نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

پانته آ فیوضی، دلالی برای همه فصول

پانته آ فیوضی، دلالی برای همه فصول


پانته آ فیوضی، دلالی برای همه فصول
حسن داعی

چند هفته پیش و در اوج جنگ و جدال بین احمدی نژاد و خامنه ای، " پانته آ فیوضی" لابیست و دلال با سابقه رژیم و مسئول یک پروژه ساختمانی عظیم در کیش، مورد هجوم باندهای ولی فقیه قرار گرفت و از اینرو چمدان ها را بست و به واشنگتن گریخت. احتمالا وی در طول این سفر از خود می پرسید که چرا باندهای افسار گسیخته رژیم بدینگونه برای خرد کردن وی وارد صحنه شده اند. مگر وی بجز خدمت کار دیگری نیز برای جمهوری اسلامی کرده بود؟ مگر در سال 1998 برای جوش دادن یک معامله نیم میلیارد دلاری بین مافیای اقتصادی رژیم با کمپانی های آمریکائی دلالی نکرده بود؟ این بار نیز قرار بود که ارتباطات خارج از کشوری خود را برای جذب سرمایه در پروژه ساختمانی کیش و در جهت منافع نظام بکار گیرد.البته این اولین بار نیست که یکی از دلالان رابطه ایران و آمریکا مورد غضب واقع میشود. 4 سال پیش هاله اسفندیاری که نزدیک به یک دهه برای سازش آمریکا با جمهوری اسلامی و برداشتن فشار از روی رژیم فعالیت کرده بود هنگام سفر به ایران دستگیر و مدتی در اوین زندانی بود. بهمین ترتیب محمد شریف ملک زاده که مسئول شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور و از مسئولان اصلی لابی وابسته به حلقه احمدی نژاد در آمریکا بود، دستگیر و روانه زندان شد.جرم همگی این افراد این بود که در آغاز برای کل نظام جمهوری اسلامی واسطه گری میکردند و از نفوذ و ارتباطات سیاسی و تجاری شان در خارج برای منافع رژیم خرج میکردند اما کم کم به دلالان یک جناح خاص تبدیل شدند. این جناح خاص نیز با گذشت زمان و کسب قدرت و نفوذ، دچار خود بزرگ بینی شد و در برابر ولی فقیه قرار گرفت. خامنه ای و باندهای وابسته به وی تصمیم گرفتند تا از خیر این افراد گذشته و جلوی شر آنان را بگیرند. از اینرو ضروری است داستان "پانته آ فیوضی" و معامله نیم میلیارد دلاری 13 سال پیش ایشان را یکبار مرور کنیم تا دلیل نگرانی ولی فقیه از این افراد را بشناسیم و با لابی مماشات در آمریکا باندهای مافیائی رژیم و متحدان خارجی آنها بهتر آشنا شویم. درآغاز نگاه کوتاهی به پیشینه لابی طرفدار مماشات در آمریکا نگاه کنیم. در سال 1996 کنگره آمریکا قانون تحریم موسوم به ILSA  را علیه ایران و لیبی تصویب کرد و جلوی چند معامله بزرگ منجمله یک قرارداد نفتی 2 بیلیون دلاری بین ایران با کمپانی نفتی کونوکو را گرفت. اما یکسال بعد که محمد خاتمی رئیس جمهور شد لابی بزرگ USA*Engage  به نمایندگی از 500 کمپانی بزرگ آمریکائی مثل غولهای نفتی و همچنین کمپانی های بزرگ محصولات کشاورزی مثل گندم و ذرت براه افتاد تا تحریم های اقتصادی علیه ایران را از سر راه بردارد. (برای آشنائی با فعالیت های اخیر لابی کمپانی های بزرگ آمریکا و همکاری شان با نایاک به این سند که مجموعه ای از ایمیل های داخلی نایاک است نگاه کنید: رابطه نایاک با لابی کمپانی های بزرگ)لابی آمریکائی که بطور تنگاتنگ با مافیاهای اقتصادی رژیم همکاری میکرد، برای پیشبرد فعالیت های خود، به دلالان ایرانی احتیاج داشت تا برداشتن تحریم از روی رژیم ایران را مشروع و موجه جلوه دهد. در همین راستا سه سازمان ظاهرا ایرانی تشکیل شد که به ترتیب اهمیت عبارت بودند از شورای آمریکائی ایرانی به رهبری هوشنگ امیر احمدی، انجمن تجارت ایرانی در سان دیه گو به رهبری شهریار افشار و گروه کوچک موسوم به "ایرانیان برای همکاری بین المللی" به رهبری تریتا پارسی.من قبلا در باره این گروهها گزارشات متعددی چاپ کرده ام که بعنوان مثال میتوانید به این سری از مقالات نگاه کنید: (پایه های مالی و سیاسی لابی رژیم ایران: بخش اولبخش دومبخش سوم)حال به پروژه "پانته آ فیوضی" میرسیم که رسما بعنوان لابیست معرفی میشود. در سال 98 لابی کمپانی های محصولات کشاورزی در آمریکا در همکاری تنگاتنگ با مافیای وابسته به رژیم و بمنظور شکاف در قانون تحریم ILSA و بازکردن درب تجارت، پروژه ای برای انجام یک معامله بزرگ خرید گندم به ارزش بیش از نیم میلیارد دلار طراحی نمود و از دولت کلینتون خواست که بنا به ملاحظات بشردوستانه، قانون تحریم را از روی محصولات کشاورزی بردارد. البته قابل ذکر است که رژیم ایران به آسانی از کانادا و اروپا گندم وارد میکرد و تحریم محصولات آمریکائی هیچ تأثیری در واردات ایران نداشت و قیمت محصولات کانادائی نیز عموما از رقبای آمریکائی اش بهتر بود. به عبارت دیگر، هدف اصلی، شکاف در قانون تحریم و برداشتن اولین گام برای لغو بقیه تحریم ها بود. حال به شیوه اجرای پروژه نگاه کنیم که بسیار قابل توجه است.پانیه آ بهمراه پدرش یحیی فیوضی و یک لابیست آمریکائی بنام Richard Bliss  یک شرکت دلالی بنام "Niki  " براه انداختند. کمپانی "Niki  " زیر مجموعه "انجمن تجارت ایرانی" وابسته به شهریار افشار بود که بطور آشکار و ضمن رابطه رسمی با دولت ایران، از طرف کمپانی های نفتی و شرکت کاترپیلار حمایت مالی و سیاسی میشد. چند هفته پس از تشکیل شرکت Niki و طبق قرار قبلی، دولت ایران بطور رسمی تقاضای خود برای خرید سه و نیم میلیون تن گندم را به این شرکت فرستاد. "پانته آ" و شریکش با در دست داشتن این قرار داد به سراغ دولت آمریکا رفتند تا به دلائل بشردوستانه قانون تحریم در زمینه فروش گندم را لغو کرده تا انجام این معامله امکان پذیر گردد.·       برای آشنائی با نحوه راه اندازی کمپانی دلالی "پانته آ فیوضی: نگاه کنید به این مقاله، و این مقاله·       برای آشنائی با انجمن تجارت ایرانی وابسته به شهریار افشار مقاله فارسی من را مطالعه فرمایئد. ·       برای آشنائی با رابطه این انجمن با لابی کمپانی های بزرگ آمریکا نگاه کنید به این مقاله و این مقاله بلافاصله پس از آنکه کمپانی "Niki  " تقاضای خرید گندم و لغو تحریم را تسلیم دولت آمریکا نمود، لابی کمپانی های بزرگ غلات در آمریکا دست بکار شد و با مراجعه به نمایندگان کنگره که از مناطق کشاورزی آمریکا انتخاب شده بودند کارزار وسیعی براه انداخت. دهها نماینده کنگره با ارسال نامه به دولت خواستار انجام این معامله و برداشتن تحریم شدند. در سنای آمریکا بلافاصله یک قانون پیشنهاد شد تا اصولا تحریم از روی مواد غذائی برداشته شود. (برای مشاهده کرنولوژی فعالیت های لابی در این زمینه، این مقاله را نگاه کنید)حال باید عنصر ایرانی نیز به این لابی اضافه میشد تا به آن شکلی انساندوستانه و مردم پسند داده شود. تریتا پارسی به کمک سازمان کوچک لابی خود تحت نام "ایرانیان برای همکاری بین المللی"، ارسال نامه و طومار از طرف ایرانیان به کنگره برای انجام این معامله و برداشتن تحریم از روی رژیم را شروع کرد. در یک سند که از طریق دادگاه بدست آورده ام، تریتا پارسی فعالیت های لابی خودش در زمینه طومار نویسی را با نماینده فاسد کنگره باب نی هماهنگ میکند. باب نی کارفرمای تریتا پارسی بود که بجرم رشوه گیری به زندان رفت. دو تن از کسانی که به وی رشوه داده بودند قاچاقچیان مقیم لندن بودند که در صدد خرید یک هواپیمای تشریفاتی برای خامنه ای بودند.با مراجعه به این آدرس میتوانید چند نمونه از طومار و نامه نویسی تریتا پارسی برای حمایت از معامله گندم "پانته آ فیوضی" را مشاهده نمائید. همانطور که خود تریتا پارسی در نامه خصوصی به روی کافی لابیست معروف واشنگتن نوشته بود، بایستی به لابی ضد تحریم شکل و قیافه انساندوستانه داد تا ماهیت تجارت مآبانه آن توی ذوق نزند و این نکته را میتوان در طومار هائیکه از طرف وی برای کنگره ارسال میشد مشاهده نمود. (نامه تریتا پارسی به روی کافی، لابیست واشنگتن و معاون تبلیغاتی جرج بوش)سرانجام دولت آمریکا در برابر این لابی هماهنگ و گسترده ایکه از شرکت کوچک پانته آ شروع شد و به دخالت سناتور ها و لابیست های حرفه ای رسید عقب نشست و تحریم مواد کشاورزی برداشته شد.   


*****************************************************
در چند ماه اول این کار ، وزیر وقت بازرگانی گفت : به خاطر کار پانته آ ایران بیش از 500 میلیارد دلار سود کرده است . / وزرا و روسای جمهور دولت های سابق و الآن از من تقدیر کرده اند . نام کار تاریخی را که انجام دادم را نیکی گذاشتم / پانته آ فیوضی : ای کاش اول سایت محترم شفاف با من و پدرم این تهمت ها و داستان های نادرست را چک کرده و بعد منتشر می کرد . /شفاف : درباره بررسی مدارک پیش از انتشار آنها ، نیازمند همکاری خوب خانم فیوضی هستیم . اکنون نیز یک سری از مدارک را برای ایشان ارسال کرده ایم . طبیعتا اگر ایشان پاسخ مستدلی به سوالات ما بدهند ...    [Image]به نام خدا
 سلام بر هیات مدیره محترم سایت شفاف


من پانته آ فیوضی یوسفی هستم . چند روزی هست که بسیار دگرگون و غصه دار شده ام از مطلبی که در مورد من ، پدرم ، آقای مهندس یحیی فیوضی و دوستان و فامیل هایم چاپ شده است .
 ای کاش اول سایت محترم شفاف با من و پدرم این تهمت ها و داستان های نادرست را چک کرده و بعد منتشر می کرد . هر کسی می تواند مانند آقای یوسف خ داستان سرایی کند ، اما دلیلی بر چاپ آن نیست .

از شما خواهش می کنم که مواردی که برای شما خلاصه در این نامه آوردم را چاپ کنید که اقلا واقعیت ها باز شوند .
 در مورد داستان اول
 1ـ من هیچ وقت در زندگیم آقای عباس غ را ندیده ام و اصلا نمی شناسم . اصلا نمی دانم که ایشان که هستند و چه می کنند .
 2ـ من هرگز آقای یوسف خ را ندیده ام و نمی دانم که ایشان چه کار می کنند و در کجا کار می کنند یا زندگی می کنند. هیچ زمان ایشان را در مورد هیچ کار یا پروژه ای ندیدم.
 3ـ من اصلاً روحم از داستان های آقای یوسف خ خبر نداشته ، تا اینکه در سایت شفاف چاپ شد اصلا اسم این افراد را هم نشنیده بودم.
 در مورد داستان دوم و سوم
 من در حومه واشنگتن زندگی می کنم . در رشته شهرسازی مدرک خود را از بهترین دانشگاه های آمریکا گرفتم .



تمام دوران تحصیلی ام بورسیه کامل بودم . چه در فرانسه و چه در آمریکا . به پنج زبان صحبت می کنم . به خاطر همین دلیل با دعوت پدرم آقای مهندس فیوضی عضو هیئت مدیره شرکت بین المللی فیوضی ( فیاک ) شدم که دارای درجه بندی یک در معماری از سازمان مدیریت و برنامه ریزی می باشد .


چون پروژه ساختمان اجلاس کیش بسیار مهم و آبرومندانه برای مملکتم هست ، تصمیم گرفتم که کارهای خود را در  آمریکا کم کرده و به خاطر دانش زبان ، شهرسازی و تجربیات زیادی که در قراردادهای بین المللی داشتم به پدرم کمک کنم . به خاطر همین رفت و آمدم را به مملکت عزیزم زیاد کردم که باعث افتخار من هست .

من بیش از بیست سال در آمریکا مشاور ساختمان های بزرگ بین المللی بودم و به خاطر همین تجربه عضو هیئت موسس شرکت فیاک کیش نیز می باشم.

در ضمن خوشحال می شوم اگر در سایت شفاف بنویسید که در سال 1998 من دست تنها در آمریکا با کمک یک وکیل عالی رتبه توانستم تحریم اقتصادی غذا و دارو را از روی مملکتم ایران بردارم . در چند ماه اول این کار ، وزیر وقت بازرگانی گفت : به خاطر کار پانته آ ایران بیش از 500 میلیارد دلار سود کرده است . هیچ زمان برای خدمتی که به مملکتم کردم پولی دریافت نکردم و تمام خوش حالیم از کمک به مردم مملکتم بوده است .

وزرا و روسای جمهور دولت های سابق و الآن از من تقدیر کرده اند . نام کار تاریخی را که انجام دادم را نیکی گذاشتم چون همزمان باردار دختری بودم که نام او را هم نیکی گذاشتم . کار نیکی برای کشورم انجام دادم و دختر نیکی به دنیا آوردم که افخار من و پدرش هرمز فرخوان می باشد .

شرایط سخت کشور و فشار غربی ها

خدمات من فقط در مورد سرزمین مادریم ایران بوده و از شما مدیران محترم سایت شفاف خواهش می کنم در این شرایط سخت که کشورهای غربی و دشمنان استقلال و قدرت امروزی ایران سمپاشی برای تفرقه افکنی می کنند ، از انتشار این مطالب غیر واقعی که خدای ناکرده آب به آسیاب دشمان ایران عزیزمان می ریزد ، خودداری کنید .


                                                                       پانته آ فیوضی یوسفی



توضیح سایت شفاف :



1ـ سایت شفاف هیچ اسمی از خانم پانته آ فیوضی یوسفی در مطلبش نیاورده بود و صرفاً نوشته بود خانم " پ " . با این حال ایشان خودشان ترجیح دادند منظور سایت شفاف مشخص شود که خانم " پ" همان خانم پانته آ فیوضی یوسفی است .


2ـ ایشان گفته اند آقای یوسف خ را نمی شناسند . شاید اساساً این یک نام مستعار بوده و قرار نباشد نام واقعی نویسنده مطلب روشن شود. اما اصل داستان این است که خانم یوسفی و شرکت فیاک قراردادی 400 میلیاردی برای ساختمان اجلاس سران غیر متعهدها منعقد کرده اند . اما چرا خودشان دنبال شرکت های دیگری هستند که با فیاک قرارداد ببندد و این ساختمان را بسازد ؟
 3ـ سوال اصلی این است که ارتباط خانم پانته آ با آقای مشایی چیست و چرا ایشان درباره ایشان مطلقاً سکوت می کنند ؟ چرا ترک تشریفات شده و منطقه آزاد کیش به عنوان کارفرما بدون هیچ مناقصه ای با شرکت فیاک کیش که تنها چند روز از ثبت آن گذشته است ، قرارداد امضا کرده است ؟ به هر حال تنها ایرانی که به وطنش علاقه مند است خانم فیوضی نیست . بسیاری از ایران متخصص و با تجربه دیگر نیز هستند که به کشورشان علاقه مند هستند ، چرا برای ساخت این ساختمان رقابتی میان این ایرانیان علاقه مند به وجود نیامد و به صورت انحصاری و دستوری کار به شرکت فیاک صادر شده است ؟

4ـ خانم فیوضی از خدماتی سخن گفته اند که ما امیدواریم صحیح باشد و برایشان آرزوی توفیق می کنیم . اما پرسش های ما را پاسخ نداده اند . آیا ایشان به همراه هیچ چهره شاخصی در این سال ها به مشهد مقدس نرفته اند ؟ آیا ایشان در سفر یک چهره سیاسی مشهور به آلمان همراه ایشان نبوده اند ؟ آیا همه ایرانیان خارج از کشور کافی است به ایران بیایند و یک شرکت ثبت کنند تا چند روز بعد یک قرارداد 400 میلیاردی منعقد کنند، یا انعقاد اینگونه قراردادها فقط با عده ای خاص از ایرانیان خارج از کشور ممکن می باشد ؟

5ـ خانم فیوضی در پایان این نامه از ادبیاتی استفاده کرده است که بعید به نظر می رسد ادبیات ایشان باشد . " دشمنان استقلال کشور " ، " دشمنی غربی ها " ، " قدرت ایران امروز " ، "آب به آسیاب دشمن ریختن " و ... . این ادبیات بسیار هم خوب است اما حتما ایشان به ما حق می دهند که چنین ادبیاتی را از خانم فیوضی باور نکنیم و احساس کنیم لااقل این بخش از نامه به ایشان به ایشان که حتی حاضر به زندگی در ایران نیستند و تنها به خاطر پروژه ای اقتصادی به ایران رفت و آمد می کنند ، باور نکنیم .
 6ـ درباره بررسی مدارک پیش از انتشار آنها ، نیازمند همکاری خوب خانم فیوضی هستیم . اکنون نیز یک سری از مدارک را برای ایشان ارسال کرده ایم . طبیعتا اگر ایشان پاسخ مستدلی به سوالات ما بدهند می توانیم گزارش های بعدی خود را درباره شرکت فیاک و برخی رفت و آمدهای خاص و مسائل مالی و ... این شرکت با اطمینان بیشتری منتشر کنیم . اما اگر ایشان بخواهد درباره برخی موارد خاص مانند آقای مشایی یا به تعبیر ایشان " جناب آقای مشایی " و برخی قراردادها و تفاهم نامه ها سکوت کند ، طبیعتاً ممکن است در گزارش به نکاتی اشاره شود که خوشایند ایشان نباشد .
   

Democracy Now! Reports From the Protests Outside Greek Parliament in Ath...

Cash and cyberware on the US offensive - RT 110627

رابرت فیسک: : شاید احمدی نژاد استعفا دهد


۸,۰۴,۱۳۹۰
robert_fiskایندپندنت- دیپلماسی ایرانی: رابرت فیسک روزنامه‌نگار مشهور بریتانیایی که در تهران به سر می‌برد گزارش تازه‌ای از آخرین تحولات ایران داده است. وی در یادداشتی که در روزنامه ایندیپندنت منتشر شده، می‌نویسد: محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران مرد غیر قابل پیش‌بینی ولی متدینی است، او ممکن است ظرف روزهای آینده به دلیل افزایش بحران سیاسی داخلی ایران که شدیدتر از تحولات پس از انتخابات ایران شده است، مجبور به استعفا شود. بحرانی که به دلیل نزدیکی بسیار احمدی نژاد به معاونش اسفندیار رحیم مشایی به وجود آمده تا به آن جا که به اختلافات عمیق با رهبر ایران آیت الله سید علی خامنه‌ای منجر شده است. اختلافاتی که پس از برکناری حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران و مخالفت رهبر ایران با این برکناری به وجود آمده است.
فیسک در ادامه یادداشتش به دستگیری‌های گسترده‌ای که در میان اطرافیان احمدی‌نژاد انجام شده اشاره می‌کند و می‌نویسد: این روزها فضای سیاسی ایران روز به روز بیشتر ملتهب می‌شود. دستگیری‌ها در حلقه اطرافیان احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی به آنجا رسیده که معاون مستعفی علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران که تحت فشار مخالفان هفته گذشته از سمت خود استعفا داد، دستگیر شده است. تا کنون احمدی نژاد نسبت به تمامی این دستگیری‌ها سکوت اختیار کرده است.
وی درباره ظرفیت‌های احمدی‌نژاد می‌نویسد: ظرفیت‌های احمدی‌نژاد مغایر با آن چیزی است که بتوان در هر کتاب داستان ایرانی یافت. بسیاری می‌گویند که احمدی‌نژاد در طول دوران ریاست جمهوری‌اش به یک غرور سیاسی رسیده و حالا می‌خواهد با این غرور از وزرا و نزدیکانش دفاع کند.
این روزنامه‌نگار بریتانیایی در بخش دیگری از یادداشتش می‌نویسد: بزرگترین مشکل احمدی نژاد رحیم مشایی است. مردی از خطه سواحل دریای خزر که دخترش را به عقد پسر رئیس جمهوری ایران در آورده است. مشایی در دفتر احمدی نژاد مستقر است و حمایت‌های خود را از او از درون دفتر ریاست جمهوری انجام می‌دهد. یک بار احمدی نژاد قصد داشت او را به عنوان معاون اول خود انتخاب کند که معادل نخست‌وزیر در دیگر کشورها است ولی به دلیل فشارهای بسیار سیاسی نتوانست او را به این سمت منصوب کند. به اعتقاد بسیاری از جمله رقبای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ احمدی نژاد از پتانسیل لازم برای رهبری یک جریان سیاسی برخوردار نیست و این مسئله باعث می‌شود که نتواند در بسیاری مواقع خواسته‌هایش را آن طور که می‌خواهد پیش ببرد. ولی احمدی نژاد باور دارد که مورد حمایت مردم فرودست جامعه یعنی روستایی‌ها، شهرهای کوچک و شهرستان‌ها از اصفهان گرفته تا تبریز و مشهد است، مسئله‌ای که باعث شده از او رئیس جمهوری متفاوت با دیگر روسای جمهور ایران به وجود آید. برای همین است که به او رئیس جمهور مردمی می‌گویند. یکی از طرفدارانش به من گفت: او بسیار شبیه رئیس جمهوری امریکا است که بیشتر ملاقات‌های هفتگی‌اش را در نیوهمشایر انجام می‌دهد. یکی دیگر از طرفدارانش نیز گفت: ما به احمدی نژاد برای این رای دادیم که او برای بی‌کلاس‌ها ایستاد. برعکس موسوی و محمد خاتمی که همیشه به نظر می‌رسید با جک استراو چای انگلیسی می‌نوشند. 
وی سپس می‌نویسد: اما با آمدن رحیم مشایی به دفتر ریاست جمهوری که به طور سنتی در راس امور اجرایی ایران است، اوضاع فرق کرد. او یار بسیار نزدیک احمدی نژاد است. رحیم مشایی در طول جنگ ۸ ساله ایران و عراق در سپاه بود، پس از آن به رادیو خبر ایران آمد و شایعه‌ای هم هست مبنی بر این که او سابقه فعالیت در وزارت اطلاعات را نیز داشته است. به گفته برخی افراد نزدیک به دفتر ریاست جمهوری مشایی تا پایان دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد در دفتر او بوده است. مشایی صحبت‌هایی می‌کرد که جریان محافظه‌کار ایران چندان از این اظهارات خوششان نمی‌آمد. مثلا یک بار گفت ایران با اسرائیل دشمن است ولی با مردم اسرائیل نه. محافظه‌کاران می‌گویند چطور می‌شود ما با مردمی که دولتشان سرزمین‌ فلسطینیان را اشغال کرده مشکلی نداشته باشیم. رابطه مشایی با علمای سنتی قم نیز چندان حسنه نیست. علاوه بر آن در طول زمانی که ریاست سازمان میراث فرهنگی ایران را بر عهده داشت به واسطه مدیریت نامناسب پرونده‌های مالی نتوانست سابقه خوبی از خود به جای بگذارد.
فیسک می‌نویسد: با این حال در تمامی این دوران مشایی از احمدی نژاد جدا نشد. چهار سال دوره اول ریاست جمهوری او و پس از آن تا کنون مشایی نزدیک‌ترین فرد به احمدی نژاد محسوب می‌شود. این نزدیکی تا آن جا پیش رفته که برخی از مردم می‌گویند مشایی مرجع احمدی نژاد است. بسیاری گمان می‌کردند که وی تحت فشارهای بسیار مجبور شود مشایی را کنار بگذارد ولی نه تنها تا کنون دست به چنین کاری نزده است بلکه هر کسی که در کابینه از مشایی کوچکترین انتقادی کند فورا برکنار می‌شود. کسی اگر روزی از مشایی انتقاد کند روز بعد باید حکم بیکاری‌اش را ببیند. این مسائل باعث شده تا برخی در ایران بگویند مشایی احمدی نژاد را طلسم کرده چرا که به طور غیر طبیعی تحت کنترل او است.
در بخش دیگری از این یادداشت فیسک می‌نویسد: در ایران وقتی بی‌امان فشارها به رئیس جمور افزایش می‌یابد، انتظار می‌رود که این فشارها را رئیس جمهور به دیگران منتقل کند چرا که در غیز این صورت اگر کاری نکند دشمنی‌ها علیه او افزایش می‌یابند. از این رو بسیاری می‌پرسند که عاقبت احمدی نژاد به کجا ختم خواهد شد. هنگامی که احمدی نژاد با تاخیر مجبور شد انتصاب مشایی به پست معاونت ریاست جمهوری را پس بگیرد که به گفته برخی از محافظه‌کاران باعث شد تا بسیاری از طرفداران احمدی نژاد آزرده خاطر شوند. احمدی نژاد در حال حاضر تلاش می‌کند در برابر اتفاقاتی که علیه او و مشایی می‌افتد حرفی نزند ولی برخی می‌گویند طی روزهای آینده ممکن است اتفاقات بسیاری بیفتد اگر چه شاید دیر باشد

اگرس كوير مي‌شود، جنگل‌هاى شمال زاگرسى می شوند، مرگ و مير دسته‌جمعى درختان، كوچ حيوانات و رفتارهاى عجيب و

زاگرس كوير مي‌شود، جنگل‌هاى شمال زاگرسى می شوند، مرگ و مير دسته‌جمعى درختان، كوچ حيوانات و رفتارهاى عجيب و غريب آنها
ايلنا
سيل‌هاى سهمناك و مخرب شمال كشور در سال‌هاى اخير تنها يكى از مشهودترين و ملموس‌ترين اثرات نابودى جنگل‌هاى كشور است. جنگل‌هاى ارزشمندى كه تنها نمونه‌ى باقي‌مانده از جنگل‌هاى هيركانى مربوط به دوران ژوراسيك است.
اين جنگل‌ها كه زمانى وسعت‌شان به 3.7 ميليون هكتار مي‌رسيد، امروز در خوشبينانه‌‌ترين حالت 1.7 ميليون هكتار وسعت دارند. حال و روز جنگل‌هاى بلوط در غرب زاگرس نيز از جنگل‌هاى شمال چندان بهتر نيست.
بسيارى از كارشناسان با روند فعلى تخريب پيش‌بينى مي‌كنند كه تا چند سال ديگر جنگل‌هاى زاگرس در غرب كشور؛ جاى خود را به بيابان بدهند.
به راستى چه بر سر جنگل‌هاى ما آمد؟ چه عامل يا عواملى موجب شد تا وداع هميشگى ما با جنگل‌هاى بي‌نظيرمان اين‌قدر زود فرا برسد؟!
اسدالله كريمى(محقق و كارشناس مركز تحقيقات جنگل‌هاى گرگان) در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، در اين رابطه مي‌گويد: هر كدام از انواع بهره‌بردارى از جنگل‌ها مدنظر باشد؛ چه صنعتى چه توريستى چه فقط زيباشناسى يا حتى اكولوژيكي؛ بستگى به سياست كلان يك كشور دارد. در واقع مديران ارشد يك كشور براساس توانشان براى اين كار برنامه‌ريزى مي‌كنند.
او ادامه داد: جنگل‌هاى ما به‌صورت بالقوه توان بهره‌بردارى صنعتى را نيز دارند كه در آن شكى نيست. البته همه‌ى جنگل‌هاى كشور چنين ظرفيتى ندارند. به اين معنا كه؛ اگر كل جنگل‌هاى شمال 1 ميليون و نهصد هزار هكتار باشد، كمتر از نصف آن توان بهره‌بردارى صنعتى را دارند. اما موضوع اينجاست كه ما در بهره‌برداري‌‌هايمان افراط مي‌كنيم.
وى افزود: اگر يك درخت از جنگل‌هاى ما حذف شود بايد به‌جاى آن چندين نهال كاشته شود تا آينده‌ى اكوسيستم را تامين كند. ضمن اينكه در مناطقى كه توان و پتانسيل جنگل كم است، بايستى جنگل را به سمت بهره‌برداري‌هاى حفاظتي، توريستى و اكوتوريسمى سوق داد و بحث تفرج را نيز در آن مدنظر قرار داد.
او با ابراز تاسف از درهم شدن مسايل اصلى و زيربنايى با سياست حتى در حوزه‌ى جنگلدارى اظهار داشت: متاسفانه در بهره‌بردارى از جنگل‌ها تنها ديدگاه اقتصادى درنظر گرفته مي‌شود و تنها به بهره‌بردارى چوب از اين منبع طبيعى انديشيده مي‌شود.
اين كارشناس امور جنگل‌ها؛ در واكنش به گفته‌ى برخى مسوولان مبنى بر اينكه 10 سال به جنگل‌ها استراحت بدهيم نيز گفت: به فرض هم كه 10 سال استراحت بدهيم؛ بعد چه مي‌شود؟ بعداز آن دوباره بهره‌بردارى اقتصادى از اين منابع را ادامه بدهيم؟!
او ادامه داد: جنگل به‌طور مستمر توليد خود را دارد، اگر طورى برنامه‌ريزى كنيم كه ميزان برداشت‌مان از ميزان توليد جنگل كمتر باشد ضمن آنكه مسايل زيست‌محيطى و استفاده از جاده‌هاى جنگلى مناسب و كم كردن دام در جنگل را مدنظر قرار دهيم، به اعتقاد بسيارى از كارشناسان؛ جنگل‌هاى ما مجدد اين توان را دارد كه دوباره خود را بازيابى كنند.
كريمى درعين‌ حال اذعان كرد كه؛ بحث بهره‌بردارى اقتصادى از جنگل مي‌تواند مطرح باشد. ما جنگل صنعتى هم داريم اما اينكه ما در بهره‌بردارى يا بهره‌بردارى نكردن از جنگل افراط كنيم؛ به كلى غلط است.
او افزود: اگر بهره‌برداري‌هاى ما كاملا فنى و علمى باشد؛ استفاده از جنگل‌ها مي‌تواند ادامه پيدا كند ضمن اينكه درآمدزايى و اشتغالى كه ايجاد مي‌شود، مي‌تواند در حفاظت از ساير جنگل‌ها به ما كمك كند.
اما هادى چپادليرى(رييس انجمن جنگل‌بانى) نظر ديگرى در اين زمينه دارد و معتقد است؛ جنگل‌هاى ما ديگر توان بهره‌بردارى را ندارد.
او در گفت وگو با ايلنا، ضمن انتقاد از روند بهره‌بردارى از جنگل‌ها در كشور مي‌گويد: بهره‌بردارى بي‌رويه؛ اين اكوسيستم بي‌نظير را درمعرض خطر جدى نابودى قرار داده است.
چيادليرى در واكنش به گفته‌ى برخى مسوولان در دادن فرصت استراحت 10 ساله به جنگل‌ها و عدم بهره‌بردارى از آنها گفت: استراحت 10 و 20 ساله براى بازسازى جنگل‌ها كافى نسبت بلكه اگر بخواهيم به‌صورت موثر اقدامى در جهت بازسازى اين منابع انجام دهيم بايد 150 سال از جنگل‌هايمان برداشت نكنيم تا دوباره توان قبل را بازيابند. حتى اين پروسه‌ى زماني؛ حداقل زمان لازم براى احياى دوباره‌ى اين منابع است.
او توضيح داد: توان رويشى جنگل‌هاى ما در اكثر نقاط حدود دو مترمكعب است اما درحال حاضر نزديك به 8 متر مكعب از جنگل‌هايمان برداشت كرده‌ايم، يعنى 4 برابر توان رويش جنگل‌هايمان.
رييس انجمن جنگل‌بانى بازهم اين فرصت 150 ساله را براى بازسازى جنگل‌ها كافى نمي‌داند و تصريح مي‌كند: متاسفانه عمق فاجعه و خسارت‌هاى وارده فراتر از اين بحث‌هاست. براى نمونه قطع يك درخت با عمر 500 سال چگونه قابل جبران است؟!
او از روند فعلى مديريت در حفاظت و بهره‌بردارى از جنگل‌ها انتقاد و تاكيد مي‌كند: حتى اگر بهره‌بردارى نيز صورت نگيرد؛ مديريت بر جنگل‌ها حتما بايد وجود داشته باشد يعنى دخالت‌ها و بهره‌برداري‌هاى ما از اين منابع نبايد منجر به توليد چوب در جنگل شود و هدف مديريتى ما در اين حوزه بايد پرورش جنگل باشد.
چيادليرى با اعلام اخبار تاسف‌بار از وضعيت جنگل‌هاى غرب كشور يادآور مي‌شود: بهره‌بردارى از جنگل‌هاى غرب به هيچ عنوان نبايد صورت گيرد. با روند فعلى تخريب در اين جنگل‌ها؛ شك نكنيد كه اين منابع خداداد تا چند سال ديگر به بيابان تبديل مي‌شود. درحال حاضر جنگل‌هاى غرب درگير روندى شده‌اند كه به سمت استپى و علفزارى شدن پيش مي‌رود. زاگرس نيز به تدريج كويرى و بيابانى مي‌شود. جنگل‌هاى شمالى كه از نوع جنگل‌هاى هيركانى هستند نيز دارند به سمت زاگرسى شدن پيش مي‌روند و روزبه‌روز زوال آنها نزديك‌تر مي‌شود.
او شاهد اين مدعا را مرگ و مير دسته‌جمعى درختان، كوچ دسته‌جمعى حيوانات و رفتارهاى عجيب و غريب در حيوانات دانست و توضيح مي‌دهد: خشك شدن هزار هكتار درخت در غرب كشور نشان مي‌دهد جنگل‌هاى ما به سرعت به سمت نابودى پيش مي‌روند.
چيپادليرى دوباره تاكيد مي‌كند: بهره‌بردارى از جنگل‌هاى شمالى كشور نيز به هيچ عنوان نبايد حتى براى توليد چوب اتفاق بيافتد چون اين منابع به هيچ‌وجه توان توليد چوب را ندارند.
او مي‌گويد: برداشت‌هاى بي‌رويه‌ى چندين برابر ظرفيت جنگل‌ها در سال‌هاى گذشته بدون مديريت و وارد كردن تكنولوژي‌هاى بهره‌بردارى كه با اقليم كشورمان سازگار باشد، باعث شده تا صدمات شديد و جبران‌ناپذير به منابع طبيعى وارد شود.
رئيس انجمن جنگل‌بانى درمورد ارزش جنگل‌هاى شمال نيز چنين مي‌گويد: جنگل‌هاى شمال كشور ازنظر سطح در برابر ساير جنگل‌‌هاى دنيا وسعت قابل توجهى ندارد حتى شايد از نشنال پارك كانادا نيز كوچكتر باشد. اما آنچه جنگل‌هاى كشور ما را ارزشمند ساخته، قدمت اين جنگل‌ و كهنسالى درختان آن است كه متاسفانه ما با بهره‌برداري‌هاى بدون ملاحظه‌؛ اين قدمت را نيز از بين برده‌ايم.
گزارش از: حسين جمشيديان
7 تیر 1390   

امه مهوش علاسوندی:مادران عليه اعدام

امه مهوش علاسوندی:مادران عليه اعدام

Kategorie: Nachricht

 
من مهوش علاسوندی که دو فرزند رشيدم٬ چهل روز قبل به اتهام محاربه اعدام شدند٬ دست ياری بسوی مادران و پدران و خانواده هايی دراز ميکنم که چنين جنايتی در مورد آنها نيز انجام گرفته و عزيزترين کسان آنها به دست حکومت اسلامی اعدام شده اند. ما نبايد سکوت کنيم . ما بايد دست به دست هم دهيم و از دنيا بخواهيم که به اين جنايات رسيدگی شود.
در دو سال گذشته و پس از انتخابات دروغين ٬ مادران ديگری هم هستند که با اين فاجعه روبرو و فرزندانشان توسط عوامل رژيم جمهوری اسلامي ترور و يا اعدام شده اند.
در سی و دو سال گذشته و بخصوص در دهه شصت مادرانی بوده و هستند که هنوز رنج و درد اين زخم عميق بر جان آنها سنگيني ميکند. مادرانی که عزيزانشان در گلستان خاوران و خاورانهای گمنام همچنان بی نام و نشان بخاک سپرده شده اند.
من از همه خانواده ها و بويژه مادران داغدار درخواست مي نمايم که به ياری من آمده ٬ تا با تشکيل يک نهاد عليه اعدام به نام " مادران عليه اعدام" و مبارزه عليه اعدام در سراسر دنيا بخصوص در کشور اشغال شده مان ايران از فاجعه ای که بر ما رفته است درس گرفته و با سعی و تلاش مداوم و مبارزه همه جانبه عليه اين قتل دولتی ٬ ديگر شاهد روی دادن اين ظلم فجيع و ضد انسانی برای خانواده و مادر ديگری نباشيم.
من بدينوسيله تشکيل نهاد مادران عليه اعدام را اعلام نموده واز همه تقاضای همکاری دارم. برای تماس و ثبت نام و اعلام هر نوع همکاری با اين نهاد از کليه مادران و خانواده ها ، احزاب و سازمانها و... در سراسر دنيا ميخواهم که با نشانی ذيل تماس حاصل نماييد

Cop Pulls Out Gun On Motorcyclist