نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

Iran Orumieh An Iranian girl is being beaten by Police for bad Hijab

وقتی چمران كراوات می‏زد و اپوزسیون بود (+ تصویر)، آینده


آینده نیوز - مصطفی چمران به سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، (سرپولك) متولد شد. به گزارش خبرگزاری‏‎ها؛ وی به سال 1337 برای ادامه تحصیل به امریكا رفت و در دانشگاه «بركلی» با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دكترای الكترونیك و فیزیك پلاسما گردید. از اوایل دهه 1970 میلادی ، در حدود 10 سال در لبنان اقامت داشت و تاسیس و فرماندهی شاخه نظامی «جنبش حركة المحرومین» موسوم به «افواج المقاومة اللبنانیه»( امل) را بر عهده گرفت.

چمران چند ماه پس انقلاب به ایران بازگشت و پس از اولین ملاقات حضوری با خمینی، از بازگشت به لبنان منصرف شد و تا ل به تاریخ 31 خرداد 1360 در جبهه های جنوب ایران با مسوولیت وزارت دفاع و در بهشت زهرای تهران (قطعه 24) به خاك سپرده شد.

عكس زیر مربوط به سال های اقامت ایشان در ایالات متحده می باشد.
chamranKeravat.jpg

روی تابلویی كه دكتر چمران در دست دارد نو

نمایان کردن روابط دوستانه دولت یونان و رژیم اسلامی

"Why is Assange still alive?" CLEARING HOUSE INFORMATION

The Wretched Mind of the
American Authoritarian
By Glenn Greenwald
October 30, 2010 "Salon" -- Decadent governments often spawn a
decadent citizenry. A 22-year-old Nebraska resident was arrested
yesterday for waterboarding his girlfriend as she was tied to a couch,
because he wanted to know if she was cheating on him with another man;
I wonder where he learned that? There are less dramatic though no less
nauseating examples of this dynamic. In The Chicago Tribune today,
there is an Op-Ed from Jonah Goldberg -- the supreme, living embodiment
of a cowardly war cheerleader -- headlined: "Why is Assange still
alive?" It begins this way:
I'd like to ask a simple question: Why isn't Julian Assange dead? . . .
WikiLeaks is easily among the most significant and well-publicized
breaches of American national security since the Rosenbergs gave the
Soviets the bomb. . . .
So again, I ask: Why wasn't Assange garroted in his hotel room years ago?
It's a serious question.
He ultimately concludes that "it wouldn't do any good to kill him, given
the nature of the Web" -- whatever that means -- and reluctantly
acknowledges: "That's fine. And it's the law. I don't expect the U.S.
government to kill Assange, but I do expect them to try to stop
him." What he wants the Government to do to "stop" Assange is left
unsaid -- tough-guy neocons love to beat their chest and demand action
without having the courage to specify what they mean -- but his question
("Why isn't Julian Assange dead?") was published in multiple newspapers
around the country today.
Christian Whiton, a former Bush State Department official, wasn't as
restrained in his Fox News column last week, writing:
Rather, this [the WikiLeaks disclosure] is an act of political warfare
against the United States. . . . .Here are some of the things the U.S. could
do: . . .Explore opportunities for the president to designate WikiLeaks
and its officers as enemy combatants, paving the way for non-judicial
actions against them.
I emailed Whiton and told him I'd like to do a podcast interview with him
for Salon about his WikiLeaks proposal and he replied: "Thank you for
the invitation, but I am starting a trip tomorrow and will be on a plane just
about all day." I replied that it didn't have to be the next day -- I'd be
happy to do it any day that was convenient for him -- and he then stopped
answering. As I said, the real objective is for them to beat their chest in
public and show everyone how tough they are -- take 'em out, Whiton
roared -- but they then scamper away when called upon to be specific
about what they mean or to defend it (let alone to participate in the
violence they relentlessly urge). Whiton was just echoing his fellow war
cheerleader, torture advocate Marc Thiessen, who wrote this in
The Washington Post, under the headline "WikiLeaks Must be Stopped"
The government has a wide range of options for dealing with him. It can
employ not only law enforcement but also intelligence and military assets
to bring Assange to justice and put his criminal syndicate out of
business.
"Military assets": apparently, according to this brave and battle-tested
warrior -- Marc Thiessen -- the U.S. can and should just send a drone over
London or Stockholm and eradicate Assange, or just send some ground
troops into Western Europe to abduct him.
Speaking of war cheerleaders, The Atlantic's Jeffrey Goldberg today points
to an Editorial by The New York Sun's Seth Lipsky which fantasizes -- as
Goldberg puts it -- that "Lincoln, and FDR as well, would have pretty
much tried to hang the Wikileaks founder for treason." Apparently,
the fact that Assange is not and never was an American citizen is no bar to
hanging him for "treason": when you wallow in self-centered, selfabsorbed
imperial exceptionalism, everyone on the planet has the
overarching duty of loyalty to your own government, and you think
everyone is under the auspices of American rule.
There are multiple common threads here: the cavalier call for people's
deaths, the demand for ultimate punishments without a shred of due
process, the belief that the U.S. is entitled to do whatever it wants
anywhere in the world without the slightest constraints, a wholesale
rejection of basic Western liberties such as due process and a free press,
the desire for the President to act as unconstrained monarch, and a
bloodthirsty frenzy that has led all of them to cheerlead for brutal, criminal
wars of aggression for a full decade without getting anywhere near the
violence they cheer on, etc. But that's to be expected. We lived for eight
years under a President who essentially asserted all of those powers and
more, and now have a one who has embraced most of them and added
some new ones, including the right to order even American citizens, far
from any battlefield, assassinated without a shred of due process. Given
that, it would be irrational to expect a citizenry other than the one that is
being molded with this mentality.
* * * * *

اندر باب مبارزات فرسایشی اصلاح طلبان

Sunday, October 31, 2010


< دونان چو گلیم خویش بیرون بردند / گویند چه غم گر همه عالم مردند
شیخ سعدی
اصلاح طلبان با پا فشاری برشعار مسخره "رأی منو پس بده"، بخشی از مردم را به اعتراض به خیابان کشاندند که نتایج آن چیزی جز سرکوب و کشتار مردم نبود. "رأی منو پس بده" خود نمودی از توهم و نا آگاهی به ساختارحاکمیت و شرایط غیر دمکراتیک مسلط بر چگونگی رای دادن و انتخابات در جمهوری ولایت فقیه پس از سه دهه بود.
گرچه اصلاح طلبان خود؛ اعتراضات همین مردم را به کل سیستم ولایت فقیه تاب نیآورده و بالا رفتن اعتراضات و خواستهای مردم آنان را به وحشت انداخت. به همین دلیل بخشی از نمایندگان خود را بلافاصله به خارج از کشور گسیل داشتند تا اعتراض خارج کشوری ها را نیز هدایت کرده و نگذارند از چارچوب نظام خارج شود. نمایندگان آنها در خارج از کشور برآن شدند که خواست های مردمی را تا آنجا که به کل نظام بر نخورد، در زرورقی نازل بسته بندی کرده به ارگانهای بین المللی؛ به مطبوعات و دولت های خارجی تحویل دهند. و در این راه با در دست داشتن رسانه های وسیع بین المللی در سانسور و وارونه کردن حقایق موفق نیز بوده اند.
موفقیت آنها به همت دنباله روی بخشی از اپوزیسون خارج کشوری صد چندان بوده است. اپوزیسیونی که نیروها ؛ امکانات و ارتباطات خود را در اختیار این قشرسبز تازه از راه رسیده قرار داد و زحمات و رنج های سی ساله خود را بزیر پاهای آنها ریخت.
اپوزیسیون راست گرا؛ دنباله رو وامانده در خارج از کشور به گردابی افتاد که برای خوشآمد این قشر امتیاز طلب؛ به حذف دگراندیشان در رسانه های خود و به سانسور انتقادات و به بزرگ نمایی این طبل های تو خالی پرداخت. هرآنجا که نیمچه انتقاد یا سوالی از سبک سری؛ دروغگویی و دغل کاری نمایندگان سبز میشد بی وقفه مورد حمله، فحاشی و حتی تهدید گروه های فشارسبز الله مستقر در خارج قرار میگرفت. تبلیغ انحصار طلبانه سبز و در پی آن سانسورسبز بر بسیاری از سایت های اینترنتی و رسانه های برون مرزی سایه افکند. مبارزات دمکراسی خواهانه و حقوق بشری این دسته از سبزها به جمع آوری امضا برای دفاع یا آزادی این یا آن فرد خاص یعنی "خودی ها" خلاصه شد و سکوت شرم آور آنان در مقابل اعدام های دسته جمعی و کشتار افرادی که به مکتب آنها تعلق نداشتند.
سکوت آنها در مورد سرکوب مبارزات سندیکاها؛ دانشجویان؛ کارگران انجمن ها و اقلیتهای مذهبی نشانگر تعلق فکری آنها به یک گروه خاص است که ربطی به دفاع ازحقوق بشر بدون تبعیض ندارد. هر روز می بینیم که اسمی یا عکسی از یک قربانی بدست این قبیله ممتاز در رسانه های خارجی جهت امضاء بالا میرود و در سایه این هیاهوی رسانه ای، سرنوشت هولناک خیل زندانیان و اعدام شدگان ناخودی به فراموشی سپرده میشوند. آنها ازخواست آزادی تمامی زندانیان سیاسی یا لغو اعدام محکومین به اعدام بدون هیچ تفکیکی طفره میروند. برخورد و نگاه تبعیض آمیز به شرایط مخالفین و زندانیان سیاسی برای آنان به یک اصل تبدیل شده است.
نوع دیگر مبارزات فرسایشی لابی های سبز و وابستگان آنها دادن لیست افراد؛ بانکها، موسسات یا مقامات درجه سه جمهوری اسلامی به سازمان ها با کشورهای خارجی با هدف ناروشن تحریم یا ندادن ویزا یا تحریم های مو ضعی آنان است. در این اقدامات یکجانبه؛ محفلی و خطرنا ک معیار تهیه لیست، اهداف و عواقب اقتصادی آن جای پرسش است. اما آنچه که این دسته به آن بی توجه اند فرسایش افکار عمومی ایرانی و خارجی در مقابل این روشهای تن به تن و فرسایشی مبارزاتی است. چه آنها هر روز یا هر هفته یک زندانی را در مقابل جهانیان علم میکنند بدون آنکه با سیستم سرکوب و مجازاتهای اسلامی در بیافتند. بدون آنکه آزادی همه زندانیان سیاسی یا لغو حکم اعدام برای همه زندانیان را شعار خود قرار دهند. تا کی میتوان از مردم دنیا خواست که زیر اینگونه بیانیه را امضاء کنند بی آنکه تغییر اساسی در شرایط ضد انسانی زندانیان را مد نظر داشت؟
به فرض که با فشار افکارعمومی و نفوذ در روابط دیپلماتیک؛ چند تن آل عبا هم از زندان یا اعدام رهایی یافته وجایزه و مدالی از طرف بازار جهانی سرمایه به نام حقوق بشر و دمکراسی به آنها داده شود؛ تکلیف بقیه زندانیان و خانواده آنها با سرکوب و بی عدالتی نظام اسلامی چه میشود؟ زندانیانی که نه پول دارند؛ نه شهرت؛ نه پارتی و نه کار چاق کنی دردولتها و پارلمان های اروپا و نه در سازمان ملل؛ هم قربانی نظام اسلامی و هم قربانیا ن این نگرش تبعیض آمیز بخشی از اصلاح طلبانند. آیا روشها ی تبعیض آمیز و تبلیغاتی برای دمکراسی و حقوق بشر، دست نظام اسلامی را درسرکوب و کشتن مخالفین و دگر اندیشان باز نمیگذارد؟
امضاء محفوظ


۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

استوانه کوروش که به ایران آمده بود تقلبی بود

انتشار اسناد تکان دهنده اشغال نظامی افعانستان و عراق!


بهرام رحمانی


در عصر مدرن و در اوج انقلابات تکنولوژیکی و اوج یکه تازی سیستم سرمایه داری جهانی، «اشغال نظامی»، جنگ»، «تروریسم»، «کشتارهای دسته جمعی»، «سرکوب های سیاسی و خشونت»، «نابرابری و استثمار»، «فقر و نداری» و «سانسور و اختناق»، همواره از جوامع بشری قربانی می گیرد.

برای از وقایع مهم دو دهه اخیر در آغاز هزاره سوم، نخست در دوره ریاست جمهوری پدر بوش و سپس پسر بوش روی داد، وقایعی چون فروپاشی شوروی، اولین جنگ خلیج، رویداد 11 سپتامبر، جهانی شدن تروریسم و اشغال نظامی افغانستان و عراق و... روابط مشکوک خانواده بوش با خانواده اسامه بن لادن، رهبر القاعده و گروه های تروریستی در افغانستان و عراق و غیره وقایع مهم تاریخی هستند و که چهره سیاسی و نظامی جهان را تغییر داده اند. اما هنوز هم اسرار واقعی پشت پرده بسیاری از این وقایع هولناک، به درستی علنی نشده است.

سران کشورهای مختلف جهان که هر کدام به نوعی به یک سلسه سرمایه دار و شرکت های چندملیتی و سیاست مداران کهنه کار وابسته هستند با پنهان کاری های فوق العاده اهداف سیاسی، دیپلماتیک و نظامی خود را پیش می برند. برای مثال دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت دولت آمریکا، همواره این جمله چرچیل را به کار می برد که «حقیقت آن قدر ارزش دارد که باید برای حفظ آن دروغ گفت» و این جمله و یا جملاتی شبیه آن، همواره از زبان خانواده بوش گرفته تا سران حکومت اسلامی جاری می شود. بنابراین، در جهان مدرن امروزی بیش از هر زمان دیگری از تاریخ بشر می بینیم که چگونه پول، تجارت و سیاست نوعی بازی پیچیده با ابهام، اطلاعات غیرواقعی و دروغ و تقلب دایمی در هم آمیخته اند.

روز شنبه 23 اکتبر 2010، وب سایت «ویکی لیکس»، 400 هزار سند محرمانه درباره جنگ عراق را منتشر کرد.صدها هزار سند از گزارش‌های دقیق و روزانه ارتش آمریکا در جنگ عراق، مربوط به سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ را منتشر کرد. ویکی لیکس، پیش از این نیز اسناد اشغال افغانستان را منتشر کرده بود.

انتشار این اسناد، به ویژه با اعتراض شدید دولت های افغانستان، عراق، حکومت اسلامی ایران، انگلستان، ناتو و در راس همه دولت آمریکا روبرو شده است. دولت هایی که هر کدام در جنگ و کشتار و تروریسم در عراق و افغانستان درجهت منافع خود، نقش مستقیم و غیرمستقیم داشته اند و هنوز هم دارند.

در پی انتشار اسناد نظامی آمریکا از جنگ افغانستان توسط ویکی لیکس، دولت آمریکا، از ویکی لیکس خواسته بود تا از انتشار اسناد خودداری کند و آن را فورا از اینترنت خارج سازد. پنتاگون نیز ادعا کرده‌ بود انتشار این اسناد «جان سربازان آمریکایی و شرکای نظامی آن ها را به خطر می‌ اندازد.»

بر اساس اسناد تازه منتشر شده ويكی ليكس كه به 400 هزار سند می ‌رسد، پس از تهاجم سال 2005 «صدها» غيرنظامی عراقی در ايست‌های بازرسی ارتش آمريکا کشته شدند.

بر اساس اين مدارک، ارتش آمريکا تعداد کشته‌های عراقی را 109هزار نفر برآورد کرد که 66 هزار و 81 تن از آن ها غيرنظامی بودند. اين در حالی ست که پنتاگون پيش تر اعلام کرده بود که آمار قربانيان غيرنظامی را ثبت نمی‌کند.

این اسناد از جمله، شکنجه در زندان های عراق و تعداد غیرنظامیانی که جان خود را از دست داده اند. این اسناد هم چنین به دخالت حکومت اسلامی در عراق و نقش آن در تسلیح و آموزش شبه نظامیان مخالف اشاره دارند.

اما ژولیان آسانژ، پایه گذار ویکی لیکس، به خبرنگار سی. ان. ان. گفته است: این اسناد را روز شنبه صبح، در یک کنفرانس مطبوعاتی در لندن به رسانه ها معرفی کردیم. اسناد نشان می دهند که ارتش آمریکا از به کار بردن شکنجه در زندان های عراق با خبر بوده و اکثرا برای جلوگیری از آن اقدامی نکرده است. این اسناد هم چنین نشان می دهند سربازان آمریکائی پس از بستن خیابان ها صدها نفر از عراقی ها را به قتل رسانده اند. طبق گزارش های داخلی ارتش آمریکا، بین سال 2003 تا 2009 روی هم رفته 109 هزار عراقی کشته شده اند که 63 درصد (بیش از 68 هزار نفر) از آن ها غیرنظامی بوده اند.

به گزارش شبکه خبری «سی‌بی‌سی»، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، در واکنش به این اقدام ویکی لیکس آن را «به صریح ترین وجه» محکوم کرده و گفته ‌است که این عمل «جان نظامیان و غیرنظامیان آمریکایی و شرکای آمریکا را به خطر می اندازد.»

در حالی که آسانژ، در واکنش به این ادعای دولت آمریکا که «در اثر انتشار اسناد جان سربازان آمریکائی و هم پیمان های آمریکا به خطر می افتد»، گفته است در مورد انتشار اسناد جنگ افغانستان گفت: «ما هیچ گزارشی نداریم که در اثر انتشار این اسناد به کسی صدمه ای وارد آمده باشد.»

آسانژ، موسس ویکی‌لیکس در گفتگو با رسانه ها گفت: «این اسناد نشان می دهند که نیروهای نظامی خارجی و ماموران دولت عراق مرتکب جنایات جنگی شده اند.»

آسانژ، به خبرنگاران گفته است هم جنگ عراق و هم جنگ افغانستان «جنگ های مدرن غرب هستند که در آن ها از مدت ها پیش از جنگ و مدت ها پس از جنگ حقیقت در پرده می ماند.» وی گفت در سایت اینترنتی خود باز هم به افشاگری ادامه خواهد داد: «ما امیدواریم برخی از این حملاتی را که به حقیقت می شود تصحیح کنیم.»

اسنادی که تاکنون منتشر شده اند فقط نمایشگر تصویر جامعی از طرز دید ارتش آمریکاست و نه درباره نقش سازمان های جاسوسی یا دیگران، از جمله سازمان های غیر رسمی.

ویکی لیکس، در ماه ژوئیه 77 هزار سند درباره جنگ افغانستان منتشر کرد که سخت موجب خشم دولت آمریکا شد. به گزارش روزنامه گاردین این اسناد نیز از همان منبع سابق گرفته شده اند.

مايك مالن، رييس ستاد مشترك ارتش آمريكا، انتشار تازه اسناد مرتبط با جنگ عراق از سوی ويكی ليكس را محكوم كرد و ادعا نمود كه اين كار جان افراد را به خطر می اندازد.

در همين حال جولين اسانج، یکی دیگر از موسس گروه ويكی ليكس، از اقدام وب سايت اين گروه در انتشار صدها هزار سند جنگ عراق دفاع كرد و اظهار داشت كه اين اسناد واقعيت های اين جنگ را بازگو می كنند.

اين اسناد، تصوير مهيبی از شكنجه مخالفان توسط ماموران دولتی عراق را ترسيم می‌كند و در اين اسناد شمار كشته‌شدگان غيرنظامی اين جنگ بيش از آمارهای گذشته عنوان می‌شود.

در اين ميان كريستين هرافنسون، سخن گوی گروه ويكی ليكس در بيانيه ای اعلام كرده كه اين گروه تصميم دارد به زودی ۱۵ هزار پرونده محرمانه ديگر از جنگ افغانستان را منتشر كند.

به نوشته خبرگزاری فرانسه، این اسناد طبقه بندی شده هم چنین «نشان دهنده» آن است که نیروهای انتظامی عراق به شکنجه مخالفان اقدام کرده اند و نیروهای آمریکایی کوششی برای توقف این شکنجه ها انجام نداده اند .

شبکه خبری الجزیره که در میان چند سازمان خبری است که این اسناد را زودتر از انتشار بر روی وب سایت ویکی لیکس از مدیران این سایت دریافت کرده می گوید که بر پایه این اسناد در میان سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ «تعداد ۶۶ هزار غیرنظامی در عراق جان باخته اند.»

به گفته الجزیره، «تعداد تلفات در عراق طی این سال ها ۲۸۵ هزار نفر بوده‌ که دست کم ۱۰۹ هزار مورد آن کشته شدن افراد است که دو سوم آن یعنی ۶۶ هزار نفر مربوط به غیرنظامیان می شود.»

نشریات نیویورک تایمز، اشپیگل، روزنامه انگلیسی گاردین و لوموند فرانسوی، هر یک به ارزیابی این اسناد که مربوط به ژانویه 2004 تا 31 دسامبر2009 است پرداخته اند. اسناد حکایت از درماندگی نیروهای نظامی آمریکا دارند و نشان می دهند که حتا زندگی عادی و روزمره نیز در عراق آغشته به خون است.

نوری المالکی، نخست وزیر عراق، با انتشار در بیانیه ای ویکی لیکس را متهم کرد که با هدف مختل کردن روند سیاسی عراق و تحریک احساسات عمومی علیه احزاب ملی، رهبران و به ویژه شخص نخست وزیر این کار را انجام داده است. او گفت: «مردم عراق از این بازی ها و حباب های رسانه ای که با انگیزه شناخته شده سیاسی انجام می شود آگاهند.»

آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، نیز روز جمعه نسبت به «خطرات انتشار این اسناد برای جان نظامیان و شهروندان» هشدار داد .

بر اساس این اسناد، 700 شهروند عراقی در نقاط ایست بازرسی و گشتی های نیروهای ائتلاف کشته شدند و عناصر امنیتی شرکت آمریکایی «بلک واتر» بدون هیچ بازخواست و مجازاتی شهروندان عراقی را به قتل رساندند .

در اسناد منتشر شده، دست کم درباره 14 مورد جدید کشتار غیرنظامیان به دست نیروهای امنیتی بلک واتر اشاره شده است . این شمار بر 10 مورد کشتار غیرنظامیان به دست کارکنان این شرکت امنیتی در سال 2007 اضافه می کند .

در این سال، کاروان بلک واتر در مرکز بغداد به سوی غیرنظامیان تیراندازی کرد که 17 نفر کشته و 18 نفر دیگر زخمی شدند. در آن روز نیز کاروان بلک واتر یک دیپلمات را اسکورت می کرد.

این شرکت برای خدمات خود در عراق 467 میلیون دلار پول می گرفت ولی دولت عراق هیچ نظارتی بر فعالیت های این شرکت نداشت.

نخستین مورد کشتار گزارش شده، 14 می سال 2004 بود که در آن نیروهای آمریکایی شاهد این تیراندازی بودند که در آن نیروهای بلک واتر به سوی یک خودروی غیر نظامی شلیک کرده اند . در این تیراندازی، پدر خانواده کشته و مادر و دختر خانواده نیز زخمی شدند .

در می سال 2006 ، نیروهای بلک واتر به سوی یک آمبولانس تیراندازی کردند و براساس سند منتشر شده، راننده آمبولانس بر اثر تیراندازی کنترل نشده کشته شد. با این وجود در آن زمان، بلک واتر درباره دست داشتن یا نداشتن خود در این تیراندازی نظری نداد.

براساس اسناد، شرکت بلک واتر صدها کاروان دیپلماتیک را همراهی می کردند که برخی از این تیراندازی ها، نه دفاع از خود بلکه از سر از دست دادن کنترل بر خویشتن نیروهای این شرکت بود .

در سال 2007 دولت عراق، خروج بلک واتر از این کشور را خواستار شد ولی این شرکت چنین درخواستی را نادیده گرفت. سال بعد دولت آمریکا قرارداد بلک واتر در عراق را تمدید کرد. هیچ کدام از کارکنان بلک واتر به علت کشتار غیرنظامیان عراقی مجازات نشدند.

هم چنین این اسناد نشان می دهد آزار و شکنجه زندانیان بسیار بیش تر از آن چیزی است که پیش تر تصور می شد . فرماندهان آمریکایی که در آن زمان مسئولیت داشتند از این امر چشم پوشی کرده اند .

در یکی از این گزارش ها، آمریکایی ها انگشت یک افسر ارتش عراق را که به وی مشکوک بودند بریده و وی را با اسید سوزاندند.

بلک واتر، یک شرکت خصوصی نظامی است که نیروهای تحت امر خود را با دریافت پول های کلانی در اختیار دولت ها قرار می دهد. این نیروها، آموزش های ویژه ای برای شرکت در جنگ ها، ترورها و سرکوب شورش های مردمی دیده اند در واقع نیروهای حرفه ای که ضرفا با دریافت پول، برای کشتن انسان ها در همه جای کره زمین امادگی دارند.

براساس گزارش ویکی لیکس، بیش از 300 مورد شکنجه و آزار به دست نیروهای ائتلاف و بیش از هــزار مورد جرائم مشابه به دست نیروهای عراقی گزارش شده است .

اسناد به دست آمده به برخورد با زندانیان، گفتگو بین مسئولان آمریکایی و شخصیت های سیاسی عراق، انفجار مین ها و عملیات «تدارکاتی» هم مربوط می شود .

ويكی ليكس، پيش از اين ۹۲ هزار سند مربوط به جنگ نيروهای ائتلافی در افغانستان را در ماه ژوئيه منتشر كرده بود.

هم چنین در بخشی از این اسناد در خصوص کمک تسلیحاتی ایران به شبه نظامیان عراقی مطرح شده است .رسانه های مختلف با بررسی این اسناد ۴۰۰ هزار صفحه ای، مطالب مرتبط با ایران را نیز در لابلای این اسناد چنین گزارش کرده اند:

به گزارش «اشپیگل آن‌لاین»، بسیاری از اسناد محرمانه انتشار یافته در مورد جنگ عراق راجع به ایران است. در این اسناد آمده است، از طریق ایران نیز، از جمله از راه آبی، اسلحه وارد عراق می شده است. اسناد نشان می دهند، نیروهای ارتش آمریکا مرز عراق و ایران را با سوء ظن خاصی زیر نظر داشته اند.

در یکی از گزارش ها نسبت به قایقی هشدار داده شده که در روز اول فوریه ۲۰۰۷ در بصره پهلو گرفته بوده است. قایق از ایران می آمده و به طور رسمی حامل مرغ و تخم مرغ بوده، اما نیروهای امنیتی وزارت دفاع عراق اطلاع داده‌اند که میان تخم مرغ ها و مرغ ها ۸۰ موشک کاتیوشا مخفی بوده است.

پروتکلی دیگر حاکی از آن است که در روز ۱۷ آوریل ۲۰۰۸ در مرز ایران و عراق میان قاچاقچیان و نیروهای امنیتی عراقی تیراندازی صورت گرفته است. طبق پروتکل، عراقی‌ها اسلحه فروش ها را بیرون می رانند و آن ها به طرف ایران می گریزند و بار سنگین خود را که بر پشت الاغ حمل می شده بر جای می‌گذارند. الاغ ها ۱۶۳ مین ضدتانک را حمل می کرده اند.

هم چنین طبق یکی از گزارش ها، «ارتش شیعی مهدی» در روز ۱۳ اکتبر ۲۰۰۶ تعداد زیادی موشک کاتیوشا، به بهای هر عدد ۵۰۰ دلار، از ایران خریده و آن ها را در یکی از مساجد شهر بصره انبار کرده است. طبق این گزارش، این موشک ها سپس به پایگاه های مختلفی در شهر بصره منتقل شده اند. کمی پس از آن «ارتش مهدی»، هشدار داده است که اگر انگلیسی ها شهر را ترک نکنند، دست به انجام عملیات خواهد زد.

به نوشته «اشپیگل آن‌لاین»، در اسنادی که منتشر شده، این جا و آن جا به ارتباط با ایران اشاره شده است. اسناد حاکی از آن اند که آمریکا در پی دست یافتن به شواهد حمایت ایران از شبه ‌نظامیان شیعی در عراق بوده است. پروتکل های محرمانه نشان می دهند که از طریق ایران اسلحه به عراق وارد می شده است.

روزنامه بریتانیایی گاردین، می نویسد: بررسی های گاردین از گزارش های منتشر شده توسط ویکی لیکس نشان می دهد که عوامل ایران اقدام به آموزش، تسلیح و هدایت جوخه های مرگ در عراق کرده اند و هدف این جوخه ها هم کشتن سیاست‌مداران عراقی و ضربه زدن به عملیات های نظامیان بریتانیایی و آمریکایی در عراق بوده ‌است.

ارزیابی های نظامی ذکر کرده‌ است که راکت هایی که ایران به‌ دست عوامل عراقی داده حاوی مواد ایجادکننده فلج اعصاب بوده اند و گزارشی دیگر هشدار داده ‌است که یک خودروی زرهی حامل گازهای شیمیایی برای یک حمله گسترده به منطقه سبز بغداد که مقر سفارتخانه های آمریکا و بریتانیا و ساختمان های اصلی دولتی عراق است در حال آماده شدن بوده ‌است.

یک گزارش طبقه بندی شده ارتش آمریکا در تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۰۵ می نویسد که سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران «ترور افراد را در بصره هدایت می کند.» بنا به این گزارش، سپاه پاسداران به شبه نظامیان مختلف دستور داده ‌است تا افراد مشخصی را بکشند و نحوه کشتن آن ها را هم تشریح کرده ‌است. این گزارش می گوید در دستورالعمل های سپاه پاسداران برای ترور افراد، مشخص شده‌ است که تیراندازی باید به کدام قسمت از بدن صورت بگیرد و در مورد هر فرد مقتول نوع شلیک ها باید تغییر می کرده تا این گونه به نظر بیاید که این افراد در خشونت های تصادفی و مختلف کشته شده اند.

البته چند فقره از این گزارش ها اذعان می کنند که منابع خود را محک نزده اند و در برخی موارد از صحت آن اطمینان کامل ندارند.

روزنامه نیویورک تایمز، پس از بررسی جزئیات اسناد منتشر شده در ویکی لیکس می نویسد: گزارش‌های سرویس اطلاعاتی ارتش آمریکا حاکی است یکی از شبه نظامیان عراقی به نام «ازهر الدُلَیمی» که ربودن مقام‌های وزارت آموزش عالی عراق را بر عهده داشته و برای گروگان گرفتن سربازان آمریکایی برنامه ریزی می کرده در ایران آموزش دیده ‌است.

بنا به هشدار محرمانه مقام های نظامی آمریکایی در بغداد که در تاریخ ۲۲ دسامبر ۲۰۰۶ صادر شده، الدلیمی در یکی از پایگاه های حزب‌الله که توسط سپاه قدس سپاه پاسداران در اطراف قم در ایران مدیریت می شود آموزش دیده‌ بود.

بخش های دیگری از اسناد ویکی لیکس نشانگر این است که شبه نظامیان دستگیر شده در عراق اعتراف کرده اند که ایران به آن ها راکت، بمب مغناطیسی، بمب های کنار جاده ای و سلاح های دیگری داده ‌است تا از آن ها علیه آمریکائیان استفاده کنند. دفتر یادداشت روزانه شبه نظامیان بازداشت شده و انبارهای مهمات کشف شده نیز این موارد را تایید کرده اند.

بنا بر این گزارش ها، نیروی قدس سپاه پاسداران به آموزش تک‌ تیراندازهای عراقی در ایران اقدام کرده و آن ها را ترغیب کرده ‌است تا دست به ترور مقام های عراقی بزنند.

اسناد منتشر شده در ویکی لیکس، نشان می دهند که مبارزه مرگبار میان شبه نظامیان حمایت شده از سوی ایران و نیروهای آمریکایی در زمان باراک اوباما و پس از اعلام سیاست درهای باز اوباما به سوی ایران نیز ادامه یافته ‌است.

روزنامه بریتانیایی گاردین، می نویسد: «گم کردن بادکنک معمولا باعث گریه می شود اما وقتی یک بالن حاوی دوربین های پیشرفته در آسمان رها شود و به سمت ایران برود اشک صاحب آن را حسابی در می آورد.»

این روزنامه در ادامه می نویسد که بررسی گزارش های ویکی لیکس حاکی است که در تاریخ ۲۴ آوریل ۲۰۰۶ یک بالن «جی لنز» آمریکایی در بصره به خاطر باد شدید از پایه خود رها شده و به سوی ایران رفته ‌است.

بالن جی‌لنز (نام اختصاری برای «حسگر مشترک مشبک هوارو») توانایی ردیابی موشک های کروز را دارد و از آن جا که ایران چنین موشک هایی ندارد ولی آمریکا دارد، مزایایی که به ‌دست آوردن چنین بالنی برای حکومت اسلامی دارد مانند روز روشن است.

گزارش دیگری در تاریخ ۵ می ۲۰۰۶ نشان می دهد که مجددا یک بالن جی لنز دیگر در اردوگاه ابوناجی عماره از پایه خود رها شده و به سوی ایران رفته ‌است. بنا به این گزارش، یک جنگنده اف-۱۸ سعی کرد تا این بالن را پیش از رسیدن به آسمان ایران هدف قرار بدهد ولی به نوشته این گزارش از سرنوشت این جی لنز اطلاعی در دست نیست.

یک گزارش دیگر حاکی است که در ۱۰ اکتبر ۲۰۰۶ یک هواپیمای بدون سرنشین «پردِتور» در بصره از کنترل خارج شده و داخل مرز ایران می شود. بعد از این که این هواپیما به مدت هشت دقیقه در ایران پرواز کرد مسئولان دوباره موفق به بازیابی کنترل شده و «پردتور» را دوباره به خاک به عراق هدایت می کنند.

یک گزارش از آوریل ۲۰۰۶ می گوید زمانی که دسته ای از نیروهای بریتانیایی در این تاریخ سوار بر بالگردی با درهای باز بر فراز بغداد در پرواز بودند جعبه های حاوی اسناد و کدهای محرمانه آن ها به بیرون می افتد و در خیابان ها پخش می شود.

خبرگزاری فرانسه، با بررسی بخشی از اسناد ۴۰۰ هزار صفحه‌ای سایت ویکی لیکس، می نویسد: یکی از گزارش های محرمانه ارتش ایالات متحده حاکی است سه آمریکایی که به اتهام ورود غیرقانونی به ایران در ژوئیه۲۰۰۹ بازداشت شده‌اند به هنگام دستگیری در خاک عراق بوده اند.

این گزارش که در ۳۱ ژوئیه، یعنی در همان روز بازداشت سارا شورد، جاش فتال و شین باوئر نوشته شده می افزاید که این سه تن به هشدارهای احتیاطی بی توجهی کرده ‌بودند، البته این گزارش قید نکرده که این هشدارها از سوی چه منبعی داده شده ‌بوده ‌است.

سارا شورد، آزاد شده و به آمریکا بازگشته ‌است اما جاش فتال و شین باوئر هنوز در حبس ‌اند و به گفته مقامات حکومت اسلامی، محاکمه آن ها به جرم جاسوسی نزدیک است. گزارش منتشر شده در ویکی لیکس حدس زده ‌بوده که ایران این افراد را به جاسوسی متهم خواهد کرد.

به گفته وزارت دفاع آمریکا، از سال ۲۰۰۴ میلادی تا پایان سال ۲۰۰۹ میلادی رسما ۳۸۸۴ سرباز آمریکایی، ۲۲۴ نفر از نیروهای نظامی ائتلاف و حدود ۸ هزار سرباز عراقی کشته شده اند.

بنا به منابع مستقل، بیش از ۹۲ هزار غیرنظامی در جنگ عراق جان باخته اند که مجموع این ارقام بیش از ۱۰۴ هزار کشته را شامل می شود. در هفته گذشته نیز آماری از سازمان های مستقل، مجموع تعداد کشته شدگان را حدود ۱۰۹ هزار نفر برآورد کرده بود.

ویکی لیکس، در ماه ژوئیه نیز بیش از ۷۷ هزار سند محرمانه طبقه بندی شده مربوط به سال های ۲۰۰۴ تا۲۰۱۰ را تحت عنوان «گزارش های روزانه جنگ افغانستان» منتشر کرده ‌است . به گفته مسئولان وب سایت ویکی لیکس، منبع لو دادن اسناد عراق و افغانستان یک سان است.

اسناد منتشر شده ویکی لیکس، بیش تر یگان های ارتش آمریکا را پوشش می دهد و بنا بر گزارش ها، وزارت دفاع آمریکا برای ارزیابی پیامدهای احتمالی افشای این اسناد محرمانه تعداد ۱۰۰ کارمند خود را به بررسی این پیامدها گماشته ‌است. پنتاگون نیز اعلام کرده که در حال تحقیقات درباره منبع نشت این اطلاعات به بیرون است.

دولت افغانستان می گوید در حال بررسی ده ها هزار سند محرمانه وزارت دفاع آمریکا از جنگ افغانستان است که از سوی سایت ویکی لیکس افشا شده است.

ظاهرا دولت افغانستان برای بررسی این اسناد کمیسیونی را متشکل از نمایندگان شورای امنیت ملی و وزارت خارجه تشکیل داده است.

سیامک هروی، یکی از سخن گویان رییس جمهوری افغانستان به بی بی سی گفته است که این کمیسیون در حال حاضر مشغول بررسی این اسناد است. هروی گفت: «حجم این اسناد زیاد است و برای بررسی آن ها نیاز به زمان طولانی است.»

این سخن گوی رییس جمهوری افغانستان، افزوده که در پی بررسی این اسناد و اسناد دیگری که قرار است از سوی ویکی لیکس منتشر شود، گزارشی از سوی کمیسیون بررسی این اسناد به حامد کرزی ارائه خواهد شد.

هروی، گفت: «این گزارش برای رسانه ها نیست، بلکه بیش تر برای خود دولت افغانستان است تا در قبال حقایقی که از طرف ویکی لیکس منتشر می شود، راهکارهای مشخصی را در پیش بگیرد.»

حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان نیز با باراک اوباما همتای آمریکایی خود در این مورد صحبت کرده است.

با گذشت بیش تر از یک ماه از افشای این اسناد، جولیان اسانج، مدیر سایت ویکی لیکس، گفته است که در نظر دارد پانزده هزار سند دیگر را نیز که در دست دارد، منشتر کند. اما او زمانی را برای انتشار این اسناد مشخص نکرده است.

دولت افغانستان از مسئولان سایت ویکی لیکس، خواسته است که از افشای نام ای شماری از افغان ها که در از این اسناد ذکر شده خودداری کند.

وب سايت، ويكی ليكس سايتی است كه افشاگری آن در چهار ماه گذشته، با استقبال زيادی از سوی مردم و كارشناسان مختلف بين‌المللی در همه كشورها روبرو شده است؛ سايتی كه بنا به ادعای مسئولانش، این اسناد محرمانه را از پنتاگون به دست آورده كه هر از گاهی با انتشار تعدادی از اين اسناد دستگاه های اطلاعاتی آمريكا را تحت فشار قرار می‌دهد.

نوع اين اسناد به صورتی است كه انتشار هيچ كدام از آن ها به نفع دولت و دستگاه های اطلاعاتی و نظامی آمريكا و هم پیمانانش نيست. انتشار اين اسناد محرمانه با قرار دادن اسنادی راجع به جنگ افغانستان آغاز شد؛ از همان زمان مقامات آمريكايی با انواع و اقسام درخواست ها و در پی آن تهديدها درخواست توقف انتشار اسناد را دادند.

سازمان عفو بین الملل، از دولت آمریکا خواست خشونت های روی داده در زندان های عراق را مورد بررسی قرار دهد. خانم مونیکا لوکه، دبیرکل این سازمان در آلمان گفت: «این اسناد نشان می دهند که مقامات آمریکائی سالیان دراز از زیرپا نهادن دائمی حقوق بشر باخبر بوده اند.»

ویکی لیکس، سازمانی غیرانتفاعی است که به انتشار مطالب حساسی که روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی از مجاری رسمی قادر به انتشار آن ها نیستند می پردازد و تامین مالی آن از سوی فعالان حقوق بشر انجام می گیرد.

این افشاگری، بزرگ ترین درز اطلاعات امنیتی در تاریخ آمریکا به شمار می رود، و تاکنون سابقه نداشته که چنین حجم عظیمی از داده های محرمانه ارتش آمریکا منتشر گردد . حال در پشت پرده این افشاگری ها چه سیاست و استراتژی خوابیده اما چیزی از این واقعیت کم نمی کند که خود این افشاگری علیه جنگ و کشتار، از نظر اجتماعی و سیاسی کار ارزنده و مهمی است.

امروز اکثر کشورهای پیشرفته صنعتی، هم انبارهای بزرگ سلاح های مخرب و کشتار جمعی و کلاهک های اتمی و شیمیایی را در اختیار دارند هم بزرگ ترین صادرکنندگان سلاح در سطح جهان هستند. بسیاری از سیاست مداران که به شرکت ها و صنایع چند ملیتی و اسلحه سازی وابسته اند جنگ و کشتار و تروریسم را در جهت گسترش بازارهای فروش سلاح و غیره خود و دولت شان می بینند. بنابراین، دولت های قدرت مند و در راس همه دولت آمریکا و متحدانش همواره به دنبال سوژه، سناریو و دشمن می گردند تا با راه اندازی جنگ و یا فضای جنگی و ناامنی، شرکت ها و صنایع خود را فعال تر و سودآورتر نمایند و به سلط گری خود ادامه دهند. در واقع بحث در رابطه با اشغال نظامی افغانستان و عراق نیز در ادامه همین سیاست های میلیتاریستی باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. دولت هایی چون حکومت اسلامی ایران، در جهت تروریسم، میلیتاریسم و دست یابی به سلاح های کشتار جمعی، میلیادرها دلار از سرمایه های کشور را در این سال ها به باد داده است که این مبالغ هنگفت می توانست در خدمت رفاه مردم و سازندگی کشور مورد بهره برداری قرار گیرد. بنابراین پرواضح است که اتخاذ استراتراتژی جنگی و با در اختیار داشتن سلاح های کشتار جمعی به نفع انسان و آزدای هایش نیست. از این رو، باید از هر طریق ممکن با جنگ، اشغال نظامی، تروریسم و تولید سلاح به ویژه سلاح های کشتار جمعی به مخالفت برخاست و بر خلع سلاح عمومی در جهان و نابودی سلاح های کشتار جمعی تاکید کرد.

مسلما، برای جلوگیری از هر جنگی، تقسیم عادلانه ثروت در همه جوامع بشری و تبلیغ و ترویج همبستگی طبقاتی کارگران و همه انسان های آزاده و هم چنین نقد و افشای سیاست های فاشیستی و تفرقه انگیز و جنگ طلب دولت ها و گروه های تروریستی و خشونت طلب و غیره یک ضرورت اجتماعی، سیاسی و انسانی برای جلوگیری از فجایع انسانی است.

امروز متاسفانه علاوه بر جنگ های موجود، محیط زیست و زندگی بشر نیز توسط شرکت ها و کارخانه های تولیدکننده سلاح های هسته ای و شیمیایی و حتا نگهداری آن ها به تشویش و نگران عمومی و دایمی شهروندان تبدیل شده است.

در چنین شرایطی، این سئوال اساسی مطرح است که چگونه می توان جلو جنگ و تروریسم دولتی و غیردولتی را گرفت؟ نخست باید استراتژی «دشمن سازی» و استراتژی تولید و گسترش هسته ای را که بازی بسیار خطرناکی است عمیقا مورد نقد و افشاگری قرار داد. شاید جواب دادن به این سئوال سخت باشد اما آن چه که روشن است صلح پایدار و عزم و اراده مردم برای جلوگیری از بروز جنگ، خشونت و تروریسم، تنها با برقراری آزادی، تقسیم عادلانه ثروت و تاکید بر این که همه انسان ها با هر تفاوتی با همدیگر برابرند و هیچ خصومت و دشمنی نیز با همدیگر ندارند، امکان پذیر است. در این راستا، بیش از هر کس نویسندگان و روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان آزادی خواه و برابری طلب و انسان دوست وطیفه داوطلبانه و آگاهانه ای دارند که با نقد نظریه هایی «دشمن سازی» و تفرقه افکنی بین جوامع مختلف، همواره به دوستی و همبستگی انسانی تاکید کنند تا افکار عمومی قدرت مندی ساخته شود. متاسفانه کم نیستند احزاب و سازمان هایی که به قدرت می رسند صرف برای پیش برد اهداف اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و نظامی خود، به هر راهی حتا تروریسم و جنگ نیز متوسل می شوند. آن ها نخست جهان را ناامن نشان می دهند و سپس اهداف نظامی گری و سلطه جویی خود را پیش می برند. برای نمونه، در این مورد می توان به موضع گیری ها و سیاست های دولت آمریکا پس از وافعه تروریستی 11 سپتامبر اشاره کرد.

کشتارهای دسته جمعی، سرکوب های سیاسی مداوم، شکنجه و اعدام، ترور و وحشت و جنگ های ویرانگر نشانه هایی خوف انگیز در جهان مدرن امروز ما هستند. بر این اساس، رشد و گسترش آگاهی بشر به مسایل جهانی و به ویژه این که بازندگان همه جنگ ها و ترورها و خشونت های سیاسی مردم عادی، مزدبگیر و آزادی خواه و عدالت جو هستند کم ترین شکی نیست. تنها برندگان خشونت، جنگ و ترور، اقلیتی سرمایه دار به ویژه صاحبان صنایع بزرگ چند ملیتی و شرکت های تولیدکننده سلاح و احزاب و دولت های وابسته به آن ها هستند.

همان طور که «کارل فون کلاوزویتس»، مهم ترین نظریه پرداز جنگ در عصر مدرن، در کتاب «فیلسوفان جنگ و صلح»، از جمله نوشته است: ما از زمان جنگ های ناپلئونی بسیار فاصله گرفته ایم - زمانی که فیلسوفان ناپلئون را «روح سوار بر اسب جهان» تصور می کردند و موسیقی دانان به افتخارش سمفونی می ساختند؛ امروز دیگر جنگ فیلسوفان را مجذوب خود نمی کند، بلکه در دل آنان هراس می اندازد. جلوه های قهرمانی جنگ در موسیقی گذشته جای خود را به ترس و تشویش داده است. موسیقی زمان ما آواز جنگ سر نمی دهد، جنگ را فریاد می زند. فریاد انسان وسیله برگزیده موسیقی می شود تا بتواند وحشت نظام مند از جنگ را به ما القا کند... در حقیقت، خو گرفتن به وحشت از خود وحشت نفرت بارتر است.

بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu

شنبه هفتم آبان 1389 - سی ام اکتبر 2010