نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

در جنگل آشنا و شرح و بسط کليد، دو سروده از هادی خرسندی

در جنگل آشنا و شرح و بسط کليد، دو سروده از هادی خرسندی

هادی خرسندی
...روباه که در مزرعه شد مصلحت‌انديش / با مرغ و خروسان بکند عشقی و حالی // تمساح که گويد سخن از نقش مدرنيسم / بگذشته ز عمرش صد و هشتاد و سه سالی // آهوی جوان می‌دود از ترس گلوله / آينده برايش همه خواب است و خيالی."
ويژه خبرنامه گويا
در جنگل آشنا
کفتار که شد صاحب جاهی و جلالی
بر شير ژيان هم ندهد هيچ مجالی
گرگی که زده با اخوی هاش به گله
جرأت نکند هيچ کس از او به سوالی
روباه که در مزرعه شد مصلحت انديش
با مرغ و خروسان بکند عشقی و حالی
تمساح که گويد سخن از نقش مدرنيسم
بگذشته ز عمرش صد و هشتاد و سه سالی
آهوی جوان ميدود از ترس گلوله
آينده برايش همه خواب است و خيالی
خرسی که چپو کرده نذورات عسل را
در خلقت او سير شدن امر محالی
دانی چه بود معنی تغيير به جنگل؟
تحويل مقام سگ زردی به شغالی!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرح و بسط کليد
اين «قطعه» را تقديم ميکنم به حضور شما عموماَ و به استادم سيمين خانم بهبهانی خصوصاَ که توفير ادبی «قطعه» را با «دوبيتی» و قصيده و غزل برايم گفت که «قطعه» از دو بيت هست تا هزار بيت که يک ماجرا يا قصه را پيش ميبرد با قافيه بندی قصيده و غزل اما مصراع اول، همقافيه نيست و همين، خواننده را پيشاپيش نسبت به روند سروده، آگاه ميکند که بهتر و زودتر با آن کنار بيايد.(مثل گلی خوشبوی .....)
پس اين سروده تازه من، دو بيت هست اما دوبيتی نيست. مهم هم نيست!
***
گفت رهبر به گوش روحانی
که ز شرح کليد حظ کردم
تا تو سرگرم بسط آن بودی
بنده هم قفل را عوض کردم
ــــــــــــــــــــــــ
[سروده های قبلی هادی خرسندی در «گويا»]

بریتانیا به جز 22 کشور به همه دنیا حمله نظامی کرده است

بریتانیا به جز 22 کشور به همه دنیا حمله نظامی کرده است

https://lh6.googleusercontent.com/-z9EE8ojxS3k/UhOCjdQFN1I/AAAAAAAAA90/ZW98uk245jA/s576/ScreenHunter_387-Dec.-08-10.33.jpgبر اساس مقاله‌ای که پایگاه تحلیلی استاپ‌وار انگلیس منتشر کرده ‌است انگلستان تقریبا به تمام کشورهای دنیا بجز بیست و دو کشور که همگی دور افتاده هستند حمله کرده است.

پایگاه تحلیلی ضد جنگ «استاپ وار» در مطلبی به قلم «جاسپر کوپینگ» درباره سابقه استعماری و خوی جنگ‌طلبانه انگلیسی‌ها می‌نویسد: هر کودک دبستانی می‌داند که در زمان اوج امپراتوری بریتانیا حدود یک چهارم از نقشه جهان به رنگ صورتی در آمده بود که نشانگر کشورهایی بود که زیر فرمان انگلستان بودند.

* پژوهشی که اخیرا صورت گرفته است نشان می‌دهد که در مجموع بریتانیا به 90 درصد کشورهای جهان حمله کرده است
بررسی تاریخ حدود 200 کشور جهان نشان داده است که تنها 22 کشور هیچگاه مورد هجوم استعمار انگلستان قرار نگرفته‌اند که آنها نیز کشورهایی دورافتاده بوده‌اند مانند گوآتمالا, تاجیکستان و جزایر مارشال و برخی کشورهای نزدیکتر از قبیل لوکزامبورگ.

این پژوهش در کتاب تازه‌ای به نام «کشورهایی که به آنها حمله کرده‌ایم و چند کشوری که فرصت حمله به آنها را نیافته‌ایم» چاپ شده است. نویسنده کتاب استووارت لیکاک به دور دنیا سفر کرده است و تمامی کشورها را یک به یک و بر اساس حروف الفبا رفته است و با بررسی تاریخ آنها در پی این پرسش بوده است که آیا هیچگاه آن کشورها مورد حمله انگلستان قرار گرفته‌اند یا خیر.

در فهرست آقای لیکاک تنها شمار اندکی از کشورهایی که مورد حمله انگلستان قرار گرفته‌اند بخشی از امپراتوری بریتانیا بوده‌اند. باقی آنها از آنرو در این فهرست قرار گرفته‌اند که انگلستان به نوعی در خاک آنها حضور نظامی داشته است اما این حضور بلند مدت نبوده است که علت آن می‌توانسته بکارگیری زور, تهدید به زور, گفتگو یا پرداخت پول باشد.
در این فهرست تاخت و تازهای صورت گرفته توسط دزدان دریایی, کشتی‌های تجاری و سیاحان مسلح نیز قید شده است به شرط آنکه آنها با مجوز دولت بریتانیا دست به آن حملات زده باشند.

بدین ترتیب بسیاری از کشورهایی که زمانی بخشی از امپراطوری اسپانیا بودند و به نظر می‌رسد که از نظر تاریخی ارتباط چندانی با انگلستان نداشته‌اند در این فهرست جا گرفته‌اند مانند کاستاریکا‌, اکوادور و السالوادور که مورد حملات دریانوردان انگلیسی تحت حمایت دولت قرار داشته‌اند.

برخی از نامهایی که در این فهرست عجیب به نظر می‌رسند عبارتند از:
کوبا: در سال 1741 نیرویی به فرماندهی دریاسالار ادوارد ورنون به خلیج گوانتانامو حمله کرده است. پیش از آنکه به دلیل حملات محلی‌ها و همه‌گیری بیماری میان سربازانش مجبور به ترک آنجا شود او نام آن خلیج را کامبرلند گذاشت. 21 سال بعد پس از یک محاصره خونین هاوانا و بخش بزرگی از جزیره کوبا به دست انگلستان افتاد و تا 1763 یعنی زمانی که کوبا و فیلیپین در برابر فلوریدا و ماینورکا به اسپانیا واگزار شد در اختیار انگلستان باقی ماند.

ایسلند: پس از آنکه ایسلند نپذیرفت به هواداری از متفقین در جنگ وارد شود, انگلستان در سال 1940 به آن کشور حمله کرد. حمله‌کنندگان که 745 سرباز نیروی دریایی بودند با مخالفت جدی دولت روبرو شدند اما مقاومتی صورت نگرفت.

ویتنام: از قرن هفدهم این کشور بارها مورد هجوم انگلستان قرار گرفته است که تازه‌ترین این حملات حمله سال 1945 و 1946 است که انگلستان برای جلوگیری از تسلط کمونیستها کنترل آن کشور را بدست گرفت که البته این جنگ بدلیل حملاتی که پس از آن توسط فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها به ویتنام شد همواره تحت الشعاع آن جنگها بوده است.
به نظر می‌آید این فهرست برای نخستین بار است که تهیه می‌گردد.

این پژوهش و چاپ این کتاب پس از آن صورت گرفت که پسر یازده ساله‌اش فردریک از او می‌پرسد که انگلستان به چند کشور حمله کرده است. اقای لیکاک پیشتر کتابهایی در مورد امپراطوری رم به چاپ رسانده است. پس از دو سال تحقیق او از پاسخ این پرسش متعجب شد.

او در این رابطه می‌گوید: « وقتی به جواب رسیدم کاملا متعجب شدم. همیشه فکر می‌کردم اطلاعات عمومی خوبی دارم اما در این تحقیق به پاسخهایی رسیدم که اصلا فکرش را هم نمی‌کردم. هر کشوری می‌تواند در رابطه با فتوحاتش چنین کتابی بنویسد اما بی‌گمان فهرست آنها به پای انگلستان نخواهد رسید. مثلا آمریکایی‌ها که در قرن بیستم کشورگشایی‌های خود را آغاز کرده‌اند خیلی از انگلستان عقبتر هستند. »

کشورهایی که مورد حمله انگلستان قرار نگرفته‌اند عبارتند از: آندورا – بلاروس – بولیوی – بروندی - جمهوری افریقای مرکزی – چاد - جمهوری کنگو – گوآتمالا - ساحل عاج – قرقیزستان - لیختن اشتاین – لوکزامبورگ – مالی - جزایر مارشال – موناکو – مغولستان – پاراگوئه - سائوتوم و پرینسیپ – سوئد – تاجیکستان – ازبکستان - شهر واتیکان...




 https://www.facebook.com/AyatollahBBCpersian

اعتراف رسمی «سیا» به رهبری کودتای سیاه

اسناد 28 مرداد پس از 60 سال منتشر شد
اعتراف رسمی «سیا» به رهبری کودتای سیاه
شرق، فرنگیس بیات: کودتای 28 مرداد هنوز «پرسش سوزان» ذهن ایرانی است. عذرخواهی سال‌های پیش «مادلین آلبرایت» وزیرخارجه پیشین آمریکا خود نشانی بود از پذیرش دخالت آمریکا در فروانداختن یکی از دولت‌های مردمی در خاورمیانه. رویدادی که انگار نه شش دهه پیش که همین دیروز رخ داده و تاثیرش‌گویی تا فرداهای پیش‌رو همچنان ادامه می‌یابد. اکنون ماهیت این کودتا که در ادبیات سیاسی کشورمان به «کودتای آمریکایی» مشهور است، با توجه به اسنادی که به مناسبت شصتمین سالگرد این واقعه توسط سازمان سیا منتشر شد، بار دیگر محل مناقشه قرار گرفته است. اسناد سیا آشکارا از طرح‌ریزی و خط‌دهی لندن در هماهنگی با واشنگتن برای ساقط‌کردن دولت ملی دکتر «محمد مصدق» در تابستان دوزخی 1332 حکایت می‌کند. آنچه روز گذشته از طبقه‌بندی «سری» خارج شده است و به‌عنوان مقدمه‌ای از اسناد 200صفحه‌ای منتشر شده، بدون شک روایتی اسنادی - تاریخی از دیدی آمریکایی است و نشان می‌دهد که آمریکا پس از تلاش‌های ناکام لندن برای سرنگونی دولت ملی مصدق، به درخواست انگلیس وارد میدان می‌شود و رهبری عملیاتی کودتای 28 مرداد را برعهده می‌گیرد. هماهنگی این دو کشور با تکیه بر عنصر زمان، استفاده از منابع لجستیک منطقه‌ای، ضعف و بی‌تصمیمی و اثرپذیری شخص شاه از اطرافیان و چهره‌های صاحب‌نفوذ نزد او صورت می‌گیرد. این هماهنگی‌ها بر مبنای نابازیگری شاه و بازیگری نظامیان طرفدار او، نهایتا می‌تواند مهره‌های تکمیلی بازی لندن و واشنگتن را یکی‌یکی کنار هم بچیند و دولت مصدق را ساقط کند. با این حال تا روشن‌شدن جنبه‌های مختلف این واقعه تاریخی همچنان باید منتظر انتشار کامل اسناد برای مقایسه روایت‌های دیگر از آن باقی ماند.

تا پایان سال 1953، دیگر روشن شده بود که دولت مصدق در ایران قادر به رسیدن به توافقی نفتی با کشورهای غربی نیست. شرایط باوجود فقدان منابع مالی به وضعیت خطرناک و بی‌نهایت غیرقانونی رسیده بود، آن‌هم بدون توجه به فرصت ادامه حکومت قانونی نخست‌وزیرمحمد مصدق طبق قانون اساسی که انگیزه اصلی‌اش حکومت شخصی بود و تحت سیاست‌های غیرمسوولانه احساساتی قرار داشت؛ این حکومت موجبات تضعیف شاه و ارتش ایران را درسطح خطرناکی فراهم کرده بود. حکومت مصدق همکاری نزدیکی با حزب (کمونیست) توده ایران داشت. با توجه به این عوامل چنین برداشت می‌شد که ایران در حال سقوط به پشت پرده آهنین است و اگر این اتفاق می‌افتاد به معنای پیروزی شوروی‌ها در جنگ سرد و عقب‌نشینی برای غرب در خاورمیانه بود. هیچ اقدام جبرانی بیش از طرحی مخفیانه برای بهبود شرایط موجود وجود نداشت.
این هدف پروژه تی‌پی‌آژاکس و زمینه‌ساز سقوط دولت مصدق بود. برای استقرار مجدد شکوه و قدرت شاه، برای جایگزین کردن حکومت مصدق با حکومت دیگری که بتواند ایران را با توجه به سیاست‌های سازنده راهبری کند. به ویژه، هدف این پروژه روی کار آوردن دولتی بود که بتوان با آن به قرارداد نفتی منصفانه‌ای دست یافت و در عین حال ایران را به لحاظ اقتصادی و مالی با‌ثبات سازد به گونه‌ای که با شدت بتواند حزب کمونیست قدرتمند و خطرناک توده را به پای محاکمه بکشاند.
به محض اینکه قطعی شد بر سر کار ماندن دولت مصدق مطابق با منافع آمریکا نیست و سی‌آی‌ای از طریق وزیر خارجه در مارس 1953 از این امر مطلع شده بود، سی‌آی‌ای شروع به تدوین طرحی کرد که اهداف گفته‌شده بالا را از طریق یک اقدام پنهانی محقق کند. در سند ارزیابی که عنوان «عوامل دخیل در سقوط مصدق» داشت و در 16 آوریل 1953 تمام شد. در این سند مشخص شده بود که سقوط دولت مصدق از طریق عملیات پنهانی ممکن است. در آوریل مشخص شده بود که «سی‌آی‌ای» باید عملیات پیش‌بینی شده مشترک را با سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (اس‌ای‌اس) هدایت کند. تا پایان آوریل، تصمیم گرفته شده بود که «سی‌آی‌ای» و افسران «اس‌ای‌اس» باید طرحی را برای قبرس تدوین کنند، آن را به مقر فرماندهی‌های «سی‌آی‌ای» و «اس‌ای‌اس» و وزارت امور خارجه دو کشور برای تصویب نهایی تسلیم کنند. در سوم ژوئن 1953 سفیر آمریکا «لوی وسلی هندرسون» با انجام مشورت‌های کامل با در نظر داشتن اهداف و مقاصد ذکر شده بالا و انگیزه‌های «سی‌آی‌ای» برای طراحی ابزارهایی پنهانی برای دستیابی به این اهداف وارد آمریکا شد.
طرح تا دهم ژوئن 1953 یعنی زمان دیدار آقای کرومیت روزولت رییس بخش خاور نزدیک و آفریقای سی‌آی‌ای (که دیدگاه‌هایی را از وزارت خارجه، سی‌آی‌ای و سفیر هندرسون)، آقای روجر گویران، رییس ایستگاه ایران سی‌آی‌ای و دو افسر طراح «سی‌آی‌ای» در بیروت برای بررسی تکمیل شد. طرح با انجام تغییرات کوچکی برای انجام طرح عملیاتی به سرویس اطلاعات مخفی در لندن در چهاردهم ژوئن 1953 تسلیم شد.
در نوزدهم ژوئن 1953 طرح عملیاتی نهایی مورد موافقت روزولت برای سی‌آی‌ای از طریق سرویس اطلاعاتی بریتانیا در لندن به وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن، به آقای آلن دابیلو. دالس، رییس سی‌آی‌ای و سفیرهندرسون برای تصویب تقدیم شد. همزمان، این طرح از طریق سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا به وزارت خارجه این کشور ارایه شد. وزارت امور خارجه پیش از اعطای تصویب طرح، خواهان اطمینان یافتن از دو موضوع بود:
اول) اینکه ایالات متحده آمریکا توانایی تامین هزینه‌های کافی کمک به دولت جانشین در ایران را به گونه‌ای داشته باشد که این دولت بتواند تا زمان انعقاد یک قرارداد نفتی دوام بیاورد.
دوم) اینکه دولت بریتانیا در اعلام کتبی، رضایت وزارت امور خارجه و انگیزه‌اش را از دستیابی به توافقی نفتی با دولت جانشین در ایران با حسن نیت و بی‌غرضی اعلام کند. وزارت خارجه از هر دوی این دو مساله اطمینان کسب کرد.
در میانه جولای 1953 وزارت امور خارجه و اداره روابط خارجی بریتانیا اجازه اجرای پروژه تی پی آژاکس را صادر کرد و رییس سی‌آی‌ای موفق به کسب اجازه از رییس‌جمهوری آمریکا شد. سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا، با هماهنگی با رییس سی‌آی‌ای و سفیرهندرسون مطرح کرد که آقای کرومیت روزولت فرماندهی میدانی عملیات در تهران را در مراحل پایانی عملیات برعهده گرفته است. وزارت امور خارجه مشخص کرده بود که لغو سفر بازگشت سفیر آمریکا از واشنگتن به تهران تا زمانی که عملیات به نتیجه مطلوب برسد، معقول به نظر می‌رسد. تمام تدارکات به صورت مشترک با سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا صورت می‌گرفت جایی که ارتباط عملیاتی در قبرس هدایت شود محلی که یک افسر سی‌آی‌ای به صورت موقت مستقر شود و ارتباط حمایتی در واشنگتن برقرار شود. سه شیوه ارتباط‌گیری سریع از طریق امکانات میان سی‌آی‌ای، تهران، قبرس و واشنگتن تنظیم شد. زمان تعیین‌شده برای عملیات میانه آگوست بود.
در ایران توانایی‌های تبلیغاتی سی‌آی‌ای و سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا در راستای پیش‌بردن تلاش تبلیغاتی شدید از طریق مطبوعات، اعلامیه‌ها و در قالب کوششی طرح‌ریزی‌شده برای تضعیف دولت مصدق به هر شیوه ممکن تنظیم شده بود. در ایالات متحده آمریکا مقامات رده بالای آمریکایی مجبور به طرح اظهارات رسمی بودند که هرگونه امید طرح‌شده از سوی نخست‌وزیر مصدق درباره فراهم‌شدن کمک‌های اقتصادی آمریکا را از بین ببرد اسطوره مصدق نزد افکارعمومی را مخدوش کند.
ژنرال فضل‌الله زاهدی، عضو سابق کابینه به عنوان مناسب‌ترین گزینه جانشینی برای نخست‌وزیری در نظر گرفته شده بود. او آشکارا در تقابل با مصدق موضع گرفته بود و پیگیری قابل‌توجهی هم داشت سی‌آی‌ای به زاهدی نزدیک شد و عملیات و هدف جایگزین‌کردن او به عنوان نخست‌وزیر جدید با او در میان گذاشته شد. او به عنوان افسرنظامی مشخص شده بود که سی‌آی‌ای درنهایت بر سر اجرای جزییات طرح با او به توافق می‌رسید.
از ابتدا همکاری شاه به عنوان بخش ضروری طرح مورد توجه قرار داشت. همکاری او برای اطمینان‌بخشی از اقدام مورد نیاز پادگان‌های نظامی تهران و برای قانونی‌کردن جانشینی نخست‌وزیر جدید ضروری بود. از زمانی که شاه خودش را فردی فاقد تصمیم نشان داده بود، مشخص بود که فشارها بر او برای همکاری احتمالا اشکال ذیل را به‌خود خواهد گرفت:
اول) تلاش شاه و خواهر دوقلوی او شاهزاده اشرف پهلوی که از اروپا برمی‌گردد در راستای تشویق شاه به کنارگذاشتن مصدق خواهد بود. او به شاه خواهد گفت که تماس‌هایی با مقامات آمریکایی و بریتانیایی داشته است و آنها از او چنین خواسته‌اند.
دوم) تدارکات برای دیدار از ایران از سوی ژنرال «اچ.نورمن شوارتسکف»، رییس پیشین ژاندارمری، او شخصی مورد علاقه و احترام شاه بود، شوارتسکف درصدد توضیح طرح پیشنهادی و گرفتن فرمان‌های (امرهمایونی) برکناری مصدق، انتصاب زاهدی و درخواست از ارتش برای وفادارماندن به سلطنت بود.
سوم) کارگزار محلی و اصلی بریتانیا که حسن نیت مجدد خود را نسبت به شاه ابراز کرده است، درصدد تقویت پیام شوارتسکف و اطمینان‌بخشیدن به شاه بوده است که این دیگر اقدام مشترک آمریکا - بریتانیا است.
چهارم) درصورت نتیجه‌نگرفتن از مراحل بالا آقای روزولت به عنوان رییس‌جمهوری آمریکا، از شاه خواهد خواست تا فرمان‌های فوق را امضا کند. به محض دریافت این فرمان‌ها، فرمان‌های دریافتی در روز مشخص‌شده در طرح توسط سی‌آی‌ای به زاهدی اعلام می‌شود. در روز عملیات (دی- دی) شاه باید جایی خارج از تهران باشد و بنابراین زاهدی که فرمان‌های شاه و حمایت نظامی را در اختیار دارد می‌تواند حکومت را بدون خطر سقوط شاه از موقعیتش و به خطرافتادن جان شاه به دست بگیرد.
اظهارات عمومی بعدی صورت گرفته در آمریکا تاثیر فوق‌العاده‌ای بر ایران و مصدق دارد و عمیقا به سقوط مصدق کمک خواهد کرد:
1) انتشارنامه 29 ژوئن 1953 رییس‌جمهوری آیزنهاور در 9جولای به نخست‌وزیر ایران مصدق روشن کرد که کمکی به ایران صورت نخواهد گرفت.
2) کنفرانس مطبوعاتی 28 جولای 1953 وزارت امور خارجه می‌گوید: «... . فعالیت‌های فزاینده حزب غیرقانونی کمونیست در ایران و مدارا با آنها از سوی دولت ایران دلیل اصلی دغدغه‌های دولت ماست و همه این تحولات ارسال کمک به ایران را دشوار کرده است.
3) نطق سیاتل رییس‌جمهوری در مجمع فرمانداران، مبنی براین که «ایالات متحده آمریکا نمی‌تواند بنشیند و ببیند که کشورهای آسیایی به پشت پرده آهنین سقوط می‌کنند»، تاثیرفوق‌العاده‌ای دارد.
4) در همکاری با وزارت خارجه، سی‌آی‌ای مقالات مختلفی را درروزنامه‌ها و مجلات اصلی آمریکایی چاپ کرد و در ایران مجددا تجدید چاپ شد و این تاثیر روانشناسی مطلوبی در ایران داشت و به جنگ روانی علیه مصدق کمک می‌کرد.
بعد از اعمال فشار قابل‌توجه از سوی شاهزاده اشرف و ژنرال شوارتسکف و بعد ازملاقات‌های مختلف با آقای روزولت، شاه نهایتا فرمان درخواست شده را در 15 آگوست امضا می‌کند. طرح برای روز 16 در نظر گرفته شده بود. با این حال، با توجه به درز امنیتی در ارتش ایران، فرمانده ارتش شاهنشاهی برای دستگیری مصدق با کمک دو کامیون مملو از سربازان طرفدار شاه اقدام می‌کند و البته مغلوب نیروهای بالاتر همچنان وفادار به مصدق می‌شود. بنابراین توازن طرح نظامی برای فردای آن روز به‌هم می‌خورد. بنابر شنیده‌ها طرح خنثی می‌شود و شاه به بغداد می‌گریزد. این اقدام، اقدامی احتیاطی بود که حداقل در طرح اولیه پیش‌بینی شده بود. زاهدی در حفاظت «سی‌آی‌ای» باقی می‌ماند. با کمک افسران کلیدی‌اش، او موفق به کنارزدن نیروهای امنیتی مصدق می‌شود و همچنان به دنبال شناسایی عناصر اصلی مخالف است.
در صبحگاه 17 آگوست 1953 سفیر آمریکا هندرسون به تهران باز می‌گردد. ژنرال زاهدی، از طریق یک کنفرانس مطبوعاتی مخفیانه که توسط سی‌آی‌ای طرح‌ریزی شده بود و توسط امکانات چاپ و تکثیر پنهانی سی‌آی‌ای به ایران اعلام کرد که او قانونا نخست‌وزیر ایران است و مصدق کودتای غیرقانونی علیه او به راه انداخته است.
کارگزار «سی‌آی‌‌ای» [درتهران] مقادیر معتنابهی ازعکس‌های فرمان‌های عزل مصدق و انتصاب زاهدی به نخست‌وزیری را پخش کرد. این اقدام تاثیر فوق‌العاده‌ای بر مردم تهران داشت، به ویژه آنهایی که از خبر ترک [ایران توسط] شاه در پی اقدامات مصدق خشمگین و در تعجب بودند. سفیر آمریکا «برتون. وای. بری» در بغداد با شاه تماس می‌گیرد و به او می‌گوید که او مطمئن است شاه سریع و با وجود شرایط آشکارا خصمانه، در همان تاریخ به ایران بازخواهد گشت. تماس با شاه در «رم» بعد از پرواز او از بغداد باز هم برقرار شد. آقای روزولت و فرماندهی دایما گزارش می‌دادند پیروزی ظاهری مصدق محکوم به شکست است و نشانه‌های قطعی وجود دارد که ارتش همچنان به شاه وفادار است و از این رو چرخش مطلوب در وضعیت ممکن خواهد بود. شرایط بعدی هم وزارت خارجه آمریکا و هم اداره روابط خارجی بریتانیا را بر آن داشت تا تلاش حداکثری را برای متقاعدکردن شاه به بیان سخنان عمومی برای تشویق ارتش و توده مردم به مخالفت با مصدق و پذیرش زاهدی به‌عنوان نخست‌وزیر انجام دهند.
در 19 آگوست 1953 تظاهراتی به طرفداری شاه در اطراف محله بازار تهران شکل گرفت که ابعاد وسیعی پیدا کرد. به نظر می‌رسید تظاهرات تا حدودی، همزمان، بیانگر تلاشی برای ابقای پرستیژ بنیادین شاه و هشدار عمومی درمقابل حرکت جمهوریخواهانه بی‌نقابی بود که از سوی کمونیست‌ها و برخی چهره‌های جبهه ملی صورت می‌گرفت. تا ظهر روز بعد مشخص شد ارتش خیلی زود در تهران ـ‌ همانند دیگر شهرهای اصلی ـ به حرکت طرفداران شاه پیوست. در چنین شرایطی بود که طراحی نظامی توانست به اجرا دربیاید. در ایستگاه پخش رادیویی، زاهدی با بیرون‌آمدن از مراقبت «سیا» دست به هدایت حرکت زد. او ابتدا با نطق در رادیو تهران اعلام کرد حکومت در اختیار اوست. رییس ستاد ارتش نیز دستگیر شد و منزل مصدق نیز مورد بازرسی قرار گرفت و سیاستمداران و افسران طرفدار او بازداشت شدند. تا پایان روز 19 آگوست کشور در دست نخست‌وزیر جدید زاهدی افتاده بود و اعضای حکومت مصدق، مخفی یا محبوس شدند. بلافاصله شاه به ایران برگشت و مورد استقبال عمومی و پرشور قرار گرفت. شاه عمیقا از این واقعیت متحول شده بود که مردم و ارتش کشورش درمقابل خصومت یک مصدق کینه‌جو و حزب کمونیست ایستادگی می‌کند و علیه پیروزی موقت و طرح‌ریزی آشکار برای اعلام جمهوری در ایران می‌ایستند. شاه برای اولین‌بار احساس کرد حکمرانی ملتش را در دست دارد و با قاطعیت برای به دست‌گرفتن کنترل ارتش به ایران بازگشته است.
برای اعطا نیازهای فوری مورد نیاز به زاهدی، پرداخت‌ها می‌بایست تا پایان ماه به‌گونه‌ای صورت می‌گرفت و پیش از آنکه آمریکا بتواند مقادیر معتنابهی از کمک‌ها را فراهم کند، سیا به طور پنهانی در حدود پنج‌میلیون‌دلار، در طی دو روز از به قدرت رسیدن زاهدی فراهم کرد

رشید اسماعیلی درگذشت


rashid-esmaeili-sahamnews2
 رشید اسماعیلی، زندانی سیاسی و عضو شورای سیاست گذاری سازمان ادوار تحکیم وحدت درگذشت.
به گزارش سحام، این زندانی سیاسی، متولد سال ۱۳۶۱ و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بشر بود . لیکن در سال ۸۵ با حکمی در کمیته انظباطی دانشگاه علامه از تحصیل محروم شد.
رشید اسماعیلی در سوم دی ماه ۸۸ نیز پس از احضار به اداره اطلاعات اصفهان دستگیر و هفتاد روز را در بازداشت به سر برده بود و پس از آزادی با قرار وثیقه در دادگاهی به یک سال و شش ماه حبس تعلیقی به مدت سه سال محکوم شد.
وی پس از آن در روز هیجدهم شهریور ۹۱ در اصفهان دوباره دستگیر و سرانجام در ۲ آذرماه آزاد شده بود.
وی عصر امروز، دوشنبه ۲۸ امردادماه در منزلش در اصفهان درگذشت.
سحام این ضایعه دردناک را به خانواده آن مرحوم و جامعه دانشجویی ایران تسلیت می گوید
.

پدر بازیکن سابق تیمهای سایپا و نیروی زمینی می‌گوید از رسانه‌ها می‌خواهد که حادثه‌ی رخ داده برای فرزندش را رسانه‌ای کنند تا هرچه سریع‌تر قاتلان فرزندش شناسایی شوند.


پدر بازیکن سابق تیمهای سایپا و نیروی زمینی می‌گوید از رسانه‌ها می‌خواهد که حادثه‌ی رخ داده برای فرزندش را رسانه‌ای کنند تا هرچه سریع‌تر قاتلان فرزندش شناسایی شوند.

رضا دربندی، پدر امید دربندی بازیکن سابق سایپا و نیروی زمینی در گفت‌وگو با ایسنا درباره‌ی قتل پسرش گفت: یک هفته پیش پسرم ساعت ۱۰ به فروشگاه رفت تا خواهرش را به منزل بیاورد. در بین راه سه نفر او را می‌دزدند و بعد از یک ساعت با ما تماس گرفتند و به ما گفتند که ۱۰۰ میلیون به آنها بدهیم. آنها به من گفتند پسرم دست آنهاست و فردا به شما شماره حسابی می‌دهیم تا با پرداخت پول فرزندم آزاد شود.

وی گفت: فردا صبح به من زنگ زدند و گفتند ۱۰ میلیون پول بریزم تا فرزندم آزاد شود. ۱۰ میلیون را با هر سختی بود جور کردم و به حسابشان ریختم اما پسرم را آزاد نکردند. به من گفتند فردا ۱۰۰ میلیون بده تا او را آزاد کنیم. به آنها گفتم پس بگذارید حداقل با پسرم صحبت کنم. به یکباره صدای پسرم را شنیدم که داد زد پول را ندهید.
http://164.138.23.1/content/20813_527648110637361_32750334_n.jpg/2

دربندی در ادامه افزود: به آنها گفتم یک نشانی به من بدهید ولی آنها این کار را نکردند و به روزهای بعد کشیده شد. به هر حال چندین بار این تماس‌ها تکرار شد و من هر بار می‌گفتم نشانی بدهید که او زنده است ولی آنها می‌گفتند فردا صدایش را می‌شنوی یا مثلا پس‌فردا می‌گذاریم با او صحبت کنی.

وی اضافه کرد: حتی یک بار به آنها گفتم اگر راست می‌گویید و پسرم زنده است از او بپرسید کت و شلوار عیدش چه رنگی بود. آنها به من گفتند اگر پول را به حسابشان نریزم سر و پای پسرم را می‌برند. به هر حال پلیس، در نهایت جسد فرزندم را در یک چاه سمت امین‌آباد پیدا کرد و آن‌طور که پلیس می‌گفت آنها همان روز اول فرزندم را کشته بودند.

رضا دربندی گفت: به هر حال پلیس به دنبال پرونده‌ی آنهاست و آن‌گونه که به من گفته‌اند آدم‌ربایان از هرات افغانستان با ما تماس می‌گرفتند.

دربندی در ادامه صحبت‌هایش با اشاره به سوابق فوتبالی فرزندش بیان کرد: در اردبیل که بودیم امید در تیم ملی نونهالان بازی می‌کرد. به خاطرش به تهران آمدیم و در نونهالان پاس و نوجوانان این تیم مشغول بازی شد. در سایپا هم در تیم‌های نوجوانان و جوانانش حضور داشت و الان در نیروی زمینی به خاطر سربازی‌اش بازی می‌کرد.

پدر امید دربندی، مراسم ختم فرزندش را هم اعلام کرد: روز جمعه مسجد امام صادق (ع) بین فلکه اول و دوم صادقیه ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰ مراسم ترحیم فرزندم برگزار می‌شود. از شما می‌خواهم که این ماجرا را رسانه‌ای کنید؛ چرا که از پسر من گذشت اما با عاملان این مسائل به شدت برخورد شود. از پلیس هم می‌خواهم تشکر کنم. آنها هم تلاش زیادی انجام دادند.

انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت‌طلبان


این سلطنت‌طلب کُشی‌ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند، در حقیقت به معنای وجه‌المصالحه قرار دادنِ سلطنت‌طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. آنها با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته‌ایِ 5+1 چراغ سبز نشان می‌دهند.

دولتِ ایالاتِ متحدهِ آمریکا اخیرا مدارکی انکارناپذیر از نقش داشتنِ سازمانِ اطلاعاتِ آمریکا، سی آی اِی، در کودتای ۲۸ مردادِ ۱۳۳۲ بر ضدِ دولتِ ملی و دموکراتیکِ محمد مصدق منتشر کرد. آمریکا پیشتر هم در سالگردِ ۵۰ سالگیِ کودتا بخشِ کوچکی از این مدارک را آزاد کرده بود؛ اما مدارکِ مفصلی که اخیرا آزاد شدند، هرگونه شبهه دربارهِ نقشِ آمریکا در کودتا را از بین می برد. در این میان، بی بی سی فارسی هم مصاحبه ای دستِ اول با کرمیت روزولت، عاملِ آمریکا در کودتا، را منتشر کرد. بدین ترتیب، دعوای شصت-ساله در میانِ سلطنت-طلبان و مخالفانشان از هر مسلکی بر سرِ ماهیتِ آنچه در مردادماهِ ۳۲ اتفاق افتاده بود، با انتشارِ این مدارکِ مُتقَن باید عملا به پایان برسد.
اما مساله لزوما به همین سادگی نیست، و این امر به نظرم روی دیگری هم دارد: آنچه آمریکا و انگلیس در این امر کردند، در حقیقت حکمِ گذراندنِ سلطنت-طلبان از دمِ تیغ را داشت. از آنجا که هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، باید متوجه باشیم که این سلطنت-طلب-کُشی ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته اند، در حقیقت به معنای وجه المصالحه قرار دادنِ سلطنت-طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصارِ تندرو اش گرچه هیچ وقت چشمِ دیدنِ مصدق را نداشته اند، اما هر وقت هم که حرف از رابطه با آمریکا شده، معمولا بلافاصله پای کودتای ۲۸ مرداد را وسط کشیده اند تا رابطه را به هم بزنند. بدین ترتیب، آمریکا و انگلیس با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته ایِ ۵+۱ چراغ سبز نشان می دهند.
تمامِ اینها موقعیتِ سلطنت-طلبان به عنوانِ بخشی از آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی را به شدت متزلزل می‌کند. با برداشته شدنِ حمایتِ غرب از پشتِ سلطنت‌طلبان، آنها موقعیتِ بسیار نامناسبی پیدا خواهند کرد که به هر ترتیب به ضررِ آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. هنگامی که پارسال، در اوجِ بگیر-و-ببندهای سلطنت-طلبان بر ضدِ جمهوری-خواهان، نوشتم که شایسته است آقای رضا پهلوی در مبارزه با جمهوری اسلامی، به جای تکیه بر سلطنت‌طلبی که دورانش گذشته، به صفِ جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندد و با تشریکِ مساعی، در کنارِ نیروهای آزادی-خواهِ دیگر، فشار بر روی جمهوری اسلامی را افزایش دهد، دقیقا به همین خاطر بود که نمی خواستم در چنین روزی که سلطنت‌طلبان به اصطلاح «تاریخ مصرف»شان برای غرب تمام می شود، قسمتِ موثری از آپوزیسیون از کار افتاده یا تضعیف شود؛ امری که سابقه داشت و در دورانِ ریاستِ جمهوریِ خاتمی تقریبا در حالِ اتفاق افتادن بود.
با این وجود، به نظرم هنوز هم دیر نشده است. هیچ چیز عوض نشده: جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی است، و ایران هم در همان فلاکتی به سر می برد که قبلا می‌برد. بنده گرچه از منظرِ ایدئولوژیک همیشه با سلطنت‌طلبان مخالفت داشته‌ام و در نقدِ آنها مقاله‌های فراوانی نگاشته‌ام، اما امروز تضعیفِ آنها در امرِ مبارزه با جمهوری اسلامی را صحیح نمی‌دانم. سلطنت‌طلبان به هر ترتیب ایرانی‌اند، به میهنِ خود علاقه دارند، و با جمهوری اسلامی هم مخالف‌اند. لذا به نظرم به جاست که اکنون، پس از آنچه رفت، با بازنگریِ اساسی در اصولِ خود، به جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندند تا بدین ترتیب آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی بتواند مبارزه برای تحقق دموکراسی در ایران را به شیوهِ موثرتری پیش ببرد؛ که ما ایرانیان اگر خود به فکر بهبود وضعیت میهن‌مان و آزادی و استقلال‌اش نباشیم، نمی‌توانیم در این باره از دیگران نیز انتظاری داشته باشیم.

انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت‌طلبان


این سلطنت‌طلب کُشی‌ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند، در حقیقت به معنای وجه‌المصالحه قرار دادنِ سلطنت‌طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. آنها با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته‌ایِ 5+1 چراغ سبز نشان می‌دهند.

دولتِ ایالاتِ متحدهِ آمریکا اخیرا مدارکی انکارناپذیر از نقش داشتنِ سازمانِ اطلاعاتِ آمریکا، سی آی اِی، در کودتای ۲۸ مردادِ ۱۳۳۲ بر ضدِ دولتِ ملی و دموکراتیکِ محمد مصدق منتشر کرد. آمریکا پیشتر هم در سالگردِ ۵۰ سالگیِ کودتا بخشِ کوچکی از این مدارک را آزاد کرده بود؛ اما مدارکِ مفصلی که اخیرا آزاد شدند، هرگونه شبهه دربارهِ نقشِ آمریکا در کودتا را از بین می برد. در این میان، بی بی سی فارسی هم مصاحبه ای دستِ اول با کرمیت روزولت، عاملِ آمریکا در کودتا، را منتشر کرد. بدین ترتیب، دعوای شصت-ساله در میانِ سلطنت-طلبان و مخالفانشان از هر مسلکی بر سرِ ماهیتِ آنچه در مردادماهِ ۳۲ اتفاق افتاده بود، با انتشارِ این مدارکِ مُتقَن باید عملا به پایان برسد.
اما مساله لزوما به همین سادگی نیست، و این امر به نظرم روی دیگری هم دارد: آنچه آمریکا و انگلیس در این امر کردند، در حقیقت حکمِ گذراندنِ سلطنت-طلبان از دمِ تیغ را داشت. از آنجا که هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، باید متوجه باشیم که این سلطنت-طلب-کُشی ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته اند، در حقیقت به معنای وجه المصالحه قرار دادنِ سلطنت-طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصارِ تندرو اش گرچه هیچ وقت چشمِ دیدنِ مصدق را نداشته اند، اما هر وقت هم که حرف از رابطه با آمریکا شده، معمولا بلافاصله پای کودتای ۲۸ مرداد را وسط کشیده اند تا رابطه را به هم بزنند. بدین ترتیب، آمریکا و انگلیس با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته ایِ ۵+۱ چراغ سبز نشان می دهند.
تمامِ اینها موقعیتِ سلطنت-طلبان به عنوانِ بخشی از آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی را به شدت متزلزل می‌کند. با برداشته شدنِ حمایتِ غرب از پشتِ سلطنت‌طلبان، آنها موقعیتِ بسیار نامناسبی پیدا خواهند کرد که به هر ترتیب به ضررِ آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. هنگامی که پارسال، در اوجِ بگیر-و-ببندهای سلطنت-طلبان بر ضدِ جمهوری-خواهان، نوشتم که شایسته است آقای رضا پهلوی در مبارزه با جمهوری اسلامی، به جای تکیه بر سلطنت‌طلبی که دورانش گذشته، به صفِ جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندد و با تشریکِ مساعی، در کنارِ نیروهای آزادی-خواهِ دیگر، فشار بر روی جمهوری اسلامی را افزایش دهد، دقیقا به همین خاطر بود که نمی خواستم در چنین روزی که سلطنت‌طلبان به اصطلاح «تاریخ مصرف»شان برای غرب تمام می شود، قسمتِ موثری از آپوزیسیون از کار افتاده یا تضعیف شود؛ امری که سابقه داشت و در دورانِ ریاستِ جمهوریِ خاتمی تقریبا در حالِ اتفاق افتادن بود.
با این وجود، به نظرم هنوز هم دیر نشده است. هیچ چیز عوض نشده: جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی است، و ایران هم در همان فلاکتی به سر می برد که قبلا می‌برد. بنده گرچه از منظرِ ایدئولوژیک همیشه با سلطنت‌طلبان مخالفت داشته‌ام و در نقدِ آنها مقاله‌های فراوانی نگاشته‌ام، اما امروز تضعیفِ آنها در امرِ مبارزه با جمهوری اسلامی را صحیح نمی‌دانم. سلطنت‌طلبان به هر ترتیب ایرانی‌اند، به میهنِ خود علاقه دارند، و با جمهوری اسلامی هم مخالف‌اند. لذا به نظرم به جاست که اکنون، پس از آنچه رفت، با بازنگریِ اساسی در اصولِ خود، به جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندند تا بدین ترتیب آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی بتواند مبارزه برای تحقق دموکراسی در ایران را به شیوهِ موثرتری پیش ببرد؛ که ما ایرانیان اگر خود به فکر بهبود وضعیت میهن‌مان و آزادی و استقلال‌اش نباشیم، نمی‌توانیم در این باره از دیگران نیز انتظاری داشته باشیم.

انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت‌طلبان


این سلطنت‌طلب کُشی‌ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند، در حقیقت به معنای وجه‌المصالحه قرار دادنِ سلطنت‌طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. آنها با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته‌ایِ 5+1 چراغ سبز نشان می‌دهند.

دولتِ ایالاتِ متحدهِ آمریکا اخیرا مدارکی انکارناپذیر از نقش داشتنِ سازمانِ اطلاعاتِ آمریکا، سی آی اِی، در کودتای ۲۸ مردادِ ۱۳۳۲ بر ضدِ دولتِ ملی و دموکراتیکِ محمد مصدق منتشر کرد. آمریکا پیشتر هم در سالگردِ ۵۰ سالگیِ کودتا بخشِ کوچکی از این مدارک را آزاد کرده بود؛ اما مدارکِ مفصلی که اخیرا آزاد شدند، هرگونه شبهه دربارهِ نقشِ آمریکا در کودتا را از بین می برد. در این میان، بی بی سی فارسی هم مصاحبه ای دستِ اول با کرمیت روزولت، عاملِ آمریکا در کودتا، را منتشر کرد. بدین ترتیب، دعوای شصت-ساله در میانِ سلطنت-طلبان و مخالفانشان از هر مسلکی بر سرِ ماهیتِ آنچه در مردادماهِ ۳۲ اتفاق افتاده بود، با انتشارِ این مدارکِ مُتقَن باید عملا به پایان برسد.
اما مساله لزوما به همین سادگی نیست، و این امر به نظرم روی دیگری هم دارد: آنچه آمریکا و انگلیس در این امر کردند، در حقیقت حکمِ گذراندنِ سلطنت-طلبان از دمِ تیغ را داشت. از آنجا که هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، باید متوجه باشیم که این سلطنت-طلب-کُشی ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته اند، در حقیقت به معنای وجه المصالحه قرار دادنِ سلطنت-طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصارِ تندرو اش گرچه هیچ وقت چشمِ دیدنِ مصدق را نداشته اند، اما هر وقت هم که حرف از رابطه با آمریکا شده، معمولا بلافاصله پای کودتای ۲۸ مرداد را وسط کشیده اند تا رابطه را به هم بزنند. بدین ترتیب، آمریکا و انگلیس با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته ایِ ۵+۱ چراغ سبز نشان می دهند.
تمامِ اینها موقعیتِ سلطنت-طلبان به عنوانِ بخشی از آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی را به شدت متزلزل می‌کند. با برداشته شدنِ حمایتِ غرب از پشتِ سلطنت‌طلبان، آنها موقعیتِ بسیار نامناسبی پیدا خواهند کرد که به هر ترتیب به ضررِ آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. هنگامی که پارسال، در اوجِ بگیر-و-ببندهای سلطنت-طلبان بر ضدِ جمهوری-خواهان، نوشتم که شایسته است آقای رضا پهلوی در مبارزه با جمهوری اسلامی، به جای تکیه بر سلطنت‌طلبی که دورانش گذشته، به صفِ جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندد و با تشریکِ مساعی، در کنارِ نیروهای آزادی-خواهِ دیگر، فشار بر روی جمهوری اسلامی را افزایش دهد، دقیقا به همین خاطر بود که نمی خواستم در چنین روزی که سلطنت‌طلبان به اصطلاح «تاریخ مصرف»شان برای غرب تمام می شود، قسمتِ موثری از آپوزیسیون از کار افتاده یا تضعیف شود؛ امری که سابقه داشت و در دورانِ ریاستِ جمهوریِ خاتمی تقریبا در حالِ اتفاق افتادن بود.
با این وجود، به نظرم هنوز هم دیر نشده است. هیچ چیز عوض نشده: جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی است، و ایران هم در همان فلاکتی به سر می برد که قبلا می‌برد. بنده گرچه از منظرِ ایدئولوژیک همیشه با سلطنت‌طلبان مخالفت داشته‌ام و در نقدِ آنها مقاله‌های فراوانی نگاشته‌ام، اما امروز تضعیفِ آنها در امرِ مبارزه با جمهوری اسلامی را صحیح نمی‌دانم. سلطنت‌طلبان به هر ترتیب ایرانی‌اند، به میهنِ خود علاقه دارند، و با جمهوری اسلامی هم مخالف‌اند. لذا به نظرم به جاست که اکنون، پس از آنچه رفت، با بازنگریِ اساسی در اصولِ خود، به جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندند تا بدین ترتیب آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی بتواند مبارزه برای تحقق دموکراسی در ایران را به شیوهِ موثرتری پیش ببرد؛ که ما ایرانیان اگر خود به فکر بهبود وضعیت میهن‌مان و آزادی و استقلال‌اش نباشیم، نمی‌توانیم در این باره از دیگران نیز انتظاری داشته باشیم.

انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت‌طلبان


این سلطنت‌طلب کُشی‌ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند، در حقیقت به معنای وجه‌المصالحه قرار دادنِ سلطنت‌طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. آنها با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته‌ایِ 5+1 چراغ سبز نشان می‌دهند.

دولتِ ایالاتِ متحدهِ آمریکا اخیرا مدارکی انکارناپذیر از نقش داشتنِ سازمانِ اطلاعاتِ آمریکا، سی آی اِی، در کودتای ۲۸ مردادِ ۱۳۳۲ بر ضدِ دولتِ ملی و دموکراتیکِ محمد مصدق منتشر کرد. آمریکا پیشتر هم در سالگردِ ۵۰ سالگیِ کودتا بخشِ کوچکی از این مدارک را آزاد کرده بود؛ اما مدارکِ مفصلی که اخیرا آزاد شدند، هرگونه شبهه دربارهِ نقشِ آمریکا در کودتا را از بین می برد. در این میان، بی بی سی فارسی هم مصاحبه ای دستِ اول با کرمیت روزولت، عاملِ آمریکا در کودتا، را منتشر کرد. بدین ترتیب، دعوای شصت-ساله در میانِ سلطنت-طلبان و مخالفانشان از هر مسلکی بر سرِ ماهیتِ آنچه در مردادماهِ ۳۲ اتفاق افتاده بود، با انتشارِ این مدارکِ مُتقَن باید عملا به پایان برسد.
اما مساله لزوما به همین سادگی نیست، و این امر به نظرم روی دیگری هم دارد: آنچه آمریکا و انگلیس در این امر کردند، در حقیقت حکمِ گذراندنِ سلطنت-طلبان از دمِ تیغ را داشت. از آنجا که هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، باید متوجه باشیم که این سلطنت-طلب-کُشی ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته اند، در حقیقت به معنای وجه المصالحه قرار دادنِ سلطنت-طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصارِ تندرو اش گرچه هیچ وقت چشمِ دیدنِ مصدق را نداشته اند، اما هر وقت هم که حرف از رابطه با آمریکا شده، معمولا بلافاصله پای کودتای ۲۸ مرداد را وسط کشیده اند تا رابطه را به هم بزنند. بدین ترتیب، آمریکا و انگلیس با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته ایِ ۵+۱ چراغ سبز نشان می دهند.
تمامِ اینها موقعیتِ سلطنت-طلبان به عنوانِ بخشی از آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی را به شدت متزلزل می‌کند. با برداشته شدنِ حمایتِ غرب از پشتِ سلطنت‌طلبان، آنها موقعیتِ بسیار نامناسبی پیدا خواهند کرد که به هر ترتیب به ضررِ آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. هنگامی که پارسال، در اوجِ بگیر-و-ببندهای سلطنت-طلبان بر ضدِ جمهوری-خواهان، نوشتم که شایسته است آقای رضا پهلوی در مبارزه با جمهوری اسلامی، به جای تکیه بر سلطنت‌طلبی که دورانش گذشته، به صفِ جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندد و با تشریکِ مساعی، در کنارِ نیروهای آزادی-خواهِ دیگر، فشار بر روی جمهوری اسلامی را افزایش دهد، دقیقا به همین خاطر بود که نمی خواستم در چنین روزی که سلطنت‌طلبان به اصطلاح «تاریخ مصرف»شان برای غرب تمام می شود، قسمتِ موثری از آپوزیسیون از کار افتاده یا تضعیف شود؛ امری که سابقه داشت و در دورانِ ریاستِ جمهوریِ خاتمی تقریبا در حالِ اتفاق افتادن بود.
با این وجود، به نظرم هنوز هم دیر نشده است. هیچ چیز عوض نشده: جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی است، و ایران هم در همان فلاکتی به سر می برد که قبلا می‌برد. بنده گرچه از منظرِ ایدئولوژیک همیشه با سلطنت‌طلبان مخالفت داشته‌ام و در نقدِ آنها مقاله‌های فراوانی نگاشته‌ام، اما امروز تضعیفِ آنها در امرِ مبارزه با جمهوری اسلامی را صحیح نمی‌دانم. سلطنت‌طلبان به هر ترتیب ایرانی‌اند، به میهنِ خود علاقه دارند، و با جمهوری اسلامی هم مخالف‌اند. لذا به نظرم به جاست که اکنون، پس از آنچه رفت، با بازنگریِ اساسی در اصولِ خود، به جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندند تا بدین ترتیب آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی بتواند مبارزه برای تحقق دموکراسی در ایران را به شیوهِ موثرتری پیش ببرد؛ که ما ایرانیان اگر خود به فکر بهبود وضعیت میهن‌مان و آزادی و استقلال‌اش نباشیم، نمی‌توانیم در این باره از دیگران نیز انتظاری داشته باشیم.

انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت‌طلبان


این سلطنت‌طلب کُشی‌ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند، در حقیقت به معنای وجه‌المصالحه قرار دادنِ سلطنت‌طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. آنها با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته‌ایِ 5+1 چراغ سبز نشان می‌دهند.

دولتِ ایالاتِ متحدهِ آمریکا اخیرا مدارکی انکارناپذیر از نقش داشتنِ سازمانِ اطلاعاتِ آمریکا، سی آی اِی، در کودتای ۲۸ مردادِ ۱۳۳۲ بر ضدِ دولتِ ملی و دموکراتیکِ محمد مصدق منتشر کرد. آمریکا پیشتر هم در سالگردِ ۵۰ سالگیِ کودتا بخشِ کوچکی از این مدارک را آزاد کرده بود؛ اما مدارکِ مفصلی که اخیرا آزاد شدند، هرگونه شبهه دربارهِ نقشِ آمریکا در کودتا را از بین می برد. در این میان، بی بی سی فارسی هم مصاحبه ای دستِ اول با کرمیت روزولت، عاملِ آمریکا در کودتا، را منتشر کرد. بدین ترتیب، دعوای شصت-ساله در میانِ سلطنت-طلبان و مخالفانشان از هر مسلکی بر سرِ ماهیتِ آنچه در مردادماهِ ۳۲ اتفاق افتاده بود، با انتشارِ این مدارکِ مُتقَن باید عملا به پایان برسد.
اما مساله لزوما به همین سادگی نیست، و این امر به نظرم روی دیگری هم دارد: آنچه آمریکا و انگلیس در این امر کردند، در حقیقت حکمِ گذراندنِ سلطنت-طلبان از دمِ تیغ را داشت. از آنجا که هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، باید متوجه باشیم که این سلطنت-طلب-کُشی ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته اند، در حقیقت به معنای وجه المصالحه قرار دادنِ سلطنت-طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصارِ تندرو اش گرچه هیچ وقت چشمِ دیدنِ مصدق را نداشته اند، اما هر وقت هم که حرف از رابطه با آمریکا شده، معمولا بلافاصله پای کودتای ۲۸ مرداد را وسط کشیده اند تا رابطه را به هم بزنند. بدین ترتیب، آمریکا و انگلیس با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته ایِ ۵+۱ چراغ سبز نشان می دهند.
تمامِ اینها موقعیتِ سلطنت-طلبان به عنوانِ بخشی از آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی را به شدت متزلزل می‌کند. با برداشته شدنِ حمایتِ غرب از پشتِ سلطنت‌طلبان، آنها موقعیتِ بسیار نامناسبی پیدا خواهند کرد که به هر ترتیب به ضررِ آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. هنگامی که پارسال، در اوجِ بگیر-و-ببندهای سلطنت-طلبان بر ضدِ جمهوری-خواهان، نوشتم که شایسته است آقای رضا پهلوی در مبارزه با جمهوری اسلامی، به جای تکیه بر سلطنت‌طلبی که دورانش گذشته، به صفِ جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندد و با تشریکِ مساعی، در کنارِ نیروهای آزادی-خواهِ دیگر، فشار بر روی جمهوری اسلامی را افزایش دهد، دقیقا به همین خاطر بود که نمی خواستم در چنین روزی که سلطنت‌طلبان به اصطلاح «تاریخ مصرف»شان برای غرب تمام می شود، قسمتِ موثری از آپوزیسیون از کار افتاده یا تضعیف شود؛ امری که سابقه داشت و در دورانِ ریاستِ جمهوریِ خاتمی تقریبا در حالِ اتفاق افتادن بود.
با این وجود، به نظرم هنوز هم دیر نشده است. هیچ چیز عوض نشده: جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی است، و ایران هم در همان فلاکتی به سر می برد که قبلا می‌برد. بنده گرچه از منظرِ ایدئولوژیک همیشه با سلطنت‌طلبان مخالفت داشته‌ام و در نقدِ آنها مقاله‌های فراوانی نگاشته‌ام، اما امروز تضعیفِ آنها در امرِ مبارزه با جمهوری اسلامی را صحیح نمی‌دانم. سلطنت‌طلبان به هر ترتیب ایرانی‌اند، به میهنِ خود علاقه دارند، و با جمهوری اسلامی هم مخالف‌اند. لذا به نظرم به جاست که اکنون، پس از آنچه رفت، با بازنگریِ اساسی در اصولِ خود، به جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندند تا بدین ترتیب آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی بتواند مبارزه برای تحقق دموکراسی در ایران را به شیوهِ موثرتری پیش ببرد؛ که ما ایرانیان اگر خود به فکر بهبود وضعیت میهن‌مان و آزادی و استقلال‌اش نباشیم، نمی‌توانیم در این باره از دیگران نیز انتظاری داشته باشیم.

انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت‌طلبان

انتشار اسناد کودتا و سرنوشت سلطنت‌طلبان

این سلطنت‌طلب کُشی‌ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند، در حقیقت به معنای وجه‌المصالحه قرار دادنِ سلطنت‌طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. آنها با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته‌ایِ 5+1 چراغ سبز نشان می‌دهند.

دولتِ ایالاتِ متحدهِ آمریکا اخیرا مدارکی انکارناپذیر از نقش داشتنِ سازمانِ اطلاعاتِ آمریکا، سی آی اِی، در کودتای ۲۸ مردادِ ۱۳۳۲ بر ضدِ دولتِ ملی و دموکراتیکِ محمد مصدق منتشر کرد. آمریکا پیشتر هم در سالگردِ ۵۰ سالگیِ کودتا بخشِ کوچکی از این مدارک را آزاد کرده بود؛ اما مدارکِ مفصلی که اخیرا آزاد شدند، هرگونه شبهه دربارهِ نقشِ آمریکا در کودتا را از بین می برد. در این میان، بی بی سی فارسی هم مصاحبه ای دستِ اول با کرمیت روزولت، عاملِ آمریکا در کودتا، را منتشر کرد. بدین ترتیب، دعوای شصت-ساله در میانِ سلطنت-طلبان و مخالفانشان از هر مسلکی بر سرِ ماهیتِ آنچه در مردادماهِ ۳۲ اتفاق افتاده بود، با انتشارِ این مدارکِ مُتقَن باید عملا به پایان برسد.
اما مساله لزوما به همین سادگی نیست، و این امر به نظرم روی دیگری هم دارد: آنچه آمریکا و انگلیس در این امر کردند، در حقیقت حکمِ گذراندنِ سلطنت-طلبان از دمِ تیغ را داشت. از آنجا که هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، باید متوجه باشیم که این سلطنت-طلب-کُشی ای که انگلیس و آمریکا به راه انداخته اند، در حقیقت به معنای وجه المصالحه قرار دادنِ سلطنت-طلبان/افشای کودتا در بینِ غرب و جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصارِ تندرو اش گرچه هیچ وقت چشمِ دیدنِ مصدق را نداشته اند، اما هر وقت هم که حرف از رابطه با آمریکا شده، معمولا بلافاصله پای کودتای ۲۸ مرداد را وسط کشیده اند تا رابطه را به هم بزنند. بدین ترتیب، آمریکا و انگلیس با این کار عملا دارند به جمهوری اسلامی برای مذاکراتِ هسته ایِ ۵+۱ چراغ سبز نشان می دهند.
تمامِ اینها موقعیتِ سلطنت-طلبان به عنوانِ بخشی از آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی را به شدت متزلزل می‌کند. با برداشته شدنِ حمایتِ غرب از پشتِ سلطنت‌طلبان، آنها موقعیتِ بسیار نامناسبی پیدا خواهند کرد که به هر ترتیب به ضررِ آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. هنگامی که پارسال، در اوجِ بگیر-و-ببندهای سلطنت-طلبان بر ضدِ جمهوری-خواهان، نوشتم که شایسته است آقای رضا پهلوی در مبارزه با جمهوری اسلامی، به جای تکیه بر سلطنت‌طلبی که دورانش گذشته، به صفِ جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندد و با تشریکِ مساعی، در کنارِ نیروهای آزادی-خواهِ دیگر، فشار بر روی جمهوری اسلامی را افزایش دهد، دقیقا به همین خاطر بود که نمی خواستم در چنین روزی که سلطنت‌طلبان به اصطلاح «تاریخ مصرف»شان برای غرب تمام می شود، قسمتِ موثری از آپوزیسیون از کار افتاده یا تضعیف شود؛ امری که سابقه داشت و در دورانِ ریاستِ جمهوریِ خاتمی تقریبا در حالِ اتفاق افتادن بود.
با این وجود، به نظرم هنوز هم دیر نشده است. هیچ چیز عوض نشده: جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی است، و ایران هم در همان فلاکتی به سر می برد که قبلا می‌برد. بنده گرچه از منظرِ ایدئولوژیک همیشه با سلطنت‌طلبان مخالفت داشته‌ام و در نقدِ آنها مقاله‌های فراوانی نگاشته‌ام، اما امروز تضعیفِ آنها در امرِ مبارزه با جمهوری اسلامی را صحیح نمی‌دانم. سلطنت‌طلبان به هر ترتیب ایرانی‌اند، به میهنِ خود علاقه دارند، و با جمهوری اسلامی هم مخالف‌اند. لذا به نظرم به جاست که اکنون، پس از آنچه رفت، با بازنگریِ اساسی در اصولِ خود، به جمهوری‌خواهانِ دموکراتِ مستقل بپیوندند تا بدین ترتیب آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی بتواند مبارزه برای تحقق دموکراسی در ایران را به شیوهِ موثرتری پیش ببرد؛ که ما ایرانیان اگر خود به فکر بهبود وضعیت میهن‌مان و آزادی و استقلال‌اش نباشیم، نمی‌توانیم در این باره از دیگران نیز انتظاری داشته باشیم.