نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ خرداد ۲۱, پنجشنبه

، راننده جوان یک دستگاه خودرو تاکسی ۱۳۳ در مقابل درب ورودی ساختمان مرکزی شهرداری رشت پارک کرده و سپس با ریختن چندین لیتر بنزین بر روی خود و زدن کبریت اقدام به خودسوزی نمود که با هوشیاری یکی از نگهبانان ورودی شهرداری شهر رشت و گرفتن کبریت از دست فرد نامبرده جلوی این اقدام گرفته شد.
راننده مذکور در جواب حاضرین در صحنه دلیل این کار خود را مشکلات فراوان و ضعف مدیریت تاکسی ۱۳۳ عنوان و با ناراحتی در مورد موارد پیش آمده و مشکلات یکی از اپراتورهای تاکسی ۱۳۳ در برخورد با رانندگان عنوان کرد و رسیدگی فوری به این مسایل را از شهرداری خواستار شد.
وی که از تماس بنزین با پوست خود به شدت رنج می برد با مراجعه واحد اورژانس تحت معالجات اولیه قرار گرفت و به مرکز درمانی منتقل گردید.
گفتنی است پیش از این رسولی عضو شورای شهر رشت در نطق پیش از دستور نود و ششمین جلسه شورای شهر رشت انتقادات شدیدی را نسبت به مدیریت تاکسیرانی شهر رشت در دفاع از حقوق رانندگان تاکسی ۱۳۳  و به دلیل عدم نظارت مکفی بر تاکسی ۱۳۳ و تخلفات در این حوزه ابراز نموده بود.








قرار است روز شنبه ۱۳ ژوئن مخالفان آمريکايی، اسرائيلی و عرب توافق هسته ای که برخی از آنها از طرفداران شناخته شده حمله نظامی به ايران هستند در حومه پاريس (شهرک ويل پن ville pinte) تظاهرات برگزار کنند. برخی از چهره های شناخته شده ای که قرار است در اين تظاهرات ضد صلح شرکت کنند، از طراحان حمله نظامی آمريکا به عراق و از مشهورترين چهره های آمريکايی طرفدار دولت نتانياهو هستند: - جان بولتون (john Bolton) نماينده آمريکا در سازمان ملل در دوران جورج بوش و از حاميان شناخته شده دولت نتانياهو. - جيمز ولسی (James woolsey) رئيس پيشين سازمان سيا، طرفدار دولت دست راستی اسرائيل. - لوئی فری (Louis freeh) رئيس پيشينFBI – بيل ريچارد سون (Bill richardson) نماينده پيشين آمريکا در سازمان ملل و فرماندار ايالت نيومکزيک طرفدار نابودی تاسيسات هسته ای ايران از راه نظامی. - رودی گيوليانی (Rudy giuliani) شهردار پيشين نيويورک و نامزد رياست جمهوری آمريکا از حزب جمهوريخواه از مخالفان سرسخت توافق هسته ای. - هوارد دين (Howard dean) فرماندار پيشين ورمونت - اد رنال (Ed rendell) فرماندار پيشين پنسيلوانيا و... همه چهره های فوق از طرفداران پروپا قرص دولت دست راستی نتانياهو و از حاميان حمله نظامی به ايران هستند. (اين اسامی از وب سايت بخش فارسی راديو بين المللی فرانسه گرفته شده)


برخی از چهره های شناخته شده ای که قرار است در اين تظاهرات ضد صلح شرکت کنند، از طراحان حمله نظامی آمريکا به عراق و از مشهورترين چهره های آمريکايی طرفدار دولت نتانياهو هستند:
- جان بولتون (john Bolton) نماينده آمريکا در سازمان ملل در دوران جورج بوش و از حاميان شناخته شده دولت نتانياهو.
- جيمز ولسی (James woolsey) رئيس پيشين سازمان سيا، طرفدار دولت دست راستی اسرائيل.
- لوئی فری (Louis freeh) رئيس پيشينFBI
– بيل ريچارد سون (Bill richardson) نماينده پيشين آمريکا در سازمان ملل و فرماندار ايالت نيومکزيک طرفدار نابودی تاسيسات هسته ای ايران از راه نظامی.
- رودی گيوليانی (Rudy giuliani) شهردار پيشين نيويورک و نامزد رياست جمهوری آمريکا از حزب جمهوريخواه از مخالفان سرسخت توافق هسته ای.
- هوارد دين (Howard dean) فرماندار پيشين ورمونت
- اد رنال (Ed rendell) فرماندار پيشين پنسيلوانيا و... همه چهره های فوق از طرفداران پروپا قرص دولت دست راستی نتانياهو و از حاميان حمله نظامی به ايران هستند. (اين اسامی از وب سايت بخش فارسی راديو بين المللی فرانسه گرفته شده)
ضرب و شتم دراویش و شکستن شیشه های سرای سالمندان + عکس


از ساعاتی پیش عده ای ماموران شهرداری و انتظامی شهریار به قصد آنچه اجرای حکم تخریب این محل عنوان کردند، در مقابل ساختمان در حال احداث سرای سالمندان مربوط به دراویش حضور پیدا کردند.

به گزارش مجذوبان نور، این اقدام آنها که تا این لحظه با مقاومت دراویش حاضر در محل رو به رو شده در پی پیام تهدید فرمانداری شهریار مبنی بر لزوم تخریب این محل انجام شده است.

در پی مقاومت دراویش حاضر در ساختمان درحال احداث سرای سالمندان دراویش، ماموران تخریب با ایجاد درگیری و ضرب و شتم دراویش و شکاندن شیشه ها محل را موقتا ترک کردند.

لازم به ذکر است که طی هفته های گذشته نیز بارها این محل از سوی افراد لباس شخصی در زیر پوشش شهرداری مورد بازبینی و فیلم برداری قرار گرفته بود.

این دومین ساختمان از خیریه های دراویش گنابادی است که در یک ماه گذشته به بهانه های واهی مورد تعرض قرار می گیرد. ماه گذشته مددکاری دراویش در تهران موسوم به مددکاری رضا نیز توسط ماموران اطلاعات پلمپ شد.

اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی
اسماعيل نوری‌علا

 
اغتشاش در مفهوم «استقلال»
در سنت سياسی ما ايرانيان «باوری اساسی» وجود داشته و دارد که در حال حاضر، بطرز اعجاب آوری، با ضد خود درآميخته و وضعيتی از لحاظ ماهوی گيج کننده را آفريده است. اين سنت همواره، در اصطلاح و شعار سياسی، در مفهوم «استقلال» متبلور می شده است.
- عموماً معتقدان به استقرار «حاکميت ملی»، بعنوان پيش شرط استقرار دموکراسی، و نيز «در اولويت  قرار داشتن منافع ملی (با هر معنائی که اشخاص در نظر داشته اند) نسبت به هر امر ديگر»، همواره در زير پرچم «استقلال» دست به مبارزه زده و حتی آن را بر شعار «آزادی» اولويت داده اند.
- تجربهء انقلاب مشروطه، دخالت فوج قزاق روسی در تعطيل آن، و سپس انقلاب کمونيستی در روسيه، استقرار حکومت پهلوی اول، و حمايت انگليس از استقرار آن حکومت (در راستای جلوگيری از گسترش کمونيسم در ايران) از يکسو، و حمايت متقابل حکومت لنين(در راستای کاستن درگيری های خارجی دولت جديد)، از سوی ديگر، مسئلهء استقلال کشور را در آعازگاهان قرن گذشته به جلوی همهء صحنه های سياسی آورده است
- بکار گيری القابی همچون «نوکر انگليس» و «آلت دست شوروی» محصول همين فضا بوده است. بطوری که حتی دکتر مصدق، که اهميت اش درمبارزه با شرکت نفت انگليس و ايران بود، گاه بوسيلهء سلطنت طلبان به فرمان گيری از همان انگليس ها متهم شده است و، متقابلاٌ، «مصدقی ها» نيز از «کودتای 28 مرداد» به رهبریامريکا و انگليس، همراه با صفت «ننگی»، ياد کرده اند.
- علت سقوط حکومت محمدرضا شاه نيز به گستردگی روابط اش با امريکا نسبت داده شده
- شعار «نه شرقی، نه غربی»، شعار مطلوب مبارزان دهه های چهل و پنجاه بوده است که از منظری ديگر در شعار «استقلال، آزادی» انعکاس می يافته است.
- حتی هنگامی که اسلاميست ها در جا انداختن شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» توفيق يافتند نيز مفهوم «جمهوری اسلامی» صورت اثباتی «نه شرقی، نه غربی» بحساب می آمد.
- مخالفان «غربزدگی» و «شوروی دوستی» در افزودهء «جمهوری اسلامی» نه تنها نفی سلطنت که نفی هرگونه «وابستگی به نيروهای بيگانه» را استباط می کردند. هنوز هم، مثلاً در نوشتارها و گفتارهای آقای ابوالحسن بنی صدر، اولين رئيس جمهور حکومت اسلامی، می توان ديد که مفهوم «استقلال» مرکزيت کامل را دارد.
- دو مفهوم «موازنهء منفی ِ» دکتر مصدق (به معنای «نه» حفظ منافع انگليسی و«نه» حمايت از منافع شوروی) و «موازنهء مثبت» محمدرضا شاه (به معنای امتياز دادن به هر دو طرف برای ايجاد موازنه) نيز مفاهيمی بر آمده از «استقلال» و «منافع ملی»محسوب می شدند.
با اين همه، در پی کمتر از چهار دهه استقرار حکومت اسلامی بر ايران، و بخصوص پس از افشای معاملاتی که اسلاميست ها با دولت جيمی کارتر داشتند، و در عين حال وابسته شدن شديد حکومت اسلامی در زمان خامنه ای به روسيه، و همچنين دخالت امريکا در افغانستان و عراق، موجب شده تا مسئله طلب دخالت کردن از کشورهای غربی برای خلاص شدن از شر حکومت های اسلامی و ايدئولوژيک بصورتی آشکار بين اپوزيسيون کشورهای خاورميانه رايج شده و به اصطلاح قبح اين «خواست» به تدريج از بين رفته است بطوری که حتی در نزد بسياری از مردم داخل کشور خود ما نيز اينکه شخصيتی يا سازمانی از حمايت امريکا و اروپا برخوردار است بصورت يک «ارزش» در آمده و «مثبت» تلقی شده است.
در اين وضعيت اصولاٌ نبايد نتايج «فروپاشی شوروی» و اوج گرفتن «روند جهانی شدن»را، ابتدا در حوزهء اقتصاد و فرهنگ و اکنون در حوزهء سياست، از نظر دور داشت.دخالت روسيه در اوکراين، مراقبهء امريکا در مورد سوريه و يمن، دخالت ناتو به سرگردگی فرانسه در ليبی، و «مذاکرات اتمی» حکومت اسلامی مسلط بر ايران با کشورهای پنج بعلاوهء يک، همه و همه، نشانگر آنند که مفاهيمی همچون «دولت ـ ملت های مستقل» جای خود را به «بلوک بندی ها»ی صريح اقتصادی ـ سياسی داده اند و اگر هنوز استقلالی هم منظور نظر باشد بايد آن را در درون مقتضيات اين بلوک بندی ها معنا کرد.
 
جهانی شدن و ماهيت امپرياليستی شرق و غرب
بنظر من، اگر بپذيريم که...
- بلوک بندی های جهانی در قرن بيست و يکم هنوز گرته هائی ترديد ناپذيری از بلوک بندی های دوران جنگ سرد را با خود دارند، اما
- در اصطلاحات ايدئولوژیکی همچون «امپرياليسم» و «مبارزهء ضد امپرياليستی»، پديدهء«امپرياليسم کنونی» پيش از آنکه ايدئولوژيک باشد اقتصادی است،
...آنگاه وظيفهء اپوزيسيون، يا بخش های عمدهء اپوزيسيون، را در اين خواهد بود که تعيين کنند که می خواهند کشورشان در کدام بلوک از قدرت جهانی عضويت داشته باشند.
در اين راستا، استنتاج من چنين است که...
- چون بند ناف حکومت اسلامی مسلط بر ايران به روسيه و يا «بلوک شرق» بسته است
- و همين بلوک است که به وابستگان خود در داخل ِ اپوزيسيون فرمان همزيستی با اسلاميست ها را می دهد،
در چنين اوضاع مغشوشی، از آنجا که هر رابطه ای دو سر دارد (که در اينجا منظور در يکسو تشکل های اپوزيسيون و در سوی ديگر قدرت های غربی است)، نيروهای اپوزيسيون حکومت اسلامی مجبورند برخی از تکليف ها را برای خود روشن کنند و، در عين حال، اينکه قدرت های غربی برای ايران چه نقشه ای دارند و کدام نيروی سياسی می تواند در محاسبات آنها جای بگيرد و کدام نيرو قادر است خود را بر آنان تحميل کند موضوعی است که از نظر سياسی امری حياتی محسوب می شود.
 
کدام نيرو دارای «اهميت» است؟
البته اين سخن در صورتی قابل توجه و تحقيق است که شخصيت يا تشکل مورد نظر ما دارای چنان اهميتی باشد که دولت های غربی متوجه حضورش شده و نسبت به آن موضع گيری کرده باشند. منظور من از «اهميت» نيز آن است که تشکل مورد نظر قادر باشد، بصورت عينی يا بالقوه، نقش تعيين کننده ای را در قلمروی سياسی ايران بازی کرده و بصورت عاملی در تعيين سرنوشت آيندهء ايران درآيد.
به نظر من، برای دارا شدن اين «اهميت»، هر شخصيت يا تشکل سياسی بايد آگانه تصميم بگيرد که کداميک از ويژگی های مندرج در پرسش های زير شامل اش می شود:
1. آيا دارای شعارهائی همه گير و همه پسند برای قاطبهء مردم ايران هست؟
2. آيا در نزد مخالفان حکومت اسلامی اعتباری کسب کرده است؟
3. آيا مردم داخل کشور او يا آن را می شناسند و به چشم تأييد نگاهش می کنند؟
4. آيا دارای قابليت های رهبری و مديريتی هست؟
5. آيا در نيروهای مسلح داخل کشور جای پا و نفوذ دارد؟
6. آيا قادر است، لااقل بصورتی بالقوه، فرمان عفو بدهد و بخش هائی از حکومت را از مجازات معاف کند؟
 
مواضع سياسی در قبال غرب
حال، پيش از پرداختن به نتايج پاسخ دهی به پرسش های بالا، بايد متوجه اين نکته نيز بود که شخصيت يا تشکل سياسی مورد نظر ممکن است يک يا چند فقره از وضعيت های زير را دارا باشد:
الف: ممکن است اميدی به اقدام مردم داخل کشور نداشته و راه حل را در اقدام خارجی ببيند؛
ب: يا به اقدامات احتمالی مردم، در صورت فراهم شدن شرايط، باور داشته اما ـ در عين حال ـ معتقد باشد که، در راستای احراز رهبری مخالفان، بايد به موافقت و کمک کشورهای غربی پشت گرم شود؛
پ: يا معتقد باشد که اگر اعتماد مردم را کسب کند می تواند، نه به عنوان آلت دست غربی ها بلکه بعنوان «بديل مناسب»ی برای حکومت اسلامی مسلط بر ايران عمل نمايد و در اين راستا کمک خارجی را عاملی فرعی و ثانوی تلقی کرده و، آن را تنها با طرح شرايطی معین و ميهن دوستانه، قابل پذيرش ببيند؛
ت: و يا معتقد باشد که اگر تبديل به آلترناتيو مورد حمايت مردم شود، يا در ساختن آن شريک باشد، ديگر نيازی به کمک غربی ها نخواهد بود و اگر قرار باشد با آنها مذاکره ای صورت گيرد اين مذاکره بايد به نمايندگی از مردم کشور و در موقعيت مساوی از لحاظ قدرت سياسی و تصميم گيری صورت پذيرد.
 
نتايج سياسی موضع گيری ها
طبيعی است که هر کدام از ويژگی های بالا، اگر به اهداف خود برسند، نتايج متفاوتی را به بار خواهند آورد؛ نتايجی که برخی از آشکارترين ـ و لذا بديهی ترين ـ شان اينها هستند:
1. کشورهای غربی برنامه های سياسی خود را يا بر حسب «نگاهداری رژيم» تنظيم می کنند و يا به مرحله ای می رسند که گزينهء «تغيير رژيم» تبديل به «گزينهء مطلوب» شان می شود.
2. در صورت وجود سياست «نگاهداری رژيم» اپوزيسيون انحلال طلب اساساً نمی تواند روی کشورهای غربی حساب باز کند و بايد استراتژی و تاکتيک های مبارزاتی خود را بدون اتکاء به حمايت غرب تنظيم نمايد؛ امری که البته سخت مشکل است و گاه ممکن است تا حد روياروئی با کشورهای غربی هم بکشد. در اين مورد بايد جداگانه انديشيد و قصد من در اين مقاله ابتدائاً پرداختن به اين گزينه نيست، هر چند که در مواقع ضروری اشاره هائی به اين مقوله خواهم داشت.
3. اما در گزينهء غربی ها برای حمايت از «تغيير رژيم» هرگز نمی توان ضرورت وجود «آلترناتيو» را در نظر نگرفت. يعنی تنها در وضعيت اولويت پيدا کردن تمايل به تغيير رژيم است که غربی ها به جد به مجموع اپوزيسيون رژيم نگريسته و می کوشند تا گزينهء مطلوب خود را از ميان آنها تشخيص داده و يا انتخاب کنند.
4. اما البته، و قبل از هر چيز، «گزينهء مطلوب» بيگانگان گزينه ای خواهد بود که از آنها حرف شنوی داشته و مجری احکام آنها باشد. و نکته جالب در اين وضعيت آن است که دسته ای از نيروهای اپوزيسيون که نه اميدی به مردم خودشان دارند و نه اعتباری در نزد آنها، يکباره تبديل به «گزينهء مطلوب» می شوند! ما، در اصطلاح، اين روند را «چلبی سازی» می خوانيم. «چلبی» نخستين گزينهء امريکا برای ادارهء عراق در فردای حمله به آن کشور بود. او مردی بود که اعتباری نزد مردم نداشت اما نوکر دست به سينهء بيگانگان بود. نيروهای مهاجم او را با خود به عراق بردند و بر مسند رياست نشاندند. او مأمور و کارگزار فاتحان بود نه نمايندهء مردم جنگ زده.
بدينسان، اصطلاح «چلبی سازی» يعنی برساختن آلترناتيوی برای حکومتی که قرار است«تغيير» کند يا تغيير در اندام آن تزريق شود از جانب غرب. حکومت نوع چلبی البته تا آنجائی بر سر قدرت می ماند که نيروهای خارجی فاتح بتوانند او را بر مردم تحميل کنند اما، اگر روند دموکراتيزه کردن سرزمينی که دچار شکست شده در مد نظر باشد، او اولين قربانی اين روند است. اصولاً «تحميل حاکم انتصابی» بر مردم يک کشور در بلند مدت بشدت هزينه بردار است و بلافاصله در معرض تهاجم «نيروهای ملی» قرار می گيرد و عاقبت هم در برابر خواست های بلافاصلهء مردم، بجای تسليم شدن، درهم فرو می پاشد.
اگر در تاريخ اروپا به جستجوی معادلی برای «چلبی» باشيم من فکر می کنم بهترين نمونه را می توان در تأسيس «حکومت ويشی» به دست ارتش فاتح آلمان در فرانسه يافت که به ریاست مارشال پتن بر پا شد. اما، پس از پايان جنگ، مارشال پتن، به جرم خیانت به کشور، ابتدا به اعدام محکوم شد اما این حکم توسط ژنرال دوگل تبدیل به حبس ابد گرديد.
5. همچنين، از آنجا که بقای اين نوع حکومت ها در برقراری و ادامهء تحميل و سرکوب است و آنها قادر نيستند پايگاهی مردمی برای خود دست و پا کنند، چنين حکومتی، به محض آن که «قدرت های پشتيبان» اش تصميم به تغيير سياست خود بگيرند، تبديل به پديده ای زائد و دور انداختنی می شود.
6. اما اگر تشکل مورد نظر از يکسو دارای پايگاه و احترامی بين مردم باشد و، از سوی ديگر، تشخيص داده شود که برنامه هايش عليه منافع کشورهای غربی نيست، اين کشورها می توانند با آن به توافقات اصولی برسند و، با حصول اطمينان از محفوظ ماندن منافع خود، به آن کمک کنند تا بتواند در مقابل حکومت نامطلوب و از چشم افتاده بوسيلهء غرب سر بلند کرده و راه فروپاشی آن را هموار سازد.
در اين زمينه مثال های مختلفی را می توان تصور کرد؛ از ژنرال دوگل و ارتش مقاومت فرانسه در برابر نيروی مهاجم آلمان گرفته تا کمک آلمان به لنين برای رفتن به داخل روسيه و رهبری کردن نيروهای اپوزيسيون حکومت تزاری. به گمان من، کمک امريکا در امر بقدرت رسيدن خمينی و انقلابيون اطراف اش نيز در همين مقوله می گنجد.خمينی توانسته بود ثابت کند که دارای پايگاه مردمی است و بطور بالقوه می تواند نقش آلترناتيو را بازی کرده و، همزمان با قلع و قمع نيروهای چپ مورد حمايت شوروی، از بقدرت رسيدن يک حکومت نزديک به آن کشور جلوگيری کند. اينکه پس از رسيدن بقدرت، و تا چه زمانی، خمينی به قرارهايش با نمايندگان پرزيدنت کارتر وفادار ماند مقوله ای است که بحث در مورد آن در حوصلهء مقالهء حاضر نمی گنجد.
7. اما اگر در يک برههء زمانی معين، و در چارچوب سياست های مدون کشورهای غربی، مواضع يک تشکل وسيع اپوزيسيونل روشن نبوده و اين کشورها نتوانند تشخيص دهند که آيا رفتار و کردار و برنامه های آن تشکل با اهداف آنها می خواند يا نه، دوره ای از تعليق و «کج دار و مريز» آغاز می شود و تا زمانی که تکليف اين تشکل در ساحت عمل مبارزاتی و اهداف سياسی اش روشن شود به طول می انجامد.
8. اما اگر کشورهای غربی تشخيص دهند که تشکل مورد بحث دارای اهدافی مخالف منافع آنان است، نه تنها به رشد آن ميدان نمی دهند بلکه می کوشند، با بی اعتنائی نسبت به آن، تلويحاً به مردمی که چشم انتظار کمک خارجی به اپوزيسيون برانداز رژيم هستند بگويند که اين نيرو مورد پسند و حمايت ما نيست. در آن صورت چنين نيروئی نمی تواند به کمک غربی ها دل ببندد و تنها يک خيزش عمومی و يک انقلاب گسترده می تواند اين نيرو را در کارش موفق سازد. نمونهء پيروزی فيدل کاسترو و چه گوارا در بيخ گوش ايالات متحده می تواند به يک چنين موردی معنا دهد.
 
 
آغاز، نه پايان!
بنظر من، عموم شخصيت ها و تشکل های سياسی غير چپ در داخل اردوگاه اپوزيسيون را می توان بر حسب ملاحظات بالا طبقه بندی کرد و به کنه نوع کنش آنان پی برد. اما، در اين مورد، ترحيح من آن است که مطلب کنونی را بجای پرداختن به تحليل مواضع گروه ها و شخصيت ها، بعنوان «طرح مسئله» تلقی کرده و در آينده بکوشم تا توضيح دهم که صلاح «نيروهای سکولار دموکرات انحلال طلب طرفدار غرب»، که خود جزئی از آن هستم، انتخاب کدام موضع گيری است. از نظر من، اين موضوع در واقع مهمترين بحثی است که می توان آن را در راستای ايجاد آلترناتيوی سکولار دموکرات در برابر حکومت اسلامی مسلط بر ايران براه انداخت.

روایت دردهای من... قسمت چهل و نهم رضا گوران نامه های سازمان ملل به اهالی تیف:

روایت دردهای من... قسمت چهل و نهم 
رضا گوران

نامه های سازمان ملل به اهالی تیف:
اوایل دی ماه 1384 سرهنگ "جولی س نورمن"جانشین سرهنگ "وودساید" مسئول بخش حقوقی اهالی تیف گردید. خانم نورمن از زحمات و اقداماتی که سرهنگ وودساید با تمسک جستن به انقلاب مریم برای "استرداد داوطلبانه" نیروهای انقلاب کرده به ایران کرده بود یاد کرد. همچنین تلاش های بی وقفه ای برای رهانیدن باقی مانده گان دوزخ  تیف صورت داده  اما هیچ اتفاق عملی نیفتاده بود بر شمرد و گفت: برای ادامه تلاش های سرهنگ وودساید سعی می کنم کار مصاحبه های ویدئویی که قرار شده صورت بگیرد هر چه سریع ترعملی شود. برای محقق شدن این عمل می بایست راهی ژنو در سوئیس شوم و امکاناتی که برای مصاحبه نیاز است تهیه و با خود بیاورم .... همزمان پرسش نامه های "یو ان" که به دستمان رسانده بود پر کرده و تحویل داده بودیم. قبل از اینکه سرهنگ نورمن راهی ژنو شود چند تا نامه که از طرف سازمان ملل ارسال شده بود بدست ساکنین تیف رساند. در زیر اصل نامه ها را ملاحظه فرمائید.  
 
آغاز مصاحبه با کارمندان سازمان ملل از طریق ویدئویی:
سرانجام پس از کش و قوس های زیاد در اول اسفند ماه 1384 مصاحبه ها کلید خورد. آمریکائیان طبق برنامه اعلام شده  با خودروهای نظامی خود روزانه چند نفر برای مصاحبه با کارمندان "یو ان" از «تیف» به «فاب» مقر اصلی خود منتقل و در آنجا 3 چادر برپا کرده و درهرکدام از چادرها یک دستگاه کوچک صفحه تلویزیونی گذاشته بودند. مسئولین امور مربوط به این دستگاهها کمپانی ام – پی 110 بر عهده داشت.کارمندان "یو ان" که درژنو از طریق همین دستگاهها با افراد پناهجومصاحبه می کردند.
 پرسش هایشان همانند بازجوئی بود. دقیق و ریز هرآنچه اطلاعات شخصی بود را پرسش می کردند. در ابتدای مصاحبه به صراحت اعلام کردند هیچ تضمینی برای محفوظ ماندن اطلاعات شخصی شما وجود ندارد و ممکن است به بیرون درز پیدا کند! که درزش دادند و به سازمان مجاهدین که تشنه این نوع اطلاعات سوخته بود فروختند.  
اسم و مشخصات، اهل کجا هستی، چه شهری....؟
از چه زمانی مخالف رژیم شدی؟
چرا اصلا مخالف رژیم هستی؟
چرا بر نمی گردی کشور خودت، مگر خیلی از دوستانت برنگشتند ایران و حالا آزاد هستند؟؟
 چرا به سازمان مجاهدین پیوستی، چرا از سازمان مجاهدین جدا شدی؟؟
 چه کسی انقلاب ایدئولوژیک را کشف کرد، تو انقلاب کردی؟؟!!
چرا غمگین هستی، چرا نمی خندی، چرا کله ات کچل شده؟؟؟
آمریکائیان تا کی به شما جیره جنگی دادند، کی به شما غذای گرم دادند؟؟
چقدر توسط سربازان آمریکائی اذیت و آزار شدی، نگهبانان چطوری و چگونه برخوردی با شما می کنند؟؟
امروزبرای مصاحبه آمدی فاب به شما غذای گرم می دهند؟!
یک پرسش اساسی که رویش تاکید داشتند این بود.
آیا مبارزه مسلحانه را قبول داری و یا نه، اگرداری و یا نداری به چه دلیل و چرا؟؟
برای مصاحبه با کارمندان "یو ان" آمریکائیان با جیپ های نظامی دو مرتبه با فاصله زمانی یک هفته ای مرا از تیف به فاب منتقل کردند و دو بار پشت دستگاه تلویزیونی مصاحبه قرار گرفتم. هر باربه خاطر طوفان خاک و شن و در نتیجه قطع و وصل شدن دستگاهها، نزدیک به 3 ساعت جواب تک به تک پرسش های آنان را دادم. تا آوایل اردیبهشت ماه مصاحبه ها خاتمه یافت وگفته شد تا دو هفته آیند پاسخ خواهند داد.
 چهارشنبه 27 اردیبشهت ماه 1385 "یو ان"ازطریق نماینده محلی خود سرهنگ نورمن پاسخ مصاحبه ها را داد. از مجموع 190 نفری که مصاحبه شده بودند بجر20 تن مابقی به عنوان پناهنده شناخته شدند. 20 نفری که به خاطر قبول داشتن مبارزه مسلحانه با رژیم "خشونت طلب" تشخیص داده  و رد صلاحیت پناهندگی دریافت کردند، روز بعد درخواست بازنگری دادند. این دوستان علیرغم توصیه هایی که به آنها شده توجهی نکردند و بعد از دریافت کردن پاسخ منفی متوجه اشتباه خود شدند.
 لذا بلافاصله نظرات خود را تصحیح کرده و مجددا تقاضای پناهندگی دادند. دیگر برای همه روشن شده بود که نمی شود همه جا با صداقت و هر آنچه در دلت می گذرد را بیان کنی. مدتی بعد در اواسط تیرماه 16 تن از آنان واجد شرایط پناهندگی شناخته شدند. علت دریافت منفی اعتقاد به مبارزه مسلحانه ذکر شده بود.(در آماردقیق رد صلاحیت افراد توسط "یو ان" ممکن است دچار خطای جزئی شده باشم) پوزش مرا بپذیرید.
 چند روز بعد یعنی 21 می 2006 از طرف "یو ان" نامه ای به دستمان رسید که تعیین وضعیت حقوقی پناهنده گان را تشریح کرده بودند. با وجودی که همه نفرات سر انجام توسط سازمان ملل بعنوان پناهنده شناخته شدند اما تغییری در وضعیت افراد بوجود نیامد و همان آش بود و همان کاسه. ما همچنان در جهنم تیف در زیر دست پای سربازان آمریکائی جان می کندیم. سازمان ملل نیز تاکید برماندن در تیف و یا رفتن داوطلبانه به ایران را خاطر نشان می کرد.
 اشرف نشینان هم با سران ارتشی و غیر ارتشی آمپریالیزم در"بزم و رزم" خود غوطه ور بودند! خانم مریم رجوی رئیس جمهور مادام العمر با لباس های فاخرو با زرق و برق انقلابی توحیدی دراروپا در حال گشت وگذرخود بود و دم از دموکراسی و آزادیخواهی و حقوق بشرمی زد و زنان جهان را دعوت به رهائی از طریق الگو برداری از انقلاب ایدئولوژیک زنان مجاهد خلق می کرد . رهبرعقدیتی هم که ادعای امام زمانی را به یدک می کشد از ته  چاه جمکران پیام سرنگونی رژیم را به رزم آوران و مجاهدان اشرف نشینان گرفتار بی سلاح یاد آورمی شد.......
نامه قبول پناهندگی و نامه تعیین وضعیت حقوقی سازمان ملل که در آن روزگار برای پناهندگان ارسال کردند با جزئیات کامل در زیرمی خوانید.
درامتداد مصاحبه های فوق الذکر اتفاقات دیگری در درون تیف برای ساکنان آن به وقوع پیوست که به اختصاربیان می شود.
درگرما گرم مصاحبه ها یکی دو تن از اشرف نشینان فرار را بر قرار ترجیح داده و با اطلاعات دسته اولی وارد جهنم تیف شدند. قبل از آمدن آنها دراخبارهای آن روزگار می شنیدم که درتلاطم صحنه سیاسی و نظامی عراق گروههای زیادی به جنب و جوش درآمده بودند که به هر قیمت سکان پارلمان عراق را بدست گیرند. گریختگان از دخمه اشرف خبردادند مجاهدین هم فعال شده و در جلسات درونی خود گفته اند: می بایست کاری کنند که احزاب سنی عراق کرسی بیشتری از پارلمان عراق را بدست آورند تا سازمان در عراق تثبیت شود و با این اقدام بر رژیم فائق آیند. شخصیت های سنی عراقی مرتبا به اشرف آمده هم پولهای کلان دریافت می کردند و هم توجیه می شدند و خط و خطوط می گرفتند که چگونه چوب لای چرخ دولت بگذارند و.....
 درصحنه نظامی هم اقدام به استخدام شماری از مردم عراق و جوانان سنی و وابستگان به رژیم صدام حسین با حقوق ماهانه کرده بودند تا توان قدرت سیاسی و نظامی در صحنه ی عراق داشته باشند. قسمتهایی از اشرف را نیز به استقرار این افراد اختصاص داده بودند. یک قسمت در ورودی اشرف هم به این کارها و ارتباطات نا مشروع اختصاص داده بودند. لباسهای نظامی مجاهد خلق بر تن آنان پوشانده بودند، کلاس های ایدئولوژیکی ، سیاسی و تشکیلاتی برایشان بر قرار کرده  و روزهای پنج شنبه و جمعه هم به خانه و کاشانه خود می رفتند.
 در این میان عده ای از اعضا و کادرهای تشکیلات متناقض شده بودند و در نشستهای درونی هم کار بعضا به اعتراض می کشیده. اما مسئولین هیچ گونه توضیحی به نیروهای خود نداده بودند. حتی پرسش در این خصوص ممنوع کرده بودند. تمامی این برنامه ها و تحرکات سازمان که دخالت علنی و آشکار درخاک عراق محسوب می شد توسط مقامات آمریکائی نادیده می گرفتند. البته این دخالتها و  توطئه ها موضوع مفصلی است که باید جداگانه تحقیق و توسط اعضا و کادرهای دست اندر کار نوشته شود.
در آواخر دی ماه در نیمه های شب حدود 100سربازان نگهبان با تجهیزات کامل ضد شورش به چادر زندانیان در تمامی بلوک ها حمله ور شدند و تمامی ساکنان تیف که در خواب بودند با لباس های زیری از چادرها به بیرون کشیدند. با داد و بیداد و تهدید و ارعاب همه را تا ساعت 10 صبح درآن سرمای کویری در محوطه باز بلوک ها بدون پوشش مناسب سر پا نگه داشتند.زندانیان از سوز سرما دندونک می زدند و به زمین و زمان فحش می دادند. بعضی ها با شوخی و مزاح با پیروی ازشعر و شعارات رهبر عقیدتی داد می زدند:(رهبران ما را مسلح کنید) پشت بندش شلیک خنده به هوا بلند می شد. سربازان تمامی وسایل شخصی افراد در درون چادرها را بهم ریختند و شخم زدند. در این راستا مقداری مواد خوراکی مصادر انقلابی کردند.
عده ای به این حمله و هجوم اعتراض کردیم که به زندان انفرادی روانه گشتیم که کشان کشان با توهین و فحاشی به ایزولیش منتقل گردیدم. طوفان گرد و غبار همراه اذیت و آزارو فشارنگهبانان از یک سو، اوضاع روحی و روانی نا مناسب زندانیان مستآصل و سرخورده از سوی دیگر باعث می شد زندانیان بی پشت و پناه مایوس و نا امید و درمانده از همه جا و همه کس به فکر چاره ای برآیند. بنابراین گروهی اقدام به فرار یکی دو تن دست به خود کشی زدند و گروهی هم داوطلبانه راهی ایران گشتند.
چهارشنبه سوری و عید نوروز 1385 در زندان تیف پشت سر گذاشتیم و آوایل فروردین ماه نیروهای بلغارستان به کمک چماقداران بوش آمدند.آمریکائیان کم بودند حالا نوبت بلغاری های بی خاصیت رسیده بود که می بایست روی زندانیان تمرین و آموزش زندانبانی می آموختند. فرمانده هان آمریکائی بدون هیچ رحم و مروتی فشارمضاعف بر روی زندانیان وارد ساختند. به بهانه های مختلف عده ای از زندانیان را روانه زندان انفرادی کردند تا سربازان بلغاری روی آنان مانور، تمرین وفنون آموزش زندانبانی بیاموزند. سربازان بلغاری می گفتند: حقوق یکسال از ارتش آمریکا بیش از حقوق سراسر عمرشان است و از این بابت سرمست بودند. البته از حق نگذریم که آنها به وحشیگری کابوهای آمریکایی نبودند.
با اعلام قبلی و هماهنگی از پیش تعیین شده توسط سرهنگ نورمن، در ابتدای خرداد ماه نمایندگان زندانیان که بنده نیزجزو آنان بودم از طریق تلویزیون ویدئویی با نماینده "یو ان" آقای که هیچ وقت نه اسمش را یاد گرفتم و نه یاداشت کردم ملاقات و مذاکر کردیم. نتیجه و لب کلام صحبت های ایشان این بود که گفت: شما عضو یک گروه تروریستی بوده اید. بدون همکاری و کمک آمریکا هیچ کاری از دست سازمان ملل ساخته نیست و نمی توانید از کشورعراق هم خارج شوید. هیچ کشوری حاضر به پذیرش پرونده شما نیست. طبق اظهارات افسران آمریکائی تیف هم محل مناسبی برای زندگی کردن است!!! سرانجام هم همه پرونده های افراد که به کشورهای  مختلف فرستاده شده بود جواب رد گرفت و هیچ کشوری حاضر نشد ما را بپذیرد.
 نتیجه ملاقات، ما تروریست بودیم زیرا از سازمان مجاهدین جداشده بودیم. نمایندگان سازمان ملل که فقط از راه دور با ما در تماس بودند فریب دروغ های مقامات آمریکائی خورده بودند که اوضاع خوب است و تیف بهشت برین است هر چه داد زدیم این واقعیت ندارد، تیف جهنم است بیائید از نزدیک خودتان بازدید کنید به گوششان نرفت که نرفت. سالها بود که ازآمریکائیان می شنیدم عراق در تسخیر آمریکاست و جزو خاک ایالات متحده محسوب می شود. حالا می گفتند: دولت عراق اجازه خروج را نمی دهد! درحالی که بارها علنا همه ی احزاب و گروهای عراقی خواهان اخراج سازمان مجاهدین از خاک عراق شده بودند بجز ایالات متحد آمریکا و سران مجاهدین.
 با شنیدن این اخبارعده ای از جداشدگان که بعضی ازآنان بین یک تا سه سال در زندان تیف رنج و زجر متحمل گشته و پناهندگی سازمان ملل هم دریافت کرده بوند ازسراستیصال وسردرگمی روانه ایران شدند و یکی دو تن نیز به درون تشکیلات برگشتند.
بدست آوردن مدارک مصاحبه افراد با سازمان ملل توسط سازمان ملل:
قبلا هم نوشته و عرض کرده بودم که سازمان مجاهدین با پرداخت پول و طلا و جواهرآلات هم افسران آمریکایی و هم ترجمه گران را می خریدند و به این ترتیب به همه مدارک و اطلاعات افراد دسترسی پیدا می نمودند. مدارک مصاحبه ما با سازمان ملل قلابی مثلا کاملا سری بود اما در همان معامله های کثیف به دست سازمان می رسید. نمونه کاملا آشکار و بارز که جای هیچ شک و ابهامی ندارد و کاملا قابل پیگیری قانونی هم هست، اولین بار بصورت علنی دیدم زمانی بود که سازمان خواسته بود مثلا در مورد آقای سعید جمالی افشاگری کند که مدارک و فرمهای مربوط به سازمان ملل ایشان را منتشر کرده بودند. اینها همان مدارکی بود که همه تاکید می کردند کاملا سری است. حالا مثل آب خوردن به سازمان مجاهدین فروخته و آنها هم با وقاحت و بی شرمی در سایتهای زنجیره ای خود منتشر می کنند.
 البته با این اقدامات اعمال خودشان را افشا می کنند و کردند. آنها فقط فرمهای مربوط به کارهای اداری بودند. اما فرمانده سعید خوب دست این سارقین مال مردم خور را رو کرد. یا در زندان و شکنجه گاه دست نوشته و امضا از افرادی که به گروگان گرفته بودند می گرفتند. همانند نوشته های که از خود من در زندان و زیر شکنجه با زور و اجبارگرفتند که به ازایش آزادم کردند.(در کتاب حاضر به طور مفصل و دقیق به نگارش در آوردم) حالا برای مقابله با نوشته هایم آن دست خط های کاذب با جعلیات و برنامه فتوشاپ بهم بافتند که ده شاهی نمی ارزد و قابل پیگیری قانونی نیز می باشد را در سایتهای خود منتشر کردند تا مرا واداربه سکوت کنند که تیرهایشان به سنگ خورد.
 در تشکیلات با حقه بازی و کلک و شستشوی مغزی افراد را فریب می دادند و می گفتند: هر چه در درون دارید بریزید روی کاغذ. حتی خواب می بینید بنویسید و تحویل مسئول بدید تا با رهبری یگانه شوید. حتی نوشته های که در عملیات جاری و یا غسل هفتگی از تک به تک گوهران بی بدیل می گرفتند، مدرک تلقی کرده و در سایتهای خود بر علیه افراد منتقد و معترض جدا شده منتشر کردند که باعث نارضایتی و اعتراض گسترده  مردمی گردید طوری که دو تن از اعضای برجسته شریف زحمت کش شورای به اصطلاع ملی مقاومت استعفا کردند که باعث خشم و غضب رهبرعقیدتی گردید و هرآنچه بر آزنده و لایق خودش و باند مخرب و مخوفش بود نثارآن انسانهای فرهیخته و آزاده مرد میهن پرست کردند که باز روی سر خودشان آور شد.
  رجوی بدین وسیله قصد داشت جداشدگان را از افشاگری بازدارد اما کور خوانده. آن مدارک که همراه با جعلیات و برنامه فتوشاپ تولید شده در دنیای واقعی یک پشیز ارزش و اعتبار قانونی نداشته و ندارد. همه مدارکی که باصطلاح افشا می کنند به کمک برنامه های فتوشاپ هر تغییری هم دلشان می خواهد می دهند. سپس با جوسازی پوشالی و عربده کشی می خواهند به خورد ملت بدهند. اما کسی فریب این کلک ها و حقه بازیهای رهبری عقده ای را نمی خورد. این هم داستان درازی است که نیاز به توضیح مفصل دارد.
آغاز اعتراضات و تحصن:
در 20 مرداد ماه 1385 ساعت 2 بعدازظهراز چادر محل استراحت خود همراه هم بندی برای چادر نجاری می رفتم. یکی از جداشدگان به ما رسید و گفت: این خبرنگار بلغاری از پشت سر از ح- م  و خ - ع درچادرها فیلم گرفت و چند جمله ای هم توانستند مصاحبه کنند! با تعجب پرسیدم خبرنگار چی، فیلم برداری چی؟؟! گفت: مگرخبر نداری؟ یک خبرنگار زن بلغاری با یک فیلم بردار به درون تیف آمده، در حال این پرسش و پاسخ ها بودیم یک مرتبه دیدم گروه خبرنگار بلغاری که برای گزارش از نیروهای بلغاری آمده بودند از پایین تیف رو به دم درب اصلی با یک گروه از سربازان آمریکائی و بلغاری با سرپرستی یک کاپیتان که معاون سرهنگ نورمن بود برای خارج  شدن می آیند،به دو نفری که با هم صحبت می کردیم گفتم سریع بدوید بچه ها را خبر دار کنید نباید بگذاریم این خبرنگار بدون مصاحبه و گزارش با زندانیان از تیف خارج شوند.
 به طرف گروه سربازان که خبرنگار و فیلم بردار را هدایت می کردند رفتم. دست پا شکسته شروع کردم انگلیسی صحبت کردن که ارتش آمریکا به زور و اجبار نزدیک به 3 سال است ما را غیر قانونی در زندان مخفی تیف نگه داشته و هر روزه ما را شکنجه می کنند و.... کاپیتان همراه چند سرباز جلوی مرا گرفتند و اجازه ندادند بیشتر از آن با خبرنگارهمراه و صحبت کنم. خبرنگار هم نه پرسشی مطرح کرد و نه فیلم گرفتند. چرا که آمریکائیان آنها را وادار کرده بودند با زندانیان مصاحبه نکنند. همین که سربازان مرا محاصره کردند،عصبانی شدم به درگیری و مشاجر منجر شد.
 کمی جلو تر فرمانده سعید جمالی از بلوک خود خارج شد و جلوی آنان را سد کرد. با صدای بلند و رسا به زبان انگلیسی شکنجه ها و بلاهای بی اندازه ای که آمریکائیان به طورغیر قانونی وغیر انسانی  بر سر جدا شدگان زندانی آورده بودند و هر روزه ادامه داشت یکی یکی برشمرد. در آنجا سربازان بیشتری وارد تیف شدند و او را محاصر کردند که با مقاومت جانانه فرمانده سعید رو به رو گشتند در نتیجه او نیز بر زمین زدند و دستبند و پا بند کردند. دوستانی که برای خبر دادن به افراد به بلوک ها رفته بودند، زندانیان را مطلع کرده که همزمان با این درگیری عده ای به داد ما رسیدند و به مقابله جانانه ای برخواستند و نگذاشتند نگهبانان ما را به زندان انفرادی ببرند. از آن روز به بعد تجمع اعتراضی در دم درب تیف بر پا و شکل واقعی تحصن به خودش گرفت.
در شب اول تحصن یک سرهنگ به نام "پلمبو" برای اولین بار به تیف آمد و خود را مسئول حفاظت اشرف و زندان تیف معرفی کرد  قول همکاری داد و گفت: به چادرهای استراحت خود برگردید، من یک نماینده از وزارت خارجه ایالات متحده برای پاسخ گوئی و رفع مشکلات می آورم. روز بعد سرهنگ نورمن مسئول حقوقی زندانیان و نماینده محلی سازمان ملل در تجمع اعتراضی حاضر شد و گفت: هیچ نماینده ای به تیف نخواهد آمد و در این باره به شما دروغ گفته شده.
آمریکائیان در اولین گام خود برای برخورد با معترضین آب و برق و تلفن تیف را قطع کردند و شروع به تهدید و.... زندانیان کردند. اما  زندانیان در مقابل فهمیدند تا آن روز سر کار گذاشته شده وعملاهیچ اقدامی برای رهائی آنان صورت ندادند، بنابراین افراد بیشتری به محل تحصن پیوستند و حرف و شعار مشخص خود را داشتند «خروج از زندان و عراق». به انگلیسی شعار می دادیم: تیف نو عراق نو- وی وانت گو وی وانت گو. در این راستا پلاکاردهای رنگا رنگی با شعارخروج ازعراق را در سر درب چادر تحصن و محل های دیگر تیف با کمک عده ای از زندانیان که محسن عبد لخانی نقاش و خطات آن بود نصب و برافراشته شد.
چند روز بعد سرهنگ نورمن همراه خود یک وکیل جوان بی تجربه که به تازگی از پشت میز و صندلی بلند شده بود به تیف آورد. سرهنگ نورمن گفت: من این وکیل ارتش ایالات متحده را با خود به اینجا آوردم تا به پرسش های شما جواب بدهد. آقای وکیل هم بدون اینکه بفهمد با کی طرف است گفت: شما که پناهنده "یو ان" هستید هیچ حق و حقوقی شامل حالتان نمی شود. چرا که عراق در شرایط جنگی به سر می برد!. افراد زندانی شروع به پرسش های متعددی کردند، چنان که جوانک وکیل دیگر نتوانست کوچک ترین پاسخی بدهد.
سوال مشخص این بود که چرا با سازمان ملل قرار داد بسته اید ما را در زندان تیف نگه دارید؟ لذا خود سرهنگ نورمن با سفسطه و مقلطه مخ همه را خورد و پاسخ داد این خواست سازمان ملل بوده است!! بعد پرسیدیم چرا قوانین کنوانسیون چهارم ژنو را رعایت نمی کنید؟! چرا به ما حق تماس و ارتباط با وکیل و دکتر و دارو را رعایت نمی کنید؟!..... ساکت می شدند و جوابی نداشتند.هر روز خدا شعارخروج ازعراق را سر می دادیم و گلو پاره می کردیم. اما کجا بود گوش شنوا.
سرهنگ پلمبو ملتفت شد تهدیدات و قطع آب و برق و تلفن کارساز نیست از در سازش وارد شد و اجازه داد زندانیان با خانواده و بستگان خود از طریق تلفن تماس داشته باشند. بدین صورت توانستیم  به بهانه اینکه با خانوادهای خود تماس گرفته ایم مقداری از اخبار تحصن و اعتراضات اهالی تیف را به بیرون منتقل کنیم. از سوی دگر رجوی و باند تبهکارش هر تلاشی را می کرد تا افراد در زندان تیف بپوسند و آزاد نشوند. تمامی جداشدگان را مزدوران وزارت اطلاعات رژیم قلمداد می کردند!! شگفتا، کی به کی می گوید مزدور رژیم.
محل تحصن زندانیان تیف اواسط آگوست 2006:
وکیل ارتش آمریکا پشت به دوربین درسمت راست تصور روی صندلی سیاه رنگ نشسته، سمت چپ وکیل آریا ترجمه گر، روبه روی آنها حمید محبی جداشده از تشکیلات که از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین بود در حال پرسش از وکیل است. سرهنگ نورمن در سمت راست وکیل قرار دارد که در تصور به خاطر تابلوی شعار فقط پوتین های پای او به چشم می خورد.
  
علی بخش آفریدنده (رضا گوران)
پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴ / ۱۱ ژوئن ۲۰۱۵

پيش بينی خمينی از سرنگونی رژيم سفاکش