نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ فروردین ۱۸, دوشنبه

ضرب و شتم یک آمر به معروف و ناهی از منکر در سبزوار

امروز صورت گرفت

ضرب و شتم یک آمر به معروف و ناهی از منکر در سبزوار

فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه سبزوار از ضرب و شتم آمر به معروف و ناهی از منکر در این شهرستان خبر داد.
به گزارش  فارس از سبزوار سرهنگ پاسدار جعفر نمکیان عصر امروز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه این فرد 60 ساله یکی از بسیجیان سپاه ناحیه سبزوار است؛ اظهار داشت: این فرد اهل روستای نهالدان از توابع شهرستان سبزوار است که در جریان یک مراسم عروسی در راستای اجرای فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر به چند جوان که اقدام به خوردن مشروبات الکلی کرده بودند تذکر داده و این افراد بدون رعایت سن و سال این فرد؛ وی را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند.
نمکیان افزود: این افراد در زمینی که به نام مسجد روستا وقف شده است؛ مشغول خوردن مشروبات الکلی بودند.
وی با بیان اینکه این افراد به منزل شخص ناهی از منکر حمله و خانواده وی را مورد تعرض قرار داده‌اند؛ افزود: خوشبختانه هویت این اراذل و اوباش که 8 تن بوده‌اند مشخص شده و با اقدام به موقع عوامل نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی دستگیر و بازداشت شده‌اند.
نمکیان با بیان اینکه حال این ناهی از منکر و دریادل بسیجی خوب و روبه بهبودی گزارش شده است؛ یادآور شد: چندی پیش شاهد شهادت خلیلی طلبه بسیجی ناهی از منکر در تهران بودیم و اینگونه حرکات در حقیقت هشداری برای امت حزب‌الله است که نسبت به اجرای این فریضه اهتمام بیشتری داشته باشند، تا شاهد جسارت عده‌ای از اراذل و اوباش نباشیم.

نوریزاد: فاجعه مردی که فیلم شکنجه زن سعید امامی را لو داد.



Nourizad Mohamadبعد از فاجعه ها و جنایت هایی که در بطن وزارت اطلاعات رخ داد و ” قتل های زنجیره ای” نام گرفت، وزارت اطلاعات، بفرموده، به کشتنِ ” سعید امامی ” یکی از امین ترین مدیران ارشد خود مصمم شد تا پرونده ی این قتل ها را ببندد و انگیزه های پس و پشتش را پنهان سازد. روزی که رهبر، این قتل هارا به اسراییل و صهیونیست ها نسبت داد، وزارت اطلاعات به حرفه و شگردِ همیشگی اش دست برد تا برای این ادعای دروغین و نادرست رهبر سند سازی کند.
درهمین راستا، وزارت اطلاعات، همسر سعید امامی را به سلول های مخوف و انفرادی خود سپرد تا این بانوی بی گناه توسط بازجوهای هیولا وشِ اطلاعات به آنچنان تنگنایی در افتد که به هرچه مورد اعتنای رهبری است اعترافانیده شود. همسر سعید امامی بی آنکه از جنایات شوهرش خبر داشته باشد، و با آن که امین بیت رهبری بود و در سفرهای داخلی و خارجی با خانم خجسته ( همسر رهبر) همراه بود، به ناگاه باید عامل و جاسوس اسراییل معرفی می شد تا اطلاق آن قتل ها به اسراییل درست از آب در آید.
آنچه که در سلول های بازجویی بر سر این بانوی بی گناه فرو بارید، آنچنان حیوانی و آنچنان دژخیم گونه است که جز در حکومت های درنده و وحشی نظیرش را نمی توان یافت. دو هیولای اطلاعاتی مأمور می شوند این بانوی بی خبر و بشدت مذهبی را به ورطه ای از سخیف ترین واژه ها و نسبت های جنسی و ناموسی در اندازند تا از او برای آنچه که رهبر بدان اعتنا بسته بود، اعتراف بگیرند.
درست در این ورطه ی درندگی است که رضا ملکیان معروف به ” رضا ملک ” یکی از مدیران ارشد اطلاعات که فردی درستکار و پاک نهاد بود، هیولاگونگی همکارانش را بر نمی تابد و به یک جور هاراگیری و خودکشیِ حرفه ای فرو می شود. چه می کند؟ فیلم های بازجویی از همسر سعید امامی را از آرشیو اطلاعات بیرون می کشد و به اصلاح طلبانِ دولت و مجلس می سپرد و آنان این فیلم ها را در مجالس خصوصی و در خود مجلس نشان رقیب می دهند و خلاصه غوغایی می پردازند.
اصلاح طلبان با انتشار این فیلم ها، گرچه به تحکیم موقعیت خویش پرداختند اما خود رضا ملک را رها کردند تا دژخیمان اطلاعات با وی آن کنند که نمونه اش را مگر بتوان در سلولهای آنچنانی شوروی سابق سراغ گرفت. رضا ملک در دوازدهم تیرماه سال هشتاد بازداشت می شود و مستقیماً به سلول های مخوف اطلاعات برده می شود.
در آن سال، این کار رضا ملک، پتک محکمی بر حیثیت اطلاعات وارد آورد. جوری که بعد ها هرچه اطلاعات تلاش کرد وجهه ی خراش خورده ی خود را ترمیم کند و به اقتدار سال های پیشین خود باز گردد، نتوانست که نتوانست.

همینجا بود که رهبر از اطلاعات بکلی نا امید شد و به تأسیس ” سازمان اطلاعات و امنیت سپاه ” دستور فرمود و شد آنچه که نباید می شد. اطلاعات اما در وحشیانه ترین شکل ممکن، رضا ملک را شش سال – آری شش سال – در سلول های انفرادیِ خود به تلخ ترین شکنجه های جسمی و روانی فرو فشرد. اطلاعات از همان نخستین روزهای باز داشت، یکی از هیولاترین مأموران خود را بر وی می گمارد تا از رضا ملک داستانی برآورد که از آن پس هیچ مأموری هوس نکند: انسان باشد.
بازجوی رضا ملک، باید او را به وادیِ مرگی تدریجی فرو می فرستاد. یکی از کارهای آن بازجو، متلاشی کردن خانواده ی رضا ملک بود. بازجو به وی می گوید: کاری می کنم که زنت از تو طلاق بگیرد. طلاق که گرفت، خودم زنت را به زنی می گیرم. و عجبا که همین کار را نیز می کند. بازجوی مخوف، در یک دوره ی طولانی، نرم نرم همسر رضا ملک را به زندان اوین فرا می خواند و او را وا می دارد که از شوهری که دیگر بازگشتی برای او متصور نیست، طلاق بگیرد. بعد از طلاق، بلافاصله او را به زنی می گیرد و با شتاب خبرش را برای رضا ملک می برد.
بعد از شش سال انفرادی، و تحت فشار مجامع بین المللی رضا ملک را به بند عمومی منتقل می کنند. دو سال بعد، یعنی در سال 88، رضا ملک با زیرکی از داخل زندان فاجعه های جاری کشور را و بویژه فاجعه های جاری زندان اوین را رو به دوربین می گوید و فیلم آن را بیرون می فرستد.
در این فیلم، او با شخصیت های حقوق بشری و بین المللی صحبت می کند و اسراری چون: شکنجه ی خود ، شکنجه گاههای 209 ، شهادت در مورد قتل زهرا کاظمی ، بازداشتگاههای مخفی ، قتل عام های دهه ی شصت ، تجويز داروهای روان گردان برای زندانيان عقيدتی ، بررسی اسناد ساواک ، انتخاب آقای خامنه ای به رهبری ، نقش دستگاه های امنيتی در سياست خارجی رژیم ايران ، نقش دستگاه های امنيتی در توسعه ی تروريسم بين الملل و موارد دیگری را بر ملا می کند. انتشار این فیلم، خشم اطلاعات و قاضیان گوش بفرمان دستگاه قضا را می انگیزد. قاضی مقیسه به جرم انتشار همان فیلم و با دلایلی چون: تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب، پنجاه ضربه شلاق برای وی تجویز می کند.
سرآخر سال گذشته بعد از تحمل یازده سال زندان و شکنجه، روز آزادی رضا ملک فرا می رسد. او را به دادسرای اوین می برند تا در طبقه ی زیرینِ آن، وی پنجاه ضربه شلاقش را نوش جان کند و از درِ زندان خارج شود. حکم شلاق رضا ” تعزیری ” بود. اما فرد شلاق زن، برخلاف حکم که باید آرام زده شود و جایی نیز کبود نشود، دست ها را بالا برد و تا توانست محکم زد. رضا ملک می توانست سکوت کند و مثل پیمان عارف، از در زندان خارج شود و در بیرون از زندان به اعتراض هایش ادامه بدهد. اما او با هر ضربه ی شلاق، فریاد بر آورد: مرگ بر/////. پنجاه ضربه شلاق و پنجاه فریاد مرگ بر ////. قاضیِ اجرای احکام که همانجا بوده، بلافاصله فریاد های رضا ملک را صورتجلسه می کند و او را تفهیم اتهام کرده نزد قاضی می برند. قاضی در همان روز، دو سال دیگر برای او زندان تجویز می کند. بله، رضا ملک را از دو قدمیِ طنزی به اسم آزادی، به زندان باز می گردانند.
اکنون رضا ملک بیش از دوازده سال است که در زندان است. و دراین دوازده سال، همه چیزش را از او گرفته اند الا امید و ایستادگی اش را. او شاید همین امسال و یا سال بعد آزاد شود. اگر که داستان دیگری برای او نپردازند. سلام بر آزادگی. و سلام بر رضا ملک.

خانواده‌ قربانیان راهیان نور: آبروی همه را می‌بریم


خانواده‌ قربانیان راهیان نور: آبروی همه را می‌بریم

بلاتکلیفی پرونده ۲۶ دانش‌آموز دختر کشته شده در حادثه رانندگی راهیان نور


تعدادی از خانواده‌های قربانیان راهیان نور تهدید کردند که در صورت عدم رسیدگی به پرونده فرزندان‌شان، جلوی ساختمان مجلس تحصن خواهند کرد.

یکی از اعضای خانواده یکی از دانش‌آموزان کشته شده در حادثه رانندگی کاروان «راهیان نور» بروجن، هنگام حضور محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس، بر سر مزار قربانیان‌شان، با انتقاد از بی توجهی مجلس به گزارش کمیسیون امنیت ملی درباره این پرونده، گفت: «نه دادگاهی تشکیل شد و نه مقصری را مشخص کردند. حتی بنیاد شهید یک بنر تسلیت برای ما نفرستاد.»
ویدئو منتشر شده نشان می‌دهد، فردی که به نظر می‌رسد، پدر یکی از دختران کشته شده است، باهنر را تهدید می‌کند و می‌گوید: «آقایان از چی می‌ترسند؟ چرا گزارش کمیسیون امنیت ملی در مجلس خوانده نمی‌شود؟ به خدا قسم می آییم جلوی مجلس و آبروی همه را می‌بریم.»
وی ضمن ابراز نارضایتی از بی توجهی مسئولان اظهار می‌دارد: «ما را بدبخت کرده‌اند؛ زندگی ما را نابود کرده‌اند و حالا طلبکار هم هستند و هیچ کاری برای ما نکردند. هر کمکی خواسته‌اند انجام داده‌ام ولی یک قدم برای ما برنداشتند. از نماینده مجلس گرفته تا ریاست جمهوری هیچ کاری برای ما انجام ندادند.»
پدر یکی از دانش‌آموزان کشته شده به نایب رئیس مجلس می‌گوید: «داغ ما هر روز بیشتر می‌شود و همه زندگی ما از بین رفته و دیگر هیچی برای‌مان باقی نمانده. تمام خانواده‌های قربانیان یا یک فرزند داشته‌اند یا دو فرزند که فرزند دیگر هم دارد از بین می‌رود.»
۲۶ دانش آموز دختر بروجنی، مهر ماه سال ۹۱ در بازگشت از سفر کاروان راهیان نور از مناطق جنگی در سانحه تصادف جان خود را از دست دادند.
اما آنطور که خانواده‌های قربانیان در این ویدئو مدعی هستند، هیچ مقام مسوولی پاسخگوی شکایت آنها نبوده است.

مرگ راهیان نور: به خاطر یک مشت عکس!! خامنه‌ای چگونه به «راهیان گور» دروغ می‌گوید؟

مرگ راهیان نور: به خاطر یک مشت عکس

 

گزارشی از سفرهای مرگبار «راهیان نور»

با هر «راهیان نور» رسانه‌های حکومتی پر می‌شود از عکس‌‌های با چفیه که «زمانی به درد می‌خورد». اما این سفرها که به قول خامنه‌ای برای «جلوگیری از فراموشی» است، توان «جلوگیری از مرگ» مسافرانش را ندارد.
روز پنجم فروردین ماه امسال خبر رسید که اتوبوس راهیان نور این بار در منطقه طلاییه در نزدیکی مرز عراق قربانی گرفته است.
به گفته مسوول روابط عمومی مرکز اورژانس خوزستان، این اتوبوس در منطقه عملیاتی طلاییه واژگون شده که در نتیجه آن ۸ نفر کشته و ۳۳ نفر زخمی شدند.
تعداد کشته‌شدگان تا چند ساعت بعد و در فاصله زمانی رساندن مصدومین به بیمارستان و بستری کردن آنان به ۱۱ نفر رسید.
گرچه مسافران این حادثه قصد دیدار از مناطق عملیاتی تحت عنوان راهیان نور را داشتند، اما خبرگزاری فارس در گزارش خود نامی از «راهیان نور» نیاورد و تنها به «اتوبوس حامل مسافران نوروزی» بسنده کرد.
راهیان نور یا گور؟
از سال ۱۳۷۶ که جمعی از دانشجویان بسیجی دانشگاه تهران با آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی دیدار کردند و بسیچ دانشجویی پس از آن فعالیت‌هایش را گسترش داد، برگزاری اردوهای سراسری راهیان نور برای بازدید از مناطق جنگی بازمانده از جنگ ایران و عراق در مناطق غربی و جنوب غربی ایران هم به فعالیت‌های آن افزوده شد.
اردوهایی که برگزاری آن باعث شده در سال‌های گذشته بارها شاهد حوادث مختلف برای این کاروان‌ها باشیم.
اواخر اسفند سال ۱۳۸۶ اتوبوس کاروان راهیان نور حامل دانشجویان دانشگاه علمی - کاربردی غیرانتفاعی مشهد در مسیر اندیمشک به خراسان با یک تانکر سوخت برخورد کرد و آتش گرفت.
۲۲ نفر در اتوبوس زنده زنده سوختند و هفت نفر هم زخمی شدند.
کمتر از دو هفته بعد، واژگون شدن یک اتوبوس راهیان نور دیگر در استان خوزستان باعث کشته شدن ۲۷ نفر و زخمی شدن ۱۳ نفر دیگر شد.
این اتوبوس فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری را برای بازدید از مناطق عملیاتی در نوروز می‌برد که در مسیر شهرکرد به ایذه واژگون شد.
مسوولان دلیل این حادثه را از دست رفتن کنترل در اثر سرعت زیاد اتوبوس و برخورد با گاردریل جاده عنوان کردند.
نوروز آن سال (۱۳۸۷) باز هم برای راهیان نور، حادثه‌ آفرین بود.
تقریبا همزمان با این ماجرا و بلافاصله دو روز بعد افراد مسلح ناشناس شبانه به اتوبوس حامل راهیان نور که به منطقه دهلاویه می‌رفت در جاده اهواز به سوسنگرد حمله کردند که در اثر آن دو نفر از مسافران، به دلیل اصابت گلوله زخمی شدند.
این حوادث پی‌درپی باعث شد نوروز آن سال را فجیع‌ترین نوروز طی تاریخ برگزاری راهیان نور بنامند.
بهمن ماه سال ۱۳۹۰ هم اتوبوسی که دانش‌آموزان دختر اردبیل را حمل می‌کرد در نزدیکی پل دختر واژگون شد و چهار نفر هم به شدت زخمی شدند.
مهر سال بعد از آن هم واژگونی یک اتوبوس در مسیر اهواز - بروجن ۲۶ کشته به جای گذاشت.
پلیس راهنمایی و رانندگی اعلام کرد که اتوبوس اسکانیای حامل مسافران راهیان نور به دلیل سرپیچی از سرعت مجاز از مسیر خارج و واژگون شده است.
در این حادثه ۲۶ نفر که اغلب دانش‌آموز و برخی معلم بودند، در دم کشته و ۲۳ نفر هم مجروح شدند.
به دنبال این حادثه، در چهارمحال و بختیاری سه روز عزای عمومی اعلام شد.
هنوز داغ این دانش‌آموزان تازه بود که دو ماه بعد یعنی آذرماه سال ۱۳۹۱ هم اتوبوس راهیان نور دانش‌آموزان سیستان و بلوچستان در محور شیراز به گچساران واژگون شد.
در این حادثه هم ۱۴ نفر زخمی شدند.
القای رسانه‌های بیگانه یا بی‌مسوولیتی مسوولان؟
هربار که این حوادث برای کاروان‌های راهیان نور رخ داده، مسوولان پاسخ‌گوی جدی به آن نبوده‌اند.
سخن حمید رضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت دهم در مورد کشته شدن دانش‌آموزان بروجنی در مهرماه سال ۹۱ از بارزترین نمونه‌های این عدم مسئولیت‌پذیری بود.
وقتی بعد از کشته شدن ۲۶ دانش‌آموز دختر و معلمان‌شان در یک حادثه، خبرنگاران از حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش وقت درباره دلایل آن سوال کردند در جواب گفت: «بروید از مسوولانش بپرسید.»
و سردار محمدرضا نقدی هم گفت که «از نظر مدیریتی هیچ ایرادی به اردوی راهیان نور دانش‌آموزان بروجنی وارد نیست.»
هرچند اعتراضاتی هم از سوی مجلس و نمایندگان نسبت به این وضعیت شد، اما هیچ‌گاه این اعتراضات جدی گرفته نشده است.
بعد از واژگون شدن اتوبوس دانش‌آموزان چهارمحال بختیاری علی لاریجانی، رییس مجلس در جلسه علنی و در میان بحث‌ها و سخنان دیگر ضمن ابراز تسلیت، تنها به گفتن این بسنده کرد که: «حادثه دردناک واژگونی اتوبوس در استان چهارمحال و بختیاری باعث شد که ۲۶ نفر از دانش‌آموزان و معلمان که به سوی راهیان نور بودند، جان خود را از دست دادند و با توجه به نمرات این دانش‌آموزان، آن‌ها از نخبگان و فرزانگان کشور بودند.»
همان سال هادی حسینی، نماینده مجلس با اعتراض به کاهش اعتبارات عوارض شهرداری برای پرداخت هزینه‌های مربوط به مدارس، گفت که بهتر است آموزش و پرورش این هزینه‌ها را تقبل کند و تاکید کرد بهتر است آموزش و پرورش به جای این‌که «پول صرف فرستادن بچه‌های مردم به مناطق جنگی کند که انتهای آن هم رخ دادن حوادثی چون حوادث بروجن خواهد بود، بهتر است بودجه‌های خود را برای مدارس اختصاص دهد.»
وقتی هم محمدرضا عزیزی فارسانی، نماینده مجلس در واکنش به این حادثه گفته بود: «سردار نقدی بگوید آیا پاسخ‌گوی این حوادث جان‌گذار هست؟»
محمدرضا نقدی، رییس سازمان بسیج مستضعفین در پاسخ گفت که «انتقاد به کاروان‌های راهیان نور، القای رسانه‌های بیگانه است.»
این درحالی است که به گفته میرعبدالرضا مراد حاجتی، مسوول اردویی راهیان نور و گردش‌گری سپاه ولی عصر، طرح دانش‌آموزی راهیان نوردر قالب درس «آمادگی دفاعی» دانش آموزان مقاطع دوم دبیرستان و سوم هنرستان و از مصوبات مجلس است که با همکاری وزارت آموزش و پرورش و بسیج اجرایی می‌شود.
به همین دلیل همه این سازمان‌ها در این امر مسوول هستند.
اجباری بودن راهیان نور
ماجرای مهر ماه سال ۹۱ با وجود اعتراضات برخی نمایندگان در نهایت با اظهارات ضد و نقیض مسوولان بسته شد، بی‌آنکه معلوم شود مقصر در این حادثه چه کسی یا چه سازمانی بوده است.
از یک سو پلیس فرمانده پلیس راه خوزستان اعلام کرد که «علت واژگونی اتوبوس حامل دانش‌آموزان بی‌احتیاطی راننده، سرعت غیرمجاز و ناتوانی وی در کنترل اتوبوس» بوده است.
از سوی دیگر مسوول فرهنگی اردوی دانش‌آموزان بروجنی گفت که «راننده اتوبوس مقصر نیست و اصلا خواب‌آلودگی راننده و تخلف وی باعث حادثه نبوده است.»
به گفته وی راننده در میانه راه متوجه شده که «ماشین ترمز ندارد.»
هرچند این اظهارات چیزی از بار مسوولیت سازمان‌های مسوول در مورد رعایت نکات ایمنی این سفرها و بازرسی فنی دقیق اتوبوس‌ها نمی‌کاهد و البته ناقض گفته‌های یعقوب سلیمانی است که گفته بود «سخت‌گیرانه‌ترین ضوابط در خصوص سلامت افراد و ایمنی کاروان‌ها اجرا می‌شود.»
پس از این حادثه دل‌خراش، خانواده‌های دانش‌آموزان از اجباری بودن این سفرها برای کسب نمره گفتند و تارنمای کلمه هم اندکی بعد برای نخستین بار سندی را منتشر کرد که نشان می‌داد فرستادن اجباری دانش‌آموزان به اردوی راهیان نور یک بخش‌نامه دولتی است.
مرگ برای «چهار تا عکس با چفیه»
گزارش‌های پلیس از اغلب این تصادفات نشان می‌دهد که خطای انسانی مثل خواب‌آلودگی راننده، سرعت غیرمجاز، نقص فنی یا رانندگی در شب بوده است.
به دنبال این حوادث رییس سازمان اردویی راهیان نور و گردش‌گری بسیج با اعلام راه‌اندازی ستاد راهیان نور در راه آهن گفت: «اعزام زائران راهیان نور مسیر تهران از این پس با خطوط ریلی و از طریق قطار به مناطق عملیاتی انجام می‌شود.»
اما علی تقوایی، معاون تربیت و آموزش سازمان بسیج دانش‌آموزی اعلام کرد که در همه استان‌ها امکان سفر ریلی وجود ندارد و فقط در چهار استان خراسان رضوی، سمنان، شهر تهران و شهرستان‌های استان تهران، دانش‌آموزان از طریق ریلی به اردوی راهیان نور اعزام می‌شوند.
اما انگار این طرح هم قابل اجرا نبود، چون آذر ماه گذشته معلوم شد به دلیل افزایش هزینه بلیت قطار و کمبود اعتبار، سفرهای ریلی راهیان نور حتی برای دانش‌آموزان تهرانی هم میسر نیست.
هرچند همین طرح سفرهای ریلی هم فقط قرار بود برای دانش‌آموزان اجرا شود و بقیه افرادی که تحت عنوان سفرهای راهیان نور قربانی می‌شوند، مشمول آن نمی‌شدند.
به نظر می‌رسد کشته شدن مسافران اخیر هم باعث نشده که مسوولان جمهوری اسلامی فکری به حال این وضع کنند.
نوروز امسال و درست یک روز بعد از این حادثه آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در سفر نوروزی خود به خوزستان از «قشرهای مختلف مردم که در قالب کاروان‌های راهیان نور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس حضور پیدا می‌کنند» قدردانی کرد و گفت که امیدوار است «توشه این سفر معنوی، تجربه‌آموزی، بصیرت  و انوار الهی» باشد.
بسیاری از سایت‌های اینترنتی پس از این سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای از این‌که وی در مورد حادثه اخیر راهیان نور که در نتیجه آن ۶ دانش‌آموز هم کشته شدند چیزی نگفته، انتقاد کردند.
آیت‌الله خامنه‌ای اسفند ماه گذشته نیز در دیدار با مسوولان کاروان‌های راهیان نور، این اردوها و بازدید از مناطق عملیاتی را «یک سنت حسنه» برای پیش‌گیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» خواند و با اشاره به حوادث ایجاد شده در سال‌های گذشته برای این اردوها گفت: «این گونه حوادث نباید بهانه‌ای برای زیر سوال بردن اصل این حرکت بزرگ و مفید شود.»
به نظر می‌رسد رفتار مسوولان در زمینه راهیان نور آن قدر لوث و مبتذل شده که این سفرها، موضوع شوخی و کنایه هم شده است.
هم‌چنان که محمود احمدی نژاد، رییس جمهور پیشین ایران زمانی در دیدار با اعضای ششمین مجلس دانش‌آموزی به نمایندگان آن‌ها گفته بود: «بروید راهیان نور، چهار تا عکس با چفیه بگیرید، زمانی به دردتان می‌خورد.»
µµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµ 

کاروان راهیان نور در سال جدید قربانی گرفت

[1]
کاروان راهیان نور با شروع سال جدید قربانی‌ گرفت و این بار دست کم ۶ نفر بر اثر واژگونی یک دستگاه اتوبوس در استان خوزستان جان خود را از دست دادند.
به گزارش ایسنا [2]، حدود ساعت ۱۴ امروز (سه شنبه) یک دستگاه اتوبوس حامل راهیان نور از زرند کرمان به سمت مناطق جنگی در استان خوزستان در حرکت بود که واژگون شد و تاکنون ۶ نفر کشته شدند که همگی کشته شدگان پسر هستند.
این خبرگزاری تعداد زخمی‌ها را اعلام نکرده اما گزارش داده که مجروحان به بیمارستان منتقل شده اند. هنوز علت این حادثه مشخص نشده است.
گفتنی است که دبیر قرارگاه مرکزی راهیان نور دقایقی پس از انتشار خبر حادثه، از حضور گسترده مردم در مناطق جنگی ابراز خرسندی کرد و گفت: [3]«خدا را شاکریم که حضور پر شور مردم در راهیان نور با ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا (س) هم‌زمان شده یادآور رزمندگان دوران دفاع مقدس است که با روحیه فاطمی در مقابل دشمنان اسلام و انقلاب ایستادگی کردند.»
وی افزود: «راهیان نور، کار دل است و یکی از ویژگی‌هایی که در عرصه فرهنگی، تاثیرگذار و شاخص است نیز دلی بودن کار است و ما معتقدیم میزبان حقیقی سرزمین نور شهدا هستند. یکی از بسترهایی که می تواند با جنگ نرم دشمن مقابله کند همین عملیات بزرگ فرهنگی راهیان نور است.»
µµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµ
 خامنه‌ای چگونه به «راهیان گور» دروغ می‌گوید؟

[1]
خامنه‌ای، واقعیت را با دروغ می‌آمیزد...هنوز پس از ۲۵ سال که از پایان جنگ می‌گذرد هر ساله جوانان ایرانی را به عنوان «راهیان نور» به گور می‌برند، بی‌آن‌که جوانان، واقعیت‌های جنگ را بدانند.
در باب دروغ‌هایی که خامنه‌ای می‌گوید بالاخص پس از انتخابات سال ۸۸ و ناچار شدن رسانه‌های منتقد به پرداختن به رهبر جمهوری اسلامی سخن بسیار گفته شده است. البته تا قبل از حوادث سال ۸۸ این رسانه‌ها با تصور پرهیز از «حمله» به رهبر جمهوری اسلامی، تصور رهبر دینی بودن وی، یا تصور تقدس جایگاه رهبر چندان مطالب انتقادی از وی منتشر نمی‌کردند (با زدن انگ تند بودن به این مطالب)، حتی رسانه‌های خارج از کشور مثل بی بی سی و سایت روز و رادیو زمانه. اما در پنج سال اخیر کمتر این پرسش مطرح شده است که او چگونه دروغ می‌گوید. در این نوشته سه روش دروغ‌گویی وی را که تنها در یک سخنرانی (در ۶ فروردین ۱۳۹۳)  استفاده شده توضیح می‌دهم. 

آمیختن راست و دروغ
خامنه‌ای به هنگام سخن گفتن از دوران جنگ یک‌باره نام خمینی را نیز به پیش می‌کشد: «بدخواهان ملت ایران و هم‌چنین برخی، به‌دنبال آن هستند که فداکاری‌های دوران دفاع مقدس و شخصیت‌های نقش آفرین آن از یاد بروند و بر همین اساس تلاش دارند جان‌فشانی‌های دفاع مقدس و جهت‌گیری و مسیری را که امام بزرگوار، آن حکیم و بنده بصیر الهی معین کرده بود، تخطئه کنند.» 
منتقدان جمهوری اسلامی که خامنه‌ای همه‌ی آن‌ها را بد خواه معرفی می‌کند روش‌ها و سیاست‌های خمینی بالاخص در حوزه‌ی جنگ را تخطئه می‌کنند چون موجب فقیرتر شدن، اسیرتر شدن و عقب مانده‌تر بودن جامعه‌‌ی ایران شده است اما هیچ از یک منتقدان جمهوری اسلامی فداکاری‌های سربازان و بسیجیان در میدان‌های جنگ را تخطئه نکرده‌اند. خامنه‌ای با آمیختن سیاست‌های خمینی و فداکاری‌های سربازان ایرانی می‌خواهد انتقاد به اولی را تخطئه‌ی دومی به حساب آورد که حرکتی زشت و غیرمنصفانه است. 

گفتن بخشی از واقعیت
خامنه‌ای با تنفری که از غرب دارد صدام و غرب را یکی کرده و تداوم جنگ را تنها ناشی از تامین سلاح برای رژیم صدام معرفی می‌کند: «جبهه دشمنان نظام اسلامی یعنی همین دولت‌های اروپایی و دولت آمریکا با دادن امکانات و تجهیزات جدید و پیشرفته به رژیم بعثی صدام، او را به ادامه جنگ تشویق می‌کردند و همین مسئله باعث شد، جنگ تحمیلی، ۸ سال به‌طول انجامد.»
علی خامنه‌ای حتما می‌داند که کارخانه‌های اسلحه‌سازی ایدئولوژی ندارند. آن‌ها می‌خواهند سلاح خود را بفروشند مگر آن که محدودیت قانونی بر سر فروش داشته باشند. در دوران جنگ هشت ساله، جمهوری اسلامی نمی‌توانست هواپیمای جنگی یا موشک دوربرد بخرد اما همه گونه سلاح دیگر از بازارهای بین‌المللی تهیه کرد. معامله‌ی اسلحه با اسراییل که بعدا به «ایران-کنترا» معروف شد نشان داد که جمهوری اسلامی حتی حاضر بود از اسراییل هم اسلحه بخرد و چنین کرد. 
نکته‌ی دوم طولانی شدن دوران جنگ است. تامین سلاح دو طرف تنها یک عامل برای تداوم جنگ است. عامل مهم دیگر خوی کشورگشایی خمینی و پاسداران وی بود که می‌خواستند عراق را اشغال و بعد از آن‌جا به اشغال اردن و اسراییل بپردازند. بعد از فتح خرمشهر زمینه برای آتش بس و صلح فراهم بود و ایران حتی می‌توانست غرامت بگیرد اما ادامه‌ی جنگ بی‌حاصل تا شش سال بعد با صدها هزار کشته و زخمی و ده‌ها میلیارد دلار خسارت از بی‌تدبیری مقامات و بالاخص خمینی حکایت می‌کند. 

قلب واقعیت
خامنه‌ای برای نسبت دادن رویدادهای جاری به خداوند و جمهوری اسلامی را موید به تاییدات الهی معرفی کردن می‌گوید: «خداوند متعال دست قدرت خود را نشان داد و با مشت پولادین سنت الهی، دهان دشمنان جمهوری اسلامی ایران را خرد کرد و بینی آن‌ها را به خاک مالید.» 
سه واقعیت در این سخن مخفی شده است. واقعیت اول خرد شدن و نابودی بخشی از جامعه‌ی ایران در سال‌های جنگ است. در جنگ ایران و عراق تنها این عراق نبود که صدمه دید. جامعه‌ی ایران هم صدمه دید. هنوز بخش‌هایی از خرمشهر و آبادان که در سال ۵۹ نابود شدند بازسازی نشده است و مردم این مناطق در تهران و شیراز با فلاکت و سختی ناشی از آن دست به گریبانند.  
نکته‌ی دوم آن که در پایان جنگ، ایران و عراق به شرایط خستگی دو طرفه رسیده بودند و آتش بس را پذیرفتند. جنگ ایران و عراق برای هیچ طرفی پیروزی نداشت. البته جنگ تنها به سود حاکمان و پاسداران تمام شد و آن‌ها جنگ پیروز ناشده را ابزار کسب قدرت و ثروت قرار دادند. 
و سوم آن که آن کشوری که دهان رژیم صدام را خرد کرد و بینی آن را به خاک مالید ایالات متحده بود که امروز هنوز منفور مقامات جمهوری اسلامی است. ایالات متحده با صرف بیش از یک تریلیون دلار و هزاران کشته دشمن غدار جمهوری اسلامی را از میان برد و به جای آن رژیمی شیعه و دوست جمهوری اسلامی بر سر کار آورد. 
البته مقامات جمهوری اسلامی هم‌چنان جوانان ایرانی را قربانی برنامه‌های تبلیغاتی خود می‌کنند. هنوز پس از ۲۵ سال که از پایان جنگ می‌گذرد هر ساله جوانان ایرانی را به عنوان «راهیان نور» به گور می‌برند یا آن‌ها را طعمه‌ی مین‌های جمع آوری ناشده در دشت‌های خوزستان می‌کنند. حساب سربازان و رزمندگان دوران جنگ را همیشه باید از مدیران و فرماندهان نالایق جنگ جدا کرد. 

 µµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµ
 «راهیان نور» اجباری است و ۱۰ نمره دارد
[1]
در پی مرگ ۲۶ دانش‌آموز ایرانی در راه بازگشت از مناطق جنگی، رییس کمیسیون آموزش مجلس از اجباری بودن اردوی مرگبار «راهیان نور» خبر داده و همزمان وزیر آموزش و پرورش از این حادثه سلب مسؤولیت کرده است.


محمدمهدی زاهدی، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ایران، درباره اردوی مرگ‌بار «راهیان نور» گفته است [2]: «متأسفانه این درس برای دانش‌آموزان اجباری است در حالیکه هیچ اردوی دانش‌آموزی نباید اجباری باشد و دانش‌آموزان باید با میل و رغبت بروند.»
همچنین یکی از مسؤولان وزارت آموزش و پرورش، گفته که [3] ده نمره از درس موسوم به «آمادگی دفاعی» مربوط به این سفر می‌شود.
وی ادامه داده که بسیاری از دانش‌آموزان در این سفر «متحول» شده‌اند.
جمعه شب ۲۶ نوجوان دانش‌آموز ایرانی که به بازدید از مناطق جنگی (در زمان جنگ ایران و عراق) در جنوب ایران برده شده بودند، در راه بازگشت کشته شدند. [4]
این اولین بار نیست که چنین حادثه‌ای برای دانش‌آموزان در اردوی راهیان نور اتفاق می‌افتد و سال قبل هم حوادث زیادی برای دانش‌آموزانی که به این اردو برده شده بودند اتفاق افتاد که آموزش و پرورش نه تنها مسئولیت آن را نپذیرفت بلکه امسال هم این درس اجباری را ادامه داد.
حمید رضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش دیروز که در پاسخ به دلیل واژگونی اتوبوس دانش‌آموزان و مرگ آنها گفت [5]:«بروید از مسؤولش بپرسید.»
وی گفت که اردوی راهیان نور «توسط همکاران زحمتکش و عزیزان عاشق سازمان بسیج مستضعفین صورت می‌گیرد.»