نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

ریاچه هامون صابری یا دریاچه سیستان در شرق ایران و در شمال استان سیستان و بلوچستان در نزدیکی زابل واقع شده است... دریاچه هامون صابری - محمد گائینی

ریاچه هامون صابری یا دریاچه سیستان در شرق ایران و در شمال استان سیستان و بلوچستان در نزدیکی زابل واقع شده است...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
بخشی از این دریاچه در ایران و بخش بزرگتر و پرآب آن در افغانستان واقع شده است. هامون بزرگترین دریاچه آب شیرین ایران بوده است که به آن تالاب هامون نیز می گویند...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
در گذشته های دور دریاچه هامون، دریایی بزرگ و پرآب بوده است. پس از خشکسالی ها و تقسیم بندی های کشورها و نرسیدن آب به مرزهای ایران به مرور قسمت های وسیعی از آن خشک شده است و اکنون به چهار دریاچه مجزا تقسیم شده است: دریاچه هامون صابری یا سیستان، دریاچه هامون پوزک ایران، دریاچه هامون هیرمند و دریاچه هامون پوزک افغانستان که بخش کوچکی از آن نیز در ایران واقع شده است...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
مسیر دسترسی به دریاچه هامون صابری (یکی از مسیرها): از جاده زابل به نهبندان، سه راهی میل نادر پاسگاه نیروی انتظامی وجود دارد که باید از آن به سمت چاه خرما تغییر مسیر داد. بسته به فصل و وضعیت آب دریاچه مسافت کمتر یا بیشتری از این جاده را باید رفت تا به آب رسید. برای رسیدن به آن از جاده اصلی حدود ۲ کیلومتر در خاکی نامناسب باید پیشروی کرد.
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
منبع اصلی تامین آب هامون صابری، رود هیرمند افغانستان و آب رودهای کوچک فصلی می باشد. نمونه ای از آب راهه هایی که به هامون صابری می ریزد...
دریاچه سیستان - محمد گائینی
میل نادر که از زمان نادرشاه افشار به جامانده، در گوشه جنوب غربی دریاچه هامون و در کنار جاده دسترسی نهبندان به زابل واقع شده است...
میل نادر دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
زمانی هامون تا به اینجا آّب داشته و قایق ها در اینجا تردد داشته اند. بقایای گمرک بلژیکی ها در جنوب غربی دریاچه هامون صابری و در میانه راه میل نادر به چاه خرما...
گمرک بلژیکی های دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
نزاع مارها که نتیجه ای تلخ برای هر دو به جا گذاشته...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
کاروانسرای فرنگی در غرب دریاچه هامون...
کاروانسرای فرنگی دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
این دیوارها و بناهای نیمه کاره باقی مانده نشان از اهمیت منطقه و رونق اقتصادی در گذشته های نه چندان دور دارد...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
بازارچه ای در کنار کاروانسرای فرنگی هامون صابری...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
نمایی رو به هامون...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
اینجا همه چیز به گل نشسته...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
وقتی در کنار هامون صابری می ایستی با دشتی وسیع و پست روبرو هستی که تا دوردست ها ادامه دارد...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
چین و چروک هایی از جنس زمین خشکیده هامون...
پیرمرد چوپان بلوچ - محمد گائینی
دیدار از دریاچه هامون یکی از آرزوهای من بود. دریاچه ای که تصور می کردم زمانی که به آن برسم دیگر خیلی دیر شده باشد و به جای دریاچه با کویری خشکیده و بی آب مواجه بشوم...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
در طول مسیر رسیدن به دریاچه، مرتب منطقه را با نقشه تطبیق می دادم و می دیدم که طبق نقشه باید درون آب باشیم اما هنوز در خشکی سوار بر ماشین هستیم!
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
البته با توجه به شنیده ها و اخبار متفاوتی که از هامون رسیده بود چندان امیدی به دیدن آب در هامون نداشتم اما خوشبختانه زودتر از تصور به آب رسیدیم...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی 
هیچ حس قابل اتقالی برای نوشتن وجود ندارد. سکوت و تنهایی هامون را فقط زمانی می توانی درک کنی که در آغوشش قرار بگیری...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
هرچند مشاهده دو دسته پلیکان و یک دسته فلامینگوی در حال پرواز بر روی دریاچه هامون بسیار عجیب و در عین حال امیدوار کننده بود و گروه ما را به سر ذوق آورد اما تصور پرندگان فراوان در حال پرواز بر روی دریاچه و مردمانی که زمانی سوار بر توتن به دنبال روزی خود از هامون دست و دلباز بودند دنیای از حسرت و افسوس به دنبال دارد...
دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
شب قبل و در طول مسیر صحبت های زیادی در مورد علل خشک شدن دریاچه هامون و وضعیت فعلی آن به میان آمد که از آن جمله می توان به سد کجکی و سد کمان خان بر روی هیرمند در افغانستان، عدم تصمیم جدی بر حفظ هامون از سوی مسولان، کم شدن بارندگی ها و ... اشاره کرد.
 سد کجکی و دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
سد کجکی در سمت راست و دریاچه هامون در سمت چپ هر عکس دیده می شود. منبع عکس: ویکی پدیا
اما عدم پایبندی افغانستان به توافق سال ۱۳۵۱ بین ایران و افغانستان درباره سهم آب ایران مهم ترین عامل وضعیت کنونی دریاچه هامون می باشد... (دیده بان کوهستان)
 دریاچه هامون صابری - محمد گائینی
سپاس از اداره کل محیط زیست استان سیستان و بلوچستان و محیط زیست زابل و به ویژه محیط بانان گرم و صمیمی محیط بانی هامون به خصوص آقای صیادی عزیز که در این بازدید همراه ما بودند.
    دریاچه هامون صابری - محمد گائینی

تکاپوی عاشقانه / در یاد فرزند: دل‌نوشته‌های پدر و مادر شهید عاشورا، امیرارشد تاجمیر | فرزندم، تو نمرده‌ای


دی 1392 23 آبان ماه 1392، امسال مصادف شد با دهم محرم آن عاشورا؛ همان شش دی ماه 1388…
و این یک تصادف ساده نیست! این یعنی خیلی چیزها…
این یعنی فرزند، که گفت مادر! می‌روم برای وطن. و پاسخش عبور سنگینی سه‌باره‌ی ظلم بود بر تنش…
این یعنی روز مادرانی که فریاد می‌کنند:
«سه بار امیرارشد مرا کشتند. سه بار از روی او رد شدند و هیکل نازنین بچه‌ام به وسیله‌ی ماشین نیروی‌انتظامی اول خوردشد ولی او هنوز زنده بوده و سه بار او را کشتند…
امیرارشد راهش را خودش انتخاب کرده بود. او خودش رفت، در تمام اعتراضات همپای مردم حضور داشت و من سرم بالاست و به وجودش افتخار می‌کنم. خوشحالم که شرافتمندانه جوانی ایران‌دوست و ایرانی دوست تحویل جامعه دادم که اگر من، مادر خوبی نبودم اما فرزندم سرم را بلندکرد.
او مرا سربلند کرد اما کمرم شکست. فرزند من خودش رفت و با شجاعتو او می‌دانست که در نهایت بازداشت‌اش می‌کنند و شکنجه استو اما رفت و کشته شد در حالیکه فریاد میزد اینها(مردم) ناموسِ ما و هم وطن ما هستند…»

ایرج تاجمیر و شهین مهین‌فر پدر و مادر شهید عاشورا، امیرارشد تاجمیر
ایرج تاجمیر و شهین مهین‌فر پدر و مادر شهید عاشورا، امیرارشد تاجمیر
«پدر و مادر اولین آموزگار عشق یا نفرت اند.
و ما عاشقانه عشق را به فرزندانمان آموختیم.
امیرارشدمان به خاطر عشق به هموطن کشته شد.
و من و همسرم که عاشق‌ترین عاشقیم، چگونه عشق را به صلیب می‌کشیم؟!
لعنت به ما، اگر با خون پاک پسرمان معامله کنیم!»
شهین مهین فر، مادر امیرارشد تاجمیر – 28 آبان
مزار شهید امیرارشد تاجمیر
مزار شهید امیرارشد تاجمیر
«برای امیرارشدم:
سرت را روی زانوانش نهاد، تا در آخرین نگاه سپاسِ زنده بودنش را از چشمانش بخوانی.
او مدیونِ جوانمرگی توست، جوانمردم.
نه، زبانم لال، او مدیون جوانمردی توست، جوانمرگم.
سکوتم را می‌شنوی؟
صدای فریاد و ضجّه‌های دل من است.
او روز فاجعه فریاد می‌کشید و من هنوز سکوت می‌کنم و در خلوت غمگنانه‌ام برای غریبانه‌جان‌کندنت آرام‌آرام می‌میرم.»
شهین مهین فر، مادر امیرارشد تاجمیر – 22 آبان
ایرج تاجمیر بر مزار فرزند
ایرج تاجمیر بر مزار فرزند
«14 آذر 1363 روز تولد امیرارشد تاجمیر است
امیر ارشد عزیزم
روز تولد تو روزی بود که باران آتش بمب‌های صدام اندک‌اندک در حال فروکش بود، غافل از اینکه ابرهای سیاه آتش داخلی، همراه با گردش چرخهای خودروهای این خراب‌آباد آرام‌آرام بارور می‌شد و سرانجام در روز ششم دی‌ماه 88 یزیدیان زمان در خیابان، اندام مردانه‌ی تو را نه یک بار بلکه سه بار به جرم عشق به وطن و هموطن، زیر چرخ‌های خودروی نیروی ناامنیِ وطن، تکه‌تکه کردند.
امیرارشد عزیزم
14 آذر نیز به زیارتت می‌آیم، تو برای من و مردمی که تو و امثال تو و آرمانت را می‌شناسند نمردی و نمی‌میری.
آنان که غیر از این می‌پندارند خود مبتلا به مرگ تدریجی‌اند و بی‌خبر.»
پدرت ایرج تاجمیر
ایرج تاجمیر، پدر امیرارشد تاجمیر – 12 آذر
92
جنبش اعتراضی برزیل یک گام جلوتر
احمد پرتوی یکم جولای 2013

از 13 ماه جون 2013 اعتراض ها در برزیل آغاز شد و در کمتر از یک هفته به سراسر کشور سرایت کرد. این اعتراضات در پی افزایش کرایه اتوبوس و مترو با فراخوان گروهی بنام "لغو کرایه برای همه" آغاز شد. مردم برزیل میگویند اگر دولت میتواند برای برگزاری بازیهای جام جهانی و اولمپیک 12 میلیارد دلار هزینه کند پس میتواند سیستم حمل و نقل عمومی و خدمات اجتماعی را نیز سامان دهد. کارگران فریاد میزدند "ما فوتبال نمیخواهیم مدرسه میخواهیم"، "فیفا برو"، "ما فوتبال نمیخواهیم بیمارستان میخواهیم"، "فساد و رشوه را از بین ببرید". این اعتراضات در کشوری صورت گرفته که از نظر سرمایه داری دارای رشد خوبی دارد و از نظر بزرگی حجم اقتصاد مقام هفتم را در جهان داراست. ثروتمندان 1 درصد جمعیت برزیل را تشکیل میدهند درصورتیکه 44.5 درصد از ثروت تولید شده کشور را میبرند. برزیل با رشد اقتصادی سالانه 2.77 درصد از جمله کشورهای موفق سرمایه داری میباشد. تورم سالانه 6.76 درصد و نرخ بیکاری 5.8 درصد درسال 2013، این کشور را در زمره کشورهای سودآور و ارجح سرمایه گذاری قرار داده است. در برزیل 22 حزب سیاسی وجود دارد. حزب کارگر هم اکنون دوره سوم چهار ساله ریاست جمهوری و ریاست دولت را بعهده دارد. با آمار ارائه شده برزیل در ردۀ کشورهای موفق سرمایه داری قرار دارد.
ولی مردم برزیل از نبود امنیت، کمبود و گرانی وسایل حمل و نقل عمومی، کمبودهای شدید در آموزش و پرورش و نبودن سیستم مناسب بهداشت و درمان در ردۀ کشورهای فقیر قرار میگیرد. حداقل حقوق رسمی 288 دلار در ماه است و 10 درصد جمعیت 1.1 درصد از ثروت جامعه نسیب شان میشود. و 10 درصد جمعیت درآمدشان 39 برابر 10 درصد فقیر جامعه است. 10 درصد فقیر جامعه با ماهی 77.4 دلار زندگی میکنند. این بهشت سرمایه داری صنعتی است.
تورم قیمت غذائی بسیار بیشتر از تورم کل است. بطوری که قیمت مواد غذائی 13.5 درصد و قیمت سبزیجات 100 درصد افزایش یافته است. فشار تورمی بر سطوح پائینی مزدبگیران بسیار بیشتر از آمارکلی تورم است. تا جائی که کرایه حمل و نقل عمومی با 10 درصد افزایش موجب خیزشهای اعتراضی جدید شد. سکوت دولت حزب کارگر و اتحادیه های کارگری در روزهای اول اعتراضات بسیار معنی دار بود.از اواسط جون تا کنون 490 تظاهرات در برزیل برگزار شده که 150 مورد آن فقط در روز 20 جون صورت گرفته است. دولت پس از یکهفته از شروع اعتراضات و گسترش آن به  حمایت آن سخن گفت. با اینکه حزب کارگر سالها دولت را در دست داشته و با تلاش تمام روابط سرمایه داری را حفظ و گسترش داده و شرایط کسب سود را باتحمیل فقر به مزدبگیران برزیل تحمیل کرده، تا کنون نمیدانسته که چه بر سر خدمات اجتماعی و آموزش و بهداشت و حمل و نقل عمومی آمده است. دولت قول پرداخت 22 میلیارد دلار برای حمل و نقل داده و کلیه شهرهای بزرگ کرایه های وسایل نقلیه عمومی کاهش و به رقم قبل از اعتراضات رساندند.
چند مشخصه برجسته در این اعتراضات وجود دارد که مردم برزیل را یک گام جلو تر از سایر کشورها قرار داده است. این جنبش شدیدا ضد احزاب و اتحادیه ها بوده که این نشان از تجربه منفی تکیه به احزاب و اتحادیه های کارگری در برزیل است. دیگر اینکه معیین کردن مطالبات خود از دولت است که در زیر آمده است.

  1. عدم افزایش کرایه حمل وسایل نقلیه عمومی و بهبود آن
  2. رسیدگی به وضعیت آموزش  پرورش و بهبود آن
  3. اختصاص بودجه کافی به بهداشت و درمان
  4. مبارزه با فساد سیاسی و اداری 

سانسور هماهنگ "خلاف مشترک خامنه ای و روحانی" توسط 19 سایت رژیم

سانسور هماهنگ "خلاف مشترک خامنه ای و روحانی" توسط 19 سایت رژیم

اسنادی که هر ایرانی باید ببیند!
حسن روحانی، ۲۰ سال قبل از دریافت مدرک بحث برانگیز دکترا از دانشگاه کالدونین گلاسکو، مدعی داشتن مدرک دکترا بوده است؛ از دانشگاه لندن.
چهارشنبه، ۲۹ خرداد ۱۳۹۲ در حال جستجوی آرشیو روزنامه جمهوری اسلامی برای یافتن یکی از سخنرانی‌های مرداد ۱۳۵۹ آیت‌الله خمینی بودم که به گفتگوی حسن روحانی(نماینده مجلس اول از شهر سمنان) در صفحه ۱۱ شماره پانزدهم مرداد ۱۳۵۹ برخوردم:
با کمال تعجب دیدم که با وجود بحث‌های زیادی که بر سر نحوه گرفتن مدرک دکترای ایشان در سال ۱۹۹۹ از دانشگاه تازه تاسیس کالدونین گلاسکو وجود دارد، در این گفتگو، که ۱۹ سال پیش از اخذ مدرک از اسکاتلند انجام شده، «دکتر روحانی» معرفی شده‌اند.
بر آن شدم که به بررسی دقیق شماره های اسفند 1358 (مقطعی که انتخابات نخستین مجلس برگزار شد) روزنامه جمهوری اسلامی بپردازم، بلکه بتوانم درباره تحصیلات دکترای ایشان اطلاعاتی کسب کنم. بررسی های دقیق نشان داد که ایشان در لیست اسامی نامزدهای حزب جمهوری اسلامی بوده اند و در شماره های یکم، دوم، هشتم، یازدهم، دوازدهم، شانزدهم، هجدهم اسفند 58 با عنوان «حسن فریدون(روحانی)» معرفی شده اند:






ولی به ناگاه در لیست نوزدهم اسفند حزب جمهوری، مندرج در روزنامه «جمهوری اسلامی» عنوان «دکتر» به حسن فریدون(روحانی) اضافه شده است. همچنین در گفتگویی که در همین شماره روزنامه برای معرفی نامزد حزب جمهوری اسلامی از شهر سمنان انجام گرفته، او را در مقدمه مصاحبه چنین معرفی کرده‌اند:

«حسن فریدون روحانی معروف به دکتر روحانی در سال 1327 در بخش سرخه سمنان به دنیا آمد و در سال 1339 به تحصیل علوم دینی پرداخت و تا سال 1348 در حوزه علمیه قم به تحصیل فقه و فلسفه و اصول و منطق مشغول بود. در سال 1348 وارد دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق قضائی فارغ التحصیل گردید. در سال 58 از دانشگاه لندن در رشته جامع شناسی حقوقی دکترا گرفت»

از این نقطه به بعد، در دو روز آخر تبلیغات یعنی ۲۱ و ۲۲ اسفند نیز در لیست نامزدهای حزب جمهوری اسلامی، با عنوان «دکتر حسن فریدون(روحانی)» معرفی شده‌اند:



بررسی بسیار دقیق آرشیو روزنامه جمهوری اسلامی از اسفند ۱۳۵۸ تا پایان تیرماه ۱۳۵۹ نشان می‌دهد که ادعای دکترای جامع شناسی حقوقی از دانشگاه لندن نه تنها در آن مقطع تکذیب نشده، بلکه مجددا در صفحه ۷۹۱ جلد نخست خاطرات ایشان (گفتگوی ۱۹ اسفند ۱۳۵۸ با روزنامه جمهوری اسلامی)، تحت عنوان سند شماره ۶۵ به چاپ رسیده است:
 عکس از روی نسخه موجود در کتابخانه کنگره آمریکا
قاعدتا مدارک مورد استفاده در کتاب خاطرات که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۸۷ منتشر شده، مورد تایید آقای روحانی بوده است. در هیچ جا از جمله در شماره‌های بعد روزنامه جمهوری اسلامی، اثری از تکذیبیه دریافت دکترای «جامع شناسی حقوقی» از دانشگاه لندن از سوی آقای حسن فریدون(روحانی) مشاهده نمی‌شود.
مراجعه به روزنامه جمهوری اسلامی، بعد از برگزاری انتخابات نشان می دهد که ایشان با 19107 رای از مجموع آرای 30629 نفر، تحت عنوان «دکتر حسن فریدون روحانی» بعنوان نماینده سمنان وارد مجلس شورای اسلامی شدند.
همچنین، بر اساس مدارک ثبت شده در معرفی نمایندگان مجلس اول که در سایت رسمی مجلس شورای اسلامی نیز وجود دارد، آقای روحانی دارای مدرک دکترای حقوق معرفی شده‌اند:

 این مساله در مجالس دوم، چهارم و پنجم تکرار شده است در حالیکه بر اساس آنچه اعلام شده است، در تاریخ‌های مذکور فاقد مدرک دکترا بوده‌اند. در مجلس سوم نیز صاحب مدرک فوق لیسانس معرفی شده‌اند که دلیل این تغییر هم اعلام نشده است:





با این تفسیر، آقای حسن روحانی، بطور مشخص در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی با استفاده از عنوانی که فاقد آن بوده‌اند آرای مردم را براساس اعتماد عمومی کسب کرده اند، مرتکب جعل عنوان شده‌اند و پایه ترقی سیاسی شان براساس دروغ است لذا یک دادگاه صالحه می تواند محکوم و عزلشان کند.

سوای دوره اول مجلس، اگر در دوره های دوم تا پنجم(یعنی پیش از سال 1378 یا همان 1999 که از دانشگاه کالدونیان گلاسکو دکترا گرفته اند) نیز مدرکی به جز آنچه واقعا داشته‌اند را به مسئولان برگزاری انتخابات و مجلس ارائه کرده باشند، مسئولیت قانونی دارند که براساس قانون مجازات اسلامی که در زمان حضور ایشان در هیات رئیسه مجلس به تصویب رسیده، باید با ایشان برخورد شود.

آیا پای سیدعلی خامنه ای هم گیر است!؟

نکته دیگری که در کتاب خاطرات حسن روحانی یافتم، این است که وی در خاطراتش آورده است که در 2 اسفند 1357 به دیدار آقای بهشتی رفته و گفته است: «اوضاع کشور به گونه ای نیست که بتوانم به دنبال ادامه تحصیل باشم. تصمیم من این است که بعد از عادی شدن اوضاع کشور، برای ادامه تحصیل برگردم» و در پاورقی این جملات آورده است: «از سپتامبر 1978(شهریور 1357) دوره M.Phil را در London School of Economic شروع کرده بودم».

از اینرو آقای بهشتی بعنوان دبیرکل و همه کاره حزب جمهوری اسلامی از سطح تحصیلات دانشگاهی آقای روحانی آگاهی دقیقی داشتند و می توانستند در این باره به مسئولین روزنامه اطلاع دهند تا حقیقت درج شود ولی محتوای روزنامه جمهوری اسلامی در آن مقطع حکایت از آن دارد که چنین کاری نکرده اند، چه بسا خود دستور این جعل عنوان را داده اند! با این تفسیر، حتی با فرض طرح ادعای دکترای جامعه شناسی حقوقی دانشگاه لندن توسط شخص حسن روحانی، معرفی وی در لیست انتخاباتی 19، 21 و 22 ام اسفند حزب، تحت عنوان «دکتر حسین فریدون(روحانی)» برای رهبری حزب، مدیرمسئول و سردبیر روزنامه و مسئول بخش تبلیغات حزب جمهوری اسلامی، مسئولیت قانونی ایجاد می شود.
بررسی آرشیو روزنامه جمهوری اسلامی نشان می دهد که از 9 خرداد 1358 تا 16 فروردین 1360 با وجود "سردبیر"، نام سردبیر و مدیر مسئول در آن قید نمی شد و انتشار آن «زیر نظر شورای نویسندگان» عنوان می شد. از 17 فروردین تا 20 تیر 1360 نیز «صاحب امتیاز: سید علی خامنه ای، مدیرمسئول و سردبیر: میرحسین موسوی» قید می شد ولی از 21 تیر 1360 تا 14 خرداد 1368، فقط «صاحب امتیاز: سید علی خامنه ای» قید می شد.
بنابر مطالب درج شده در سایتهای مشرق نیوز، خبرآنلاین، کلمه و آفتاب نیوز از زمان شروع کار روزنامه جمهوری اسلامی، مدیر مسئولی آن برعهده سید علی خامنه ای بوده است و این مسئولیت تا 16 فروردین 1360 برعهده ایشان بوده است، بعلاوه مسئولیت بخش تبلیغات حزب جمهوری اسلامی را نیز برعهده خامنه ای بوده است، اینجاست که مساله جالب می شود و می توانیم به راز مسکوت گذاشتن "جعل عنوان دکترای جامع شناسی حقوقی دانشگاه لندن در لیست حزب جمهوری برای حسن روحانی" توسط سایتهای اصولگرای مخالف حسن روحانی پی ببریم. حدود یکماه بعد از یادداشت 27 تیر 1392 خودنویس متوجه شدم که از 29 تیر تا 2 مرداد 1392، 19 سایت رژیم(جام نیوز، صراط نیوز، نکات پرس، لیواس، بلاغ نیوز، اهرارگیل، کیومیز، گیلان آنلاین، ناصرون، کشاورز نیوز، عماریون، اخبار انتخابات، کارمند ایرانی، دادمردان، دانا، بهارانه، صبح توس، خاورستان، تیتر یک) در اقدامی هماهنگ، فقط به انتشار نیمه دوم یادداشت پرداختند که به جعل عنوان برای حسن روحانی در دوره های اول تا چهارم مجلس مندرج در سایت مجلس اختصاص داشت و جعل عنوان دکترای دانشگاه لندن در لیست و روزنامه حزب جمهوری در اسفند 1358 را سانسور کردند.
بعلاوه بنابر آنچه که در جلسه 14 تیرماه 1360 مجلس برای بررسی رای اعتماد به میرحسین موسوی بعنوان وزیر خارجه عنوان شد و آنچه که پیش از انتخابات 22 خرداد 1392 بعنوان مسئولیتهای اجرایی میرحسین موسوی ذکر شد، ایشان از 1358 تا 1360، سردبیر روزنامه بوده اند که البته تا 16 فروردین 1360 در روزنامه قید نمی شد، با این حال «شورای نویسندگان» که اسامی آن در مقطع اسفند 1358 بر نگارنده مشخص نیست(بجز میرحسین موسوی)، تصمیم گیرنده اصلی درباره محتوای روزنامه بوده اند. بطور کل، با توجه به آگاهی قطعی رهبری حزب جمهوری اسلامی از سطح تحصیلات آقای روحانی، در جعل عنوان دکترای جامعه شناسی حقوقی دانشگاه لندن برای آقای روحانی، بجز آقای بهشتی که درگذشته است، شورای نویسندگان و آقای خامنه ای مسئولیت قانونی دارند که بر اساس قانون مجازات اسلامی باید جوابگو باشند!