نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ دی ۱۵, دوشنبه

سه نفرصبح امروز در شهرستان طرقبه و در ملأعام اعدام شدند.

اعدام  در طرقبه در ملأعام [تصاویر]



سه نفر صبح امروز ببا حکم دادگاه و با حضور مسئولان قضایی شهرستان طرقبه شاندیز در ملأعام اعدام شدند.

 
فرارو: این سه نفر در دادگاه به اعدام محکوم شده بودند که حکم اعدام آنها در شعبه دیوان عالی کشور به تأیید رسیده بود.
 
این افراد با هویت «مهدی ـ و»، «احسان ـ ک» و «محمود ـ و» 
 

 
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
 
(تصاویر) اعدام 3 متجاوز به عنف در طرقبه
3889نمایش

موسیقی خیابانی - تهران

موسیقی خیابانی - تهران































هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان!!

مرگ بر مصداقی اما زنده باد مصداقی

مرگ بر مصداقی اما زنده باد مصداقی
اسماعیل وفا یغمایی


قبل از ورود:
در كوچه هاى سياست
همواره جائى خونين هست
جايى با دهان هاى فراخ خيس لزج،
آنجا كه برقهرمانان دشنام مى بارند
ويلن هاى خائن مستانه مى غرند
در هر واژه قاتلى مى خندد
و بلاهت با بيضه هاى بنفش پرافتخارش مي رقصد،
دراين جاست كه مي ايستم در تمامت فريادم
با معرفتى چون ستاره اى دنباله دار
روياروى اقيانوس سرد باد

از مجموعه بر اقیانوس سرد باد  
این نوشته را چند ماه قبل در تیر ماه نود وسه نوشته بودم اما از گذاشتنش روی سایت خود داری کردم. علت اصلی اش نوعی رقت بود ، پنهان نمیکنم در فرهنگ اجتماعی ای که به ما در جوانی حتی با همین فرهنگ شیعی فیلتر شده توسط مثبتات فرهنگ ایرانی(،واکنون بر باد رفته) یاد داده بودند  حتی کوبیدن بر سر دشمنی که بر خاک افتاده  جوانمردی نیست. و در سر بینه «گرمابه محمدی»  در خم فلکه مارکار شهر یزد تابلوئی آویزان بود که بر آن نوشته بود:

مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی 
نقد و چالش نیرو یا کسانی که سالها با آنها زیسته ام و قرار بود در کنار هم برای آزادی و دموکراسی ( ونه برای رهبری و عیال) سر بر شانه هم نهاده در خانه های تیمی یا میدان مبارزه بمیریم برای من دشوار بوده و هست بویژه وقتی که طرف مقابل علیرغم گردنفرازیهای پوک و پوچ  به نظر من گرفتاربیماریهای ایدئولوژیک- سیاسی مهلک و مشکلات بسیار باشد... بیشتر توضیح نمیدهم.اگر لازم بود بعد... همین قدر امیدوارم باور کنید که این گونه نوشتن  دردناک است.
امابالا گرفتن آتشباری مجدد توپخانه تهمت و توهین علیه ایرج مصداقی و سیبل شدن خاص الخاص او!توسط پیروان صدیق خاص الخاص، بویژه مقالات اخیر و منجمله نوشته آقای توتونچیان «لینک هر بار که بیرون می‌‌رفتم مرا در وسط می‌‌نشاندند»(گویا باید روی سقف یا بار بند مینشاندند! و یا اقای توتونچیان را در موقع بیرون بردن جای دیگری مینشانده اند که ما بی خبریم)، بخصوص تماشای تصویر ایشان با آن لبخند ملیح و آن گیسوان احترام برانگیز سپید، مرا بر آن داشت این مقاله را  در رابطه با هر دو نویسنده یعنی آقای امینی و آقای توتونچیان منتشر کنم ،چون نام نویسندگان مهم نیست ،محتوا و حرف و پیام مهم است که بقول مولانا
این همه آوازه ها از شه بود
گر چه از حلقوم عبدالله بود
 همه یک حرف دارند یعنی یک حرف را باید تکرار کنند، حال که نمیشود بطور واقعی  با مجازات معروف «نمرگ»  او را به قناره قصابی کشید وبند از بند مصداقی جدا کرد،حال که نمیشود یا نباید کتابهای مصداقی ، گزارشات نود و دو و نود و سه  بازبان و قلمی آدم وار  نقد و رد و باطل شود، کوبیدن و از میدان به در کردن مصداقی با هر وسیله، وتمام وسائل نامشروع!   مشروع است . بگذرم وبپردازم به اصل مطلب.
***
انسان حتما محترمی بنام مهرداد امینی مقاله طویلی قلمی کرده که نفر مورد تهاجمش آقای ایرج مصداقی است( در این لینک بخوانبد(تکیه گاه ) ،اما در مسیر حمله شاخهائی به او و شاخهائی به این و آن منجمله من عنایت کرده که علیرغم اینکه میخواهم جواب عاقلان را به خاموشی برگزار کنم ولی با خود گفتم در جواب این بزرگوار چیزی بنویسم تا انشالله دست مایه شاخ تیز کردنهای بعدی اش باشد و بیکار نماند و بتواند باز هم شاخهای انقلابی و توحیدی را بنا بر بیان خاص رفیقمان محمد رضا روحانی که احتمالا مشغول زمینه سازی های دیگری است!! «مرحمت» بفرماید.  
که با اجازه سعدی و عبید:
شاخ ایشان نه از ره کین است
رهنمائی رهبران این است
شاخ می زن که شاخ خوش باشد
ناله ی آخ آخ خوش باشد 
شاخ توحید و انقلاب بود
زدن و خوردنش ثواب بود
تیز گشته به مکتب رهبر
هر دو تا سیخ ومیخ چون خنجر 
آنکه زد، شد خدا از او راضی
آنکه خورد او،بگو برو قاضی
قاضی اما چو رهبری باشد
عرض دعوا، همه، خری باشد
عرض دعوا مکن که میبازی
میشوی موش لوس یک قازی....
اما نخست در باره ایرج مصداقی:
تمام این نوشته، فقط و فقط قلمی شده است تا چند صد بار مصداقی مورد دشنام قرار گیرد.
شاید صد بار بیشتر تکرار کرده اند که مصداقی خودشً! به قلم خودش !و در کتاب خودش! و احتمالا در افشای خودش نوشته است که باز جوها مرا به گشت شناسائی برده اند.
من بعنوان خواننده و زندانی سیاسی سابق که اندکی ساواک را میشناسد و نیز ساواک خمینی و خامنه ای را می خواهم بگویم:
اولا درود بر مصداقی که در کتابش همه چیز را نوشته و منجمله محملی به حضرات داده تا دست خالی نباشند و او را بکوبند.
ثانیا نشستن در گشت بمعنای لو دادن نیست همانطور که پدر بزرگ مرحوم من معتقد بود ابزار زنا را همه در شلوار مبارک خود دارند ولی انجام زنا چیز دیگریست و نمیشود افراد را به جرم داشتن و حمل دائمی ابزار زنا محاکمه کرد. در گشت نشستن چیزی شبیه این است در زمان شاه مرحوم مگر رضا رضائی در گشت نمی نشست و با این محمل فرار نکرد. کسانی که با خبرند میتوانند دهها نمونه بیاورند که در گشت نشستن حکایتی است و لو دادن حکایت دیگر.
ثالثا چگونه صداقت دم و دستگاهی را که نویسنده از آن دفاع میکند باور کنیم وقتی همین دم و دستگاه دو عضو مستعفی خود را ، آقایان قصیم و روحانی را با چهل سال رنج مبارزه و تبعید با فتوائی حاد تر ار فتاوی آخوندها زمینه ساز کشتار اشرف  و مزد بگیر وزارت اطلاعات معرفی میکند و خود مرا که پایم به زندانهای خمینی نرسیده، نادم! واداده! تواب! اعلام میکند و نیز مزدور، ونیز از زبان همسر سابقی که پانزده سال با من زیست و پنهان نمیکنم در طول آن سالیان محبوب من بود ومورد احترام فراوان، از هضم رابع اطلاعات گذشته اعلام میکند.  شاید معنای هضم رابع را ندانید برای مزید اطلاعات شما هضم رابع   بزبان ساده یعنی:
1-در هضم اول آخوندها مرا ریش جنبانان و شادان با دندانها و فک نیرومند خودجویده و به معده مبارک فرستاده اند و در آنجا با کیلوس معدی آنها آمیخته و آماده شده ام .
2- در هضم ثانی روده بندها بنده را بصورت شیره معدی  معده وزارت اطلاعات! کشیده و به کبد  مبارک وزارت اطلاعات تحویل داده اند.
3-کبد مبارک وزارت اطلاعات بنده را بنا بر طب سنتی به سودا و صفرا و بلغم و خون تبدیل نموده اند.
4- حال نوبت هضم رابع و هضم بافتی بنده است.هضم رابع یعنی زمانیکه تبادل غذا و فضولات بین بافتها و خون انجام می‌شود و هنگام دفع فضولات هضم اول:
 که مدفوع یا براز است،
و فضولات هضم دوم یا هضم کبدی که ادرار است
 و فضولات هضم سوم یا هضم عروقی که عرق کردن وباز هم ادراراست
 و فضولات هضم چهارم یا هضم بافتی که بخارات تنفسی یعنی همان مواد زائدی که از ریه‌ها بیرون می‌آید  و همینطور چرک بدن که از روی پوست، دفع می‌شود.
آه چه سفر درازی! این منم روان و ریزان و چرخان و دمان در دل و روده وکلیه و معده و کبد و بخارات تنفسی وزارت اطلاعات و چه لبخند زیبائی بر لبان فرهنگ وقیح و بیمار شما.....و   آیا میفهمید که چه میگوئید؟ 
می یبینید که در فرهنگ شما،این فرهنگ توحیدی و انقلابی تراویده ازنقطه مرکزی انقلاب درونی  من با چهل سال سرودن و زندان و تبعید و این غروبهای فصل آخر عمر در کوچه های تلخ غربت(که شما تلخی و سنگینی آن را هرگز هرگز نمی فهمید)، از زبان زنی که مادر فرزند من بود و هست به ادرار و مدفوع و عرق و چرک و بخارات تنفسی وزارت اطلاعات اخوندها تبدیل میشوم و این است آن فرهنگ چرکینی که ادعای انقلابی بودن دارد و در وقاحت و دریدگی و سالوس و سفلگی هیچ مرزی را به رسمیت نمی شناسد وجلوتر از آخوندها در تک و تاز است، در چنین آینه گندناکی است که من با نگریستن در آن نمی توانم هیچ ادعائی از شما را در مورد هیچکس و منجمله ایرج مصداقی باور کنم که من خود با تن و روحم بر میز این قصابخانه تجربه اندوخته ام. 
 آخوندها بنده را خورده، هضم کرده و سپس با کمال محبت در مبال فرهنگ مورد علاقه شما ریده اند! این است ادبیات شما!
 حضرات! 
آیا توهینی زشت تر وشنیع تر و وقیحانه تر از بستن افراد به سلاخ خانه جنایت و کشتار آخوندها و همنفسی با قاتلان بفرمان ولی فقیه، آنهم برای کسانی که تمام عمرشان در رنج و تبعید و فشار و دوری از همه علائقشان گذشته  وجود دارد؟ آیا اگر من به زنندگان این توهین ها در مقابل این توهین بعنوان مثال بگویم:
 اگر نمی فهمید که هیچ بروید بفهمید ولی اگر معنای حرفتان را میفهمید واقعا پفیوزید، کلمه پفیوز در مقابل وزن و سیاهی اطلاعاتی بودن وزنی دارد؟که پفیوز بودن بسیار سبک تر از اطلاعاتی خواندن اشخاص و تهمت همکاری زدن با وحشی ترین جلادان متجاوز و فاسد و بیرحم حکومت ملایان است که بقول رومن گاری(نقل به مضمون) این باعث حرکت تختخوابی در کنج اتاقی میشود و آن باعث نابودی مملکتی میگردد، و شما به راحتی آب خوردن و بدون هیچ تضادی، این را برای هرکه منتقد و مخالف شماست بکار میبرید و ککتان هم نمی گزد!.
ما،جوانی و خانواده، زن و شوهر و فرزند، هست و نیستمان بر اثر اشتباهات سکاندارو اطرافیانش بر باد رفت و شما نمی فهمید و ما را مزدور میخوانید.
ما چهل سال است که آرزویمان این است در فضای آزادی و دموکراسی  اسمان ایران را بالای سر و خاک ایران را زیر پای خود احساس کنیم واز شیر حوض خانه پدری لیوانی آب بنوشیم  و پس از سی چهل سال کسان خود را در اغوش کشیم ولی به دلیل احترام به همان آسمان و آب وخاک  و کسان تصمیم گرفته ایم در غربت بمیریم و شما مطلقا نمی فهمید.
ما و بعنوان کسی که در زبان و فرهنگ ایران تنفس میکند ومن آرزویم این بود که صبح که از خانه بیرون میایم بجای بونژو، و گود مورنینگ،  و گوتن مورگن، بزبان فارسی یا ترکی یا کردی یا لری یا عربی از نانوای محله صبح بخیری بشنوم و با ایستادن و تماشای جنگ و جدال دو کودکی که در کوچه با فحشهای ابتکاری جد و آبای هم را مینوازند و با خواندن تابلوهای مغازه ها، (بقول شاملو) بر وسعت زبان حقیقی خود زبان کوچه، بیفزایم  و در میان مردمم و برای مردمم در درون آنها بسرایم و غزلهای عاشقانه خود را با زیبائی ستایش انگیز زنان ایرانی زینت دهم ولی بخاطر احترام به همان زبان و فرهنگ  به احتمال زیاد سنگ گوری هم اگر داشته باشم به زبان مادریم نخواهد بود و شما نمی فهمید  و امثال مرا با دریدگی و وقاحتی پر عظمت مزدور و اطلاعاتی میخوانید.
ما آرزو داشتیم در خط و مسیر مبارزه ای درست و با درک سیاسی و اجتماعی درست از شرایط جامعه ایران در درون مردم ایران و در میهن خود مبارزان، مجاهدان، زندانیان سیاسی، شهیدان واقعی یک مبارزه درست بودیم وهر ذره رنج ما بر باد نمیرفت و در نهانخانه تاریخ و فرهنگ ملت ایران ذخیره میشد و حتی در صورت شکست کامل نظامی،پیروزی اخلاقی ما بر دشمن غدار خدشه ناپذیر می ماند  و توشه راه ملت ما میشد ولی با اشتباهات پی در پی و ان فرار بزرگ و پی امدهای آن  از آن همه چه بر جای مانده است . در منظومه بر اقیانوس سرد باد(  : لینک منظومه بر اقیانوس سرد باد)که نسخه خطی ان به رهبر سپرده شد سالها قبل سرودم
كجاست زخم هاى من؟
كجا هستند ياران من؟
كجايند تندرها، بادها ، سنبله ها؟
آوازهاى دروگران ، ستاره ها ، شمع ها؟
كجاست ديوارهايى كه بر آنها تيرباران شدم؟
و تابوت هايى كه در آن ها از دشت ها گذشتم؟
كجاست آن درخت كه در ريشه هايش تخمير شدم؟
آن چهارراه كه برآن بردار كشيده شدم؟
آنجا كه بر آن سنگباران و سر بريده شدم؟
و آن جاده ،
كه برآن تانك ها بر استخوان هايم گذشتند؟
كجاست ستاره دوردستم؟
كه تو در جوبار پرتوهايش تن مي شستي
ومن نشان سرخ تازيانه ها را برشانه هاى كوچكت مى نگريستم،
كجاست ابهام حيرت آور اشياء و ستارگان
به هنگام پرواز با كلمات؟
كجاست زخم هاى من؟.

و او هرگز نفهمید که درد چیست  با این همه  اما در این دور دست ماچهل سال است با نگاهی پر امید به ذات و جوهره میهن و ملت خود از دور دستها و آرزوی آزادی او، در غربت و رنج به سر میبریم، .هیچ نداریم جز رنجهای سالخوردگی وشرافت اخلاقی  سیاسی خود و مطمئن باشید از این تنها دارائی خود که تنها دلیل تنفس ما در این حال و هوای پر رنج است دفاع خواهیم کرد ونخواهیم گذاشت که نمی توانید این را با توهین و تهمت و افترا بر باد دهید که با هر توهین و تهمت و افترا این خود شمائید که بر باد میروید،و از هضم رابع خباثت و ناجوانمردی  و دروغ میگذرید.برای شما واقعا متاسفم و امیدوارم بتوانید بدانید که در چه منجلابی ایستاده اید.
 با این توضیح بر گردم به مقاله آقای امیتی. 
 حمله و تهاجم با هر محمل برای کوبیدن مصداقی،این نخ نبات و روح  چند صد مقاله و منجمله مقاله آقای امینی است و احتمالا لازم بوده و هست که مصداقی دائم مورد حمله قرار گیرد و ایشان به این دلیل دست به قلم برده بقیه اش به نظر من حلول روح گاو مش حسن در نویسنده بوده که اساسا باید خواند واز عظمت و طول و عرض شعور نویسنده کیف کرد که بدون مطالعه ، قابل تعبیر و تفسیر نیست اما:
ایرج مصداقی کتابهای زیادی نوشته و منجمله دو کتاب گزارش «نود دو» و «گزارش نود و سه» انتشار این دو کتاب جنگی گران راه انداخته است ، که بنظر من  هم بی پایان است و هم جنگ صلیبی.
 صلیبیون فارغ از گذر زمان و اینکه روزگار همه در حال بفرجام رسیدن است، مدتهای مدید است که بجای پاسخگوئی، ارتشی غم انگیز که عمدتا و بجز چند تن، همه ناشناس و دارای نامهای مستعار هستند راه انداخته اند و بجای پاسخگوئی به سئوالات مصداقی تمام کوشش و تلاششان این است که او را کارد تیزکن، سلاخ، اطلاعاتی، بریده و ... هر چه که میتوانید تصور کنید جا بیاندازند.عکسهای فراوان او را با ریش و بی ریش و با عمامه و بی عمامه کنار دیگران و کنار سلاخان حکومتی نشر داده اند،اما میپرسم:
- به کجا رسیده اید؟
 -هیچ جا! 
 به انها میگویم:
خودتان هم باور ندارید عزیزان! آخر دنیا اینطور نیست که شما فتوا صادر کنید و خیال رنگ واقعیت بپوشد. قبلا در مقالات مختلف منجمله «ادبیات و فرهنگ داعشی! » « آلترناتیوی که از دفاع درست و توضیح عاجز است»  و«بیماران عقیدتی»و«مراد علی و مرید علی»   و شماردیگری از نوشته هایم توضیح داده ام و بیش از این لازم نیست. پس بنویسید تا میتوانید و تا قلمتان خشک شود و کاغذ کم بیاورید. مشکل شما این است که خوب میدانید کارد تیز کن، بریده، تواب، مزدور، واداده، غرقه در دنیای جنسیت و... کیست ومیخواهید به عبث کاسه کوزه ها را سر مصداقی خراب کنیدو مطمئن باشید و بروید بگردید و ببینید،بجز جماعت شما هیچ ایرانی و هیچ گروه و سازمان و شخصیتی مصداقی را چنان که شما بر آورد میکنید بر آورد نمیکند و نمی بیند زیرا مصداقی همه چیز میتواند باشد!اما اینی   که شما اعلام میکنید مطمئنا نیست.
مصداقی هزار عیب دارد!! هزار تا هم به نیابت از من به عیوبش اضافه کنید اما یک حسن بزرگ برای شما جماعت دارد! در شرایط کنونی موجودیتی دارد درست مثل ویلپنت و کمپ لیبرتی!  .
تمام دوربینها را روی او زوم کرده اید. مصداقی باید هر روز بزرگ و بزرگتر و وحشتناک و وحشتناکتر بشود و کاردهای گنده تری را تیز کند، کاردهائی حتی بلند تر از قد خودش، فکر کنم اینقدر باید کارد تیز کند که تمام  دویست واحد باقیمانده چاقو سازهای شهر زنجان هم از او عقب بمانند تا محملی برای این دوران جور شود. 
مصداقی وقتی خائن خائنان باشد و مغازه کارد تیز کنی اش زنجیره ای بشود، میشود هر روز علیه اش نوشت و شاخ زد و به او تهمتهای جدید وارد آورد و بحران و بحرانک ایجاد کرد، اینها نعمت الهی است، اینها بازار جلسات درونی و بحثهای پیروان و... راگرم میکند، کاسه کوزه ها را سر او و همسانان او میشکند و یکروز هم شاید برسد  که اعلام شود این بار علت شکست و طول کشیدن مبارزه و قوام رژیم و همه چیز و همه چیزبجز مقولات فردیت و جنسیت، مصداقی بوده است  و «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»  باید دوازده سال دیگر هم به دلیل وجود مصداقی اختفایش را تمدید کند،بنابر این دعا کنید مصداقی زنده باشد تا بشود دائم یک عده را ترسانید ولرزانید، تا قلمزنان بهانه نوشتن داشته باشند، تا هفته ای گاه ده تا مقاله علیه او نوشته شود، تا نقاشان بکشند و انشالله موسیقیدانان بنوازند پس همه با هم:
 
مرگ بر مصداقی پس زنده باد مصداقی
و میتوان حتی آن سرود بند تنبانی معروف  سال 57 را با اندکی تغییر و حذف کلمه آمریکا و گذاشتن کلمه مصداقی باز سازی کرد که دو فایده بر آن مترتب است اول اینکه با اجازه سعدی:
 طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
بدر آی تا ببینی طیران رهبریت
زچپ چپ او بر آمد به هوا ورفت تا راست
بنگر تو رازهای دوران رهبریت
نشوی اگر تو ذوبش تو نفهمی این حکایت
زجهان ما جدا هست جهان رهبریت
و اگر شوی در او ذوب، به میان حوض خانه
تو بجای آب بینی فوران رهبریت 
یعنی این اعلام و تغییر سرود باعث رضایت دوستان بخصوص برادران نئوکانهای بشر دوست واومانیست و شریف میشود وبا واقع بینی تام و تمام توحیدی و انقلابی اعلام میشود دشمن به هیچوجه آمریکا نیست اگر هم سالهای پنجاه و هفت چیزی گفتیم توطئه این وزارت اطلاعات بود و همین امثال مصداقی و قصیم و روحانی و یغمائی وشکری و امثالهم ، و دوم اینکه مشخص میشود دشمن اصلی مصداقی است. پس با هم بخوانیم آن سرود تغییر یافته را  که:

دشمن نوع بشرمصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی

دشمن علم و هنر 
مصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی

دشمن اصلی ما مصداقی مصداقی

مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی

دشمن صلح و صفا آ
مصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی

دشمن روی زمين 
مصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی 

دشمن مستضعفين 
مصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی

دشمن آئين و دين 
مصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی

دشمن راه امام
 مصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی

دشمن ما، يك كلام 
مصداقی مصداقی
مرگ بر مصداقی. مرگ بر مصداقی
 و اما پس از سرود!من از این سئوال روشن که همیشه بی جواب میماند میگذرم که چرا این کارد تیز کن در سالهای نخست ورودش در مقر باصطلاح انقلاب و مقاومت، اور سور اواز، شبانه روزی بکار گرفته شد (ومن خود شاهد بودم)، و تا سال 2008 در جلسات و گردهمائی ها میز کتابش را داشت و   کسی نفهمید که او کارد تیز میکند،و در گشتهای شناسائی حتی به دنبال ننه بزرگ خود میگردد تا او را لو بدهد! از این میگذرم و آنرا به شرافت بی حد و مرز و کم نظیر این دم و دستگاه وا میگذارم، و اما  می خواهم همانطور که من ازخود سئوال میکنم از خودتان سئوال بفرمائید آخر این چه جنبشی است که قرار بود (فقیر در جلسه حضور داشتم) پس از افول کمونیسم و ویرانی دیوار برلن خلاء ایدئولوژیک جهانی را پر کند وشلوار ستم و جباریت از پای  بزرگ - جهانخواران بکند و ایدئولوژی توحیدش جهانی را غرقه در نور کند حالا فکر و ذکرش شده است یک انسان پنجاه و سه چهار کیلوئی دارای مشکلات جسمی فراوان اما اراده ای مستحکم، و یک مبارز  شناخته شده حقوق بشر که با نوشتن چند کتاب تمام دشنامهای عالم را بر سرش آوار نموده اند!
آخر چه خبرست عزیزان ! جوابش را بدهید! بقول آن لطیفه معروف آرپی جی که در نکرده است خطر کرده و یا اشتباه کرده!! علیه رهبر بزرگوار کتاب نوشته است، با کتابی و کتابهائی ثابت کنید تمام حرفهایش کذب محض و محض کذب است! تا همه و منجمله خود من از ظلمات جهل بیرون بیائیم. با آدمهای شناخته شده ونه مستعار به میدان بیائید و نه کسانی که اکثرشان معلوم نیست کیستند و از کجایند. آخر این هم شد مبارزه قلمی!  به مقدسات واقعی و نه پوشالی سوگند که آدم رغبت نمی کند دست به قلم ببرد و جواب این ترهات را بدهد ولی گاه چاره نیست.
 
روضه جنسیت و فردیت
من نمیدانم آقای مهرداد امینی کیست و در کدام درجه و مقام است؟ هوادار است یا مجاهد سابق یا لاحق اما میخواهم بپرسم که این بزرگوار چقدر اساسا انقلاب ایدئولوژیک را میفهمد ومیشناسد که روضه جنسیت و فردیت میخواند.
جناب مهرداد!
سازمان مجاهدین بنظر من( اگر نظر دادن و اظهار شناخت آزاد است)سالهاست از ضعف و فقدان ایدئولوژیک رنج میبرد ان انقلاب درونی  بعنوان یک اهرم تشکیلاتی هم خود را جای ایدئولوژی نشاند و هم یک سازمان سیاسی را ملک طلق دونفر کرد وبقیه تبدیل به رعایای مادام العمر خود خواسته شدند که منجمله این همه بریدنها و سقوطها و به طرف رژیم رفتنها حاصل این ضعف و بیماریست.  من با عوالم شخصی و جنسی افراد و رمنجمله رهبران سیاسی کاری ندارم . مسئله من و ما یک مسئله سیاسی و سرنوشت یک ملت است که دارد در زیر دندانهای تیز ملاها تکه تکه و خورده میشود ، سقوط سیاسی زنان سابقا مجاهدی که به همکاری با ملایان پرداخته اند هم دردناک و هم شرم اور است و مطلقا نه قابل توجیه است و نه قابل دفاع! و حرفهای انان در باره مسائل اخلاقی و خلوتخانه  بخودشان مربوط است اما سئوال این است چرا باید سقوط کنند؟ چرا باید از این چنین چیزهائی بتوانند صحبت کنند؟ چرا مسائلی که فقط میتواند در دستور کار حرم شاه سلطان حسین صفوی و فتحعلیشاه قاجار وحرم و خلوتخانه برخی سلاطین عثمانی باشد  امکان بروز و ظهور حتی توسط کسانی که دچار سقوط و انحطاط سیاسی و انسانی شده وبه دامن ـخوندها پناه برده اند بشود؟ در جای دیگر نمونه ای سراغ دارید؟از کدام ایدئولوژی صحبت میکنید؟این ایدئولوژی تنها یک معیار دارد. یک حرف و یک پیام
در من ذوب شوید تا راز اعلی را بدانید
طبعا وقتی ذوب شدی دیگر موجودیتی نداری که دچار تناقض شوی. استاد ازل اتفاقا به دلیل شناخت دقیق خودش از تحفه ای که درست سی سال قبل در همین ایام به اسم ایدئولوژی علم کرد  خوب میدانست چاره ذوب است و بس؟علم کردن فردیت و جتسیت هم به دلیل اینکه دو عاملی است که به هویت انسان پایداری میدهد می بایست نخست  تا ته لجنمال شود وبه سخره گرفته شود تا سطح سکس خام و نرینگی و مادینگی و علاقه به کرسی پائین بیاید و بعد زیرابش زده شود تا امکان ذوب پیدا شود!.جواب تئوریک سرکار سهل است اما مفصل و من فرصتش را ندارم اما شما را به گذر زمان و حیطه عمل ارائه میدهم زمان پاسخ شما را خواهد داد و احتیاجی به آن گاو بیچاره مشتی حسن هم نیست ! سرکار شاختان را بزنید گاو را ول کنید
منبر سرکار مرا به یاد منبر آخوند قرائتی میاندازد آنجا که میفرمائید:
 
...حضور فعال زنان قهرمان مجاهد خلق در رهبری این جنبش - در مقابل درنده ترین دیکتاتوری تاریخ معاصر- در تمامی صحنه های بغرنج بین المللی ، نظامی ، سیاسی و تشکیلاتی این مقاومت خونبار، امری است بدیهی ، ریشه دار ، مقاوم و تنومند .
آنچه که در گزارش ۹۳ تواب وزارت اطلاعات ، تحت نام " توتالیتاریسم " مسعود رجوی روی ان تمرکز شده در واقع مسعود رجوی نیست . بلکه ان "رابطه"ی فراگیر دنیای " جنسیت" است که مریم رجوی ان را شکست. رابطه ایی مالکانه و بهره کشانه بر " زن " ، که قدمتی به درازای تاریخ انسان بر این خاک دارد . داستان وجودی به نام " رهایی" انسان از زنجیر مالکیت و استثمار در هیبت " مریم"ی تنها، در برابر دنیایی ازتفکر " مش حسن "ی . که باور کنند که "ماه" با "تشنه" شدن " گاو" در نمی آید ، بلکه انسان اصالت خود را باید ...
 
عزیز جان
چرا روضه میخوانی. آرزو میکنم زنان مجاهد سرافراز و پرتوان گردند  ،بخصوص آنها  که در لیبرتی هستند از خطر نجات یابند ولی حرفهای شما جز یک روضه خوانی بی مایه بیش نیست.
- پنجاه سال از تاسیس سازمان مجاهدین و پیدایش زن مجاهد گذشت.پس از نیم قرن کجایند نمادهای فکری و تئوریک و آثارفکری زن مجاهد؟
-کجاست آن شناخت و شعور نوی که میخواهد نیمی از جامعه هشتاد میلیونی ایران را هدایت کند؟ 
- بجز در جلسات طلاق و دیگ و حوض و کوره و حل مسئله فردیت و جنسیت کجایند خواهران و زنان و دختران رشید و شریف ما با نظریه های نوین و رهائی بخشی که قابل قبول باشد و در حیطه شناخت وشعور انقلابی و فرهنگی و جامعه شناختی مورد نقد و بررسی و ستایش قرار بگیرد؟. 
- در شرایط حاضر بجز در عوالم خیالات انقلابی سرکار و هم نظرانتان،درکجای جدول مبارزات واقعی و زنده مردم ایران در کنار زنانی چون نسرین ستوده و سیمین بهبهانی ،و امثال آنهازن مظلوم مجاهد قرار دارد؟ روزگاری داشت ولی وقتی یک اشتباه هولناک استراتژیک تمام جنبش را به نفع ملایان پلید به خارج کشور پرتاب کرد واسیای قتلعام نسلی پر شور را به چرخش در اورد و راههای موجود بسته شد ودر سلسله خطاهای بعدی کار زن مجاهد پس از کشته شدنها و شکنجه شدنها شد شرکت در جلسات انتقاد از خود و دیگ و کوره و حوض و طلاق و سرانجام بر شوریدن و نقد  و نفی دائمی تمامیت هستی جسمی و روحی خود به نفع حل مشکلات عدیده تکامل و پرچمدارش،نفی، بدون اینکه ایجابی در کار باشد، ونیز تکه پاره شدن زیر بیل لودر و اعتصاب غذاهای بی انعکاس و مردن و مردن ومرکز جلسات عزا و پرسه، و دیگر جائی برای او در جدول مبارزات حقیقی زنان ایران باقی نماند اگر چه سرکار گوش فلک را از فریادهای بیحاصل خود پر کنید. زمان و جامعه ایران پیش روست.
... تصویر سرکار تصویری بسیار مکانیکی و بی ریشه است سالهاست زن ارجمند مجاهد وضعیتش جدا از جنبش زنان در داخل کشور وضعیتی این چنین دارد، زن مجاهد در شرایط کنونی بمثابه روغن و سوخت چراغی بکار گرفته میشود که نه در ظلمات ایران بلکه  در سالنهای سخنرانی خارج کشوری  و درون تشکیلاتی بمثابه ابزار و فقط ابزار موثر تسکیلاتی کار برد دارد و باشد تا خود زنان مجاهد روزگاری زبان بگشایند وقصه سر کنند آنوقت معلوم میشود ماجرا چیست . 
سالهاست که این شعار داده میشود که زنان مجاهد با شکستن دنیای جنسیت رهاشدگان اصلی اند و به نظر من نخستین قربانیان انقلابی که با ذوب میشود به آن واصل شد نه مردان بل در گام نخست زنان بودند  و یک دلیل بسیار کوچک آن هم همین مقاله و روضه خوانی سرکار است که با اهرم قرار دادن رهائی زن مجاهد داری الاغ خود را در راه مراد میرانی. 
میخواهم بگویم ایکاش بجای این کلمات مطنطن و توی سر این و آن زدن معقول و خردمند می آمدی انقلاب در جنسیت  را درست توضیح میدادی تا بقیه بهره ای ببرند و به راه راست هدایت شوند  و یا اینکه از رهبران میخواستی تمام اسناد و ویدئوهای جلسات درونی انقلاب درونی را در معرض شناخت بیرون قرار دهند تا بقیه هم مستفیض شوندنه اینکه مصداقی را به ریش سپاه قدس آویزان کنی و سپس زنان را به جنگ سپاه قدس آوری و خود شیپور نواز مضحک واز خود راضی جنگی بشوی که فقط در عالم ذهنیات تو طبل و شیپورش صدا میکند و نه در بیرون و بنویسی:
 
روی سخن به پشت نویس اباطیل فوق در گزارش تواب وزارت اطلاعات : آخر روان " گاو " ، اگر مجاهدین به کار این دنیا وارد نبودند پس چرا ان " ولی فقیه" ات فریادش در امده که این مجاهدین همه جا هستند ، در مجالس ، کنگره ها ،و همه کشورهای دنیا ... آخر " مش حسن " ، اگر مجاهدین " مظاهر تمدن و پیشرفت " را ندیدند پس این قدرت و هنر عظیم " سازماندهی و تشکیلات " ، در قرن بیست یکم ، با این همه وسعت ، در مقابله با اینهمه توطئه از جانب دولت های غول پیکر دنیا ، از " جشنواره " های تو آمده ؟! آخر " مش حسن " ، یک قلم بیرون آوردن نام مجاهدین از لیست تروریستی ، با ان جنگ عظیم سیاسی در مقابل " ابر قدرت " های دنیا ولشکر مماشات گران حامی رژیم در سراسر گیتی ، با هزینه و تاراج دادن قرار دادهای چندین میلیارد دلاری از طرف رژیم برای نگه داشتن مجاهدین در لیست ، و خاک شدن همه آنها در مقابل اراده مجاهدین ،.. " آشنا نبودن " مجاهدین با " دنیا " است ؟! آخر " مش حسن"، مگر نه اینکه در همه جای این "تمدن پیشرفته" ، نقش اجتماعی زنان معیار پیشرفت و دمکراسی و ترقی خواهی است ؟ در کجای این دنیا و تاریخ ، زنان از اینچنین صلاحیت و قدرتی برخوردار بوده اند که در مجاهدین هستند ؟ آخر مش حسن ، مگر نه اینکه همین زنان جان بر کف ، رهبری مردان مجاهد را در رویارویی با جنایتکاران تو و سپاه قدس ات ، به عهده دارند ؟ و. .

بقیه اش را بروید و در مقاله خود ایشان بخوانید .
بگذرم غرض نقد مقاله آقای مهرداد امینی نبود . آن مقاله مال چند ماه قبل بود و داد و فریادهای اخیر مرا بر آن داشت که این نوشته منتشر نشده را با چند خطی که بر آن اضافه شد منتشر کنم. با عرض معذرت از جناب امینی که دیر شد! و با تاکید بر این حقیقت که :
همزمان با «مرگ بر مصداقی» «زنده باد مصداقی» یادتان نرود چون اگر او نباشد سرنوشتتان میشود مثل آن کارگر روستائی که زبان فارسی را درست نمیدانست وبرای کار در زمستان و برف پارو کردن آمده بود تهران و قبل ازآمدن کارگران با تجربه به او گفته بودند به تهران که رسیدی پارویت را میگذاری روی دوشت و در کوچه ها با فریاد بلند میگوئی:
برف پارو میکنیم
لوله بخاری تمیز میکنیم
بخاری دیواری راه میاندازیم
کارگر این جملات را تمرین کرد و آمد وکارش را شروع کرد و شروع کرد به اعلام موجودیت و فریاد کشیدن اما وسط راه یادش رفت که چه بگوید  گیج و منگ مدتی راه رفت و یکمرتبه فریاد کشید
_ چکار میکنیم آهای چکار میکنیم؟
با نابودی فرضی مصداقی برای حل بحران باید فریاد بزنید
مصداقی مرد چکار میکنیم آهای چکار میکنیم!
به امید ادراک و شناخت درست و جستن راهی درست برای مبارزه ای درست با ملایان حاکم بر ایران و نه فقط لشکر آرائی در برابر مصداقی.

اسماعیل وفا یغمائی 
تیرماه نود وسه
انتشار دیماه نود وسه

بیش از ۳۳ هزار روستا در کشور تخلیه شده‌اند !!تمسخر حسن روحانی توسط روزنامه وطن امروز + عکس

بیش از ۳۳ هزار روستا در کشور تخلیه شده‌اند


معاون توسعه روستایی و مناطق محروم وزارت کشور اظهار کرد: درحال حاضر بیش از ۳۳ هزار روستا در کشور تخلیه شده‌ است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، ابوالفضل رضوی در نخستین همایش علمی مدیریت روستایی و توسعه پایدار با اشاره به اهمیت بحث توسعه علمی مدیریت روستایی گفت: در نگاه ما به روستا دچار مشکل است ما در تعریف خود را از روستا عنوان کرده‌ایم که روستا سکونتگاهی است که میان ۱۰۰ تا ۳ هزار و ۵۰۰ نفر ساکن دارد و با این تعریف نمی‌توانیم انتظار تولید و حمایت از تولیدکننده را داشته باشیم.

وی با بیان اینکه تعریف ما از روستا باید تغییر کند؛ اظهار کرد: اکنون به این نتیجه رسیدیم که روستا واحدی تولیدی، فرهنگی، مسکونی و میراثی است. روستا‌ها فضاهایی دارند که در شهرهای ما وجود ندارد برای نمونه آثار تاریخی بیش از ۳۰ هزار ساله در روستا‌ها وجود دارد که شهر‌های ما از آن بی‌بهره‌اند.

معاون توسعه روستایی و مناطق محروم وزارت کشور اظهار کرد: امسال در قانون بودجه بحث کمک به واحدهای تولیدی مطرح شد اما باید توجه کنیم که برای حمایت از واحدهای تولیدی به سراغ روستا‌ها نیز برویم زیرا که روستا‌ها تولیدات متنوعی دارند.
منبع:ایلنا
***************************************************************
تمسخر حسن روحانی توسط روزنامه وطن امروز + عکس


فرارو :  روزنامه وطن امروز (روزنامه بذزپاش، نماینده مجلس) در اقدامی نامتعارف صفحه اول خود را به کارتونی اختصاص داده است که در آن به هجو و تمسخر سخنان رییس جمهور پرداخته است.

به گزارش فرارو، حسن روحانی چند روز پیش در جمع تولیدکنندگان برتر محصولات کشاورزی گفت "برخی اقتدار ملی را در برد موشک می‌دانند، اما پیشرفت در حوزه کشاورزی است که قدرت و اقتدار ملی را بالا می‌برد."

در آن سخنان رییس جمهور از عملکرد ارتش، بسیج و نیروهای مسلح در "ایجاد اقتدار" دفاع کرد و در عین حال تاکید کرده است: "اگر در کشور انواع سلاح داشته باشیم اما برای گوشت، گندم، جو و روغن و... به دیگران نیازمند باشیم و دست ما به بیرون دراز باشد، اقتدار حاصل نمی‌شود."

در این کاریکارتور موشکی نمایش داده شده است که در کنار آن نوشته شده است "اینو می فروشیم جاش 25 تن گوشت و روغن وارد می کنیم تا اقتدارمون بالا بره."

وطن امروز در حالی به این جمله به رییس جمهور طعنه زده است که اساسا سخن حسن روحانی این بود که نباید کار کشور به جایی برسد که برای اقتدار سلاح تولید کند و برای کالاهای اساسی دست به واردات بزند. این روزنامه با این کارتن نه تنها سخنان روحانی را به تمسخر گرفته است بلکه اظهارات او را کاملا تحریف کرده است. 

منبع:فرارو

Venezuela : Démocratisation de l’état et hausse des budgets sociaux

5 janvier 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

On connaît la musique : chaque fois que le Venezuela approfondit la démocratie, les grands médias en remettent une couche pour créer l’image d’un régime répressif (1). Qu’une population passe de l’état de paysage colonial muet a celui de sujet politique actif explique la réaction locale de la minorité blanche, riche et raciste. Celle-ci sait comment fabriquer les violences dont les médias internationaux ont besoin pour mettre en images leur “révolte populaire contre le gouvernement vénézuélien“.

Manifestation pour célébrer les quinze ans de la Constitution Bolivarienne, Caracas, 15 décembre 2014.
Cette alliance entre les grands groupes médiatiques et une droite locale du seizième siècle – médiatiquement majoritaire au Venezuela – rappelle que l’Occident reste, lui aussi, profondément colonial face à l’émergence du Sud comme sujet politique.
Depuis l’approbation par les électeurs de la Constitution Bolivarienne il y a quinze ans, les gouvernement Chavez puis Maduro ont travaillé à la concrétisation de la “participación protagónica”, à savoir la participation effective et efficace des citoyens au pouvoir d’État. En 2014, dans cette deuxième année de révolution sans Chavez, tout en surmontant toutes sortes de déstabilisations violentes, économiques, médiatiques et politiques, Nicolas Maduro a franchi une étape fondamentale sur cette voie : la création des Conseils Présidentiels.
Ces conseils formés de porte-paroles désignés par les mouvements sociaux, sont baptisés “présidentiels” parce qu’ils disposent du même rang que le Conseil des Ministres – des décisions gouvernementales pouvant être prises directement au cours de ces réunions. “Ces Conseils ont été créés pour construire les institutions, précise Maduro, et pour réorienter les investissements. Ce sont des conseils de gouvernement, au plus haut niveau présidentiel, au plus haut niveau constitutionnel et des pouvoirs publics”.
Cerveau collectif, flux constant de critiques, de propositions, de solutions émanant des mouvements sociaux, ils sont une manière de démultiplier la fonction présidentielle, d’en faire un inspecteur collectif sur le terrain, qui rend compte en connaissance de cause au Président de la république des retards, problèmes, réalisations des décisions prises et des nouveaux besoins en matière de politiques publiques.
Le premier Conseil installé le 19 septembre 2014 fut celui des Communes. A quoi bon parler de “révolution citoyenne” ou de “socialisme bolivarien” sans transformer les relations sociales de production et la division sociale du travail liées à la globalisation néo-libérale ? Basée sur le concept de “toparquía” (“gouvernement local”) créé au 19ème siècle par le philosophe Simón Rodriguez, la commune vénézuélienne – qui regroupe des conseils communaux liés par une même problématique sociale – commence à incarner ce nouveau mode de production centré sur les besoins directs d’une population et administré par celle-ci (2).
En décembre 2014 on note une forte progression du nombre de communes (930 enregistrées dans tout le pays) et de conseils communaux (47 mille 332). “Aucune de ces communes, aucun de ces conseils communaux ne restera sans financement de leurs projets en 2015 » explique le Vice-Président pour le Socialisme Territorial, le sociologue Elías Jaua. Ce nouveau pouvoir citoyen commence à bousculer les vieilles formes de pouvoir local alors que pour de nombreux maires, gouverneurs, y compris certains chavistes, la politique restait un négoce clientéliste et autoritaire.
Autre Conseil créé ces derniers mois, celui des Travailleurs articule les politiques impulsant l’économie productive, les avancées du droit du travail et le plan de travail pour les entreprises nationalisées : un nouveau modéle de direction des entreprises publiques sera mis en place en 2015.
Conseil des Femmes réuni avec le président Maduro
Le Conseil des Femmes a déjà renforcé les programmes visant à éliminer la violence contre la femme, dénoncé l’image dénigrante que diffusent de la femme les médias privés, majoritaires au Venezuela. Sont mises en place de nouvelles politiques sociales pour les femmes de milieu populaire – historiquement, le secteur le plus vulnérable à l’extrême pauvreté. L’accent sera mis en 2005 sur la création de “Bases de missions sociales” (qui regroupent tous les services publics et sociaux essentiels) dans les communautés les plus pauvres, avec priorité pour les femmes.
Le président Maduro réuni avec le Conseil des Paysans et des Pêcheurs
Du Conseil Présidentiel des Paysans et des Pêcheurs ont émergé un plan général de développement agricole et la décision saluée par les mouvements sociaux de restructurer le Ministère des Terres et de l’Agriculture, avec de nouvelles mesures contre les mafias privées qui interceptent et gonflent les prix des produits agricoles avant qu’ils n’arrivent aux mains des habitants.
Les pénuries passagères de certains aliments ont mis en évidence la faillite du capitalisme au Venezuela, où l’alimentation est encore à 70 % aux mains du secteur privé. Le géant privé Polar, quasi monopolistique sur des produits d’usage quotidien comme la farine de maïs, produit moins qu’il n’importe… grâce aux dollars préférentiels que lui octroye l’Etat.
Le président Maduro a également défendu la réactivation de l’agriculture familiale en petite surface (le traditionnel “conuco”), suivant ainsi les recommendations de la Via Campesina et de la FAO (ONU) qui insistent sur l’importance de ce mode de production pour la souveraineté alimentaire, le développement rural soutenable, une nourriture saine produite de manière agro-écologique.
Il fut aussi question de la lutte accrue contre les exactions de grands propriétaires qui ont assassiné à ce jour près de deux cents paysans – un thème dont ne parlent jamais les médias internationaux car cela les obligerait à évoquer la réforme agraire. Cette volonté de mettre fin à l’impunité se heurte encore à une justice liée aux grands lobbies terriens – pour preuve la récente tentative – qui a heureusement échoué – du Tribunal Suprême de Justice d’abroger la charte agraire de la commune “El maizal” – modèle de participation populaire dans l’État de Lara. Maduro a aussitôt pris la défense des communards de El Maizal, jugeant cette décision “anticonstitutionnelle et attentant aux droits fondamentaux des paysans”.
“Qui aurait cru que 522 ans plus tard, les 44 peuples indigènes qui ont résisté au colonisateurs, allaient être assis au centre du pouvoir politique, au Palais Présidentiel ? Le Conseil Présidentiel des Peuples Indigènes doit être une nouvelle structure d’État et de gouvernement pour décider et diriger. C’est une rénovation de la révolution, et c’est une révolution dans la révolution”. C’est en ces termes que le président Maduro a salué l’installation du Conseil des Peuples Indigènes avec lequel il a décidé d’augmenter les investissements de projets socio-productifs formulés par les peuples originaires, d’assurer la couverture sociale intégrale de toutes les communautés et de “fonder immédiatement l’institut des langues indigènes, avec une équipe qui travaille de manière permanente, scientifique, à enregistrer, retrouver et rendre vie à toutes les langues indigènes qui existent sur le territoire vénézuélien”.
Le Conseil des Peuples originaires réuni au Palais présidentiel
Autres conseils en pleine installation : le Conseil des Jeunes et des Étudiants, celui des travailleurs de la Culture qui vise a développer les systèmes de sécurité sociale pour tous les créateurs sans exception. S’y ajouteront en janvier 2015 le Conseil de la classe moyenne et des associations de voisins, celui des organisations de persones âgées et des associations de personnes handicapées.
Pour renforcer cette participation populaire au plus haut niveau de l’État, Maduro a signé dans les derniers mois plusieurs lois importantes : telle la Loi organique des Missions Sociales qui protège légalement tous les travailleurs de ces services publics, assortie de la création du fonds économique unique des grandes missions ; La loi de financement des projets du pouvoir citoyen pour accélérer les conditions d’octroi de crédits aux entrepreneurs individuels ou associés, aux conseils communaux, aux communes, aux coopératives, aux personnes de faibles revenus et à toute autre instance de pouvoir populaire ; La Loi organique de la gestion communautaire des Services, compétences et autres attributions ; La Loi de l’Emploi productif pour les Jeunes qui garantit à ceux-ci la protection légale lors de leur premier emploi, avec salaires et horaires décents, contre l’habituelle exploitation dont ils sont victimes ; La Loi d’Alimentation des Travailleurs augmente le niveau du ticket alimentation (en complément du salaire) ; La Loi organique de Planification Publique et Populaire oblige l’État à consulter en permanence les citoyens et à planifier de manière participative l’octroi des ressources pour leurs projets.
“Vice-présidents, faites du pouvoir citoyen une priorité. Obligez les ministres qui sont sous votre responsabilité à le faire aussi. Et vous, ministres, exigez à ceux qui travaillent dans vos équipes à en faire la priorité : le nouvel État doit être l’État du pouvoir populaire, tel qu’il est prévu dans la Constitution de la République Bolivarienne. C’est ce nouvel État qui doit substituer l’ancien – l’État bourgeois qui possède encore des tentacules de corruption et de bureaucratie, seul le pouvoir populaire en action pourra y mettre fin”a déclaré Maduro pour résumer l’esprit de ces lois signées en noviembre 2014.

2015, année de la relance économique

Alors que des journalistes européens euphoriques annonçaient dès la chute des cours du pétrole que le “Venezuela allait devoir faire des coupes dans son budget”, le président Maduro a maintenu la hausse du budget social pour 2015, aux antipodes des politiques d’austérité pratiquées en Europe. La majorité des députés socialistes – contre la minorité des députés de droite – a voté un budget de 741 mille 708 millions de bolivars – soit 21,6% du PIB – financé en grande partie par les recettes fiscales non-pétrolières (517 mille 455 millions de Bolivars), les recettes pétrolières (124 mille 74 millions) et un complément d’emprunts publics. Tout cela garantit le financement d’activités et de projets de secteurs aussi divers (à titre d’exemples) que les producteurs agricoles, les organisations communales, les infrastructures publiques – centrales électriques hydro- et géothermiques, le renforcement de 240 centres hospitaliers, l’alimentation destinée aux 4 millions 351 mille étudiants de l’enseignement primaire ou celle que le gouvernement distribue à bas prix à la population en général à travers les réseaux Mercal, PDVAL et les “Maisons d’alimentation” destinés aux secteurs les plus pauvres.
Courbe du salaire minimum jusque fin 2014
Le chômage poursuit sa baisse (5,9 % en novembre 2014, un des meilleurs chiffres en quinze ans de révolution) tandis que sur l’ensemble de l’année le salaire minimum intégral a augmenté de 68,28% pour éviter qu’il soit rogné par l’inflation encore très haute (64% en 2014). Selon le rapport de la Banque Centrale de décembre 2014, celle-ci a été renforcée en 2014 par les “guarimbas” violentes de l’opposition, la guerre économique via le dollar parallèle et la contrebande massive de produits subventionnés par le gouvernement, revendus plus cher à l’étranger.
En 2015, Maduro l’a annoncé, les efforts du gouvernement se centreront sur l’élimination de ces mafias économiques par la lutte accrue contre la contrebande, la fixation des prix justes au consommateur, et surtout le passage définitif de l’économie rentière-pétrolière, avec sa culture médiatique d’ultra-consommation, à une économie productive et rationnelle.
Pour que la structure économique ne corsette pas le déploiement des nouvelles formes de participation et de production citoyennes, Maduro a également signé en noviembre 2014 une série de 28 lois en matière économique.
Lois révolutionnaires qui règlent les conditions d’assainissement d’une économie depuis longtemps empêtrée dans la corruption et la bureaucratie anti-productives. Nulle mesure d’austérité, nulle augmentation de l’essence (écartée à court terme). Ces lois transforment les conditions d’accumulation du capital pour les réorienter en faveur de l’investissement productif – règlementant les investissements étrangers, empêchant les monopoles, simplifiant l’administration pour les mouvements communaux et les secteurs productifs nationaux, fixant une contribution sérieuse du secteur capitaliste – bancaire notamment, qui a engrangé 13% de bénéfices en 2014 – au budget de l’État.
Ces lois fortifient la courbe de croissance des revenus fiscaux non-pétroliers (qui atteignent actuellement 72% du budget de l’État) et seront multipliées par deux. Exemple : une des 28 lois modifie les “concessions molles” accordées aux transnationales exploitant le sous-sol vénézuélien et met fin à leur hégémonie, la restituant à l’État. En récupérant l’extraction de cette quantité plus importante que prévue, l’État pourrait en dix ans porter ses réserves internationales à 50 milliards de dollars et renforcer la valeur de la monnaie nationale et la stabilité économique en général.
Sans doute la Sainte Alliance qui va des médias de la droite locale à la majorité des journalistes occidentaux commet-elle la même erreur que celle qu’ils ont commise contre Chavez : celle de sous-estimer Maduro et le “peuple-président”.

Notes

(1) Exemple : le mensonge, relayé par le très controversé Paulo Paranagua du “Monde”, d’une “dessinatrice licenciée pour un dessin anti-Chavez”. En réalité le départ de la dessinatrice Rayma (ouvertement raciste et d’extrême-droite) provenait de son conflit personnel avec la direction de son journal ”EL Universal” (droite). Il n’ y a eu aucune censure du gouvernement et ses livres sont disponibles dans toutes les bonnes librairies. Rappelons qu’au Venezuela les trois quart des médias, écrits, radio et télévision (inter-) nationaux, régionaux ou locaux, appartiennent au secteur privé, que leur nombre a augmenté en quinze ans de révolution, et qu’ils propagent en majorité des idées de droite. Pour une liste non-exhaustive des mensonges sur les “atteintes-à-la-liberté-d’expression-au-Venezuela”, voir le site ACRIMED

B'Tselem בצלם Shuruq's home is one of 100,000 houses in Gaza that were ruined or damaged in Operation Protective Edge. The families who lived in them, the elderly, the women and children, now live in rough, crowded conditions, in tents, in the col

Shuruq's home is one of 100,000 houses in Gaza that were ruined or damaged in Operation Protective Edge. The families who lived in them, the elderly, the women and children, now live in rough, crowded conditions, in tents, in the cold. 
Shuruq related: "For the first seven years of our married life, we lived with my husband’s parents. We kept dreaming of building a home of our house so things would be calmer and easier for us. In 2012, I borrowed some money from my family. We used that money along with what we had saved from my husband’s job and our income from selling olives and lemons from trees on a plot of land we own to build a house on that plot... I felt I couldn’t go and look at what’s left of the house. I didn’t think I could take it. I couldn’t bear to see how years of work, my husband’s and mine, went down the drain in a single moment, through no fault of our own. " Read full testimony: http://bit.ly/ShuruqGaza
Shuruq's testimony is part of a series of voices from Gaza that we will continue to post in the coming weeks.
The previous video in the series: http://on.fb.me/13fZenPhttp://bit.ly/al-Qara
Shadi's testimony: http://on.fb.me/1uWGErx
Mu'taz's testimony: http://bit.ly/GazaToday3

تاریخِ جهان، دادگاهِ جهان است (۱۱) «سن ژوست» و «روبسپیر» را آئینه عبرت دان همنشین بهار

تاریخِ جهان، دادگاهِ جهان است (۱۱) «سن ژوست» و «روبسپیر» را آئینه عبرت دان 
همنشین بهار
تاریخِ جهان، دادگاهِ جهان است (۱۱)
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
«سن ژوست» و «روبسپیر» را آئینه عبرت دان 
 
 
 
وقتی روبسپیر میخ خود را کوبید، شمار کثیری به اتهام اینکه عامل نفوذی اشراف در انقلاب و مخالف جمهوری هستند، سر از گیوتین درآوردند. فهرست اعدامیان به انقلابی نامدار فرانسه دانتون هم رسید و برادران دیروز، او را هم کشتند. دانتون هنگام رفتن به سوی گیوتین در مقابل خانه روبسپیر فریاد زد: آهای روبسپیر یادت باشد تو هم به دنبال من خواهی آمد. روبسپیر و هوادارانش به ابتذال افتاده، برای منتقدین خویش پرونده‌سازی می‌کردند تا با نفی آنها خود را اثبات کنند اما فایده نداشت. مردم دستشان را خوانده بودند.... ادامه مقاله...http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=217
 
منبع:پژواک ایران