نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ بهمن ۹, چهارشنبه


هر روز از همین جا ببینید و بشنوید...

تلویزیون صدای آمریکا (پخش زنده) 256kb - Real Player

تلویزیون صدای آمریکا (پخش زنده) 56kb - Real Player

رادیو اسراییل: (بازپخش از اروپا) 21kb - Real Player

رادیو بی بی سی (جام جهان نما) 17:00 - 16:00 به وقت گرینویچ

رادیو بی بی سی (چشم انداز بامدادی) 04:30 - 02:30 گرینویچ

رادیو دویچه وله: 04:00 - 03:30 به وقت گرینویچ 20kb

رادیو دویچه وله: 19:00 - 18:30 به وقت گرینویچ 20kb

رادیو فرانسه: 15:00 - 14:30 به وقت گرینویچ 32kb

رادیو فرانسه: 18:00 - 17:00 به وقت گرینویچ 32kb

رادیو فردا: (بخش‌های خبری)

رادیو فردا: (پخش پیوسته) 21kb - Real Audio Player

رادیو مردم: (رادیو اینترنتی)

صمد بهرنگی(۲ تیر ۱۳۱۸ ــ ۹ شهریور ۱۳۴۷)

صمد بهرنگی، معروف به بهرنگ، داستان‌نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف‌ترین اثر او داستان ماهی سیاه کوچولو است.او همچنین تألیفاتی در مورد آموزش بی‌قاعده زبان فارسی در آذربایجان و تحقیقاتی در مورد ادبیات شفاهی آذربایجان نیز نگاشته‌است.
زندگیصمد در
۱۳۱۸ در محلهٔ چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغ‌التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمر در آذرشهر، ممقان، قاضی جهان، گوگان، و آخی جهان در استان آذربایجان شرقی ایران که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانهٔ دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و هم‌زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهی‌نامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد.بهرنگی در ۱۳۳۹ اولین داستان منتشر شده‌اش به نام عادت را نوشت. که با تلخون در ۱۳۴۰، بی‌نام در ۱۳۴۲، و داستان‌های دیگر ادامه یافت. او ترجمه‌هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمهٔ شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع‌آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده‌است.
مرگبهرنگی در شهریور
۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است.نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده‌است. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده‌است.تنها کسی که معلوم شده‌است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده‌است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته‌است فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولت‌آبادی دیده‌است، از قول او گفته‌است: «من این طرف بودم و صمد آن طرف‌تر. یک دفعه دیدم کمک می‌خواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.»سیروس طاهباز دراین‌باره می‌نویسد: «بهرنگی [...] خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آل‌احمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد [...] اما حرف بهروز دولت‌آبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلدنبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید می‌کند ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران می‌گوید «همه از دهان بهروز دولت‌آبادی حرف زده‌اند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد [...] تا به حال برخوردی تحقیقی دربارهٔ مرگ صمد نشده‌است.»طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا می‌کنند که در ماه شهریور رود ارس کم‌آب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم می‌مانند. اسد بهرنگی کم‌آب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید می‌کند و دراین‌باره می‌گوید «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. [...] هیچ‌کس نمی‌آید در محلی که جریان آب تند است آب‌تنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید می‌کند: «البته هیچ‌کس ادعا نمی‌کند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.»جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شده‌است. از جمله اسد بهرنگی گفته‌است: «جسد [...] صورت و بدنش سالم بود. [...] دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی. [...] رئیس پاسگاه در صورت‌جلسه‌اش، به جای زخم‌ها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری، این صورت‌جلسه عوض شد». اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کرده‌است، از جمله این که گفته‌است فرج سرکوهی در جایی نوشته‌است که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد می‌گشته‌اند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهرخواهرهای بهرنگی بوده‌است) همراهی می‌کرده‌است، در حالی که چنین نبوده‌است.جلال آل‌احمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامه‌ای به منصور اوجی شاعر شیرازی می‌نویسد «...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می‌خواست قصه بسازیم ساختیم...خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده اش می‌خواست بگوید...»برادر صمد بهرنگی (اسد بهرنگی) در این باره می‌گویذ:همه می‌دانند که ویژه نامه آرش چند ماهی پس از مرگ صمد بهرنگی منتشر شد و آن موقع هم دوستان نزدیک صمد بر مرگ او مشکوک بودند. با اطلاعاتی که از جریانات تابستان ۴۷ داشتند کشته شدن صمد را وسیله عمله‌های رژیم که شاید ساواک هم مستقیما در آن دست نداشته باشد دور از انتظار نمی‌دانستند.اسد بهرنگی در قسمت دیگری از این کتاب می‌گوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد می‌گشتیم و صمد راداد می‌زدیم مامورین ساواک به حانه صمد آمده و همه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامه‌ها و یادداشت‌هایش را زیر و رو کرده بودند. و اهل خانه را مورد باز جویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت هم برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانهٔ اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.»حمزه فراهتی در کتاب خود اظهار می‌کند که «صمد بهرنگی شهید ساختگی شد» و قتل او کار ساواک نبوده‌است.
بارگیری نوشته‌های "صمد بهرنگی

۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

The Real News


January 18, 2009
Israeli FM confronted at National Press Club
Journalists' microphones turned off when Israeli Foreign Minister Tzipi Livni challenged in Washington
The Real News
جنگ تجاوز کارانه 22 روزه در غزه بیش از 1300 نفر کشته و بیش از 5300 تن زخمی شدند که یک سوم آنها را زنان وکودکان شامل می شوند .سازمان ملی آمار فلسطین خسارت های اولیه به تاسیسات شهری و اقتصادی غزه را دو میلیارد دلار تخمین زده است .5000 خانه در این حملات به تلی از خاک تبدیل شد و 16000 خانه هم خسارت جدی دید . 100000فلسطینی بی خانمان شدند و به16 بیمارستان و درمانگاه و 23 مسجد و 60 مدرسه خسارت جدی وارد شد.
شبکه فعالین ضد جنگ در سوئد
ارسال شده توسط جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در
9:10 AM 0 نظرات پيوندهای مربوط به اين پيام
Sunday، January 18، 2009

توده ها شکست ناپذیرندا. م. شیزلی
رژیم نژاد پرست آمریکائی اسرائیل، پس از ٢٢ روز بمباران ممتد نوار غزّه، کشتار کودکان، زنان و پیر مردان و جوانان فلسطین، امروز، ۱٨ ژانویه سال ٢۰۰٩، بطور یکجانبه، اعلام آتش بس کرد. این آتش بس، که یک روز پس از دیدار دو بانوی جنگ امپریالیسم و عقد قرار داد امنیتی فی مابین دو خواهر اعلام شد، نشان می دهد، امپریالیسم با تمام توان نظامی خود، با استفاده از آخرین دستاوردهای تسلیحاتی خود، علیرغم ارتکاب وحشیانه ترین جنایتها، نمی تواند بر توده مردم، حتی مردم گرسنه محصور در زندان، پیروز شود.آمریکا و اسرائیل در طول ٢٢ روز بمباران بلاانقطاع غزّه، که بی اعتنائی خود را به مجامع جهانی نشان دادند، در مقابل قدرت لایزال میلیونها مردم جهان به زانو درآمدند و بدون هیچ پیش شرطی، تسلیم شدند.آمریکا و اسرائیل که با هدف از میان برداشتن حماس و به بهانه موشک اندازی حماس به خاک اسرائیل به کشتار مردم غزّه دست زدند، توانستند فقط یک فرمانده نظامی حماس و یک وزیر از کابینه آن را بکشند و در نتیجه نهائی، دست از پا درارتر، با بجای گذاشتن ویرانیهای عظیم و با یک نسل کشی تازه، پرونده جنایتهای بی حد و حساب خود را سنگین تر و سیاه تر ساختند. فراموش نکرده ایم که همین سناریو در ماه ژوئن سال ٢۰۰٦نیز بمنظور«حذف حزب الله»، بنمایش گذاشته شد ولی، حاصل آن، چیزی جز شکست خفت بار جنگ افروزان بی حیا و تقویت نیروهای مقاومت لبنان، کشتار مردم بیگناه و ویرانیهای سنگین این کشور نبود.سنت کشتار و حذف مخالفان، دشمن تراشی و شبح سازی در محافل حاکم آمریکا و اسرائیل، یک سنت دیرینه و پا برجاست. آنها هیچ درسی از تاریخ نیاموخته اند و نشان داده اند که توان چنین آموزشی را هم ندارند. تکیه بر تسلیحات نظامی یگانه منطقی است که می شناسند. علت وجودی آنها نیز همین است و لاغیر. این محافل، به هیچ زبانی جز زبان زور نمی توانند سخن بگویند. این مهمترین مشخصه آنهاست که در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی نباید آنرا از نظر دور داشت.حمله هولناک آمریکا و اسرائیل به غزّه، با تمام مصایب و فجایع خود، چهره بغایت زشت و کریه «دمکراسی» و «حقوق بشر» امپریالیسم غرب را، جبهه دوستان و دشمنان مردم را هر چه بیشتر آشکار ساخت. فاجعه غزّه، سند محکمی است بر همدستی دولتهای اروپائی و دولتهای مصر، عربستان سعودی و محمود عباس در این جنایت و بربریت کم نظیر.در جریان وقوع فاجعه غزّه، گروهی از نمایندگان مجلس ایران و "بسیج ٢۰ میلیونی"، تحریم کالاهای شرکتهای اسرائیلی را خواستار شدند. بدین ترتیب، ادعاهای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی دروغین رژیم جمهوری اسلامی ایران نیز افشاء گردید. دولتهای بولیوی، ونزوئلا، موریتانی و قطر، روابط دیپلوماتیک خود را با اسرئیل قطع کردند. رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، اخراج اسرائیل از سازمان متحد را خواستار شد و سوریه در اجلاس دوحه، ادامه هر گونه مذاکره صلح با رژیم اسرائیل را بی ثمر دانست. شکست تروریسم آمریکا و اسرائیل در غزّه، پیروزی شکوهمند میلیونها میلیون مردم و احزاب وسازمانهای صلح طلب، آزادیخواه و نوع دوست جهان، پیروزی قاطع دولتهای بولیوی، ونزوئلا، موریتانی و قطر و بالاخره پیروزی دیپلوماسی عاقلانه ترکیه و سوریه بود.این پیروزی بزرگ پایدار باد و بر همگان مبارک!
⁄۱ ⁄٢۰۰٩

۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

کشتارهای غزه، ادامه منطقی سیاست های اسرائیل است.
بهروز عارفی

«ما تمایل نداریم تهاجم گسترده ای به نوارغزه آغاز کنیم، ولی ما احتمالا چاره دیگری نخواهیم داشت. ما این موضوع را کنار نمی گذاریم حتی در برابر داوری منفی بقیه جهان»
از مصاحبه ایهود باراک با عصر مدرن، در مارس 2008، ده ماه پیش (به نقل از لوموند 7 ژانویه 2009)
«وزیر دفاع» کنونی اسرائیل، ده ماه پیش نقشه حمله به غزه را اعلام کرده بود. تهاجم خونباری که تا این لحظه بیش از 800 کشته و 3300 زخمی داده است (لوموند 9 ژانویه)، بخشی از استراتژی دولتمداران اسرائیلی در تحقق امیال سلطه طلبانه ای است که همه رهبران اسرائیل از بن گوریون تا آریل شارون به آن اعتراف کرده اند. کرده بر تمامی کرده وبر تمامی سرزمین اسرائیل
بن گوریون در سال 1947 می گفت: «وقتی نیرومند شدیم، وقتی دولت ما مستقر شد،تقسیم را ملغی [ بخوانید فلسطین] مسلط خواهیم شد» (لوموند 24 اوریل 2001). همین حرف را آریل شارون بصورتی دیگر تکرار می کند: «جنگ استقلال به پایان نرسیده است! نه جنگ 1948 تنها فصل اول از تاریخی بود که باید نوشته شود» (همانجا)
هدف نابودی فلسطین،
و اشغال سرزمین های فلسطینی است. باید هر طور شده شرایط ایجاد دولت فلسطین را از میان برد. در کرانه باختری با ایجاد بانتوستان ها و حکومت آپارتاید و در غزه با جنگ و گتوسازی.
پس، بهانه را فراموش کنید. دولت اسرائیل منتظر فرصت بود تا به غزه حمله کند. اگر در غزه بجای حماس، یک نیروی فلسطینی مترقی نیز بر سرکار می بود، اشغالگران اسرائیلی نقشه دیگری میچیدند. بویژه که وضعیت دولت کنونی در آستانه انتخابات ماه فوریه اسرائیل، بسیار نامطلوب بود، پس غزه قربانی کارزار انتخاباتی اسرائیل شد و البته این تنها دلیل نبود. پاکسازی قومی که صهیونیست ها در سال 1947 در فلسطین آغاز کردند، خاتمه نیافته است. چندروز پیش از آغاز جنگ بود که تزیپی لیونی، وزیر امورخارجه اسرائیل صحبت از «انتقال» یک میلیون عرب اسرائیلی به فلسطین (پس از تشکیل دولت ان) کرد. و برای ناظران غربی این موضع گیری به هیچوجه نژادپرستانه نیست!! و از قصد حکمرانان اسرائیل برای ادامه پاکسازی قومی و ایجاد دولت خالص یهودی پرده بر نمیدارد؟!
قتل عامی که اسرائیل در غزه برپا کرده است، در گستردگی و وحشیگری خود بی سابقه است. سازمان ملل و ارگان های وابسته اش (یونیسف و اونروا) اسرائیل را متهم به جنایت جنگی می کنند و تصویر کودکان در خون خفته جهان را تکان می دهد. خانم ناوی پیلی، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد «درباره عملکرد اخیر سربازان اسرائیلی گفت که اقدام انها تمام ویژگی های جنایات جنگی را دارد... حانم پیلی ... درباره گزارش کمیته بین المللی صلیب سرخ ابراز نگرانی کرد که در ان نوشته بود ارتش اسرائیل به مدت چهار روز مانع از ورود آمبولانس به منطقه زیتون شدند. صلیب سرخ در انجا چند نفر را پیدا کرد که از بمباران ها جان سالم بدر برده بودند. در میان آنها چهار کودک را در کنار جسد مادرشان پیدا کردند». (بی بی سی، دهم ژانویه).
اما، اسرائیل بی اعتنا به قوانین بین المللی و با زیر پا گذاشتن کلیه اصول انسانی، به جنگ وحشیانه اش در باریکه زمینی ادامه می دهد که یک میلیون و نیم مردم غزه در بدترین شرایط زیستی و بدون دارو غدا و .... بسر می برند.
در زیر ترجمه چند مطلب گوناگون درباره این رویداد خونین از نظرتان می گذرد. نوشته لیلا الحداد، سه سال پیش در لوموند دیپلماتیک امده است که انتشار مجدد ان را خالی از فایده ندیدم. رنج فلسطینی ها، با گذشت زمان تنها چند برابرشده است.


پیام مروان برغوتی
از درون زندان اسرائیل
از روزنامه اومانیته، نهم ژامویه 2009

من از همه فلسطینی ها، شهر وندان کشورهای عربی و مسلمانان، همه مردم آزادیخواه جهان دعوت می کنم که به بسیج خود علیه تجاوز اسرائیل در نوار غزه ادامه دهند تا به این قتل عام خونین که با شدتی فوق العاده و بیشترین خشونت ادامه دارد، خاتمه دهند. من این تجاوز، تهاجم و نابودی نوار غزه را محکوم می کنم.
من به اراده بزرگ فلسطینیان در مقابله با تجاوز و مقاومت شجاعانه شان برای وارد آوردن ضربه سنگین بر متجاوزین و مهاجمین درود می فرستم.
من همچنین به همه فلسطینی ها، چه در کرانه باختری و بیت المقدس و چه در اردوگاه های پناهندگان و چه در مهاجرت، به همه خلق های ملل عربی و مسلمان و همه پیشروهای سراسر جهان که با خلق فلسطین ابراز همبستگی می کنند، درود می فرستم.
من همه سازمان های فلسطینی، کلیه نیروهای ملی با همه گوناگونی ا ش را به وحدت دعوت می کنم تا با تجاوز مقابله کرده و همه اختلافات را پشت سر بگذارند، زیرا هدف حمله اسرائیل، خلق فلسطین در کلیت ان است و قصد نابودی اراده او را دارد. الفتح و اعضای آن بخش لاینفکی از نبرد برای مقابله با تجاوزند. خون شهیدان از ما، پایان سریع انشعاب کنونی و ایجاد وحدت ملی را طلب می کند.
باید بر پایه سند آستی، اصول ملی و انتخاب دموکراتیک، گفتگوی ملی برقرار کرد. باید به یک همکاری ملی در درون سازمان آزادی بخش فلسطین و تشکیلات خودگردان فلسطین در مبارزه با اشغال دست یافت.
مسئله حیاتی کنونی، اتحاد و انسجام و گذشتن از روی زخم ها ( که از مبارره درونی بازمانده است) برای مقابله با تجاوز و پایان دادن به محاصره و ادامه پیشروی بسوی آزادی ملت مان، حق بازگشت پناهندگان و استقلال است.

----------
اومانیته، 8 ژانویه 2009
« اگر یک فلسطینی بودم ...»
یوسی سارید، استاد دانشگاه در اسرائیل
«در این هفته، در چارچوب درسی درباره امنیت ملی، با دانشجویانم از غزه صحبت کردم. دانشجوئی که برخوردش بیشتر محافظه کارانه بود(عموما، این دانشجویان تا حدی راست گرایند) شرکت در بحث را پذیرفت و مرا در حیرت انداخت. او بدون این که برخورد تحریک آمیز عامدانه ای داشته باشد، سر زبانش باز شد و اعتراف کرد که : «اگر من یک فلسطینی جوان بودم، به شدت با یهودیان مبارزه می کردم، حتی از راه ترور. هر که سخن دیگری بگوید، دروغگوست.»
این گفتار بنظرم آشنا امد و ناگهان بیاد اوردم که حدود ده سال پیش، وزیر دفاع کنونی ما، ایهود باراک این کلمات را بر زبان آورده است.
گیدئون لوی، روزنامه نگار هآرتص از وی که در آن زمان برای رسیدن به مقام نخست وزیری نامزد بود، پرسیده بود که اگر یک فلسطینی بدنیا امده بود، چه می کرد؟ و باراک با صراحت پاسخ داده بود: «به یک سازمان تروریستی می پیوستم»
اینطرز تفکر نمی تواند با دیدگاه من یکی باشد. هدف تروریسم چه تروریسم افراد، چه سازمان ها و چه تروریسم دولت ها، همواره به قربانی گرفتن غیر نظامیان بی گناه است. تروریسم نه تنها کور است، چرا که بیگناه و گناهکار را با هم هدف قرار می دهد، بلکه همچنین دایره خشونت را نیز وسیع تر می کند:خون ما بر عهده ان ها و خون ان ها بر عهده ما ست. و هنگامی که بر روی خون بیگناهان حساب باز شود، چه کسی می تواند تمام ان را بپردازد، و در چه زمانی؟
من از همه تروریست های جهان تنفر دارم، حالا نتیجه نبرد ان ها هرچه باشد. با این همه، من از همه شورش های مدنی فعال علیه هر اشغالی پشتیبانی می کنم و اسرائیل از اشغالگران است و حتی تحقیر آمیز ترین انان. چنین شورشی هم عادلانه است و هم موثرتر و نیز ماهیت انسانی شورش را نشان میدهد. شاید من برای درک هدف های یک تررویست خیلی پیر باشم.
اما، باید یادآوری کرد که اگر یک جوان و یک دانشجوی عادی چنین جواب غیرارادی می دهد، پاسخی که با بینش من متفاوت است، و اگر این پاسخ از زبان یک ژنرال ارتش اسرائیل (ایهود باراک) بیرون می آید، پس باید از خود پرسید که چه زمانی، فرزند آدمی تصمیم بدی گرفته است.
اگر مسائل وارونه شوند، فرزند دردانه ما اجبارا یک تروریست نفرین شده خواهد شد، زیرا او به نسل سوم یا چهارم پناهندگانی تعلق دارد که زیر اشغال و خفقان بزرگ شده اند و لدا راه نجات در کجاست؟ این کودک چیزی ندارد از دست بدهد، مگر زنجیرهایش....
(....) جوانانی که آینده ای ندارند، به سادگی به آینده خود پشت می کنند، آینده ای که برای انان، چشم اندازی در افق ندارد. گذشته ان ها مملو از فقر و چرکین است و زمان حال نفرت بار همراه با بیکاری شان راه را بر روی هر امیدی بسته است. مرگ انان بر زندگی شان ترجیح دارد و مرگ انها بازهم بر زندگی ما سرکوبگران ترجیح دارد، آن ها مسئله را این چنین می بینند (...)
خلق بد یا خوب وجود ندارد، رهبرانی وجود دارند که غیر مسئولانه و ابلهانه برخورد می کنند. و اکنون ما با کسانی می جنگیم که احتمالا همان کاری می کردند که ما، اگر ما به مدت جهل و یک سال و نیم بجای آنان بودیم.

خلاصه ای از مقاله مندرج در هآرتص، دوم ژانویه 2008
---------
از مصاحبه صالح عبدالجواد، استاد تاریخ دانشگاه بیرزیت:
«خواست اسرائیل ایجاد شرایطی است که نابودی نه تنها موجودیت سیاسی فلسطین بلکه جامعه فلسطین میسر گردد. هدف ایجاد نوعی یاس و دلسردی و تحمیل خشونت روزمره است تا فلسطینی ها را بجان هم اندازد.
فرضیه دیگری نیزی وجود دارد، این که اسرائیل میخواهد حماس را نه تنها در غزه بلکه در کرانه باختری نیز تحکیم نماید. حتما حماس از نظر نظامی شکست خواهد خورد ولی از این شرایط دوباره سربلند بیرون خواهد آمد.
اسرائیل در خطاست..... زیرا «بخش بزرگی از خلق ما در اثر حوادث، از مرگ هراسی ندارند. تمام این ضربه های اسرائیل به مردم ما انکان می دهد تا آخر خط بروند و اسرائیل از درک این نطلب ناتوان است ...
اسرائیل زندانی پارادیگم نظامی اش است ... اسرائیلی ها چیزی از فلسطینی ها نمی دانند. در 15 سال گذشته من توانسته ام تنها سه بار به بیت المقدس بروم در حالی که در 15 کیلومتری خانه ام قرار دارد. من از سال 1993 به این سو، دریا را ندیده ام.
نشریات فلسطینی هرروز 6-7 مقاله از مطبوعات اسرائیل ترجمه می کنند ولی برعکس، روزنامه های اسرائیل حتی روشن ترین شان نظیر هآرتص، تقریبا هرگز مقاله ای از یک نویسنده فلسطینی چاپ نمی کنند. [»
از لوموند 6 ژانویه 2009.
--------
نقل قول های زیر، برگزیده ای است از سخنان شخصیت های مختلف در زیر:
ایوری اونری، گوش شالوم شنبه سوم ژانویه
«تزیپی لیونی به روشنی بیان کرد که هدف نابودی حکومت حماس در غزه است، پس موشک های قسام بهانه است.»
« یاکو (یعقوب) پری رئیس پیشین شین بت به من گفت که «ما آن [حماس] را ایجاد نکردیم ولی از ایجاد آن جلوگیری نیز نکردیم.»
«میگوئل اسکوتو بروکمان رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، 27 نوامبر 2008:
اسرائیل را متهم به آپارتاید کرد و خواهان بایکوت و مجازات و عدم سرمایه داری در اسرائیل شد.»

ریچارد فالک نماینده سازمان ملل برای فلسطین و استناد دانشگاه پرینستون اسرائیل را متهم به جنایت علیه بشریت کرد (گاردین 19 دسامبر 2008)
او گفت که یاسر عرفات در در دسامبر 1988 اسرائیل را برسمیت شناخت ولی نتیجه را دیدیم.
صلح تنها در اثر شکست استراتژی اشغالگرانه و توسعه طلبانه اسرائیل حاصل می شود. برای برقراری صلح ، دو طرف مساوی با هم ضروری است.
تریبون دو ژنو:
UNRWAاداره سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی, -FAO , برنامه غذائی جهانیprogramme alimentaire mondial (سازمان خوار و بار جهانی )در 23 اوت 2008:
«گرسنگی دادن به غیر نظامیان در حقوق بین المللی جنایت جنگی است»

میشل ورشاوسکی، اومانیته 5 ژانویه:
کشتار خون بار در غزه، خوش خدمتی بین المللی
واژه ها یارای بیان این جنایت را ندارند
فرومایگی نشان می دهد که چند صد کشته غزه ابزاری انتخاباتی برای اسرائیل است
باراک که مست قدرت است فراموش می کند که یک تهاجم نظامی زیادی، می تواند شکستی ببار آورد که به بیراهه بکشد.»

لیلا شهید، سفیر فلسطین در اتحادیه اروپا:
فیگارو 5 ژانویه
«این تهاجم حماس را مستحکم تر کرده ، فلسطینی ها نابود می کند.
چگونه میتوان باور کرد که بیمارستان، ساختمان مجلس و دانشگاه هدف نظامی اند.
«اگر شکاف میان تشکیلات خودگردان و حماس وجود نداشت، تهاجم به این گستردگی صورت نمی گرفت. زمان آن رسیده که ما مصالحه کنیم. گفتگو اکیدا ضروری است تا آرمان فلسطین بتواند زنده بماند و برای این کار بیشتر به اراده سیاسی درونی نیازمندیم تا کمک میانجی های عرب و دیگران.
باید درک کنیم که تاکتیک اسرائیل در تفرقه انداختن میان ما، برای حکمرانی راحت تر بوده و ما را به سوی نیستی سوق می دهد.
جامعه مدنی می داند که تهاجم ، یک خلق را نشانه گرفته و نه تنها غزه و حماس را
باید تراژدی غزه به اعزام نیروهای حفاظت کننده خارجی منجر شود.»


برگرفته از برنامۀ رادیو France Inter ساعت 15 روز 6 ژانویه 2009
این برنامۀ نادر و بسیار ارزنده را دانیل مِرمِه اداره می کند.
http://www.radiofrance.fr/franceinter/em/labassijysuis/

ریچارد فالک Richard Falk، آمریکایی و گزارشگر ویژۀ ملل متحد در سرزمین های فلسطینی:
«این یک فاجعۀ عظیم است، جنایت جنگی ست، جنایت علیه بشریت است. دلایل قطعی وجود دارد که ثابت می کند اسرائیل فرآیند دیپلوماتیک را ناممکن ساخته است. جامعۀ بین المللی مسؤولیت سنگینی بر عهده دارد که بر اسرائیل فشار آورد و آن را وادار کند تا به این عملیات خود پایان دهد. جنایتکاری های اسرائیل انکار کلیۀ راه حل هایی ست که می تواند صلح را برای دو ملت فلسطینی و اسرائیلی به بارآورد.»
میشل ورشاوسکی Michel Warchawski ، روشنفکر اسرائیلی، سخنگوی مرکز اطلاعاتی آلترناتیو:
«آنچه در غزه جریان دارد نه جنگ بلکه قتل عامی ست که سومین نیروی هوایی جهان علیه مردمی غیر نظامی و بی دفاع مرتکب می شود.
(وی در پاسخ به توجیهاتی که اقدام اسرائیل را ناشی از پرتاب خمپاره از سوی حماس به شهرهای اسرائیل می دانند، می گوید) باید توجه داشت که مسأله با پرتاب خمپاره شروع نشده، غزه 42 سال است که تحت اشغال است، اشغالی که غالباً با خشونت شدید همراه بوده و شهدا و قربانیان فراوان در بین اهالی فلسطین برجا گذاشته است. علاوه بر این، از یک سال و نیم پیش، غزه در محاصرۀ اسرائیل قرار دارد (با حمایت ایالات متحده و اروپا)، به طوری که اگر کمک های بین المللی نبود با قحطی و گرسنگی مرگبار همراه می شد. پرتاب موشک اقدامی واکنشی از سوی کسانی ست که ماههاست در محاصره اند.»
شلومو ساندShlomo Sand ، مورخ اسرائیلی و استاد دانشگاه در تل آویو، نویسندۀ کتاب: «ملت یهود، چگونه اختراع شد؟»:
«من بسیار بسیار بیزار و افسرده ام. به نظر من اسرائیل بازهم به جنگ احمقانه ای دست زده که به هیچ رو به سمت نوعی سازش بین ما و فلسطینی ها راه نمی برد. من یک اسرائیلی هستم که در تل آویو زندگی می کنم و زیر بمباران نیستم. من به این نکتۀ مهم واقفم که بسیاری از کسانی که در غزه بمباران می شوند از شهر یافا ـ تل آویو به آنجا رانده شده اند. معنای این حرف این است که من به ملتی تعلق دارم که بچه های آوارگان یافا (که من امروز در آن زندگی می کنم) را بمباران می کند. من نمی توانم فراموش کنم که آنان پناهندگانی هستند که سابقاً بر همین زمینی که من امروز اقامت دارم زندگی می کرده اند. 62 سال پیش آنها اینجا بودند و به آنجا رانده شدند و امروز بمباران می شوند. استدلال عوامفریبانۀ دولت اسرائیل این است که «حماس خمپاره به شهرهای اسرائیلی پرتاب می کند و او هم مثل هر دولتی حق دفاع از خود دارد». آری هر دولتی حق دفاع از خود دارد ولی کمتر دولتی وجود دارد که مرز نداشته باشد. 42 سال است که اسرائیل حاضر نیست برای خود مرزی تعیین کند. 42 سال است که ما سلطۀ خود را بر ملتی دیگر تحمیل می کنیم. این غیر قابل تحمل است. اسرائیل حق دفاع از خود دارد، اما اسرائیل مورد تهدید نیست. کسانی که در شهرک سدروت در جنوب اسرائیل زندگی می کنند و خمپاره به سمت شان پرتاب می شود کولون (مهاجر مستقر در مستعمرات) هستند که در خارج از اسرائیل، در سرزمینی که قانوناً جزء فلسطین است، اقامت دارند و تاوان سیاست اسرائیل را می پردازند. من جزء اقلیتی از اسرائیلی ها هستم که با هرجنگ علیه فلسطینی ها دامنه اش گسترده تر می شود یعنی متأسفانه به بهای خون آنان. من به آینده بسیار بدبینم، اما قضا و قدری نیستم».
گیدئون له ویGideon Levy ، روزنامه نگار در هاآرتص و عضو تحریریۀ آن و سابقاً مشاور شیمون پرز
«به نظر من آنچه در اسرائیل می گذرد جنایت جنگی ست. وقتی تصاویری را که از غزه می رسد می بینم از اسرائیلی بودنم احساس شرم می کنم. اسرائیل حق دارد دربرابر پرتاب خمپاره از خود واکنش نشان دهد اما این واکنشی ست بسیار نابرابر که باعث کشته شدن دهها و دهها تن از زنان و کودکان می شود. همۀ اینها برای اینکه برسیم به وضعی که قبل از عملیات در آن بودیم یعنی رسیدن به توافقی که بر اساس آن بایکوت و محاصرۀ غزه پایان گیرد. هم اکنون که با هم صحبت می کنیم افرادی در بیمارستان غزه، در راهروها بدون درمان می میرند و دنیا دربرابر این وضع ساکت و بی اعتنا ست. به نظر من اسرائیل توانسته است بخشی از افکار عمومی بین المللی را گمراه کند که حزب الله و حماس و القاعده یکی هستند. باید با حماس صحبت کرد و این تنها وسیلۀ رسیدن به هرگونه راه حلی ست. اما با وضعیت کنونی، ما خون بسیار و جوانان بسیار را به هدر می دهیم. دربارۀ ممنوعیت حضور خبرنگاران در غزه هم باید بگویم که خبرنگاران اسرائیلی دوسال و نیم است که نمی توانند به غزه بروند و حالا هیچ کس نمی تواند برود. اسرائیل می خواهد جهانیان فقط خمپاره ای را که روی اسرائیل می افتد ببینند نه آنچه را که در غزه اتفاق می افتد. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که مطبوعات در مغزشویی و پنهان داشتن خشونتِ وحشیانه ای که بر غزه اعمال می شود نقش مهمی ایفا می کنند. راه حل فقط فشاری ست که جامعۀ بین المللی می تواند روی اسرائیل وارد آورد. رئیس جمهوری منتخب آمریکا، باراک اوباما، هم هیچ حرفی در این باره نزده و موضعش نگران کننده است.
شما از من دربارۀ کتابی که در دست نوشتن دارم می پرسید: کتابم دربارۀ جنایتی ست که وزرای خارجه و دفاع (لیفنی و باراک) با تهاجم به غزه مرتکب می شوند و روزی باید پاسخگو باشند.»

ـــــــــــــــــــــــــ
از شخصیت های یهودی تبار فراوان می توان یاد کرد که سیاست اشغالگرانۀ اسرائیل را محکوم می کنند و خواستار عدالت و آزادی برای فلسطینی ها هستند. از جمله: استفن هسل (Stéphane Hessel) از نویسندگان بیانیۀ جهانی حقوق بشر و سخنگوی کنونی آن، دانیل بارِن بویم (Daiel Barenboim) پیانیست معروف اسرائیلی و مایسترو در ارکستر برلین، یوری آونری(Uri Avneri) و بسیاری دیگر.
-----------
لیلا الحداد روزنامه نگار مقيم غزه که داراي يک بلاگ اينترنتي است http://a- mother-from-gaza-blog-spot.com
پس از تخليه غزه در ماه اوت ٢٠٠٥، نيروهاي اسرائيلي روش هاي جديدي عليه اهالي غير نظامي بکار بردند که بطور شديدي نامنتناسب بود. هدف اعلام شده آنان، نابودي نيروي موشکي فلسطيني ها بود. در اثر انفجارات، صحنه هاي وحشت بار بوجود آمد و باعث رعب همه مردم شد . بنا بر اظهارات ماموران سازمان ملل متحد، در فاصله مه و ژوئن هشت هزار بمب بر سر مردم باريد.

ما در هياهوي گلوله باران ها، در طنين بمب هائي که در چند کيلومتري خانه هايمان منفجر ميشد، ميخوابيديم. هنگام خواب ما، بمب ميريختند، هنگام نماز صبح، باز هم بمب ميريختند. اسرائيل گذرگاه المنتظر را دائما بسته است. کالاهاي مورد نياز از اين نقطه عبور مي کرد. تابلوئي با کلمات زير در آنجا نصب شده است: «تدايبر امنيتي». اين تصميم موجب شد که ميليون ها دلار به کشاورزان و بطور عام به اقتصاد ما خسارت وارد شود. ( در اينجا، فاسدشدن مواد غذائي و داروها را به حساب نياورديم)
آن چه را که من احساس ميکردم، بهتر از من محمود درويش، شاعر فلسطيني بيان کرده است: «جهان بر روي ما بسته ميشود». در مقابل قدرتي هراسناک، بزرگ تر از زندگي، که بنظر مي آيد هروز رشد کرده و دگرگون ميگردد، احساس ناتواني و خرد شدگي ميکرديم. در هيچ جا، از دست اين ضربات در امان نبوديم.
آدم خرد ميشود، اين احساس که ما را به حال خود رها کرده و طرد کرده اند، مثل خوره وجودمان را ميخورد. آدم خودش را حتا در ميان يک و نيم ميليون نفر انسان ديگر، تنها حس ميکند. در حالي که در انتظار اصابت خمپاره ها به آسمان نگاه ميکردم، يا با نگاهم هليکوپتر هائي را تعقيب ميکردم که در روشنائي مهتاب، سينه آسمان را ميشکافتند تا به هدف شان نزديک شوند، از خود مي پرسيدم که آيا «آن ها مرا مي بينند؟». و هنگامي که بمباران ها را از سر ميگرفتند، تخيلاتم بر من چيره ميشد. جوان ١٨ ساله اي را ميديدم که در اثر دلتنگي از تنهائي در مرز، خمپاره هاي خود را هر دو دقيقه يک بار خالي ميکرد. گاهي خود را ول ميکردم و دستانم را بسوي آنها، به آسمان بلند ميکردم. آيا صداي مرا مي شنيدند؟
غزه مانند جهنمي بود بر روي زمين. ساکنانش از هر طرف در محاصره بودند. آزادي هاي بنيادي آنان سلب شده بود. حقوق و حاکميت شان را از دست شان گرفته اند. با اين همه، آنان تسليم سرنوشت ميشوند. آيا شگفت انگيز است که در چنين شرايطي، بر طبق آخرين نظرسنجي، اکثريت بزرگي از فلسطيني ها خواهان تعويض گروگان هاي اسرائيلي باشند؟
آن چه از ديده برخي حيرت آور جلوه خواهد کرد، تمايل ٦٥ در صد از فلسطينيان براي از سرگيري مذاکرات با اسرائيل است. اسرائيل، به جاي پاسخ مثبت به دست هاي دراز شده، شهرهاي ما را بمباران ميکند، کمک هاي مالي ما را مصادره ميکند، مرزهاي ما را مي بندد. و آن هم به بهانه نداشتن مخاطبي معتبر، حالا حزب يا شخص صاحب قدرت هر که باشد. هنگامي که در سپتامبر ٢٠٠٥، من فروريختن ديوار ميان غزه و مصر در رفح را گزارش ميدادم، دو پسر بچه فلسطيني نظرم را جلب کردند. آن ها بيش از ٩ سال نداشتند و در پائين ديوار جست و خيز ميکردند. ديواري که مدت ها پيش، ما را از شهر مجاور در آن سوي مرز درمصر جدا ميکرد. از آن ها پرسيدم که در آن جا چه ميکنند؟ پاسخ دادند که آنها هرگزبه بيرون از اردوگاه پناهندگاني که در آن زندگي ميکنند، واقع در جنوب غزه پاي ننهاده اند. آن ها ميخواستند ببينند که جهان ديگر و مردمان ديگر چگونه هستند.آيا مثالي بهتر از اين براي نشان دادن انزواي ما وجود دارد؟

اوت 2006در غزه، « جهان به روي ما بسته ميشود

۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

کانادا، تنها مخالف قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل علیه اسرائیل، در بین ۴۷ عضو

کانادا، این به ظاهر پرچم دار حقوق بشر در دنیا، تنها مخالف قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل علیه اسرائیل، در بین ۴۷ عضو !!
۲۵ دی ۱۳۸۷
در حالیکه ۴۷ کشور عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل ، از جمله روسیه، چین، برزیل، انگلیس، فرانسه و ژاپن، به قطعنامه نقض حقوق بشر توسط اسرائیل در غزه، رای مثبت یا ممتنع دادند، کانادا تنها کشوری بود که در حمایت از اقدامات اسرائیل، با این قطعنامه مخالفت کرد.روزنامه تورنتو استار، امروز با اعلام این خبر افزود، دولت محافظه کار استفن هارپر، با دادن رای منفی به چنین قطعنامه ای ، برای چندمین بار ، با حمایت بی چون و چرای خود از اسرائیل، اصل بی طرفی در مناقشات خاورمیانه را زیر پا گذاشت.۳۳ کشور با این قطعنامه موافقت کرده و ۱۳ کشور عمدتا اروپایی هم به آن رای ممتنع دادند.آمریکا متحد اصلی اسرائیل، عضو این شورا نیست.“ماریوس گرینیوس”، نماینده کانادا در شورای حقوق بشر، با عنوان اینکه ،لحن تند قطعنامه غیر ضروری و مشکل ساز است، گفت:” در متن پیشنهادی می بایست به این نکته اشاره می شد که راکت های حماس باعث شعله ور شدن بحران شده است.”اما کارشناسان معتقدند حمایت شفاف اتاوا از اسرائیل در جریان درگیری های اخیر، ادامه نقض آشکار موضع بی طرفی کانادا در گذشته است.“پول هین بیکر” نماینده سابق کانادا در سازمان ملل در این زمینه گفت:” اگر چه کانادا همواره خود را دوست نزدیک اسرائیل می نامد، اما مواضع اخیر این کشور در سازمان ملل بجای رعایت اصول بی غرضی و بی طرفی، به جانبداری از اسرائیل تغییر یافته است.هین بیکر در عین حال با اشاره به اینکه ، قطعنامه مذکور جانب تعادل را نسبت به دو طرف رعایت نکرده ، افزود:” دولت کانادا نیز تلاش نکرده ، موضع متعادلی در قبال تحولات اخیر اتخاذ کند، بویژه اینکه از ۹۰۰ قربانی حملات اسرائیل نیمی از آنها را غیرنظامیان و کودکان تشکیل می دهند و بدلیل بسته بودن مرزها، امکان فرار از مهلکه را نداشته اند.”“پول دوار” نماینده نئودمکرات اتاوا نیز دولت محافظه کار را به سکوت و کم کاری در زمینه ایجاد آتش بس و کمک به غیرنظامیان متهم کرد.آمریکا پیش از این، با متهم کردن شورای حقوق بشر سازمان ملل به اتخاذ مواضع ضد اسرائیلی، حاضر به عضویت در آن نشده است.ایرانتو
**********************
واکنش احتیاط آمیز و دیرهنگام کانادا نسبت به رویدادهای غزه۲۰۰۹/۰۱/۱۱در حالیکه کانادا طی دو هفته گذشته، بدلیل برخی مواضع سوال برانگیز مسئولان آن در قبال حملات اسرائیل به غزه، در معرض انتقادهای بین المللی قرار گرفته، استفان هارپر نخست وزیر، سرانجام روز شنبه سکوت خود را شکست و در پاسخ به خبرنگاران تنها به این جمله بسنده کرد:« ما خواهان آتش بس پایدار در منطقه هستیم».هارپر از ارائه هرگونه توضیح و تفسیر بیشتر در این زمینه خودداری کرد.نخست وزیر کانادا قبلا در سال ۲۰۰۶ بدلیل تروریست نامیدن حزب الله لبنان و حمایت از حملات اسرائیل به جنوب لبنان، مورد انتقاد شدید قرار گرفته بود. به همین دلیل کارشناسان معتقدند وی در این مقطع تلاش دارد از اظهار نظرهای مشکل ساز پرهیز کند.روز جمعه مجمع ملی روابط عرب - کانادا از دولت هارپر خواست در قبال مواضع جانبدارانه برخی از مسئولان نسبت به جنایات اسرائیل عذرخواهی کند.اشاره مجمع بیشتر به سخنان «پیتر کنت» ، مسئول امور امریکای سیاست خارجی کانادا بود که حماس را مسئول کشته شدن بیش از ۳۰ کودک در مدرسه سارمان ملل بر اثر بمباران اسرائیل دانست. این در حالی است که ، هنوز جزئیات مربوط به آن حمله منتشر نشده است.آقای «مارک خوری» نائب رئیس مجمع تأکید کرد که پیتر کنت با این اظهار نظر خود، سعی در تطهیر جنایات اسرائیل داشته است. کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، روز جمعه خواستار انجام یک تحقیق مستقل در رابطه با این جنایت اسرائیل شد.وی تأکید کرد:« در حالیکه بسیاری از سازمان های بین المللی، از جمله کمیته بین المللی صلیب سرخ و سازمان ملل، نقض حقوق غیرنظامیان در غزه را محکوم می کنند، کانادا به حمایت خود از مواضع اسرائیل ادامه می دهد و این امر ادعای بی طرفی در قبال تحولات خاورمیانه را زیر سوال می برد».در ماه ژانویه سال ۲۰۰۸ نیز کانادا در بین ۳۰ کشور غربی، تنها کشوری بود که به قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل پیرامون محکومیت محاصره غذایی و دارویی غزه توسط اسرائیل ، رأی منفی داد.گزارش دیگری حاکیست شهرهای مختلف کانادا روز شنبه ، شاهد تظاهرات اعتراض آمیز هزارن تن از مردم، نسبت به حملات اسرائیل بود. تظاهرکنندگان که برخی از یهودیان مقیم این کشور نیز در بین آنها بودند، از مواضع دولت کانادا در قبال رویدادهای غزه انتقاد کردند.تاکنون بیش از ۸۰۰ نفر از فلسطینی ها در غزه کشته شده و ۳۰۰۰ نفر نیز زخمی شده اند که گفته می شود نیمی از تلفات مربوط به غیرنظامیان است.ایرانتو

۱۳۸۷ دی ۲۳, دوشنبه

* موج تظاهرات ضد صهیونیستی کشورهای منطقه را فرا گرفت


۲۱ دی ۱۳۸۷
admin
در حالی چهاردهمین روز حملات هوایی رژیم صهیونیستی به غزه ادامه دارد که موج تظاهرات مردمی و ضد صهیونیستی، پایتخت و دیگر شهرهای کشورهای منطقه را فرا گرفته است.
به گزارش فارس، دهها هزار نفر بعد از برگزاری نماز جمعه در شهر “اسکندریه” در شمال مصر به خیابان‌های این شهر ریختند و علیه تهاجم رژیم صهیونیستی در نوار غزه تظاهرات کردند.یکی از مسئولان امنیتی دستگاههای امنیتی مصر اعلام کرد در قاهره پلیس ضد شورش مانع برگزاری تجمع‌ها در مقابل مساجد شد اما در العریش، سینا ، درگیری‌هایی بین نیروهای امنیتی و تظاهر کنندگان رخ داد.تظاهر کنندگان در اسکندریه که شماری از نمایندگان اخوان المسلمین در پارلمان مصر نیز پیشاپیش آنها حرکت می کردند، همدستگی دولت‌های عربی در محاصره غزه را محکوم کردند.تظاهر کنندگان در این تجمع اعتراضی شعار “مرگ بر اسرائیل و مرگ بر همدستان اسرائیل ” ، “غزه، ما را ببخش “، و “باز کردن گذرگاه رفح در توان ما نیست ” سر می دادند.هزاران اردنی نیز امروز با برپایی تظاهراتی در امان توقف فوری جنایتهای رژیم صهیونیستی در غزه را خواستار شدند. اردنی‌ها پس از برپایی نماز جمعه امروز در مسجد “الکالوتی” شهر عمان در محکومیت ادامه جنایات رژیم صهیونیستی تظاهرات کردند.تظاهرات کنندگان با سردادن شعار علیه رژیم صهیونیستی به سمت سفارت این رژیم در اردن به راه افتادند.پلیس اردن با ایجاد حصار امنیتی مانع ورود تظاهرات کنندگان به نزدیک سفارتخانه رژیم صهیونیستی شده و از گاز اشک‌آور برای متفرق کردن مردم استفاده کرد.این تظاهرات به درگیری میان نیروهای امنیتی اردن و شرکت کنندگان در تظاهرات و زخمی شدن برخی از آنها منجر شد.تظاهرات هفته گذشته مردم اردن در اعتراض به حملات صهیونیست‌ها نیز به درگیری با نیروهای امنیتی این کشور انجامیده بود.مردم کویت نیز در اعتراض به عملیات نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه با برپایی تظاهراتی، همدستی برخی از کشورهای عربی در این جنایت را محکوم کردند.حدود سه هزار کویتی و عرب مقیم این کشور امروز با برپایی تظاهراتی، عملیات نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه و همدستی برخی از کشورهای عرب در این جنایات را محکوم کردند.تظاهرکنندگان کویتی بعد از برپایی نماز جمعه در محل مصلای بزرگ شهر کویت به سمت ساختمان پارلمان این کشور به حرکت در آمدند.تظاهرکنندگان شعارهایی را علیه رژیم صهیونیستی و در حمایت از جنبش مقاومت اسلامی فلسطین( حماس) سر دادند.تظاهرکنندگان شعار می دادند “شرم و ننگ باد بر اعرابی که به محاصره غزه کمک می‌کنند.”همچنین مردم قطر به درخواست «یوسف القرضاوی» مفتی اهل سنت جهان تظاهرات گسترده ای را در محکومیت این جنایات در دوحه برپا کردند.القرضاوی روز جمعه را “روز حمایت از غزه و روز خشم” نامگذاری کرد و و از روحانیون و خطبا در جهان اسلام خواست در موعظه‌های نماز جمعه درباره اوضاع غزه سخنرانی کنند.دمشق، پایتخت سوریه نیز امروز شاهد تظاهرات ضد صهیونیستی بود.هزاران نفر از مردم دمشق پس از نماز جمعه در محکومیت جنایتهای رژیم صهیونیستی تظاهرات کردند.شرکت کنندگان در تظاهرات دمشق تاکید کردند خون قربانیان حملات اسرائیل به نوار غزه باعث از بین رفتن این رژیم خواهد شد.مردم کرانه باختری رود اردن نیز امروز در همبستگی با ملت مظلوم و تحت محاصره فلسطین تظاهرات کردند.این تظاهرات در حمایت از مردم غزه و اعتراض به حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی در شهرهای نابلس، طولکرم، الخلیل، قدس و رام الله برگزار شد.نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطینی شماری از تظاهرکنندگان در این شهرها را بازداشت کردند.شهر قدس نیز امروز صحنه درگیری بین فلسطینیان ساکن این شهر و نظامیات صهیونیست بود. این درگیری‌ها در پی تظاهرات صدها تن از فلسطینیان در اعتراض به ادامه حملات رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه روی داد . در این درگیری‌ها دهها تن از جوانان فلسطینی در پایان نماز جمعه مسجدالاقصی با نیروهای اسرائیلی درگیر شدند و با سنگ و بطری به نیروهای پلیس حمله کردند.هزاران تن از مردم عراق نیز با برپایی تظاهراتی گسترده در بغداد شعار “کجایند رهبران عربی؟” سر دادند.تظاهر کنندگان عراقی پارچه نوشته‌هایی در دست داشتند که بر روی آنها نوشته شده بود” شهدای غزه، شما به بهشت می روید” و “حمله به غزه حمله به بشریت است.”تظاهرات مشابهی نیز در بحرین، امارات عربی متحده در حمایت از اهالی فلسطین در غزه و محکومیت رژیم صهیونیستی برگزار شد.

* موج تظاهرات ضد صهیونیستی کشورهای منطقه را فرا گرفت


۲۱ دی ۱۳۸۷
admin
در حالی چهاردهمین روز حملات هوایی رژیم صهیونیستی به غزه ادامه دارد که موج تظاهرات مردمی و ضد صهیونیستی، پایتخت و دیگر شهرهای کشورهای منطقه را فرا گرفته است.
به گزارش فارس، دهها هزار نفر بعد از برگزاری نماز جمعه در شهر “اسکندریه” در شمال مصر به خیابان‌های این شهر ریختند و علیه تهاجم رژیم صهیونیستی در نوار غزه تظاهرات کردند.یکی از مسئولان امنیتی دستگاههای امنیتی مصر اعلام کرد در قاهره پلیس ضد شورش مانع برگزاری تجمع‌ها در مقابل مساجد شد اما در العریش، سینا ، درگیری‌هایی بین نیروهای امنیتی و تظاهر کنندگان رخ داد.تظاهر کنندگان در اسکندریه که شماری از نمایندگان اخوان المسلمین در پارلمان مصر نیز پیشاپیش آنها حرکت می کردند، همدستگی دولت‌های عربی در محاصره غزه را محکوم کردند.تظاهر کنندگان در این تجمع اعتراضی شعار “مرگ بر اسرائیل و مرگ بر همدستان اسرائیل ” ، “غزه، ما را ببخش “، و “باز کردن گذرگاه رفح در توان ما نیست ” سر می دادند.هزاران اردنی نیز امروز با برپایی تظاهراتی در امان توقف فوری جنایتهای رژیم صهیونیستی در غزه را خواستار شدند. اردنی‌ها پس از برپایی نماز جمعه امروز در مسجد “الکالوتی” شهر عمان در محکومیت ادامه جنایات رژیم صهیونیستی تظاهرات کردند.تظاهرات کنندگان با سردادن شعار علیه رژیم صهیونیستی به سمت سفارت این رژیم در اردن به راه افتادند.پلیس اردن با ایجاد حصار امنیتی مانع ورود تظاهرات کنندگان به نزدیک سفارتخانه رژیم صهیونیستی شده و از گاز اشک‌آور برای متفرق کردن مردم استفاده کرد.این تظاهرات به درگیری میان نیروهای امنیتی اردن و شرکت کنندگان در تظاهرات و زخمی شدن برخی از آنها منجر شد.تظاهرات هفته گذشته مردم اردن در اعتراض به حملات صهیونیست‌ها نیز به درگیری با نیروهای امنیتی این کشور انجامیده بود.مردم کویت نیز در اعتراض به عملیات نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه با برپایی تظاهراتی، همدستی برخی از کشورهای عربی در این جنایت را محکوم کردند.حدود سه هزار کویتی و عرب مقیم این کشور امروز با برپایی تظاهراتی، عملیات نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه و همدستی برخی از کشورهای عرب در این جنایات را محکوم کردند.تظاهرکنندگان کویتی بعد از برپایی نماز جمعه در محل مصلای بزرگ شهر کویت به سمت ساختمان پارلمان این کشور به حرکت در آمدند.تظاهرکنندگان شعارهایی را علیه رژیم صهیونیستی و در حمایت از جنبش مقاومت اسلامی فلسطین( حماس) سر دادند.تظاهرکنندگان شعار می دادند “شرم و ننگ باد بر اعرابی که به محاصره غزه کمک می‌کنند.”همچنین مردم قطر به درخواست «یوسف القرضاوی» مفتی اهل سنت جهان تظاهرات گسترده ای را در محکومیت این جنایات در دوحه برپا کردند.القرضاوی روز جمعه را “روز حمایت از غزه و روز خشم” نامگذاری کرد و و از روحانیون و خطبا در جهان اسلام خواست در موعظه‌های نماز جمعه درباره اوضاع غزه سخنرانی کنند.دمشق، پایتخت سوریه نیز امروز شاهد تظاهرات ضد صهیونیستی بود.هزاران نفر از مردم دمشق پس از نماز جمعه در محکومیت جنایتهای رژیم صهیونیستی تظاهرات کردند.شرکت کنندگان در تظاهرات دمشق تاکید کردند خون قربانیان حملات اسرائیل به نوار غزه باعث از بین رفتن این رژیم خواهد شد.مردم کرانه باختری رود اردن نیز امروز در همبستگی با ملت مظلوم و تحت محاصره فلسطین تظاهرات کردند.این تظاهرات در حمایت از مردم غزه و اعتراض به حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی در شهرهای نابلس، طولکرم، الخلیل، قدس و رام الله برگزار شد.نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطینی شماری از تظاهرکنندگان در این شهرها را بازداشت کردند.شهر قدس نیز امروز صحنه درگیری بین فلسطینیان ساکن این شهر و نظامیات صهیونیست بود. این درگیری‌ها در پی تظاهرات صدها تن از فلسطینیان در اعتراض به ادامه حملات رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه روی داد . در این درگیری‌ها دهها تن از جوانان فلسطینی در پایان نماز جمعه مسجدالاقصی با نیروهای اسرائیلی درگیر شدند و با سنگ و بطری به نیروهای پلیس حمله کردند.هزاران تن از مردم عراق نیز با برپایی تظاهراتی گسترده در بغداد شعار “کجایند رهبران عربی؟” سر دادند.تظاهر کنندگان عراقی پارچه نوشته‌هایی در دست داشتند که بر روی آنها نوشته شده بود” شهدای غزه، شما به بهشت می روید” و “حمله به غزه حمله به بشریت است.”تظاهرات مشابهی نیز در بحرین، امارات عربی متحده در حمایت از اهالی فلسطین در غزه و محکومیت رژیم صهیونیستی برگزار شد.

تظاهرات عظیم در لندن واستکهلم علیه جنایت جنگی اسرائیل در غزه

عکس روز

اعتراضات جهانی بر علیه جنایات اسرائیل در غزه
11 ژانویه، فعالین دانشجویی فیلیپین، در اعتراض به جنایات اسرائیل و حمایت آمریکا از این کشور در نسل کشی فلسطینیان، در مقابل سفارت آمریکا در مانیل با شعارهایی چون:" آمریکا و اسرائیل تروریست های درجه یک جهان اند" ، دست به تظاهرات زدند

***********************************************
۲۲ دی ۱۳۸۷
شعار تظاهرات: اوباما، می تونی گل را انتخاب کنی، یا کفش را
تظاهرات ۲۵ هزارنفری در لندن برعلیه جنگ در غزه
چندین شهر اروپایی صحنه برگزاری تظاهراتی بر علیه جنگ در غزه بوده است.
ده ها هزار نفر در پاریس، برلین، آتن و سارایوو به تظاهرات پرداختند و در برخی نقاط تظاهرات به خشونت کشیده شد.
در لندن تظاهرات در نزدیکی سفارت اسرائیل به خشونت گرایید و تظاهکنندگان با پلیس درگیر شدند.
افسران پلیس حاضر در صحنه درگیری که تجهیزات مقابله با شورش را در اختیار داشتند و با پلیس اسب سوار همراهی می شدند با گروهی چند صد نفره از معترضان که سنگ پرتاب می کردند و پنجره ها را می شکستند برخورد کرد.
پلیس شمار شرکت کنندگان در تظاهرات اعتراض به اقدام های اسرائیل علیه غزه که مسیر آن از مرکز لندن عبور می کرد را حدود ۲۵ هزار نفر اعلام کرد.
*************************
تظاهرات استکهلم علیه جنایت جنگی اسرائیل در غزه
شنبه دهم ژانویه در استکهلم شاهد یکی از بزرگترین تظاهرات مردمی بودیم. این تظاهرات که علیه جنایات جنگی اسرائیل در غزه و در حمایت از مردم فلسطین برگذار شد توسط شبکه ضد جنگ سازماندهی شده بود . در این شبکه ۴۶ حزب و سازمان و شبکه و انجمن مترقی و مردمی عضویت دارند. حزب کمونیست سوئد ، حزب چپ سوئد ، حزب محیط زیست سوئد ، شبکه فعالین ایرانی ضد جنگ ، انجمن همبستگی با خلق فلسطین ، انجمن همبستگی با مردم کوبا ، از جمله اعضاء فعال این شبکه هستند.تظاهرات با سخنرانیهائی در افشاگری جنایات اسرائیل در غزه و حمایتهای دول امپریالیستی آمریکا و اتحادیه اروپا آغاز شد و راهپیمائی و اجتماع در مقابل سفارت فلسطین ادامه یافت .شعارهای تظاهرات علیه کشتار مردم در غزه و در جهت همبستگی با فلسطین و درخواست بستن سفارت اسرائیل و بایکوت اسرائیل بود

.شبکه فعالین ضد جنگ ایرانی-استکهلم

“بمب، درخت نفرت می‌کارد” چه نوع جفنگی است؟

۲۲ دی ۱۳۸۷ admin

اما چرا معروفی وقتی در باره بمباران غزه می‌گوید از کارکرد واقعی بمب که همانا چنین کشتار مهیبی است حرف نمی‌زند؟ بمب درخت نفرت می‌کارد چه نوع جفنگی است؟ از کی بمب‌ها درخت کاری می‌کنند؟ آیا مخالفت تو با بمباران غزه به خاطر ایجاد نفرت است؟ اگر نسل‌اشان را بردارند که دیگر کسی نمی‌ماند تا نفرت بورزد؟ اصلا این نفرت متوجه چه کسی است؟
اسد زمینی

دنیای ما
رژیم اسراییل با هر بمب یک درخت نفرت می‌کارد! (عباس معروفی +)این جمله بمب را به درخت پیوند می‌دهد. راوی از عملکرد ویرانگر بمب نمی‌گوید. حاضرنیست آن چه را که در انفجار بمب بر پوست و گوشت و استخوان آدمیزاد می‌رود مجسم کند . برای او خشونت مهیبی که اندام طرد نونهالی را در کمتر از چند صدم ثانیه از هم می‌پاشد، تعریف بمب نیست! عملکرد بمبی هم (که بر سر انسان فلسطینی) فرود می‌آید رویش درخت نفرت است و بس!خاطره‌ای نقل کنم: یکی از موشک‌های صدام در نزدیکی خانه ما منفجر شد. همان صدا و موج انفجارش چنان دگرگونم کرد که هرگز فراموشم نمی‌شود، هنوز با گوشت و پوست حس می‌کنم که طبیعت چنین انفجاری چقدر با طبیعت جسم آسیب‌پذیر آدمی بیگانه است.با کنجکاوی نوجوانانه خود را به محل حادثه رساندم. چهره مردی که بر سر ویرانه‌ی خانه‌اش نشسته بود هنوز با تمامی جزئیات پیش چشمم است. او سر ِ کار بود که از حادثه خبردار شده و خود را رسانده بود. روی دیوار خراب نشسته و بر باقیمانده آن چه زمانی زندگیش بود می‌نگریست. مبهوت‌تر از آن بود که بتواند گریه کند. شدت خشونت و ویرانی مرا عمیقا تکان داد. خانه به گودالی عمیق تبدیل شده بود. اشیائی که در زندگی روزمره احساسی از استحکام به آدمی القا می‌کنند در آنجا چنین مفهومی را از دست داده‌بودند. آبگرمکن فلزی همچون ورق کاغذی از هم باز شده، جر خورده و بخشی از آن مچاله شده بود.خانه و زندگی مرد را گویی به اجزایش تقسیم کرده بودند. همینطور خانواده‌اش را، پای پسرش در چکمه. دستش از آرنج به پایین همچنان در کاموای دستباف کار مادر و … دامن گلدار دخترکش… بعد جسمی خیس و گل آلود پیدا کردند، پوست سر همسرش بود با بخش‌هایی از موهای سوخته، همان موهایی که چه بسا زیبایی‌اش مرد را عاشق کرده بود… و مرد نشسته بود و مبهوت به همه این‌ها نگاه می‌کرد.
اما چرا معروفی وقتی در باره بمباران غزه می‌گوید از کارکرد واقعی بمب که همانا چنین کشتار مهیبی است حرف نمی‌زند؟ بمب درخت نفرت می‌کارد چه نوع جفنگی است؟ از کی بمب‌ها درخت کاری می‌کنند؟ آیا مخالفت تو با بمباران غزه به خاطر ایجاد نفرت است؟ اگر نسل‌اشان را بردارند که دیگر کسی نمی‌ماند تا نفرت بورزد؟ اصلا این نفرت متوجه چه کسی است؟این جمله در بهترین حالت بیان موضع کسی است که در ساحل امن نشسته و نگران است که مبادا نفرت ناشی از جنگ دامن او را نیز بگیرد! دیدگاه فلان اروپایی است که “قربانی غیراروپایی” را به موجودی بی‌چهره و سوژه‌ای غیرقابل شناسایی تبدیل می‌کند که تنها از طریق اثراتش (نفرت ناشی از بمباران شدنش) به وجودش پی‌ می‌بریم. البته قربانی “خودی” فرق می‌کند: در حادثه یازده سپتامبر صحبت از درخت نفرت نبود، بلکه فاجعه‌ای بشری بود و در بزرگداشت قربانبان نام تک تک آن چندهزارنفر خوانده شد! هولوکاست البته اداره جنگلبانی نبود، فاجعه‌ای انسانی بود با چهره‌های انسانی مشخصی که در صدها فیلم و هزاران شعر، داستان و رمان بازآفرینی شدند.ولی معروفی در عین حال کم نمی‌آورد. عبارت‌پردازی هم البته خرجی که ندارد: “من عاشق انسانم. عاشقی که شکست‌خورده نیست، و هنوز امیدوار است.” (معروفی همانجا +)
رژیم اسراییل با هر بمب یک درخت نفرت می‌کارد!این جمله را پیش روی خودم گذاشته‌ام و سعی می‌کنم انسانی را که از ورای این دریچه به دنیا می‌نگرد ببینم. این جمله ویژه عباس معروفی نیست، هرچند این جا از او نقل قول کرده‌ام، این جمله چکیده مواضع سیاسی انبوه پرشمار روشنفکران و روزنامه‌نگارانی است که موقعیت طفیلی‌واری در حاشیه سیستم سرمایه‌داری برای خویش جور کرده‌اند و یا تلاش دارند به چنین موقعیتی دست یابند.بی‌دلیل نیست که مواضع سیاسی یک لبوفروش اغلب بس انسان‌دوستانه‌تر از مواضع این‌ها است، لبو فروش نان‌اش را از فروش لبو در‌می‌آورد و از این روی می‌تواند آزادانه فکر کند. این‌ها اما برای ارتزاق باید فکر خویش و مواضع سیاسی خویش را بفروشند و طبیعی است که برای داشتن درآمدی بهتر و به دست آوردن جایگاهی بالاتر، به تمامی وابسته به قدرت مسلط هستند.نمی‌توان به یقین گفت که (به طور مثال) معروفی تا چه حد این موضع ضدانسانی (به معنای واقعی کلمه) را آگاهانه انتخاب کرده‌است و تا چه حد آن حس خودبزرگ بینی، جاه‌طلبی و فرصت طلبی (خر مردرندی ایرانی) او را ناخودآگاه به این سمت کشانده‌است. ولی باید منصف بود و در نظر گرفت که روشنفکران و هنرمندان (در سطح جهانی) درجه دو، اگر بخواهند از طریق حرفه خود نان بخورند، هیچ راه دیگری جز اتخاذ مواضع سیاسی همسو و یا لااقل دوستانه با قدرت ندارند. این روزها حتی روشنفکران و هنرمندان درجه اول نیز به زحمت می‌توانند بر خلاف جریان اصلی قدرت شنا کنند و موقعیت خویش را نیز حفظ کنند! در دنیای رسانه‌ا‌ی برخلاف گذشته‌ها، کشتن یا زندانی‌کردن مخالفان سلاح چندان کارایی نیست، بلکه مسکوت گذاشتن او مجازاتی بسیار کاراتر و موثرتر است.معروفی هم، اگر بخواهد همچنان به سمیناری یا کنفراسی دعوت شود، در روزنامه‌ای مقاله چاپ کند، و خلاصه اگر بخواهد “داخل آدم حسابش کنند” مجبور است چنین مواضعی داشته باشد و به جای اعتراض مستقیم به جنایت‌کارانی که مردم غیرنظامی را بمباران می‌کنند، از درخت کاری حرف بزند.
اغلب ماها آن قدر ساده‌لوح نیستیم که در پس یک نویسنده خوب یا یک بازیگر توانا در جستجوی قهرمانی باشیم. مسئله بسیار ریشه‌دارتر از این حرف‌ها است و به اشخاصی مشخص ربط ندارد. همین چند ماه پیش شاهد رفتار نیک‌آهنگ، نبوی و همین معروفی برای حفظ ناندانی‌اشان در رادیو زمانه بودیم. مسئله این جا معروفی یا نبوی یا نمونه‌هایشان نیست، مسئله این است که در نهایت جریان‌های رسانه‌ای عمده نیز بر همین مبنا و توسط همین‌ جور آدم‌ها اداره می‌شوند. به طور مثال آن همکاران رادیو زمانه (صرف نظر از چگونگی مواضع و نقطه‌نظرهایشان) که حاضر نشدند برای حفظ شغل خویش پرنسیپ‌هایشان را زیر پا بگذارند، کنار رفتند و اکنون در یک وبلاگ با حداکثر صدنفر خواننده می‌نویسند. ولی نوشته‌های نبوی همچنان در زمانه منتشر می‌شود و هزاران نفر آن را می‌خوانند…این نوشته بیشتر از این که مخالفت با کسی یا انتقاد به کسانی باشد، نوعی فکر کردن با صدای بلند در باره معضلی است که مدت‌ها فکرم را به خود مشغول کرده است، راه چاره چیست؟ باید بر سر پرنسیپ‌های انسانی پافشاری کرد، کنار گذاشته شد و میدان را تمام و کمال به افراد بی‌پرنسیپ واگذار کرد یا کجدار و مریض ماند و در حد ممکن (!) حرف خویش را نیز زد؟فکر می‌کنم راه سومی هم ممکن است: انسجام و بوجود آوردن یک قطب تحلیلی/خبری مستقل فارسی‌زبان که به “پول و سرمایه” وابسته نباشد، نوعی “ویکی‌پدیا”ی خبری یا رسانه‌‌ی معتبری از جنس ویکی‌پدیا؟

۱۳۸۷ دی ۲۰, جمعه

حمله اسرائیل به آن بخش از بشریت که در نوار غزه ساکن است – و مسئله ی رهائی کل بشریت
سرویس خبری جهانی برای فتح- 5 ژانویه 2009


حمله ی اسرائیل به غزه یکی از ابتدائی ترین خط تمایزات میان درست وغلط را ارائه می دهد. بسیاری از مردم جهان این واقعیت را درک نمی کنند و بهتر است چشمان خود را باز کنند. حتا برخی از کسانی که موضع درست داشته و با اعمال اسرائیل مخالفت می کنند درک کاملا درستی از اینکه چرا این واقعه رخ می دهد و چه می توان و چه باید کرد ندارند.

مسئله ی غلط و درست

اوباما رئیس جمهور آینده ی آمریکا در یکی از سخنرانی های کارزار انتخاباتی اش موضع آمریکا-اسرائیل را به روشنی بیان کرد. دستیارانش می گویند او کماکان بر موضع خود استوار است. او گفته بود: «اگر کسی شبانه به طرف خانه ی من که دخترانم در آن خوابند موشکی شلیک کند من برای متوقف کردن آن هر کاری که بتوانم انجام می دهم و انتظار دارم که اسرائیلی ها نیز چنین کنند.»

اما سوال اینجاست: اگر اراذل و اوباش در خانه ی شما را بشکنند، پدرتان را کشته و به مادرتان تجاوز کنند و بقیه ی خانواده را از خانه رانده و وادار به زندگی در زمین خشک بی سرپناهی کنند؛ و در جائی که سابقا خانه ی شما بود آسمان خراش هایشان را بنا کنند؛ چه خواهید کرد؟ و اگر بیست سال بعد، این دزدان پس از اینکه تعدادشان زیادتر شد، تصمیم گرفتند همان زمین خشک را نیز تصاحب کنند، چه خواهید کرد؟

در مورد اینکه یهودیان استعمارگر چگونه فلسطین را اشغال کرده و دست به نسل کشی ساکنین آن زدند، اسناد تاریخی زیادی موجود است. حتا قبل از تاسیس اسرائیل، قریب به یک میلیون فلسطینی، یعنی نیمی از جمعیت آن زمان سرزمین فلسطین، از شهرها و روستاها و خانه های خود رانده شده و سرزمینشان بعدا تبدیل به اسرائیل شد. ده سال بعد، 300 هزار نفر فلسطینی دیگر را بیرون راندند. سپس، در سال 1967 اسرائیل با حمایت آمریکا و امپریالیستهای دیگر، مابقی سرزمین های فلسطین در نوار غزه و کرانه غربی رود اردن را اشغال کرد. نوار غزه، باریکه ایست که میان دریا و صحرا قرار دارد. دهکده های یهودی نشین جدید تحت سپر حمایتی ارتش اسرائیل، روی بهترین زمین های کرانه غربی سربلند کردند. به این ترتیب، فلسطینی ها به 22 درصد سرزمین های خود رانده شدند. اسرائیل بخش بزرگ منابع آبی آنان را دزدید و بر هر جنبه از حیات جامعه ی فلسطینی کنترل پلیسی برقرار کرد. در سال 2005 اسرائیل ارتش خود را از غزه بیرون کشید اما مرزها، سواحل و فضای آن را کماکان در کنترل خود نگاهداشت. در اینجا که فقط 2 درصد از سرزمین اصلی فلسطین را تشکیل می دهد، یک نفر از 5 نفر در زندان های اسرائیل به سر می برند.

زیپی لوی، وزیر امور خارجه ی فعلی اسرائیل، در تشریح دلایل حمله ی جنایت کارانه ی اسرائیل به غزه، تمام مسئله را وارونه ارائه کرده و جای غلط و درست را عوض می کند. او می گوید: «هدف از این حمله آن است که برای شهروندان جنوب اسرائیل صلح و آرامش تامین کنیم.» سوال اینجاست که چرا مردم اسکان داده شده در خانه هائی که متعلق به اهالی غزه بود و اهالی غزه به زور از آنها بیرون رانده شده اند، باید شب ها در آرامش بخوابند؟ و اگر در خطر قرار گرفته اند، باید پرسید این شرایط را از ابتدا به ساکن چه کسی برایشان آفریده؟ آنها در خانه چه کسانی زندگی می کنند؟
(برای اطلاعات بیشتر به مقاله "نسل کشی در فلسطین"- شماره ی 12 مه 2008 از سرویس خبری رجوع کنید. این مقاله با رجوع به کتاب تاریخ پژوه اسرائیلی به نام یان پیپ نگاشته شده است. نام این کتاب به انگلیسی و محل یافت آن در اینترنت چنین است:
)"Calling a Spade a Spade: The 1948 Ethnic Cleansing of Palestine,"
www.badil.org/al-majdal/spring 2006.)

اساسی ترین آماج اسرائیل در غزه مردم آن است

نوار غزه 10 کیلومتر در 45 کیلومتر است و یک و نیم میلیون جمعیت دارد. این باریکه، به لحاظ جمعیت متراکم ترین نقطه ی جهان است. کودکان نیمی از جمعیت آن را تشکیل می دهند. سخنگویان دولت اسرائیل با نخوت صحبت از "انسانیت" خود می کنند زیرا قبل از ریختن بمب ها با تلفن و پخش اعلامیه به اهالی غزه هشدار می دهند که منازل خود را تخلیه کنند. اما اهالی غزه به کجا باید پناه برند؟ در سواحل خود با شلیک قایق ها و در شمال و شرق با تانک ها و توپ های اسرائیلی مواجهند و در جنوب با ارتش دولت مصر که وابسته به آمریکاست. آنها در محاصره ی نظامی نیروهای تا به دندان مسلح هستند. اهالی آشکلون و دیگر شهرهای اسرائیلی مملو از پناهگاه های مستحکم و مجهزند اما مردم غزه هیچ چیز ندارند. بسیاری از آنان حتا خانه هم ندارند. همانطور که فلسطینی ها خاطرنشان می کنند، ژست های انسان دوستانه ی "اعلام خطر" اسرائیلی ها مخلوطی است از عوامفریبی و شکنجه و این از روش های متعارف اسرائیل است.

وزیر امور خارجه ی اسرائیل (زیپی لوی) و دیگر مقامات اسرائیلی مرتب ادعا می کنند که در غزه هیچ فاجعه ی انسانی در حال رخداد نیست. فقط کسی که بوئی از انسانیت نبرده می تواند از این حرف ها بزند. آنها ادعا می کنند در اولین روزهای حمله، اجازه ی ورود روزانه 40 تا 50 کامیون مواد غذائی و مایحتاج عمومی به غزه را داده اند. یعنی کمتر از 10 درصد نیازهای غذائی مردم غزه و آنهم پس از 18 ماه محاصره ی اقتصادی. اکنون در غزه مقدار بسیار کمی مواد غذائی و سوخت برای پخت و پز موجود است. آب آشامیدنی اصلا موجود نیست زیرا اسرائیل اجازه ی ورود مواد شیمیائی تصفیه ی آب را نمی دهد. فاضلاب ها در خیابان ها سر باز کرده اند زیرا نیروی برق برای تخلیه و کانالیزه کردن آنها نیست. تاریکی مطلق شبانه نشانه ی قطع کامل برق در غزه است. (به مقاله ی زیر رجوع کنید:
( "If Gaza falls", by Sara Roy, in the London Review of Books, 1 January 2009)

این شرایط در یکسال و نیم گذشته شروع شد. یعنی درست در دوره ای که ظاهرا آتش بسی میان اسرائیل و حماس برقرار بود. اسرائیل می گوید آماج حمله اش حماس است. البته این واقعیتی است که از زمان پیروزی حماس در اولین انتخابات سرزمین های فلسطینی، صهیونیست ها دست به حداکثر تلاش برای درهم شکستن این سازمان بنیادگرای اسلامی در غزه زده اند. این سیاست به فاصله ی کوتاهی پس از بیرون کشیدن ارتش اسرائیل از غزه و قبل از اینکه حماس قدرت را از طریق پیروزی در انتخابات، از دست "آتورتیه فلسطینی" به ریاست محمود عباس بگیرد، شروع شد. بنابراین ادعای اسرائیل مبنی بر اینکه ریشه ی سیاست های محاصره و قتل و نسل کشی اش در غزه به "کودتای حماس" بر می گردد، دروغ است.

در اولین روزهای حمله ی زمینی اسرائیل به غزه، طبق گزارش بیمارستان های غزه اکثریت قربانیان حمله، شهروندان غیر نظامی بوده اند. وضعیت بیمارستان های غزه اسفناک است زیرا در همان اولین ساعات حمله تمام تخت ها پر شدند و حتا راهروها پر از مجروحین و کشته ها شد. بیمارستان ها فاقد ابتدائی ترین تجهیزات درمانی و دارو می باشند. (به گزارش روزنامه ی هرالد تریبون 5 ژانویه رجوع کنید). اسرائیل به قصد تبلیغات به چند نفر از مجروحین اجازه ی انتقال به بیمارستان های نقاط دیگر را داده است. اسرائیل عمدا بیمارستان ها و گروه های امداد و آمبولانس ها را بمباران می کند.

واضح است که این سیاست ها برای تنبیه اهالی غزه به اجرا در می آیند. رژیم نازی در آلمان هیتلری نیز برای انتقام گرفتن از مقاومت دیگران به سیاست تنبیه دسته جمعی اهالی، دستگیری ها و اعدام شهروندان روی آورد. این سیاست بیرحمانه و خونین رژیم هیتلر نه از روی عصبانیت بلکه بر پایه فکر و طراحی دقیق بود و هدفش این بود که جلوی حمایت مردم از مقاومت را بگیرد. این سیاست یک جنایت جنگی بود و امروز نیز از سوی اسرائیل یک جنایت جنگی است. اما خیال باطل است اگر فکر کنید تریبونال بین المللی در دن هاگ رهبری اسرائیل را دستگیر و محاکمه خواهد کرد.

آیا باید حماس را به خاطر بوجود آمدن این شرایط، سرزنش کرد؟ زنی در یکی از اردوگاه های پناهندگی در شمال غزه در تلویزیون الجزیره جواب خوبی به این سوال داد: «اسرائیلی ها همیشه و خیلی پیش از بوجود آمدن حماس به ما حمله کرده اند.»

این رفتار از لحظه ی تولد اسرائیل غیر قابل اجتناب بوده است

گردهم آئی سه عامل شنیع به تولد اسرائیل انجامید: 1- داشتن موضع "اول مردم خودم به هر قیمت"؛ موضعی که از سوی هر مردمی اتخاذ شود تبدیل به گرایشی بسیار بد می شود. 2- ایدئولوژی تبدیل معجزه آسای عده ای مهاجر پراکنده در سراسر جهان به یک ملت، از طریق اضافه کردن سرزمین به مذهب. 3- و بالاخره حمایت قدرت های امپریالیستی: اول بریتانیا و در 40 سال گذشته حمایت امپریالیسم آمریکا از اسرائیل به مثابه پایگاه استراتژیکش در خاورمیانه. بدون این حمایت و بدون سالانه 3 میلیارد دلار کمک مالی آمریکا به آن، صهیونیسم در حد یک خیال مبهم باقی می ماند.

اسرائیل به مثابه یک دولت یهودی همواره موجودیت خود را در خطر دیده و خواهد دید. زیرا موجودیتش توسط ارتکاب همان اعمالی که برای تاسیسش ضروری بود و برای حفظش ضروری است، تهدید می شود. دگردیسی فکری یک تاریخ پژوه برجسته ی اسرائیلی به نام بنی موریس، عبرت آموز است. او مانند همکار آکادمیک خود یان پیپ، زمانی دست به افشای قتل عام هائی که اسرائیل را متولد کرد، می زد. اما بعدها تصمیم گرفت که بوجود آمدن اسرائیل، ارتکاب این جنایات را پذیرفتنی می کند! دگردیسی او نشان می دهد که نمی توان میان صهیونیسم و بشردوستی سازشی ایجاد کرد. موریس در مقاله ای که اخیرا منتشر کرده، می گوید اسرائیل در معرض 4 خطر فوری است: ایران ( یک رژیم ارتجاعی که قوی ترین کارت اعتباری اش مخالفت با اسرائیل است)؛ حزب الله در لبنان ( که در سال 2006 آماج تهاجم همه جانبه ی اسرائیل بود و بعد از آن جنگ، قوی تر شد)؛ و حماس و 1.3 میلیون فلسطینی دیگر که شهروندان درجه دوم اسرائیل هستند و موریس به آنها ستون پنجم "رادیکال شده " نام می دهد. موریس می گوید، این فلسطینی های درون اسرائیل دارای موالید زیاد هستند و بزودی تعدادشان از شمار شهروندان یهودی اسرائیل بیشتر خواهد شد. او پیشنهاد می کند که اینها را نیز به بیرون اسرائیل "منتقل" کنند: یعنی مانند باقی فلسطینیان به زور از شهر و کاشانه شان اخراج شوند. بدتر از آن اینکه، «فلسطینی ها (عرب های اسرائیل و آنهائی که در کرانه غربی رود اردن و نوار غزه زندگی می کنند) اکثریت اهالی فلسطین (سرزمینی که میان رود اردن و مدیترانه است) را تشکیل خواهند داد.» (هرالد تریبون- 31 دسامبر 200)

یک بار اخراج دسته جمعی فلسطینی ها، کافی نبود. اسرائیل تا زمانی که موجود است مجبور است فلسطینی ها را از سرزمین و خانه هایشان اخراج کند. معاون وزیر دفاع اسرائیل (ماتان ویلنائی) در فوریه 2008 هشدار داد که غزه شاهد یک "شوآ" خواهد بود. (به نقل از روزنامه انگلیسی زبان گاردین- 29 فوریه 2008). کلمه ی "شوآ" به زبان عبری یعنی هولوکاست. هولوکاست به نسل کشی یهودیان اروپا توسط هیتلر گفته می شود. او این کلمه را نه به قصد انتقاد از اسرائیل بلکه برای ترساندن مردم غزه انتخاب کرده بود.

موریس و دیگران ادعا می کنند که افزایش جمعیت فلسطینی، تبدیل اسرائیل به یک "دولت یهودی دموکراتیک" را غیر ممکن می کند. هر چند حکومت های اسرائیل انتخابی هستند اما بر خلاف کشورهای غربی، نظام سیاسی اسرائیل حتا تظاهر به آن نمی کند که متکی بر برابری رسمی شهروندانش است. صهیونیسم بنا به تعریف، یعنی حاکمیت نظامی یهودی بر تمام فلسطینان و محروم کردن آنان از ابتدائی ترین حقوق.

15 سال مذاکره میان اسرائیل و فلسطینی ها بدون هیچ دستاوردی پایان یافته است. آیا می توان باور کرد که هر گونه "راه حل دو دولتی" (ایجاد یک دولت فلسطینی در کنار اسرائیل) ممکنست شرایطی بهتر از شرایط غزه (یا کرانه غربی) را برای فلسطینی ها به بار آورد؟ خیر! تا زمانی که دولت یهودی موجود است این مشکل حل ناشدنی است.

دشمنی میان صهیونیست ها و بنیادگرایان اسلامی، دشمنی میان برادران قرینه

زمانی که در سال 1948 اسرائیل اکثر فلسطینی ها را از سرزمینشان اخراج کرد و سپس در سال 1967 غزه و کرانه غربی را به اشغال درآورد، حماس موجود نبود و بنیادگرایان اسلامی دارای نفوذ بسیار اندکی بودند. عوامل گوناگونی به عروج بنیادگرائی مذهبی در شرق و غرب و مشخصا در خاورمیانه پا داد. اما، بدون آنکه به دام تئوری های احمقانه ی " توطئه" در غلتیم باید بگوئیم که شواهد کافی موجود است که اسرائیل، در ابتدای امر، رشد حماس را خوشامد گفته و آن را تشویق کرد.

آنتونی کوردسمان که یکی از متخصصین نظامی ارتجاعی غرب است، می گوید: «اسرائیل مستقیما به حماس کمک کرد زیرا می خواست در مقابل سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) یک جریان دیگر را بوجود آورد.» یکی از مقامات سابق سازمان سیا می گوید: اسرائیل، « با استفاده از یک بدیل مذهبی می خواست رقیبی برای ساف ساخته، در آن انشعاب بیندازد و موجب رقیق شدن خصلت سکولار ساف شود.»
("Hamas history tied to Israel", UPI, 18 June 2002)

در دهه 1980، اسرائیل رهبران ساف را ترور کرده و مرکزیت آن را مجبور به خروج از بیروت (لبنان) و استقرار در تونس کرد. به این ترتیب اسرائیل صحنه را برای حماس خالی کرد. سازمان سیا در امتداد سیاست های عمومی آمریکا مبنی بر کمک به رشد و تسلیح گروه های بنیادگرای اسلامی در افغانستان برای جنگ با شوروی، به این تلاش ها کمک کرد. برای جزئیات این ماجرا به کتاب "بازی شیطان" نوشته ی رابرت دریفوس رجوع کنید. (ص 207-213 از نسخه ی انگلیسی این کتاب - 2005)

آمریکا و اسرائیل در حداکثر توان خود ساف را تضعیف و تحقیر کردند. حتا زمانی که رهبری ساف سیاست همزیستی با اسرائیل را پیشه کرد، سیاست تضعیف و تحقیر ادامه یافت. حتا امروز که ساف کاملا فاسد و تبدیل به ابزار دست آمریکا و اسرائیل شده است، مرتبا از سوی آمریکا و اسرائیل تحقیر می شود. این عامل دیگری در رشد نفوذ حماس است.

حماس روابط پیچیده ای با اسرائیل داشته است. زیرا هویتش بر اساس ملی گرائی فلسطینی نبوده است (هر چند احساسات ملی گرائی را جذب کرده و مورد استفاده قرار می دهد). هویت حماس، هویتی مذهبی است. عالیترین هدفش نه رهائی مردم فلسطین بلکه استقرار یک دولت اسلامی است. اسماعیل حنیه، نخست وزیر آتوریته فلسطین در غزه، اخیرا حرف همیشگی اش را باری دیگر تکرار کرد: اگر اسرائیل حملات خود را متوقف کند و گذرگاه های مرزی را باز کند، «بدون استثناء، بر سر همه چیز می توانیم صحبت کنیم.» خالد مشعل، رهبر بالای حماس در تبعید، گفت که در مقابل راه حل ایجاد دو دولت در چارچوب مرزهای 1967 اسرائیل، حماس وارد آتش بس " ابدی" با اسرائیل خواهد شد. (هاآرتز 2 ژانویه 2009) حماس می گوید قصدش از موشک پرانی به خاک اسرائیل شکست دادن اسرائیل نیست بلکه تلاشی است برای مجبور کردن اسرائیل به قبول سازش. روزنامه ی تل آویوی هاآرتز هشدار می دهد که: «اگر فرمول "مقاومت و پراگماتیسم" حماس شکست بخورد، نیروهای بسیار تاریک تر که در سایه ی نابودی غزه رشد کرده اند جای آن را خواهند گرفت.» (هاآرتز 2 ژانویه)

اسرائیل به خاطر خود حماس نیست که از آن متنفر است. بلکه مسائلی مهمتر در میان است. یکی از آنها، نقشه هائی است که صهیونیسم برای مردم فلسطین در آستین دارد. اسرائیل نیازمند آن است که بیرحمی و قدرت خود را به نمایش بگذارد. دیگری، عروج بنیادگرائی اسلامی، منجمله وجود جمهوری اسلامی ایران، به مثابه مانعی در مقابل منافع آمریکا در خاورمیانه و خطری برای اسرائیل است. واقعیت را نباید واژگونه دید: اسرائیل نه به خاطر بنیادگرائی اسلامی (یا مقاومت های عادلانه علیه خودش) بلکه به دلیل ضرورت و منطق موجودیت خودش به سرکوب فلسطینی ها ادامه خواهد داد و حتا دست به اعمال شنیع تر هم خواهد زد. با وجود آنکه اسرائیل و حماس دشمن یکدیگرند، ولی دشمنانی ایده آل برای هم هستند.

با چشمانی باز به مسائل بنگریم و حقایق را آنطور که هست ببینیم

برخی فکر می کنند ایجاد "دولت اسلامی" اسم دیگری برای "رهائی فلسطین" است. اما این واقعیت ندارد. البته بنیادگرایان اسلامی آرزوی نابودی اسرائیل را دارند. اما هدف اعلام شده ی حماس مبنی بر ایجاد یک دولت اسلامی به جای اسرائیل، که «یهودیان، مسلمانان و مسیحیان زیر حکومت یک دولت اسلامی زندگی کنند»؛ حتا اگر متحقق شود، برای مردم فلسطین رهائی به بار نخواهد آورد. چنین دولتی برای فلسطینی ها صرفا یک زندان دیگر در چارچوب نظام جهانی کنونی که تحت سلطه ی امپریالیستهاست، خواهد بود؛ و روابط ستم گرانه در اشکالی دیگر اما به همان اندازه نفرت انگیز، ادامه خواهد یافت. در واقع چیزی شبیه یک اسرائیل اسلامی خواهد بود. هرچند این هدف، با توجه به نیازهای آمریکا، غیرقابل تحقق است اما باید گفت که هدفی مشمئز کننده است.

به علاوه، رهبری. برنامه و ایدئولوژی حماس یک عامل منفی برای رهائی مردم فلسطین است؛ سدی است در مقابل شکل گیری یک برنامه و استراتژی سیاسی مناسب با هدف رهائی کامل مردم فلسطین از چنگال نظام جهانی و روابط اقتصادی آن که به دست و پایشان تنیده شده است و لازمه اش نابودی دولت اسرائیل است. همانطور که اکنون در پرتو بمب ها و توپ باران ها و آتش تانک های اسرائیل می توان به روشنی دید، رهبری حماس و ایدئولوژی آن مانع از آن است که مبارزه ی فلسطینی ها عوامل مثبتی را که به نفع مبارزه شان است به میدان آورند. همین واقعیت که آمریکا و اسرائیل سعی می کنند بهر ترتیب شده "سکوت و صلح" قبرستان را بر فلسطین تحمیل کنند نشان می دهد که چه ظرفیت ها و نقاط قوت نهفته ای در مردم فلسطین موجود است.

تصور رهائی فلسطین در شرایط کنونی جهان بسیار سخت می نماید. زیرا در شرایط کنونی جهان تضاد اسرائیل-فلسطین برای منافع امپریالیسم آمریکا بسیار مهم است -- بخصوص برای لشگرکشی های آمریکا که با هدف کنترل کامل خاورمیانه بزرگ و تبدیل آن به سکوی پرشی برای تضمین سلطه ی جهانی اش، انجام می شود. اما همین اوضاع جهانی، منبع بالقوه ی بزرگی را برای تحقق آرمان رهائی فلسطین ارائه می دهد. مردم منطقه فقط به دلیل نفرت از بی عدالتی در حق مردم فلسطین به آنجا نمی نگرند؛ بلکه احساس می کنند رابطه ی مستقیمی میان این بی عدالتی و وضعیت غیر قابل تحمل خودشان تحت رژیم هائی که جرات مخالفت با اسرائیل را ندارند و وابسته به آمریکایند، هست. آنها احساس می کنند رابطه ی مستقیمی میان این بی عدالتی و نظام های اجتماعی عقب مانده ی خودشان که قادر به ایستادگی درمقابل نظم جهانی امپریالیستی نیستند، هست. به ماشین جنگی اسرائیل که جنایتهایش را تحت عنوان "دفاع از خود" توجیه می کند نباید هیچ امتیازی داد. اما واقعیت آن است که صهیونیست ها دارودسته ی کوچکی در این منطقه و مورد تنفر اکثر مردم جهان هستند. همین مسئله در سطح جهانی نیز صدق می کند: نظام امپریالیستی بسیار قدرتمند است اما فلسطین یکی از حلقه های ضعیف آن است و این حلقه ضعیف درست در قلب تضادهای مهم جهان کنونی قرار دارد.

"در اینجا مردم دسته دسته می میرند اما کسی به یاری ما نمی آید"

اینها جملات یک دختر جوان اهل غزه است که دل را به درد می آورد زیرا تقریبا حقیقت دارد. البته تظاهرات های بزرگی در نقاط مختلف جهان برپا شده است. اما هیچ کشور امپریالیستی-- یعنی کشورهائی که قدرت انجام کاری را دارند، کاری نکرده اند و برایشان قتل عام فلسطینیان مهم نیست. هیچ یک از رژیم های منطقه برای کمک به آنان انگشت خود را نیز تکان نداده اند و جنبش های انقلابی مردم جهان هنوز آنقدر قدرت ندارند که به یاری آنان بشتابند.

در دهه های قبل، رهائی مردم فلسطین همواره یکی از پرچم های مبارزه علیه نظام امپریالیستی در سراسر جهان بود. شکست مبارزه فلسطینیان نیز با افت در امواج انقلابی جهان همراه بود. نمی توان آرزوی احیای آن مبارزات را کرد. آن دوره تمام شد. جهان کنونی کاملا متفاوت است. پدیده های جدیدی بوجود آمده که باید آنها را تجزیه و تحلیل کرد؛ موانع جدیدی پدید آمده که باید بر آن ها چیره شد. دوران جنبش های ملی گرای انقلابی دهه های قبل به پایان رسیده است. آنان محدودیت های خود را به نمایش گذاشته و نشان دادند که با آن افق ها نمی توان راه زیادی را پیمود. اکنون آن ها تبدیل به پدیده هائی غیر انقلابی شده اند. سازمان آزادیبخش فلسطین و "اتوریته فلسطین" یک نمونه از این واقعیت است. عروج بنیادگرائی مذهبی، بخشا،عکس العمل استیصالی بود در مقابل خیانت آن جنبش های ملی گرا. ما این نیز یک بن بست بیش نیست.

مثال حمله به عراق را در نظر بگیریم. دیدیم که چگونه سلطه ی انواع بنیادگرائی مذهبی و دیگر گرایشات ارتجاعی در میان نیروهای ضد اشغال در آن کشور در را بروی گرایشات غلط و مضر باز کرد؛ که گویا تنها انتخاب، انتخابی است میان اشغال امپریالیستی و حاکمیت اسلامی. همین مسئله، مقاومت مردم عراق را خفه کرد و مانع از رشد جنبش جهانی ضد جنگ که در آستانه ی تجاوز به عراق به چنان اوجی رسیده بود، شد.

ما نباید اجازه ی غلبه ی دروغ آمریکا-اسرائیل شویم که گویا کسانی که از اسرائیل متنفرند و از فلسطین حمایت می کنند باید طرف بنیادگرائی اسلامی را بگیرند. در خاورمیانه و دیگر کشورهائی که تاریخا مسلمان بوده اند، حمایت مردمی از فلسطین در چنبره ی نیروهای مذهبی و دولتی مختلف گرفتار آمده است: یا در چنگال نیروهای مذهبی که دارای اهداف ضد رهائی بخش هستند؛ یا در چنگال دولت های وابسته به آمریکا در مصر، اردن و ترکیه و اندونزی و یا در چنگال دولت جمهوری اسلامی که می خواهد خشم عادلانه ی مردم منطقه را به اهداف ارتجاعی و تنگ نظرانه ی خود پیوند زند.

تصویر سازی از تجاوز جنایت کارانه ی اسرائیل به غزه به مثابه جدال میان مذاهب گوناگون، به ضرر فلسطینی هاست و مانع از آن می شود که فلسطین بتواند حداکثر حمایت مردم جهان، منجمله برخی یهودیان اسرائیل را جلب کند. این طرز تفکر بیش از اندازه قوی شده زیرا با آن مخالفت و مبارزه نشده و به ظاهر تنها "آلترناتیو واقع بینانه" به نظر می آید. در حالیکه، تمام وقایع اخیر بار دیگر نشان می دهد که آلترناتیو مذهبی، یک بن بست مهلک است که مردم را در سطح عصبانی شدن بدون آنکه راه مکفی برای بیان آن بیابند، نگاه می دارد.

هستند کسانی که درک علمی از آرمان رهائی فلسطین داشته و نسبت به رابطه ی میان دست یابی به این آرمان و پیش برد مبارزه برای پایان بخشیدن به نظام جهانی امپریالیستی که ناعادلانه و غیر ضروری بوده و برای کل بشریت خفقان آور است، آگاهند. اگر آنها به جای دنباله روی از منطق صهیونیسم-در مقابل-بنیادگرائی اسلامی، از آن گسست کنند؛ آنگاه می توانند نقشی تعیین کننده در باز کردن چشمان مردم جهان به جنایات اسرائیل و دلایل این جنایات، بازی کنند. آنها می توانند جنبش هائی بسیار بزرگتر از آنچه امروز می بینیم، در دفاع از فلسطین به راه اندازند. فلسطین به طور عینی، شایسته و نیازمند حمایتی عظیم تر از اینهاست. در خود فلسطین، تنها با گسست از منطق مهلک " صهیونیسم یا اسلام" و در پیش گرفتن یک درک علمی می توان خروج مردم از اسارت تحمل ناپذیر فیزیکی، سیاسی و ایدئولوژیکی را ممکن کرد.