نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ تیر ۱۷, دوشنبه

کافکا و ویژگی ددمنشانه جهان سرمایه‌داری مدرن و ناتوانی انسان


فرانتس کافکا (۳ ژوئیه، ۱۸۸۳ - ۳ ژوئن، ۱۹۲۴) یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان در قرن بیستم بود.
آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند.
مشهورترین آثار کافکا داستان کوتاه مسخ (Die Verwandlung) و رمان ناتمام قصر (Das Schloß) هستند. به فضاهای داستانی که موقعیت‌های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع‌گرایانه توصیف می‌کنند ـ فضاهایی که در داستان‌های کافکا زیاد پیش می‌آیند ـ کافکایی می‌گویند.
زندگی:
کافکا در یک خانوادهٔ آلمانی‌زبان یهودی در پراگ به دنیا آمد. در آن زمان پراگ مرکز کشور بوهم، پادشاهی‌ای متعلق به امپراتوری اتریش و مجارستان بود. او بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود و دو برادر کوچک‌تر داشت که قبل از شش سالگی فرانتس مردند و سه خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها جان باختند.
کافکا زبان آلمانی را به عنوان زبان اول آموخت، ولی زبان چکی را هم تقریباً بی‌نقص صحبت می‌کرد. همچنین با زبان و فرهنگ فرانسه نیز آشنایی داشت و یکی از رمان‌نویسان محبوبش گوستاو فلوبر بود. آموزش یهودی او به جشن تکلیف در سیزده سالگی و چهار بار در سال به کنیسه رفتن با پدرش محدود بود . کافکا در سال ۱۹۰۱ دیپلم گرفت، و سپس در دانشگاه جارلز یونیورسیتی پراگ شروع به تحصیل رشتهٔ شیمی کرد، ولی پس از دو هفته رشتهٔ خود را به حقوق تغییر داد. این رشته آیندهٔ روشن‌تری پیش پای او می‌گذاشت که سبب رضایت پدرش می‌شد و دورهٔ تحصیل آن طولانی‌تر بود که به کافکا فرصت شرکت در کلاس‌های ادبیات آلمانی و هنر را می‌داد. کافکا در پایان سال اول تحصیلش در دانشگاه با ماکس برود آشنا شد که به همراه فلیکس ولش روزنامه‌نگار ـ که او هم در رشتهٔ حقوق تحصیل می‌کرد ـ تا پایان عمر از نزدیک‌ترین دوستان او باقی ماندند. کافکا در تاریخ ۱۸ ژوئن ۱۹۰۶ با مدرک دکترای حقوق فارغ‌التحصیل شد و یک سال در دادگاه‌های شهری و جنایی به عنوان کارمند دفتری خدمت وظیفهٔ بدون حقوق خود را انجام داد.
کافکا در ۱ نوامبر ۱۹۰۷ به استخدام یک شرکت بیمهٔ ایتالیایی به نام Assicurazioni Generali درآمد و حدود یک سال به کار در آنجا ادامه داد. از نامه‌های او در این مدت برمی‌آید که از برنامهٔ ساعات کاری ـ هشت شب تا شش صبح ـ ناراضی بوده چون نوشتن را برایش سخت می‌کرده‌است. او در ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۸ استعفا داد و دو هفته بعد کار مناسب‌تری در مؤسسهٔ بیمهٔ حوادث کارگری پادشاهی بوهم پیدا کرد. او اغلب از شغلش به عنوان «کاری برای نان در آوردن» و پرداخت مخارجش یاد کرده‌است. با این وجود او هیچ‌گاه کارش را سرسری نگرفت و ترفیع‌های پی در پی نشان از پرکاری او دارد. در همین دوره او کلاه ایمنی را اختراع کرد، و در سال ۱۹۲ به دلیل کاهش تلفات جانی کارگران در صنایع آهن بوهم و رساندن آن به ۲۵ نفر در هر هزار نفر، یک مدال افتخار دریافت کرد.[۳] (همچنین وظیفهٔ تهیهٔ گزارش سالیانه نیز به او محول شد و گفته می‌شود چنان از نتیجهٔ کارش راضی بود که نسخه‌هایی از گزارش را برای خانواده و اقوامش فرستاد.) هم‌زمان کافکا به همراه دوستان نزدیکش ماکس برود و فلیکس ولش که سه نفری دایرهٔ صمیمی پراگ را تشکیل می‌دادند فعالیت‌های ادبی خود را نیز ادامه می‌داد.
در سال ۱۹۱۱ کارل هرمان همسر خواهرش اِلی، به کافکا پیشنهاد همکاری برای راه‌اندازی کارخانهٔ پنبهٔ نسوز پراگ، هرمان و شرکا را داد. کافکا در ابتدا تمایل نشان داد و بیشتر وقت آزاد خود را صرف این کار کرد.در این دوره با وجود مخالفت‌های دوستان نزدیکش از جمله ماکس برود ـ که در همهٔ کارهای دیگر از او پشتیبانی می‌کرد ـ به فعالیت‌های نمایشی تئاتر ییدیش هم علاقه‌مند شد و در این زمینه نیز کارهایی انجام داد.
کافکا در سال ۱۹۱۲ در خانهٔ دوستش ماکس برود، با فلیسه بوئر که در برلین نمایندهٔ یک شرکت ساخت دیکتافون بود آشنا شد. در پنج سال پس از این آنها نامه‌های بسیاری برای هم نوشتند و دو بار نامزد کردند. رابطهٔ‌ این دو در سال ۱۹۱۷ به پایان رسید.
کافکا در سال ۱۹۱۷ دچار سل شد و ناچار شد چندین بار در دورهٔ نقاهت به استراحت بپردازد. در طی این دوره‌ها خانواده به خصوص خواهرش اُتا مخارج او را می‌پرداختند. در این دوره، با وجود ترس کافکا از این که چه از لحاظ بدنی و چه از لحاظ روحی برای مردم نفرت‌انگیز باشد، اکثراً از ظاهر پسرانه، منظم و جدی، رفتار خونسرد و خشک و هوش نمایان او خوششان می‌آمد.
کافکا در اوائل دههٔ ۲۰ روابط نزدیکی با میلنا ینسکا نویسنده و روزنامه‌نگار هموطنش پیدا کرد. در سال ۱۹۲۳ برای فاصله گرفتن از خانواده و تمرکز بیشتر بر نوشتن، مدت کوتاهی به برلین نقل مکان کرد. آنجا با دوریا دیامانت یک معلم بیست و پنج سالهٔ کودکستان و فرزند یک خانوادهٔ یهودی سنتی ـ که آن قدر مستقل بود که گذشته‌اش در گتو را به فراموشی بسپارد ـ زندگی کرد. دوریا معشوقهٔ کافکا شد و توجه و علاقهٔ او را به تلمود جلب کرد.
عموماً اعتقاد بر این است که کافکا در سراسر زندگیش از افسردگی حاد و اضطراب رنج می‌برده‌است. او همچنین دچار میگرن، بی‌خوابی، یبوست، جوش صورت و مشکلات دیگری بود که عموماً عوارض فشار و نگرانی روحی هستند. کافکا سعی می‌کرد همهٔ اینها را با رژیم غذایی طبیعی، از قبیل گیاه‌خواری و خوردن مقادیر زیادی شیر پاستوریزه نشده (که به احتمال زیاد سبب بیماری سل او شد[۶]) برطرف کند. به هر حال بیماری سل کافکا شدت گرفت و او به پراگ بازگشت، سپس برای درمان به استراحتگاهی در وین رفت، و در سوم ژوئن ۱۹۲۴ در همان جا درگذشت. وضعیت گلوی کافکا طوری شد که غذا خوردن آن قدر برایش دردناک بود نمی‌توانست چیزی بخورد، و چون در آن زمان تزریق وریدی هنوز رواج پیدا نکرده بود راهی برای تغذیه نداشت، و بنابراین بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد. بدن او را به پراگ برگرداندند و در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۲۴ در گورستان جدید یهودی‌ها در ژیشکوف پراگ به خاک سپردند.
فعالیت‌های ادبی
کافکا در طول رندگیش فقط چند داستان کوتاه منتشر کرد که بخش کوچکی از کارهایش را تشکیل می‌دادند و هیچ‌گاه هیچ‌یک از رمان‌هایش را به پایان نرسید (به جز شاید مسخ که برخی آن را یک رمان کوتاه می‌دانند). نوشته‌های او تا پیش از مرگش چندان توجهی به خود جلب نکرد. کافکا به دوستش ماکس برود گفته بود که پس از مرگش همهٔ نوشته‌هایش را نابود کند. دوریا دیامانت معشوقهٔ او با پنهان کردن حدود ۲۰ دفترچه و ۳۵ نامهٔ کافکا، تا حدودی به وصیت کافکا عمل کرد، تا وقتی که در سال ۱۹۳۳ گشتاپو آنها را ضبط کرد. جستجو به دنبال این نوشته‌های مفقود هنوز ادامه دارد. برود بر خلاف وصیت کافکا عمل کرد و برعکس بر چاپ همهٔ کارهای کافکا که در اختیارش بود اهتمام ورزید. آثار کافکا خیلی زود توجه مردم و تحسین منتقدان را برانگیخت.
همهٔ آثار کافکا به جز چند نامه‌ای که به چکی برای میلنا ینسکا نوشته بود، به زبان آلمانی است. / ویکی پدیا
آثار
* قصر
* دیوار چین
* گروه محکومین
* مسخ
* طبیب دهکده
* امریکا
* آشکار
* نامه به فلیسه
* محاکمه
درباره کافکا نوشتة لوکاچ
برگردان: اصغر مهدی‌زادگان
فرانتس کافکا نمونة کلاسیک نویسنده مدرن است که گرفتار تشویش کور و ترس می‌باشد. وضع استثنایی او ناشی از این حقیقت است که شیوه مستقیم و روشنی را برای بیان تجربه اساسی برگزید و بدون کمک از تجربه‌های فرمالیستی این کار را انجام داد. در آثار او محتوا تعیین‌کننده شکل زیبایی‌شناختی است. به این معنی کافکا در شمار نویسندگان بزرگ رئالیست است. درواقع او یکی از نویسندگان بزرگ است، زیرا کمتر نویسنده‌ای توانسته است در توصیف تخیلی تازگی محسوسِ جهان مهارت او را داشته باشد. کیفیت اثر کافکا هرگز به اندازه امروز که اغلب نویسندگان به تجربه‌گرایی خوش‌فرم سقوط می‌کنند نظرگیر نبوده است. تاثیر کافکا تنها ناشی از صداقت پرشور او نیست -که این نیز در عصر ما بسیار کمیاب است- بلکه همچنین به دلیل روشنی موافقی است که او از جهان می‌آفریند. این است اصلی‌ترین پیروزی کافکا. کیرکه گارد می‌گفت: «هرچه‌قدر اصالت فرد بیشتر باشد، بیشتر دچار هراس است.» کافکا که در اندیشة «کیرکه گارد»ی بدیع است، این تشویش و جهان تجزیه‌شده‌ای را توصیف می‌کند که هم مکمل و هم علت آن است.
اصالت او در کشف وسایل جدید بیان نیست بلکه در بیان کاملا نافذ و دائما هراس‌انگیز دنیای آفریده‌اش و واکنش شخصیت‌های‌اش به آن است. آدرنو می‌نویسد: «آنچه انسان را شگفت‌زده می‌کند هولناکی آثار کافکا نیست، بلکه واقعی بودن آنان است.»
ویژگی ددمنشانة جهان سرمایه‌داری مدرن و ناتوانی انسان در مواجهه با آن، مضمون واقعی نوشته کافکا است. صداقت و صمیمیت او مسلما محصول نیروهای پیچیده و متضاد جامعه است. اکنون جنبه‌ای از آثار او را بررسی می‌کنم.
کافکا زمانی می‌نوشت که جامعة سرمایه‌داری، موضوع تشویش او، هنوز از اوج تکامل تاریخی خود دور بود. جهان ددمنشانه‌ای که توصیف کرد جهان به‌درستی ددمنشانه فاشیسم نبود بلکه پادشاهی هابسبورگ بود. تشویش مداوم و توصیف‌ناپذیر در این دنیای بی‌زمان و بی‌تاریخ و مبهم در هاله‌ای از فضای پراگ کاملا منعکس شده است. کافکا از وضع تاریخی خود به دو روش سود برد. از یک طرف جزئیات روایتی او از جامعة اتریش آن دوران ریشه می‌گیرد. از سوی دیگر، غیرواقعی بودن هستی انسان را که هدفش فهم آن است، می‌توان مربوط به احساس همانندی از غیرواقعی بودن و دلواپسی جامعه‌ای دانست که او می‌شناخت. یکسان‌نگری آن با وضع انسان بسیار قانع‌کننده‌تر از نگرش‌های بعدی مُلهم از دنیای ددمنشانه و ترس‌آور است که در آن با تجربه‌گرایی فرمالیستی چیزهای بسیاری را باید حذف یا مبهم بیان کرد تا آن تصویر بی‌زمان و بی‌تاریخ مطلوب از وضع بشر به‌دست آید. اما این ویژگی اگرچه دلیل تاثیر شگفت‌انگیز و قدرت ماندگار آثار کافکا است نمی‌تواند ویژگی اساسا تمثیلی آنان را بپوشاند. نیروی شگفت‌انگیز توصیف جزئیات در آثار کافکا به واقعیت فراتجربی امپریالیسم تکامل‌یافته‌ای اشاره می‌کند که اسلوب کافکا آن را در بی‌زمانی تصویر می‌کند. جزئیات در آثار کافکا مانند رئالیسم گره‌های کور زندگی فردی یا اجتماعی رابیان نمی‌کند، بلکه نمادهای مرموز فراتجربة غیرقابل فهم است. هر اندازه قدرت محرک بیشتر و ورطه عمیق‌تر باشد، شکاف تمثیلی میان معنی و هستی آشکارتر است.
برای نویسنده دشوار و پیچیده ولی ممکن است که نگرش خود را به خودش، هم نوعانش و عموما جهان عوض کند. قطعا نیروهایی که علیه او عمل می‌کنند بسیار نیرومند هستند. هیچ‌انگاری و بدبینی، ناامیدی و تشویش، سوءظن و بیزاری از خود محصول خودبه‌خودی جامعة سرمایه‌داری است که روشنفکران ناگزیر از زندگی در آن هستند. عوامل بسیاری در آموزش و پرورش و جاهای دیگر علیه او جبهه‌آرایی کرده‌اند. برای نمونه در نظر بگیرید که بدبینی برای نخبگان روشنفکر فلسفه‌ای اشرافی و ارزشمندتر است تا اعتقاد به پیشرفت انسان. یا این عقیده که فرد -دقیقا به عنوان عضوی از نخبگان- ضرورتا قربانی نیروهای تاریخی است. یا این اندیشه که پیدایی جامعة مردمی فاجعة مطلق است. اکثر روزنامه‌ها به ایجاد چنین جانبداری‌ها خدمت می‌کنند (در حقیقت این نقش آنان برای تداوم مبارزه در جنگ سرد است). گویی که برای روشنفکران داشتن عقیده‌ای جز نظرات جزمی مدرنیستی دربارة زندگی، هنر و فلسفه، بی‌ارزش است. حمایت از رئالیسم در هنر، بررسی امکانات همزیستی مسالمت‌آمیز میان ملل، کوشش برای ارزیابی بی‌طرفانه مردم‌گرایی، همه این‌ها ممکن است نویسنده را در نظر همکاران و اشخاصی که او برای ادامه حیات زندگی متکی به آنان است طرد کند. وقتی نویسنده‌ای در منزلت «سارتر» ناگزیر از تحمل چنین حمله‌هایی باشد احتمالا موقعیت برای نویسندگان جوان‌تر و کم‌مشهورتر چه‌قدر خطرناک خواهد بود.
این‌ها و بسیاری دیگر حقایق دشواری است. اما نباید فراموش کنیم که نیروهای مقابل نیرومندی، به ویژه امروزه، در فعالیت است. نویسنده‌ای که به منافع اساسی خود، ملت خود و نوع بشر به‌طور کلی توجه دارد و تصمیم می‌گیرد که علیه نیروهای مسلط بر جامعه مبارزه کند اکنون دیگر تنها نیست. هراندازه او در پژوهش‌هایش پیش‌تر رود انتخاب او محکم‌تر و احساس تنهایی‌اش کمتر خواهد بود، زیرا او خود را با نیروهایی در جهان مرتبط می‌کند که روزی حاکم خواهند شد.
دورانی که در طول آن فاشیسم به قدرت رسید، مانند دوران حاکمیت فاشیست‌ها و دوران جنگ سرد بعد از آن برای رشد رئالیسم انتقادی اصلا مناسب نبود. با این همه، کارهای عالی‌ای در این دوران انجام گرفت، نه ترور فیزیکی و نه فشار فکری هیچ یک موفق به جلوگیری از آن نشدند. همواره نویسندگان رئالیست انتقادی بوده‌اند که با جنگ در شکل‌های سرد و گرم آن و نابودی هنر و فرهنگ مخالفت کرده‌اند. آثار هنری برجسته‌ای که در طول این مبارزه پدید آمد کم نبوده‌ان

طبيعت ضد مشارکتی طرح "جراحی بزرگ" اقتصادی


*در کل بحثی که بر سر جراحی اقتصادی در ايران درگرفته است تا بخواهی مدعی جراح وجود دارد, اما احدی را نمی توانيد به نمايندگی از کسانی که قرار است مورد جراحی قرار بگيرند پيدا کنيد که صدايش از تريبون های رسمی و رسانه های مجاز کمترين بازتابی داشته باشد.
روشنگری: انکار نمی توان کرد که از زمان اعلام طرح "جراحی بزرگ اقتصادی" از سوی دولت احمدی نژاد و در واقع همان شوک تراپی, جنب و جوشی در ميان دسته ها و گروهبندی های مختلف رژيم و "کارشناسان" و "نخبگان" همسو با آنها و رسانه های خبری شان درگرفته است. بخشی از منتقدان دولت فعلی که معتقدند احمدی نژاد با طرح نقدی کردن رايانه ها هدف سياسی و گروهی خود را پی گرفته و در واقع خريد رای در انتخابات سال آينده رياست جمهوری را دنبال می کند, دائما هشدار می دهند که : "اجرايى نمودن آن.. بسيار نگران‌كننده و ريسك‌آفرين است" و رئيس‌ جمهور.. بايد فراموش نكند كه تا پايان كار اين دولت قريب به يك سال باقى مانده است. در حالى كه آثار متربت بر تصميم ايشان كل پيكره نظام سياسى و اقتصادى كشور را در بر مي‌گيرد و عملا‌ اجراى اين سياست‌ها به عهده دولت‌هاى آتى مي‌افتد، اين كار نمي‌تواند چندان اخلا‌قى تصور شود....جز آنكه احمدي‌نژاد آنقدر به خود مطمئن باشد كه در دور دوم رياست ‌جمهورى خويش اين ردا بر دوش او خواهد ماند؟" (به نقل از سرمقاله اعتماد ملی 17 تير). اين گروهها حرفشان اين است که اين طرح بعد از انتخابات آينده اجرايی شود. در واقع در محتوی طرح اختلاف اصولی با احمدی نژاد ندارند, فقط خواستار آن هستند که با توجه به وجود توافق عمومی در درون دسته بندی های رژيم نسبت به "جراحی" اقتصاد ايران, مجری آن خودشان باشند و اين امکان ندارد مگر اين که اول بخت خود را برای فتح قوه مجريه بيازمايند. اين ميان مجلس برای اين که از قافله عقب نماند, در جلسه علنی 17 تير با 180 راى موافق، 34 راى مخالف و 7 راى ممتنع به تشکيل يک کميسيون ويژه برای بررسی طرح تحول اقتصادی رای داد. 100 تن از کسانی که رسانه های رژيم از آنها به عنوان "اساتيد اقتصاد دانشگاهها" و "اقتصاد دانان" نام می برند, در جلسه ای سه ساعته با احمدی نژاد و چند از ورزايش به بحث و اظهار نظر در باره محورهای طرح "جراحی اقتصادی" دولت پرداختند. "دقت در چگونگى هدفمند كردن يارانه‌ها به عنوان امرى حساس و ظريف، عجله نكردن در اجراى اصلاحات ساختاري، استفاده از پتانسيل‌هاى علمى كشور در عرصه اقتصاد، حذف يا ادغام نهادها و ارگان‌هاى موازي، شناسايى و اصلاح برخى قوانين متناقض، شناسايى اولويت‌ها، مشاركت دادن دانشجويان دكترا و كارشناسى ارشد در ترسيم و اجراى طرح، كنترل و مبارزه با فساد، توجه به اقتصاد اسلامي، توانمندسازى بخش خصوصى و بهره‌گيرى از مشاوران قوى اقتصادى از سوى رييس‌ جمهور، از جمله پيشنهادها و مواردى بود كه در اين نشست توسط شمارى از اساتيد و صاحب ‌نظران مطرح شد." (گزارش روزنامه دنيای اقتصاد مورخ 17 تير). گزارش ديگری که در همين زمينه از سوی روزنامه "آفتاب يزد" انتشار يافته نشان می دهد که مجموع مواضع سخنرانان در نشست با دولتی ها را به سهولت می توان به دو دسته بزرگ انتفاعی, نقد, مشخص و غيرانتقاعی, نسيه و کلی تقسيم کرد. نقدترين, مشخص ترين و انتفاعی ترين نظری که از سوی "اقتصاددانان" مطرح شد: "تشكيل كارگروه دائمى از اقتصاددانان به صورت تمام وقت بود، (تا) همان گونه كه در همه جاى دنيا رسم است، رئيس دولت از يك گروه متخصص اقتصاد مستقل و هماهنگ براى سياست گذارى ها استفاده مي‌كند، در كشور ما نيز چنين گروهى تشكيل شود." (روزنامه آفتاب يزد مورخ 17 تير) معنای اين پيشنهاد هم مشخص است: صرفنظر از اين که چه اقشار و لايه هايی در چه سطحی و بر اساس کدام رشته اولويت ها بايد شلاق آزادسازی قيمت ها بر پيکرشان فرود آيد, دولت "مهرورز" بهتر است قبل از آن سهم آقايان "اقتصاددان" را "دائمی" و "تمام وقت" بدهد و دست شان را به کار بند کند و آنها را به بازی بگيرد و سر کيسه دلارهای نفتی را برای آنها شل کند تا از شر غرولندهای شبه علمی دائمی آنها در باره راهکارهايش در امان بماند و دائما انگ نخورد که "پتانسيل علمی کشور" را ناديده گرفته است! طبيعت ضد مشارکتی, ضد مردمی, و عميقا واپس گرايانه طرح "جراحی بزرگ" نيک که نظر کنيم, نه آنها که خواستار تعويق يک ساله طرح "جراحی" اقتصادی برای آزمون بخت خود در انتخابات بعدی رياست جمهوری هستند, نه آنها که کميسيون ويژه تشکيل داده اند, و نه آنها که به نام اقتصاددان به جلسه دولتی ها دعوت شده اند, و نه خود دولت و وزرا و مشاورانش هيچ کدام نماينده آن لايه ها و قشرهای اجتماعی که چوب آزادسازی قيمت ها بر پيکرهايشان وارد می آيد نيستند. اين ها لايه های مختلف حکومتگران و حواشی آنها هستند که در ميان خود بر سر مصالح و منافع اخص گروهی و باندی و فردی شان دست و پا می زنند. در کل بحثی که بر سر جراحی اقتصادی در ايران درگرفته است تا بخواهی مدعی جراح وجود دارد, اما احدی را نمی توانيد به نمايندگی از کسانی که قرار است مورد جراحی قرار بگيرند پيدا کنيد که صدايش از تريبون های رسمی و رسانه های مجاز کمترين بازتابی داشته باشد. برای درک طبيعت ضد مشارکتی, ضد مردمی, و عميقا واپس گرايانه طرح "جراحی بزرگ" دولت احمدی نژاد همين بس که بحث در باره آن اکنون در حالی جريان يافته است که اصلی ترين تاثيرگيرندگان اين طرح چنان ظالمانه و وحشيانه سرکوب و لگدمال شده اند که حتی نمايندگی های شناخته شده و نام آشنا برای عموم و رسانه های پرمخاطب ندارند چه رسد به اين که جايی, مکانی و ظرفی رسمی برای ديدگاهها و عقايد و طرح هايشان لحاظ شود. بحث در باره مختصات, آهنگ, ويژگی ها, ساختار درونی, و چند و چون شوک تراپی و "جراحی" اقتصادی, به زشت ترين شکلی در ميان "بالايی ها" جريان دارد و اين "بالايی ها" به خاطر کوته بينی ذاتی شان که اثر مستقيم ارتباط با قدرت فاسد و ظالم و استعمال آن است, ظاهرا حتی متوجه کراهت نفرت بار نقض فاحش حقوق تاثيرگيرندگان اصلی طرح هايشان هم نيستند.

راديو چه بايد کرد؟



دنباله۰۰۰