نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

گزارش تصویری از راهپیمایی مردم سنندج در اعتراض به اعدام

گزارش تصویری از راهپیمایی مردم سنندج در اعتراض به اعدام

فعالان در تبعید: روز شنبه 25 آبان، دهها نفر از مردم سنندج دراعتراض به اعدام زندانيان سياسي كرد و بلوچ با در دست گرفتن پلاکاردهای اعتراضی، اقدام به راهپیمایی کردند.بنا بر اطلاع “کمپین صلح فعالان در تبعید”، ده ها نفر از مردم سنندج در راهپیمایی روز شنبه که از سه راه نمكي شروع و به سمت بازار ميوه فروشان (پشت پاساژ آشنا) ادامه یافت، با سر دادن شعارهایی چون “زنداني سياسي آزاد بايد گردد” ، “نه به اعدام – آري به زندگي” ؛ اعتراض خود را به اعدام و بازداشتهای اخیر در جمهوری اسلامی ایران، اعلام کردند.
بنا بر گزارش شاهدان عینی به این کمپین، جمعیت رو به افزایش معترضان که با در دست گرفتن پلاکاردهایی با مظنون اعتراض به اعدام در حرکت بودند، با دخالت پلیس و نیروهای امنیتی خاتمه یافت.
هنوز گزارشی از بازداشت احتمالی در این راهپیمایی در دست نیست.
تصاویر زیر مربوط به راهپیمایی روز شنبه در سنندج میباشد:
5
سنندج3
 سنندج2
سنندج5
سنندج4
تظاهرات سنندج امروزشنبه25آبان92-1

رازهای سربه مهر تجاوزهای پیش از اعدام ننده‌ترین‌ها نیست!


رازهای سربه مهر تجاوزهای پیش از اعدام ننده‌ترین‌ها نیست!


«"مادر نعیمی" در حالی که ناله می‌کرد می‌گفت برای خودم ناراحت نیستم برای دخترانی ناراحتم که پیش از اعدام، به آن‌ها تجاوز می‌کنند و بعد می‌کشند. او  از افرادی بود که در زندان دختران باکره‌ای را می‌شناخت که پیش از اعدام به آن‌ها تجاوز شده بود. چند هفته بعد، "مادر نعیمی" به دلیل همکاری نکردن با لاجوردی [رییس پیشین زندان اوین]، به جوخه اعدام سپرده شد.»
این جمله‌ها بخشی از سخنان «شیرین نریمان»، از هواداران مجاهدین خلق، درباره هم‌بند پیشین خود، «اکرم نعیمی» است.
می‌گوید:«دی ماه ۱۳۶۰ بود. آن روز "فرزانه نوربخش"، رییس بند ۲۴۲ زنان زندان اوین پشت بلندگو اعلام کرد که بیایید و اکرم نعیمی را به بند منتقل کنید. "مادرنعیمی" چون توان راه رفتن نداشت با کمک چند نفر از بچه‌ها به پایین پله‌ها منتقل شد. او از درد به خود می‌نالید. وقتی چادرش را کنار زدیم، دیدم انگار پاهای او را در روغن داغ فرو کرده‌اند؛ بسیار قرمز و ملتهب شده بود. بر روی پا‌هایش با یک ماژیک کلفت، نام و نام خانوادگی او همراه با یک تاریخ به چشم می‌خورد.»
چندی پیش سازمان «عدالت برای ایران» گزارشی درباره موضوع تجاوزهای سازمان‌دهی شده جنسی به دختران باکره پیش از اعدام در زندان‌های ایران، به‌ویژه در دهه 60 منتشر کرد.
 در فصل سوم این گزارش که باعنوان «شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان سیاسی زن در جمهوری اسلامی» منتشر شده، آمده است:«در فاصله شش ماه، بین ۳۰خردادماه تا ۳۰آذر ۱۳۶۰، دست‌کم دو هزار و ۲۴۱ نفر اعدام شدند که ۲۲۳ نفر آن‌ها را زنان تشکیل می‌دادند. از این تعداد زنان اعدام شده، ۳۴ نفر، یعنی حدود ۱۵درصد زیر ۱۸سال و ۱۲۰ نفر، نزدیک به ۵۴درصد بین ۱۸ تا ۲۹ سال سن داشته‌اند.»
«حسین علی منتظری»، قائم‌مقام وقت رهبر ایران تنها شخصیت سیاسی معترض به اعدام مخالفان، آبان ماه ۱۳۶۵ در بخشی از نامه‌ خود به روح‌الله خمینی نوشت:«آیا می‌دانید در بعضی زندان‌های جمهوری اسلامی، دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران، استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
او سرانجام از مقام خود برکنار و تا سال‌ها در حبس خانگی قرار گرفت.
«شادی صدر»، نویسنده، فعال حقوق زنان و مدیر سازمان عدالت برای ایران در گفت‌و‌گو با «ایران وایر» تاکید می‌کند که عنوان گزارش اصلی این نهاد حقوق‌بشری «جنایت بی‌عقوبت» است که جلد اول آن به دهه ۶۰ و جلد دوم آن به دهه ۷۰ و ۸۰ اختصاص دارد.
در این گزارش، کارشناسان سازمان عدالت برای ایران تلاش کرده‌اند که به انکار تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام در ایران مهر رد بزنند.
چندی پیش تارنمای «پرسمان دانشجویی»، وابسته به اداره مشاوره نهاد رهبری ایران در پاسخ به پرسشی پیرامون اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و عقد دختران باکره پیش از اعدام آن‌ها نوشت:«اعدام زندانیان سیاسی، ممنوعیت اعدام دوشیزگان و عقد آن‌ها، همه شایعه‌های ساخته و پرداخته منافقین برای تطهیر جنایت‌ها و خیانت‌های خود به کشور و تخریب وجهه نظام اسلامی است.»
در بخشی از این پرسش و پاسخ، صیغه کردن دختران باکره و تجاوز به آن‌ها پیش از اعدام، «ادعای ضد انقلاب» اعلام شده و آن را شبهه‌ای برگرفته از مکاتبه‌های آیت‌الله حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان با روح‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی توصیف کرده است.
به گفته صدر، «این نخستین بار است که در طول دهه گذشته، یک مقام رسمی درباره موضوع تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام، واکنش علنی نشان می‌دهد که البته به شکل انکار است. در حالی که مستندات و شواهد جای هیچ انکاری در مورد وقوع این جنایت باقی نمی‌گذارند. به همین دلیل، گزارش‌گر ویژه خشونت علیه زنان سازمان ملل متحد که یک مقام مستقل است، بر این موضوع صحه گذاشته است.»
در بخشی از گزارش «شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان سیاسی زن در جمهوری اسلامی» به این موارد اشاره شده است:«برخی از زندانیان با استفاده از خودکاری که در ساعات پیش از اعدام برای نوشتن وصیت‌نامه به آن‌ها داده شده بود روی لباس‌ها یا بدن خود نوشتند که به‌ آن‌ها تجاوز شده است (الهه دکنما، زندان عادل آباد شیراز و سیما مطلبی، زندان وکیل آباد مشهد). برخی از خانواده‌ها آثار تجاوز را بر بدن دختران اعدام شده خود دیده بودند(مهناز یوسف‌زاده). برخی دیگر پاسداری به در خانه‌شان مراجعه کرده بود و یک جعبه شیرینی (شهین سامی، زندان بندر انزلی، می‌ترل و ماندانا مجاوریان، زندان وکیل آباد مشهد) چند سکه امام زمان (فریبا احمدی، زندان دستگرد اصفهان) به عنوان مهریه به در خانه آورده است.»
چرا شما آیات «قتال» را نمی‌خوانید؟
«ایرج مصداقی»، فعال حقوق بشر که به مدت 10 سال، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰در زندان‌های اوین، قزل حصار و گوهردشت به سر برده است، در کتاب «دوزخ روی زمین، زندان قزل حصار» گفته است: «خمینی تا آن‌جا پیش می‌رود که می‌گوید نروید سراغ احکام فقط نماز و روزه، آن‌ها را هم باید بگویید، اما احکام اسلام که منحصر در این نیست... شما آیات قتال را چرا نمی‌خوانید؟ هی آیات رحمت را می‌خوانید! آن ۵۹ قتال هم رحمت است برای این که می‌خواهد آدم درست کند.»
در همین زمینه، «مجید انصاری»، معاون  رییس جمهوری وقت ایران و عضو مجمع روحانیون مبارز در گفت‌و‌گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا)، درباره درخواست مهدی کروبی از هاشمی رفسنجانی برای بررسی موضوع «تجاوز به زندانیان» گفته است: «با کمال تاسف این‌ها صحت دارند و آدم باید به قول امیرالمومنین، آرزوی مرگ کند که در جمهوری اسلامی کار به این‌جا برسد که چنین فجایعی رخ دهد… نه یک مورد بلکه متعدد بوده‌است.»
شادی صدر در پاسخ به این پرسش که آیا سازمان عدالت برای ایران، تعداد دخترانی که پیش از اعدام به آن‌ها تجازو شده بود را به صورت تخمینی برآورد کرده است، می‌گوید: «راستش نه فقط ما، بلکه هیچ سازمان حقوق بشری بدون دست‌یابی به بایگانی‌های اسناد دادگاه‌های انقلاب و مصاحبه با مقامات مسوول اداره زندان‌ها در آن زمان، امکان ارایه هیچ گونه آماری، حتی به صورت تخمینی را نداریم. به ویژه این که قربانیان این نوع شکنجه، هیچ یک زنده نیستند تا بتوانند شهادت دهند.»
با این وجود، نتایج تحقیق سازمان عدالت برای ایران در مورد دهه ۶۰ که در دو کتاب منتشر شده، ثابت می‌کند که این عمل، دست کم در یک دوره زمانی و در برخی از زندان‌های ایران، به ویژه زندان‌های مشهد، شیراز و رشت به شکلی سازمان یافته انجام شده است.
وی می‌افزاید:«شهادت‌های متعدد زنان زندانی سیاسی و خانواده‌های دختران اعدام شده که با مراجعه پاسداران به در خانه و دادن مبلغی پول یا مقداری شیرینی به عنوان مهریه دخترشان روبه‌رو شده‌اند همراه با خاطرات آیت‌الله منتظری و برخی از متون مذهبی که به این متون در آن دوره استناد می‌شده، این موضوع را ثابت می‌کنند.»
با این وجود، هنوز تعداد تقریبی زنان و دختران زندانی که در طول دوران زندان خود مورد تجاوز قرار گرفته بودند مشخص نشده است.
وقتی صدر و همکارانش، تحقیق پیرامون خشونت جنسی علیه زندانیان سیاسی-عقیدتی زن در طی سه دهه نخست حکومت جمهوری اسلامی را آغاز کردند، هدف آن‌ها این نبود که به «آمار» و «عدد» برسند.
برای آن‌ها، تحقیق درباره آمران و عاملان آن‌ها، الگو‌ها و شیوه‌های شکنجه اهمیت داشت. این که کدام یک از آن‌ها سازمان یافته یا گسترده بوده‌اند. با وجود این که بسیاری از قربانیان شکنجه‌های جنسی از جمله تجاوز، جان به در برده و زنده هستند، اما دسترسی به آمار به دلایلی، بسیار مشکل است. مهم‌ترین دلیل، تعداد زندانیان دهه ۶۰ است.
تمامی گزارش‌ها و شواهد از وجود چندین هزار زندانی زن خبر می‌دهند که کار‌شناسان سازمان عدالت برای ایران موفق به انجام مصاحبه‌های عمیق با نزدیک به صد نفراز آن‌ها شده‌اند.
با این که تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی آن نسل از ایران خارج شده‌اند اما هنوز بیش‌تر آن‌ها در ایران زندگی می‌کنند و به دلایل امنیتی دسترسی به آن‌ها بسیار مشکل است.
به گفته مدیر سازمان عدالت برای ایران، «با این همه، نمی‌توان از یک تحقیق کیفی، انتظار ارایه آمار و نتایج کمی داشت. اما نکته‌ مهم این بود که تمامی زنان مصاحبه شونده، دست کم یک و در بیش‌تر موارد بیش از یک نوع شکنجه جنسی یا خشونت جنسی را تجربه کرده بودند.»
صدر با تاکید براین که در دهه ۶۰ هیچ ارفاقی به زندانیان زن نمی‌شد، تاکید می‌کند که اگر مرد‌ها را با کابل می‌زدند، زن‌ها را هم با‌‌‌ همان کابل، شدت و‌ تعداد می‌زدند. زنان به دلیل جنسیت‌شان، خشونت مضاعفی را تحمل می‌کردند؛ از توهین‌های جنسی کلامی تا شکنجه‌های فیزیکی و در شدید‌ترین حالت، تجاوز و ازدواج اجباری که استفاده گسترده از آزارهای کلامی و توهین‌های جنسی تا امروز هم ادامه دارد.»
در گزارش «رینالدو گالیندوپل»، فرستاده ویژه سازمان ملل پیرامون وضعیت حقوق بشر در ایران آمده است که مقام‌های رسمی زندان، مدارک ازدواج دختران زندانی عضو مجاهدین خلق را به خانواده‌هایشان دادند که به مفهوم تجاوز جنسی به دختران زندانی، پیش از اعدام بوده است.
شادی صدر و همکارانش به موارد زیادی از مادرانی برخوردند که با فرزندان نوزاد و خردسال خود، شدید‌ترین شکنجه‌ها و محرومیت از امکانات اولیه مانند غذا، لباس و دارو در زندان را تحمل کردند. نوع خشونتی که این زنان به دلیل مادر بودن تحمل کردند، از شدید‌ترین انواع خشونت بوده است. مواردی نیز بوده که کودکان را به عنوان گروگان زندانی کرده بودند.
یکی از بی‌رحمانه‌ترین این موارد، زندگی «سمیه تقوایی» است. شادی صدر تحقیق درباره زندگی سمیه را شخصاً برعهده داشت. وی پس از مصاحبه با افراد مختلف و مطالعه برخی اسناد، با جنایتی روبه‌رو شد که باورش در ابتدا حتی برای خود او نیز سخت بود.
سمیه ۹ ساله، هنگامی که مشغول نوشتن تکالیف درسی‌اش بوده، در هجوم پاسدار‌ها به خانه‌شان وقتی درپی پدر و مادرش بودند، بازداشت شد. او را به زندان اوین بردند و تا ۱۴ سالگی، یعنی پنج سال در زندان نگه داشتند و بار‌ها از او بازجویی کردند که مادر و پدرش ممکن است در خانه چه کسی باشند.
 او شاهد کابل خوردن و شکنجه شدن سایر زندانیان در شعبه‌های دادستانی اوین بود. سمیه با هیکل کوچکش پشت چرخ‌های کارگاه خیاطی اوین کار می‌کرد و به دلیل اضطراب و فشارروانی، دچار شب ادراری می‌شد.
سمیه پس از آزادی از اوین در ۱۸ سالگی، پس از تهدید مقام‌های قضایی به بازگشت به زندان، وادار به ازدواج با یکی از وابستگان حکومتی شد.
سمیه با داشتن دو فرزند، هنگامی که تنها ۲۵ سال داشت، بدون این که کسانی که در نابود کردن زندگی او در ۹ سالگی نقش داشتند، پاسخ‌گو باشند به دلیل بیماری سرطان از دنیا رفت.
برای نخستین بار، موضوع تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام در زندان‌های ایران، در سطح سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است.
 به گفته شادی صدر، در گام بعدی خانواده‌های قربانیان باید از طریق مکانیزم‌های دیگر سازمان ملل، نظیر گزارش‌گر ویژه، از جمهوری اسلامی پاسخ رسمی و علنی بخواهند.
 ایران عضو کنوانسیون منع شکنجه و کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان است؛ کنوانسیون‌هایی که از ابزارهای موثر پی‌گیری و طرح شکایت به شکل مستقیم در سطح بین المللی نیستند اما می‌توان از طریق مکانیزم‌های دیگر اقدام کرد.
مدیر سازمان عدالت برای ایران امیدوار است که برخی از عاملان و آمران جنایت‌های دهه ۶۰، به ویژه آن‌ها که در شکنجه، قتل و ناپدیدکردن اجباری دست داشته‌اند، در دادگاه‌های کشورهای دیگر محاکمه شوند.
او تصور می‌کند برخی از مسوولان تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام را نیز می‌توان براساس اصل «صلاحیت جهانی» (universal jurisdiction)، محاکمه کرد.»
اندیشیدن به قربانیان دهه 60، دورانی مالامال از رنج و غم دگراندیشانی که با شلیک گلوله یا فرو افتادن از طناب دار حذف شدند، هم‌چنان ذهن و خاطره جمعی را می‌آزارد. با این وجود، این تجربه ملموس از کشته شدگان کشتار دهه 60 خورشیدی هم‌چنان مساله و معادله‌ای مجهول باقی مانده است.
مدیرکل حفاظت محیط‌زیست آذربایجان‌غربی گفت: اکنون از کل مساحت دریاچه ارومیه 85 درصد خشک شده و 15 درصد آن باقی مانده است.
  حسن عباس‌نژاد دیروز در کارگاه آموزشی مدیریت زیست بومی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه افزود: از بخش جنوبی دریاچه تنها 6 درصد باقی مانده و این بحران حامل تبعات زیادی برای مردم جوامع محلی است.وی ادامه داد: بحران دریاچه ارومیه اکنون بسیار مهم است؛ ولی در آینده که تبعات آن دامنگیر مردم تهران، زنجان، قزوین و سایر استان‌ها شود، بر اهمیت آن بیش از گذشته افزوده خواهد شد.

وی گفت: با بحرانی که دریاچه ارومیه با آن مواجه شده باید منتظر افزایش سرطان و بیماری‌های تنفسی در افرادی که تحت تاثیر پیامدهای حاصل از خشک شدن دریاچه هستند، باشیم.

عباس‌نژاد افزود: دریاچه ارومیه که دومین دریاچه شور جهان بود، اکنون به نخستین و بزرگترین دریاچه شور جهان تبدیل شده است.وی گفت؛ فعالیت‌های کشاورزی در آذربایجان غربی با توجه به خساراتی که به محیط‌‌زیست وارد می‌کند، مقرون به صرفه نیست و مسئولان اگر مایل به برون رفت از این مشکل بزرگ زیست‌محیطی هستند نباید انتظار توسعه کمی و کیفی را در بخش کشاورزی استان داشته باشند.

نصب 16 هزار خشت طلا در حرم‌های مطهر کاظمین آغاز شد.

نصب 16 هزار خشت طلا در حرم‌های مطهر کاظمین آغاز شد.
مسئول ستاد بازسازی عتبات عالیات خراسان رضوی گفت: این تعداد خشت طلا در ایوان حرم‌های مطهر حضرت امام موسی بن جعفر(ع) و حضرت امام جواد(ع) در کاظمین نصب می‌شود.

به گزارش واحد مرکزی خبر جعفر دهنوی افزود: 8 هزار خشت نیز در ایوان باب‌القبله نصب می‌شود و در هر یک از 2 ایوان باب القریش و باب‌المراد نیز 4 هزار خشت به کار می‌رود.وی هزینه ساخت هر خشت طلا را حدود 3 میلیون ریال بیان کرد که با جمع‌آوری کمک‌ها و مشارکت مردم استان خراسان رضوی تأمین شد.

مسئول ستاد بازسازی عتبات عالیات خراسان رضوی خاطرنشان کرد: ساخت این خشت‌های طلا از چند ماه پیش در استان آغاز شده بود.دهنوی افزود: 50 درصد تأمین هزینه این خشت‌ها سهمیه مشهد و 50 درصد دیگر آن سهمیه دیگر شهرستان‌های استان است.

وی تصریح کرد: مساحت صحن امام رضا(ع) در ایوان باب‌المراد حرم مطهر حضرت امام موسی‌بن جعفر(ع) 14 هزار متر مربع است و با هزینه 600 میلیارد ریالی ساخته می‌شود که قسمتی از هزینه توسط مردم خراسان رضوی تهیه خواهد شد.

خاطرات حاج مهدی عراقی- 1 اوباش محلات علیه جنبش نفت




حاج "مهدی عراقی” در جوانی از اعضای فعال " فدائیان اسلام" و از نزدیكان " نواب صفوی” رهبر فدائیان اسلام بود. درارتباط با فعالیت ها و چند تروری كه فدائیان اسلام در ایران انجام دادند، چند بار دستگیرو زندانی شد. بعد از كوتای 28 مرداد، اعدام نواب صفوی و اختلافات و انشعاب هائی كه در فدائیان اسلام روی داد، از مجموع چند هیات عزاداری و سنیه زنی، كه بازار تهران خرج آنها را می داد، "هیات های موتلفه اسلامی” تشكیل شد. برخی از فعالان شناخته شده و باقی مانده فدائیان اسلام، به این تشكل مذهبی جدید پیوستند. حاج عراقی یكی از این افراد و از منتقدان فدائیان اسلام بود. او اعتقاد داشت كه سید ضیاء انگلیسی و طراح كودتای رضاخان و اولین نخست وزیر پس از کودتای رضا خان، دستش به نوعی در داخل فدائیان اسلام دراز بود و خط می داد!
از دیگر چهره های موسس موتلفه اسلامی اسدالله لاجوردی رئیس زندان اوین در جمهوری اسلامی، عسگراولادی دبیرکل موتلفه اسلامی که هفته گذشته در تهران درگذشت، حاج امانی و... بودند، كه همگی آنها بعد از انقلاب از رهبران "جمعیت موتلفه اسلامی” و كار بدستان در جمهوری اسلامی شدند.
بسیاری از رهبران اولیه حزب جمهوری اسلامی، پس از انحلال این حزب، به جمعیت موتلفه پیوستند و برخی از آنها، مانند علی اكبر پرورش، مصطفی میرسلیم، علینقی خاموشی، مهندس باهنر، مهندس مرتضی نبوی، اسدالله بادامچیان، ترقی، زواره ای، غفوری فرد، محسن رفیقدوست و ... عضو شورای رهبری آن شدند. حاج مهدی عراقی از همه آنها ارشدتر بود اما پیش از آنکه حزب جمهوری اسلامی تشکیل شود و انشعابی در آن صورت گیری و حزب موتلفه اسلامی درست شود ترور شد. ترور او به دوران تروهای مجاهدین خلق نرسید و ماجرای آن همچنان در پرده ابهام است. او از همه دیگر رهبران موتلفه اسلامی به آیت الله خمینی نزدیک تر و مورد  اعتماد تر بود. چنان که از سوی آقای خمینی رئیس زندان قصر شد. هنوز زندان اوین بازگشائی نشده و تبدیل به زندانی اصلی جمهوری اسلامی نشده بود.
گروه های ترور وابسته به "فدائیان اسلام"، دردهه 30 ماجراجوئی های بسیاری در ایران كردند، كه درنوع خود نقشی تاریخی در تشنج اوضاع و فراهم آمدن كودتای 28 مرداد داشت. آنها در واقع شاخه اخوان لمسلمین در ایران بودند. همین نقش را بازماندگان فدائیان، كه در جمعیت موتلفه جمع شده بودند، درسال های پس ازكودتا 28 مرداد ادامه دادند تا خود را رساندند به دوران بعد از انقلاب. ترور سئوال انگیزحسنعلی منصور، نخست وزیرشاه از جمله فعالیت های این بازماندگان است. قرائن و نشانه هائی وجود دارد، كه انگلستان، درهدایت غیرمستقیم این ماجراجوئی ها و از جمله ترور حسنعلی منصور که می خواست به نقش امریکا در ایران برتری داده و انگلستان را در مقام دوم قرار دهد نقش داشته است. دو نكته بسیار مهم درباره ترورهای فدائیان اسلام همیشه اذهان كنجكاو را به خود مشغول داشته است. نخست ترور سپهبد"رزم آراء" و "عبدالحسین هژیر" نخست وزیران دوران شاه كه ظاهرا آیت الله كاشانی نیز با ترور آنها موافقت کرده بود و دوم ترورحسنعلی منصور. نكته جالب اینست كه هم در جریان ترور رزم آراء و هم ترور حسنعلی منصور- حتی براساس خاطرات امثال حاج مهدی عراقی امكان ترور شاه وجود داشته، اما از سمت و سوئی كه بركسی معلوم نیست، با این ترور مخالفت شد و روحانیون وقت حاضر نشدند فتوای آن را صادر کنند! هم رزم آراء و هم هژیر، در واقع قربانیان دوران رقابت امریكا و انگلیس برای بردن سهم شیر از نفت ایران بودند.
با این مقدمه بسیارمختصر، انتشارگزیده های از خاطرات حاج مهدی عراقی را شروع می کنیم که در دو نوبت منتشر خواهد شد. انگیزه این بازانتشار نیز، نقشی است که اکنون شبکه مداحان در جمهوری اسلامی دوران رهبری آقای خامنه ای پیدا کرده و دستشان در ثروت و سرقت و اختلاس و چپاول بند است و به نوعی رقابت با موتلقه اسلامی رسیده اند! متروی تهران را همین حزب سراسری که دبیرکل آن حاج منصور ارضی است قبضه کرده است. احمدی نژاد از همه قدرت و نفوذ خود در دوران ریاست جمهوری اش استفاده کرد تا پسر هاشمی رفسنجانی را از مدیرعاملی مترو برکنار کرده و با یاری سردار قالیباف شهردار تهران، مترو را بدهد به شبکه مداحان! همان ها که این روزها بازی 13 آبان و بدنبال آن تاسوعا و عاشورا را در تهران و شهرستان ها، با قدرت مالی که دارند سازمان دادند و علیه امریکا شعار دادند. شعاری که در حقیقت مخالفت با دولت روحانی و رای و انتخاب مردم بود، زیرا مذاکره با امریکا را حق و سهم خود میدانند. این شبکه می خواهد مقلد فدائیان اسلام باشد و به همین دلیل نسل امروز ایران باید بداند فدائیان اسلام چه کسانی بودند و چه کردند و اندیشه و روش آنها در دورانی که حکومت را دراختیار نداشتند چه بود و حالا آنها که پا جای پای آنها گذاشته اند و اتفاقا حکومت و یا بخشی از آن را دراختیار دارند کیستند و چه می گویند و چه نقشی دارند؟

حاج مهدی عراقی كه بیش ازهمه رهبران موتلفه و فدائیان اسلام به آیت الله خمینی نزدیك بود، پس از پیروزی انقلاب به سمت مسئول زندان قصر، كه پس از انقلاب 57 یگانه زندان حكومتی بود برگزیده شد. حاج عراقی، كه درزندان شاهنشاهی نیزسلولكی متفاوت تر از دیگر سران موتلفه و فدائیان اسلام، با زندانیان غیرمذهبی داشت و به همین دلیل نیز اغلب مورد بی مهری قشریون مذهبی در زندان شاهنشاهی بود، در دوران كوتاه مسئولیتش در زندان قصر، رفتاری بسیارمنطقی تر از رفتار جنایتكارانه امثال اسدالله لاجوردی و كچوئی و دیگران با زندانیان داشت. اعتماد آیت الله خمینی به حاج عراقی، قدمت سابقه او درمیان سیاسیون مذهبی، نفوذ او درمیان باقی ماندگان فدائیان اسلام و طرفداران تجدید حیات رسمی "موتلفه اسلامی” در جمهوری اسلامی، جای تردید باقی نمی گذارد كه درصورت ادامه حیات حاج عراقی، او رهبری "موتلفه اسلامی” و یا هر تشكل دیگری كه موتلفه در آن حضور می داشت می شد. شاید عده ای، متكی به تجربه تلخی كه از رفتار و استحاله زندانیان مذهبی دوران شاه، در دوران پس از پیروزی انقلاب دارند، بر این عقیده باشند، كه او نیز اگر زنده مانده بود، همان مسیری را طی می كرد كه دیگر همفكرانش طی كردند، اما در آن زمان كه حاج عراقی در جمهوری اسلامی ترورشد، او چهره ای متفاوت تر نسبت به امثال لاجوردی و عسگراولادی داشت! همین سئوالات بی پاسخ، انگیزه و دست های پشت پرده ترور حاج مهدی عراقی را در پرده ای از ابهام نگاه داشته است. براستی او را با كدام هدف تروركردند؟ او نیزمانند امثال مطهری و بسیاری از روحانیون صاحب نفوذ و اعتبار در جمهوری اسلامی ترورشد تا راه برای دیگرانی هموارشود؟ اگرپاسخ مثبت باشد، آنوقت این سئوال بزرگتری مطرح می شود. آن سئوال اینست که سازمان مجاهدین خلق که پشت تمام ترورهای دهه 60 بوده، همان نقشی را بازی نکرد که فدائیان اسلام در زمان جنبش نفت بازی کردند و یا گروه فرقان در ابتدای جمهوری اسلامی با ترور مطهری و حاج عراقی بازی کرد ؟
دست های پشت پرده همیشه مهم تر و نقش آفرین تر از دست های روی صحنه اند!
حاج عراقی درآستانه پیروزی انقلاب 57 در پاریس و در كنار آیت الله خمینی بود. او درهمین دوران برای برخی از اعضای انجمن های اسلامی كه به دیدار آیت الله خمینی می رفتند، جلسات پرسش و پاسخ پیرامون سابقه مبارزات مذهبیون می گذاشت. از مجموع این پرسش و پاسخ ها، بعدها كتابی فراهم شد بنام خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، با عنوان " ناگفته ها". این كتاب 290 صفحه ای درسال 1370 در یازده هزار نسخه در جمهوری اسلامی چاپ و منتشرشد، اما تبلیغاتی پیرامون آن صورت نگرفت و به همین دلیل نیز به فراموشی سپرده شد و بعدها نیز نایاب شد.
برای آشنائی بیشتربا ماجراجوئی های فدائیان اسلام ( كه 4 ترورمهم احمد كسروی، رزم آراء، هژیر و حسنعلی منصور را دركارنامه خود دارند)، بخش هائی از این كتاب را برایتان ورق می زنیم. همین مطالعه آشنائی مقدماتی با نحوه شكل گیری جمعیت و سپس حزب "موتلفه اسلامی” را فراهم می سازد. خاطرات حاج عراقی با زبانی ساده و عامیانه و درمواردی با استفاده از حافظه وی تنظیم شده و به همین دلیل گاه نادقیق است، اما بهرحال مستند.
تلاش كردیم، مطالب برگرفته شده ازكتاب خاطرات حاج عراقی بصورت مصاحبه تنظیم شود. درعین حال چاره ای جز تدقیق افعال و جمله بندی های عامیانه او نبود!

مناظره با احمد كسروی

حاج عراقی خاطره ای را از مناظره با احمد كسروی بیان می كند كه بسیار شبیه به انتظاری است كه امثال مصباح یزدی از مناظره دارند: تسلیم بلاشرط و یا واجب القتل شدن! شرح مناظره با احمد كسروی بسیار شبیه به انتظاری است كه ارتجاع مذهبی از مناظره با امثال سروش در جمهوری اسلامی داشت. ترور احمد كسروی نشان داد كه مناظره با ارتجاع و انتظار منطق از آن داشتن یعنی چه؟ از زبان حاج عراقی بخوانید:

«... مسائل اجتماعی را سید در اطرافش صحبت كرد و گفت، كه شما در برابر این كه ما امروز از هر وقت دیگر بیشتر احتیاج به وحدت داریم و باید جامعه را با هم متحد كنیم چه استدلالی دارید؟
كسروی در برابر این استدلالات، مسائل فرعی و یا جنبی و با مثال هائی كه روی مذهب سنتی (خرافات) كه در جامعه حاكم بود، یا انحرافاتی كه به اسم دین در داخل دین شده بود، از اینها مثال زد و گفت كه ما باید اول اینها را درست بكنیم. بعد بیآئیم سراین مسائل اجتماعی...چند روزی صحبت دراطراف اینها ادامه یافت و نتیجه این شد كه از این كانال به جائی نمی رسند. بین بچه هائی كه آنجا نشسته بودند دو دستگی ایجاد شد. سید آخرین روزی كه از جلسه می آید بیرون می گوید من به تو اعلام می كنم كه از این ساعت من وظیفه ام نسبت به تو تغییرمی كند و از طریق دیگری با تو برخورد می كنم و تو را به عنوان یك مانع، نه نسبت به مذهب، حتی نسبت به مملكتم می دانم... در23 اردیبهشت ماه سال 1324 در یك روز بعد از ظهر، كسروی كه ساعت 5ر1 الی 2 بعد از ظهر به طرف خانه اش می رفته است، درمیدان حشمت الدوله، سید هدف گلوله اش قرارمی دهد. گلوله اول را كه می زند، گلوله دوم گیرمی كند و سید با ته هفت تیر توی سر و كله كسروی می زند. پلیس می رسد و سید را می برند كلانتری و كسروی را به مریضخانه... حدود دو ماه سید زندان بود و با قید كفیل او را آزاد می كنند. سید وقتی بیرون می آید به فكر این می افتد كه یك محفلی، یك سازمانی، یك گروهی، یك جمعیتی را بوجود بیآورد برای مبارزه. این فكر به نظرش می آید كه از وجود افرادی باید استفاده بكند كه الان این افراد مخل آسایش محلات بودند، مثل اوباش ها، كه توی محلات هستند، گردن كلفت ها، لات ها، به حساب آنها كه عربده كش های محلات بودند... آنها كه اول دور سید جمع شدند ازاین جورافراد بودند.»

ترور دوباره كسروی

«...  درتاریخ 23 یا 24 اسفند ماه سال 1324 سید حسن امامی، سید علی امامی، جواد مظفری و علی فدائی وارد اتاق بازرس دردادگستری شدند... خلاصه اش شروع می كنند حمله كردن به كسروی، دو تیربه او می زنند، منشی كسروی می آید تیراندازی كند كه یك تیرهم می زنند به منشی. چون محوطه كوچك بوده، اینها از این ور و از آن ور رفته، آن دو سه تا برادر دیگر هم با چاقو به او حمله می كنند، یك تیرهم می خورد به پای یكی، یك چاقو هم می خورد به دست یكی از خود بچه ها. وقتی خاطرجمع می شود كسروی كشته شده است ازدراتاق بازپرس می آیند بیرون و شروع می كنند به تكبیر...!»





مردم برخی روستاهای منطقه نوق،زادگاه اکبر هاشمی رفسنجانی در شهرستان رفسنجان از وضعیت ناسالم آب این منطقه رنج می‌برند.
به گزارش پارسینه به نقل از فارس مردم روستاهای جهان‌آباد، محمودیه و چهارصد دستگاه بخش فردوسیه نوق این شهرستان مدت یک سال است که از آب آشامیدنی ناسالم منطقه رنج می‌برند و چون کسی پاسخگوی مشکل آنها نبود از خبرنگاران خواستند برای انعکاس این مشکل به منطقه آنها بروند، شاید کمکی باشد.

خبرنگار فارس هم با حضور در این منطقه با مشکل بسیار بزرگ و صحنه‌های دلخراشی مواجه شد.


آب ناسالم و سیاهی انگشتان زنان روستا

دستان پینه‌بسته زنان روستایی حکایت از زحمت و رنج دیرینه آنها داشت، اما سیاهی اطراف ناخن‌های این پیرزن‌ها و زنان جوان دیگر حکایت از معضلی بزرگ به نام آب ناسالم داشت.

پیرزنی حدود 60 ساله یا بیشتر گفت: به داد ما برسید من پیر هستم و نمی‌توانم برای برداشتن آب از خانه‌ام مسافت چند کیلومتری را پیاده طی کنم، زیرا آب منزل ما سالم نیست، اسید دارد، دست‌هایم خراب شده است.

مردی دیگر از تاول زدن دستان دختر جوانش و دیگری از جوش‌ها و تاول‌هایی روی صورت، گوش و گردن فرزندانش به واسطه آب این منطقه می‌گفت.

به یکی از خانه‌های این روستا که مراجعه شد، ملاحظه شد که این آب حتی به ظرف‌ها و سرویس‌های بهداشتی خانه‌ها هم رحم نکرده و رنگ آنها را عوض کرده است.

آبی که پس از بازکردن شیر منزل می‌آید تا مدت زیادی رنگ سیاه داشت، پس از آن قهوه‌ای و نارنجی می‌شد، بعد زرد و کم‌کم به رنگ عادی در می‌آمد و این فعل و انفعال یک ساعت طول می‌کشید، اما همان رنگ عادی نیز چیزی از ناسالمی آب کم نمی‌کرد.

صف‌های طولانی که زنان و مردان آبادی برای برداشت آب از یک شیر که از کیلومترها دورتر آب آشامیدنی را به این روستا انتقال داده بود، نیز جای درنگ داشت.

مردم می‌گفتند، این آب هم در ماه سه یا چهار روز قطع می‌شود و ما مجبور هستیم از آبادی‌های دیگر که آب بهتری دارند با تانکر و ... آب بیاوریم که باز هم مردم روستاهایی که از آنجا آب می‌آوریم به ما می‌گویند ما راضی نیستیم شما آب دزدی می‌برید، حق هم دارند چون خودشان هم با کم‌آبی و مشکل آب مواجه هستند.


 

آب مشکلات پوستی به وجود آورده است

غلامرضا قاسمی مسئول بهداشت محیط منطقه در گفت‌وگو با خبرنگار فارس گفت: آب ناسالم مشکلات پوستی زیادی برای مردم به وجود آورده است.

وی بیان داشت: سال گذشته با مساعدت فرمانداری این چاه حفر، اما بعد از چند ماه آب ناسالم برداشت شد.


وی که عضو شوراهای این منطقه نیز است، افزود: حدود 20 میلیون تومان خرج کردیم، اما جواب نداد و چون این چاه خودگردان است و آب منطقه به صورت خودگردان تامین می‌شود از نظر تامین اعتبار مشکلات زیادی به وجود آورده است.

20 درصد اهالی، روستا را تخلیه کرده‌اند

سیدکریم رحیمی مسئول شبکه آب منطقه نیز مشکل خودگردانی را مطرح کرد و اظهار داشت: بیش از 20 درصد اهالی منطقه به دلیل همین آب ناسالم روستا را تخلیه کرده و باقی‌مانده ساکنان هم فراری هستند.

وی افزود: از یک سو چون باغات پسته و محصولات و کار مردم در همین منطقه است، رفت و آمد از شهر به روستا معضلی بزرگتر است، لذا شبکه آب روستایی هم زیر بار نمی‌رود که آب این منطقه را زیر پوشش خود قرار دهد.

رحیمی خاطرنشان کرد: از نظر تامین اعتبار مشکل داریم و چندین بار توسط فرمانداری کمک و پیگیری کردند، اما مثمرثمر نبوده و باید مسئولان امر همکاری لازم را داشته باشند تا چاه جدید حفر کنیم، زیرا این آب را حتی برای دام هم نباید استفاده کرد.


آب منطقه موجب بیماری‌های گوناگون می‌شود

عباس‌محمد علی‌نژاد پزشک بیمارستان مرتضوی بخش فردوسیه به خبرنگار فارس گفت: این آب برای آشامیدن مناسب نیست، زیرا بیماری‌های زیادی در پی دارد.

وی افزود: سنگ کلیه، خشکی و زبری پوست، شوره سر و ریزش مو از جمله بیماری‌ها و مشکلاتی است که آب این منطقه به وجود آورده است.

کاهش آب‌های زیرزمینی علت کیفیت نامطلوب آب

عباس نقیبی بخشدار فردوسیه از گستردگی شبکه آب این منطقه خبر داد و گفت: شبکه آب روستایی زیر بار پوشش آب این منطقه نمی‌رود.

وی بیان کرد: خودگردان بودن آب منطقه یکی از مشکلات است و کاهش و افت سطح آب‌های زیرزمینی کیفیت آب را پایین آورده و برای حفر چاه جدید مطالعات انجام شده اما مشکل، اساسی است.

نقیبی عنوان کرد: خشکسالی و افت آب‌های زیرزمینی مشکل‌ساز شده است، دولت اعتبار بدهد، آب منطقه را پوشش می‌دهیم.


خبرنگار فارس پس از شنیدن حرف‌های مردم روستا و مسئولان و بخشدار به سراغ رئیس شبکه آب روستایی رفسنجان رفت و علت و راهکارها را جویا شد.


عدم حفر چاه جدید به دلیل مشکلات مالی

حمید خدادادی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در رفسنجان اظهار داشت: روستای جهان‌آباد در 45 کیلومتری شمال شرقی رفسنجان واقع شده که آب شرب این منطقه و روستای محمودیه مرتضوی از فاصله 80 کیلومتری به صورت شیر برداشت تامین می‌شود.

وی تصریح کرد: برای مصارف بهداشتی یک حلقه چاه در بالادست حسین‌آباد با هزینه‌ای بالغ بر 100 میلیون تومان حفر شد، اما به دلیل خشکسالی آب با افت کیفیت همراه بود.

رئیس شبکه آب روستایی رفسنجان افزود: کار مطالعاتی حفر یک چاه جدید انجام شده، اما به دلیل مشکلات مالی تامین اعتبار نشده است.

وی خاطرنشان کرد: شبکه آب منطقه جهان‌آباد و روستاهای اطراف به صورت خودگردان اداره می‌شود و زیر پوشش شرکت نیست، اما اگر دولت اعتبار بدهد، می‌توانیم، مشکل را برطرف کنیم.


رفع مشکل آب منطقه با احداث مجتمع بزرگ آبرسانی

علی محمدی‌بهجت سرپرست فرمانداری رفسنجان نیز در ادامه پاسخ مسئولان شهرستان در مورد آب جهان‌آباد و روستاهای اطراف در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در رفسنجان اظهار داشت: مهم‌ترین مشکل موجود، خودگردان بودن و هزینه‌های بالا است.

وی افزود: قبض‌های آب جوابگو نیست و کاهش شدید سطح آب‌های زیرزمینی علت کیفیت نامطلوب آب است.

محمدی‌بهجت تصریح کرد: سال گذشته بالغ بر 100 میلیون تومان با کمک دهیاری‌ها و شوراها برای حفر چاه تامین اعتبار شد و در ابتدا آب خوب بود، اما پس از گذشت چهار ماه کیفیت آب پایین آمد.

سرپرست فرمانداری رفسنجان افزود: کار مطالعاتی مجتمع بزرگ آبرسانی از محل شرق چاه‌جعفر انجام شده و احداث آن می‌تواند، مشکل آب منطقه نوق را برطرف کند.

وی با پیشنهاد دو راهکار خاطرنشان کرد: چاه فعلی با یکی از چاه‌های آب کشاورزی که آب بهتری دارد و می‌تواند برای مصارف بهداشتی مورد استفاده قرار گیرد به صورت موقت معاوضه شود و اینکه چاه دیگری که مکان‌یابی شده و در حال پیگیری است حفر و مشکل آب بهداشتی که در حال حاضر کیفیت بسیار بدی دارد، حل شود.

.............................

گزارش از زهرا بمی‌نژاد 

اختلاف طبقاتی در حمل جنازه/ بهشت زهرا


پس از شیشه؛ تریاک، هروئین، کراک و حشیش در رتبه‌ها...
به گزارش پارسینه به نقل از ایسنا؛ دبیرکمیسیون مبارزه با مواد مخدر خاش گفت: آمارها نشان می‌دهد که شیشه، تریاک و هروئین سه مواد مخدر مصرفی اول در کشور است و کراک و حشیش نیز در رتبه‌های بعدی قرار دارند.

عیدمحمدقلندرزهی افزود: بر اساس گزارش‌های دریافتی از سازمان بهزیستی کشور از ابتدای سال جاری تماس‌های زیادی با خط ملی اعتیاد گرفته شده که شیشه همچنان در صدر تماس‌های این خط است.

وی با اشاره به اینکه حدود 42 درصد تماس‌های خط ملی اعتیاد مربوط به شیشه بوده است، گفت: این آمار نسبت به مدت مشابه سال قبل کاهش یافته است که به نوعی شاید بتوان گفت که نشان دهنده کاهش مصرف آن در کشور باشد.

وی تاکید کرد: پس از شیشه؛ تریاک، هروئین، کراک و حشیش در رتبه‌های بعدی تماس با خط ملی اعتیاد قرار دارد.

وی اظهار کرد: گرفتار شدن در دام اعتیاد سبب نابود شدن فرد و کانون گرم خانوادگی و افزایش آسیب‌های اجتماعی می‌شود و این مبحث برای جامعه ما نگران کننده است.

وی به مشکلات درمان اعتیاد در کشور اشاره کرد و افزود: نبود سیستم حمایت‌های اجتماعی از معتادان مهم‌ترین مشکل درمان اعتیاد در کشور است، بطوری که فرد معتاد پس از ترک از سوی مرکزی حمایت نمی‌شود و در جامعه نیز به سختی پذیرفته می‌شود و این موضوع یکی از دلایل بازگشت فرد به سمت مصرف مجدد مواد مخدر است.

دانش آموزان معتاد، اشباحی که نفس می کشند!

رضا، روزگاری دانش آموز بود و حالا معتادی شیشه ای است که در خرابه های زیر پل مدیریت ...
هستند اما نامرئی اند؛ نفس می کشند اما به رسمیت شناخته نمی شوند؛ رنگ های دنیای شان، سبز و سرخ و ارغوانی نوجوانی نیست، فقط، خاکستری نشئگی است و سیاهی خماری، اما تعداد بهارهایی از عمرشان که دیده‌اند، هنوز به 18 هم نرسیده است؛ آموزش و پرورش می گوید آنها شبحند، می گوید « دانش آموزان معتاد » اصلا وجود خارجی ندارند، مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر اما دیگر برای اثبات بودن شان نمی جنگند، فقط توصیه می‌کنند از مدرسه بیرون شان نکنند اما حتی اگر آموزش و پرورش آنها را از مدرسه نراند، نفی وجودشان در مدارس، نجات شان را دشوار کرده است.

رضا یکی از همان دانش آموزان معتاد دیروز است که حالا در 22 سالگی پایپ دستش می گیرد و خاطره هایش را از روزهای دور مدرسه دود می کند. او اگر خمار نباشد، اگر توهم شیشه راحتش بگذارد و آن آدم های سیاه پوش که می گوید همیشه تعقیبش می کنند تنهایش بگذارند، تعریف می کند که اعتیادش را از پکی به سیگار حشیش، در حاشیه زمین ورزش مدرسه شان شروع کرد.

پسرک آنقدر سر کلاس چرت زد، آنقدر نشئه شد و به بچه های مدرسه و معلم ها فحش داد که دست آخر عذرش را از مدرسه خواستند و آنوقت دیگر از کسی خجالت نکشید، به فکر ترک اعتیادش نیفتاد و همه زندگی اش شد دودی که با ولع آن را بو می کشید.رضا برای تامین خرج مواد مخدرش حالا، خرده فروشی می کند اما می گوید به بچه مدرسه ای ها حاضر نیست چیزی بفروشد و اگر بپرسی چرا، اخم می کند، سرش را پایین می اندازد، پک می زند به سیگارش و می گوید « می بینم شان یاد خودم می افتم اما همه مواد فروش ها مثل من نیستند ....»

از آموزش و پرورش انکار، از کارشناسان اصرار

آخرین باری که آمار دانش آموزان معتاد اعلام شد سال 1387 بود که  محمد رضا جهانی،قائم مقام دبیر کل وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر از وجود 30 هزار دانش آموز معتاد در کشور خبر داد. این آمار زمانی اعلام شد که هنوز  کارشناسان برای بررسی وضعیت مواد مخدر در کشور ، به طرح ارزیابی سریع وضعیت اعتیاد در کشور استناد می کردند که در سال 1386 انجام شده بود. آمار اعلام شده، بر اساس شمار دانش آموزان خودمعرف بود و بنابر این دانش آموزانی که تمایل به ترک نداشتند در آن لحاظ نشده بودند.

از سوی دیگر به گواه طرح شیوع شناسی مصرف مواد مخدر که در سال 1390 انجام شد میزان مصرف مواد در گروه سنی 15 تا 19 سال معادل 13.56درصد، گروه سنی 20 تا 24 سال معادل16.83 درصد، 25 تا 29 سال معادل 14.32 درصد است و باقی مانده این رقم به گروه های سنی 30 تا 64 سال اختصاص دارد. طبیعی است که گروه سنی 15 تا 19 ساله هایی که در این آمار به آنها اشاره شده است در سن تحصیل هستند که ممکن است در مدارس کشور مشغول به تحصیل باشند یا نباشند.

مهم نیست آمار چقدر جدی باشد، مهم نیست که شمار زیادی از کارشناسان هر چند سال یکبار با صرف هزینه های کلان تعداد نوجوان های معتاد را تخمین می زنند چون اعداد برای خیلی از مسئولان آموزش و پرورش بی معناست؛ آنها اعتقادی به وجود دانش آموزان معتاد ندارند و هر بار که مسئول یا سازمان مردم نهادی در این باره هشدار می دهد صورت مساله را پاک می کنند و به طور کلی منکر وجود دانش آموزان معتاد در مدارس کشور می شوند.

مثال این رفتار را در پرونده آموزش و پرورش در  سال 1387 می شود دید که وقتی  آمار 30 هزار نفری دانش آموزان معتاد اعلام شد بلافاصله سید مهدی امینی، معاون وقت پرورشی و تربیت بدنی وزیر آموزش پرورش ادعا کرد هیچ دانش آموز معتادی در مدارس کشور وجود ندارد.
به تازگی نیز بار دیگر همین رفتار از سوی مسئولان این وزارتخانه تکرار شد و مهرزاد حمیدی، معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش، در گفتگو با مهر تأکید کرد هیچ دانش آموز معتادی در کشور وجود ندارد اما به هر حال حقیقت این است که انکار، حریف حقیقت نمی شود و آمارهای اعلام شده از میزان شیوع اعتیاد در میان دانش آموزان، مدارک غیرقابل انکاری برای اثبات وجود اعتیاد در میان نوجوان ها به حساب می آید.

البته باید به این نکته هم توجه داشت که شمار دانش آموزان معتاد مسلما بسیار بیشتر از آن چیزی است که 6 سال پیش اعلام شده است چرا که اولا درباره آمار واقعی معتادان در کشور که این آمار نیز از آن استخراج شده است بین کارشناسان نظر مشترکی وجود ندارد و برخی معتقدند شمار معتادان کشور بسیار بیشتر از یک میلیون و 325 هزار نفری است که گفته می شود.
یکی از این کارشناسان، سعید صفاتیان، مدیر عامل موسسه دانش اعتیاد و روانشناسی است که نبود دانش آموزان معتاد در مدارس را دروغی بزرگ می خواند و درباره آمار کلی معتادان در کشور نیز توضیح می دهد: دولت یازدهم به مردم قول داده است گزارشی از وضعیت اجتماعی کشور ارائه کند و من معتقدم آمار واقعی معتادان در کشور از جمله آمارهایی است که باید هرچه سریعتر اعلام شود چون اگر این چنین اتفاقی نیفت،عملکرد دولت جدید هم با مشکل مواجه می شود و به علت نادرست بودن آمار پایه،گزارش از عملکردش در سال های آینده اشکال خواهد داشت.

از سوی دیگر حتی اگر آمار کلی معتادان در کشور  را که آمار 30 هزار نفری دانش آموزان در سال 1387 از آن استناد شده است درست فرض کنیم، مسلماً در طول 6 سال گذشته رشد داشته است و با این حال تا زمانی که آموزش و پرورش منکر وجود این دانش آموزان می شود، امکان به دست آوردن آماری دقیق از آنها وجود ندارد.

مراکز ترک خلوت؛ معتادان کوچک، سرگردان

انکار وجود دانش آموزان معتاد در مدارس از سوی برخی مسئولان آموزش و پرورش، اولین حلقه از زنجیره مشکلاتی است که این گروه از معتادان کم سن و سال با آنها مواجه هستند. صفاتیان اظهار می کند:انکارهای مسئولان باعث می شود دانش آموزان معتاد، دیر شناسایی شوند یا اصلاً شناسایی نشوند و وقتی دانش آموزی معتاد در مدرسه به حال خود رها می شود و خدمات مددکاری به سرعت در  اختیارش قرار نمی گیرد، احتمال ابتلای باقی دانش آموزان مدرسه به اعتیاد بیشتر می شود.
به گفته مدیر عامل موسسه دانش اعتیاد و روانشناسی،وظیفه آموزش و پرورش در این مقطع تکذیب نیست بلکه باید هرچه سریع تر خدمات مشاوره ای را در مدارس فعال کند و به دانش آموزان تضمین بدهد که در صورت مراجعه به مشاور برای راهنمایی گرفتن درباره درمان اعتیادشان، اخراج نمی شوند.
حتی اگر آموزش و پرورشی ها نخواهند مستقیماً گروه دانش آموزان معتاد را از مدرسه اخراج کنند، راه های دیگری برای خط خوردن آن نوجوان ها از  جمعیت محصل ها وجود دارد.
تقریباً همه دانش آموزان معتاد به علت وضعیت خاص روانی و جسمی شان پس از مدتی دچار افت تحصیلی می شوند، نمره ها که کم شود، سرزنش ها که در مدرسه بالا بگیرد، غیبت ها که طولانی شود، آنها به هر حال پس از مدتی از مدرسه خداحافظی می کنند اما آموزش و پرورش به مسئولیتش برای پیگیری وضعیت دانش آموزانی که ناگهان مدرسه را ترک می کنند ، رسیدگی نمی کند و ترجیح می دهد ندیده شان بگیرد حال آنکه اگر مشاور و مددکاری در مدرسه حاضر باشد وظیفه دارد وضعیت دانش آموزان ترک تحصیلی را به سرعت بررسی کند و آنها را به مدرسه برگرداند.
حتی به مراکز ترک اعتیاد نمی آیند
در سال های اخیر، بهزیستی با همکاری ستاد مبارزه با مواد مخدر چند مرکز ترک اعتیاد ویژه نوجوانان در کشور راه اندازی کرده است.گرچه شمار این مراکز از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است و طبیعتاً نسبت به جمعیت نوجوانان معتاد، ناچیز است اما مهمان های نوجوان در این مراکز اندکند و جوان های معتاد بیشتر از 18 سال جای شان را گرفته اند.
 عباس دیلمی زاده،  مدیر عامل انجمن خیریه ترک اعتیاد تولدی دوباره،درباره علت وضعیت اینگونه می گوید؛ از آنجا که خدمات مددکاری و مشاوره در مدارس ارائه نمی شود مرجعی برای معرفی مراکز ویژه ترک اعتیاد به خانواده های دانش آموزان معتاد وجود ندارد و در نتیجه خانواده ها نمی دانند فرزند  معتادشان را برای درمان باید به کجا بفرستند.
گروهی دیگر از خانواده ها که این کمپ های ترک اعتیاد را می شناسند نیز دلنگرانند که مبادا مراجعه فرزندشان برای ترک اعتیاد و تشکیل پرونده در این زمینه، در اختیار مدرسه قرار بگیرد و باعث اخراجش شود.این در حالی است که در مناظره خبری اخیر بابک دین پرست مدیر کل مقابله با عرضه ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام شده بود مسئولان هیچ مدرسه ای حق اخراج دانش آموزان معتاد را ندارند چرا که حالا دیگر کارشناسان حوزه درمان مطمئن شده اند اخراج دانش آموزان معتاد احتمال درمان آنها را به صفر می رساند و آنها با مطرود شدن به معتادان پرخطری تبدیل می شوند که قصد انتقام گرفتن از جامعه را دارند با این حال خانواده های نوجوانان معتاد از این « نباید » دین پرست مطمئن نیستند چون فرزندان شان زیر نظر وزارتخانه ای تحصیل می کنند که به طور کلی منکر وجود آنهاست.
علاوه بر این، گرچه راه اندازی مراکزی برای ترک اعتیاد نوجوانان گامی مثبت است و نشان می دهد دست کم بهزیستی و ستاد مبارزه با مواد مخدر وجود آنها را پذیرفته اند و در مرحله چاره اندیشی برای رفع مشکل شان هستند اما به گفته مدیر عامل جمعیت خیریه ترک اعتیاد تولدی دوباره این مراکز چه از نظر تجهیزات اقامتی  و چه از نظر نیروهای متخصص استاندارد نیست .
یک مرکز ترک اعتیاد استاندارد ویژه نوجوانان باید مشاور و روانشناس کارآزموده در حوزه درمان اعتیاد داشته باشد در حالی که کادر این مراکز هم اکنون مانند مراکز بزرگسالان از نیروهایی که اعتیادشان را ترک کرده اند تشکیل شده است. به اعتقاد او بهتر است به جای صرف هزینه برای احداث مراکز ترک اعتیاد ویژه نوجوانان، مراکز ترک اعتیاد بزرگسالان،بخشی جداگانه از ساختمان مراکزشان را به ترک اعتیاد نوجوانان اختصاص دهند. 
شبه خانواده بسازند
همه نوجوانان معتاد به بستری شدن در کمپ های ترک اعتیاد نیاز ندارند و فقط آن گروه از نوجوانان باید در مراکزی اینچنینی بستری شوند که خانواده های به شدت نابسامان و معتاد دارند و مصرف مواد مخدر از سوی اعضای دیگر خانواده اجازه ترک اعتیاد را به نوجوانان نمی دهد اما دیگر گروه های نوجوانان می توانند برای گرفتن خدماتی همچون داروهای ترک اعتیاد و مشاوره از مراکز سرپایی استفاده کنند اما به هر حال همان دغدغه هایی که نوجوانان معتاد و خانواده های شان را از مراجعه به مراکز ترک اعتیاد باز می دارد، از مراجعه به مراکز سرپایی هم منصرف می کند.
بیشتر دانش آموزان معتاد در چنین خانواده هایی زندگی می کنند و اگر اعضای شان معتاد نباشند هم احتمالاً گسیخته و پر آشوبند. به همین علت، مرحله بعدی پس از آن که مسئولان مدرسه قانع شدند برای نجات دانش آموز معتاد او را در مدرسه نگه دارند، فراهم کردن محیطی امن برای درمان اوست؛ ویژگی این محیط امن، آدم های سالمی هستند که نوجوان معتاد بتواند به آنها از نظر عاطفی تکیه کند.
مدیر عامل انجمن تولدی دوباره در این باره پیشنهاد مددکارانه ای دارد. در طرحی که او ارائه می دهد باید شبه خانواده ای، مسئولیت ارتباط با دانش آموز معتاد و حمایت عاطفی از او را عهده دار شود. اعضای شبه خانواده ای که باید از دانش آموزان حمایت کند، پدر و مادرهای عضو انجمن اولیاء و مربیان هستند و  وظیفه شان، راهنمایی دانش آموزان معتاد، دلگرمی دادن به آنها در طول دوره درمان اعتیاد و جلوگیری از لغزش دوباره شان است.

طرحی که این پژوهشگر ارائه می دهد تا کنون در بسیاری از کشورهای پیشرو در درمان اعتیاد همچون استرالیا و انگلیس اجرایی شده است.

شاید آدم می شدم

رضا، روزگاری دانش آموز بود و حالا معتادی شیشه ای  است که در خرابه های زیر پل مدیریت پرسه می زند، هذیان هایی بی سر و ته به هم می بافد، در بیداری کابوس می بیند و همه دارایی هایش از دنیا، یک پایپ، یک فندک اتمی و چند دست رخت چرکمرده است که بوی تعفن می دهد.  

گرچه شیشه، ذهن آدم ها را به مرور زمان می جود و خاطره های شان را پاک می کند،رضا هنوز سال های مدرسه را به یاد دارد و به همین خاطر در وهمی آشفته،چند خطی از کتاب زیست شناسی سال اول یا دوم دبیرستان را بریده بریده و درهم مثل شعر از حفظ می خواند و بعد خیسی چشم هایش را با آستین پیرهن ژنده اش می گیرد و می خندد « هنوز هم خوب حفظ می کنم. اگر از مدرسه بیرونم نمی کردند، شاید ترک می کردم...شاید آدم می شدم. »

مریم یوشی زاده

ثروت سوزی؛ 10 میلیارد دلار در سه فاز پارس جنوبی سوخت





بعد از گذشت حدود 10 سال از افتتاح سه فاز میدان گازی پارس جنوبی یکی از با ارزش 

ترین گازهای تولیدی از این فازها در حال سوزانده شدن است در واقع 10 میلیارد دلار 

سوزانده شد تا 150 میلیون دلار صرفه‌جویی شود.

به گزارش ایسنا، قرار داد توسعه سه فاز "1" و " 2 و 3" میدان گازی پارس جنوبی سال 

1376 به ترتیب با دو شرکت پتروپارس و توتال بسته شد.

علتی که آن زمان برای در نظر نگرفتن واحد استحصال LPG در طرح توسعه این سه فاز 

اعلام شد کاهش هزینه‌های طرح بود. اما این صرفه جویی 150 میلیون دلاری موجب 

شد که از زمان راه‌اندازی این سه فاز که به ترتیب آبان و تیرماه 1383 بود سالانه بیش از 

1.7 میلیون تن LPG سوزانده می‌شود.

در یک محاسبه ساده اگر قیمت هر تن LPG، معادل 600 دلار تعیین شود سالانه بیش از 

یک میلیارد دلار در این سه فاز سوزانده شده است که در صورت محاسبه ارزش LPG که

در 10 سال گذشته سوانده شده است این رقم به بیش حدود 10.5 میلیارد دلار 
می‌رسد.

همچنین در حالی سرمایه مورد نیاز برای ساخت واحد استحصال LPG و چهار مخزن 

مورد 
نیاز برای ذخیره سازی این گاز در زمان توسعه فاز 1، 2 و 3 پارس جنوبی 150 میلیون 

دلار 

بود که این رقم در حال حاضر به 400 میلیون دلار افزایش یافته است.


سوزاندن LPG در حالیست که با توجه به تحریم نفت ایران این نوع گاز تولیدی کشور 

مشتریان زیادی در جهان دارد و می تواند درآمد قابل توجهی را نصیب کشور کند.

به گزارش ایسنا، LPG یکی از محصولات جانبی پالایشگاه گاز و نفت‌خام است که شامل

پروپان، پروپیلن، بوتان و بوتیلن در نسبت های مختلف است. البته قسمت عمده LPG از 

پروپان و بوتان با نسبتی تقریبا مساوی ترکیب شده است.

تولید LPG کاملا مقرون به صرفه است و بیشتر به عنوان سوختی جایگزین برای وسایل 

نقلیه و نیز در برخی موارد به عنوان سوخت در بخش خانگی و تجاری مورد استفاده قرار

 می‌گیرد.
تمام این مزایا در حالی در سال 1376 به بهانه کاهش هزینه‌های طرح توسعه سه فاز 

1، 
2 و 3 میدان گازی پارس جنوبی نادیده گرفته شد که هم اکنون نیز ثروت ملی با 

تصمیم‌های نادرست در حال سوختن است و اراده‌ای برای توقف این ثروت سوزی نیست.

منبع:ایسنا