نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه

خاطرات خانه زندگان (۳۴)
درنگ کن درنگ کردنى، روشن مى‏گردد تاریکى 
 
در قسمت پيش اشاره نمودم که ملاخورشدن انقلاب بزرگ ضد سلطنتی، حوادثی چون سی ‌خرداد سال ۱۳۶۰، برادرکشی‌ها، پرپرشدن پاک‌ترين جوانان اين ميهن، و جناياتی که در زندان به نام اسلام و انقلاب روی داد فقط به نتايج کنفرانس گوادلوپ و نقشه‌های شوم امثال برژينسکی و سفر ژنرال گاست و ژنرال هايزر به ايران مربوط نبود، ريشه در مسائل و درگيری‌های زندان شاه نيز داشت. در قسمت پیش به نقل فتوای روحانیون زندان (یا به قول آیت الله منتظری متن تصمیم) که به مبارزين و مجاهدين اشاره داشت، پرداختم.
 در اين بخش داستان سپاس‌گويان (گروه سپاس) را شرح می‌دهم. منظور از گروه سپاس، ۶۶ نفری هستند که بهمن ۵۵ با عفو ملوکانه آزاد شدند. افراد مزبور در جریان جشنی که ساواک به همین مناسبت در زندان راه انداخت، «سپاس سپاس اعليحضرتا» گفتند. تلویزیون چند بار این مراسم را نشان داد و زندانیان زندان قصر هم (بر خلاف زندانیان اوین که تلویزیون نداشتند) دیدند.
رویدا یسفر الظّلام / درنگ کن درنگ کردنى، روشن مى‏گردد تاریکى  
 
قرارگاه عملياتی در بند يک زندان اوين
پیش‌تر گفتم که ساواک در ادامه بهره‌برداری از وقايعی که با عنوان تغيير ايدئولوژی، در سازمان مجاهدين پيش آمده بود، به فکر آزادکردن کسانی افتاد که به ضديت با مبارزين و مجاهدين افتاده بودند. جلوتر سرهنگ زمانی رئيس زندان قصر گرا داده بود که با عفو ملوکانه تعدادی آزاد می‌شوند تا مردم از زبان آنها همه چيز را بشنوند و به نيات آلوده خرابکاران پی ببرند که حتی رفیق خودشان را می‌کشند و جسدش را به بیابان می‌برند و می‌سوزانند.
اين وقتی است که تعداد زيادی از زندانيان ملی‌کشی می‌کردند و با اينکه حکمشان تمام شده بود آزاد نمی‌شدند.
آیات عظام طالقانی، منتظری، لاهوتی، انواری، ربانی، کروبی، محمد علی گرامی، معاديخواه، رفسنجانی، مهدوی کنی، قدرت‌الله عليخانی... و آقایان عسگراولادی، حاج عراقی، اسدالله لاجوردی، محمد کجوئی، محمد طالبيان، اسدالله بادامچيان، حاج مرتضی تجريشی...همه در کنار هم بودند و به فراست نمی‌افتادند ساواک چه منظوری دارد که افراد خاصی را از بندهای دیگر می‌آورد و در يک بند، دُور هم جمع می‌کند؟
...
بند يک زندان اوين را، بازجويان ساواک در واقع مهندسی می‌کردند.
کسانی را به آنجا بردند که ذکر و فکرشان اين بود که بايد هرچه زودتر مردم را (در رابطه با وقایع سال ۵۴ در مجاهدین) روشن کنیم. بیشترشان بقيه را نجس يا متجنس پنداشته و کفگير و ملاقه های خاص خودشان را داشتند و تا غذا می‌آمد برای اينکه نجس نشود می‌آمدند و غذای خودشان را از ديگ عمومی برمی‌داشتند. از همین رو برخی از زندانيان به آنان اصحاب کفگير و ملاقه می‌گفتند.
... 
در سال ۱۳۵۰ آيت‌الله ربانی، حساسيت بعضی از روحانيون را که به لحاظ فقهی مارکسيست‌ها را نجس‌ می‌دانستند، خنثی می‌کرد و می‌گفت الان موقع اين حرف‌ها نيست، به اين مسائل دامن نزنيد. وی پيش‌تر شيفته مجاهدين بود و گفته شده پشت سرشان نماز هم می‌خواند، سال ۱۳۵۴ وقتی بيژن جزنی و ذوالانوار، و هفت زندانی دیگر را می‌برند و به رگبار می‌بندند، با اينکه فقط دو نفرشان مذهبی بودند حوزه علميه قم برای مجموع نه نفر مراسم ترحيم گذاشت. اما حالا ورق برگشته بود.
 
برویم بیرون، برای چی در زندان بمونیم و بپوسیم؟
برخی می‌گفتند اينکه ساواک زندانيانی را که حکم‌شان تمام شده، آزاد نمی‌کند زير سر وحيد افراخته و امثال اوست. آنها برای خنثی کردن نقشه مخالفين حکومت، به ساواک خط داده‌اند موقتاً هيچ‌کس را آزاد نکنيد...
این واقعیت نداشت چون پیش از دستگیری وحید افراخته نیز زندانیان ملی‌کشی می‌کردند.
حلاصه، این موضوع را (که شایعه‌ای بیش نبود) مرتجعين عَلم کرده و می‌گفتند:
پس بنا بر قاعده برهان خلف، ما برويم بيرون کار درستی است چون نقشه ساواک و همدستانش را خنثی می‌کند. برای چی در زندان بمانیم و بپوسیم؟ حالا که عده‌ای کافر شده‌اند ما از شاه طلب بخشش کنيم و عفونامه بنويسيم اين خيلی بهتر است از اين‌که با يک عده آدم‌های نجس يا متجنس (يعنی نجس شده) هم‌سفره و هم‌بند باشيم. ما در موقعيتی هستيم که معتقديم بهتر است بعضی از ما برویم بیرون و ساواک را خَر کنيم! (معلوم نبود کی، کی را خر می‌کند.)
اگر کسی حتی نمی‌توانست زندان بکشد، اين بهانه‌ها را می‌آورد.
بعد از انقلاب گفتند از امام دستور داشتيم که به طريقی از زندان بيرون بياييم که البته واقعی نیست. آیت‌الله منتظری و آیت‌الله طالقانی این موضوع را تایید نکرده‌اند.
...
يکی دو نفر در گروه سپاس حرف‌هایی از اين قبيل می‌زدند:
من مجتهد‌ خويشم و استنباطم با توجه به اوضاع و احوال اين است که هر طور شده بروم بيرون. مگر خبر نداری؟ حتی آيت‌الله طالقانی به دخترشان اعظم گفته اند: عفو بنويس و برو...
اصلاً «تقيه» برای چيست؟ قاعده لاضرر و لاضرار که يکی از مهم ترين و بنيادی‏ترين قواعد فقهی است، برای چه مواقعی است؟ مگر نه اينکه در شرائط اضطرار حتی گوشت مرده را هم میشه خورد؟ بگذار رسولی و عضدی و ديگر مقامات ساواک فکر کنند ما نادم شده ايم. بگذار خر شوند. ما خط خودمان را می‌رويم.
...
(آن‌ها صحبت از «قاعده مُلازمه» هم می‌کردند که به زبان ساده يعنی هرآنچه عقل حکم می‌کند شرع هم قبول دارد و بر عکس...)
... 
خب، الان عقل حکم می‌کند که برای نجات اسلام و مسلمين بنده بروم بيرون، دريا آن جا است. در بیرون نه کسی مثل زندان ما را دگم و مرتجع و راست ارتجاعی می‌خواند و نه شاهد اين اوضاع اسفناک هستيم که پس از عمری تلاش حالا ساواک و کمونيست‌ها با هم به جان اسلام بيافتند...
اگر رژيم امپرياليست است، سازمان (مجاهدين) سوسيال امپرياليست و لذا خطرناک تر است... ( این را مخالفین مجاهدین می‌گفتند.)
آقا، زن و بچه هامان دارند مارکسيست می‌شوند بريم بيرون...احساس تکليف می‌کنيم باید آنها را نجات بديم...
می‌رويم بيرون تا زمينه های انقلاب اسلامی را درست کنيم...
در زندان آموخته‌هایی داریم که می‌تواند از انحراف بقیه جلوگیری کند. برویم و از انحرافی که پدید آمده جلوگیری کنیم. چه فایده دارد در زندان بمانیم؟ باید برویم بیرون و کسانی را که خیال می‌کنند سازمان به دین و ایمان پابند است از ذهنیت بیرون بیآوریم. بگوییم آقا جان ابدا اینطور نیست.
واقعیت درون زندان را برای آنها شرح ‌دهیم. بگوییم آن بخش از سازمان که قبل از تغییر ایدئولوژی به زندان افتاده بود، آنها هم همین طورند، مثل بقیه، نهایتاً اگر آنها هم بیرون بودند شریف واقفی را شهید می‌کردند.
 
همه افراد گروه سپاس، زبون و بی‌مقدار نبودند
راستی آدمی با صغری کبری چيدن، مينياتوريزه کردن، جلوه دادن و به قول قرآن با تسویل و تزئين رفتار خويش چگونه می‌تواند به هر ناروائی دست بزند و به خود بقبولانند که صحّت و سلامت از آن می‌بارد...
اين را هم اضافه کنم که علاوه بر زندانيان‌ معترض و راديکال و آيت‌الله طالقانی که هميشه توصيه می‌کرد مسائل زندان را به بیرون نکشانيد، آيت‌الله منتظری، عزت شاهی، اسدالله لاجوردی، محسن مخملباف، بهزاد نبوی، کاظم بجنوردی، ابوالقاسم سرحدی زاده و دوزدوزانی... با سپاس‌گويان موافق نبودند. آنان شرکت در مراسم سپاس را منع کردند و خود نيز حاضر به شرکت در آن نشدند.
...
آیت‌الله منتظری در مورد گروه سپاس گفته است:
درباره شکل گيری جشن سپاس اينکه آن آقايان (شرکت کننده در جشن) با ما مشورت کنند که برويم يا نه ! خیر، اين نبود ما هم فهميديم که از آقايان دعوت کردند و بردند و آنجا برنامه انجام شد، اما اين که بگوييد آنها بی اطلاع بودند، نه ! خب ما هم بی اطلاع بوديم، پس چرا به ما نگفتند که بياييد آنجا ؟
البته همه افراد گروه سپاس، زبون و بی‌مقدار نبودند. من نمی‌توانم امثال حاج مهدی عراقی را که مورد احترام مبارزين و مجاهدين بود چاکر و مخلص اعليحضرت تصور کنم. دستگاه فکری من و او اصلاً يکی نبود و از قضا به همين دليل نبايد پا روی حق بگذارم.
نام حاج مهدی عراقی که در ليست آمده، ترور شادروان احمد کسروی مؤلف تاريخ مشروطيت را نيز به ياد می‌آورد...
اما نامبرده علی رغم اين‌ که مارکسيست و توده ای نبود، در خاطرات شفاهی خويش که با عنوان «ناگفته ها» چاپ شده، به سرهنگ سيامک شهيد اشاره می‌کند. همچنین داستان يک دختر فداکار توده ای را تعريف می‌کند که در تظاهرات ۲۳ تیر ۱۳۳۱ آگاهانه خطر می‌کند و با شجاعت بسیار مقابل نیروهای مسلح رژیم می‌ایستد و پايش زير تانک له می‌شود.
در آن جلسه که وی از خاطراتش می‌گوید یکی از حاضرین می‌کوشد وی را به بدگویی و مقابله با مجاهدین بکشاند اما حاج عراقی نپذیرفته و به آن شخص تذکر می‌دهد این‌کار درست نیست.
وقتی از زمينه های سی تير ۱۳۳۱ حرف می‌زند، می‌گوید در حاليکه شاهپور غلامرضا پهلوی در قسمتی از بهارستان فرماندهی را بعهده داشت، سرهنگ سيامک از تانک خودش پياده ‌شد و به مردم پیوست.
...
قبح ترور انديشمند بزرگی چون احمد کسروی و واپس گرائی جريانی که حاج عراقی متعلق به آن بود، به جای خود. اما، برخورد منصفانه وی ستودنی است.
برای کشاندن حاج عراقی به گروه سپاس، ساواک خيلی تقلا کرد و حتی آخوند همراهشان عبدالرضا حجازی هم زورش را زد. عبدالرضا حجازی با رسولی بازجو، فيلم بازی کرده و با اصرار به حاج عراقی می‌گفت: خودم در مکه آقای رسولی را ديدم که زير ناودان طلا زار زار اشک می‌ريزد و از خدا استغفار می‌طلبد. به او گفتم آقای رسولی تا شما آيت‌الله انواری و حاج عراقی را آزاد نکنيد توبه اتان قبول نمی‌شود و حالا در ايران آقای رسولی می‌گويد حاج عراقی حاضر به طلب عفو نيست! بيا و اين کار را بکن...
گويا به عموئی هم فشار آورده بودند که عفو بنويسد که قبول نکرده بود…
 
«جيمی‌کراسی» و نقش آن در شل شدن بندهای زندان
خانه از پای بست ويران بود و رژيم شاه در بند نقش ايوان.
سردمداران حکومت به برگزاری جشن‌های گونه‌گون می‌انديشيدند.
برای اينکه منتقدين خودشان را که در خارج دم از حقوق بشر می‌زدند، خنثی کنند، نياز داشتند تا از ميان زندانيان سياسی تعدادی را آزاد کنند، و چه خوب اگر در ميان اين عده کسانی باشند که بتوانند روی آن‌ها مانور دهند. بازجویان ساواک کوشیدند تا امثال صفر خان را هم که به راستی قهرمانی برازنده‌اش بود، به خيمه شب بازی گروه سپاس بکشانند که اين آذربايجانی غيور برخلاف امثال عسگراولادی، يا منوچهر مقدم سليمی و...دست ساواک شاه را خواند و به ذلت و سپاس سپاس اعليحضرتا تن نداد.
سران ساواک که نشست و برخاست‌شان را با مرتجعین پنهان نمی‌کردند به اين نتيجه رسيدند که بهتر است هرچه زودتر اضداد مجاهدين و مبارزين از زندان آزاد شوند تا کار خودشان را عليه آنان شروع کنند. اسناد ساواک هم اين واقعيت را تائيد می‌کند.
... 
برای اين به اصطلاح آزادی، عوامل زير هم تاثير داشت:
• گزارش سازمان عفو بين‌الملل در باره نقض حقوق بشر در ايران
• مقاله بو دار تايمز لندن که از اختناق موجود در ايران صحبت می‌کرد،
• و نيز، افزايش قيمت نفت که نوعی گشايش اقتصادی را بر سر زبان ها انداخته بود و می‌بايست با گشايش سياسی آن‌را همگام و تراز کرد.
اما، (جدا از موارد فوق) آنچه رژيم شاه را به مانور به اصطلاح آزادی زندانيان واداشت، شکست جرالد فورد و روی کار آمدن جيمی کارتر بود.
...
پيش از روی کارآمدن جيمی کارتر، کمسيون سه جانبه (آمريکا، اروپا و ژاپن) برای خاموش ساختن کانون‌های بحران و مهار آتش های زير خاکستر، دوز و کلک می‌چيد و طالبان نفت و دلار جدا از تحولات اسپانيا و نيکاراگوئه‌ی آن‌روز، اوضاع ايران را هم زاغ سياه می‌پائيدند.
به دنبال تحليل برژينسکی که آمريکا بايد تلاش کند تحولّاتی را که هيچ کاريش نمی‌شود کرد، از مسير هرج و مرج، به مسير انتقال منظم بيندازد، آقای امير طاهری (سردبير کيهان قبل از انقلاب)، مقاله معنی‌داری نوشت که نشان می‌داد: ورق بر گشته است و، خلاصه مسيری در چشم انداز قرار گرفت که با اولدورم مولدورم‌های شاه که چندی پيش طی کرده و هی کرده بود که يا حزب واحد رستاخيز و يا هلفتونی، جور در نمی‌آمد.
جسته گريخته صحبت از پيله کردن صليب سرخ و عفو بين‌الملل و رعايت حقوق بشر به ميان آمد و کم کم شکنجه اح شد! و روزنامه ها نوشتند به دستور اعليحضرت احدی حق شکنجه ندارد.
بگذريم که به طور رسمی تا ۱۵ بهمن ۱۳۵۶ ممنوعيت شکنجه اعلام نشد. در تاریخ فوق رژيم شاه در اجراء قطعنامه سی و دومين اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل درباره ضديت با اعمال شکنجه، اعلاميه‌ دست و پا شکسته‌ای به شرح زير صادر کرد:
دولت شاهنشاهی بدين وسيله نيت خود را مبنی بر
 ۱- رعايت اعلاميه مربوط به صيانت کليه افراد در برابر شکنجه و ساير رفتار‌ها و مجازات‌های بی‌رحمانه غير انسانی و يا تحقيرآميز ضميمه قطعنامه ۳۴۵۲ مجمع عمومی
 ۲ - اجراء مفاد اعلاميه فوق‌الذکر (را)، از طريق وضع مقررات قانونی و اقدامات مؤثر ديگر اعلام می‌دارد.
البته آنگونه که بازجوی ساواک (بهمن نادری پور = تهرانی) بعد از انقلاب در دادگاهش فاش کرد شکنجه برخی زندانيان سياسی نه در کميته مشترک و اوين که در خانه های امن ساواک صورت می‌گرفت.
اگر به ياد داشته باشيم تهرانی از جمله به خوراندن سيانور به يک زندانی نيز اشاره کرد و گريست.
 
در زندان اوین، ولوله می‌شود
افرادی که با گروه سپاس عفو گرفتند، حتی به دوستان خودشان هم واقعيت را نمی‌گفتند. شماری از آن ها را به کميته مشترک می‌برند، وقتی پس از چند روز برمي گردند، می‌گويند:
فلان فلان شده ها به ما می‌گويند شما عفو ننويسيد، بيائيد يک جائی که منوچهر مقدم سليمی صحبت می‌کند فقط بنشينيد. ما هم به ساواکی ها گفتيم: خر خودتانيد، اين مثل عفو نوشتن است.
افراد مزبور به بهزاد نبوی و محمد علی رجايی که خودی محسوبشان می‌کردند هم، کلک می‌زنند و فيگور می‌گيرند که به ساواک نه گفته ايم اما چند روز بعد سر و کله‌شان از مراسم سپاس اعليحضرتا پيدا شد.
... 
القصه، تلويزيون، مراسم عفو آن ۶۶ زندانی را پخش کرد و در زندان قصر همه ديدند. اما زندانيان اوين تلويزيون نداشتند. يکی از اعضای سازمان مجاهدين که بعد از انقلاب تیرباران شد و قبل از انقلاب در درگيری مجروح شده بود. (مهدی بخارايی) هنگام پخش برنامه از تلويزيون، در بيمارستان بود و برنامه را ديده بود. وقتی او را به اوين می‌آورند جريان را تعريف می‌کند، در بند می‌پیچد که مهدی بخارايی خبرهای مهمی دارد. مسعود رجوی و موسی خيابانی در طرفين او می‌ایستند و مهدی، ماجرا را تعریف می‌کند.
در زندان ولوله می‌شود و همه حول اين موضوع حرف می‌زنند. آن واقعه عملاً بر ماده دهم بيانيه ۱۲ ماده‌ای مسعود رجوی صحه می‌گذاشت. ماده دهم اين بود:
جريان اپورتونیستی چپ‌نما، موجب بروز زودرس يک جريان راست ارتجاعی شده است، که در مرحله کنونی، تهديد اصلی درونی مجموعه نيروهايی است که تحت عنوان اسلام مبارزه می‌کنند، که ما با آن هم مبارزه می‌کنيم. جريان فوق، از ضديت با نيروهای انقلابی بويژه مجاهدين شروع شده و سپس در مسير رشد خود، با نفی مشی مسلحانه، به سازشکاری و تسليم‌طلبی، و سرانجام خروج از جبهه خلق و تغيير تضاد اصلی منجر می‌شود.
 
زندانيانی که با گروه سپاس آزاد شدند
اسامی ۶۶ نفر اززندانيان سياسی (۵۹ مرد و ۷ زن)، که ۱۵ بهمن سال ۵۵ از زندان بيرون رفتند به قرار زير است: 
۱)    قدرت الله آقا علی‌خانی
۲)    قربانعلی احباء
۳)    رحيم اخلاقی پور بهرام
۴)    محمد ربيع اسلاميه
۵)    يدالله اعتمادی
۶)    محمد الله‌وردی
۷)    اسدالله اولاد اعظمی
۸)    احمد اولاد اعظمی ناديکلائی
۹)    محمد باقر محی‌الدين انواری
۱۰)  داود بهامين
۱۱)  محمد بيگزادی
۱۲)  ايمان علی پاسدار
۱۳)  سيد علاالدين پير خضری
۱۴)  محمد رضا توکلی (گل محمد)
۱۵)  حميد جعفری (حصاری)
۱۶)  هوشنگ جمشيدآبادی
۱۷)  رحمت‌الله جمشيدی
۱۸)  بايرام چوپانی
۱۹)  عليرضا حاجی‌بيگی
۲۰)  مصيب حسام
۲۱)  سيد مهدی حسينی
۲۲)  ابوالفضل حيدری
۲۳)  محمد خليلی
۲۴)  علی دادگر
۲۵)  سليمان دانشيان ابوذر
۲۶)  محمد رضا رحيم‌زاده
۲۷)  سيروس رسا
۲۸)  حسين رشت چيان
۲۹)  ستوان دوم سابق وظيفه علی جعفر رشيدی
۳۰)  حسين رضائی
۳۱)  زهره رضائی
۳۲)  ظفرقلی رضائی
۳۳)  محمود رضائی عباسی
۳۴)  سيد غلامحسين رضوانی
۳۵)  محمد هادی روح الامين
۳۶)  زهرا زمان
۳۷)  عيسی (عباس) سرپل
۳۸)  علی اصغر سروری
۳۹)  منوچهر مقدم سليمی
۴۰)  علی احمد سيدی (عيدی)
۴۱)  محمود شاهسوندی
۴۲)  عباس شهاب‌الدينی
۴۳)  شيدرخ صداقتيان
۴۴)  محمد جعفر طاهری
۴۵)  غلامحسين (غلام عباس) عارف آخر
۴۶)  محمد مهدی ابراهيم عراقی
۴۷)  حبيب الله عسگر اولادی
۴۸)  ناجی عنايت زمان صمغ آبادی
۴۹)  ارسلان فلاح حجت انصاری
۵۰)  سيد موسی کرم زاده
۵۱)  مهدی کروبی
۵۲)  زهرا کريمی
۵۳)  بهروز کفاش (کفائی) ژنده دل
۵۴)  فريده گرجی (گرجانی)
۵۵)  غلامرضا مصدق رشتی
۵۶)  مهدی ملک الکتاب
۵۷)  زهرا محمد نادرخانی
۵۸)  محمود نجف زاده نامقی
۵۹)  محمد نوروزی
۶۰)  محمد رضا نوروزيان
۶۱)  کبری نيک بخت
۶۲)  محمد حسين والی زاده معجری
۶۳)  علی اکبر واسفی (واضعی)
۶۴)  نورالسادات وحيد غروی
۶۵)  بهزاد ميثمی (مهذبی)
۶۶)  طه يعقوبی
روزنامه کیهان گزارش جلسه گروه سپاس را منعکس کرد و چیزی بدین مضمون نوشت که در اجتماع سپاسگويان يکی از کسانی که آزاد می‌شد، اشاره کرد که زندانيان نامه ای کتبی را مبنی بر تقاضای عفو از شاهنشاه امضاء کرده‌اند. آقای سليمی مقدم گفت: حّس ندامت از رفتار گذشته آن ها، منجر به تقديم عريضه ای به حضور شاهنشاه آريامهر شده‌است که هر ۶۶ نفر استدعا کرده بودند مورد مرحمت و بخشش ملوکانه قرار گيرند و همانطور که انتظار داشتند اين عريضه با بزرگواری شاهنشاه روبرو شد و به امر ملوکانه عفو شدند تا بار ديگر به زندگی اجتماعی برگردند و اين بار فرد مفيدی به حال جامعه و کشور خويش باشند. گزارش حسن رفتار اين گروه در زندان نيز ضميمه عريضه تقديمی به پيشگاه شاهنشاه آريامهر بوده‌است. 
 
گروه سپاس، اولين متقاضيان عفو نبودند
در تاريخ ايران گروه سپاس، اولين متقاضيان عفو نبوده‌اند.
•     امضاکنندگان نامه سرگشاده زندانيان قزل قلعه که بعد از دستگيری‌های ۲۸ مرداد سال ۳۲ در همه روزنامه‌ها درج شد (آقايان شرمينی، جهانگير افکاری، محمد حسين تمدن، فخرالدين مير رمضانی، محبوب عظيمی، بهشتی، عباس عبدی‌زاده، رحمت الله جزنی...)
•     ۵۰ نفری که در نوروز ۱۳۳۵ عفو ملوکانه گرفتند،
•     ۶۸ نفری که با تقاضای عفو، چهار آبان ۱۳۳۵ آزاد شدند،
•     ۶۴ نفری که در بهمن همان سال بخشيده شدند...
•     روز ۲۸ مرداد سال ۵۴ که زندانيان را به زور به جشن کشيده بودند، رئيس زندان قصر (سرهنگ زمانی) در حياط بند ۲ و ۳ زندان، از عفو دکتر مهندس خسروشاهی، و... توسط اعليحضرت صحبت نمود که بعداً آزاد شدند.
•     در چهارم آبان سال پنجاه و پنج، سالروز ايجاد لژيون خدمتگزاران بشر، روز جهانی حقوق بشر، و روز ۲۸ مرداد نيز، تعدادی بی سر و صدا، از زندان مرخص شدند.
... 
خلاصه، به جز کسانی که ۱۵ بهمن ۵۵ در مراسم سپاس شرکت کردند و عفو ملوکانه گرفتند، ديگرانی هم بودند که (پيش و بعد از اين تاريخ)، دوستان زندانی‌شان را تنها گذاشتند و افسوس، چرا که برخی از آنان روزی که مبارزه را انتخاب کردند و به جنگ سياهی رفتند سرشار از انگيزه های پاک و شور انقلابی بودند. 
مهدوی کنی و تعدادی ديگر را هم پيش از گروه سپاس آزاد کرده بودند. اسدالله بادامچيان، شب ۲۸ مرداد ۵۵ آزاد شد...
اسدالله لاجوردی ۲۷ مرداد ۵۶ از زندان آزاد شد. محمد کچويی ۲۸ مرداد ۵۶ و...
 
قضا در کمین بود و کار خویش می‌کرد
سپاس گویان بعداز بهمن ۵۷ وقتی با سئوالات نسل انقلاب گير می‌افتادند که چطور شد که شما در تلويزيون سپاس اعليحضرتا گفتيد؟
اگر از جواب نمی‌توانستند طفره بروند، پاسخ شان از اين قبيل بود:
تقدیر چنین بود. به قول بیهقی «قضا در کمین بود و کار خویش می‌کرد.»...
بابا ما ساواکی ها را سرکار گذاشته بودبم. سپاس نگفتيم. همين جوری لب‌مان را تکان داديم!...
یکی از آنان گفته بود خطای ما عین صواب است: «این خطا از صد صواب اولی‌تر است»
شعر مثنوی را خوانده بود. ما به ساواک رکب زدیم. چگونه اش بماند. شرح آن ورای آگهی است
بعد از این گر شرح گویم ابلهی است
زآن که شرح این ورای آگهی است.
...
این موجود دوپا که ما باشیم، ما انسان ها،  راحت این یا آن اشتباه یا ظلم خودمان را توجیه می‌کنیم و به جلد «راسکول نیکف» Raskolnikov می‌رویم. راسکول نیکف نام شخصیت اصلی کتاب جنایات و مکافات «داستایفسکی» است که یک پیرزن را به همراه ناخواهری او می‌کُشد و بعد سعی می‌کند علت قتل این دو نفر را به وسیله ی نتایج مفید اجتماعی آن توجیه کند.
...
ساواک ما را به زور و با تمهيدات خاصی به سالن عفونويسان (آمفی تئاتر زندان)، آوردند و روح مان هم خبر نداشت که چه خبر است. ناگهان ديديم دارند فيلم برداری می‌کنند...برای همين هم بعضی از ما رفتيم زير ميز تا در فيلم نيافتيم...
البته ساواکی ها ما را جدا جدا نشان داده بودند که غافلگير شويم و نتوانيم همفکری کنيم...در واقع بدون اطلاع ما، چنين صحنه‌ای‌ را برای ما ترتيب داده بودند. تازه ساواک اين توطئه را کرد تا مثلا پيش‌بينی مسعود رجوی که ما را جريان راست ارتجاعی ناميده بود و... به کرسی بنشيند و آبروی ما که در واقع اصلی‌ترين و اصيل‌ترين جريان ضد حکومتی بوديم لکه دار شود.
بعضی هایشان گفتند: ما نفهمیده افتادیم در این دام، یک دفعه ما را بردند به یک سالن، دیدیم یکی نشسته صحبت می‌کند و....
...
این حرف البته پایه و اساس نداشت چون می‌توانستند داد و بیداد کنند و از آنجا بیرون بیایند. خبرنگاران هم که بودند.
 
پای در زنجیر خوش تر تا که دست اندر لجن
اسدالله بادامچيان که با نام علی حقجو، جزوه‌ای با عنوان: «تحليلی از سازمان مجاهدين خلق ايران»، ارائه داده نيز، راست‌ها را نمی‌گويد. راست‌ها را نگفتن، خود نوعی دروغگوئی است. به ادعای بادامچيان ساواک فقط از اين جهت به آزادکردن امثال عسگراولادی اقدام نمود که آنان را خراب کند...
چشم باز و گوش باز و اين عمی
حيرتم از چشم‌بندی خدا
...
فراموش نکنیم که سپاس‌گويان در برابر زندانيان مقاوم که تا انقلاب زندانی کشيدند و به آرمان و شعائر خويش وفادار ماندند قطره‌ای بيش نبودند.
ضمنا آنان (برخلاف آنچه تبليغ می‌شود) از همه گرايش‌ها بودند و تنها مذهبی‌ها را شامل نمی‌شد و از قضا صحنه‌گردان آن آقای منوچهر سليمی مقدم بود که فعاليت‌های مارکسيستی داشت.
آقای سليمی مقدم نقاش و مجسمه ساز بود و پيش تر، در جريان پرونده ترور کاخ مرمر بازداشت و به سه سال زندان محکوم شده بود. در دادگاه خسرو گلسرخی ايشان هم بود.
...
می‌پذيرم که نبايد در مورد هيچ شخصی، با يک کلمه به قضاوت نشست و حکم داد. اگر هر فردی را از مجرا و منظر تاريخی نگاه کنيم، با پيچيدگی های متعددی در شخصيت وی روبرو می‌شويم. بعضی‌ها که تمايل دارند جهان را ساده بکنند، به نام مرزبندی، آدم‌ها را با يک چوب می‌رانند و این درست نیست.
بايد به قول دکارت، همه چيز را از همه چيز، جدا کنیم و نشان دهیم سايه روشن‌های هر قضيه کجاست؟
...
از ميان گروه سپاس برخی اکنون در قيد حيات نيستند. بین آنان کسانی را می‌شناسیم که هيچوقت از مبارزه باز نايستادند و حتی پس از انقلاب زندانی شدند. برخی هم پی کار خود رفتند و چه بسا پشيمانند که از افسون زندگی و حقه‌های ساواک، رودست خوردند.
...
در ميان گروه سپاس، يکی دو زندانی پاک و شريف هم بودند که ساواک با خدعه و نيرنگ، نام شان را در ليست گذاشته بود، بی‌آنکه واقعاً از عمق توطئه آگاه باشند. اگر صفر قهرمانی تهديد به خودکشی نکرده بود، نام آن رادمرد را هم اضافه می‌کردند...
به نظر من حتی آنان که عالماً عامداً هم عفو نوشتند از راحت‌طلبان و عافيت‌نشينانی که همواره کنار می‌نشينند و منتظر ضربه خوردن مبارزين هستند تا بگويند «نگفتيم؟ نگفتیم؟»، با ارزش‌ترند. ضمن اين که هيچ کس نبايد غرّه باشد و هوا برش دارد. بسياری از ما شرائط سحتی را که خودمان تاب نياورديم، از ياد می‌بريم.
... 
دوست دارم به قول کنفسيوس
به جای لعنت به تاريکی، شمعی برافروزم.
صادقانه بگويم که از ذکر اسامی، قصد رنجاندن کسی را نداشته ام.
آدمی تغئير می‌کند و وقتی زمين می‌خورد، می‌تواند برخيزد. هيچکس تا ابد ابر نازای ناخن خشک بی باران، نيست. بخصوص که با يک برگ زرد خزان اثبات نمی‌شود!
یاد ده ما را سخن های دقیق
که ترا رحم آورد آن ای رفیق
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی
گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگری ها کار توست
این چنین اکسیرها اسرار توست
 
آدرس ویدیو 
(اگر با آیپاد دیده نمی‌شود در کامپیوتر معمولی ببینید.)
سایت همنشین بهار
ایمیل

از ازدواج خواننده ترکیه ای با جوان ایرانی تا پرونده فساد بزرگ مالی

zarab   آن زمان کسی تصور نمی‌کرد‌‌ که این ازد‌‌واج به بزرگ‌ترین پروند‌‌ه فساد‌‌ اقتصاد‌‌ی د‌‌ر ترکیه ربط پید‌‌ا کند‌‌ و به ایجاد‌‌ هزاران سوال ایرانیان د‌‌امن بزند‌‌. خبر بسیار تکان د‌‌هند‌‌ه است.
اِبرو  گوند‌‌ش، خوانند‌‌ه معروف ترکیه‌ای با یک جوان ایرانی ازد‌‌واج کرد‌‌. این خبر د‌‌ر ابتد‌‌ا شایعه قلمد‌‌اد‌‌ شد‌‌، اما پس از مد‌‌تی و با حضور این خوانند‌‌ه د‌‌ر ایران، شایعه به یک خبر واقعی تبد‌‌یل شد‌‌. جوان ایرانی که ۱۰ سال از همسرش کوچک‌تر بود‌‌، علیرضا ضراب بود‌‌. خبر د‌‌ر ابتد‌‌ا از عشق ماجراجویانه این زن به جوانی حکایت می‌کرد‌‌ که می‌توانست به شهرت بیشتر این خوانند‌‌ه منتهی شود‌‌. آن زمان کسی تصور نمی‌کرد‌‌ که این ازد‌‌واج به بزرگ‌ترین پروند‌‌ه فساد‌‌ اقتصاد‌‌ی د‌‌ر ترکیه ربط پید‌‌ا کند‌‌ و به ایجاد‌‌ هزاران سوال ایرانیان د‌‌امن بزند‌‌. خبر بسیار تکان د‌‌هند‌‌ه است.
به گزارش قانون، همسر ایرانی اِبرو گوند‌‌ش به اتهام پولشویی و پرد‌‌اخت رشوه به مقامات ترکیه‌ برای جابه‌جا کرد‌‌ن پول و طلا به شرکت سورینت کیش د‌‌ر ایران بازد‌‌اشت شد‌‌ه است. بیش از ۶۰  مسئول ترکیه‌ای د‌‌ر این پروند‌‌ه متهم و بازد‌‌اشت شد‌‌ه‌اند‌‌. اکنون و با مشخص شد‌‌ن ابعاد‌‌ کوچکی از این پروند‌‌ه، می‌توان نتیجه گرفت که آن ازد‌‌واج یک ماجرای عشقی و حتی یک موضوع سرگرم کنند‌‌ه نبود‌‌ه است. ازد‌‌واج پرماجرای خوانند‌‌ه مشهور ترکیه‌ای با جوان ثروتمند‌‌ ایرانی، معامله‌ای سیاسی و اقتصاد‌‌ی با هد‌‌ف پولشویی یا به قولی برای د‌‌ور زد‌‌ن تحریم‌های ایران بود‌‌ه است.
  علیرضا ضراب کیست؟
ضراب، تاجری سرشناس از یک خانواد‌‌ه ثروتمند‌‌ ایرانی است که د‌‌ر ترکیه زند‌‌گی می‌کند‌‌ و از آنجا که با اِبرو  گوند‌‌ش، خوانند‌‌ه سرشناس ترک ازد‌‌واج کرد‌‌ه است، د‌‌ر افکار عمومی این کشور شناخته شد‌‌ه است. رضا ضراب متولد‌‌ ۱۳۶۲ د‌‌ر تبریز است و حاصل این ازد‌‌واج نوزاد‌‌ د‌‌ختری به نام آلاراست. به نوشته حریت، ضراب د‌‌ر سال ۲۰۱۲ و د‌‌ر جریان توقیف یک محموله طلا که قرار بود‌‌ برای شرکت سورینت متعلق به بابک زنجانی به ایران منتقل شود‌‌، از سوی پلیس مورد‌‌ بازجویی قرار گرفت. گفته می‌شود‌‌ رقابت‌های د‌‌اخلی سیاسی د‌‌ر ترکیه د‌‌ر تحولات د‌‌و روز گذشته این کشور موثر بود‌‌ه است. پروند‌‌ه‌ای که د‌‌اد‌‌ستانی جرائم مالی ترکیه تشکیل د‌‌اد‌‌ه است، سه بخش د‌‌ارد‌‌ که بخش اصلی آن به ضراب مربوط است. به نوشته حریت، او علاوه بر انتقال پول به ایران، به پرد‌‌اخت رشوه به نزد‌‌یکان اعضای د‌‌ولت برای تسهیل سرمایه‌گذاری و تسریع د‌‌ریافت تابعیت ترکیه برای خود‌‌ و نزد‌‌یکانش متهم است.
خانواد‌‌ه ضراب، اصالتا تبریزی هستند‌‌ و علاوه بر طلا، د‌‌ر حوزه بورس و آهن هم فعالیت می‌کنند‌‌. کارخانه فولاد‌‌ «تیکمه د‌‌اش» د‌‌ر تبریز و کشتی‌سازی «رویال» د‌‌ر استانبول از د‌‌یگر د‌‌ارایی‌های این خانواد‌‌ه اعلام شد‌‌ه است. آنان د‌‌ر زمان جنگ ایران و عراق راهی د‌‌وبی شد‌‌ند‌‌ و فعالیت‌های تجاری و صرافی خویش را د‌‌ر این شهر آغاز کرد‌‌ند‌‌. با وجود‌‌ این، علی رضا پسر جوان خانواد‌‌ه، بیش‌تر زند‌‌گی حرفه‌ای خود‌‌ش را د‌‌ر ترکیه و آذربایجان گذراند‌‌ه است.
روزنامه «ملیت» ترکیه گزارش د‌‌اد‌‌ که د‌‌ر حیاط ویلای ضراب د‌‌ر استانبول، د‌‌و چمد‌‌ان بزرگ پر از اسناد‌‌ محرمانه مرتبط با مناقصه‌های بزرگ وزارتخانه‌ها و نهاد‌‌های اقتصاد‌‌ی د‌‌ولتی کشف شد‌‌. برخی فعالان اقتصاد‌‌ی ایرانی ساکن د‌‌وبی، خانواد‌‌ه ضراب را متهم کرد‌‌ه‌اند‌‌ که عامل ورشکستگی برخی صرافی‌های ایرانی فعال د‌‌ر این شهر بود‌‌ه‌اند‌‌. این شایعه‌ها سبب شد‌‌ که زند‌‌گی حرفه‌ای ضراب به شد‌‌ت پرحاشیه باشد‌‌.
  بزرگ‌ترین فساد‌‌ مالی تاریخ ترکیه!
د‌‌ر پروند‌‌ه گشود‌‌ه شد‌‌ه علیه برخی فعالان اقتصاد‌‌ی، تاجران سرشناس ترکیه و فرزند‌‌ان سه وزیر د‌‌ولت ارد‌‌وغان، اتهاماتی چون پرد‌‌اخت رشوه، تبانی د‌‌ر مناقصه‌ها و تشکیل شبکه فساد‌‌ مالی به چشم می‌خورد‌‌. به نظر می‌رسد‌‌ ضراب از راه بانک «خلق» ترکیه به آنان رشوه د‌‌اد‌‌ه است. این بانک پیش از این به د‌‌لیل نقض تحریم‌ها و ارسال طلا به ایران د‌‌ر مقابل د‌‌ریافت نفت، تحت نظر قرار د‌‌اشت. اتهام د‌‌یگر ضراب این است که با تاسیس ۱۱ شرکت صوری، عملیات پولشویی گسترد‌‌ه‌ای را به مقصد‌‌ ایران مد‌‌یریت و هد‌‌ایت کرد‌‌ه است. پروند‌‌ه د‌‌یگر وی، مربوط به هواپیمایی است که سال گذشته د‌‌ر فرود‌‌گاه آتاتورک به زمین نشست و از د‌‌اخل آن یک و نیم تن طلا از کشور غنا به مقصد‌‌ د‌‌وبی کشف شد‌‌. به نوشته خبرگزاری د‌‌ولت آذربایجان، د‌‌رد‌‌سرهای ضراب از د‌‌سامبر سال۲۰۱۱ آغاز شد‌‌؛ «د‌‌و محموله پول نقد‌‌ به ارزش  ۵/۱۴ میلیون د‌‌لار و ۴ میلیون یورو کشف و سه‌ شهروند‌‌ آذربایجانی و یک ایرانی‌ د‌‌ر فرود‌‌گاه «وِنوکوُوا» د‌‌ر مسکو د‌‌ستگیر شد‌‌ند‌‌.
پلیس ترکیه، مالک و ۱۴ کارمند‌‌ یک صرافی بزرگ د‌‌ر استانبول را د‌‌ستگیر کرد‌‌. این صرافی برای این افراد‌‌ ۳۷ بار حواله‌هایی به ارزش ۴۰ میلیون د‌‌لار و ۱۰ میلیون یورو از ترکیه به روسیه منتقل کرد‌‌ه بود‌‌. پلیس د‌‌ریافت که این مبلغ متعلق به سه‌ شهروند‌‌ جمهوری آذربایجان و مبد‌‌ا این پول‌ها از د‌‌وبی‌ به ترکیه بود‌‌ه است. د‌‌ر اد‌‌امه بازجویی‌ها و تحقیقات پلیس ترکیه، مشخص شد‌‌ که د‌‌ر فاصله سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ ، سه‌ شرکت صوری د‌‌ر ترکیه از سوی یکی‌ از این سه‌ شهروند‌‌ آذربایجانی به ثبت رسید‌‌ه و تمامی‌ این شرکت‌ها را رضا ضراب مد‌‌یریت کرد‌‌ه است. به نوشته روزنامه زمان ترکیه، مجموع اتهامات مالی مطرح شد‌‌ه د‌‌رباره ضراب به ۸۷ میلیارد‌‌ یورو می‌رسد‌‌. بر اساس این گزارش، این مبلغ د‌‌ر طول چهار سال جابه‌جا شد‌‌ه و ۴۰ د‌‌رصد‌‌ آن متعلق به د‌‌ولت ایران بود‌‌ه و ضراب موفق شد‌‌ه با همکاری بانک ملی ایران، نقل و انتقالات گسترد‌‌ه مالی د‌‌ر کشورهای مختلف انجام د‌‌هد‌‌، نقل و انتقالاتی که عمد‌‌تا برای د‌‌ور زد‌‌ن تحریم ها از آن استفاد‌‌ه شد‌‌ه است. پلیس استانبول طی عملیاتی جنجال‌برانگیز که از د‌‌ولت ترکیه مخفی نگه د‌‌اشته شد‌‌ه بود‌‌، ۵۲ نفر را به اتهام پولشویی و فساد‌‌ مالی بازد‌‌اشت کرد‌‌؛ عملیاتی که با واکنش منفی شد‌‌ید‌‌ رجب طیب ارد‌‌وغان، نخست وزیر این کشور مواجه شد‌‌ و تاکنون ۲۹ مامور بلند‌‌پایه اد‌‌اره پلیس ترکیه، از جمله حسین چاپکین رئیس پلیس استانبول از کار خود‌‌ برکنار شد‌‌ند‌‌. ارد‌‌وغان از اینکه پلیس ترکیه از یک سال پیش د‌‌ر جریان آنچه که مطبوعات ترکیه بزرگ‌ترین فساد‌‌ مالی تاریخ کشور عنوان می‌کنند‌‌، بود‌‌ه، اما موضوع را از د‌‌ولت پنهان نگه د‌‌اشته، به شد‌‌ت خشمگین است.
د‌‌ر میان بازد‌‌اشت‌شد‌‌گان پسران سه وزیر ترک، همچنین مصطفی د‌‌میر، شهرد‌‌ار منطقه فاتح استانبول و عضو حزب حاکم عد‌‌الت و توسعه به همراه سلیمان ارسلان، رئیس بانک د‌‌ولتی هالک بانک نیز به چشم می‌خورد‌‌. ضراب برای پرد‌‌اخت رشوه متهم است، اما با یک هد‌‌ف متفاوت. گفته می‌شود‌‌ ضراب موفق شد‌‌ه د‌‌ر طول یک سال گذشته، ۱۰میلیارد‌‌ د‌‌لار را به صورت پول و طلا به ایران منتقل کند‌‌ و برای انجام این کار، د‌‌ه‌ها میلیون د‌‌لار رشوه پرد‌‌اخت کرد‌‌ه است. این د‌‌‌ر حالی است که نام این تاجر ایرانی د‌‌ر فهرست هیچ یک از تحریم‌های اعمال شد‌‌‌ه علیه ایران د‌‌‌ید‌‌‌ه نمی‌شود‌.
 اِبرو  تنها عروس ترکیه‌ای ایرانی‌ها نیست
بر اساس برخی شنید‌‌ه‌ها، اِبرو گوند‌‌ش سال ۸۹ به ایران سفر کرد‌‌ و مهمان خواهر همسرش د‌‌ر کرج شد‌‌. اما روایت د‌‌یگری می‌گوید‌‌ اِبرو  د‌‌ر خانه‌ای اسکان گزید‌‌ که برای او د‌‌ر منطقه عظیمیه کرج خرید‌‌اری شد‌‌ه بود‌‌. برخی رسانه‌های اصولگرا د‌‌ر حاشیه این سفر نوشته بود‌‌ند‌.
‌ او د‌‌ر کرج د‌‌ر مراسم افطاری به میزبانی اسفند‌‌یار رحیم مشایی، یار غار محمود‌‌ احمد‌‌ی‌نژاد‌‌ شرکت کرد‌‌ه است، خبری که به سرعت تکذیب شد‌‌. ابرو گوند‌‌ش تنها عروس ترک سال‌های اخیر ایرانی‌‌ها نیست. معصومه، عروس پروین احمد‌‌ی‌نژاد‌‌ هم د‌‌یگر د‌‌ختر ترک است که د ر سال ۲۰۰۸ با خواهرزاد‌‌ه رئیس‌جمهور سابق ایران آشنا شد‌‌. او بر خلاف ابرو، از خانواد‌‌ه‌ای مذهبی است. د‌‌یگر زن مشهور ترک این سال‌ها که نامش د‌‌ر رسانه‌ها شنید‌‌ه شد‌‌ «زینب اوزال» د‌‌ختر «تورگوت اوزال» رئیس جمهور  پیشین ترکیه است که براساس گزارش‌های منتشرشد‌‌ه، قصد‌‌ سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیون د‌‌لاری د‌‌ر بازار مسکن تهران را د‌‌اشت. از ابعاد‌‌ پروژه‌های «زینب» تاکنون خبری منتشر نشد‌‌ه است. د‌‌استان زند‌‌گی «معصومه» هم کماکان خصوصی باقی ماند‌‌ه است. آیا پشت پرد‌‌ه زند‌‌گی این د‌‌و د‌‌ختر ترک نیز با ماجراهای عجیب و غریب و پرحاشیه تجاری و سیاسی چون زند‌‌گی «ابرو گوند‌‌ش» همراه است؟ اکنون خبری رسمی از میزان نقش ابرو د‌‌ر این پروند‌‌ه د‌‌ر میان نیست، اما نمی‌توان او را ناد‌‌ید‌‌ه گرفت. این احتمال وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌ که وی هم طی روزهای آتی د‌‌ر رابطه با این پروند‌‌ه بازد‌‌اشت شود‌‌.
 زنجانی همه جا!
بر اساس برخی اطلاعات، بابک زنجانی سرمایه‌د‌‌ار مورد‌‌ حمایت محمود احمد‌‌ی‌نژاد‌‌ طرف مالی رضا ضراب بود‌‌ه است که د‌‌ر ترکیه بازد‌‌اشت شد‌‌. سال گذشته د‌‌ر ترکیه عکس‌هایی از یک هواپیما منتشر شد‌‌ که مربوط به انتقال چمد‌‌ان‌های طلا از ایران به این کشور از سوی بابک زنجانی  بود‌‌. اکنون روزنامه حریت ترکیه مد‌‌عی شد‌‌ه که این طلاها متعلق به رضا ضراب بود‌‌ و با پرد‌‌اخت یک و نیم میلیون د‌‌لار به سیاسیون ترکیه و با جعل سند‌‌ آزاد‌‌ شد‌‌ه است. ﻗﺎﭼﺎﻕ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺗﻦ ﻃﻼ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺩ‌ﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ‌ﻩ است. د‌‌ر یکی از پروند‌‌ه هایی که اخیرا روزنامه حریت ترکیه د‌‌ر مورد‌‌ آن نوشته است، رضا ضراب به هولد‌‌ینگی به نام سورینت د‌‌ر ایران ارتباط د‌‌اد‌‌ه شد‌‌ه است، فرد‌‌ی که روزنامه حریت او را ثروتمند‌‌ترین فرد‌‌ ایران می‌خواند‌‌. این روزها رسانه‌ها اخبار مربوط به زنجانی را با حساسیت بالایی د‌‌نبال می‌کنند‌‌. این د‌‌ر حالی است که نهاد‌‌های د‌‌ولتی ایران نیز د‌‌رباره نوع و تعد‌‌اد‌‌ قرارد‌اد‌‌های وی با د‌‌ولت سابق یا میزان بد‌‌هی‌های این شخص به وزارتخانه‌ها و سازمان‌های ایرانی اخبار متفاوتی ارائه می‌کنند‌‌.
ارتباطات عجیب پروند‌‌ه‌های مفاسد‌‌ اقتصاد‌‌ی
چند‌‌ی پیش پروند‌‌ه پولشویی د‌‌ر اهواز مطرح شد‌‌ه بود‌‌ که د‌‌ر آن علی عیاشی چند‌‌ صد‌‌ میلیون تومان  از مرد‌‌م خوزستان چپاول کرد‌‌ه و به کشور یونان گریخته و پناهند‌‌ه شد‌‌ه بود‌‌. با توجه به اینکه خانواد‌‌ه ضراب د‌‌ر ایران، آذربایجان و ترکیه به کار صرافی اشتغال د‌‌اشتند‌‌، شایعاتی وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌ که بخشی از این پول از سوی خانواد‌‌ه ضراب جابه‌جا می‌شد‌‌ه است. از سویی د‌‌ر سال ۱۳۸۹ پروند‌‌ه‌ای با نام بزرگ‌ترین فساد‌‌ اقتصاد‌‌ی ایران د‌‌ر افکار عمومی مطرح شد‌‌ که د‌‌ر نهایت به حکم اعد‌‌ام و زند‌‌ان‌های طویل‌المد‌‌ت منجر شد‌‌. کل رقم آن پروند‌‌ه ۳۰۰۰ میلیارد‌‌ تومان اعلام شد‌‌. مبلغی که د‌‌ر برابر موارد‌‌ی که این روزها د‌‌ر حول و حوش بابک زنجانی اعلام می‌شود‌‌، پول خرد‌‌ محسوب می‌شود‌‌. زمانی اگر پروند‌‌ه فساد‌‌ی مانند‌‌ شهرام جزایری و مه‌آفرید‌‌ امیرخسروی مطرح می‌شد‌‌، همگان متعجب می‌شد‌‌ند‌‌. همچنان که د‌‌ر د‌‌هه‌های گذشته د‌‌ر هر د‌‌ولتی، حد‌‌اکثر با یک مورد‌‌ فساد‌‌ اقتصاد‌‌ی که ارتباط تنگاتنگی هم با د‌‌ولت ند‌‌اشت، مواجه می‌شد‌‌یم.
اما د‌‌ر ۴ سال گذشته به د‌‌لیل نوع مد‌‌یریت و شرایط اقتصاد‌‌ی و سیاسی حاکم بر کشور، شاهد‌‌ انتشار اخبار فساد‌‌های اقتصاد‌‌ی بود‌‌ه‌ایم که باور آن برای افکار عمومی بسیار د‌‌شوار است. زیرا ارقامی د‌‌ر این پروند‌‌ه ها اعلام می‌شود‌‌ که محاسبه‌اش د‌‌ر مخیله بسیاری از ایرانیان نمی‌گنجد‌‌. د‌‌ر میان همه این ها، به‌نظر می‌رسد‌‌ سرنخ بسیاری از فساد‌‌ها را باید‌‌ د‌‌ر اتفاق ویژه‌ای یافت که د‌‌ر این سال‌ها رخ د‌‌اد‌‌ و باعث کسب ثروت‌های نجومی از سوی برخی شد‌‌. تحریم همان اتفاق ویژه است. ایران به واسطه پروند‌‌ه هسته‌ای مورد‌‌ شد‌‌ید‌‌ترین و ظالمانه‌ترین تحریم‌های بین‌المللی قرار گرفت. اما این تحریم‌ها تنها برای مرد‌‌م عاد‌‌ی ایران ظالمانه بود‌‌. زیرا عد‌‌ه‌ اند‌‌کی د‌‌رست از همین تحریم‌ها، به چنان جایگاه مالی و اقتصاد‌‌ی‌ای رسید‌‌ند‌‌ که شاید‌‌ بیل گیتس نیز به آنان رشک می‌برد‌‌.
اکنون و با مروری بر پروند‌‌ه‌های منتشر شد‌‌ه،  به‌ویژه فساد‌‌ اخیر افشا شد‌‌ه د‌‌ر ترکیه، می‌توان فهمید‌‌ که چرا برخی همچنان بر طبل مخالفت با هر نوع توافقی میان ایران و غرب می‌کوبند‌‌. کسب و کار برای کاسبان تحریم از هر چیزی مهم‌تر است. برای آنان مهم نیست که سانتریفیوژها بچرخد‌‌ یا نچرخد‌‌ و سفره مرد‌‌م لقمه نانی د‌‌اشته باشد‌‌ یا ند‌‌اشته باشد‌‌، آنچه برای آنان مهم است، کاسبی میلیارد‌‌ی به واسطه عنوان مبهم د‌‌ورزد‌‌ن تحریم‌هاست.
بگو از کجا آورد‌‌ی؟
بابک زنجانی نماد‌‌ د‌‌ور زد‌‌ن تحریم به سود‌‌ اقتصاد‌‌ و مرد‌‌م ایران است؟ ظاهرا این عنوان صحیح نیست. او به واسطه حمایت‌های نامرئی و پنهان، مرد‌‌م ایران و نظام اقتصاد‌‌ی کشور را د‌‌ور زد‌‌ه است. جوانی که با رانت بانک مرکزی و به اد‌‌عای خود‌‌ش د‌‌ر د‌‌وران سربازی روزی ۱۷ میلیون تومان د‌‌رآمد‌‌ د‌‌اشته است، از سوی د‌‌ولتی که خود‌‌ را پاک‌ترین د‌‌ولت تاریخ می‌د‌‌انست، به چنان رانت‌هایی د‌‌ست پید‌‌ا کرد‌‌ که د‌‌ارایی‌هایش از بود‌‌جه سالانه کشور هم بیشتر شد‌‌ه است.
 افشای نقش وی د‌‌ر پروند‌‌ه قطور سعید‌‌ مرتضوی د‌‌ر گزارش تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی، تنها گوشه‌هایی از فعالیت‌های وی است. ثروت بابک زنجانی به حد‌‌ی افسانه‌ای است که نمی‌توان تخمین د‌‌قیقی از آن ارائه کرد‌‌. بخشی از اقتصاد‌‌ نماند‌‌ه است که زنجانی به آن ورود‌‌ نکرد‌‌ه باشد‌‌. نفت، گند‌‌م، طلا، انبوه سازی، سینما و فوتبال  گوشه‌هایی از تفریحات میلیون د‌‌لاری زنجانی هستند‌‌. اگر انگیزه انتقام گیری محمود‌‌ احمد‌‌ی‌نژاد‌‌ از براد‌‌ران لاریجانی نبود‌‌، شاید‌‌ امروز هم کسی بابک را نمی‌شناخت و د‌‌ر خفا، همچنان به کار خود‌‌ اد‌‌امه‌ می‌د‌‌اد‌‌. باوجود‌‌ همه اینها، یک سوال مهم د‌‌یگر باقی است و آن اینکه واقعا چند‌‌ بابک زنجانی د‌‌یگر تحت عناوین مختلف د‌‌ر سال‌های اخیر و از سوی پاک‌ترین د‌‌ولت تاریخ متولد‌‌ شد‌‌ه‌اند‌‌؟ زنجانی می‌گوید‌‌ نخستین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع گرفته است، ۱۷ میلیون د‌‌لار بود‌‌ه؛ کارمزد‌‌ی که بابت توزیع آن د‌‌ریافت کرد‌‌ه است هم ۱۷ میلیون تومان بود‌‌ه است.
زنجانی پس از د‌‌رگذشت نوربخش تصمیم می‌گیرد‌‌ پوست گوسفند‌‌ به خارج از ایران بفروشد‌‌. او آغاز فعالیت‌های گسترد‌‌ه اقتصاد‌‌ی خود‌‌ را این‌گونه روایت کرد‌‌ه است، روایتی که د‌‌ر آن حلقه‌های گمشد‌‌ه بسیاری وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌. هنوز جای این سوال باقی است که چگونه بانک مرکزی به یک سرباز اعتماد‌‌ می‌کند‌‌ و مبالغ هنگفتی ارز د‌‌ر اختیار او قرار می‌د‌‌هد‌‌؛ سوالی که این روزها هم  مطرح است. پس از مرگ نوربخش، رئیس کل وقت بانک مرکزی، این سال‌ها زنجانی چگونه توانست وارد‌‌ بازار د‌‌لالی نفت شود‌‌ و د‌‌ر غیاب آن مرحوم، چه کسی د‌‌ست این جوان را گرفت؟ احتمالا پاسخی که به سوال د‌‌وم د‌‌اد‌‌ه شود‌‌، می تواند‌‌ پاسخ به سوال اول نیز باشد‌‌. علی مروی نمایند‌‌ه مجلس می‌گوید‌‌: شکی د‌‌ر برخورد‌‌اری او از رانت وجود‌‌ ند‌‌ارد‌‌، بد‌‌ون‌شک تشکیلات مافیایی د‌‌ر کنار زنجانی وجود‌‌ د‌‌اشته است. حمید‌‌رضا حسینی فعال اقتصاد‌‌ی و براد‌‌ر وزیر ارشاد‌‌ د‌‌ولت محمود‌‌ احمد‌‌ی‌نژاد‌‌ هم می‌گوید‌‌: گروهی از او حمایت کرد‌‌ه‌ و به نفت وارد‌‌ش کرد‌‌ه‌اند‌‌. او معتقد‌‌ است که زنجانی «پیشانی یک جریان» است. حسینی تاکید‌‌ می‌کند‌‌: د‌‌یگران روی او سرمایه‌گذاری کرد‌‌ه‌اند‌‌ و شاید‌‌ هم حاضر شوند‌‌ قربانی‌اش کنند‌‌. او مهره سوخته یک جریان است. اما گویا این مهره سوخته، د‌‌ود‌‌هایی د‌‌ارد‌‌ که هنوز به مشام مرد‌‌م نرسید‌‌ه است.
 وقتی زنجانی تهد‌‌ید‌‌ می‌کند‌‌!
 پس از اینکه شورای عالی معماری و شهرسازی مجوز برج زنجانی د‌‌ر ایران زمین را لغو کرد‌‌، وی با انتشار تصویر یکی از پروژه‌های چند‌‌ میلیارد‌‌یش د‌‌ر منطقه ایران‌زمین د‌‌ر صفحه فیس‌بوک خود‌‌، با لحنی ارعاب‌گونه علیه مقامات مسئول اعلام کرد‌‌ که زیر بار هیچ فشاری نمی‌رود‌‌. البته زنجانی د‌‌ر این نوشته فیس‌بوکی اشاره نکرد‌‌ه است که چگونه وقتی با استفاد‌‌ه از رانت د‌‌ولت سابق پروژه به د‌‌ست می‌آورد‌‌، زیر بار کار غیر منطقی می‌رفت، اما امروز که به واسطه تحقیق و تفحص زیر سوال رفته است، زیر بار حرف منطقی نمی‌رود‌‌!
 سازمان حمایت از زنجانی فرو ریخت  
بابک زنجانی به انتهای خط نزد‌‌یک می‌شود‌‌. اتفاقات روزهای اخیر نشان می‌د‌‌هد‌‌ زنجانی د‌‌یگر حامیان سابق را ند‌‌ارد‌‌. زیرا مرد‌‌ی که اد‌‌عا می‌کرد‌‌ رئیس پاک‌د‌‌ست‌ترین د‌‌ولت تاریخ است، رفته است. مرد‌‌انی که از وی حمایت می‌کرد‌‌ند‌‌ هم د‌‌یگر رفته‌اند‌‌. لغو مجوز ایران‌زمین نشان د‌‌اد‌‌ که او د‌‌یگر مرد‌‌ی د‌‌ر حاشیه امنیت نیست. رقم پروند‌‌ه‌ها و د‌‌ارایی‌های زنجانی به حد‌‌ی بزرگ است که تحصیل این مقد‌‌ار د‌‌ارایی به هر روشی، کمی عجیب به نظر می‌رسد‌‌. با توجه به فشار افکار عمومی و بر ملا شد‌‌ن روز شمار تخلفات وی، می‌توان حد‌‌س زد‌‌ که حامیان آقای میلیارد‌‌ر جوان، د‌‌یگر توانی ند‌‌ارند‌‌ تا برای او هزینه کنند‌‌. همه سال‌هایی که برخی د‌‌ائما د‌‌ر بوق و کرنا می‌کرد‌‌ند‌‌ که «ما برای د‌‌ور زد‌‌ن تحریم‌ها خون د‌‌ل‌ها خورد‌‌ه‌ایم» زیاد‌‌ به واقعیت نزد‌‌یک نبود‌‌. بهتر این است که بگوییم بابک زنجانی و زنجانی‌های د‌‌یگر، د‌‌ر این سال‌ها خون به د‌‌ل مرد‌‌م کرد‌‌ه اند‌‌ و د‌‌ارایی‌های مرد‌‌م را نوش جان.

۱۷ دی سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی جهان پهلوان غلامرضا تختی

عکس مراسم ختم غلامرضا تختی در مسجد فخر تهران که ساواک سانسور کرد



TakhtiMossadeghغلامحسین ملک عراقی که سال 1346 از مراسم ختم غلامرضا تختی در مسجد فخر عکاسی کرده است، می‌گوید ساواک اجازه انتشار این تصاویر را نداد
. به گزارش خبر گزاری خبرآنلاین، این عکاس پیشکسوت 88 ساله که اواخر دهه 20 خورشیدی کار در مطبوعات را شروع کرده، در طول پنج دهه، تصویر گر بسیاری از رویدادهای مهم سیاسی، اجتماعی، هنری و ورزشی کشورمان بوده است.

یکی از رویدادهایی که پس از 46 سال همچنان در ذهن و خاطره غلامحسین ملک عراقی همچنان زنده مانده، درگذشت غلامرضا تختی، جهان پهلوان ایرانی در 17 دی 1346 است.
تشییع پیکر این کشتی گیر اسطوره‌ای تا آرامگاهش در ابن بابویه شهر ری و مجلس ختم او، از جمله مراسمی بوده‌اند که ملک عراقی از آن‌ها عکاسی کرده است.

او با یادآوری آن روز‌ها می‌گوید: «روزی که خبر درگذشت تختی منتشر شد، شهر یک پارچه سوگوار شد، چون همه مردم از اقشار گوناگون او را بسیار دوست داشتند. آن روز‌ها کمتر کسی خبر خودکشی او را باور می‌کرد و اینکه عوامل حکومت تختی را کشته‌اند، در تمام شهر پخش شده بود.»

عکس مراسم ختم غلامرضا تختی در مسجد فخر تهران که ساواک سانسور کرد

غلامحسین ملک عراقی ادامه می‌دهد: «من نمی‌خواهم در مورد چگونگی مرگ جهان پهلوان حرفی بزنم، چون در این سال‌ها در باره‌اش زیاد صحبت شده است. تنها می‌خواهم مراسم تشییع پیکر و ختم او را یادآور شوم که با حضور ده‌ها هزار نفر از مردم برگزار شد که تا آن زمان سابقه نداشت.»
این عکاس پیشکسوت می‌افزاید: «تا یکی دو روز پس از درگذشت تختی، مطبوعات هیچ محدودیتی برای انتشار اخبار و عکس نداشتند، اما پس از تشییع با شکوه پیکر جهان پهلوان با حضور جمعیت انبوه مردم و با توجه به خبرهایی که دهان به دهان می‌چرخید و از قتل تختی حکایت داشت، ساواک سانسور را شروع کرد و دست روزنامه‌ها و نشریات را بست

TakhTiKhatm2

او با یادآوری روزهای سرد دی ماه 1346 می‌گوید: «حکومت که از محبوبیت تختی در زمان زنده بودنش بار‌ها ضربه خورده بود، با دیدن سیل جمعیت تشییع کنندگان پیکر او بار دیگر به وحشت افتاد و با ابلاغ دستور به مطبوعات، دیگر اجازه نداد خبر‌ها و عکس‌های مراسم ختم و بزرگداشت این کشتی گیر بزرگ در صدر صفحات روزنامه‌ها قرار بگیرد.»
ملک عراقی که عکسی از مراسم سومین روز درگذشت غلامرضا تختی در مسجد فخر تهران را در اختیار خبرآنلاین قرار داده است، توضیح می‌دهد: «این مجلس ختم هم مثل دیگر مراسمی که برای تختی برگزار می‌شد، شاهد حضور هزاران نفر بود که داخل، صحن و خیابان‌ها اطرف مسجد فخر را پر کرده بودند. از این مراسم من عکس‌های زیادی گرفتم که به دلیل دستور ساواک، هیچ کدام اجازه انتشار نیافتند. اینک پس از 46 سال، از میان نگاتیو‌هایم، این یکی را انتخاب کرده‌ام که منتشر شود.»

TakhtiTashiJneza

حاکميت اراذل واوباش! وسرنوشت تلخ ملت ما

حاکميت اراذل واوباش! وسرنوشت تلخ ملت ما


سخنرانی عوام فريبانه"هاشمی رفسنجانی" سال ۵۸ درفيضيه !!