نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

خرید و فروش زندگى (گزارش تصویری)، تهرونی

20 08 2009

خبرنگار: حامد فرج الله

image001
.

image002
.
image003
.
image004
.
image005
.
image006
.
image007

افراد تحت تعقیب انتر پل+احمد وحیدی

محسن ربانی


نام احمد وحیدی، وزیر پیشنهادی احمدی‌نژاد، برای تصدی وزارت دفاع


در دولت دهم در لیست افراد تحت تعقیب پلیس اینترپل قرار دارد

احمد وحیدی
در وب سایت رسمی پلیس اینترپل در کنار نام‌هایی چون محسن رضایی، علی فلاحیان که به خاطر پرونده انفجار آمیا در آرژانتین تحت
تعقیب هستند نام احمد وحیدی نیز به عنوان فرمانده سابق نیروی قدس سپاه دیده می‌شود.


احمد رضا اصغری

علی فلاحیان

عماد مغانیه
MARRAKESH – Delegates at the 76th INTERPOL General Assembly have upheld the unanimous decision made by the organization’s Execuitive Committee to publish six out of nine red notices requested in connection with the 1994 bombing of the AMIA building in Buenos Aires.
The General Assembly INTERPOL’s supreme governing body, voted in favour of publishing the notices requested by the Argentinean National Central Bureau (NCB) for the following six individuals Imad Fayez Moughnieh, Ali Fallahijan,Mohsen Rabbani,Ahmad Reza Asghari, Ahmad Vahidi and Mohsen Rezai.

«مادرم هیچ‌وقت مرگ کیانوش را باور نمی‌کند»

کيانوش آسا، ۲۵ ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی شيمی دانشگاه علم و صنعت، در اعتراض‌های پس از انتخابات رياست جمهوری به ضرب گلوله به قتل رسيد.

۱۳۸۸/۰۵/۲۸
کیانوش آسا روز ۲۵ خرداد ماه در اعتراضات گسترده معترضین به نتایج انتخابات ریاست جمهوری که در میدان آزادی برگزار شد از ناحیه پهلو هدف گلوله قرار گرفت . کیانوش آسا از ابتدا تا روز ۲۵ خرداد ماه ، یعنی در ۲۵ سال و دو ماه و ۲۵ روزی که از عمرش می گذشت عمری پر بار داشت. وی روزهای پایانی دوره کارشناسی ارشد خود را در رشته مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت سپری می‌کرد، تنبورنوازی خودآموخته و نیز فعال محیط زیست بود.

میهمان ویژه رادیو فردا ،کامران آسا است . کامران آسا از مرگ برادرش و آنچه که بر او و خانواده اش پس از مرگ کیانوش رفته است می گوید.

آقای کامران آسا تعریف کنید که چگونه برادرتان با این موج سبز همراه شد و چه اتفاقی برایشان افتاد؟

کامران آسا: یک روز بعد از انتخابات ، یعنی شنبه غروب او دوباره به تهران برگشت. روز یکشنبه تجمعی در خیابان ولی عصر تهران برگزار شد که طبق گفته‌ی دانشجویان، او نیز در تجمع حضور داشت. روز دوشنبه که تجمع میلیونی میدان آزادی برگزار شد او نیز همراه با تعدادی از هم‌کلاسی‌هایش دراین تجمع شرکت کرد. همان زمان بود که مادرم با من تماس گرفت و گفت که تلفن کیانوش جواب نمی دهد. من هم چندین بار با او تماس گرفتم. با خواهرم و با دوستانی که در تهران حضور داشتند تماس گرفتم اما موفق نشدیم از کیانوش خبری دریافت کنیم . یکی دو روز از طریق تلفن موضوع را پیگیری کردیم. برداشت‌مان این بود که حتما گوشی را خاموش کرده یا دلیل دیگری داشته است . این غیبت از سوی او قبلا هم پیش آمده بود و ما انتظار اتفاق خاصی را نداشتیم.


کیانوش آسا در حال نواختن تنبور

آیا مادرتان وحشت داشت که کیانوش در تظاهرات شرکت کند؟


مادرم از روی غریزه مادری و رابطه عاطفی، چیزهایی را تشخیص داده بود . لحظه‌ای که کیانوش می‌خواست از خانه به مقصد تهران بیرون برود مادرم اصرار می کرد که در تظاهرات شرکت نکند. منظورم مادرم این بود که مبادا برای درس کیانوش مشکلی ایجاد شود. هیچ کس انتظار مرگ کیانوش را نداشت.

کیانوش به مادرم گفته بود که نگران نباشد. او به مادرم گفته بود که دو هفته دیگر برمی‌گردد . او در امتحان استخدام پتروشیمی اهواز و کرمانشاه و همچنین برای تدریس در دانشگاه کرمانشاه قبول شده بود. به مادرم گفته بود دو هفته دیگر برمی گردد و یکی از این پیشنهادات را قبول می‌کند. دو روز بعد یعنی روز چهارشنبه، دو روز بعد از تجمع آزادی به قطعیت رسیدیم که کیانوش از دستگیر شدگان است. من و خواهرم به تهران رفتیم شب که رسیدیم بدترین حالتی را که من پیش بینی کرده بودم این بودکه کیانوش یکی از زخمی شدگان باشد. به بیمارستان رسول اکرم رفتیم و لیست زخمی شدگان را نگاه کردیم اما او جزء لیست زخمی ها نبود.

چرا بیمارستان رسول اکرم ؟

به ما گفته بودند که چون این بیمارستان به آزادی نزدیک است زخمی‌ها را به آنجا منتقل کرده‌اند. از در که وارد شدیم از ورود ما به بیمارستان ممانعت کردند اما به هر شکلی بود اطلاعاتی بدست آوردیم دال بر این که کیانوش جزء زخمی‌شدگان نیست. روز بعد بود که گشتن در دادگاه‌ها و زندان اوین را آغاز کردیم.

جوابی به شما می دادند؟

از زندان اوین، پلیس امنیت، حفاظت اطلاعات ناجا، آگاهی شاپور و هر جایی که به ذهنمان می‌رسید سر زدیم ولی چون از سوی زندان اوین روزی یا دو روزی یکبار اسامی زندانیان جدید اعلام می‌شد، من خودم حداقل روزی یکبار به زندان اوین سر می‌زدم. حدود یک هفته گذشت ولی به هیچ نتیجه ای نرسیدیم. سه شنبه هفته بعد با این احتمال که شاید کیانوش جز زخمی ها باشد با خواهرم پرستو صحبت کردم و اصرار کردم که یکبار دیگر مجدداً به بیمارستان‌ها سر بزنیم. همه بیمارستان‌ها را چک کردیم اما باز هم ازکیانوش خبری نبود. یکی از دوستان‌مان پیشنهاد داد که به پزشکی قانونی سری بزنیم. ما پرسیدم برای چه پزشکی قانونی؟ آنجا که مرتبط با اجساد است. بدترین تصور ما این بود که کیانوش بایستی جز بازداشت شدگان یا زخمی ها باشد.

روز چهارشنبه هفته بعد. صبح من وخواهرم به پزشکی قانونی رفتیم . یکنفر گفت که اسم کیانوش جزء لیست کشته‌شدگان نیست اما تعدادی مجهول‌الهویه هم وجود دارد. عکس‌هایی را به ما نشان دادند که کشته یا زخمی با صورتهای خون آلود بودند به تصویری رسیدیم که ناگهان پرستو فریاد زد این تصویر کیانوش است. من باور نکردم. کیانوش شاداب و چهر ه ای دانشمندگونه داشت. اما آن تصویر ، عکس جوانی با دهانی پرخون بود. برای من غیر قابل باور بود . تصور می کردم این عکس فقط شبیه به کیانوش است . خواهرم گفت چرا خودت را فریب می دهی؟ دقت که کردم دیدم کیانوش است. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمی‌کنم. هنوز هم مرگ او را باور نکرده ام.

در نهایت توانستید اطلاعاتی درباره نحوه مرگ وتاریخ تحویل جسد برادرتان به سردخانه ، کسب کنید؟

کیانوش روز ۲۵ خرداد ماه حوالی میدان آزادی با اصابت تیر به پهلویش زخمی شد . بر اساس گفته ی شاهدان او فقط یک گلوله خورده بود اما به راحتی دست و پا وگردنش را تکان می داد و حتی سرش را برمی گرداند. کیانوش را از محل دور می کنند وبا آمبولانس به بیمارستان منتقل می کنند . ما روز سوم تیر ماه جسدش را شناسائی کردیم .و جسد او چهار روز بعد از زخمی شدنش به پزشکی قانونی منتقل شده بود . یعنی روز ۲۹ خرداد ماه . اما وقتی جسد او را در پزشکی قانونی شناسائی کردیم علاوه بر جای گلوله در کمرش، یک گلوله هم وارد گردنش شده بود. که به احتمال ۹۰ درصد علت مرگش هم همین گلوله اصابت شده در گردنش بود نه گلوله کمرش.

متوجه شدید که گلوله موجود در گردنش کی و کجا به او اصابت کرده است؟


ما هم همین سوال را داریم. به پزشکی قانونی گفتیم که اطلاع داریم که روز حادثه او فقط یک گلوله خورده است اما آنها هیچ توضیحی در این مورد به ما ندادند.

آیا با مقامات دولتی هم تماس گرفتید؟

مراجعی که وجود دارد وکیل، پزشکی قانونی و قوه قضاییه است. پزشکی قانونی که فعلا به هیچ وجه جوابگوی ما نبوده است. می‌خواهیم به تهران برگردیم و موضوع را پی‌گیری کنیم. مهمترین مسئله‌ای که برای ما وجود دارد آن چهار روز مجهول در زندگی کیانوش است.

مراسم چهلم کیانوش چگونه برگزار شد؟


ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه تا ۷ شب مراسم او در تالار با آرامش برگزار شد و مراسمی بسیار باشکوه بود.بعد از آن همگی بعد از تالار بر سر مزار رفتیم. در آنجا مراسم تنبور نوازی برگزار شد. برادر بزرگمان چند لحظه ای صحبت کرد او بعد از صحبت‌هایش می‌خواست از حضار تشکر کند که با سکوت و آرامش خودشان جلسه را به پیش برده بودند که متاسفانه اتفاقی افتاد که نباید پیش می آمد.

آن اتفاق چه بود؟

دست برادر بزرگم را گرفتند و اصرار داشتند که به زور او را سوار ماشین کنند . این حالت باعث تحریک عده دیگری هم شد.

یعنی می خواستند برادرتان را هم بازداشت کنند؟

ظاهر امر این را نشان می‌داد. در این میان مادرم و دو خواهرم جلوی ماشین را گرفتند و برادرم را به زور از ماشین بیرون آوردند . آنها هم توی صورت مادر و خواهرانم اسپری فلفل پاشیدند. تعدادی را دستیگر و تعدادی را هم مورد اذیت و آزار قرار دادند، چیزهایی که نباید اتفاق می‌افتاد.

عاقبت دستگیر شدگان چه شد؟

برادرم را از صحنه دور کردیم اما ۱۲ تن دیگر دستگیر شدند که بعد از ۴۸ ساعت با طی مراحل قانونی آزاد شدند.

این افراد قرار است دادگاهی شوند؟


از یکی از آنان که آزاد شده بود پرسیدم . گفت بله . کارتی گرو گذاشتیم و قرار است جلسه دادگاه برایمان تشکیل شود.

به چه جرمی؟

والله ما هم نمی‌دانیم. جوابی برای این سوال ندارم.

شما تصمیم دارید چگونه پرونده قتل کیانوش را پیگیری کنید؟

امید بزرگمان به وکلای واقعی است. جاهایی حرف‌هایی دال بر دلجویی از خانواده کشته‌شدگان زده می‌شود. من همین جا به عنوان برادر کیانوش، از سوی خودم و خانواده‌ام اعلام می‌کنم که هیچ نوع دلجویی از سوی دولت را نمی‌خواهیم و هیچ احتیاجی به این مدل دلجویی‌ها نداریم . ما از راه قانونی وکیل گرفته‌ایم و از طریق قوه قضاییه پیگیر موضوع هستیم تا جایی که علت حادثه را بفهمیم. بدانیم که علت حادثه چه بوده است. به ما بگویند بعد از مشخص شدن موضوع، آیا عاملین این اتفاق محاکمه خواهند شد؟ متاسفانه ما به کرات می‌شنویم که به جای اینکه عاملین این قبیل اتفاقات لایق محاکمه بدانند، می‌گویند که آقای موسوی و خاتمی و کروبی بایستی محاکمه بشوند! این هم یکی از مدل‌های جدید طنز در کشور ماست.

شما چه کسانی را مسئول مرگ برادرتان می‌دانید؟

ترجیح می‌دهم به این سوال شما جواب ندهم.

در این مدت با دوستان کیانوش در تماس بوده‌اید؟

بله. بعد از مرگش هم بله.

آنها چه می‌گویند؟

آنها هم کمتر از ما خراب ماجرا نیستند. هر کدام که می‌آیند می‌گویند کیانوش فقط متعلق به شما نبود. بلکه برادر و دوست ما بود. کسی بود که بر زندگی ما هم تاثیرات عمیق داشت.

در میان این ماجراها چه چیزی بیشتر از همه رویتان تاثیر گذاشت؟

مرگ کیانوش برای خانواده ما فاجعه بزرگی بود. مادرم هیچوقت مرگ او را باور نمی کند. می‌گوید کیانوش روزی که رفت قول داد که تا دو هفته بعدش برخواهد گشت. من امیدم به برگشت کیانوش است. خیلی دوست دارم برگردد و سر کار برود. چندین سال است که او به‌خاطر ادامه تحصیلاتش دور از خانه بوده ، مادرم می‌گوید منتظر کیانوشم . او باور نمی کند که کیانوش زیر خروارها خاک خوابیده است .
پیکر دهها نفر از شهروندان تهرانی در تاریخ های 21 و 24 تیرماه بدون اسم و مشخصات فردی در قطعه 302 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است

نوروز:یکی از پرسنل زحمت کش بهشت زهرای تهران به خبرنگار نوروز گفت:"در روزهای 21 و 24 تیرماه جنازه هایی بدون نام و مشخصات و تحت تدابیر شدید امنیتی، به این قبرستان آورده شده و با صدور اجباری جواز دفن برای آنها در قطعه 302 به خاک سپرده شده است.
با پیگیرهای خبرنگار نوروز از بهشت زهرای تهران، روز بیست و یکم تیرماه از بین جوازهای دفن صادر شده در آن قبرستان، 28 جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه 302 به خاک سپرده شده اند. 24 تیرماه نیز 16 جواز دفن با شرایط فوق صادر شده است.
گفتنی است سایت نوروز در تاریخ 24 تیرماه نیز به نقل از خانواده یکی از شهدای حوادث اخیر، از وجود دهها جنازه در سردخانه ای در جموب غربی تهران خبر داده بود، که با تحویل جنازه های منجمد به خانواده ها در روزهای بعدی این خبر تا حدودی مورد تائید قرار گرفت.
لازم به ذکر است، اجساد در سردخانه های پزشکی منجمد نمی شود اما به دلیل اینکه این جنازه های در سردخانه های صنعتی نگهداری شده بودند، اجساد منجمد شده و به فرم خود را از دست داده بودند.
به نظر می رسد پس از دیده شدن جنازه های شهدا در سردخانه های صنعتی و وحشت از انتشار اخبار آن توسط خانواده ها، جنازه ها بدون شناسائی به بهشت زهرا برده شده و به خاک سپرده شده اند.
پی گیری خبرنگار سایت نوروز از مسئولین بهشت زهرا در روزهای اخیر بی نتیجه بوده است و هیچکدام از آنها حاضر به پاسخگویی در مورد این اجساد نبوده اند. با اینحال با همکاری برخی از پرسنل آ سازمان با خبرنگار نوروز، شماره جواز دفن شهدایی که بدون نام در قطعه 302 به خاک سپرده شده اند در اختیار سایت نوروز قرار گرفته است که در صورت لزوم منتشر خواهد شد.

در همين رابطه :

پیکر پاک صدها شهید اعتراضات مردمی یک ماه اخیر در سردخانه ای در جنوب غربی تهران نگهداری می شود.

در حالی که بسیاری از خانواده های زندانیان در بند همچنان نگران عزیزانشان از این نهاد به آن سازمان و از این زندان به آن دادگاه سرگردان و حیران بازی داده می شوند و هیچ مقام مسئول و غیر مسئولی در کشور حاضر به پاسخگویی به این خانواده های نگران نیست، برخی از خانواده ها را به محل نامعلومی دعوت می کنند و بعد از توجیه و تهدید آنها به آسیب دیدن دیگر اعضای خانواده و همچنین گرفتن تعهد مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد مرگ فرزندانشان و امضاء اوراقی با اینمضمون که تائید می کنند عزیزانشان بر اثر تصادف و یا دیگر حوادث طبیعی جان سپرده اند جنازه های آنها را تحویل خانواده های داغدار می دهند.

به گزارش خبرنگار نوروز به نقل از یکی از این خانواده ها که نخواست نامش فاش شود، وی را به سردخانه ای در جنوب غربی تهران که مخصوص نگهداری میوه و محصولات لبنی بوده است برده اند و آلبومی در اختیارش گذاشته اند که تصویر صدها کشته در آن بوده است تا جنازه فرزندش را از بین آنها پیدا کند. به گفته وی دیدن تصاویر کشته سدها نزدیک به نیم ساعت به طول انجامیده است.
وی افزود در زمان خروج از این سردخانه پیکر صدها شهید را دیده است که در آنجا روی هم گذاشته شده بودند. این مادر داغدار می گوید با آنکه جنازه فرزندم را پیدا نکردم اما با دیدن آنهمه جنازه که رو هم دپو شده بود از هوش رفته ام و وقتی به هوش آمدم که در بیرون سرخانه و در ماشین بوده ام.

همه اینها در حالیست که تمامی مقامات نظامی کشور در هفته های اخیر استفاده از سلاح گرم را در درگیری های تهران رد کرده اند و مشخص نیست این همه شهید و کشته که هر روز تنها نام برخی از آنها منتشر می شود به چه صورت کشته و شهید شده اند.

تاريخ خبر: سه شنبه ٢٧ مرداد ٢٦ ،١٣٨٨ شعبان ١٨ ،١٤٣٠ آگوست ٢٠٠٩ ، شماره ٢٤٥٤٥
عوامل شكست نھضت ملي ايران
دكتر غلامحسين صديقي
اشاره: كودتاي ٢٨ امرداد كه با ھمدستي انگليس، آمريكا و ايادي داخلي شان به بار نشست و توانست دولتي
ملي را سرنگون كند و قدرت و ثروت را براي بيست وپنج سال ديگر به جيب بيگانگان روانه سازد، از
زواياي گوناگون شايان بررسي و درنگ است.آنچه در پي مي آيد، بخشھايي از سخنان شادروان دكتر
صديقي، وزير كشور دولت مرحوم مصدق درباره علل شكست نيروھاي ملي است كه به كودتاي ٢٨
امرداد ١٣٣٢ انجاميد. در ھمين مطلب خلاصه، وي فھرست وار مطالبي را برمي شمارد كه حاكي از طرز
نگرش يك جامعه شناس به عوامل مختلف دروني و بيروني، موقعيت جغرافيايي، ساختار جامعه ايران،
نارسايي ھاي قانون اساسي، موضع سياستھاي بين المللي و بسياري زمينه ھاي ديگر در پديد آمدن موقعيتي
يادنامه دكتر » است كه منجر به توقف نھضت ملي صنعت نفت گرديد.اين مطلب با اندكي تلخيص از كتاب
برگرفته شده است. « صديقي
***
به نظر من خميرمايه حركت ٢٨ امرداد در سي ام تير آماده شده بود، زيرا ھمه مردم و كليه طبقات طرفدار
دكتر مصدق بودند و از جان و دل او را مي ستودند؛ ولي مرحوم خليل ملكي و عده اي ديگر اصرار كردند
كه عناصر وابسته به حزب توده در يك تظاھر جداگانه شركت كنند و مليون در يك زمان ديگر؛ در نتيجه
در آن روز يك نيمروز چپ ھا با نظم خاص و قدرت تشكيلاتي فراوان و يك نيمروز عناصر ملي با ضعف
تشكيلاتي دست به تظاھر زدند و اين تقسيم قوا نشانه اي به وجود آورد كه دولتھاي غربي اولاً در ارزيابي
قدرت واقعي دولت آقاي دكتر مصدق به تضعيف پايگاه دولت معتقد شوند و نبودن تشكيلات را دليل تفوق
نيروھاي چپ به حساب بياورند، زيرا تظاھرات توده اي ھا در آن روز ظاھراً چند برابر طرفداران نھضت
ملي ايران شده بود.
به اين ترتيب دولت انگلستان كه ھدف اول مبارزات ملي مصدق بود، توانست نظر موافق دولت آمريكا را
براي آغاز يك حركت ضدملي در ايران آماده سازد.
بايد بدانيم كه اين اقدامات با زمينه سازي كه در داخل براي تضعيف دولت فراھم ساخته بودند، ھمراه بود و
از شرايط داخلي نيز به خوبي بھره برداري مي كردند. در آن ايام مخالفان موفق شدند سرتيپ افشار طوس
رئيس شھرباني را به وضع ناھنجاري پس از شكنجه به قتل برسانند. من به مناسبت تصدي وزارت
كشور از يك سو و نيابت نخست وزير از سوي ديگر، ھم رابط دولت و مجلس و ھم ناظر بر اين پرونده
بودم. گويا پنج شنبه ھيجدھم تير ١٣٣٢ بود كه براي معرفي آقاي مبشر به عنوان كفيل وزارت دارايي به
مجلس رفتم (آقاي كاظمي به عنوان سفير ايران در پاريس انتخاب شده بودند) جلسه پرالتھابي بود. آقاي
زھري دولت دكتر مصدق را به عنوان شكنجه متھمان قتل افشار طوس استيضاح كرده بود و جلسه مجلس
به شدت متشنج شد. بعدازظھر آن روز بود كه براي گزارش كار مجلس به اتفاق آقاي لطفي خدمت آقاي
دكتر مصدق رفتيم و ھنگامي كه اصرار مجلسيان را در لزوم حضور شخص ايشان براي پاسخگويي
استيضاح در مجلس شوراي ملي به اطلاع رسانيديم، ايشان نظر خود را در اين باره كه ديگر با اين مجلس
تا شنبه تحمل » : نمي توان كار كرد بيان داشت، و به من كه جوياي توضيح بيشتري در اين باره بودم، گفتند
روز شنبه وكلاي فراكسيون نھضت ملي استعفا كردند و موضوع رفراندوم به تصويب دولت «. فرماييد
رسيد. چنانچه مي دانيد، مردم در حمايت دولت رأي به انحلال مجلس دادند. توجه به اين نكته نيز بي فايده
نيست كه به نظر من پيام آيزنھاور كه با آن شدت دولت آقاي دكتر مصدق را مورد تھديد قرار داده بود،
متأثر از برداشت آيزنھاور مقامات آمريكايي از نمايشات سي تير بود. روز نھم امرداد آقاي كھبد به
مناسبت پيروزي آقاي دكتر معظمي در انتخاب رياست مجلس شوراي ملي يك ميھماني ناھار به افتخار
ايشان در كرج ترتيب داده بودند كه در آن جلسه و قبل از ناھار من از حضار كه اكثراً رجال ملي و امناي
دولت بودند، چند دقيقه اي وقت خواستم و با تحليل جريانات سياسي گفتم كه وقوع يك كودتا محتمل به نظر
مي رسد.
البته در ھنگام اخذ تصميم راجع به انحلال مجلس، اين مطلب خدمت آقاي مصدق ھم عرض شد كه:
ولي آقاي دكتر ؛« ممكن است در غياب مجلس، شاه به عزل دولت و نصب نخست وزير ديگر اقدام كند »
مصدق اين اقدام را از طرف شاه محتمل ندانستند.
شنيده ام كه اشخاص ديگري ھم وقوع كودتا را اطلاع داده بودند و كساني ھم بودند كه تلفنھايي به منزل
نخست وزير و اغلب در شبھا مي كردند و اصل بر اين بود كه وقتي كساني در اتاق ايشان بودند و تلفن
زنگ مي زد، ھمكاران از اتاق خارج مي شدند تا آقاي دكتر مصدق آزادانه صحبت كنند و البته حزب توده
ھم مدعي بود اين مطلب را به نخست وزير اطلاع داده و روزنامه ھا ھم مطالبي نوشته بودند؛ ولي بعدھا كه
معلوم شد اين حزب حدود ششصد نفر افسر در ارتش داشته است، بايد پرسيد كه اگر آنھا قبلاً توافقي نكرده
بودند، آيا اجراي كودتا امكان پذير بود؟
چگونه نھضت ملي ايران با چنان اتحاد و ھمبستگي كه ميان قشرھاي جامعه ايجاد » پاسخ اين سؤال كه
مفصل است؛ بايد از طرفي علل اصلي و اساسي و از «؟ كرده بود، دچار پراكندگي شد و شكست خورد
سوي ديگر علل عارضي و حتي حوادث نامترقب را مورد بررسي و تحليل قرار داد. بعضي از علل
مزبور، فھرست وار ذكر مي شود:
١ كيفيات و خصوصيات جامعه ايراني و اوضاع و احوال طبقات و گروھھاي شھري، روستايي و ايلياتي
و اختلافات سنتي، برخورد منافع آنھا و ضعف رشد سياسي ناشي از آن اوضاع و احوال.
ايران و سوابق روابط بين المللي آن و دگرگوني ھاي حادث « ژئوپوليتيكي » ٢ موضع جغرافيايي سياسي
در اوضاع و احوال مرامي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشورھاي بزرگ و منافع و رقابت ھا و طمع ھا
و زدوبندھاي گوناگون داخلي و خارجي آنھا. در اين باب نگرش ھا و منافع جغرافيايي و سياسي و
اقتصادي و ملاحظات بين المللي دولت ھاي شوروي و انگلستان و آمريكا درخور توجه مخصوص است.
ھا و شركت ھاي بزرگ و چندمليتي در امور سياسي و اقتصادي داخلي خود و « تراست » ٣ تأثير فعاليت
كشورھاي خارج.
٤ تصوير ظاھراً دور از واقع اختلاف اساسي بين دولت ھاي سرمايه داري دخيل در امور سياسي و
اقتصادي و تكية بر آن تصور.
٥ امور مربوط به حكومت مشروطه ايران و نقايص و ابھام در قوانين اساسي مشروطيت.
٦ عدم صراحت كافي در حقوق سلطنت و موضع قانوني شاه و معارضه و درگيري آن حقوق با تمايلات
و توقعات شخصي و تجاوزات او و درباريان به حقوق ملت.
٧ فقدان احزاب سياسي ملي مؤثر، به لحاظ شركت در انتخابات پارلمان و نظارت در سياست داخلي و
خارجي.
٨ مشكلات انجام انتخابات آزاد، ناشي از خصوصيات اوضاع نامساعد جامعه ايران و تأثير جھل و
گمراھي در اعمال نفوذھاي داخلي و خارجي.
٩ ضعف اصول و ماھيت پارلماني و ناپايداري اكثريت در مجلس شوراي ملي و مجلس سنا، ھمراه با
سستي اخلاقي و سياسي بعضي از نمايندگان.
١٠ قلت عده سياستمداران درستكار و شجاع و مصلح و آگاه به مواقف سياست داخلي و بين المللي.
١١ عقايد و افكار دكتر مصدق و بينش ملي و اجتماعي و سوابق سياسي او و برخورد اين امور با موانع و
محظورات داخلي و خارجي.
١٢ جبھه ملي و كيفيت ايجاد و تشكيل و خصوصيات شخصي و مرامي اعضاي آن.
١٣ تشكيل تقريباً بدون مقدمه و بدون سابقه ذھني دولت دكتر مصدق و نقصان بررسي ھا و پيش بيني ھاي
لازم.
١٤ تركيب سياسي نمايندگان مجلس ھفدھم و تأثيرپذيري برخي از آنھا از جريانات نامطلوب و كارشكني
داخلي و خارجي (شرقي و غربي) و تغيير روش سياسي و تضعيف دولت به وسايل گوناگون.
١٥ تبليغات زيانبار بعضي از گروه ھاي متشكل سياسي كه برخي از آنان با مقامات خارجي پيوستگي
داشتند.
١٦ عمل گروھي مخالفان متعدد (به علل گوناگون) بعضي از سناتورھا، افسران در حال خدمت، افسران
بازنشسته، ملاكان بزرگ صاحب قدرت و نفوذ و كارگردانان خيانت پيشه و رشوه دھي و فسادپراكني
خارجيان ذي نفع.
١٧ اشتباھات مسئولان و دست اندركاران امور؛ مثلاً در انتخاب مشاغل اشخاص و ملاحظه كاري در اتخاذ
بعضي تصميمات، به خصوص در ھفته ھاي آخر در برابر زياده روي ھا و گفته ھا و نوشته ھا و مداخلات
خارج از مصلحت اشخاص و گروه ھا.
١٨ دشواريھاي ناشي از قطع فروش نفت و مسدود كردن ذخاير ايران به ليره انگليسي در بانك انگلستان
و خودداري شوروي از پرداخت مطالبات ايران.
١٩ به وجود آمدن زمزمه ھاي مخالفت حاصل از اقدامات اصلاحي دكتر مصدق ھمراه با تبليغات و
كارشكني ھا و ايجاد تشنجات در طبقات مردم.
ھرچند عمل دكتر مصدق از حيث سياسي مواجه با شكست شد، اما آثار حقوقي و تاريخي آن باقي ماند. از
نظر حقوقي، مخالفان به رغم زد و بندھا نتوانستند اصل ملي شدن صنعت نفت ايران را نفي كنند و از نظر
تاريخي، تاثير كار او در ايران و ديگر كشورھاي استعمارزده محفوظ مانده و مورد توجه است.
اما بدون ترديد اشتباھاتي روي داده و غفلت ھايي ھم شده است؛ در اينجا به چند مورد كه مربوط به
روزھاي پيش از كودتا و بعد از آن حادثه است، اشاره مي كنم: يكي از اين اشتباھات، ھمان ترتيب
تظاھرات سالگرد سي ام تير بود كه موجب پراكندگي نيروھا گرديد و درست در جھت خواست و ھدف
تبليغات دشمن انجام گرفت. گفتند صبح ملّيون تظاھرات برپا كنند و عصر عناصر چپ. انگليس ھا از اين
پراكندگي نيروھا استفاده كردند و در تبليغات خود، عناصر چپ را قدرتمندتر از آنچه بودند، معرفي كردند
تا آمريكايي ھا را از خطر كمونيسم بترسانند و موفق ھم شدند.
اشتباه ديگر، انتخاب زمان مذاكره با ھيأت نمايندگي شوروي، براي رفع اختلافات مرزي و تصفيه دعاوي
ايران در تھران بود؛ يعني در نيمه دوم امردادماه ١٣٣٢ كه دستگاه تبليغات بريتانيا، آمريكايي ھا را از
خطر روزافزون نفوذ كمونيستھا در ايران به ھراس انداخته بود و درست در ھمان موقع، رھبر اقليت
مجلس شوراي ملي، طي تلگرامي به دبيركل سازمان ملل اطلاع داد كه دكتر مصدق قصد دارد يك رژيم
كمونيستي در ايران ايجاد كند!
بعد از شكست كودتاي شب ٢٥ امرداد اشتباھات متعدد مھم ديگري روي داد؛ وقتي ميتينگ عصر روز
٢٥ امرداد در ميدان بھارستان تمام شد، مردم را به حال خودشان رھا كردند. بعد از آن سخنان تند، بايد
مردم عصبي و تحريك شده را راھنمايي مي كردند. از ھمان پايان ميتينگ، افراد حزب توده در شھر
پراكنده شدند و ھرچه خواستند، گفتند و انجام دادند. اين ھمان چيزي بود كه دشمنان ما و مجريان طرح
كودتا مي خواستند. مليون بدون آنكه در پايان ميتينگ دستورالعملي دريافت كنند، متفرق شدند.
درست است كه با شكست كودتا و فرار شاه، مردم ھيجان زده شده بودند و در انتظار تغيير و تحولي از
سوي دولت بودند، ولي نبايد از جانب ميتينگ دھندگان رھا مي شدند. در آن موقع بايد به مردم تفھيم مي شد
كه بيش از ھر زمان ھوشيار باشند. بايد تماس رھبران مليون با مردم قطع نمي شد، مي بايست به طور منظم
به مردم آموزش داده مي شد و تفھيم مي گرديد كه نظم و آرامش را حفظ كنند و در انتظار تصميمات دولت
باشند.
بايد ھمه روزه رھبران به وسايل مختلف با مردم حرف مي زدند و مردم را آماده نگاه مي داشتند. از روز
٢٥ به بعد، يعني تا روز ٢٨ امرداد، در تھران ھيچ اجتماعي به وسيله احزاب و جمعيت ھاي ملي صورت
نگرفت. در عوض، افراد حزب توده، در دسته ھاي كوچك، آزادي عمل يافتند و بھانه به دست خارجيان
دادند و مردم را نگران ساختند.
من بعدازظھر روز ٢٥ امرداد، در خانه نخست وزير بودم و با رئيس شھرباني ارتباط داشتم. او به طور
منظم اخبار را به من اطلاع مي داد و من با نخست وزير مشورت مي كردم. سخنان ناطقين ميدان بھارستان
را ھم اجمالاً شنيدم. حدود ساعت ھفت بعدازظھر، آقايان دكتر شايگان و مھندس رضوي به خانه دكتر
توده اي ھا از ميدان بھارستان در حال » : مصدق آمدند. در ھمين موقع رئيس شھرباني تلفن كرد و گفت
و كسب تكليف كرد. چندساعت بعد از « شعار دادن به حركت درآمده اند و معلوم نيست برنامه آنھا چيست
فرار شاه، نمي شد بگوييم قواي انتظامي تظاھركنندگان را با خشونت پراكنده كنند و حادثه بيافرينند. من به
مردم را رھا كرده ايد و آمده ايد » : اتاق دكتر مصدق رفتم و با تندي به دكتر شايگان و مھندس رضوي گفتم
اينجا؟ بعد از آن سخنراني ھاي تند بايد مردم را ھدايت مي كرديد، حساسيت موقع را بايد براي دھھا ھزارتن
مردمي كه در آنجا جمع شده بودند، تشريح مي كرديد. بايد به فكر مردمي باشيد كه آنھا را به حركت در
«؟ آورده ايد. آنھا را رھا كرده ايد و به اينجا آمده ايد
دكتر مصدق سكوت كرده بود. آنھا ھم ھمين طور... آقايان حركت كردند و رفتند داخل شھر و ميدان سپه كه
مراقب مردم باشند؛ ولي آن وقت دير بود.
از ماھھاي آخر سال ١٣٣١ بر اثر تحولات وقايع خارجي و حوادث داخلي، دولت در انتظار پيشامدھاي
تازه اي بود. ما توطئه ھاي چندي را پشت سر گذاشته بوديم و غافل نبوديم: توطئه ٩ اسفند، قتل افشار
طوس، تحصن سرلشكر زاھدي در مجلس، توطئه بختيار ی ھا در جنوب... به خصوص از ١٢ امرداد كه
روز رفراندم بود، انتظار عكس العمل از سوي دشمن را داشتيم. روزنامه ھا ھم در مقالاتشان، درباره
احتمال كودتا ھشدار مي دادند. ساعت ٩ روز پنج شنبه ٢٢ امرداد ١٣٣٢ ، نتيجه رفراندم طي اعلاميه دولت
به وسيله راديو به اطلاع مردم رسيد. نخست وزير طي نامه اي كه براي شاه فرستاد، درخواست انحلال
دوره ھفدھم مجلس شوراي ملي را كردند.
عصر روز ٢٤ امرداد براي حضور در ھيأت دولت به منزل نخست وزير رفتم و تا ساعت ٢٢ نزد
نخست وزير بودم. سرتيپ رياحي ھم احضار شد و درباره تانك ھايي كه در اختيار گارد سلطنتي بود،
مذاكره كرد و پس از اخذ دستور خارج شد و پس از مدتي مراجعت كرد و به نخست وزير گفت
پيش بيني ھاي لازم براي مقابله با ھر واقعه اي به عمل آمده است.
در ساعت سه و نيم صبح سرتيپ مدبر رئيس شھرباني خبر كودتا و شكست آن را اطلاع داد. من
اتومبيل رئيس شھرباني را خواستم و به خانه نخست وزير رفتم. در حدود ساعت چھارصبح آنجا بودم.
درباره كودتا و نامه اي كه سرھنگ نصيري حامل آن بود، گفتگو به عمل آمد. در ساعت شش صبح
اعلاميه مربوط به چگونگي كودتا تھيه شد و در ساعت ھفت از راديو پخش شد و از ھيأت دولت دعوت به
عمل آمد. قبل از ظھر خبر رسيد كه شاه از رامسر به بغداد رفته است. از كارھاي مھم آن روز اعلام
انحلال مجلس و بازداشت جمعي از نظاميان و غيرنظاميان است كه متھم به شركت در كودتا بودند.
ظاھر اوضاع حكايت مي كرد كه دولت آمادگي رودرويي با كودتا را دارد؛ ھمان طور كه كودتاي شب ٢٥
امرداد به سرعت و با قاطعيت شكست خورد. سرتيپ تقي رياحي رئيس ستاد با نخست وزير در تماس
بود و تا عصر روز ٢٨ امرداد كه او را دستگير كردند، در ستاد ارتش حضور داشت. من دربارة اينكه
سرتيپ رياحي به فراخور موقع، از نظر نظامي صلاحيت اداره ارتش را در آن دوران حساس داشت يا
نه، اظھار نظر نمي كنم؛ ولي اين را مي توانم بگويم كه او ظاھراً قصد خدمت داشت.
مشكل ما، چه در كادر سياسي و چه در رده نظامي و فرماندھي، اين بود كه مردانمان انگشت شمار بودند.
ما در آن دوران نياز به اشخاص باشخصيت و عالم و ميھن دوست داشتيم. فراموش نمي كنم روز ٢٨
حكم رياست شھرباني را به نام سرتيپ » : امرداد، حدود ساعت ده صبح، نخست وزير تلفن كرد و گفت
آقا به اين افسر اعتماد » : اين كار انجام شد. روز بعد، از دكتر مصدق پرسيدم «. محمد دفتري صادر كنيد
كاش مي بوديد و مي ديديد. اين افسر كه با ما نسبت دارد، صبح روز ٢٨ امرداد آمد » : دكتر فرمود «؟ داشتيد
«؟ و با گريه گفت: آقا به من خدمتي رجوع كنيد. من چه موقع مناسب تر از حال مي توانم به شما خدمت كنم
ھمه چيز به ظاھر آماده بود؛ ولي عده اي از مسئولان نظامي به دشمن پيوسته بودند و يا خودشان را كنار
كشيده بودند. گمانم اين توضيح مختصر، جواب كافي باشد به چگونگي آمادگي دولت براي مقابله با كودتا!
در تھران از دو ساعت بعدازظھر آن روز احساس كرديم كه تسلط بر اوضاع دشوار است و پس از اشغال
مركز راديو و آگاھي شھرستانھا از جريان كار در مركز، تسلط مخالفان قطعيت يافت. اما اينكه چرا
نخست وزير پيامي براي مردم نفرستاد، بايد بگويم كه چنين پيامي وضع را آشفته تر مي كرد. مردم تھران
روبروي نظاميان تحريك شده طاغي قرار مي گرفتند. خطر جنگ خانگي در ميان بود و خونھاي زيادي
ريخته مي شد كه با آن موافق نبوديم

وضعيت بسيار غم انگيز جوانی که سرش پر از گلوله های ساچمه ای است - همان جوانی که کروبی در نامه خود از او نامبرده + عکس



HMD_8375

HMD_8371

HMD_8372

روی عکسها کلیک کنید، تا سایز بزرگ رو ببینید
در عکس آخر نوشته ها قابل خوندن هستند

از سایر دوستان هم درخواست میکنم قبل از اعتماد به هر تخریبی، اول منبع رو نگاه کنند
بعید میدونم با سر زدن به آلبومهای عکس من در فلیکر و پیکاسا یا جستجوی نام من در اینترنت، کسی به وثاقت اخبار من شک کنه
همزمان لطف کنید و سوابق اتهام زنندگان رو بررسی کنید، که در جایی من رو احمق به تمام معنی، در جایی دلقک ژورنالیست، عوضی دروغگو، دلقک زشت اطلاعاتی، رقاص و شارلاتان، و ... خطاب کردند.
آیا این ادبیات شما رو به یاد لجن پراکنی های کیهان، فارس نیوز و رجانیوز نمی اندازه؟



رذلهای کثافت، با اسلحه پرتاب ساچمه، که برای متفرق کردن جمعیته، و از فاصله حدود 50 متری باید شلیک بشه، به جای جمعیت، به سر رضا شلیک کردند، اون هم از فاصله نیم متری. درست سر کوچه شون.
پدرش که خواسته با ماشینش رضا رو به بیمارستان برسونه، جلوشون رو گرفتن، و ماشینی که با قرض و قسط خریده رو خرد میکنن، در حالی که رضا داشته پرپر میزده.
رضا نیمی از تنش فلج شده. یک چشمش تخلیه شده، و چشم دیگرش ده درصد بینایی داره، که به علت عفونت اون هم امید چندانی بهش نیست.

رضا همیشه داره میسوزه
رضا نمیتونه آب و غذا بخوره. از طریق یه شلنگ، مستقیم به معده ش غذا میرسه
رضا اما زنده ست
رضا دست من رو فشار داد، و وقتی پرسدیدم "خوبی آقا رضا؟" سعی کرد لبخند بزنه
رضا قراره خوب بشه
با دعای من و تو
و با کمک مالی من و تو

همچنین به دیدار خانواده ای از سادات رفتم که جوان آنها در تخت بیماری افتاده بود که شکمش را سوراخ کرده و از این طریق به او غذا می دادند و یک چشمش را نیز تخلیه کرده اند و نابینا شده است و چشم دیگرش نیز در معرض نابینایی قرار دارد.
این جوان سرش پر از ساچمه است و چندین بار مورد جراحی قرار گرفته و مجددا نیز باید جراحی شود.


در همين زمينه
کروبی در جواب شاهمرادی برادر ترانه موسوی قلابی گفت:

"همچنین به دیدار خانواده ای از سادات رفتم که جوان آنها در تخت بیماری افتاده بود که شکمش را سوراخ کرده و از این طریق به او غذا می دادند و یک چشمش را نیز تخلیه کرده اند و نابینا شده است و چشم دیگرش نیز در معرض نابینایی قرار دارد. این جوان سرش پر از ساچمه است و چندین بار مورد جراحی قرار گرفته و مجددا نیز باید جراحی شود. وقتی این خانواده ها شرح می دادند که چگونه مورد آزاد و اذیت قرار گرفته اند من متاسف شدم از اینکه این اتفاقات تحت لوای نظام جمهوری اسلامی روی داده است ."



Can You Count the Balls in His Head?

Can You Count the Balls in His Head? par Hamed Saber
This is X-Ray image of a human head
Can you believe?
I can't continue in English... someone please translate my word, i'm very depressed...

رذلهای کثافت، با اسلحه پرتاب ساچمه، که برای متفرق کردن جمعیته، و از فاصله حدود 50 متری باید شلیک بشه، به جای جمعیت، به سر رضا شلیک کردند، اون هم از فاصله نیم متری. درست سر کوچه شون
پدرش که خواسته با ماشینش رضا رو به بیمارستان برسونه، جلوشون رو گرفتن، و ماشینی که با قرض و قسط خریده رو خرد میکنن، در حالی که رضا داشته پرپر میزده
رضا نیمی از تنش فلج شده. یک چشمش تخلیه شده، و چشم دیگرش ده درصد بینایی داره، که به علت عفونت اون هم امید چندانی بهش نیست
رضا همیشه داره میسوزه
رضا نمیتونه آب و غذا بخوره. از طریق یه شلنگ، مستقیم به معده ش غذا میرسه
رضا اما زنده ست
رضا دست من رو فشار داد، و وقتی پرسدیدم "خوبی آقا رضا؟" سعی کرد لبخند بزنه

رضا قراره خوب بشه
با دعای من و تو

و با کمک مالی من و تو

راستی این هم خانواده سومیه که آقای کروبی در نامه ش در این لینک
www.mowjcamp.com/article/id/19850
گفته