نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ دی ۲۵, چهارشنبه

شمس الدین امانتی:دانش آموزانی که در انبار درس می خوانند!؟




کمبود فضای آموزشی در مدارس ایران به قدمت عمر رژیم اسلامی، یکی از معضلات لاینحل آموزش و پرورش بوده و خواهد بود. که هراز چندگاهی به منظور فریب افکار عمومی، توسط مسئولین آموزش و پرورش رژیم، مطرح و سپس به فراموشی سپرده خواهد شد.
روستای"چاه غربال"ازتوابع استان هرمزگان، با٤٠٠٠نفرجمعیت دارای چهار مدرسه در مقاطع راهنمائی و ابتدائی است. بر طبق اظهارات"رئیسی"رئیس شورای اسلامی این روستا"از٣٠سال پیش هیچ مدرسه ای از طرف دولت در این روستا ساخته نشده و همگی این مدارس به همت اهالی ساخته شده است."
به گزارش خبرگزاری مهر، دبستان باقر جعفری، یکی از مدارس روستای"چاه غربال"است، که در سال ٦٤ از طرف اهالی این روستا برای تحصیل و استفاده تقریبآ ٢٠ دانش آموز احداث شد و الان قریب به ٢٩ سال از ساخت آن می گذرد و جمعیت مدرسه بالغ بر ٢٥٠ نفر دانش آموز است. این دبستان تنها دارای ٤ کلاس درس است در حالیکه این تعداد آمار دانش آموزی نیاز به ٩ کلاس درس دارد، به خاطر کمبود فضای آموزشی، علاوه بر شیفت صبح و ظهر، کلاس پنجم دخترانه آن در انبار مدرسه و کلاس دیگری هم در مدرسه راهنمایی مجاور، برگزار می شوند."
بر طبق، قانون سازمان نو سازی و توسعه و تجهیز مدارس"ساخت، توسعه و تجهیز فضای آموزشی و پرورشی استاندارد و مقاوم، متناسب با اولویتها در چهارچوب سازماندهی و ضوابط و معیار‌های فنی، تأمین منابع و توسعه مشارکتهای مردمی و رضایت بیشتر مخاطبین، بر اساس نگرش مدیریت سازمان،"از وظایف این نهاد حکومتی است. نتایج عملی و زیانبار"تجهیز فضای آموزشی مناسب"به زعم نویسندگان قانون سازمان نوسازی، در دوران ریاست جمهوری خاتمی، احمدی نژاد و روحانی، کلیدار دولت"تدبیر و امید"در مدارس ایران تحت حاکمیت این سه تفنگدار به شرح زیر است.
"درسال ٨٣، زمانی که خاتمی رئیس جمهور بود. روستای"سفیلان"در لردگان استان چهارمحال و بختیاری، ١٣ دانش‌آموز به همراه معلمشان در آتش خاکستر شدند. دولت خاتمی لایحه‌ای به مجلس هفتم می‌دهد، تا بر اساس آن چهار میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی برای نوسازی و تجهیز مدارس برداشت شود و در اختیار سازمان نوسازی و تجهیز مدارس قرار گیرد. مجلس در مخالفت با دولت تصویب آن لایحه را دو سال به تاخیر می‌اندازد.
در آذرماه سال ٨٥، محمود فرشیدی وزیر آموزش‌ و‌ پرورش در دولت نهم می‌گوید، اگر حادثه‌‏ای مانند مدرسه"سفیلان"در کشور رخ دهد، استعفا می‌‏دهم، یک هفته بعد مدرسه‌ای روستایی در فارس با دانش‌آموزانش سوخت و تنها چند روز بعد مدرسه‌ رحیمی"درود‌زن"در نزدیکی تخت جمشید به خاطر بخاری علاءالدینی می‌سوزد. هشت دانش‌آموز به خاطر این آتش‌سوزی جانباختند. این وزیر مرتجع نه اینکه استعفا نکرد، بلکه طرح ارتجاعی"روحانی مدارس"و انعقاد تفاهمنامه با حوزه های علمیه به زمان وزارت نامبرده در یک هفته بعد از این آتش سوزی بر میگردد.
در آبان‌ماه سال ٨٩ خوابگاهی در"چاه رحمان"آتش گرفت و یک دانش‌آموز جانباخت و ١٤ دانش‌آموز مسموم شدند.
در روز چهارشنبه، ١٥آذر٩١بر اثر آتش سوزی در مدرسه روستای"شین آباد"به دلیل نقص تجهیزات گرمایشی، ٢٩ دانش آموز دچار سوختگی شدند که دو نفر از آنها جانباختند. این سلسله آتش سوزی ها به حاکمیت ١٠٠روزه دولت"تدبیر و امید"روحانی نیز سرایت کرد.
روز شنبه ٥ آذرماه ٩٢، ٢٧ دانش آموزان دختر مدرسه"شاهد امام علی"تهران به دلیل نقص در سیستم گازرسانی و نشت گاز منواکسیدکربن در کلاس مسموم شدند، که خوشبختانه تلفاتی نداشت. تحقیقات علمی نشان داده است که تجهیزات نامناسب گرما یشی علاوه بر عدم امنیت روانی و تلفات جانی، سبب افت یاد گیری دانش آموزان نیز خواهد شد.
مطابق استاندارد های جهانی فضای لازم برای کلاس های درس نظری ۵/۶ در ۵/۸ متر مربع است، در این کلاس ها که اصطلاحآ کلاس های درس سنتی از آنها یاد می شود، فضاهای لازم به ازای هر دانش آموز ۲ متر مربع بوده است و این درحالی است که اگر چنین کلاسی برای کلاس های آزاد و هنری مورد استفاده قرار گیرد به ازای هر نفر ۵/۴ متر مربع فضا نیاز است.
اما مقیاس اندازه گیری استاندارد در مراکز آموزشی رژیم اسلامی حاکم بر ایران، بی همتا و منحصر بفرد است. برگزاری کلاس های ابتدائی شهری با حد اکثر ٣٥ دانش و برای برگزاری کلاس های روستائی محدودیتی از نظر تعداد شاگردان در نظر گرفته نشده است.
مردم زحمتکش روستای"چاه غربال" ٣٠سال پیش بدون کمک دستگاه های ریز و درشت رژیم، با در آمد ناچیز حاصله از دسترنج خود، دبستان"باقر جعفری"را برای تحصیل و استفاده فرزندانشان احداث کردند. هم اکنون بیش از ٢٥ نفر دانش آموز دختر کلاس پنجم در گوشه ای از انبار این مدرسه، فاقد
میز و نیمکت، روشنائی و کلی وسائل شکسته، کهنه و زوار در رفته چندین ساله در  انبار این مدرسه، به تحصیل اشتغال دارند.
اقدام ضروری و دلسوزانه اهالی زحمتکش این روستائیان برای ساخت مدرسه در روستای"چاه غربال"
بعد ها تحت نام"جامعه خیرین مدرسه ساز" در پی موافقت وزارت آموزش و پرورش رژیم اسلامی در سال ١٣٧٨، با رعایت ضوابط"قانونی"نسبت به تأسیس و راه اندازی مجامع خیرین مدرسه ساز در استانهای مختلف کشور اقدام و ارتقاء یافت.
به گفته مرتضی رئیسی"از سال ٥٨ به بعد بطور متوسط روزانه هفت کلاس درس توسط خیرین مدرسه ساز ساخته شده است."نامبرده با بیان اینکه موفق ترین تشکیلات در کشور خیرین مدرسه ساز هستند، گفت"٢٥٠٠٠خیر مدرسه ساز بدون هیچ گونه چشم داشت و تنها برای رضای خدا وارد این عرصه شده‌اند و بطور  متوسط روزانه ٧ كلاس درس توسط خيرين ساخته شده است." 
رئیس سازمان نوسازی و ... مدارس با اشاره به قانون بودجه، گفت"خوشبختانه قانونگذار اجازه داده است که پروژه‌ های نیمه تمام آموزش و پرورش برای تکمیل به خیرین مدرسه ساز واگذار شود که این امر با استقبال خوب خیرین مواجه شده است."
تعریف و تمجید مرتضی رئیسی، رئیس سازمان نو سازی مدارس، از عملکرد خیرین نه تنها برای"رضای خدايش"بلکه آموزش و پرورش رژیم اسلامی و دم و دستگاه سازمان نو سازی، از پروژه خیرین، بی بهره نیستند. شبانه آسوده خاطر سر بر بالین میگذارند و صبح که برای نماز و دعا به درگاه خدای خود، از خواب بیدار میشوند، ٧ کلاس آماده در خورجین دارند. سپس دولت"تدبیر و امید"علاوه بر ادعای "موفقیت"در ساخت و ساز مدارس، وکسب اجازه قانونگذار"جهت٦٦٠٠ پروژه"نا تمام از دولت قبل که به گفته اضغر فانی ازآنها"به ارث رسيده است"را به خیرین سپرده اند. تا بعد از اتمام، گزارش آنرا جهت فریب افکار عمومی به رخ سردمداران دولت قبلی بکشانند.!
اما مأموریت اصلی آنها برای"رضای خدايشان"هنوز به اتمام نرسیده است."محرم سازی"و پیشینه ارتجاعی این طرح، در دولت"تدبیر و امید"بار دیگر رسانه ای شده است. به گزارش خبر گزاری فارس، اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش رژیم اسلامی، با اشاره به"اشراف ساختمانهای پیرامونی"بر ضرورت"محرم سازی"مدرسه های دخترانه تأکید کرد. طبق اظهارات فانی این طرح"با رعایت حفظ آرامش و آزادی دانش آموزان در محیط مدرسه"انجام می شود. مأمورين آموزش و پرورش رژیم اسلامی، ادعا میکنند. اجرای این طرح باعث ایجاد"نشاط و شادی"در مدرسه های دخترانه می شود.؟!
"طرح شاداب سازی مدارس دخترانه"از ١٤ سال پیش تا کنون، روی دست مبتکرین این طرح ارتجاعی مانده است. این طرح ابتدا به صورت افزایش ارتفاع دیوار تعدادی از مدرسه‌های دخترانه آغاز شد.
ﻃﺮﺡ ﺍﻭﻟﻴﻪ"محرم سازی"در دولت نهم و ادامه آن در دولت دهم، ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ"ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﻣــﺪﺍﺭﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﺳــﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺑﻪ ﺣﻴﺎﻁ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻨﺪ ﻭ ﻟﻨﮕﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯﺷﻮ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﮐﻼﺱ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺱ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻳﺎ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻮﺵ ﺑﺮﻗﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻨﺪ. که خو شبختانه به دلیل کمبود بودجه نیمه کاره رها شد.
کشیدن دیوار بلند به دور مدارس، چادر و مقنعه سیاه، تفکیک بر مبنای جنسیت در مراکز آموزسی، ممنوعیت حضور زنان در سالن و میادین ورزشی، تشکیل کلاس درس در انبار مدارس، حوادثی درد ناک مشابه مدرسه شین آباد و .... . در نظام سرمایه داری جمهوری اسلام، به معنای"شاداب سازی، آزادی و آرامش"در مدارس دخترانه است.!
اینکه دختران دانش آموز کلاس پنجم، در انبار این مدرسه، از آزادی محروم اند، آرامش ندارند و شاد  نیستند، از بدیهیات است. اما اینکه"محرم سازی"، این حقوق ابتدائی را با کشیدن دیواری بلند به دور تا دور مدرسه آنها"آزادی، آرامش و نشاط"را به ارمغان خواهد آورد! ناشی از مغز معیوب و محصور در چارچوب فکری، دین داران و دولت مداران مرتجع رژیم اسلامی است. که در دنیای واقعی ره بجائی نخواهد برد و نهایتآ منجر به شکست خواهد شد.
اما بار سنگین تفکیک بر مبنای جنسیت و طرح ارتجاعی"محرم سازی"در مدارس دخترانه، که به شعار اصلی و شاه بیت برنامه دولت"تدبیر و امید"یا به قول علی جنتی وزیر ارشاد رژیم، به دولت"فرهنگ و هنر"، ارتقاء یافته، بر جسم و روح دانش آموزان دختر و پسر سنگینی خواهد کرد.
به خاطرحفظ سلامت، بهداشت و امنیت روانی دختران، کارگران و زحمتکشان محصور در انبار مدرسه "باقر جعفری"در روستای"چاه غربال"و دختران هم سرنوشت با آنها در زندانی بزرگتری بنام، ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی، تنها با مبارزه ای مشترک میتوانیم محل درس، آموزش و آینده دانش آموزان را تغییر دهیم و مانع از اجرای طرح ارتجاعی"محرم سازی"مدارس دخترانه در سراسر کشور شویم.
جهارشنبه ٢٥ دی ١٣٩٢  

ياد آوری به "محمود دولت آبادی"!ازسر درد

کربلای چهار و پنج؛ ناکامی‌های جنگ با عراق در سال ۱۳۶۵

کربلای چهار و پنج؛ ناکامی‌های جنگ با عراق در سال ۱۳۶۵


جنگ ایران و عراق
شدت شکست در عملیات کربلای ۴ به حدی بود که اکبر هاشمی رفسنجانی در جلسه فرماندهان سپاه به آنها گفت نمی‌تواند خطبه های نمازجمعه تهران را بخواند چون نمی داند باید به مردم چه بگوید
دی ماه هر سال، یادآور دو عملیات پی در پی عملیات کربلای چهار و پنج در جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۵ است. با وجود برخی موفقیت های به دست آمده در جریان عملیات کربلای پنج، عملیات قبلی آن -کربلای چهار- احتمالا بزرگترین شکست نظامی ایران در جنگ با عراق به شمار می رود.
اخیرا محمداسماعیل کوثری از فرماندهان سپاه در زمان جنگ در مصاحبه ای نقل کرده که شدت شکست در عملیات کربلای ۴ به حدی بوده که اکبر هاشمی رفسنجانی در جلسه فرماندهان سپاه به آنها گفته نمی تواند خطبه های نمازجمعه تهران را بخواند چون نمی داند باید به مردم چه بگوید. وی افزوده که هاشمی رفسنجانی با انتقاد از آشفتگی فرماندهان گفته است که در همین جلسه "۲۵ نفر از فرماندهان سپاه آمدند و صحبت کردند و حرف ۲ نفرشان هم یک جور نبود". (فارس – ۱۷ دی ۱۳۹۲)
پیش از آن، قاسم سلیمانی فرمانده کنونی سپاه قدس، در پیامی به مراسم گرامیداشت شهدای عملیات کربلای۴ در کرمان گفته بود: "در کربلای چهار، جوی‌های خون کوچکی روان بود و من این جوی‌های خون را به چشم خودم دیدم و دیدم چگونه آن‌ها بدون ذره‌ای ابهام، ترس و تردید به اروند زدند، در حالی که دشمن در بالای خاکریز‌ها به آن‌ها نگاه می‌کرد و تک تک آن‌ها را با تیربارهای خود نشانه می‌رفت و آن‌ها ذره‌ای ترس به خودشان راه ندادند." (ایسنا - ۶ دی ۱۳۹۲)

"سال سرنوشت"

عملیات کربلای چهار، سوم دی ماه ۱۳۶۵ آغاز شد و کمتر از دو روز ادامه داشت. این عملیات با شکست کامل و کشتار هزاران نفر از نیروهای ایران به پایان رسید. به فاصله حدود دوهفته، عملیات کربلای پنج انجام شد که آن نیز با تلفاتی سنگین به اهداف تعیین شده‌اش از جمله تصرف بصره نرسید. عملیات کربلای پنج، چند هفته طول کشید و پس از آنکه مشخص شد امکان تسخیر بصره ممکن نیست، متوقف شد.
"عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی، دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما می‌دانستند که قضیه چیست، هرچند امام‌خمینی می‌گفتند: ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه می‌دهیم، اما آنها می‌دانستند این حرف امام و رزمنده‌هاست. آنچه آنها در عمل می‌دیدند 'جنگ جنگ تا یک عملیات' بود. یعنی دشمن می‌دانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست، بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است"
محسن رضایی، به نقل از همشهری‌آنلاین- یکم خرداد ۱۳۸۷
بعد از عملیات والفجر هشت، در بهمن ۱۳۶۴، که موجب تصرف فاو شد، فرماندهان جنگ مایل بودند که عملیات کربلای چهار را بلافصله آغاز کند، اما کمبود نیرو و گستردگی اهداف کربلای چهار اجازه این کار را نمی‌داد. پیروزی نسبی عملیات این امید را به وجود آورده بود که می‌توان پیروزی‌های بزرگتری هم به دست آورد.
چندی پیش حسین علایی از فرماندهان سپاه در زمان جنگ از اینکه از فرصت والفجر هشت برای پایان جنگ استفاده نشد، انتقاد کرد‌. (خبرآنلاین-۲۰ بهمن ۱۳۸۹) پیروزی در فاو می‌توانست زمینه‌ای برای پایان جنگ باشد، اما گویا فرماندهان جنگ به‌دنبال چیز دیگری بودند. در محافل سیاسی، سال ۱۳۶۵ را سال "سرنوشت" جنگ نامگذاری کردند و قرار بود با یک عملیات بزرگ و تصرف بخشی استراتژیک از خاک عراق، زمینه پایان جنگ فراهم شود.

تردید آیت الله خمینی

طرح اشغال خاک عراق برای قرار گرفتن در موضع برتر و به دست آوردن موقعیت چانه‌زنی سیاسی، بعد از فتح خرمشهر برنامه‌ریزی شد. هاشمی رفسنجانی چند روز بعد از فتح خرمشهردر خاطرات خود با اشاره به موضع آیت‌الله خمینی که "توافقی برای ورود به خاک عراق" نداشت، می‌نویسد: "در جلسه عصر هم خدمت امام، فرماندهان نظامی با حضور ما با امام بحث کردند و کارشناسانه ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست." (پس از بحران، ۶ خرداد ۱۳۶۱)
هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز۲۰ خرداد ۱۳۶۱ نیز از رایزنی با آیت‌الله خمینی و ادامه مخالفت او با ورود به خاک عراق نوشته است. گفته می‌شود در آن زمان آیت‌الله خمینی حتی موافق با ادامه جنگ هم نبود. (گفتگو با سید احمد خمینی- روزنامه جمهوری اسلامی - چهاردهم فروردین ۱۳۷۴)
"[والفجر هشت] عملیات خوبی بود و خوب هم انجام شد، ولی به همه اهدافش نرسیدیم. تا کارخانه نمک رفتیم که عراقی‌ها جلوی ما را گرفتند. بعضی‌ها آن موقع سوءظن داشتند و می‌گفتند: سپاه نخواست جنگ به مرحله‌ای برسد که تمام شود. من قبول نداشتم و هنوز هم قبول ندارم"
خاطرات ۱۳۶۳ اکبر هاشمی رفسنجانی
محسن رضایی که فرماندهی سپاه پاسداران در زمان جنگ را بر عهده داشت، بعدها در گفتگویی به این جلسه اشاره کرده و گفت: "استدلال‌های برخی دوستان سیاسی این بود که اگر ما وارد خاک عراق شویم، از حداقلی در مذاکره برای گرفتن حقوق خود دارا خواهیم بود، استدلال نظامی‌ها این بود که ماندن در لب مرز امنیت شهرهای مرزی ما را حفظ نمی‌کند… در نهایت امام وقتی همه نظرات را شنیدند، قبول کردند که وارد خاک عراق شویم." (ایسنا – سوم خرداد ۱۳۸۲)
هاشمی رفسنجانی بعدها در گفتگویی خبر داد: "بعد از عملیات خیبر من که مسئول جنگ بودم، سیاستی داشتم که هیچ وقت مورد تصویب امام قرار نگرفت، اما رد هم نشد. امام می‌دانستند من چنین سیاستی دارم. [...] این سیاست مبتنی بر تصرف مناطقی با ارزش در داخل عراق بود که بتوانیم با تکیه بر آن اولاً عراق را با استفاده از مکانیسم مبادله زمین از کشور خودمان بیرون کنیم، ثانیاً حقوق خودمان را بگیریم." رفسنجانی افزود: "برخی از پاسداران با من مخالف بودند و می‌گفتند، امام می‌گوید ‘جنگ جنگ تا پیروزی’ و شما می‌گویید ‘جنگ جنگ تا یک پیروزی’، من می‌گفتم، در هر حال از امام اطاعت خواهم کرد، اما نظر من این است، می‌گفتم اگر این کار را بکنید، جنگ تمام می‌شود. اما آنها قبول نداشتند." (همشهری- یکم مهر۱۳۸۲)
هاشمی رفسنجانی از اسفند ۱۳۶۲، مسئولیت جنگ را برعهده گرفت. او در خاطرات خود به جلسه‌ای با فرماندهان نظامی در این سال اشاره کرده ومی‌نویسد: "برای اولین بار، بحث مهمی را با آنها در میان گذاشتم که عکس‌العمل‌های متفاوتی داشت؛ بعضی پسندیدند و بعضی نپسندیدند. گفتم، نظر من و بعضی از مسئولان رده بالای نظام این است که اگر یک عملیات موفق در داخل خاک عراق انجام دهیم و منطقه‌ای از دشمن را تصرف نماییم که با آن بشود بعد از [پذیرش] آتش‌بس، بر عراق فشار آوریم و حق‌مان را بگیریم، باید با آتش‌بس موافقت شود... آنها که مخالف بودند، گفتند شعار ‘جنگ جنگ تا پیروزی’ یا ‘جنگ جنگ تا دفع فتنه از جهان’ تبدیل به ‘جنگ جنگ تا یک پیروزی’ شده و گفتند اظهار این نظر، ممکن است باعث دلسردی رزمندگان شود." (آرامش و چالش، ، یکم اسفند ۱۳۶۲)
"دو عامل اساسی وجود داشت که تصمیم مناسبی برای پایان دادن به جنگ گرفته نشد. یکی سپاه بود که طرح پایان دادن به جنگ از نظر سپاه چیزی شبیه کفر بود. مساله بعدی امام بود که لحظه‌ای اجازه نمی‌داد درباره ختم جنگ بحث کنیم. در مجلس هم عده‌ای بودند به نام'مجمع عقلا' و آقای روحانی [که برای پایان دادن به جنگ فعالیت می‌کردند]، امام آنها را سرجایشان نشاند"
هاشمی رفسنجانی، به نقل از کتاب روند پایان جنگ - مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
محسن رضایی هم دراین‌باره گفته است: "عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی، دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما می‌دانستند که قضیه چیست، هرچند امام‌خمینی می‌گفتند: ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه می‌دهیم، اما آنها می‌دانستند این حرف امام و رزمنده‌هاست. آنچه آنها در عمل می‌دیدند 'جنگ جنگ تا یک عملیات' بود. یعنی دشمن می‌دانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست، بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است." (همشهری‌آنلاین- یکم خرداد ۱۳۸۷)

"معاملات پشت جبهه"

به این ترتیب سیاست نظامی ایران، دستیابی به یک پیروزی چشم‌گیر و تصرف بخشی مهم از خاک عراق بود. پس از انتشار خاطرات سال ۱۳۶۵ هاشمی رفسنجانی، دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، زیر نظرعباس سلیمی نمین، نقدی منتشر کرد که در آن از سیاست "جنگ جنگ تا یک پیروزی" رفسنجانی انتقاد کرده و از او پرسیده بود: " آیا طرح بحث‌هایی در جمع فرماندهان در مورد تعیین سرنوشت جنگ در پای میز مذاکرات سیاسیون در این زمینه [شکست‌های نظامی سال ۶۵] تأثیرگذار نبوده است؟ آیا نمی‌توان تصور کرد توجه فرماندهان نظامی به این مساله که سیاسیون با حاصل تلاش آنها چه خواهند کرد، آنها را به وادی معادلات پشت جبهه سوق داده باشد؟" (مجله پانزده خرداد - پاییز ۱۳۸۸ - شماره ۲۱- ص۲۴۱) اما این "معادلات پشت جبهه"، اشاره به کدام مساله دارد؟
هاشمی رفسنجانی از مقطع عملیات بدر سیاست جنگ تا یک پیروزی را اجرا کرد. اما هیچ کدام از عملیات‌هایی که برای پایان جنگ طراحی می‌شد، به نتایج مورد نظر دست پیدا نمی‌کرد و با شکست مواجه می‌شد. او در خرداد سال ۱۳۹۰ طی گفتگویی با سایت آینده به بخشی از تاریخ جنگ پرداخته و درباره عملیات بدر می‌گوید: " نتوانستیم به اهداف آن عملیات برسیم. حتی مشکلاتی هم درست شد. چون جبهه سختی در جزیره مجنون برای ما باز شد که تدارکش آسان نبود. [...] ولی پیشرفت خوبی داشتیم و از جهاتی هم مهم بود. چون منابع نفتی در آنجا خیلی زیاد است. آن موقع مطرح کردیم که اینجا می‌تواند هنگام ختم جنگ بابت غرامت واگذار شود."
"گفته می‌شود که سپاه برای انجام عملیات کربلای چهار درخواست ۱۵۰۰ گردان داشت که برای تامین آن، جمع‌آوری حدود چهارصد و پنجاه هزار نیروی داوطلب ضروری بود. اما به دلیل عدم استقبال مردم، امکان بسیج این نیرو وجود نداشت و در نهایت عملیات با ۳۰۰ گردان انجام شد. حتی همین بسیج نیرو هم بزرگترین نیرویی است که در تمام دوران جنگ اتفاق افتاده است"
اطلس جنگ ایران و عراق- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
او سپس به ماجرای فاو و عملیات والفجر هشت اشاره می‌کند: "آن سیاست یعنی گرفتن جاهای مهمی از خاک عراق، تا پایان جنگ ادامه داشت. می‌خواستیم جایی را بگیریم تا قدرت ما در بحث‌های سیاسی برای پایان جنگ زیاد باشد. در یک مقطع به سراغ فاو رفتیم. هدف ما رسیدن به‌ ام‌القصر بود تا دست عراق را به کلی از دریا قطع کنیم." هاشمی رفسنجانی می افزاید: "گفتیم که اگر به اهداف این عملیات برسیم، می‌توانیم به طرف ختم جنگ برویم. به علاوه در آن صورت همسایه کویت می‌شویم و قدرت سیاسی ما بالا می‌رود." اما حتی والفجر هشت هم به اهداف کامل عملیات دست پیدا نکرد.
اکبر هاشمی رفسنجانی در اینجا به نکته مهمی اشاره می‌کند: "عملیات خوبی بود و خوب هم انجام شد، ولی به همه اهدافش نرسیدیم. تا کارخانه نمک رفتیم که عراقی‌ها جلوی ما را گرفتند. بعضی‌ها آن موقع سوءظن داشتند و می‌گفتند: سپاه نخواست جنگ به مرحله‌ای برسد که تمام شود. من قبول نداشتم و هنوز هم قبول ندارم. می‌خواستند، منتها مشکل بود. البته فرماندهان سپاه بعد‌ها اعلام کردند:‌ ام‌‌القصر جزو اهداف ما نبود. به هر حال آنجا هم نشد."
رفسنجانی توضیح نمی‌دهد که چه کسانی معتقد بودند "سپاه نخواست جنگ به مرحله‌ای برسد که تمام شود"، اما شاید "وادی معادلات پشت جبهه" که سلیمی نمین از آن سخن گفته بود، اشاره به همین ماجرا باشد.

"سوء ظن" به سپاه

در سال ۱۳۶۳ هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نوشته بود: " حاج احمد آقا آمد. گفت آقای محسن رضایی فرمانده سپاه، مرتباً به امام نامه می‌نویسد که فشار و عجله در انجام عملیات نشود. سوء‌ظن دیگری برای بعضی پیش آمده که فرماندهان سپاه از طریق تأخیر در عملیات، در صدد کسب امتیازات بیشترند؛ من این سوءظن را قبول ندارم." (به سوی سرنوشت- ۲۷ مرداد ۱۳۶۳) رفسنجانی توضیح نمی‌دهد که فرماندهان سپاه احتمالا به دنبال چه امتیازاتی بودند.
والفجر هشت در بهمن ۱۳۶۴ انجام شد و در مجموعف به مدت ۷۵ روز ادامه یافت. پس از آن، عملیات کربلای چهار طراحی شد تا با تسخیر بصره، امکان چانه‌زنی در مذاکرات صلح بالا رود. شکست در کربلای چهار سنگین‌ترین شکست ایران در تمام دوران جنگ است. نباید فراموش کرد که ماجرای مک‌فارلین هم در همین سال اتفاق افتاد. او در خرداد سال ۱۳۶۵ به ایران سفر کرده بود و به نظر می‌رسید که ایران تلاش می کند موازنه سیاسی را به سود خود تغییر دهد. اما افشای ماجرا همه چیز را تغییر داد.
"حاج احمد آقا آمد. گفت آقای محسن رضایی فرمانده سپاه، مرتباً به امام نامه می‌نویسد که فشار و عجله در انجام عملیات نشود. سوء‌ظن دیگری برای بعضی پیش آمده که فرماندهان سپاه از طریق تأخیر در عملیات، در صدد کسب امتیازات بیشترند؛ من این سوءظن را قبول ندارم"
خاطرات ۱۳۶۳ اکبر هاشمی رفسنجانی
در حالی که اختلاف فرماندهان نظامی و اکبر هاشمی رفسنجانی برای ادامه جنگ یا تلاش برای پایان آن با یک پیروزی بزرگ ادامه داشت، عملیات کربلای چهار شکستی بزرگ برای آن سیاست تلقی شد. هاشمی‌رفسنجانی در جایی گفته است: "دو عامل اساسی وجود داشت که تصمیم مناسبی برای پایان دادن به جنگ گرفته نشد. یکی سپاه بود که طرح پایان دادن به جنگ از نظر سپاه چیزی شبیه کفر بود. مساله بعدی امام بود که لحظه‌ای اجازه نمی‌داد درباره ختم جنگ بحث کنیم. در مجلس هم عده‌ای بودند به نام ‘مجمع عقلا’ و آقای روحانی [که برای پایان دادن به جنگ فعالیت می‌کردند]، امام آنها را سرجایشان نشاند." (روند پایان جنگ- محمد درودیان- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ - ص۲۸)
گفته می‌شود که سپاه برای انجام عملیات کربلای چهار درخواست ۱۵۰۰ گردان داشت که برای تامین آن، جمع‌آوری حدود چهارصد و پنجاه هزار نیروی داوطلب ضروری بود. اما به دلیل عدم استقبال مردم، امکان بسیج این نیرو وجود نداشت و در نهایت عملیات با ۳۰۰ گردان انجام شد. (اطلس جنگ ایران و عراق- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ - حسن دری) حتی همین بسیج نیرو هم بزرگترین نیرویی است که در تمام دوران جنگ اتفاق افتاده است. تلاش برای اعزام نیم میلیون داوطلب برای یک عملیات جنگی، نشان از استراتژی شبه نظامی سپاه پاسداران در تکیه به "امواج انسانی" در جنگ با عراق داشت.
آیت‌الله طاهری‌ اصفهانی‌، امام جمعه سابق اصفهان درباره تجربه خودش از این جنگ گفته است: "عملیات‌ کربلای‌ چهار بود. [...] به‌ خط‌ مقدم‌ که‌ رسیدیم‌، دیدم‌ که‌ عراقی‌ها از منورهایی‌ استفاده‌ می‌کنند که‌ شب‌ را مانند روز روشن‌ می‌کند. به‌ خرازی‌ گفتم‌ خودت‌ را به‌ آقای‌هاشمی‌ برسان‌ و بگو که‌ عملیات‌ لو رفته‌ است‌. خرازی‌ رفت‌ و برگشت‌ و گفت‌ که‌ آقای‌هاشمی‌ گفته‌ که‌ من‌ مقلد امام‌ هستم‌ و باید عملیات‌ انجام‌ شود. من‌ پاسخ‌ دادم‌ که‌ امام‌ هم‌ اگر شرایط‌ را ببینند، اجازه‌ عملیات‌ نخواهند داد. اما به‌ هر حال‌ عملیات‌ انجام‌ شد. بچه‌های‌ ما چند دسته‌ بودند، گروهی‌ که‌ زیر آب‌ می‌رفتند و یک‌ لوله‌هایی‌ برای‌ نفس‌کشیدن‌ از بالای‌ سرشان‌ روی‌ آب‌ بیرون‌ می‌آمد و عده‌ای‌ هم‌ که‌ با قایق‌ می‌رفتند. عراقی‌ها این‌ لوله‌ها را می‌زدند و وقتی‌ بچه‌های‌ ما مجبور می‌شدند سرشان‌ را بالا بیاورند، آنان‌ را شهید می‌کردند. خلاصه‌ تعداد زیادی‌ از بچه‌های‌ ما را شهید کردند." (اعتماد ملی، ۹ خرداد ۱۳۸۵)
هاشمی رفسنجانی اما در خاطرات خود نوشته است: "ارتباط با قرارگاه مقدم نداشتیم. معلوم نبود که امشب حمله آغاز می‌شود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت ده خبر دادند که عملیات با نام کربلای چهار آغاز شده‌است؛ غافلگیر شدیم." (اوج دفاع- ۳ دی‌ ۱۳۶۵) مشخص نیست که عملیات بزرگ کربلای چهار پس از هماهنگی با هاشمی رفسنجانی - فرمانده جنگ - آغاز شده است یا نه؟ آیا فرماندهان سپاه حاضر به هماهنگی با اکبر هاشمی رفسنجانی نبودند؟
"بر اساس آمار رسمی بیش از یازده هزار نفر در کربلای پنج کشته یا مفقود‌الاثر شدند. به گفته رحیم صفوی در این عملیات 'هفت هزار و ۶۵۱ رزمنده ایرانی به شهادت رسیدند که ۴۰۰ نفر از آنها از فرماندهان بودند. همچنین ۵۳ هزار و ۲۹۹ نفر مجروح و ۳ هزار و ۵۲۲ نفر نیز مفقودالااثر شدند' "
ایرنا – ۲۴ دی ۱۳۸۹
عبدالله عراقی از فرماندهان جنگ درباره فاجعه این عملیات می‌گوید: " کربلای چهار غم‌بارترین و سخت‌ترین عملیات دفاع مقدس بود که رزمندگان اسلام در آن مظلومانه به خاک و خون می‌افتادند." او به‌یاد می‌آورد: "عملیات کربلای چهار به شدت در آن زمان گره خورده بود و مجبور بودیم نیروهای باقیمانده را که به ام‌الرصاص نفوذ کرده بودند از اروند دوباره عبور داده و بازگردانیم و این مهم با اولویت‌بندی رزمندگان صورت گرفت."(خبرگزاری فارس- ۵ دی ۱۳۹۱) با اولویت‌بندی رزمندگان، هزاران نیروی ایرانی در آن سوی اروند باقی ماندند و قتل عام شدند.
رفسنجانی بعدها در خاطرات خود نوشت: "آقای شمخانی اطلاعات لازم را در خصوص نتایج عملیات شکست خورده کربلای چهار داد. خیلی بدتر از آنچه تا به حال گفته‌بودند: نزدیک ۱۰۰۰ شهید و ۳۹۰۰ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود ۱۱ هزار مجروح ." (اوج دفاع - ۲۵ اسفند ۱۳۶۵) عراق این درگیری را حصادالاکبر - دروی بزرگ - نامید. (مجله سیاست دفاعی - تابستان ۱۳۸۵ - شماره ۵۵- ص۱۴۴) چند روز بعد، عملیات همزمان ارتش برای تسخیر نفت‌شهر نیز با شکست مواجه شد. هاشمی رفسنجانی این عملیات را کربلای شش نامیده است. (اوج دفاع-۲۳ دی ۱۳۶۵)
با شکست سنگین کربلای چهار، فرماندهان جنگ تصمیم گرفتند که به فاصله دو هفته عملیات دیگری را با همان نیروها آغاز کنند. به گفته اکبر هاشمی رفسنجانی "آقایان [محسن]رضایی و [علی] شمخانی موافق و آقایان [غلامعلی] رشید و رحیم [صفوی] مخالف" بودند.(اوج دفاع- ۱۷ دی ۱۳۶۵)

از کربلای چهار به کربلای پنج

دو هفته بعد کربلای پنج آغاز شد که آن هم به اهداف خود نرسید و تلفات بسیار سنگینی داشت. حسین علایی از فرماندهان زمان جنگ، درباره عملیات کربلای چهار گفته است: " عملیات کربلای چهار که عظیم‌ترین بسیج نیرو برای آن در طول جنگ انجام شده بود، به موفقیت منجر نشد. بنابراین ما نتوانستیم شرایطی را فراهم کنیم که ارتش عراق دچار شکست فاحش بشود. [...] انجام عملیات کربلای چهار نشان داد که توان ما توان محدودی است. توان ما در همین حد است که یک عملیات بزرگی مثل فاو را انجام بدهیم." او همچنین با اشاره به تلفات گسترده نیروهای ایران در کربلای پنج می‌گوید: "عملیات کربلای پنج از نظر نظامی پیروزی است، اما هم ما و هم عراق از لحاظ قوا خیلی آسیب دیدیم."(خبرآنلاین- ۲۰ بهمن ۱۳۸۹)
"گاهی بعضی از فرماندهان [سپاه] در كارشان شبهه می‎كردند و می‎گفتند ما داریم زمینه كشته شدن بعضی از این جوان ها را فراهم می‎كنیم، امكانات به ما نمی‌دهند، به جای امكانات ما از نیروهای مخلص استفاده می‎كنیم، فرماندهی قوی نیست، برنامه‌ریزی‌ها قوی نیست، برنامه‌هایمان لو می‎رود،خیلی از برنامه‌هایی كه تنظیم شده بود لو رفت و بچه‌های مردم شهید شدند"
خاطرات آیت‌الله منتظری- اتحاد ناشران ایرانی در اروپا
بر اساس آمار رسمی بیش از یازده هزار نفر در کربلای پنج کشته یا مفقود‌الاثر شدند. به گفته رحیم صفوی در این عملیات "هفت هزار و ۶۵۱ رزمنده ایرانی به شهادت رسیدند که ۴۰۰ نفر از آنها از فرماندهان بودند. همچنین ۵۳ هزار و ۲۹۹ نفر مجروح و ۳ هزار و ۵۲۲ نفر نیز مفقودالااثر شدند." (ایرنا – ۲۴ دی ۱۳۸۹)
تکیه بر "امواج انسانی" در جنگ از سال ۱۳۶۳، موجب اعتراض‌هایی در درون سپاه شد. آیت‌الله منتظری در خاطرات خود می‌نویسد: "گاهی بعضی از فرماندهان در کارشان شبهه می‎کردند و می‎گفتند ما داریم زمینه کشته شدن بعضی از این جوان ها را فراهم می‎کنیم، امکانات به ما نمی‌دهند، به جای امکانات ما از نیروهای مخلص استفاده می‎کنیم، فرماندهی قوی نیست، برنامه‌ریزی‌ها قوی نیست، برنامه‌هایمان لو می‎رود،خیلی از برنامه‌هایی که تنظیم شده بود لو رفت و بچه‌های مردم شهید شدند." او می‌افزاید: " یک روز چهل نفر از اینها آمدند منزل ما و اشکالاتی داشتند که اشکالاتشان هم وارد بود، از امام هم وقت گرفته بودند که خدمت ایشان بروند اما مخالفان آنها این وقت را لغو کرده بودند، با این که از طرف امام به آنها قول داده شده بود ولی به آنها اجازه نمی‌دادند بروند حرفشان را بزنند، بعد اینها برگشتند رفتند به جبهه و خیلی از آنها شهید شدند، دل پرخونی داشتند از بی‌برنامگی‌ها، از خط بازی‌ها و مشکلات دیگری که وجود داشت." (خاطرات آیت‌الله حسینعلی منتظری- اتحاد ناشران ایرانی در اروپا- چاپ دوم – ص۳۱۷)
چند سال پیش محسن رضایی در یک سخنرانی خبر داد که در زمان جنگ و بعد از عملیات خیبر در میان فرماندهان سپاه، اختلافاتی وجود داشته است. او با اشاره به ماجرای پادگان ولی‌عصر گفته بود: "بعد از آن عملیات، ابهاماتی بین فرماندهان به‎وجود آمد، چون عملیات‌های بعد از فتح خرمشهر مثل رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر۱ و خیبر به نتایج مطلوبی نرسیده بود، لذا بین برخی از فرماندهان همچون شهید رستگار و شهید بهمنی ابهاماتی به‏وجود آمده بود که باید به همین سبک به جنگ ادامه دهیم یا سبک دیگری را انتخاب کنیم. بنابراین اعتراضاتی در سپاه تهران شکل گرفت که این اعتراضات عمدتا درباره نحوه ادامه عملیات‌ها بود." محسن رضایی از حضور اکبر گنجی در میان معترضان هم خبر داده و گفته بود: "گروهی دیگر امثال اکبر گنجی که از همان ابتدا هم امام را قبول نداشتند، سپاه را ترک کردند و به جبهه هم نیامدند. " (خبرگزاری فارس- ۱۲ اسفند ۱۳۸۹)
"عصر با دکتر روحانی، مدتی در محل سپاه قدم زدیم و درباره جنگ و مشکلات ادامه آن و نداشتن راهی برای ختم جنگ بحث کردیم. ایشان تقریباً معتقد است جنگ را باید از موضع قدرت خاتمه بدهیم و منتظر فتح سرنوشت‌ساز نمانیم، ولی چون برخلاف نظر امام است، صراحت ندارد"
خاطرات سال ۱۳۶۶ هاشمی رفسنجانی
گنجی بعدها در مقاله‌ای مفصل به محسن رضایی پاسخ داد و نوشت که عمده اختلافات او، رستگار و بهمنی با فرمانده سپاه چه بوده است. گنجی مهمترین دلایل اعتراض‌ خود و دوستانش را چنین شرح داده بود: "مدعای من- و جمع دیگری از همراهان- این بود که سپاه نباید در سیاست دخالت کند." و "دومین محل نزاع، موضوع جنگ بود. مدعای ما این بود که فرماندهی سپاه به آیت‌الله خمینی و مردم دروغ می‌گوید و دائماً پیروزی در جنگ را وعده می‌دهند. هر عملیاتی را آخرین عملیات و سرنگونی صدام قلمداد می‌کنند و هزاران تن را به کشتن می‌دهند." (رادیو زمانه- ۲۴ شهریور۱۳۹۲)
بر اساس آمار رسمی منتشر شده هزینه انسانی جنگ برای ایران، ۲۲۱ هزار و ۶۸۲ نفر کشته، ۵۵۴ هزار و ۸۵۸ جانباز و ۴۲ هزار و ۴۱ نفر اسیر بود. به گزارش خبرگزاری مهر "آمار جانبازان مطرح شده از سوی بنیاد شهید آمار واقعی نیست، چرا که بسیاری از قربانیان جنگ تحمیلی هیچ اقدامی برای ثبت نام خود در لیست جانبازی و قربانیان جنگ نکرده‌اند." (یکم مهر ۱۳۹۱) اواخر آذرماه گذشته نیز هماهنگ کننده امور حمایتی و جستجوی کمیته بین‌المللی صلیب سرخ در ایران خبر داد: "از مجموع ۶۰ هزار نفر مفقودین نیروهای ایرانی و عراقی در جریان جنگ هشت ساله، حدود ۱۰ هزار نفر از آنها مربوط به ایران است." (ایرنا- ۲۴ آذر ۱۳۹۲)
صدها هزار کشته و زخمی در جنگ، نتیجه استراتژی شبه‌نظامی ایران در استفاده از "امواج انسانی" برای مقابله با ارتش عراق بود.
سعید حجاریان زمانی گفته بود: "من چند بار در شورای عالی امنیت ملی پیشنهاد دادم که بیاییم صادقانه جنگ را نقد کنیم. الان نمی‌خواهیم کسی را کیفر و پاداش دهیم، اما ببینیم کجاها ضعف داشتیم، کجاها استراتژی ما اشتباه بود، کجا می‌توانستیم قطعنامه را بپذیریم، کجا نمی‌بایست بپذیریم، ما همه‌اش جنگ را توصیف کردیم، در حالی که مهم، تبیین است." او تاکید داشت: "ما نقد جانانه نکردیم و تا نقد نکنیم مشکلات به قوت خود باقی است. اگر خدای نکرده دوباره درگیر جنگ جدیدی بشویم، دوباره همان استراتژی امواج انسانی دنبال خواهد شد؟" (روزنامه نوروز –ویژه جنگ- ۲ مهر ۱۳۸۰)

تاکید روحانی به خاتمه جنگ

"طرح اشغال خاک عراق برای قرار گرفتن در موضع برتر و به دست آوردن موقعیت چانه‌زنی سیاسی، بعد از فتح خرمشهر برنامه‌ریزی شد. هاشمی رفسنجانی چند روز بعد از فتح خرمشهردر خاطرات خود با اشاره به موضع آیت‌الله خمینی که 'توافقی برای ورود به خاک عراق' نداشت، می‌نویسد: در جلسه عصر هم خدمت امام، فرماندهان نظامی با حضور ما با امام بحث کردند و کارشناسانه ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست"
هاشمی رفسنجانی در آخرین روز سال ۱۳۶۵ در خاطرات خود می‌نویسد: "سال ۶۵ هم تمام شد، اما امیدهایی که به ختم جنگ با یک پیروزی قاطع داشتیم، ناتمام ماند. [...] ناکامی در [عملیات] کربلای چهار مشکل آفرین شد و خوشبختانه با تصمیم خوب ادامه عملیات در قالب عملیات کربلای پنج، تا حدود زیادی ناکامی کربلای چهار را جبران کرد، لکن نتوانستیم به همه اهداف کربلای پنج برسیم که کنترل کامل بصره و کوتاه کردن دست صدامیان از دریا بود." (اوج دفاع-۲۹ اسفند ۱۳۶۵)
سال بعد و پس از آنکه مشخص شد امکان پیروزی بزرگ وجود ندارد، تلاش‌های سیاسی در درون حکومت برای پایان جنگ بیشتر شد. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می‌نویسد: "عصر با دکتر روحانی، مدتی در محل سپاه قدم زدیم و درباره جنگ و مشکلات ادامه آن و نداشتن راهی برای ختم جنگ بحث کردیم. ایشان تقریباً معتقد است جنگ را باید از موضع قدرت خاتمه بدهیم و منتظر فتح سرنوشت‌ساز نمانیم، ولی چون برخلاف نظر امام است، صراحت ندارد." (دفاع و سیاست،۲۱ فروردین ۱۳۶۶)
طولانی شدن جنگ، سیاست "جنگ تا یک پیروزی" را هم نافرجام کرده بود. بعد از عملیات والفجر۱۰ در منطقه حلبچه، عراق بصورتی گسترده به فاو حمله کرد و آن منطقه را پس گرفت. به این ترتیب موازنه قوا کاملا به سود دشمن برهم خورد و ارتش عراق پس از آن توانست تمام مناطق اشغال شده توسط ایران را بازپس گرفته و حتی بار دیگر وارد خاک ایران شود. چاره‌ای جز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نمانده بود. (مجله مطالعات راهبردی بسیج - پاییز ۱۳۸۵ - شماره ۳۲- ص۱۴۰)
محسن رضایی دراینباره گفته است: "آن زمانی که امام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته، ایران در اوج شکست‌های خودش بوده و در مردادماه که جنگ تمام می‌شود، ایران در اوج پیروزی‌های خودش بوده" (خبرآنلاین- ۲۶ تیر۱۳۸۹) فرماندهان نظامی سپاه پاسداران هنوز هم می‌کوشند که پایان جنگ را در "اوج پیروزی" تصویر کنند.

دکتر علی رشیدی، استاد دانشگاه، بنیانگذار و رییس انجمن اقتصاددانان ایران و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران زندانی شد


دکتر علی رشیدی، عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران زندانی شد

دکتر علی رشیدی، استاد دانشگاه، بنیانگذار و رییس انجمن اقتصاددانان ایران و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران زندانی شد
امروز ۲۴ دی ۱۳۹۲، دکتر علی رشیدی، استاد دانشگاه، بنیانگذار و رییس انجمن اقتصاددانان ایران و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران، که برای ابلاغ حکم دادگاه تجدید نظر به دادسرای اوین فراخوانده شده بود، با ابلاغ تایید شدن حکم دو سال زندان تعزیری و پنج سال ممنوعیت هرگونه فعالیت علمی، سیاسی و رسانه ای، به ایشان و وکیل مدافع ایشان دکتر مولایی، برای اجرای حکم به زندان منتقل گردید. rashidi
جرایم خطرناک دکتر رشیدی، دانش بالا، میهن پرستی و راستگویی درباره اوضاع اقتصادی کشور و هشدار درباره فساد گسترده است که همه آنها اکنون آشکار و اثبات شده است. این حرایم به تبلیع علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور و توهین به مقام های عالیه جمهوری اسلامی تلقی شده است.

~~~~~~~~~~~~~~
The last interview with JMI News
Uploaded Jan/12/2012


نامه سرگشاده رییس انجمن اقتصاددانان به رییس جمهور
مرداد. ۲۰ اقتصاد, بخش ویژه دیدگاه
rashidi
دکتر علی رشیدی؛ رئیس انجمن اقتصاددانان ایران و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران نامه ای گزارشی تخصصی مبنی بر تشریح شرایط کنونی اقتصاد ایران طبق آمارها و مستندات جهانی را به رییس جمهور اسلامی ایران ارسال کرد.دکتر رشیدی بخاطر یک بیانیه تحلیلی جبهه ملی ایران در ۲ سال پیش ,۴ ماه در زندان بسر برد و شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران دکتر علی رشیدی را به دو سال زندان و ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم نمود.

جناب آقای روحانی
رییس جمهور منتخب
با سلام و احترام به استحضار می رساند:
اقتصاد و به تبع آن کل جامعه ایران در سال‌های اخیر دچار دگرگونی‌های نامطلوب و نگران‌کننده‌ با اثرات دیرپا شده است که مسوولیت و وظیفه‌ی مقامات انتخابی را در قبال مردم و تعهدات قانونی آنها به حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در راه ارتقاء رفاه و آسایش مردم حساس‌تر و خطیر‌تر کرده است.
بی‌ارزش شدن پول ملی، تورم واقعی بالای ۴۰ درصد، اعلان علنی بی‌اعتقادی بعضی از مقامات مسوول مملکتی به آمار و ارقام و نتایج تحقیقات کارشناسی، ایجاد انتظارات مادی و اقتصادی و اجتماعی بی‌پایه، دادن وعده‌های خلق‌الساعه برای شادی و کف‌زدن حضار، از کار انداختن ساختار‌های مدیریتی و نظارتی ضروری برای اداره کشور، فقط بخش کوچکی از سوء‌ مدیریت کلان در امور کشور است که ارثیه‌ای ناهنجار و سنگین برای شما برجا گذاشته است.
در حالی‌که مردم ایران در هر طبقه به‌طور روزمره این ناهنجاری‌ها و عدم تعادل‌ها را حس می‌کنند و هر یک برای دفاع از خود و خانواده عکس‌العمل نشان می‌دهند و بعضی دستگاه‌ها سعی در تحریف یا پوشاندن و انکار واقعیت دارند، موسسات تحقیقاتی بین‌المللی در سراسر جهان لحظه‌به‌لحظه و روز‌به‌روز تحولات و تغییرات ایجاد شده در کلیه‌ی جنبه‌های زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما را زیر ذره‌بین دارند و برای همه مقامات تصمیم‌گیرنده اعم از اقتصادی و سیاسی در سطح جهان گزارش‌های علمی، تخصصی و کاربردی تهیه می‌کنند.
موسسه لگاتوم با مرکزیت لندن، ۸۹ متغییر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ۱۴۲ کشور جهان را مورد مطالعه و تفسیر قرار می‌دهد و گزارش سال ۲۰۱۲ آن در مورد ایران واقعا نگران‌کننده است.
مرتبه ۱۰۲ در بین کلیه‌ی کشور‌ها، رتبه‌ی آخر در خاورمیانه، ۹ پله سقوط در سه سال اخیر ، ردیف ۱۲۱ در سرمایه اجتماعی و رتبه‌ی ۱۲۵ در آزادی‌های فردی تصویرناخوشایندی از ایران را به رخ می‌کشد.
طبق این گزارش‌ها، وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران کتاب بازی است که در مقابل چشمان مردم جهان گشوده است و قبل از همه مردم خود ایران انتظار دارند و می‌خواهند بدانند شما به عنوان رییس جمهور منتخب چه وقت و چگونه می‌خواهید مقام ایران و مردم آن را به جایگاه مطلوب و بالقوه آن در سطح جهانی ارتقاء دهید تا مردم ایران بیش از این در حسرت پیشرفت‌های کره جنوبی، ترکیه و مالزی که زمانی به درجات عقب‌تر از ما بودند نمانند.
گزارش پیوست و ضمائم آن که صرفا یک بررسی تخصصی و کارشناسی با صرف صدها ساعت زمان و برمبنای تعهد حرفه ای و ملی تهیه شده‌است برای اطلاع و استفاده شما و همکاران تقدیم می شود و در صورت نیاز اقتصاددان مستقل و آشنا با این مسایل می توانند شما را در حل مسایل و مشکلات پیش رو یاری دهند.
علی رشیدی- اقتصاددان
تحلیل انجمن اقتصاددانان ایران از وضعیت کنونی اقتصاد ایران
به گزارش ایسنا در ادامه به بخشی از تحلیل و بررسی های انجام شده از سوی رییس انجمن اقتصاددانان ایران و تیم وی که در گزارشی مفصل به رییس جمهور تقدیم شده است اشاره می شود.
۱_ ایران به دلیل منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی، جمعیت و از همه مهم تر خصائص نژادی و فرهنگی مردم آن تا قرن هفدهم میلادی یکی از پنج قدرت بالقوه و گاه بالفعل جهان بوده است.
۲_ اقتصاد ایران امروز اگرچه بالقوه در ردیف بیستم در جهان قرار‌ دارد، ولی بالفعل و در مجموع عملکرد در سال ۲۰۱۲ در ردیف ۷۰ قرار داشته است.
۳_ موسسات تحقیقاتی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بین‌المللی (شش موسسه) در سال ۲۰۱۲ در بین ۱۴۲ کشور مقام ایران را در هشت حوزه تخصصی ذکر کرده‌اند که براین اساس امنیت فردی ۱۲۵، آزادی فردی۱۲۵، سرمایه اجتماعی۱۲۱، اقتصاد۷۰، کارآفرینی۹۵، آموزش ۵۷، سلامت ۶۶و رتبه کلی ایران ۱۰۲ است.
۴_ موسسه هریتیج در گزارش خود درباره‌ی آزادی اقتصادی در بین ۱۶۱ کشور ایران را در ردیف ۱۴۶ ذکر کرده است.
۵_ موسسات تحقیقاتی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درباره‌ ۸۹ متغییر به‌طور دائم وضع کشور ما و همه دنیا را زیر نظر دارند و به دنیا گزارش می‌دهند و طبق این تحقیقات ما در کلیه‌ی زمینه‌ها، خصوصا آزادی تجارت، اندازه دولت، میزان مداخله‌ی دولت در اقتصاد، آزادی امکانات و اعتبارات نیروی کار _ کالا، مالکیت خصوصی، بازار سیاه، سرمایه‌گذاری خارجی، بازارهای مالی، حضور بانوان در مجامع قانون‌گذاری و … مساله‌ داریم. زیادی و غیر موثر بودن قوانین و مقررات، کم اعتباری نظام قضایی و ناتوانی نظام مالیاتی کشور در تامین مخارج دولت از مشکلات عمده است.
بر این اساس مقایسه‌ی عملکرد منفی اقتصاد ایران در دهه‌های اخیر در زمینه‌های کلان مانند رشد اقتصادی، تورم، جلب سرمایه‌های خارجی، اشتغال، بودجه، کاهش وابستگی به درآمد های نفتی، بالا‌بردن سهم مالیات در تامین مخارج دولت، کم‌کردن تسلط دولت، کاستن از تعداد کارمندان وغیره با اهداف بلند پروازانه و مصوب برنامه‌های چهارم و پنجم توسعه‌ی اقتصادی و سند چشم‌انداز بیست ساله نشان می‌دهد که یا اهداف پیش‌بینی شده تخیلی و دور از واقعیت‌ها بوده است یا عوامل بازدارنده‌ای مانند تحریم‌های بین‌المللی اقتصاد و مردم ایران را تحت فشار‌های ناخواسته قرار داده و یا سوء‌مدیریت دولتی و جو نامساعد اجتماعی و سیاسی و فرهنگی از شکوفایی اقتصاد و جامعه ایران جلوگیری کرده است.
از این رو پیدا کردن پاسخ واقعی برای هر یک از این سوالات گام اول حرکت در جهت بیرون رفت از بحران و رکود فعلی است ولی حل مشکلات و عبور از تنگناها مستلزم پیدا شدن وحدت اراده و عزم ملی و مشارکت همه مردم در بازسازی اقتصاد و جامعه می‌باشد که تنها با حذف عوامل بازدارنده و بالا‌رفتن سطح سرمایه‌ی اجتماعی طی زمان امکان‌پذیر می‌باشد.
در کوتاه‌مدت وظیفه ی دولت تازه قبل از هر چیز بریدن از ساختار و جو تبلیغاتی بی‌پایه و سیاست بازی قبل از هر گروهی در مقابل خود مردم ایران است. صداقت در گفتار، پاکی و درستی در رفتار و کردار مالی و مادی و خیراندیشی و دگر‌خواهی در رابطه با دیگران اساس ایجاد و شکوفایی سرمایه اجتماعی خواهد بود که کلید آن در دست دولت است.
در شرایط فعلی که کل ساختار دولت و تاسیسات اجتماعی و قوه قضاییه آن دچار آسیب‌دیدگی شدید شده است نقش و هدایت رییس جمهور یعنی کسی که مردم به او اعتماد کرده‌اند و حل گرفتاری‌های خود را از او می‌طلبند بی‌نهایت مهم و حساس است این در حالی است که مسلما درک صحیح وعمیق وضعیتی که دولت یازدهم مدیریت امور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن را به دست گرفته‌ به زمان حداقل دو ساله نیاز دارد.
از دید کارشناسی اندیشه‌های نو کاربردی شده در سطح جهانی، افراد پاک و درستکار متخصص آلوده نشده در ساختار گذشته، دید باز و پذیرا نسبت به همه مردم ایران پراکنده شده در سطح جهان و از همه بالاتر احترام و همدلی وهمکاری با همه ملت‌ها براساس حفظ و دفاع از منافع ایران و ایرانی و ارتقاء توان رقابتی اقتصادی ایران، چهار رکن اولیه‌ی موفقیت رییس جمهور تازه شناخته می‌شود.
اولویت‌های شروع به کار دولت
در ادامه این بررسی الویت شروع کار دولت روحانی در بخش های زیر خلاصه شده است.

۱_ دادن استقلال به بانک مرکزی در اتخاذ و اجراء سیاست‌های پولی بر محور اهداف کلان اقتصادی به عبارتی خشکاندن ریشه‌های تورم و گران فروشی ارز برای تامین مخارج دولت.
۲_ احیاء قوه قضاییه مستقل از قوه مجریه بر اسا استاندارد های جهانی والزام به ایفاء تعهدات و اجراء قرار‌دادها بی‌طرفانه و منصفانه.
۳_ بازسازی وزارت دارایی و قدرت بخشیدن به آن در جهت وصول درآمد های عمومی و اخذ مالیات واقعی از پایه وسیع‌تر، کلیه‌ی مودیان وحذف معافیت‌های مالیاتی در کشور آغاز شود.
۴_ اصلاح فوری قوانین و مقررات و مدیریت سه دستگاه دولت نقش کلیدی در انجام سایر اصلاحات و یا کاستن از شدت سایر ناملایمات دارد.

بی تفاوتی تا به کجا؟



این بار روی سخن ام با شما مردم آزاده ایران است.

آه خدایا چه می گویم، مردم آزاده؟ یا برده، آری امروز ما دیگر بردگانی در خدمت استثمار بیش نیستیم. اما هنوز دوست می دارم که شما را مردمی آزاده بدانم.
چند گاهی است که سوالاتی چند ذهن مرا درباره شما به خود مشغول داشته است. سوالاتی که از این دسته هستند.
آیا شما وقتی به دار کشیدن جوانان را می بینید یا می شنوید، شب سر آسوده بر بالین می نهید؟
آیا وقتی می بینید همسایه دیوار به دیوارتان سفره اش از نان خالی است و شما بر سر سفره ای رنگین نشسته اید، وجدان تان درد نمی گیرد؟
آیا وقتی می شنوید دختر فلان دوست یا فامیل شما را تنها به جرم بدحجابی دستگیر کرده و به کمیته برده اند، فکر نمی کنید که فردا نوبت دختر خود شما هم خواهد رسید؟ چرا فکر می کنید که نه، دختر من حجابش را به خوبی رعایت می کند و هرگز برای او چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
آیا وقتی بچه های خیابانی را می بینید که در سرمای زمستان و گرمای تابستان، با یک جفت دم پایی پاره پاره، در بین ماشین ها دست نیاز به سوی سرنشنان ماشین دراز کرده اند، از خود نمی پرسید این کودکان که امروز بایستی در سر کلاس های درس بنشینند چرا گرفتار مافیاهای کودکان خیابانی شده اند و شب ها ماشین هایی می آیند و آنها را با ارقام به دست آمده از سطح شهر جمع آوری می کنند؟
آیا فکر کرده اید که فردا روزی هم ممکن است فرزند شما به خیل جمعیت معتادان بپیوندد، در حالی که می دانیم بخش عمده ای از معتادان به علت بیکاری رو به اعتیاد می آورند؟
می گویند تنها کسانی دستگیر و زندانی می شوند که دست به اقدامات سیاسی بزنند، اما می بینیم که جوانان ما تنها به علت داشتن یک وبلاگ یا حضور در فضای مجازی و یا داشتن فیس بوک دسته دسته دستگیر و به پلیس فتا ارجاع داده می شوند. نمونه آن ستار بهشتی است. بیایید خودمان را گول نزنیم که این موارد خاص به ما مربوط نمی شود.
می گویند آن که خواب است، می شود بیدارش کرد، اما آن که خود را به خواب زده است، بیدار نمی شود. شما به خوبی می دانید که زندان های ما مملو از زندانی های عقیدتی است. البته بگذریم از آنانی که با جرایمی دیگر زندانی شده اند. حالا بگویید ما خوابیده ایم یا خود را به خواب زده ایم؟ چرا هیچ فریاد اعتراضی از حلقوم هیچ کس بر نمی خیزد، آیا وجدان های ما به خواب رفته اند؟
چندی پیش در کتابی مطلبی می خواندم که منبع آن نمایش نامه ای از برتولت برشت بود. در این مطلب نویسنده می گفت"اول به سراغ يهودي ها رفتند، من يهودي نبودم اعتراض نكردم. پس از آن به لهستاني ها حمله بردند، من لهستاني نبودم و اعتراض نكردم .آن گاه به ليبرال ها فشار آوردند، من ليبرال نبودم و اعتراض نكردم. سپس نوبت به كمونيست ها رسيد، كمونيست نبودم بنابراين اعتراض نكردم سرانجام به سراغ من آمدند. هر چه فرياد زدم كسي نمانده بودكه اعتراض كند."

عزیزان من، قضیه به همین سادگی صورت پذیرفت. حال بنشینید و هی با خود بگویید که این موارد از مورد ما کاملا جداست ولی این همان شتری است که هر روز در خانه یکی از ماها خواهد نشست و هیچ استثنایی هم وجود نخواهد داشت. با دست روی دست نهادن هیچ مشکلی از این ملت که آحاد آن را شما تشکیل می دهید، حل نخواهد شد.
شاید بگویید ما ملت گرفتاری هستیم که از صبح تا شب به دنبال یک لقمه نان این در و آن در می زنیم، از دست ما کاری بر نمی آید. اما من می خواهم بگویم از دست ما خیلی کارها بر می آید.
یادتان نرفته است که مادران میدان " مایو" در آرژانتین بدون خونریزی و بدون در دست داشتن هر گونه پلاکاردی یک روز هفته در تمام میادین آرژانتین با در درست داشتن عکس فرزندان مقتول یا مفقودالاثر خود چگونه با رژیم حاکم جنگیدند و باز هم یادمان نرود که مردم شیلی چگونه دیکتاتور پینوشه را که عامل براندازی حکومت مردمی سالوادور آلنده بود، به دادگاه کشاندند. پس از ما مردم خیلی کارها بر می آید.
همه می دانیم که تورم پنجاه درصدی چه بر سر مردم فقیر و بی نوای ما آورده است.
چرا قابلمه های خالی خود را بر سر هر کوی و برزن به یکدیگر نشان نمی دهیم؟
چرا غم کارگرانی که ماه هاست به حقوق عقب مانده خود معترضند را نداریم؟
چرا خود را به خواب زده ایم تا دزدان چراغ به دستی چون بابک زنجانی اموال ما را که از صاحبان اصلی این خانه هستیم بدزدند؟
چرا این گونه اجازه می دهیم ثروت ملی ما را افراد دزد و قاچاقچی و لومپن چون زنجانی ها به غارت ببرند؟
بی تفاوتی تا چه حد؟
مگر ما صاحبان این خانه نیستیم و حق اعتراض نداریم.

"من مردمم"
چه بسیار واژه ها،
در حنجره ام،
در بن دندان،
به زیر زبانم نشسته،
و ناگفته مانده است.
من مردمم.

چه بسیار اجتماعات،
که در رگهایم جوشیده،
و در تالار سرخ قلب جوانم بهم پیوسته،
اما به دست تفرقه،
در هم شکسته است.
من مردمم.

چه بسیار اشکها،
که از چشم خانه ام،
پیش از فروچکیدن،
مانده و خشکیده اند.
من مردمم.

چه بسیار خنده ها،
در هنگامه های فتح،
به لب نرسیده،
در نیمه راه شادمانی،
گمگشته اند.
چه بسیار زمزمه های عاشقانه،
که با اتهام کفر،
بیش تر از آنکه به کلام در آید،
در حنجره ام فرو شکسته،
و مرده است.
من مردمم.

چه بسیار بار خواستم،
اما نتوانستم.
شاید هزاران بار،
نخواسته توانستم.
گاهی اما،
خواستم و توانستم.
من مردمم.

چه بسیار دژهای بلند و کشیده،
در پیش پای من فرو ریختند،
و چه بسیار دیوارهای کوته و لرزان،
همچون دژی،
پیش رویم قامت افراشتند.
من مردمم.

چه بسیار واژه های سبز،
که در حنجره ام،
به خون نشست.
چه بسیار شادمانیها،
دست افشانیها و پایکوبیها،
که در قامت بلند و رسای من شکسته شدند.
من مردمم.

چه بسیار سرودهای دروغین،
که از زبان من نسرودند.
چه خنجرها که در میان دو کتف من ننشاندند.
چه شاخه زیتون ها که هماندم به پیش روی من ننهادند.
اما مرا ز پای نینداختند.
خواستند اما نتوانستند.
من در سکوت فصیح خویش،
ایستاده می میرم.
و باز می زایم.
من هستم.
تاریخ من گواه من است.
من بر شهادت خود شاهدم.
من مردمم

پروانه میلانی
23 دی ماه 1392
حضور برخی هنرمند، در تـالار قاسم الجبارین (رودکی سابق)!
پویان انصاری

این آ سد حسن روحانی پاسدار ِ نظـام فرهنگ ستیـز جمهوری اسلامی، الحـق اگـر نتوانست کوچکترین خدمتی به مردم ستمـدیـده مـا به کُند که خدا وکیلی قـرار هم نبـود کـاری بکند ولـی در عوض خـدا خیـرش بـده، حـداقـل توانست هنرمندان داخلی را در انواع و اقسام اش، از جمله، محمود دولت‌آبادی، شهرام ناظری، مسعود کیمیایی، داوود رشیدی، علی نصیریان، تهمینه میلانی و غیره را در تالارقاسم الجبارین (رودکی سابق) برای گفتن یکسری مُهملات، دور همجمـع کُنـد. (گـویـا رودکـی بارها از قبـر، پیغـام هایی آنهم از نـوع خشونت آمیـز اش، برای رژیـم فرهنگ کُش ِ جمهوری اسلامی، به این مضمون فرستاده است که:"
ای فـرهنـگ ستیـزانِ نظام جهل و جنون جمهوری اسلامی، همانطور که در بـدو ورود خمینـی جـلاد، مشتـرکـن با دوست ارجمندم فـردوسی، پیغـام داده ایم که هرچه زودتـر، نـام مـرا از درب این تـالار بـرداریـد و به نـام فـرهنـگ  و مـرام خودتان، مثلأ تـالار "قاسم الجبارین" و یا تـالار "وحـدتِ"  هنرمندان دستمال بدست، مُـزیـن فـرمـائیـد که بـرازنـده مدعوین محتـرم هم، باشد".
با آرزوی سرنگونی شما
فـردوسـی، رودکـی)
گـویـا خوشبختانه پیشنهاد رودکـی عملی شد، بگذریم، داشتم می گفتم که، این آ سد فریدون روحانی امنیتـی، واقـعـأ تلاش می کُند دل همه را بدست آورد، مثلأ یکروز در قُم می گوید که:"
بـرای بهبـود معیشت مـردم و رُشـد جـامعـه، از نظـرات و مشورت‌ هـای علمـا و مـراجـع بـزرگـوار تقلیـد، استفـاده می ‌کنیم" (از آنجـائیکـه این محـافـظ رژیـم منحـوس، همـه را به کیـش خـود پنـدارد، فکـر می کنـد که مـردم ایـران ماننـد خودش و سایـر قـداره بنـدان جمهـوری اسلامی، شعـور و درک نـدارنـد از این رو بـایـد از یک مُشت اوباش و اراذل عمامه بسـر، تقلیـد کننـد.
در دنباله برنامه های تـوریِ معروفِ "عشوه شتـری، غمزه خـرکـی" این رئیس جمهور شارلاتانیست، یکـروز هم به هنـرمنـدان داخلی، اختصاص داده می شود، از اینـرو ایشان، در تالار قاسم الجبارین یا تالار وحـدتِ کاسه لیسان، (رودکی سابق)برای از"ما بهتران"یکسری چرندیات تحویل می دهد و آنها هم برای عرض ادب،صلوات می فرستند.
بنده نمی خواهم برای نشان دادن کُـرنـش ِ این هنـرمنـدان آنهم برای نماینده یکی ازجنـایتـکـارتـریـن نظـام های موجود در جهان، از هنر و یا نقش هنرمند درکشورهای استبدادی داد سخن بگویم و یا از بـزرگان اهل هنر و قلم، نقل قول کنم و یا فاکت بیاورم که اصولآ هنر مترقی چیست و القصه ها ...
مسلمأ افراد شرکت کننده با میل خود به آن تالار تشریف فرما شدند، این را از این جهت می گویم چراکه، برخی، برای توجیه آن، می گویند، "آنهـا، مجبـورنـد!"
یا اینکه ما مخالفین در اینور جوی آب را مورد خطاب قرار می دهند که، جای، خوش کرده ایم و از روی تُشـک های  پـر قـو ! این تجمع هنـرمنـدان را برای گوش فرا دادن، آنهم به یک جـانـی، ضـد مـردمـی، می دانیم.
در هرحال، این واقـعیتـی است که مثلأ با توپ و تانک به درب منزل آقای دولت آبادی کُهن سال نـرفتـه انـد و او را هم با ضرب شتم به تالار نیاورده اند چرا که ایشان مانند برخی، می توانست، نـرود به همین سادگی!
بـاور کنیـد، هیچ اتفاقی هم بـرای ایشان نمی افتاد شاید، جـوانتـر هم، می شـد!
کلام آخر اینکه آقای دولت آبادی و سایر هنرمندان!
راستـی هیـچ فکر کرده ایـد چـرا مثـلآ ، سلطانپور، سعیدی سیرجانی، پـوینـده، مُختـاری و خیلی هنرمندان عـزیـز دیگر، در کنـار شما، در آن تـالار نـنشستـه بـودنـد ؟؟؟
آیـا فکر نمی کنید اگر آنهـا هم مانند شما، دستمـال ابریشمی در دستشـان بـود، اکنون در کنار شما،
در آن تـالار، حضـور داشتنـد؟؟؟
راستـی، ای مدافعین کُـرنش ِ این نوع هنرمندان در مقابل جنایتکاری چون آ سد حسن روحانی، بر فرض شما ما مخالفین در خارج از کشور، روی پـر قـو می خوابیم و نظر می دهیم! عزیزانی که نام برده شد، از جای گرم و نرم خارج از کشور و تُشک پـر قـو که، به جنگ رژیم فـرهنـک کُش جمهوری اسلامی نـرفتنـد.
مسئله این است، یـا کُـرنـش هنرمندان در مقابل ارتـجـاع، یـا، ایستـادن.
                                                                                  چهارشنبه 15 ژانویه 2014 - استکهلم