نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

خیزش می تواند به انقلاب تبدیل شود اگر...


کورش عرفاني


تا چند ماه دیگر و در ادامه ی آن چه در تونس، مصر، لیبی، الجزایر، مراکش، سوریه، عراق، اردن، بحرین، یمن و ایران گذشته ومی گذرد خاورمیانه ی دیگری زاده خواهد شد. این شکل بندی جدید می تواند تا چندین سال وقت بگذارد تا ثبات پیدا کند، امروز فقط یک آغاز است. جنبش ها و خیزش های کنونی هنوز از این که به معنای خاص کلمه یک انقلاب شوند فاصله دارند. انقلاب ناگهانی نیست، نیاز به طی مسیری دارد که در طول آن اعتراض ها به تدریج آگاهی وشجاعت و سازمانیابی مردم را به حدی می رسانند که بروز یک انقلاب ممکن می شود. انقلاب یعنی تغییر دادن نظام (سیستم)، حرکتی که حکومت و رژیم حاکم را ببرد و سبب تغییر ساختارهای تشکیل دهنده ی نظام سابق نشود انقلاب نیست. در تونس هنوز نخست وزیر سابق راس کار است و در مصر ارتش حافظ نظام سابق قدرت را در دست دارد. پس هنوز انقلاب نیست اما می تواند بشود.


اما آیا از این امر که این حرکت ها هنوز انقلابی نشده اند باید نگران بود؟ نباید آنها را جدی گرفت؟ پاسخ منفی است، مگر آن که بخواهیم انقلابی گری رویایی و چپ روی کودکانه پیشه کنیم. اندکی واقع گرایی حکم می کند که ما انقلاب را مراحل آتی و متکامل تر خیزش ها و قیام های کنونی خاورمیانه بدانیم، نه امکانی در دسترس. گذر مستقیم و بلافصل از جامعه ی مادون فئودالی یمن و لیبی به یک نظام برابری گرا که بخواهد عدالت اجتماعی، آزادی و مدیریت شورایی را از پایین به صورت نهادینه در این کشورها پیاده کند رویایی بیش نیست که در تصور خام چپ گرایان مکانیکی حضور دارد و بس. پس اگر قرار است انقلابی در عراق و اردن و مراکش صورت گیرد این نیازمند گذر از مراحلی است که نخستین آن، کنار گذاشتن بساط دیکتاتوری های خانوادگی در این کشورها و رفتن به سمت نوعی از حداقل مشارکت اجتماعی در عرصه ی سیاسی است. به واسطه ی این مشارکت، عنصر آگاهی و سازماندهی رشد می کند و در نهایت توده های مردم و به طور مشخص شهروندان می توانند فرق میان تغییر سطحی و روبنایی از بالا و دگرگونی بنیادین از پایین را دریابند و انتخاب خود را بکنند.




در این میان اما همه ی کشورهای خاورمیانه وضعیت تاریخی مشابه و یکسانی ندارند. یمن با ایران قابل مقایسه نیست و مراکش با الجزایر، به همین ترتیب که اردن و سوریه با تونس. یعنی آن که شتاب و سرعت و شانس این جوامع برای گذر از مرحله قیام برای تغییر حکومت و انقلاب برای تغییر نظام ضرباهنگ همسانی ندارد و تفاوت هایی چند میان آنها دیده شده و خواهد شد. به طور مثال در حالی که در برخی از کشورهای شمال آفریقا میزان جمعیت با سواد بالای 80 درصد است در مراکش این رقم تنها 45 درصد می باشد. برخی از کشورها مانند الجزایر و ایران سابقه ی انقلاب را در خود دارند و یا در برخی دیگر مانند اردن و یمن ساختارها و روابط قومی بسیار قوی هستند. همه ی این تفاوت ها که اشاره ی کوچکی به آنها شد بیانگر ریتم تحول متغیری است که ما در طول ماه ها و سال های آینده شاهد آن خواهیم بود.




ایران ما از جمله جوامعی است که به سختی در حال وارد شدن به این سیر تغییرات است. گام اول جامعه ی ایرانی رها شدن از قید حکومت کنونی است. ما هنوز در این مرحله و آن هم در نقطه ی آغازین آن هستیم. هنوز درگیر این هستیم که رژیم کنونی باید متحول و اصلاح شود یا باید در کلیت خود تغییر کند. این نکته ی مهمی است که لازم است برای فعالان سیاسی مد نظر قرار گیرد. جنبش کنونی درایران هنوز میان نیروهای برانداز و اصلاح طلب در کشمکش است، لیکن برخوردهای جنایتکارانه و نابخردانه ی رژیم در حال حل این مشکل به صورت خودجوش است. تعداد کسانی که در ورای مصلحت ها به اصلاح طلبی باور دارند کم و کمتر می شود و شمار آنان که معتقدند هیچ امیدی به اصلاح این رژیم نیست بیشتر و فزونتر می شود. این روند که از سال گذشته اوج گرفته است می رود که به تثبیت برسد و رادیکالیسم موجود در حرکت 25 بهمن 89 نشان داد که جنبش در لایه های پایین خود می رود که از توهمات موجود رها شده و به سوی نوعی آزاد شدن از سایه ی سنگین اصلاح طلبی برسد.



در این شرایط است که نیروهای تغییرگرای ایرانی بایست با دیدی روشن نسبت به سیر و روند آن چه در خاورمیانه می گذرد در پیوند با مسیر عملی و ممکن در ایران بیاندیشند. سی سال تلاش برای ارائه ی راهکارهایی که نه برخاسته از ظرفیت های اجتماعی که منتج از خواست ها و آرزوهای ذهنی پیشنهاد دهنده گان آن بوده است نتیجه ی چندانی نداد، اینک زمان نخست سنجیدن ظرفیت های واقعی است و بعد ارائه ی راهکار و پیشنهاد برای جلو بردن این حرکت. بی شک بخش برانداز جنبش می تواند از مرز موسوی و کروبی و سبز و اصلاح طلبی عبور کند، اما این عبور باید عملی باشد نه نظری و در حرف. در مسیر دستیابی به یک انقلاب، گذر از مرحله ی کنونی جنبش نیاز است، به صورت عینی و مادی و مشخص، با طرح و برنامه، از طریق افزایش و تقویت خودباوری، خودآگاهی و خودسازماندهی مردم. تا زمانی که نیرویی نتواند نقشی مادی وفعال در تعمیق آگاهی اجتماعی و گسترش سازماندهی مبارزاتی در میان لایه های اجتماعی ایفاء کند صرف حرف و انتقاد کافی نیست، نقد لازم است اما تغییر نیاز به چیزی بیشتر از نقد دارد. وقت عمل است.
***


www.korosherfani.com


26 / 2/2011

شکل گيری شبکه های آلترناتيو، مهمترين نيازجنبش درلحظه کنونی است



تقی روزبه




يکی ازبزرگترين درسهای انقلاب بهمن،افسون همه باهم بود.البته محتوای آن گردآوری توده وارمردم وادغام ومنفعل ساختن همه دگرانديشان ودگرباشان زيرچتروحول هژمونی يک گفتمان بود.گفتمانی که حاکميت مذهب و روحانيت و وروايت آنها ازمبارزه ضداستبدادی �سلطنتي،حرف اول را می زد.درواقع هيچ خوره ای هم چون همه باهم بودن(همه درزيرچترمن) ذات دموکراتيک وبالنده يک جنبش واقعا توده ای را تهديد نمی کند.گفتمانی که با ايجاد کمترين تکان درجامعه فلاکت زده واستبدادی درصددحفظ بنيادهای فاسد وتبعيض آميز آن است.


بخاطرآوردن اين آموزه بويژه درشرايطی که جنبش درفرايند راديکاليزه شدن قرارگرفته است،اهميت زيادی برای اجتناب از تکرار فاجعه شکست انقلاب بهمن، تجربه ای که ديگرکشورهای همسايه فاقد آنند،دارد. "همه باهم" حتی اگربتواند درشرايطی به سرنگونی استبداد حاکم منجرشود،که حتی اين هم درصورت فرادستی اصلاح طلبان بدست آمدنی نيست،ازهمان فردای پيروزی پايه استبداد جديدی را بنامی می نهد.


فرايند راديکاليزه شدن جنبش:


رويکرد مثبت به ضرورت انقلاب برای درهم شکستن کليت نظام حاکم، مطرح شدن شعارهای ساختارشکن وعليه اصل ولايت فقيه ، تقويت پيوند آزادی ونان، وبالأخره گسترش اشکال راديکال ترمبارزه وحرکات اعتراضی نشانه های محسوسی ازچنين روندی هستند که تحت تأثيرتحولات منطقه وسرنگونی دبکتاتورها شتاب بيشتری گرفته است.






درپی برآمد انقلابی مردم درروزعاشورا،بخش اصلاح طلبان جنبش سبز،که بارهبری موسوی وکروبی شناخته می شوند،وازجانب حاکميت که حاضربه مذاکره وبرسميت شناختن آنها نبود وبويژه فشارازپائين که عملا ازمرزهای مجازمبارزه درچهارچوب نظام فراتررفته وشعارهای ساختارشکن معطوف به سرنگونی ونفی کليت نظام را می دادند،دچارانفعال شديدی شدند. ازاين رو برای تقويت موقعيت چانه زنی خود و مهمترازآن برای کنترل جنبش درحال راديکاليزه شدن،تجديد سازماندهی خود را ،که زيرضرب هم قرارگرفته بود،دردستورکارخود قراردادند. ايجاد يک شورای مرکزی هدايت کننده که مدتها برسرعنوان حزب وجبهه يا جنبش ونظايران آن درميانشان بگوومگوهم وجود داشت،تهيه يک منشوردربرگيرنده مطالبات اصلی آنها،ايجاد يک رسانه وايجاد تشکل ها وشبکه های توده ای وانتقال بخشی ازرهبری وکادرهای خود به خارج کشورازعناصراصلی تجديد سازماندهی نوين بود.


انتشارمنشوراول که توسط موسوی ودستيارانش-بدون مشارکت عمومی- تهيه شد،گام اول بود که پس ازحک واصلاحات جزئی وباحفظ همان محتوا با امضای موسوی وکروبی اکنون انتشارمجدد پيداکرده است. هدف عمده برگزاری انتخابات آزاد دردرون نظام واجرای بی تنازل قانون اساسی وباصطلاح همه مواد آن است.بنابراين کليت نظام ولايت فقيه وتداوم حکومت مذهبی وسرکوب آزادی ها هم چنان برقراراست ودعوا صرفا برسرقرائتی ازقانون اساسی وچرخش قدرت درميان حاميان آن است(دعوا برسرلحاف ملا).


باين ترتيب اصل سرنگونی استبدادمذهبی وهم چنين مطالباتی هم چون درهم شکستن سياست لغو يارانه ها وسايروجوه سياست های نئوليبراليستی ولغواعدام وجدائی دين ازدولت وآزادی های بی قيد وشرط سياسی وبرابری جنسيتی وملی و... بطورکلی برقراری برابری اجتماعی-اقتصادي،به عنوان مطالبات عمده جنبش هم چنان دربيرون ازاين منشورودرمتن جامعه بی پاسخ می ماند.بديهی است که وظيفه پيش بردآنها بردوش نيروهای اجتماعی ديگری قراردارد.


فراافکنی!


با اين همه منشورسبزکه درعين حال بيانگرگفتمان يک رويکرد-مبارزه اصلاحی درون سيستمی است- تلاش دارد که با فراافکنی خود را بيانگرمطالبات عمومی معرفی کند و درعمل نيزبا سوارشدن برموج جنبش سرنگون طلبانه وباماهيت فرارونده، آن را تحت کنترل خود گرفته وبه سوی همان جاده خاکی مورد نظر،ودرخدمت چانه زنی های خود برای تقسيم قدرت، براند


دراين رابطه قراردادن منشوردرجايگاه واقعی خود،يعنی به منزله گفتمان يک جريان اصلاح طلبانه ومعترض به اين يا آن سياست حاکميت، ازطريق نقدوسيع آن وايجاد صف مستقل گفتمان راديکال(يعنی ازطريق يک اقدام مثبت �ديالوگ باتوده ها وسازمان يابی- ونه پرخاشجوئی های بی حاصل) برای کانونی کردن مبارزه ضداستبدادی-مطالباتی فرارونده مهمترين وظيفه لحظه کنونی را تشکيل ميدهد.


موج سواری!


موج سواری برروی جنبشی با محتوا وجهت گيری راديکال، اکنون مهمترين تلاش اصلاح طلبان را تشکيل می دهد.البته هستند نيروها و رويکردهای ديگری درصفوف بورژوازی ويا حتی درصفوف اپوزيسيون خارج ازکشوروبرخا بايدک کشيدن عنوان چپ(رفرميستی)، که آنها نيزباتوسل به تاکتيک موج سواری وابرازهمسوئی وهمبستگی با اصلاح طلبان وگذاشتن نيرووتوان خوددرخدمت تبليغ مشی آنها وفراخوان های آنها ودادن اطلاعيه های حمايتی ازآنها، به نوبه خود مشغول موج سواری دراين آشفته بازارسياست هستند.نمونه سازگاراها وشماری ديگرازاين جماعت تجسم بارزاين نوع از موج سواران هستند با اين سودا که روزی نوبت خودشان وگفتمان خودش فرابرسد. هم چنان که رفرميست های مدعی چپ وموارد مشابه آن نيزمشغول موج سواری برهمين بستروباهمين سوداها هستند.


اما نيروهای واقعا معطوف به ريشه ها ومدافعان آزادی وبرابری اجتماعی که مطالبات واقعی وپرنسيب های خويش را فدای موج سواری وسودای دست يابی به قدرت نمی کنند،بجای موج سواری بايد تمامی نيرووتلاش خود را برای شکل گيری اين صف مستقل که ازقضا دارای زمنيه های مناسب اجتماعی برای گسترش هستند، متمرکزکنند.آن پايگاه اجتماعی که بجای سواری دادن به ديگران دريک جامعه استبداد خيزوصغيرپرور، آنقدرخويشتن را بالغ وصاحب صلاحيت و توانانی می دانند که زمام کنترل واداره جامعه وهرآنچه را که خود خالق ومولد آنهاهستند،بدست گيرند


ضرورت شکل گيری شبکه های آلترناتيو


اگراين واقعيت داردکه ضربان قلب جنبش،درتفاوت با ضربان اصلاح طلبان، به نوع ديگری می زند وکارگران وزنان وجوانان ودانشجويان ومزدوحقوق بگيران درصحنه خيابان ها،کارخانه ها وادارات ودانشگاه ها ومدارس وخانه ها و... عمدتا درگيريک مبارزه ضداستبدادی ازنوع ديگر و با مطالبات ديگری هستند ،واگرعموما برخلاف شعارها وتلاش های اصلاح طلبان شعارهای ساختارشکنانه می دهند، پس چرا نبايد سريعا سازوکارهای مناسب خود را به وجود بياورند؟ اگرمثلا جوانان مصرجنبش 6 آپريل را به وجود آوردندو قادر به دادن فراخوانهای اعتراضات وتجمعات ضداستبدادی با استفاده ازشبکه های مجازی و شبکه های واقعی شدند وسرانجام هم مبارک را سرنگون کردند،چرا جوانان وجنبش ما باوجود سابقه وتجربه بيشترنتواند فراخوان دهندگان و شبکه های مستقل خود را برای پيشبردمبارزه هم اکنون جاری خود بوجود آورند؟ .بی شک بلوغ جنبش درگرو عبوربه اين مرحله است.بنابراين اکنون ايجاد شبکه ها وحلقات مستقل برای جمع بندی پيشنهادات و تنظيم فراخوان های جوشيده ازمتن خود جنبش توسط جوانان وفعالين حاضروآگاه درجنبش ،توسط نيروهائی که نبض واقعی انقلاب درآنها می تپد،اهميت مبرم دارد وگامی است تعيين کننده برای حضورمستقل وبرطرف کردن شکاف عمده موجود درجنبش(بين ماهيت جنبش ومدعيان رهبری آن)،برای ايجاد يگانگی وهم آهنگی بين رهبری وخود جنبش است:خودرهبری. اکنون هم شکاف فوق به عنوان مهمترين معضل جنبش، وهم شکل دادن به شبکه های آلترناتيوبه عنوان ضرورتی حياتی پاسخ به اين معضل، نيازلحظه حاضر برای تداوم وگسترش دامنه کمی وکيفی جنبش و روند انقلابی است.بديهی است که درهمين رابطه تلاش برای دسته بندی وليست کردن مطالبات اصلی(منشورمطالبات پايه ای هم اکنون موجود جنبش)،ايجاد کانون های هم آهنگ کننده وفراخوان دهنده درپيوند با شبکه های واقعی ومجازي، وتقويت رسانه های مستقل اين گفتمان وبهره گيری حداکثر ازامکانات داخل وخارج برای پيشبرداين هدف، ضرورتی درنگ ناپذيراست. وگرنه حتم بداريم که خطربه بادرفتن پتانسيل آزاد شده ويا درشرف آزادشدن جنبش توسط رويکردهائی باافق های محدود وتنگ که بدنبال اهداف ديگری هستند، جدی است. چنانکه ازهم اکنون شاهد نمونه هائی ازآن نظيرصرف اين شوروشوق به وجود آمده پيرامون بزرگداشت برگزاری روزتولد ويا شعارزنده باد اين يا آن رهبروساختن اگرنه خمينی ها که باصطلاح "ماندلاهای جديد" ( درواقع درجهت رهبرسازی) ودادن شعارمعطوف به چهارچوب نظام ومرمت آن بجای شعارهای ساختارشکن وفرارونده وبطورکلی تقليل دادن وتجزيه کردن مطالبات انقلابی واساسی وراهبردی انقلاب مردم به مطالبات خردهستيم.درهرحال ايجاد شبکه های آلترناتيومبرم ترين مساله کنونی است، شبکه هائی که بستر وعناصرمهم واصلی آن فراهم شده است و تأخيردرشکل يابی وبلوربندی آنها موجب خلأی می شود که توسط جريانات اصلاح طلب وسايرموج سواران پرمی می گردد.مردم بايد خلأی را که توسط مبارزات خودآنان بوجودمی آيد بلافاصله ازطريق اقدام های مستقل وارگانها وسازمانی جوشيده ازمتن خود پرکنند.


بهرحال فعال شدن رويکرد اصلاح طلبانه ودرون سيستمی ويا حتی برون سيستمی صرفا معطوف به تغييرچهره ها ونه ريشه های نظام، درشرايطی که جنبش مردم به ديواره های نظام و مرزهای خروج ازآن رسيده است وتحولات شگرف و انقلابی منطقه هم براين رويکرد تأثيرمثبت وشتابنده می گذارد، معنائی جز عروج گفتمان نابهنگامی که زمانش سپری شده،ازطريق موج سواری برروی يک جنبش عميقا ساختارشکن،جهت کسب هژمونی وهدايت آن به سوی باتلاق نيست.مقابله با آن نيزجزازطريق سازمان يابی مستقلانه پايگاه اجتماعی اکثريت بزرگ به گردمطالبات پايه ای خويش وبکارگيری اشکال متنوع و مکمل مبارزاتی نيست.نقد وآگاهی بخشی نسبت به آکسيونيسم آنها پيرامون مطالبات خرد برای تسخير وانحراف اذهان توده ها وجوانان ازمطالبات کلان ونبردهای اساسی عليه نظام حاکم،ازديگرشروط لازم برای پرکردن شکاف موجود بين پايگاه اجتماعی اين اکثريت عظيم وگفتمان وسازمان يابی وحضور باسيمای مستقل و متعلق به خود است.


2011-02-27 08-12-89 http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com



اعدام گل

اسلام سياسی با حقوق مدنی سازگار نيست

The Last Word on Terrorism

درس مردم شجاع اصفهان به مزدوران وحشی25بهمن

به مناسبت موضع گیری جدید و ضد مردمی هاشمی: نگاهی به خدمات بی نظیر هاشمی به مردم و کشور

به مناسبت موضع گیری جدید و ضد مردمی هاشمی: نگاهی به خدمات بی نظیر هاشمی به مردم و کشور

ا- تلاش برای حذف شخصیتهای میانه رو و ملی گراها از فردای پیروزی انقلاب
2- کودتا علیه بنی صدر و جلوگیری از پیروزی سریع ایران در جنگ(با گرفتن دستور بازگشت از خمینی درباره نیروهای واکنش سریع که در آستانه فتح بصره بودند)
3- تلاش برای ادامه پیدا کردن جنگ(که به کشته شدن 400 هزار نفر ایرانی و 1000 میلیارد دلار زیان به اقتصاد کشور شد) برای مهیا کردن فضا برای ادامه حذف مخالفان
4- بازی کردن نقش اساسی در  برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری
5- به رهبری رسانیدن خامنه ای  وانداختن این حیوان درنده به جان مردم با گفتن دروغ های درباره وصیت خیمنی در این باره(در آن زمان اکثر روحانیون بلند پایه با رهبری خامنه ای- به دلیل کوچک بودن جایگاه او در روحانیت شیعه- مخالف بودند اما هاشمی با لابی گری و دروغ گفتن انان را ناچار به پذیرش کرد)
6- وارد کردن سپاه و ارگانهای نظامی به عرصه اقتصاد در دهه 70
7- و حالا،بعد از تمام گذشتهایی که مردم در این 20 ماهه درباره گذشته کثیف او کردند، اینچنین خنجر را در پشت جنبش فرو می کند. تا درس عبرتی باشد برای ما تا بدانیم در راه آزادی هرگز نمی توان به دشمنان قسم خورده آن دل بست