نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ مهر ۱۵, سه‌شنبه

خانه اشرف پهلوی در نیویورک، ۴۹ میلیون دلار ــ تصاویر

خانه اشرف پهلوی در نیویورک، ۴۹ میلیون دلار ــ تصاویر

منبع: وبسایت نیویورک تایمز
ایران وایر : خیابان «بیکمن پِلِیس» (Beekman Place) در حد فاصل خیابان‌های چهل و نهم و پنجاه و یکم، در سراشیبی به سوی «رودخانه شرقی»، یکی‌ از کوتاه‌ ترین و قدیمی‌‌ترین خیابان‌های «منهتن» قرار گرفته است با خانه‌های بزرگ قدیمی‌ و آپارتمان‌های مجللِ پیش از دوران جنگ استقلال امریکا؛ زمانی که‌ خاندان «بیکمن» خانه عظیم و مجلل خود را در «مانت پلزنت» در سال ۱۷۶۴ ساختند.

انزوای این خیابان، آن را تا حدی از نظر‌ها و رفت و آمدها دور نگه داشته است. نیمی از ماشین‌هایی‌ که در آن پارک شده اند، یا شاسی بلندهایی سیاه رنگ هستند و یا مرسدس بنز‌هایی‌ با پلاک‌های دیپلماتیک.

دوری و انزوای این خیابان، چهار دهه قبل دو سنت شکن مشهور را به سوی خود کشاند؛ «اشرف پهلوی»، خواهر دو قلوی شاه ایران و فعال حقوق زنان به شماره ۲۹ این خیابان پناه برد و «پل رودلف» (Paul Rudolph)، متفکر مدرنیست و رییس مدرسه معماری دانشگاه «ییل» که شماره ۲۳ را به آزمایشگاه شخصی‌ خود بدل کرد.

هرچند دیگر آن ها از این خیابان رفته اند ولی‌ خانه‌هایی‌ که از خود به جا گذاشته اند، هنوز از ممتاز‌ترین های نیویورک به شمار می روند. ارزش خانه رودلف امروز به ۲۸/۵ میلیون دلار و خانه پهلوی به ۴۹ میلیون دلار رسیده که در جنوب «پارک مرکزی» نیویورک، رکورد محسوب می‌‌شود.

در سال ۱۹۳۴، یعنی‌ هشت سال پس از آن که «ویلیام اس‌. پیلی» (William S. Paley)، مالک شبکه «سی بی‌اس» شد، برای نخستین همسر خود «درتی پیلی» که همسر سابق «جان رندلف هرست» بود، خانه‌ای ۷ طبقه ای در شماره ۲۹ خیابان «بیکرمن» ساخت.

شماره ۲۹ با آن نمای پوشیده از آجر‌های قرمز و پنجره‌های بلند سفید، از هر نظر به منازل دوران پیش از جنگ شبیه است؛ هرچند بر فضای داخلی‌ آن، روحی‌ مدرن حاکم است. راهروی ورودی با آن دیوار آینه کاری و ستون‌هایی‌ شیشه‌ای که از درون می‌‌درخشند، در شهر برای خود شهرت و اعتباری دارند.

پیلی و همسرش چندان فرصت نیافتند تا از خانه خود لذت ببرند؛ زندگی‌ مشترک آن‌ها در حال فروپاشی بود. در سال ۱۹۴۰ آن‌ها خانه خود را به «آلبرت» و «ماری لسکر»(Lasker)، از پیشگامان بهداشت و درمان عمومی اجاره دادند که بعد‌ها آن ها خانه را خریدند و ۳۵ سال در آن زندگی‌ کردند تا هنگامی که اشرف پهلوی به آن جا پا گذاشت.

«رابرت اف. آرمائو»، دستیار پیشین «نلسن راکفلر» و وابسته پهلوی‌ها در نیویورک می‌‌گوید:«سه‌ تن از مطرح‌ترین زنان نیویورک همه زیر یک سقف زندگی‌ کرده اند.»

از آن جا که شاهزاده اشرف پهلوی مدام در سفر بود، به دنبال اقامتگاه آرامی در نیویورک می‌‌گشت. در سال ۱۹۷۸، یعنی‌ سه سال بعد از آن که شماره ۲۹ خیابان بیکمن را خریده بود، شماره ۳۱ را از «تام جونز» (Tom Jones)، خواننده ولزی نیز می‌‌خرد. در آن سال، شاهزاده نمی‌‌توانست اهمیت آن دو خانه را پیش بینی‌ کند تا درست یک سال بعد که برادرش، محمدرضا شاه پهلوی از حکومت عزل می‌‌شود.

خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌های اشرف به تدریج در سال‌های دهه ۱۹۸۰ برای تحصیل در مدرسه های خصوصی، به نیویورک رفتند و این بود که ورودی‌های دو خانه را به هم وصل کردند.

در سال ۱۹۸۱ مالکیت هر دو خانه با «آنتیل هلند(Dutch Antilles) به اشتراک گذاشته شد تا آن ها را از غصب حکومت ایران در امان بدارند. در سال ۱۹۹۲، شماره ۳۱ بیکمن به حکومت تونس فروخته شد و اکنون سفارت‌خانه این کشور است و شماره ۲۹ دوباره به یک خانه خانوادگی مستقل تبدیل شد با ۸ اتاق خواب و ۱۱ حمام و سرویس بهداشتی.

«آویده غفاری»، یک ایرانی‌ِ در تبعید و کسی‌ که در سال‌های دهه ۱۹۹۰ فضای داخلی‌ خانه را از نو طراحی‌ کرد و هم اکنون نیز در حال فروش آن از طریق آژانس املاک «براون هریس استیونس» (Brown Harris Stevens) است، می‌‌گوید: «ایشان زن بسیار مدرنی‌ بود و دنبال چیزی اصیل می‌‌گشت نه تقلیدی.»

خانه پر است از تصاویر خاندان پهلوی، نقاشی‌های قدیمی‌ ایرانی که قدمت آن ها به قرن‌ها پیش باز می‌‌گردد و چند اثر از نقاشی‌های دوران امپرسوینیسم. آینه‌ای به نهایت خیره کننده که شاید تمام اجزای سالن را تحت الشعاع خود قرار می‌‌دهد، در اتاق پذیرایی نصب شده است. دور تا دور آینه، مخمل دوزی و با جواهرات تزیین شده است و در زیر آن، مجسمه‌هایی‌ از شکارچیانی سوار بر اسب می‌‌بینیم که سگ‌ هایشان به دنبال شکار‌هایی‌ نامعلوم می‌‌دوند؛ گویی گواهی است بر این که چه گونه خانواده پهلوی و این آینه از خانه خود دور شده و به این جا رسیده اند.

با توجه به این که قیمت خانه در حال صعود است و شاهزاده پهلوی ماه آینده ۹۵ ساله می‌‌شود و بیش‌تر اوقات خود را در اروپا سپری می‌‌کند، تصمیم گرفته شد که آن را بفروشند.همین تصمیم در مورد دو خانه آن طرف تر هم گرفته شده است.

از سوی دیگر، یکی‌ از مدیران یک شبکه‌ تلویزیونی، خانه پل رودلف را خرید و در دهه گذشته آن را با عشق و علاقه مرمت و بخش اعظمی از معماری خانه را که بر خلاف جاذبه زمین طراحی شده بود، حفظ کرد.

رودلف در سال ۱۹۶۱، خانه‌ای را در این ساختمان اجاره و تا سال ۱۹۷۶ در آن زندگی‌ کرد. در این سال، خانه سابق ستاره تآتر «برادویِ» نیویورک، «کاترین کورنل» (Catherine Cornell) در شماره ۲۳ بیکمن را خریداری می‌‌کند. این خانه بی‌ نظیر بود و در هیچ جای شهر همتایش را نمی‌‌شد دید؛ پنت هاوسی سه‌ طبقه از فولاد و بتن که تا روی خیابان پیش می‌‌آید. رودلف در فضای داخلی‌ خانه مدام طرح های خود را تغییر می‌‌داد و در آن‌ها تجدید نظر می‌‌کرد.

«آر. دی. چین» (R. D. Chin)، مدیردفتر سابق رودلف می‌‌گوید: «نور طبیعی می‌‌خواست که از بالا به پایین بتابد و همیشه دنبال راه‌هایی‌ بود که به آن دست پیدا کند. درون این آپارتمان عظیم با فضاهای شناور زیادی روبه رو می‌‌شوید.»

از راهرو می‌‌توان روزنه‌ها و شکاف‌های مختلف را در سقف دید. پله‌های شیشه‌ای با نور بالا و پایین می‌‌روند و در اتاق‌ها شناور می‌‌شوند. اتاق غذاخوری بر فراز اتاق پذیرایی‌، شناور حرکت می‌‌کند و دور تا دور خانه را بالکن فرا گرفته است؛ طرحی که امروزه بسیار محبوب شده است. ساختمان شامل سه‌ آپارتمان دوبلکس در طبقه های پایینی نیز می‌‌شود که طرح همه آن‌ها را خودِ رودلف داده است.

مشاور آژانس ملکی‌ «کرکوران»(Corcoran) می‌‌گفت این خانه واقعاً استثنایی است. با این که هر فوت مربع خانه پهلوی ۵۴ درصد گران تر است و خانه «الن بیدل شیپمن»- همسایه کناری - که سال گذشته به مبلغ ۳۵ میلیون دلار به نخست وزیر قطر فروخته شد، تنها ۶۶۸ متر مربع است ولی‌ خانه رودلف ۸۷۰ متر مربع است.

مالکان کنونی خانه شماره 23 بیکمن که در سال ۲۰۰۲ آن را به مبلغ ۶/۳ میلیون دلار خریداری کردند، به سرعت دلبستگی آن ها به خانه بیش‌تر و بیش‌تر شد چون با هر معماری که حرف می‌‌زدند، هیچ کدام قبول نمی‌‌کردند که در کار رودلف دست ببرند مگر فقط در این حد که سیستم مرکزی تهویه هوا تعبیه کنند و آشپزخانه را مدرن و به روز.

به نظر می‌‌رسد حتی خیابان بیکمن پِلِیس هم نمی‌‌تواند خود را از جنون بازار املاک منهتن مخفی کند.
تصاویری از زندگی اشرف پهلوی
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی به همراه برادر دوقلویش محمدرضا و خواهر بزرگتر شمس پهلوی
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی در حال تماشای بازی شطرنج محمدرضا پهلوی و ارنست پرون دوست سوییسی او
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی پیش از کودتای 28 مرداد 1332
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی به همراه اسدالله رشیدیان (سمت راست، کت و شلوار مشکی) از عوامل کودتای 28 مرداد در سینما رکس تهران
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی، اسدالله رشیدیان، و سید حسن تقی‌زاده (عصا و کلاه به دست)
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی به همراه منوچهر اقبال نخست وزیر(سمت چپ او)، محمدرضا پهلوی در حال گوش دادن به سخنرانی حسین علا وزیر دربار، سال 1336
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی و لئونید برژنف رهبر حزب کمونیست اتحاد شوروی، دهه 1340 شمسی
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی در حال بازدید از موزه هرمیتاژ در لنینگراد، دهه 1340 شمسی

خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی و هیات امنای سازمان خدمات اجتماعی
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی در ضیافتی رسمی و همراه مقامات اروپایی
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی و روسای سازمان تامین اجتماعی، دهه 1350
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف و محمدرضا پهلوی، دهه 1350
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی به همراه عبدالمجید مجیدی (سمت راست) رئیس سازمان برنامه و جمشید آموزگار، نخست وزیر، 1356
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی و اسدالله علم وزیر دربار
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
اشرف پهلوی و اردشیر زاهدی
خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار
آخرین عکس اشرف پهلوی در 94 سالگی

زندانیان سیاسی کُرد محبوس در زندان‌های جنوب ایران:کوبانی آبروی صلح و آزادی در جهان است

زندانیان سیاسی کُرد محبوس در زندان‌های جنوب ایران:کوبانی آبروی صلح و آزادی در جهان است




زندانیان سیاسی کُرد محبوس در زندان‌های جنوب ایران با انتشار بیانیه‌ای حمایت خود را از کوبانی، یکی از کانتون‌های سه‌گانه روژئاوا اعلام کردند.
این زندانیان در این بیانیه اعلام کرده‌اند که در روزهای آینده در زندان‌های جنوب ایران، در حمایت از کوبانی دست به اعتصاب عمومی خواهند زد.
نسخه کامل این بیانیه در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفته است که در پی می‌آید.

داعش پشت دروازه‌های کوبانی برای ماه‌ها متوقف شده بود، چون زنان و مردان کُرد جانشان را کف دست گذاشته بودند تا خاک کردستان را حفاظت کنند. خبرهای تازه حاکی از آن است که داعشیان تا دندان مسلح به خیابان‌ها و کوچه‌های کوبانی رسیده‌اند و شهر را زیر آتش‌بار سنگین توپ‌ها گرفته‌اند.
گروه تندرو و فناتیک دولت اسلامی دنبال رسیدن به کنار مرزهای ترکیه است و کُردها دنبال دفاع از جامعه آزاد و دموکراتیک روژئاوا. داعشی‌ها پرچم سیاه‌شان را هرکجا سر بریده و جنایات ضد بشری باشد برپا می‌کنند و کُردهای کوبانی در خاک زمین‌های کوبانی که از خون شهیدانش سرخ شده گل می‌کارند.
ما زندانیان سیاسی کُرد محبوس در زندان‌های جنوب ایران، با اینکه دربند داعشیان با ظاهری دیگر هستیم، به یاد کوبانی بوده و خواهیم ماند. مردمان کوبانی، دختران و زنان مبارز کوبانی، مردان دلیر و شرافتمند کوبانی برادران ما هستند و شایسته زندگی آرام و مسالمت‌آمیز هستند. ما در نظر داریم در روزهای آینده در حمایت از کوبانی، دست به اعتصابی هماهنگ در زندان‌های جنوب ایران بزنیم.
ما جمعی از زندانیان سیاسی کُرد از دفاع جانانه مردم کوبانی حمایت کرده و تروریسم اسلامی داعشیان را محکوم می‌کنیم. ما از حق دفاع ذاتی و مشروع زنان و مردان جامعه آزاد و دموکراتیک کانتون کوبانی دفاع کرده و بر این باوریم که کوبانی آبروی صلح و آزادی در جهان هستند. کوبانی آخرین سنگر انسانیت در برابر تروریسم مذهبی و افکار نژادپرستانه و ضدبشری است. همه ما باید از کوبانی به عنوان دستاوردی بشری دفاع کنیم.
ما زندانیان سیاسی کُرد محبوس در زندان‌های جنوب ایران، مظلومیت کوبانی را فریاد زده و از تمام مردم خلق کُرد علی‌الخصوص کُردهای روژهه‌لات (شرق کردستان)، کُردهای باکوور (شمال کردستان) و کُردهای باشوور (جنوب کردستان) می‌خواهیم که با هر وسیله‌ی ممکن از کوبانی حمایت کنند. همچنین از تمام نهادهای بین‌المللی حامی حقوق بشر، سازمان‌های امدادرسان بین‌المللی، اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد، کشورهای منطقه خاورمیانه و در نهایت از تمام آزادی‌خواهان جهان می‌خواهیم ضمن حمایت از کوبانی و مردم مظلوم کُرد روژئاوا، با اقدام‌های فوری و عملی در محکومیت تروریسم در خاورمیانه به یاری زنان و مردان مبارز خلق کُرد بشتابند.

زندانیان سیاسی کُرد محبوس در زندان‌های جنوب ایران
سه‌شنبه ۱۵ مهرماه ۱۳۹۳ - ۷ اکتبر ۲۰۱۴
--
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

تقی روزبه: پرده برداری محمدیزدی از سه خطرعمده و معلق زدن رئیس قوه قضائیه!

تقی روزبه: پرده برداری محمدیزدی از سه خطرعمده و معلق زدن رئیس قوه قضائیه!


1-پرده برداری یزدی از سه خطرعمده ای که ام القراء نظام را تهدید می کند!
شکست خامنه ای در کنترل حوزه
محمدیزدی یک روحانی دولتی تمام عیار و از بازهای جریان موسوم به اصول گرا بشمارمی رود. مأموریت و نقش اخص او در مقام رئیس جامعه مدرسین روحانیت، کنترل و همراه سازی حوزه علمیه قم با سیاست های نظام و رهبری است. مدتی پیش او اعلام داشت که فعلا نگرانی ها و تذکرات "جامعه" را نسبت به سیاست های فرهنگی دولت به صورت غیررسانه ای مطرح می کند و منتظرپاسخ عملی دولت می ماند، یعنی که اگر جوابی مثبت نیامد او مفاد تذکرات جامعه روحانیت را علنی کرده و برفشار به دولت خواهد افزود و یعنی که کشاکش پشپ پرده واردفازعلنی خود شده و نوک کوه یخ نمایان شده است. یزدی که درعین حال به صراحت گوئی در مواضع و منویات خود شناخته می شود، اخیرا از سه آفت بزرگی که حوزه ها را تهدید می کند پرده برداشته است که اولا کمتر کسی از روحانیان جرئت می کند آن را به صورت علنی با چنین صراحتی بیان کند (و نه آن گونه که در خفا و مجامع غیرعلنی و با ایماء و اشاره مطرح می شوند). ثانیا اگر هرآینه با چنین صراحتی از زبان هر روحانی و دولتمردغیرخودی هم ابراز می شد، بی تردید او باید خود را آماده پرداخت کفاره این ناپرهیزی به عنوان هتک حرمت از نظام می کرد. و بدیهی است که با موجی از واکنش های تند و تیز و زنجیره ای چون تحصن گسترده طلبه های کفن پوش وهیاهوی رسانه های باندهای حاکم مواجه می شد. با سکوت سنگینی که در پی این هشدار و افشاگری ناخواسته برقرارشد، این سؤال مطرح است که پس کجا بودند آن خیل حضرات کفن پوش وآن طلاب سینه چاک و دلنگرانی که با شنیدن چنین سخنان "ناموس نظام بربادده" دم برنیاوردند و گوئی که آب شده و به زیرزمین رفته باشند! سخنانی که او بر زبان آورده هم چون برشی از میزان گندیدگی و تهی شدگی نظام اسلامی، از درون و توسط یکی از"استوانه های شاخص نظام" پرده برداری می کند. گوئی عصا و تکیه گاه نظام هم، همچون عصای سلیمان پیغمبر که سالیان درازی طعمه موریانه ها شده و از درون پوک گشته بود و موجب شد پادشاهی که از مدت ها پیش مرده بود ولی زنده گمان می شد، ناگهان برزمین افتد و جبروت و اقتدارش بر باد رود، سخت دچار پوسیدگی شده است. اگر بتوان شاه بیت اتهام زندانیان مخالف حاکمیت را در تبلیغ علیه نظام و آشفتن ذهن خلایق نسبت به قداست نظام خلاصه کرد، در حقیقت هیچ کدام از آن ها به اندازه سخنان یزدی نمی توانسته است، تبلیغ علیه نظام و هتک حرمت از آن باشد و معلوم نیست چرا رهبران قدرقدرتی چون خامنه ای و یا مصباح یزدی و نوچه هایشان چون رسائی ها و کوچک زاده ها با شنیدن چنین سخنانی لال شده و نفس درسینه حبس کرده اند؟!. محمدیزدی کسی نیست که با نظام زاویه داشته باشد، او در اصل نگران پوسیده شدن نظام از درون و حوزه ای است که قرار بوده است منبع عمده تأمین و پرورش کمیسرها و کادرهای ایدئوژیک و وفاداربه نظام برای تأمین مشروعیت آن باشند. در اصل او با احساس خطر از سرنوشت پایگاه عقیدتی نظام با صدائی بلند این پوسیدگی را اعلام داشته است که باید آن را با زر بر روی درودیوار حک کرد. از آن جا که حقیقت را برای همیشه نمی توان لاپوشانی کرد، لاجرم از زبان یکی از مرتجعترین و دلبسته ترین دولتمردان نظام بیرون می زند. یزدی درسخنان خود از سه نگرانی و خطرعمده سخن می گوید که هرسه مهمند:
نگرانی اول من این است که در حوزه متاسفانه درس و بحث‌ها به سمت جدایی دین از سیاست حرکت می‌کند لذا نمایندگان طلاب باید آنان را تحت نظر و کنترل داشته باشند.
چنان که ملاحظه می کنید نگرانی اول ایشان به اساسی ترین مشخصه و فلسفه وجودی نظام یعنی ترک برداشتن پیوند دین و دولت در حوزه ها و درمیان طلاب است. چرا که سه دهه حاکمیت دینی نقیض خود یعنی سکولاریسم را چنان بارورساخته است که تنوره کشان از زمین و آسمان دهن گشوده و کیان وجودی حاکمیت را حتی در حساس ترین پایگاه اجتماعی خود تهدید می کند. واقعیت آن است که "زعیم" بودن مراجعی چون وحیدخراسانی و پرعده بودن شاگردان و شرکت کنندگان در مجالس درس این نوع مراجع که چندان به حکومت مذهبی در غیاب ظهورامام زمان باورندارند موجب نگرانی یزدی و جامعه مدرسین است. خامنه ای چندسال پیش با حضورمستقیم و اقامت طولانی در قم تلاش وافر و نافرجامی را برای تبدیل کامل حوزه به زائده قدرت سیاسی و در رأس آن ولی فقیه و تقویت موقعیت مراجع حکومتی بکارگرفت*2، و از جمله با تقویت عناصرفرصت طلبی چون مکارم شیرازی و یا کسانی چون مصباح یزدی و حتی تشویق و گسیل روحانیون دولتمردی نظیرشاهرودی ها تلاش کرده است که برخلاء نفوذولی فقیه در حوزه فائق آید. ناگفته نماند که جلب حمایت حوزه از احمدی نژاد توسط خامنه ای از دیگر اهداف خامنه ای در سفربه قم بود که با پی آمدهای وخامت بار 8 سال ریاست جمهوری او و با توجه به حمایت قاطع خامنه ای از وی، بیش از پیش برموقعیت لرزان و ضعیف خامنه ای در حوزه افزوده است. با وجودهشدارشدید، اما راه حلی که به عقل یزدی و روحانیون هم کاسه وی می رسد جز امنیتی کردن بیشترحوزه یعنی افزایش کنترل و تحت نظرگرفتن طلاب نیست. اما با ریختن پشم و پیله حکومت و بیلان ضعیف کارگزارانش در حوزه، بنظرنمی رسد نه هشداریزدی و نه فشارهای معطوف به امینی کردن فضای حوزه بتواند تغییری در وضعیت بوجود بیاورد.
دومین افشاگری ناخواسته او که باصطلاح مربوط به فساداخلاقی (جدا از این که او چه چیز را فساد می خواند) طلاب و خانواده های آنان می شود که در این موردهم او کنترل و آموزش های ویژه را پاسخی برای آن می داند. البته یزدی نمی گوید که چرا اقدامات سی و چندسال گذشته نظام در حوزه نتیجه بخش نبوده است و اقدامات جدید چه تاجی بر سرآن خواهد زد. در حقیقت به گفته او اگر نظریه اسلام سیاسی و جدائی دین و حکومت در حوزه ها در حال گسترش است، نمی توان انتظارداشت که در سبک زندگی و سلوک عملی طلاب بی تأثیرباشد.
نگرانی سوم یزدی هم به مشکل تأمین کادرهای لازم برای پست های حساس و کلیدی نظام مربوط می شود که محصول طبیعی دو نگرانی نخست است و معضلی جدی برای استمرار و بازتولیدنظام در بسترزمان است*
خلاصه آن که با شنیدن این سه نگرانی از زبان یکی از استوانه ها و همه کاره های نظام، اگر کسی هم شکی در ابعادپوسیدگی نظام داشت، یقین پیدامی کند که "آفت"سکولاریسم در حال تسخیرکل کالبدجامعه و تهدید کننده نظام است و ریاکاری و وارونه نمائی و دوگانگی بین شکل و محتوای جامعه در چنان اوجی است که اکنون امواج آن به حوزه ها هم رسیده است. فرسوده شدن و از کارافتادن دستگاه ایدئولوژیک رژیم، که یکی از منابع سلطه اش بشمارمی رود، در تضعیف موقعیت رژیم مؤثرخواهد بود. تنها سؤالی که می ماند این است تکیه گاه پوسیده رژیم تاچه زمانی ممکن است دوام بیاورد؟ و چگونه می توان چوب زیربغل نظام را بیرون کشید و از شراین هیولای مشرف به مرگ و مشرف برزندگی مردم ایران نجات یافت؟
*2- منشورخامنه ای برای روحانیت:
2- صادق لاریجانی در کشاکشبین وظایف دامادی و اجرای فرمان فیلترینگ!
صادق لاریجاتی که از یکسو ردای دامادی زعیم حوزه علمیه قم را به دوش می کشد و مقلدوی هم هست و از سوی دیگر منصب ریاست قوه قضائیه را، در تعارف تازه ای ادعاکرده است که قوه قضائیه هیچ تمایلی به فیلترینگ ندارد! و این درحالی است که این قوه در آخرین اقدام اولتیماتوم گونه خود تنها یک ماه به دولت فرصت داده است، که شبکه های اجتماعی و ارتباط گیری هم چون وایبرو تانگو و واتس آپ را مسدود سازد.
از قدیم گفته اند پیش لوطی و معلق بازی؟! بله صادق خان درچنین وضع دشواری قرارگرفته است! راستی حکمت این موضع شترگاوپلنگی چیست؟ و تاچه حد شیخ صادق در گفتارش صادق است؟. بنظرمی رسد این موضعگیری محصول تداخل و کشاکش سه جریان باشد:
از یکسو او درسمت رسمی خود وظیفه ذاتی و محوله قدرت را که کنترل جامعه است و این وظیفه در نظام اسلامی به ارتجاعی ترین و ذمخت ترین شکل خود اعمال می شود، را باید به پیش برد. این فلسفه وجودی وی در قامت رئیس قوه قضائیه و یک دولتمرد است. اما او در مقام دامادی باصطلاح زعیم قم -وحیدخراسانی- و درعین حال مقلدوی بودن ناگزیزاست که لااقل خود را بی اعتنا به فتاوی او نشان ندهد و سعی کند که این دو رویکرد را به نحوی راست و ریس کند. چنان که میدانیم این مرجع بسیار زعیم با وجودمواضع بسیارارتجاعی خود که بیشتراز احکام فقه سنتی و غیرحکومتی (و نه از اسلام باصطلاح امروزی تر) منشأ می گیرد، اخیرا در پاسخ به سؤالی پیرامون حرمت و حلال بودن استفاده ازشبکه های اجتماعی باقید اجتناب از مفاسد، استفده از آن را مجاز و فاقد اشکال شرعی اعلام کرده است. اما وجه دیگر و سوم این کشاکش به رویکرددولت مربوط است که درصدداست در این فاصله راهی برای تعدیل اولتیماتوم قوه قضائیه که بدون حمایت مقام بالادستی خود نمی توانسته است صادرشود، بجوید. بدیهی است که در دولت اعتدال همه راهها به رم ختم می شود که در آن نه سیخ بسود و نه کباب: نظارت و کنترل هوشمندانه وتقویت خودسانسوری و نظارت والدین و غیره. بجای بستن و مسدودسازی و دیوارکشی های محسوس و مرئی بهتر است که دیوارهای نامرئی بسازیم. براساس این رویکرد البته بدون دسترسی به اینترنت سریع و شبکه های ارتباطی مدرن، صحبت از تعامل و تؤسعه و سرمایه گذاری و تحقق برنامه های 5 ساله و بیست ساله و ... حرف چرتی است. به همین دلیل باید در پی تقویت و بکارگیری ابزارهای کنترل هوشمند درعین استفاده از این تکنولوژی ها بود. از سوی دیگر کارگزاران دولت می دانند در جهان فشرده و کوچک شده که به برکت انقلاب ارتباطی دهکده اش می خوانند، مسدودسازی این شبکه ها اساسا شدنی هم نیست و بسان حمله دن کیشوت به آسیاب های بادی می ماند. چنانچه وزیرارتباطات در واکنشی به اولتیماتوم قوه قضائیه به افشاگری جالبی دراین مورد دست زده و گفته است روزی که وی‌چت فیلتر شد برای اولین بار در ۴۸ ساعت حدود دو میلیون ‌نفر فیلترشکن در موبایل‌های‌شان نصب کردند که این پسندیده نبود! بنابراین به جائی نرسیم که هرایرانی دارای یک فیلترشکن باشد و به هرکجای عالم که خواست سرک بکشد! و همان تجربه ماهواره ها در ابعادبزرگتری اتفاق بیفتد. درآن صورت دیگر کنترل اساسا بی معنا شده و به ضدخود تبیدل می شود و دیگر همان کنترل موجود و یا ممکن و نیم بند هم ازدست می رود. می توان تصورکرد جامعه ای که توسط قدرت حاکم کنترل نشود تا چه حد برای نظام خطرناک و غیرقابل پیش بینی می گردد. ناگفته نماند که همه این کنترل ها برای مردم و شهروندان عادی است و گرنه دولتمداران و همه نهادها و ابواب جمعی آن ها که دستی در قدرت دارند و یا آقازاده و صاحبان رانت های ویژه، هیچگاه از اینترنت پرسرعت وبدون فلیترینگ محروم نبوده و نخواهند بود. آنها سوای رزروبهشت آخرت، نقد بهشت دنیا را نیزدربست اجاره کرده اند! بهرحال بنظرمی رسد که نهایتا در متن این کشاکش ها نقطه تعادل، همان باصطلاح کنترل هوشمندانه یعنی بالاکشیدن دیوارهای نامرئی باشد. فرهنگ سازی و ایجادشبکه های سالم داخلی و رقابت آن ها با شبکه های جهانی که وزیر ارتباطات از آن سخن گفته است، نیز به همان اندازه جدی است که رقابت ایران در سایرعرصه های علمی و صنعتی جدی است و هدف از آن بیشترسنگین کردن کفه موازنه است. با این وجود این سؤال هم چنان باقی است که آیا سران نظام از ترس وقوع سونامی های مهیبی چون جوک های اخیر که نثاربنیان گذارنظام شد، خواب راحتی خواهند داشت؟!
*- مخالفت ضمنی وزیرارتباطات با بستن شبکه های اجتماعی:

همنشین بهار: گفت و شنود با دکتر کریم قصیم ۲

شعری از عبدالفتاح سلطانی وکیل برجسته دادگستری که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت ۱۸ ساله ی خود را میگذراند با موزیک و اجرای علی گوشه

شعری از عبدالفتاح سلطانی وکیل برجسته دادگستری که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت ۱۸ ساله ی خود را میگذراند با موزیک و اجرای علی گوشه



عبدالفتاح سلطانی وکیل برجسته دادگستری که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت ۱۸ ساله ی خود را میگذراند در شعری سروده است:
بده دستت به من، فرزند ایران!
به پا خیزیم با یاد دلیران
سرود عشق و آزادی بخوانیم
ز میهن دیو و دد بیرون برانیم

شعر از عبدالفتاح سلطانی ــ  موزیک و اجرا از دکتر علی گوشه  (ویدئو)


بهار


بهار آمد، بهاری بس خجسته                      تن و جان همه از ظلم خسته
دل ایرانیان سرشار از امید                          تن تزویریان لرزیده چون بید
تبر در دست ابراهیم ملت                           زند بر فرق بت، بت‌های دولت
شب دیجور با سرسختی خویش                 ندارد تاب ماندن یک دمی بیش
درفش نور را افراشت ملت                         نمی‌ماند به زیر بار ذلت
هزاران لاله‌ی غلتیده در خون                       هزاران لیلی شیدا و مجنون
ز زیر خاک و از کنج قفس‌ها                         برآرد بانگ حق، بانگ جرس‌ها
که: ای ایرانیان! عید است و شادیم              به امید سپیده پر گشادیم
پدر، مادر، برادر، خواهر ما                           هزاران طفل غمگین، همسر ما
سر شب تا سحر چشم‌انتظارند                   سرشک از دیده، آه از دل برآرند
که شاید خلق ایران در شب تار                    بسازد لشکری از نور و از نار
بتازد بر سیاهی همچو تندر                         بسازد کار شب، یک بار دیگر
بده دستت به من، فرزند ایران!                      به پا خیزیم با یاد دلیران
سرود عشق و آزادی بخوانیم                        ز میهن دیو و دد بیرون برانیم
به یاد هم شهیدان هم اسیران                     خجسته باد هر نوروز ایران
عبدالفتاح سلطانی
۱/۱/۱۳۹۱

زنده باد پایداری زنان و مردان کوبانی و همراهانشان در برابر توحش و ارتجاع مذهبی


بهروز سورن: حماسه سازان کوبانی


هفته ها از آغاز مقاومت در کوبانی میگذرد. حماسه سازان در کوبانی در برابر یکی از خشن ترین و وحشی ترین گروههای ارتجاعی تا بدندان مسلح ایستاده اند که بگفته خبرگزاری ها از مدرنترین و پیچیده ترین ابزار موجود تسلیحاتی برخوردار هستند. ابزار سرکوب پیشرفته برای مقابله تسلیحاتی و پیشبرد جنگی تمام عیار را در اختیار دارند و برای ایجاد رعب و وحشت و اجرای احکام ( شریفه! اسلامی شان ) از اشکال بغایت قرون وسطائی همانند سر بریدن و مثله کردن اسرا و کودکان و زنان و سالخوردگان استفاده می کنند. مقاومت درخشان مردان و زنان کوبانی در برابر وحوش مهاجم از
 اهمیت بسیاری برخوردار می باشد.  چنانچه آزادسازی کامل کوبانی واقعیت یابد میتوان شکست داعش را در این منطقه آغازی برای شکست های آتی آن دید. این نکته بر این سپاه آدمکش نیز روشن است. بالارفتن شور مقاومت و امید به پیروزی در سابه همبستکی جامعه کردهای منطقه از نکاتی است که پیامد مقاومتی طولانی بوده است و قطعا تجربیاتی گرانبها و دستاوردهائی ارزشمند را برای کردهای منطقه باقی خواهد گذاشت. کردهای منطقه نیز بر اهمیت و ویژه کی های این مقاومت آگاهند و تلاش می کنند باشکال مختلف در این منطقه حضور یابند و بنیه مقاومت را که بزودی به جنگهای خیابانی
 خواهد کشید تقویت کنند. بر طبق اخبار و گزارشات موجود هم اکنون بخش های حاشیه ای کوبادی در تصرف داعش است و حتی در بالای ساختمانهای بلند تر این شعر پرچم های سیاه خود را برافراشته اند تا رعب و وحشت مضاعفی را برای افکار عمومی و دلیران مقاومت ایجاد کنند. اما چنانچه داعش و در پی نیات شوم خود کوبانی را تصرف کند غیر از اینکه از روی اجساد حماسه سازان دلیر رد خواهد شد. بعنوان یک پیروزی بزرگ و روحیه ساز و قطعا در معیت امدادهای غیبی! از آن یاد خواهد کرد و از برکات اعلام جهاد انرا خواهد دانست و به بارگاه رهبرشان قربانی ها خواهند فرستاد از جوانان پر
 شور رزمنده کوبانی تا خبرنگاران و روزنامه نگاران بین المللی. حمله انتحاری زن رزمنده کرد در میان داعشی ها که در کزارشات به کشته شدن ده تن ار انان ختم شده است نشانی از اینگونه مقاومت است که نوید پیروزی میدهد. کردهای دلیر وچریک های باقیمانده در کوبانی بخوبی میدانند که چنانچه کوبانی بدست داعشی ها بیافتد فاجعه ای انسانی رخ خواهد داد. بویژه آنکه بخشی از ساکنین کوبانی پای رفتن و توانائی های ضرور آنرا نداشته اند. به هر حال درگیری میان محاصره کنندگان و صفوف مقاومت و پایداری به روزهای آخرین خود نزدیک میشود و نیروهای آزادیخواه و انسانگرا لحظه
 به لحظه به سرنوشت این تراژدی انسانی حساس تر می شوند و امید که با تمامی امکانات موجود بتوان به یاری جبهه خلق در برابر ارتجاع شتافت.

زنده باد پایداری زنان و مردان کوبانی و همراهانشان در برابر توحش و ارتجاع مذهبی


بهروز سورن: حماسه سازان کوبانی


هفته ها از آغاز مقاومت در کوبانی میگذرد. حماسه سازان در کوبانی در برابر یکی از خشن ترین و وحشی ترین گروههای ارتجاعی تا بدندان مسلح ایستاده اند که بگفته خبرگزاری ها از مدرنترین و پیچیده ترین ابزار موجود تسلیحاتی برخوردار هستند. ابزار سرکوب پیشرفته برای مقابله تسلیحاتی و پیشبرد جنگی تمام عیار را در اختیار دارند و برای ایجاد رعب و وحشت و اجرای احکام ( شریفه! اسلامی شان ) از اشکال بغایت قرون وسطائی همانند سر بریدن و مثله کردن اسرا و کودکان و زنان و سالخوردگان استفاده می کنند. مقاومت درخشان مردان و زنان کوبانی در برابر وحوش مهاجم از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد.  چنانچه آزادسازی کامل کوبانی واقعیت یابد میتوان شکست داعش را در این منطقه آغازی برای شکست های آتی آن دید. این نکته بر این سپاه آدمکش نیز روشن است. بالارفتن شور مقاومت و امید به پیروزی در سابه همبستکی جامعه کردهای منطقه از نکاتی است که پیامد مقاومتی طولانی بوده است و قطعا تجربیاتی گرانبها و دستاوردهائی ارزشمند را برای کردهای منطقه باقی خواهد گذاشت. کردهای منطقه نیز بر اهمیت و ویژه کی های این مقاومت آگاهند و تلاش می کنند باشکال مختلف در این منطقه حضور یابند و بنیه مقاومت را که بزودی به جنگهای خیابانی خواهد کشید تقویت کنند. بر طبق اخبار و گزارشات موجود هم اکنون بخش های حاشیه ای کوبانی در تصرف داعش است و حتی در بالای ساختمانهای بلند تر این شهر پرچم های سیاه خود را برافراشته اند تا رعب و وحشت مضاعفی را برای افکار عمومی و دلیران مقاومت ایجاد کنند. اما چنانچه داعش و در پی نیات شوم خود کوبانی را تصرف کند غیر از اینکه از روی اجساد حماسه سازان دلیر رد خواهد شد. بعنوان یک پیروزی بزرگ و روحیه ساز و قطعا در معیت امدادهای غیبی! از آن یاد خواهد کرد و از برکات اعلام جهاد انرا خواهد دانست و به بارگاه رهبرشان قربانی ها خواهند فرستاد از جوانان پر شور رزمنده کوبانی تا خبرنگاران و روزنامه نگاران بین المللی.
حمله انتحاری زن رزمنده کرد در میان داعشی ها که بر طبق گزارشات به کشته شدن ده تن ار انان ختم شده است نشانی از اینگونه مقاومت است که نوید پیروزی میدهد. کردهای دلیر وچریک های باقیمانده در کوبانی بخوبی میدانند که چنانچه کوبانی بدست داعشی ها بیافتد فاجعه ای انسانی رخ خواهد داد. بویژه آنکه بخشی از ساکنین کوبانی پای رفتن و توانائی های ضرور آنرا نداشته اند. به هر حال درگیری میان محاصره کنندگان و صفوف مقاومت و پایداری به روزهای آخرین خود نزدیک میشود و نیروهای آزادیخواه و انسانگرا لحظه به لحظه به سرنوشت این تراژدی انسانی حساس تر می شوند و امید که با تمامی امکانات موجود بتوان به یاری جبهه خلق در برابر ارتجاع شتافت.
زنده باد پایداری زنان و مردان کوبانی و همراهانشان در برابر توحش و ارتجاع مذهبی
6.10.2014