نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

نوشته های فعالان جنبش زنان در پشتیبانی از کمپین ده روز با بهاره هدایت؛ ده سال یک عدد نیست، یک عمر است!


• می خواهم از بهاره بنویسم. بهاره هدایت. بهاره ای که همچون اسمش برای دیدن و رسیدن بهار این سرزمین مدام جنگیده است، تاوان داده است، زندان رفته است و این روزها نمیدانم براساس کدام قانون و کدام محکمه پرعدالتی به جرم آزادی خواهی به نُه سال و نیم زندان محکوم شده است. ...


تا قانون خانواده برابر:این مجموعه نوشته توسط فعالان جنش زنان، یاران بهاره هدایت، در حمایت از او و به مناسبت ٨ مارس و کمپین ده روز با بهاره هدایت نوشته شده است. به امید آزادی یار در بندمان.

برای بهاری که در راه است، بهاره هدایت

مگر چه می خواستی، جز اینکه با مردان سرزمینت برابر باشی؟ مگر چه میخواستی جز فرصتهای برابر برای زنان و دختران سرزمینت؟ مگر چه می خواستی جز کرامت انسانی، جز اینکه یک انسان کامل به شمار بیایی، یک انسان برابر باشی؟ مگر چه می خواستی جز اینکه قوانین کشورت که به اسم عزیزترین و مقدس ترین باورهایت تعریف و توجیه می شوند، به احترامی که پدرت و همسرت برای تو قائلند پایبند باشند، توانت را به رسمیت بشناسند، حقت را رعایت کنند؟ مگر چه می خواستی جز خیابانهایی امن و بی هراس، دانشگاهی مهربان و امن، فرصتی برای یادگیری، فرصتی برای سخن گفتن، فرصتی برای تبادل نظر آزادانه؟ مگر تو، یک زن آزاده، چه می خواستی جز فرصتی برای آزاد اندیشیدن؟ مگر خواسته تو برای مادرانت، برای خواهرانت برای دختران این سرزمین، مردان این مرز و "کوی"، برای خودت و برای ما که همراهانت بودیم چه بود که سزاوار این همه خشونت و خشم هستی؟

کاش بودی بهاره! کاش بودی و با من به کشورهای منطقه سفر می کردی و به چشم خود می دیدی و به گوش خود می شنیدی که جنبش زنان ایران، زنان جوان ایران، چقدر مورد احترام مردم کشورهای همسایه هستند. کاش می آمدی و می دیدی که زنان و مردان سرزمینهایی نه چندان دور، از زندانی بودن تو و امسال تو، از به زندان افتادن بهترین جوانهای کشورمان برای ابراز خواسته هایی چنین ابتدایی، چه در حیرتند. کاش می آمدی و می دیدی که چگونه اسم ترا زمزمه میکنند آنها. بهار...بهار...! بهارهایی که همه درانتظارش هستند و براِی آمدن و ماندنشان می کوشند. بهارهایی که حق همه انسانها هستند. بهارهایی که مثل تو دیر یا زود برای همه انهایی که انتظار می کشند و تلاش می کنند از راه خواهند رسید. بهارهایی پر از برابری انسانها، پر از برابری زنان و مردانی از سرزمینهایی از جنس سرزمین ما.

شاید ندانی بهار ولی آن خواسته هایی که زمانی در قالب کمپین و شعار و پلاکارد همراه با زنان کشورت فریاد زدی، امروز ترا فریاد میزنند. بهاره! بهاره! این خواسته ها تا ابد با نام تو گره خورده اند و از هر گوشه و کنار این سرزمین ترا فریاد میزنند. گاه توسط همراهانت در جنبش زنان، و گاه توسط دختران جوانی که امروز برای برابری کوشش می کنند، و گاه توسط زنانی در حکومت، و گاه توسط مردان این سرزمین، و گاه حتی توسط دختران همان مردانی که ترا به ۱۰ سال زندان محکوم کرده اند. چه این مردان بخواهند و چه نخواهند، خواسته های ما، خواسته نیمی از جمیعت این کشور بزرگ، نیمی از مردم بزرگ این سرزمین، نیمی از مردم این منطقه و همه زنان این کره خاکی به حقیقت خواهند پبوست. بهاره...! بهار آزادی و برابری در انتظار است. بیا دوستم، بیا. زود بیا که با زنان سرزمینت به استقبال آن بهار بروی.

سوسن طهماسبی
************************************

من از یادت نمی کاهم

وقتی اعتقاد به خواسته هایمان در وجودمان نهادینه شود همچون بهاره هدایت مان شجاع و خستگی ناپذیر می شویم. هر لحظه که او را به یاد می آورم٬ به من درس مقاومت می آموزد که چگونه برای مطالبات انسانی و برابری خواهانه خود مبارزه کنیم و بر لغو تبعیض بر زنان در تمامی عر صه های اجتماعی پافشاری کنیم. او به من می آموزد هرگز فریاد اعتراض خود را قطع نکنم.

به داشتن عزیز مبارزی چون بهاره هدایت به خود می بالم. با حضور عزیزانی چون بهاره هدایت امیدم به جامعه ای عاری از هرگونه تبعیض جنسیتی٬ قومی٬ نژادی٬ و مذهبی صد چندان می شود.

۸ مارس روز جهانی زن مبارک باد
با امید برای رسیدن به جهانی عاری از تبعیض
فخری شادفر
***********************************

آخرین دیدارمون رو خوب یادمه بهاره. در واقع اگه بخوام هم نمی تونم فراموش کنم . دمدمای غروب بود که نگهبان بهم گفت آماده بشم برای بازجویی. اون روز ها، روزهای شلوغی بود درست روزهای بعد از عاشورای ٨٨.

۲۰۹ به نظر خیلی بی تاب می یومد و به راحتی می تونستی از حجم سرو صدا ها و دیرسراغ نگرفتن ها، حدس بزنی که خبرای زیادی اون بیرون در جریانه .

من پشت در بهداری رو به دیوار منتظر بودم تا بیان سراغم. چشم بند داشتم و مجبور بودم فقط به کف زمین نگاه کنم اما کاملا معلوم بود راهرو خیلی شلوغه. تا فهمیدم کسی کنارم نیست چشم بندم رو زدم بالا و نگاه ریزی به اطراف انداختم، دور تا دور اطراف من رو به دیوار آدم بود.

صدای یکی رو شنیدم که به کنار دستیم گفت همین جا وایستا تا اتاق خالی پیدا کنم. خنده ام گرفت یک هو، تو دلم شاد شدم "خدا کنه برای منم اتاق نباشه که برم بازجویی".

صدات رو از تو بهداری شنیدم، صدات خاص بود و به هر حال تو جلسات سر بحث های گروهی این قدر شنیده بودم که بتونیم تشخیص بدم، ازت خوشم می اومد، قیافه ی با اراده ای داشتی و وقتی حرف می زدی این اراده و استقلال بیشتر معلوم می شد؛ آره درسته صدای بهاره هدایت بود. داشتی برای دکتر از دردی که داشتی شکایت می کردی، ناراحت شدم، امیدوارم بودم مشکلت جدی نباشه، از در بهداری که اومدی بیرون خم بودی انگار واقعا دردت خیلی جدی بود. صدات کردم بهاره خوبی؟

مامور من رو کشید کنار و یک داد محکم به سرم زد و بردم یک طرف دیگه دیوار. اه لعنتی تو دلم بهش فحش دادم ولی کاری هم نمی تونستم بکنم.

فکر کردم دیگه نمی بینمت، مامور اومد سراغم و من رو برد . تا این که وارد ون زندان شدم و تو رو دوباره دیدم. دو تایی خوشحال بودیم از دیدن همدیگه. از بیماریت پرسیدم و گفتی که درد معده شدید داری و هنوز نتونستن تشخیص بدن علتش چیه. ببخشید وقت خیلی کم بود و خیلی جویای احوالت نشدم ولی تا تونستیم در مورد پرونده هامون و بازجویی هامون با هم حرف زدیم.

هر دومون نمی دونستیم کجا داریم می ریم تا این که به خودمون اومدیم و دیدیم تو دادسرای اوین هستیم. دوباره باید منتظر می شدیم. اینجا خوبیش این بود که نیمکت داشت و خوشبختانه مامور دوتایمون رو گذاشت یک جا باشیم. روی نیمگت نشستیم باچشم بند و چادرهای بدرنگمون.

نگهبان بهمون گفت باید سرامون پایین باشه و حرف نزنیم. ترسیده بودم . جفتمون ترسیده بودیم. اما ترس من یک جور ساکتم کرده بود ،گرچه دوست داشتم با هم حرف بزنیم اما در عین حال ذهنم خیلی مشغول بود که چرا اینجام.

می دونی بهاره؛ حقیقت اینه که تو اون لحظات می دونستم اوضاعم از تو خیلی بهتره، لااقل سه سال تعزیری تو پرونده ام نداشتم اما با این جال روحیه تو از من بهتر بود. همش می گفتی ما که کاری نکردیم اینا باید به داشتن ما افتخار کنند، این رو چندین بار تکرار کردی بهاره. یادمه، خوب یادمه.

تو رو صدا کردند ، رفتی ، حتی نشد با هم خداحافظی کنیم و این آخرین دیدار ما بود.

می دونی بهاره؛ ما باهم دوست نبودیم به اون معنی که از حال هم خبر داشته باشیم، شماره همدیگه رو داشته باشیم یا باهم بریم یک مهمونی. ما با هم همکار بودیم. هرکی زندانی شده باشه، می دونه دیدن دورترین دوست یا همکار یا آدمی که یک جورایی به تو ربط داره، توی زندان چه احساس متناقضی می تونه برات بیاره. از یک طرف خوشحالی از دیدن چهره آشنا و از یک طرف هم ناراحت. صادقانه نمی دونم درسته که بگم که دیدار با تو برای من خوب بود، خیلی خوب. گرچه شاید زدن این حرف درست نباشه اما برای من دیدن تو در اون روز بهترین اتفاقی بود که در اون لحظه لازم داشتم، انگار احتیاج داشتم به اون حرفا. احتیاج به تکرار این که ما کاری نکردیم. ما کاری نکردیم، ما کاری نکردیم ....

بهاره؛ من و تو هر دو می دونیم اون روز کجا رفتیم و چی شنیدیم. ما هر دو نیاز داشتیم که قوی و باایمان بریم تو اون اتاق. مرسی که اون جا بودی. و ببخش اگه من به اندازه تو خوب نبودم.

بهاره به اون روز که برمی گردم، به اون روز که تو رفتی با همون چادر بدرنگ و سرنوشتت هزار درجه تغییر کرد.

نمی دونم بی انصافیه، بدبیاره. چی یابد بگم؟ بهاره، من هم تو همون تجمعی که تو سه سال حکم گرفتی، بودم و اگه شانس نمی یاوردم شاید امروز سرنوشت طور دیگه ای بود. با یکی از بچه ها چند روز پیش داشتم درموردت صحبت می کردم. گفت تو داری جای همه ما حبس می کشی و درست می گفت.

بهاره؛ از اون زمان، از اون آخرین دیدار، تو هنوز زندانی و از اون زمان من آزاد شدم؛ تو حوزه ای که دوست داشتم کار کردم، پول درآوردم. از ایران خارج شدم، زبان خوندم، فوق لیسانس قبول شدم و الان ترم آخرمه.

وارد جزئیات نمی شم بهاره. از اون روز، از اون آخرین دیدار، خیلی چیزا توی زندگیم اتفاق افتاده که میون همه اون ها، تنها زندان سهم تو بوده.

۴ سال این طوری گذشت، تصورشم سخته که ۱۰ سال بشه. امیدوارم زود برگردی، نمی خوام آخرین دیدارمون بهداری و زندان و پشت در اون اتاق باشه.

بهار نزدیکه، بهاره امیدوارم این بهار برای جفتمون متفاوت باشه، کاری نمی تونم بکنم، اگه خواهش من تاثیری داره خواهش می کنم که آزادت کنند گرچه می دونم تو مرام تو نیست . بهت افتخار می کنیم و این بهار بی صبرانه منتظرتیم بهاره .

آزادش کنید!
سمیه رشیدی
***********************************

برای بهاره که بهاری دیگر را پشت میله های زندان می گذراند

می خواهم از بهاره بنویسم. بهاره هدایت. بهاره ای که همچون اسمش برای دیدن و رسیدن بهار این سرزمین مدام جنگیده است، تاوان داده است، زندان رفته است و این روزها نمیدانم براساس کدام قانون و کدام محکمه پرعدالتی به جرم آزادی خواهی به نُه سال و نیم زندان محکوم شده است.

سخت است نوشتن از کسی که میدانی باید نُه بهار از بهارهای جوانی اش را در پشت میله های زندان بگذراند. چه بهای گرانی دارد آزادی و آزادی خواهی در این سرزمین! اما باید نوشت. نوشت از بهاره ای که تنها دختر عضو شورای دفتر تحکیم وحدت بود. اولین دبیر کمیسیون زنان تحکیم وحدت نام گرفت. فعال دانشجویی بود. فعال حقوق زنان بود و اولین بازداشتش در تجمع بیست و دوم خرداد سال هشتاد و پنج و در اعتراض به «نقض حقوق زنان در قانون اساسی» شکل گرفت. بهاره ای که تهدید و بازداشت جلودارش نبود. بهاره ای که ایستاد و به راهش ادامه داد تا امروز که سهمش از این ایستادگی، بیش از نُه سال زندان شده است.

بهاره، امسال هم همانند چهارسال گذشته، در پشت میله های زندان آمدن بهار را جشن خواهد گرفت. دور از خانواده، دور از امین که این روزها سهم عاشقی با بهارش، ملاقات از پشت شیشه های کثیف اتاق ملاقات های هفتگی است. اما مگر می توان بهار را به بند کشید؟ بهار خواهد آمد. بهاره ها دیر یا زود از پشت میله های زندان دوباره بیرون خواهند آمد. جوانه خواهند زد. سبز خواهند شد و بهار این سرزمین را رقم خواهند زد.

بنفشه جمالی
*********************************

۴ سال پیش زمانی که احکام سنگین پرونده های وقایع بعد از انتخابات ٨٨ صادر شد، هیچ کس باور نمی کرد که این احکام قرار است در طولانی مدت پا برجا بماند. گویی تلاشی جمعی در کار بود تا همه به خود بقبولانیم که چنین اتفاقی، ممکن نیست و اساسا نمی توان این تعداد آدم را برای مدتی طولانی در حبس نگه داشت. اینکه چرا اینطور استدلال می کردیم و چرا تاریخ نه چندان دور گذشته را از یاد برده بودیم، هنوز برای خودم هم روشن نیست. فکر می کنم بیشتر تلاش می کردیم تا از این طریق روحیه ی جمعی و فردی مان را حفظ کرده و امیدوار بمانیم.

از آن روزها ۴ سال گذشته است و همچنان بهترین های ما در زندانند. بهاره هدایت یکی از آنهاست. یکی از آنهایی که بهتر از ما راه و رسم ایستادگی و مقاوت را می داند. بهاره صبور و مقاوم تاب می آورد و استوار است. زمانی که حکم ۹ سال حبس تعزیری برایش صادر شد هیچ یک از ما باور نمی کرد که ۴ سال بگذرد و بهاره همچنان روزها و شب هایش را پشت میله های قلعه ی بخیل سپری کند. اما این اتفاق افتاد، روزها از پی هم آمدند و بهاره همچنان زندانی ماند. گذشت ایام انگار ما را سِر کرد. انگار یادمان رفت که یارانی از ما مدت هاست در کنارمان نیستند. انگار کم کم خو کردیم به نبودنشان و زندان شد حقیقتی که باید پذیرفت و با آن کنار آمد.

کم کم یادمان رفت که او هر روز چشمش را پشت میله ها باز می کند و شب ها پلک هایش ، پشت میله ها بسته می شود. یادمان رفت که هر روز جسمش ضعیف تر می شود، هر روز، یک روز به تقویم دوری اش از کسانی که دوستشان دارد، افزوده می شود. کم کم درگیر تب و تاب وقایع جدید شدیم، برخی امیدوار شدند که شاید روزهای خوشی در راه است، آستین ها را بالا زدند و دست به کار مهیا کردن زمینه های تغییر شدند، اما روزها گذشتند و هنوز تغییری نیامده است. تغییری که بهاره را دوباره به خیابان های این شهر و به جاهایی که به او متعلق است، بازگرداند.

بهار دیگری در راه است، اما اگر نخواهیم تنها به بهاری در کنار بهاره ها،" امیدوار" باشیم باید آستین ها را بالا زد و کاری کرد. کاری بیشتر از نوشتن این چند خط.

دلارام علی
*********************************

بیایید تصویر بهاره را تکثیر کنیم

می خواهم از تصویر بهاره بگویم؛ تصویر او در روز ۲۲ خرداد در میدان ۷ تیر که حاضر به بازداشت نیست و به زنان پلیس فشار می آورد. بهاره هم چنان همانند همان تصویر است در ذهن من. آرمان او آزادی، برابری، عدالت... هرچه که باشد به راحتی دست همدلی و همراهی به گروه های دیگر می دهد. برای همین هم کم تاوان پس نداد. در همان تصویر، جای بسیاری از فعالان زنان کم بود. درست در همان جایی که ما یکه به دو می کردیم که چطور هزینه مان را کم و بر فایده مان بیافزاییم، او به راحتی آمد و ایستاد و دستگیر شد و اکنون دو سال از حبس خود را برای آن می گذراند. نمی خواهم بر آن فعالان زنی خرده بگیرم که نبودند بلکه می خواهم بگویم ما تصویری از نوع بهاره را کم داریم. شجاعتی که بتواند در لحظه تصمیم گیری به کمک مان آید و ما را گرفتار نکند و همدلی که ما را از کشیدن به سمت تنها این و تنها آن رها کند و اولویت را به عمل رهایی بخش بدهد.

بهاره بی شک تصویر مردانه تحکیم وحدت را نیز تغییر داد. نه فقط به این خاطر که زن بود و به شورای تحکیم راه یافت بلکه به این خاطر که خواسته های زنان را در آنجا مطرح کرد و در گسترش آن کوشید. پیش از آن نیز مردانی هم چون عبدالله مومنی یا سعید حبیبی سعی داشتند که از خواسته های زنان دفاع کنند و در مقاطع حساس به یاری آمدند و از هیچ کمکی دریغ نکردند. اما فرق است میان کسی که مشروعیت کافی دارد و از خواسته دیگری می گوید تا کسی که مشروعیت ناکافی دارد و از خواسته جنس خود می گوید. شاید برای همین است که برخی از زنانی که در ادوار تحکیم هستند سعی دارند خود را از خواسته های زنان جدا کنند.

برایم نوشتن از بهاره سخت بود نه به دلیل اینکه سهم ما نیم بند آزادی شد و سهم او تمام زندان. به این دلیل ساده که نشد جای خالی او را پر کنیم...

جلوه جواهری
***********************************

بهار که نزدیک می شود بهاره جانم

دلم میخواهد فقط از بهار بنویسم و زمستان را از یاد ببرم. دلم می خواهد از باهم بودن بنویسم و تنهایی-ها را در گوشه ای بگذارم و از آن‌ها بگذرم. دلم میخواهد گشاده دل باشم و از دل‌تنگی‌ها ننویسم. اما الان بیش از همه دلتنگم. دلتنگ برای تو! که تنها نشسته ای و احتمالاً داری چیزی می بافی. مثل آن شالی که سال گذشته برایم بافتی و بخشی از احساست را در آن گذاشتی و برایم فرستادی. اکنون هم هر وقت بیرون میروم این شال را به گردنم دارم. انگار تو با من هستی و این حس خوبی به من می دهد.

بهاره جان! این روزها دائماً از خودم می پرسم چرا جوانی دختران و زنان جوان ما باید در گوشه حبس یا تبعید تاراج شود بی آنکه کسی پاسخگو باشد. فرق نمی کند که جرم آن‌ها چیست. مهم تلف شدن این نیروی شاداب و سرشار از زندگی است که گروهی زندگی را از آن‌ها دریغ می کنند.

بهاره عزیزم! می‌دانم آن روزهایی که در حبس گذراندی دیگر برنمی‌گردد. یعنی قسمتی از جوانی تو روی دیوارها و میله‌ها می‌ماند و تاریخ می‌شود. بالأخره روزی تو هم برای همیشه از آنجا بیرون میایی اما چیزهایی را در آنجا جا می‌گذاری که شاید سلامتی و بخشی از عمرت باشد. اما نکته تأسف‌بار این است آن‌ها که بیرون از آن دیوارها هستند آن قدر اسیر زندگی راکد شده‌اند که دیگر برایشان هیچ‌چیزی فرق نمی‌کند.

بهاره عزیزم! دارم فکر می کنم دوباره بهار از راه می رسد و کاش هیچ یک از زنان و دختران جوان مثل تو در بند نباشند. نمی دانم این آرزو بزرگ است یا ما را مجبور کرده اند که هر آرزوی کوچکی را این قدر بزرگ و غیر محتمل بپنداریم؟ بهار که نزدیک می شود بهاره جان! دلهره وجودم را می گیرد و باز با خودم فکر می کنم یک بهار دیگر می آید و می رود و در این بهارهای مکرر بهاره های ما از دیدن بهار محروم خواهند بود. اما این بار به خودم امیدواری می دهم که شاید این بهار همان بهارهای مکرر گذشته نباشد. این‌ها همه آرزوی یک دوست و مادری است که دلش برای دخترش تنگ شده است و آرزو دارد که بهاره ها همراه با بهار باشند!

ناهید میرحاج
*************************************

سال ۱٣۹۲ با همه فراز و فرودهایش به پایان خود نزدیک می شود. سال ها را مرور می کنم. سال هایی که جوانی پرشور بهاره هدایت عزیزمان در پشت میله های زندان به حبس برده شده اند. نزدیک به ۵ سال از حبس بهاره عزیز می گذرد، به راستی جرم او چیست؟ او چه کرده است که سزاوار چنین عقوبتی گشته است؟

تلاش های بهاره را در ذهن مرور می کنم. آشنایی من با بهاره به تجمع ۲۲ خرداد ۱٣٨۵ بر می گردد. تجمعی که با اعتراض به قوانین تبعیض آمیز علیه زنان می خواست هر چه بیشتر توجه شهروندان ایران زمین را به فوری بودن ضرورت تغییر قوانینی که زندگی زنان را به بن بست رسانده بود، جلب کند. من در آن زمان تهران نبودم اما تصویر متین و آرام بهاره هنگامی که توسط ماموران امنیتی دستگیر می شد، مرا مدت ها مجذوب خود کرده بود. بهاره در آن زمان مسئول کمیسیون زنان تحکیم وحدت بود و نقش سزاواری در ترویج حقوق زنان در دانشگاه ها داشت. نقش او در ایجاد ارتباط میان کنشگران جنبش زنان و کنشگران جنبش دانشجویی نیز بی تردید بود. شاید به همین دلیل بود که حکم زندانی که بهاره برای شرکت در این تجمع گرفت از حکم بیشتر کنشگران دستگیر شده در این تجمع بیشتر بود. بهاره اکنون ۲ سال از عمرش را هم به دلیل دفاع از برابری حقوقی برای زنان کشورش در پشت میله های زندان می گذراند. بعدها با بهاره و تلاش هایش در کمپین یک میلیون امضاء بیشتر آشنا شدم. تصویر جوان و شاداب بهاره برای من نوید دختران جوانی را می داد که حضورشان، میرایی مناسبات مردسالارانه و پدرسالارانه بود.

بعدها بیشتر با بهاره آشنا شدم، هنگامی که برای ایستادگی بر آرمان های آزادی خواهانه اش به زندان می رفت و سربلند از زندان بر می گشت. تصویر او برای من، تصویر زن آرمان خواهی است که می خواهد آزاد و برابر زندگی کند و آن قدر انسان ها را دوست دارد که آن ها را شایسته زندگی بهتر و آزادتر می داند. اما این زندگی آزاد و برابر مستلزم پرداختن بهایی است. سهم بهاره از این بها، سال های جوانیش است که در پشت میله ها سپری می شود. میله هایی که گرچه بهاره را از دوستدارانش جدا ساخته است اما آرمان هایش برای جهانی بهتر را روشن تر از همیشه به چشم ما نمایان می کند.

ناهید کشاورز
************************************

نوشتن از بهاره هدایت برای من یکی از سخت‌ترین کارهاست، شاید به خاطر بغضی که هر بار با فکر نوشتن در مورد او گلویم را می‌فشارد، بغضی که نمی‌توانم به فریاد تبدیل کنم. سال‌های زندان بر او می‌گذرد و من از ناتوانی ما برای تبدیل بغض‌هایمان به فریاد نه دلگیر که بیشتر خشمگینم. او به جرم شرکت در تجمع میدان هفت تیر باید دو سال را در زندان بگذراند در حالیکه هنوز همه‌ی آن تبعیض‌ها پابرجاست. بهاره زنی بود که پایش را از گلیم زنانگی رسمی بیرون گذاشته بود، چهره‌ای که پلاکارد به دست برای شکستن سکوت دانشگاه روبروی درهای بسته روی زمین نشست، زنی که پایش را از گلیم زنانگی مطلوب حاکمیت بیرون گذاشت و وارد دنیای سیاست شد، اعتراض کرد، زن بودنش را فراموش نکرد و به تبعیضی که او را نادیده می‌گرفت، اعتراض کرد. بهاره زن اعتراض و عصیان در دورانی است که سکوت راه حل خیلی از ماست برای گذران زندگی. بهاره نماد زنانی است که فریادشان برای برابری پاسخی سنگین دارد به درازنای دو سال حبس. بهاره زندان است و در بیچارگی بی‌عملی برای او، در نبود دست‌هایی که بتواند میله‌های زندان او را بشکند و بیرونش بیاورد، ما می‌نویسیم : «بهاره باید آزاد باشد».

نفیسه آزاد
**********************************

بهار من!

ما ایرنیان بهار را دوست می داریم و چه خوب رسم دوستداری بهار را بجا می آوریم و " امید " که هیچ بندی را یارای به بندکشیدنش نیست، همان که هماره با بهار گره زده ایم و "یقین" که ختم سرنوشت زمستان را به زانو زدن در پیشگاهش سپرده ایم که نهایت رسیدن های نفس های گرمی است که سردی زمستان را به درد در انتظار نشستند ... اینجا بضاعت من در حد همین چند خطی است که تقدیم بهار خوبان " بهاره هدایت " می شود ، به امید آزادیش که گمانش در این هنگامه بیش از هر زمانی نزدیکتر است !

بهار من !

بهار من مرا بخوان!
با هجای شیرین واژگان بارانیت
آنجا که در کوچه های راز آلود تنهایی
مثنوی های خوشبختی می سرایند

مرا بخوان!
با نسیم عطر آگین عشق
آنجا که فلسفه را در گوش آلاله های بی تاب معنی می کنند
مرا بخوان!
آنجا که در اشتیاق تند رسیدن
آرزو های خود را بر بال پروانه ها می نویسند
مرا بخوان!
با رنگ های زنده
در هم آغوشی آسمان و زمین
در نهایت خواستن
آنجا که دخترکان بهشتی
تمنای چشمان تب آلود خود را
با سرانگشتان مستشان
برلوح گیتی می پاشند

من امروز خوشبختم
از درک راز آلود و همچنان مستور نفس های فرشته گان
که از افق برایم بوسه می فرستند
ومن تکرار می شوم.

لیلا صحت
زمستان ۹۲ نیویورک
*********************************

فقط یکبار در هفته، ۲۰دقیقه دیدار از پشت شیشه های سالن ملاقات با مرد همراه زندگیت، تمام سهم تو شد از سالها تلاشی که برای بهبود وضعیت زنان و دانشجویان انجام دادی. چهارسال از عمر و جوانیت که می توانستی هزاران برنامه برایش داشته باشی، می توانستی هر روزش را جور دیگری زندگی کنی، پشت میله های زندان اوین سپری شده است. می گویند هنوز ۶سال دیگر باقی مانده است. باورش در این روزهای نزدیک به بهار که شهر روزهای خاکستری زمستان را تاحدودی پشت سر گذاشته، سخت تر می نماید! در روزهایی که هنوز مردم اندک امیدی به بهبود شرایط دارند، نمی خواهم امیدم را از دست بدهم و می خواهم به روزهای خوبی فکر کنم که تو دیگر آنسوی دیوارهای بلند اوین نیستی. به امید آزادی ات.

محبوبه حسین زاده
***********************************

بهاره تابلوی تمام عیار عشق، شجاعت، سفیر پیوند جنبش زنان با جنبش دانشجویی

از بهاره هدایت می توان بسیار نوشت؛ از بالاترین تعداد آرای او به عنوان تنها عضو دختر در دفتر تحکیم وحدت یا حضور پر رنگش در اعتراضات دانشجویی که منجر به ۵ بار باز داشتش شد، از فعالیت پیگیر در کمپین یک میلیون امضا، یا نشست اعتراضی ۶ نفره شان که در عین شجاعت بسیارغریبانه بود! از کدامین باید نوشت. از تعلق جایزه ادلستام به خاطر شجاعت فوق العاده و تعهد فعالانه به عدالت، یا از عشق ازدواجش درمیان این همه شور حرکت و غوغا، از کدامین باید گفت.

از اینکه این دختر جوان در اوج جوانی و عشق و شور زندگی هیچگاه مرعوب هشدارها و تهدیدهای نیروهایی امنیتی نشد و همواره انگیزه او درجهت اهداف انسان دوستانه بود و در پای آن جانانه ایستادگی کرد و زندگی، آزادی و جوانی اش را خالصانه در سبد اخلاص جنبش دانشجویی و آزادی عدالت خواهی گذاشت و از همه چیزگذشت. از کدامیک باید گفت. از سازمان دهی اعتراض به قوانین تبعیض امیز علیه زنان و مشارکت در تجمع اعتراضی سال ۱٣٨۵ که اولین بازداشت او رقم خورد و حکم دوسال زندان برایش صادرشد و نام بهاره هدایت را در پیوند جنبش دانشجویی وجنبش زنان برای همیشه ماندگارکرد. از کدام باید گفت.

بهاره جان هرگاه که یاد دوران طولانی زندانت می افتم، آشفته در مقابل از دست رفتن بهترین سالهای جوانیت شرمنده می شوم و متحیر که چه جرمی می تواند این سال های طولانی زندان را برای تو رقم بزند. مگر می شود که دانشجوی جوانی در حرکت های مدنی و خواسته های دانشجویی، چنین حکم سنگینی بگیرد. چه کسی جواب سالهای جوانی و سلامتی هدر رفته تو را خواهد داد.

و باز هم فکر می کنم که حتما آزادی ات برای خیلی ها هزینه بالایی داشت که تو را با بالاترین حکم قضایی، این چنین در بند کردند و یا شجاعت یک زن جوان را در جامعه مردسالار نمی توانستند تحمل کنند. چهره زیبا با لبخند مهربانانه ات، با طره های تاب دار موهای سیاهت، تابلوی تمام عیاری ازعشق، شجاعت، سفیر پیوند میان جنبش زنان و جنبش دانشجویی است و من مادر اجتماعی تو شرمنده ام در مقابل صبر و پایداری ات و ستمی که بر تومی رود. این روزها می گذرد و تو سرفراز به میان خانواده واجتماع برمی گردی، رو سیاهی اش برای در بند کننده ها برای همیشه خواهد ماند.

طلعت تقی نیا
************************************
برای من نوشتن درباره آدمهایی که از نزدیک نمی¬شناسم کار سختی است، آدمهایی که با آنها دوستی یا رابطه¬ای شخصی نداشته¬ام. اما بعضی از این آدمها تنها یک نام نیستند میان باقی نام¬ها، ارتباط شخصی لازم نیست تا آنها را نزدیک به خودت بدانی. پیوندی قوی از نوع دیگری در جریان است، پیوندی از جنس تعهد و اعتقادی که آنها و نامشان را در ذهنت پررنگ می کند و خاص. به راحتی می توانی با آنها همراهی کنی، نزدیک شوی و دوست شان بداری. یکی از این آدمها برای من زنی است که سالها ایستاده و از حق خود کوتاه نیامده، زنی که سکوت نکرده و تن به اجبار نداده، زنی که نزدیگ به ۵ سالی می شود که زندانی است؛ بهاره هدایت را می گویم.

نام بهاره هدایت برای من بیش از هر چیز یادآور روزهایی است که او علاوه بر فعالیتش به عنوان تنها زن عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، به همراه دیگر زنان دانشجو، کمیسیون زنان دفتر تحکیم را بنیان نهاد. این اقدام، صحبت از مسائل زنان به طور کلی و زنان دانشجو به طور خاص را در دانشگاه ها پررنگ کرد. ۹ سال و نیم حکم زندان برای یک فعال سیاسی زن و مدافع حقوق زنان به عنوان سنگین‌ترین حکم قضایی که از ابتدای تاسیس انجمن‌های اسلامی برای یکی از اعضای این تشکل‌ها صادر شده، نشان از تاب نیاوردن حضور و فعالیت زنانی چون اوست. جای تاسف است اما جای تعجب نیست که حاکمیتی که زنان را جنس دوم فرض می کند و هر روز با طرح و لایحه ای جدید سعی در خانه نشین کردن آنها و تشویق شان به فرزندآوری دارد، با زنانی مانند او اینگونه برخورد کند. ۵ سال و نیم از حکم زندان بهاره هدایت باقی است و ما همچنان به آن معترضیم.

هدی امینیان
*********************************

بهار؛ یعنی این که تو می آیی

بهار جان، تو را خیلی از نزدیک ندیده ام. به خاطر دارم یک بار در جلسه ای حضور داشتیم که تو هم آنجا بودی. در انجمن صنفی مطبوعات، جلسه ای در اعتراض به دستگیری مریم و جلوه برگزار شده بود. آن روز با وجودی که حالت خوب نبود و به سختی در مراسم حاضر شده بودی، اما پشت تریبون ایستادی و با مهربانی، عشق و آرامشی که در چهره ات همیشگی است، گفتی : دوستانمان هر چه سریع تر باید آزاد شوند چون جرمی مرتکب نشده اند. گفتی که ما دنیایی بهتری را برای زندگی می خواهیم بسازیم و در راه آن سخت می کوشیم.

بهار جان؛ سالها از آن زمان گذشته است و سالهاست که تو پشت آن میله های سرد ایستاده ای. تو و امین که از عاشقان این روزگار هستید، به چه جرمی باید دور از هم و پشت آهن های سرد کابین شماره چهل و دو به دیدار هم بنشینید. حق تو و تمام تلاشهایی که برای تغییر وضعیت زنان و دختران و رفع تبعیض انجام دادی، این برخورد بی رحمانه و این همه شقاوت و سنگدلی نیست . نباید عشق، جوانی و زندگی را از تو گرفت؛ تو که به شکفته شدن و نو شدن هر روزه زندگی اعتقاد داری.

مریم زندی
************************************

آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یاس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد؟

یادم می آید خبر حکم سنگین بهاره هدایت را که خواندم از ناباوری سرگیجه گرفتم. ما همدیگر را ملاقات نکرده ایم ولی می دانم که همسن هستیم. وقتی بهاره در زندان بود من پایان نامه ام را نوشتم. این را می نویسم چون موقع اتمام آن مشخصا به یاد او بودم و شدیدا آگاه از تفاوت زندگی مان در این چند سال گذشته.

زندانی بودن بهاره فقط یک مساله حقوق بشری نیست، بلکه به بند کشیدن آینده کشور ماست. این که بهاره و همسرش چطور این چند سال را گذراندند، ناعادلانه و بی رحمانه است. اما از دست دادن بهاره هدایت در این چند سال هزینه گزاف تری برای کشوری است که شدیدا نیاز به افرادی مانند او دارد. این نتیجه حماقت کسانی است که نمی فهمند فردی با درک و هوش، اعتماد به نفس و سعه صدر او باید بتواند کار کند، یاد بگیرد و به دیگران یاد بدهد. هموطنان ما از مادران و مادربزرگانی زاده شده اند که یک تکه نان را دور نمی انداختند، چون کفران نعمت بود. اما اکنون ما در این کشور آدم دور می ریزیم. می دانم که فعال ، فرهیخته، جایزه و نابغه از در و دیوارمان می بارد اما کسانی مثل بهاره که توانایی، صداقت و افتادگی لازم برای جلو بردن یک جامعه را داشته باشند، انگشت شمارند. هدر دادن این سرمایه های انسانی در جامعه ای که افراد با تقلب، تظاهر و پارتی بازی پیشرفت می کنند عجیب نیست. ما همان خیل عظیم بی تفاوتی هستیم که نمی دانیم بهترین حقوقدانان این مملکت باید ستون فقرات قوه قضاییه ایران را بسازند، نه این که دست بسته در فقر، تبعید و در زندان باشند.

آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت
و سبزه ها به صحراها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس دیگر به خود نپذیرفت….

آدری لورد، فعال سیاهپوست آمریکایی، می نویسد: «ابراز خشمی که به کنش برای آفریدن آینده مورد تصورمان تبدیل شود، عملی شفاف کننده، رهایی بخش و قدرت بخش است. خشم مملو از انرژی و انباشته از اطلاعات است.» من عصبانی هستم ولی مطمئن نیستم که این خشم، شفاف کننده و رهایی بخش باشد. عصبانیت من فقط از حکومتی نیست که مسوول زندانی کردن بهاره و افراد بی شماری که سرمایه های کشور ما هستند. عصبانیت من از مردم عادی و از فعالان اجتماعی و سیاسی نیز هست. از خودم و از عصبانیت خودم هم عصبانی هستم. شاید همین بهانه خوبی برای پایان سخن باشد.

- شعرها از فروغ هستند.

روجا بندری
**********************************

این یکی از شعرهای مجموعه ی "برهنگی در باد" است. تازه نیست، اما درد مشترکی توی آن است.

تقدیمش می کنم به بهاره هدایت؛ برای همه ی "زن" بودنش

برهنه در باد
دویدم
زمین گرد بود
نرسیدم
غلتیدم و با باد
رقصیدم
سرگیجه را خوابیدم
خوابت را دیدم:
دستانت در خواب
مهربانند.
درد می کنم بیرون ِ آغوشت

ساقی لقایی
************************************

تا همیشه شرمنده ی جوانی ات خواهیم ماند که تنها نظاره گر سپری شدنش در آن سوی دیوار بودیم

شرمنده ی دلِ تنگتیم بهار . شرمنده ی تک تک لحظات نابی هستیم که بهانه های زیبا و خوب زندگی با همسرت را به تصویر میکشی و ما نمی توانیم کاری کنیم برای دل تنگت . شرمنده ی تمام دقایقی هستیم که هنوز سهمی از زندگی کردن بی هیچ دغدغه یی را در آن ، نیافتی . شرمنده ایم که دل تنگی های زیبایت را فقط می خوانیم و عاجزیم از انجام دادن کاری برایت .

خواندن نامه هایت و آشنایی زداییِ زیبایت از امور آشنای روزمره در زندگی با همسرت که قطعا تک تک لحظه هایش ارزشمند و زیبا هستند ، هربار دلتنگمان می کند و شرمندگی مان را بیشتر . بهار شرمنده ایم که هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم ، جز اینکه شرمنده صبر و استقامت تو باشیم . شرمنده ایم که دیگر حتی شعار هم نمی توانیم بدهیم . شرمنده ایم که تنها کاری که این روزها از عهده ی مان بر می آید اشکی است که تمام نمی شود . شرمنده ایم که عاجز شده ایم و از درد به بی حسی رسیده ایم . ما این روزها سراسر شرمنده تو هستیم ، شرمنده ی همه ی شماهایی که جوانی تان را در زندانها ، برای کشور و مردم سپری کردید .

ما را ببخش بهار که سهمت از زندگی و جوانی را اینگونه میبینیم اما تنها شاهدی عاجز بر تلخی این تاریخ هستیم .

*قمری های بی خیال هم فهمیده اند

فروردین است

اما آشیانه ها را باد خواهد برد

خیالی نیست

بنفشه های کوهی هم فهمیده اند

فروردین است

اما آفتاب تنبل دامنه را باد خواهد برد

خیالی نیست

سنگریزه های کناره ی رود هم فهمیده اند

فروردین است

اما سایه روشنان سحری را باد خواهد برد

خیالی نیست

همه ی این ها درست

اما بهار سفرکرده ی ما کی بر می گردد ؟

واقعا خیالی نیست ؟


نگار انسان
یک قلم از اقلام حکومت مذهبی!
۳۸۰‌میلیارد تومان بودجه شهرداری برای مسجدسازی فقط در تهران

• بودجه ی ۳۸۰ ‌میلیارد تومانی برای ساخت ۱۶۰ مسجد در تهران در کمیسیون بودجه شورای شهر تهران به تصویب رسیده است ...

پیشنهاد تخصیص ٣٨۰‌میلیارد تومان برای ساخت ۱۶۰ مسجد در تهران را شهرداری تهران به شورای شهر در قالب لایحه بودجه سال ۹٣ ارایه کرده است. علیرضا دبیر رییس کمیسیون بودجه از تصویب بودجه شهرداری و ارسال آن به شورا خبر داده است.


به گزارش شرق «محمد سالاری»، رییس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر هم در این‌باره گفت: «ابتدای شروع به کار شورای شهر تهران میزبان حجت‌الاسلام‌والمسلمین قرائتی بودیم. همه اعضای شورا از پیشنهادات وی استقبال کردند. پیشنهاد وی این بود که با توجه به پراکندگی شهر تهران، گستردگی آن و افزایش جمعیت تهران در سال‌های اخیر به همان نسبت شاهد افزایش مساجد در محلات نبودیم و برخی محلات تراکم مساجد را دارند و برخی محلات که در دهه‌های اخیر تشکیل شده‌اند تعداد مساجد تناسبی با جمعیت ندارد.»
وی افزود: «در این راستا در کمیسیون معماری و شهرسازی طرحی دو فوریتی را به صحن بردیم و در آن طرح، شهرداری را ملزم کردیم که ظرف سه ماه گزارشی از محلات فاقد مسجد به شورا ارایه کند شهرداری این گزارش را ارایه نکرد، اما در فرآیند تدوین برنامه پنج‌ساله و برش یک‌ساله آن قرار شد تعدادی مسجد در شهر ایجاد شود.»
براساس این گزارش و با توجه به اظهارات حافظی مبنی بر تخصیص دو‌میلیون‌تومان برای ساخت هر متر مربع مسجد، اگر زیربنای هر مسجد محله‌ای را ٣۰۰ مترمربع درنظر بگیریم به این ترتیب هزینه ساخت هر مسجد ۶۰۰‌ میلیون‌تومان می‌شود و با در نظر گرفتن ۱۶۰ مسجد پیشنهادی شهرداری در لایحه بودجه سال ۹٣ شهرسازی ۹۶‌ میلیاردتومان هزینه ساخت این ۱۶۰ مسجد می‌شود که با ٣٨۰ ‌میلیارد تومان پیشنهادی شهرداری فاصله دارد. البته حجت‌الاسلام‌والمسلمین ناصحی، عضو شورای شهر تهران در گفت‌وگو با «شرق» هزینه ساخت هر مسجد را حداقل یک‌ میلیارد تومان برآورد کرد و گفت: «شهرداری باید حداقل یک‌میلیاردتومان برای هر مسجد تخصیص دهد و همین مقدار نیز به مشارکت مردمی نیاز است.»
وی با تاکید بر کمبود مسجد در تهران نسبت به جمعیت گفت: «در تهران دوهزار مسجد وجود دارد و هشت‌ میلیون‌و ۵۰۰ هزار نفر شب خواب دارد و کارشناسان مساحت کل مساجد تهران را به جمعیت آن تقسیم کرده‌اند که سهمیه هر نفر زیر ۱۵سانتیمتر شده است. باید این سرانه به هفت‌متر برسد. به‌عنوان مثال هر هزار نفر سرانه یک پزشک دارند اما همه این هزار نفر که به پزشک محتاج نمی‌شوند. اگر سرانه هر نفر هفت‌متر می‌شود، می‌توان گفت که هر کدام از آنها به سرانه مناسبی از شبستان، آبدارخانه و حیاط مسجد دست یافته‌اند.»
وی افزود: «ضمن اینکه قریب به دومیلیون‌ و ۵۰۰ هزار نفر به سن بلوغ رسیده‌اند در حالی‌که مسجدسازی ما اینقدر رشد نداشته است و شهر تهران در میان شهرهای ما فقیرترین شهر به لحاظ داشتن مسجد است. لذا لازم است با همکاری شهرداری، سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها و... در نظام مقدس جمهوری اسلامی این مساجد ساخته شوند چرا که اگر در این نظام ساخته نشوند چه موقعی انتظار داریم ساخته شوند؟»
وی با اشاره به مصوبه شورا در این زمینه گفت: «در شورای شهر مصوب شده که در طول این چهارسال ۴۰۰ مسجد محله‌ای یعنی مساجد ٣۰۰، ۴۰۰ متری در محلاتی که مسجد ندارند، ساخته شود. شهردار موظف شده است که اگر بودجه در اختیار داشته باشد و توفیق یابد این ۴۰۰ مدرسه را بسازند.»
وی تاکید کرد: «سیاست‌ها را شورا تعیین می‌کند و پیشنهاد تخصیص ٣٨۰‌میلیاردتومان برای ساخت ۱۶۰ مسجد از سوی شهرداری ارایه شده و فکر می‌کنم به تصویب برسد. این پروژه در مناطق و با محوریت معاونت اجتماعی - فرهنگی اجرا می‌شود و محل تامین آن درآمدهای شهرداری است.»
وی افزود: «برای ساخت هر مسجد شش‌تا هفت‌میلیاردتومان پیشنهاد شده بود اما شورا با این رویکرد موافق نیست. رویکرد ما کمک به ساخت مسجد است و برای ساخت هر مسجد یک‌میلیاردو ۲۰۰‌میلیون‌تومان در نظر گرفتیم که برای ساخت هر مترمربع دو‌میلیون‌تومان برآورد شده است.»

ناصر سراج رییس سازمان بازرسی کل کشور طی روزهای گذشته از مدیری نام برد که 12 میلیارد تومان حق ماموریت گرفته و 500 میلیون تومان بعنوان هزینه غذا از بیت المال برداشت کرده است! ذیلا نامبرده و سوابق او را بطور مشروح معرفی میکنم:

ناصر سراج رییس سازمان بازرسی کل کشور طی روزهای گذشته از مدیری نام برد که 12 میلیارد تومان حق ماموریت گرفته و 500 میلیون تومان بعنوان هزینه غذا از بیت المال برداشت کرده است! ذیلا نامبرده و سوابق او را بطور مشروح معرفی میکنم:

نام : مهندس "مهرزاد خِرد"
شغل : مدیر جهاد کشاورزی استان فارس

- چند ماه قبل به همراه سه نفر دستگیر و پس از مدتی آزاد شدند.پس از آزادی نیز به تهران منتقل شد تا سر و صدای مفاسد او در استان فارس فروکش کند.

*اسامی نفرات دستگیر شده: 

- آقای مظفر قنبری معاون مالی و اداری سازمان جهاد کشاورزی استان فارس

- حسین آهنی ؛ بدلیل فساد مالی در پروژه کاداستر (که ذیلا اشاره خواهم کرد)
- محمد جعفر اندیشگر مدیر امور مالی سازمان جهاد کشاورزی استان فارس
* توضیح : محمد جعفر اندیشگر مراسم عروسی دختر خود را بمدت 4 شبانه روز در باشگاه تفریحی سازمان جهاد کشاورزی استان فارس برقرار و به برگزاری جشن و شادی و پایکوبی و پذیرایی مفصل از میهمانان آن مراسم اقدام کرده است که هزینه این مراسم تماما از منابع مالی سازمان جهاد کشاورزی استان فارس پرداخت شده است.


- وی اصالتا اهل شهرستان مرودشت بخش کام فیروز است  ( لر )
- وی دارای ارتباطات خاص و ویژه با آیت الله حائری شیرازی نماینده ولی فقیه و امام جمعه شیراز است.

* سوابق شغلی: 

ابتدا در کمیته انقلاب بوده،سپس به دفتر امام جمعه شیراز رفته است. قبل از شروع ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد خود و همسرش دارای زندگی معمولی ای بوده اند.پس از آن توسط تیم محمود احمدی نژاد کشف ! و به وزارت جهاد کشاورزی منتقل شده و به سمت "مدیر منابع طبیعی استان" منصوب گردیده است.پس از آن به سمت "مدیر جهاد کشاورزی استان فارس" منصوب شده  و با حمایت قاطع آیت الله حائری شیرازی به انجام مفاسد در این استان ادامه داده است.
تمامی اتوبوسهای خصوصی شرکت واحد استان فارس متعلق به آقای "مهرزاد خرد" است و در حال حاضر مشغول ساخت یک پاساژ تجاری در تهران با شراکت یکی از نمایندگان استان فارس در مجلس شورای اسلامی می باشد.

- مفاسد دوره مدیریت وی بقدری بالا بوده که یکی از مدیران سازمان جهاد کشاورزی استان فارس ، شماره حساب بانکی دختر خود را قبل از انعقاد قرارداد با پیمانکاران به آنها داده و پس از واریز مبلغ مورد نظر خود به حساب دخترش،مبادرت به عقد قرارداد با پیمانکاران کرده است.

- "مهرزاد خِرد" قصد داشته که در انتخابات دوره قبل مجلس شورای اسلامی (دو سال پیش) ثبت نام و بعنوان نماینده شیراز به مجلس شورای اسلامی برود.حتی مبادرت به ثبت نام در آن انتخابات نیز کرده،اما بدلیل مفاسد بالای مالی و شهرت وی در استان فارس به "مفسد اقتصادی" شورای نگهبان ناگزیر به رد صلاحیت او میشود و بدین سان از راهیابی به مجلس شورای اسلامی باز می ماند.

- "مهرزاد خِرد" تا هفته گذشته آزاد بوده و قوه قضاییه نسبت به دستگیری وی(تا هفته گذشته) اقدام نکرده است. تحقیق اینجانب درباره آزادی وی در زمان نگارش این مطلب تا کنون نتیجه مشخصی در بر نداشته است.


*گوشه ای از تخلفات و مفاسد "مهرزاد خِرد" :

- دریافت مبلغ 12 میلیارد تومان بعنوان حق ماموریت (در حالیکه حتی یک ساعت ماموریت در سوابق کاری خود نداشته است)
- دریافت مبلغ 500 میلیون تومان بعنوان هزینه غذا
- واگذاری 200 هکتار از اراضی مرغوب "جاده خرامه در 15 کیلومتری شیراز" با قیمت بسیار نازل که پس از واگذاری تبدیل به باغ شهر شده و با قیمت گزاف توسط نماینده ولی فقیه در شیراز (آیت الله حائری) به فروش رفته است.
- واگذاری اراضی صدرا و سیاخ دارنگون به آیت الله حائری نماینده ولی فقیه و امام جمعه شیراز با مبلغ نازل
- تامین مالی ستاد انتخاباتی محمود احمدی نژاد در سال 1388 و پرداخت مبلغ بیش از دو میلیارد تومان به ستاد وی
- انتقال اموال و دارایی های منقول و غیر منقول خود بنام همسر و فرزندان
- خرید هکتارها زمین مرغوب با سوء استفاده از بیت المال در شهرستان مرودشت و انتقال آن ها بنام همسر خود
- اجرای پروژه کاداستر در سازمان جهاد کشاورزی استان فارس (شرح در ذیل مطلب)


*خریداری منزل مسکونی :

وی در ماههای اخیر خانه مجللی به قیمت 12 میلیارد تومان در "معالی آباد" شیراز خریداری کرده است.

* پروژه کاداستر:

طرح "کاداستر" طرحی ارائه شده توسط مهرزاد خرد بود که در سازمان جهاد کشاورزی استان فارس به ثبت و تصویب رسید.هدف این طرح "تعیین مالکیت اراضی" در استان فارس عنوان شده است که پس از مدتی با شکست مواجه شد.اما بودجه اختصاص داده شده به این پروژه بسیار هنگفت بود. طی این طرح ماشین آلات کشاورزی و دستگاههای مربوط به طرح توسط مهرزاد خرد به کشور وارد شده و با قیمتی بیش از "ده برابر" قیمت واقعی به سازمان جهاد کشاورزی استان فارس فروخته شده است.
علت دستگیری حسین آهنی بهمراه آقای کشتگر و قنبری نیز بدلیل سوء استفاده مالی گسترده در این طرح،دریافت مبالغ کلان تحت عنوان اضافه کاری و حق ماموریت و پاداش و ...در طرح کاداستر بوده است.




* گوشه ای از شرح حال وی:



"مهرزاد خرد" اگرچه در سال ۸۸ از بزرگترین اسپانسرهای مالی ستاد انتخاباتی محمود احمدی‌نژاد در فارس به شمار می‌رفت و برخی از اصولگرایان نزدیک وی، رقم حمایتی خرد از این ستاد را حدود یک میلیارد تومان اعلام می‌کنند و در بسیاری از برنامه‌های انتخاباتی اصولگرایان نیز در حد اعلی اسپانسر مالی بود، اما همواره سلامت مالی وی و برادرش در بین بسیاری از اصولگرایان جای سئوال داشت و حتی مدتی نیز برادرش بازداشت و خودش نیز مورد سئوال قرار گرفته بود.
عملکرد وی از مدیریت آژانس تاکسی تلفنی ارم و نیز مدیرکلی منابع طبیعی فارس و در دوره احمدی‌نژاد به سمت رئیس بزرگترین سازمان اقتصادی فارس یعنی جهادکشاورزی فارس رسید، همواره با انتقادات جدی بین اصولگرایان و اصلاح طلبان روبرو بود.
در عین حال مهرزاد خرد با اتکا به حمایت‌های مالی خود از برخی نمایندگان توانست بیش از ۶ سال بر جهادکشاورزی فارس حکومت کند و حتی مسائلی چون اختلافات شدیدش با آیت‌الله «علی شیخ‌موحد» نماینده ولی فقیه در جهادکشاورزی فارس و عضو جامعه روحانیت شیراز و یا اختلافاتش با «صادق خلیلیان» وزیر جهادکشاورزی دولت دهم هم نتوانست صندلی وی را دستخوش تهدید کند.
رسانه‌های فارس و برخی از رسانه‌های ملی بارها گزارش‌هایی را از تخلفات گسترده جهادکشاورزی فارس در حوزه‌هایی همچون توزیع اعتبارات خشکسالی، سیاست‌های تعییت نرخ مرغ و توزیع مرغ در شرایط بحرانی بازار، اعتبارات مکانیزاسیون و تسهیلات مرتبط با بخش آبیاری نوین، تولید بذر و شرکت‌های سودجو، توزیع نهاده‌های دامی و انتصاب مسئولان سازمان‌های وابسته منتشر کرده بودند، اما بازهم خرد توانست جایگاه خود را در همه این سال‌ها حفظ کند.
یک مقام آگاه در استانداری فارس تعیین سرپرست و عدم معرفی رئیس جدید در جهادکشاورزی گفت: مجموعه وزارت جهادکشاورزی و استانداری فارس پس از بررسی عملکرد آقای خرد به این نتیجه رسیدند که ادامه حضور نامبرده در استان به صلاح نیست لذا تا تعیین رئیس جدید، آقای مهندس طلعتی به عنوان سرپرست سازمان را اداره خواهد کرد.
مهندس مهرزاد خِرد
مهندس مهرزاد خِرد
مهندس مهرزاد خِرد نفر اول سمت چپ
https://www.facebook.com/rooholah.zam
https://rowzane.com/notes/8176-modire-dozd.html

عکس دیدار کاترین اشتون با مادر ستار بهشتی و نرگس محمدی


عکس دیدار کاترین اشتون با مادر ستار بهشتی و نرگس محمدی

photo (1) photo

توکلی : جمهوری اسلامی دچار فساد سیستماتیک شده است/ نهادهای مسئول مبارزه با فساد مانند قوه قضائیه نیروی انتظامی، مجلس و بازرسی کل کشور خودشان پاکِ پاک نیستند

توکلی : جمهوری اسلامی دچار فساد سیستماتیک شده است/ نهادهای مسئول مبارزه با فساد مانند قوه قضائیه نیروی انتظامی، مجلس و بازرسی کل کشور  خودشان پاکِ پاک نیستند
احمد توکلی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، با تبیین فساد سیاسی و جایگاه آن در کشور اظهار داشت: فساد سیاسی اصطلاحی است که از طرف کارگزاران حکومت به آن دامن زده می‌شود. بنابراین نقش اصلی مبارزه با آن بر دوش دولت است.
وی ادامه داد: در فساد مالی ممکن است یک تسهیلات گیرنده بر سر بانک کلاه بگذارد و فسادی رخ دهد. اما فساد سیاسی اعم از فساد مالی است.
*فساد مردم را نسبت به حاکمیت بدبین می‌کند
توکلی در ادامه با بیان اینکه اگر ملاک تصمیم‌گیری منافع شخصی، تباری، قومی، گروهی، حزبی و یا خارجی باشد فساد آغاز می‌شود، گفت: در تخصیص منابع عمومی برخی از این فسادها را می‌بینید.
وی با بیان اینکه فساد کارایی اقتصاد را کاهش می‌دهد اظهار داشت: ‌فساد نه تنها مانع اشتغال و تولید ملی است  بلکه به دلیل اثرات سوء فرهنگی خود مردم را نسبت به حاکمیت بدبین می‌کند. از این جهت هم سرمایه اجتماعی کاهش پیدا می‌کند و هم عوامل رشد اقتصادی تضعیف می‌شود.
نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: فساد مالی ضد عدالت است زیرا باعث می‌شود یک عده‌ای به ناحق درآمد کسب کنند و حقوق عده‌ دیگر هم ضایع می‌شود.
*فشار نزدیکان دولت برای افشاء نشدن فساد در پتروشیمی
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی با تائید خبر فشار برخی نزدیکان دولت برای افشا نشدن فساد در پتروشیمی‌ها اظهار کرد: متأسفانه در لایه‌های دولت بسترهایی برای ویژه‌خواری‌ها وجود دارد.
*سیاست‌های اقتصادی بعد از جنگ؛ دلیل ظهور بابک زنجانی«ها»
رییس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در مجلس هفتم، هشتم با تأکید بر اینکه نگاه بعد از جنگ در سیاست‌های اقتصادی کشور اثر گذاشت، گفت: در این سال‌ها مدلی ترجیح داده شد که زمینه‌ساز مسائل امروز است مخصوصا در کشورهای جهان سوم که ابزارهای نظارتی وجود ندارد. این مدل، مدل نئوکلاسیک است که اصالت را به کارایی می‌دهد.
وی با بیان اینکه کشورهای غربی در زمینه برخورد با فساد بیشتر از نحله‌های فکری داخلی حساس هستند، بیان کرد: ما حتی به اندازه آنها به لوازم ارزشی کار حساس نیستیم، در مورد آقای بابک زنجانی می‌گفتند چند هزار کارگر دارد و کارآفرین است در حالی که پیشرفت کارآفرینی شفافیت و فقدان فساد در اقتصاد است.
*حمایت رئیس دولت قبل از یقه سفیدها (افراد بلند پایه ای که از موقعیت و مقام خود برای بدست ثروت سوء استفاده میکنند)
توکلی با اشاره به موضوع یقه‌سفیدها ادامه داد: متأسفانه رئیس دولت قبل خواسته یا ناخواسته از برخی افراد فاسد و متهم حمایت می‌کرد از جمله افرادی که احمدی‌نژاد از آنها حمایت می‌کرد می‌توان به معاون اولش، رئیس سازمان تأمین اجتماعی و رئیس سازمان میراث فرهنگی اشاره کرد که البته اگر بخواهیم از این افراد نام ببریم لیست بلندی می‌شود.
*نهادهای مسئول مبارزه با فساد به درجاتی از فساد آلوده شده اند
این نماینده مجلس در تشریح فساد سیستماتیک در کشور تصریح کرد: فساد سیستماتیک به مرحله‌ای از فساد اطلاق می‌شود که نهادهای مسئول مبارزه با فساد خودشان به درجاتی از فساد مبتلا هستند مثل قوه قضائیه، نیروی انتظامی، مجلس، بازرسی کل کشور، به عبارتی پاکِ پاک نیستند.
وی افزود: زمانی که به یک نماینده مجلس شورای اسلامی پیشنهاد می‌شود تا او در کمیسیون انرژی پیشنهادی را مطرح نکند- البته نماینده با شرافتی که از وی مثال می‌زنم بر علیه رانت‌خواری پتروشیمی فعالیت کرد- و آن نماینده مخالف خواسته آنها عمل می‌کند چنین چیزی ممکن است. آنها تلاش می‌کنند که به سیستم نفوذ کنند ولی موفق نمی‌شوند.
توکلی در ادامه با بیان اینکه دولت هاشمی رفسنجانی به توقعات مصرفی مردم دامن زد، اضافه کرد: آقای هاشمی کلا روحیه‌شان تجمل‌گرا بود و معتقد بودند که اصرار به سادگی نشانه عوام بودن است و حتی در نماز جمعه خواستار حمایت از مانور تجمل شدند.
* واکنش به بازگشت احمدی‌نژاد: پناه بر خدا
توکلی در پایان در پاسخ به این سؤال که به نظر شما احمدی‌نژاد به عرصه سیاست باز خواهد گشت تنها به گفتن این جمله اکتفا کرد که پناه بر خدا.
 

سرمایه، رفسنجانی و میلیاردرها

سرمایه، رفسنجانی و میلیاردرها

هاشمی رفسنجانی در نشست دست اندرکاران حوزه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: نیروی انسانی در کشور ما از هر سرمایه نفتی، گازی و معدنی با ارزش تر است! ... امیدواریم شرایطی در ایران تحقق پیدا کند تا تمامی دانشمندان ایرانی خارج از کشور را در بین خود داشته باشیم.
رفسنجانی نگران اقتصاد نابسامان جمهوری اسلامیست و تمام تلاشش را می کند که ایران را به مکانی امن برای سرمایه گذاری و رشد اقتصادی حکومت تبدیل کند. ابراز امیدواریش برای بازگشت دانشمندان به ایران پوچ است و با وجود حکومت اسلامی محقق نخواهد شد.


رفسنجانی از همان دوران بعد از جنگ ایران و عراق طرفدار ارتباط با غرب بود و در امن کردن ایران برای سرمایه تلاش کرد؛ البته خشت اول معماری اقتصادی او پاکسازی زندانیان سیاسی بود که بتواند در پاسخ به خبرنگاران بگوید "ما زندانی سیاسی نداریم". او اقتصاد حکومت دیکتاتوری را درست فهمید! برای ادامه کاری سرمایه داری و سود کشی از جامعه قبل از هر چیز باید فعال سیاسی و کمونیست و اپوزیسیون را می زد و جامعه را مرعوب می کرد و تا امروز همین سیاست در ایران حاکم است.
مشکل رفسنجانی برگرداندن دانشمندان ایرانی مقیم خارج از کشور نیست! ایران پر از نیروی کار جوان و دانشمند و متفکر بیکار است. معضل اصلی حکومت اسلامی معرفی ایران بعنوان مکانی امن برای سرمایه گذاری است. سرمایه داری جهانی مشکلی با اعدام و سرکوب در ایران ندارد ولی وقتی مبارزه جامعه انقلابی ایران را می بینند برایش عیان می شود که این حکومت ماندنی نیست و درنتیجه معامله با سرمایه داران ایرانی مثل رفسنجانی عاقبتی ندارد.
مشکل جمهوری اسلامی این نیست که قوائد بازی سرمایه داری جهانی را نمی شناسد، سرکوب جامعه و خفقان و تبعیض اساس كار سرمایه داری است که ایران از سردمدارانش در دنیاست. معضلش با سرمایه داری جهانی این است که نمی تواند از شعار های ضد آمریكائی خود دست کشیده و به جنبش اسلامی سیاسی بگوید آمریكا دیگر شیطان بزرگ نیست و فتواهای خمینی و خامنه ای دیگر اعتبار ندارد.


مشکل اصلی رژیم در ایران است! این همان انقلاب و چپ و کمونیسم هست که ایران را برای میلیاردرهای استثمارگری مثل رفسنجانی ناامن کرده و معادلات برای ادامه اوضاع را به هم ریخته است.*
رضا مرادی
rezamoradi@gmail.com
مندرج در ژورنال دوشنبه ۱۹ اسفند ۹۲- ۱۰ مارس ۲۰۱۴
https://www.dropbox.com/s/cylc5yif7rd844y/Journal-ruzaneh-No-27.pdf
از بلاگ ژورنال دیدن كنید
http://journalruzaneh.wordpress.com/

نخستین حضور کاترین اشتون در ایران منحصر به دیدارهای رسمی با مقامات نشد؛ او ملاقاتی هم با جمعی از فعالان حقوق زنان و گوهر عشقی مادر ستار بهشتی (وبلاگ نویس کشته شده در بازداشتگاه پلیس) داشت

نخستین حضور کاترین اشتون در ایران منحصر به دیدارهای رسمی با مقامات نشد؛ او ملاقاتی هم با جمعی از فعالان حقوق زنان و گوهر عشقی مادر ستار بهشتی (وبلاگ نویس کشته شده در بازداشتگاه پلیس) داشت. جلسه‌ای که با انتقاد شدید رسانه‌های اصولگرا مواجه شد و سخنگوی وزارت امور خارجه نیز به آن اعتراض کرد. اما نرگس محمدی، یکی از زنانی که در این دیدار حضور داشت در گفت‌وگو با "روزآنلاین" این دیدار و گفت‌وگوهای صورت گرفته در آن را حق طبیعی فعالان جامعه مدنی می‌داند و می‌گوید "ما هیچ اقدام نادرستی انجام ندادیم؛ بلکه به وظیفه‌مان عمل کردیم و چیزی هم برای کتمان کردن نداریم."
از این فعال حقوق زنان پرسیدم که در جلسه با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا چه گذشت. محمدی توضیح می‌دهد: "خانم اشتون از من به عنوان نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر وتعداد دیگری از فعالان مدنی دعوت کرده بودند تا در سفارت اتریش با هم دیدار و گفت‌وگو داشته باشیم. محورهای این گفت‌وگو هم مسایل حقوق بشر و جامعه‌ی مدنی در ایران بود. همچنین در خصوص سیر وضعیت حقوق بشر به ویژه در ۴-۵ سال اخیر نظراتی ارائه شد."
او اضافه می‌کند: "در این گفت‌وگو که چند ساعت به طول انجامید من نیز بر ضرورت احیای جامعه مدنی و ضرورت وجود نهادهای مدنی و نهادهای زنان تاکید کردم."
به گفته این فعال جامعه مدنی، کاترین اشتون نیز این دیدار را بسیار مهم دانسته و تاکید کرده که پیگیری وضعیت حقوق بشر در ایران جزو برنامه‌های اصلی او است. اشتون به صراحت گفته مسائل حقوق بشررا نه تنها در ایران، بلکه در کل دنیا پیگیری خواهد کرد و در گفت‌وگوهایی که در جریان است، مساله حقوق بشر نادیده گرفته نخواهد شد.
اما رسانه‌های اصولگرا به شدت معترض این دیدار شده و از آن به عنوان دیدار مقام اروپایی با "محکوم فتنه ۸۸" نام برده‌اند. نرگس محمدی در واکنش به این اصطلاح می‌گوید: " در چند سال اخیر من محکومیت‌های متعددی داشتم اما همه این‌ها چه ربطی دارد به دیدار من با خانم اشتون؟ خانم اشتون از من به عنوان یک فعال حقوق بشر و حقوق زنان و به عنوان نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر دعوت کردند و بنده هم با کمال میل و با قطعیت دعوت ایشان را پذیرفتم. محور گفت‌وگوها هم درباره مسائل زنان و حقوق بشر بود."
او توضیح می‌دهد: "در اردیبهشت سال ۸۸ یعنی یک ماه قبل از انتخابات وقتی من عازم سفری برای سخنرانی در امریکا بودم پاسپورتم را گرفتند و من را ممنوع‌الخروج کردند. بعد از سال ۸۸ طبیعی بود که در روند سرکوب فعالان مدنی، برخورد با اعضای کانون مدافعان حقوق بشر هم شدت بگیرد. اما واقعیت این است که برخورد با کانون و من، قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آن سال شروع شده بود. بعد از انتخابات فرصت مناسبی در اختیارشان قرار گرفت تا مسایل کانون مدافعان حقوق بشر را با وقایع ۸۸ پیوند بزنند و تندتر و شدیدتر با ما برخورد کنند. بله درست است؛ رزومه من در چند سال اخیر همراه با بازداشت و زندان بوده، حتی در دوران دانشجویی و سال ۸۱ هم بازداشت شده‌ام اما فعالیت‌های من در حوزه حقوق بشر و زنان، چیزی نیست که بشود آن را به منحصر به سال ۸۸ کرد."
محمدی تاکید می‌کند که از این اقدام راضی است و بخشی از برنامه‌ی فعالان مدنی نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان، معطوف به این است که در ارتباط با مسائل زنان و حقوق بشر وارد ارتباطات گسترده‌ی جهانی بشوند: "ارتباطات بین نهادهای مدنی با مسئولان جهانی همیشه وجود داشته و خواهد داشت. بنابراین، این دیدار مساله عجیب و غریبی نیست. من هم با کمال میل در این جلسه شرکت کردم و بعد از این هم اگر چنین دعوت‌هایی وجود داشته باشد با کمال میل قبول می‌کنم. اساسا فکر می‌کنم بخشی از وظیفه ما به عنوان فعال مدنی، شرکت در مذاکرات جهانی است."
او خاطرنشان می‌کند: "اگرچه چندین سال است که مانع خروج من از ایران می‌شوند و دعوت‌های متعددی را از نهادهای بین‌المللی حقوق بشر و نهادهای مرتبط با زنان از دست داده‌ام اما از حق خودم به عنوان یک فعال حقوق زنان و حقوق بشر برای شرکت در مذاکرات جهانی استفاده می‌کنم و در کشور خودم از این فرصت‌ها استفاده خواهم کرد. کما اینکه دیدار با اشتون، سومین دیدار من با گروه‌هایی است که از اروپا به ایران آمده بودند."
نظرش را در مورد اینکه برخی رسانه‌ها این دیدارها را سیاسی و امنیتی دانسته‌اند، می‌پرسم.پاسخ می‌دهد: "حقوق زنان و حقوق بشر مسائلی بین‌المللی هستند و فعالان مدنی از کشورهای مختلف حق مشارکت در تصمیم‌گیری و گفت‌وگو درباره این مسائل جهانی را دارند. ما هم می‌خواهیم در عرصه حقوق بشر و حقوق زنان در جهان، مشارکت جدی داشته و تاثیرگذار باشیم و در عین حال در جهت بهبود شرایط، تاثیر هم بگیریم. از طرفی همان حرف‌هایی که در داخل و در سایت‌ها و نشست‌ها و سخنرانی‌ها عنوان می‌کنیم، درگفت‌وگوهای بین المللی مطرح می شود. چیزی هم برای مخفی و کتمان کردن نداریم."
این فعال حقوق بشر که دو سال پیش بر اثر مشکلات حاد سلامتی، با قید وثیقه به مرخصی آمده، در پایان تاکید می‌کند که " من رویکردم تقویت جامعه مدنی است. برایم فرقی هم ندارد با معاون رئیس‌جمهور، خانم مولاوردی که خودشان از فعالان عرصه مدنی هستند صحبت کنم و یا با کاترین اشتون. چون محورهای گفت‌وگو مشخص است."

دیدار کاترین اشتون با مادر ستار بهشتی حاوی پیامی روشن است

 


دیدار کاترین اشتون با مادر ستار بهشتی حاوی پیامی روشن است
دیدار اشتون کاترین، مسئول سیاست خار جی اتحادیه اروپا با گوهر عشقی مادر ستار بهشتی، نرگس محمدی سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و شمار دیگری از فعالان زن در تهران، نه تنها جنبه دیگری از اهمیت سفر او به تهران و ابعاد مختلف مذاکرات ایران و اتحادیه اروپا را نمایان می کند، بلکه همزمان تصویری از تناسب قوای دو طرف مذاکره را نیز به نمایش می گذارد.
این دیدارها، چه آن گونه که مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفته بدون هماهنگی با مقامات جمهوری اسلامی صورت گرفته باشد، و چه آن گونه که روح الله حسینیان نماینده مجلس می گوید با هماهنگی های قبلی، پرده از روی واقعیتی واحد برمی دارد: جمهوری اسلامی یا برای کسب امتیازاتی مهم تر نمی خواهد و یا به دلیل مشکلات و شکاف های فزاینده خود نمی تواند برخلاف گذشته از وقوع چنین دیدارهایی جلوگیری کند.
شماری از شهروندان ایرانی که از احقاق حقوق خود و پیگیری مشکلاتشان در چارچوب دستگاه های و نهادهای حکومتی ناامید شده اند، مدت هاست که امیدوارند با ارجاع پرونده های خود به نهادهای بین المللی، یا از ظلمی که بر آنان رفته و می رود داد بستانند یا دست کم مانع فراموشی آنچه بر آنان رفته بشوند.
بسیاری از کسانی که معتقدند که حقوق خود یا بستگانشان به ناروا نقض شده، پس از ناامیدی از دادخواهی های داخلی، بارها نهادها و مراجع بین المللی را به یاری فراخوانده اند؛ اما در بسیاری از مواقع، پژواک این فراخوان تابعی از مسایل و معادلات کلان تری بوده که جمهوری اسلامی در سیاست خارجی خود پی گرفته است.
"اگر انجام چنین دیدارهایی، هم به عنوان مثال مانع دیدار مقامی چون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با رهبران معترضان و از جمله رهبران در حصر جنبش سبز شود و هم در عین حال رضایت نسبی اتحادیه اروپا را به همراه داشته باشد، آیا برای رهبران جمهوری اسلامی مقرون به صرفه تر نخواهد بود که به رغم برخی اعتراضات پر و سر صدا اما صرفا داخلی، اجازه دهند که خانم اشتون از اولین سفرش به ایران خرسند بازگردد؟"
به رغم همه مباحثی که در زمینه نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی مطرح شده، رهبران ایران در سال های اخیر نه تنها همه گزارش ها در این زمینه را رد کرده اند، بلکه به هیچ فرد یا نهادی از جمله احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد اجازه نداده بودند که برای پیگیری وضعیت حقوق بشر به ایران سفر کنند.
مطرح شدن بحث حقوق بشر در مذاکراتی که برای ترمیم مناسبات ایران و اتحادیه اروپا جریان دارد، در عین حال تجسم عینی این نکته است که رسیدگی به مسایلی که بین شماری از شهروندان ایرانی و نظام سیاسی حاکم وجود دارد، ضرورتا به مرزهای ایران و نهادها و دستگاه های حکومتی محدود نمی ماند و به دلایل متعدد و در شرایطی ویژه می تواند ابعادی فراملی بیابد.
این واقعیت، همان نکته ای است که در بیان اصولگرایان به مداخله در امور داخلی ایران تعبیر می شود و در هشدارهای آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، بهانه ای دیگر عنوان می شود که غرب قصد دارد در کنار بهانه جویی های هسته ای، از آنها برای برانداختن نظام جمهوری اسلامی بهره ببرد.
با این همه به نظر می رسد که پس از انتخاباتی که در آن حسن روحانی به ریاست جمهوری رسید و تنش زدایی در سیاست خارجی و حل و فصل دیپلماتیک بحران هسته ای برای از میان برداشتن یا دست کم کاهش تحریم ها در صدر برنامه های جمهوری اسلامی قرار گرفت، رهبران ایران در زمینه برخی دیدارهای متمرکز بر وضعیت حقوق بشر اکنون انعطاف بیشتری از خود نشان می دهند.
آبت الله علی خامنه ای، همزمان با اجرایی شدن رویکرد جدید ایران در مذاکرات هسته ای، این رویکرد را با عبارت "نرمش قهرمانانه" توصیف کرد.
"آیا با توجه به نیاز روزافزون ایران برای حل مشکلات اقتصادی از یک سو و پافشاری غرب بر خواسته هایش از سوی دیگر، این احتمال افزایش یافته که عرصه نرمش های قهرمانانه نیز گسترش یابد و حوزه هایی فراتر از مذاکرات هسته ای و از جمله حقوق بشر را نیز در برگیرد؟"
در آن زمان به نظر می رسید که منظور آقای خامنه ای از نرمش قهرمانانه، تنها به مذاکرات هسته ای محدود است؛ اما آیا با توجه به نیاز روزافزون ایران برای حل مشکلات اقتصادی از یک سو و پافشاری غرب بر خواسته هایش از سوی دیگر، این احتمال افزایش یافته که عرصه "نرمش های قهرمانانه" نیز گسترش یابد و حوزه هایی فراتر از مذاکرات هسته ای و از جمله حقوق بشر را نیز در برگیرد؟
در آذرماه امسال هیئتی از پارلمان اروپا که به ایران سفر کرده بود، در سفارت یونان با نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر که به تازگی از زندان آزاد شده بود و جعفر پناهی، فیلمسازی که از فیلم ساختن منع شده، دیدار کرد.
این دیدار با واکنش خشم آلود اصولگرایان مواجه شد، اما ظاهرا بدون اطلاع مقامات مسئول نبوده است. تاریا کرونبرگ، رئیس هیئت پارلمان اروپا پس از سفرش به بی‌بی‌سی گفت که این هیئت خواستار دیدار با خانواده زندانیان سیاسی و میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی نیز بوده اما به آنها اجازه این دیدارها داده نشده است.
در چنین شرایطی و در حالی که کاترین اشتون تاکید کرده که در گفت و گوهایش با مقامات ایرانی به صراحت موضع اتحادیه اروپا در مورد حقوق بشر را روشن کرده است، به نظر نمی رسد رهبران جمهوری اسلامی از عزم او برای دیدار با شماری از فعالان زن در روز جهانی زن ناآگاه بوده اند و یا اراده ای برای جلوگیری از دیدارهای او داشته اند.
"به نظر می رسد که پس از انتخاباتی که در آن حسن روحانی به ریاست جمهوری رسید و تنش زدایی در سیاست خارجی و حل و فصل دیپلماتیک بحران هسته ای برای از میان برداشتن یا دست کم کاهش تحریم ها در صدر برنامه های جمهوری اسلامی قرار گرفت، رهبران ایران در زمینه برخی دیدارهای متمرکز بر وضعیت حقوق بشر اکنون انعطاف بیشتری از خود نشان می دهند"
دیدارهای خانم اشتون با شماری از فعالان حقوق زنان و مادر ستار بهشتی، جوانی که در زندان جان باخت، نشان می دهد که او از نخستین فرصتی که برای سفر به ایران به دست آورده، برای سنجیدن میزان انعطاف پذیری رهبران جمهوری اسلامی و آمادگی عملی آنان برای تجدید نظر در رویکردهای قبلی خود بهره گرفته است.
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا خود در این زمینه به روشنی گفته است که برای او بسیار مهم بوده که سطح تمایل ایرانی‌ها برای همکاری را بسنجد و بتواند درباره مسائلی که تقریبا مورد توجه و مایه نگرانی تمام کشورهای اروپایی است، بحث و گفت‌وگو کند.
دولتمردان ایران در دوره هایی مانند دولت کنونی و یا دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، با لحنی ملایم تر به اتهامات مطرح شده علیه جمهوری اسلامی در خصوص نقض حقوق شهروندان ایرانی واکنش نشان داده اند، اما در مجموع رهبران جمهوری اسلامی داوری غرب در باره وضعیت حقوق بشر در ایران را رد کرده و آن را رفتاری سیاسی برای اعمال فشار بر خود ارزیابی کرده اند.
با وجود این، اکنون به نظر می رسد که تنش زدایی در عرصه سیاست خارجی، حل و فصل مسالمت آمیز بحران هسته ای و رفع و یا حداقل کاهش تحریم ها و کاستن از فشارهای اقتصادی اصلی ترین اولویت و دغدغه رهبران جمهوری اسلامی است.
در چنین شرایطی و برای رسیدن به هدف اصلی، نشان دادن میزانی از انعطاف، حتی اگر به ناگزیر و نادلخواه باشد و خشم لایه های تندرو را برانگیزد، گزینه ای قابل بررسی خواهد بود؛ به شرط آنکه، این انعطاف در جایی صورت بگیرد که حداقل هزینه ممکن را در پی داشته باشد و پیامدهای آن قابل تحمل و کنترل باشد.
"میزان پیگیری و تاکید کاترین اشتون و طرف غربی بر مساله حقوق بشر و فراتر بردن سطح دیدارهای احتمالی در آینده می تواند نشان دهد که آیا اتحادیه اروپا به آنچه اتفاق افتاده بسنده می کند، یا به آن تنها همچون گام نخستی می نگرد که تا رسیدن به مقصد باید ادامه یابد."
تردیدی نیست که دیدار کاترین اشتون با مادر ستار بهشتی، نرگس محمدی و دیگر فعالان حقوق زنان با وساطت سفارت اتریش، به معنای ارسال پیامی روشن به ایران است و هم حاکمان و هم منتقدان را به درجات گوناگون نگران یا دلگرم می کند.
با این همه، در نتیجه گیری از فایده بخشی دیدار خانم اشتون با فعالان حقوق زنان نمی توان شتاب کرد. رسانه ها و چهره های اصولگرا، به تندی از دیدارهای مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا انتقاد کرده اند و اقدام او را با اقدامات اتحادیه اروپا و به طور کلی غرب در اوکراین مقایسه کرده و هشدار داده اند که اتحادیه اروپا نباید ایران را با اوکراین اشتباه بگیرد.
اگر انجام چنین دیدارهایی، هم به عنوان مثال مانع دیدار مقامی چون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با رهبران معترضان و از جمله رهبران در حصر جنبش سبز شود و هم در عین حال رضایت نسبی اتحادیه اروپا را به همراه داشته باشد، آیا برای رهبران جمهوری اسلامی مقرون به صرفه تر نخواهد بود که به رغم برخی اعتراضات پر و سر صدا اما صرفا داخلی، اجازه دهند که خانم اشتون از اولین سفرش به ایران خرسند بازگردد؟
میزان پیگیری و تاکید کاترین اشتون و طرف غربی بر مساله حقوق بشر و فراتر بردن سطح دیدارهای احتمالی در آینده می تواند نشان دهد که آیا اتحادیه اروپا به آنچه اتفاق افتاده بسنده می کند، یا به آن تنها همچون گام نخستی می نگرد که تا رسیدن به مقصد باید ادامه یابد.


در بهمن ماه گذشته، پنجمین فرش خاکی هرمز،در دروازه هفتاد رنگ خلیج فارس، "جزیره هرمز"، به همت هنرمندان هرمزگانی با خاک‌های رنگین جزیره که بیش از هشتاد طیف را در برمی‌گیرد، در کناره خلیج فارس، با پیام "صلح برای جهانیان" پهن شد.
این فرش ۱۶۰۰ متر مربع مساحت دارد و به کوشش گروه "هنر نو هرمز"، و با همیاری تیم اجرایی متشکل از فعالان و علاقمندان عرصه هنر، از نقاط مختلف کشور، در سه مرحله اجرا و رنگ آمیزی شده است. "داماهی" را با الهام از افسانه‌های محلی مردم هرمزگان نام نهاده‌اند. نامی برگرفته از اسطوره‌ای نیک در هیبت ماهی‌ای عظیم‌الجثه که روزگاری در آب‌های خلیج فارس می‌زیسته و به وقت گرفتاری به یاری مردمان آن خطه می‌شتافته.
به گفته احمد کارگران، طراح و بنیانگذار فرش خاکی "در طراحی این فرش و برای توصیف این موجود اساطیری، از چهار روایت مبتنی بر عناصر چهارگانه ( آب،باد،خاک و آتش) بهره برده شده است. این روایت ها هر کدام در چهار گوشه طرح تصویر سازی شده اند تا داستانی بر پایه پیوستگی آنها با عنوان داماهی شکل گرفته شود."
اینک فرشِ خاکی هرمز، سوار بر پیکر "داماهی"، پهنه اقیانوس‌ها و دریاها را شکافته، قاره به قاره می‌رود تا پیام و سرود صلح مردمان ایران زمین را به تمامی انسان‌ها، فارغ از هرگونه نژاد و مذهب برساند.
عکاس‌های این مجموعه را تعدادی از عکاسان آزاد هرمزگان گرفته اند. متن از فروزان جمشید نژاد، روزنامه نگار در نروژ