نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

'روسپی سیاسی'؛ حکایت خبرچین های فلسطینی

bbc

محمد سعد

محمد سعد می داند بازگشت به سرزمینش به معنای مرگش است، اما با این وجود بسیار آرام و خوش مشرب بنظر می رسد.

او که به اسرائیل اطلاعات محرمانه داده است، شاید جزء منفورترین انسانها در بین فلسطینی ها باشد.

وی در یک مصاحبه صریح و شفاف با بی بی سی گفت که چرا به مردمش خیانت کرده و انتظار دارد دولت اسرائیل کمک و محافظت بیشتری برای او تامین کند.

آقای سعد می گوید به درون گروه های شبه نظامی فلسطینی ها نفوذ کرده و مدعی است جان های بسیاری را نجات داده است.

او که در شهر هبرون کرانه باختری متولد شده اکنون کوشش می کند زندگی جدیدی در اسرائیل برای خود آغاز کند.

محمد سعد در دفتر وکیلی در تل آویو نشسته و می گوید در دهه های 80 و 90 به مدت نه سال به درون گروه شبه نظامیان "تنظیم" در هبرون نفوذ کرده بوده است.

او می گوید به کمک یک دستگاه ضبط صدا که اسرائیلی ها به او دادند، توانست مانع از حمله به اهداف غیرنظامی و نظامی اسرائیل شود.

این مرد 41 ساله که سه فرزند دارد می گوید: "مامور اسرائیلی نخست حرف مرا باور نکرد، اما بعد با بستن یک ضبط صوت به بدنم به درون گروه های شبه نظامی رسوخ کردم و برنامه آنها را برای حمله به شهرک نشینان یهودی ضبط کردم. من این کار را برای پول نکردم. برای این کردم که همه ما اسرائیلی هستیم و قتل کار غلطی است."

فلسطینی ها برای آقای سعد همدردی نمی کنند.

از نگاه آنها او یک خائن است که برای پول به مردم خود خیانت کرد.

"روسپی گری سیاسی"

اصطلاح "همدست" شامل گناهان متعددی می شود.

همدست تنها به کسی اطلاق نمی شود که اطلاعات حساس گروه های شبه نظامیان را به اسرائیل می دهد، بلکه شامل فلسطینی هایی هم می شود که املاک خود را در شهر قدیمی بیت المقدس و اطراف آن به اسرائیلی ها می فروشند.

همه ساله صدها و شاید حتی هزاران مرد و زن به اسرائیل اطلاعات می دهند. برخی برای پول، برخی بدلیل نقاط ضعف جنسی و برخی نیز در مقابل دریافت معالجات پزشکی که در سرزمینهای فلسطینی غیرقابل دسترس است خبرچینی می کنند

این املاک اغلب از طریق واسطه به فروش می رود، زیرا اینجا زمین به معنای مرگ و زندگی است و فلسطینی ها نگران تبعات فروش زمین خود هستند.

دکتر مهدی عبدالهادی خود را مرد میانه رویی می داند.

او که بنیانگذار پاسیا یک اتاق فکری فلسطینی است، نفرت مردم از افرادی که با اسرائیل همدستی می کنند را به صراحت تشریح می کند:

"خیانت است. از نگاه سیاسی خودکشی است و از نگاه اخلاقی بیماری است."

او می گوید: "بعضی مردم حتی آن را روسپی گری سیاسی می انگارند."

طی دو دهه گذشته تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه و کرانه باختری تعدادی را که متهم به همدستی با اسرائیل بودند اعدام کرده است.

اما با این وجود گفته می شود همه ساله صدها و شاید حتی هزاران مرد و زن به اسرائیل اطلاعات می دهند. برخی برای پول، برخی بدلیل نقاط ضعف جنسی و برخی نیز در مقابل دریافت معالجات پزشکی که در سرزمینهای فلسطینی غیرقابل دسترس است خبرچینی می کنند.

بعضی نظیر آقای سعد می گویند به دلایل ایدئولوژیک به فلسطینی ها بی وفایی کردند.

به همین دلیل مایکل توپلو، وکیل اسرائیلی، می گوید خبرچین هایی همچون آقای سعد شایسته قدرشناسی بیشتری از سوی دولت اسرائیل هستند.

او که در حال منظم کردن انبوه مدارک و پرونده های خبرچین های فلسطینی است که اکنون مایل به زندگی در اسرائیل هستند می گوید: "همدستها و خبرچینها که احتمالا حدود 5000 نفر هستند برای اسرائیل بسیار اهمیت دارند."

"قول های بسیار صریحی در ابتدا به آنها داده می شود. به همدست ها گفته می شود که آنها و خانواده هایشان تحت نظر و مراقبت هستند. اما به این قولها اغلب عمل نمی شود. آنها به دلیل خدماتی که برای اسرائیل کرده اند باید از حقوق مدنی، بهداشتی و اقامتی کاملی برخوردار باشند."

آقای سعد و خانواده اش همچنان در وضعیت نامعلومی بسر می برند. اقامت آنها در اسرائیل هر سه ماه یکبار باید تمدید شود.

او و وکیلش از اینکه نام آقای سعد در این گزارش می آید خشنود هستند، زیرا همه می دانند که اگر او به سرزمین های اشغالی باز گردد با مجازات مرگ روبرو می شود.

تنها در ماه گذشته دو متهم به جاسوسی برای اسرائیل توسط حماس اعدام شدند.

این بازی خطرناکی است، اما خبرچینها و جاسوسها همچنان در این کشمکش بی پایان نقش ایفا می کنند.

ه در باره کاسپين ماکان، بلکه به بهانه تحرکات دوباره او


شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۹ - ۲۹ مه ۲۰۱۰
محمدعلی اصفهانی

هيچ تمايلی نداشتم و ندارم که چيزی در باره ی جوانی به نام کاسپين ماکان بنويسم. و به طور کلی و جزيی، و عام و خاص، از اين نوع برخورد ها با اين و آن به شدت گريزانم. اين چند سطر هم در واقع، بيشتر دو نقل قول، يکی از مادر ندای شهيد، و يکی از نشريه ی آلمانی اشپيگل است. و البته همراه با کمی مربوط و نامربوط ديگر...ماکان، پس از سفرش به اسراييل، با در دست داشتن چند عکس با ندا (که چيزی نبودند و نيستد به جز سلاحی برای به گروگان گرفتن آن شهيد)، و بار يافتنش به بارگاه عامل چند فقره قتل عام مهيب، به نام «شيمون پرز» (۱) با برخورد جدی و محکوميت شديد و گسترده ـ و اعتراف می کنم که برای من تا حدودی غير منتظره ی ـ بخش بزرگی از نيرو های ساده و بی ادعای جنبش، در قالب کامنت و يادداشت و اينجور چيز ها روبرو شد. برخورد و محکوميت شديد و گسترده يی که دليلی ديگر بر سلامت و پاکيزگی جنبش است. در پی اين ماجرا، تنی چند از سفلگان «ايرانی» که در ارتباط با دم و دستگاه تبليغات و ضد تبليغات اسراييل (۲) قرار دارند، و نيز ـ جدا از آن ها ـ تنی چند از کسانی که هيچ فرصتی را برای تقرب به قاتلان مردم فلسطين از دست نمی دهند، به تکاپو افتادند. عمدتاً: ـ يا به هدف خوش رقصی، و کسب اعتباری به نزد اسراييل، ـ و يا مثلاً به منظور به دست آوردن حامی يی (از نوع ارباب و کارفرما) که شايد بتواند باعث فرجی شود و «گره از کار فروبسته شان» بگشايد… شعار «نه غزه نه لبنان»، که خوشبختانه ديگر رسوا شده است و از دهان ها افتاده است، حاصلی نداشت به جز ايجاد نفرت نسبت به جنبش ما در ميان مردم خاورميانه، و نيز تشديد بدبينی به نزد بخش قابل توجهی از فرهيختگان سياسی در سراسر دنيا، که به حق به عنوان جزئی از وجدان بيدار جهان معاصر شناخته می شوند، و به دلايلی که بايد جداگانه مورد بررسی قرار گيرد، نظر چندان مساعدی به جنبش ندارند و آنگونه که بايسته و شايسته است، از آن حمايت نمی کنند. ياوه هايی که آدمکشان بسيح و سپاه و «لباس شخصی ها» و کوفت و زهر مار را عرب هايی معرفی می کنند که از خارج آمده اند هم از جنس همان شعار هستند. و مواردی ديگر نيز… بر زبان آورندگان آن شعار، و يا باورآورندگان به اين ياوه ها، سوء نيتی نداشتند و ندارند. سوء نيت را بايد پيش مروجان فعال آن شعار و اين ياوه ها جستجو کرد… چندين هفته پيش، وقتی که در پی سفر ماکان به اسراييل، بعضی کسان، از هر دو دسته يی که در بالا به آن ها اشاره رفت، فرصتی به دست آورده بودند تا قر و غربيله يی برای دولت اسراييل بيايند و چشمک و چراغی به او بزنند و ناز و ادايی درآورند و آبی از لب و لوچه فروريزند، راقم اين سطور، بيانيه ی تازه ی «سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح» را که اتفاقاً در همان ايام صادر شده بود ترجمه کرد و همراه با توضيحات و رفرانس هايی چند منتشر ساخت. (۳) اين سازمان، در آن بيانيه ی رسمی، برای چندين و چندمين بار، به تحريم همه جانبه ی سياسی، و اقتصادی، و فرهنگی اسراييل (قاتل صد ها و صد ها ندا و سهراب، عامل قتل عام های صريح و مستقيم پياپی، و مشغول اجرای طرح نسل کشی و قتل عام تدريجی و روز مره ی ميليون ها فلسطينی ساکن نوار غزه، به خصوص کودکان، و ضعيف تر ها و نحيف تر ها و آسيب پذير تر ها، با تبديل غزه به يک سياهچال منقطع از جهان، و تحريم ورود مواد غذايی و حتی دارو و درمان برای به غل و زنجير کشيده شدگان اين سياهچال چند ميليونی) فراخوان داده است. اين سازمان، يک سازمان مترقی و پيشتاز است که هيچ ربطی به بعضی اولترا انتگريست های يهودی ندارد که از موضع همان اولترا انتگريسم خود، مخالف تشکيل يک دولت يهودی تا هنگام ظهور آنچه آن ها مسيح موعود خود می نامند هستند، و تعداديشان نيز با حکومت ملايان روابط نزديک و رفت و آمد دارند. در باره ی اين سازمان، پيشتر از اين، بار ها نوشته ام. از جمله اين که: ... «سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح»، سازمان پرآوازه ی يهوديان ترقی خواه و ضد انتگريسم فرانسه، و از اعضای بنيانگذار «يهوديان اروپايی برای يک صلح عادلانه» است. اين سازمان، همچنين عضو مجموعه ی جهانی بسيار معتبر BDS يا کارزار بين المللی برای تحريم، عدم سرمايه گذاری، و اِعمال مجازات عليه اسراييل تا پايان اشغال سرزمين های فلسطينی نيز هست... ... کارزار BDS نخست در سال ۲۰۰۲ به وسيله ی جمعی از دانشگاهيان و روشنفکران فلسطينی راه اندازی شد؛ و به سرعت، بخش های بزرگی از دانشگاهيان و روشنفکران و نويسندگان و فعالان سياسی صلح طلب يهودی داخل و خارج اسراييل را، همزمان با جمع بی شماری از دانشگاهيان، استادان، فرهنگيان، نويسندگان، شاعران، محققان، متفکران، سياستمداران، روزنامه نگاران، سينماگران، و هنرمندان سراسر جهان با هر مرام و مسلکی به خود جذب کرد... به هر حال، همانطور که در آغاز اين سطور آمد، قصد از اين نوشته، نه ورود به اين مسائل، بلکه دو نقل قول است و نتيجه گيری را به خواننده سپردن. نقل قول اول: کاسپين ماکان، که اين روز ها متأسفانه ـ خواسته يا ناخواسته ـ به صورت يک دشمن سوگند خورده ی جنبش، و يک متحد سوگند خورده ی ستاد کودتا و امثال حسين شريعتمداری عمل می کند، کل «اعتبار» خود را از يک آشنايی فقط و فقط دوماهه با ندا (به تصريح رسمی خانواده ی ندا) کسب کرده است. صرفنظر از هرگونه نظری که در مورد چگونگی برخورد با «انتخابات» ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و يا شخص موسوی و شخص کروبی و خوب يا بد اين دو تن داشته بوديم يا داريم، اين موضوع، روشن است که کسب و کار کاسپين ماکان با اولين دروغ او در مورد ندا شروع شد. او در همان نخستين روز های شهادت ندا، و نيز پس از آن، پيوسته اين دروغ ساخته و پرداخته ی خود را در همه جا تکرار می کرد که ندا انتخابات را تحريم کرده بود و مخالف موسوی بود و... (روايتی که بعد ها از فرط «صداقت پيشگی» و «معتبر» بودن راوی، مورد استناد کسانی قرار گرفت و هنوز هم می گيرد که هدفشان روشن تر از آن است که نيازی به توضيح داشته باشد.) اما واقعيت ماجرا را از زبان مادر ندا بخوانيم: «ندا دنبال آزادی و تغيير بود. من شمال بودم که رأی دادم و روز بعد از انتخابات برگشتم. ندا آن روز عصبانی بود. زنگ زد و گفت چند حوزه برای رأی دادن رفته اما نتوانسته رأی بدهد. بعد توضيح داد که در اين حوزه ها نماينده آقای موسوی حضور نداشت. وقتی ندا پی گير می شود و می گويد که می خواهم نماينده آقای موسوی را ببينم می گويند که نماينده احمدی نژاد اينجا است و بيا رأی بده. و او عصبانی می شود که چطور ممکن است در حوزه ای نماينده ساير کانديداها نباشند و فقط احمدی نژاد باشد. برای همين رای نداده بود...» (۴) اين، از نقل قول اول. و نقل قول دوم: کل اين نقل قول را از گزارش مختصر صدای آلمان، از مقاله ی مفصل روزنامه ی آلمانی «اشپيگل» می آورم و قال اين يادداشتِ تا حدودی ناخواسته، اما ـ بنا به ضرورت روز ـ اجتناب ناپذير را می کَنم. از اينجا تا آخر نوشته، از صدای آلمان است، نه راقم اين سطور:اشپيگل آنلاين در يک گزارش تفصيلی از تلاش های کاسپين ماکان برای بهره برداری شخصی از ماجرای قتل ندا آقا سلطان پرده برداشت. ماکان که مدعی است نامزد ندا بوده، مشاور مطبوعاتی استخدام کرده تا مصاحبه های خود را گران تر بفروشد. اشپيگل آنلاين، ضمن شرح مفصلی از اتهاماتی که هواداران جنبش سبز تاکنون به کاسپين ماکان وارد ساخته اند، به يکی از مصاحبه های وی اشاره می کند که گفته است: «علت مخالفت چهره های شاخص جنبش سبز با من، آن است که در اولين مصاحبه خود گفتم ندا طرفدار جنبش سبز نبوده و حتی در انتخابات ۲۲ خرداد نيز شرکت نکرده است.»کاسبی با واژگان گل فشان؟اما هفته نامه آلمانی در بخشی ديگر از گزارش خود می کوشد از اين نکته پرده بردارد که کاسپين ماکان به عنوان مدعی نامزدی ندا، از او که به مهمترين نماد معترضان ايرانی تبديل شده، به نفع خود استفاده می کند. در اين گزارش می خوانيم:«ماکان، با واژگانی که همواره گل افشان تر می شدند، در هر مصاحبه نکات تازه ای را بيان می کرد. نکاتی که نشان می داد انديشه های عميقی ندا را به خيابان کشانده اند. مثلا اين که ندا به رغم هشدارهای او اصرار داشته که در تظاهرات شرکت کند و بجنگد، حتی اگر گلوله ای بر قلب وی بنشيند.»استخدام مشاور مطبوعاتیدر بخشی ديگر از گزارش اشپيگل آنلاين آمده است:«ماکان يک مشاور مطبوعاتی استخدام کرده و روزنامه نگاران مجبورند از طريق او قرار مصاحبه بگذارند. در ماه نوامبر سال گذشته مشاور مطبوعاتی ماکان به اشپيگل آنلاين اطلاع داد که تمام وقت وی تا دو هفته رزرو شده و او بابت مصاحبه های خود پول می گيرد.». در ادامه می خوانيم: «به نظر می رسد که ماکان قتل ندا را به کسب و کاری برای خود تبديل کرده است. علاوه بر روزنامه نگاران، مدافعان حقوق بشر نيز به مصاحبه با وی علاقه نشان می دهند. او دائما از اين سو به آن سوی جهان در پرواز است. سازمان ملل برای شرکت در يک کنفرانس او را به ژنو دعوت می کند تا در کنار مخالفان کره شمالی و کوبا بنشيند.»ديدار با شيمون پرزهفته نامه آلمانی به ويژه ديدار ماکان با شيمون پرز رئيس جمهور اسرائيل در ماه مارس امسال را معمائی می داند و در اين مورد می نويسد: «بزرگترين نمايش مطبوعاتی خود را ماکان در ماه مارس امسال انجام داد. او در برابر دوربين های کانال ۲ تلويزيون اسرائيل در فرودگاه تل آويو بر زمين می نشيند، بعدا با کت وشلوار خاکستری در دفتر شيمون پرز به وی معرفی می شود. برپايه گزارش رسانه های اسرائيلی او خودش را به عنوان سفير مردم ايران به رئيس جمهور کهنسال معرفی می کند و تضمين می کند که خون ندا گرما و احساس لطيفی را به وجود می آورد که او شخصا در ملاقات با پرز احساس کرده است.» به گزارش اشپيگل آنلاين، ماکان بعدا روايت رسانه های اسرائيلی را تکذيب می کند و می گويد: «فقط وقتی که پرز مجسمه پرنده صلح را به من اعطا کرد، به نام همه ايرانيان از او سپاسگزاری کردم.»نظر خبرنگار آمريکائیپايگاه اينترنتی هفته نامه آلمانی، در بخشی ديگر از گزارش خود ضمن اشاره به ديدارهای متعدد ماکان "جيسون آتاناسياديس" خبرنگار واشنگتن تايمز در تهران، می نويسد که بسياری از روزنامه نگارانی که در گذشته درباره ماکان گزارش داده اند، تحمل خود را از دست داده اند. برپايه گزارش اشپيگل آنلاين، آتاناسياديس در يک مقاله بلند وبلاگی نوشته است:«ماکان با داستان های ترحم انگيز خود، به آنچه می خواست رسيد: پناهندگی کانادا و موضوعی برای زندگی. ندا در قبر می لرزد.»...و اين هم نقل قول دوم بود، که گزارش صدای آلمان است از مقاله ی اشپيگل. والسلام. ۸ خرداد ۱۳۸۹ توضيحات:۱ـ برای شناخت بهتر از «شيمون پرز»، تروريست بسيار سابقه دار اسراييلی، و فرمانده ی مستقيم قتل عام مردم لبنان و کشتار تاريخی ساکنان معصوم و بی دفاع و بی پناه قريه ی «قانا» در آوريل ۱۹۹۶ (که به دليل تکرار اين کشتار در سال ۲۰۰۶ به عمليات «قانا ـ يک» معروف شد)، و قاتل روزمره ی فلسطينيان در همين سال های اخير، و تهديد کننده ی دائم مردم ايران به بمباران کردنشان با بمب های اتمی پيشرفته، از جمله می توانيد مراجعه کنيد به مقدمه و توضيحات راقم اين سطور بر ترجمه ی شعر بلند «چهره ی قانا» از نزار قبانی:
\kabbani_ghana.html۲ـ
اسراييل، دستگاه تبليغات و ضد تبليغات خود را «هاسبارا» می نامد، که در زبان عبری به معنای «توضيح دادن» است. چهار سال پيش (چه برسد به امروز) وزير وقت امور خارجه ی اسراييل در باره ی اين دستگاه توجيه اشغال و کشتار و قتل عام، چنين گفته بود: «ما هرگز هاسبارا را چنين پرتوان نديده بوديم. اين، ماشينی است که خيلی خوب، روغنکاری شده است.». در مورد يکی ديگر از طرح های اخيراً به مرحله ی اجرا درآمده ی اسراييل در زمينه ی خرابکاری های اينترنتی، و دادن مأموريت پارس کردن عليه سايت ها و کسانی که به افشای رفتار های اسراييل با فلسطينيان می پردازند، می توانيد از جمله مراجعه کنيد به مقاله يی از سايت «بلاچاوو»، با عنوان «استراتراتژی و تاکتيک جديد اسراييل: تشکيل ارتش اينترنتی!»، به ترجمه ی راقم اين سطور. جمعيت «بلاچاوو» که نام خود را از يک ترانه سرود ايتاليايی عليه استثمار و استعمار و تجاوز و جنگ گرفته است، از نيرو های مطرح و فعّال طيف چپ مستقل فرانسه است؛ و گرچه تا حدودی به حزب کمونيست فرانسه نزديک است، خود ـ به درستی ـ خود را جمعيّتی معرفی می کند که:«بر استقلال تمام و کمال خويش از همه ی احزاب پای می فشارد؛ قاطعانه از اين که به پايگاهی برای عضوگيری و سمپات سازی احزاب و جريان های سياسی تبديل شود اجتناب می ورزد؛ و به شدّت مراقب است که مورد بهره برداری ابزاری اين و آن به منظور کسب هژمونی قرار نگيرد.»:http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/bellaciao.html
۳ـ تحريم اسراييل، سياست يهوديان پيشرو اسراييل و سراسر جهان است ـ بيانيه ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح:
http://www.ghoghnoos.org/khabar\khabar09\ujfp300310.html در مقدمه ی مطلب فوق، نوشته بودم که «سفر ناسنجيده، و به احتمال زياد تا آنجا که به شخص خود سفرکننده برمی گردد، بدون هيچ سوء نيت سياسی خاص يک جوان ايرانی به اسراييل...». اما با آنچه بعد ها پيش آمد، گويا می بايست بر عکس آن را بنويسم! در آن زمان، حدس می زدم که مورد اين جوان نيز، صرفنظر از فرصت طلبی و تلاش در جهت مطرح کردن خود، و همچنين يافتن امکانات رفاهی برای زندگی در خارج از کشور، تا آنجا که به مسأله ی خاص الخاص سياست بر می گردد، بيشتر مشابه مورد تعداد ی از ايرانيان باشد که دافعه ی تظاهر حکومت سالوس ملايان به حمايت از فلسطين، آن ها را دچار اختلالاتی در نگاه به ماهيت واقعی طرف ديگر قضيه، يعنی دولت اسراييل کرده است.۴ـ گفتگوی فرشته قاضی با مادر ندا آقا سلطان:
ـ
گزارش اشپيگل درباره «فرصت طلبی های» کاسپين ماکان ـ صدای آلمان
٭ در باره ی آنچه اسراييل با فلسطينيان می کند، از ميان مقالات متعدد صفحات «خبر و نظر» سايت ققنوس، از جمله، می توان به مقاله ی بسيار ارزشمند نويسنده، روزنامه نگار، و مستندساز انسانگرا و برجسته ی استرالييايی ـ انگليسی، جان پيلجر، به ترجمه ی راقم اين سطور، مراجعه کرد: هولوکاستی که انکار می شود، و سکوت آنان که حقيقت را می دانند: