نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

آن قدر به دیوار زندان می‌کوبیدم که مشتم خونین می‌شد!



سارا شورد یکی از سه شهروند آمریکائی که به اتهام جاسوسی در ایران زندانی شده بود طی مقاله‌ای در روزنامه نیویورک تایمز، خواستار ممنوعیت حبس انفرادی در جهان شد. 
او در این مقاله تحت عنوان «شکنجه توسط تنهائی»، به شرح جزئیات فشارهای روانی که در سلول انفرادی بر او رفته پرداخته و نوشته است پس از آزادی متوجه شده که کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد اشاره‌ای به این نوع حبس نمی کند.

سارا شورد همراه با دو آمریکائی دیگر، شین باوئر و جاشوا فتال در ۹ مرداد ۱۳۸۸ در منطقه مرزی ایران و کردستان عراق به اتهام ورود غیر قانونی به خاک ایران و جاسوسی بازداشت شده بود اما آنها همواره اتهام جاسوسی را رد کرده و گفتند که تنها برای کوهنوردی به کردستان عراق رفته بودند.

برخی نشریات آمریکائی نیز ایران را متهم کردند که این سه نفر را از داخل خاک عراق ربودند، سارا شورد در شهریور سال گذشته و جاشوا فتال و شین باوئر نیز یک سال بعد در مهرماه گذشته هر یک پس از پرداخت نیم میلیون دلار وثیقه از زندان آزاد شده و به آمریکا بازگشتند.

خانم شورد در مقاله نیویورک تایمز که روز پنجشنبه منتشر شد، نوشته است که از ۱۴ ماه حبس یعنی ۹۸۴۰ ساعتی که در زندان اوین بوده ۹۴۹۵ ساعت از آن در انفرادی بوده و عدم تماس با انسان دیگر موجب شده بود که او دچار خیالات شود و صدای پای اشباح را بشنود.

او افزوده :« نمی‌توان تصور کرد که در هنگام زندان چقدر انسان نیاز به تماس با دیگران دارد و از فرط تنهائی، گاه آن قدر به دیوار زندان می کوبیده که مشتش خونین و سرانجام بیهوش می شده است».

سارا شورد تأکید کرده که زندانیان زیادی در سراسر جهان در حبس انفرادی هستند و تعداد آنها تنها در آمریکا به حدود ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر می رسد. همچنین او نوشته است که شکنجه تنها با کتک زدن نیست بلکه تنهائی های طولانی نیز بدون اثر فیزیکی تبعات روانی مخرب و بلند مدتی دارد و خود او هنوز دچار کابوس و بدخوابی است.

همچنین سارا شورد از سازمان ملل متحد خواسته است که حبس انفرادی را رفتاری «غیرانسانی» بداند و در کنوانسیون منع شکنجه قرار دهد و آمریکا نیز رهبری محو این نوع بازداشت را در جهان بر عهده گیرد.

منبع: صبح امروز

نمی توان باور کرد که با آموزگار این کشور چنین کرده اند


مادر علی پور سلیمان در دلنوشته ای نوشت: آیا سزای این همه خدمت و دوندگی و دلسوزی این است؟
در پی تداوم حبس و آزار و شکنجۀ علی پورسلیمان، آموزگار زندانی، مادر این زندان سیاسی طی دلنوشته ای خطاب به فرزندش می نویسد: روزی که وسایلت را از دادسرا تحویل گرفتند و لباس خونی ات را دیدم آن روز دیگر حال خود را نفهمیدم. آیا به راستی با یک آموزگار این کشور چنین کرده اند؟ شنیدم که تو را با چوبدستی کتک زده اند تا جایی که تو نیمه جان بر زمین افتاده ای هنوز هم نمی توانم باور کنم با یک معلم با یک انسان چنین رفتار کرده اند.


نمی توان باور کرد که با آموزگار این کشور چنین کرده اند



، مادر این معلم زندانی که از روزهای ابتدایی شروع سال تحصیلی تا الان انتظار آزادی فرزندش را کشیده اما این چشم انتظاری اش نتیجه ای در پی نداشته، در دلنوشته ای خطاب به فرزندش از دلتنگی هایش نوشته است:
علی فرزندم
پسرم حالا نزدیک به دو ماه کامل از بازگشایی مدارس می گذرد اما تو هنوز نیامده ای. نمی دانم چرا آنقدر به بازگشایی مدارس و آزادی تو مطمئن بودم. آخر علی جان هر وقت اول مهر می شد با اینکه بیش از ۲۰ سال است که معلمی می کنی باز هم شوق رفتن به مدرسه و کلاس سراسر وجودت را فرا می گرفت.

هیچ وقت روزی را که برای اولین بار قرار بود سر کلاس بروی فراموش نمی کنم تا صبح بیدار بودی و از شوق خواب به چشمانت نمی آمد. اما حالا پشت میله های زندانی و هر بار تو را می بینم می پرسم آیا جای پسرم اینجاست یا کلاس درس، و اینهاست که مرا رنج می دهد و نه دوری از تو.
هیچگاه از یاد نمی برم که دغدغه همیشگی تو مسایل آموزش و پرورش بود در مهمانی ها و هر جا که پا می داد از مشکلات درس و مدرسه و سیستم آموزشی کشور می گفتی. یادم است با چه غصه ای از نامناسب بودن ساختمان های مدارس کشور می گفتی و نگران بودی برای کودکانی که باید در این مدارس درس بخوانند. مدام می گفتی اگر زلزله ای شود این ساختمانهای نیمه خراب بر سر کودکان معصوم فرو می ریزند.
یک روز به خانه آمدی در حالی که از فرط ناراحتی نمی توانستی سخن بگویی. وقتی علت را پرسیدم با اکراه گفتی: «امروز یکی از بچه های کلاسم حال خوبی نداشت، وقتی از او پرسیدم صبحانه خورده ای؟ او جواب داد نه، و بعد فهمیدم او یک روز کامل است غذا نخورده است.» تو آن روز ناهارت را به آن دانش آموز دادی اما فکرش یک دم رهایت نمی کرد. تو همیشه برای بچه های کلاست نگران بودی، برای یکی که پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و برای دیگری که یتیم بود آن قدر که می گفتم کمی هم به خودت فکر کن. اما نمی شد تو دانش آموزانت را مثل فرزندانت می دانستی.
آری پسرم تو می توانستی مثل خیلی های دیگر بدون توجه به دور و برت زندگی کنی. اما این کار را نکردی و امروز به جای اینکه تو را تشویق کنند، به زندان انداخته اند. به کدامین گناه؟ هرگز نفهمیده ام. هر روز از خود می پرسم آیا سزای این همه خدمت و دوندگی و دلسوزی این است؟
کجای این کار عدالت است؟ روزی که وسایلت را از دادسرا تحویل گرفتند و لباس خونی ات را دیدم آن روز دیگر حال خود را نفهمیدم. آیا به راستی با یک آموزگار این کشور چنین کرده اند؟ شنیدم که تو را با چوبدستی کتک زده اند تا جایی که تو نیمه جان بر زمین افتاده ای هنوز هم نمی توانم باور کنم با یک معلم با یک انسان چنین رفتار کرده اند.
من به جز گریه کردن و دعا کاری از دستم برای تو برنمی آید اما بدان آنها را که این گونه با تو رفتار کرده اند نیز به خدا واگذار کرده ام و هر روز و هر شب برای شان مجازاتی در خور رفتارشان از خداوند منان طلب می کنم. آزادی تو و همه زندانیان سیاسی دعای هر روز و هر شب مادرت است.
مادر علی پورسلیمان
علی پور‌سلیمان، معلم زندانی و عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران، دارای فوق لیسانس مدیریت آموزشی است، که خرداد ماه امسال دستگیر شد و مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت. وی ابتدا به بند دو الف و سپس به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد. دادگاه انقلاب این فعال صنفی را به یک سال حبس محکوم کرده است.
وی سالها در مدارس تهران به تدریس مشغول بوده است. همچنین مقالات، یادداشت ها، مقاله ها و مصاحبه های متعددی در روزنامه ها و سایت های اینترنتی از او منتشر شده است. اتهام این فعال صنفی، تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار مطلب در وبلاگ سخن معلم و ارسال نامه محمد داوری به دبیرکل سازمان ملل متحد، عنوان شده است.
پورسلیمان در اسفند ۱۳۸۵ نیز به دلیل حضور در تجمع های اعتراضی معلمان دستگیر شد که منجر به صدور یک سال حبس برای وی و نیز تبعیدش به شهرستان شهریار شد.

Powerful blast at Iran base

IAEA Iran Report Spins Intelligence

شام ‫حمص ديربعلبة الشهيد باذن الله خالد الاطرش 12 11 2011‬ ج1

أوغاريت هام انشقاق جماعي لملازم ومساعد اول ورقباء ومجندين 12 11 2011