هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰
ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم!
ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست!
سلام به شهدای خلق!
سلام به آزادی!
بهنود شجاعی نوجوانی که در ۱۷ سالگی در یک نزاع، فردی را به قتل رساند، روز چهارشنبه بیست و هشت مرداد اعدام خواهد شد. این در حالی است که پدر و مادر مقتول قبلا به طور شفاهی از قصاص بهنود گذشته بودند.
مرداد ماه چهار سال پیش، بهنود ۱۷ ساله در یک نزاع ناخواسته نوجوان دیگری را به قتل رساند. وی بارها در جریان دادگاه اعلام کرد که برای دفاع از خود در مقابل قاتل که چاقو داشته، با یک تکه شیشه شکسته تنها یک ضربه به سینه مقتول زده است.
این در حالی است که پزشکی قانونی علت مرگ مقتول را ضربات پیدرپی جسم تیز بر بدن او اعلام کرده است. به گفتهی وکیل بهنود، گواهی پزشکی قانونی میتواند دلیلی بر این باشد که بهنود به تنهایی مرتکب قتل نشده است.
با این وجود دیوان عالی کشور در سال ۱۳۸۶ حکم اعدام بهنود را تایید کرد و از آن زمان تا به حال تلاشهای زیادی برای لغو این حکم از سوی وکلای بهنود، فعالان حقوق بشر، هنرمندان و مردم صورت گرفته است.
تابستان سال گذشته، سه هنرمند سینما عزتالله انتظامی، پرویز پرستویی و کیومرث پوراحمد، به همراه افراد دیگری از جمله محمد مجابی، نویسنده و فعال محیط زیست و دکترمحمود گلزاری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی به منزل مقتول رفته و پس از ساعتها بحث و گفت و گو موفق شدند رضایت پدر و مادر او را برای اعدام نکردن بهنود بگیرند.
از صحبتهای عزتالله انتظامی با خانواده مقتول فیلمی تهیه شده و در اینترنت منتشر شده است. به گفتهی شاهدان در این جلسه، پدر و مادر مقتول به طور شفاهی اعلام میکنند که هرچند بخشیدن قاتل فرزندشان برای آنها بسیار سخت است، اما برای رضای خدا حاضرند از خون فرزندشان بگذرند.
پس از این اعلام رضایت شفاهی، عزتالله انتظامی، پرویز پرستویی و کیومرث پوراحمد با افتتاح یک حساب بانکی مشترک از مردم دعوت کردند تا در جمعآوری مبلغ دیه مقتول همراهی کنند. اما بازپرس شعبه اول دادسرای جنایی تهران، دستور مسدود کردن این حساب را صادر و این سه هنرمند را نیز به دادسرا احضار کرد.
با اعتراضات فراوان نسبت به عملکرد بازپرس دادسرای جنایی در احضار هنرمندان و بستن حساب مذکور، دادستان تهران قرار منع تعقیب برای این سه هنرمند صادر و اعلام کرد افتتاح حساب بانکی تنها در راستای یک عمل خیرخواهانه بودهاست.
محمد مصطفایی وکیل بهنود، اعلام رضایت اولیای دم را همراه با شهادت حاضران در جلسه کتبا به دادگاه کیفری استان اعلام کرد اما قضات شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران با این استدلال که رضایت شفاهی با گواه شاهدان قانونی نیست، پرونده را برای اجرای حکم به دایره اجرای احکام فرستادند. این در حالی است که طبق ماده ۲۳۰ قانون آیین دادرسی، رضایت شفاهی اولیای دم با گواهی دو مرد برای عفو از قصاص کفایت میکند.
۲۲ خرداد سال ۱۳۸۷ بهنود شجاعی تا پای چوبه دار رفت اما با تلاش وکلا و فعالان حقوق بشر، اجرای حکم اعدام او به دستور رئیس وقت قوه قضائیه هاشمی شاهرودی متوقف شد.
اینک یک بار دیگر در حالی که تنها سه روز از ریاست صادق لاریجانی بر قوه قضائیه میگذرد، بهنود شجاعی در پای چوبه دار قرار گرفته است.
ایران صدرنشین اعدام نوجوانان
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران، علاوه بر بهنود شجاعی نوجوان دیگری نیز در فهرست اعدامیهای روز چهارشنبه بیست و هشت مرداد قرار دارد. ’’جواد نجفی‘‘ که در ۱۶ سالگی مرتکب قتل شده، تا ۱۸ سالگی در کانون اصلاح و تربیت بوده و به گزارش این سایت، چهارسال است که به زندان گوهردشت کرج منتقل شده است.
به گزارش سازمان عفو بینالملل، از سال ۱۹۹۰ میلادی، ایران بالاترین آمار اعدام کودکان در دنیا را به خود اختصاص دادهاست. غیر از ایران، تنها در دو کشور چین و سودان مجرمان زیر ۱۸ سال اعدام میشوند.
ولی طبق ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک که ایران نیز آن را امضا کرده است، مجازات مرگ یا حبس ابد بدون امکان بخشودگی را نمیتوان در مورد کودکانی که زیر سن ۱۸ سالگی مرتکب جرم شدهاند، اعمال کرد. جمهوری اسلامی ایران این کودکان را تا رسیدن به سن ۱۸ سالگی در زندان نگه داشته و سپس اعدام میکند. به گفته بسیاری از فعالان حقوق بشر، این کار اعمال مضاعف مجازات برای کودکان محسوب میشود.
منبع: وبلاگ هامونيسم: http://hamounism.blogspot.com/2009/08/blog-post_6350.html به گزارش "ولت آنلاين" آلمان، احمدی نژاد برای در هم شکستن زندانيان سياسي، جواد آزاده، بازجويی که حرفه خود را در ساواک آموخته، را به خدمت گرفته است. در ادامه گزارش آمده است: جواد آزاده متخصص اعتراف گيری های اجباری است. به نظر وي، دير يا زود حقيقت برملا می شود. روزنامه روشنفکری ايتاليا "ايل فوگليو"، به نقل از خاتمي، درباره وی می نويسد: " او مظهر شکنجه گران قرون وسطی است." جواد آزاده، همان بازجويی است که در سال 1998 متهمين قتل های زنجيره ای را بازجويی می کرد و همسر سعيد امامي، متهم اصلی پرونده، را وادار کرده بود تا اتهام وابستگی به اسرائيل و ارتباطات نامشروع خود را بپذيرد. در آن زمان اصلاح طلبان اعمال او را محکوم و محافظه کاران او را طرد کرده بودند، اما اکنون مدتی است که وی دوباره به کار گرفته شده است
سحام نيوز : مهدی کروبی در پاسخ به نامه برادر همسر ترانه موسوی که در روزنامه جام جم امروز منتشر شده بود گفت : بنده قصد نداشتم فعلا اين موضوع را رسانه ای کنم ولی زياده گويی های برخی موجب شد تا برخی مسايل را بازگو کنم . متن کامل اين نامه به شرح زير است :
برادر عزيزم جناب آقای حجت السلام والمسلمين شاهمرادی با سلام و احترام
نامه ای را خطاب به اينجانب در روزنامه جام جم مورخ 28/ 5/ 88 نوشته ايد و گله مند بوديد از آنچه که من برای روشن شدن افکار عمومی درباره ماجرای ترانه موسوی بيان کردم . البته جای خوشحالی است که شما اصل گفت و گوی خودتان با بنده را تکذيب نکرديد ولی معتقد بوديد که بنده آنچه که شما به من گفته ايد و به قول خودتان تنها قفل سکوتتان را درباره ماجرای ترانه موسوی در حضور بنده شکسته ايد به صورت کامل منتقل نکرده ام . اما لازم است که در اين مورد چند نکته را به شما عرض کنم :
١- آقای شاهمردای برادر عزيزم ، نمی دانم که آيا شما تحت فشار ناچار به نگارش چنين نامه ای به من شده ايد که تيتری بر آن برگزيده شود که از اظهارات و عملکرد بنده متاسف شده ايد يا خير ؟ ولی وقتی که نامه شما را خواندم خوشحال شدم از اينکه شما نيز اصل موضوع را تاييد کرديد و تنها انتقاد داشتيد به اينکه چرا بنده امانت دار نبوده ام و مطالبی را که شما نزد من بازگو کرده ايد ، منتقل کرده ام . چنين است که من بر آن شدم به نامه شما پاسخ دهم تا شما نيز مطمئن شويد چرامهدی کروبی اين سرباز کوچک نظام هيچ گاه نمی تواند در برابر تضييع حقوق مردم سکوت پيشه کند ، به خصوص آنهم در زمانی که عده ای بر آنند تا جنايات وحشتناکی را که روی داده است کتمان کرده و يا به گردن ديگری بياندازنند .
2- هنگامی که بنده به شما تلفن زدم و درخواست کردم تا ملاقاتی با شما داشته باشم برای اين بود که آنچه از زبان فرد ديگری که البته شما ايشان را می شناسيد و مورد اعتمادمان هست شنيده ام را با شما مطرح کنم . پس اگر به خاطر داشته باشيد همان موقع که درباره اين ماجرا سوال کردم به شما عرض کردم که چه کسی اين موضوع را به نقل از شما به بنده گفته است و شما نيز خوب می دانيد که ايشان منبع موثقی هستند . در اين راستا لازم به توضيح است که بنده از اصل موضوع خبر داشتم و تنها برای توضيحات بيشتر خواستم تا ماجرا را از شما جويا شوم و در حقيقت مطلب تازه ای از جانب شما به من در اين باره گفته نشد که شما اکنون از من گله کرده ايد که چرا آنچه شما گفته ايد نگفته ام و اظهار داشته ايد که ناباورانه تاسف خورده ايد از مطالبی که مطرح شده است .
3- از سوی ديگر شما بهتر می دانيد که بنده قصد افشاگری درباره جزئيات ماجرای ترانه موسوی نداشتم و نمی خواستم که اين موضوع را فعلا رسانه ای کنم و در مطبوعات منتشر کنم ؛ ولی متاسفم از انکه برخی از مسئولان کشور و ائمه جمعه و روزنامه های به اصطلاح اصولگرا از هر تريبونی برای هتاکی به بنده استفاده کردند و بی آنکه تمايلی برای بررسی آنچه که بنده مطرح کردم داشته باشند انگشت اتهام را به سمت اينجانب نشانه رفته و خواستار مجازات بنده شدند . شاهد آن بودم که جمعی در نماز جمعه و برخی مطبوعات با وقاحت سعی بر آن داشتند تا جناياتی را که در حق مردم به علت اعتراض به نتيجه انتخاباتی روی داده است کتمان کنند . چنين بود که من تصميم گرفتم در پاسخ به زياده گويی هايی آنان طی مصاحبه ای مسائلی از جمله ماجرای ترانه موسوی را برملا کنم تا اين بزرگواران بدانند که مهدی کروبی هيچ گاه بدون سند و مدرک حرف نمی زند . ولی اگر شما دقيقا مطلبی را که منتشر شده مطالعه کرده باشيد متوجه خواهيد شد که هيچ کجای مطلب نامی از شما و آن بزرگواری که اين مطالب را به از نقل از شما به بنده منتقل کرده است برده نشده است و لازم به ذکر است که حتی نزديکان بنده نيز از نام و نشانی گويندگان اين خبر مطلع نبودند . حتی من در اين مصاحبه هر جايی که لازم بود تا نام کسی را ببرم برای اينکه نام شما تداعی نشود از بيان آن خودداری کردم ولی اينک شما با نگارش اين نامه سبب خير شديد تا من بتوانم نام ايشان را بيان کنم . وقتی که شما با بنده صحبت می کرديد فرموديد که داماد جناب آقای حجت السلام والمسلمين حسينی هستيد ، در همان زمان بنده در اين فکر بودم که چه کسی تلفن و آدرس منزل شما را به نيروهای امنتيی و انتظامی داده است و از کجا آنها می دانند که خانواده شما عروسی در کانادا به نام ترانه موسوی دارد ، چرا که می دانستم شما خانواده ای داريد که از چهره های علمی هستند و در محافل سياست نيز وارد نمی شوند ولی هنگامی که گفتيد داماد جناب آقای حسينی هستيد من متوجه موضوع شدم ودر همان جا به شما گفتم که حلقه مفقود شده را پيدا کردم ، چرا که من می دانستم جناب آقای طائب نيز داماد آقای حسينی است و به شما گفتم که باجناق آقای طائب هستيد که تاييد کرديد . لذا متوجه شدم که آقای طائب يکی از طراحان نمايش ترانه موسوی است . شما بهتر می دانيد که باجناق گرامی شما جناب آقای طائب که وارد اين معرکه شده است در گذشته نيز سوابق و تجربياتی از اين قبيل در وزارت اطلاعات داشته اند ، چرا که رييس دولت وقت به خاطر همين رفتار وعملکردش بود که ايشان را از وزارت اطلاعات اخراج کرد .
٤- آقای شاهمردای بردار عزيز من ، ما نمی توانيم جنايتی که در حق اين مردم شده است را ناديده بگيريم و اين خواست پروردگار بوده که اين جنايات برملا شود تا عاملان ان مجازات گردند . شما که بايد بهتر از هر کسی بدانيد چه قضايايی رخ داده است . همين هفته ای که گذشت به ديدار سه خانواده ای رفتم که در اين حوادث اخير آسيب ديده اند . خانواده ای پسرشان کشته شده است و بنده از وضعيتی که بر آنها گذشته است بسيار متاسف شدم . به ديدار خانواده ای رفتم که زن جوانی در منزل داشتند که در اين حوادث اخير به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است که هنوز آثار کبودی بر صورت اين زن پس از گذشت 60 روز از اين حوادث نمايان بود و دست اين زن نيز از چند ناحيه دچار شکستگی شده است و به گردنش آويزان است. همچنين به ديدار خانواده ای از سادات رفتم که جوان آنها در تخت بيماری افتاده بود که شکمش را سوراخ کرده و از اين طريق به او غذا می دادند و يک چشمش را نيز تخليه کرده اند و نابينا شده است و چشم ديگرش نيز در معرض نابينايی قرار دارد . اين جوان سرش پر از ساچمه است و چندين بار مورد جراحی قرار گرفته و مجددا نيز بايد جراحی شود. وقتی اين خانواده ها شرح می دادند که چگونه مورد آزاد و اذيت قرار گرفته اند من متاسف شدم از اينکه اين اتفاقات تحت لوای نظام جمهوری اسلامی روی داده است . به نظر شما با ديدن اين جنايات کسی می تواند سکوت کند ؟ برادر عزيزمن ما نمی توانيم به بهانه حفظ نظام حقايق را کتمان کنيم چرا که تاريخ بالاخره حقيقت را آشکار خواهد کرد . البته اين را نيز می گويم که اکنون بنده برای جمع آوری رای جهت حضور در انتخابات رياست جمهوری و يا گرفتن پست و مقامی به دنبال پيگيری حقوق مردم نيستم بلکه به عنوان فرزند انقلاب و سرباز کوچک اين نظام قصد آن دارم تا از حقوق مردم دفاع کرده و به آنها بگويم که آنچه از سوی عده ای از عوامل خودسر و مسئولان بی تدبير صورت می گيرد به کل نظام تعميم نمی يابد .
5 - لازم به ذکر است که از روزنامه محترم جام جم نيز تقاضا می شود که اين مطلب را در همان ستون در پاسخ به ايشان منتشر کند .
تظاهرات ۲۵ خرداد کاملا صلح آمیز با حضور میرحسین موسوی و همسرش، خاتمی، کروبی و محمد رضا خاتمی و … برگزار میشد که ناگهان حوالی ساعت ۷ بعد از ظهر چند بسیجی از بالای ساختمان پایگاه گردن ۱۱۷ عاشورا ، ناحیه مقاومت بسیج ویژه قدس (نزدیک میدان آزادی) با زدن تیر هوائی شروع به تحریک مردم اطراف ساختمان کردند در ادامه با سنگ پرانی مردم غیر مسلح به آنها ، بسیجیان دلاورانه دهها نفر را به گلوله بستند و کشته و زخمی کردند.
این آغاز کشتار مردم در اعتراض به انتخابات دهم ریاست جمهوری بود. در ادامه فیلم هائی از این ماجرا جمع آوری شده که به وضوح همه چیز را روشن میکند و جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد. خوشبختانه عکسهای واضحی از دو نفر از بسیجیهای جنایت کار ساختمان مربوطه هم در دست است که به شناسایی این جنایت کاران کمک خواهد کرد.
این فیلم تقریبا شروع ماجراست. البته همان طور که در ثانیه ۰۰:۳۵ فیلم مشخص است قبل از این هم البته کسانی تیر خورده بودند. در دقیقهٔ ۱:۰۲ از فیلم، دختری فریاد میزند “اومد بزنه، اومد بزنه” و اون هم اومد و زد به همین راحتی. در این ویدئو دو نکته عجیب خیلی پر رنگ دیده میشه، (شاید چون فیلم از فاصلهٔ بسیار نزدیک به صحنه حادثه گرفته شده است) یکی قساوت بسیجی مذکور در تیر اندازی به بالا تنه یک انسان (یعنی به قصد کشت) و دیگری نترس بودن این جماعتی که در اون محل بودند. چندین نفر دقیقا جلوی درب اون پایگاه منحوس بسیج در فاصلههای زمانی متفاوت تیر خوردند و کشته و زخمی شدند ولی باز جمعیت دقیقا در همان محل جمع میشدند و شعار میدادند و دوباره تیر میخوردند:
فیلم اختصاصی شبکه چهار بریتانیا، یک نیروی پایگاه گردان ۱۱۷ عاشورا، ناحیه مقاومت بسیج ویژه قدس، از پشت بام ساختمان با اسلحه کلاشینکف به روی معترضان آتش گشود:
این فیلم از یکی از خانههای نزدیک محل حادثه گرفته شده و در دقیقه ۴:۰۴ تا ۴:۲۰ بسیجیها در حال شلیک مستقیم به مردم مشاهده میشوند. البته این ویدیو، تقریبا پایان درگیری است:
و اما در . . .
این فیلم در ثانیه ۰۰:۲۲ تا ۰۰:۴۰ به روشنی میتوان دید که یکی از بسیجیهای همان ساختمان به طور مستقیم به مردم شلیک میکند. در این مدت، اسلحه کلاشینکف که رو به پائین گرفته شده بود و شلیک میکرد کاملا واضح است:
یکی از کشته شدهها، جلوی همان ساختمان:
فیلمی از خیابان منتهی به پایگاه بسیج در روز ۲۵ خرداد، در این فیلم دیده میشود که مردم مشغول دور کردن تعداد زیادی مجروح از محل پایگاه بسیج هستند:
یکی از مجروحین، خوش شانس بود که تیر بسیجیها کمی خطا رفت:
تعدادی از مجروحین منتقل شده به بیمارستان ابن سینا در میدان صادقیه تهران (از جمله همان خوش شانس فیلم قبلی):
انتقال یکی از مجروحین که از ناحیهٔ پا به شدت مجروح شده بود روی صندوق عقب یک تاکسی (احتمالا چون صندلی کثیف نشود !!):
مجروح یا کشته دیگری در آن حادثه:
۳۰ ثانیه فیلم از یکی از قربانیان (مجروح یا کشته شده ؟!):
۱- حسین سیب سرخی متولد 54 تحصیلات سیکل، مداح خصوصی بیت رهبری و قمه زن معروف تهران، مداح جوانی است که در سال 77 به علت دستگیری در خانه فساد به جرم اینکه با نام مامور قلابی قصد اخاذی داشت به 2 سال زندان محکوم شد، اوج معروفیت او به سال 80 می رسد. از آن سال به بعد نوچه حسین سازور و منصور ارضی شد. او همواره به عنوان سر تیم عملیات لباس شخصی ها بوده است و تنها قمه زنی است که رهبر با ایشان ارتباط دارد. از نیرو های ایشان می توان به مصطفی خیریان مشاور ایثارگران احمدی نژاد و سجاد صابری ظفر قندی (برادر زاده قاضی ظفر قندی ) اشاره کرد. دو برادر دیگر او مجید و سعید (معتاد) هم از سردمداران لباس شخصی ها هستند
حسین سیب سرخی متولد ۵۴ تحصیلات سیکل
۲- احد قدمی داماد پروین احمدی نژاد متولد ۶۰ ، تحصیلات سیکل، اخراجی حوزه علمیه آقای مجتهدی به جرم لواط ، اخراجی سپاه انصار و حراست ایران خودرو به جرم دریافت رشوه، در دولت احمدی نژاد مدیرکل حراست شهرداریها و دهیاریها کل کشور شد
احد قدمی از مداحان معروف و دایی همسرش
۳- حسین سازور : رئیس لباس شخصیها محل تجمعشان مقر چکش طلا در میدان خراسان است. او همواره مسلح بوده و رو به مردم تیر اندازی میکرد
حاج حسین سازور
۴-منصور ارضی : رهبر مداحان که همیشه نطقهای تند او گریبان هاشمی و خاتمی را گرفته است
منصور ارضی
۵- روح الله بهمنی: داماد دیگر پروین احمدی نژاد کارچاق کن وام میلیاردی
روح الله بهمنی
رضا هـلـالـی و روح الله بهمنی
روح الله بهمنی
عکس مجید صالحی (بازیگر) و حاج رضا هلالی(مداح) در مکه
عکسهای زیر گوشهای از فیلمی است که در وبلاگ فرشاد ابراهیمی قرار داده شده: اين فيلم بسيار كوتاه را از مجلس ترياك كشی با قليان « حاج عبدالرضا هلالی» يكی از مداحان مشهور و جنجالي انصار حزب الله را ببينيد. البته پكي ايشان ميزند و پكي هم خانمی كه در كنار دستش نشسته است ! فيلم گرچه بسيار كوتاه است اما واضح و گويا و لخت و عور تمام ماهيت مدعيان دينداري و حزب الله در ايران را به نمايش مي گذارد . بد نيست بدانيد كه هلالي در ماه محرم سال گذشته در حسينيه امام خميني و در جوار رهبر عزيزش علي خامنه اي اذن جهاد مي خواست تا تمامي بدحجابان را در مملكت امام زمان از دم تيغ بگذراند !البته از جماعتي كه افشاگري هاي حجه السلام پروازي را كه از فسق و فجور حزب الله و رهبر پرده برميداشت را دروغ نام نهادند ، افشاگري هاي منرا كه تمام زير و بالاي ايشان را فاش مي ساخت را دروغي به تحريك و تطميع دوم خردادي ها معرفي نمودند، هيچ بعيد نيست كه اين خانم را هم حوري و فرستاده شده از سوي امام زمان و يا نائبش معرفي نمايند
مجلس ترياك كشی با قليان « حاج عبدالرضا هلالی» يكی از مداحان مشهور و جنجالي انصار حزب الله
تصویر عبدالرضا هلالی به همراه یک زن معلوم الحال که به قول خودش همسر دومش است و خب حتما این مرام همه مداحان است که زنشان در حضور کس دیگری یعنی همان فیلمبردار این چنین بپوشد و به عیاشی بپردازد
عبدالرضا هلالی به همراه یک زن معلوم الحال
حال این آقا رضای ما که عاشورای امسال در خدمت ولایت به نوحه خوانی مشغول بود و از آقاش اجازه میخواست همه زنهای بد حجاب را از دم تیغ بگذراند … معروف به لیدا را برای عشق بازی برگزیده تا نشان دهد این جماعت آفتاب پرست تغییر رنگ را خوب بلد است
شكنجهگاههای معروف در ایران ........................................... ۲۵
مردادماه ٨٨
یاران نشریه دانشجویی بذر
bazr1384.blogfa.com
bazr1384.com
bazr1384@gmail.com
گیرم که می زنید،
گیرم که می کشید،
با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟!
این جزوه را تقدیم می کنیم پیش از همه، به مادران و افراد خانواده یاران جانباخته در خیزش نوین مردم ایران. به کسانی که با بار سنگین اندوه، استوار ایستاده اند. به کسانی که با شعله خاموشی ناپذیر خشم در دل، فریاد آزادی سر می دهند و از افشای رژیم استثمار و ستم و جنایت باز نمی ایستند. طی بیش از ۳۰ سال که از حاکمیت ارتجاعی مذهبی در ایران می گذرد، تعداد بیشماری از فرزندان مبارز و آگاه مردم به دست رژیم به قتل رسیده اند. تعداد بسیار بیشتری زندان و شکنجه را به جان خریده اند؛ و همه این جنایات برای این انجام شده که موجودیت و منافع کل جمهوری اسلامی، فارغ از این یا آن جناح، حفظ شود. اوج این جنایات، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶٧ بود. اینک خون های پاکی که ۲۱ سال پیش ریخته شد، به رود خون های جوان امروز پیوسته است. اینک، خشم و نفرتی که سال به سال روی هم انباشته شده، می رود تا به یک انفجار عظیم سیاسی و اجتماعی منجر شود. باشد تا این بار آگاهانه، و بر مبنای یک دورنمای روشن و اهداف و خواسته های مشخص، پیشرو و نوین، راه پیروزی را بپیماییم.
دراین جزوه تلاش کرده ایم نام، برخی مشخصات و تصویر گروهی از دختران و پسران را که به دست مزدوران جمهوری اسلامی در خیابان ها یا در شکنجه گاه ها کشته شده اند را گردآوری کنیم. این اطلاعات، حاصل کار شمار زیادی از افراد شناخته و ناشناخته است که طی دو ماه اخیر، هر خبری در مورد جانباختگان را به سایت ها و وبلاگ های مختلف رسانده اند.
بدون شک این لیست کامل نیست. متأسفانه ابعاد جنایت گسترده تر از اینهاست و در جریان تحولات جاری، ما با صدها مورد از ناپدید شدگان روبروییم. همینجا از همه کسانی که این جزوه را در دست دارند می خواهیم که هرگونه اطلاعات تکمیلی در مورد جانباختگان این لیست، و نیز در مورد سایر یــــاران به خـــون خفته مان که هنوز نام و نشانی از آنان منتشر نشده را در اختیار همگان قرار دهند. شما می توانید اطلاعات خود در این مورد را به نشانی زیر ایمیل کنید:
Bazr1384@gmail.com
سرنگونش کنیم!
همرزمانت را دریاب!
ایستاده ای به انتظار نوبت؟
نه!
پس همرزمانت را دریاب!
نمی خواهیم اینگونه زندگی کنیم
ما رویای زندگی بهتر را در سر داریم
همه بشنوید!
حقایق نهفته در گفته هایمان را
امروز روز ماست: روز شورش!
تصمیم گرفته ایم
با رویای زندگیبهتر در سر
....
زندگی نو دیگر آغاز شده
پس کنار ننشین
هم رزمانت را دریاب
....
ایستاده ای به انتظار نوبت؟
نه!
داری فکر چه می کنی؟
با رویای زندگیبهتر درسر
می دانی که تنها نیستی!
ما می شنویم صدایت/ و پشتیبانت می شویم در این راه
امروز روز ماست: روز مبارزه!
هم رزمانت را دریاب!
....
اگر از مرگ بهراسی / هیچچیز بدست نخواهی آورد
اگر کنار بنشینی/ سبک،سنگین کنی /هیچ چیز بدست نخواهی آورد!
تصمیم بگیر!
هم رزمانت را دریاب!
ما می شنویم صدایت/ و پشتیبانت می شویم در این راه
امروز روز ماست: تکانش دادیم!
....
ایستاده ای به انتظار نوبت؟
نه!
پس کنار منشین
حساب چه را می کنی؟
امروز روز ماست: روز دگرگونی نظام!
پس همرزمانت را دریاب
این دنیای ماست
تصمیم بگیر همان باشی که می توانی باشی!
می توانیم سرنگونش کنیم!
آزادی را مزه کن!
امروز روز ماست : روز شورش!
خشمت را به استبداد، به ستم، به خرافه نشان بده
چنانکه دنیا را بلرزاند!
امروز روز ماست! روز مبارزه
می رویم تا سرنگونش کنیمباید سرنگونش کنیم!
کار ما اشتباه نیست
به هیچ وجه
پس می رویم که تغییرش دهیم/ می رویم که در هم شکنیم
باید سرنگونش کنیم / درهمه جا
امروز روز ماست/ روز آزادی، روز پیروزی!
**********************
زخمی که تنها مرهمش سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی است!
مجازات آمران و عاملان کشتارها در این ۳۰ سال وظيفه
تخطی ناپذير مبارزين بخصوص مبارزين نسل جوان است!
نداآقاسلطان:
(بهمن ۱۳۶۱ در تهران - ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در تهران) در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ (۲۰ ژوئن ۲۰۰۹) در محلهٔ امیر آباد تهران (خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچهٔ خسروی) به ضرب گلوله کشته شد. «ندا» در خارج از ایران و در ایران، بعنوان سمبل ندای اعتراض ایرانیان و ندای آزادی خواهی ایرانیان و سمبل صدای اعتراض دمکراسی خواهان در این اعتراضات شناخته میشود.
محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢۵٧ ردیف ۴١ شماره ٣٢
سهراب اَعرابی:
سهراب اعرابى ١٩ ساله؛ سال آخر دبیرستان و آماده براى امتحان كنكور در جریان خیزش انقلابی در روز شنبه ٣٠ خرداد بازداشت و به مكان نامعلومى منتقل مى شود. بعد از پیگیریهاى پى در پى خانواده بخصوص مادرش متوجه مى شوند كه وى در زندان اوین است. مادر این جوان در روز سه شنبه ١۶ تیر با گذاشتن كفالت در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظر آزادى فرزندش بود، با وجود این كه این مادر مى دانست كه فرزندش در زندان اوین است، ولى خیلى نگران بود و مى گفت مى ترسم بچه ام را بكشند.این مادر عكسى از فرزندش تهیه كرده بود و به هر زندانى كه آزاد مى شد عكس عزیزش را نشان مى داد و از آنها مى پرسید كه آیا او را مى شناسند و یا در زندان دیده اند؟ او مى گفت به هر كجا و هر كسى مراجعه مى كنم جواب نمى دهند و می گویند صبر كن آزاد می شود. این مادر كارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اینكه یك دفعه از طرف قاضى مرتضوى خبر آمد كه سهراب اعرابى در زندان درگذشته است. خانواده اش را خبر كنید تا جنازه فرزندشان را تحویل بگیرند.
اشکان سهرابی (۱۳۶۸ - ۳۰ خرداد ۱۳۸۸):
جوانی بود که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ بر اثر اصابت سه گلوله به سینهاش درگذشت. محل دفن: قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۵٠ شماره ١٩- خواهر اشکان دربارهٔ ماجرای قتل و آخرین دیدار با برادرش چنین گفته است:
من به همراه مادرم در منزل بودیم. اشکان تازه از باشگاه برگشته بود. به ما گفت مردم در خیابانها در حال تظاهرات هستند و همه جا آتش گرفته است. گفت که با زحمت به منزل رسیده است و نیروهای گارد ویژه همهٔ خیابانهای اطراف را بستهاند و مردم را متفرق میکنند. مادرم از من خواست که مانع از برگشتن اشکان به خیابان شوم. من هم تمام تلاشم را کردم که حواس اشکان را به مسائلی غیر از خیابان بکشانم، اما شلوغیهای خیابان ما هر لحظه بیشتر میشد. مردم به کوچهها و منازل پناه میبردند. صدای شعارهای مختلفی را میشنیدیم و صدای تیراندازی و بوی گاز اشگآور همه جا را گرفته بود. از اشکان خواستم که به خیابان نرود. اما او آخرین حرفش را به من زد و از خانه خارج شد: «نگران نباش، بر میگردم.»
ترانه موسوی (۱۳۶۰ - ۱۳۸۸):
ترانه موسوی، دختر جوانی که در تجمع مسجد قبا توسط نیروهای لباس شخصی و بسیجی بازداشت شده بود.
پس از چند هفته بی خبری سرانجام پیدا شد.
از ترانه جز جسد سوخته ای در حوالی قزوین چیزی باقی نمانده است و نیروی انتظامی خانواده او را با تهدید و ارعاب وادار به سکوت کرده اند. ترانه موسوی بنا بر شهادت چند بازداشتی دیگر، آخرین بار در مقر پایگاه بسیج در حین بازجویی دیده شده است. نیروی بسیجی پس از آن این دختر جوان را از دیگر بازداشتیان جدا کردند و به او تجاوز جنسی کردند. ترانه موسوی چندین بار و توسط چندین بسیجی به وحشیانه ترین شکل ممکن مورد تجاوز قرار گرفت. بر اثر شدت جراحات وارده به رحم و مهبل بیهوش شد. بسیجیان که دیدند کار به جای باریک کشیده است بدن نیمه جان او را به بیمارستان امام خمینی کرج بردند، به این امید که پارگی رحم و مهبل و مقعد او را به سانحه تصادف رانندگی نسبت دهند. در بیمارستان اما با معاینه پزشک معلوم می شود که علت جراحات وارده نه سانحه تصادف بلکه تجاوز جنسی بوده است. نیروهای بسیجی که به شدت سراسیمه و نگران شده بودند با مشورت و هماهنگی مقامات بالاتر خود پیکر نیمه جان و بیهوش ترانه را از بیمارستان خارج می کنند و به کلیه پرسنل بیمارستان دستور اکید می دهند در این باره سکوت کنند و با احدی صحبت نکنند. پرستاری که نمی خواهد نامش فاش شود اما، ترانه موسوی را شناسایی می کند. نیروهای بسیجی او را به یکی از بیابانهای خلوت اطراف قزوین می برند. در همان حال که بی هوش بوده مجدداَ به او تجاوز می کنند و بعد بر روی تن نیمه جانش بنزین ریخته و او را به آتش می کشند. به امید اینکه کلیه آثار و نشانه های تجاوز را از بین ببرند.
کیانوش آسا:
متولد کرمانشاه، دانشجوی ترم چهارم کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران بود. او در جریان تظاهرات روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران ناپدید شد و روز ۳ تیر ماه ۱۳۸۸ در سردخانهٔ پزشکی قانونی توسط خانوادهاش شناسایی شد. آسا در اثر اصابت دو گلوله توسط لباس شخصی ها کشته شد. پیکر کیانوش در شهر کرمانشاه به خاک سپرده شد. مراسمی به مناسبت یادبود این جان باخته در دانشگاهعلم و صنعت ایران در ٧ تیر با وجود تهدید گسترده مسئولان دانشگاه و وزارت اطلاعات برگزار شد.
یعقوب بروایه (تیر ۱۳۶۱ – تیر ۱۳۸۸):
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تئاتر در دانشکده هنر ومعماری دانشگاه تهران، روز چهارم تیر ماه توسط نیروهای بسیج از بام مسجد لولاگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله توسط دوستانش به بیمارستان لقمان انتقال یافت اما به رغم تلاش پزشکان برای جان وی، در نهایت دچار مرگ مغزی شد و به شهادت رسید. یعقوب بروایه فرزند دوم یک خانواده پنج نفری و اهل اهواز بود. وی متولد تیرماه ١٣۶١ بوده و در هنگام مرگ تنها ٢٧ سال سن داشت. به نوشته برخی سایت های خبری یعقوب بروایه که در کنترل کامل مامورین تحت مداوا قرار داشت، از این حادثه جان سالم به در نبرد. او تنها دقایقی پیش از مرگ چشم گشود، دستان مادرش را گرفت و زیر لب گفت: مادر من برای آزادی کشته شدم... و چشم فروبست. گفته می شود مأموران امنیتی پیکر بی جان یعقوب را تحویل گرفتند و به محل نامعلومی بردند و سرانجام بعد از ٤٨ ساعت به خانواده او اطلاع دادند جسد یعقوب به خاک سپرده شده است. مأموران از خانواده او تعهد گرفته اند که از هرگونه اطلاع رسانی و برگزاری مراسم برای او خودداری کنند.
محمد کامرانی:
جوان ۱۸ سالهای بود که در جریان نا آرامیهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸ در روز ۱۸ تیر در نزدیکی میدان ولیعصر تهران دستگیر شد و به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافت. طبق گفته خانواده وی، محمد را در حالیکه تقریباَ نیمه جان بوده و سراسر بدنش علائم باتوم و شکنجه بوده به تخت بیمارستان بسته بودند، تا امکان فرار نداشته باشد. با تلاش خانواده بالاخره می توانند محمد را از بیمارستان لقمان مرخص و بلافاصله به بیمارستان مهر منتقل می کنند. اما در آنجا پزشکان متخصص می گویند با توجه به اینکه عفونت تقریباَ تمام بدن را فرا گرفته امیدی در بهبود نیست و محمد ظرف کمتر از٣ ساعت در تاریخ ٢۵ تیر جان می بازد.
مهدی کرمی:
یکی از کشتهشدگان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران است. وی در تقاطع خیابان جنت آباد و خیابان کاشانی تهران در عصر روز دوشنبه، ۲۵ خرداد، بر اثر اصابت گلوله به گلویش، کشته شد. به گفتهٔ «مجموعه فعالان حقوق بشر ایران»، او ۲۵ سال سن داشت.
مصطفی غنیان:
دانشجوی مهندسی دانشگاه صنعتی شریف بود که در جریان حمله نیروهای پلیس و سپاه به کوی دانشگاه در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ کشته شد. محل دفن: مشهد.
محسن روحالامینی نجفآبادی:
یکی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دورهٔ دهم است که در زندان اوین به قتل رسید. روحالامینی که دانشجوی انصرافی رشته کامپیوتر دانشگاه تهران بود در تجمع روز ۱۸ تیر دستگیر و به زندان اوین منتقل شد و در ۱ مرداد جنازهاش به خانوادهاش تحویل داده شد. وی فرزند عبدالحسین روحالامينی، رئيس انستيتو پاستور ایران، عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و مشاور انتخاباتی محسن رضایی بود.
بهمن جنابی:
٢٠ ساله، شاغل در مغازه نصب و تعمیرات شوفاژ. وی به گواه شاهدان توسط نیروهای لباس شخصی در حین تظاهرات علیه جمهوری اسلامی به ضرب گلوله به قتل رسید.
میثم عبادی:
نوجوان ۱۷ سالهای بود که در جریان اعتراضات پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در روز ۲۳ خرداد در میدان تجریش تهران کشته شد.
مسعود هاشمزاده:
یکی از کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری دورهٔ دهم است که در ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ به ضرب گلولهٔ نیروهای حکومتی، جان باخت. مسعود هاشمزاده ۲۷ ساله و دارای دیپلم رشتهٔ علوم تجربی بود. به گفتهٔ برادر مسعود، وی در زمینهٔ موسیقی و طراحی فعالیت میکرد و ۹ سال بود که سنتور مینواخت.
امیر جوادی فر:
متولد ۱۳۶۳ دانشجوی مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد واحد قزوین، که در روز ۱۸ تیر ماه در خیابان ۱۶آذر بعد از ضرب و شتم توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل شده بود. بعد از یک ساعت در حالی که خانواده اش هنوز نگران سلامتی و بهبود او بودند به نقطه نامعلومی منتقل شد. صبح ۳ مرداد به خانواده اش اطلاع داده شد که برای شناسایی و تحویل جسدش به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند.
ناصر امیرنژاد (زادهٔ ۱۳۶۲، مرگ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، تهران):
دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در رشته هوا- فضا بود که در جریان راهپیمایی مردم تهران در میدان آزادی (در ابتدای خیابان محمد علی جناح در تیراندازی از ساختمان بسیج) در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ کشته شد. پیکر این دانشجو در ٢٩ خرداد ١٣٨٨ در یاسوج تشییع و به خاک سپرده شد.
حسین طهماسبی:
جوان ٢۵ ساله می باشد كه در جریان تجمعات اعتراضی روز دوشنبه ٢۵ خرداد ماه در خیابان نوبهار كرمانشاه مورد حمله ی مأموران مسلح وابسته به دولت قرار گرفته و در اثر ضربات وارده به قتل رسیده است. حسین طهماسبی بر اثر ضربات متعدد باتوم و اصابت این ضربات به سر توسط نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی کشته شد. حسین به هیچیک از کاندیداها رأی نداده بود و آن روز برای اعتراض به خفقان و استبداد جمهوری اسلامی به خیابان آمده بود. یکی از دوستان حسین می گوید صدها تن از مردم از نزدیک شاهد مرگ وی بودند.
داوود نعیم آبادی:
او توسط قاتلان گردان ١١٧ عاشورا در میدان آزادی به ضرب گلوله به قتل رسید پیکر او را روز ٣١ خرداد به خانواده اش تحویل دادند.
داوود صدری:
٢٧ ساله؛ روز ٢۵ خرداد در جریان تظاهرات میلیونی مردم تهران تیر خورده و به بیمارستان امام علی منتقل می شود. روز شنبه ٣١ خرداد خانواده برای آوردن داوود به خانه به بیمارستان رفته که مطلع می شوند فرزندشان درگذشته است. روز یکشنبه ١ تیر در قبرستان بهشت شهدای ملارد دفن می شود. گزارش شده که مقامات جمهوری اسلامی ٣۵٠ هزار تومن بابت پول تیر و ۶ میلیون هم بابت تحویل جنازه از خانواده داوود درخواست کرده اند. همچنین گزارشات حاکی از آن بوده که به خانواده داوود توصیه کرده اند که اعلام کنند او بسیجی بوده و توسط مردم به قتل رسیده است.
سعید عباسی فرگلچی:
٢۴ ساله، فروشنده کیف و کفش، کسبه ساکن خیابان رودکی )سرسبیل)، مجرد، هویت یکی دیگر از جان باختگان اعتراضات روز شنبه در تهران است. سعید در خیابان رودکی تقاطع بوستان سعدی مقابل بانک پاسارگاد مورد اصابت گلوله قرار گرفته، جان می سپارد. وی کارگر کفش آرام در خیابان رودکی جنوب خیابان دامپزشکی بوده است.
بهزاد مهاجر:
از دستگیرشدگانی که در تجمع روز ٢۵ خردادبازداشت شده بود، به شهادت رسیده است. خانواده وی پس از ٤۶ روز بی خبری روز گذشته جسد وی را درسردخانه کهریزک شناسایی کردند.
بهزاد مهاجر ٤٧ سال داشته و طی این مدت اقوام اوبه دنبال نشانی بهزاد به دادگاه انقلاب، زندان اوین و مراکز قضایی مراجعه کردند،اما مسئولین از ارائه پاسخ مشخص به آنها خودداری می کردند. به گزارش خبرنامهامیرکبیر روز گذشته و پس از ٤٧ روز آزار و اذیت این خانواده، جسد بهزاد مهاجر بهخواهر وی نشان داده شده است.
خانواده مهاجر تأکید کردند جسد بهزاد روز ۳١خردادماه تحویل پزشکی قانونی شده است اما تا دیروز شنبه در خصوص کشته شدن فرزندشانخبری به این خانواده سرگردان داده نشده است. به نظر می رسد وی بر اثر اصابتگلوله در سینه اش درگذشته است.جسد وی در قطعه ٢٠۸ بهشت زهرا خاک شد.
سجاد قائد رحمتی:
یکی از کشته شدگان اعتراضات مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران است که در خیابان آزادی کشته شد. سجاد اهل شهرستان دورود استان لرستان بود و به همراه خانواده اش در این شهر زندگی می کرد. در تابستان به علت فقر خانواده به تهران برای کار رفته بود.
رامین قهرمانی:
متولد سال ١۳۵۸ ـ محل سکونت: خیابان شهرآرا. در درگیری های روزهای پس از انتخابات، مأموران از طریق دوربین مدار بسته یک بانک چهره رامین قهرمانی را شناسایی کرده و برای دستگیری وی به منزلش مراجعه می کنند. به دلیل عدم حضور رامین قهرمانی در منزل مأموران به مادر او می گویند که فرزندش هرچه زودتر خود را معرفی کند. رامین ١۵ روز بعد از اینکه با پای خود برای دفاع از بیگناهیش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمایان بود، از زندان آزاد و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده در آغوش مادر به شهادت رسید. او پس از آزادی به مادرش گفته که چندین روز از پا او را آویزان کرده اند. شهید رامین قهرمانی پس از آزادی به دلیل لخته های خون موجود در سینه اش در بیمارستان بستری و به شهادت میرسد. خانواده قهرمانی تحت فشار شدید برای منع انتشار خبر شهادت فرزندشان هستند. آنها تحت تدابیر شدید امنیتی فرزند خود را به خاک سپردند. تا جایی که پس از مراسم خاکسپاری به دلیل تهدیدات نیروهای امنیتی مبنی بر اینکه سر مزار فرزند شهیدشان حق ندارند با صدای بلند گریه کنند و شیون سردهند، ۵ نفر از اعضای فامیل او دچار فشارهای عصبی شدید شده تا جایی که برخی از آنها کارشان به بیمارستان کشیده شده است.
کامبیز شعاعی:
در جریان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. گفته می شود پیکر این دانشجو بدون اطلاع به خانواده ایشان و مخفیانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.
حسین اکبری:
یکی دیگر از جوانانی استکه پس از بازداشت شدن توسط نیروهای امنیتی در اعتراضهای روزهای پس ازانتخابات ایران، کشته شده است.
یندر حالی است که تا تاریخ ٣٠/۴/۸۸ و با پیگیری خانوادهاش از طریق دادگاهانقلاب و بازداشتگاه اوین و دیگر بازداشتگاههای موجود در تهران، هیچاطلاعی از سرنوشت وی یا محل نگهداریاش در دست نبود.
در روز ٣١/۴/۸۸ با تماسی که با خانوادهاش گرفته شد، از آنها خواسته شد تا به بیمارستانامامخمینی، برای تحویل گرفتن جسد فرزند خود مراجعه کنند و با مراجعهیآنها مشخص شده است که دلیل کشته شدن وی بر اثر ضربهی مغزی بوده و رویبدن او آثار متعدد باتوم دیده شده است. همچنین تاریخ دقیق شهادتاش مشخصنیست و پیکر وی صبح روز یکشنبه ٤/۵/۸۸ در قطعهی ٢١۹ بهشت زهرا تهران در کنار مادر مرحوم وی به خاک سپرده شد.
علیرضا افتخاری:
٢۴ ساله خبرنگار ابرار اقتصادی. جسد علیرضا افتخاری، که در جریان جنبش اخیر مفقود شده بود؛ بعد از ٢۵ روز بی اطلاعی خانواده اش؛ روز دوشنبه ٢٢ تیر تحویل خانواده اش داده شده است.
حسین اخترزند:
یکی ازجانباختگان حوادث اخیردراصفهان، محله مسجد لنبان، فردی به نام میباشدکه مجر دبوده است ودرعین حال نان آور خانواده و خواهران و برادرانش بوده است
حمید مداح شورچه:
دانشجو. همراه با گروهی در صحن مسجد گوهرشاد دست به تحصن زد که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. او در مدت بازداشت تحت شکنجه قرار گرفت تا در روز آزادی وی به دلیل شدت جراحات وارده جان سپرد. پزشکی قانونی علت مرگ وی را خونریزی مغزی اعلام کرده است. گفتنی است مراسم یادبود او روز یکشنبه ١۴ تیر برگزار شد.
امیرحسین طوفان پور:
در تظاهرات روز ٣٠ خرداد توسط نیروهای امنیتی در خیابان دستگیر شد. بر اساس اظهارات شاهدان عینى مزدوران ابتدا به شدت با چماق به دستش می زنند به شكلى كه دستش كاملا شكسته و از بدن آویزان می شود. سپس با گلوله به سرش شلیك كرده و این جوان را در این تظاهرات به قتل می رسانند. محل دفن حسین درقطعه ٢٣٣ بهشت زهرا ثبت شده است. از خانواده طوفان پور ٢۴ میلیون تومان پول تیر خواسته اند، اما آنها قبول نكرده و به مزدوران گفته اند ما چنین پولى را پرداخت نمی كنیم هر جا خودتون خواستید دفن كنید.
مصطفی کیارستمی:
پسر جوانی ۲۲ ساله بود که در روز ۲۶ تیر۱۳۸۸ در نماز جمعه تهران شرکت کرد و در این روز بر اثر ضربهٔ باتوم به سرش جان باخت. مصطفی کیارستمی در مقابل دانشگاه تهران به دست نیروهای بسیجی و لباس شخصی مضروب میشود به نحوی که دیگر قادر به بازگشت به خانه نبوده است و در تماس تلفنی از مادرش تقاضای کمک میکند. پس از آنکه مادر مصطفی او را به خانه باز میگرداند، متوجه وخامت حال وی میشود تا اینکه او را به بیمارستان کسری تهران انتقال میدهد. این جوان به علت خونریزی مغزی ناشی از اصابت باتوم، همان شب فوت میکند امّا علت مرگ او سکتهٔ مغزی اعلام میشود.
عليرضا نوجوان ١٢ ساله بر اثر اصابت ضربه ى باتوم جان باخت
عليرضا همراه با پدرش براى شركت در چهلم شهداى سركوب اخير به بهشت ندا رفته بودند. در هنگام بازگشت لحظه اى دست عليرضا از دست پدرش جدا مى شود، در اين هنگام دست او از زندگى كوتاه مى شود. عليرضا بر اثر اصابت ضربه ى باتوم كه به سرش خورد دچار خونريزى مغزى شد و به شهادت رسيد. عليرضا فقط ١٢ سال داشت.
پریسا كلى:
٢۵ ساله فارغ التحصیل رشته ادبیات به دلیل اصابت گلوله به گردن در یكشنبه ٣١ خرداد در بلوار كشاورز جان باخت و سه شنبه ٢ تیر در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد
محسن حدادى:
٢۴ ساله طراح برنامه هاى كامپیوترى شنبه ٣٠ خرداد به دلیل اصابت گلوله بر پیشانى در خیابان نصرت جان باخت و سه شنبه ٢ تیر در قطعه ٢۶٢به خاك سپرده شد.
محمد نیكزادى:
٢٢ ساله فارغ التحصیل عمران در سه شنبه ٢۶خرداد به دلیل اصابت گلوله به سینه در میدان ونك جان باخت و شنبه ٣٠ خرداد در قطعه ٢۵٧ به خاك سپرده شد.
محمد حسین برزگر:
٢۵ ساله، دیپلم شغل آزاد به دلیل اصابت گلوله به سر در تاریخ چهارشنبه ٢٧ خرداد در میدان هفت تیر جان باخت و در یكشنبه ٣١ خرداد بعد از تعهد گرفتن از خانواده در قطعه ٣٠٢ به خاك سپرده شد.
ایمان هاشمى:
٢٧ ساله شغل آزاد به دلیل اصابت گلوله به چشم شنبه ٣٠ خرداد در خیابان آزادى جان باخت و چهارشنبه ٣ تیر در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد.
على شاهدى:
٢۴ ساله بعد از دستگیرى و انتقال به كلانترى در تهرانپارس یكشنبه ٣١ خرداد به دلایل نامعلوم در كلانترى جان باخت. پزشكى قانونى علت مرگ وى را نامشخص اعلام كرده، اما خانواده وى معتقدند به علت ضربات باتوم در كلانترى جان باخته است. وى ۴ تیر در قطعه ٢۵٧ به خاك سپرده شد.
واحد اكبرى:
٣۴ ساله شغل آزاد و متأهل داراى یك دختر ٣ ساله؛ در شنبه ٣٠ خرداد به دلیل اصابت گلوله به پهلو در خیابان ونك جان باخت و سه شنبه ٢ تیر در قطعه ٢۶١ به خاك سپرده شد.
سید رضا طباطبایى:
٣٠ ساله لیسانس حسابدارى، كارمند به دلیل اصابت گلوله به سر در ٣٠ خرداد در خیابان آذربایجان جان باخت و چهارشنبه ٣ تیر بعد از تعهد گرفتن از خانواده در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد.
ابوالفضل عبدالهى:
٢١ ساله فوق دیپلم برق ٣٠ خرداد در مقابل دانشگاه صنعتى شریف به دلیل اصابت گلوله به پشت سر جان باخت و سه شنبه ٢ تیر در قطعه ٢۴٨به خاك سپرده شد.
نادر ناصری:
٣٠ خردادماه در خیابان خوش جان باخت، محل دفن بابل.
سالار طهماسبى:
٢٧ ساله دانشجوى كارشناسى مدیریت بازرگانى رشت، شنبه ٣٠ خرداد در خیابان جمهورى به دلیل اصابت گلوله به پیشانى جان باخت و دوشنبه ٢ تیر در قطعه ٢۵۴ به خاك سپرده شد.
کاوه علی پور:
١٩ ساله، شنبه ٣٠ خردادماه در تهران به قتل رسید. بنا به گزارش وال استریت ژورنال: حکومت برای پس دادن جنازه کاوه علی پور معادل ٣٠٠٠ دلار پول گلوله از خانواده اش خواسته است!
وحید رضا طباطبایى:
٢٩ ساله لیسانس زبان انگلیسى چهارشنبه ٣ تیر در بهارستان به دلیل اصابت گلوله به سر جان باخت و ۶ تیر، در قطعه ٣٠٨ به خاك سپرده شد.
فهیمه سلحشور:
٢۵ ساله دیپلم یكشنبه ٢۴ خرداد به دلیل اصابت باتوم به سر و خونریزى داخلى در میدان وليعصر بعد از انتقال به بیمارستان در تاریخ ٢۵ خرداد جان باخت و ٢٧ خرداد در قطعه ٢۶۶ به خاك سپرده شد.
شلیر خِضری:
دانشجو، اهل شهر پیرانشهر، روز ١۶ ماه ژوئن، به هنگام حمله و یورش نیروهای رژیم به دانشگاه تهران، جان خود را از دست داده است. پیکر شلیر در شهر پیرانشهر، از سوی خانواده اش به خاک سپرده می شود.
فاطمه براتی:
در جریان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را ازدست داد. گفته می شود پیکر این دانشجویان بدون اطلاع به خانواده ایشان و مخفیانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شدند.
کسری شرفی:
در جریان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته جان خود را از دست داد. گفته می شود پیکر این دانشجو بدون اطلاع به خانواده ایشان و مخفیانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.
سرور برومند:
۵٨ ساله که به اتفاق دخترش فاطمه رجب پور در جریان تیراندازی نیروهای نظامی به مردم در تاریخ ٢۵ خردادماه در خیابان محمدعلی جناح جان باخت. همسرش ابراهیم رجب پور می گوید: به کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدیم هردو غرق خون بودند.تشخیص پزشکان این است که در همان لحظه اصابت گلوله کشته شده اند.
فاطمه رجب پور:
٣٨ ساله که به اتفاق مادرش سرور برومند در جریان تیراندازی نیروهای نظامی به مردم در تاریخ خردادماه در خیابان محمدعلی جناح جان باخت. پدر فاطمه ابراهیم رجب پور می گوید: به کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدیم هردو غرق خون بودند. تشخیص پزشکان این است که در همان لحظه اصابت گلوله کشته شده اند.
فرزاد جشنی:
جوانیایلامی فرزند سید جعفر، اهل شهرستان آبدانان ایلام، که برای امرار معاش در تهران به سر می برده است، در اثر حمله ی نیروهای رژیم جان خود را از دست داد. پیکر فرزاد با تدابیر امنیتی و با جلوگیری از اطلاع رسانی، در ١٩ ماه ژوئن، در شهر آبدانان به خاک سپرده شد.
محسن ایمانی:
در جریان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و در این بین جان خود را از دست داد. گفته می شود پیکر این دانشجو بدون اطلاع به خانواده ایشان و مخفیانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.
مبینا احترامی:
دانشجوی بهبهانی دانشگاه تهران در جریان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. بهبهان شنبه ٣٠ خرداد در سوگ مبینا نشست و خانواده داغدارش را یاری نمود. مادر مبینا دیروز در میان ضجه هایی جانسوز گناه کشته شدن عزیز خود را از مسئولان می پرسید و از مردم می خواست نگذارند خون عزیزش اینگونه پایمال شود.
پويا مقصود بيگی:
دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. او در تاريخ ٣٠ خرداد ٨٨ توسط نيروهای امنيتی کرمانشاه دستگير و تحت شکنجه های وحشتناک در زندان کرمانشاه قرار می گيرد و پس از آزادی فوت می کند. مادرش بهجت (زهرا) نوذری که برای اعتراض و دادخواهی به کشته شدن فرزندش بدن خود را گل گرفته و در مقابل اداره اطلاعات کرمانشاه به تنهايی تحصن کرده بود، در ساعت ١٠ شب اولين روز تحصن خود دستگير شده است و تا کنون اطلاعی از او در دسترس نیست.
تینا سودی:
دانشجو، روز شنبه ٣٠ خرداد توسط گلوله اى در میدان انقلاب به قتل می رسد. اما مأموران مزدور به خانواده سودی گفته اند كه اگر مى خواهید جسدش را بگیرید باید بگويید كه با مرگ طبیعى مرده است.
سعید اسماعیلی خان ببین:
٢٣ ساله كه بر اثر وارد شدن ضربه به سرش در حوادث تهران كشته شده است، در شهر خان ببین (استان گلستان) به خاك سپرده شده است. (جزئیات دقیق تر هنوز دریافت نشده است(.
مسعود خسروی:
در ٢۵ خردادماه در میدان آزادی جان باخت، مدفون در بهشت زهرا.
سالار قربانی پارام:
٢٢ ساله، بود در تظاهراتهاى اخیر جان باخت. جمهوری اسلامی علت فوت را تصادف اعلام كرده است. پدر ایشان در میدان انقلاب جنب بانک رفاه مغازه لباس فروشی دارد. در میرداماد مراسمى براى بزرگداشت وی برگزار شد.
ایمان نمازی:
دانشجوى رشته عمران دانشگاه تهران، ٢۵ خردادماه ، کوی دانشگاه.
٢٧ ساله یکی از جانباختگانی است که در اعتراضات گسترده و خونین مردم تهران در ٣٠ خرداد ماه شرکت کرده بود. او حوالی میدان آزادی با اصابت گلوله به چشمش جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران کرد.
رامین رمضانی فرزند مهدی:
٢٢ ساله، قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۴۶شماره ٣٢
آرمان استخری پور:
١٨ ساله از شیراز که در درگیری های چند روز اخیر (زمان مجروح شدن نامعلوم است) شیراز در محله ابیوردی مورد اصابت باتوم قرار گرفته و به کما رفته بود. او که به منزل پیرزنی در حوالی درگیریها پناه برده بود روز دوشنبه ٢٢ تیر جان باخت و پیکر این عزیز جان باخته سه شنبه ٢٣ تیر برابر با ١۴ جولای در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شد. گفتنی است که پزشک آرمان علت مرگ وی را مرگ مغزی اعلام کرد.
مهرداد حیدری:
روزنامه نگار مشهدی. مهرداد نقدهای تندی بر وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی در روز شنبه ٢٠ تیر نوشته بود و نسبت به فشار بر جوانان برای اعتراف گیری اعتراضات شدیدی کرده بود. او روز یکشنبه ٢١ تیر به طرز مشکوکی در مشهد به قتل رسید. به گزارش سایتهای انترنتی، حیدری که پیشتر در روزنامه خراسان فعالیت داشت، بنا به دلایلی به هفته نامه نسیم مشهد رفت و در آن نشریه در محیطی استانی به نوشتن پرداخت. وی خرداد ماه، با دعوت روزنامه خراسان رضوی به آن روزنامه رفت و در یادداشت های ثابت روزنامه حضوری فعال داشت. مهرداد حیدری در آخرین یادداشت خود ضمن انتقاد از وزارت اطلاعات در کسب اطلاعاتی ساختگی، این وزارتخانه را محکوم به نداشتن اطلاعاتی کرد که با فشار بر جوانان قصد به دست آوردن آن را دارد. حیدری در این یادداشت ضمن برشمردن نکات منفی جریانات اخیر ایران، آنها را دستمایه افرادی دانست که همیشه حق به جانب گرفته و بر دفاع از مردم حکایت می کنند.
علی فتحعلیان:
محل جان باختن: روبروی مسجد لولاگر. محل سکونت: خیابان رودکی، خیابان شکوفه (خمسه).
جعفر بروایه:
استاد دانشگاه چمران اهواز و دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه تهران که برای شرکت در امتحانات به تهران رفته بود ٢٨ جون، ٧ تیر در تظاهرات میدان بهارستان شرکت میکند واز ناحیه سرمورد اصابت یک گلوله قرار میگیرد که بعد از آن به یکی از بیمارستانها ی تهران منتقل وقبل از رسیدن به بیمارستان جان میبازد. جسد وی توسط یکی از دوستان وی شناسایی وبه اهواز منتقل وتحویل خانواده وی شد. مراسم دفن جعفر در حضور نیروهای امنیتی رژیم انجام گرفت.
حسن کاظمینی:
پدربزرگ وی به نام علی کاظمینی طی نامه سرگشاده ای به مطبوعات نوشته است: چند روز قبل نوه ١٩ ساله ام حسن، به خیابان انقلاب رفت تا به همراه همفكرانش علیه حقى كه از كف داده بود، تظاهرات كند. در جمعی كه برای آن مجوز نداده بودند حاضر شد و عواملی به ادعای آنكه تجمع غیرقانونی است با جمعیت حاضر برخورد كردند و حسن دیگر به خانه برنگشت.
رفیق علیرضا داوودی:
از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اصفهان، در تاریخ ۷ مرداد ۸۸ در سن ۲۶ سالگی در بیمارستان درگذشت. رفیق علیرضا داوودی سردبیر نشریه دانشجویی راه خاکي در دانشگاه اصفهان، سخنران و سازمانده مراسم هشت مارس ۸۶ در اصفهان، سخنران و سازمانده مراسم ۱۳ آذر سال ۸۶ در اصفهان، سخنران مراسم اول مه سال ۸۷ در کامیاران ، فعال و سازمان دهنده اعتراضات کارگری در اصفهان بود. علیرضا داوودی طی فعالیت در دانشگاه از تحصیل محروم شده و در ۲۴ بهمن ماه ۸۷ همزمان با بازداشت محمد پورعبدالله در تهران، در شهر شاهین شهر اصفهان بازداشت گردید. وی در تاریخ ۵ اردیبهشت ۸۸ با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد و در تاریخ ۷ مرداد ۸۸ در سن ۲۶ سالگی در بیمارستان درگذشت. علت مرگ رفیق علیرضا ابتدا افسردگی در اثر فشارهای روحی وارد شده بر وی در زندان عنوان شد. اما سپس مشخص شد که وی در بیمارستان درگذشته است و پزشکان علت مرگ را سکته اعلام کرده اند؟!
فعّال دانشجویی دانشگاه الزهرا و مسئول برد انجمن این دانشگاه بود که در میان درگیریهای پس از حمله شبهنظامیانانصار حزب الله و پلیس به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران در وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ناپدید شد. علی اکبر موسوی خوئینی نمایندهٔ مجلس ششم ۴ سال پس از واقعه ۱۸ تیر در همایشی که در دانشگاه امیرکبیر تهران برگزار شده بود، گفت فرشته علیزاده توسط ماموران امنيتی ربوده شد و هيچ نهادی مسئوليت آنرا به عهده نمیگيرد. مادر فرشته عليزاده بر اثر فشارهای روحی سکته قلبی کرد و درگذشت. امیر فرشاد ابراهیمی (یکی از رهبران انصار حزبالله که از این گروه جدا و پس از ۱۸ ماه انفرادی و شکنجه و دو سال حبس ایران را ترک کرد) پیرامون قتل فرشته میگوید که او پس از بازداشت زیر شکنجه جان سپرده و در گورستان خاوران دفن شدهاست.
عزت الله ابراهیم نژاد:
فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه چمران اهواز و یکی از قربانیان حمله انصار حزب اللهو نیروی انتظامی به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران است. او فعالیتهای سیاسی دیگری نیز در دوران دانشجویی داشته و دفتر شعری هم از وی پس از قتلش به چاپ رسید. عوامل قتل وی هیچگاه محاکمه نشدند و خود او پس از مرگ توسط دادگاه انقلاب متهم به اقدام علیه امنیت ملی شد. در ابتدا برخی از مقامات دولتی از قرار گرفتن نام او در لیست شهدا خبر دادند اما بنیاد شهید حاضر به قبول شهادت وی نشد.
دختر دانشآموزی است که به گفته منابع دانشجویی در جریان درگیریهای خیابانی در اعتراض به حمله پلیس و شبهنظامیان هوادار حکومت به کوی دانشگاه تهران کشته شد. شورای متحصنین - نمایندگان دانشجویان تهرانی که از روز دوشنبه ۲۱ تیر تشکیل و مأمور پیگیری خواست دانشجویان و مذاکره با حکومت شدند - در روز شنبه ۲۶ تیر۱۳۷۸ خبر کشته شدن این دختر دانشآموز را تأیید کرده و اعلام کرد که پیگیر سرنوشت سایر مفقودین است. در بیانیهٔ شماره ۳ شورای متحصنین همچنین اعلام شد که جسد وی به پل دختر منتقل و دفن شدهاست. تحویل اجساد کشتهشدگان برای تشییع در تهران یکی از خواستههای اعلامشدهٔ شورای متحصنین در روز۲۲ تیر ماه بود.این شورا تعداد دستگیرشدگان را نیز در حدود ۱۴۰۰ نفر اعلام کرد.
زندان اوین در اواخر پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی ساخته شد. افرادی از گروههای مختلف کمونیست و انقلابی و دمکرات که اقداماتی سیاسی و یا نظامی علیه حکومت کرده بودند دستگیر و به این زندان منتقل میشدند. از این گروهها میتوان از مجاهدین خلق و چریک های فدائی خلق نام برد.
کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ واقعهای بود که طی آن چندین هزار نفر از زندانیان سیاسی در زندانهاینظام جمهوری اسلامی ایران، مخصوصا زندان اوین و همچنین در زندانهای سراسر ایران در ماههای مرداد و شهریور ۱۳۶۷ اعدام شدند. زندانیان سیاسی آن زمان تهران در زندانهای اوین و گوهردشت نگهداری میشدند و پس از حکم خمینی، رهبر ایران، مبنی بر اعدام «مرتدین»، «ملحدین» و «دشمنان قسم خورده نظام جمهوری اسلامی» اعدامها در سطحی وسیعی در زندانهای اوین و گوهردشت و دیگر زندانهای شهرهای دیگر ایران به مرحله اجرا گذاشته شد.
زندانیان مشهور زندان اوین:
برخی از زندانیان مشهور زندان اوین، که مدتی از زندگی خود را در این زندان گذرانده یا در همانجا به قتل رسیدند به شرح ذیل اند:
واقع در یک پادگان نظامی در جاده قزوین ـ رشت یکی از اماکنی است که برای بازداشت و شکنجه معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم مورد استفاده قرار گرفت. این در حالی بود که مقامات ادعا میکردند بازداشت شدگان در شهرهای محل سکونتشان در بازداشت به سر میبردند و به شهرهای دیگر منتقل نشده اند.
۲- سوله پاسارگاد:
واقع در نزدیكی پاسگاه نعمت آباد (حوالی تهران، ابتدای جاده ساوه) یکی از شکنجهگاهها و بازداشتگاههای غیرقانونی حکومت ایران است. نام این بازداشتگاه پس از اعتراضات انتخابات ریاست جمهوری دهم مطرح شد. زندانیان در این بازداشتگاهها بنا به برخی گزارشات عریان نگهداری شده و در معترض تهدید به آزار جنسی قرار داشته و شکنجه میشوند.این مکان پیش از این کارخانه اسلحه سازی متعلق به وزارت دفاع بوده است.
۳- بازداشتگاه افسریه (قصر فیروزه):
که یک زندان نظامی در پادگان قصر فیروزه و تحت کنترل سپاه پاسداراناست یکی از اماکنی بود که از سوی سپاه برای سرکوب و شکنجه معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم به کار گرفته شد. مناطقی از شرق تهران، در محدوده شرق و شمال شرق محله قصر فیروزه محل سکونت و استقرار شمار زیادی از نیروهای آموزشدیده مسلح دولتی است. در تأسیسات و فروشگاههای این محلات، تابلوهای دو زبانه عربی و فارسی نیز به چشم میخورد. در سراسر این بخش از تهران تابلوی «عکسبرداری ممنوع» نیز به چشم میخورد.
۴- بازداشتگاه ۶۶ سپاه:
یکی از ده ها شکنجه گاهی است که برای دستگیری و آزار معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم مورد استفاده قرار گرفت.
بازداشتگاهی است که در شهر سنگاز توابع شهرری استان تهران قرار دارد.
این بازداشتگاه در حدود سال ۱۳۸۰ برای اولین بار در عملیاتی موسوم به «جزیره» با هدف پاکسازی منطقه خاک سفید تهران مورد بهره برداری قرار گرفت. سپس با توسعه و ساخت و ساز آن پلیس امنیت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران از آن برای نگهداری و شکنجه بعضی از بازداشتشدگان نظیر طرح اراذل و اوباش (بخشی از طرح ارتقای امنیت اجتماعی) استفاده کردند. این مکان در سطحی پایین تر از زمین قرار دارد و زندانیان در آن نمیتوانند از حق استفاده از هواخوری استفاده کنند، استفاده از مستراح فقط یکبار در طول روز مجاز است و جیره غذایی زندانیان بسیار کم است. بازداشت شدگان در این مکان در بدو ورود مورد ضرب و شتم قرار میگیرند، فضای اختصاصی به هر فرد کمتر از یک متر مربع است. محمدباقر ذوالقدر جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران (که در دولت محمود احمدی نژاد جانشین وزیر کشور شد و فرماندهی عالی نیروی انتظامی نیز به فرمان علی خامنهای- مقام رهبری- به وی سپرده شدهاست) در اختیار دارنده این سوله نام برده میشود. این بازداشتگاه قبلا در دست نیروهای حزب الله لبنان حاضر در ایران بود و برخی اعضای فعال القاعده در ارتباط با لبنان و فلسطین نیز در این بازداشتگاه نگهداری میشدند. اما در سالهای اخیر بازداشتشدگان ایرانی را نیز به این بازداشتگاه پنهانی میبرند، از جمله دانشجویان زندانی. بسیاری از بازداشت شدگان مربوط به اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم و سرکوب پس از آن نیز به این مکان برده شده و تحت شکنجه قرار گرفتهاند. طی دو سال اخیر حداقل ۱۴ زندانی بر اثر خشونت زندانبانان یا عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست داده اند.