نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

84 نفر معادل 8500میلیارد تومان به بانک های کشور بدهکارند. 43 نفر، شش هزار و 500 میلیارد تومان به یکی از بانک های دولتی





















سرمایه در گزارش اصلی خود از زبان یک عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کشور با انتقاد از نپرداختن به بحث مفسدان کلان اقتصادی و دانه درشت ها نوشته 84 نفر معادل 8500میلیارد تومان به بانک های کشور بدهکارند. 43 نفر، شش هزار و 500 میلیارد تومان به یکی از بانک های دولتی و 41 نفر نیز دو هزار میلیارد تومان به بانک های دیگر بدهکارند.

عزت الله یوسفیان ملا در سرمقاله سرمایه به شعارهایی که دولت گذشته درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی و رانت خواری داده بود اشاره کرده و نوشته مردم انتظار دارند که دولت و در راس آن ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، تلاش بیشتری به خرج دهند تا با وصول مطالباتی که متعلق به آحاد ملت ایران و جزء اموال عمومی است و سرمایه گذاری آن در بخش های مولد و کارآفرین، حجم عظیمی از سرمایه های کشور را که در حال حاضر در دست افراد معدودی است به مسیر اصلی خود بازگردانند و موجب رشد تولید شوند .

به نظر نویسنده این مقاله سرمایه هایی که توسط آحاد جامعه و دولت در اختیار بانک ها قرار داده شده بود تا بانک ها به عنوان امین مردم از آن در جهت شکوفایی اقتصاد کشور بهره برداری کنند، به علت عدم نظارت کافی و برخی سودجویی ها به عاملی برای رکود و تورم و تحت فشار قرار گرفتن پایه های اقتصادی کشور تبدیل شده و در نهایت اینکه مسوولان امر به خصوص ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کشور باید به انتظار مردم سریع تر پاسخ داده و با بازگرداندن سرمایه های ملی به چرخه اقتصادی کشور، شرایط اقتصادی فعلی را به روند عادی خود برگردانند.

بانک فسادآور

روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی نوشته د ولتی بودن بانک ها فسادآور است" و "ارائه هشت هزار میلیارد تومان تسهیلات بانکی به 90 نفر"، این دو جمله و گفته مهم، نکات محوری گفت وگوی موسی الرضا ثروتی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس است .

به نوشته این روزنامه ثروتی درباره عمده دلایل شیوع فساد در ساختار اجرایی بانک ها اظهار داشت؛ از عمده دلایل شیوع فساد در ساختار بانکی کشور، دولتی بودن آنها است چراکه بانک های دولتی وام ها را با 12 درصد سود پرداخت می کنند و این در حالی است که تعرفه بازار بیش از این مبلغ یعنی بین 24 تا 25 درصد برآورد می شود.

نان در تنور سیاست

به نوشته روزنامه خبر افزایش قیمت نان فانتزی به عنوان یکی از مظاهر گرانی در ماه مبارک رمضان، چالش جدیدی را میان دولت و تولیدکنندگان به وجود آورد .

در گزارش این روزنامه آمده اواسط هفته گذشته با حذف یارانه آرد نان فانتزی و نان‌های حجیم قیمت نان فانتزی دو برابر شد. قیمت نان باگت فـرانـسوی به 500 تومان، نان بربری فانتزی 500 تومان، نان جو گرد 700 تومان، نان جو لقمه‌ای 800 تـومان، شیرمال ساده 600 تومان، شیرمال کشمشی 700 تومان و شیرمال صدفی500 تومان رسید تا صدای اعتراضات از چند جا بلند شود .

خبر گزارش داده: نخست مصرف‌کنندگانی که بی‌خبر از دلایل گرانی نان توان خرید آن را نداشتند و از خیر نان فانتزی گذشتند و به سنتی اکتفا کردند. دوم نانوایی‌ها و اصنافی که علت گران شدن نان فانتزی را معلول حذف یارانه نان و عدم افزایش دستمزدها خواندند. مسئولان هم واکنش به افزایش قیمت نان فانتزی واکنش داد

* منزل پروفسور حسابی از سوی یک بانک به حراج گذاشته شد


۳۰ مرداد ۱۳۸۸ |

در آستانه هفدهمین سالروز بزرگداشت پروفسور حسابی، دانشمند بزرگ و پدر علم فیزیک ایران که در طول ۷ دهه از عمر پربار خود خدمات بی بدیلی به کشور و دنیا ارائه کرد، متاسفانه منزل ایشان از سوی یکی از بانک ها به حراج گذاشته شده است.
حدود ۱۷ سال پیش پروفسور حسابی برای انجام فعالیت های تحقیقاتی خود وامی به مبلغ ۴۸ میلیون تومان از یکی از بانک های دولتی دریافت می کند اما متاسفانه موفق به پرداخت بدهی خود نمی شود و هم اکنون پس از گذشت ۱۷ سال مبلغ این وام با احتساب روزانه ۱۹۵ هزار تومان سود و جریمه حدود ۲/۵ میلیارد تومان برآورد شده است که مسئولان این بانک صرف نظر از خدمات بسیاری که پروفسور حسابی به دنیای علم و کشورش کرده است، برای اخذ این بدهی به دنبال حراج منزل وی هستند.
پروفسور محمود حسابی پدر علم فیزیک ایران و دانشمند برجسته معاصر این مرز و بوم خدمات علمی بی شماری در طول ۷ دهه زندگی پربارش از خود بر جای گذاشت.

بینا

بریدگان رژیم و ادعاهای رهبری جنبش!!!


یادداشت روز علی فیاض

علي فياض


چند صباحی است که ما از سوی رژیم جمهوری اسلامی ایران، مورد لطف قرار گرفته ایم و دارای رهبر و سازمانده، منتقد و مدافع حقوق بشر شده ایم. خواهران و برادرانی که در دهه 60، به کبیر و سغیر ما رحم نمی کردند، و جز با زبان چماق – البته به تبعیت از امام راحل که هم اکنون نیز پیر عرفان و طریقت می نامندش – با ما سخن نمی گفتند، اینک آن امام راحل و سرا پا مهر و عطوفت را رها کرده اند و حتی به جای اینکه "شیطان بزرگ" را به گونه ای منطقی و علمی مورد ارزیابی قرار دهند، خود به بوق و صوت صدای "شیطان بزرگ" تبدیل شده اند. و ناگهان از حزب فقط حزب الله، و رهبر فقط روح الله و قبله فقط جماران، سر از کعبه ای چون کاخ سفید – و به تعبیر خمینی کاخ سیاه – در آورده اند و جزو مدافعین پر و پا قرص دموکراسی و حقوق بشر! شده اند.

و البته تا اینجای کار نیز ایرادی بر آنها وارد نیست! تغییر و تحول در هر انسانی قابل پیش بینی است. هر چند که تغییر و تحول - به نظر نگارنده تنها در عرصه فکری و مواضع سیاسی قابل پذیرش هست، تازه آن هم با بسیاری اما و اگر! – و البته آن هم نه در عرصه عملی.

اما اینکه این پاسداران دیروز خمینی و حکومت ننگین و سرکوب گرش، امروز خود را در موضع رهبری و سازمان دهنده مبارزات ایرانیان خارج از کشور قرار دهند، و طلب کار دیگران باشند، به نظر نگارنده از شوخی های به یاد ماندنی و فراموش ناشدنی تاریخ به شمار می رود!

روی سخن من بدون هیچ گونه پرده پوشی و تعارف، اکبر گنجی، محسن سازگارا، محسن کدیور، ... و دیگر بزرگان قوم! می باشند. تعارف را بگذاریم کنار. من اصلا اهل تعارف و ... نیستم. دیگران می توانند ببخشند اما فراموش نکنند! من اما بر این باور هستم که نمی توان از کیسه خلیفه بخشید!!! یعنی از کیسه خلق، که خلیفه – یعنی جانشین – خداوند در زمین هستند. ما حق نداریم کسانی که در پرونده زندگی شان همراهی با ظلم و جنایت و ابزار آن بودن ثبت شده است ببخشیم! ما حق نداریم به نمایندگی از مادران، زنان، خواهران، همسران، برادران و فرزندان و تمامی رنج دیدگان دهه 60 کسی را ببخشیم و یا مجازات کنیم. این "حق" داشتن ها تنها و تنها مربوط به "قانون" است.

ما اما می توانیم به عنوان یک نیروی فکری و سیاسی، مواضع خویش را داشته باشیم. ما می توانیم منتقد باشیم. ما می توانیم به زیر پرسش بکشیم دست اندرکاران، رهبران، سازمان دهندگان و حتی نوچه های روح الله خمینی را در آن سال ها. ما حق داریم به کسانی که امروز به خارج کشور تشریف آورده اند و خواهان مدال قهرمانی بر سر و سینه خویش هستند، بگوییم که چرا شما تا پس از روی کار آمدن محمد خاتمی، همه چیز برایتان قابل قبول و پذیرش بوده است! و چرا تنها و تنها به جنایات دهه هفتاد و پس از آن معترضید! و دیگر اینکه چرا شما تنها نسبت به ظلم و جنایات دهه هفتاد به بعد واکنش نشان می دهید؟ و چرا فقط خامنه ای باید برود؟ آیا می توانید بگویید که خمینی هم بایسته بود که برود؟

آیا فقط در انتخابات اخیر، شکنجه و کشتار بی رحمانه اعمال شده است؟ آیا تجاوز در دهه 60 هیچ محلی از اعراب نداشته است؟ آیا به خاطر نمی آورید که پاسداران و زندانبانان مزدور خمینی چگونه پس از هر اعدام، به در خانه شهدای دختر مبارز و مجاهد و ملی ما می رفتند تا مهریه و شیربها به خانواده های داغ دار بپردازند؟ آیا فراموش کرده اید که در آن دوران چگونه نوجوانان زیر 18 سال را به دستور خمینی و شرکا و کارگزاران – که شما خود جزو عناصر شاخص آن بودید – پس از ماه ها شکنجه و فشار، بل سال ها، به جوخه آتش سپرده می شدند؟

شما حق دارید امروز ادای اپوزیسیون را در بیاورید، اما حق ندارید با چنین سوابقی، مدعی رهبری شوید! شما تا اینجا می توانید پیش بیایید که با اپوزیسیون واقعی و کارکشته - که هیچگاه به همراهی با خمینی و حکومت سراپا ننگینش تن نداد – به همدردی بپردازید! و در کنار آنان و در سایه آنان خودی نشان دهید. اما حق ندارید که خود را به مثابه فرشته نجات و بی گناه در اذهان رنج دیدگان به تصویر بکشانید.

شما چگونه می توانید خود را نیروی مخالف رژیمی قلمداد کنید که هنوز که هنوز است، مجاهدین را منافقین، غیر مذهبی ها را معاندین و ملحدین، و دگر اندیشان را عوامل استکبار جهانی ارزیابی می کند؟ مگر صدای خاتمی و کروبی و موسوی که به گوش شما نوازشگرانه پیام اصلاح و دگرگونی و قانون و ... را سر می دهند را نمی شنوید، که هنوز مجاهدین و مبارزین را "منافق"، "تروریست"، عوامل استکبار جهانی و ... می خوانند؟

کمی شرم کنید، از گذشته خویش به صراحت پوزش بطلبید و اعتراف کنید که شما خود نیز، روزی جزو همین شکنجه گران و لباس شخصی هایی بوده اید که به صغیر و کبیر این ملت – البته در سایه زور و قدرت – رحم روا نمی داشته اید!

طلبکاری و فرصت طلبی را کنار بگذارید تا شاید رنج دیدگان شما را ببخشند و بپذیرند!

"یادداشت‌های روز"، ویژه سایت دیدگاه نوشته می‌شوند. در صورت تمایل به بازتکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشت‌های روز سایت دیدگاه" قید کنید .

علی فیاض

alifayyaz@ymail.com

منبع: سايت ديدگاه

خیمه‌شب‌بازیهای رژیم را دریافته و افشا کنیم!

یادداشت روز نادر ثانی

نادر ثاني


این‌روزها ایران که در خلال دو ماه صحنه مبارزات باشکوه توده‌های ما در مقابل حاکمیت جهل و جنایت جمهوری اسلامی بود، بار دیگر صحنه شامورتی‌بازیهای صحنه‌گردانان جمهوری اسلامی شده است. مبارزات توده‌های محروم ما علیه حاکمیت سرمایه‌داری و مردوران بزرگ و کوچک آن، آنچنان پایه‌های حکومت را لرزاند که حاکمین تمامی امکانات خود را بسیج کرده‌اند تا مگر بتوانند سد راه گسترش و پیروزی توده‌ها گردند. کشتن، شکنجه، تجاوز، زندان، ضرب و جرح و تهدید از جمله تاکتیکهایی است که به همراه دروغ، نیرنگ، ریا و تزویر به کار گرفته می‌شود تا ترمزی برای متوقف کردن چرخ حرکت توده‌ها باشد. سخن‌ در مورد خیمه‌شب‌بازیهای ریاکاران حاکم بسیار است و خواست من در این نوشته کوتاه تنها آن است که مختصری در مورد برخی از این تاکتیکها بنویسم.

نمایش محاکمه: سومین جلسه نمایش مسخره "دادگاه" برخی از افرادی که در جریان مبارزات باشکوه توده‌های ما در ماههای خرداد و تیر به بهانه‌ها و اتهامات گوناگون دستگیر شده بودند نیز برگزار شد. این بار میکروفون در برابر افرادی گرفته شد که بیش از هر چیز ماموریت داشتند تا به "گناه" خود اعتراف کرده، از کرده‌های خود اظهار پشیمانی نموده، از خامی و ساده‌لوحی خود گفته، "تقصیر" را به گردن "آنان که این حرکات را طرح‌ریزی کرده بودند" انداخته و از "درگاه رئوفت و بخشش اسلامی" درخواست عفو نمایند!

نمایش تبلیغات کاذب: نمایندگان و سخنگویان رنگارنگ رژیم برای پرده‌اندازی بر واقعیات از تاکتیک پخش دروغ و بر ملا کردن این دروغها استفاده می‌کنند تا سپس بتوانند با استفاده از تردیدی که به این دلیل در جامعه به وجود می‌آید واقعیات راستین را نیز دروغ جلوه دهند! عکس‌هایی که مربوط به مبارزات اخیر توده‌های ما نیست در میان دیگر عکسها پخش شده و وسيعا توزيع می‌شوند و سپس نشان داده می‌شود که این تصاویر مربوط به مبارزات توده‌های ما نبوده است! خبری پخش می‌شود که پسری ۱۲ ساله در مراسم چهلمین سالروز کشته شدن ندا آقاسلطان کشته شده است و پس از چند روز اعلام می‌کنند که او جان خود را هفته‌ها پیش از مراسم یادشده در یک سانحه رانندگی از دست داده است! رژیم سپس از این خبرهای نادرستی که آگاهانه پخش شده و انعکاس یافته استفاده می‌کند تا با بوق و کرنا اعلام کند که اخبار درست هم نادرست است برای نمونه داستان‌سرائی کرده‌اند که "ترانه موسوی" نه تنها مورد تجاوز قرار نگرفته و کشته نشده است بلکه صحیح و سالم است و در حال گذران زندگی خود است!

نمایش اشک تمساح: خبر تجاوز جنسی به زندانیان در جمهوری اسلامی نه تنها مانند بمب در جامعه جهانی انعکاسی وسیع یافته بلکه از جانب افرادی از درون رژیم چون میرحسین موسوی محکوم شده است. او در این مورد گقته است که اگر أنچه در این مورد می‌گویند راست باشد بايد سر را زير خاک کرد. در این که این تجاوزات صورت گرفته است شکی نیست و بدون شک تمامی آزاداندیشان باید چنین اعمالی را محکوم نمایند. مسئله اما واقعیت دیگری است: این نخستین باری نیست که جمهوری اسلامی با آنان که در بند خود دارد چنین می‌کند! جمهوری جهل و جنایت اسلامی سالهاست که چنین کرده است. جنایات سالهای دهه ۶۰، سالهایی را که میرحسین موسوی ننگ نخست‌وزیری جمهوری اسلامی را داشت فراموش نکرده‌ایم. اسلام راستین اینان اعلام کرده است که نمی‌توان دختر باکره را اعدام کرد و از این‌رو برای آنکه بتوانند مبارزانی دیگر را نیز بر زمین اندازند به آنها تجاوز کرده و در فردای آن روز پس از اجرای اعدام، شیرینی عروسی را به همراه خبر مرگ دختر به در خانه خانواده او می‌بردند. میرحسین موسوی که آنروزها مسئول دولت بود هیچگاه آن جنایات که در زمان خمینی و با دستور او انجام گرفت را محکوم نکرده است (آن هم در شرایط و زمانی که حتی حسین‌علی منتظری در مورد نادرست و محکوم بودن چنین واقعیاتی سخن گفته است). اشکی که میرحسین موسوی می‌ریزد چیزی جز اشک تمساح نیست. هیچ حرکتی با حضور جنایتکارانی مانند موسوی، سازگارا، گنجی، نگهدار نمی‌تواند توده‌های ما را به رهایی و آزادی برساند و درست از اینروست که نه تنها باید خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی با تمام دسته‌ها و جناح‌هایش بود بلکه باید آگاه بود که نمی‌توان و نباید آنان را که تغيير جمهوری اسلامی را می‌طلبند تا در قالبی دیگر به بهره‌کشی از توده‌ها ادامه دهند ‌در صفوف خلق راه داد.

نمایش اعلام حضور چند زن در کابینه احمدی‌نژاد: دو روز پیش احمدی‌نژاد اعلام کرد که در کابینه پیشنهادی او که در روزهای آینده در تمامیت خود معرفی خواهد شد دستکم سه زن عضو خواهند بود. او با اعلام نامهای "فاطمه آجرلو" و "مرضیه وحید دستجردی" به عنوان وزرای کابینه می‌خواهد که حکومت ضد زن جمهوری اسلامی را رژیمی که به زنان حقوق برابر با مردان داده است جلوه دهد، اما این حرف دروغی بیش نیست! مسئله این نیست که فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی چه افرادی هستند و چه سابقه‌ای دارند. بدیهی است که می‌توان در این باره و عملکردهای گذشته اینان بسیار نوشت. آجرلو از مرتجعینی است که راه پیوستن ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان را بست. او از جمله کسانی است که برای کاهش سهمیه زنان در دانشگاه‌ها تلاش بسیار کرد. او از مبلغین کاهش ساعات کار زنان (و صد البته به همراه کاهش درآمد) بود. نه! مسئله اساسی سابقه این وابستگان به ارتجاع نیست، چرا که جز این نمی‌توانند باشند! مسئله آن است که جمهوری نیرنگ و ریای اسلامی با استفاده از این تاکتیک از سویی می‌خواهد که مُهر زن‌ستيز بودن را از خود بزداید و از سویی دیگر با قرار دادن این زنان مرتجع در ویترین دولت و استفاده نمادین از جنسیت آنان حملاتی وسیعتر به زنان را سامان دهد. این زنان نماینده و نماد برابری حقوق زنان با مردان ایرانی نیستند و برای هر چه محدودتر کردن زنان مبارز، پیشرو و آزادیخواه ما به کار گرفته خواهند شد.

استکهلم ۲۶ مرداد ۱۳۸۸

nader.sani@gmail.com, www.nadersani.net

مرکل بر اهمیت حمایت از جنبش اعتراضی مردم ایران


صدر اعظم آلمان با حمایت دوباره از معترضان به نتایج انتخابات در ایران گفته است، به عنوان کسی که تجربه زندگی در آلمان شرقی پیشین را دارد، به خوبی می‌داند، که حمایت سیاسی از جنبش‌های اعتراض‌آمیز در کشورهای دیکتاتوری تا چه حد اهمیت دارد.

خانم آنگلا مرکل این سخنان را در گفت‌وگو با روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ بر زبان آورده است.

وی همچنین یک بار دیگر از نسبت به وضعیت جاری در ایران و به ویِژه برخوردهای خشونت‌آمیز با تظاهرکنندگان و برگزاری دادگاه‌های نمایشی در ایران ابراز نگرانی کرده است.

آنگلا مرکل پیشتر نیز بارها سرکوب تظاهرکنندگان معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران را محکوم کرده و خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی توسط مقام‌های جمهوری اسلامی شده بود.

صدر اعظم آلمان همچنین اعلام کرد از فرانک‌والتر اشتاین‌مایر، وزیر امور خارجه آلمان خواسته است، سفارت آلمان در تهران روند تحولات پس از انتخابات در ایران را از نزدیک دنبال کند.

‌آنگلا مرکل که پیشتر بر حمایت آلمان از جنبش اعتراض‌‌آمیز مردم ایران تاکید کرده بود در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ افزوده است: «بدرفتاری با تظاهرکنندگان در ایران مرا به‌شدت غمگین می‌کند.»

آنگلا مرکل همچنین در باره روند مذاکرات جهانی برای حل و فصل برنامه اتمی ایران با بیان این که تاکنون هیچ نشانی از موفقیت گفت و گوها به چشم نمی‌خورد، گفته است: «در ماه سپتامبر به اتفاق دیگر شرکای خود در این باره تصمیم می‌گیریم که آیا باید تحریم‌های تازه‌ای علیه ایران وضع کنیم یا خیر.»

مرکل همچنین از ایران خواست به خواسته‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد از این کشور جامه عمل پوشانده و غنی‌سازی اورانیوم را متوقف سازد.

در این میان روز جمعه دیپلمات‌ها در مقر آژانس بین‌المللی انرِژی اتمی در وین اعلام کردند ایران به بازرسان آژانس اجازه داده است از نیروگاه آب سنگین اراک که مراحل ساخت آن رو به پایان است بازدید کنند.

ایران همچنین با درخواست آژانس برای نصب دستگاه‌های پیشرفته‌تر پایش (مونیتورینگ) در مرکز غنی‌سازی اورانیوم در نطنز موافقت کرده است.

آنگلا مرکل در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ یک بار دیگر از سیاست رئیس جمهور آمریکا برای گفت‌وگوی مستقیم با ایران استقبال کرده و با اشاره به عدم پاسخ ایران به پیشنهاد گفت‌وگوی باراک اوباما اظهار داشت: «اگر پیشرفتی (در گفت‌وگوها) صورت نگیرد، ما مجبور خواهیم شد با تشدید تحریم‌ها از خود واکنش نشان دهیم.»

وی درباره نوع تحریم‌های احتمالی علیه ایران گفت: «تحریم‌های اقتصادی که بخش انرژی را هم در بر می‌گیرد، در دستور کار قرار دارد، اما باید پیش از هر چیزی در انتظار نتیجه گفت‌وگوها ماند.»

صدراعظم آلمان در حالی برای نخستین بار از احتمال اعمال تحریم‌ها علیه ایران در بخش انرژی سخن می‌گوید که چندی پیش سنای آمریکا طرحی را به تصویب رساند که به موجب آن فروشندگان بنزین به جمهوری اسلامی مجازات خواهند شد.

هرچند ایران یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت در جهان به شمار می‌آید، اما حدود ۴۰ درصد از نیاز خود به بنزین را از کشورهای دیگر وارد می‌کند.

در واکنش به تصویب طرح مجازات فروشندگان بنزین به ایران از سوی سنای آمریکا، محمود احمدی‌نژاد گفته است ایران می‌‌تواند در عرض یک هفته با تغییراتی در خط تولید، «تمام بنزین مورد نیاز خود را تأمین کند».

وزارت‏خانه‏های جدید!

گزارش تکان دهنده تایمز از تجاوز به رضا نوجوان 15 ساله در زندان



تایمز انگلیس با همکاری عفو بین الملل و منابع معتبر خود گزارش کاملی از تجاوز به بازداشت شدگان را فاش ساخته است.

در این گزارش آمده رضا نوجوان 15 ساله ای است که در مرکز ایران، در یک خانه امن پناه گرفته است اما به تائید پزشک معالج، قصد خود کشی دارد. وی به همراه عده ای نوجوان هم سن و سال خود که حتی هنوز به سن رای دادن هم نرسیده اند در تجمعی دستگیر شده و در زندان بارها مورد تجاوز وحشیانه و تحقیر جنسی قرار گرفته اند.

مجله تایمز تحقیرهای جنسی علیه این زندانیان را معادل و یا بدتر از آنچه می داند که جمهوری اسلامی ایران ایالات متحده را برای ارتکاب آن در زندان ابوغریب ملامت نموده است. این نوجوان که نام وی، محل اقامت و نام پزشک معالج وی نزد تایمز محفوظ است می گوید در روز اول در بازداشتگاه نامعلوم (سپاه یا بسیج) سه نفر لباس شخصی به وی حمله کرده اند و یکی او را به زور نگه داشته، یکی رویش نشسته و دیگری روی وی ادرار نموده و سپس به طرز وحشیانه ای به وی تجاوز کرده اند. وی در طول مدت زندان (حدود 20 روز) بارها مورد تجاوز قرار گرفته است، حتی پس از انتقال به بازداشتگاه رسمی نیروی انتظامی. رضا برای خودکشی در زندان سر به زمین کوبیده است.

او شاهد تجاوز به چندین نفر دیگر نیز بوده و به شهادت پزشک معالج و تائید نماینده عفو بین الملل در ایران، ادعاهای رضا مبنی بر تجاوز، جراحات جسمی، آسیبهای روحی و تحقیرهای جنسی با واقعیات منطبق است. رضا شاهد زنده‌ی مهدی کروبی، افشاگر تجاوز به زندانیان دربند می باشد. تجاوز کنندگان به رضا مرتبا می گفته اند این کارها را در راه خدا انجام می دهیم و سزای معترضین به نظام اسلامی همین است. گویا صورت وی را در مدفوع فرو کرده اند و در اعتراض به تجاوز، بازجوی وی دوباره به او تجاوز نموده است.

رضا می گوید زندانیان نوجوان را مجبور به "عمل جنسی با یکدیگر" نیز کرده و گفته اند با این عمل "پاک می شوید". در نهایت رضا با وثیقه ای در حدود 70 میلیون تومان در دادگاه انقلاب و با سپردن تعهد مبنی بر عدم افشاگری در مورد این رفتارهای وحشیانه آزاد شده است.

در بیمارستان، نوجوان شانزده ساله دیگری که از وی به عنوان سردسته نام برده شده در اثر شدت جراحات به شهادت رسید. شخصیتهای این گزارش با بیان این واقعیات جان خود را به خطر انداخته و خانواده رضا قصد خروج از کشور دارند.

دکتر محمد ملکی بازداشت شد

ساعت هشت و نیم صبح امروز شنبه ۳۱ مرداد، ۵ مامور اطلاعات به منزل دکتر محمد ملکی هجوم آورده و به گشتن کامل منزل پرداخته و نهایتا وی را دستگیر کرده اند.

ماموران که همگی همدیگر را علوی خطاب میکردند، هشتاد جلد کتاب، مدارک شخصی دکتر ملکی، کامپیوتر، دفترچه یادداشت و دیگر مدارک را ضبط کرده اند.

ماموران با دو خودرو به خانه هجوم آورده و با خودروی پرشیا طوسی به شماره 14م26422 دکتر ملکی را برده اند. هجوم ماموران با اعتراض شدید همسر دکتر ملکی، خانم میرمعز، همراه بوده است.

همچنین ماموران در حین گشتن خانه از تمامی خانه فیلمبرداری کرده اند و وقتی همسر دکتر ملکی علت فیلمبرداری را جویا شده اند، گفته اند که میخواهیم فیلمها را به قاضی حداد بدهیم.
همبستگی و رئال پولیتیک*
فلسطین از دید آفریقای جنوبی
آلن گرش - ترجمه بهروز عارفی
سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۸ اوت ۲۰۰۹

در چهارگوشه جهان، از برزیل تا اندونزی و از مراکش تا فرانسه، جنگ غزه احساسات خشم و اعتراض جهانیان را بر انگیخت. در آفریقای جنوبی، همبستگی با فلسطین با شدتی زیاد بیان شد. در این کشور، هنوز اتحاد میان رژیم آپارتاید و اسرائیل فراموش نشده است. بدیده بسیاری از مردم آفریقای جنوبی، شرایطی که بر فلسطینیان تحمیل شد با وضعی که اکثریت سیاهان و دورگه های آفریقای جنوبی در گذشته زیر یوغ سفیدپوستان تحمل می کردند، تشابه آشکاری دارد.
او شبیه تصویری است که زاپیرو، کاریکاتوریست مشهور در نوامبر 2001 کشیده بود. تصویر، ستونی از یهودیان فراری را نشان می داد که در صف نخست نادین گوردیمر، برنده جایزه نوبل ادبیات و خود زاپیرو با خنده ای گشاده دیده می شدند. آنان در حال فرار از قلعه ای بودند که بر سر در آن نوشته شده بود: «پشتیبانی بی قید و شرط از اسرائیل». زندانبانان داد می زدند: «بگیریدشان، بگیریدشان». اکنون، نه لبخند او تغییر کرده و نه خللی در اراده اش پیدا شده است.
رونالد («رونی») کاسریلز Kasrils سراسر زندگی اش را وقف کارهائی سخت کرده است که به کندن کوه می ماند. او که در سال 1938 در آفریقای جنوبی بدنیا آمده، فرزند خانواده ای یهودی است که از کشورهای بالت مهاجرت کرده است. او بسیار زود با چهره نژادپرستی آشنا شد. از جمله در جریان حوادث شارپ ویل در 21 مارس 1960، هنگامی که پلیس بر روی تظاهرکنندگان سیاه آتش گشوده و ده ها نفر را به هلاکت رساند.این کشتار که پیش درآمد لغزش بسوی دیکتاتوری عریان بود، پژواک بین المللی گسترده ای داشت، بویژه که با استقلال بیشتر کشورهای آفریقا همزمان بود.
کاسریلز چگونه می تواند چشمانش را بر سرکوبی ببندد که داستان های پدر و مادرش درمورد یهود آزاری های اروپای شرقی را برایش تداعی می کند. او به حزب کمونیست و کنگره ملی آفریقا پیوست و سپس به مدت سی سال در زندگی مخفی و مهاجرت گذراند. او که مسئول اطلاعات شاخه نظانی کنگره ملی آفریقا ANCبود با خونسردی لقب «تروریست» را که به او می چسباندند، تحمل می کند. در سال های دهه 1970، عکسی از او را با برچسب «مسلح و خطرناک» از تلویزیون پخش می کردند.(1) پس از پایان آپارتاید، در سال 1990 به کشور بازگشت و چندین مقام وزارتی را عهده دار شد و در اواخر سال گذشته مسئولیت های دولتی را رها کرد.
او هم به عنوان کمونیست، هم مبارز ضد نژادپرستی و هم یهودی ، بسیار زود نسبت به فاجعه فلسطین حساس شد. در فوریه 2004 که وزیر بود با یاسر عرفات دیدار کرد، در حالی که ارتش اسرائیل اورا در مقرش مقاطعه در رام الله محاصره کرده بود. «عرفات از پنجره منظره بیرون را نشانم داد و گفت: «آن چه می بینی چیزی جز یک بانتوستان نیست» (2). من با حاضر جوابی گفتم: «نه، هیچ بانتوستانی را با هواپیما بمباران نکرده و با تانک در هم نکوبیدند ... بر عکس، دولت پرتوریا مبالغ هنگفتی خرج کرد و ساختمان های اداری بزرگ ساخت. و حتی اجازه داد که بانتوستان ها خطوط هوائی دائر کنند تا جامعه جهانی از آن ها دیدن کند.»»
پس لرزه های رخدادهای غزه در دسامبر 2008 و ژانویه 2009 بسیار زود به آفریقای جنوبی رسید و موجب بسیج گسترده مردم و برگزاری چندین تظاهرات گردید. کنگره پر قدرت سندیکاهای آفریقای جنوبی به تحریم کشتی های اسرائیلی فراخوان داد .این سندیکاها در سال 2008، از نشستن هواپیمای باربری که ماموریت داشت به زیمبابوه اسلحه حمل کند، جلوگیری کرده بودند.
آدام حبیب، معاون پژوهشی و نوآوری دانشگاه ژوهانسبورگ توضیح داد که «بصورتی طبیعی، لایه های مردمی پیوند عاطفی با مردم فلسطین پیدا کردند چرا که در این جا همه دریافته اند که میان آفریقای جنوبی و فلسطین، و میان غزه و شرایط بانتوستان های ترانسکی و سیسکی همانندی وجود دارد.»
حکومت آفریقای جنوبی «بدون هیچ تردیدی و به شدیدترین وجهی خشونت فوق العاده ای را که اسرائیل از طریق تهاجم گسترده زمینی بر نوار غزه اعمال می کند» محکوم کرد. دولت آفریقای جنوبی از اسرائیل می خواهد تا به «کشتار» خاتمه داده و «فورا و بدون قید وشرط» نیروهایش را از ان منطقه خارج کند. نمایندگان مجلس آفریقای جنوبی در دیداری با سفیر اسرائیل، اظهار داشتند که آپارتاید در مقایسه با تعدی های ارتش اسرائیل به «پیک نیک یکشنبه ها» شباهت دارد. رئیس کمیسیون امورخارجه مجلس، جاب سیتول رفتار اسرائیل با فلسطینی ها را در پاسگاه های بازرسی (چک پوینت ها) به رفتار با چارپایان تشبیه کرد. (3).
یهود ستیز، اما طرفدار اسرائیل
در چنین شرایطی، پشتیبانی سازمان های یهودی از سیاست اسرائیل با انتقاد و نکوهش روبرو شد و از جمله از سوی روشنفکران یهودی که علیه آپارتاید بسیج شده بودند. (4) آقای حبیب با تاسف می گوید «مدافع دوآتشه اسرائیل هنگام تهاجم به غزه، نه سفیر آن کشور بلکه خاخام وارن گلدشتاین بود که بدون کوچکترین خویشتن داری بمباران های غزه را تایید کرد. دلیل این امر را کسی نفهمید.»
رهبری سازمان های یهودی به نوبه خود با انتشار اطلاعیه ای «پشتیبانی قاطع خود را از تصمیمات دولت اسرائیل در اقدام به عملیات نظامی علیه حماس در غزه اعلام کرد». این مقامات چند روز بعد از این که رویه خودشان در مخلوط کردن یهودیان و اسرائیل موجب انتشار فراخوان های ضدیهودی بر روی اینترنت برای تحریم مغازه های یهودیان شده، بر آشفتند. دولت آفریقای جنوبی، کنگره ملی آفریقا ، روشنفکران مسلمان و سازمان های طرفدار خلق فلسطین این فراخوان را بشدت محکوم کردند.
نباید از تندی مشاجره ها پیرامون مناقشه ای که در هزاران کیلومتر دور تر رخ داده، دچار شگفتی شد. این مسئله به روابط عجیب یبن مسیر آفریقای جنوبی و اسرائیل بر می گردد. از تصادف های تاریخی است که بین ایجاد دولت اسرائیل در ماه مه 1948 و پیروزی حزب ناسیونال در انتخابات آفریقای جنوبی فقط چند هفته فاصله بود. این حزب تبعیض نژادی رایج در کشور را با اعمال سیاست آپارتاید یا «توسعه جدا از هم» به نهایت رسانید. رهبران حزب ناسیونال که ویژگی شان یهود ستیزی بود و در دوران جنگ جهانی دوم آشکارا از نازیسم طرفداری کرده بودند، رابطه ای نزدیک با دولت اسرائیل برقرار کردند.
بنیامین بیت حلاحمی، استاد دانشگاه اسرائیلی این تناقض را توضیح می دهد: «میتوان از یهودی ها متنفر بود ولی اسرائیلی ها را دوست داشت، زیرا به عبارتی اسرائیلیان یهودی نیستند.اسرائیلی ها چون آفریکان ها رزمجو و مستعمره چی هستند. آن ها سخت سر و مقاومند. آنها شیوه تسلط را می دانند. » او ادامه می دهد بر خلاف تصویر کلیشه ای از یهودی که برخی ( از جمله یهود ستیزان) ارائه می دهند: «امتناع از توسل به برخورد فیزیکی، نوعی انفعال ،و روحیات روشنفکرمآبانه. بدین ترتیب میتوان از یهودیان متنفر بود ولی اسرائیلی ها را تحسین کرد. (5)»
در نتیجه، همکاری بین دو دولتی برقرار شد که ظاهرا همه چیز آن ها را از هم دور می کرد. موشه شارت، وزیر امور خارجه اسرائیل اولین سفرش به آفریقای جنوبی را در سال 1950 انجام داد. در نوامبر 1984، در حالی که سازمان ملل متحد مجازات هائی علیه رژیم آپارتاید تعیین کرده بود، وزیر امور خارجه آفریقای جنوبی، روئلوف فردریک «پیک» بوتا از اسرائیل دیدار کرد. در آن هنگام، اسحاق رابین نخست وزیر این کشور بود. خبرنگار لوموند از «رابطه نزدیک میان دو کشور» یاد می کرد و بر این واقعیت انگشت می گذاشت که اسرائیل تنها کشور جهان است که با بانتوستان های «پوشالی» رابطه داشت و حتی برخی از آن ها با شهرک های استعماری اسرائیلی در کرانه باختری «خواهر خوانده» بودند. (6)
در وهله اول، روابط دو کشور در زمینه اقتصادی استوار بود. با هدایت هیستادروت (سندیکای «سوسیالیستی» کارگران) که در سال های دهه 1970 و 1980 بخش مهمی از اقتصاد اسرائیل را کنترل می کرد. این سندیکا از طریق شرکت هورات حائوودیم، انحصار تقریبا کامل بر تجارت با آفریقای جنوبی داشت. و کیبوتص ها نیز از قافله عقب نماندند. کیبوتص لوحامی هاگه تائوت («مبارزان گتو») کارخانه شیمیائی کاما در بانتوستان کوازولو را اداره می کردند. پایه گذاران این کیبوتص یهودیان اروپای شرقی تباری بودند که با نازیسم جنگیده بودند
در زمینه نظامی و امنیتی، اتحاد دو کشور ابعاد استراتژیکی یافت. اسرائیل دردست یابی آفریقای جنوبی به بمب اتمی به آن کشور یاری کرد (7) وابسته نظامی اسرائیل در پرتوریا عضو ستاد ارتش بود (تنها وابسته نظامی دیگر اسرائیل با درجه همردیف در واشینگتن ماموریت داشت). آفریقای جنوبی تسلیحات اسرائیلی را با جواز ویژه در آن کشور تولید می کرد.
سرویس های اطلاعاتی دو کشور بدون هیچ عذاب وجدانی و در لوای مبارزه با کمونیسم و البته «تروریسم» همکاری می کردند که منظورشان سازمان های زیر بود: کنگره ملی آفریقا، سازمان آزادی بخش فلسطین، جنبش های آزادی بخش در مستعمرات پرتقال (آنگولا و موزامبیک) یا «سازمان مردم جنوب غربی آفریقا» (سوواپو) که برای استقلال نامیبی که در اشغال آفریقای جنوبی بود می جنگیدند. ژنرال «روی راس» سوانپول، «بازجوی» اصلی ماجرای ریونیا یعنی دادگاه نلسون ماندلا در سال 1964 بود که وی را به حبس ابد محکوم کرد. این ژنرال گردان ضد شورش را در نامیبی تاسیس کرد و به «قصاب سووتو» شهرت یافت. (او در سال 1976 قیام تاون شیپ را به بهای جان صد ها تن در هم شکست). او در سال های دهه 1970 مرتبا از اسرائیل دیدن می کرد. با این همه، اوری دان روزنامه نگار و مشاور آریل شارون از ارتش آفریقای جنوبی تحسین می کرد (8).
از نگاه آقای کاسریلز با وجود اختلاف های واضح میان دو نظام، هماهنگی ایدئولوژیکی آشکاری بین آنان وجود دارد. از موارد اختلاف، عدم نیازمندی اسرائیل به نیروی کار بومی و دادن حق رای به اقلیت عرب آن کشور است. «نخستین مستعمره گران هلندی که به آفریکان ها مشهورند هم از کتاب مقدس استفاده کردند هم از تفنگ. آنان نیز همچون اسرائیلی های کتاب مقدس ادعا می کردند که «خلق برگزیده» ای هستند که ماموریت شان متمدن کردن است.»
این همدستی با هیچگونه انتقاد جامعه یهودی روبرو نشد در حالی که آنان همکاری اعضای خود را با حزب کمونیست و کنگره ملی آفریقا نفی می کردند. آندرو فاینشتین از نمایندگان پیشین عضو کنگره ملی آفریقا که بخشی از اعضای خانواده اش در اردوگاه های مرگ نازی کشته شده اند موفق شد در ماه مه 2000 پارلمان آفریقای جنوبی را متقاعد سازد تا برای نخستین بار در تاریخ خود ،جلسه ای را به هلوکاست اختصاص دهد. او توضیح می دهد که اکثریت حدود صد هزار یهودی آفریقای جنوبی همچون انبوه سفیدپوستان در دوران آپارتاید لب به سخن نگشودند. در حالی که « سیاست اعمال شده در مورد یهودیان بین سال های 1933 و 1939 با آن چه بر سر اکثریت اهالی افریقای جنوبی در دوران آپارتاید آوردند، تشابه آشکار دارد.(9)» او پرسی یوتار دادستان کل محاکمه ماندلا را مثال می زند که برای وی تقاضای حکم اعدام کرد. سپس، یوتار به مدیریت مهم ترین کنیسه ارتودوکس ژوهانسبورگ انتخاب شد و رهبران نهادهای یهودی از وی به منزله « برگ برنده جامعه یهودی» نام بردند.
همدستی با آپارتاید
همکاری های پیشین اسرائیل و رژیم آپارتاید، پس از انتخاب ماندلا به ریاست جمهوری در سال 1994 موجب خرابی روابط دو کشور شد. دولت جدید ضمن اجرای قرارداد های همکاری نظامی تا تاریخ انقضای آن ها یعنی سال1998، آن ها را الغا کرد و کاملا در کنار تشکیلات خودگردان فلسطین و یاسر عرفات قرار گرفت. آفریقای جنوبی به رغم فشارهای کشورهائی که همدستان آپارتاید بودند (ازایالات متحده تا اسرائیل )، روابط خود را پس از آغاز انتفاضه دوم در سپتامبر 2000 ادامه داد. ماندلا پس از درگذشت رهبر سازمان آزادی بخش گفت که «عرفات یکی از استثنائی ترین مبارزان آزادی دوران خویش بود».
همان طوری که عزیز پاحاد معاون وزارت خارجه آفریقای جنوبی و مسئول بخش خاورمیانه بیان کرد، نمیتوان وزنه رئال پولیتیک (سیاست خارجه مبتنی بر محاسبه قوا و منافع ملی» و «تناقض میان واقع گرائی سیاست خارجی رسمی و مواضع اصولی کنگره ملی آفریقا [پشتیبانی از فلسطین و استقلال صحرا] را نادیده گرفت».
این رئال پولیتیک، موجب خشم جنبش های همبستگی با فلسطین گشت. همان طوری که سندی محکوم کننده با عنوان «همدستی آفریقای جنوبی دموکراتیک با اشغالگری اسرائیل، استعمار و آپارتاید (10)» نشان می دهد. نعیم جناح مدیر اجرائی مرکز آفریقا-خاورمیانه(11) در ژوهانسبورگ معتقد است که تابو امبکی، رئیس جمهوری پیشین آفریقای جنوبی خواهان « نوعی عادی سازی روابط با اسرائیل بود. وانگهی در سال جاری، بازرگانی بین دو کشور از 15 تا 20 درصد افزایش یافت. از جمله در زمینه ایمنی افراد و اموال. تلاش هائی نیز برای تجدید روابط نظامی صورت گرفته است.». مجازات اسرائیل اصولا مطرح نیست در حالی که رئیس کمیسیون بررسی جنایت ها در غزه، یک قاضی جنوب آفریقائی بنام ریچارد گلدستون است...
------
عنوان اصلی مقاله:
Solidarité et Realpolitik
Regards sud-africains sur la Palestine, Le Monde-diplomatique, Août 2009
* رئال پولیتیک REALPOLITIK که ریشه آن آلمانی است به معنی تحت الفظی سیاست واقعی، به سیاست های بیسمارک در امورخارجه گفته می شد، مفهوم آن سیاست خارجی متکی بر محاسبه نیروها و منافع ملی است. م
-------
پاورقی ها:
1 – عنوان زندگی نامه ای که خود نویسنده نوشته چنین است:
Armed and Dangrous, My Undercover struglle Against Apartheid,heinemman, Portsmouth, 1993 »
2 - سرزمینی که دردوران آپارتاید در آفریفای جنوبی، نوعی خودمختاری قلابی به قبایل سیاه داده بودند.
3 – « ANC lawmakers rip Israel », Jewish Telegraphic Agency, January 19th, 2009
4 – برای نمونه بیانیه ای را بخوانید که صد روشنفکر یهودی منتشر کردند:
« We are dismayed as SA Jews by the destruction in Gaza », Cape Times, Cape Town, January 12th, 2009.08.13
5 – Benjamin Beit-Hallahmi, The Israeli Connection, Pantheon, New York, 1987, P.161.
6 - به مقاله ژان پی یر لانژلیه با عنوان «سفر وزیر امور خارجه آفریقای جنوبی بیانگر روابط نزدیک دو کشور است»، لو موند، ششم نوامبر 1984 مراجعه کنید.
7 – کتاب زیر را بخوانید:
Al. J. Venter, How South Africa Built Six Atom Bombs, Ashanti Publications, Capetown, 2008.
8 – صفحات 127 و 128 از کتاب بنیامین بیت حلاحمی (بند 6 پاورقی)
9 – کتاب وی را بخوانید:
Andrew Feinstein, After the Paty, A personal and Political journey Inside the ANC. Jonathan Ball Publishers, Johannesburg, Cape, 2007
10 - http://Stopthewall.org/activistresources/1976.
11 – http://amec.org.za