در حالیکه روز گذشته منابع خبری گزارش دادند در کوبانی خانواده های کرد همراه تمام اعضای خانواده خود از پیر و جوان سلاح به دست گرفته و به جنگ با گروهک تروریستی داعش رفته اند، شبکه های اجتماعی تصاویری از یک خانواده مسلح کرد را منتشر کردند که با داعش می جنگند. این خانواده 6نفره از پدر تا پسری که به نظر بسیار کم سن و سال می رسد در حالی که سلاح در دست دارند پشت سنگر در کمین نیروهای داعش نشسته اند.
۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه
خودروی جدید ضد شورش ناجا
، سردار «حسن کرمی» در حاشیه صبحگاه مشترک این یگان در جمع خبرنگاران افزود: آمادگی داریم تا تجهیزات و آموزش های خود را به کشورهای منطقه منتقل کنیم.
وی با بیان این که تجهیزات قبلی خود را ایمن سازی و بهینه سازی کرده ایم گفت: بهینه سازی تجهیزات قدیمی به منظور کاهش آسیب پذیری و ارتقای ایمنی انجام شد و همچنین تجهیزات جدید متناسب با شرایط جامعه و نوع تهدیدها به توانمندی های یگان ویژه اضافه شد.
وی با اشاره به این که خودروهای جدید واحدهای عملیاتی را در زمان انجام عملیات در امنیت نگاه داشته و ما را به اهدافمان نزدیک می کند گفت: با این تجهیزات با کمترین آسیب، اجتماعات کنترل شده و خلا موجود در این زمینه برطرف خواهد شد البته این خودروها هنوز به صورت رسمی رونمایی نشده است.
فرمانده یگان ویژه نیروی انتظامی با اشاره به عملیات رزمی و شهری و امداد ماموریت ها به ماموریت
کرمی با بیان این که پیش از این سلاح جنگی در یگان ویژه وجود نداشت گفت: هم اکنون سلاح به این یگان عملیاتی اضافه شده تا در مواقع خاص و در تهدیدات پیرامونی در عملیات رزمی و دفاع شهری از آنها استفاده شود هر چند یگان ویژه ذاتا واحدی نظامی است اما این ماموریت ها به منظور دفاع در مرزها به ماموریت های ما اضافه شده است.
جدا از مباحث مربوط به عملکرد وی در ریاست صندوق بازنشستگی، حقوق نامتعارف و 12 میلیونی ایراندخت عطاریان، موضوعی بود که نام وی را در مقطعی بر سر زبانها انداخت.
ایراندخت عطاریان، مدیر صندوق بازنشستگی کشوری با حکم علی ربیعی برکنار و محمود اسلامیان به جای وی منصوب شد.
عطاریان از جمله مدیران ارشد و جنجالی دولت سابق بود که بیش از یکسال و نیم در دولت حسن روحانی نیز به کار خود ادامه می داد.
اسلامیان در دوره اصلاحات، مدیریت فولاد مبارکه اصفهان و نایب رئیسی اتاق بازرگانی را برعهده داشت.
جدا از مباحث مربوط به عملکرد وی در ریاست صندوق بازنشستگی، حقوق نامتعارف و 12 میلیونی ایراندخت عطاریان، موضوعی بود که نام وی را در مقطعی بر سر زبانها انداخت.
پارسینه برای اولین بار فیش حقوقی وی را درج کرد و عطاریان نیز به اتهام "افشای اسرار خصوصی و استهزاء" از پارسینه شکایت کرد که دادگاه بدوی با تایید اصالت فیش حقوقی 12 میلیون تومنی، در موضوع استهزا، حکم برائت صادر کرد ولی در مورد اول، پارسینه به 4 میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شد که این حکم به دادگاه تجدیدنظر رفته است.
***********************************************************************
این در شرایطی است که صندوق بازنشستگی کشور در طول سالهای گذشته عملکردی فاجعه آمیز داشته است و بسیاری از اندوخته های بازنشستگان رابر باد داده است.
در شرایطی که بسیاری از بازنشستگان کشوری و لشگری با دریافت حقوقی در حدود ماهیانه 500 هزار تومان بشدت تحت فشار وشرمنده خانواده خود می باشند، رییس صندوق بازنشستگی حقوق ماهیانه 25 میلیون تومانی یعنی 50 برابر یک بازنشسته معمولی دریافت می کند.
به گزارش سرویس اجتماعی پارسینه، خانم عطاریان که در دولت احمدی نژاد بعنوان رییس صندوق بازنشستگی کشور منصوب شد وبا وجود تغییرات مکرر در وزارت رفاه ، پست خود را حفظ کرده وتا امروز در این مسئولیت قرار دارد بابت ریاست بر سازمان بازنشستگی کشور پایه حقوقی بیش از 12 میلیون تومان دریافت می کند که با احتساب اضافه کار وحق ماموریت و... بعضا این رقم به 25 میلیون تومان در ماه می رسد که تازه این رقم بدون احتساب پاداش هنگفت پایان سال می باشد.
این در شرایطی است که صندوق بازنشستگی کشور در طول سالهای گذشته عملکردی فاجعه آمیز داشته است و بسیاری از اندوخته های بازنشستگان رابر باد داده است.
مدیریت ضعیف رییس صندوق بازنشستگی و توصیه پذیری وی از برخی افراد خاص به قیمت بازی کردن با سرمایه میلیونها بازنشسته تمام شده است.
صندوق بازنشستگي تامين اجتماعي در جوابيه اي به اين گزارش پارسينه واكنش نشان داد كه بدون هيچ قضاوتي اين "تكذبيه " خواندني را از نظر مي گذرانيد:
در این اطلاعیه آمده است متاسفانه برخی از افراد با بد اخلاقی که منافع حزب و گروهی آنها در خطر قرار گرفته و عمدتا افرادیکه با رد صلاحیت شده اند وابستگی به جریانهای سیاسی خاصی دارند با انتشار اخبار کذب و غیر واقعی سعی دارند با ایجاد نگرانی و برهم زدن آرامش بازنشستگان تصویری یاس آلود در فضای مجازی جامعه منتشر کنند.
از سوی دیگر انتشار سوابق هویتی افراد در فضای مجازی با توجه به اینکه در شرایط کنونی به دلیل پیشرفتهای فن آوری و تکنولوژی امکان پذیر است برخی افراد مغرضی ناآگاهانه و بدور از اخلاق رسانه ای تلاش دارند از طریق سایت مطالب و اطلاعات نادرست ساختگی را منتشر کنند تا از این طریق حیثیت و اعتبار و جایگاه صندوق بازنشستگی را مخدوش کنند و به اهداف و مقاصد خود دست یابند.
در این اطلاعیه آمده است صندوق بازنشستگی کشوری براساس قوانین جاری کشور و در راستای صیانت از حیثیت اجتماعی کارکنان این مجموعه و جلوگیری از اقدامات تخریبی و غیر اخلاقی برخی پایگاههای اطلاع رسانی، اقدامات حقوقی از طریق مراجع ذیصلاح را انجام داده و در حال پیگیری است.
مدیریت ضعیف رییس صندوق بازنشستگی و توصیه پذیری وی از برخی افراد خاص به قیمت بازی کردن با سرمایه میلیونها بازنشسته تمام شده است.
صندوق بازنشستگي تامين اجتماعي در جوابيه اي به اين گزارش پارسينه واكنش نشان داد كه بدون هيچ قضاوتي اين "تكذبيه " خواندني را از نظر مي گذرانيد:
اداره کل حقوقی صندوق بازنشستگی کشوری طی اطلاعیه ای برخی اخبار و مطالب ساختگی در مورد حقوق 25 میلیون تومانی مدیریت این صندوق را کذب خواند.
به گزارش خبرگزاری مهر، اداره کل حقوقی صندوق بازنشستگی کشوری در پی انتشار خبر دریافت حقوق 25 میلیون تومانی مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشوری، اعلام کرد: این اخبار به هیچ وجه صحت نداشته و تکذیب می شود.در این اطلاعیه آمده است متاسفانه برخی از افراد با بد اخلاقی که منافع حزب و گروهی آنها در خطر قرار گرفته و عمدتا افرادیکه با رد صلاحیت شده اند وابستگی به جریانهای سیاسی خاصی دارند با انتشار اخبار کذب و غیر واقعی سعی دارند با ایجاد نگرانی و برهم زدن آرامش بازنشستگان تصویری یاس آلود در فضای مجازی جامعه منتشر کنند.
از سوی دیگر انتشار سوابق هویتی افراد در فضای مجازی با توجه به اینکه در شرایط کنونی به دلیل پیشرفتهای فن آوری و تکنولوژی امکان پذیر است برخی افراد مغرضی ناآگاهانه و بدور از اخلاق رسانه ای تلاش دارند از طریق سایت مطالب و اطلاعات نادرست ساختگی را منتشر کنند تا از این طریق حیثیت و اعتبار و جایگاه صندوق بازنشستگی را مخدوش کنند و به اهداف و مقاصد خود دست یابند.
در این اطلاعیه آمده است صندوق بازنشستگی کشوری براساس قوانین جاری کشور و در راستای صیانت از حیثیت اجتماعی کارکنان این مجموعه و جلوگیری از اقدامات تخریبی و غیر اخلاقی برخی پایگاههای اطلاع رسانی، اقدامات حقوقی از طریق مراجع ذیصلاح را انجام داده و در حال پیگیری است.
۳۰ درصد از کودکان کار و خیابانی به مدرسه نمیروند
هشتم اکتبر در برخی نقاط دنیا از جمله ایران روز جهانی کودک است. همزمان با این روز، یک خبرگزاری داخل ایران گزارشی منتشر کرده که در آن به وضعیت کودکان کار در ایران اشاره شده است. این گزارش به آئین نامه کودکان کار اشاره میکند که ۹ سال قبل تصویب شده، اما اقدامات زیادی بر اساس آن انجام نشده است.
کودکان کار و خیابان در ایران در حالی در معرض انواع آسیبهای جسمی و روحی قرار دارند که بازنگری آئین نامهای که ۹ سال قبل تصویب شده هنوز از سوی حکومت ایران ادامه دارد. اکنون با تغییر دولت بار دیگر ساماندهی این کودکان با بازنگری این آئین نامه مطرح شده است.
خبرگزاری مهر با انتشار گزارشی در این زمینه، ایران را با برخی کشورها مانند ترکیه، آذربایجان و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس مقایسه کرده که در گذشته نسبت به ایران وضعیت بدتری داشتند، اما حالا این گزارش تاکید میکند که وضعیت کودکان کار ایران از کشورهای یادشده بدتر شده است.
آئین نامه ساماندهی کودکان کار و خیابان اولین بار در دولت نهم مطرح و تصویب شده است. بر اساس این آئیننامه، قرار بود با همکاری دستگاهها و ارگانهای ذیربط در زمینه جمع آوری و ساماندهی این کودکان، اقداماتی برای بهبود وضعیت این کودکان انجام شود، اما در عمل، تنها دو جلسه برای این موضوع برگزار شد. سال گذشته، دولت حسن روحانی یک جلسه و امسال نیز جلسهای دیگر با حضور نمایندگان و فعالان حوزه کودکان کار و خیابان برگزار کرد و در نهایت قرار شد آئین نامه یادشده بازنگری شود.
حدود ۳۰ درصد از کودکان کار و خیابانی به مدرسه نمیروند همچنین حدود ۳۱ درصد کودکان خیابانی شش تا ۱۱ سال و ۹ درصد نیز زیر شش سال سن دارند
کارشناسان معتقدند تدوین آئین نامه اصلی چندین ماه زمان برده و از نظر تمامی فعالان و کارشناسان متخصص نیز در آن استفاده شده است و نیازی به بازنگری مجدد و اتلاف چند ماه زمان دیگر ندارد.
یکی از ارگانهایی که وظیفه اصلی در نگهداری کودکان کار و خیابان دارد، سازمان بهزیستی است که براساس آئین نامه موجود باید زمینه نگهداری و آموزش این کودکان را برعهده گیرد. این سازمان کودکانی را که از سطح شهر جمع آوری میشوند نگهداری میکند، اما بر اساس قانون کودکانی را که دارای سرپرست هستند مدتی پس از نگهداری به خانوادههایشان باز میگردانند.
بازگشت کودکان کار به خیابان
خبرگزاری مهر مینویسد که براساس آمارهای سازمان بهزیستی ۷۵ درصد کودکان کار و خیابان دارای سرپرست هستند و با بازگشت به خانواده درصد زیادی از آنان به خیابان باز میگردند.
مدیر کل آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی، مدتی قبل به تحقیقی در مورد کودکان خیابانی شده اشاره کرده که نشان میدهد حدود ۳۰ درصد از کودکان کار و خیابانی به مدرسه نمیروند همچنین حدود ۳۱ درصد کودکان خیابانی شش تا ۱۱ سال و ۹ درصد نیز زیر شش سال سن دارند.
۶۰ درصد کودکان کار و خیابان نان آور خانواده خود باشند درحالی که براساس قوانین بین المللی کار کودک زیر ۱۸ سال نباید کار کند
از سوی دیگر شرایط اقتصادی بد و نابسامانی خانوادهها، بدسرپرستی و معضلات و آسیبهای اجتماعی باعث شده ۶۰ درصد کودکان کار و خیابان نان آور خانواده خود باشند درحالی که براساس قوانین بین المللی کار کودک زیر ۱۸ سال نباید کار کند.
همچنین به گفته کارشناسان، کارکودکان در خیابان و محیطهای ناامن و پنهانی، باعث بروز آسیبهای اجتماعی زیادی مانند اعتیاد میشود.
به گفته مسئولان بهزیستی ۶۵درصد کودکان کار و خیابانی در کل کشور و همچنین ۴۰ درصد کودکان کار و خیابان در تهران، غیرایرانی هستند، اما از آنجا که در آئین نامه ساماندهی کودکان کار و خیابان صحبتی از این گروه به میان نیامده، ساماندهی و تحصیل این کودکان دچار مشکل شده است.
از سوی دیگر حل مشکل کودکان خیابانی نیازمند همکاری فرابخشی میان دستگاههای مختلف است، اما روزبه کردونی، مدیر کل آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته است: «شورای ساماندهی کودکان خیابانی بعد از هشت سال از تصویب تعطیل بود و علی رغم اینکه ۱۱ دستگاه عضو آن هستند، اما جلسهای برای ساماندهی کودکان تشکیل نشد.»
مدیر کل آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به وظایف دستگاههای عضو اشاره کرده: «با توجه به اینکه در سالهای گذشته اقدام عملی در زمینه ساماندهی کودکان کار و خیابان انجام نشده به همین دلیل هفت ماه کار کردهایم تا وظایف ۱۱ دستگاه عضو به طور واضح و شفاف مشخص و به آنها اعلام شود تا دیگر مشکلی در اجرا ایجاد نشود.»
بازگشت به نقطه صفر
یک عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، بازنگری آئین نامه ساماندهی کودکان خیابانی و کار را اقدام بیهودهای دانسته است که باعث میشود مجدداً به اول خط بازگردیم و معتقد است ساماندهی این کودکان نیاز به همکاری دولت و مشارکت مردم دارد.
او در مورد کودکان کار و خیابان گفته است: «مشکل ما این است که همیشه سراغ علت نمیرویم بلکه مشغول پیدا کردن معلول میشویم به همین علت نمیتوانیم راه حل درستی برای رفع مشکلات اجتماعی پیدا کنیم.»
مخبر کمیسیون اجتماعی مجلس تاکید کرده جمعآوری و رها کردن کودکان خیابانی کار بیهودهای است.
استفاده دولت از مشارکت مردم در رفع معضلات اجتماعی پیشنهاد این نماینده مجلس ایران است: «دولت به تنهایی نمیتواند با توجه به امکاناتی که دارد از عهده تمام مشکلات اجتماعی برآید به همین دلیل نباید فقط به این امکانات توجه کرد.»
به گفته سعیدی، آئین نامه ساماندهی کودکان کار و خیابان، ۹سال است که به تصویب رسیده و بازنگری آن درست نیست و مجلس از وزیر رفاه در این خصوص سئوال خواهد کرد.
تصاویر حواشی حضور روحانی در دانشگاه15مهر-93
بدون شک حضور روحانی در دانشگاه تهران برنامه ریزی شده ومرتبط به پیگیری اهداف خاص بوده است که درکاکل آن بپیشبرد مذاکرات توافق هسته ای است که منتقدان دولت بشدت با آن مخالفت می کنند. برای همین روحانی وهیأت مذاکره کننده ی هسته ای دولت وی نیازشدیدبه حمایت دانشجویان مقابل منتقدان دولت ومخالفان مذاکرات توافق هسته ای دارند .همچنین با تأخیرچند ماهه از برکناری وزیرعلوم انتقاد از استیضاح کنندگان کند.
بهرجال پیرامون حضور روحانی در دانشگاه تهران گزارش شده نکته جالب توجه عدم سخنرانی تشکلهای دانشجویی در این مراسم بود که برای توجیه نیلی احمدآبادی دلیل آن را کمبود وقت دانسته است. همینطور روحانی بدون آنکه بگویدچرا فرصت به دانشجویان برای پرسش یا سخنرانی داده نشد اما از نبود تشکلهای دانشجویی در این مراسم ابراز تاسف کرد .درصورتیکه گفته می شود حراست نسخنه سخنرانی دانشجویی که قرار بود سخنرانی کند .قبل از سخنرانی از وی می گیرد!
برای همین در مراسم سخنرانی روحانی عدهای ازدانشجویان پلاکاردهایی در دست داشتندکه دارای شعارهای خاص وجهت دار بود که شامل دانشجویان حامی دولت ومنتقدانش می شد. اما عناوین شعارهای نوشته شده روی پلاکاردها چنین بوده است "آقای رییس جمهور! مانگران تحریم های زمینی نیستیم! نگران تحریم های آسمانی هستیم! "یعنی اینکه روحانی باید از سانسور و فیلتر و مطبوعات و برنامه های هنری دفاع و از برنامه هسته ای و تحریم ها هم حمایت نماید. یا شعارهای دیگر پلاکارد ها خطاب به روحانی چنین بود "آقای رییس جمهور دانشگاه رااز دست ندهید" " نگاه امنیتی را از دانشگاه بر دارید" "خواست ما اجرای بی تنازل قانون اساسی است " البته این شعارخطاب به خامنه ای بوده است تاکه با نامه های حکومت قانون شکنی نکند.
بالاخره اینکه روی پلاکاردهای دیگر در دست دانشجویان دختر وپسر این شعارها نوشته شده بود " دانشگاه پادگان نیست " که ضلع سوم شعار مثلثی دانشگاه گورستانی – پادگانی –حوزوی دوران احمدی نژاد است . مکمل این شعار خطاب به روحانی پیام داده شد "منتظر تحقق وعدههایت هستیم" و " روزنامهنگار سیاسی نداریم؟! " چون با اینان همچون مجرمان وخلافکاران اجتماعی رفتار می شود. .
عجیب است با وجود اینکه حضور روحانی در دانشگاه تهران درراستای اهداف خاص بود که بی ربط به برکناری وزیر علومش ومعرفی وزیر جدید علوم نمی باشد و گفته شد که وی و دولتش نیاز شدید به حمایت دانشجویان دارد .ولی روحانی همسو باخامنه ای ومنتقدان دولت گفت دانشگاه باشگاه سیاسی نیست . یعنی دانشگاهی که بیش از 60 سال سابقه ی مبارزات آزادیخواهانه ضد ارتجاعی - استعماری دارد باید فعالیت سیاسی نکند ودربست مطیع نیروهای امنیتی و حراست و اوامر رهبر و ارگان های سرکوبگر از جمله سازمان اطلاعات و امنیت سپاه و دانشجویان بسیجی وابسته به پاسدارات باشند !نجات کوبانی از سقوط توسط بمباران مؤثر ائتلاف
نجات کوبانی از سقوط توسط بمباران مؤثر ائتلاف
جهادی های داعش که دیروز قسمت های از شهر کوبانی را در تصرف خود درآورده بودند، در اثر بمبارانهای مؤثر نیروهای ائتلاف مجبور به ترک این شهر شده اند.
در حالیکه شهر کوبانی در آستانۀ سقوط قرار دارد، با وجود تشویش همگانی، ترکیه، نه خود وارد جنگ میشود و نه هم به جنگجویان کرد ترکیه که میخواهند به کمک کردهای کوبانی بشتابند، اجازۀ عبور از مرز را میدهد. بر اساس آخرین خبرها، حملات هوایی ائتلاف، مؤثرتر از روزهای گذشته بوده و جنگجویان داعش را مجبور به ترک شهر کوبانی کرده است. این مهم ترین عقب نشینی آنان از آغاز حملۀ آنان به کوبانی است و مسئولین کرد منطقه ابراز امیدواری میکنند که این عقب نشینی آغاز ترک منطقه توسط این نیروها باشد.
اهمیت شهر کوبانی، بیشتر از ارزش استراتیژیکی ان، در ارزش سمبولی آن است. این شهر کرد نشین سوریه که در مرز ترکیه قرار دارد، نمادی از هویت کردها است. ترکیه، که بر اساس اصول یک ملت واحد ایجاد شده است، نمیخواهد هویت کردها را به رسمیت بشناسد. کردها که در حال مذاکره با حکومت ترکیه هستند، تهدید کرده اند که در صورت سقوط کوبانی، مذاکرات را قطع خواهند کرد. ولی ترکیه هم که متحد شدن کردها را منافی ثبات ارضی خود میداند، نمیحواهد با رودورو شدن با اسلام گرایان داعش، در واقعیت، کرد ها را تقویت کند.
دیروز مناطقی در جنوب و در شرق کوبانی به دست اسلام گرایان داعش افتاده بود و در پشتیبانی از این شهر، کرد ها در کشورهای مختلف، به شمول ترکیه و بخصوص در نواحی نزدیک کوبانی دست به تظاهرات زدند. برخورد میان تظاهرکنندگان و پولیس در ترکیه، دوازده کشته به جای گذاشت که نه تن آنان در دیارباکیر، یزرگترین شهر کرد نشین ترکیه، جان دادند.
افشای اسامی 10 تا 15نفر از همکاران بابک زنجانی پای وزیر اطلاعات دولت دهم هم به پرونده باز شد
افشای اسامی 10 تا 15نفر از همکاران بابک زنجانی
پای وزیر اطلاعات دولت دهم هم به پرونده باز شد
روزنامه شرق: وزیر دادگستری گفته است پرونده بابک زنجانی دارای پیچیدگیهای زیادی است و متاسفانه راهها در این پرونده هموار نمیشود. مصطفی پورمحمدی اولین شخصی نیست که از گرههای کور پرونده بابک زنجانی خبر میدهد. پیش از وی بارها افراد درگیر با این پرونده هم به این موضوع اعتراف کردهاند. از آن جمله امیرعباس سلطانی، عضو کمیته پیگیری پرونده «بابک زنجانی» که در گفتوگو با «شرق» گفته بود: «پرونده زنجانی همچنان راکد است و هیچ نتیجه قابل توجهی در مورد این پرونده حاصل نشده است. نه فعالیت اقتصادی زنجانی متوقف شده و نه هیچیک از بدهیهای وی به دولت قابل پرداخت است.» ابهام و حاشیهها حرف اول را در این پرونده 5/2میلیارددلاری میزند، حتی اگر نامهایی در این میان بهعنوان همکار زنجانی هم منتشر شود. سلطانی که از منتقدان گرههای کور پرونده زنجانی است، دیروز در مصاحبه با سایت «نفتنا» اطلاعات تازهای در مورد پرونده زنجانی داده است. وی گفته «در بررسی این پرونده به اسامی گردنکلفتی رسیدهایم و بهزودی نام 10 تا 15نفر از همکاران زنجانی افشا خواهد شد.» همکارانی که به گفته سلطانی نام برخی از مدیران ردهبالای دولت قبل هم در آن به چشم میخورد.
نام مدیران ردهبالا و وزرای احمدینژاد پیش از این هم در پرونده زنجانی مطرح شده بود؛ وقتی مسوولان درگیر با این پرونده خبر دادند پای نامه فروش نفت به زنجانی امضای وزیر نفت، اقتصاد، صنعت و معدن و رییس کل بانکمرکزی وجود دارد. سلطانی در این گفتوگو به اسامی جدیدی هم اشاره کرده است. وی در پاسخ این سوال که آیا این امکان وجود دارد که کمیسیون اصل 90 از مسوولان دولت قبلی که از زنجانی حمایت میکردند، شکایتی کند؟ گفته است: «ممکن است این شکایت به زودی انجام شود.
اسامی آقایان مصلحی، حسینی، قاسمی و بهمنی در تایید نام زنجانی آمده است.» وی افزوده است: «پیش از این؛ به این افراد هشدار لازم داده شده است. قرار است این هفته از سازمان بازرسی، اطلاعات و سایر نهادهای نظارتی به کمیسیون بیایند اما روند پرونده با شکایت کمیسیون اصل 90 هم مختومه نخواهد شد. برخی ادعاهای تایید نشده از ر. ف داماد وزیر [... ] قبلی، آقای [... ] وجود دارد که البته از این افراد مهمتر هم در این پرونده هست و ما همه آنها را به دستگاه قضایی خواهیم کشید.» سلطانی همچنین از فشار زنجانی برای خرید «بانک پارسیان» خبر داده است. اما آنچه افراد درگیر با پرونده زنجانی بر آن بارها تاکید کردهاند این است که زنجانی یک فرد نیست. به گفته بیژن زنگنه پرونده زنجانی نمیتواند کار یک شخص باشد و احتمالا افراد دیگری هم در این کار دخیل بودهاند. سلطانی هم بر همین موضوع صحه گذاشته و گفته «یک جریان فوقالعاده قوی پشت این ماجراست و تنها بحث ما 13هزارمیلیارد نیست. نباید به پرونده زنجانی خیلی ساده نگاه کرد بلکه جریانی در پشت زنجانی قرار دارد که مسالهاش فراتر از فساد اقتصادی است. ما احساس میکنیم جریان بابک زنجانی کودتای خزنده اقتصادی، فرهنگی و ورزشی بوده است که با نزدیکی به مسوولان در حال اجراییشدن آن بودهاند. جریان اطراف زنجانی خیلی هوشمندانه مسایل را رصد میکردند؛ مثلا اگر قرار بوده آقای روحانی، رییسجمهوری در جلسهای حضور داشته باشد تیم زنجانی مساله را به گونهای مدیریت میکرده که زنجانی هم در آنجا حضور داشته باشد. تلویزیون هم این دیدار را نشان میدهد که زنجانی در جلسهای با حضور رییسجمهور حضور دارد. آنها خیلی حسابشده همه جوانب را در نظر میگیرند.» به گزارش تسنیم دادستان تهران هم در جلسه مبارزه با مفاسد اقتصادی گزارشی از آخرین تحقیقات انجام شده در پرونده زنجانی ارائه داد. اما هیچ جزییاتی از این گزارش منتشر نشده است.
شبههای در پرونده زنجانی
روز 9دی 92 که زنجانی دستگیر شد، تیتر بسیاری از رسانهها حکایت از آن داشت که میلیاردر جوان در اوین است. اما حالا سلطانی میگوید: «شبههای در رابطه با زندانبودن زنجانی وجود دارد.» وی در پاسخ این سوال که آیا زنجانی در خانه امن نگهداری میشود گفت: «مشخص نیست. ما درباره حضور زنجانی در زندان شبهاتی داریم.
اعضای تیم زنجانی یکباند هستند و مافیا دارند و مدام بابکسازی میکنند. بابک زنجانی کوچکتر از این حرف است که همه این کارها را به تنهایی انجام داده باشد.» البته سلطانی در جای دیگری از این مصاحبه سخنانی درباره شرایط ایدهآل زنجانی در زندان سخنانی گفته که احتمال صحت شبهه در زندان نبودن زنجانی را کمرنگ میکند: «شرایط زنجانی ایدهآل است حتی از زمانی که آزاد بود هم راحتتر است. نگرانی ندارد و عواملش در وزارتخانههای مختلف و دستگاههای سیاسی و اقتصادی فعال هستند. زنجانی اکنون آزاد نیست و در زندان است اما صدنفر مانند بابک زنجانی کارهای او در بیرون از زندان را پیش میبرند.» ابتدا رقم 13هزارمیلیاردتومان بدهی زنجانی در اولویت بود و حالا در مقابل اسامی و رابطههای زنجانی، گویا این رقم رنگ باخته است. چون سلطانی حرفی از بدهی و تسویه آن به میان نیاورده و پورمحمدی هم در بخشی کوچک به آن پرداخته است. مصطفی پورمحمدی در گفتوگو با «ایسنا» اعلام کرده «اموال بابک زنجانی تکافوی بدهیهای دولت را میدهد.» به عبارت دیگر همه اموال زنجانی در ایران نیست، بخش اعظم داراییها و سرمایهگذاریهای زنجانی در ترکیه بوده و بخشی در مالزی.»
پای وزیر اطلاعات دولت دهم هم به پرونده باز شد
روزنامه شرق: وزیر دادگستری گفته است پرونده بابک زنجانی دارای پیچیدگیهای زیادی است و متاسفانه راهها در این پرونده هموار نمیشود. مصطفی پورمحمدی اولین شخصی نیست که از گرههای کور پرونده بابک زنجانی خبر میدهد. پیش از وی بارها افراد درگیر با این پرونده هم به این موضوع اعتراف کردهاند. از آن جمله امیرعباس سلطانی، عضو کمیته پیگیری پرونده «بابک زنجانی» که در گفتوگو با «شرق» گفته بود: «پرونده زنجانی همچنان راکد است و هیچ نتیجه قابل توجهی در مورد این پرونده حاصل نشده است. نه فعالیت اقتصادی زنجانی متوقف شده و نه هیچیک از بدهیهای وی به دولت قابل پرداخت است.» ابهام و حاشیهها حرف اول را در این پرونده 5/2میلیارددلاری میزند، حتی اگر نامهایی در این میان بهعنوان همکار زنجانی هم منتشر شود. سلطانی که از منتقدان گرههای کور پرونده زنجانی است، دیروز در مصاحبه با سایت «نفتنا» اطلاعات تازهای در مورد پرونده زنجانی داده است. وی گفته «در بررسی این پرونده به اسامی گردنکلفتی رسیدهایم و بهزودی نام 10 تا 15نفر از همکاران زنجانی افشا خواهد شد.» همکارانی که به گفته سلطانی نام برخی از مدیران ردهبالای دولت قبل هم در آن به چشم میخورد.
نام مدیران ردهبالا و وزرای احمدینژاد پیش از این هم در پرونده زنجانی مطرح شده بود؛ وقتی مسوولان درگیر با این پرونده خبر دادند پای نامه فروش نفت به زنجانی امضای وزیر نفت، اقتصاد، صنعت و معدن و رییس کل بانکمرکزی وجود دارد. سلطانی در این گفتوگو به اسامی جدیدی هم اشاره کرده است. وی در پاسخ این سوال که آیا این امکان وجود دارد که کمیسیون اصل 90 از مسوولان دولت قبلی که از زنجانی حمایت میکردند، شکایتی کند؟ گفته است: «ممکن است این شکایت به زودی انجام شود.
اسامی آقایان مصلحی، حسینی، قاسمی و بهمنی در تایید نام زنجانی آمده است.» وی افزوده است: «پیش از این؛ به این افراد هشدار لازم داده شده است. قرار است این هفته از سازمان بازرسی، اطلاعات و سایر نهادهای نظارتی به کمیسیون بیایند اما روند پرونده با شکایت کمیسیون اصل 90 هم مختومه نخواهد شد. برخی ادعاهای تایید نشده از ر. ف داماد وزیر [... ] قبلی، آقای [... ] وجود دارد که البته از این افراد مهمتر هم در این پرونده هست و ما همه آنها را به دستگاه قضایی خواهیم کشید.» سلطانی همچنین از فشار زنجانی برای خرید «بانک پارسیان» خبر داده است. اما آنچه افراد درگیر با پرونده زنجانی بر آن بارها تاکید کردهاند این است که زنجانی یک فرد نیست. به گفته بیژن زنگنه پرونده زنجانی نمیتواند کار یک شخص باشد و احتمالا افراد دیگری هم در این کار دخیل بودهاند. سلطانی هم بر همین موضوع صحه گذاشته و گفته «یک جریان فوقالعاده قوی پشت این ماجراست و تنها بحث ما 13هزارمیلیارد نیست. نباید به پرونده زنجانی خیلی ساده نگاه کرد بلکه جریانی در پشت زنجانی قرار دارد که مسالهاش فراتر از فساد اقتصادی است. ما احساس میکنیم جریان بابک زنجانی کودتای خزنده اقتصادی، فرهنگی و ورزشی بوده است که با نزدیکی به مسوولان در حال اجراییشدن آن بودهاند. جریان اطراف زنجانی خیلی هوشمندانه مسایل را رصد میکردند؛ مثلا اگر قرار بوده آقای روحانی، رییسجمهوری در جلسهای حضور داشته باشد تیم زنجانی مساله را به گونهای مدیریت میکرده که زنجانی هم در آنجا حضور داشته باشد. تلویزیون هم این دیدار را نشان میدهد که زنجانی در جلسهای با حضور رییسجمهور حضور دارد. آنها خیلی حسابشده همه جوانب را در نظر میگیرند.» به گزارش تسنیم دادستان تهران هم در جلسه مبارزه با مفاسد اقتصادی گزارشی از آخرین تحقیقات انجام شده در پرونده زنجانی ارائه داد. اما هیچ جزییاتی از این گزارش منتشر نشده است.
شبههای در پرونده زنجانی
روز 9دی 92 که زنجانی دستگیر شد، تیتر بسیاری از رسانهها حکایت از آن داشت که میلیاردر جوان در اوین است. اما حالا سلطانی میگوید: «شبههای در رابطه با زندانبودن زنجانی وجود دارد.» وی در پاسخ این سوال که آیا زنجانی در خانه امن نگهداری میشود گفت: «مشخص نیست. ما درباره حضور زنجانی در زندان شبهاتی داریم.
اعضای تیم زنجانی یکباند هستند و مافیا دارند و مدام بابکسازی میکنند. بابک زنجانی کوچکتر از این حرف است که همه این کارها را به تنهایی انجام داده باشد.» البته سلطانی در جای دیگری از این مصاحبه سخنانی درباره شرایط ایدهآل زنجانی در زندان سخنانی گفته که احتمال صحت شبهه در زندان نبودن زنجانی را کمرنگ میکند: «شرایط زنجانی ایدهآل است حتی از زمانی که آزاد بود هم راحتتر است. نگرانی ندارد و عواملش در وزارتخانههای مختلف و دستگاههای سیاسی و اقتصادی فعال هستند. زنجانی اکنون آزاد نیست و در زندان است اما صدنفر مانند بابک زنجانی کارهای او در بیرون از زندان را پیش میبرند.» ابتدا رقم 13هزارمیلیاردتومان بدهی زنجانی در اولویت بود و حالا در مقابل اسامی و رابطههای زنجانی، گویا این رقم رنگ باخته است. چون سلطانی حرفی از بدهی و تسویه آن به میان نیاورده و پورمحمدی هم در بخشی کوچک به آن پرداخته است. مصطفی پورمحمدی در گفتوگو با «ایسنا» اعلام کرده «اموال بابک زنجانی تکافوی بدهیهای دولت را میدهد.» به عبارت دیگر همه اموال زنجانی در ایران نیست، بخش اعظم داراییها و سرمایهگذاریهای زنجانی در ترکیه بوده و بخشی در مالزی.»
گفتوگو با مادری که فرزند ۵سالهاش را برای فروش گذاشته است
گفتوگو با مادری که فرزند ۵سالهاش را برای فروش گذاشته است
افشین امیرشاهی - روزنامه شهروند
نوشته بود «یک پسر پنجساله به فروش میرسد» یک آگهی چند خطی روی دیوارهای شهر با یک شماره موبایل. شوخی نبود. پشت خط صدایی شکسته انگار که صدای پیرزنی سالخورده باشد اما سالخورده نبود. ماجرا، قصه فروش کلیه نیست، روایت فروش یک بچه است، یک پسربچه پنج ساله که مادر و پدرش او را به فروش گذاشتهاند، آگهی کردهاند و گوش به زنگ تلفن که چه کسی پسرشان، پسر پنج سالهشان را میخرد؟ پدر و مادرش، یک زوج زابلیاند که پسرشان را برای فروش گذاشتهاند. به این امید که از اجارهنشینی خلاص شوند و در مقابل، پسرشان به دست فرد نیکوکاری بیفتد و آینده روشنی داشته باشد. آگهی چند خطی، تکاندهنده است اما از آن تکاندهندهتر، واگذاری یک کودک ۵ساله در ازای یک خانه است، خانهای در زابل. پسرشان را میفروشند چون پدر و مادرش، نمیتوانند از پس هزینههای خود و سه فرزندشان بر بیایند، در پرداخت کرایه ماهیانه منزلشان ماندهاند و نمیخواهند هر شب شاهد شب بیداریها و گرسنگیهای فرزندان دلخستهشان باشند.
پسرتان را برای فروش گذاشتهاید؟
برای فروش نه، در ازایش یک خانه میخواهیم.
یعنی پسرتان را در ازای یک خانه میدهید؟
بله
چرا؟
چون پول نداریم حاج آقا، چون هیچ چیزی نداریم، صاحبخانه جوابمان کرده است. ما پول نداریم، رعیت هستیم.
خب هر کسی که پول نداشته باشد باید فرزندش را بفروشد؟
این کار را برای آینده بچههایم انجام میدهم.
کجا زندگی میکنید؟
زابل.
خود زابل یا روستاهای اطراف؟
نه خود زابل.
به سازمانهای مرتبط برای اینکه به شما کمک کنند مراجعه کردهاید؟
بله حاج آقا، همه جا رفتیم.
چی را قبول نمیکنند؟
اینکه کمکمان کنند.
یعنی خانه به شما بدهند؟
بله، ولی هیچ کمکی هم نمیکنند، ما هیچ چیزی نداریم.
دقیقا به شما چه گفتند؟
گفتند که شوهرم باید ۶۰ساله بشود. شوهرم مریض است، بدحال است، عکس از سینه و ریهاش گرفتیم و بردیم، شوهرم حتی ناراحتی قلبی دارد، دست و پاهایش شکسته است، اما باز هم میگویند وقتی ۶۰سالش شد کمک میکنیم. من سهسال است که پیگیر کمک هستم.
نامهنگاری مکتوب داشتید؟
بله، ولی گفتند شوهرم باید ۶۰سالش شود.
پیش چه کسی رفتید؟
یادم نیست.
چرا شوهرتان کار نمیکند؟
مریض است حاج آقا، کاری نمیتواند بکند.
اصلا شغل شوهر شما چیست؟
راننده بوده، ولی ماشین نداره.
یعنی قبلا ماشین داشته؟
نه قبلا هم نداشته.
خب چطوری رانندگی میکرده؟ برای کجا کار میکرده؟
قبلا که مرزها باز بودند، با ماشین گازوییل میبرد مرز، ولی الان که مرزها بسته شده دیگه نمیشه گازوییل برد.
همسرتان از کجا ماشین میآورد؟
ماشین از آشناها میگرفت، یک ماشین از داماد خواهرزاده مادرم میگرفت و با رفیقهایش گازوییل میبرد. با خود صاحب ماشین میرفتند مرز و گازوییل میفروختند.
الان پول از کجا میارید؟
از یارانه.
چقدر میگیرید؟
۲۰۰هزار تومان.
چرا شوهر شما کار نمیکند، به جز رانندگی کار دیگری بلد است؟
زمانی که در تهران بودیم کار میکرد، ولی کار برایش سخت بود و نمیتوانست کار کند.
تهران به چه کاری مشغول بود؟
۲سال در کوره میکرد، ولی کارخانه بیمهاش نمیکرد، کارش هم سخت بود، دیگر نتوانست کار کند.
شوهرتان چند سالش است، شما چند سال دارید؟
شوهرم ۵۵ ساله است و من ۳۵سال دارم.
اسمتان را میگویید؟
من آرزو. س و شوهرم عباسعلی. خ.
خب شوهرتان نمیتواند مثلا سرایدار شود، نگهبانی بدهد، کارهایی از این دست؟
دستها و پاهای شوهرم شکسته، نمیتواند کارهای سنگین انجام بدهد، هیچ جای دیگری هم نتوانست کار نگهبانی و سرایداری پیدا کند. اگر از این کارها پیدا شود حتما کار میکند.
دست و پای شوهرتان به چه دلیل شکسته است؟
تصادف کرده، موقعی که رانندگی میکرد، تصادف کرد و دستها و پاهایش آسیب دید.
شما چند تا بچه دارید؟
سه تا.
چند سالشان است؟ اسمهایشان را میگویید؟
پسرم ابوالفضل کلاس ششم است. دخترم زهرا کلاس پنجم است و پسرم آریا.
که ۵ سالشه و برای فروش گذاشتید.
بله. حاج آقا برای من هم خیلی سخته، از وقتی که کوچک بود، بزرگش کردم، من خودم شبانهروز گریه میکنم، ولی چه کاری میتوانم انجام بدهم، گفتم شاید از طرف کمیته امداد کاری بکنند، ولی هیچ خبری نشد.
آریا خودش چیزی نمیگوید؟ خبردار شده که میخواهید بفروشیدش؟ زهرا و ابوالفضل چطور با این مسأله برخورد کردهاند؟
گریه میکنه، همهشان گریه میکنند، زهرا، ابوالفضل و آریا گریه میکنند، میگویند چرا اینجوری شد، من هم ناراحت هستم، ولی جایی از خودمان نداریم، این کار را برای آینده خود بچهها میخواهم انجام بدهم، برای اینکه معتاد نشوند، من جوانهای دیگر را میبینم که پلاستیک جمع میکنند تا بفروشند برای عملشان (اعتیادشان)، نمیخواهم بچههای من اینطوری بشوند.
خب شما میخواهید یکی از بچههایتان را فدا کنید تا بقیه بچهها سرنوشت بهتری داشته باشند؟
من باید چه کار کنم؟ چه کاری از دست من بر میآید؟
خیلیها هستند که خانه اجارهای دارند، باید بچههایشان را بفروشند؟
ما که پول نمیخواهیم، فقط یک خانه میخواهیم.
فکر میکنید آخر و عاقبت آریا چی میشه اگر بفروشیدش؟
نمیدانم حاج آقا.
به این فکر نکردید که آریا دست یک آدم ناجوری بیفتد؟
خب همین جوری که بچهام را نمیدهم، به کسی میدهم که امکاناتش خوب باشد، نه اینکه شرایطی مانند ما داشته باشد و فردا دوباره بچهام را بفروشد.
چطور میفهمید کسی که برای بردن آریا آمده آدم خوبی است؟
خب باید بروم و خانهشان را ببینم، کجا زندگی میکنند، از چهارتا همسایهشان سوال کنم، باید مطمئن شوم بعد بچهام را بدهم وگرنه اگر خوب نباشه من را هم بکشند بچهام را نمیدهم.
به نظرتان فروختن پسرتان چه تأثیری هم روی آریا و هم بچههای دیگرتان دارد؟
من این کار را برای بچههایم میکنم، میخواهم یک آدم خیرخواهی پیدا شود و به داد ما برسد. اگر میخواستم بچهام را بفروشم در بیمارستان و موقع زایمان این کار را میکردم. من سر آریا سزارین شدم، مریض شدم. شوهرم هم که سکته کرده، من هم مریض هستم.
چه بیماری دارید؟
من بیماری کلیه دارم، یکی از کلیههای من کار نمیکند، فردا هم من میمیرم هم شوهرم، میخواهم از آینده بچههایم مطمئن شوم، من به آینده امید ندارم، مسئولان هم به داد ما نمیرسند، من خیلی وقته که رنگ دکتر را هم ندیدهام. چه کاری باید بکنم؟
شوهرتان معتاد که نیست؟
نه نیست.
هیچوقت اعتیاد نداشت؟
قبلا بوده ولی الان رها کرده، معتاد اونطوری نبوده، معتاد شیره بوده، ولی چون قند داشته، دکتر گفته که خطرناکه، برای همین رها کرده، الان اصلا معتاد نیست.
شما که وضعتان اینطوری بود، بیپول بودید و بیکار، شوهرتان هم که زمانی اعتیاد داشت، چرا سه بچه آوردید؟
خب قبلا اینطوری نبودیم، اولش خوب بود. در خانه پدرم زندگی میکردیم، ولی بعد مشکلات ما زیاد شد.
شما خودتان نمیتوانید کار کنید؟
کار نیست اصلا، زابل کار ندارد.
مثلا نمیتوانید در خانه مردم کار کنید؟
شدنی است. من خیلی وقتها در خانه مردم کار میکنم، ولی بیشتر مواقع به جای پول و مزد به من لباس میدهند، لباس که به کار من نمیاد. هیچوقت حاضر نیستم لباسهای کهنه دیگران را ببرم و بفروشم. در خانهها کارگری میکردم، بادنجان و گوجهفرنگی پاک میکردم.
از وقتی این آگهی را پخش کردید چند نفر به شما زنگ زدند؟
خیلیها زنگ زدند. میگفتند که بچهات را نفروش، به تو کمک میکنیم خانه بگیری، گفتند به تو پول میدهیم، ولی دیگر خبری نشد. حتی یک نفر میگفت شخص خیری را معرفی میکند که کمکمان کند. ولی معرفی نکرد. میگفت برایتان با بلوک و آجر خانه درست میکنیم، ولی هنوز خبری نشده، من اگر میخواستم بچهام را بفروشم، موقع زایمان این کار را میکردم، ولی الان راهی ندارم. الان آب و نان من گلی است.
چند وقت است آگهی فروش پسرتان را گذاشتهاید؟
دو ماه.
از اقوام و فامیل و دوست و آشنا کسی به کمکتان نیامد؟
فامیلی که بتواند کمکمان کند و خانه بگیریم نداریم.
همسایهها چی؟ همسایهها کاری نکردند؟
نه، هیچ چیزی نگفتند.
چه وسایلی در خانهتان دارید؟
ما فقط یک یخچال داریم و یک تلویزیون، چیز دیگهای نداریم. یخچال را هم یک نفر به شکل امانت به ما داده که تابستان را بگذرانیم.
غذا روی چی درست میکنید؟
یک گاز پیکنیکی دارم.
کرایه خانه شما چقدر است؟
ماهیانه صدهزار تومان.
چقدر پول پیش؟
پول پیش ندارد.
خانهتان چند متر میشود؟
حدودا ۱۲۵ متر با یک سالن بزرگ.
خرج مدرسه بچههایتان را چگونه تأمین میکنید؟
از طریق یارانه و کمک همسایهها.
همسایههایی که به مدرسه رفتن بچههایتان کمک میکنند، نمیتوانند کاری کنند که پسر ۵سالهتان را نفروشید؟
خب کمک میکنند ولی ما خانه میخواهیم، نمیتوانند این کار را بکنند.
غذا را چه کار میکنید، با این توضیحاتی که دادید چه غذایی به بچههایتان میدهید؟
خب بچههای من رنگ میوه را نمیبینند، گوشت و مرغ نمیتوانم بخرم، همسایهها کمکمان میکنند، دو همسایه قدیمی داریم که خیلی به فکر ما هستند، ولی برای آینده بچههایم حاضرم همیشه گرسنه باشم، ولی در مقابل یک خانه داشته باشم تا بچههایم بدون سقف نباشند.
شوهرتان با فروش پسرتان مخالف نیست؟
نه، مخالفتی ندارد. او کاری به این مسائل ندارد، او وضع خوبی ندارد. من هم چندان وضع خوبی ندارم.
منزل شما کجای زابل است؟
روبهروی مصلی، کوچه (...)، پلاک (...) است. یک آزمایشگاه مرکزی نزدیک خانه ما است.
فرق بزرگ داعش و رژیم در این است که آنها بر مناطقی حکمرانی میکنند که در بسیاری موارد مردم تحت سلطهشان از فرهنگی مشابه آنها برخوردارند
در مرداد ۶۷، ایرج مصداقی
برخلاف نظریهی وابستگان رژیم که با دروغپردازی میکوشند جنایت حاکمان کشورمان را توجیه کرده و یا تخفیف دهند من در شرح کشتار ۶۷ در کتابها و مقالات و گفتگوهای رادیو تلویزیونیام بارها به برنامهی کشتار و تصفیهی خونین زندانیان سیاسی قبل از عملیات فروغ جاویدان مجاهدین اشاره کرده و شواهدی را در این زمینه ارائه دادهام. بالا گرفتن درگیری در میان جناحهای رقیب رژیم و جنایاتی که این روزها توسط «داعش» صورت میگیرد، فرصتی به دست داده تا دوباره به این موضوع از زوایهی دیگری بپردازم.
***
جنگ قدرت میان موافقان و مخالفان رفسنجانی باعث شده تا فرمان خمینی برای تشکیل «دادگاه ویژه تخلفات جنگ» در «کلیه مناطق جنگی» از محاق بیرون آمده و به بحثهای زیادی دامن بزند.
بسیاری از تحلیلگران و ناظران در روزهای اخیر به کم و کیف این فرمان و افرادی که مشمول آن میشدند پرداختهاند. برخورد تعدادی به گونهای است که گویا چنین فرمانی تازه از پرده بیرون افتاده و قبلاً صحبتی در رابطه با آن نشده بود.
من در سالهای گذشته بارها در گفتگوهای رادیو و تلویزیونی و جلسات سخنرانی در کشورهای مختلف و همچنین در کتاب «رقص ققنوسها و آواز خاکستر» و همچنین مقالهی «محمد سلیمی یکی از جنایتکاران علیه بشریت و دستاندرکاران قتلعام ۶۷»
http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-417.html
به این فرمان پرداخته و روی شباهتهای آن و حکم خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ انگشت گذاشته بودم که متأسفانه توجه کسانی که نمیخواهند واقعیت را بپذیرند جلب نکرد.
در حکم خمینی برای تشکیل «دادگاه ویژه جنگ» که در تاریخ دوم مرداد ۱۳۶۷ صادر شده آمده است:
« جناب حجت الاسلام آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح، جنابعالی موظف میباشید: ۱– دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر، به جرایم متخلفان رسیدگی نمایند. ۲– هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می باشد، مجازات آن اعدام است .والسلام، ۲/۵/ روح الله الموسوی الخمینی»
(«صحیفه امام»، جلد بیست یکم، صفحهی ۱۰۲)
چنانچه در نوشتهها و گفتگوهایم بارها توضیح دادهام، پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ شرایطی را به وجود آورد که منجر به اجرایی شدن هرچه سریعتر تصمیم مقامات امنیتی و قضایی رژیم مبنی بر تصفیهی خونین زندانها شد. البته عملیات فروغ جاویدان مجاهدین به این کشتار جنبهی انتقامی داد و بر گستردگی آن افزود. صدور حکم خمینی برای مجازات نظامیان «بدون رعایت هیچیک از مقررات دستوپاگیر»، میتواند تأییدی باشد بر استدلالها و دلایلی که برای صدور فرمان کشتار زندانیان سیاسی از سوی خمینی آوردهام.
حکم بیرحمانهی خمینی برای مجازات نظامیان یک روز قبل از شروع عملیات «فروغ جاویدان» مجاهدین، در دوم مرداد ۱۳۶۷ و چند روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و فارغ شدن نسبی رژیم از جنگ صادر شده است. این در حالی است که قرار بود مذاکره برای برقراری آتش بس و صلح هرچه زودتر آغاز شود.
تردیدی نیست که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شرایطی را به وجود آورد تا زخمهای کهنه سر باز کنند و عدهای به فکر انتقام از فرماندهان سپاه پاسداران بیافتند و دعواهای گذشته را زنده کنند.
در چنین شرایطی که پای هیچ شورش و آشوبی در میان نبود و تغییری در وضعیت جبههها ایجاد نشده و همه خوشحال از این بودند که به میان خانوادههایشان بر میگردند، خمینی بنا به توصیهی مقامات امنیتی و قضایی و کسانی که منافعی دارند فرمان کشتار بیرحمانهی پاسداران و نظامیان را داد.
در حکم خمینی روی تشکیل دادگاه بر «طبق موازین شرع»، «بدون رعایت هیچیک از مقررات دستوپاگیر»، در «کلیهی مناطق جنگی» تأکید شده است.
فرمان خمینی تأکید دارد که «هرعملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبههی اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا میباشد، مجازات آن اعدام است.»
خمینی فرمان به تشکیل «دادگاه» که میتواند احکام متفاوتی صادر کند، نمیدهد بلکه فرمان تشکیل هیئتی را میدهد که تنها وظیفهاش تشخیص «هر عملی» است که «موجب شکست جبههی اسلام» شده و یا موجبات خسارت جانی را فراهم آورده و یا میآورد. حکم اعدام را وی شخصاً برای همهی آنها صادر کرده است. در واقع این حکم دستور قتلعام است.
به لحاظ شکل و محتوا این فرمان هیچ تفاوتی با فرمان خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ که ۴ روز بعد صادر شد ندارد و آبشخور سیاسی و فقهی هر دو یکی است.
در حکم قتلعام زندانیان سیاسی، خمینی دستور تشکیل هیئتهای کشتار در زندانهای سراسر کشور را میدهد و بر اعدام کلیهی زندانیانی که بر موضع خود پافشاری میکنند تأکید دارد. خمینی در هیچیک از احکام، دادگاه ویژهای را تدارک نمیبیند بلکه هیئتی را مأمور میکند که بر اساس رهنمود او حکم اعدام را در رابطه با متهمان اجرا کند.
در فرمان کشتار نظامیان تأکید خمینی روی «هر عملی»، مشابه اصرار وی روی اعدام «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند» است.
هر دو گروهی که مرتکب اعمال فوق شده و یا میشوند توسط خمینی به مرگ محکوم شده و هیئتها تنها موظف به تشخیص مصادیق آن هستند.
برای سرعتبخشیدن به اعدام خاطیان، هیئتها در محل تشکیل میشوند و نیازی به تشکیل آنها در مرکز و یا محلهای خاص و متمرکز نیست. برای کشتار زندانیان سیاسی در زندانهای سراسر کشور و برای کشتار نظامیان در «کلیهی مناطق» جنگی فرمان تشکیل «دادگاه» صادر میشود.
در هر دو حکم پای «موازین شرع» و «عدم رعایت هیچیک از مقررات دستوپاگیر» در میان است و دستگاه قضایی رژیم و روال معمول نظام نادیده گرفته میشوند.
خمینی با صدور این فرامین نیت قلبی خود را هم بروز میدهد که در آینده میتواند مورد توجه مقامات رژیم قرار گیرد. وی «مقررات قانونی» و محدودیتهای حقوقی را «دستوپاگیر» میشناسد و چنانچه شرایط به وی اجازه دهد در صدد حذف آنها بر میآید. «موازین شرع» که وی روی آن مکرراً تأکید دارد اصولاً با حقوق شناختهشدهی مدنی در تضاد است و وی ابایی از بیان آن ندارد.
در حکم قتلعام زندانیان سیاسی، خمینی بر بیرحمی تأکید کرده و رحم بر «محاربین» را سادهاندیشی میخواند و خواهان اعمال خشم و کینهی انقلابی توسط هیئتهای برگزیده است و هرگونه تردید، وسوسه و شک را، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا معرفی میکند. چه بسا این تنها تفاوت دو فرمان صادره از سوی وی به فاصلهی ۴ روز است.
تأکید خمینی روی «بیرحمی» و سرعت عمل برای نابودی دشمنان اسلام، ناشی از کینهی او به زندانیان سیاسی و مخالفان دیدگاههای سیاسی و عقیدتیاش است.
البته بیرحمی خمینی در حکمی که برای اعدام پاسداران و ارتشیها صادر کرده مستتر است. او فرمان به قتلعام کسانی میدهد که برای حفظ نظامی که او بنیان گذاشته داوطلبانه جنگیدهاند. در فرمان او مطلقا به کسانی که با دشمن همکاری کردهاند و یا به کشور خیانت کردهاند اشاره نمیشود. او کسانی را هدف قرار میدهد که تنها دچار اشتباه و یا سستی و ضعف شده بودند و ناخواسته خساراتی را وارد کرده بودند.
صدور حکم خمینی برای کشتار پاسداران و نظامیان در حالی صورت میگیرد که آنها بری از اتهاماتی هستند که متوجهی زندانیان سیاسی بود. با این حال خمینی به کمتر از اعدام آنها رضایت نمیدهد.
در توجیه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ قتلعام شدگان را متهم به شورش و بلوا در زندانهای سراسر کشور همزمان با عملیات «مرصاد» میکنند که به عنوان نیروهای داخلی یک سازمان محارب با استفاده از فرصت، در صدد آشوبگری و تحریک دیگر زندانیان در سراسر کشور میشوند. همچنین روی آمادگی آنها برای پیوستن به نیروهای مجاهدین پس از رسیدن آنها به شهرهای مختلف دست گذاشته میشود. شادی و هلهله و سرودخوانی بعد از شنیدن حملهی نیروهای مجاهدین به مرزهای غربی کشور نیز به عنوان یکی دیگر از دلایل این کشتار مطرح میشود.
این زندانیان همچنین به محاربه و ارتداد و شرکت در عملیات تروریستی متهم میشوند. از دیگر دلایل این کشتار ایستادگی زندانیان بر سر مواضع سیاسی و ایدئولوژیک بیان میشود. و حتی باقی ماندن در زندان و عدم استفاده از رأفت مسئولان نظام و شرایط عفوی که حکومت در سالهای گذشته برایشان ایجاد کرده بود دلیلی بر اعدام زندانیان عنوان میشود.
با این حال از آنجایی که فرمان کشتار نظامیان با نظر رفسنجانی نمیخواند، و «دادگاه رسیدگی به تخلفات فرماندهان» بایستی زیر نظر وی که فرمانده کل قوا بود تشکیل میشد او از این قدرت برخوردار بود که در چند و چون اجرای حکم دخل و تصرف کند و مانع تشکیل دادگاه برای کسانی که نمیپسندید شود و یا با استفاده از اختیاراتش فرمان خمینی را دور بزند.
رفسنجانی بعد از گذشت ربع قرن تأکید دارد بر اساس این فرمان میخواستند حداقل سه نفر از فرماندهان سپاه پاسداران از جمله یحیی رحیمصفوی، و ... را اعدام کنند. (فرد دیگر میتواند غلامعلی رشید بوده باشد.)
غلامعلی رجایی به نقل از رفسنجانی میگوید: قرار بود «بخاطر از دست دادن فاو و دادن تلفات زیاد، سه نفر از فرماندهان سپاه و جنگ را اعدام» کنند چرا که «باعث این همه خسارت و ضرر به کشور ضرر شده و کشور را در وضعیت بسیار بدی قرار داده بودند.»
او همچنین سابقهی امر را به عملیات خیبر در سال ۶۲ میرساند که در آن حاج ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله، حمید باکری قائم مقام لشکر 31 عاشورا، اکبر زجاجی، مرتضی یاغچیان معاون لشکر عاشورا، حسن غازی فرمانده توپخانه قرارگاه کربلا و بهروز غلامی فرمانده تیپ امام حسن(ع) کشته شدند. و بنا به گفتهی علایی یکی از فرماندهان وقت سپاه پاسداران « تعدادی از بسیجیانی که جلیقه نجات به همراه نداشتند نیز با پرت شدن در آب های هور، غرق شدند. در این عملیات تعداد زیادی از فرماندهان گردانهای لشکرهای سپاه از جمله 7 فرماندة گردان لشکر علی ابن ابیطالب(ع)» کشته شدند و حدود ۱۸۰۰ کشته و ۵ هزار مفقود و در حدود ۱۵ هزار مجروح و ۲۵۰۰ مصدوم شیمیایی آمار رسمی تلفات است که از سوی یک فرمانده سپاه اعلام شده است. (۱)
http://www.khabaronline.ir/detail/200645/weblog/alaei-hosein
رفسنجانی از تمایل قضات و خامنهای برای اعدام فرماندهان سپاه پس از پایان جنگ میگوید:
«چند نفر از قضات برجسته بودند و زیر نظر من کار میکردند، تمایل بود بعضیها را اعدام کنند، علت این تصمیم به عملیات خیبر برمیگشت که در آن الحاق بین نیروها از جزیره و بیرون جزیره ممکن نشد و یک گردان نیروی ما بکلی نابود شد.»
رفسنجانی همچنین تأکید دارد: «خیلی از بزرگان – از جمله رییس جمهور وقت [خامنهای]- میخواستند فرماندهانی که باعث این تلفات شده بودند اعدام شوند اما من اجازه ندادم که دادگاه نظامی با این نیروها که با خلوص جنگیده بودند و البته گاهی هم ضعف نشان داده بودند برخورد کند.»
http://www.ana.ir/Home/Single/103704
این روایت عیناً در سایت شخصی هاشمی رفسنجانی به نقل از خبرگزاری «آنا» آمده است که صحت آن را تأیید میکند. جانیان پس از گذشت ۵ سال با استفاده از شرایط پیش آمده به یاد مجازات خاطیان عملیات «خیبر» میافتند و باب کینهکشی را میگشایند.
رفسنجانی در خاطرات ۲۵ خرداد۶۷ خود خبر از درخواست علنی کروبی نایب رئیس مجلس برای کیفر فرماندهان سپاه میدهد:
«اکثر سپاهیان از اظهار آقای مهدی کروبی [نایب رئیس مجلس] در روز ۱۵ خرداد که در سخنرانی عمومی از من خواست که مقصران احتمالی سقوط فاو و شلمچه را کیفر بدهیم، شکایت دارند.»
او همچنین در خاطرات ۱۱ خرداد ۶۷ خود مینویسد:
«آقای سیدعلیاکبر محتشمی [وزیر کشور] آمد و مقداری علیه فرماندهان سپاه صحبت کرد و پیشنهادهایی درباره جنگ داشت.»
دادگاهی که به حکم خمینی بدون توجه به شکایت «اکثر سپاهیان» و با تأیید «خیلی از بزرگان و از جمله خامنهای» قرار بود در تمامی مناطق جنگی و به منظور اعدام پاسداران و نظامیانی که باعث شکست و تلفات در جنگ شده بودند تشکیل شود(۲) با تغییر مأموریت به دستور رفسنجانی در غرب کشور و برای قتلعام دستگیرشدگان عملیات فروغ جاویدان مجاهدین راهاندازی شد.
رفسنجانی در خاطرات چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۶۷ خود در ارتباط با برپایی دادگاههای ویژه مینویسد:
«عصر آقایان فلاحیان و رازینی آمدند. درباره دادگاه زمان جنگ و بازرسی ویژه و امور جاری جنگ مذاکره شد. اخیراً امام حکم محکمی به آقای رازینی برای تشکیل دادگاه و محاکمه مقصران در جنگ دادهاند.»
در تاریخ یاد شده رفسنجانی به عنوان فرمانده کل قوا در کرمانشاه حضور داشت و از قرار معلوم در دیدار با فلاحیان و رازینی مقدمات برپایی دادگاههای صحرایی در کرمانشاه و شهرهای دیگر مرزی را فراهم کرده بود. وی یک روز قبل به درخواست شمخانی، احمد وحیدی را به عنوان فرماندار نظامی کرمانشاه منصوب کرده بود.
وحیدی ماه بعد به علت عملکرد ضعیفش در جریان عملیات فروغ جاویدان در مظان اتهام قرار گرفت و دستگیر شد.
در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی، در روز ۶ شهریور ۱۳۶۷ آمده است:
«آقای [علی] رازینی آمد و در خصوص بازداشت آقای وحیدی توضیحاتی داد؛ به ایشان گفتم آزادش کنید. دستور کتبی خواست، نوشتم و ساعاتی بعد آزاد شد. [بازداشت آقای وحیدی] ، فرماندهان سپاه را به شدت خشمگین کرده است. آقای محسن رضایی اعلام جرم کرده که گفتم پس بگیرد و فقط تقاضای رسیدگی کند. »
رفسنجانی در خاطرات خود از سوم مرداد ۱۳۶۷، به نقل از فرستادگان قرارگاه نجف خبر از «فرار و عقبنشینیهای مفتضح ارتش و بعضی از واحدهای سپاه» میدهد و ضمن ابراز تأسف شدید از فرار نیروها و ابعاد افتضاح مینویسد: «تا جایی که مردم عشایر منطقه در جادهها جلوی آنها را گرفته و متعرض آنها شدهاند.»
احمد وحیدی بعدها به فرمان خامنهای به فرماندهی سپاه قدس و سپس به وزارت دفاع دولت احمدینژاد رسید.
فلاحیان و رازینی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۶ از سوی خمینی به سمت دادستان و حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت منصوب شده بودند و محمد سلیمی هم همکار آنها در دادگاه ویژه روحانیت بود. هر سه هم به حلقهی حقانی قم مربوط بودند و برای انجام جنایت در هر کجا آماده.
رازینی همزمان ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح را نیز در اختیار داشت و فلاحیان قائم مقامی وزارت اطلاعات را. در واقع دستگاه امنیتی و اطلاعاتی و قضایی بر کاکل این دو میچرخید و از حمایت رفسنجانی هم برخوردار بودند. سال بعد بود که رفسنجانی در دولتی که تشکیل داد فلاحیان را علیرغم مخالفت خط امامیها به وزارت اطلاعات رساند.
رفسنجانی پیشتر با انتصاب خلخالی به پست حاکم شرع دادگاه نظامی علیرغم اصرار شدید او به خاطر شناختی که از وی داشت مخالفت کرده بود و به او یک حکم فرمایشی داده بود. او در خاطرات خود از روز دوم مرداد ۶۷ مینویسد:
«آقای [صادق] خلخالی [نماینده قم] آمد طالب واگذاری مسئولیت دادگاه زمان جنگ برای تنبیه متخلفین بود. گفتم همراه [آیتالله موسوی جزایری] امام جمعه اهواز، سری به یگان و قرارگاهها بزنند و گزارشی بیاورند. ... حکمی برای آقای [صادق] خلخالی نوشتم که به امور نظامیان مختلف جبهه رسیدگی کند و پیشنهاد تنبیه و تشویق بنماید. او مایل است خودش اختیار داشته باشد. »
فرمان خمینی برای تشکیل دادگاههای نظامی تنبیه یا تشویق نظامیان را در نظر نداشت بلکه به صراحت تنها بر اعدام آنها تأکید داشت. اما رفسنجانی به خاطر مخالفتش با این حکم، از این قدرت برخوردار بود که آن را دور بزند و نوک تیغ تیز کشتار را متوجهی مجاهدین و هوادارانشان و مردم عادی غرب کشور کند.
محمد سلیمی در ارتباط با نقش خود در برپایی دادگاه صحرایی در مناطق جنگی غرب کشور میگوید:
«... در عمليات مرصاد در دادگاهي كه براي رسيدگي به پرونده منافقين در خطوط مقدم تشكيل شد، با حكم حضرت امام(ره) و درخواست رئيس وقت ديوان عالي كشور حضور داشتم كه اين دادگاهها بلافاصله پس از آزادسازي مناطق اشغالي براي رسيدگي به امور برپا ميشد .»
منظور سلیمی از «رسیدگی به امور»، قتلعام اسرای مجاهد و مردمی است که متهم به همکاری با آنها بودند.
محمد سلیمی و هیئت همراه وی که حمایت همهی جناحهای رژٰیم و از جمله شخص رفسنجانی به عنوان فرمانده کل قوا و حتی آیتالله منتظری (۳) را داشتند بلافاصله پس از عقبنشینی مجاهدین از شهرهای کرند و اسلامآباد و حوالی کرمانشاه و ... با تشکیل دادگاههای صحرایی که خمینی فرمان برپاییاش را داده بود به کشتار اسرا و مردمی که متهم به همکاری با مجاهدین در دوران تسخیر شهرهای فوق بودند میپردازند.
هرچند از کم و کیف دادگاههای صحرایی تشکیل شده در مناطق جنگی جنوب کشور خبری در دست نیست اما کوشش رفسنجانی در مقام فرمانده کل قوا باعث شد تا فرماندهان سپاه پاسداران از خطری که تهدیدشان میکرد جان سالم به در برند و تیغ کشتار بر گردن عدهای دیگر فرود آید. البته عطش جانیان برای خونریزی با کشتار وسیع زندانیان سیاسی در سراسر زندانها تا حدود زیادی فروکش کرد و به دنبال پیگیری اجرای تمام و کمال حکم مزبور نرفتند و به دست فراموشی سپرده شد.
در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۶۷مسعود رجوی دستور آزادی ۱۳۸۲ تن از اسرای جنگی ارتش آزادیبخش را که در عملیاتهای گوناگون مجاهدین به اسارت درآمده بودند صادر کرد. در همین رابطه مراسمی در روز دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ در محل نگهداری این اسرا برگزار شد و حکم آزادیشان توسط مهدی ابریشمچی و در حضور محمد سادات دربندی (۴) که مسئولیت نگهداری از اسرای جنگی را به عهده داشت به آنها ابلاغ شد. به ادعای مجاهدین ۸۵۰ تن از آنان به ارتش آزادیبخش پیوستند که البته به فاصلهی کوتاهی بسیاری از آنان جدا شدند. در عرض ۹ ماه این سومین باری بود که مجاهدین مبادرت به آزادی اسرا میکردند. (۵)
پس از انتقال باقیماندهی زندانیان تهرانی از زندان گوهردشت به اوین در بهمنماه ۱۳۶۷، ما در بند ۱ پایین جای داده شدیم در حالی که اسرای آزاد شده توسط ارتش آزادیبخش اعم از پاسدار، بسیجی، سرباز، درجهدار و ... پس از ورود به کشور بدون اطلاع خانوادههایشان، دستگیر و در طبقهی بالای ما با کمترین امکانات محبوس بودند. (۶)
تا آنجایی که به خاطر دارم در بهمن ۱۳۶۷ هیچیک از فرماندهان ارتشی که توسط مجاهدین آزاد شده بودند در بند مزبور به سر نمیبردند. به نظر میرسد تعدادی از اسرای آزاد شده توسط مجاهدین، قربانی دادگاههای صحرایی و حکم صادره از سوی خمینی شده باشند. جانیان به سادگی میتوانستند آنها را متهم به ضعف و سستی در مقابله با دشمن کنند. چنانکه پس از آزادی اسرای جنگی ایرانی توسط عراق در سال ۶۹ ،بسیاری از آنها پس از تحویل به مقامات رژیم، در حالی که همچنان کتوشلوار سرمهای رنگ و کفش شبرو به پا داشتند دستگیر و تحویل اوین شدند. من تعدادی از آن ها را شخصاً پس از دستگیری و انتقال به اوین دیدم.
۴ روز بعد از فرمان تشکیل دادگاههای جنگی در ششم مرداد ۱۳۶۷ وقتی فرمان خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی مجاهد صادر شد، رفسنجانی، خامنهای، موسوی اردبیلی، میرحسین موسوی به همراه دیگر سردمداران رژیم با آن موافق بودند و یا مخالفت جدی نداشتند به همین دلیل جانیان به سادگی توانستند پروژه را در سراسر کشور اجرا کنند و وقعی به اعتراضات آیتالله منتظری یگانه مخالف این کشتار نگذارند و در شهریور ماه دامنهی آن را گسترش داده و به سراغ زندانیان چپ بروند.
هیچیک از سردمداران رژیم نگرانی خود را به اطلاع آیتالله منتظری نرساندند. خامنهای پس از کشتار زندانیان چپ و پایان پروژهی قتلعام، نگرانی خود را به اطلاع آیتالله منتظری رساند که وی موضوع را با تشکیک روی صداقت خامنهای بیان میکند.
وقتی رفسنجانی در روز ۶ شهریور ۱۳۶۷دستور کتبی آزادی «سردار» احمد وحیدی را میدهد کشتار زندانیان سیاسی چپ تازه شروع شده بود اما از آنجایی که وی موافق قتلعام آنان بود مخالفتی نمیکند.
آنهایی که میکوشند خامنهای را مخالف کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ جا بزنند توجه کنند که در همان ایام خامنهای مدافع اعدام فرماندهان سپاه پاسداران بود که برای دفاع از نظام سالها در جبههها جنگیده بودند و خامنهای با بسیاری از آنها بر سر یک سفره نشسته بود؛ فرماندهانی که بعدها توسط خود وی به بالاترین مناصب نظامی رسیدند و همچنان در زمرهی مشاوران ویژه و نزدیک وی هستند. آیا چنین فردی میتواند مخالف کشتار زندانیان سیاسی باشد که کمر به سرنگونی نظام بسته بودند؟
در حکم خمینی برای قتلعام زندانیان سیاسی آمده بود که به زندانیان مجاهد رحم نباید کرد و به «جنگهای کلاسیک» مجاهدین در مرزها اشاره کرده بود. رفسنجانی یکی از عوامل اصلی کشتار ۶۷ در شروع این کشتار در خطبههای نماز جمعه کوشید تیغ قتلعام را هرچه تیز کرده و به دستاندارکاران آن رهنمود دهد. وی از جمله گفت:
«این بچههای متعصب فریب خوردهای که این همه به اینها در زندان ها محبت شد، توبه شان را پذیرفتیم، به عنوان تائب بیرون آمدند و دوباره به آنجا رفتند و برگشتند که با ملت خودشان بجنگند و برای عراق جاسوسی کنند. این فتنه باید یک روزی ریشه کن می شد.»
خمینی در فرمانش روی عدم وسوسه و تردید در کشتار زندانیان دست گذاشته و رفسنجانی به صراحت می گوید که نباید فریب زندانیان را خورد و توبهی آنان را پذیرفت و از فرصت به دست آمده استفاده کرد و برای همیشه این «فتنه» را «ریشهکن» کرد.
رفسنجانی که خود به عنوان فرماندهی کل قوا یکی از عوامل اصلی این کشتار بود در خاطراتش تأکید میکند که «دربارهی مطالب خطبههای جمعه (۱۴ مرداد) با موسوی اردبیلی مذاکره کرده است. از قرار معلوم رئوس اصلی مطالبی که قرار بود در این خطبه بیان شود با هماهنگی «فرمانده کل قوا» بیان شده است.
موسوی اردبیلی در خطبههای مزبور گفت: «مسأله منافقین برای ما مسأله بود. جمع کثیری از ایران رفتهاند و آنجا [عراق] برای خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کردهاند. یک جمعی هم در ایران در زندان ها هستند... مردم بر علیه اینها آن چنان آتشی هستند، قوه قضایی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه می کنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم می باشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه می شوند، قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمیشوند و یک دستهشان زندانی می شوند (شعار: «منافق زندانی اعدام باید گردد» از سوی نمازگزاران)... مردم میگویند باید از دم اعدام بشوند...عفو و بیرون کردن مربوط به قوه قضاییه نیست، این قوه کارش تا جایی است که حکم تمام می شود. بقیه مربوط به جاهای دیگر است... عفو ربطی به قوه قضاییه ندارد و من به شما حق میدهم، با شما هم هماهنگ هستم، میگویم نباید اینها عفو بشوند.» (۷)
موسوی اردبیلی به سادگی دروغ میگفت. در تاریخ ۱۴ مرداد، ۸ روز از فرمان کشتار خمینی میگذشت و بخش بزرگی از پروژهی کشتار زندانیان سیاسی در زندانهای سراسر کشور در خفا اجرا شده بود و مردم هیچ اطلاعی از آن نداشتند. این بالاترین مقام قضایی کشور بود که به توصیهی رفسنجانی و از طریق ستاد نماز جمعه و ساماندهی «شعارهای مردمی» میکوشیدند به آیتالله منتظری که در مخالفت با کشتار برخاسته بود پاسخ دهند و جلوی مخالفتهای احتمالی دیگر را بگیرند.
حکم خمینی برای کشتار نظامیان و همچنین زندانیان سیاسی در مرداد ۶۷ مشابه احکامی است که امروز «دادگاه»های شرعی دولت اسلامی «داعش» در نقاط تحت تسلطشان به مورد اجرا میگذارند. «نظام اسلامی» حاکم بر میهنمان بیهوده میکوشد خود را متفاوت از «داعش» نشان دهد.
طبق احکام صادره از سوی خمینی، کوچکترین شائبهی ضعف و سستی در مقابل دشمن به قیمت جان تمام میشود، حتی اگر سالها برای نظام با تمام وجود جنگیده باشید؛
هرگونه اشتباه در طراحی جنگی که موجب خسارت به نیروهای اسلامی شود مجازاتش مرگ است. فرقی نمیکند پیشتر چه خدماتی به نظام کرده باشید؛
داشتن هرگونه آمادگی ذهنی برای پیوستن به دشمن، «محاربه» تلقی شده و مجازاتش طناب دار است؛
هلهله و شادی هنگام شنیدن موفقیت دشمن «محاربه» با خدا تفسیر شده و تاوان مرگ دارد. اعمال مجازات برای زنان و مردان یکسان است.
مردمی که در نقاط «اشغالی» توسط دشمن با آنها همکاری و یا همراهی کردهاند با مجازات مرگ روبرو هستند.
هرگونه «دگراندیشی» و عدم تمکین به «احکام اسلامی» تحت عنوان «ارتداد» برای مردان مجازات مرگ به همراه دارد و برای زنان شلاق.
خمینی در حکم خود برای کشتار زندانیان سیاسی تأکید میکند:
«رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظاماسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد.»
بر اساس چنین رویکردی است که پیروان خمینی به بیماران، کهنسالان، معلولان، بیماران روانی و جسمی نیز رحم نکرده و آنها را حتی روی برانکارد و پتو به جوخهی اعدام میبرند. آیا «داعش» غیر از این انجام میدهد؟ آیا بیرحمی به کاربرده شده توسط «داعش» متفاوت از آنچیزی است که خمینی خواستارش بود؟ آیا «قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا» موردنظر خمینی همانچیزی نیست که «داعش» از خود نشان میدهد؟ آیا «خشم و کینه انقلابی نسبت به دشمنان اسلام» که خمینی آن را موجب رضایت خداوند میدانست امروزه نصبالعین نیروهای خونریز «داعش» نیست؟
آیا نیروهای رژیم که متجاوز از سه دهه »داعش» گونه بر کشور حکمرانی میکنند میتوانند خود را مخالف «داعش» و اعمال آن جا بزنند؟ آیا چنانچه از مراسم سنگسار و قطع ید و دیگر مجازاتهای اسلامی که در ۳۶ سال گذشته در سراسر کشور اجرا شده فیلمبرداری کرده و نشان دهند به اندازهی سربریدن اعضای داعش در مقابل دوربین مشمئز کننده نیست؟ آیا شیوهی اعدام در دههی ۶۰ در زندان اوین و دیگر زندانهای کشور متفاوت از شیوهی اعدام «داعش» بوده است؟ آیا قتل عام هزاران زندانی که سالها در زندانها به سر میبردند متفاوت از قتلعامهای صورت گرفته توسط «داعش» است؟ چه تفاوت عمدهای بین «شریعت» مورد ادعای «داعش» و خمینی وجود دارد؟
آیا در نتیجهی حکومت «داعشی»ها بر ایران، فرهنگ، آثار تمدن و آثار باستانی ایران با خطر جدی روبرو نیستند؟ آیا حیات وحش و محیط زیست ایران با شدتی وصفناپذیر رو به ویرانی نرفته است؟
فرق بزرگ داعش و رژیم در این است که آنها بر مناطقی حکمرانی میکنند که در بسیاری موارد مردم تحت سلطهشان از فرهنگی مشابه آنها برخوردارند و مقامات رژیم ایران بر کشوری حکومت میکنند که اکثریت مردم آن از فرهنگی مخالف آنان برخوردارند. اگر تفاوتی هست در این جاست.
ایرج مصداقی
www.irajmesdaghi.com
Irajmesdaghi@gmail.com
۱- رفسنجانی در خطبههای نمازجمعه در سال ۶۲ تلفات عملیات خیبر را بسیار ناچیز و پیروزی رزمندگان اسلام را خیرهکننده و بزرگ اعلام کرده بود.
۲- ضدیت فرماندهان سپاه پاسداران با «خط امامی» ها از همین جا ناشی میشود. آنها به خوبی میدانند هنگامی که خمینی زنده بود و قدرت داشتند به دنبال حذف فرماندهان سپاه پاسداران و حتی اعدام پارهای از آنها بودند. البته امروزه فرماندهان سپاه نسبت به خامنهای که تقریباً در مخالفت با آنها با خط امامیها هم نظر بود کرنش میکنند چرا که وی صاحب قدرت است. در واقع آنها به قدرت تمکین میکنند.
۳- آیتالله منتظری نیز متأسفانه در نامهی ۹ مرداد ۱۳۶۷ خود به خمینی که در مخالفت با فرمان او برای قتلعام زندانیان سیاسی نوشته شده، برخلاف موازین «فقهی» و «شرعی» و کنوانسیونهای بینالمللی از تشکیل دادگاههای صحرایی در غرب کشور و کشتار اسرای مجاهدین اطلاع داشته و حمایت کرده و تیغ تیز را در کف زنگی مست نهاده بود:
«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض میرساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی برا اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهرا اثر سوئی ندارد»
۴- محمد سادات دربندی پس از فارغ شدن از مسئولیت نگهداری اسرای جنگی، به فرمان مسعود رجوی مسئولیت زندانهای مجاهدین را که برای تحتفشار گذاشتن و آزار و اذیت اعضای ناراضی این سازمان راهاندازی شده بود به عهده گرفت و اعمال ننگینی را مرتکب شد.
۵- نشریه اتحادیه انجمنهای دانشجویان خارج کشور شمارهی ۱۴۴ به تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۶۷ با چاپ تصاویر این مراسم گزارشی پیرامون آن انتشار داد.
در دو عملیات «آفتاب» و «چلچراغ» که در فروردین و خرداد ۱۳۶۷ انجام گرفت به ادعای مجاهدین به ترتیب ۵۰۸ و ۱۵۰۰ تن از نظامیان توسط نیروهای این سازمان اسیر شدند. با توجه به آزادی ۱۳۸۲ نفر از اسرا اطلاعی از سرنوشت حداقل ۶۲۶ نفر از آنها در دست نیست. البته تعدادیشان ممکن است با شرکت در عملیات فروغ جاویدان مجاهدین کشته شده باشند. متأسفانه در این زمینه مجاهدین اطلاع رسانی نکردهاند. در نشریهی وابسته به مجاهدین توضیحی در مورد این که در دو بار قبلی چه تعداد از اسرا آزاد شدهاند نیست. به ویژه که بخشی از آنها طبق ادعای مجاهدین بایستی قبل از عملیات »آفتاب» و «چلچراغ» آزاد شده باشند.
۶- در جلد چهارم نهزیستن نه مرگ (تا طلوع انگور) به موضوع آنها و کمکهایی که مستقیماً و یا از طریق زنده یاد جعفر کاظمی (در بهمن ۸۹ اعدام شد) که آن موقع در فروشگاه زندان اوین مسئولیت داشت در اختیارشان میگذاشتیم اشاره کردهام.
۷- البته بر خلاف قاضیالقضات رژیم دکتر گلزاده غفوری در واکنش به ادعاهای رژیم در مورد محارب بودن هواداران مجاهدین که به جوخهی اعدام سپرده شدند مینویسد:
«کسانی که آنجا [مجلس شورای اسلامی] به نام اسلام نشسته اند، در راه اسلام نیستند، این جوانها پاکترین افراد بودند که قصدشان خدمت به اسلام بود و این چنین رفتاری با آنان شد ، آن وقت حکومت که خودش هم غاصب است و هم محارب و در حقیقت خودشان موجب "اخافه مردم" هستند، برخلاف اصول و با دست پاچگی به نام محاربه با خدا و رسول، این جوانها را از بین بردند و تکه تکه کردند...»
(بخشی از کتاب "قضا در اسلام و نظام قضایی منسوب به اسلام"،/ پانویس صفحه 181/ تحت عنوان محارب و محاربه/ نوشته دکتر علی گلزاده غفوری)
اشتراک در:
پستها (Atom)