نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

کوهیار گودرزی با سر شکسته در زندان اوین: «شرط همکاری من با بازجو، آزادی تمامی زندانیان سیاسی است»

بنابر گزارش‌های دریافتی، کوهیار گودرزی روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر که از 29 آذرماه در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می‌برد از سلول انفرادی به بند 209 زندان اوین در یک سلول 3 نفره منتقل شده است.


اتهامات این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر محاربه، تبلیغ علیه نظام و حضور در تجمع‌های غیرقانونی عنوان شده است.

وی در چند روز گذشته با سر شکسته و پانسمان‌شده مشاهده شده است اما از علت شکستگی سر او اطلاعی در دسترس نیست. این روزنامه‌نگار، نسبت به هم‌بند بودن با فردی که به اتهام عضویت در القاعده بازداشت شده است اعتراض نموده اما تاکنون به اعتراض وی رسیدگی نشده است. این درحالی است که در آيين نامه اجرايي سازمان زندانها، اصل تفكيك جرايم به عنوان يك اصل اساسي مورد تاكيد قرار گرفته است.

گزارش‌های دریافتی حاکی از فشار بر اعضای بازداشت‌شده کمیته گزارشگران حقوق بشر برای پذیرفتن اتهامات و همکاری با بازجوهای پرونده است. بنابر گزارش منابع آگاه، کوهیار گودرزی شرط همکاری با بازجوی خود را آزادی تمامی زندانیان سیاسی قرار داده است.

به نظر می‌رسد مسئولان قضایی قصد دارند با مرتبط‌ ساختن کمیته گزارشگران حقوق بشر با احزاب سیاسی خارج از کشور اتهامات سنگینی را به اعضای بازداشت‌شده این نهاد مدنی تفهیم نمایند. پیش از این نیز دادستان تهران طی دیدار با خانواده نظرآهاری کمیته گزارشگران حقوق بشر را وابسته به منافقین (سازمان مجاهدین) خوانده بود. همچنین مهرداد رحیمی در ملاقات با خانواده‌اش به تلاش‌ بازجویان پرونده برای تفهیم اتهام محاربه اشاره کرد.

کمیته گزارشگران حقوق بشر

آیا سزای قبولی در كارشناسي ارشد زندان اوین است؟؛ مريم مالك

به جای اینکه جوابش را بدهند و حقش را پس دهند به خانه اش می ریزند و دست آخر خودش را هم به زندان اوین می فرستند؟ باز هم به ما دستور می دهید که سکوت کنیم؟

---------------------------------------------------------------------------------


همواره سکوت می کردیم و سرنوشت خود را دست تقدیر می سپردیم اما به یکباره فهمیدیم که نباید سکوت کرد و تلاشی نکرد، خدا هم خوشش نمی آید که بنده اش مطیع و ضعیف باشد.

سنتهای غلط خانواده و جامعه را شکستیم و روی پای خود ایستادیم بی هیچ منت و چشم داشتی، پله های ترقی را یکی پس از دیگری با تمام مشکلات و سختی هایش سپری کردیم، هر قدم که بر می داشتیم یک سنگ جلوی پایمان وجود داشت و آن را دانه دانه برداشتیم. دیگر آنجا که حق را زیر پایشان له می کردند نتوانستیم سکوت کنیم و تلاش بیشتر کردیم تا پاها را از روی حق له شده برداریم و حق را باز پس گیریم.

جلوتر رفتیم و دیدیم ای دل غافل ببین که مثل من وتو زیاد هستند کسانی که دنبال حقشان هستند پس دستشان را با اشتیاق فشردیم و آن وقت قدم هایمان را با همدیگر برمی داشتیم. وقتی قدم ها بیشتر شد سنگ ها هم بیشتر شد ولی قوی تر شدیم و گاهی با هم سنگهای بزرگ را از سر راه همدیگر برمی داشتیم. می توانستیم رنگ اتحاد و دوستی را ببینیم، با امید جلو رفتیم. و گاهی مجبور بودیم که مدتی را بایستیم و تجدید قوا کنیم.

اما گاهی دل طاقت نمی آورد و از این همه ناملایمتها و سنگهای بزرگی که برداشتنشان سخت بود و حق هایی که زیر پا له شده بود، به درد می آمد و همراه دل پر از درد، اشک هم از چشمهایمان سرازیر می شد تا تسکینی بر این دل غمگین باشد.

سمیه یکی از این افرادی هست که قدم هایش را از ابتدا محکم بر می داشت و در کنار زنان دیگر سرزمینمان پیش می رفتیم تا حق نادیده گرفته شده زنان را باز پس گیریم و نگذاریم بیشتر از این حقمان زیر پاها له شود.

در این راه او هم مانند خیلی از ما مرارت ها کشید اما هیچ نگفت هیچ منتی بر سر کسی نگذاشت و پیش رفت. یادم می آید زمانی را که با همدیگر، در زمان تصویب لایحه خانواده به مجلس رفته بودیم و پیش نمایندگان مختلفی می رفتیم و خواهش و التماس می کردیم که کاری کنند و نگذارند این لایحه بدون کار کارشناسی تصویب شود و به دو ماده جنجالی لایحه اعتراض می کردیم، یکی از نمایندگان گفت اگر نگذاریم این لایحه تصویب شود پس تکلیف این همه زن بی سرپرست چه خواهد شد؟ سمیه با درایت بی نظیر خودش جواب داد: چرا به جای اینکه بگذارید ماده ای تصویب شود که به مردان اجازه ازدواج مجدد دهد برای همین زنان بی سرپرست تسهیلاتی را فراهم نمی کنید که مستقل شوند و مشکلات اقتصادی نداشته باشند، این زنان به دلیل مشکلات اقتصادی گاهی مجبور می شوند تن به هر کاری دهند. برایشان اشتغال ایجاد کنید و راههای پیشرفتشان را فراهم کنید.

آن وقت آن نماینده سکوت می کرد و می دانست که در برابر حرف حق نمی توانست چیز دیگری بگوید.

این را هم من و خیلی از دوستان مشترکمان می دانند که سمیه همیشه برای گرفتن حقش تلاش کرده است، آیا زندان اوین هم حقش بود؟

از همه بدتر زمانی بود که این دختر با رتبه بالا در دو رشته کارشناسی ارشد در دانشگاه سراسری قبول شد، شاهد درس خواندنش هم بودیم که چقدر تلاش می کرد اما جوابش ستاره دار شدنش بود و محروم ماندن از ادامه تحصیل، به خاطر اینکه به دنبال حق خود و زنان کشورش، ایران بود. باز هم نایستاد و اعتراض خود را نسبت به نادیده گرفته شدن حق خودش و دانشجویان دیگر را اعلام کرد و بلند به همه گفت که حقمان را به ما برگردانید اما حالا به جای اینکه جوابش را بدهند و حقش را به او و دیگران پس دهند به خانه اش می ریزند و تمام زندگی اش را زیر و رو می کنند و دست آخر خودش را هم به زندان اوین می فرستند؟

باز هم به ما دستور می دهید که سکوت کنیم؟

حرفهایی را که گفتم کدامشان بر خلاف نظام کشورمان بود؟ کدامشان امنیت کشورم را به خطر انداختند؟

و راستی چه خوب ماه محرم برای ما آغاز شد؟ دیگر وقتی برای گریستن برای امام نگذاشتند، این روزها باید مراقب آب خوردمان نیز باشیم تا شاید نکند امنیتی چیزی یا جایی را به خطر اندازد.

سمیه، حقش زندان نیست، آزادش کنید و به جای اینکه زنجیر به دست و پاهایمان ببندید دستمان را بگیرید و در هنگام قدم زدن سنگی جلوی پایمان نیاندازید. انقدر آزارمان ندهيد. سمیه مان را آزاد کنید.


منبع: تغییر برای برابری

علی توکلی: وزارت اطلاعات خانواده مان را تهدید می کند

هفته گذشته حکم هشت سال و نیم حبس برای مجید توکلی دبیر سیاسی اسبق انجمن اسلامی پلی تکنیک صادر شد تا برگی دیگر در کارنامه ظلم حکومت و سیستم قضائی فاسد ایران ثبت شود.

صدور حکم زندان برای مجید توکلی و بسیاری دیگر از دانشجویان طی هفته‌های گذشته و ادامه بازداشت تعدادی بی شماری از دانشجویان دانشگاه‌های کشور، توسط سیستم قضائی و امنیتی در حالی است که همچنان جنایاتکارانی که مردم را در خیابان‌ها به خاک و خون کشیدند، آزادانه فعالیت می کنند. در حالیکه سردار رادان، قاضی مرتضوی و دیگر عوامل جنایات بازداشتگاه کهریزک همچنان به فعالیت‌های خود مشغول هستند، و در حالیکه پرونده حمله کنندگان به کوی دانشگاه در خردادماه و حمله کنندگان به دانشگاه‌های تهران و علم وصنعت در روزهای ۱۶ و ۱۷ آذر به فراموشی سپرده شده است، دانشجویان با بیشترین فشارها از سوی حاکمیت مواجه شده اند.

در این میان خانواده‌های دانشجویان نیز متحمل رنج و دردهای بسیاری شده و گاه آنان نیز از سوی نیروی های نظام مورد تهدید قرار می گیرند. علی توکلی برادر مجید توکلی در مصاحبه با خبرنامه امیرکبیر اعلام کرد که مامورین وزارت اطلاعات با تماس تلفنی این خانواده را تهدید به برخورد و بازداشت کرده اند.

علی توکلی همچنین معتقد است که صدور چنین حکم سنگینی برای مجید توکلی برای ایجاد ترس و وحشت است تا به خیال خود بتوانند دانشگاه‌ها را کنترل کنند.

آقای توکلی، هفته گذشته حکم هشت سال و شش ماه زندان برای مجید صادر شد. آیا مجید شخصا این خبر را به شما اطلاع داده بود؟ چه جزئیات دیگری می توانید در اختیار خبرنامه قرار دهید؟

علی توکلی: نخیر، شب سه شنبه یک از زندانیان که تازه آزاد شده بود به ما زنگ زد و گفت که حکم مجید را اعلام کردند و خودش گفت که با شما تماس بگیرم چون به خودش اجازه تماس نداده بودند. این دوست عزیز گفت که حکم مجید از این قرار است: ۵ سال به دلیل اجتماع و تبانی، ۲ سال توهین به رهبری، ۱ سال تبلیغ علیه نظام، ۶ ماه توهین به رئیس جمهور، ۵ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و۵ سال ممنوع الخروج از کشور.

آقای توکلی از مکان نگهداری مجید اطلاع دارید؟ کدام زندان است و در چه وضعیتی به سر می یرد؟ آیا امکان ملاقات و یا برقرای ارتباط تلفنی با اعضا خانواده را دارد؟

مجید دقیقا یکماه بعد از بازداتشت تماس تلفنی داشت و گفت که در زندان اوین زیر نظر وزارت اطلاعات است و اینکه خیلی چیزی به نام بند وجود ندارد زیرا زندان اوین خیلی شلوغ شده است.

متاسفانه تاکنون موفق به دیدار مجید نشدیم. تنها چیزی که ما میدونیم و مجید در مکالمش به ما گفت این است که در زندان اوین هست و زیر نظر وزرات اطلاعات است و اینکه زندان اوین شدت شلوغ شده و جو بدی دارد. روحیه مجید خیلی عالیه بود و از صحبت کردنش هم مشخص بود، حتی آقای دادخواه هم این مورد را در دادگاه موقع امضاء وکالت نامه در مجید دیده بود. ضمن اینکه مجید از ما خواست سلامش را به همه دوستانش برسونیم. البته مجید از اتفاقات بیرون کاملا بی خبر بود. حتی از کمپینی که در حمایت از مجید تشکیل شد کاملاً بی‌خبر بود.

وکیل ایشان آقای دادخواه عنوان کرده اند که متاسفانه جلسه دادگاه مجید در غیاب وکیل برگزار شده است. مجید در تماس های خود با منزل از شرایط حاکم بر جلسه دادگاه و یرخورد قاضی صحبتی نکرده است؟

مجید در همان تماس یک ماه بعد از بازداشتش گفت که جلسه دادگاه تشکیل شده و علیرغم اعتراضش نسبت به نبودن وکیل، دادگاه ادامه پیدا کرده است. در جلسه دادگاه، قاضی اصلا اجازه نمی داده که مجید صحبت کند و بابت همین جریان هم مجید با قاضی صلواتی درگیری لفظی داشته است.

البته آقای دادخواه مجید را در راهرو دادگاه دیده بود که فقط موفق شده بود خیلی کوتاه موکلش را بیند و قاضی اجازه صحبت به آنها نداده بود. قاضی صلواتی اجازه شرکت وکیل در جلسه دادگاه را نیز نداده بود که این موضوع هم مربوط می شد به آخرین دفاع و به عبارتی جلسه دوم دادگاه.

اخیرا مطلع شدیم که پس از مصاحبه مادر مجید با رسانه ها، خانواده محترم مورد تهدید قرار گرفته اند. می توانید جزئیات بیشتری عنوان کنید؟

بله؛ دقیقا چهارشنبه گذشته فردی که خود را مامور اداره اطلاعات شیراز معرفی می کرده با مادر صحبت کرد و به شدت مادرم را تهدید کرد که چرا شما با رسانه های خارجی (منظور صدای آمریکا) صحبت می کنید، می دانید چقدر این موضوع به ضرر کشور است و در ادامه به مادر گفته بود "ما همین حالا می توانیم همه شما را بازداشت کنیم بینیم آیا آمریکا یا کشورهای دیگر می تواندد کاری برای شما کنند یا اصلا شما فکر می کنید کسی در این کشور است که به شما و پسرتان اهمیت بدهد" و بعد گفت که دیگر حق ندارید بارسانه ها مصاحبه کنید.

متاسفانه مادر شرایط جسمی بدی دارد حتی خود این مامور هم گفته بود که من می دانم شما بیمار هستید.
حالا سوالم این است که آیا این جزء قوانین جمهوری اسلامی است که مادری که هنوز ۲۴ ساعت از خبر حکم سنگینی که برای فرزندش اعلام شده نگذشته، این گونه تهدید شود؟ مگر نه اینکه این کشور اسلامی است آیا این ظلم به مادری نیست که به جای شنیدن صدای فرزندش به شدت توسط ماموری، تهدید شود؟

مگر مادر من جز دردهای دوری فرزندش چیزی دیده است؟ ابتدا با کینه توزی عده ای و تنها به خاطر اعتراض به بی کفایتی رئیس دانشگاه ۱۵ ماه فرزندش را زندانی کردند و بعد روز دیگر به دلیل حضور در جلوی حسینه ارشاد بازداشتش کردند تا ۴ ماه را بدون دلیل در زندان سپری کند و امروز هم به جرم انتقاد باید چادر سرش کنند و در بی دادگاه محاکمه شود.

مگر مجید چه گفت که شما را این چنین ترسانده است که باید خانواده ای را به ترسانید و مادری بیمار را چنین اذیت کنید؟ آیا این دروغ است که قلب مادر در جایی است که فرزندش در آنجا است؟ آیا این گناه است که مادری که شیره وجودش را به فرزندش داده و امروز بیمار و بیقرار دیدن یا صدای فرزندش است، منتظر او باشد.

به نظر شما صدور این حکم سنگین به چه هدفی صورت گرفته است؟

من فکر می کنم فقط به منظور ایجاد ترس و وحشت است و گرنه کسی را به دلیل انتقاد به حبس محکوم نمی کنند. مجید را محکوم کردند تا به خیال خود شاید بتوانند جو دانشگاه را کنترل کنند، چرا که به اعتراف خودشان مجید نماد مقاومت دانشجوی است. به دانشجویان گفتند که وقتی ما با مجید اینگونه برخورد می کنیم شما دیگر جای خود دارد.

انتظار شما از فعالین دانشجویی و حقوق بشری در مقابل این حکم ظالمانه چیست؟

ما از تمام فعالین دانشجویی و حقوق بشر ممنون هستیم، چون تا همین حالا هم حمایتهای زیادی از مجید انجام داده اند.

فکر می کنم پاسخ این سئوال را خود دوستان باید بدهند که آیا امروز همان روز نیست که باید کاری کرد.



تصاوير: تفنگداران دريايي ارتش آمريكا در هائيتي