نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

باز خوانی برگی از تاریخ معاصرنظام های تمامیت خواه


سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۰ اوت ۲۰۱۰

کاظم رنجبر

[Image] پیشگفتار: در این یک ماه گذشته ، در جمهوری ابتر جهل و جنایت و فساد ، اتفاقاتی بظاهر کوچک ، ولی در واقع بسیار با اهمیتی رخ دادند ،که در حقیقت نشان از زوال و به بن بست رسیدن این نظام ، بمانند سایر نظام های تمامیت تاریخ هستند. لذا در راستای گسترش دید تاریخی و سیاسی از پایان نظام های توتالیتر ، نگاهی در محدوده یک مقاله ، به این مطلب ، خواهیم انداخت ، و این اصل را از نظر خواهیم گذراند ،که نظام های تمامیت خواه اصلاح ناپذیر هستند یا نه؟
سیاست و مدیریت کلان جامعه ،متشکل از مجموعه ای از علوم انسانی و تجربی است، و تسلط و آشنائی به این علوم ، ربطی به باور های دینی و ایمانی توده مردم و رهبران دینی ، ندارند. روحانیون حکومتی، ولو اینکه عنوان های پر طمطراق علمای اعلام و آیات اعظام را با خود یدک می کشند، اما درحقیقت ، فاقد علم به معنی واقعی آن هستند،و مشکل واقعی جامعه ایران امروز ، درست در همین نکته است، که در هزاره سوم، روضه خوان ،با قدرت سرنیزه،و با سوء استفاده از باور های معصومانه دینی ناشی از فقز فرهنگ عمومی ، در طول این31 سال ، برمسند حکومت نشسته است !!!
در ماه گذشته ، آقای علی خامنه ای ، علنأ ادعا کرد،که در زمان غیبت ، سحنان او به عنوان مجتهد جامع الشرایط ، چون دستورات پیامبر و امام زمان واجب الاجرا ءاست. و چند روز بعد نیز در یک سخنرانی رسمی ، به علوم انسانی ، جامعه شناسی و روانشناسی حمله کرد ،و این علوم را ، علوم غربی ، و بی ارزش خواند ،و اضاقه کرد که مسلمانان به علوم قرانی احتیاج دارند .(نقل به معنی )
به دنبال این سخنان ، رئیس قوهً قضائیه «...» آیت الله صادق لاریجانی ، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی ، از ترویج علوم انسانی ،و به ویژه تئوری های روانشناسی و جامعه شناسی انتقاد کرد ، و آنها را نا همخوان با پیش فرض های دینی دانست.«...» صادق لاریجانی در انتقاد به ترویج علوم انسانی در ایران گفت : در کشوری که بنای آن توحید و ایمان به حق تعالی بوده و بر اساس قران شکل گرفته ، آیا درست است ، برعلوم انسانی اتکا ء کند،که پیش فرضهای آن به هیچ وجه با پیش فرض های دینی ما هماهنگی و همخوانی ندارند؟«...» حمله به علوم انسانی ، پس از آن در ایران شدت گرفت ،که آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ، در شهریور 1388 و در پیوند با روی داد های پس از انتخابات ، علوم انسانی را ، در ایران هدف قرار داد و به صراحت از تحصیل دو ملیون دانشجو در رشته های علوم انسانی انتقاد کرد و این علوم را مروج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی دانست. در پی این سخنان ، عده ای نیز درجمهور اسلامی خواستار انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاه ها شدند. علوم انسانی و نظریه های جامعه شناسی ، یکی از محورهای اصلی کیفر خواست دادستان تهران علیه اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب ، در همان نخستین دادگاه ،موسوم به کودتای مخملی در شهریور ماه سال گذشته بود. در کیفر خواست های خوانده شده ، همچنین به برخی از بزرگان نظریه های سیاسی و جامعه شناسی ، اشاره شده و همچنین از چند استاد برجسته ایرانی یاد شد.«...» در تیر ماه امسال محمد تقی مصباح یزدی، عضو مجلس خبرگان (وای به حال ملتی که خبره اش چنین افرادی باشند تاکید از نویسنده ) و رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، با صراحت بیشتری به پژوهشگران علوم انسانی در ایران تاخت و گفت : بسیاری از کسانی که در فتنه ها نقش کلیدی داشتند، از تربیت شد گان همین اساتید فاسد دانشکده های خقوق و علوم سیاسی بودند .(ماخذ 1)
اینکه در جمهوری ابتر اسلامی آیت الله خمینی ، متکی بر جهل واستبداد ، جنایت و فساد ، یک مشت روضه خوان بر علوم انسانی و جامعه شناسی ،و استادان با ارزش آن حمله می کنند ، جای تعجب نیست. به مصداق مثل معروف در زبان فارسی ،«سنگ را بسته و سگ را رها کردن » سیاست های رسمی این نوع نظام ها می باشند.قتل های زنجیره ای د گر اندیشان ،نمونه بسیار گویای ماهیت این نظام است.
وقتی که در سال 1967میلادی ، سرهنگ های یونان با د خالت علنی آمریکا ،علیه حکومت قانونی خود، کودتا کردند، یکی از اولین اقدام ضد فرهنگی و ضد آزادی این نظام کودتائی، بستن دانشکده جامعه شناسی دانشگاه آتن بود. عجیب نیست ،که عین همین عمل را در شیلی، ژنرال پینوشه ، در کودتای 11 سپتامبر 1973، که آن کودتا نیز توسط سازمان اطلاعاتی آمریکا ،علیه حکومت قانونی سالوادور آلینده طراحی شده بود ، از فردای حاکمیت حکومت نظامی ، ضمن دستگیری و قتل دگر اندشان این کشور ،کودتا گران، دانشکده جامعه شناسی را بستند. باز هم عین همین اعمال را در سناریو های دیگر ، بعد از کودتای 28 مرداد 1332 نظامیان ایران علیه نظام قانونی دکتر مصدق ، مشاهده می کنیم. به عنوان نمونه ، ساختن مسجد در دانشگاه تهران و آوردن آخوند و روضه خوان به صحن دانشگاه ، مرکز علم و دانش به معنی واقعی آن بود .در نقشه اصلی ساختمان دانشگاه تهران ، که بوسیله فرانسویان در زمان رضا شاه ساخته شده است ، بنای مسجد پیش بینی نشده بود. ساختن مسجد ، طرح سیاسی بود که در زمان دکتر اقبال طراحی و عملی شد.
آخوند های حکومتی ضد علم ، ادعا دارند ،که تمام علوم ارضی و سماوی در قران نهفته است ! این هم از دروغ های حقه بازان و تشنگان قدرت است.نه تنها در قران ، بلکه در هیچ یک از کتاب های دینی ، نشانه ای از علم به مفهوم منطقی و عقلی آن وجود ندارد.اگر وجود داشت ، این همه دانشمندان و فلاسفه را قدرت های جهل و جنایات کلیسا ، زنده زنده ، به آتش نمی کشیدند. اگر قران کتاب علم و دانش بود ، این چنین مسلمانان جهان ذلیل و اسیر قدرت های استعماری نبودند. در صورتیکه محقیقین و پژوهشگران صدیق تاریخ استعما ر، می دانند که چگونه استعمار انگلیس ، در طول سه قرن گذشته ، با نفوذ درمحافل دینی مسلمانان ، چه سنی و چه شیعه ،اسلام و روحانیون بیسواد و ارتجائی را تبدیل به عامل آگاه و نا آگاه اجرائی ،سیاست استعماری خود کردند.
سازمان تروریستی اخوان المسلمین ، در مصر ، سازمان تروریستی فدائیان اسلام در ایران ، ساخته و پرداخته امپریالیسم انگلیس بودند. بعد از جنگ دوم جهانی ، ایالات متحده آمریکا ، همین سیاست یعنی نفوذ در حوزه های دینی، و اهدای کمک های مالی و مسلح کردن گروه های تروریستی ،و تبلیغ جهل و خرافات ، در نهایت حفظ سلطه استعمار به روشهای نوین ، و غارت ثروت های مادی و معنوی کشور های مسلمان را ، در همان راستای سیاست انگلیس ، همراه با اسرائیل را دنبال می کنند .(در هفته های آینده مقالاتی را در این باره با تکیه بر اسناد به اطلاع خوانندگان گرامی خواهیم رساند )
* * * *
قدر زر، زرگر بداند قدر گوهر گوهری ،« علم را عالم شناسد جان من ،نه شیخ علی !»(2)
اما چرا آخوند ها حکومتی در جمهوری ابتر آیت الله خمینی مخالف علوم و خصوصأ مخالف علوم انسانی هستند؟
در جواب در راستای این مقاله ، یک تعریف کوچکی از معنی و مفهوم علم را در اینجا می آوریم و بعد أ توضیح خواهیم داد ،که چرا آخوند ها همیشه و خصوصأ حکومت جهل و جنایت و فساد اسلام ناب محمدی خمینی ، مخالف علم و دانش و آگاهی ملت هستند ، و بجای توسعه و پرورش علم و آگاهی ملت ، تودهً مردم را با یک مشت اراجیف ،و خرافات ،و وعده بهشت های با 70 حوری باکره سرگرم می کنند ؟
.علم عبارت از مجموعه شناخت و تحقیق و پژوهش ، با یک روش مشخص (Méthodique) است،که هدف اش کشف قوانین و پدیده ها و روابط آنها در طبیعت و جامعه می باشد .تجربه در پژوهشهای علمی، اصلی است اساسی ، مشخص و قائم به ذات .در پژوهشهای علمی ، سایر مقولات ، مبتنی بر باورهای ماوراء طبیعی ، چون روح ، جن و پری ، فرشته ، پیشگوئی ، جادوگری ، خدا و پیامبر ان و امامان ، آیت الله ها و حجت اسلام ها عیسی و مریم ، پاپ و کشیش ، خواهران مقدس و خاخام ها ، که فاقد پایگاه عقلانی هستند ، جایگاهی ندارند.نتیجه این پژوهش های عقلانی ، ناشی از تجربه عملی ،و محا سبات استدلا لی و آزمایشگاهی ، در نهایت بصورت قوانین علمی در آمده و شناخت انسان را از طبیعت و جوامع بشری، گسترش می دهد .
اگر به همین تعریف کوچک از علم دقیق بشویم ، خواهیم دید ،که دنیای مذهب ، دنیای ایمان و باور است،نه دنیای علم. اگر روحانیون به علم آشنا بودند ، حرفهای خارج از عقل و شعور و منطق بر زبان نمی آوردند. به عنوان نمونه یکی از گفته های آیت الله خمینی را در اینجا می آوریم ، تا ملاحظه بکنید که تا چه حد این حضرات ولو اینکه خود را بنام عالم به جامعه ایرانی قالب کرده اند ، ولی در عمل چیزی از علم و دانش بشری در چنته ندارند.
بحثی در یکی از حوزه های «علمیه در اسلام ناب محمدی آقای خمینی » در باره نور باز شده بود ،ویکی از سایت های این حوزه بخشی از این بحث را چاپ و منتشر کرده است و ما در اینجا با ارائه ماًخذ، به آن بخش استناد می کنیم . موضوع بحث :

خلقت نور پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) قبل از خلقت عالم .


آیت الله خمینی با تکیه بر احادیث فاقد سند و یک مشت هذیان گوئی شیخ الاسلام ، محمد باقر مجلسی دوران عصر صفویه، که در نهایت از نتایج این جهالت و خرافات عمومی جامعه آن عصر، مملکت بدست یک جوان 22 ساله افغانی اشغال و غارت و ملت از قحطی نابود شدند،و تاریخ نیز از آن بنام فتنه افغان یاد می کند، در صورتیکه اصل فتنه درست چون امروز فتنه جهل و خرافات آخوند بود ، در باره نور ، چنین در افشانی می کند :«...» حضرت امام خمینی (قدس سره) در این باره گفته است :بدان که برای اهل بیت و عصمت و طهارت- علیهم السلام –مقامات شامخه روحانیه ای است در سیر معنوی الی الله، که ادراک آن عملأ نیز از طاقت بشر خارج و فوق عقول ارباب عقول و شهود اصحاب عرفان است ؟ .چنانچه از احادیث شریفه ظاهر شود ،که در مقام روحانیت با رسول اکرم (ص) شرکت دارند و انوار مطهر آنها قبل از خلقت عوالم مخلوق ،و اشتغال به تسبیح و تحمید ذات مقدس داشتند.(ماًخذ چهل حدیث چاپ مرکز فرهنگی رجاء صفه464- چاپ 1368) مأخذ (3)
اولاً از خواننده گرامی تقاضا دارم ، حد اقل دوبار این جملات را بخوانند،و به عمق این هذیان گوئی بیمار گونه این فرد پی ببرند.، بعد ملاحظه خواهید کرد ،که این «امام امت » اضافه می کند ...ادارک آن عملأ از طاقت بشر خارج و فوق عقول ارباب عقول و شهود اصحاب عرفان است !!! این سئوال پیش می آید : ، اگردرک آن از طاقت عقل بشر خارج است ،پس چگونه آیت الله خمینی به کنه آن پی برد ه است؟
اگر این سخنان آیت الله خمینی در باره نور را ، به یک فیزیک دان توضیح بدهید، حتمأ آن فیزیک دان پسشنهاد می کند، که این فرد را قبل از آنکه به خود و نزدیکان خود ناشی ازهذ یان گوئی و روان پریشی ، صدمه بزند، هرچه زودتر در بیمارستان روانی بستری بکنید.
ولی مسئله پیچیده تر از این است. برای اینکه آیت الله خمینی ، آقای علی خامنه ای ،و مصباح یزدی و جنتی و صادق لاریجانی ها ، با آن «علم دانش و هذیان گوئی هایشان ، ساخته و پرداخته جامعه ایران در بند قرنها جهل و خرافات هستند. درست نیز مسئله جامعه ایران امروز ، در اینجا نهفته است ،که یک مشت آدم های غرق در جهل و خرافات وحاکمیت فساد و استبداد ، سلاطین و شیخ الاسلام ها و آیت الله ها ، ملت و مملکت را به نابودی کشانده اند،ودر این راستا ، قدرت های استعماری ،بزرگترین و مطمئن ترین متحد بالقوه و بالفعل خود را، در بطن همین روحانیت غرق در جهل و خرافات پیدا کرده است ،که در مقالات آینده به این بخشی از تاریخ ایران را با ارائه اسناد تاریخی خود محققین اروپائی و آمریکائی توضیح و تفسیر خواهیم کرد.
برای رد هذیان گوئی های آیت الله خمینی ، ًبطور خلاصه تعرف نور را در حد یک جامعه شناس غیر متخصص ، از منظر علم فیزیک اپتیک (physique optique ) در چند سطر به عرض « آیات اعظام و علمای اعلام و باز مانده گان آنان» تعرف می کنم ،تا معلوم شود ، چرا روحانیون حکومتی نه تنها به علوم به معنی واقعی آن آشنائی ندارند ، بلکه از علم متنفرند.و بعلاوه از آن وحشت دارند ،که ملت با آشنائی به علوم ، به جهل و خرافات و مردم فریبی آنان آگاه گردند،و روزی در دکٌان آنان تخته بشود. مسٌلم است که برای اینکه این حضرات از ملٌت سواری بگیرند ، باید ملت را نا آگاه و نادان نگاه دارند .فردی چون آقای علی خامنه ای که قبل از انقلاب ، حتی از شدت فقر ، دوستان نزدیک اش او را علی گدا ! می نامیدند ،(که البته فقیر بودن عیب و ننگ نیست ) امروز در حالیکه ملت از شدت فقر و بیکاری و گرانی در رنج و عذاب هستند، ، خود و فرزندان و دارو دسته آخوند های حکومتی ثروت های ملیاردی جمع بکنند.
تعریف نور، مجموعه از امواج الکترونیکی است که به چشم دیده می شوند طول این امواج nm380( یعنی 380 ملیاردیم یک میلیمتر ) برای رنگ بنفش و nm780(یعنی 780 ملیاردیم یک میلیمتر ) برای رنگ قرمزمی باشند . واحد نور Lux است . اولین بار اسحاق نیوتن ، فیزیک دان انگلیسی یهودی تبار ، موفق به تجزیه نور سفید شد . سرعت نور برابر با 299792451 متر در ثانیه است. این کمیت در فیزیک و در سایر علوم ، با حرف C نشان داده می شود. در محاسبات عادی که دقت زیاد مورد نظر نیست سرعت نور را 300 هزار کیلومتر در ثانیه می گیرند. نخستین بار اوله رومر (Ole Romer – متولد 1644 مرگ 1710 ) ستاره شناس دانمارکی الاصل سرعت نور را محاسبه کرد.اسحاق نیوتن فیزیک دان مشهور انگلیسی ، متولد 1643- مرگ 1710،است . اگر به تاریخ تولد و زندگی این دو دانشمند ، دقیق بشویم ، می بینیم این دو دانشمند معاصر دوران حکومت صفویه اوج حاکمیت وتبلیغ خرافات و جهالت بنام دین و مذهب شیعه زیر نظر شیخ الاسلام ، محمد باقر مجلسی در ایران ، بودند .سه قرن پیش ، دانشمندان اروپا ، نور را تجزیه و ماهیت و سرعت آن را مطالعه می کردند، در آن عصر شیخ الاسلام های شیعه ،علمای اعلام وآیات اعظام ، یک مشت خرافات نظیر خرافات ذکر شده در بالارا توی مغز ملت ، بنام علم می چپاندند یا تعین می کردند که مسلمانان باید با پای چپ وارد مستراح بشوند و با پای راست خارج گردند !!! این مزخرفات را علم و دانش می دانستند . سه قرن بعد نتیجه اش را امروز می بینیم و نسل امروز ایرانی، توان آن تبلیغات جهل و خرافات را به قیمت بس گران می پردازد. ایران به نسبت جمعیت کل کشور ، مقام اول معتادان ،و مقام اول اعدام را در جهان دارد. و بنا به مرکز مطالعات آسیب شناسی جامعه ، دانشگاه تهران ، از برکت مقام معظم رهبر فرزانه مسلمان خط امام ، سن فحشا ، به 11 سال تنزیل کرده است .و رسمآ در مشهد زیر نظر دولت ،در جوار حرم امام هشتم شیعیان ، زیر پوشش صیغه خانه ، یا به عبارت مصطلح در فرهنگ توده مردم ، فاحشه خانه ای اسلامی به مدیریت حاج آقا محمود ممتاز ، با شماره تلفن 0098511225790، باز کرده اند ،که دخترکان 12 ساله باکره را به قیمت یک صد هزار تومان بابت برداشتن پرده بکارت ، در اختیار مشتریان می گذارند. (ماًخذ.4)

- واقعیت گرائی سیاسی ( La Realpolitik)


بنیانگذار این مکتب سیاسی ،اتو وان بیسمارک (Otto von Bismark -1818-1898) صدر اعظم آلمان بود .واقعیت گرائی سیاسی ، مکتبی است که برای حفظ صلح ، به روش مدیریت عقلانی سیاست، پایبند است.واقعیت گرائی سیاسی ، برآن تلاش دارد ،که هرچه ممکن است ، از برخورد نظامی جلوگیری بکند.واقعیت گرایان سیاسی در مذاکرات و معاملات سیاسی ، از راه حلهای متعد د(option ) منطبق بر واقعیت ها عینی ، نهایت استفاده را می کنند.بزرگترین پشتیبان پیروان واقعیت گرایان سیاسی ، پشتیبانی افکار عمومی ملت از آن سیاست است. پیروان مکاتب سیاسی ،خصوصأ واقعیت گرایان انگلوساکسون ،( Realists of Anglo –saxon) و مارکسیست ها ، بیشتر از واقعیت گرائی سیاسی ، در مسائل بین المللی ، استفاده می کنند. آنگلوساکسون ها، منافع ملی را ، بالاتر از منافع ایده ئولوژیک می دانند. بهترین نمونه واقعیت گرائی سیاسی امریکا ، واقعیت گرائی نیکسون و مشاور او هانری کسینجر در جستجوی رابطه سیاسی ، باچین مائوئیستی ، با وجود اختلاف بزرگ ایده ئولوؤژیک بود.درژوئیه 1971، هانری کسینجر بطور مخفی ، در چین با چون لای ملاقات کرد ،و به دنبال آن درسال 1972 ، نیکسون از 21 فوریه تا 28 فوریه 1972 همراه وزیر خارجه خود به دیدار سران دولت کمونیستی چین رفت . این واقعه مهم ، یعنی مذاکره و ملاقات دو قدرت بزرگ با ایده ئولوژی متضاد ، یک نمونه بسیار با اهمیت واقعیت گرائی سیاسی ، قرن بیستم بود.

چرا جمهوری اسلام ناب محمدی آقای خمینی ، فاقد واقعیت بینی ،و واقعیت گرائی سیاسی است ؟


اگر بگوئیم ،که جمهوری ابتر اسلامی با داشتن ماهیت ایده ئولوژیک خود ، از درک واقعیت گرائی سیاسی ، در صحنه بین المللی ،استفاده از آن به نفع ملت و وطن ما ایران ، عاجز است ، مسلمأ خواننده و یا شنونده دلیل این ضعف را خواهد خواست. و خواهد پرسید این ضعف کجا نهادینه شده است ؟
دلیل این ضعف ، علل متعد د دارد و طرفین مقابل و قدرت های استعماری نیز ، با آشنائی به این علل ، نهایت سوء استفاده را به نفع خود می کنند. ما در اینجا بطور عنوان وار این ضعف و در عین حال این واقعیت ها را بیان می کنیم.ودر مقالات آینده به نقش آن ها می پردازیم.

نبود عرق ملی و میهنی ، در قشر روحانیون حکومتی .


بار ها و بارها بطور مستقیم و غیر مستقیم ، از زبان روحانیون حکومتی شنیده اید ،که وطن پرستی و وطن دوستی عین گاو پرستی و شرک است. زنده یاد دکتر مصدق نیز به این اصل پی برده بود ،که برای آخوند ایرانی ، وطن معنی و مفهوم ندارد. مصدق مجبور می شود از آیت الله کاشانی بپرسد ،که شما اول ایرانی هستید بعد مسلمان و یا اول مسلمان هستید بعدأ ایرانی ؟ در 28 مرداد 1332 ، آیت الله کاشانی ، ماهیت ضد ایرانی خود را عملأ نشان داد ،و با گرفتن 10 هزار دولار از کرومیت روزولت ، طراح کودتای 28 مرداد ، به ملت و مملکت خیانت کرد. وانگهی بار ها و بارها ، آیت الله خمینی ، رضایت خاطر خود را از سرنگونی دکتر مصدق بیان کرده است و این گفته ها و نوشته در تاریخ معاصر ایران ظبط شده است.خمینی می گفت : اگر مصدق بر سر کار می ماند، اسلام از او صدمه می دید (نقل به معنی)
قشر روحانیون حکومتی ، از بیسواد ترین ،و نا آگاه ترین قشر جامعه ایران از جنبه سیاسی است. فراموش نکنیم ،که سیاست ، مو عظه و روضه خوانی ،و تحریک یک مشت جوان و مردم عادی کوچه و بازار نیست .سیاست و سیاست شناسی ،و مدیریت کلان یک جامعه ، متشکل از علوم مختلف ،و آگاهی از واقعیت های جهانی است. دسترسی به این علوم ، برای اداره یک کشور در جهان امروز ، احتیاج به سالها تحصیل در علوم مختلف وابسته به سیاست دارد. در این راستا ، یعنی بیسوادی مطلق آیت الله خمینی از علوم عقلانی خصوصأ سیاست ، چند نمونه از گفته های خود ایشان را در اینجا می آوریم ، تا خوانندگان دلیل علم ستیزی و نداشتن عرق ملی و وطن پرستی آخوند بیسواد ، علنأ ملاحظه بکنند. برای چنین آدم بیسواد ، واقعیت گرائی سیاسی معنی و مفهومی ندارد. و با این فقر دانش سیاسی ، ملت و مملکت را 8 سال به جنگ کشید ،و ملت و مملکت را نابود کرد.تا آخرین روز شعار جنگ جنگ تا پیروزی را سر داد ،و آخر نیز زهری را که به خاطر بی سوادی و نا آگاهی از علم سیاست داشت، بر حلقوم ملیونها ایرانی ریخته بود چند جرعه هم خود نوشید ، واز این دنیا رفت. اما جنایات او در تاریخ تا ابد خواهد ماند.اما فرمایشات خمینی :

خمینی و سیاست .

-----------------
.روحانی نباید کار دیگری ، غیر از روحانیت ، یعنی بسط توحید و تقوی و تعلیم قانون آسمانی و تهذیب اخلاق بپردازد.(کشف الاسرار نوشته امام خمینی صفحه 208)
این را بدانید که تنها روحانیت می تواند در این مملکت کارها را از پیش ببرد، فکرنکنید که بخواهید کنار بگذارید روحانیت را .(دیدار با نمایندگان مجلس ، جماران 6 خرداد 1360.

خمینی و دانشگاه .

----------------
ریشه تمام مصیبت هائی که تا کنون برای بشر پیش آمده از دانشگاه ها بوده است ...همه مصیبت هائی که در دنیا شده ،از متفکرین و متخصصین و دانشگاهی است.اگر به اسلام علاقه دارید ، بدانید که خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه ای بالاتر است.(در دیدار با اعضای دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه .27 آذر 1359.)
ما هرچه می کشیم از این طبقه ایست که ادعا می کند دانشگاه رفته ایم ، روشنفکریم ،و حقوقدانیم ،. هرچه می کشیم از این ها است .(قم 1 مرداد 1358)

خمینی و فرار مغز ها .

---------------------
.منافقین هم می گویند ، مغز ها دارند فرار می کنند. به جهنم که فرار می کنند.این دانشگاه رفته ، این ها که همه اش دم از علم و تمدن غرب می زنند، باگذارید بروند . ما این علم و دانش غرب را نمی خواهیم..(جماران 8 آبان 1358)

خمینی و صادرات انقلاب .

-------------------------
ما باید به هرقیمت شده باشد ، انقلاب خودمان را به تمام ممالک اسلامی و تمام جهان صادر کنیم .(پیام به ملت در 22 بهمن 1358)
باید در صدور انقلابمان به تمام جهان کوشش کنیم . پیام نوروزی به ملت ، اول فرروردین 1359)
با این نمونه از علم ودانش آیت الله خمینی ، تعجب آور نیست ، در هزاره ً سوم ،« کشور امام زمان به قول خود آخوند های حکومتی !!! » در جوار مرقد امام هشتم شیعان ، در شهر مشهد ، صیغه خانه ، یا به عبارت ماهیت واقعی آن «موسسه تن فروشی اسلامی » ،به کمک دلالان محبت ، با قیمت مخصوص برای ازاله بکارت دخترکان 12 ساله ایرانی باز کرده اند که این ننگ ، در تاریخ این ملت بلاکشده از دست آخوند های متحجر ، تا ابد ضبط خواهد شد؟.یاد آور می شوم،که 47 در صد نیروکار کشور فرانسه ، در دست زنان و دختران فرانسه است. به عبارت دیگر ، 47 درصد ثروت های تولیدی فرانسه با عقل و شعور و دانش و دستان زنان و دختران این مملکت تولید می شود. زنان و دختران فرانسه در تمام فعالیت های اقتصادی ، مدیریتی ، دفاع ملی ، دانش های پیشرفته ، دوشادوش هموطنان مرد فرانسوی شرکت فعال دارند .بعد از 31 حاکمیت جهل و فساد جنایت در ایران ، نظام اسلامی ، برای دخترکان 12 ساله ایرانی ، صیغه خانه باز می کند !!!

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.


اقتباس بطور اختصار و یا کامل با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملأ آزاد است
Kazem.randjbar@yahoo.fr
(ادامه دارد )

نقش نیکتا خروشچف در سقوط نظام کمونیستی شوروی ، و تجربیات تاریخی آن برای مبارزان سیاسی ایران .

- -----------------------------------------------
- مأخذ به زبان فارسی .
- مأخذ (1)

- مأخذ (2)
با تمام معذرت از خوانندگان ،که مصرع دوم شعر ، به تناسب سخن روز دستکاری شده واز نویسنده مقاله است.
- مأخذ (3)
- http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=9634&SubjectID=78244
- مأ خذ (4)
--------
http://www.sabzlink.com/story/17370/http://parsdailynews.com/61584.htm

Mashhad Bazar Strike اعتصاب بازاريان مشهد درپي قتل سه طلافروش

لشکرکشی ایدئولوژیک به مدارس


راديو فردا، سعید پیوندی (جامعه شناس) : شواهد بسیاری نشان می دهد که وزارت آموزش و پرورش در تدارک مجموعه جدیدی از اقدامات تبلیغی ایدئولوژیک و سیاسی برای سال تحصیلی آینده است. بیش از یک سال است که دست اندرکاران دولتی و روحانیون نزدیک به آنها نظام آموزشی ایران از دبستان تا دانشگاه را به مناسبت های گوناگون مورد انتقاد قرار می دهند. از نظر آنها شکاف ژرفی که میان فرهنگ و رفتارهای جوانان با فرهنگ رسمی و نظام ارزشی حکومت وجود دارد نتیجه عملکرد نامطلوب نظام آموزشی است. این تصور نزد بسیاری از دست اندرکاران وجود دارد که آموزش ایران نتوانسته در برابر آنجه که آنها «تهاجم فرهنگی» یا «جنگ نرم» غرب نام می دهند کارنامه قابل قبولی از خود ارائه دهد. این بحث ها در حالی مطرح می شود که در سال های گذشته فشار ایدئولوژیک و سیاسی بر مدارس بگونه ای چشمگیر افزایش یافته است. احیای امور پرورشی و تلاش برای گسترش حضور بسیج در مدارس از جمله این اقدامات است.

نظام آموزشی میدان جنگ نرم

در یکی از جدیدترین برخوردهای انتقادی به آموزش مصباح یزدی شاخص ترین روحانی حامی گرایش کنونی دولت بار دیگر موضوع «نیاز به تحول فرهنگی» را پیش کشیده است. این روحانی محافظه کار با اشاره به «كمرنگ شدن دین در بین افراد جامعه به ویژه جوانان و دانشجویان» می گوید «وقتی به سیر فعالیت های فرهنگی به معنای خاص آن یعنی اعتقادات و ارزش ها بنگریم می بینیم یك سیر نزولی طی شده است، یعنی از زمان تأسیس ستاد انقلاب فرهنگی تا زمان فتنه اخیر یك منحنی نزولی در زمینه فرهنگی ترسیم می شود.» (فارس ۱۴ مرداد ۱۳۸۹). حجت‌الاسلام سقای بي‌ریا مشاور رئیس‌جمهور در امور روحانیت نیز عملکرد نظام آموزشی در برابر «فعالیت ماهواره‌ها وتهاجم فرهنگی دشمن از طریق اینترنت» چندان موفق نمی داند. (فارس، ۱۳ مرداد ماه ۱۳۸۹)

در برخوردهای مسئولین گوناکون از مقامات اصلی و امامان جمعه گرفته تا چهره های نظامی و روحانی همسو بطور منظم نظریه توطئه و تهدید فرهنگی از سوی بیگانگان تکرار می شود. بر اساس این تحلیل گویا ایران در حال دست و پنجه نرم کردن با «تهاجم فرهنگی» و «جنگ نرم» است که آگاهانه توسط غرب علیه کشور ما تدارک می شود و هدف این «تهاجم» و «جنگ نرم» نیز بیش از همه جوانان هستند. درست به همین دلیل هم نظریه پردازان این تحلیل بر این باورند که مدارس و دانشگاه ها باید به سنگر اصلی مقاومت فرهنگی جمهوری اسلامی تبدیل شود.

سمتگیری های اصلی وزارت آموزش و پرورش نشان می دهد که موضوع مقابله با این جنگ و تهاجم فرضی به دغدغه اصلی مسئولین این تشکیلات عریض و طویل و سایر متولیان فرهنگی هم تبدیل شده است. محمد بنیادی، معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش براین باور است که برای جلوگیری از «آسیب‌هایی» چون «جنگ نرم» برنامه‌های تربیتی باید هر چه بیشتر دانش‌آموزان را با مباحثی نظیر «فتنه و استکبار» آشنا کنند. (ایلنا،۲۱ تیرماه ۱۳۸۹) داوود روستایی قائم مقام سازمان دانش آموزی کشور نیز با اشاره به «ابعاد گسترده جنگ نرم» از ایجاد خندق فرهنگی برای دانش آموز در مقابله با این جنگ سخن می گوید. (مهر، ۱۶ مرداد ماه ۱۳۸۹)

دغدغه مقابله با «تهاجم فرهنگی» و «جنگ نرم» سبب شده در ماه های اخیر بارها صحبت از طرح های گوناگون سیاسی و ایدئولوژیکی به میان آید که یا تا کنون عملی شده اند و یا قرار است در سال جدید تحصیلی به مرحله اجرا درآیند. به نظر میاید سیاست جدید «تربیتی-ایدئولوژیک» دولت بر سه محور اصلی استوار شده است :

افسران جنگ نرم در مدارس

محور اول اعزام لشکری از مبلغین سیاسی و مذهبی به مدارس برای «ارشاد» جوانان است. وزیر آموزش و پرورش در این زمینه چشم به همكاری آموزش و پرورش و حوزه‌های علمیه و حضور روحانیت در مدارس دوخته است. از نظر او «همكاری آموزش و پرورش به عنوان نهادی تربیتی با حوزه‌های علمیه كه رویكرد آنها نیز تربیتی و دینی و مذهبی است، در شكل‌گیری هویت دینی، ملی و مذهبی دانش‌آموزان تاثیر بسزایی را دارد». (ایلنا، ۲۳ تیر ماه ۱۳۸۹)

ناصر سقای بی‌ریا مشاور رئیس‌جمهور در امور روحانیت صحبت از حضور هفت هزار مشاور دینی در دبیرستان‌های كشور می کند كه هر كدام از آنها قرار است در طول هفته، پنج مدرسه را پوشش دهند. وی با بیان اینكه «برخی معلمان دینی نمي‌توانند پاسخگوی شبهات جوانان باشند»، نقش جدید روحانیت را پرداختن به تربیت دینی و سیاسی دانش آموزان می داند. سقای بی ریا هم چنین خبر می دهد که در ستاد همكاری‌های آموزش و پرورش و حوزه علمیه، مسائلی از قبیل تربیت حوزویان متناسب با نقشی كه ایفا مي‌كنند، تربیت معلمان دینی متخصص برای پاسخگویی به شبهات دینی جوانان، توجه به مراكز تربیت معلم از اولویت‌های كاری محسوب می‌شود. (فارس، 13 مرداد ماه)

محمد بنیادی، معاون پرورشی آموزش و پرورش ایران، هم از طرح «تربیت افسران جنگ نرم» و اعزام آن‌ها به «مدارس، ‌پایگاه‌ها و دارالقرآن‌ها» پرده بر می دارد که گویا قرار است از «آسیب‌های اجتماعی»، از جمله «آسیب‌های پرخطری همچون جنگ نرم» پیشگیری به عمل آورند. (۲۱ تیرماه ۱۳۸۹) پیشتر زهرا پناهی‌روا معاون فرهنگی، هنری دفتر فضاسازی قرآنی و گسترش نماز و عترت با اعلام حضور چهار هزار نفر به عنوان مدرس تربیت‌‌سیاسی در مدارس سطح کشور از فعالیت كارشناسان تربیت‌سیاسی آموزش‌و‌پرورش در راستای مقابله با تهدید‌هایی كه از طرف بیگانگان، دانش‌آموزان را تهدید مي‌كند، انجام داده‌اند. وی می گوید که «وظیفه اصلی كارشناسان تربیت سیاسی آموزش و پرورش درسطح مدارس كشور آگاه ساختن دانش‌آموزان از فتنه‌های دشمن برای نابودی انقلاب اسلامی است». (ایلنا، ۱۸ آبان ماه ۱۳۸۸)

در زمینه آنچه که طرح «عفاف وحجاب» نام گرفته پای وزارت کشورهم به مدارس باز شده است. افشار معاون امور اجتماعی و شوراهای وزرات کشور از مشارکت در اجرای طرح عفاف و حجاب در مدارس و حضور افرادی برای ارشاد جوانان خبر می دهد. (فارس، ۱۶ مرداد ماه ۱۳۸۹).

آن گونه که از حرف های مسئولین برمیاید لشکر ایدئولوژیک دولتی که خارج از کادر آموزشی به مدارس می روند قرار است موضوعات سیاسی و دینی و نیز مسائل اخلاقی بویژه حجاب را در واحدهای آموزشی طرح کنند.

۵۰ هزار مدرسه قرانی

محور دوم بازنگری مواد درسی بویژه در حوزه علوم انسانی و افزودن سهم دروس دینی و فعالیت های فوق برنامه تبلیغاتی و ایدئولوژیک است. در کنار بازنویسی کتاب های درسی وزیر آموزش‌وپرورش ماه گذشته از طرحی سخن گفت که بر اساس آن قرار است طی سه سال بیش از ۵۰ هزار مدرسه قرآنی در سراسر كشور ایجاد شود. (ایلنا، ۲۳ تیرماه ۱۳۸۹) مدارس قرآنی به شكل فوق برنامه در حاشیه برنامه‌های اصلی واحدهای آموزشی فعالیت خواهند کرد. محي‌الدین بهرام محمدیان معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش هم با اشاره به بازنگری در برخی دروس مقاطع تحصیلی در برنامه درس ملی از برنامه «آموزش حکمت و فلسفه اسلامی» (در کنار دروس دینی و قران که هم اکنون وجود دارد) به دانش‌آموزان مقطع ابتدایی با هدف «آمادگی ذهنی انها را برای بحث‌ها و مسائل اساسی» خبر داد که قرار است در برنامه درس ملی گنجانده شود (ایلنا، ۲۶ خرداد ۱۳۸۹).

رو خوانی اجباری قران برای همه معلمان

محور سوم توجه ویژه به تربیت معلم و نظارت شدیدتر بر فعالیت های معلمان است. قرار است حضور روحانیون در مراکز تربیت معلم افزایش یابد و حتی وزیر آموزش‌وپرورش بنا دارد «تسلط بر روخوانی قرآن را شرط استخدام معلمان» در آموزش‌و‌پرورش قرار دهد. وی می گوید هر چند كه در حال حاضر دوره‌های ضمن خدمت برای مربیان و معلمان قرآن داریم اما از این پس استخدام معلمان و مربیان در مسیری حركت می‌كند كه تمامی معلمان استخدامی باید حتما روخوانی قرآن را بدانند. (ایلنا، ۲۷ تیرماه ۱۳۸۹).

همه این اقدامات جدید ایدوئولوژیک و سیاسی در حالی قرار است عملی شوند که آموزش رسمی ایران هم اکنون یکی از بسته ترین و ایدئولوژی زده ترین نظام های آموزشی تمام دنیاست. فعالیت های آموزش دینی در مدارس ایران (دروس دینی، دروس علوم انسانی دینی شده، فعالیت های مذهبی فوق برنامه اجباری...) که حدود یک چهارم زمان آموزشی را به خود اختصاص می دهد سه برابر بیش از متوسط کشورهایی است که در برنامه درسی آنها آموزش دینی وجود دارد. در دو سه سال اخیر بر میزان فعالیت های تبلیغاتی و حضور امنیتی بسیج دانش آموزی بگونه ای چشمگیر افزوده شده و قرار است این سازمان نظامی-سیاسی دامنه فعالیت خود را حتی به مدارس ابتدایی نیز گسترش دهد. افزایش چشمگیر حجم برنامه های مذهبی و سیاسی مدارس در حالی صورت میگیرد که مسئولین قادر نیستند دلایل ناکارایی نظام آموزشی در بعد ایدئولوژیک را توضیح دهند. همه آنها با نگاهی کمی و از بیرون فکر می کنند دلیل اصلی ناکامی آموزش ایران در تربیت جوانانی همساز با حکومت کم بودن حجم آموزش دینی و سیاسی و یا عدم کارایی معلمان است.

در گفتمان امروزی دست اندرکاران سیاست و آموزش کاربرد واژه هایی مانند تهاجم، جنگ و مقاومت می تواند بازتاب نوعی نگاه به آموزش هم تلقی شود. پی‌آمد قابل انتظار این گفتمان جنگی عوض کردن فلسفه آموزش با منطق سربازخانه است. جالب این است که این حرف ها و اقدامات حتی با بسیاری از راهکارهای سند تحول بنیادی که از ماه ها پیش با سر و صدای فراوان بعنوان نقشه راه نظام آموزشی ایران طرح شده هم در تناقض آشکار قرار می گیرد. سند تحول آموزش و پرورش مدعی است که «تربیت ارزش مدار بر آزادی و آگاهی انسان استوار است» و منظور از تربیت ارزش مدار، تلقین ارزش های معین نیست، بلکه منظور تربیتی است که در ایجاد رغبت و آگاهی به مطلوب تکیه می کند« (ص ۴۰).

حال این پرسش پیش می آید که در کدام یک از این اقدامات ایدئولوژیک به آزادی، آگاهی و رغبت جوانان احترام گذاشته می شود و آیا فرستادن لشکری از روحانیون و مبلغان به مدارس معنایی جز تلقین و اجبار سیاسی و مذهبی دارد؟

Another Brick In The Wall (Hey Ayatollah, Leave Those Kids Alone!)

قتل فجیع یک زندانی در زیر شکنجه در سلولهای ارادی (سگدونی)بند1 زندان گوهردشت کرج



بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" یکی از زندانیان سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت در اثر شکنجه های وحشیانه به قتل رسید.
روز چهارشنبه 20 مرداد ماه زندانی حسن قشقایی 35 ساله پس از بازگشت از دادگاه و انتقال او به سلولهای انفرادی معروف به سگدونی مورد وحشیانه ترین شکنجه های پاسداربندها قرار می گیرد. او در حالی که دستان و پاهایش با دست بند و پابند بسته شده بود و چشمانش چشم بند زده شده بود مدت طولانی مورد شکنجه قرار می گیرد که به کما فرو می رود و بعد از چند ساعت به قتل رسانده می شود.
حسن قشقایی بدلیل دفاع از حق خود در مقابل زورگوییهای نیروی انتظامی مقاومت کرده بود و با آنها درگیر شده بود.او در شهر ورامین پس از درگیری دستگیر می شود.آقای قشقایی از ایل قشقایی می باشد و در حدود 5 سال است که در زندان بسر می برد. او چند ماهی در بند 4 زندان گوهردشت کرج زندانی بود. سپس او را بدون دلیل به بند 1 معروف به بند آخر خطیها منتقل کردند.
مدتی پیش بدلیل اعتراض به برخوردهای وحشیانه پاسدار بندها ،او را به سلولهای انفرادی بند 1 معروف به سگدونی منتقل کردند و نهایتا در آنجا وی را به قتل رساندند.
یکی از شیوهای جنایتکارانه مسئولین این زندان،زندانیانی را که زیر شکنجه به قتل می رسانند علت قتل آنها را مصرف بیش از حد مواد مخدر و یا خودکشی عنوان می کنند.
تا به حال تعدادی از زندانیان در این شکنجه گاه مخوف و قرون وسطایی در زیر شکنجه های سبعانه به قتل رسانده شدند.در این شکنجه گاه همچنین زندانیان بی دفاع و اسیر را مورد وحشیانه ترین شکنجه ها قرار میدهند که از جمله آنها ،تجاوز جنسی،استعمال باتون،شکستن دست ، پا ، ستون فقرات،کتف و ده ها نوع شکنجه ضد بشری علیه زندانیان بکار گرفته می شود.

سکينه محمدی آشتيانی وادار به اعتراف تلويزيونی شد


خبرگزاری هرانا – شب گذشته برنامه بيست و سی صدا و سيمای جمهوری اسلامی مصاحبه ای از سکينه محمدی آشتيانی پخش کرد که براساس آن، اين زن که در خطر سنگسار و اعدام قرار دارد به ارتکاب زنا و قتل همسرش اعتراف کرد و به بيان اعترافاتی عليه خود و وکيلش، محمد مصطفايی پرداخت و او را متهم به سوء استفاده کرد.

سکينه محمدی شب گذشته در حالی بر صفحه تلويزيون حاضر شد و عليه خود و وکيلش سخن گفت که بعد از توقف اجرای حکم سنگسار، پرونده اش همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.

جاويد کيان، وکيل ۴ زنی که در تبريز با خطر سنگسارو اعدام مواجه اند از مجامع بين المللی خواست برای نجات جان سکينه محمدی، مريم قربان زاده، کبری بابايی و آذر باقری، اقدام کنند. همزمان جاويد کيان که به همراه محمد مصطفايی، وکالت سکينه محمدی آشتيانی را برعهده دارد در مصاحبه با “روز” از تحت فشار بودن فرزندان سکينه محمدی و اخذ اين فيلم از اين زن زندانی تحت فشار و ضرب و شتم خبر ميدهد و مصطفايی نيز در واکنش به اين فيلم به “روز” می گويد دستگاه قضايی بايد بداند نمی توان با خشونت و زور و اجبار و ساختن صحنه های دروغين و تخريب، کارها و رفتارش را توجيه کند.

جاويد کيان، وکيل خانم محمدی آشتيانی روز گذشته و بعد از پخش اعترافات موکلش در برنامه ۲۰:۳۰ به “روز” گفت: “خانم محمدی را به اتاق ۳۷ زندان تبريز برده وعليه خودش از او اعترافات گرفته اند اما اين اعترافات در شرايط عادی نبوده بلکه براساس اخباری که دارم به شدت خانم محمدی را مورد ضرب و شتم قرار داده و کتک زده و وادار از انجام چنين مصاحبه ای کرده اند. کار خطرناک ديگری هم که انجام داده اند اين است که از چند نفر از اعضای خانواده و بستگان خانم محمدی هم عليه او فيلم گرفته اند.”

آقای کيان توضيح می دهد: “رفته اند سراغ خانواده خانم محمدی که افرادی به شدت مذهبی هستند و از چند نفر از آنها عليه سکينه فيلمی گرفته اند مبنی بر اينکه سکينه مرتکب زنا شده و بايد مجازات شود و…. متاسفانه خانواده خانم محمدی هم به شدت فرزندان او را تحت فشار قرار داده اند که مادر شما آبروی خانواده ما را برده و بايد اعدام يا سنگسار شود و فشار روانی شديدی عليه بچه های خانم محمدی ايجاد کرده اند.”

وکيل سکينه محمدی سپس خبر ميدهد که از طريق ساير موکلينش در بند نسوان زندان تبريز اطلاع يافته که سکينه تحت فشار و زير کتک شديد مجبور از مصاحبه تلويزيونی شده است.

اودر خصوص آخرين وضعيت پرونده سکينه محمدی هم می گويد: “آخرين اقدام ما درخواست اعاده دادرسی بود و قرار بود ظرف ۲۰ روز به ما پاسخ دهند که متاسفانه قضيه همکار عزيزم، آقای مصطفايی پيش آمد. بعد از اين قضيه پرونده خانم محمدی از طرف حفاظت اطلاعات قوه قضائيه، معلق شد و پس از نامه ای که آقای حسينی نوبخت، معاون اجرايی شعبه اجرای احکام دادگستری تبريز برای آقای محسنی اژه ای، دادستان کل کشور نوشت، آقای اژه ای هم پرونده را به معاون اول خود يعنی سعيد مرتضوی محول کرده ؛ آقای مرتضوی هم پرونده را به حفاظت اطلاعات قوه قضائيه فرستاده و زير نامه پاراف کرده که ابتدا پرونده مريم قربان زاده حل شود و بعد پرونده سکينه محمدی. در حاليکه اين دو پرونده هيچ ارتباطی با هم ندارند. به اين ترتيب جان مريم قربان زاده در خطر است و ميخواهند حالا که سر و صداهای جهانی متوجه پرونده سکينه است خانم قربان زاده را سريع تر اعدام کنند.”

کوچ خانوادگی یکی از لباس شخصی های ضارب مردم، به خارج از کشور

12 آگوست 2010

شنیده های خبرنگار جرس حاکی از آن است که علی حق طلب، پسر سردار احمد حق طلب (رئیس فعلی حفاظت فرودگاههای کشور)، که تصاویرِ وی در حال تیراندازی به سوی مردم در جریان اعتراضات سال گذشته منتشر شده بود، به خارج از کشور مهاجرت نموده است.

علی حق طلب، در جریان اعتراضات سال گذشته به نتایج انتخابات ریاست جمهوری- بویژه تجمعات ١٣ آبان- با حضور در میان نیروهای لباس شخصی، به سوی مردم تیراندازی می کرد.

پدر وی، سردار پاسدار احمد حق طلب، مدتی در حفاظت بیت رهبری مشغول به کار بود و سپس مقام ارشد حفاظت فرودگاههای کشور شد.

منبع خبری جرس اظهار داشت علی حق طلب، هم اکنون با خانواده خود (برای ماموریتی) به اوکراین رفته و احتمالا در آنجا یا کشوری دیگر اقامت خواهند گزید.

بعد از رخدادهای سال گذشته و شهادت و ربایش جمع وسیعی از مردم معترض به نتایج انتخابات، گروهی از ضاربان و شلیک کنندگان به مردم، توسط شهروندان شناسایی شده و اطلاعاتی در مورد آنان در اختیار رسانه ها قرار گرفت.


شتری که در خه آنها خوابیده است


بهروز سورن

دفاع تمام عیار از زندانیان سیاسی و محکومیت اعدام زندانیانی که در کمال اعتقاد به راه و اهداف خود توسط رژیم حاکم حلق آویز می شوند – بندرت منعکس میشود اما نامه نگاری های آقای احمد قابل و مهاجرانی و سایر آزاد شدگان ... به تفسیر بازتاب مییابد. بی شک دفاع از زندانیان سیاسی در شرایط کنونی - در گذشته و آینده از اهم ضرورت هاست. زندانهای سیاسی میبایستی از میان بروند. هیچ اندیشه ای نباید محصور شود. اما انصاف حکم میکند که هم اکنون که طعم بازداشت و شکنجه و حصر را چشیده اند دو نکته را رعایت کنند.

....................

بدون اما و اگر تمامی زندانیان سیاسی عقیدتی باید ازاد شوند.

هیچ فردی به جرم اندیشه و نظرات سیاسی عقیدتی خود نباید مورد بازخواست قرار گیرد و محبوس شود. اما انچه مرا به نوشتن این سطور ترغیب میکند این است که چرا اکنون و نه دیروز اصلاح طلبان و اندیشه ورزان سبز به زندانی کردن فعالین سیاسی اعتراض می کنند. چرا دیروز که که به قدمت یک دهه تاریخی تعریف میشود و فداکارترین و آگاه ترین فرزندان این مرز و بوم در دخمه های مخوف جمهوری اسلامی در تمام ابعاد رفورم طلب و تمامیت خواه به خاک و خون کشیده شدند – اعتراض نکردند؟

اغلب منتقدین کنونی حکومت و رئیس جمهور متقلب احمدی نژاد در دهه شصت در مناصب حکومتی بودند. یکی رئیس جمهور بود دیگری نخست وزیر و آن یکی نماینده مجلس و فرد دیگر در دفتر تحکیم وحدت و یا انجمن اسلامی فلان دانشگاه و همگی با کشتار زندانیان سیاسی همراهی و همفکری و در بهترین حالات سکوت کردند و یا مستقیما در شناسائی و بازداشت و همچنین در کشتار آنان دخالت مستقیم و غیر مستقیم داشتند. این حقیر جز اعتراضات منتظری و پدرش به سیاست های خونریزانه حاکمیت در آن ایام نشنیدم.

هم از اینرو و برای بازگوئی جنایات جمهوری اسلامی در تمامی رنگهایش این سیاهه را مینویسم. درد آور است در ایامی که تعدادی از زندانیان سیاسی در اعتصاب بسر برده اند و کوتاه پیش از این اعتصاب خود را با پیامی به ملت پایان داده اند - این جملات نوشته شود. برخی از زندانیان سیاسی اعتصابی در دهه شصت در انجمن های اسلامی عضو و دبیر آنها و یا در سپاه و بسیج بوده اند و همان ها در آن دهه شوم و خونین بی نقش در سرکوب و گرفتاری مرگبار دانشجویان آزاده و چپ نبوده اند.

آقای موسوی هم اکنون نیز در دفاع از آزادی تمامی زندانیان سیاسی شبهه دارد علیرغم اینکه این عبارت را هر از گاهی عنوان میکند. دفاع تمام عیار از زندانیان سیاسی و محکومیت اعدام زندانیانی که در کمال اعتقاد به راه و اهداف خود توسط رژیم حاکم حلق آویز می شوند – بندرت منعکس میشود اما نامه نگاری های آقای احمد قابل و مهاجرانی و سایر آزاد شدگان ... به تفسیر بازتاب مییابد. بی شک دفاع از زندانیان سیاسی در شرایط کنونی - در گذشته و آینده از اهم ضرورت هاست. زندانهای سیاسی میبایستی از میان بروند. هیچ اندیشه ای نباید محصور شود. اما انصاف حکم میکند که هم اکنون که طعم بازداشت و شکنجه و حصر را چشیده اند دو نکته را رعایت کنند.

نکته اول: اعتراف و نقد به عملکرد گذشته خود در قبال فعالین و دانشجویان آزاده و چپ در دهه شصت و هفتاد و در امتداد آن افشاء دانسته ها و اطلاعات خود از کشتار سراسری زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت و همچنین اعلام آمادگی برای پاسخگوئی در برابر دادگاههای بین المللی.

در این زمینه موسوی اعلام میکند که: برای طرح این نکات محذوراتی دارد؟

سوال این است که چگونه با سرپوش نهادن بر جنایاتی هولناک همانند تابستان سال 1367 میتوان جامعه ای ازاد وعده داد؟

آیا کشتار زندانیان بی دفاع سیاسی در دهه شصت و بویژه کشتار سراسری تابستان 67 را محکوم می کنید؟

کدام هماهنگی را با کمیسیون مرگ و فتوای امام تان خمینی انجام دادید؟

اگر جنایات جمهوری اسلامی در گذشته را محکوم می کنید و امروزه به خطای خود پی برده اید – تکلیف خود را با امام راحل تان خمینی که فتوای نابودی هزاران انسان دربند را صادر کرد تعیین کنید؟

نکته دوم: در مرحله اول دفاع بی قید و شرط از آزادی بیان - تشکل و رهائی تمامی زندانیان سیاسی و عبور از قانون اساسی ج. ا. که اصل ولایت فقیه را بعنوان ستونی لایتجزا در خود دارد.

اینجانب اعتقاد عمیق دارم که دو نکته مذکور هرگز در توانائی ها و ظرفیت های جنبش سبز نیست. هم از اینرو امید به آینده ای بهتر و شایسته تر را تنها در گرو زمین لرزه ای بنیان کن در ساختار سیاسی اجتماعی کشورمان میدانم. زمین لرزه ای که تنها و تنها در دست های توانای مردم محروم کشورمان تعریف خواهد شد.

12.6.2010

Sooren001@yahoo.de