نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

ورش بی سابقه نهادهای امنیتی به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران


در تداوم برخورد با فعالان و کنشگران جامعه مدنی، "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" به طور سازمان یافته توسط نیروهای امنیتی مورد هجمه بی سابقه ای قرار گرفته است.

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در مهمترین مرحله، از ساعت 9 شب مورخ 11 اسفندماه لغایت 9 صبح 12 اسفندماه در جریان یک عملیات گسترده نیروهای امنیتی که به نظر می آید، بصورت موازی توسط نهادهای امنیتی با مدیریت اطلاعات سپاه پاسداران به اجرا گذاشته شده بود، دست کم 29 مورد یورش برای بازداشت همکاران یا اعضای خود را تاکنون شاهد بوده که دست کم 15 مورد از این یورش ها منجر به بازداشت افراد شده است.

هر چند این مجموعه و بالطبع اعضای آن پیش تر نیز مورد قهر دستگاه امنیتی قرار گرفته بودند، اما در عمل اقدام و یورش گسترده ای که از 11 اسفندماه آغاز شده است، حکایت از یک عمل برنامه ریزی شده با هدف متلاشی کردن مجموعه دارد.

با توجه به اطلاعات دریافتی، نیروهای امنیتی در طی یورش های مورد اشاره از سه تقسیم استفاده کرده اند

1- بازداشت اعضای مسئول که عموماً توسط اطلاعات سپاه پاسداران و با خشونت بالایی صورت گرفته است.

2- بازداشت اعضای فعال در عرصه اطلاع رسانی و اینترنت که توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات ناجا تحت عنوان جرایم رایانه ای صورت گرفته است.

3- بازداشت اعضای خانواده افراد فعال مجموعه که در خارج کشور به سر می برند توسط اطلاعات سپاه پاسداران.

همزمان با آغاز اقدامات فوق، دو سرور مجموعه که به وب سایتهای این تشکل خدمات می دادند، به صورت بی سابقه ای مورد حملات اینترنتی قرار گرفته و از دسترس خارج شدند. این موضوع امکان اطلاع رسانی را از مجموعه سلب کرد، مضاف به این مسئله، یکی دیگر از سرورهای مجموعه نیز با ارسال شکایت های جعلی به شرکت خدمات دهنده از کار افتاد که کماکان نیز این آسیب در کمیته رکن چهارم مجموعه که در خصوص گردش آزاد اطلاعات و مقابله با فیلترینگ فعالیت می کند وجود دارد.

اکثر بازداشت شدگان به بازداشتگاههای نامعلوم در شهر تهران منتقل شده اند، در این رابطه آمار برخوردها و بازداشت ها به صورت مستمر با دریافت اطلاعات جدید از سوی مجموعه اعلام میشود.

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران معتقد است عمده دلایل برخورد نهادهای امنیتی در این زمان و با چنین حجمی در موارد ذیل خلاصه می شود :

1- برخورد با مجموعه بعنوان یک نهاد پیشرو در حوزه اجتماعی که درسیاست مدیریت امنیتی کشور در قالب برخورد با کلیت جامعه مدنی و کنشگران اجتماعی است و از آغاز اعتراضات مردمی در خردادماه سال جاری توسعه و تعمیق یافته است صورت گرفته.

2- تجربه ناموفق بازداشت های پراکنده در موضوع متوقف کردن این تشکل (خاصه 13 بازداشت در بهمن ماه)، موجب یک هجمه گسترده و بی سابقه شده است.

3- جاری بودن تغیراتی در مجموعه که ارتقا امنیت اعضا را در شرایط امنیتی کشور دنبال می کرد. در واقع این بازداشتها عملی برای خنثی کردن تلاش مجموعه برای حفظ توانمندیهایش در شرایط فعلی کشور است.

4- برخورد با مجموعه همچنین میتواند جزیی از مجموعه اقدامات دستگاه امینی در خصوص مقابله یا کنترل اعتراضات احتمالی در چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه سوری) باشد یا به نوعی ایجاد رعب و وحشت باشد، هر چند این تشکل پیش تر نیز اعلام کرده است برای این روز نه برنامه ای داشته و نه دارد.

لازم به توضیح است فارغ از برخوردهای پراکنده ای که از ابتدای تاسیس این تشکل وجود داشته، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، جزو معدود سازمانهای مدافع حقوق بشر در ایران است که حداقل تا ابتدای بهمن ماه سال جاری تمامی مسئولان و سیاستهای خود را به صورت علنی و شفاف اعلام داشته و با سابقه روشن در فعالیت ها و همچنین حضور در عالیترین مجامع بین المللی عملا خود را از هرگونه فعالیت غیرحقوق بشری مبرا دانسته است، اقدام دستگاه امنیتی حکومت ایران یقیناً در مغایرت با "اعلاميه‌ی سازمان ملل متحد در مورد مدافعين حقوق بشر" مصوب سال 1998 ميلادي است که بر اساس آن دولت ايران موظف به حمايت از مدافعان حقوق بشر شده است.

این اقدامات غیرقانونی در حالی است که دولت ایران تلاش بسیاری برای عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد دارد، مجموعه امیدوار است جامعه بین الملل با در نظر گرفتن عدم تحمل فعالیت های مسالمت آمیز و حقوق بشری توسط حکومت ایران به سیاست های جدیدی روی آورد که با هزینه مند کردن نقض حقوق بشر برای دولت ایران امنیت مدافعان حقوق بشر و کنشگران اجتماعی را ارتقا دهد.

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اعلام می دارد، فشارهای وارده خللی در عزم این تشکل برای تداوم فعالیت های حقوق بشری خود ایجاد نخواهد کرد، همچنین عاملی برای عدول مجموعه از استانداردهای حقوق بشری نخواهد بود. این مجموعه جهت پیگیری و امنیت اعضای خود خواهد کوشید و همچنان با تمام توان به فعالیت های انسانی خود ادامه خواهد داد.

دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
13 اسفندماه 138

چهره های کلیدی در تحقیقات درباره جنگ عراق bbc

تونی بلر گوردون براون سر جان چیلکات سر جرمی گرینستاک سر دیوید منینگ سر کریستوفر مه یر سر جان اسکارلت جک استرا

برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره این افراد، روی اسامی بالا کلیک کنید.

تونی بلر

تونی بلر

سمت: نخست وزیر بریتانیا از 1997 تا 2007. از او به عنوان مهم ترین شاهد نام برده می شود.

نقش او در جنگ عراق: آقای بلر پس از متقاعد کردن نمایندگان پارلمان به اینکه صدام حسین سلاح های کشتار جمعی در اختیار دارد و تهدیدی برای بریتانیاست، این کشور را وارد جنگ کرد.

حضور آقای بلر همچنین از آن جهت حائز اهمیت است که در ماه های قبل از آغاز جنگ، وی از تلاش رژیم صدام حسین، رهبر سابق عراق، برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی سخن می گفت و در آستانه حمله به عراق هم این اقدام را برای خنثی ساختن تهدید تسلیحاتی صدام حسین علیه کشورهای منطقه و بریتانیا ضروری اعلام کرد.

گوردون براون

گوردون براون

سمت: وزیر دارایی بریتانیا از 1997 تا 2007 و نخست وزیر کنونی این کشور.

نقش او در ماجرا: آقای براون یکی از اعضای اصلی دولت تونی بلر بود. او همچنین در زمان پایان ماموریت رزمی نظامیان بریتانیایی در عراق در سال 2010، رئیس دولت این کشور است.

آقای براون از آمادگی خود برای حضور در برابر هیات تحقیق خبر داده است.

سر جان چیلکات

جان چیلکات

سمت: رئیس هیات تحقیق جنگ عراق. کارمند ارشد بازنشسته دولت.

نقش او در ماجرا: به سر جان چیلکات ماموریت داده شده تا درباره تصمیم گیری های دولت در آستانه حمله به عراق تحقیق کند.

او پیش تر عضو هیات تحقیق باتلر بود که در سال 2004 یافته های اطلاعاتی دولت بریتانیا درباره وضع نظامی عراق در آستانه حمله به این کشور را مطالعه کرد.

سر جرمی گرینستاک

جرمی گرینستاک

سمت: نماینده دائمی بریتانیا در سازمان ملل متحد از 1998 تا 2003.

نقش او در ماجرا: سر جرمی گرینستاک نقش مهمی در تلاش های ناموفق بریتانیا و ایالات متحده برای تصویب قطعنامه ای داشت که اجازه حمله به عراق را در صورت عدم همکاری با بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل می داد.

در دومین حضور آقای گرینستاک در مقابل کمیته تحقیق، تصمیم های کلیدی که پس از جنگ عراق گرفته شد مورد بررسی قرار گرفت.

او گفت که آمریکا با تلاش های بریتانیا برای دادن یک "نقش سیاسی کلیدی" به سازمان ملل متحد در دوران پس از جنگ عراق مخالف بوده، همچنین گفت که مقامات آمریکایی به توصیه بریتانیا در این زمینه اهمیت نداده اند.

سر دیوید منینگ

دیوید منینگ

سمت: رئیس گروه مشاوران سیاست خارجی تونی بلر.

نقش او در ماجرا: گفته می شود او در تصمیم دولت برای آغاز جنگ بر ضد عراق نقش مهمی داشته است. شهادت او در برابر هیات تحقیق در مشخص شدن روند تصمیم گیری برای حمله به عراق مهم خواهد بود.

او در جلسه تحقیق درباره جنگ گفت که تونی بلر در ملاقاتی با جورج بوش در تگزاس، در آوریل 2002، اظهار داشت که مایل است از طرح "تغییر رژیم" در عراق حمایت کند.

البته دیوید منینگ تاکید می کند که آقای بلر به رئیس جمهور آمریکا گفته که باید حمایت سازمان ملل را از اقدام خود به دست آورد و در طول سال 2002 تونی بلر همچنان بر این موضع خود پافشاری می کرده است.

سر کریستوفر مه یر

کریستوفر مه یر

سمت: سفیر بریتانیا در ایالات متحده از 1997 تا 2003.

نقش او در ماجرا: سر کریستوفر مه یر پاسخگوی سوال هایی درباره ارتباطات لندن و واشنگتن در زمان قبل از حمله به عراق و تبادل اطلاعات درباره سلاح های کشتار جمعی صدام حسین بود.

در جلسه کمیته تحقیق، کریستوفر مه یر گفت که موضع تونی بلر درمورد عراق پس از ملاقاتی خصوصی با جورج بوش در سال 2002، "قویتر" شد.

او اضافه کرد که آقای بلر پس از این جلسه، برای نخستین بار به صورت عمومی درباره تغییر رژیم در عراق سخن به میان آورد. او گفت که آمادگی نظامی برای جنگ بر روند دیپلماتیک ارجحیت داشت. آقای مه یر از برنامه ریزی برای دوران پس از جنگ در عراق به عنوان یک "نقطه کور" یاد کرد.

سر جان اسکارلت

جان اسکارلت

سمت: رئیس کمیته مشترک اطلاعاتی که مسوول نظارت بر سازمان های اطلاعاتی و امنیتی بریتانیاست. او از سال 2001 تا 2004 این مسوولیت را عهده دار بود.

نقش او در ماجرا: کمیته مشترک اطلاعاتی بریتانیا، پرونده جنجالی درباره سلاح های کشتار جمعی صدام حسین را تهیه کرده بود.

او گفته است که قصدی برای دستکاری در اطلاعات مربوط به سلاح های عراق وجود نداشته است.

او این موضوع را که تحت فشار بوده تا در پرونده مربوط به سلاح های عراق، خطر این کشور را بیش از واقعیت نشان دهد، تکذیب کرد. این پرونده در سپتامبر 2002 منتشر شد و در آن ادعا شده بود که عراق می تواند سلاح های کشتار جمعی خود را ظرف 45 دقیقه به کار گیرد.

جک استرا

جک استرا

سمت: وزیر امور خارجه بریتانیا از 2001 تا 2006

نقش او در ماجرا: جک استرا نقش مهمی در تلاش های مشترک بریتانیا و ایالات متحده برای آغاز جنگ با عراق داشت.

او در تشویق دیگر کشورها به پیوستن به جنگ بر ضد عراق نقش مهمی داشت.

حمله به کوی دانشگاه


سخنان تاریخی آیت الله طالقانی بر مزار دکتر مصدق:


سخنان تاریخی آیت الله طالقانی بر مزار دکتر مصدق: شرایط از 28 مرداد هم بدتر است (روزنامه کیهان/15 اسفند 1357)


برای مشاهده ی تصویر روزنامه در ابعاد بزرگتر ، اینجا را کلیک کنید

دوشنبه ، 14 اسفند 1357 ، میلیونها ایرانی ، در آئین بزرگداشت مردی شرکت میکردند که نام و یادش سالها در محاق مانده بود . پیروزی انقلاب ، خاطره ی این مرد را آزاد کرد . 14 اسفند 1357 ، مراسم سالمرگ دکتر محمد مصدق در احمد آباد ، به صحنه ی پرشوری از فراخوانی حافظه ی تاریخی ایرانیان بدل شد ، تا آزادانه درودهای گرم خود را نثار مردی سازند که همواره اسباب وحشت حکومت های خودکامه می توانست باشد . اما افسوس که این شاید اولین و آخرین بار بود ، تا استبداد چنان خود را بازیابد ، که بار دیگر خط باطلی بر داوری مردم کشد .
خبر این مراسم تاریخی را از روزنامه ی کیهان 15 اسفند آن سال باز می خوانیم (گرایشات چپ گرایانه ی حاکم بر تحریریه ی کیهان ، در تنظیم خبر نقش داشته است ) و سپس بخش هایی از سخنرانی تاریخی آیت الله طالقانی را در این مراسم مرور می کنیم ؛ آنجایی که از انحرافات در نهضت ملی آن زمان می گوید و به انتقاد از آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام می پردازد :
« میلیونها نفر دیروز در سراسر ایران ، برای بزرگداشت دکتر محمد مصدق ، رهبر مبارزات ضد استعماری اجتماع کردند . پرشکوه ترین مراسم در تهران ، بر مزار مصدق برگزار شد . خبرنگاران کیهان از مراسم دیروز ، گزارش زیر را تهیه کرده اند :
احمدآبادی ها بهت زده بودند ، از پیرترین تا جوان ترین شان باور نمی کردند که جاده ی ممنوعه ی احمدآباد ، این چنین از سیاهی جمعیت موج بزند . هرجا چشم می انداختند ، تصویرهای « آقا » بود که بر دست های زن و مرد بسوی قلعه آمد . و درهای قلعه که تا پیش از این بروی همه بسته بود ، با آغوش باز ، همه را در خود جای می داد . پیرمردی که اشک گونه هایش را خیس کرده بود ، با صدایی بغض کرده گفت : « نمی دانستیم که موجود اینچنین عزیزی را در میان خود داریم »
دیروز همه ی راهها به احمدآباد ختم می شد . هزارن نفر ، آنان که عشق به آزادی و آزادیخواهی دارند ، آفتاب کم رمق 14 اسفند که طلوع کرد ، شال و کلاه کردند و راهی آرامگاه ابدی بزرگ رهبر نهضت ملی ایران شدند . از دانشگاه که بسوی میدان آزادی راه می افتادی ، حضور مصدق را در فضای شهر حس میکردی . تصویرهای گوناگون پیرمرد ، در و دیوار شهر را پر کرده بود و بر شیشه ی اتوموبیل ها ، همراه تو می آمد . آنچنان که اگر هم نمی دانستی که 14 اسفند سالگرد مرگ مصدق است ، می فهمیدی که روز باید روز مصدق باشد .
و براستی دیروز ، روز مصدق بود از میدان آزادی که گذشتیم و راه احمدآباد را در جاده قزوین پیش گرفتیم در انبوه اتوموبیل های کوچک و بزرگ غرق شدیم . در راه اینجا و آنجا ، پاسداران مسلح که کنترل رفت و آمد را بر عهده داشتند ، ایستاده بودند و پشت بلندگوهای دستی شان فقط می گفتند : « احمد آباد … مستقیم … » هر چه بیشتر پیش می رفتیم ، عاشقان مصدق را بیشتر می دیدیم . و در تقاطع اتوبان قزوین با جاده ی قزوین ، آنجا که راه بندانی بود به مراتب بزرگتر از راه بندان های بزرگ تهران ، دانستیم که باید در احمد آباد خیلی خبرها باشد .
جاده ی قزوین را که یکطرفه شده بود ، آهسته و آرام پیمودیم . در راه هر جا که آبادی یی بود ، مردم به کنار جاده آمده بودند و انبوه ماشین ها را تماشا میکردند و بچه ها که از مدرسه زودتر تعطیل بودند ، مشت های گره کرده شان را بلند کرده بودند و فریاد می زدند : « مصدق … مصدق … روح تو شاد باشد »
ساعت به یازده رسیده بود که جاده ی باریک احمدآباد نمودار شد . جاده ی ممنوعه ای که سالیان سال ، حتی عبور احمدآبادی ها را هم از آن زیر نظر داشتند . و دیروز برای احمدآباد و احمدآبادی ها روز دیگری بود . حاشیه ی جاده ی ممنوعه را اتومبیل ها پارک کرده بود و سیل جمعیت بود که پیاده راه قلعه را در پیش گرفته و با شعارها و درودهای گوناگون در ستایش از رهبر نهضت ضد امپریالیستی ایران ، بسوی روستای فراموش شده در حرکت بود . جمعیت آنقدر زیاد بود که حتی راه رفتن در جاده را نیز دشوار می ساخت . پس برای رسیدن به آرامگاه رهبر بزرگ ، باید راهی دیگر می یافتند . جمعیت به بیابان زد ، به زمین های شخم خورده ی کشاورزان و هر جای دیگر که می توانست شوق دیدار خانه ی ابدی مصدق را زودتر برآورده کند ، از دور که چشم می انداختی ، جمعیت چون سپاهی در پیش بود ، سپاهی که می آمد تا به پیشاهنگ آزادی بپیوندد .
احمدآباد هرگز چنین جمعیتی به خود ندیده بود . دیروز روستایی که سالهای سال در پس هاله ای از فراموشی پنهان شده بود ، تولدی دیگر یافت . کانون آزادی و آزادیخواهی شد و همه ی تاریکی های گذشته را که دیوها بر سرش انداخته بودند ، با خنجر مبارزه درید .
به قلعه رسیدیم . میان جمعیت بودیم و چشم به پشت بام های کاهگلی داشتیم و احمد آبادی های بهت زده که جمعیت ما را با خود به قلعه برد .یادمان آمد که حدود دو ماه پیش که با دلهره از هجوم دژخیمان ، خودمان را به قلعه ی احدآباد رساندیم ، درها بسته بود و سکوت بر روستا حکمفرما . آنروز حرفهای زیادی با پیشکار « آقا » زدیم و چه دشوار توانستیم راضی اش کنیم تا درهای قلعه را برویمان بگشاید تا بر بالین رهبر بزرگ برویم و از آرامگاهش برای مردم بنویسیم و دیروز سیل جمعیت بود که ما را با خود به درون قلعه آورده بود .
در میان باغی نه چندان بزرگ ، ساختمانی دو طبقه با سقفی شیروانی افتاده است که در یکی از اتاقهای طبقه ی اول آن ، مصدق آریمده . اما تصویر بزرگی که از مصدق بر بام ساختمان خودنمایی می کرد . و عکس های دیگری که دیوارهای کاهگلی باغ را پوشانده بود . این را در ذهن تداعی می کرد که مصدق زنده است . و راستی هم مگر می توان گفت چنین رهبرانی از میان ما رفته اند . آنگاه که رزمندگان و مبارزین راه آزادی صدایشان از بلندگو ها پخش شد و بارزات مصدق را در استعمار زدایی و آزادی ایران بر زبان آوردند ، دیدیم که راه مصدق همچنان هم ادامه دارد و راه امروز ما همان امتداد راه مصدق است .
از بالا که نگاه میکردی ، جای خالی در باغ نمی دیدی . پشت دیوارهای باغ هم لبریز از جمعیت بود . گاه و بیگاه طنین فریاد « درود بر مصدق …» آسمان را می لرزاند .
جاده ی ممنوعه همچنان از جمعیت موج می زد . سیل مشتاقان قطع شدنی نبود . جمعیت دسته دسته به در قلعه می رسند ، اما افسوس که دیوارهایش نمی توانست همه ی مشتاقان « آقا » را در خود بگیرد . آنها که زود آمده بودند ، کم کم جای خود را به تازه واردها دادند تا همه بتوانند تبعیدگاه روزهای آخر عمر رهبر بزرگ را از نزدیک ببینند و بدانند که چگونه دیو استبداد می خواست مردی آزاده را در چهار دیواری این باغ به بند کشد .
احمد آباد دیروز غروب دیگری داشت حتی خورشید هم نمی خواست که از جمع آزادیخواهان بیرون رود . آخرین طلیعه هایش بر تصویر مصدق افتاده بود و فضای باغ را رونق می بخشید . از در قلعه بیرون زدیم ، هنوز جمعیت می خواست که وارد شود . جمعیتی که راهی شهر بود ، عکس های مصدق را با خود می برد . در جاده اتوموبیل ها صف کشیده بودند و آرام رو به شهر می رفتند ، انگار که نمی توانستند از رهبر بزرگ دل بکنند . افسوس سالهای از دست رفته را می خوردند سالهایی که استبداد می خواست کاری کند که مصدق را برای همیشه از خاطرشان ببرد . اما به این دلخوش بودند که امسال و سالهای دیگر ، همه ی سالهای از دست رفته را جبران خواهند کرد .
سر برگرداندم تا آخرین نگاه را به احمدآباد بیاندازم . جمعیت هنوز موج می زد . یادم آمد که در چارگوشه ی ایران ، امروز همه یاد مصدق را گرامی داشته اند اولین نفتکش بزرگ پس از ماهها قطع صدور نفت ایران ، امروز به احترام مبارزات او در راه ملی کردن نفت ، آبهای ایران را ترک کرده است . یادش جاویدان باد که همواره نامش پشت جهانخواران را به لرزه می اندازد .
=====================================================


اما سخنران اصلی مراسم بزرگداشت مصدق در احمدآباد ، کسی جز آیت الله سید محمود طالقانی نبود . سرفصل های مهم سخنان طالقانی در این مراسم را ، در ادامه خواهید خواند :

- امروز ، روز خاطره انگیزی است برای ملت ما . همه در پیرامون تربت شخصیتی مبارز و تاریخی جمع شده ایم . نام مرحوم دکتر محمد مصدق برای همه ی ملت ایران و برای تاریخ ما و نهضت ما ، خاطره انگیز است . به همان اندازه برای دشمنان ما ، دشمنان داخلی و خارجی ، استعمار خارجی و عوامل استعمار داخلی ، وحشت آور و نگران آور است . دکتر مصدق 12 سال پیش در حال تبعید و در میان این قلعه و بیابان چشم از جهان دوخت . ولی مزار او و نام او برای دشمنان ملت وحشت انگیز بود . همه ی راهها را بروی ما و ملت ، در این گوشه ی بیابان می بستند . چرا ؟! مگر دکتر مصدق چه بود ؟
این نام و این مزار ، همیشه مورد توجه مردم ایران و دنیای آزاد و آزادیخواه بوده است و خواهد بود . امروز که ما در اطراف مزار او جمع شده ایم ، بیش از اجتماع ظاهری ما ، باید مرکز اجتماع فکری ، اندیشه ای و انقلابی ملت ما باشد .

- بعد چه شد ؟ از کجا ضربه شروع شد ؟ پیش از ضربه ی خارجی ، ضربه از درون خود خوردیم . اینها فقط برای تذکر و بیان واقعیاتی است که موضع و موقع خود را درک کنیم . این به روحیات و نفسیات انسان بازمی گردد … عوامل استبداد و استعمار داخلی و جاسوسان اطراف این قدرت ها شروع به تفحص کردند و نقطه ضعف ها را یافتند . به فدائیان اسلام گفتند که شما بودید که این نهضت را پیش بردید . فدائیان می گفتند که ما حکومت تامه ی اسلامی می خواهیم . به آنها می گفتند دکتر مصدق بی دین است یا به دین توجهی ندارد و خواسته های شما را نمی خواهد انجام دهد . آنها به دکتر مصدق می گفتند که فدائیان ، جوانانی پرشور و تروریست هستند ، باید از آنها بپرهیزید . و من که خود در این میان می خواستم بین این دو تفاهم ایجاد کنم ، دیدم نمی شود . امروز صحبت می کردم ، اما فردا می دیدم که دوباره چهره ها عوض شده ؛ باز خصومت و توطئه . مرحوم دکتر مصدق می گفت : من نه مرد مدعی حکومت اسلامی هستم ، و نه می خواهم همیشه حاکم و نخست وزیر شما باشم . مجال دهید و بگذارید که قضیه ی نفت را حل کنم .
فدائیان اسلام می گفتند ما سهم بزرگی داریم و باید خواسته های ما را انجام دهی و بدین ترتیب این جناح را جدا کردند نتوانستیم آن ترکیب وحدت و نیروی انقلابی مسلحانه را دوباره التیام دهیم . آنها به سویی رفتند . دوباره آمدند سراغ مرحوم آیت الله کاشانی باز از راه نفسیات که این نهضت از آن توست . دکتر مصدق چه کاره است ؟ تمام دنیا به دست توست و جاسوسانی که ما از نزدیک می شناختیم ، دور آن پیرمرد را گرفتند و او را از مصدق جدا کردند . یادم هست روزی که در بین مردم گفتگو بود که مرحوم آیت الله کاشانی از زاهدی حمایت می کند و توطئه ای در کار است ، به تنهایی به منزل ایشان ، واقع در پل چوبی رفتم . تنها بود . در اتاقی به انتظارش نشستم . وقتی آمد ، ظرف خربزه ای در دست داشت . به عنوان تعارف جلوی من گرفت تا خربزه ای بریدم . گفتم : حضرت آیت الله ، دارند زیر پایت پوست خربزه می گذارند . مواظب باش ! گفت : نه اینطور نیست ، حواسم جمع است . گفتم : من شما را مرد مبارز و پاکی می دانم . مبارزات شما در عراق علیه انگلستان فراموش ناشدنی است . شما این مزایا و سوابق را دارید . درست متوجه و هوشیار باشید که تفرقه ایجاد نشود . گفت که خاطرتان جمع باشد .

- در زمان دکتر مصدق چه شد ؟ یک قسمت را گفتم ، خصلت ها ، نفسیات و روحیات ، و قسمتی دیگر را هم متاسفانه گروهها . گروههای راست و چپ . هر دوی اینها در مقابل نهضت ایستادگی کردند . « چپ نما » یا چپ و راستها یا « راست نماها » . همان وقتی که ملت ایران یکپارچه فریاد می زد « ما باید به سرنوشت خود دست یابیم . نفت باید بروی استعمار بسته شود که این پایگاههای اقتصادی ، پایگاه استعمار و ظلم و کوبیدن ملت ماست . » دیدید که چه شعارها پیش آمد ؟ نه روسیه و نه دیگران از ما حمایت نکردند . ما حمایت آنها را نمی خواهیم . همه ی آنها با ما دشمنی کردند. همه ی آنها تحریم کردند . توده ای های نفتی درست شدند … من به توده ای های اصیل جسارت نمی کنم … با عده ای جوانان ناپخته ی آلت دست شان و شعار پشت سر شعار . چه شعارهایی مصدق را متهم کردند که طرفدار آمریکا و امپریالیسم است . او را متهم کردند که اهل سازش است . آیا این اتهامات به مصدق ، به این شخصیتی که در تاریخ امتحان خود را داده و 50-60 سال در مبارزه بوده است ، می چسبد ؟ فراخور مصدق و نهضت ملی بود ؟