نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

سربازگیری کودکان توسط پژاک بخش چهارم. -.مساله کودکان سربازسهیلا وحدتی


سربازگیری کودکان توسط پژاک بخش چهارم. -.مساله کودکان سربازسهیلا وحدتی


جمعه  ۱٨ شهريور ۱٣۹۰ -  ۹ سپتامبر ۲۰۱۱

در ادامه ی نگاهی به مساله کودکان سرباز در ایران پس از نگاهی به "بچه های بسیجی"(1)، عملکرد رژیم در کشتار نوجوانان هوادار سازمان مجاهدین خلق(2)، و عملکرد حکومت در کشتار "بچه های پژاک"(3) در این بخش نگاهی به سربازگیری کودکان بدست پژاک خواهیم داشت. در بخش های آینده سربازگیری کودکان توسط سازمان مجاهدین خلق و عملکرد این سازمان در رابطه با کودکان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در ادامه ترتیب بررسی، شاید ابتدا باید به بحث سربازگیری توسط سازمان مجاهدین پرداخته می شد. اما مساله کودکان سرباز در پژاک دارای اهمیت جدی و ضرورت فوری است. چه بسا کودکان سرباز در پژاک که هم اکنون در منطقه درگیری میان مرگ و زندگی قرار گرفته اند و امید می رود که جلب توجه به مساله کودکان سرباز در این درگیری کنونی میان حکومت و پژاک به تلاشهایی بیانجامد که راه نجاتی برای نجات جان این کودکان و بازگشت آنان به زندگی عادی را فراهم سازد.

کودکان، قربانیان نامرئی سیاست جنگ

این روزها رژیم جمهوری اسلامی با حمله به منطقه مرزی کردستان و حتی پیشروی در خاک عراق تلاش دارد تا به قیمت جنگ و خونریزی، منطقه را از وجود اعضای پژاک تهی نماید. از سوی دیگر، اعضای پژاک با مقاومت مسلحانه به حمله نیروهای مسلح جمهوری اسلامی پاسخ می دهند. در نتیجه، جنگی در گرفته است که هنوز ادامه دارد.
آنچه نه در متن و نه در حاشیه این درگیری به چشم هیچ کس نمی آید، زندگی و مرگ کودکانی است که به عنوان "گریلا" جذب پژاک می شوند، اسلحه به دست می گیرند، و در این درگیری ها کشته می شوند.
یکی از پسربچه هایی که متاسفانه مرگ دردناک او بازتابی نیافت، محمد بادوزاده بود که در سن 16 سالگی قربانی درگیری اخیر رژیم جمهوری اسلامی و پژاک شد.
ه چهره محمد در این عکس نگاه کنید. لباس سربازی پوشیده و اسلحه به دست گرفته در حالیکه بر چهره زیبا و نوجوان او هنوز ریش و سبیل نروییده است!
آیا محمد تفنگ به دست گرفته بود که کردستان را آزاد کند؟ یا برای مردم کردستان دمکراسی و آزادی و خوشبختی به ارمغان بیاورد؟ شاید چنین آرزوهایی را در سر می پروراند... اما واقعیت اینست که یک پسربچه 16 ساله به محبت و توجه دیگران و پذیرفته شدن در جامعه نیاز دارد. درباره محمد و شرایط خانوادگی او که به پیوستن او به پژاک انجامید در بخش پیشین صحبت شد.(3) به احتمال قوی انگیزه محمد از پیوستن به پژاک بیش از هر چیز یافتن یک محیط اجتماعی بوده که او را بپذیرد و وی بتواند در آنجا احساس تعلق به گروهی را داشته باشد، گروهی که جای خانواده از هم پاشیده او را پر کند.
پژاک محمد را پذیرفت زیرا که امروزه با پیشرفت فناوری هر کودکی می تواند مسلسل به دست بگیرد و در جنگ شرکت کند. به
زور بازو نیازی نیست و جنگ، مرد کار آزموده نمی خواهد. حتی آموختن فن جنگاوری هم فراموش می شود و یادگیری پرکردن اسلحه و چکاندن ماشه کافی است
محمد آیا آموزش جنگی دیده بود؟! اگر آری، در چه سنی به آموختن فنون جنگ و تیراندازی آغاز کرده بود که در سن 16 سالگی در میدان نبرد جان باخت؟ چند ماه یا چند هفته یا چند روز در اردوی آموزش رزمی بسر برده بود؟  
آیا پژاک انکار می کند؟ 
جالب اینکه سایت پژاک در ابتدا محمدبادوزاده را متولد 1995 معرفی کرد اما پس از اینکه سن او در یک بحث اینترنتی* مساله برانگیز شد، دوستان پژاک با تغییر سال تولد او به سال 1992 به حساب خودشان سن او را بالا بردند. آیا تغییر سن محمد روی تارنمای پژاک به خاطر شرم حزب حیات آزاد کردستان از سربازگیری کودکان است؟ کاش واقعا اینطور باشد و بکارگیری کودکان در درگیری های مسلحانه برای پژاک شرم آور باشد واین شرم بدان بیانجامد که پژاک جذب کودکان را به عنوان "گریلا" و عضو پژاک متوقف کرده و از آنها در جنگ و درگیری مسلحانه استفاده نکند. و کاش چنین نباشد که فقط سن واقعی این کودکان در هنگام مرگ انکار شود.
حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که تاریخ تولد محمد 1992 بوده، مساله کودکانی که در پژاک هستند یک واقعیت است که خود پژاک نیز آن را تایید می کند.(4) همچنین در لیست "شهدا" در صفحه پژاک به چهره هایی بر می خوریم که در کودکی به پژاک پیوسته بودند. یکی از این کودکان، امجد محی الدین است که در پژاک "زیرک" خوانده می شده. امجد در سن 16 سالگی به پژاک می پیوندد و در 19 سالگی کشته می شود.

سربازگیری کودکان در پژاک 
در گفتگو با آراس کاردوخ، یکی از اعضای کوردیناسیون پژاک، مساله سربازگیری کودکان را مطرح کردم و از ایشان بطور مشخص در این مورد پرسیدم. پاسخ ایشان بشرح زیر بود.
"اگر از شرایط کردستان اطلاع داشته باشید، باید حق بدهید که افراد متفاوتی به حزب پیوسته و حتی برخی «پناه» می‌آورند. من از هویت رفیقی که شما از او بحث می‌کنید اطلاع ندارم اما شاهد مواردی آنچنانی هستم.
ما تنها یک حزب «مرسوم» سیاسی نیستیم، عملا نظام و سیستمی هستیم که کسان بسیاری خواهان تداوم حیات خویش در آن چارچوب هستند. به نوعی حیاتی آلترناتیو جهت حیات تحمیلی نظام تحمیلی بر کردستان را سازمان داده‌ایم و این مأمنی می‌شود جهت کسانی که خواهان حیاتی آزاد هستند.
حدالامکان اجازه‌ی آمدن افراد کم‌سال را به کوهستان‌ها نداده و دور شدن از «تحصیل» و «پرورش»ی سالم را صحیح نمی‌دانیم. بصورت رسمی نیز سن عضویت در حزب را 18 سال تعیین نموده‌ایم. ولی این نیز بدان معنی نیست که اعضای نوجوان به اموری نامتناسب با سن‌شان گماشته می‌شوند.
نوجوانانی داریم که سال‌هایی چند در بخش‌های جداگانه انواع آموزش‌ها را دیده و به کارهای متفاوتی مشغول می‌شوند. هیچگاه اجازه داده نمی‌شود که نوجوان و حتی جوانی کم سن و سال به اموری نظیر امور نظامی مشغول شود. ولی مسائلی نظیر «بمباران» و «حوادث» و «بیماری» اگر منجر به شهید شدن رفیقی شود، این بدان معنی نیست که در امری نظامی جانش را از دست داده است."(4)
ایشان مساله حضور کودکان در پژاک را تایید می نماید ولی ادعا می کند که این کودکان به امور نظامی مشغول نیستند. بسختی می توان این ادعا را باور کرد هنگامی که عکس محمد بادوزاده را می بینیم که نوجوانی است که هنوز موی برصورتش نروییده ولی لباس سربازی به تن دارد و اسلحه به دست گرفته است. گذشته از ادعای پژاک در این زمینه، مساله مهم متاسفانه درک نادرست پژاک از تعریف کودک سرباز و سربازگیری کودکان است.
بیایید با هم مروری دوباره بر برخی از تعریف های بین المللی داشته باشیم که در بخش یک از این نوشتار در بررسی کودکان بسیجی آورده شده بود.

آ - منع استفاده از کودکان سرباز 
مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در درگیری های مسلحانه که در سال 2000 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید، اجازه نمی دهد که گروه های مسلح و میلشیای غیردولتی از افراد زیر 18 سال استفاده کنند.
"
ماده چهارم
1- گروههای مسلحی که جدا از نیروهای مسلح دولتی هستند، نباید تحت هیچ شرایطی، افراد زیر 18 سال را جهت شرکت در جنگ به استخدام خود درآورند."(5)
برخی گمان می برند که "شرکت در جنگ" یعنی اینکه اسلحه دست کودک داده و او را به خط مقدم جبهه بفرستند، در حالیکه مفهوم شرکت دادن کودکان در جنگ بسیار گسترده تر است و هر گونه فعالیت در یک گروه نظامی را در برمی گیرد.

ب - تعریف «کودک سرباز» 
تعریف های پذیرفته شده بین المللی برای "کودک سرباز" و "سربازگیری" در سند «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» در سال 1997 چنین ارائه شده است:

کودک سرباز» در این سند هر کسی است که سن او زیر 18 سال باشد و در هرگونه نیروی نظامی یا گروه مسلح در هر ظرفیتی شرکت کند، از جمله - ولی نه محدود به - آشپزی، باربری، پیام رسانی، و هر کسی غیر از اعضای خانواده که چنین گروه هایی را همراهی کند. این تعریف دخترانی را که به منظور جنسی و ازدواج اجباری بکار گرفته می شوند در بر می گیرد. از این رو، این تعریف تنها شامل کودکی که اسلحه بدست می گیرد نیست."(6)
بدین ترتیب، تصور دوستانی مانند آراس کاردوخ که گمان می برند اگر کودکان را به کارهایی "متفاوت" و "اموری متناسب به سن شان" بگمارند، آنها را در جنگ شرکت نداده اند، نادرست است.
یک نکته مهم دیگر در همین زمینه درک نادرست از تلفات کودکان سرباز است. برخی دوستان چنین توجیه می کنند که "خوب، شاید محمد در درگیری کشته نشده، بلکه شاید هدف بمباران رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته است." بر اساس تعریف بالا از کودک سرباز، شیوه کشته شدن محمد در درگیری – مسقیم یا غیر مستقیمفرقی نمی کند. حتی اگر پژاک اسلحه دست او نمی داد و از وجود او در خدمات جانبی مثل آشپزی و ظرفشویی استفاده می کرد باز هم از مسئولیت پژاک در این زمینه نمی کاست.
به نظر می رسد که پژاک نیز دچار همین درک نادرست است زیرا آراس کاردوخ می گوید که "مسائلی نظیر «بمباران» و «حوادث» و «بیماری» اگر منجر به شهید شدن رفیقی شود، این بدان معنی نیست که در امری نظامی جانش را از دست داده است."(4) در حالیکه کودکی که همراه با یک گروه نظامی و در یک منطقه درگیری نظامی است، هنگامی که زخمی یا کشته می شود دقیقا به خاطر حضور او در منطقه درگیری نظامی و همراهی او با یک گروه نظامی بوده و هیچ فرقی نمی کند که او هنگامی که هدف گلوله و خمپاره و بمباران قرار گرفته مشغول آشپزی بوده، یا کمپ را تمیز می کرده، یا اسلحه به دست داشته و به دشمن شلیک می کرده است. واقعیت این است که کودکی در منطقه درگیری جان سپرده است.
حقیقت این است که این کودک نباید در منطقه درگیری می بوده، و اصولا نباید با یک گروه مسلح همراه می شده است. استفاده از کودکان برای انتقال خبر یا حمل پیام، آشپزی، دیده بانی یا هر منظور دیگری که باشد، ولو به میل و اصرار خود آنها، نادرست است.
پ - تعریف "سربازگیری"
آراس کاردوخ در پاسخ به پرسش های من توضیح داد که "البته که ما سازمانی هستیم که هر عضو آن در ابتدای مشارکت در آن و یا درآمدن به عضویت آن، مسائلی چون زندان، جنگ، سختی، شهید شدن و تمامی تبعات را می‌داند و یا برایش کاملا توضیح داده شده و فرصتی برای تصمیم‌گیری به وی داده می‌شود."(4)
بدین ترتیب، حزب حیات آزاد کردستان ادعا می کند که همه افرادی که جذب آن می شوند، داوطلبانه و به میل خود بدان پیوسته اند، از جمله کودکان. آیا اگر کودکی مانند محمدبادوزاده به میل خود به سوی پژاک آمده باشد و فرصتی برای تصمیم گیری هم داشته بوده باشد، پس بکارگیری او در انجام امورات پژاک اشکالی نداشته است؟
خیر، اینطور نیست. از آنجائیکه افراد زیر 18 سال هنوز کودک شمرده می شوند، میل و اختیار و داوطلب شدن آنها تغییری در ماهیت سربازگیری کودکان ندارد.
تعریف "سربازگیری" را مرور کنیم:
سربازگیری»
شامل سربازگیری اجباری، به زور و اختیاری در هرگونه گروه مسلح یا نیروی نظامی معمولی یا غیر معمولی می گردد."(6)
دوستانی که در دفاع از پژاک و بکارگیری کودکان در عملیات مسلحانه اظهار می دارند که کودکان پژاک و کسانی مانند محمد بادوزاده به میل و اختیار خود به پژاک پیوسته اند، باید این نکته مهم را در نظر داشته باشند که این پیوستن داوطلبانه و اختیاری یک کودک هیچ تاثیری در مفهوم واقعی سربازگیری کودکان ندارد و بهیچوجه از بار مسئولیت گروه مسلحی که کودک را به عنوان سرباز بکار می گیرد نمی کاهد. سربازگیری کودکان رفتاری بیرحمانه و غیرانسانی است و باید خاتمه یابد.

کودکان، اعضای رسمی پرسنل پژاک
در گفتگو با آراس کاردوخ، عضو کوردیناسیون پژاک، از ایشان درباره عکس اعضای پژاک در صفحه "شهدا" در تارنمای این حزب پرسیدم که "آیا هر عضو حرفه ای و نیمه حرفه ای پژاک با آگاهی به احتمال کشته شدن خویش در مقابل این پرچم عکس می گیرد تا پس از کشته شدن وی در صفحه "شهدا" درج شود؟"
پاسخ آراس کاردوخ را بدقت بخوانیم: "هر عضوی که به عضویت سازمان ما درمی‌آید، مشخصات وی از طرف واحد بایگانی تهیه گشته و در پرونده‌ی وی درج می‌گردد. واحد بایگانی و آرشیو بصورتی وسیع در مورد هر عضو تشکیل پرونده می‌دهد. این پرونده با همکاری هر عضو در مورد وی تشکیل می‌گردد. این ارتباطی به شهید شدن و یا نشدن ندارد، بلکه بصورت وظیفه‌ای در مقابل هر فرد عضو انجام داده می‌شود. ... رفقای ما عکس، تصویر، گزارش مکتوب و پرونده‌ی سازمانی وسیعی دارند ولی وقتی رفیقی شهید می‌شود، عموما عکس پرسنلی وی منتشر می‌شود."(4)
این پاسخ تایید دیگری است بر اینکه کودکانی که عکس آنها را در صفحه "شهدا" در تارنمای پژاک می بینیم، عضو رسمی پرسنل پژاک شمرده می شده اند. به بیان دیگر، حزب حیات آزاد کردستان، پژاک، بصورت رسمی و آگاهانه به سربازگیری کودکان پرداخته و آنها را به عضویت پرسنل خویش در می آورد.
در مورد عکس در پس زمینه پرچم باید بگویم که با دیدن دو عکس از شیرین الم هوئی برایم روشن شد که پژاک یک عکس رسمی از هر عضو رسمی در مقابل یک پرده آبی می گیرد و در صورت کشته شدن آن عضو، پرچم پژاک را پشت سر فرد به جای پرده آبی قرار داده و عکس را در صفحه "شهدا" منتشر می سازد. به نظر می رسد محمد بادوزاده حتی فرصت گرفتن عکس پرسنلی هم نداشت.

دختر بچه 13 ساله و پسربچه 11 ساله، سربازان پژاک
تصویر دختربچه ای به نام صدیقه محمدی نیز در لیست "شهدا" در تارنمای پژاک به چشم می خورد که در سن 13 سالگی، فقط پنج ماه پس از پیوستن به پژاک، کشته شده است. عکس پرسنلی این دختربچه در لباس سربازی نشان می دهد که او با چه وجد و شادمانی در مقابل دوربین ایستاده تا عکسی از او به عنوان پرسنل پژاک ثبت شود، بی خبر از آنکه فقط چند ماه جان خواهد داد و در آن عکس پرسنلی، پرچم پژاک جای پرده آبی پشت سر او را گرفته و برای درج در صفحه شهدا بکار گرفته می شود.
پژاک چگونه ارتش آزادیبخشی است که اسلحه به دست یک دختربچه 13 ساله داده است؟ آیا واقعا پژاک تصور می کند که با درج نام و مشخصات و عکس صدیقه محمدی به عنوان یک "شهید" می تواند به تاریخچه مبارزاتی خود بیافزاید؟! آیا چنین صفحه "شهدا"یی مایه افتخار و سربلندی یک سازمان سیاسی است؟
این پرسشی است که اکنون پیش روی جامعه بزرگتر ایرانی نیز قرار گرفته و فرصتی است که جامعه ما درجه مدنی بودن خود و احترام به جان کودکان را نشان دهد.
گر صدیقه در 13 سالگی به پژاک پیوسته، غمگین آگر پسربچه ای است که در یازده سالگی، 11 سالگی، به پژاک پیوسته، اسلحه به دست گرفته و در 16 سالکی عمر کوتاه او به سر آمده و در لیست "شهدا"ی پژاک قرار گرفته است.
بکار گیری کودکان سیزده ساله و یازده ساله در جنگ مسلحانه چه نامی می تواند داشته باشد؟

جنایت جنگی
همانطور که پیشتر در بخش نخست این نوشتار اشاره شد(1)، بکارگیری کودکان زیر 15 سال توسط هر نهاد یا گروهی «جنایت جنگی» خوانده شده و قابل پیگرد قانونی توسط دادگاه جنایی بین المللی است. تعریف این جنایت جنگی
" سربازگیری اجباری یا ثبت نام کودکان زیر 15 سال در نیروهای مسلح ملی یا استفاده از آنها برای شرکت فعال در درگیری ها"(4) شامل هم نیروهای مسلح حکومتی و هم گروه های اپوزیسیون می شود.
نیز پیشتر(1) اشاره شد که دادگاه جنایی بین المللی بتازگی رسیدگی به اولین پرونده بکارگیری از کودکان در گروه های نظامی را به پایان رسانده و حکم وی به زودی صادر خواهد شد. (7)

کودکان بی نام!
دلگش نام سازمانی کودکی است که پژاک حتی نام اصلی و تاریخ تولد او را نمی داند. آیا این پسربچه هیچ خانواده ای، آشنایی یا کسی را نداشت که نام اصلی او را بداند؟ آیا بدان حد بیکس بود که کسی سن واقعی او را هم نمی دانست؟ کودکی تنها و بیکس، در آغوش یک سازمان نظامی پذیرفته می شود. به او جا و غذا و اسلحه داده می شود ... و با مرگ او زندگی کوتاه کودکانه اش از چشم همه ناپدید می شود. کسی نیست که به دنبال کودکی که در جنگ کشته شده بگردد و از کسانی که اسلحه به دست او داده اند درباره زندگی و مرگ او پرس و جو کند.

کمتر کسی این کودکان را در گردوغبار میدان جنگ میان پژاک و جمهوری اسلامی می بیند. زندگی این کودکان کوتاه است، بس کوتاهتر از آنکه بتوانند عامل تغییر در وضعیت کردستان و ایران باشند. و مرگ آنها؟ آیا بطور ناگهانی با گلوله مستقیم تفنگ به قلب می میرند؟ یا زیر بمباران تکه پاره می شوند؟ یا مرگی تدریجی و شکنجه بار را تجربه می کنند که پیامد خونریزی و کمبود دارو و نبود درمان است.
مرگ این کودکان هم مانند زندگی کوتاهشان به چشم کسی نمی آید. کودکانی مانند محمد بادوزاده، صدیقه محمدی، غمگین آگر، امجد محی الدین و دلگش در جامعه ی سیاسی ایران بویژه نامرئی هستند. چرا که بسیاری از افراد و رسانه ها در جامعه سیاسی وضعیت پژاک و درگیری های منطقه را دنبال می کنند، در هواداری از پژاک یا مخالفت با آن موضع می گیرند، بحث می کنند و می نویسند و منتشر می کنند. اما هر صحبتی که هست، بر سر سیاست است و استراتژی پژاک و تاکتیک جمهوری اسلامی و نقشه های سیاسی بزرگی که زندگی و مرگ زودرس این کودکان در هیچ کجای آن به چشم نمی آید. چند کودک دیگر مانند محمد و صدیقه اکنون در کوههای قندیل با مرگ روبرو هستند؟

زندگی در راستای مرام کودکی
برخی از این کودکان اگر بخت یارشان باشد و در همان کودکی در میدان نبرد کشته نشوند، به زندگی درون پژاک ادامه می دهند. و مرگ در میدان نبرد در جوانی به سراغ شان می آید. کودکانی که از بچگی و نوجوانی با این شیوه زندگی گروهی آشنا می شوند، عادت می کنند که در ادامه زندگی بزرگسالی نیز اسلحه در دست داشته باشند و دور از محیط خانوادگی با همرزمان خود زندگی کنند وحتی شاید پژاک جای خانواده را برای آنها پر کند. آنها راه و شیوه دیگری را برای زندگی نمی شناسند و پژاک اجازه ازدواج و تشکیل خانواده به آنها نمی دهد. "اعضای پژاک تشکیل خانواده نمی‌دهند. ازدواج نیز در نگرش فلسفی و سازمانی ما جایی ندارد."(4)
ریم ولیکو در 15 سالگی به پژاک پیوست. امسال، مریم زن جوانی شده بود و به سن 26 سالگی رسیده بود ولی هرگز اجازه استفاده از حقوق جنسی را نیافته و فکر ازدواج را از خود دور کرده بود. نزدیک دو ماه پیش، در تابستان 2011 بود که مریم در منطقه قندیل جان خود را از دست داد.
مریم تنها یک نمونه از این دسته کودکان سرباز پژاک است که در بزرگسالی کشته می شوند. چهره های دیگری نیز در بخش "شهدا" در تارنمای پژاک می توان یافت از زنان و مردانی که کودکان سرباز در پژاک بوده اند و خیلی زود به انتهای راهی رسیدند که قرار بود مسیر زندگی و مبارزه آنها باشد.
 

آیا پژاک به کودکان فرصتی دوباره می دهد؟ 
زمان آن فرا رسیده که بپذیریم که مهم نیست که چه کسی و به چه منظوری و در چه جبهه ای این کودکان را در جنگ و درگیری و نبرد مسلحانه بکار می گیرد. باید بپذیریم که استفاده از کودکان در جنگ و درگیری های مسلحانه جز جنایت جنگی چیز دیگری نیست. اکنون پرسش این است که آیا پژاک می پذیرد فرصتی برای زندگی به آنان بدهد که اسلحه را زمین بگذارند و به زندگی عادی بازگردند؟ 
صحبت در اینجا بر سر سیاست و تاریخ مبارزاتی مردم کردستان نیست. دلایل درگیری مسلحانه و شیوه های نبرد دو طرف نیز موضوع این بحث نیست. تنها موضوع دارای اهمیت در اینجا جان کودکان است. کودکان باید از آسیب های جنگ و درگیری های مسلحانه برکنار بمانند. این وظیفه انسانی همه ماست که در این راه بکوشیم. پژاک بویژه در این میان وظیفه خطیری به عهده دارد و باید کودکان را در این زمینه یاری نماید تا غیرت "پیشمرگه" بودن را کنار گذاشته و باور کنند که کودکانی هستند که باید به زندگی کودکانه خویش ادامه دهند.

تهدید پژاک به کشتن کودکان غیرنظامی
متاسفانه پژاک نه تنها کودکان را در صفوف خود راه داده و آنها را به عنوان سرباز به کار می گیرد، بلکه به نظر می رسد که از کشتن کودکان غیرنظامی که با سپاه پاسداران همکاری می کنند پروایی ندارد و در این زمینه بطور مشخص هشدار می دهد.
پژاک خانواده های کرد را مورد خطاب قرار داده و در مورد "فرزندان" آنها هشدار می دهد که اگر با پاسداران همکاری کنند، به قتل خواهند رسید.
"شیرزاد کمانگر عضو کوردیناسیون پژاک ... به ‌خانواده‌های کرد توصیه کرد تا اجازه‌ندهند رژیم فرزندان آنها را مورد سوءاستفاده ‌قرار دهد." ایشان "از جوانان تقاضا کرد تا هیچگاه اجازه ‌ندهند که‌رژیم ایران از آنها سوء استفاده‌کرده ‌و آنها را بکار گیرد. وی همچنین ضمن هشدار به کسانی که ‌علیه ‌جنبش آزادیخواهی ملت کرد وارد جنگ می‌شوند گفت که‌چنین افرادی در دادگاههای گریلا و دادگاههای خلق محاکمه‌خواهند شد."(8)
در همین راستا، در آینده عملکرد سازمان مجاهدین خلق ایران در رابطه با کودکان و بویژه سربازگیری کودکان توسط این سازمان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
(ادامه دارد)

*Facebook

** همه عکس ها در این مطلب – بجز عکس شیرین الم هوئی - و نیز مشخصات داخل گیومه مربوط به صاحب عکس، برگرفته از تارنمای پژاک در ماه آگوست 2011 است.

1- بچه های بسیجی، نگاهی به کودکان سرباز در ایران (بخش یک) – سهیلا وحدتی

2- عملکرد رژیم در کشتار نوجوانان هوادار سازمان مجاهدین خلق، نگاهی به کودکان سرباز در ایران (بخش دو) – سهیلا وحدتی

3- کشتار و اعدام "بچه های پژاک" بدست حکومت، نگاهی به مساله کودکان سرباز در ایران (بخش سه) - سهیلا وحدتی

4- درباره عملکرد حزب حیات آزاد کردستان «پژاک»، گفتگو با آراس کاردوخ، عضو کوردیناسیون «پژاک» - بخش دو، سهیلا وحدتی

5- «مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ»، ترجمه ن. نوریزاده

6- اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون، سند بین المللی درباره کودکان سرباز و مسئولیت دولت ها – ترجمه سهیلا وحدتی

7- دادگاه لوبانگا

8- هشدار پژاک به افرادی که با نیروهای سپاه همکاری می کنند، روژهلات


کشتار و اعدام "بچه های پژاک" بدست حکومت نگاهی به مساله کودکان سرباز در ایران (بخش سه) سهیلا وحدتی

کشتار و اعدام "بچه های پژاک" بدست حکومت نگاهی به مساله کودکان سرباز در ایران (بخش سه) سهیلا وحدتی

کشتار و اعدام "بچه های پژاک" بدست حکومت نگاهی به مساله کودکان سرباز در ایران (بخش سه)
سهیلا وحدتی

• بخش های پیشین این مطلب با عنوان های «بچه های بسیجی» و «عملکرد رژیم در کشتار نوجوانان هوادار سازمان مجاهدین خلق» منتشر شد، در اینجا نگاه کوتاهی به شیوه برخورد حکومت جمهوری اسلامی با هواداران نوجوان حزب حیات آزاد کردستان، پژاک، ارائه می شود ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
پنج‌شنبه  ۲۷ مرداد ۱٣۹۰ -  ۱٨ اوت ۲۰۱۱

بخش های پیشین این مطلب با عنوان های «بچه های بسیجی»(1) و «عملکرد رژیم در کشتار نوجوانان هوادار سازمان مجاهدین خلق»(2) به بررسی کوتاهی از عملکرد جمهوری اسلامی دررابطه با کودکان سرباز در بسیج مستضعفین و دانش آموزان هوادار سازمان مجاهدین خلق اختصاص داده شده بود. در اینجا نگاه کوتاهی به شیوه برخورد حکومت جمهوری اسلامی با هواداران نوجوان حزب حیات آزاد کردستان، پژاک، ارائه می شود. در بخش های آینده این نوشتار، عملکرد سازمان مجاهدین خلق و پژاک در زمینه سربازگیری کودکان مورد توجه قرار خواهد گرفت.

ضرورت توجه فوری: طرح جاری حکومت برای نابودی پژاک

وضعیت و سرنوشت کودکانی که با پژاک همکاری می کنند درحال حاضر بویژه بشدت نگران کننده است زیرا که حکومت جمهوری اسلامی تصمیم قطعی به حذف فیزیکی کامل پژاک در سال جاری گرفته است. حکومت با لشکرکشی به منطقه در حال عملی کردن این تصمیم است و هم اکنون از پژاک به عنوان "درحال انحلال" نام می برد و هدف عملیات را "انهدام" آن اعلام می نماید.

"یک مقام ارشد نظامی با اشاره به استمرار فعالیت‌های تروریستی گروهک در حال انحلال پژاک، گفت: عملیات تهاجمی و انهدامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علیه ضدانقلاب‌های آمریکایی پژاک در نوار مرزی شمال عراق و ایران تا زمانی که دولت مرکزی عراق و اقلیم کردستان در مرز مشترک مستقر نشوند، ادامه خواهد داشت. وی پیرامون عملیات انهدام گروهک تروریستی پژاک تصریح کرد: دولت عراق باید با استقرار نیروهای انتظامی و نظامی دولت مرکزی یا اقلیم کردستان در مرز مشترک کردستان عراق و ایران مسئولیت حفاظت از مرزهای مشترک را بپذیرد."(3)

سیاست سرکوب و کشتار اعضای پژاک با هدف نابودی کامل بدون هیچگونه رحم و شفقت دنبال می شود و فرصت زمین گذاردن اسلحه به طرف مقابل داده نمی شود. چرا؟ این پرسشی است که متاسفانه مطرح نمی شود.

هم اکنون حکومت جمهوری اسلامی در طرح مشابهی برای خنثی کردن فعالیت های پایگاه سازمان مجاهدین خلق به نام کمپ اشرف در عراق متفاوت عمل می کند و به اعضای مجاهدین فرصت بازگشت می دهد. وزیر اطلاعات به طور رسمی اعلام نمود که "با آن دسته از اعضای گروهک منافقین که از این گروهک جدا و یا از ارودگاه اشرف فرار کرده اند و به دامان نظام جمهوری اسلامی ایران بازمی گردند، با عطوفت اسلامی رفتار می‌شود."(4)

چرا اینگونه بخشش شامل حال آن دسته از اعضای پژاک که اسلحه را زمین می گذارند، نمی شود؟ بویژه چرا به کودکان هوادار پژاک هیچ فرصتی برای دوری جستن از میدان درگیری و ادامه ی زندگی داده نمی شود؟


محمد بادوزاده، 16 ساله، یکی از کودکانی است که به تازگی در حمله نظامی حکومت به قندیل جان باخت. اگر به زندگی کوتاه او بنگریم، می بینیم که در حقیقت، این کودک قربانی سیاست های نادرست و ندانم کاری های حکومت جمهوری اسلامی در منطقه کردستان شد. این پسربچه 16 ساله به جای آنکه در کنار خانواده زندگی کند و اوقات فراغت را به ورزش و تفریح بگذراند و در نگاه به آینده به فکر دانشگاه و یا آموزش حرفه ای باشد، شاهد فروپاشی اعضای خانواده و کشته شدن و مرگ اعضای نزدیک خانواده اش بوده است. "پدرش «جهانگیر بادوزاده» از سال 1382 در زندان ارومیه است. حکم بدوی او اعدام بود، اما در تجدید نظر به حبس ابد تبدیل شد. خواهر محمد در اعتراض به حکم اعدام پدر، خود را به آتش ‌کشید و جان ‌سپرد. یک برادر او هم در درگیری با نیروهای امنیتی در مهاباد کشته شده است. محمد دو سال قبل همراه مادرش به قندیل می‌آیند. دایه توران (مادرش) هم دو ماه پیش سرطان می‌گیرد و فوت می‌کند. و حالا محمد..."(5)

متاسفانه حکومت هیچ مسئولیتی در قبال خانواده هایی مثل خانواده محمد نپذیرفته است. حتی پس از فاجعه های پی در پی در زندگی محمد، جای نهادهای دولتی و غیردولتی که حمایت از او را به عهده بگیرد و او را به ادامه درس و تحصیل و حرفه یابی تشویق کند، خالی بوده است. و اینست که در نبود نهادهای دولتی و مدنی که به یاری خانواده ها و کودکان بشتابند، کودکی مثل او اسلحه به دست می گیرد تا شاید احساس امنیت، در جمع بودن، آینده نگری و برای آینده مبارزه کردن را به زندگی اش بازگرداند.

برخورد جمهوری اسلامی با کودکان هوادار پژاک

نگاهی به «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون»(6) و مقایسه آن با رفتاری که حکومت جمهوری اسلامی ایران در برخورد با کودکان هوادار پژاک در پیش گرفته است، نشان می دهد که عملکرد حکومت جمهوری اسلامی تقریبا در همه زمینه ها کاملا متضاد با این اصول و راهکارهاست.

بطور مشخص، این سند از سه محمور عمده اصول و راهکارها صحبت می کند که یک- در جهت پیشگیری از سربازگیری کودکان، دو- برای پایان خدمت آنها، و سه- در راستای فراهم نمودن امکان بازپذیری آنها در جامعه است. بررسی عملکرد حکومت جمهوری اسلامی نشان می دهد که همواره عکس این سه محور عمده در عمل پیاده شده است. نگاهی کوتاه به عملکرد حکومت در این سه زمینه نشان می دهد که جمهوری اسلامی:
1- به جای پیشگیری از سربازگیری کودکان، زمینه سربازگیری کودکان را فراهم ساخته است.
2- به جای تشویق پایان خدمت سربازی کودکان، همه راهها را به روی آنها بسته و راهی جز ادامه خدمت سربازی در پژاک برای آنها باقی نمی گذارد.
3- به جای فراهم آوردن شرایط بازپذیری اجتماعی برای کودکانی که اسلحه را زمین می گذارند، آنها را اعدام می نماید.

در اینجا تلاش می شود که شیوه های مشخص عملکرد حکومت در این سه محور عمده با ارائه نمونه های مشخص بررسی شود.


1- تشویق غیرمستقیم کودکان به مبارزه مسلحانه
( به جای پیشگیری از سربازگیری کودکان )


حکومت جمهوری اسلامی به جای پیشگیری از سربازگیری کودکان، چنان شرایطی در کردستان فراهم آورده است که کودکان تشویق می شوند که اسلحه به دست بگیرند و به مبارزه مسلحانه روی آورند.

در راستای اقداماتی که حکومت ها در پیشگیری از سربازگیری کودکان می توانند انجام دهند، «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» چنین بیان می دارد:

"در برنامه های برای کودکان، توجه ویژه باید صرف آنهایی شود که بیشتراز همه در معرض خطر سربازگیری قرار دارند: کودکان در مناطق درگیری، کودکان (بویژه نوجوانان) جدا شده از یا بدون خانواده، از جمله آنهایی که در پرورشگاه ها هستند، دیگرگروه های به حاشیه رانده شده (مانند کودکانی که در خیابانها کار یا زندگی می کنند، برخی اقلیت های خاص، پناهندگان و رانده شدگان داخلی)، و کودکانی که از نظر اقتصادی و اجتماعی محروم هستند.
- ایجاد نقشه خطر می تواند به شناسایی گروه های در معرض خطر کمک کند، از جمله شناسایی مناطقی که نبرد در آنجا متمرکز شده، سن کودکان که در ارتش بکار گرفته می شود و نوع خطرهایی که در پیش رو دارند، و همچنین افرادی که عاملین اصلی سربازگیری هستند؛
- احترام به قوانین انسان دوستانه باید ترویج شود؛
- داوطلب شدن در نیروهای مسلح اپوزیسیون می تواند با پرهیزجستن از آزار یا حمله به کودکان، خانه ها و خانواده های آنان کاهش داده شود."(6)

آیا در ایران توجه ویژه صرف کودکانی می شود که بیشتر از همه در معرض خطر سربازگیری قرار دارند؟ آیا اقلیت های خاص، و کودکانی که از نظر اقتصادی و اجتماعی محروم هستند توجه ویژه به خود می بینند؟ نگاهی به وضعیت کردستان و بویژه کودکانی که جذب پژاک می شوند بخوبی نشان می دهد که چقدر حکومت جمهوری اسلامی در این زمینه ها بی توجهی نموده و با محروم نگاه داشتن استان کردستان و بی توجهی اقتصادی به مناطق مرزی، زمینه سربازگیری کودکان در کردستان را فراهم آورده است.

*وضعیت ویژه کردستان

استان کردستان از چند جهت موقعیت کاملا ویژه ای دارد. مردم بومی این سرزمین کرد هستند و به زبان کردی صحبت می کنند. برای بسیاری ازآنان فارسی زبان دوم است و یا اصلا زبان فارسی را بلد نیستند. تبعیض فرهنگی و بی اعتمادی حکومت مرکزی به مردم محلی و در نتیجه دخالت ندادن مردم کرد در اداره امور محلی خویش یکی از موارد نارضایتی مردم کردستان است. عامل اصلی نارضایتی بخش عمده مردم کردستان، وضعیت نابسامان و محرومیت های اقتصادی و تنش های سیاسی است اما طبیعی است که دخالت دادن مردم کرد در اداره امور محلی به توسعه اقتصادی و انسانی استان کمک خواهد نمود.

آ- محرومیت اقتصادی

"استان کردستان در شاخص های مختلف اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی در رده های آخر استان های کشور قرار دارد. به عنوان یک شاخص کلیدی می توان به درآمد سرانه اشاره کرد، که بر اساس نتایج حساب های منطقه ای سال 1385 میزان درآمد سرانه استان کردستان برابر 15.700.000 ریال (یک میلیون و پانصد و هفتاد هزار تومان) در سال بوده ، در حالی که میانگین کشوری آن حدود 33.800.000 ریال (سه میلیون و سیصد و هشاد هزار تومان) است... و ازحیث این شاخص،استان رتبه 29 را در کل کشور به خود اختصاص داده است. از طرف دیگر سهم استان کردستان ازکل تولید ناخالص داخلی کشور در سال 1385 تنها حدود95/0 درصد یعنی کمتر از یک درصد بوده است، واز این لحاظ حائز رتبه 23 در کل کشور است. و بر اساس آمارها ، استان کردستان در پایان سال 1388حدود27درصد از راه های اصلی و فرعی و روستایی برخوردار بوده .. که از این حیث استان کردستان رتبه 29 را در کل کشور به خود اختصاص داده است...می توان گفت ، اثرات وقفه عمران در سال های اول انقلاب و عدم زیر ساخت های قبل از انقلاب در سال های گذشته بخصوص در بخش عمران و راه های ارتباطی اصلی و فرعی و روستایی در سال های اخیر خود را نشان داده است."(7)

دقت کنیم که ایران اکنون دارای 31 استان است و استان کردستان رتبه 29 در شاخص درآمد سرانه را دارد یعنی یکی از فقیرترین و محروم ترین استان های کشور است.

سیاست های حکومتی در محروم نگاه داشتن استان کردستان کاملا در تضاد با این راهکار «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» است که "در برنامه های برای کودکان، توجه ویژه باید صرف آنهایی شود که بیشتراز همه در معرض خطر سربازگیری قرار دارند: کودکان در مناطق درگیری، کودکان (بویژه نوجوانان) جدا شده از یا بدون خانواده، از جمله آنهایی که در پرورشگاه ها هستند، دیگرگروه های به حاشیه رانده شده (مانند کودکانی که در خیابانها کار یا زندگی می کنند، برخی اقلیت های خاص، پناهندگان و رانده شدگان داخلی)، و کودکانی که از نظر اقتصادی و اجتماعی محروم هستند."(6)

ب- تنش های سیاسی

منطقه کردستان که در بخش مرزی کشورهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه قرار دارد همواره شاهد ناآرامی های سیاسی و درگیری مسلحانه با حکومت های این کشورها بوده است. پس از انقلاب 1357، منطقه کردستان ایران بویژه شاهد درگیری های خونین گروه های مسلح اپوزیسیون با حکومت جمهوری اسلامی بوده است. جنگ ایران و عراق نیز علاوه بر ضایعات اقتصادی فراوان، باعث شد که بازگرداندن ثبات وآرامش نسبی به کندی صورت پذیرد. پس از پایان جنگ ایران و عراق، جنگ و ناآرامی و درگیری مسلحانه در کردستان پایان نیافت. حتی پس از برقراری حکومت خودمختار کردستان در عراق، برخی گروه های مسلح به فعالیت های خود در کردستان ایران ادامه دادند.

اگر قرار باشد حکومت جمهوری اسلامی به «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» عمل کند که می گوید "ایجاد نقشه خطر می تواند به شناسایی گروه های در معرض خطر کمک کند، از جمله شناسایی مناطقی که نبرد در آنجا متمرکز شده" (6) بایستی همه استان کردستان و بویژه منطقه مرزی را در نقشه خطر قرار دهد و توجه ویژه به این استان مبذول نماید.

نیز حکومت اگر باور داشته باشد که "داوطلب شدن در نیروهای مسلح اپوزیسیون می تواند با پرهیزجستن از آزار یا حمله به کودکان، خانه ها و خانواده های آنان کاهش داده شود."(6) ازسیاست بمباران منطقه که در سرکوب کنونی نیروهای پژاک در پیش گرفته، دست بر می دارد.

پ- قانون گریزی در منطقه مرزی

منطقه مرزی کردستان همواره شاهد تنش های سیاسی و آمد و شد نیروهای مسلح حکومتی و اپوزیسیون بوده است. هر که زور بیشتری داشته، دیگری را بیرون رانده و خود در همان نقطه محلی – ولو برای مدتی کوتاه – حکم رانده است. نتیجه اینگونه درگیری های سیاسی هیچگاه به نفع مردم کردستان نبوده است. حتی هنگامی که حکومت مرکزی پیروز می شده نیروهای نظامی خود را در منطقه مستقر نموده و حکمرانی در محل برسرکار نهاده اما بهبود چندانی در وضعیت مردم کرد حاصل نشده است. از این روست که بی اعتمادی کردها به حکومت ها و قانون آنها شدت یافته است.

گذشته از آن، رفت و آمد و همیاری کردهای کشورهای مختلف با همدیگر برقرار بوده و قوانین دست و پاگیر کشورها و از جمله مرزبندی های آنان فقط به دشواری زندگی کردها افزوده است.

کردستان استان بسیار محرومی است که یافتن شغل درآمد زا در آن برای مردم محروم بسیار دشوار است. یکی از راههای کسب در آمد در این منطقه مرزی واردات و صادرات کالا بوده است که معمولا بدون اخذ اجازه رسمی حکومت انجام می گرفته و قانون بدان نام "قاچاق" کالا داده است. این واقعیت ها عادت به قانون شکنی و بی احترامی به قوانین حکومت مرکزی را به مردم آموخته است بطوریکه اکنون مردم فقط هنگامی قانون را رعایت می کنند که واقعا خود را مجبور به اطاعت یابند زیرا قانون نسبتی با اخلاق و شیوه زندگی مردم ندارد، بلکه حکومت به زور قدرت نظامی آمده و برای حفظ قدرت سیاسی خود می کوشد و یک سری قوانین برای حفظ قدرت خود وضع کرده در حالیکه در عمل برای همه آشکار است که خدمتگزار مردم نبوده است. حتی منابع رسمی اذعان دارند که نیاز شدید برای برنامه ریزی دولتی و اقدامات حکومتی در راه بهبود وضعیت اقتصادی، امنیت سیاسی و جلب اعتماد مردم محلی وجود دارد.(8)

ت – فرهنگ بزرگداشت «پیشمرگه» و انتقامجویی

وضعیت ویژه کردستان متاسفانه یک مساله تاریخی است که پس از انقلاب سال 1357 نه تنها بهبود نیافته بلکه جنگ و تنش های سیاسی و دشواریهای اقتصادی بدان شدت بخشیده است. حکومت روی اهمیت سیاسی این منطقه تاکید دارد، اما در عمل به آبادسازی کردستان و رفاه مردم آن بی توجه است. بی توجهی حکومت به وضعیت مردم و استفاده سیاسی از سرزمین کردستان و لشکرکشی در آنجا بدون توجه به قربانی شدن مردم کار را بدانجا رسانده که مخالفت با حکومت و مبارزه مسلحانه تبدیل به یک ارزش شده است. واژه "پیشمرگه" مفهوم افتخار و صداقت و از خودگذشتگی و سربلندی را در خود دارد و در فرهنگ مردم کرد نسبتی با واژه های "تروریست" و "سرباز" و ... ندارد.

افزون بر آن، در دست داشتن اسلحه احساس قدرت را با خود بهمراه می آورد. متاسفانه هنگامی که زمینه اقدام موثر مدنی کمرنگ می گردد، زمینه برای رشد حس نفرت و انتقامجویی آماده می گردد. برای پسربچه نوجوانی مانند محمد بادوزاده که در اوج رشد و بلوغ احساسی است، هنگامی که می بیند یک برادرش به دست نظامیان حکومت جان باخته، پدرش زندانی حکومت است، خواهرش از رنج و ستم حکومتی خودسوزی کرده و ... حس نفرت و انتقامجویی بسرعت رشد یافته و بر احساسات دیگر و بر هر منطقی غلبه پیدا می کند. در زمینه چنین فرهنگی است که متاسفانه زمینه برای تشویق کودکان به مبارزه مسلحانه و پیوستن به صف پیشمرگه ها هموار می گردد.

*وضعیت ویژه بچه های پژاک

اگر کودکان هوادار سازمان مجاهدین خلق همه از قشر متوسط و مرفه بودند و به خاطر شور جوانی و فضای پرالتهاب سیاسی و به شیوه ایدئولوژیک جذب سازمان مجاهدین شدند، کودکان هوادار پژاک بیشتر از قشر محروم جامعه اند و به خاطر فشارهای اقتصادی و اجتماعی و نداشتن هیچ راه امید دیگری به پژاک روی می آورند. افزون بر آن، منطقه ی خطر سربازگیری کودکان توسط پژاک یک منطقه جغرافیایی خاص است که در منطقه مرزی متمرکز شده است، بر عکس منطقه سربازگیری سازمان مجاهدین خلق که به وسعت همه کشور ایران بود و در همه سطوح طبقاتی جریان داشت. هواداران سازمان مجاهدین پول و خانه و امکانات هم در اختیار سازمان می گذاشتند، در حالیکه بسیاری از هواداران پژاک به خاطر نداشتن پول و خانه و امکانات جذب این سازمان می شوند. این ویژگی ها بدین معناست که بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کردستان در پیشگیری از سربازگیری کودکان تاثیر بسزائی خواهد داشت.

حکومت اقدامات لازم برای پیشگیری از سربازگیری کودکان را باید به عمل آورد، از جمله "دسترسی به آموزش، از جمله آموزش متوسطه و حرفه ای، باید برای همه کودکان ترویج شود، از جمله کودکان پناهندگان و رانده شدگان داخلی.
- فرصت ها یا تدارکات اقتصادی مناسب نیز لازم است که برای کودکان یا خانواده هایشان در نظر گرفته شود."(6)

نگاهی به وضعیت خانوادگی و تحصیلی برخی از کودکان عضو پژاک بیاندازیم و خواهیم دید که همه این کودکان از همه گونه "فرصت ها یا تدارکات اقتصادی مناسب" محروم بوده اند.

محمد بادوزاده، کودکی که در 16 سالگی در درگیری مسلحانه کشته شد، نمونه ای از این کودکان محروم است که خانواده اش با زندانی شدن پدر بدون درآمد مانده و محمد به عنوان یک کودک به دنبال برادر بزرگتر و به همراه مادر خود به منطقه قندیل رفته و تفنگ به دست گرفته است چرا که هیچ راه دیگری در مقابل خود ندیده است.



شیرین الم هوئی (علم هولی) "وقتی که بازداشت شد، زبان فارسی بلد نبود. ایشان کرد است و در هنگام دستگیری کاملا بیسواد بود. فقط یک دوره کوتاهی نهضت سواد آموزی رفته بود و یادگرفته بود که اسمش را امضا کند... او از خانواده بسیار فقیری است که در منطقه ماکو زندگی می کنند. پدرش چندتا گوسفند داشته که می چرانده اند و به این ترتیب پنج شش تا بچه و پدر و مادر زندگی می کرده اند. در نهایت خانواده بسیار فقیری اند."(9)

حسین خضری "در کودکی از تحصیل محروم شده و به اجبار فقر و فشار، کودک کار شده است. او توسط پدرش از کودکی مجبور به قالیبافی شده و بخشی از تامین معاش خانواده به عهده ی ایشان بوده است. به خاطر شرایط نامناسب کار در کارگاه قالیبافی، موکل من حدود 70 درصد از بینایی خود را از دست می دهد. ایشان چندین بار فرار می کند که باز به خانه برگردانده می شود. تا اینکه گروهی به نام حزب حیات آزاد کردستان، پژاک، که با جمهوری اسلامی ایران در عناد بوده، وقتی می بینند که نوجوانی بی پناه است، او را جذب می کنند. در واقع رفتن حسین به سوی این گروه از روی عمد و آگاهی نبوده، بلکه فقط به خاطر رسیدن به رفاه نسبی بوده است."(10)

*سیاست حکومت: کشتار پیش از آبادسازی

حکومت جمهوری اسلامی می تواند ابتدا با یک سری اقدامات در راستای توسعه استان و بهبود وضعیت اقتصادی و اشتغال مردم کردستان چشم انداز مثبتی از زندگی به کودکان نشان دهد تا آنها جذب گروه های مسلح نشوند. حکومت می تواند با افزایش سطح رفاه و امکانات اقتصادی برای مردم کرد نشان دهد که حکومتی است که خدمتگزار مردم کردستان است تا بتواند به تدریج به مردم منطقه بباوراند که احترام به قانون یک ارزش است و سپس می تواند این توصیه را که "احترام به قوانین انسان دوستانه باید ترویج شود."(6) را به کار ببندد.

اما جمهوری اسلامی سیاستی برعکس اتخاذ نموده و قرار است ابتدا کودکان پژاک را همراه با دیگر اعضای پژاک به قتل برساند، سپس شاید در راه توسعه کردستان بکوشد. "حضور اعضای این گروهک تروریستی در مرزهای شمال غرب کشور سبب دشواری خدمات رسانی به مناطق محروم مرزی می شد به طوری که ساکنان این استان ها و شهرستان ها از کمترین امکانات آموزشی، صنعتی و ... نیز بی بهره بودند ولی بعد پاکسازی این مناطق از لوث وجود اشرار امکان خدمات رسانی فراهم می شود."(11)

بنا به «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون»، طرفهای درگیر بویژه باید تلاش کنند که کودکان در درگیری ها آسیب نبینند و فرصت و موقعیت گریز از منطقه درگیری را داشته باشند، از جمله اینکه "همه طرفهای درگیری باید پیمان کتبی ببندند که شامل تعهد برای برقرارساختن یک سن حداقل برای سربازگیری باشد."(6) کاش حکومت جمهوری اسلامی و پژاک برسر نجات جان کودکان از این مهلکه توافق می کردند و کودکان هوادار پژاک می توانستند منطقه درگیری را ترک کنند بدون آنکه مورد شکنجه و مجازات اعدام حکومت قرار گیرند.


2- بستن گزینه پایان خدمت به روی کودکان سرباز
( به جای پایان خدمت کودکان سرباز )


محور دوم «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» برروی اقدامات لازم برای پایان دادن به خدمت سربازی کودکان و نیز رسیدگی به وضعیت بهداشت و سلامت آنان و رفتار مناسب جهت حفظ ارج و کرامت انسانی آنها از جمله رازداری صحبت شده است. و نیز اینکه "اقدمات ویژه یاری رسانی و حفاظت باید برای کودکان و بزرگسالانی که در سن کودکی سربازگیری شده اند صورت پذیرد."

حکومت جمهوری اسلامی به جای اینکه به کودکان و بزرگسالانی که در سن کودکی سربازگیری شده اند کمک کند که اسلحه را زمین گذاشته و به زندگی عادی بازگردند، آنها را دستگیر می نماید، شکنجه می کند، و سپس وادار به اعتراف راست یا دروغ نموده و آنها را اعدام می کند.



حسین خضری در کودکی به پژاک می پیوندد. "آن گروه وقتی که می بینند حسین هیچ تخصصی ندارد، او را در بخش آموزش قرار می دهند. حسین پس از چند سال که به بلوغ فکری می رسد، تصمیم می گیرد که ازدواج کند و یک زندگی معمولی را شروع کند. و چون اقدامی علیه جمهوری اسلامی انجام نداده بوده، تصمیم می گیرد به ایران بازگردد و خودش را معرفی کند که در مراجعت به ایران دستگیر می شود."(10) مقامات امنیتی- قضائی جمهوری اسلامی حسین خضری را با وعده عروسی مجبور به اعتراف دروغین نموده و براساس آن، وی را محکوم به اعدام کردند. حکم اعدام حسین خضری چند ماه پیش، در ژانویه 2011، اجرا گردید.

گزینه پایان خدمت به روی همه اعضای پژاک، از کودک گرفته تا بزرگسال، بسته است. و چه بسا برخی از این بزرگسالان، از شیرین الم هوئی و زینب جلالیان تا شیرکو معارفی و احسان فتاحیان، بزرگسالانی هستند که در کودکی سربازگیری شده اند. بهرحال، شیرکو معارفی نیز اسلحه خود را زمین گذاشت(12)، با این وجود به عنوان "محارب" به اعدام محکوم شده است.

به نظر می رسد که جمهوری اسلامی تنها گزینه پایان خدمت را برای اعضای پژاک - در هر سن و سالی که باشند - پایان زندگی آنها می داند و بس. حکومت جمهوری اسلامی در عمل نشان داده است که هیچ راه حل دیگری را که شامل حق ادامه زندگی باشد برای کردهایی که در سن کودکی اسلحه بدست می گیرند، نمی پذیرد.

اگر محمد بادوزاده از وضعیت زندگی در قندیل بیزار می شد و می خواست به زندگی عادی برگردد، آیا راهی برای او وجود داشت؟

آیا برای کودکان دیگری که اکنون از جنگ و درگیری بیزار شده و آرزوی زندگی عادی دارند، امیدی هست؟ راهی هست؟

چنین به نظر می رسد که طرح مسئولین جمهوری اسلامی برای "انهدام" پژاک در حقیقت نقشه قتل همه اعضای آن از کودک و بزرگ است.

این نقشه قتل پیش از این به شیوه به ظاهر قانونی صدور حکم اعدام توسط دستگاه قضائی برای تک تک دستگیر شدگان پژاک انجام می گرفت. ولی اکنون با شیوه سرکوب خشونت بار و حمله نظامی همراه شده است. متاسفانه سکوت عمومی جامعه دست حکومت را در این زمینه باز گذاشته است زیرا که به نظر می رسد حکومت با تبلیغات خویش قضیه را کاملا سیاسی جلوه داده و جنبه بیرحمانه و غیرانسانی قتل و کشتار بویژه در مورد کودکان را پوشانده است.

*دادگاه برای کودکان مجرم

همه کودکان معصوم نیستند. برخی از کودکانی که اسلحه به دست می گیرند تبدیل به موجودات بیرحم شده و دست به جنایت می زنند.(13) اتهام و جرم همه افراد جنایتکار باید در دادگاه بررسی شود. در مورد کودکان، باید سن آنها مورد توجه قرار گرفته و با توجه به مقررات ویژه دادگاه کودکان محاکمه شوند.

در جمهوری اسلامی ایران متاسفانه وضعیت چنین است که دادگاهی که به بررسی اتهام و جرم مخالفین سیاسی می پردازد، با نگاهی جانبدار و امنیتی به مجرم نگریسته و بیطرفی قضائی را رعایت نمی کند. این قضیه بویژه در مورد اعضا و هواداران پژاک بسیار پررنگ است و این افراد معمولا در دادگاهی ناعادلانه محاکمه می شوند که قاضی به جای بیطرفی نقش دادستان و گوینده نیروهای اطلاعاتی-امنیتی را به عهده گرفته و با برخورد بسیار جانبدار تلاش در حذف فیزیکی متهم تحت عنوان قانونی اعدام دارد. من به تجربه در طول پیگیری جزئیات پرونده های برخی جوانان کرد محکوم به اعدام از نزدیک و گفتگو با وکلای آنها – از جمله وکلای شیرین علم هوئی(9)، حسین خضری(10)، شیرکو معارفی (12) و حبیب الله لطیفی(14) - دریافته ام که دستگاه قضائی جمهوری اسلامی ایران با همه ایراداتی که دارد، باز همان هم برای متهمان کرد دور از دسترس است و آنان به جای برخورد حقوقی با برخورد امنیتی روبه رو می شوند. برای متهمان سیاسی کرد، این نیروهای امنیتی هستند که دستگاه قضائی را می چرخانند. قاضی در حقیقت نماینده نیروهای امنیتی است و از این رو سیستم قضائی در برخورد با کردها نه تنها بشدت جانبدار است، بلکه خشونت ویژه ای در اعتراف گیری به زور و مجازات متهمین بکار می برد. گاه اگر وکیل مدافع می تواند کاری در جهت نجات جان موکل خود از اعدام انجام دهد، در مرحله ای است که پرونده به تهران آمده است.

در سیستم قضائی جمهوری اسلامی ایران از دادگاه ویژه برای کودکان زیر 18 سال خبری نیست و سن آنها در نظر گرفته نمی شود. از این رو می توان انتظار داشت که چنین دادگاه هایی کودکان هوادار پژاک را نیز به اعدام محکوم نماید.

*نابودکردن ظرفیت های مدنی و تشویق به خشونت

حکومت می تواند برای دور نگاه داشتن کودکان از خشونت از ظرفیت های موجود محلی استفاده کند.

"در مواردی که درسترسی به ساختارهای دولتی یا دیگر ساختارهای محلی وجود دارد، ظرفیت های موجود برای پاسخگویی باید گنجانیده شود و (در صورت لزوم) تقویت گردد."(6)

متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی نه تنها در این راستا به وظایف خویش برای پایان دادن به خشونت در کردستان عمل نمی کند، بلکه با درپیش گرفتن سیاست انتقامجویی و خشونت حداکثری به کینه و نفرت مردم کردستان علیه حکومت دامن می زند. حکومت چنان بی پروا و بدون بهانه دست به خشونت می زند که به نظر می رسد که آگاهانه در راه نابود کردن ظرفیت های موجود مدنی گام برمی دارد و هدفی جز برقراری حکومت وحشت و ترور در منطقه ندارد. با چنین سیاست هایی است که حکومت در عمل زمینه های سربازگیری کودکان را بیشتر فراهم می سازد به جای آنکه گزینه هایی بهتر از مبارزه مسلحانه بدانها ارائه نموده و آنها را تشویق نماید که اسلحه را زمین بگذارند.

اعدام فرزاد کمانگر نمونه بکارگیری خشونت به جای سیاست اعتمادسازی است که نتیجه آن دلسردسازی مردم از کنش مدنی و سوق دادن آنها بسوی خشم و انتقامجویی بود. این معلم جوان هیچ جرمی نداشت. وکیل او بر بی اساس بودن اتهامات وارده و بیگناهی کامل او پای می فشرد تا حدی که شرافت حرفه ای خود را به عنوان یک حقوقدان مایه می گذاشت "اگر سر سوزنی دلیل پیدا شود که این اتهامات درست بوده است، من حاضرم هر گونه مجازاتی که دستگاه قضایی برایم در نظر بگیرد را بپذیرم."(15)

حکومت به فرزاد اتهام همکاری با پژاک را زد. دلیل واقعی اعدام فرزاد کمانگر پس از اعدام وی در کمال بیشرمی توسط روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام شد: "حسب بررسی‌های به عمل آمده یکی از برادران فرزاد کمانگر به (نام) شیرزاد، در سلیمانیه عراق فعالیت حزبی می‌کند و سابقه‌‌ محکومیت به علت همکاری با گروهک پ. ک. ک را دارد."(16)

بدین ترتیب، دستگاه قضائی که دستش به شیرزاد کمانگر نمی رسید، برادر او را بدون هیچ دلیلی فقط به جرم اینکه برادر شیرزاد کمانگر بود، اعدام کرد. این زورمداری و پیشدستی در اعمال خشونت و انتقامجویی به قیمت فداکردن جان یک شهروند مسالمت جو که با وسوسه پیوستن به پژاک روبرو شده اما کنش مدنی و فرهنگی را در زندگی خویش برگزیده بود، چه پیامی می تواند دربر داشته باشد؟

آیا پیام چنین عملکردی برای نوجوانان و جوانان کرد جز اینست که پیامد کنش مدنی به شیوه فرزاد کمانگر در حکومت جمهوری اسلامی اعدام است؟ که اگر فرزاد کمانگر کتاب در دست گرفته راه بهتری از شیرزاد کمانگر که اسلحه در دست گرفته انتخاب نکرده است؟ که هر که زورش بیشتر است حرف آخر را می زند؟ عملکرد حکومت متاسفانه این پیام را نیز برای نوجوانان و جوانان کرد در بر دارد که اگر یکی از اعضای خانواده آنها در پژاک فعال است، جان خود آنها توسط قوه قضائیه تهدید می شود و چه بسا همین احساس خطر انگیزه پیوستن آنها به پژاک گردد.

فرزاد می توانست نقش ارزنده ای در اجرای «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» ایفا نماید.
"- جایگزین هایی به جای با شکوه نمایاندن جنگ، از جمله تصویرهایی که در رسانه ها نشان داده می شود، می تواند به کودکان ارائه شود؛"(6)
"برنامه ها باید با جامعه محلی شکل بگیرد و بر مبنای امکانات موجود ساخته شود و زمینه موجود و اولویت های جامعه محلی، ارزش ها و سنت ها در نظر گرفته شوند."(6)
"- برنامه ها فقط می تواند از طریق رابطه هایی براساس اعتماد و اطمینان شکل پذیرد. این برنامه ها نیازمند زمان و تعهد منابع یاری رسانی بوده و به همکاری مداوم و نزدیک میان همه عوامل نیاز دارد."(6)
" منابع یاری رسانی جامعه محلی (مانند رهبران مذهبی، آموزگاران یا دیگران، بسته به وضعیت موجود) باید مورد استفاده قرار گیرند."(6)

آموزگاری مانند فرزاد کمانگر اگر زنده می ماند دانش آموزانی تربیت می کرد که همانند خود او به کار فرهنگی و مدنی روی می آوردند. اما پیامد اعدام او این است که اکنون یک واحد از کردهای مسلح به نام "واحد فرزاد کمانگر" شکل گرفته که عملیاتی بر علیه سپاه پاسداران انجام می دهد.(17)

نمونه دیگر سیاست های دولت در این راستا، سرکوب شدید کنشگران مدنی و دستگیری و زندانی کردن آنها در کردستان است که حتی به فرار برخی از آنها از کشور انجامیده است. نبود هیچگونه آزادی برای فعالیت مدنی، در منطقه ای که سطح رفاه عمومی بسیار پایین و میزان نارضایتی عمومی بسیار بالاست، بطور معمول فضا را برای رادیکالیزه شدن و جذب نوجوانان و جوانان به گروه های مسلح آماده می کند.


3- حذف کامل فیزیکی به شیوه اعدام یا کشتار با بمب و اسلحه
( به جای بازپذیری در خانواده و زندگی اجتماعی )


کودکانی که به پژاک پیوسته اند و نیز بزرگسالانی که از کودکی سربازگیری شده اند، باید فرصت آن را بیابند که به زندگی عادی بازگردند. حکومت وظیفه دارد امکان بازپذیری آنان در جامعه را فراهم سازد.

"زمینه های لازم برای فعالیت های آموزشی باید چنان صورت گیرد که بازتاب دهنده این موارد باشد: از دست دادن فرصت های آموزشی در نتیجه مشارکت در درگیری مسلحانه؛ سن و مرحله رشد کودکان؛ و توان این فعالیت ها برای افزایش شکل گیری عزت نفس."(6) شیرین الم هوئی پس از دستگیری به دنبال چنین فعالیت های آموزشی بود، درس می خواند تا وکیل شود. اما اعدام شد. این در حالیست که شیرین پیش از ارتکاب جرم دستگیر شد و اعدام او چیزی نبود جز خشونت بیرحمانه و غیرانسانی.

و حسین خضری می توانست آموزش های حرفه ای ببیند." زمینه های لازم برای آموزش های حرفه ای مربوطه و فرصت های کاریابی، از جمله برای کودکان معلول، باید فراهم گردد.
- پس از پایان آموزش مهارت های حرفه ای، به شاگردان باید ابزار لازم، و در صورت امکان، وام های آغاز به کار و ترویج خودکفایی داده شود. "(6) و چه بسا با وامی که می گرفت، می توانست پس از عروسی زندگی خانوادگی مناسبی فراهم کند. اما حسین نیز بدون ارتکاب هیچ جرمی اعدام شد تنها به این دلیل که در کودکی به پژاک پیوسته بود.

کودکان فقیر و محرومی که وضعیت زندگی شان گزینه های پیش رویشان را بشدت محدود ساخته و در فضایی سرشار از فرهنگ خشونت سر از پژاک در می آورند، به خاطر پیامدهای همان فقر و محرومت کودکی است که در بزرگسالی اعدام می شوند.

کودکی مثل محمد بادوزاده حتی به بزرگسالی هم نمی رسد و در همان اوان نوجوانی قربانی حمله نظامی حکومت به کردستان می شود و جان می بازد. آیا محمد به یکباره در اثر یک انفجار جان باخت؟ آیا مجروح و زمین گیر شد و بر اثر خونریزی ذره ذره جان باخت؟ آخرین لحظه های زندگی او چگونه سپری شد؟ آیا سرنوشتی بهتر از این نمی تواند در انتظار کودکی مثل او باشد؟

نکته دردناک در حاشیه این است که این رهنمون که "فعالیت های تفریحی برای سلامت روان-اجتماعی ضروری است"(6) نه تنها اجرا نمی گردد، بلکه اعدام این کودکان به سلامت روان-اجتماعی همه مردم ایران و بویژه مردم کرد به شدت آسیب وارد می آورد.

*ادامه ی چرخه ی خشونت و کودکان سرباز در کردستان

حکومت جمهوری اسلامی می تواند نگاهی به تاریخ کردستان بیاندازد و بسادگی دریابد که تا وضعیت مردم بهبود نیابد، کسانی خواهند بود که مردم را به مبارزه مسلحانه فراخوانند، مردان و زنانی خواهند بود که اسلحه بردارند، و متاسفانه در کنار آنان نیز کودکانی خواهند بود که اسلحه به دست خواهند گرفت. کودکان سرباز ممکن است حتی فقط برای آشپزی یا پیام رسانی به کار گرفته شوند، ولی در ماهیت نقش آنها به عنوان کودک سرباز فرقی نخواهد داشت.

حتی در همین روزهایی که حکومت بشدت مشغول سرکوب و بمباران و کشتار اعضا و هواداران پژاک است، زمینه را هر چه بیشتر برای سربازگیری کودکان در آینده نزدیک فراهم می سازد چرا که در پی هر بمباران، اردوگاه های آوارگان جنگی ایجاد می شود و تجربه ی کودکان از آوارگی و زندگی در اردوگاه نه تنها به پرهیز آنها از اسلحه کمکی نمی کند بلکه چه بسا حس نفرت و انتقامجویی را در آنها پرورش دهد.

"اقدامات حمایتی ویژه لازم است تا از سربازگیری کودکان در اردوگاه های پناهندگان و رانده شدگان داخلی پیشگیری شود.
- اردوگاه های پناهندگان باید تا جاییکه امکان دارد در فاصله معقولی از مرز تاسیس شود؛
- ماهیت غیرنظامی و ویژگی انساندوستانه اردوگاه های پناهندگان و رانده شدگان داخلی باید تضمین شود. اگر این مشکل است، برنامه های آموزشی وحرفه ای ویژه برای کودکان، از جمله نوجوانان، دارای اهمیت به مراتب بیشتری است؛
- دولت های میزبان، با همیاری جامعه بین المللی، در صورت لزوم باید از نفوذ عناصر مسلح به داخل اردوگاه های پناهندگان و رانده شدگان داخلی پیشگیری کنند و حفاظت فیزیکی برای افراد این اردوگاه ها را فراهم سازند."(6)

سیاست حکومت متاسفانه به جای حفاظت فیزیکی از جان کودکان و فراهم نمودن آینده بهتر به حذف فیزیکی کودکان می پردازد و چنان ناامید کننده است که نیازی به نفوذ عناصر مسلح به داخل اردوگاه های پناهندگان و آوارگان نیست و برخی از این کودکان و نوجوانان خود با شور و علاقه به سوی گروه های مسلح مخالف دولت می شتابند.

با قاطعیت می توان گفت که وضعیت ویژه کردستان و عملکرد حکومت – یا بی عملی حکومت در آبادسازی و توسعه کردستان - عامل اصلی ادامه چرخه خشونت و جذابیت مبارزه مسلحانه و در نتیجه قربانی شدن کودکان در این میان است. در همین حال، نقش و مسئولیت پژاک در سربازگیری کودکان نیز درخور توجه است.

(ادامه دارد)

1- بچه های بسیجی، نگاهی به کودکان سرباز در ایران (بخش یک) – سهیلا وحدتی
akhbar-rooz.com

2- عملکرد رژیم در کشتار نوجوانان هوادار سازمان مجاهدین خلق، نگاهی به کودکان سرباز در ایران (بخش دو) – سهیلا وحدتی
www.akhbar-rooz.com

3- خبرگزاری فارس
www.farsnews.com

4- روزنامه ابتکار
www.ebtekarnews.com

5-چهره خندان و خونین کودکان قندیل – کاوه کرمانشاهی
radiozamaneh.com

6-«اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» - ترجمه سهیلا وحدتی
akhbar-rooz.com

7-شورای اسلامی استان کردستان
www.kurdshora.ir

8-اتاق بازرگانی و صنایع و معادن سنندج
www.snaccim.com

9- شیرین: محکوم به اعدام بدون «جرم سیاسی»، گفتگو با خلیل بهرامیان وکیل شیرین الم هوئی – سهیلا وحدتی
www.iran-emrooz.net

10- وعده آزادی و عروسی: دامی برای اعدام، گفتگو با محمد اولیائی فرد وکیل حسین خضری – سهیلا وحدتی
www.soheila.org

11-خبرگزاری فارس، به نقل از محمدعلی پرتویی، نماینده مردم سردشت و پیرانشهر، در مجلس
www.farsnews.net

12- مشکل نگرش در دستگاه قضائی کردستان، گفتگو با احمد سعید شیخی وکیل شیرکو معارفی – سهیلا وحدتی
www.soheila.org

13- کودکان سرباز - پویا
zanestan.es

14- حبیب، محکوم به اعدام در رابطه با پژاک، مصاحبه با صالح نیکبخت وکیل حبیب الله لطیفی – سهیلا وحدتی
www.soheila.org

15- خلیل بهرامیان می گوید فرزاد کمانگر بیگناه اعدام شد – خبرگزاری هرانا
www.hra-news.org

16- جزئیات بیشتری از پرونده 5 بمب گذار تروریست – خبرگزاری فارس
www.farsnews.net

17-تارنمای پژاک

اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون سند بین المللی درباره کودکان سرباز و مسئولیت دولت ها

اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون
سند بین المللی درباره کودکان سرباز و مسئولیت دولت ها

سهیلا وحدتی

• «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» نتیجه این نشست هم اندیشی است. این اصول، کنش هایی را برای انجام توسط دولتها و جامعه های محلی در کشورهای متاثر پیشنهاد می کنند تا این نقض حقوق کودکان پایان یابد. ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
پنج‌شنبه  ۶ مرداد ۱٣۹۰ -  ۲٨ ژوئيه ۲۰۱۱

«اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون»
مصوبه نشست هم اندیشی "درباره پیشگیری از سربازگیری کودکان در نیروهای مسلح و پایان خدمت و بازپذیری اجتماعی کودکان در افریقا"


27 تا 30 آوریل 1997
کیپ تاون، افریقای جنوبی

در راستای تلاش برای مقابله با مساله فجیع و فزاینده کودکانی که در نیروهای مسلح خدمت می کنند، گروه کاری سازمان های غیردولتی درباره حقوق کودک و یونیسف یک نشست هم اندیشی در کیپ تاون (افریقای جنوبی) از 27 تا 30 آوریل 1997 برگزار کردند. هدف این نشست هم اندیشی این بود که کارشناسان و همکاران را گرد هم آورد تا برای پیشگیری از سربازگیری کودکان – بویژه، برای تثبیت 18 سال به عنوان حداقل سن سربازگیری – و برای پایان خدمت کودکان سرباز و کمک به آنان در بازپذیرفته شدن در جامعه راهکارهای درازمدت بیافرینند. «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» نتیجه این نشست هم اندیشی است. این اصول، کنش هایی را برای انجام توسط دولتها و جامعه های محلی در کشورهای متاثر پیشنهاد می کنند تا این نقض حقوق کودکان پایان یابد.


پیشگیری از سربازگیری کودکان


• حداقل سن 18 سال باید برای هر کسی که در درگیری های خصومت آمیز شرکت می کند و برای سربازگیری در هر نیروی مسلح یا گروه مسلح تثبیت شود.

• دولت ها باید پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک را امضا و تصویب نموده، حداقل سن را از 15 سال به 18 سال افزایش دهند.

• دولت ها باید معاهده نامه های منطقه ای و بین المللی مربوطه را تصویب و اجرا نموده و آنها را در قوانین داخلی خود وارد کنند، بطور مشخص:
- «منشور افریقایی حقوق و رفاه کودک» که، با اجرای آن، 18 سال به عنوان حداقل سن سربازگیری و شرکت در هر نیروی مسلح یا گروه مسلح تثبت می گردد.
- دو پروتکل الحاقی کنوانسیون ژنو 1949 و کنوانسیون حقوق کودک، که در حال حاضر 15 سال را به عنوان حداقل سن برای سربازگیری و مشارکت ]در درگیری[ معین می نماید.

• دولت ها باید قوانین داخلی ای را به تصویب برسانند که حداقل سن 18 سال را برای خدمت اجباری و اختیاری تعیین می نماید و باید روند سربازگیری مناسبی و راهکارهای اجرای آن را معین کنند. کسانی که مسئول سربازگیری غیرقانونی کودکان هستند باید مورد محاکمه قرار گیرند. راهکارهای سربازگیری باید شامل این موارد باشد:
- نیاز به ثابت کردن سن؛
- شیوه های تضمین منع تخلف؛
- آگاه سازی کارکنان ارتش، بویژه سربازگیران، درباره استانداردهای قانونی درباره حداقل سن سربازگیری؛
- توزیع استانداردها و تضمین ها درمیان جمعیت غیرنظامی، بویژه به کودکانی که در خطر سربازگیری قرار دارند و به خانواده های آنان و آن سازمان هایی که با گروه های در معرض خطر کار می کنند؛
- سربازگیری برای گروه های میلیشیا و دیگر گروه های مسلح – از جمله نیروهای امنیتی خصوصی که توسط دولت تاسیس، تجهیز یا نادیده گرفته می شود، باید قانونمند شود؛
- یک «دادگاه جنایی بین المللی» دائمی باید تاسیس گردد که حوزه اختیار آن از جمله شامل سربازگیری غیرقانونی کودکان باشد.

• همه طرفهای درگیری باید پیمان کتبی ببندند که شامل تعهد برای برقرارساختن یک سن حداقل برای سربازگیری باشد. (توافقنامه عملیات خط زندگی سودان/جنبش آزادیبخش سودان درباره قوانین مبنایی (ژوئیه 1995) نمونه مفیدی است.)

• نظارت، ثبت مستندات، و طرفداری از حذف سربازگیری کودکان برای تحقق آن و نیز برای برنامه های آگاه سازی بدین منظور ضروری است. تلاشهای جامعه محلی برای پیشگیری از سربازگیری کودکان باید از این رو توسعه یافته و حمایت گردد.
- سازمان های محلی حقوق بشری، رسانه ها، کسانی که پیشتر کودک سرباز بوده اند، آموزگاران، کارکنان امور بهداشت، کلیسا و دیگر رهبران محلی نقش مهم حمایتی ایفا می کنند؛
- دولتها و جوامع محلی که کودکان سرباز را پیش از سن 18 سالگی بالغ می پندارند می توانند گفتگویی را درباره اهمیت محدودساختن سن سربازگیری به 18 سال ایجاد کنند؛
- جایگزین هایی به جای با شکوه نمایاندن جنگ، از جمله تصویرهایی که در رسانه ها نشان داده می شود، می تواند به کودکان ارائه شود؛
- نمایندگان دولت، کارکنان ارتش و رهبران سابق اپوزیسیون می توانند در ترویج، مذاکره و ارائه کمک های فنی به همگنان خویش در کشورهای دیگر نقش ایفا نمایند تا از سربازگیری کودکان پیشگیری شده و ترک خدمت آنها و بازپذیرفته شدن آنها در جامعه محلی خویش امکان پذیر گردد.

• برنامه های پیشگیری از سربازگیری کودکان باید در پاسخ به آرمان ها و نیازهای بیان شده کودکان توسعه یابد.

• در برنامه های برای کودکان، توجه ویژه باید صرف آنهایی شود که بیشتراز همه در معرض خطر سربازگیری قرار دارند: کودکان در مناطق درگیری، کودکان (بویژه نوجوانان) جدا شده از یا بدون خانواده، از جمله آنهایی که در پرورشگاه ها هستند، دیگرگروه های به حاشیه رانده شده (مانند کودکانی که در خیابانها کار یا زندگی می کنند، برخی اقلیت های خاص، پناهندگان و رانده شدگان داخلی)، و کودکانی که از نظر اقتصادی و اجتماعی محروم هستند.
- ایجاد نقشه خطر می تواند به شناسایی گروه های در معرض خطر کمک کند، از جمله شناسایی مناطقی که نبرد در آنجا متمرکز شده، سن کودکان که در ارتش بکار گرفته می شود و نوع خطرهایی که در پیش رو دارند، و همچنین افرادی که عاملین اصلی سربازگیری هستند؛
- احترام به قوانین انسان دوستانه باید ترویج شود؛
- داوطلب شدن در نیروهای مسلح اپوزیسیون می تواند با پرهیزجستن از آزار یا حمله به کودکان، خانه ها و خانواده های آنان کاهش داده شود؛
- راهکارهای سربازگیری می تواند تحت نظارت قرار گیرد و سربازگیران تحت فشار قرار گیرند تا استانداردها را رعایت کنند و از سربازگیری با زور بپرهیزند.

• همه تلاش ها برای بازگردان کودکان به خانواده هایشان و یا قرار دادن آنها در ساختار خانواده باید انجام گیرد.
- این کار می تواند از طریق مثلا هشداردرباره ضرورت پرهیز از جداشدن (از جمله با پخش رادیو و یا پوسترها)، یا پیوست کردن کاغذهای شناسایی به کودکان انجام گیرد، مگر در مواردی که شناسایی کودکان آنها را در معرض خطر بیشتری قرار دهد. (برای ایده های بیشتر، به "کودکان بدون همراه:کتابچه راهنمای اقدامات ضروری برای کارکنان میدانی یونیسف/حمایت از پناهندگان".)

• ثبت تولد، از جمله برای کودکان پناهندگان و رانده شدگان داخلی، باید تضمین شده باشد، و مدارک شناسایی باید به همه کودکان ارائه شود، بویژه به آنانی که در معرض خطر سربازگیری قرار دارند.

• دسترسی به آموزش، از جمله آموزش متوسطه و حرفه ای، باید برای همه کودکان ترویج شود، از جمله کودکان پناهندگان و رانده شدگان داخلی.
- فرصت ها یا تدارکات اقتصادی مناسب نیز لازم است که برای کودکان یا خانواده هایشان در نظر گرفته شود.

• اقدامات حمایتی ویژه لازم است تا از سربازگیری کودکان در اردوگاه های پناهندگان و رانده شدگان داخلی پیشگیری شود.
- اردوگاه های پناهندگان باید تا جاییکه امکان دارد در فاصله معقولی از مرز تاسیس شود؛
- ماهیت غیرنظامی و ویژگی انساندوستانه اردوگاه های پناهندگان و رانده شدگان داخلی باید تضمین شود. اگر این مشکل است، برنامه های آموزشی وحرفه ای ویژه برای کودکان، از جمله نوجوانان، دارای اهمیت به مراتب بیشتری است؛
- دولت های میزبان، با همیاری جامعه بین المللی، در صورت لزوم باید از نفوذ عناصر مسلح به داخل اردوگاه های پناهندگان و رانده شدگان داخلی پیشگیری کنند و حفاظت فیزیکی برای افراد این اردوگاه ها را فراهم سازند.

• جامعه بین المللی باید تشخیص دهد که کودکانی که کشوراصلی خود را ترک می کنند که از سربازگیری غیرقانونی یا شرکت در درگیریها بپرهیزند به حمایت بین المللی نیاز دارند. کودکانی که تبعه کشوری که در آن می جنگند نیستند نیز نیازمند حمایت بین المللی هستند.

• کنترل بر روی ساخت و انتقال سلاح ها، بویژه سلاحهای کوچک، باید اعمال گردد. هیچ سلاحی نباید به طرفهای درگیر در یک برخورد مسلحانه که کودکان را به سربازی می گیرند و یا به آنها اجازه شرکت در درگیری ها را می دهند، داده شود.


پایان خدمت کودکان سرباز


• همه افراد زیر 18 سال باید از هرگونه نیروی نظامی یا گروه مسلح پایان خدمت یابند.
- دسترسی مستقیم و آزاد به همه کودکان سرباز باید برای مسئولین و سازمان های مسئول گردآوری اطلاعات درباره پایان خدمت آنها و اجرای برنامه های مشخص فراهم باشد.

• اولویت در هر گونه روند پایان خدمت بایستی به کودکان داده شود.

• در انتظار انجام مذاکرات صلح و یا به محض اینکه این مذاکرات آغاز گردد، مقدمات پاسخ دادن به نیازهای کودکانی که پایان خدمت می یابند باید انجام پذیرد.
- یک برآورد مقدماتی از وضعیت/نیازهای کودکان و جامعه محلی آنها باید آماده شود؛
- هماهنگی بین همه طرفها باید تضمین شود تا از دوباره کاری و یا بی عملی پرهیز شود؛
- در مواردی که درسترسی به ساختارهای دولتی یا دیگر ساختارهای محلی وجود دارد، ظرفیت های موجود برای پاسخگویی باید گنجانیده شود و (در صورت لزوم) تقویت گردد؛
- آموزش کارکنانی که در این روند مشارکت خواهند داشت باید تضمین شود؛
- پشتیبانی تدارکاتی و فنی باید در همکاری با سازمانهای مسئول روند رسمی پایان خدمت سازماندهی شود؛
- مزایای پایان خدمت باید دربرگیرنده کمک درازمدت با ماهیت پایدار باشد، و نه یک "پاداش" فوری، و تاثیر ارائه مزایای پایان خدمت به کودکان روی سربازگیری های آینده درنظر گرفته شود.

• مساله پایان خدمت کودکان باید در روند صلح ازآغاز گنجانده شود.

• در مواردی که کودکان در درگیری مسلحانه شرکت کرده اند، موافقتنامه های صلح و اسناد مربوطه باید این حقیقت را تایید نماید.

• روند پایان خدمت باید به عنوان اولین گام در روند بازپذیری اجتماعی طرح شود.

• زمان روند پایان خدمت باید تا جایی که امکان دارد کوتاه باشد و ارج و کرامت کودک و نیاز به رازنگاهداری باید در نظر گرفته شود.
- تامین زمان کافی و کارکنان مناسب باید تضمین شود تا کودکان احساس امنیت و راحتی کافی برای دریافت اطلاعات، از جمله اطلاعات مربوط به حقوق شان، و در میان گذاردن نگرانی هایشان را داشته باشند؛
- در مواردی که امکان دارد، کارکنانی که با کودکان سروکار دارند باید از همان ملیت باشند؛
- اقدامات ویژه باید برای تضمین حمایت از کودکانی که برای مدت زمان طولانی در مراکز پایان خدمت هستند انجام گیرد؛
- کودکان باید بصورت فردی و دور از افراد همرده و یا رده های بالاتر مصاحبه شوند؛
- مسائل حساس نباید در مصاحبه اولیه مطرح شود. اگر این مسائل بعدا باید مطرح گردد، باید فقط هنگامی که به نفع کودک است و فقط توسط فرد دارای صلاحت برای طرح چنین مسائلی مطرح گردد؛
- رازنگهداری باید رعایت شود؛
- در طی این روند، همه کودکان باید آگاه شوند که چرا اطلاعات باید جمع آوری شود و باید به آنها اطمینان داده شود که رازنگهداری رعایت خواهد شد. کودکان باید همچنین آگاه شوند که در هر گام از روند چه برسرشان خواهد آمد؛
- در مواردی که امکان دارد، ارتباط و اطلاعات باید به زبان مادری کودک باشد؛
- توجه خاص باید به نیازهای ویژه دختران داده شود، و واکنش های مناسب به این منظور باید آماده اجرا باشد.

• ردیابی خانواده، تماس ها و پیوستن به خانواده باید هرچه زودتر انجام پذیرد.

• اولویت باید به ارزیابی وضعیت سلامتی و درمان داده شود.
- در اسرع وقت در طول روند پایان خدمت، همه کودکان باید مورد ارزیابی وضعیت سلامت جسمانی و درمان های لازم قرار گیرند؛
- اقدامات مناسب برای پاسخگوئی به نیازهای ویژه دختران باید آماده اجرا باشد؛
- اقدامات ویژه برای پاسخگوئی به نیازهای کودکان با نیازهای ویژه لازم است (مانند کودکان معلول، کودکانی که خود دارای فرزند هستند، کودکانی که مشکل اعتیاد به مواد مخدر و یا بیماری های آمیزشی مانند ایدز و غیره دارند.)؛
- پیوندهای میان روند پایان خدمت و برنامه های موجود برای مراقبت از نیازهای مربوط به سلامتی کودکان باید تضمین شود.

• نظارت و ثبت مستندات درباره شرکت کودک در درگیری ها، همچنین حمایت از روند پایان خدمت و رهایی کودکان، باید در تمام مدت درگیری مسلحانه صورت پذیرد. تلاشهای جامعه محلی در این راستا باید مورد حمایت قرار گیرد.
- پایان خدمت رسمی به ندرت در طول درگیری انجام می پذیرد. اما، کودکان ممکن است ارتش را ترک کنند، مثلا، از طریق فرار یا در نتیجه زخمی یا اسیر شدن. این امر ممکن است که امنیت، حفاظت و دسترسی آنها به خدمات را در معرض خطر قرار دهد. با وجود دشواری ها در شناسایی چنین کودکانی، نیازهای ویژه آنها برای محافظت شدن باید شناخته شود؛
. تلاش برای آغاز زودهنگام برنامه ها و ردیابی خانواده برای کودکان بدون همراه باید انجام پذیرد؛
       . تلاش برای تضمین اینکه کودکان دوباره سربازگیری نشوند باید انجام شود. احتمال سربازگیری دوباره می تواند کاهش یابد اگر که (آ) کودکان هرچه زودتر به نزد سرپرست هایشان بازگردانده شوند؛ (ب) کودکان از حق خود برای اینکه دوباره سربازگیری نشوند آگاه گردند؛ و (پ) کودکانی که در درگیری های مسلحانه شرکت دارند از پایان خدمت رسمی دیگر کودکان سرباز آگاه شوند؛
- محل های گردهمایی باید برای تضمین امنیت به اندازه کافی از منطقه درگیری دور باشد. مسائل ویژه بازگشت کودکان سرباز پس از پایان خدمت به خانواده هایشان ممکن است شامل این موارد باشد: (آ) برخی کودکان ممکن است نتوانند به خانه هایشان بازگردند؛ (ب) برخی مناطق ممکن است برای ردیابی خانواده غیرقابل دسترسی باشد؛ (پ) خانواده های برخی کودکان ممکن است در اردوگاه های پناهندگان یا رانده شدگان داخلی باشند؛ و (ت) کودکان ممکن است در معرض قرار گرفتن در پرورشگاه ها باشند.

• کودکانی که بصورت غیرقانونی سربازگیری شده و نیروی نظامی یا گروه های مسلح را ترک می کنند در هیچ زمانی نباید فراری از خدمت محسوب شوند. کودکان سرباز حقوق خود را به عنوان کودک حفظ می کنند.

• اقدمات ویژه یاری رسانی و حفاظت باید برای کودکان و بزرگسالانی که در سن کودکی سربازگیری شده اند صورت پذیرد. ( بطور نمونه، "حقوق اساسی شناخته شده برای سربازان صغیر آنگولائی" را ببینید.)

• تا حد امکان، بازگشت کودکان پس از پایان خدمت به جامعه محلی شان تحت شرایط ایمنی باید تضمین شود.

• در مورد خدمات و مزایا برای سربازان پس از پایان خدمت، نبود تبعیض برای کودکان باید تضمین گردد ]به این معنی که حقوق برابر برای کودکان پس از پایان خدمت تضمین گردد[.

• حقوق کودکانی که در روند پایان خدمت شرکت دارند باید تضمین گردد و حقوق آنها باید توسط رسانه ها، پژوهشگران و دیگران رعایت شود.
- مقررات رفتاری برای خبرنگاران باید تهیه گردد تا از بهره وری رسانه ای از کودکان سرباز پیشگیری شود. چنین مقرراتی باید از جمله شیوه ای طرح مسائل حساس، حق کودک برای محفوظ نگه داشتن هویت خویش، و تعداد تماس ها با رسانه را در نظر بگیرد.



بازپذیری در خانواده و زندگی اجتماعی


• پیوستن به خانواده عامل اصلی در بازپذیری موثر اجتماعی است.
- برای آنکه پیوستن به خانواده موفقیت آمیز باشد، توجه ویژه باید به برقراری مجدد پیوند عاطفی میان کودک و خانواده پیش و پس از بازگشت کودک مبذول شود؛
- در جایی که کودکان به خانواده هایشان نپیوسته اند، نیاز آنان به برقراری و حفظ روابط عاطفی پایدار باید شناخته شود؛
- نگهداری در پرورشگاه باید به عنوان آخرین راه حل و برای کوتاه ترین مدت در نظر گرفته شود، و تلاش جهت یافتن راه حل خانواده مدار باید ادامه یابد.

• برنامه ها باید با جامعه محلی شکل بگیرد و بر مبنای امکانات موجود ساخته شود و زمینه موجود و اولویت های جامعه محلی، ارزش ها و سنت ها در نظر گرفته شوند.
- برنامه هایی که پاسخگوی نیازهای کودکان است باید شکل بگیرد. هدف چنین برنامه هایی باید رشد عزت نفس آنها و تشویق ظرفیت آنها در حمایت از کرامت خویش و ساختن یک زندگی مثبت باشد. فعالیت ها باید سن و مرحله رشد هر کودک را در نظر گرفته و آنچه را که بطور مشخص برای دختران و کودکان دارای نیازهای ویژه لازم است، تامین نماید؛
- برنامه ها فقط می تواند از طریق رابطه هایی براساس اعتماد و اطمینان شکل پذیرد. این برنامه ها نیازمند زمان و تعهد منابع یاری رسانی بوده و به همکاری مداوم و نزدیک میان همه عوامل نیاز دارد؛
- تاثیر ضربه های ناشی از درگیری روی کودکان و خانواده های آنان باید ارزیابی شود تا برنامه های موثر طرح ریزی و اجرا گردد. این امر باید از طریق مصاحبه و بحث میان کودکان علاقمند، خانواده ها و جامعه محلی، و دولت در صورت نیاز، صورت پذیرد. اطلاعات باید هرچه زودتر گردآوری شود تا آماده سازی و برنامه ریزی را عملی سازد؛
- سیاست ها و برنامه ریزی های مربوط به وضعیت کودکان پس از پایان خدمت باید بر اساس چنین برآوردهایی برنامه ریزی و اجرا گردد.

• ظرفیت خانواده و جامعه محلی برای نگهداری و حمایت از کودک باید توسعه یابد و مورد پشتیبانی قرار گیرد.
- منابع یاری رسانی و راهکارهای سنتی در جامعه محلی، که می توانند بازپروی روان-اجتماعی کودکان جنگ زده را حمایت کنند، باید شناسایی شده و مورد پشتیبانی قرار گیرند؛
- زمینه اجتماعی-اقتصادی، با توجه ویژه به فقر، امنیت تغذیه و مواد غذایی، باید ارزیابی و روشن شود؛
- راههای سنتی برای تولید درآمد، شاگردی به شیوه سنتی و راههای اعتبار و پول سازی باید شناسایی شده و بیشتر ساخته شود؛
- گفتگو با جامعه های محلی باید صورت گیرد تا نگرانی های عمده آنها برای کودکان و برداشت جامعه محلی از نقش و مسئولیت خویش در رابطه با کودکان روشن گردد.

• برنامه های ویژه برای کودکانی که سرباز بوده اند باید در برنامه هایی که برای منافع همه کودکان جنگ زده است آمیخته شود.
- در ضمن تاکید بر اینکه عادی سازی زندگی کودکان سرباز ضروری است، درک این نکته که همه کودکان در جامعه محلی به درجات گوناگون متاثر از درگیری خواهند بود اهمیت دارد. برنامه های ویژه کودکانی که سرباز بوده اند باید از این رو در اقداماتی که برای بهبود وضعیت همه کودکان جنگ زده صورت می گیرد درهم آمیزد، ضمن اینکه تحقق مداوم حقوق و مزایای مشخص کودکانی که سرباز بوده اند باید تضمین گردد.
-برنامه های بهداشتی، آموزشی و خدمات اجتماعی موجود در جامعه محلی باید مورد پشتیبانی قرار گیرد.

• زمینه های لازم برای فعالیت های آموزشی باید چنان صورت گیرد که بازتاب دهنده این موارد باشد: از دست دادن فرصت های آموزشی در نتیجه مشارکت در درگیری مسلحانه؛ سن و مرحله رشد کودکان؛ و توان این فعالیت ها برای افزایش شکل گیری عزت نفس.

• زمینه های لازم برای آموزش های حرفه ای مربوطه و فرصت های کاریابی، از جمله برای کودکان معلول، باید فراهم گردد.
- پس از پایان آموزش مهارت های حرفه ای، به شاگردان باید ابزار لازم، و در صورت امکان، وام های آغاز به کار و ترویج خودکفایی داده شود.

• فعالیت های تفریحی برای سلامت روان-اجتماعی ضروری است.
- فعالیت های تفریحی باید در همه برنامه های بازپذیری اجتماعی برای کودکان جنگ زده گنجانده شود. چنین برنامه هایی به سلامت روان-اجتماعی کودکان کمک می کند، روند آشتی را امکان پذیر می سازد و بخشی از حقوق آنان به عنوان کودک را تشکیل می دهد.

• توسعه و اجرای برنامه باید مشارکت کودکان را در بر داشته باشد و نیازهای و نگرانی های آنان را با توجه لازم نسبت به زمینه بازپذیری اجتماعی بازتاب دهد.

• برنامه های روان-اجتماعی باید به کودکان در رشد و سازندگی آن ظرفیت هایی که بازپیوستن به خانواده و جامعه محلی را امکان پذیر می سازد کمک کند.

• نظارت و پیگیری وضعیت کودکان باید انجام پذیرد تا بازپذیری اجتماعی و دریافت حقوق و مزایا تضمین گردد. منابع یاری رسانی جامعه محلی (مانند رهبران مذهبی، آموزگاران یا دیگران، بسته به وضعیت موجود) باید مورد استفاده قرار گیرند.

• برای اجرای موفقیت آمیز ]این اهداف[، بازپذیری اجتماعی کودک در جامعه محلی باید در چارچوب تلاش در راستای آشتی ملی صورت پذیرد.

• برنامه هایی که برای پیشگیری از سربازگیری دوباره از این کودکان و پایان خدمت و بازپذیری اجتماعی آنها صورت می پذیرد باید بصورت مشترک و دائمی تحت نظارت و ارزیابی جامعه های محلی باشد.

کیپ تاون، 30 آوریل 1997



تعریف ها


"کودک سرباز" در این سند هر کسی است که سن او زیر 18 سال باشد و در هرگونه نیروی نظامی یا گروه مسلح در هر ظرفیتی شرکت کند، از جمله - ولی نه محدود به - آشپزی، باربری، پیام رسانی، و هر کسی غیر از اعضای خانواده که چنین گروه هایی را همراهی کند. این تعریف دخترانی را که به منظور جنسی و ازدواج اجباری بکار گرفته می شوند در بر می گیرد. از این رو، این تعریف تنها شامل کودکی که اسلحه بدست می گیرد نیست.

"سربازگیری" شامل سربازگیری اجباری، به زور و اختیاری در هرگونه گروه مسلح یا نیروی نظامی معمولی یا غیر معمولی می گردد.

"پایان خدمت" یعنی پایان دادن رسمی و کنترل شده به خدمت کودکان سرباز از ارتش یا از هر گروه مسلح.

واژه "روان-اجتماعی" بر رابطه نزدیک میان تاثیرات روانی و اجتماعی درگیری مسلحانه تاکید دارد، یک نوع تاثیر بطور مدام دیگری را تحت الشعاع قرار می دهد. "تاثیرات روانی" به عنوان تجربه هایی که بر عواطف، رفتار، اندیشه ها، حافظه و قدرت یادگیری تاثیر دارد و درک و برداشت از یک وضعیت مشخص، تعریف می شود.
"تاثیرات اجتماعی"
به عنوان تاثیراتی که تجربه های گوناگون جنگ (از جمله مرگ، جدایی، بیگانه شدن و فقدان های دیگر) بر روی مردم دارد، به گونه ای که این تاثیرات آنها را تغییر می دهد و روابط آنها را با دیگران دگرگون می سازد. "تاثیرات اجتماعی" همچنین ممکن است شامل عوامل اقتصادی باشد. بسیاری از افراد و خانواده ها به خاطر ویرانگری مادی و اقتصادی جنگ فقیر و بیچاره می شوند و موقعیت اجتماعی و جایگاه خود در شبکه پیوندهای اجتماعی آشنا را از دست می دهند.


توضیحات مترجم:

توافقنامه عملیات خط زندگی سودان/جنبش آزادیبخش سودان درباره قوانین مبنایی (ژوئیه 1995)
www.c-r.org

حقوق اساسی شناخته شده برای سربازان صغیر آنگولائی
Basic Rights Recognized for the Angolan Under-aged Soldiers

نشست هم اندیشی symposium

ثبت مستندات documentation

روان-اجتماعی psychosocial

جامعه محلی community

بازپذیری اجتماعی reintegration

پایان خدمت demobilization