نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ دی ۲۸, سه‌شنبه

معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست از افزایش آلودگی هوای اراک و اهواز نسبت به سال گذشته خبر داد.
سعید متصدی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا در ارتباط با افزایش روزهای ناسالم در شهرهای اهواز و اراک به جهت آلودگی هوا نسبت به سال گذشته، گفت: ما در برخی شهرها منابعی از آلاینده‌ها را داریم که کنترل آنها دور از دست انسان است که  اراک و اهواز از این شهرها هستند که در آنها افزایش میزان آلودگی را داریم.
وی ادامه داد: علت افزایش آلودگی هوا در اهواز بیشتر به فعالیت کانون‌های گرد و غبار باز می گردد، علی‌رغم اینکه تلاش‌های بسیاری که برای کنترل آلودگی در کشور همچون آبگیری 60 الی 70 درصدی هورالعظیم انجام دادیم، اما همچنان با افزایش آلودگی هوا روبروایم که یکی از دلایل آن ورود جبهه گرد و غبار از عراق، اردن و سوریه است.
معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست افزود: همچنین  به دلیل افزایش صادرات نفت، فعالیت‌های نفتی نیز در خوزستان روبه افزایش است که جلسه‌ای را در این رابطه با وزارت نفت داشتیم و اعلام کردیم که آلایندگی ما در حال بالا رفتن است و باید تمهیدی برای واحدهای فراوری بیاندیشند که البته اقداماتی هم انجام شد و برنامه‌ای را نیز در زمینه کنترل فعالیت‌های نفتی ارائه کرده‌اند.
وی با بیان اینکه در  بحث گرد و غبار 3 قطعنامه از سوی سازمان ملل صادر شده‌است، اظهار کرد: این قطعنامه‌ها برای بحث‌های مدیریت منطقه‌ای و بین‌المللی گرد و غبار است که امیدواریم به نتیجه برسد، اما در مورد کانون‌های داخلی در حال کنترل منابع هستیم و در چند سال اخیر نهال‌کاری و در 4 هزار هکتار مالچ پاشی انجام شده‌است.
متصدی در ارتباط با افزایش آلودگی هوا در اراک توضیح داد: در مورد اراک 2 مسئله وجود دارد؛ اولین مشکل صنایع داخل شهر است و مشکل دیگر کانون‌های گرد و غبار در تالاب میقان است که خشکسالی و کاهش میزان ورودی آب سبب شده، این تالاب که درون شهر اراک است؛ ایجاد آلودگی کند.
معاون سازمان حفاظت محیط زیست تصریح کرد: همچنین کارخانجاتی که در خود اراک هستند و نیروگاه شازند نیز آلودگی‌هایی را موجب می‌شوند، ما تا حدودی نیروگاه را کنترل کرده‌ایم، اما نتوانستیم؛ نیروگاه را 100 درصد گازسوز کنیم، اما در حال تلاش هستیم. همچنین معادنی که درتالاب هستند نیز آلایندگی دارند که باید کنترل شوند و رفع همه این مشکلات در کمیته آلودگی هوای اهواز دیده شده و رفع آنها در دستور کار است.
لی اکبر هاشمی رفسنجانی، بی شک، یکی از برجستگان جمهوری اسلامی ایران بود و باقی خواهد ماند. او که از پیروان فدائیان اسلام و نواب صفوی بود، همواره می خواست حکومت اسلامی بسازد و با تشکیل ولایت فقیه آن را ساخت. او هرگز نه آزادیخواه بود و نه عدالت طلب. آزادی خواه نبود، چون حکومت "اسلامی ناب" او هرگز "آزادی" را برنتابیده است و بر نخواهد تابید. انسان آزاد، قائم به ذات، خود بنیاد است و معیار سنجش او نه خدا که خرد است. انسانی که زیر فرمان قانون برفراز او است، بنده است. بنده نیرویی ناپیدا که حق "خودمختاری" را از او سلب کرده است. او عدالتخواه نبود و نمی توانست باشد، زیرا اصول اساسی را که او به آنها اعتقاد داشت، عین تبعیض و بی عدالتی اند. عدالت و آزادی برای او، همان اجرای احکام و موازین شرع مقدس بودند که عین آن به دست ولایت فقیهیان، داعشیان، طالبان، بوکوحرامیان، حماس، وهابیان و... به اجراء درآمد و هنوز می آید. 
مبارزه رفسنجانی با دیکتاتوری در نظام پیشین و به زندان رفتنش و... نه برای آزادی، که برای شکل دیگری از حکومت استبدادی- دیکتاتوری بدتر، حکومت تامگرای اسلامی- ایدئولوژیک بود. او یک بنیادگرای تمام عیار اسلامی بود که در دو دهه آخر زندگی اش، برای بازگشت دوباره به قدرت از دست رفته اش، به توهمات "دمکراتیک" کردن یک حکومت از بنیاد ایدئولوژیک دامن می زد تا کسب آراء کند. او به نام "الله" نظمی را بنا نهاد که انسان را از نگاه حقوقی در برابر قانون حداقل به هفت مقوله تقسیم کرد. از فقها و مجتهدان که همه کاره خود خوانده "الله" شدند و تمام نهادها و ارگانهای اساسی حکومت را به انحصار خود درآوردند تا... واجب القتها و تا کسانی که هنگام کشتار دسته جمعی آنها (زندانیان سیاسی)، و در توجیه این جنایت، در مقام امام جمعه موقت تهران گفت "نان زیادی ندارند که به آنها بدهند".
رفسنجانی به همراه سایر "روشنفکران دینی" معمم و مکلا که خواهان حکومت دینی بودند در یک واپسگرایی تاریخی، یعنی برگشت (ارتجاعی) به سه سده پیش، به پیش از جنبش روشنگری و خردگرایی، و نفی دستاوردهای بزرگ این دو جنبش، با ژست دروغین "آزادیخواهی"، حکومت دینی را پایه گذاری کردند که در جهل و خشونت یکی از نمونه های برجسته تاریخ است. آنها به نام "الله"، اما برای خود، در پندار و کردار مبلغان قیمومت انسان و تقدس نیروی برای فراز او شدند. 
جنبش روشنگری اروپا با نقد "امر مقدس" بر اساس خرد انسان خود بنیاد، پایه های کلیسا را لرزاند و زمینه را برای آزادی انسان از قیمومت و حاکمیت کلیسا فراهم نمود و رفسنجانی به همراهی سایر "روشنفکران دینی" و بعضا مرتجعان حوزه، سه سده پس از جنبش روشنگری و خردگرایی، در نیمه دوم سده بیست، مبلغ برگشت به خویشتن خویش (به اسلام اصیل) و تن دادن به احکام و موازین شرع (حدود الهی) شدند. 
جنبشهای روشنگری و خردگرائی انسان را از قیمومت، از دوران کودکی اش، بیرون آوردند و اینها با یک برگشت به عقب، دوباره "وحی" را مقدم بر خرد کردند و از مردمان خواستند تن به قیمومت "الله"، به نیروی برفراز انسان دهند و از این راه از انسان دو باره سلب حق حاکمیت بر سرنوشت خویش کردند و نظامی را پایه نهادند که علاوه بر بردگی انسان، سراسر تبعیض است.
دو سده پیش، در انقلاب فرانسه، انقلابیان، با تکیه برآموزه های دو جنبش روشنگری و خردگرائی، سلطنت مطلقه را برچیدند و از کلیسا خلع ید کردند و منشاء قوای حکومت را که تا آن زمان موهبتی"الهی" و در دست سلطان یا کلیسا بود از آن ملت ساختند. و رفسنجانی و یاران، در انقلاب اسلامی، به عنوان مهندسان و معماران انقلاب، با برچیدن نظام سلطنت، حقانیت و منشاء حکومت را نه تنها از سلطنت، بل حتا از ملت، یعنی از هر دو گرفتند و تقدیم فقها و مجتهدانی کردند که خود را جانشین امام پنهان، و پس، نماینده خود خوانده خدا برروی زمین می خوانند. حدود سد سال پیش، انقلاب مشروطه ایران، منشاء قوای حکومت را از شاه و شیخ گرفت و قانونا به ملت منتقل کرد، هرچند سلطنت آن را رعایت نکرد. رفسنجانی و دیگر پیروان ولایت فقیه دو باره چرخ تاریخ را به عقب برگرداندند و از ملت سلب حق حاکمیت کردند، آنهم با ژست مبارزه با شاه و عملگرایی در سیاست. 
رفسنجانی سیستمی را پایه گذاشت که نه حق حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش را به رسمیت می شناسد و نه اصولا برای حقوق بشر "تره خورد" می کند. او هرگز، در هیچ جا، نه آن زمانی که پیرو خط امام یا اصولگرا و... بود یا آنگاه که "اصلاح طلب" شد، هیچوقت نه تساوی حقوق مسلمان و نامسلمان در برابر قانون و نه تساوی حقوقی زنان در برابر قانون را پذیرفت. او مدافع سد در سد حقوق اسلامی بود، با اندکی "مصلحت". حقوقی که در اساس و بنیاد خویش نافی حقوق بشر است. او آخوندی بود که در فروش کالای تاریخ مصرف گذشته اش "استاد" بود. او در چهارچوب حکومت اسلامی خواهان اندکی تساهل و تسامح بود، اما در عوض، هر جا توانست به دمکراسی و حقوق بشر ناسزا گفت و به پیگرد پیروان آن پرداخت.
رفسنجانی زمانی که دست در دست قدرتمداران داشت و یکی از مهره های اصلی تصمیم گیریها بود، برای حفظ حکومت اسلامی (از نگاه مصلحت قدرت، حکومت و اسلام) هر جا لازم و ضروری شد، دست به جنایت زند یا در برابر جنایات یاران سکوت همراه با همرایی با جنایتکاران کرد. او در سیاست به معنای دقیق و عمیق کلمه ماکیاولیست، به قول پیروان آشکار و پنهان او، عملگرا بود. به این معنا که برای حفظ قدرت از هیچ معیار اخلاقی پیروی نمی کرد. اگر لازم می شد، حیله گر و مکار چون روباه یا درنده همچون گرگ، و در هر دو استاد بود. حفظ قدرت و انباشت ثروت تنها معیار عملگرایی او بود. 
در دوران ریاست جمهوری او بیشترین قتلهای دگراندیشان در درون و بیرون اتفاق افتاد. مکارانه توسط بارزانی به قاسملو پیام داد که خواهان حل مشکل کردها است، قاسملو و یاران را به دام کشید و گرگ منشانه آنها را درید، برای حفظ قدرت و بیضه اسلام. تا زمانی که امام خمینی زنده بود و تصمیم در باره قتل دگرادیشان را تنها او می گرفت، مشاور اصلی خمینی بود. پس از مرگ خمینی شورایی به نام "شورای امور ویژه" تشکیل شد تا از جمله در باره قتل دگر اندیشان تصمیم بگیرد، و او عضو این "شورا..." بود:
""... قتل دکتر قاسملو و دو تن از یارانش در ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۹ در شهر وین، و همچنین قتلی که در این دادگاه مورد بررسی قرار گرفته است، از نتایج و پیامدهای عملی سیاستهای ج.ا.ا. است. رابطه میان قتل وین و برلین بسیار روشن و آشکار می باشد... اسناد و مدارک غیرقابل انکار ارائه شده به این دادگاه، شکل و نوع اتخاذ تصمیم راس رهبری سیاسی ایران، و همچنین ساختار و مسئولیتهای این تصمیم گیریها را که با هدف نابودی مخالفان رژیم در خارج از کشور انجام می گرفته اند، بسیار روشن و آشکار نشان می دهند... اتخاذ تصمیم درباره قتل دگراندیشان و مخالفان رژیم در اختیار نهادی به نام"شورای امور ویژه" می باشد... که به دستور رهبر مذهبی نظام تشکیل شده است... اعضای این شورا عبارتند از رئیس جمهور، وزیر اطلاعات و امنیت، وزیر امور خارجه، روسای نیروهای نظامی و انتظامی... و همچنین رهبر مذهبی نظام... دلیل و انگیزه ترور برلین صرفا سیاسی و مربوط به حفظ قدرت سیاسی است... این قتل صرفا با انگیزه سیاسی و با هدف نابودی مخالفان رژیم انجام گرفته است. هدف اصلی رژیم ایران نابودی مخالفان فعال نظام در خارج از کشور است..."(از متن حکم دادگاه میکونوس).
و در آن دوران، علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور، علی فلاحیان وزیر اطلاعات و امنیت، علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه و علی خامنه ای رهبر نظام و... بودند. 
رفسنجانی مرد و رفت. مشکل جامعه همچنان پا بر جا است: دهها "روشنفکر خاکستری" که او را آشکار و پنهان نماد خود خواندند. یک بنیادگرای اسلامی را که دستش همواره به خون آغشته بود.

تماس با نویسنده:
dastmalchip@gmail.com 
بیست نفر در زندان‌های ایران اعدام شدند 

 

دستگاه قضایی ایران 20 نفر را به اتهامات مختلف در زندان‌های رجایی‌شهر، کرج، قزوین و کرمان اعدام کرد.

به گزارش خبرگزاری آناتولی طی امروز و روز گذشته 20 نفر در زندان های رجایی شهر، کرج، قزوین و کرمان ایران به اتهاماتی؛ از قبیل "جرائم مواد مخدر، سرقت مسلحانه و قتل" اعدام شدند.

به گزارش دادگستری قزوین، صبح امروز دو نفر به اسامی اکبر.ک ۳۶ ساله و مرتضی.ح به جرایمی در رابطه با مواد مخدر اعدام شدند. شمس الدین.ر نیز صبح امروز یکشنبه در زندان شهاب کرمان اعدام شد.

به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران «هرانا»، سحرگاه دیروز، دست‌کم 16 زندانی در دو زندان رجایی شهر و کرج به دار آویخته شدند.

همچنین روز پنجشنبه، یک زندانی در زندان مرکزی همدان با اتهامات مربوط به مواد مخدر اعدام شد. این زندانی ۳۷ ساله بابک اصغری فرزند هوشنگ نام داشته و اهل قروه استان کردستان بوده است.

توضیحات احمد خاتمی درباره چگونگی تعیین جانشین «آیت الله هاشمی» در مجلس خبرگان 

 
احمد خاتمی
یک عضو هیات رییسه مجلس خبرگان تعیین جانشین آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان را منوط به هماهنگی این مجلس، شورای نگهبان و وزارت کشور جهت برگزاری انتخابات میان‌دوره‌ای دانست.
به گزارش ایسنا ، آیت‎الله سیداحمد خاتمی در جمع خبرنگاران با ارایه گزارشی از عملکرد مجلس خبرگان در دوره پنجم، یادآور شد: افتتاح دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری در تاریخ ۴ و ۵ خردادماه سال جاری طی مراسمی صورت گرفت.
وی افزود: بیش از ۷ ماه از افتتاح این دوره می‎گذرد و باید عملکرد اخیر این مجلس به استحضار عموم مردم برسد؛ باید گفت که این دوره مجلس خبرگان از فعالیت بیشتری نسبت به دوره‎های قبل برخوردار بوده است.
عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: هیئت رییسه مجلس خبرگان تا کنون ۷جلسه را برگزار کرده است که این حجم هفت جلسه در طول هفت ماه نصاب قابل توجهی است.

وی گفت: یک جلسه مشترک بین هیئت رئیسه و کمیسیون‎ها برگزار شد. این جلسات بر اساس آیین نامه برگزار شده است. کمیسیون تحقیق موضوع اصل ۱۱۱ قانون اساسی تا کنون ۵ جلسه را به خود اختصاص داده که به بررسی شاخص‏‌های رهبری پرداخته است.
خاتمی اظهارکرد: در این عرصه باید شاخصی معین می‎شد که براساس آن ارزیابی انجام شود تا نقشه راه کمیسیون تحقیق باشد.
وی افزود: کمیسیون اصل ۱۰۷ به این مساله می‎پردازد که پس از رحلت امام و رهبر، تعیین رهبر جدید بر عهده خبرگان است و کمیسیون ۱۰۹ نیز به شرایط رهبر آینده می‎پردازد. این کمیسیون افرادی را که در مظان رهبری قرار می‎گیرند توسط کمیته‎ای که داخل این کمیسیون شکل می‎گیرد و کاملا محرمانه است و تنها رهبر انقلاب طبق قانون می‎تواند در جریان قرار بگیرد، مد نظر دارد.
عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: کار این کمیسیون بسیار مهم است و امانت داری و حفظ اسرار اولویت اصلی را دارد. ریاست این کمیسیون در این دوره با آیت الله مومن است که تا کنون ۵ جلسه را برگزار کرده است.
وی گفت: کمیسیون سیاسی و اجتماعی خبرگان از کمیسیون‎های بسیار مهم است یعنی راه و نقشه راه سیاسی مجلس خبرگان توسط این کمیسیون تنظیم می‎شود؛ یک ماه به برگزاری اجلاس عمومی به ارزیابی مسایل مهم کشور می‎پردازد و سخنرانان ویژه این کنفرانس را به هیئت رئیسه پیشنهاد می‎کند؛ در این ۷ ماه ۱۳جلسه با حضور کارشناسان مسایل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و معاونان وزارت اطلاعات و فناوری اطلاعات برگزار شده است که به موضوعاتی چون فضای مجازی و اقتصاد مقاومتی پرداخته شده است.
خاتمی اظهارکرد: این کمیسیون دارای سه کمیسیون دینی اجتماعی و فرهنگی، سیاسی و امنیتی و اقتصادی است که به شکل مستمر جلساتی را برگزار می‎کنند.
وی افزود: کمیسیون پاسداری و حمایت از ولایت فقیه که با ریاست آیت‎الله عالمی برگزار می‎شود تا کنون ۳ جلسه برگزار کرده است و تا کنون ۳ کارگروه تصویب شده است که شامل اصلاح آیین نامه داخلی و گردآوری آیین نامه های داخلی و معرفی ولایت فقیه در داخل و خارج از کشور است.
عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری با اشاره به فعالیت‎های کمیسیون آیین نامه بیان کرد: مرکز تحقیقات علمی حکومت اسلامی نیز در این دوره با ریاست آیت‎الله حسینی بوشهری فعالیت می‎کند؛ فصلنامه حکومت اسلامی این مرکز در حال انتشار است و مطالب بسیار جالبی در این عرصه به مخاطبان ارایه می‎دهد؛ در این کمیسیون ۶ نشست علمی با موضوع حاکمیت قانون و مساله تعارف آن با ولایت فقیه و حکومت و کارآمدی برگزار شده است.
وی گفت: در این هفت ماه سه بیانیه و موضع گیری انجام شده است که اولین آن مرتبط با فایل سخنان امام بود که این حرکت محکوم شد؛ محکومیت نقض برجام توسط آمریکا در تمدید ۱۰ ساله تحریم‎ها و همچنین تجلیل از حماسه ۹ دی از دیگر بیانیه‎ها بوده است.
خاتمی اظهارکرد: اجلاس آتی مجلس خبرگان۱۷ و ۱۸ اسفند برگزار می‎شود و ۱۹ اسفند با زیارت مرقد امام راحل به دیدار رهبر انقلاب رفته واز نظرات ایشان بهره مند می‎شویم.
وی افزود: مجلس خبرگان رهبری دارای شعاع کار محدودی است؛ با این محدودیت این حجم جلسات شایسته تکریم است ولی باور داریم که می‎توان به فعالیت بسیار بیشتری نسبت به حال حاضر داشت.
عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: وزارت کشور با فوت نمایندگان مجلس خبرگان باید نسبت به برگزاری انتخاب اقدام کند اما ابتدا خبرگان باید موافقت خود را با زمان انتخابات میان دوره‎ای اعلام کنند؛ شورای نگهبان نیز وظیفه خود را انجام می‎دهد و سپس وزارت کشور نظر خود را اعلام می‎‏کند.
وی گفت:جلسه هیئت رئیسه مجلس خبرگان در بهمن ماه برگزار می‌شود که احتمالا۱۴ بهمن این جلسه تشکیل خواهد شد که نسبت به این موضوع نیز بحث خواهد شد؛ جایگزین مرحوم آیت‎الله هاشمی رفسنجانی از سوی ما تعیین نمی شود، بلکه زمان برگزاری انتخابات به شورای نگهبان و وزارت کشور از سوی هیئت رئیسه پیشنهاد می‌شود و سپس مردم نیز به انتخاب می پردازند که این مساله از افتخارات نظام محسوب می‎شود.

چنگ بر چهره‌ کاخ گلستان، تنها اثر جهانی پایتخت 
یوروک آماناسیان
عملیات عمرانی شهرداری در بافت تاریخی باز هم دردسرساز شد. این بار تنها اثر جهانی پایتخت در خطر قرار گرفته است. مأموران شهرداری درست در مجاورت کاخ گلستان، شروع به ساخت ادامه‌ی خط مترو ۱۵ خرداد کرده‌اند. قرار است از محل زیرگذر عبور کرده و در مترو را هم باز کنند. کارشناسان می‌گویند در صورت اجرای این پروژه نه تنها حریم منظری کاخ گلستان مخدوش می‌شود بلکه فرونشست زمین هم به بنای کاخ به شدت  آسیب می‌رساند و از سوی دیگر خطر خروج از ثبت جهانی این بنا را تهدید می‌کند. مسئولان میراث‌فرهنگی تهران می‌گویند که این اقدام شهرداری بدون کسب مجوز از این اداره بوده، اما مسئولان شهرداری خلاف آن را ادعا می‌کنند.
کاخ گلستان در تهران
زهرا احمدی‌پور، رییس سازمان میراث‌فرهنگی و معاون رییس‌جمهور در نامه‌ای به محمدقالیباف، شهردار تهران خواستار توقف فعالیت عمرانی در حریم این اثر تاریخی شده است. قالیباف تا امروز پاسخی به این نامه نداده است. فقط علی محمد سعادتی، قائم مقام شهرداری منطقه ١٢ درباره مکاتبات اخیر گفته است: «از نحوه هماهنگی میراث استان تهران با معاونت میراث کشور اطلاعی نداشتیم و این مسأله را  وظیفه درون سازمانی می‌دانیم و اساساً وظیفه ما هماهنگی با اداره کل استانی بوده است.»
این نخستین بار نیست که فعالیت‌های عمرانی شهرداری، یک اثر تاریخی را تهدید می‌کند و مواردی که اقدامات شهرداری آثار تاریخی تهران را تبدیل به  ویرانه کرده کم نیست. تئاتر شهر، یکی از این قربانیان این فعالیت‌هاست. اکنون سال‌هاست ورودی متروی چهارراه ‌ولیعصر، تمام هویت و حریم منظری تئاتر شهر را مخدوش کرده، و هر روز با عبور هر قطار کالبد این عمارت اسیر پس‌لرزه‌ها می‌شود.
شهرداری تهران پیش از این نیز، مجوز بلندمرتبه‌سازی را به یکی از پاساژهای خیابان پانزده خرداد معروف به سرای دلگشا داده بود که این ساخت‌ و ساز پیش از توقف، یکی از مهمترین موانع ثبت جهانی کاخ گلستان به شمار می‌رفت.
نامه چه بود؟
ارسال نامه به قالیباف، همواره آخرین چاره دوستداران میراث ‌فرهنگی برای مقابله با اقدامات تخریبی شهرداری بوده. دوستداران میراث‌ فرهنگی که از پیگیری‌های مدام اداری معمولا به جایی نمی‌رسند، بارها تصمیم‌ گرفتند در موارد حساسی چون موضوع در خطر قرار گرفتن خانه‌ «دایی‌ جان ناپلئون» به شهردار تهران نامه سرگشاده بنویسند. حالا به نظر می‌رسد که برای رییس سازمان میراث ‌فرهنگی هم برای برخورد با تخلفات شهرداری راهی جز نوشتن نامه قالیباف باقی نمانده. اینگونه است که نخستین نامه‌ی معاون رییس‌جمهور به قالیباف در ساعت ۲۳ روز دوشنبه ۲۰ دی‌ نگارش و ارسال‌ شده است.
– عملیات عمرانی شهرداری در بافت تاریخی
«سید هادی قره سید رومیانی»، معاون حقوقی، مجلس و امور استان‌های سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری می‌گوید که در این نامه به ثبت جهانی کاخ گلستان و ضرورت رعایت حریم این اثر تاریخی در پایتخت اشاره و همچنین آورده شده که به‌منظور حفاظت از حریم کاخ گلستان و حفظ منظر بصری این بنا، فعالیت‌های عمرانی در حریم کاخ گلستان متوقف‌ شود.
بعد از ارسال نامه به شهردار تهران، نیروهای یگان حفاظت میراث فرهنگی در محل انجام عملیات عمرانی در حریم کاخ گلستان مستقر شدند و فعالیت‌های عمرانی در این منطقه متوقف‌ شده است.
بنا بر قوانین و مقررات یونسکو هر اثر ثبتی دارای حریم است و فعالیت‌های شهرداری‌ها نیز باید منطبق بر قوانین و مقررات میراثی باشد، بنابراین فعالیت‌های عمرانی در حریم کاخ گلستان تا زمان تدوین پیوست میراثی پروژه متوقف‌ شده است.
شهرداری چه گفت؟
پس از ارسال نامه به شهرداری و توقف ساخت و ساز در حریم کاخ گلستان، مسئولان شهرداری مجبور به پاسخ‌گویی در این زمینه شدند. علی محمد سعادتی، قائم‌مقام شهرداری منطقه ۱۲می‌گوید:«همانگونه که صادقانه هفته گذشته عرض کردم، طی جلسات حضوری کلیه طرح‌های این پروژه با حضور مدیرکل محترم میراث تهران ارایه شده است.»
به گفته او، پروژه در عمق ١٢ تا ١۴ متری زیر زمین اجرا می‌شود و اتصال حرکت پیاده (به صورت زیرگذر) دوسوی چهارراه گلوبندک را به یکدیگر برقرار می‌کند. در ضمن یک ورودی در سمت شرق و دو ورودی در سمت غرب چهارراه دسترسی به ایستگاه مترو را تسهیل می‌کند.
به این ترتیب پروژه ترکیبی از افزایش ورودی‌های مترو و احداث زیرگذر پیاده در عمق منفی ١٢ متری زیر خیابان خیام است. البته پیش از این در سال‌های گذشته این بخش‌ها به منظور احداث تونل مترو و ایجاد ایستگاه خاک‌برداری شده بودند.
سعادتی می‌گوید: همانگونه که در نامه مدیرکل محترم نیز اشاره شده برای انجام بررسی‌های تکمیلی نقشه‌ها و مستندات برای معاونت سازمان میراث فرهنگی کشور ارسال شده است. در خصوص حریم کاخ گلستان باید عرض کنم که پاسداری از آن را بر خود فرض می‌دانیم و از  تامین تمهیدات لازم کوتاهی صورت نخواهد گرفت. کما اینکه در دوره مدیریتی جدید در منطقه ١٢ هیچ پروانه ساختمانی جدید (اعم از نوسازی، بهسازی و مرمت) بدون استعلام و تایید میراث تهران انجام نشده و بسیاری از اقدامات اجرایی، فنی و مرمتی هر چند در زمره وظایف شهرداری تهران نبوده است، دوشادوش همکاران در سازمان میراث فرهنگی از طریق این منطقه اقدام شده.
نکته مهم گفته‌های سعادتی افزون بر اینکه مدیر میراث‌فرهنگی تهران در جریان تمام ساخت‌و‌سازها بوده، این است: «در پایان از فرصت استفاده و درخواست می‌کنم که توجه به مجموعه کاخ گلستان در قالب افزایش اعتبارات و رسیدگی‌های ساختمانی و مرمتی پیش از پیش پرداخته شود و اساساً این میراث جهانی نیازمند رسیدگی بیشتر از سوی سازمان میراث فرهنگی است.»
این بار شهرداری به سازمان میراث‌فرهنگی تذکر می‌دهد که به وظایف خود درست عمل کند چرا که کاخ گلستان نیازمند رسیدگی بیشتری از سوی این سازمان است.
کاخ جهانی
جالب اینجاست که در طی سال‌های گذشته، مدیر میراث ‌فرهنگی تهران، تنها مسئولی است که از مدیران ارشد خود به دلیل ضعف مدیریت کارت زرد می‌گیرد و این بار هم به نظر می‌رسد که مسئولان شهرداری برای ساخت‌ و ‌ساز اطراف کاخ گلستان از او مجوز گرفته‌اند. این در حالی است که کاخ گلستان تنها اثر جهانی پایتخت است. این اثر به دنبال تلاش‌ها و صرف هزینه‌های بسیاری، یکشنبه ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳ میلادی در سی‌ و هفتمین اجلاس سالانه کمیته میراث جهانی سازمان یونسکو در کامبوج در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است.
پرونده کاخ گلستان که در سال ۲۰۰۷ به سازمان یونسکو ارسال شده بود بالاخره توانست در سی و هفتمین اجلاس سالانه رضایت کارشناسان میراث جهانی یونسکو را کسب کرده و در نهایت در فهرست میراث جهانی قرار بگیرد. تا قبل از این، اتفاقاتی از جمله مرتفع بودن ساختمان در کنار کاخ گلستان موجب شده بود تا دوستداران و کارشناسان میراث فرهنگی نگران ثبت آن شوند. با این حال پس از بررسی مسائل، کارشناسان یونسکو این کاخ را به عنوان شانزدهمین اثر تاریخی ایران در جهان ثبت کردند.
علت نگرانی مسئولین حفاظت علی خامنه ای به هنگام نماز بر پیکر هاشمی رفسنجانی!
 فرامرز دادرس
ذاشته اند. اگر توجه کنید شخصی به نام حاج وحید که از نزدیک ترین اشخاص به وی می باشد هنگامی که آقای خامنه ای پس از پایان نماز بر سر تابوت آقای رفسنجانی زانو زد، پس از لحضه ای کوتاه با اشاره دست از شخصی می خواهد که جلو بیاید و سینه آقای خامنه ای را وارسی کند. آن شخص نشسته جلو آمد و دست در گریبان آقای خامنه ای می کند و سپس شخص دومی هم همین کار را تکرار می کند و هر دو با اشاره سر به حاج وحید اطمینان می دهند که همه چیز روبراه است .
دیده می شود هنگامی که آقای خامنه ای بر پا می خیزد یکی از این دو نفر باز هم برای کنترل مجدد دستگاه دست خود را به سینه خامنه ای می برد که این بار خامنه ای با دست چپ خود دست او را پس می زند.
این صحنه به ما نشان می دهد که آقای خامنه ای به دلیل بیماری و نگرانی اطرافیانش بصورت ۲۴ ساعته زیر کنترل پزشکی قرار دارد.
علت نگرانی مسئولین حفاظت علی خامنه ای به هنگام نماز بر پیکر هاشمی رفسنجانی! در گفتگوی ویدئویی با فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی؛ اختصاصی خبرنامه ملّی ایرانیان
این دستگاه یکی از آخرین پیشرفت ها در علم پزشکی است که به آن پزشکی بیسیم یا از راه دور گفته می شود. اندازه های این دستگاه کوچکتر از مغز یک خودکار می باشد که در کمتر از یک دقیقه می شود آن را زیر پوست در ناحیه سینه و قلب کار گذاشت. سپس دستگاه با یک نرم افزار به تلفن موبایل وصل می شود البته می توان این دستگاه را از راه اینترنت به کامپیوتر و دستگاه کنترل مخصوص هم وصل کرد.
این دستگاه مدرن در سال ۲۰۱۴ میلادی برای نخستین بار در فرانسه به یک دختر بچه چهار ساله که به دلیل نوعی بیماری ناشناخته دچار غش می شد وصل شده است و قادر به کنترل بسیاری از حرکات بدن می باشد.
نمایشگر ویدیو
 
 
01:35
 
03:16
 
 
 
بر پایه اخبار رسیده از ایران هنگام برگزاری مراسم نماز و تشییع پیکر آقای رفسنجانی گفته شد که طبق عادت همیشگی رژیم به دلایل امنیتی کلیه ارتباطات تلفنی و اینترنتی را در محدوده برگزاری مراسم قطع کرده بود و این می تواند دلیل قطع ارتباط دستگاه آقای خامنه ای و نگرانی تیم پزشکی وی باشد.
با بررسی این مسئله می توانیم نتیجه بگیریم که وجود چنین دستگاهی که از راه دور قابل ردگیری می باشد برخی از مسئولین سپاه پاسداران و مسئولین امنیتی رژیم را قادر می سازد که همه حرکات خامنه ای را زیر نظر داشته باشند و پیش از همه حتی بستگان وی متوجه مرگ احتمالی او بشوند و قادر هستند پیشگیری های لازم را انجام دهند.
البته باید توجه داشت که با پیشرفت های تکنولوژی در جهان و مسائلی که در رابطه با هک کردن سیستم های تلفنی و اینترنتی که تاکنون اتفاق افتاده دیگر کشور هایی که دارای فن آوری پیشرفته و برخوردار از سازمان های اطلاعاتی قدرتمند هستند آنها نیز از مرگ خامنه ای زودتر از مردم ایران آگاه شوند.

علت نگرانی مسئولین حفاظت علی خامنه ای به هنگام نماز بر پیکر هاشمی رفسنجانی!

علت نگرانی مسئولین حفاظت علی خامنه ای به هنگام نماز بر پیکر هاشمی رفسنجانی!

دریافتی: پیمانکار تصادف‌های ساختگی از جزییات تکان دهنده این کسب و کار می گوید


دکتر کسی است که دست، پا، دماغ و دندان را می‌شکند و به ازای هر شکستگی ٥٠هزارتومان دستمزد می‌گیرد


صحنه‌سازی با «جان»!
 پیمانکاران تصادف های ساختگی معمولا ٦٠ تا ٧٠ درصد پول دیه مجروح را برای خودشان برمی دارند به‌ ازای شکستن هر دست یا پا به کسانی که در تصادف‌های ساختگی شرکت می کنند ٣ میلیون تومان می دهند.
«دکتر قرص ترامادول ٢٠٠ را پودر کرد و داخل لیوان آب ریخت و به من داد؛ دکتر کسی است که دست، پا، دماغ و دندان را می‌شکند و به ازای هر شکستگی ٥٠هزارتومان دستمزد می‌گیرد. بعد از ترامادول، با انسولین به ساق پایم لیدوکاین تزریق و بعد شروع به ماساژ دادن کرد تا انسولین پخش شود. روی شکم دراز کشیدم، پای راستم را داخل شکم جمع کردم و زیر پای چپ یک بالش گذاشتم تا ضربه به استخوان نازک‌نی ساق پا وارد شود. چشم‌هایم را بستند و یک حوله هم داخل دهانم گذاشتند؛ صورتم روی زمین بود و دست پیمانکار را محکم گرفته بودم، دیگر چیزی نمی‌دیدم ولی همه‌چیز را حس می‌کردم، داشتم خودم را برای ضربه آماده می‌کردم. سه بار میله را آرام روی پایم ‌زد که صدایش هنوز توی سرم است. سه ثانیه طول کشید و میله به پایم نخورد، دانستم موقع ضربه نهایی است و ضربه وارد شد. طرف دست گذاشت روی استخوانم و گفت نشکست و.....»
اینها حرف‌های جوانی حالا ٢٤ساله است که در ١٩ سالگی، «آقای دکتر» دست‌و‌پای راستش را شکست و با سنباده ‌درشت، پیشانی، دماغ و گونه‌اش را به‌طور قطری زخمی کرد تا از جنوب ایران برای تصادفی ساختگی راهی خراسان شود. او پس از نخستین تجربه‌ صحنه‌سازیش، معتاد شد تا همینیک‌سال پیش، وقتی دانشگاهش تمام شد و به انجمن معتادان گمنام ایران پیوست؛ او حالا به قول خودش ١٣ ماه و ٧ روز است که پاک‌ است. «حسین» حالا در تلاش است که کاری برای خود دست‌وپا کند و اگرچه ماه‌هاست به جایی نرسیده است اما همچنان امیدوار است. او درطول اینگفت‌و‌گو، با یادآوری دردها و استرس‌های دوران صحنه‌سازیش به‌عنوان مصدوم و پیمانکار، بارها بغض کرد، صدایش را بالا و پایین برد و درحالی‌که سیگاری بین دو انگشت و لبانش در نوسان بود از سردرد بی‌سابقه‌اش گفت و این‌که مصرف مُسکن طبق دستورات ان‌ای برایش ممنوع است. او ١٩‌سال را در فقر و سختی گذراند اما سودای تغییر وضع خود و خانواده‌اش به هر قیمتی را داشت که به صحنه‌سازی با استخوان و زخم‌های عمقی در پوست رسید. در سال‌های زخم‌سازی و دلالی شکستگی‌های دیگران، بر دانشجویی ١٩ ساله چه گذشته و چه شد که از تجارتی که در آن به فن‌و‌تجربه هم رسید، حالا تصمیم دارد کم‌کم از این کار دست بکشد.
داستان نخستین تجربه خودت را ادامه بدهیم؛ ساعاتی قبل از مسافرت به همراه دو نفر دیگر خانه دکتر رفتید که شکستگی‌ها را ایجاد کند.
-بله، من دراز کشیده بودم و آرزو می‌کردم که‌ ای کاش این‌جا نیامده بودم اما راه برگشتی وجود نداشت چون ضربه اصلی را هم چشیده بودم. بعد از چهار پنج ضربه استخوانم شکست و هنوز صدای چکشش در ذهنم است؛ صدایی تیز که در عمق وجودت، در نهایی‌ترین قسمت ذهنت می‌نشیند. این صدا آنقدر تیز است که به اتاق دیگر که آن دو نفر دیگر منتظر بودند، هم رفت. لحظه‌ای که «چیکه» اتفاق می‌افتد؛ در کمتر از دو ثانیه، کل لباست از عرق سرد خیس می‌شود. بعد پیمانکاریک‌مرتبه من را بغل کرد، سرم را بالا آورد و چند قطره آب داخل دهانم ریخت. جالب این‌که این‌جا هم نگذاشتند من وسایل کار را ببینم و خیلی سریع آنها را زیر فرش قایم کردند چون تمام مراحل را تصویر می‌کنی و برای ضربه دوم فشار عصبی بیشتری وارد می‌شود. مصدوم‌های زیادی را دیدم که موقع ضربه دوم می‌گفتند «غلط کردیم بگذار برویم» و من می‌گفتم «عزیزم چه‌کاری برایت انجام بدهم، تو که ضربه اصلی را تحمل کردی» ولی متاسفانه آنقدر نیاز داشتند و نمی‌خواستند مقابل خانواده خجالت‌زده شوند که تحمل می‌کردند. لحظه وارد آمدن ضربه روی پایم به دو نفر فکر می‌کردم؛یکی آن خانمی که قرار بود با من زندگی کند و من می‌خواستم از لحاظ مالی مشکلی نداشته باشد و دیگری هم خواهر ١٢ساله‌ام، از خواهر کوچکم شرم می‌کردم و از تصویر آن خانم قوت ‌قلب می‌گرفتم. پایم که شکست قفل در را باز کردند و من را داخل اتاق دیگر بردند.
نفر بعد هم می‌خواست پایش را بشکند؟
-نه، گزینه بعدی بینی بود چون قرار بود ما روییک موتور بنشینیم. من آمدم و از کنار در نگاه کردم. نخست پنبه و دستمال‌کاغذی روی چشم‌هایش گذاشتند و چسب زدند؛ نباید ضربه مستقیم مشت یا قفل با دماغ را ببیند چون ناخواسته جاخالی می‌دهد و امکان دارد قفل روی گونه‌‌اش بخورد. به او هم ترامادول خورانده و لیدوکایین تزریق کرده بودند، پیمانکار دست‌هایش را گرفته بود و دکتر گفت که نفس عمیق بکش. از راست با قفل کتابی ضربه زدند و نشکست، بعد سمت چپ و مستقیم. پوست دماغ پاره، غضروف باز و یک تشت تا نصفه از خون پر شد ولی استخوان نمی‌شکست که در نهایت با ضربه نهم که ناگهانی بود شکسته شد.
دکتر چه حال و روزی در این شرایط داشت؛ موقعی که ضربه می‌زد و شکستگی اتفاق نمی‌افتاد؟
-از حال و احساس دکتر برات بگویم. زمانی که میله را در دست می‌گرفت به اندازه یک‌ لیوان، عرق از سر و صورتش سرازیر بود، همیشه به من می‌گفت: «حسینیک‌زمانی این ظرف من هم پر می‌شود، دیگر نمی‌توانم، این‌قدر استخوان این بچه‌ها زیر دست و پای من خرد شده‌ که دیگر دوام نمی‌آورم. با هر ضربه روانی‌تر می‌شوم.» دکترها هیچ سواد پزشکی هم ندارند ولی باید باتجربه و بی‌رحم باشند، مثلا اگر بیشتر از حد، ضربه وارد کنند استخوان دست یا پا خرد می‌شوند و باید پلاتین گذاشت. اینها حالت یک معتاد را دارند که از جنس‌کشیدن شرمنده هستند و از طرفی مجبور به این کار هم هستند، همیشه عذاب‌ وجدان دارند. این دکتر در بچگی من را بزرگ کرده بود و کامل می‌شناخت، لحظه اول که من را دید ٣٠ثانیه طول کشید تا بگوید سلام، فقط صورت همدیگر را نگاه می‌کردیم تا این‌که پرسید: «تو این‌جا چیکار می‌کنی حسین؟ تو کجا و این کارها کجا؟ مگه دانشجوی مهندسی نیستی؟» دوستم را به اتاق دیگر بردند (با خنده می‌گوید به بخش) و حالا نوبت دست من بود.
به‌طور خلاصه گفتی که ساعت ١٢ ظهر خانه دکتر رفتید؛ دست‌وپای تو با دست و دماغ دوستت را شکستند و ساعت ٤ عصر از آن‌جا خارج شدید؟
-بله. به سمت شهری در خراسان جنوبی راه افتادیم. پیمانکاریک پژوپارس داشت. این کار کلا سه بخش دارد؛ شکستگی، صحنه‌سازی و بعد از این دو مرحله نوبت به پیگیری‌های اداری و بیمه‌ای می‌رسد. بخش اول با همه دردها، ترس‌ها و واهمه‌هایش تمام شد من هنوز که هنوز است صدای چیکه میله را فراموش نکردم و حاضر نیستم به بهای ٢٠٠میلیون این کار را انجام دهم. ساعت ٨ صبح رسیدم و تا ساعت ١٠یک موتورسیکلت تهیه کردیم. نحوه کار به سه صورت است:   پیاده، با خودرو و با موتور؛ پیاده باید خودش را جلوییک ماشین بیندازد، موتورسوار باید موتور را به ماشین بزند و با ماشین هم باید با سرعت ١٠٠کیلومتر با خودروی دیگری تصادف کرد یا مثلا از دره‌ای پرت شد یا سر پیچ با سرعت بچرخد که صحنه واقعی ساخته شود. بهترین مورد موتورسیکلت است و قولنامه‌اش باید به نام یکی از مصدومین باشد. موتور را دست دوم خریدیم.
با این دست و پای شکسته، شب در ماشین و جاده اذیت نشدید؟
من دستم را با کمربند بستم و چون مورفین مصرف کرده بودیم، راحت خوابیدیم.
بعد از این‌که موتورسیکلت را خریداری کردید چه شد؟
-منتظر گرگ‌ومیش شدن هوا شدیم چون نباید کسی قبل از تصادف ما را با دست و صورت زخمی می‌دید. خلاصه پیمانکار از صندوق ماشین دو سنباده، یکی نرم و دیگری زبر درآورد. یک قوطی آب‌میوه هم گرفت و قسمتی از بدنه‌اش را کند. حالا نوبت زخم‌های ریز بود که معمولا جاهایی که استخوان هست صورت می‌گیرد مثل پیشانی، گونه، پشت ران و پشت گوش. این زخم‌ها باید قبل از تصادف باشند که اورژانس مشکوک نشود چرا این زخم‌ها کهنه هستند؟ اول با سنباده زبر پیشانی سمت راست، دماغ و گونه چپ من را زخم کرد بعد با تکه قوطی، زخم‌ها را عمیق‌تر کرد و در مرحله بعد هم با سنباده نرم پوست، مو و خون زخم‌ها را یکی می‌کرد. این کار را روی قوزک پا، ران و ساعدم هم انجام داد. باید همه‌چیز طبیعی باشد چون اگر یک مرحله را به‌درستی انجام ندهی تمام این دردها و سختی‌ها بی‌حاصل می‌شود. سه‌پشته سوار موتور شدیم.
نفر سوم چه شکستگی‌هایی داشت؟
-نفر سوم فقط یک‌سری زخم توی صورت، گردن و دست‌و‌پا داشت چون قرار بود تصادف طوری باشد که به او آسیب زیادی وارد نشود. خلاصه گشتیم و گشتیم تا یک صحنه مناسب پیدا کنیم. پیمانکار هم سوار یک ماشین و پشت‌ سر ما از طریق تلفن هی استرس و فشار وارد می‌کرد که اگر امشب انجام نشود باید برگردیم به شهر خودمان. آخرش هم نشد چون از شانس بد زنجیر موتور پاره شد.
حالا ٣ مصدوم با سروصورت زخمی و دست‌و‌پاهای شکسته بودید.
-بله. به هر مصیبت و زحمتی که بود، موتور را به خانه بردیم (یکی از فامیل‌های پیمانکار، دانشجو بود و یک خانه داشت)، فشار روحی به‌ اندازه فردی داشتیم که داشت بالای دار می‌رفت، چون نمی‌دانستیم قرار است چه بشود؟ قرار بود با سرعت ٧٠-٦٠کیلومتر به یک خودرو بزنیم و هرچیزی ممکن بود؛ امکان داشت با سر به جدول بخوریم و بمیریم،یا قطع‌نخاع شویمیا مثلا خودرو پشت سر از روی ما رد شود. فقط کسی می‌تواند فشار، استرس و درد روحی‌ آن شب ما را بفهمد که قبلا تجربه کرده باشد، بدترین شب عمرم بود.
پس روز اول، کارتان انجام نشد و منتظر فردا ماندید؟
-بله شب وحشتناکی بود و من گفتم می‌خواهم دندانم را هم بشکنم. خلاصه کلی چکش زدند و دندان نشکست تا درد دندان هم به دست‌و‌پای شکسته و بدن تماما زخمی اضافه شود. پیمانکار هم مدام تکرار می‌کرد که فردا آخرین فرصت است و اگر انجام ندهید، باید برگردیم، می‌گفت، من گزینه‌های بهتری دارم که مثل شما بی‌جرأت نیستند؛ خیلی فشار عصبی وارد می‌کرد. خلاصه ساعت ٥ صبح خون‌های خشک روی زخم‌ها را کَندیم و دوباره سنباده زدیم که دردش از مرتبه اول هم بیشتر بود. بیرون آمدیم و باید خودرویی که درحال رانندگی به‌ صورت خلاف است، پیدا می‌کردیم. تماس‌ها و فشارهای پیمانکار هم ادامه داشت. دوستم با دست‌ و دماغ شکسته، راننده بود و با دو انگشت کلاج می‌گرفت، من وسط با تلفن حرف می‌زدم و یکی با زخم‌های کمتر پشت سر من بود. چندین خیابان را گشتیم و موردی را پیدا نکردیمیا پیدا شد و راننده ما ترسیده بود. باید شانس می‌آوردیم و راننده خودرو بیمه می‌داشت، چون ما حاضر نبودیم از فرد پول بگیریم، هدف ما بیمه بود. ما حتی پولی را که راننده ضرر می‌کرد، به‌گونه‌ای که مشکوک نشود، به او می‌دادیم. رفتیم داخل سینهیک خودرو که از پارک خارج شد، ولی راننده خودرو ترمز زد، خودروی دوم را رد کردیم که پیمانکار تماس گرفت و گفت، برگردید تا برویم به شهرمان. دوستم صدای تلفن را می‌شنید و یک‌مرتبه من متوجه شدم که پخش زمینیم. شانس آوردیم که خودرویی پشت سر ما نبود. مردم جمع شدند و هرکسی فیلم می‌گرفتیا برای خودش نظر می‌داد؛ می‌گفتند، اینها مست بودند، نگاه این جاده‌ها با جوان‌های مردم چه می‌کنند، وای به حال مادر این سه جوان... خلاصه یک پیرزن داد زد که شما چقدر حرف می‌زنیدیکی زنگ بزند اورژانس، نمی‌بینید این سه جوان دارند پرپر می‌شوند؟
-حسین درنهایت از پروژه اول خود به ١٣‌میلیون تومان درسال ٩١ می‌رسد که «تاچشم به هم زد درطول دو روز ٥‌میلیون را بین دوستان و فامیل‌های خیلی نیازمندش تقسیمش کرد.» او بعد از تابستان‌ سال ٩١ به دانشگاه محل تحصیلش برگشت و کار را ادامه داد اما این‌بار درمقام پیمانکاری که سعی می‌کرد عادل باشد و رفتاری را که با او انجام شد، با مصدومانش تکرار نشود. او تا دوسال بعد پیمانکاری را با سختی‌ها و جزییات مختص به‌خود انجام و دراین مدت تصادف ساختگی ٨نفر را به قول خودش مدیریت کرد؛ اما از نظر این فرد باتجربه، دلیل کسانی که این کار را انجام می‌دهند، چیست و خودش به‌شخصه چه دلایلی برای این کار داشت؟-
-یادم است دانشجو بودم و به یک خانمی علاقه‌مند شدم که با هم رابطه برقرار کردیم و بحث ازدواج مطرح شد. به ‌دلیل این‌که پدرم نمی‌توانست کمک مالی کند، احساس کردم پیش این خانم دارم کم‌ می‌آورم، احساس کردم این خانم که من الان به او قول ازدواج دادم، علاوه بر نیاز عاطفی، حمایت مالی هم می‌خواهد. علاوه ‌براین، پدرم هم تمام عمر کارگری کرده و دیسک کمر هم داشت و من می‌خواستمیک دستگاه بلوک‌زنی برایش بخرم، اما یکی از رفیقانم داخل این کار بود و پول به دست می‌آورد؛ این‌که او چطور وارد این داستان شد، خودش قصه مفصلی دارد. اول خیلی با این کار مشکل داشتم، چون ترس و عذاب‌وجدان زیادی داشت. من رفیقی داشتم که شرایط مالی خوبی نداشت ولی چندان تحت‌فشار نبود. او از این کار لذت می‌برد، لذت‌بردن از این‌که تو دارییک کار غیرقانونی انجام می‌دهی و هرجایی هم که می‌نشست، با افتخار این کار را تعریف می‌کرد و می‌گفت، من درگیریک خلاف بزرگ شدم اما برای من و خیلی‌های دیگر همان نیاز مالی مطرح بود.
غیر از این دلایل، به‌ نظرت تشدید اختلاف طبقاتی هم در راه‌افتادن این جریان تأثیرگذار بوده، این‌که فرد با نیت اعتراض به اختلاف طبقاتی موجود دست به چنین کاری بزند؟
آدم‌های درگیر این کار ، خوشبختانه یا متأسفانه آدم‌های اهل اندیشه نیستند که مثلا بگویند من این کار را می‌کنم تا مبارزه‌ای انجام بدهم و این‌که چرا این افراد درگیر فکر نمی‌شوند، نمی‌دانم. این افراد فقط به دلیل نیاز مالی و احساس قدرت‌کردن و دلایل اینچنینی دست به این کار می‌زنند.
پیمانکار به‌طورکلی چه کاری انجام می‌دهد؟
-به ‌قولی دلال است؛ هزینه کار را پرداخت می‌کند و مسائل اداری را دنبال می‌کند و درنهایت ٦٠ تا ٧٠‌درصد پول را برمی‌دارد. یک‌هفته، دوهفته درگیر است و سود بیشتری نسبت به مصدوم می‌کند. به صورت قطع ٦٠درصد پول دریافتی به پیمانکار می‌رسد و من حتی کسانی را می‌شناسم که ٧٠ تا ٧٥‌درصد پول را برمی‌دارند. پس پیمانکار با دلالی به سود زیادی می‌رسد و با یک هفته کار به ٣٠‌میلیونیا بیشتر می‌رسد، بدون این‌که آسیبی به خود برساند.
پیمانکار معمولا خودش قبلا مصدوم بوده، یعنی به‌عنوان مصدوم اقدام به صحنه‌سازی کرده؟
-٩٥‌درصد پیمانکارانی که من می‌شناسم، قبلا این کار را انجام دادند. دونوع حساب کتاب و پیمانکاری داریم: یکی این‌که پیمانکار از اول شرط می‌گذارد که پول را که از بیمه گرفتیم، ٦٠درصد به من می‌رسد و عده دیگری هم هستند که از قبل تعیین می‌کنند که مثلا ما به ‌ازایشکستن هر دست یا پا به تو ٣میلیونیا به ازای هر زخم درصورت یا بدن فلان مقدار پول می‌دهیم و خودش برای همین دست ١٢‌میلیون از بیمه می‌گیرد. درنوع دوم اینطور نیست که پیمانکار پول را قبل از کار بدهد و اگر کار انجام شود و او به پول برسد، حق مصدوم را متناسب با قرارداد پرداخت می‌کند. مصدوم هیچ‌وقت بیشتر از ٥٠‌درصد دریافت نمی‌کند ولییکی مثل من که قبلا سختی‌های زیادی را تحمل کردم، هزینه‌ها را خودم انجام می‌دادم و ٥٠درصد یا بیشتر را به مصدوم می‌دادم.
چه می‌شود که افراد؛ مصدوم یا پیمانکار به این راه برای پول درآوردن روی می‌آوردند؟
-تمام کسانی که من می‌شناسم، نان‌آور یک خانواده هستند؛ طرف پدرش را از دست داده یا این‌که دیگر نمی‌تواند کار کند و سرپرست چندین نفر درخانواده است و مجبور می‌شود به سمت این کار بیاید که پولی را به دست آورد که با آن کار دیگری را شروع کند. خیلی‌ها برای این‌کهشروع به کشاورزی کنند، مجبور شدند که به سمت این کار بیایند. درشهر ما این‌قدر پول کم است و این‌قدر پول‌ درآوردن سخت است و ازطرفی کارهایی که درشهر بزرگ وجود دارد، آن‌جا وجود ندارد، بنابراین طرف مجبور می‌شود که به خلاف روی بیاورد و یکی از معدودخلاف‌هایی که هنوز می‌توان از آن پول درآورد، همین صحنه‌سازی است. جالب است که حتی وقتی فرد واقعا تصادف می‌کند و استخوان‌هایش داخل تصادف می‌شکند، قاضی می‌گوید که تو صحنه‌سازی کردی.
مراحل اداری چگونه است و چطور باید مقابل مأمور آگاهی، قاضی و دفتر بیمه نقش بازی کند ولی با همه این تجربه‌ها، از کارش کنار کشیده است، چرا؟
- الان دیگر استخوان نازک‌نی جواب نمی‌دهد و قاضی می‌فهمد. باید گردن یا استخوان‌های اصلی را بشکنی که کار بسیار سختی است. من الان نگران افرادی هستم که وارد این کار می‌شوند،  ازطرفی امکان دستگیری و جریمه‌های سنگین هم وجود دارد؛ خشونت، درد و رنجی در وجود تو نهادینه می‌شود که تا همیشه آزارت می‌دهد. خیلی‌ها پیشنهاد دادند ولی انگار چیزی در وجود من می‌گوید که دیگر نباید تکرار شود. ترس هم وجود دارد. همین تابستان گذشته در شهر ما چهار زن را دستگیر کردند؛ اینها با همدستی شوهرشان نطفه می‌کاشتند و پس از چهارماه با ضربه پای شوهر نطفه چهار- ٥ماهه را می‌کشتند و یک تصادف ساختگی هم ایجاد می‌کردند تا دیهیک انسان کامل بگیرند که همه‌‌شان دستگیر شدند؛ شاید باورت نشود ولی عامل این همه بی‌رحمی و مصیبت علیه خود و دوستانت فقر و بیچارگی است، حالا که به تازگی تصمیم گرفته‌ام از این کار دست بکشم، از استرس و فشار این روزهای بیکاری دارم دیوانه می‌شوم.