقشه . حق کپی سرهنگ رالف پیترز٬ ۲۰۰۶)
اگرچه این نقشه بطور رسمی منعکس کننده دکترین پنتاگون نیست٬ اما در برنامه آموزشی در دانشکده نظامی ناتو برای افسران ارشد از آن نظامی استفاده میشود.(نگاه کنید به طرح ها برای ترسیم مجدد خاورمیانه: پروژه برای «خاورمیانه جدید» توسط مهدی داریوش ناظم الرعایا٬ تحقیقات جهانی٬ نوامبر ۲۰۰۶).
درباره نویسند:
میشل چودوسوفسکی نویسنده برنده جایزه نویسندگان٬ استاد اقتصاد(بازنشستگان) دانشگاه اتاوا٬ مؤسس و مدیر مرکز تحقیقات جهانی برای تحقیقات جهانی مونترال و سر دبیر سایت تحقیقات جهانی. سی ای میباشد. او نویسنده کتاب جهانی شدن فقر و نظم نوین جهانی(۲۰۰۳) و «جنگ با تروریسم» آمریکا(۲۰۰۵) ست. آخرین عنوان کتاب او به سوی یک سناریوی جنگ جهانی سوم: خطرات جنگ هسته ای(۲۰۱۱) ست. او همچنین با دائره المعارف بریتانیکا همکاری میکند. نوشته های او در بیش از بیست زبان منتشر شده است. با او میتوان با آدرس زیر مکاتبه کرد:
crgeditor@yahoo.com
برگرفته از:
اشتراک در:
پستها (Atom)