نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه


بهروز سورن:نیمه شب نوشته ها - 63 – پیروزی مرد امنیتی و ده تجربه تاریخی برای اپوزیسیون



 پس از ماه ها گمانه زنی و هیاهوی تبلیغاتی بالاخره این واقعه را نیز پشت سر گذاشته و شاهد جنجال حاکمان بمناسبت حماسه پر شور!! شرکت اکثریت مردم در انتخابات شان هستیم. این سوال که آیا میبایستی نتیجه این واقعه را شکست اپوزیسیون مخالف و تحریم کنندگان دانست اما باقی است. از آنجا که در دوره پیشین تخلفات بسیاری موجود بود و تنشهای سیاسی بسیاری را نیز در پی داشت مشخص بود که در این دوره تلاش کمتری برای تغییرات میلیونی پشت پرده در شمارش آرا صورت می گیرد.

اختلاف نجومی آرا حسن روحانی با سایر کاندید ها فضای ممکن برای چنین رفتاری را نیز از سران جمهوری اسلامی گرفته بود. هم اکنون شعار تحریم انتخابات که از سوی مخالفان استبداد و به درستی طرح شده بود از زوایائی مورد بحث قرار گرفته است. بسیاری از نظریه پردازان موافق و مخالف جمهوری اسلامی هم اکنون این گفتمان را از طریق رسانه های خود به جامعه روشنفکری عرضه می کنند و به چالش می کشند. حضور اکثریت مردم در این انتخابات کنترل شده را برابر با شکست تحریم کنندگان می شمارند و از ارزیابی آماری دقیق تر آن پرهیز می کنند. حقیقت چیست؟

یکم : حسن روحانی از چهره های امنیتی رژیم و از عناصر پشت پرده دستگاه حاکمه تا جندی پیش بوده است. چهره ای مردمی با شعارهای تغییر و نفی ولایت فقیه نبوده است. میزان رای او بدون حمایت رفسنجانی ( سردار سازندگی اپورتونیست ها ) و بدون حمایت خاتمی و هواداران اصلاح طلب هرگز نمیتوانست این ارقام را شامل شود.

دوم: دیدیم که چگونه سبزها رنگ عوض کردند. در این زمینه که سبزها ( اصلاح طلبان و هواداران آنان در خارج از کشور ) با حاکمان وقت در حفظ کلیت جمهوری اسلامی اشتراک نظری دارند و در همین چارچوب خواستار تغییر هستند, بسیار گفته و نوشته شده است. دگردیسی رنگی در حین انتخابات کنترل شده از نکاتی بود که صحت و سقم این نظرات را بخوبی نشان داد و دیدیم که چگونه و به چه ارزانی رنگ باختند و بنفش شدند.

سوم: بر طبق آمار ارائه شده از میزان دخالت شهروندی در این مناسبت میتوان گفت که از هر 4 نفر یکی در این انتخابات شرکت نکرده است. پیش از این نیز حاکمیت تلاش کرده بود که میزان واجدان شرایط برای شرکت در انتخابات فرمایشی را کمتر اعلام نماید ( 5 میلیون کمتر ) تا حماسه پر شور حضور مردم پای صندوق ها را پرشور تر نماید!! حضور میلیونی ایرانیان تبعیدی و مهاجر در خارج از کشور را نیز اعلام نکرده بود. ضمن آنکه بیش از یک میلیون رای باطله از مجموع موجود بوده است. بدین ترتیب درصد کسانی که آراء باطله به صندوق ها ریخته اند و یا رای نداده اند, یا برای مهر
 شناسنامه ای و سایر ( مزایای!! ) ثبت شرکت در انتخابات پای صندوق ها رفته اند و با در نظر گرفتن  وجود پرشمار تحریم کنندگان در خارج از کشور که هیچگاه در قاموس آماری جمهوری اسلامی نگنجیده اند, میتوان گفت که نیروی عظیمی از پیکره مردم کشورمان منتج از انتخابات ضد دمکراتیک موجود صف آرائی کرده اند.

چهارم: میدانیم که روحانی برآمد ائتلافی است که هنوز ابهامات بسیاری را با خود حمل می کند. میگویند روحانی سالها در پست امنیتی لولای اتصال رفسنجانی با خامنه ای بوده است. رفسنجانی اخیرا به خاتمی و سبزها نزدیکی نشان داده است و خاتمی چی ها لولای اتصال موسوی و کروبی و زهرا رهنورد با امید به رفسنجانی و سپس روحانی نزدیک شده اند. موفقیت روحانی به بند تمبان این طیف نیمچه حکومتی وصل می باشد و طبعا نمیتواند بی توجه به خواستها و مطالبات این طیف حمایتی در آینده باشد. از جمله مطالبات ضربتی آنها آزادی سران سبز در حصر و همچنین زندانیان سیاسی است و
 اعلام نیز شده است. بدین ترتیب میتوان گفت که درصد بالائی از آراء رئیس جمهور امنیتی جدید به منتقدان ولایت فقیه تعلق دارد. نتیجه اینکه حسن روحانی رئیس جمهور جدید از همین لحظات در تنگنای انتخابی ناگزیر قرار خواهد گرفت. جبهه ولایت فقیه و یا تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد تنگناهای جدی برای خامنه ای؟

پنجم : با توجه به مباحثات پیش از انتصابات و درباره پروژه اتمی و مذاکرات بین المللی بنظر می آید که انتظارات جامعه بین الملل از رئیس جمهور جدید, ادامه مذاکرات و حل نسبی اختلافات موجود و شفافیت بخشیدن بیشتر به این پروژه باشد.

ششم : واضح و مبرهن بود که همه باقیماندگان در این عرصه و صرفنظر از اختلافات کوچک و بزرگ خود در یک نکته اتفاق دارند و آنهم موبیل کردن شهروندان برای حضور در پای صندوق های رای و مشروعیت و تداوم بخشیدن به استبداد وحوش حاکمان در ایران است.

پس از انتخابات کذائی:

هاشمی رفسنجانی:

ایران دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد

کیهان شریعتمداری در واکنش تنها به حضور حماسی امت اسلامی در انتخابات اشاره داشت و تعبیر آن حفظ استوانه های لرزانی است که استبداد بر آن بنا شده است. آنها می دانند که ارگان های فرا قانونی در برابر آنچه آنها نامطلوب میدانند خواهند ایستاد.



غرضی: از مردم ایران که افتخار آفریدند تشکر می‌کنم

عارف:افتخار می کنم در کنار مردم و همراه با آنها حماسه‌ خلق کردیم



ستاد کل نیروهای مسلح: انتخابات 24 خردادماه عرصه نمایش تبعیت از رهبری و اعتماد به نظام بود



سازمان تبلیغات حضور حماسه‌آفرین ملت ایران در انتخابات را تبریک گفت

حسین کمالی:مردم ثابت کردند نظام وانقلاب را متعلق به خود می‌دانند



سبحانی‌نیا:با تغییر رییس‌جمهور، تغییری در سیاست‌های اصلی نظام رخ نمی‌دهدنایب رییس فراکسیون اصول‌گرایان رهروان ولایت مجلس

پیام تبریک اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل به مردم ایران برای خلق حماسه 24 خرداد



قدردانی محسن رضایی از حضور حماسی مردم در انتخابات



تقدیر ستاد حسن روحانی از مشارکت پرشکوه مردم در انتخابات





هفتم : بی تردید در آینده نزدیک شاهد تغیرات در میان مسئولین فعلی وزارت خانه ها , ادارات و نهادهای متنوع حکومتی خواهیم بود که قطعا مقاومت هائی را نیز در پی خواهد داشت. امکان وقوع تنش های آتی در میان جناح های مختلف خواهد بود و آمادگی اپوزیسیون سرنگونی طلب برای حضور سیاسی و تاثیرگذاری بر روند آن میتواند جایگاه این نیروها را در عرصه سیاسی مشخص تر و پایدارتر کند.



هشتم: حقیقت این است که اگر چه اپوزیسیون سرنگونی طلب علیرغم حضور کمی پر رنگ ترش در جبهه تحریم انتصابات شرکت داشت اما همچنان تاثیر گذار و سیاست گذار نبود. حقیقت این استکه اگر چه بخش بزرگی از چپ رادیکال در تلاش همگرائی و حضور مشترک در عرصه سیاست هستند اما بسیار کند و بی برنامه پیش میروند. خمودگی و عدم تحرک لازم باعث شد تا این طیف تنها اطلاعیه ای را در این زمینه بیرونی کند. حال آنکه امر شورش, قیام و انقلاب و تغییرات بنیادین امر لحظه هاست.

نهم: نقش قربانیان اعتراضات خیابانی 88 و پس از آن بسیار حائز اهمیت بود و میتوان گفت هیچ جبهه پیروز و فراگیری بدون اعتنا به این بخش نمیتواند برای خود در روانشناسی توده ها جای باز کند.



پدر ندا: وقتی جگر گوشه ام را کشته اند نمی توانم رای بدهم

گفته شد که رای دهنگان رایشان از جوانبی به حکومت اسلامی است و با شرکت شان در انتخابات از روی جنازه قربانیان سرکوبگر حاکم عبور کردند.



گفته شد که رای سهراب کو؟ و... ابعاد تبلیغاتی و انسانی واکنش نزدیکان به این قربانیان در اوج نشسته است و میبایستی پژواک یابد.



دهم : اتحاد عمل, برنامه, رسانه و آلترناتیو ابزاری هستند که اپوزیسیون با نداشتن آنها زمین بازی سیاسی را به دشمن قعار و مالخوار واگذار کرد. در تهیه هرچه سریعتر این ابزار بکوشیم.



15.06.2013



Sooren001@yahoo.de

یک تقلب برای منحرف کردن افکار عمومی از یک اقدام بیشرمانه شورا

یک تقلب برای منحرف کردن افکار عمومی از یک اقدام بیشرمانه شورا
ایرج شكری

مهدی سامع سخنگوی سازمان چریکهای فدایی خلق، عضوشورای ملی مقاومت، در مطلب بلندی با عنوان «یک استعفا و چند توضیح»* که تاریخ 22 خرداد( سه روز بعد از صدور اطلاعیه اجلاس میان دوره یی شورای ملی مقاومت که در اتهام زنی به دکتر قصیم و روحانی و ترور شخصیت آنان نوشته شده بود)، به  ظاهر به نقد و بررسی استعفا نامه آن دو، و در اصل به دفاع از برچسب  و اتهامات زده شده، و سناریو بیشرمانه  تدوین شده در اطلاعیه اجلاس میان دوره ای شورای ملی مقاومت، ضمن برخی جمله پردازی های قانونمدارانه و ضابطه گرایانه، در کنار تفسیر و تحریف هایی که در مورد متن استعفای این دو کرده است، بر این اتهام که استعفای آن دو نفر در خدمت اهداف رژیم است، تاکید کرده است. اما یک مساله بسیار مهم که خود افشاگر چهره واقعی اتهام زنندگان، و روش غیرشرفتمدانه در خدمت جبّاریت دستگاه رهبری مجاهدین است، این که آقای سامع در آغاز مقاله خود- حتما برای آماده سازی ذهن خواننده، برای پذیرش تحریفات و آنچه را که می خواهد به خورد او بدهد- جمله یی را از آغاز استعفای کریم قصیم و روحانی نقل کرده است که این در استغفا ی آنها نیست. و آن جمله این است: « متن استعفا جهت درج در رسانه هاي فارسي ...». و با تکیه بر همین جمله «کلیدی» که در استعفانامه آنها نبوده است، مهدی سامع در ابتدای نوشته بلند خود دست به مانور زده است. مهدی سامع نوشته است:« با انتشار متن استعفای آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم که اینجانب هم اولین بار از طریق رسانه ها از آن اطلاع پیدا کردم، کوشش کردم تا از متن منتشر شده دریابم که انتقاد اصلی و یا مساله گرهی این جدایی کدام موضوع است و بنابراین وقتی برای بار دوم شروع به خواندن متن استعفا کردم، تیتر نامه برایم سوال برانگیز شد. در بار اول اساساً به تیتر توجهی نکرده بودم و بیشتر به دنبال علت این اقدام بودم» و بعد ادامه می دهد که:« آقایان با تیتر "متن استعفا جهت درج در رسانه های فارسی، توسط دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران تقدیم می شود، 15 خرداد 1392"، متن مزبور را به رسانه ها "تقدیم" کردند. این در حالی بود که دبیرخانه شورا حتی این فرصت را پیدا نکرد تا در مورد واقعی یا غیر واقعی بودن ای میل دریافتی یک تحقیق اولیه انجام دهد». مهدی سامع با زمینه سازی برای «مشکوک» نشان دادن استعفا بر مبنای جلمه ای که ایشان مدعی شده در تیتر استعفا وجود داشته است، سایر تحریفات دیگر از متن استعفا و تفسیرهای خود را تلاش می کند به عنوان حقیقت در ذهن خواننده بنشاند.
کسانی چون نگارنده که با مساله و اخبار مربوط به مجاهدین توجه نشان می دهند و آن را دنبال می کنند، اولین بار از طریق سایت دیدگاه و پژواک ایران ازاین استعفا مطلع شدند. در متن مندرج و منتشر شده از استعفا در این  دو رسانه، جمله یی که مورد استناد مهدی سامع قرار گرفته است، در تیتر اطلاعیه وجود ندارد و جمله «توسط دبیرخانه شورای ملی مقاومت تقدیم میشود»، مربوط است به تقدیم استعفا به خانم و آقای و رجوی و نه رسانه های فارسی، در جمله یی که به نظر می رسد فقط آقای سامع دیده است. البته ایشان عین متن استعفا همراه با آن جمله را در زیر مقاله خود آورده است، اما نگفته است رسانه مورد بازدید ایشان کدام بوده و آن را از کجا آورده است. قاعدتا باید آقای سامع نیز، به عنوان محتمل ترین رسانه برای  دستیابی به استعفای اقای قصیم و روحانی، سایت دیدگاه یا پژواک ایران به فکرش می رسیده و به اینها مراجعه می کرده که همان طور که اشاره شد، چنین جمله یی در آن نیست و همه می توانند سری به متن استغفا در این دو رسانه بزنند و ببینند.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-52475.html
این سناریو سازی آقای سامع از نظر من به طور کلی غیر قابل قبول است. چرا باید دکتر قصیم جمله یی در بالای استعفا می گذاشته که وانمود کند که آن را دبیرخانه به رسانه ها ارسال کرده در حالی که ایشان به خوبی می دانست که قبلا طبق «حکم حکومتی» مصوبه شورا تحت عنوان ماده واحده برای تحریم«مراوده» با رسانه های منتقد که آنهار ضد مجاهدین مستقر در اشرف معرفی می کرد، - از قضا مشخصا برای تحریم سایت دیدگاه و پژواک ایران بود-، رابطه دیبرخانه تحت اداره مجاهدین با رسانه های غیر زائده مجاهدین، رابطه مسلمان با کافر حربی است. ثانیا آقای قصیم و روحانی هم لابد این را می دانند که دریافت کننده هم ایمیل شان که رسانه است حتما مبدا ارسال و فرستنده را چک می کند و آقایان قصیم و روحانی کسانی نیستند که چنان تبحری در امر دنیای مجازی داشته باشند که ایمیل دبیرخانه را جعل کنند و اصلا چه نفعی این کار برای آنها می تواند داشته باشد و چرا باید دست به چنین تقلبی بزنند. بالاخره این که اگر هم چنین جمله ای با همان ترتیب که تنها آقای سامع دیده است در استعفا نامه وجود می داشت، تنها می توانست ناشی از اشتباه در بالا و پایین قرار دادند در صفحه یا اشتباه فنی در انتقال الکترونیک صورت گرفته باشد و سناریو سازی برای آن تنها گل کردن آب برای ماهی گرفتن است که البته ایشان قورباغه صید کرده است.
من نمی دانم آقای سامع برای دستیابی و اطلاع از متن استعفا، به کدام رسانه مراجعه کرده است. در هر حال تردیدی نیست که متن استعفا به شکلی که آقای سامع ارائه کرده است، در دیدگاه و پژواک درج نشده است دلیلی نمی بینم که فکر کنیم که آن جمله وجود داشته و دیدگاه وپژواک، هردو با هم ، تصمیم به حذف آن گرفته اند! بنا بر این، از دو حال خارج نیست. یا همانطور که آقای سامع گفته اطلاعیه استعفا را به همان شکل دیده است که در این صورت ایشان باید روشن کند که در کدام رسانه بوده(ترجیحا همراه با لینک به مطلب)،  تا در مورد مساله تحقیق شود. یا این که خودش آن را به متن اضافه کرده است تا بهره بردی مورد نظر را که چیزی جز چسب قوی تر زدن به اتهامات وارده به دکتر قصیم و روحانی است و از این طریق، تناقضات ناشی از آن ترورشخصیت ناجوانمرادنه در مورد قصیم و روحانی را در ذهن هواداران مجاهدین و نیز انزجار هموطنان را نسبت به این اقدام شورای ملی مقاومتِ تحت ریاست «مهرتابان آزادی» در شرایط حاضر، کم کند. بنابر این، تا این مساله روشن نشود و آقای سامع به این سوال پاسخ ندهد که از کجا متن آن استفعای مورد نظر را که در زیر مقاله خود آورده، کپی کرده است، خود ایشان مبتکر این تقلب شناخته می شود و سکوت ایشان در این زمنیه تاییدی خواهد بود بر ارتکاب آن. در صورتی هم که ثابت شود آقای سامع در افزودن آن جمله نقشی نداشته است و منبع آن تقلب جای دیگری است، باز هم ایشان به خاطر اتهامی که در این مورد به آقایان قصیم و روحانی زده است، یک معذرت خواهی به آنان بدهکار است. هموطنان و نیروهای آزادیخواه و مبارز، پیگیر اقدام و واکنش ایشان خواهند بود و در این مورد داوری خواهند کرد. همچنان که خود آقای دکتر قصیم نیز با خواندن این مطلب، اگر لازم دید با ارسال یادداشتی می تواند به روشن شدن مساله کمک بکند.
از جمله تحریفات دیگری هم که ایشان بنا بر نقش و «تعهد»ی که در ارتباط با مسعود رجوی مسئول شورا برای خود پذیرفته است، انجام داده است، در مورد چگونکی اعلام جبهه همبستگی ملی است. او در این زمینه نوشته است:« اما در مورد جبهه همبستگی ملی. موضوع همبستگی ملی از کنسرت پاریس شروع و پس از برخی بحثها و پیشنهادات، طرح جبهه همبستگی توسط مسئول شورا ارایه و سرانجام در یک اجلاس طولانی در سه ماده و یک تبصره در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۸۱ در شورای ملی مقاومت ایران به‌تصویب رسید». این در حالی است که کنسرت پاریس به مناسبت سالگرد 30 تیر در سال  ۱۳۷۳ برگزار شد. بنا بر این ادعای این که با مطرح شدن «موضوع همبستگی» با کنسرت پاریس، طرح همبستگی ملی «پس از برخی بحثها و پیشنهادات» در تاریخ 13 آبان 81 به تصویب رسید!، خلاف واقعیت است. یعنی این برخی بحثها و پیشنهادات گویی چند هفته یا چند ماه بعد از کنسرت پاریس صورت گرفته و بعد در تاریخ 13 آبان 81 به تصویب رسیده است و این در حالی است از آن کنسرت تا تصویب این طرح 8 سال فاصله است. همچنان که من قبلا هم یاد آور شدم، آن طرح در پی مقاله یی که من برای شماره تیر ماه 1381 نبرد خلق نوشته بودم و اما بنابر ضوابط نشریه (عدم ورود به بحثها و اختلافات درونی گروهها) در آن درج نشدو بعد بحث و جدلی که بین من و مجاهدین بر سر ان پیش آمد از جمله بحث تلفنی مسئول شورا از بغداد با من (که در اینجا وارد آن نمی شوم)، ایشان گفت که خودش چنین طرحی را در نظر داشته است و... به هرحال طرح جبهه همبستگی را بعدا در آبان همان سال در اجلاسی که در آن از ارتباطات تلفنی(کال کنفرانس) استفاده شد، مسعود رجوی مطرح کرد که البته «قبض روح» شده پیشنهاد و نظری بود که من داشتم. چون من به صراحت  خواهان حذف صفت اسلامی از دولت موقت درگام اول شده بودم و یاد آور شده بودم وقتی دیدگاه مقاومت این است که:«اصلاح طلب واقعی کسی است که نفی حکومت مذهبی کند»، بنابر این« اصرا برای حفظ صفت مذهبی برای دولت موقت چیزی جز "یک بام و دو هوا" نیست». در حالی که در طرح تصویب شده، اسم و برنامه دولت موقت دست نخورده باقی مانده است.
 آقای سامع هم مثل اطلاعیه «سبزها»به تحریف انتقادات مطرح شده در استعفا در مورد حمایت مجاهدین از اپوزیسیون سوریه به صورت یک کاسه پرداخته و تلاش مذبوحانه کرده است که آن را به شایعاتی که از سوی رژیم در مورد شرکت مجاهدین در کنار القاعده در سوریه منتشر شده، وصل کند. از نکات «برجسته» دیگر مطلب سامع، دفاع از دهن دریدگی محمد اقبال علیه خواهرش، و مقایسه آن با نوشته های سابق آقایان روحانی و قصیم(مندرج در نشریه شورا و ایران زمین) است، با لحنی که آنها نسبت به سوژه های مورد حمله خود، بکار گرفته اند. البته می دانیم که بد دهنی محمد اقبال همراه بود با اتهام از اساس دروغ و رذیلانه و غیر شرافتمدانه به خواهرش در مورد «افتادن روی پای حاج داود رحمانی»، و این دفاع سامع از او در عین حال دفاع از آن اتهام زنی هم هست.
نکته پایان برای یاد آوری این که به نظر من آقایان دکتر قصیم و روحانی کار درستی کردند که به همین شکل استعفا دادند و اندکی بعد هم هموطنان را در جریان قرار دادند، چون راه دیگری نداشتند. چون اولا بعد از سالها بحث و یاد آوری روی نکات مورد نظرشان، همراه با تلاش برای پیشبرد اهداف شورا و دفاع از مجاهدین، وقتی هیچ نتیجه یی بدست نیاوردند، قرار نبود که انتظار معجزه ای در مورد تغییر روش رهبری مجاهدین در درآوردن پنیه از گوش و پایین آورد درجه خودشیفتگی و خود محور بینی و خود دولت بینی، از سوی آنان را داشته باشند. دیگر این که اگر استعفای خود را مطرح می کردند، طبعا با روش مافیایی که دستگاه رهبری مجاهدین در مورد منتقدان و نارضایان بکار می گیرد، یا باید بی سرو صدا می رفتند، چنان که گویی اصلا وجود نداشته اند و گویی اصلا سالهای طولانی از عمر خود را به امید رسیدن به دریای آزادی سپری نکرده اند و حالا که خود را در گنداب یافته اند، نباید چیزی در باره آن با هموطنان بگویند، هم چنان که موارد چندی از این نوع رفتنهای بی سرو صدا بوده است. البته در مورد بعضی از همین ها هم که بی صدا رفته اند، دستگاه مجاهدین شایعاتی هم در بین هواداران و دور و اطراف خود علیه آن رواج داده اند. دیگر این که اگر می گفتند که ما می خواهیم دلایل استعفای خود را به اطلاع هموطنان برسانیم، آن وقت مهر و برچسب در خدمت وزارت اطلاعات و «مزدور» و خیلی «الطاف» دیگر را در یک همسرایی با ارکستر و کُر ارعاب در فضایی بسیار وحشت آور، باید تحمل می کردند. بنا بر این گذشته از توضیحی که آقای دکتر قصیم در مورد چگونگی تصمیم گیری برای استعفا داده ، بود، من با شناختی که از رفتار و روش عالیجنابان تحت رهبری مهرتابان و رهبر عقیدتی، در جلسات دور از نگاه رسانه ها و اطلاع مردم دارم، متعقدم که کار بسیار درستی کرده اند که به همین شکل استعفای خود را به اطلاع هم میهنان رسانده اند
بعد از نگارش: دلیل نبودن آن جمله در متن درج شده در دیدگاه و پژواک ایران، که موقع نوشتن مقاله به نظرم نرسید، این است که مساله اینطور بوده است آن جمله « متن استعفا جهت درج در رسانه هاي فارسي » مربوط به ایمیل ارسالی بوده که متن استعفا ضمیمه آن بوده است و لازم نبود که آن جمله بالای متن درج شود. حالا این که چرا در متنی که آقای سامع دیده است این جمله رفته زیر «توسط دبیرخانه...» این معماست.
۲۴ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۴ ژوئن ۲۰۱۳


******************************************************************************

 
متن استعفا نامه محمدرضا روحانی و کریم قصیم از شورای ملی مقاومت ملی ایران

15 خرداد 1392 , توسط دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران تقديم مي شود
حضور محترم خانم مريم رجوي و آقاي مسعود رجوي,
با سلام و به نام آزادي
استعفاي خود را از عضويّت در شوراي ملي مقاومت و مسئوليتهاي محوله اعلام مي داريم.
توضيحي كوتاه براي عموم
بيش از نيم قرن در داخل و خارج ايران , درسفر و حضر , و روزگار تبعيد   با آزاديخواهان و كوشندگان راه آزادي ايران , از خانواده هاي سياسي گوناگون , افتخار همراهي و همرزمي داشته ايم.
نزديكي ما با سازمان مجاهدين خلق ايران از بيش از 34 سال پيش( 14 اسفند 1357 ) بر مزار دكتر مصدق آغاز شد. بعدها , از  نيمه سال 60  با عضويّت در رزمنده ترين اتئلاف سياسي و لائيك تاريخ ميهنمان , همكاري و اتحاد عمل سياسي تا امروز ادامه يافت .
طيّ اين سه دهه پر فراز و نشيب و بسيار دشوار , پيوسته وظائف و الزاماتي را كه طبق مقررّات  پذيرفته بوديم , وجداناً در حدّ امكان انجام داديم و به دستاوردهاي مشترك افتخار مي كنيم. از جمله اينها : افشاي جنگ طلبي خميني , تدوين و تصويب و تبليغ طرحهاي« صلح» , « جدايي دين از دولت» , « آزاديها و حقوق زنان» , « خودمختاري كردستان...» , همچنين افشاي پروژه اتمي پنهاني رژيم توسط سازمان مجاهدين خلق و شورا , مشاركت مداوم در انواع آكسيونها و رسانه هاي مقاومت براي پيشبرد جنگ سياسي عليه دشمن ضد بشري , مشاركت در  تلاش عظيم براي حصول قريب 60 قطعنامه ملل متحد در محكوميّت رژيم به خاطر نقض حقوق بشر مردم ايران , تأسيس كميسيون محيط زيست شورا (1372) و بيست سال ادامه فعاليّت آن ,كه در نوع خود بين احزاب سياسي و اپوزيسيون هاي ممالك همتراز بي مانند بوده و..... و..... و سرانجام تصويب «طرح جبهه همبستگي ملي», كه دريغا تا كنون كامياب نشده است...
در واقع حتي  فهرست كردن فعاليتهاي شورا طي اين سه دهه –  كه ما دو رهروي كاروانش بوده ايم -  از امكان و حوصله اين مختصر خارج است. دوست و دشمن اذعان داشته اند كه اين ائتلاف, برغم همه ترورهاي فيزيكي و انواع  توطئه هاي رژيم و قدرتهاي بزرگ ... , و وجود دايمي فشارهاي گوناگون كه بر همه كوشندگانش  از جمله بر ما رفته, با همه ي افت و خيزهاي سياسي, اشتباهات  و كم و كاستيها, آري  جدّيترين و قدرتمندترين ائتلاف فعال عليه ارتجاع و استبداد مذهبي حاكم بر ايران بوده است.
 در عين حال ما هميشه , به خصوص طيّ دهه اخير و بيشتر در چهارسال گذشته, در مورد تنظيم روابط دروني, روشهاي برخورد به اشتباهات, فقدان پاسخگويي مناسب, نوع واكنش به انتقاد و منتقدان درون و بيرون شورا , شيوه تصميم گيري, همچنين  چگونگي طرح و بحث تحليلهاي اساسي و رويكردهاي مبرم پيشنهادي و ..... با دشواريهاي گوناگون و فزاينده مواجه بوده ايم. طي ساليان دراز به سبب لاينحل ماندن تناقضات و افزايش و تراكم مشكلات جديد صبر و حوصله ما هم تحليل رفته است.
ما برحسب وظيفه ملي و مبارزاتي به طور مداوم و در محورهاي گوناگون پيشنهاد گشايش ديدگاهها, دگرگوني و شفافيّت سياستها و كاربرد روشهاي علمي و كارآمد ارائه كرده‌ايم كه به اختصار اشاره می‌كنيم:
اجتماعي
 گشايش ارتباطات و تماس  معطوف به محيط زندگي سياسي, فرهنگي, هنري, رسانه اي, مدارس فارسي و.... حوزه جمعيّت 5 ميليوني ايرانيان خارج كشور, توجه بيش از پيش در  برنامه ريزي سياسي و تبليغاتي بر فعاليّتهاي اقشار و طبقات و گروههاي تحت ستم در داخل و كوشش مستمر  جهت رساندن صداي آنها به سازمانها و نهادهاي بين المللي (سنديكاها, نهادهاي حقوق بشري, و....) و جلب پشتيباني جهاني براي حمايت از پيكار آنان  با سمتگيري در جهت قيام و سرنگوني رژيم جبار حاكم. تماس گسترده با انجمنهاي زندانيان سياسي, پناهندگي و كمپها
رسانه ها و تبليغات
بحث و ايجاد تحوّل در سياستگذاري رسانه اي برحسب ميزانهاي علمي و تخصصي, تغيير در محتوا و شكل رسانه هاي مقاومت برپايه  معيارهاي حقوق بشري و لاييك( في المثل برابري حضور زن و مرد در برنامه هاي ورزشي تلويزيوني), پيش گرفتن سياست حضور و ارائه مواضع مقاومت در كليه رسانه هاي فارسي زبان – اعم از ايراني (غيررژيمي) و بين المللي ( كه روزانه رويهم دهها ميليون شنونده و بيننده ايراني دارند), دعوت از شخصيتهاي سياسي و فرهنگي و هنري و ژورناليستي نامدار  سرنگوني طلب به رسانه ها و برنامه هاي مقاومت, فراهم آوردن فرصت چالش فكري و تبادل نظر , مباحثه و تعاطي بين گفتمانهاي گوناكون سرنگوني طلب .......
رويكرد سياسي و فرهنگي نسبت به ديگران (ايراني و منطقه اي)
كوشش به همزيستي فعال و ايجاد حسن تفاهم و تقويت ارتباطات مبارزاتي با كليه سازمانها و احزاب مترقي و انقلابي ضد رژيم( درهراندازه و حدّي كه هستند), به ويژه تجديد ارتباط با سازمانها و احزاب كردستان ايران, توجه به شخصيتهاي فرهنگي, هنري و مفاخر ادبي ايران و دعوت از آنان به نشستها و ميهمانيها ( نوروز و...) و البته به آكسيونهاي سياسي و غيره. با استمرار در چنين رويكردي است كه در غربت احساس تعلق به جمع تقويت و فضاي حيات سياسي مشترك سرنگوني طلبان شادابتر مي شود. ديوار كشيدن به دور خود, سخن نگفتن با ديگر ايرانيان و رويگرداندن از « عروسي و عزا»ي هموطنان راهكار انقباضي است و بس. به دوران انقلاب بهمن بنگريد, به تحولات دگرگونساز سه دهه اخير مراجعه كنيد: در «سال سرنگوني» رويكرد انبساطي در دستور قرار مي گيرد. اين يك قاعده قديمي جنبشها و سازمانهاي مردمي  به ويژه در عصر انترنت و گسترش عمومي آگاهيهاست.
اما در مورد ايجاد رابطه و رايزني , دعوت و همنشيني با سازمانها , گروهها و نيروهاي ايدئولوژيك و نظامي- سياسي فعال در منطقه, يعني انواع « اپوزيسيون» ديكتاتوريهاي منطقه, ما بارها به دقت و احتياط توصيه كرده ايم. لزوم شناخت و انتخاب شريك مناسب درسي است كه طي دهسال اخير به دفعات در عراق و انبوه گروهها و اشخاصي كه به اشرف آمدند و رفتند تجربه شده است. ما بارها و به موقع هشدار داده ايم. تجربه «خميني در پاريس» يادمان نرود. مصر كنوني كه جلوي چشم همه است. بارها به مجاهدين گفته‌ايم كه در صحنه سوريه نيز «اپوزيسيونهايي» به غايت ارتجاعي و ... كنار ديگران عليه ديكتاتور خونريز دمشق فعالند. بايد احتياط كرد و متمايز موضع گرفت. آنهايي كه به صراحت خواهان دموكراسي و جدايي دين از دولت نباشند به يقين صرفاً مصرف كننده دوستي آزاديخواهان خواهند بود!
................................
باري, ما در چهارسال گذشته نه تنها در هيچيك از محورهاي فوق گشايش و اصلاحي نديديم بلكه دردمندانه شاهد انقباض و تكرار اشتباهات نيز بوده ايم....
 ادامه مطالبات اصلاحي فوق گاه حتي موجب خشم دوستان مجاهد و طبعاً عذاب ما بوده است. به ويژه كه همزمان به پرسشهاي مصرّانه افكار عمومي و مسائل مطروحه نيز پاسخ شايسته داده نمي شد.
لازم به يادآوري است كه ما, درست يا نادرست, بحث و بررسي مشكلات را به خارج شورا نمي كشانديم. مي كوشيديم سربسته و درخود, هنگام جلسات بزرگ, بيشتر در نشستهاي محدود ولي رسمي, پيشنهادهاي مشخصي براي موضوعات مورد اختلاف عرضه كنيم. به عنوان مثال در باره سياست تبليغاتي سيما و سايت...  يا به تكرار در باب پشتيباني از پيكار اقشار گوناگون اجتماعي, فرهنگي و اقليتهاي مذهبي ايران.... خلاصه, لزوم پيروي از رويكردي اجتماعي در خدمت چشم انداز قيام و ...... ما هميشه طرفدار جدّي اقدام در جهت حفظ و اعتلاي جنبش مردم بوده ايم و تشكيلات شورا را اساساً براي پيشبرد اين مهم لازم مي دانيم. از ديدگاه ما برانگيختن و اعتلاي جنبش الويّت داشته است....
 از ميان مسائل بيشمار و موضوعات مورد اختلاف, «جبهه همبستگي ملي» براي ما اهميّت خاصي داشته و بارها به جدّي گرفتن الزامات تحقق اين طرح توجه داده ايم: مدنظرقرار دادن جامعه ايراني خارج, درانداختن طرحي نو و تدبيري براي رفع موانع تماس, احياء و ارتقاء اعتماد و سپس اقدام به دعوت جدّي  از واحدهاي گوناگون و پرشمار فرهنگي, هنري, اجتماعي. كلاً تلاش براي تدارك مقدماتي و الزامات اوليّه جبهه همبستگي .... چرا كه رژيم حاكم دشمن سياسي و فرهنگي مشتركمان بوده و هست.....  ولي افسوس. در اين مورد حتي يك قدم مثبت كه توفيقي به حساب آيد و اميدي براي ادامه كار و كوشش ما شود ديده نشد.
بدون ترديد دفع توطئه هاي مداوم رژيم و ضربات پي درپي سياست مماشات توسط «ارباب بي مروت دنيا», همچنان كه گرفتاريهاي چهارساله اخير ناشي از  وضعيت بحراني ساكنان اشرف و بعد هم ”ليبرتي”, خواهي نخواهي بخش اعظم انرژي مسئولان و به ويژه وقت خانم رجوي را به خود اختصاص داده اند. ما هم پيوسته به همين دليل دندان به جگر گذاشته و صبر پيشه مي كرديم  بدون اين كه مأيوس شويم. اما آشكارا تعارضي هم وجود داشته است: مسئولان شورا  طرح جبهه همبستگي ملي را منتفي اعلام نكرده اند, گاه حتي خود آقاي رجوي به آن توجه مي دهند, اما عمل و اقدام مشخص؟ در واقع نه تنها به پرسشهاي مربوط به جنبه هاي  تبليغي و رويكردهاي لازم عملي روي خوش نشان نداده اند, برعكس, ....حتي حاضر نشده اند بين نام و شكل/ محتواي سايت «همبستگي ملي» دستكم تناسبي منطقي برقرار كنند. همين تعارض ديرينه در مورد عنوان «سيماي آزادي - تلويزيون ملي ايران» نيز سئوالي بي جواب مانده است! .....

اينها نمونه هايي از انبوه مشكلات سالهاي اخيرمان بوده اند.... در ماههاي اخير كه انواع معضلات جديد به دشواريهاي پيشين افزوده شده است:
-افشاي مسائل شخصي و تعرض غيرقابل دفاع و علني چند ماه پيش به موضوعي كه درحوزه حقوق بشر افراد قرار دارد.
-پيامهاي (نصيحت و انذار !) آقاي رجوي خطاب به سران غالب و مغلوب رژيم ولايت فقيه!
-مداخله دادن مكرر و بي وجه كميسيونها و دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در مسائل , و بعضاً مشاجراتي , كه آشكارا به ايدئولوژي و تشكيلات و .... سازمان مجاهدين خلق مربوط بوده اند....
ما نمي توانيم با اين كارها و رويكردها موافق باشيم.  مي رويم , چون ديگر نارضايتي و نداي اعتراضِ شأن و وجدانمان  بر سكوت و صبرمان چيره شده. نمي توانيم در پيشگاه ملت ايران و افكار عمومي و تاريخ / به عبارت ديگر نزد وجدان خويش  پاسخگوي سياستها, رويكردها, كنش و واكنشهايي باشيم كه در بحث, تصميم و اجراي آنها مشاركتي نداشته‌ايم.
در پايان بر نكات زير تآكيد داريم:
-ما درحدّ توان خويش از حق حيات و آزاديهاي اساسي هموطنانمان در خانه خود ساخته شان اشرف و همچنين ”ليبرتي” (كه آشكارا در بازداشت غيرقانوني و بي سلاح درمعرض كشتار قراردارند) قاطعانه دفاع مي‌كنيم.
-همچنان خواستار و كوشنده راه سرنگوني تماميّت رژيم و برچيدن بساط جبارّيت حاكم بر ايران هستيم. و براي ايجاد شرايطي كه اعمال اراده ي آزاد ملت ايران را هموار سازد تا آخر ايستاده‌ايم . 
-در برابر خاطره شكوهمند دهها هزار جانباختة راه آزادي و رنج و شكنج همه زندانيان سياسي سر تعظيم فرود مي‌آوريم و در پيشگاه ملت ايران با آنان تجديد عهد مي‌كنيم. 
در اين جا از خانم رجوي و دبيرخانه شورا محترمانه خداحافظي مي‌كنيم. از دور روي ديگر همراهان ديرينه را می‌بوسيم و با مهر و دوستي بدرود مي‌گوئيم.
   زنده باد آزادي      نابود باد رژيم ولايت مطلقه فقيه        برقرار باد جمهوري ايراني
   ( بر  پايه  دموكراسي پارلماني,  لائيسيته و حقوق بشر)
محمد رضا روحاني        
كريم قصيم

منبع:پژواک ایران
آش ملاعلی یا انتخابات؟
منوچهر تقوی بیات
بجای پیش درآمد ـ یکی از مفسران سیاسی بلندآوازه که پیشینه ی سیاسی مرا می شناخت و می دانست از سیاست هم تااندازه ای سر در می آورم یک بار مقاله ای را که درباره ی موش و گربه بازی آخوندها یا به قول خودشان جنگ گرگ ها نوشته بود به دستم داد. گفت: «دوست دارم این را بخوانی و نظرت را برایم بگویی». تفسیری بود از همین هایی که در سایت ها و وبلاگ ها و روزنامه هایشان هر روز می بینیم. تمرکز مقاله روی جنگ قدرت داخلی آدم هایی مانند علی اکبر هاشمی رفسنجانی  و خاتمی و . . . بود. بعدها که گاهی نوشته هایش را دنبال کردم دیدم همیشه و در بیشتر مقاله هایش نظر لطفی به این مرد بی ریش دارد. شما هم می توانید این کار را بکنید، نام رفسنجانی را، با "عالیجناب " یا بی "عالیجناب" در گوگل بنویسید، چنانچه در نزد هر کدام از مفسران این چنینی بیشتر به نام رفسنجانی برخورد کردید، دم خروس را از زیر پالتو و یا بارانی او خواهید دید. پس از خواندن مقاله اش از او پرسیدم؛ تو چرا آش این ملاها را هم می زنی؟ اگر تو از رزمندگان پیشین و کنشگران پسین هستی چرا راهی خردمندانه فرا راه این ملت بیچاره نمی گذاری تا از افاضات تو به رستگاری برسند و از زیردست دین فروشان، رهایی یابند؟ و پاسخ اش باز همان تفسیرهای پا در هوای همیشگی بود.
پیش از آن که به کیفیت و کمیت آش ملاعلی بپردازم، به شیوه ی پژوهشگران دانشگاه دیده که خود نیز در زیر دست آنان "بسیار آموخته ام !"، واژه های کلیدی این گفتمان را بر اساس واژه نامه ها و تعاریف دانشگاهی روشن می سازم و سپس به گفتمان اصلی می پردازم. البته در این نوشتار، کوتاه می آیم و از دانش نامه های انگلیسی و فرانسه و دیگر زبان های اروپایی چشم پوشی می کنم.
آش که واژه ی آشپز هم از آن مشتق شده است و ضرب المثل "حکمت آموز"؛ ـ آش سرد شد سار از درخت پرید ـ را از آن ساخته اند، در لغت نامه دهخدا به این شیوه معنا شده است که من برای رفع هر گونه شبهه ای عین آن را در اینجا می آورم:
« آش.( اِ) آنچه پزند از طعام . یا طعام رقیق آشامیدنی . مَرَق : 
رزق تن پاک همه باطل و ناچیز شود
گر نیاید پدر تاش تکین بر دم آش .( ناصرخسرو). . . . این آشها را مدبران ملائکه از سرای بهشت دست به دست کرده اند و این آشها را می فرستند و دو تن فرشته برهر خوان ایستاده اند و محافظت می کنند. (کتاب المعارف)  . . . »
 لغت نامه درباره ی ملا چنین می نویسد:
ملا [. م ُل ْ لا ] (ص ، اِ) مأخوذ از مولای تازی ۞ ، لقب استاد و معلم خواه مرد باشد و یا زن . (ناظم الاطباء). این کلمه را صاحب تاج العروس گمان می کند ایرانیان از مولی ساخته اند. در ترکیه نیز آن را منلا گویند و شاید اصل هر دو مولی یا مولانا باشد. . .  (یادداشت ایضاً .) . . . و  
شیخ ابوالپشم مرد ملائی 
داشت در کنج مدرسه جائی .بهائی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا.)
ملا و فقیه و صوفی و دانشمند
این جمله شدی ولیک آدم نشدی .؟ (از امثال و حکم ص 1731).

در همان لغت نامه دهخدا درباره ی علی، نوشته شده است:  علی ؛ بلند مرتبه . . . علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن آیبک بن عبداﷲ تقصادی ناصری دمشقی . . . و نام کسان بسیاری در لغت نامه به دنبال هم آمده است اما نام علی ابن ابی طالب، امام اول شیعیان در بین آنان نبود و ناچار از دانش ناچیز خود در این باره سود جستم.
اما درباره ی آش یا سوپِ ملا علی که به نام انتخابات دارند به خورد برخی از مردم می دهند. من پیش از این هم در نوشته هایم و یا در گفته هایم این پرسش را، از آدم های قلم به دست، کرده ام؛ ـ شما که معنای انتخابات را می دانید چرا به این مسخره بازی؛ انتخابات می گویید و مردم جهان را نسبت به آنچه در ایران می گذرد به اشتباه وامی دارید؟ این کار خامنه ای را می توان مسخره بازی نامید یا خیمه شب بازی انتخاباتی، انتصابات، انتخابات قلابی، انتخابات دروغی، یا به زبان فرنگی؛ پسودوالکسیون (Pseudoelection) و یا هرچیز دیگری از این دست، این خیمه شب بازی عروسکی ، هرچه هست انتخابات نیست. اطلاق انتخابات به چنین افتضاحی؛ ترویج جهالت یا عین جهالت است.
این آش ملاعلی شبیه به آن سوپی است که آن شاگرد آشپز چینی به همکارانش می داد. زمانی همکاری داشتم که وقتی در آمریکا دانشجو بود، در یک رستوران ظرفشویی می کرد. او از یک خانواده ی مذهبی بود و در آمریکا فقط غذاهای "حلال" می خورد و روشن است که از غذای آن رستورانی که در آنجا کار می کرد، هم نمی خورد. او می گفت یک شاگرد آشپز در آنجا کار می کرد که اهل چین بود و همه او را مسخره می کردند و به او آزار می رساندند. گرچه راوی خودش آدم بی رگی بود و کمتر چیزی او را به عکس العمل وامی داشت با وجود این می گفت من به جای آن شاگرد آشپزچینی از این همه آزار و توهین به ستوه آمدم . یک بار به او گفتم آخر کاری بکن! اعتراضی بکن! نگذار این همه تو را آزار دهند! در پاسخ گفت مهم نیست. بگذار هرکار می خواهند بکنند. اگر آن ها بدانند من در برابر این آزارها چگونه انتقام می گیرم از زندگی خودشان بیزار خواهند شد. پرسیدم چگونه انتقام می گیری؟ گفت آن سوپی که این ها هر روز می خورند و خیلی هم به به و چه چه می کنند، در واقع سوپ نیست بلکه کثافت های پیشخوان آشپزخانه است که از چلاندن دستمال های آشپزخانه فراهم شده است که من به کمک ادویه های خوش بو به خوردشان می دهم. گاهی هم که خیلی عصبانی هستم برای آن که آتش انتقامم را فرو بنشانم، در آن سوپ مقداری ادرار می کنم.
آن کسانی که چنان سوپی را می خوردند به هیچ روی نمی دانستند چه می خورند. البته راوی هم به شیوه ی مرضیه برخی از مؤمنین " تقیه" کرده بود و این راز را فاش نکرده بود. اما آشی که ملاعلی هر چهار سال یک بار به خورد خیلی ها می دهد جلوی چشم همه ساخته و پرورده می شود و فراورده های ناب آن را که خاتمی ها و رفسنجانی ها و احمدی نژادها و نمایندگان بر گزیده ی رهبر در مجلس شورای اسلامی باشد، همه می بینند و می شناسند. شگفتا که این آش این روزها چه بازار گرمی دارد و چه تفسیرهای داغی که از هرسو بازار آن را گرم تر می کند! 
استکهلم ـ خرداد ۱۳۹۲
منوچهر تقوی بیات

لغوکارکودکان را باید تبدیل به همتی عمومی کرد بیانیه کانون مدافعان حقوق کارگربه مناسبت روزجهانی لغو کارکودک



http://www.ilo.org/wcmsp5/groups/public/---ed_norm/---ipec/documents/image/wcms_207447.jpg
لغوکارکودکان را باید تبدیل به همتی عمومی کرد
بیانیه کانون مدافعان حقوق کارگربه مناسبت روزجهانی لغو کارکودک

۲۲ خرداد ۱۳۹۲ ه‍.ش

بيهوده نيست اين ادعا كه رهايي طبقه كارگر از بند بهره كشي به مثابه رهايي بشريت است از قيد هر نوع ستم. مبارزه با تبعيض و ستم سنت ديرينه‌ي طبقه كارگر است و جنبش‌هاي اجتماعي موجود شاهدي بر اين مدعاست. جنبش كارگران زن كه تلاش براي رفع تبعيض و دفع بي‌حقوقي خود عليه نظام مرد سالار سرمايه داري بود همزمان فرزند ديگري را نيز به جنبش‌هاي اجتماعي معرفي كرد و جنبش لغو كار كودك زاده شد. اينك مثلث جنبش‌هاي اجتماعي كه ريشه در مبارزات كارگري دارد، مي‌تواند راهنماي عمل تمام نيك‌انديشان نوع بشر باشد. مبارزه‌ي طبقه كارگر بر ضد استثمار، مبارزه زنان عليه تبعيض جنسيتي و مبارزه‌ی عمومي براي رفع زشت‌ترين نوع ستم عليه بي‌دفاع‌ترين موجودات يعني كودكان مي‌تواند قطب نماي مبارزان راستين اجتماعي باشد براي برون‌رفت از همه‌ي گونه‌هاي ستم. كانون مدافعان حقوق كارگر با توجه به همين اصل از تمام نيروهاي اجتماعي، آزادي‌خواهان، عدالت‌طلبان و عموم مردم نيك‌انديش مي‌خواهد كه عليه شرايطي كه منجر به بهره‌كشي از كار كودكان مي‌شود اقدام نموده و اجازه ندهند اين استثمار وحشيانه تا بدين حد چهره‌ي انسان امروز را كريه بنمايد

در شرايطي كه در بيشتر كشورهاي جهان ممنوعيت كار كودكان زير 18 سال قانوني شده، متاسفانه اين اقدام جهاني هنوز نتوانسته تاثيري بر بي‌حقوقي كودكان كشور ما بگذارد و صاحبان سرمايه به صورت قانوني اين مجوز را دارند كه از كودكان ما پس از پانزده سالگي بهره‌كشي كرده و از كار اين گروه بي‌پناه سود ببرند. در عصري كه مدعيان حقوق بشر و دموكراسي به هر بهانه‌اي نظاميان خود را تجهيز كرده و به اقصي نقاط جهان گسيل مي‌دارند و به‌رغم امضاي بسياري از كشورها در پاي مقاوله‌نامه‌هاي بين‌المللي لغو كار كودك، هنوز 400 ميليون كودك در جهان از تحصيل بازمانده و مجبورند كه كودكي خود را به بهايي ارزان به فروش رسانند. در كشور ما نيز با توجه به آمار كودكان زير 18 سال كه حدود 18 ميليون و كودكان محصل كه 14 ميليون ارزيابي مي‌شوند، 4 ميليون كودك بازمانده از تحصيل داريم كه به صورت رسمي يا غير رسمي مورد بهره كشي قرار مي‌گيرند

شرايط كار و ميزان دستمزدهاي اندك، بيكاري گسترده ي سرپرستان خانواده و نيز نظام آموزشي كودك ستيز در محیطی پر از خشونت و انواع تنبیه‌های بدنی ناشی از به کار گماردن افراد نالایق در آموزش و پرورش از عوامل اصلي اين ستم ضدبشري به كودكان است. از اين رو از مردم صاحب‌عاطفه و ستم‌ستيز مي‌خواهيم اجازه ندهند درآمدهاي جامعه صرف نظامي‌گري و امنيتي كردن زندگي اجتماعي شود. درآمد‌هاي ناشي از فروش منابع و معادن، ماليات و عوارض، صادرات غيرنفتي و ... كه ارقامي نجومي را شامل مي‌شود بايد صرف ايجاد اشتغال و رفاه عمومي و به‌ويژه صرف آموزش و بهداشت و سلامتي كودكان گردد و اين همتي اجتماعي و متشكل را مي‌طلبد. لغو كار كودكان را بايد تبديل به همتي عمومي كرد
كانون مدافعان حقوق كارگر
 12 ژوئن 2013
ویژه نامه لغوکارکودک

این ویژه نامه را می توانید از اینجا دانلود کنید

http://www.2shared.com/complete/vUZOtNj0/kar.htmlhttp:

//kanoonmodafean1.blogspot.com/2013/06/blog-post_12.html

ما می خواهیم جامعه تصورنکند که کودکِ کاریک پدیده طبیعی است؛وکودک هم فکرنکند که بدبختی اش یک چیزِطبیعی است

 به چشمانِ این کودکان خوب نگاه کن،آنان دردِ مشترکند؛فریادشان کن
مهمترین چیزی که بچه‌ها اینجا به دست می‌آورند، چیست؟

چند ساعت در روز که با او مثل انسان بر خورد می‌کنند. می‌تواند اظهار نظر کند یا مخالفت کند. این قضیه یک فاصله‌ای ایجاد می‌کند با محیط بیرون و باعث می‌شود کودکی که تمام عمرش تجاوز و خشونت دیده است، بفهمد طور دیگری هم می‌شود زندگی کرد. بچه‌ای که جز کتک و فحش و خشونت چیزی ندیده احتمال بزهکار شدنش خیلی زیاد می‌شود. سعی می‌کنیم اعتماد به نفسشان که از آنها گرفته شده را به آنها باز گردانیم. سیستم کلاس‌ها اینجا مشارکتی است. معلم فقط یک آموزگار نیست بلکه در کنار بچه‌ها و هم سطح با آنها است. ما میخواهیم روش سنتی آموزش و پرورش را در کلاس‌ها نداشته باشیم. کلاس نباید طوری باشد که معلم جایگاه بالا داشته باشد و بچه فقط اطاعت و خوش خدمتی کند


kodak
نگارش : مریم آرامش
پاسگاه نعمت آباد، خیابان زمزم، انتهای کوچه طاهری، نبش خیابان متین، سمت چپ، در قرمز رنگ… همین جا است. ساختمانی که قبلا به عنوان انباری و نجاری و آب انبار از آن استفاده می‌شده و حالا به همت و تلاش داوطلبین، پر از بچه‌های قد و نیم قد و صدای جیغ و خنده است. همین بچه‌هایی که هر روز بی‌اعتنا از کنارشان می‌گذریم و گاهی از اصرار و التماس‌هایشان کلافه می‌شویم. کودکان کار و خیابان که دولت وجودشان را انکار می‌کند و آنها را زواید اجتماع، خراب‌کننده‌ی منظره‌ی شهر!!! و عوامل باندهای تبهکار معرفی می‌کند! کودکانی که تنها گناه آنها زاده شدن در خانواده‌ای فقیر و جامعه‌ای با قوانین بی‌رحمانه است. انسان‌هایی که حق تحصیل، کودک بودن و حتی بودن از آنها گرفته شده است و قادر به دفاع از حقوق خود نیستند. طبق آخرین آمار چهارصد ملیون کودک کار در دنیا وجود دارد و اما اقدام دولت جهت حل مشکلات زواید اجتماع! چیزی جز ارعاب و اعمال خشونت نسبت به آنها با نام جمع آوری و ساماندهی! نبوده است. به دنبال راه حلی دیگرگونه و ریشه‌ای‏تر با جمعیت دفاع از کودکان کار وخیابان روبرو شدم. چکیده اهداف و سازمان آنان را شرح می‏دهم و قضاوت را به شما واگذار می‌کنم.
جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان یکی از NGOهایی است که در این راستا فعالیت می‌کند. این جمعیت در سال ۱٣۷۹ فعالیت‌های عملی خود را آغاز کرد ولی به علت مشکلات اجتماعی و حقوقی حاکم بر ایران در سال ۱٣٨۲ امکان فعالیت مستقل و غیر دولتی به دست آورد و در سال ۱٣٨۴ در پاسگاه نعمت آباد، دفتر مرکزی خود را تاسیس کرد. فعالیت‌های این مجموعه عبارتند از سواد‌آموزی، کلاس‌های آموزش خلاقیت ذهنی، داستان‌نویسی، نقاشی، تئاتر، عکاسی، آموزش مهارت‌های زندگی و حقوق کودک و برگزاری هفتگی کارگاه حقوق کودک برای داوطلبین.

این NGO اهداف خود را به چهار دسته تقسیم می‌کند.

هدف کلی: محو کار و تمامی اشکال سوء استفاده از کودکان با جلب حمایت و تشکیل نیرو‌های اجتماعی به مثابه نیروی مستقیم فشار بر دولت‌ها و سیستم اجتماعی حاکم بر ایران و جهان.

اهداف اختصاصی: ایجاد مراکز امن و ماندگار با ویژگی قابل دسترس بودن برای کودکان کار و خیابان جهت حمایت و توانمند‌سازی کودکان کار و خیابان.

اهداف فوری :
۱) کاهش آسیب‌های وارده بر کودکان کار و خیابان
۲) توجه به نیازهای جسمی، عاطفی و اجتماعی کودکان کار و خیابان
٣) آ موزش اعم از سوادآموزی، بهداشت، مهارت‌های فنی، هنری و اجتماعی و…

اهداف تداومی:
۱) استفاده از ظرفیت‌های اجتماعی در جهت حمایت عملی از کودکان کار و خیابان
۲) فعال نمودن و پیگیری حضور سازمان‌ها ونهادهای موظف
٣) قرار دادن کودک و وابستگانش تحت پوشش بیمه‌های اجتماعی (خدمات درمانی، تامین اجتماعی، بیمه بیکاری و…)
۴) به کار گیری مددکاران خیابانی
۵) واکنش سریع جهت شناسائی و جذب کودکان کار وخیابان
۶) تلاش برای ترویج نگاه احترام‌آمیز جامعه به جایگاه انسانی کودکان کار و خیابان
۷) تلاش برای گسترش مراکز تعریف شده فوق
٨) ارتباط با سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی مدافع حذف کار و تمامی اشکال سوء استفاده از کودکان در ایران و سرتاسر جهان جهت سازماندهی نیروی فشار علیه سیستم استثمار کودکان و…

جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان شامل شش کمیته است که نیروهای داوطلب با توجه به علاقه و توانایی خود در هر زمینه‌ای به فعالیت می‌پردازند:

کمیته بهداشت که وضعیت بهداشت روانی و جسمانی بچه‌ها را کنترل می‌کند و برای آنها تشکیل پرونده می‌دهد.
کمیته مددکاری که به مشکلات روحی، روانی، خانوادگی و حقوقی بچه‌ها رسیدگی می‌کند.
کمیته آموزش که مسئول کلاس‌های آموزشی و سوادآموزی برای بچه‌ها است و بر پایه سیستم کودک محور و خلاقانه عمل می‌کند.
کمیته روابط عمومی و ساماندهی که در زمینه تبلیغات، آگاهی‌بخشی، رسانه‌ای و جذب نیروهای جدید عمل می‌کند.
کمیته هنر که سعی در پرورش خلاقیت‌های بچه‌ها دارد و
کمیته ورزش که امکان تفریحی سالم با محیط امن برای بچه‌ها فراهم می‌نماید.
از امکانات دیگر این مجموعه کتابخانه‌ای با ۱۵۰۰ جلد کتاب است.

و اما مشکلاتی که این NGOبا آنها دست و پنجه نرم می‌کند. از قبض آب و برق و تلفن و اجاره و هزینه کیف و کتاب و لوازم تحریر و… بچه‌ها هم که بگذریم، هر از چند گاهی سر و کله پلیس امنیت پیدا می‌شود تا هر بار به بهانه‌ای، مجموعه را برای چند روز تعطیل کند. یک بار به بهانه اخطار برای پایان مدت مجوز، یک بار به خاطر برگزاری کلاس‌های مختلط برای کودکان و یا حکم اداره اتباع خارجی در اعتراض به آموزش به کودکان مهاجر و…!!!

چندی پیش هم بهزیستی کمک‌های مالی‌اش را به بهانه محدودیت‌های بخشنامه‌ای و قانونی قطع کرد. از مشکلات دیگر جمعیت کمبود داوطلب و نیرو است. متاسفانه به علت تبلیغ باورها و نگاه غلط نسبت به کودکان کار و خیابان و مهاجران افغانی، بعضی از مردم تمایلی به کمک و همکاری نشان نمی‌دهند.

خوش بختانه علیرغم مشکلات مالی و عدم همکاری‌های دولت، این NGO همچنان با کمک داوطلبین اغلب جوان و دانشجویان علاقمند و با کمک‌های مالی پراکنده همچنان به تلاش‌ها و فعالیت خود ادامه می‌دهد و در راستای اهداف خود به پیش می‌رود.

جهت آشنایی بیشتر مخاطبین مصاحبه‌ای کوتاه با دو تن از نیروهای فعال در NGO یعنی خانم شیوا نظرآهاری وآقای نادرطالبی داشتم که متن مصاحبه عینا در زیر می‌آید.

س: کودک کار کیست؟

هر فرد زیر ۱٨ سال که به طور دایمی یا فصلی با خانواده یا جدا از خانواده در خیابان یا کارگاه یا مزرعه کار حرفه‌ای انجام دهد یا به خاطر شرایط استثماری کار و سرمایه از کودکیش محروم باشد. حتی بچه‌ای که مجبور است به جای اینکه کودکی کند از خواهر و برادر کوچکتر خود نگهداری نماید را کودک کار می‌گوییم. با محاسبه اختلاف محصلین و کسانی که در سن ۱٨ سال هستند، هفتصدهزار تا یک‌میلیون کودک کار داریم که این آمار با افزودن تعداد کودکان بدون شناسنامه مهاجرین غیرقانونی در ایران به ۲ تا ٣میلیون می‌رسد. بیشتر این کودکان در کارگاه‌هایی با جمعیت کمتر از ۵ نفر و مزارع مشغول کار هستند.

س: فرق شما با بقیه NGOهایی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، چیست؟

طبق تعریفی که ما از خیریه داریم، سازمانی که به شرایط باز تولید نابرابری اجتماعی توجهی نمی‌کند و فقط به معلول‌ها می‌پردازد نه به علت‌ها، خیریه است. هر سازمان می‌تواند به درجاتی خیریه باشد. ما سعی می‌کنیم درجه خیریه بودنمان پایین باشد. سازمان‌های دیگر اکثرا بخش عمده کارشان خیریه است و یا اصلاGO هستند یعنی وابسته به دولتند.

س: هزینه‌های NGO از کجا تامین می‌شود؟

ماهانه حدود دو میلیون تومان هزینه اجاره و نگهداری و تغذیه بچه‌ها می‌شود که کاملا از طریق کمک‌های مردم تامین می‌شود. در حال حاضر ما هیچ کمکی از سازمان‌های دولتی دریافت نمی‌کنیم.

س: برخورد مردم محله با شما چه طور است؟

اوایل که ما به اینجا آمدیم، مردم ما را نمی‌پذیرفتند. فکر می‌کردند ما بچه دزدیم و نمی‌فهمیدند چرا عده‌ای بدون هیچ نفع اقتصادی اینجا فعالیت می‌کنند. ولی الان به ما اعتماد دارند و کارمان در محل احترام دارد.

س: کارنامه‌ ای را که در پایان سال تحصیلی به بچه‌ها می‌دهید، مدارس قبول می‌کنند؟

ما با سفارت افغانستان صحبت کردیم و سفارت قبول می‌کند. سیستم ارزشیابی ما با آموزش و پرورش فرق می‌کند و ارزیابی بر اساس توانایی‌های بچه‌ها است و نمره بیست و نوزده نداریم. ممکن است یک نفر امتحانات مدرسه را خوب ندهد ولی ما تشخیص می‌دهیم که درسش را یاد گرفته و صلاحیت رفتن به کلاس بالاتر را دارد. برای ورود به مدارس بچه‌ها باید امتحان آموزش و پرورش را بدهند.

س: خانواده مددجویان با مختلط بودن کلاس‌ها مشکل ندارند؟

مختلط بودن کلاس‌ها چیز عجیبی نیست. ما در روستاها هم کلاس‌های مختلط داریم. خانواده‌ها هم به اینجا اعتماد دارند و می‌دانند اینجا محیط امنی برای بچه‌هایشان است.

س: مهمترین چیزی که بچه‌ها اینجا به دست می‌آورند، چیست؟

چند ساعت در روز که با او مثل انسان بر خورد می‌کنند. می‌تواند اظهار نظر کند یا مخالفت کند. این قضیه یک فاصله‌ای ایجاد می‌کند با محیط بیرون و باعث می‌شود کودکی که تمام عمرش تجاوز و خشونت دیده است، بفهمد طور دیگری هم می‌شود زندگی کرد. بچه‌ای که جز کتک و فحش و خشونت چیزی ندیده احتمال بزهکار شدنش خیلی زیاد می‌شود. سعی می‌کنیم اعتماد به نفسشان که از آنها گرفته شده را به آنها باز گردانیم. سیستم کلاس‌ها اینجا مشارکتی است. معلم فقط یک آموزگار نیست بلکه در کنار بچه‌ها و هم سطح با آنها است. ما میخواهیم روش سنتی آموزش و پرورش را در کلاس‌ها نداشته باشیم. کلاس نباید طوری باشد که معلم جایگاه بالا داشته باشد و بچه فقط اطاعت و خوش خدمتی کند.

س: وظیفه کمیته هنر چیست؟

به بچه‌ای که همیشه سر کوب شده، فرصتی داده می‌شود که با نقاشی، عکاسی یا سفالگری خود را بیان کند که باعث رشد شخصیت او می‌شود و یک رابطه دگرگونه در ذهنش متصور می‌شود. ضمنا این بیان شدن به ما شناخت بهتری از بچه‌ها می‌دهد.
ما می‌خواهیم جامعه تصور نکند که کودک کار یک پدیده طبیعی است و کودک کار هم فکر نکند که بد بختی‌اش یک چیز طبیعی است.

س: با Unicef همکاری دارید؟

از نظر ما Unicef در خیلی از موارد با مماشات برخورد می‌کند. برای اینکه پیمان‌نامه را همه کشورها امضا کنند، قوانین را شل و ول وضع کرده است. مثلا در بند یک آن آمده کودک هر انسان زیر ۱٨ سال است مگر آنکه به موجب قوانین داخلی چیز دیگری باشد. که خوب این هیچ معنی‌ای ندارد، یک جا ۹سال است، یک جا ۱٣ سال، یک جا ۱٨ سال! یا بچه‌هایی که در کارگاه کار می‌کنند را کودک کار نمی‌داند چون در خیابان کار نمی‌کنند. عملکرد Unicef شبیه سازمان ملل است و جوری عمل می‌کنند که خود را مقابل دولت‌ها قرار ندهند. مخصوصا در مورد اعدام کودکان، برای این که با دولت‌ها درگیر نشوند، وارد این قضایا نمی‌شوند و کار جدی در این زمینه نمی‌کنند. جایی خواندم که با ۹ دلار در سال می‌توان از مرگ و میر کودکان جلوگیری کرد، حساب کردم با بودجه تسهیلاتی سه هفته دنیا می‌شود از مرگ و میر کودکان جلوگیری کرد. مساله این نیست که پول نباشد یا راه حل نباشد، سیستم جهانی که وجود دارد یک همچین چیزی می‌طلبد. کودک کار عادی‌ترین بخش طبقه کارگر است. به خاطر نقدی که بر عملکرد Unicef داریم با ما رابطه خوبی ندارند.

س: طی این پنج سال که فعالیت می‌کنید به کدام اهدافتان رسیده‌اید؟

ما نمی‌گوییم مسئله کودک کار را حل کردیم، اما حداقل کودک کار را به یک مسئله تبدیل کردیم. ضمنا ما هزار کودک کار را تحت پوشش قرار دادیم. حداقل کاری که NGOها می‌توانند بکنند این است که کودک کار را تبدیل به یک معضل کنند تا دیده شوند و دیدگاه جامعه نسبت به این کودکان اصلاح شود.

از وقت و فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم.


اکنون شاید بتوان با دیدی بازتر به مسئله نگاهی تازه کرد. شاید با عوض کردن زاویه دید بتوان با شفافیت به تماشای این ضایعه غیر قابل گذشت که مختص جهان سوم و کشورهای فقیر است   پرداخت و دست از انکار ریشه‌های آن برداشت. گرچه هدف کلی یعنی "محو کار و تمامی اشکال سوء استفاده از کودکان و جلب حمایت و تشکل نیروهای اجتماعی برای اعمال مستقیم فشار بر دولت‌ها و سیستم‌های اجتماعی حاکم بر ایران و جهان" دور از دسترس به نظر می‌آید… اما…:
باید که دست‌های خسته بیاسایند.
باید که خنده و آینده، جای اشک بگیرد
باید بهار
در چشم کودکان جاده ری
سبز و شکفته و شاداب
باید بهار را بشناسند
باید "جوادیه" بر پل بنا شود
پل
این شانه‌های ما، باید که رنج را بشناسیم
وقتی که دختر رحمان
با یک تب دو ساعته می‌میرد،
باید که دوست بداریم یاران،
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد...

(خسرو گلسرخی)

برائت ازمشركين تكليف شرعي است! بشتابيد, دستجمي اش صواب بيشتري دارد! کریم قصیم


کریم قصیم

پس از ارتكاب جرم , يعني اعلام علني استعفاي كتبي و مستدل ِ من و آقاي روحاني از شورا, بلافاصله موج واكنشهاي مرئي و نامرئي, ابتداء به صورت اعلام ضربه شوك و ناباوري و آه و ناله و افسوس....بر سرما ريخت. ازايميل و نامه و تلفن بگيريد تا يك سونامي كامنت هيجان زده فيسبوكي خطاب به من يا هردوي ما. ناگهان اعضاء و افرادي از گروه وسيع فيسبوكي ام , كه تا آن زمان حتي يك خط هم ازآنان نديده بودم, با اسامي و عكسهاي ناشناخته وارد ميدان شدند, يكي ازيكي شوكه تر و«احساساتي تر»!
يكي قربان صدقه ما مي رفت كه برگرديم, ديگري هوشمندانه انذار مي داد از تكرار آن حرفها پرهيز شود و دهانمان را آب بكشيم(اشاره مي كرد به گناهان مندرج دراستعفاء ), سومي با ابراز نارحتي – كه حتي ازغذاخوردن هم افتاده – اصرار داشت به كشور چتر و كلاه , منزل آنها رويم و در گوشه اي آسوده و گرم و نرم , دوراز واقعه در دامن مطبوع ميهماني , كمي خستگي دركنيم و صبر كنيم تا با «آنها» صحبت شود و امكان بازگشت فراهم شود!....يكي ازدوستان نزديك مجاهدين نيز با لطف زبان و استاد استاد گفتن بيش از حدّ ما را خجالت مي داد. با اظهار احترام و محبت اصرار داشت:
«شما بزرگواران طبیعتا چنین تصمیم گیری برایتان ساده نبوده است چرا که تاثیر آن را برای شرایط کنونی میتوانید متوجه شوید. اما باز هم از شما درخواست میکنم صبر داشته باشيد.. .. بهر روی شما بزرگوار و آقای روحانی عزیز را بنده بسیار عزیز میشمارم و همانگونه که قبلا هم گفتم چشم امید آن دارم که در روزهای آینده شورا بتواند به یک جمعبندی برسد و با شما عزیزان به یک راه حل واسط برسد ....»
البته ترديد ندارم كه شماري از خانمها و آقايان به راستي از رفتن ما دلگير و ناراحت بودند. تلاش مي كردند مگر آب رفته به جوي بازگردد. اين جانب هم با روي خوش , سپاسگزاري و اندكي توضيح مسائل ...سعي داشتم ناراحتي و هيجانات شخصي آنها كاهش يابد و اندكي آرام گيرند.... تا آن نشست 17 ام خرداد انجام شد و كوه 500 نفره يك موش آلوده زاييد و به جاي پاسخ و شرح و بسطي در جواب متن استعفا و آنهمه نكات مطروحه, ناگهان يك «توطئه» كشف شد و ما همراهان 32 سال آزگار با جوانمردي تمام به « شناعت و شقاوت و خيانت» متهم شديم!....
پس از اطلاع از مفاد بيانيه شورا و آن لشگركشي و فحاشي و وقاحت پارانوئيك , دلشكسته به برخي ايميلها و ناصحان چند سطري نوشتم. مثلاً به همان جناب كه معجزه اي را قريب الوقوع مي ديد و ضمن توصيه به صبر و حوصله بشارت نيك مي داد نوشتم:
« آقاي ... گرامي, آيا شما منتظر همچو بيانيه اي بوديد كه ما را به صبر و حوصله دعوت مي كرديد؟ خودتان با وجدانتان خلوت كنيد , ... آيا مرداني را در سن و سال و با اين سابقه مبارزاتي بايد با لشگركشي مورد اتهام و .... قرار داد؟ من در نهايت آرامش روحي و صداقت قلبي اين چند سطر را خطاب به شما مي نويسم زيرا پيوسته محترمانه با اين جانب سخن گفته ايد. اما اگر شما هم ناگهان به همان لجن پراكنيها معتقديد, لطفا خودتان از گروه فيسبوكي اين جانب كناره بگيريد, من دستم نمي آيد شما انسان محترم و مبارز را كنار بگذارم......ولي اگر برفرض محال اين بيانيه را درست نمي دانيد, پس يك كاري بكنيد, وجدانهاي بيدار براي همچو مواقعي به كار مي آيند!» - نيمه شب يكشنبه 19 ام خرداد 92
تاكنون كه 6 روز از آن موضعگيري وحشتزه و زشت , - حاوي اتهام زني مجرمانه– مي گذرد , ديگر از آن الطاف صميمانه خانمها و آقايان چندان خبري نيست. برعكس بيشتر آنها غيبشان زده و گروهي جديد , تيمي تازه با مأموريت مرحله بعدي به ميدان آمده اند و راستش مزاحم صفحه فيسبوكي اين جانب هستند.
آشكارست كه پيش از آن جلسه ي بسيار خلاق و تحليل كننده, ريش سفيدان دهر, مشگل گشايان گره هايي كه به دست نبايد باز شوند, بارديگر گرد هم آمده , «به حول وقوه الهي» و به نظرخير درگوي بلورينشان صحنه را ديده و كلاف معمّا را گشوده بودند: توطئه! پس توطئه گران!
تلفنها و كال كنفرانسها براه افتادند ... بسيج تلفني / حضوري , «روشنگري و اقناع» 400-500 نفر «اهل امضاء» , بدون اطلاع و دعوت متهمان. البته , به روش معمول ايراد اتهام غيابي هم مجاز بوده است ( بعد توسط هجمهِ تكرار«اثبات» مي شود ) ,...
در قرن بيست و يكم كه كسي «عاملان توطئه» را دعوت نمي كند. فوقش بازجويي و افشاء مي كند! اين روش يك ابتكار حقوق بشري جا افتاده و از آب گذشته و گويا خيلي كارآمد است.... تجربه هاي گذشته كارآيي اين شيوه را نشان داده است. چه دردوره زنده ياد خليل ملكي توسط حزب توده و چه در موارد ديگر در زمان ما - كه نيم قرني گذشته و كشور ما , بعلاوه خود ما «پيشرفت» فاحشي كرده ايم. وانگهي ويروس انتقاد شديداً مسري است , نبايد كال - كنفرانسها يا جلسه را به آن آلوده كرد! پروتكل نشست را هم نبايد دراختياركسي گذاشت, جزو اسرار است. مهم بود كه «علائم و عوامل توطئه» زود شناخته شوند. بخصوص نحوه تحويل استعفاء بسيار «شك برانگيز» بوده....
باري, مي بايست هرچه سريعترنشانه هاي باليني «توطئه» بررسي و ليست شود و جمله آنها به اهل امضاء تلقين شود , نه ببخشيد توضيح داده شود و شد! بقيه اش... به ويژه جنبه وجداني مسأله و بازي كردن با حيثيت اين همراهان 32 سال گذشته ؟ خير, بايد ريشه فساد را كند , قاطعيّت الزامي است. مراعات اساسنامه و ميزانهاي حقوق بشري ؟ اي بابا , بي خيالش, به قول آن جوانمرد «بي تي»!
و اما بعد چه شد. بنابرشنيدنيها كارشناسان ِ توطئه «نقشه مسير» دفع خطر - دراين مواقع هميشه «حساس تاريخي» - را از قديم دركشوي كميسيون مربوطه حاضر و آماده داشتند. كار نيكوكردن از پر كردنست. چك ليست مي گفت بي وقفه پشت سرهم سوژه را ذله كنيد . راحتش نگذاريد . جاي فكركردن نيست, «كله را بديد به من» و قيد نام و ننگ زنيد. چك ليست: اول محاصره عاطفي ”كه برگرديد”, بعد هشدار و انذار, سپس تهديد / همزمان طرح «مطالبات معوقه», بعلاوه يافتن و اعلام ارتباط اين توطئه به «توطئه هاي ديگر». سناريو كامل است. ضمناً تكرار منبر(ببخشيد كال كنفرانس هاي جديد)در همه مساجد فرنگ از ياد نرود. جا انداختن اتهامات به مثابه امر واقع و ثابت شده دردستورست ! اگر خداي نكرده اين مراحل افاقه نكرد , بلافاصله توهين و طرد رسانه اي (به ويژه لازم است چون متهمان نزد توده سازماني سابقه خوب و ذخيره اعتبارداشته اند كه بايد خرابش كرد). هرآينه كسي به اشتباه فكر كرد و در آمد كه پس جواب متن استعفاء چي شد؟
اين جا كه رسيد .... بايد به جانب طاقچه و مجسمه برنز ا سه ميمونهاي معروف اشاره كرد.
.......................................
حالا درچه مرحله اي از «نقشه مسير» كاهنان معبد هستيم؟
پس از مراحل محاصره عاطفي و گريه و زاري فيسبوكي و كارهاي بعدي , اكنون شانتاژ موضعگيري عليه ديگر «گناهكاران» و نيز مطالبه ي آن امرغيبي, سربسته, مسكوت و پوشيده ( ... هيچي نمي نويسم , چون هراشاره نامربوطي(!) , حتي يك كلمه عوضي, موجب رديابي دشمن مي شود!).
در هرحال , آن چه كماكان مطرح نيست , مفاد و محتواي استعفاي من و ما از شورا ست. اكنون پروژه جنگ رسانه اي عليه روحاني و قصيم كليد خورده ... كه بخشي از آن«اعلام برائت ازمشركين» است. بله, اعلام برائت يك تكليف شرعي است! البته دستجمي اش بهتر و صوابش بيشتر! بشتابيد! ولي خوب, تك تك هم بي اجر نيست.اعتراف و اقرار به گناهان درهرحال عمل نيكي است, به ويژه كه بار «گناهان» بعضي بيشتر بوده و مدارك ضد توطئه زيادست: مصاحبه هاي فراوان با اين جانب , بخصوص در دفاع از اشرف و جان مجاهدين, آنهم بي اجازه مسئولين و خارج از كنترل الهي. .... به نظرمي رسد گناهكاران رسانه اي با شركت در يك « كال كنفرانس» , يعني شنيدن منبري مدرن و از راه دور, ابتداء «به نظرشان» رسيد و چند لحظه بعد حتي مطمئن شدند كه «استعفاي توطئه گرانه» اي دركار بوده. فرنگيها بيخودي مي گويند حق استعفاء , مانند حق رأي است , بايد از امنيت و انتخاب آزاد و مخفي برخوردار باشد. مثلا دركانادا وقتي نمايندگان احزاب استعفاء مي دهند , قبلاً ناگزيرند نيت , خبر و ريز مفاد استعفا را در اتاق دربسته با مخالفان استعفاء درميان گذارند تا كارشناسان كشف توطئه بتوانند قصد استعفاء را به موقع چك كنند و مانع فساد شوند ... تا, لازم ديدند دوره اش كنند و با «وسايل لازم», دستكم زير جبرّ جو آزادانه نفسش را بگيرند, و.... تازه در دموكراسي خبر و متن استعفاء كسي را درروزنامه و رسانه حزب و ائتلاف درج نمي كند. هيچ ژورناليست آزاده اي هم ريسك نمي كند , نمي آيد از حق و شأن و امنيت سياسي افراد مستعفي دفاع كند.اين قبيل كارهاي «لوكس» خاصّ «ديكتاتوريها» ست , مال كره شمالي است ....
زياد سرتان را درد نياورم , فقط خواستم مرحله كار دستتان باشد و گرنه خود مورد زير هيچ اهميتي نداشت. فقط به عنوان علامت شجاعت و جرأت مدني سرمشق ديگرانست.ضمناً اين اعلاميه از تدارك آئين بزرگداشت و قدرداني قريب الوقوع خبر مي دهد, از عشق و انسانيّت , همان كه از آبه پي ير, پيردير رحمت و محبت آموخته بودند:

«از آنجا که رادیو ايكس و شخص من (ايگرگ) بارها با آقایان قصیم و روحانی مصاحبه داشته و ممکن است شائبه همکاری با این دو را در ذهن بوجود آورد، توضیح کوتاهی در اینباره لازم دیدیم.
رادیو ايكس بدینوسیله اعلام میدارد بدلیل اقدام ناصادقانه و غیرحرفه ای[!] آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی از اعضای سابق شورای ملی مقاومت که عمل یهودا (از حواریونی که به مسیح خیانت کرد) را تداعی میکند، بغیر از چند مصاحبه با آنان که آنهم بیشتر در مورد وضعیت بحرانی هموطنانمان در اشرف و لیبرتی بوده هیچگونه همکاری با ایشان نداشته و ندارد. هرچند جدایی از سازمانها و گروهها و ... حق هر فرد است اما نحوه استعفای ناگهانی آنها و درج آن در سایتهایی که با جنبش مقاومت دشمنی دارند، آنهم قبل از رسیدگی شورای ملی مقاومت به آن، همانطور که دکتر قصیم در صفحه فیس بوک خود تاکید ورزیده "یک اقدام سیاسی است" که به نظر می رسد با هدف وارد کردن حداکثر ضربه به شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق طراحی شده باشد.
راديو ايكس این استعفای توطئه گرانه را غیر اخلاقی و بدور از پرنسیپهای شناخته شده اخلاقی و سیاسی می داند و اعلام می دارد که هیچگونه رابطه ای با دو فرد مزبور اعم از رادیویی یا فیس بوکی و... ندارد. ما اطلاعیه جلسه میاندوره ای شورای ملی مقاومت مورخ 17 خرداد 92 را مصداق یک عمل دمکراتیک تلقی کرده و موضعگیری اعضای آنرا اصولی می دانیم.» راديو ايكس- 21 خرداد 92
آي مردم , حتي يك استعفاي محترمانه و نيك انديشانه را برنمي تابند!
وای بر من .
به کجای ِ اين شب ِ تيره بياويزم قبای ِ ژنده‌ی ِ خود را

/ آلمان ، سوئیس، چکوسلاواکی، اتریش و هلند غرق در سیلاب

/ آلمان ، سوئیس، چکوسلاواکی، اتریش و هلند غرق در سیلاب