نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

شرح واقعه 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران




بعد از كودتای 28 مرداد، رژیم شاه كه توانسته بود با كمك اربابان بر اریكه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایه های

حك ومت خود را تث بیت كن د، ام ا غاف ل از اینك ه م ردم در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهن د داد. “
آیزنهاور” طی نطقی در كنگره آمریكا، كودتای 28 مرداد را چنین توصیف كرده بود:” پیروزی سیاسی امید بخشی
نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است”!
نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا در سال 1332 ، راهی ایران گردید تا نتیجه سرمایه گذاری بیست و یك میلیون
دلری”سیا” را كه در راه كودتا و سرنگونی دولت مصدق هزینه كرده بود، از نزدیك مشاهده كند.
ملت ایران در حالت افسردگی به سر می برد و از نفاق و تفرقه ای كه استبداد توانسته بود در میان ملت ایجاد كند،
ناراحت بود. رهبری نهضت مقاومت، قصد رساندن صدای اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلش لندن و
واشنگتن را كه می خواستند با مشروع جلوه دادن رژیم كودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام به دست
آورند، خنثی كند. اجرای این برنامه به عهده كمیته هماهنگی دانشگاه واگذار شد.
دانشجویان دانشكده های حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشكی، فنی، پزشكی و داروسازی در دانشكده های خود،
تظاهرات پرشوری علیه رژیم كودتا برپا كردند. رژیم با تمام قوا متوجه دانشگاه شد.
روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه كشیده شد و مأموران انتظامی، در زد وخورد با دانشجویان، شماری را
مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی كردند.
صبح روز 16 آذر 1332 ، گارد برای اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه كند. در یكی از
كلسهای درس دانشكده فنی، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور مأموران گارد، آنها را به مسخره می گیرند
و مأموران گارد با حمله به دانشجویان بی پناه، سه تن از آنان را به شهادت می رسانند. فردای آن روز در جو خفقان
و وحشت، نیكسون به دانشگاه تهران می آید و از دست قاتلن ” دكترای حقوق ” دریافت می كند.
شهید چمران در رابطه با حادثه 16 آذر می گوید:” وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گویی همه را به چشم
می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله
جانگداز مجروحین را در میان این سكوت دردناك می شنوم . دانشكده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به
رأی العین می بینم… نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یك ملیون دلر خرج كودتا
را ببیند. “
اگ ر اجب اری ك ه ب ه زن ده مان دن دارم نب ود، خ ود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همان ج ایی ك ه بیست و دو سال »
قربانی كردند! این سه یار دبستانی كه هنوز « نیكسون » مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای « آذر » ، پیش
مدرسه را ترك نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند – همچون دیگران – كوپن نانی بگیرند و از
پشت می ز دانشگاه، ب ه پشت پاچ ال ب ازار برون د و سر در آخ ور خ ویش ف رو برن د. از آن سال، چن دین دوره آمدن د و
كارشان را تمام كردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر كه را می آید، بیاموزند، هركه را می رود، سفارش كنند.
كه بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان « سه قطره خون » ند. این « شهید » آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها
تازه و گرم است. كاشكی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاكستر شده ام بپوشانم، تا در این سموم كه می
«. وزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم
دكتر علی شریعتی
. 16 آذر سال 32 بود؛ نه! دو ماه قبل از آن، تاریخ 16 مهر 32
بیشتر از 50 روز از كودتای آمریكایی ارتشبد زاهدی نگذشته بود. مردم هنوز درك كودتا برایشان سنگین بود. اولین
تظاهرات یك پارچه مردم علیه رژیم كودتا در همین روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهركنندگان
اعتصاب كردند. تظاهرات به قدری سنگین بود كه كودتاچیان وارد معركه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب
كردند و دكان های آنان را به وسیله مزدوران خود غارت كردند.

نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاكرات كردند.
در تاریخ 24 آبان اعلم شد كه نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا از طرف آیزنهاور به ایران می آید. نیكسون به
پیروزی سیاسی امیدبخشی را كه در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی » ایران می آمد تا نتایج
نقل از نطق آیزنهاور در كنگره آمریكا بعد از كودتای 28 مرداد) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز ) « شده است
تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام
ورود نیكسون حتمی می نمود.
دنیس » دو روز قبل از آن واقع ه تلخ ( 14 آذر) زاهدی تجدی د رابطه ب ا انگلستان را رسما اعلم ك رد و قرار شد ك ه
كاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و كنار به ،« رایت
وقوع پیوست كه در نتیجه در بازار و دانشگاه عده ای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت.
رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلمت (!) سفر نیكسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر
كرد؛ روز 15 آذر یكی از دربانان دانشگاه شنیده بود كه تلفنی به یكی از افسران گارد دانشگاه دستور می رسد كه باید
دانشجویی را شقه كرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نیسكون صداها خفه گردد
و جنبنده ای نجنبد…
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان مت وجه تجهی زات ف وق الع اده سربازان و اوضاع غی ر عادی
اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه ای را پیش بینی م یكردند.
دانشجویان حتی المكان سعی می كردند كه به هیچ وجه بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با
كمال خونسردی و احتیاط به كلس ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده ای كارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون
حادثه مهمی گذشت و چون بهانه ای به دست آنان نیامد به داخل دانشكده ها هجوم می آوردند؛ از پزشكی، داروسازی،
حقوق و علوم عده زیادی را دستگیر كردند. بین دستگیر شدگان، چند استاد نیز دیده می شد كه به جای دانشجو مورد
حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل كامیون كشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیم تری م یرفت،
ل ذا برای حفظ جان دانشجویان، دانشكده را تعطی ل كردن د و ب ه آنه ا دستور دادن د به خانه های خود برون د و ت ا اطلع
ثانوی در خانه بمانند.
دانشجویان نیز به پیروی از تصمیم اولیای دانشكده، محوطه دانشگاه را ترك می كردند ولی هنوز نیمی از دانشجویان
در حال خروج بودند كه ناگاه سربازان به دانشكده فنی حمله كردند. بهانه حمله آنان به دانشكده ظاهرا این بود كه در
این گیر و دار دو دانشجوی رشته ساختمان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض می كنند. ارتشی ها برای دست گیری
آن ان وارد دانش كده فن ی وارد كلس درس مهن دس ش مس می ش وند ت ا دانش جویان مع ترض را دس ت گی ر كنن د؛ وق تی
مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در كلس درس خود اعتراض می كند او را با مسلسل به جای خود می نشانند و
حتی با شكنجه مستخدم دانشكده سعی می كنند كه آن دو دانشجو را بیابند.
رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینكه جلوی ناآرامی ها را بگیرد، كل دانشگاه تهران را تعطیل كرد. حضور نظامیان در
صحن دانشكده فنی باعث شد كه بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده ای از سربازان، دانشكده فنی را به
كافی محاصره كرده بودند تا كسی از میدان نگریزد. آنگاه دسته ای از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشكده وارد
شدند.
اكثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشكده خارج شوند. در این میان بغض یكی
از دانشجویان تركید و او كه مرگ را به چشم م یدید و خود را كشته می دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را
.«! دست نظامیان از دانشگاه كوتاه »: تحمل كند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شكل شعاری كوتاه بیرون ریخت
هنوز صدای او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به كلی غافل
گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص كه بین محوطه مركزی دانشكده فنی و
قسمت های جنوبی، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی پله ها افتاده، نتوانستند
خود را نجات دهند، مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی كه ابتدا هدف
قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین می خزید و ناله می كرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی
حتی یك قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یكی از جانیان
با رگبار مسلسل سینه او را شكافت. « دسته حاجیباز »
بعد از پایان درگیری ها احمد هنوز زنده بود؛ او را به یكی از بیمارستان های نظامی تهران منتقل كردند. در حالی كه در
درگیری ها لوله شوفاژ در مقابل احمد تركید بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح كرده بود با این
حال مسئولن بیمارستان از مداوا و حتی تزریق خون به او ابا كردند و 24 ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.
مظلومیت قندچی به حدی بود كه حتی بعد از شهادت، به خانواده اش گفته بودند كه احمد را با دو شهید دیگر در امام
بع د از این ك ه فهمی دیم احم د را در مسگر آب اد دفن كرده ان د ب ا » : زاده عب دا دف ن كرده ان د. برادر شهید قن دچی گفت
خانواده شریعت رضوی و بزرگ نیا به مسگر آباد رفتیم و قبر شهید را نبش كردیم و او را مخفیانه به امام زاده عبدا
.« بردیم و در آنجا در كنار دوستانش به خاك سپردیم
در جریان درگیری 16 آذر عده زیادی از دانشجویان كه تحت فشار و حمله قرار گرفته بودند به ناچار به آزمایشگاه
پناه بردند. پس از ختم گلوله باران دقیقه ای سكوت، دانشكده را فرا گرفت. ناگهان میان سكوت ناله بلندی به گوش
رسید كه مانند دشنه در قلب ها فرو رفت و از چشم بیش تر دانشجویان اشك جاری شد. ناله های بلند سوزناك می فهماند
ك ه ع ده ای مج روح ش ده اند و در هم ان ج ا افتاده ان د. اولی ای دانش كده، مس تخدمان و چن د نف ری از دانش كده پزش كی
می خواستند مجروحان را به دانشکده پزشكی برده معالجه كنند ولی سربازان با تهدید به مرگ مانع این كار شدند. بدن
مجروحان در حدود دو ساعت در وسط دانشگاه افتاده بود و خون جاری بود تا بالخره جان سپردند. بدین ترتیب سه
نف ر از دانشجویان (ب زرگ نی ا، قن دچی و شریعت رضوی) شهید و بیست و هفت نف ر دستگیر و عده زی ادی مجروح
شدند.
خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر تمام دانشگاه های تهران و اغلب شهرستان ها
در اعتصاب كامل به سر بردند؛ حتی بسیاری از دبیرستان ها هم با تعطیل كردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهیان در
تظاهرات علیه فجایع 16 آذر و سفر نیكسون به تهران شركت كردند.
دانشجویان » : برای كم رنگ كردن واقعه 16 آذر، جنایت كاران شروع به سفسطه كردند. در مقابل خبرنگاران گفتند كه
برای گرفتن تفنگ سربازان حمله كردند و سربازان نیز اجبارا تیرهایی به هوا شلیك نمودند و تصادفا سه نفر كشته
اگر تیرها هوایی شلیك شده، پس دانشجویان پر درآورده و خود را » : در همان روزها یكی از مطبوعات نوشت «. شد
«! به گلوله زدند
رژیم برای این كه واقعه 16 آذر زودتر از یادها برود از برپایی مراسم یادبود شهدا جلوگیری كرد.
بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار كردن شب سوم در خانه هایمان » : برادر شهید شریعت رضوی می گوید
را هم ندادند؛ ولی در مراسم چهلم به خاطر پافشاری زیادی كه كردیم فقط 300 كارت كه مهر حكومت نظامی روی آن
«. خورده بود به من دادند. هر كس می خواست به طرف امام زاده عبدا برود كارتش را كنترل می كردند
از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد 200 هزار تومان خون بها »: برادر شهید بزرگ نیا نیز می گوید
بدهند كه جواب رد دادیم؛ بعد می خواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت كردند. تا این كه خودم پیش سرتیپ
«. بختیار فرماندار نظامی رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقی افتاد خودم مسؤول باشم
درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیكسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی كه هنوز به خون
دانشجویان بی گن اه رنگین ب ود دك ترای افتخاری حق وق دری افت ك رد. صبح ورود نیكسون یكی از روزنامه ها در سر
نامه سرگشاده ای به نیكسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم « سه قطره خون » مقاله خود تحت عنوان
هرگاه دوستی از سفر می آید یا كسی از زیارت بازمی گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد » ما ایرانی ها اشاره شده بود كه
می شود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی می كنیم؛ آنگاه خطاب به نیكسون گفته شده بود
آقای نیكسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این كشور یعنی » كه
«. دانشجویان دانشگاه را قربانی كردند

سال 32 بود؛ كابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان كه در جریان ملی سازی

16 آبان منبع:دانشکده علوم پزشکی مشهد