نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ فروردین ۲۹, یکشنبه

بازگشت معتادان هرندی به شوش!!در میان این تجهیزات و سلاح‌ها، سامانه پدافند S300 نیز از مقابل جایگاه عبور کرد. این سامانه برای اولین بار در ایران به نمایش درآمد.

بازگشت معتادان هرندی به شوش

1447140073479_3k9c5hm4 copy.JPG
چند متر پایین‌تر از محل برگزاری جشن «محله گل و بلبل» عمو پورنگ و در حالی که صدای دست و جیغ و هورای کودکان پایتخت به گوش می‌رسد، ضیافت فندک اتمی و زرورق معتادانی برگزار می‌شود که گویا سرنوشت دیگری جز تباهی ندارند.
نیازی نیست منتظر سرشب و غروب آفتاب باشیم؛ معتادان آنقدر وقیح شده‌اند که در پشت دیوار مدرسه دخترانه، پل عابرپیاده و حتی پشت به دیوار بانک، بساط مواد و مالخری خود را پهن کرده‌اند؛ بی خیال از هر اتفاقی به مصرف مواد و چانه زنی در خصوص قیمت کالاهای کهنه خود مشغول هستند.
این داستان هرروزه میدان و خیابان‌های اطراف شوش است، خیابانی که گویا غبار معتادان خیابان خواب که این روزها از هرندی به اینجا کوچ کرده‌اند، نمی‌خواهد از چهره‌اش پاک شود.
به گزارش خبرنگار«شهری» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ماه‌های پایانی سال بود که خبر از تحویل کمپ‌های ترک اعتیاد به میزان لازم برای درمان معتادان مطرح شد و حتی مسئولان امر خبر از افتتاح مراکزی به نام "بهاران" دادند تا معتادان پس از بهبودی در این مراکز مستقر شده و پس از بازآموزی به جامعه بازگردند؛ در ظاهر امر همه چیز به نظر درست می آمد، آنگونه که مسئولان امر بارها و بارها در مصاحبه‌هایشان اعلام کرده بودند، رایزنی و هماهنگی‌های لازم انجام شده تا حرکتی بزرگ در راستای بهبود چهره زندگی در شهر به ویژه منطقه هرندی که به محل تجمع معتادان پایتخت بدل شده بود، رخ دهد.
حرکتی که در آستانه نوروز با پرچمداری شهرداری تهران آغاز شد ولی تنها چند روز توانست خود را حفظ کند! معتادان باز هم به شوش بازگشتند و گویا سرنوشت میدان قدیمی شوش با معتادان و بزهکاریشان گره خورده است! با اینکه پس از برخورد سلبی پلیس، پارک شوش از معتادان پاکسازی شد اما هنوز هم خیابان‌های اطراف میدان همچون پیلچی، مهدیه، غمخوار محل جولانگاه معتادانی است که پس از فروش اجناس کهنه خود در شب‌بازارهای مولوی و شوش، برای دود کردن موادشان به محلی امن و بی‌دغدغه احتیاج دارند.
با اینکه همه سعی در بهبود چهره هرندی و شوش داشتند، حتی مدتی چندروزه نیز این مهم محقق شد اما تنها پس از کمتر از یک هفته باز هم چهره شوش به معتادان آذین شد؛ این موضوع گلایه مردمان این محل که بیش از دیگران امیدوار اجرای این طرح‌ها بودند را به همراه داشت و تعدادی از اهالی محله شوش با انتقاد از اقدامات "یو یو" شکل مسئولان در جمع‌آوری معتادان زبان به انتقاد و اعتراض از وضعیت محله خود گشودند.
«مریم» زن خانه‌داری که بیش از 30 سال است در محله شوش زندگی می‌کند، با انتقاد از عملکرد مسئولان در حوزه جمع آوری معتادان و بهبود بخشی به زندگی در این منطقه می‌گوید: حس شهروند درجه 2 و حتی درجه 3 به من دست می دهد وقتی می بینم که مسئولان تنها از محله ما (شوش) برای مطرح کردن اقداماتشان استفاده می‌کنند.
وی با بیان اینکه از نگرش و برداشت سایر شهروندان در مورد محله مان ناراحت هستیم، ادامه می‌دهد: مطرح شدن ناگهانی نام شوش و هرندی در تهران و رسانه ها باعث شد توجه همگان به این مناطق جلب شود و حسی از ترحم و ترس روانه مردم این منطقه شود در حالی که معتادان لامکان تنها درصدی کوچک از مردم این منطقه را تشکیل می دهند و نباید این برداشت به تمام مردم تعمیم داده شود.
آنطور که این زن خانه‌دار ساکن در محله شوش می‌گوید: نظم این منطقه بهم خورد و حالا که موفق نشدند می‌گویند سایر دستگاه‌ها همکاری نکردند. به ماموران می‌گویم معتادها را جمع کنید مگر نه اینکه مصاحبه کرده اند که باید جمع شوند اما می گویند کمپ نداریم!!؟؟؟ بروند کمپ بسازند، مگر هزینه ساخت کمپ چقدر می شود که نمی‌توانند بسازند؟.
این مادر همچون بسیاری از مادران این محله نمی‌تواند نگرانی خود را از آینده فرزندان خود پنهان کند و می افزاید: هرروز که فرزندم به مدرسه می‌رود نگرانم که مبادا معتادی سدراهش شود و ... .

شهرداری نباید بیش از حد زیربار تعهد برود

گلایه و دغدغه مردم این محله همه از یک جنس و مشترک است، ترجیع‌بند سخنان همه آنها "گلایه از رها کردن معتادان و در پی آن ناامنی و زشت شدن چهره محله شان" بود؛ اما مجتبی شاکری، رئیس کمیسیون نامگذاری شورای شهر نیز با بیان اینکه وقتی ابتدا و انتهای مدل فعالیت در محله‌ای مشخص نباشد چنین می شود، می‌گوید: زحمات طاقت‌فرسای شهرداری در هرندی به دلیل غفلت سایر دستگاه‌ها منتج به نتیجه نمی‌شود.
وی با بیان اینکه عمده دلایل اعتیاد در جامعه ما فقر، بیکاری و... است، گفت: حل این مسائل مربوط به شهرداری نیست و شهرداری می‌خواهد در مراکز بهاران خود نسبت به حرفه‌آموزی معتادان بهبودیافته اقدام کند در حالی که در جامعه کنونی ما افرادی با مدرک فوق لیسانس، دکتری و ... وجود دارند که نمی‌توانند شغلی برای خود پیدا کنند و جای سوال است برای بهبودیافته‌ای که رزومه مناسبی ندارد، چگونه می‌توان شغلی ایجاد کرد؟.
شاکری با بیان اینکه شهرداری نباید بیش از حد زیربار تعهد برود، گفت: مشکل اصلی عدم فعالیت قرارگاه مبارزه با آسیب‌های اجتماعی در وزارت کشور است، چراکه وقتی قرارگاه به خوبی فعالیت نکند نیروهای درخط با کم و کاستی‌ها روبرو شده است.

مردم محله شوش گناهی ندارند

رحمت الله حافظی، رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر با بیان اینکه مردم منطقه شوش گناهی ندارند و مسئولان مقصر هستند، گفت: مشکلات اجتماعی این محله ناشی از تعلل و عدم توجه چندده ساله مسئولان است که الان به چنین وضعیتی خود را نشان می‌دهد.
وی با اشاره به تردد معتادان در برخی معابر پایتخت افزود: در میادین اصلی منطقه شوش حضور افراد معتاد و ولگرد کمتر شده است اما در کوچه‌ها و محله‌ها تجمع می کنند و این مسئله قطعا به آرامش مردم سیب می زند.
حافظی در مورد علت این اتفاق و بازگشت دوباره معتادان با بیان اینکه فضاهای پیش بینی شده برای ترک اعتیاد ظرفیت کمتر از نیاز واقعی بود و به همین دلیل ظرفیت مراکز تکمیل شده اما معتادان هنوز در سطح شهر تردد می کنند گفت: برآورد جامع آماری با ظرفیت تطبیق نداشته است و برای حل این مشکل یا باید ظرفیتها افزایش یابد و یا تا بازگشت و خروج افراد، جا برای مابقی باز شود.

بازگشت معتادان به پاتوق‌ها

یک نسخه مشترک را نمی‌شود برای همه معتادان پیچید

به گزارش ایسنا، فاطمه دانشور، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر اما نظر دیگری دارد و با بیان اینکه علت رها شدن دوباره معتادان به خصوص زنان به خیابان‌های پایتخت، آماده نبودن مراکز بهاران در بهمن ماه سال گذشته بوده است به ایسنا گفت: براساس برنامه ریزی‌های انجام شده مقرر شده بود که پس از جمع آوری معتادان توسط پلیس و شهرداری، آنها به کمپ‌های ترک اعتیاد سپرده و پس از آن برای حرفه آموزی به مراکز بهاران سپرده شوند که پس از درمان، بهاران آماده نبود و در کمپ نیز این افراد بهبود یافته نگهداری نشدند.
وی با بیان اینکه شهرداری علت این تاخیر را اعتراض اهالی حکیمیه اعلام کرده است گفت: اعتراض اهالی حکیمیه نشان از عدم مطالعه و نیاز سنجی دارد چراکه اگر مطالعه انجام می گرفت قطعا این اعتراضات پیش بینی می شد و این منطقه انتخاب نمی‌شد هرچند جای سوال است که آیا در در استان تهران هیچ جایی نبود که این 400زن را به آنجا ببریم؟چراکه این افراد توسط رصد فعالان اجتماعی مجددا در پاتوق‌ها و محلات دیده شدند.
دانشور با بیان اینکه یک نسخه را نمی شود برای 400 نفر پیچید گفت: باید در کنار مددکار اجتماعی، مددیار نیز که از بهبودیافتگان است حاضر شود چراکه من، قالیباف و یا امرودی صحبت های کارتن خواب را متوجه نمی شویم و باید در پروسه درمان این افراد، مددیارانی حاضر باشند تا به این افراد کمک کنند.
به گزارش ایسنا، هراتفاقی که در میانه راه جمع آوری معتادان افتاده از عدم همکاری یا نیم بند بودن همکاری مسئولان امر، عدم ظرفیت مناسب برای ساماندهی، تعویق در بهره‌برداری از بهاران و ... رخ داده، دودش به چشم مردمان محله هرندی و شوش رفته، مردمانی که این روزها میان تماس با دو شماره 137 و 110 مبهوت مانده‌اند و نمی‌دانند برای دورکردن معتادان متجاهر که از میانه‌های روز پشت دیوار و پنجره خانه‌شان بساط پهن می‌کنند، چه کنند؟ و به نظر می‌رسد باید مسئولان هرچه زودتر آستین همت خود را بالاتر بزنند تا این مشکل حل و فصل شود.
مژگان انصاری - ایسنا
*****************************************

علاوه بر رئیس جمهور و حسین فریدون،‌ سرلشکر فیروزآبادی رئیس ستادکل نیروهای مسلح، امیر سرلشکر عطاءالله صالحی فرمانده کل ارتش، سردار حسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، امیر سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش، امیر سرتیپ خلبان شاه‌صفی فرمانده نیروی هوایی ارتش، امیر دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش و امیر سرتیپ اسماعیلی فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم‌الانبیا(ص) ارتش، سردار اشتری فرمانده نیروی انتظامی و حجت‌الاسلام‌والمسلمین آل هاشم نماینده ولی فقیه در ارتش و سردار یحیی رحیم صفوی، سردار فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه، سردار حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه و سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین، سردار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه در جایگاه ویژه حضور داشتند.

پس از پایان سخنرانی رئیس جمهور و در حدود ساعت 9 با حضور یگان رزم‌نواز رژه آغاز شد و در ابتدا جنگنده‌های نیروی هوایی از جمله صاعقه، F5، F4، F7، F14، میگ 29 و هواپیمای سوخت‌رسان 707 از مقابل جایگاه رژه رفتند. کمی بعد بالگردهای هوانیروز از جمله بالگرد 206، 214، کبری و شنوک نیز امقابل جایگاه گذشتند 

در ادامه سلاح تک تیرانداز شاهر، سلاح محرم، انواع توپ‌های خودکششی، انواع نفربرها، تانک تیام، تانک ذوالفقار، تانک T72، تانک مدرن شده چیفتن، خودروی تجسسی شهرام، خودروی تاکتیکی کیان، خودروی پل گذار و یگان‌های حافظ صلح از مقابل جایگاه گذشتند.
همچنین موشک فجر 5، موشک نازعات، سامانه اس200، سامانه ارتباطی و جنگال و موشک‌های کروز هواپایه، قادر، قاصد، قدر، نصر، یاسر، سامانه 10 شهریور، سامانه باصر 2 و 3، سامانه فتح 2 و شهاب و انواع اژدرها، موشک‌ها و قایق‌های تندرو نیروی دریایی از مهمترین تجهیزات و دستاوردهای ارتش بود که امروز در مراسم رژه ارتش کشورمان از مقابل جایگاه عبور کردند.
 در میان این تجهیزات و سلاح‌ها، سامانه پدافند S300 نیز از مقابل جایگاه عبور کرد. این سامانه برای اولین بار در ایران به نمایش درآمد. سامانه پدافند هوایی S300 در روزهای گذشته از روسیه وارد کشورمان شد و امروز در رژه ارتش بخشی از این سامانه پدافندی به نمایش درآمد.

در روستای «چاه نلی» به دنیا آمد؛ 300 متری قتلگاهش. با آن شرایط و امکانات، درس خواند تا برای خودش کسی شود. «معلم فداکار» چقدر حقوق می‌گرفت؟»

«معلم فداکار» چقدر حقوق می‌گرفت؟
» 

1459844688718_517.jpg
دهه شصتی بود؛ آن هم 67. در روستای «چاه نلی» به دنیا آمد؛ 300 متری قتلگاهش. با آن شرایط و امکانات، درس خواند تا برای خودش کسی شود. درسش را خواند و به روستا برگشت. حالا دیگر برای خودش کسی شده بود؛ حمیدرضا گنگو زهی، معلم مقطع ابتدایی روستای نوکجو.
همکار حمیدرضا می‌گوید «دیر رسیدیم». این نقطه هر چقدر که آدم فکرش را بکند، دور است. خیلی دور. اهالی اینجا از همه چیز و همه کس دورند. آنها در نقطه «صفر» زندگی می‌کنند؛ «صفر مرزی». این روستاها تابع بخش «روتک» هستند و «روتک» تابع شهرستان «خاش»؛ صدها کیلومتر دورتر از اولین جایی که کمترین امکانات را دارد.
عبدالغفور شهنوازی، انگار که صد بار آن حادثه را برای کسی تعریف کرده باشد، با جملاتی دقیق و پشت سر هم تعریف می‌کند: «15 فروردین بود. چهاردهم شب، باران شدیدی آمد. صبح هم طوفان بود و گردباد. زنگ تفریح با حمیدرضا در حیاط مدرسه مراقب بچه‌ها بودیم. دیوار خشت و گلی و مدرسه، نم کشیده بود و داشت می‌ریخت. حمیدرضا متوجه شد. بچه‌ها کنار دیوار داشتند بازی می‌کردند. داد زدیم. صدا به صدا نمی‌رسید. دویدیم به سمتشان. همین که با حمیدرضا بچه‌ها را کشیدیم کنار، دیوار ریخت. حمیدرضا ماند زیر آوار و سرش ضربه خورد. من نجات پیدا کردم و فقط پای چپم شکست».
از آنجا، با پای شکسته، حمیدرضا را سوار ماشین خودش کرده و تا می‌توانسته پای سالم را روی گاز فشار داده تا بلکه برسند: «بچه‌های سپاه و نیروی انتظامی، راه را برایمان باز کردند. با سرعت می‌آمدیم. دو ساعت طول کشید تا به آمبولانس رسیدیم. اما خیلی دیر شده بود. حمیدرضا به بیمارستان نرسید».
شاید اگر می‌شد همان زمان حادثه تماس گرفت، حمیدرضا زنده می‌ماند اما «اینجا صفر مرزی است. موبایل آنتن نمی‌دهد. منطقه ما محروم است. یک آمبولانس هم نداریم».
باقی ماجرا را برادر همسر حمیدرضا تعریف می‌کند؛ عطاءالله: «ساعت 11 بود که همکارش تماس گرفت و خبر داد که این اتفاق افتاده است».
حالا همسر 25 ساله حمیدرضا مانده و 2 یادگار؛ «یسنا» و «عسل». دایی بچه‌ها می‌گوید: «یسنا 2 ساله است و عسل 4 ساله. یسنا مشکل قلبی دارد. خدابیامرز دار و ندارش را خرج این بچه می‌کرد.»
«معلم فداکار» امروز و «معلم خرید خدمتی» دیروز، به گفته برادر همسرش «حدود شهریور بود که ضمن خدمت استخدام شد. در این 7 ماه هم مزه حقوقش را نچشید. ماهی 450 هزار تومان بود که نداده بودند. با یک بچه مریض، سخت بود برایش. تنها شانسی که داشت این بود که بیمه شده بود».
پیام‌ها و خبرها و توییت‌ها و تقدیرها همچنان سرازیر است. 20:30 هم خبر حادثه را با تصویر حمیدرضا گنگو زهی و موسیقی پس‌زمینه خیلی غمناک پخش کرد. اما آنچه از جلوی چشم آدم تکان نمی‌خورد، واقعیت‌های تلخ دیگری است. اینکه دیوارهای خشت و گلی مدرسه‌هایی در نقاط صفر مرزی هنوز در کمین زنگ‌های تفریحند. اینکه آمبولانس‌ها و امکانات اولیه‌ای باید باشد که نیست. اینکه کلی اپراتور تلفن همراه داریم با جوایز رنگارنگ و پیامک‌های گاه و بیگاه الکی که سهم مردم این نواحی از این همه درآمد و جایزه، یک آنتن ضعیف و ناقابل برای مواقع ضروری نیست. اینکه یک معلم جوان که امروز در اوج سن عشق و حالش زیر خروارها خاک خوابید و سه نفر را برای همیشه منتظر گذاشت تا دو پدر و مادر، داغدار نشوند، قرار بود فقط ماهی 450 هزار تومان حقوق بگیرد! و دو واقعیت چشم‌به‌راه کوچک نیز باقی است: «یسنا» و «عسل».
دو روز پیش، دانش‌آموزان مدرسه روستای نوکجو با معلمشان خداحافظی کردند و هرگز فراموش نمی‌کنند مشق آن روز را که «گردباد شد، دیوار ریخت، آن مرد زیر آوار ماند، آن مرد تمام شد».

پدر ستایش: دختر شش ساله‌ام برای خرید بستنی رفت و هرگز بازنگشت


شیرآقا قریشی، یک پناهجوی افغان مقیم شهرستان ورامین از توابع استان تهران می‌گوید دختر شش ساله‌اش از سوی پسر نوجوان همسایه‌اش ربوده شده و به شکل فجیعی به قتل رسیده‌ است.
آقای قریشی در گفت‌‍وگویی با بی‌بی‌سی گفت ستایش که ۶ سال داشت، یکشنبه هفته پیش ۲۲ حمل/فروردین برای خرید بستنی/آیسکریم به مغازه نزدیک منزلشان رفته بود و از آنجا دیگر هرگز به خانه باز نگشت.
او گفت که یک روز بعد از مفقود شدن دخترش، پلیس به او اطلاع داد که پسر نوجوانی‌ که در همسایگی‌شان زندگی می‌کرده دخترش را ربوده و به قتل رسانده‌ است.
آقای قریشی در مورد دستگیری فرد مظنون به قتل ستایش گفت: "ساعت نه شب دوشنبه ۲۳ حمل/فروردین بود که قاتل را دولت جمهوری اسلامی ایران دستگیر کرد. پلیس دو طرف کوچه را بست، مردم را متفرق کرد، درهای خانه را بست و او را دستگیر کرد و با جنازه از خانه‌اش آورد بیرون."
پدر ستایش داستان مفقود شدن دخترش را این‌گونه توضیح داد: "ساعت یک دخترم از خانه رفت بیرون. رفت سر کوچه که آنجا یک مغازه است تا یک بستنی بگیرد. وقتی بستنی را گرفت و برگشت، ده متر نارسیده به خانه، این قاتل بچه را گرفته. حالا نمی‌دانم که چه جوری گرفته و برده خانه. بعد از بیست دقیقه نیم ساعتی، مادرش متوجه شده که بچه نیست. بعد به من زنگ زد که ستایش به خانه نیامده و توی کوچه هم نیست. من هم از سرکار برگشتم خانه و بچه هنوز پیدا نشده بود."
او در مورد تلاش‌های خودش و خانواده‌اش برای یافتن ستایش گفت: "خوب بچه پیدا نشد. من هم هر چه با خانواده گشتیم، پیدا نشد. حادثه را به کلانتری/پلیس گزارش دادیم. پلیس گفت یک ساعت دیگر هم بگردید، ممکن خانه دیگر اعضای خانواده رفته باشد. ما یکی دو ساعت دیگر باز هم گشتیم. نزدیک غروب شده بود. بعد رفتم کلانتری و آنجا هم گزارش مفصل دادم و گفتند باید بروی دفتر آگاهی که البته آنجا هم ناوقت شده بود و گفتند فرد مسئول نیست و فردا ساعت هشت بیا که کارت را انجام بدهیم."
آقای قریشی در تماسش با پلیس و ثبت پرونده در کلانتری گفت: "ساعت هشت صبح رفتم آگاهی و پرونده هم تشکیل شد و پلیس گفت حالا شما هم دنبالش باشید و ما هستیم. ما هم با خانواده هر چه کوچه و خیابان، همسایه و همه جا و همه چیز را سراغ گرفتیم، هیچ کسی اصلا خبری نداشت."
او گفت که بعد از آن اعلامیه مفقود شدن ستایش را در ورامین، قرچک، خیرآباد، گل‌تپه و محلات اطراف ورامین پخش کرد و همه‌ خانواده‌اش منتظر بودند تا خبری از سرنوشت دخترشان بشنوند.
آقای قریشی گفت که پلیس به او گفته که فرد مظنون به قتل دخترش ظاهرا پس از ربودن و کشتن ستایش با دوستش تماس می‌گیرد تا در انتقال جسد به او کمک کند اما دوستش حادثه را بلافاصله به پلیس اطلاع می‌دهد و پلیس فورا اقدام به دستگیری مظنون به قتل می‌کند.
آقای قریشی به نقل از پلیس گفت که "قاتل" به جرمش اعتراف کرده و به گفته آنها علایم سوختگی بر اثر اسید بر روی جسد ستایش دیده می‌شد.
منابع رسمی و پلیس ایران تا کنون در این باره اظهار نظری نکرده‌اند.
در برخی رسانه‌های ایرانی گزارش شده که فرد مظنون پیش از قتل و اسیدپاشی به ستایش، به او تجاوز کرده است اما آقای قریشی گفت که در این مورد منتظر گزارش پزشکی قانونی/طب عدلی است که تاکنون به دستش نرسیده است.
به نوشته رسانه‌های ایرانی فرد مظنون ۱۷ سال دارد و شهروند ایران است.
آقای قریشی گفت که مراسم تدفین و فاتحه‌خوانی ستایش انجام شده است.
خبرگزاری فارس گزارش داده است که پیکر ستایش در امامزاده «طاهر مطهر» به خاک سپرده شد.
به نوشته فارس، "در پی وقوع حادثه هولناک قتل ستایش قریشی در منطقه خیرآباد شهر ورامین، تعدادی از مقامات ایرانی و افغان با حضور در منزل پدر ستایش، با خانواده و بازماندگان وی ابراز همدردی کردند."
براساس این گزارش بسیاری از مقامات افغان از جمله احمد نصیر نور، سفیر افغانستان در ایران، و رایزن فرهنگی این سفارت نیز با حضور در منزل این خانواده ابراز همدردی کرده‌اند.
این موضوع در شبکه های اجتماعی و در میان کاربران افغان و ایرانی این شبکه ها نیز بازتاب گسترده ای داشته است.
Image captionاحمد نصیر نور، سفیر افغانستان در ایران، و رایزن فرهنگی این سفارت نیز با حضور در منزل خانواده قریشی با آنها ابراز همدردی کرده‌ اند.


مردان افغان، بیشترین کشته های ایران در جنگ سوریه


جنگ خانماسوز سویه به جنگی نیابتی بین قدرت های منطقه ای تبدیل شده. در این میان، ایران هم در حمات از بشار اسد، به سوریه نیرو می فرستد. نیروهایی که در این جنگ گاه کشته می شوند. تحقیقات بی بی سی فارسی نشان می دهد که بیشتر کشته شده های ایران، مردان جوان افغان اند که به زور یا با تشویق، به این جنگ اعزام می 

حسن آيت!تغير قانون اساسی واضافه نمودن "ولی فقيه