نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۰, چهارشنبه




اصلاح طلبی حکومتی ( دينی )
و ولايت فقيهی خامنه ای

ولی فقيهی خامنه ای :
بلافاصله بعد از مرگ خمينی برای مقابله با شرايط پر مخاطره و بحرانی پيش آمده و در حاليکه وحشت و سراسيمگی سراپای مقامات و سردمداران رژيم را فراگرفته بود . آخوندها به سردمداری رفسنجانی و همدستی فرزند بزرگِ بجا مانده از خمينی ــ احمد خمينی ــ با نيرنگ و صحنه سازی ؛ سيد علی خامنه ای ( سيد علی روضه خوان معروف به علی گدا ) را به جانشينی خمينی ؛ يعنی به مقام " ولی فقيهِ " جانشين ؛ منصوب نمودند . تا شايد بحران سهمگين پيش آمده ــ در اثر فقدان خمينی ــ را پرده پوشی و کتمان نمايند . غافل از اينکه بگفته " ماکس وبر " جامعه شناس معروف آلمانی : رهبری فرهمندانه و کاريسمات ؛ جانشين پذير و واگذار کردنی نيست و جانشينی چنين رهبرانی مشکل آفرين است . مشکلی که بعد از مرگ خمينی پيوسته و تاکنون در قالب بحرانهای مرگزا يک لحظه گريبان رژيم را رها نکرده است .
از همان روز اول جانشينی خامنه ای و ارتقاء دروغين وی به مقام " ولی فقيه " ی سيل اعتراضات و نق زدنها ــ به خصوص در ميان آخوندها و مراجع که با سوابقِ تحصيلاتِ نازلِ حوزوی و مدارج آخوندی وی آشنا بودند ــ نسبت به اين گزينش جعلی و تقلبی بالا گرفت و از آن به بعد نيز پيوسته اين اعتراضات ــ به خصوص در لحظات بحرانی عمر رژيم و بويژه در شرايط بعد از قيام اعتراضی مردم در جريان انتخابات رياست جمهوری 88 ــ ادامه داشته و پيوسته افزايش يافته است .
اما مخالفت جدی با ولايت فقيهی خامنه ای در ميان مخالفين داخلی رژيم ؛ اولين بار بوسيله مرحوم منتظری صورت گرفت و علنی شد . وی در آبان 1376 در جريان مراسم سخنرانی 13 رجب ــ سالروز ولادت امام اول شيعيان ــ مرجع بودن خامنه ای را که شرط ضروری برای ولی فقيه شدن بود را ؛ قويا" بزير سئوال برد و از وی خواست : که پای خود را از گليمش دراز تر نکند و وارد حوزه مرجعيت که صلاحيت آن را ندارد نشود و به همان رهبری بسنده کند .
اين اعتراض اگر چه باعث خشم ولی فقيه و حمله و هجوم اوباش لباس شخصی به منتظری و تعطيلی کلاس های درس او و حصر خانگی 5 ساله ی منتظری شد ولی بازتاب گسترده ای در ميان مردم و مخالفين رژيم داشت ( قابل توجه اينکه : اصلاح طلبان کنونی ــ منتقدين فعلی رژيم ــ نه تنها در مخالفتِ منتظری با ولی فقيه وی را حمايت نکردند ؛ بلکه در فشار و تضيق به وی هم ؛ با ولی فقيه همراهی و همکاری نمودند ) .
همينجا خوب است به اقدام بسيار نيکو و پسنديده آقای منتظری اشاره بکنم : وی که نقش منحصر بفردی ؛ در تئوريزه ؛ تدوين و گنجاندن اصول مربوط به ولی فقيه در قانون اساسی جمهوری اسلامی را بعهده داشت در روزهای پايانی زندگی رنجبارش ؛ در پيامی روشنگرانه به اين اشتباه تاريخی خود اعتراف کرد و بدينترتيب دامان خود را از نجاسات و آلودگيهای سی و چند ساله اين رژيم ضد ملی و ضد ميهنی مبرا نمود .
منتظری در پيام خود می گويد : آنچه که تحت عنوان " ولايت فقيه " گفته است در امور فقهی اعتبار دارد و نه در مسائل سياسی . امور سياسی بايد بوسيله کارشناسان متخصص حل و فصل شود .
بدليل مخالفتهای بيشمار و بی اعتنائی به نظرات و فتاوی خامنه ای ؛ از همان روز اول تاکنون ؛ هيچوقت وی نتوانسته است به قدرتی بلامنازع در ميان ساير کارگزاران و سر دمداران رژيم تبديل شود ؛ و عليرغم تمام زد و بند های پشت پردهِ آخوندی ؛ نتوانست مانع سر بر آوردن جناح ها در درون نظام تحت امر خود گردد. وی در تمام دوران رهبری خود با چالش های گوناگون و مداوم ــ از طرف جناح های درون رژيم در زمينه های مختلف ـــ مواجه بوده است .
در حال حاضر و بدنبال بی آبروئی و مشروعيت زدائی از ولی فقيه ــ به خاطر جنايات و پليديهای صورت گرفته در جريان اعتراضات رياست جمهوری ــ ستارهِ بختِ ولی فقيه رو به افول و نزول نهاده و ديگر ــ بطور خاص بعد از طغيانهای احمدی نژاد عليه او ــ در درون نظام و حتی در ميان ولايت مداران هم هيبت پوشالی خود را از دست داده و حتی در جنگ و دعوا های درونی باندهای رژيم هم ؛ ديگر مثل گذشته فصل الخطاب نمی باشد .
آخوند سعيدی نماينده ولی فقيه در سپاه پاسداران نسبت به وضعيت فلاکت بار ولی فقيه به باندهای رژيم هشدار ميدهد و ميگويد : ولی فقيه که اختياراتی باندازه امام زمان دارد ؛ بوسيله احمدی نژاد سکه يک پول شده است .
خلاصه اينکه سيد علی خامنه ای ؛ که هيچ وقت در چشم مخالفين رژيم دشمنی با اقتدار و پر هيبت نبوده است ؛ اکنون ديگر در چشم دوستان و خوديهای رژيم هم از موضع قدسی و جنت مکانی خارج شده و هم شأن ديگر مقامات اجرائی رژيم بعنوان طرف اصلی دعوا با مردم و ملت ايران ؛ با دستانی آلوده به خون و جنايت و به عنوان تبهکار اصلی و مقصر رديف اولِ ويرانی کشور شناخته ميشود و اين يعنی پايان رهبری قدسی خامنه ای

دعوای ولی فقيه و احمدی نژاد :
اين دعوا از سال دوم رياست جمهوری احمدی نژاد ــ با چراغ خاموش ــ شروع شده و بدنبال بحرانهای پيش آمده در جريان انتخابات 22 خرداد 1388 و آشکار و بارز شدن عدم مشروعيت و بی اعتباری ولی فقيه ؛ شدت و حدت بيشتری گرفته است . بدنبال شکست و ناکامی نظام از حل بحرانهای پيش آمده در جريان اعتراضات رياست جمهوری ؛ باند احمدی نژاد مطمئن شد که ؛ ادامه موجوديت نظام حاکم با ساختار کنونی ديگر امکانپذير نيست و بايد با ايجاد تغييرات اساسی در ساختار قدرت از جمله حذف ولی فقيه و با پی ريزی ساختاری متمرکز و غير دينی ؛ چهره مقبول تری از نظام بلحاظ داخلی و بين المللی ارائه دهد تا شايد ؛ بتواند از بحرانهايِ مرگزايِ گريبانگير رژيم بکاهد .
يعنی دعوای اصلی اين بار باندها ــ باند احمدی نژاد و باند خامنه ای ــ بر خلاف جنگ و دعواهای سابق ميان اصولگرايان و اصلاح طلبان بر سر قرائت های مختلف از اسلام نيست ( اسلام رحمانيِ اصلاح طلبان و اسلام خشن و اقتدار گرايِ اصولگرايان ) بلکه اين بار دعوا بر سر اسلام سياسی ( که اصولگرايان طرفدار ولی فقيه و اتفاقا" اصلاح طلبان حکومتی جانبدار آن می باشند ــ يعنی در اين جنگ اصلاح طلبان بطور خاص در کنار ولی فقيه قرار دارند ــ ) با اسلام غير سياسی است ( که باند احمدی نژاد طرفدار آن است ) ؛ به عيارتی جنگ و دعوای اين بار بر سر قدرت است .
جنگ و دعوای اين بار ميان باند ولی فقيه و باند احمدی نژاد در واقع يک جنگ تمام عيار قدرت است و احمدی نژاد ــ و باند طرفدار وی ــ که رياست جمهوری خود را به خونين ترين وجهی به قيمت صدها کشته و هزاران مجروح و اسير در جريان اعتراضات بعد از انتخابات ؛ تثبيت کرده است خوب می دانند ؛ بعد از حوادث خرداد 88 و مشروعيت زدائی از خامنه ای ؛ وی بشدت تنها و بی قدرت شده است ــ و حرفها و تهديدهايش پوچ و تو خالی است و هيچ حمايت اجتماعی را بر نمی انگيزد ــ بنابراين بهيچوجه نبايد در اين نبرد عقب نشينی کند .
يعنی احمدی نژاد رو به آينده و برای بقاء نظام ــ و ادامه رياست جمهوری در ميان باند خودش ــ بدنبال حاکميتی بطور نسبی پذيرفتنی تر از نظر اجتماعی است . بهمين خاطر چاره کار را در قيچی کردن دم آخوندها و کاستن از نفوذ روحانيون و حذف ولی فقيه در ساختار قدرت می داند . اين مهمترين حوزه تنش و دعوا ؛ ميان دو باند است .
احمدی نژاد ؛ برای اين منظور " پروژه ظهور " را به جريان انداخته است . وی در سال دوم رياست جمهوری اش ؛ اين پروژه را تحت عنوان " مهدويت " کليد زده است . او ميخواهد با سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم ؛ از اين پروژه بعنوان راهبرد اصلی برای روياروئی با چالشها ؛ کنار زدن رقيبان ــ باند خامنه ای ــ و تثبيت قدرت استفاده کند .
برای اين منظور ؛ احمدی نژاد با پيروی و تبليغ نظريه سنتی شيعه ــ که تشکيل حکومت دينی را تنها در قلمرو " امام معصوم " و جزء اختيارات او ميداند و معتقد است که ولايت فقيه مطلقه ؛ امام معصوم می باشد ــ در پی آن است تا دکان ولايت فقيهيِ خامنه ای را از رونق انداخته و تخته نمايد .
احمدی نژاد ميخواهد ؛ با پيش بردن اين پروژه دسترسی به " مهدی موعود " را از انحصار روحانيون ؛ مراجع و ولی فقيه بيرون آورد ؛ بطوريکه برای ارتباط با " امام زمان " نياز بواسطه گی " ولی فقيه " نباشد و فرد مستقيما" و بدون واسطه بتواند با وی تماس بگيرد . در اينصورت ؛ با جا افتادن تئوری بی نيازی به ولی فقيه برای تماس با امام غايب ؛ دکان دينفروشی آخوندها و ولی فقيه بی رونق و کساد خواهد شد .
اسفنديار رحيم مشائی مشاور اصلی احمدی نژاد و تئوريسين باند : ما باين نتيجه رسيده ايم که برای آماده کردن جهان برای ظهور امام زمان ؛ نمی توانيم از ادبيات دينی استفاده کنيم .
بدين ترتيب احمدی نژاد اکنون به شاخص اسلامی که فقاهتی نيست ؛ مراجع تقليد و آيات عظام را برسميت نمی شناسد و به اسلام رساله ای باور ندارد تبديل شده است . در واقع ايدئولوژی " امام زمانی " احمدی نژاد به پاد زهر اسلام سياسی ( از موضع ارتجاعی و فاشيستی ) و حکومت ولايت فقيهی تبديل شده است .
پرويز سروری از فرماندهان سپاه پاسداران و نماينده فعلی مجلس : تيم احمدی نژاد قبل از اينکه قصد شکست دادن جريان اصولگرائی را داشته باشند ؛ در حال برنامه ريزی برای مقابله با ولايت فقيه و شکست او می باشند .
مجتبی ذوالنور جانشين ولی فقيه در سپاه : اين آدمها (باند احمدی نژاد ) در عمق وجودشان سر سوزنی به ولايت فقيه و روحانيت اعتقاد ندارند . آنها اسلام بدون آخوند را القاء می کنند .
ضمنا" باند احمدی نژاد با اطلاع از دافعه گسترده دينی در جامعه و متقابلا" گسترش شور و شوق ملی گرائی در ميان مردم و بخصوص جوانان ــ با نفی حکومت دينی ( با نفی سمبلهای حکومت دينی يعنی روحانيون و ولی فقيه ) و با تبليغ و تکيه دروغين بر ارزش های ملی ــ ميخواهد خود را از حمايت مردم ؛ بخصوص جوانان برخوردار نمايد .
به خصوص ؛ بعد از حوادث 22 خرداد احمدی نژاد سعی کرده است در فرصت های مناسب به گونه های مختلف اشعه مخالفت با خامنه ای و قيد و بند های دست و پا گير حاکميت فقه ( علنی کردن مخالفت با سختگيريها در رابطه با حجاب ؛ چشمک و چراغ به موسيقی و هنرمندان ؛ تبليغ ارزش های ملی و باستانی و .... ) را از خود ساطع کند .
همچنين احمدی نژاد با رو يا روئی با باند خامنه ای سعی ميکند ؛ بشکلی دامان خود را از آلودگيهای جنايات و خونريزی های پس از 22 خرداد 88 ــ که خود وی هم نقش اساسی در وقوع آنها داشته است ــ را پاک و مبرا کند و خود را به عنوان نيروئی که با اقتدار گرائی رهبری مخالف است جا بزند و به نوعی نقش مخالف باقيمانده در قدرت را بازی کند .

فرجام اين جدال :
اگر چه ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی بگونه ای است که ؛ امکان حذف احمدی نژاد؛ از راه قانون را به ولی فقيه ميدهد ــ وی می تواند با حکمی به مجلسِ تحت امر ؛ استيضاح احمدی نژاد را به جريان بياندازد ــ ولی خامنه ای خوب ميداند چنين حذفی ؛ بسيار پر هزينه و برای موجوديت نظام بسيار درد سر ساز خواهد بود .
با حذف شدن و پاکسازی اصلاح طلبان خط امامی ( که در واقع معتقدين و مروجين اصلی اسلام سياسی و اسلام ولايت فقيهی بودند ) از نهادهای مختلف قدرت و به خصوص حذف آنان از ارگانهای نظامی ــ امنيتی ؛ در حال حاضر تعادل قوا برای جدال نهائی باند احمدی نژاد با باند ذوب شدگان در ولايت خامنه ای ؛ به نفع احمدی نژاد تغيير کرده است .
ايستادگی جسورانه احمدی نژاد در برابر ولی فقيه نشان ميدهد که وی از تکيه گاههای مطمئن و مهمی در ساختار قدرت و باندازه کافی در ميان نيروهای نظامی برخوردار است . و همين کار مقابلهِ ولی فقيه با احمدی نژاد را دشوار کرده است . و اتفاقا" خامنه ای با کوتاه آمدن های مکرر ــ در جريان استعفای مصلحی وزير اطلاعات ــ نشان داده است برگ چندانی برای رام و مطيع کردن احمدی نژاد در اختيار ندارد . بعلاوه :
1 ــ احمدی نژاد در موقعيت بهتری قرار دارد ؛ زيرا وی محصول سامانه سياسی است که خامنه ای رهبر آنست و بارها اين رهبر از احمدی نژاد حمايت کرده . بنابراين براحتی نمی تواند او را حذف کند . خامنه ای با حذف احمدی نژاد ؛ که تنها رأی خود را پس نمی گيرد ؛ با اعتماد از دست رفته خود چه خواهد کرد ؟ همچنين احمدی نژاد در درون اين ساختار با چکِ سفيد های ولی فقيه بيش از حد قدرت يافته ( کسی که اجازه منکوب کردن مجلس ؛ قوه قضائيه و حتی ورود به حيطه های رهبری را هم داشته است ) اين امر روياروئی ولی فقيه با احمدی نژاد را بسيار مشکلتر ميکند .
2 ــ احمدی نژاد از تکيه گاههای مطمئن و پر قدرتی در ميان نيروهای نظامی ــ امنيتی بر خور دار است ؛ بنابراين خامنه ای می داند حريف پر قدرتی در برابرش قد بر افراشته است که قدرت نظامی دارد . در گذشته ولی فقيه ؛ بکمک سپاه و نيروهای امنيتی براحتی می توانست ؛ رقيبان خود را حذف نمايد . ولی اين بار خود نيروهای امنيتی ــ نظامی در مقابل او قرار گرفته اند .
خلاصه اينکه ؛ اين بار ولی فقيه با رئيس جمهوری مواجه است که نه تنها زير بار وی نميرود و نمی خواهد مانند خاتمی ؛ تدارکاتچی بماند ( يعنی هيچ مصالحه ای امکان ندارد ) بلکه ؛ نظم و قاعده جاری را هم نمی پذيرد و ميخواهد نظم و قاعده های جاری را بهم بريزد .
و ولی فقيه متزلزل و مردد که آيا به صرفه نظام دينی هست ؛ ريسکِ حذف يا مهار خود سريها و لجام گسيختگی های احمدی نژاد به کمک نيروهای نظامی ــ امنيتی را باجرا بگذارد ؟!
و اين وضعيت در حاليست که بحران موجود ميان ولی فقيه و رئيس جمهور ؛ بحرانی ساختاری است و بدون تغيير ساختار نظام و سرنگونی اين رژيم بر طرف نمی شود .
در اين باره در بخش های ديگر بيشتر خواهم نوشت ...... ادامه دارد

محمود خادمی ــ 07.05.2012
arezo1953@yahoo.de