نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

arresting girls in Iran for hijab گرفتن چندین دختر توسط گشت ارشاد

توفان در راه است! آیا آماده ایم؟

داریوش افشار


پس لرزه های جنبش آزادیخواهانۀ مردم یکی پس از دیگری و با ابعاد و اشکال مختلف، خود را بصورت تولید شکافهای عمیق در دل حاکمیّت ضد بشری جمهوری اسلامی نمایان میکنند و این تازه آغاز آن راهی است که سرنوشت محتوم آن فروپاشی کامل نظام را در بر خواهد داشت.

تا یکسال پیش کلیّت نظام جمهوری اسلامی را دو جناح اصلی "اصولگرایان" و "اصلاح طلبان" تشکیل میداد. با برگزاری مضحکۀ "انتخابات" دور دهم ریاست جمهوری در خرداد 1388، جناح "اصولگرا" تمامیّت خواهی خود را در قدرت حکومتی و در به انحصار درآوردن چپاول ثروتهای ملّی با حمایت مستقیم ولی فقیه خامنه ای جامۀ عمل پوشانید. اعتراضات گسترده و خیزش بی سابقۀ مردم بستوه آمده در ابعاد چند ملیونی بطرز وحشیانه از طرف نیروهای امنیّتی سرکوب شد و اصلاح طلبان با دستاویز شدن به اعتراضات مردمی سعی در بقای خود و در عین حال حفظ حاکمیت ضدّ مردمی حکومت اسلامی کردند.

نجواهای اصلاح طلبان و پشتک و وارو زدنهای نمایندگان آن مانند خاتمی و رفسنجانی، اینجا و آنجا و با اتخاذ سیاستهای "کژدار و مریض" از یکطرف، و از طرف دیگر "ایستادگی" بخش دیگر اصلاح طلبان به نمایندگی موسوی و کروبی در مقابل تمامیّت خواهان و تظاهر به "عدالتخواهی" در قبال رأی مردم و سوء استفاده از اعتراضات بیسابقۀ مردمی در بقای خویش در ارکان حکومت چپاولگر اسلامی، در نهایت با اهرم سرکوب وحشیانۀ حکومت علیه مردم، توانست عمود خیمۀ حاکمان اسلامی را هرچند آسیب دیده و تَرَک خورده، اما برای چند صباحی دیگر بالا نگه دارد.

در مقابل خواسته های آزادیخواهانه و بحق مردم، و افق پایان دادن به حکومت ننگین جمهوری اسلامی توسط مردم، شکافها و تضادهای درونی حاکمیّت امّا، بمنظور نگاهبانی از عمود خیمۀ حاکمان، یعنی اعمال حکومت الله به نیابت ولی فقیه و ترمیم ضربات وارد شده بر آن، حتّی در درون تمامیّت خواهان، بسرعت نشو و نما میکنند. حاکمان اسلامی با وحشت از منظر افق سرنگونی، هر یک نسخه های رمالان خود را تجویز میکنند و هر یک با بقچه های عطّاری مورد نظر خودشان وارد گود شده اند.

"بیت جماران" و "بیت ولی فقیه" با پارازیت پراکنی و در نهایت لغو سخنرانی حسن خمینی و حتّی زد و خورد به جان یکدیگر افتادند و اعتراضات شماری از عمامه بسر ها را بر علیه احمدی نژاد و "بیت رهبری" بر انگیختند! اختلافات تا بدانجا پیش رفت که حتّی فالانژهای احمدی نژاد خواهان ممانعت فعالیتهای حسن خمینی، نوۀ "امام!" در قم شدند! این خود عکس العمل شدید رئیس مجلس، علی لاریجانی را در بر داشت که خود نمایندۀ شهر قم و از حامیان "روحانیت" و حوزه های علمیه قم محسوب میشود.

عمامه بسرهای متشخصی همانند رفسنجانی، اردبیلی و صانعی با استناد و دست به دامان شدن به خانواده های معدومان پیشین "نظام" چون مطهری و بهشتی که نسخه های عطّاری خود را برای بقای "نظام" میپیچند، و عکس العمل های متقابل فالانژهای احمدی نژاد با حمله به دفتر و پایگاه های مراجعی چون صانعی و منتظری و دستغیب، بطوز بارزی شکافهای عمیق در بالا را بنمایش میگذارند.

اختلافات دولت احمدی نژاد با مجلس لاریجانی به چنان اوجی میرسد که لغو مصوبۀ شورای انقلاب فرهنگی در مورد وقف دارائی های دانشگاه آزاد، که در واقع خلع ید رفسنجانی از ثروتهای نجومی حاصله از درآمدهای این کانون میباشد، با تهدیدهای "به توپ بستن مجلس" از طرف فالانژهای احمدی نژاد همراه میشود! "بیت رهبری" و عمود خیمۀ تَرَک خوردۀ "«نظام" ناچار به میانجیگری و کنار گذاشتن موقتی این لایحه میشود. شکافها بین دولت و مجلس تا بدانجا کشیده شده است که نه مجلس به دولت پاسخگوست و نه دولت به مجلس! دولت مصوبات مجلس را رد میکند و مجلس پروژه های دولت را غیر قانونی قلمداد میکند. جناح حامی احمدی نژاد در مجلس بجان جناح دیگری از خودشان، یعنی در درون فراکسیون "اصول گرایان"، خواستار بیرون کردن مطهری و طرفدارانش از این فراکسیون میشوند.

کار اختلافات در درون خود اصولگرایان بجائی رسیده است که دیگر هیچ نظرگاهی را دولت بمثابه ماشین سرکوب مخالفان خود تحمّل نمیکند و خواستار تک حزبی کردن جامعه (درست مانند دوران پایانی حکومت شاه و برپائی حزب رستاخیز بعنوان تنها نهاد سیاسی)، با مطرح کردن "حزب ولایت" میشود تا از این طریق و با فیلتر کردن نفوذ مخالفان خود، کار یکدست کردن حکومتی، ادامۀ سرکوب مخالفان را از هر طیفی و در نهایت نجات جمهوری اسلامی با نسخه های پیچیده شده از جانب رمال های مورد تأئید خود را به سر انجام برساند.

تضاد ها و کشمکش های بین المللی و اعمال تحریم های یک جانبه و چند جانبه از سوی کشور های غربی هم اثرات خود را در این اختلافات و بوجود آمدن شکافهای عمیق در حاکمیّت نشان میدهند. حتّی دو کشوری هم که در نشست سازمان ملل رأی مخالف به تحریمها میدهند، با عمیق شدن بحران در درون حاکمیّت و دورنمای فروپاشی به آنها دهن کجی میکنند!

رفسنجانی بارها سیاستهای خارجی دولت را مبنی بر "نگرانی در حفظ نظام" بباد انتقاد گرفته و هشدار میدهد!

عمق شکافها در درون حاکمیّت، حتّی به تقدم و تأخر واژۀ اسلامی در دیدگاه اصولگرایان از "اسلام" و چارچوب جغرافیائی هم کشیده شده است! مشائی و باند احمدی نژاد در پی استحکام جایگاه خود در عرصۀ جهانی و پس راندن دیگر "آلترناتیو های درون حکومت اسلامی" در منظر سیاستمداران غربی، مضحکۀ "همایش ایرانیان خارج کشور" را براه می اندازند. "اسلام ایرانی" و یار کشی با دامن زدن بر احساسات ناسیونایستی در میان ایرانیان متشخص و با نفوذ در کشورهای غربی، وبا تحمّل مخارج نجومی در براه انداختن این مضحکه که هدف اصلی آن تقویت لابی جمهوری اسلامی در خارج از کشور و تقویت "جنبش ضد تحریم" و "جنبش ضد جنگ" بنفع جمهوری اسلامی در برون مرز است، خشم و غضب روحانیون عمامه بسر را برمی انگیزد. احمد توکلی در مقابل این سیاست (یعنی تقدم ایران بر اسلام) تا جائی پیش میرود که این سیاست را خیانت به اسلام میخواند و خواستار "تعیین تکلیف رئیس جمهور با نظام ایران اسلامی" میشود! دیگر عناصر روحانیّت و طرفداران آنان از قبیل احمد خاتمی و مطهری هم، صحبتهای مشاعی را شرک و کفر میخوانند و اظهارات وی و باند احمدی نژاد را آماج حملات خود قرار میدهند.

در این نباید لحظه ای تردید داشت که تمامی این جناحها در حفظ نظام جمهوری اسلامی و سرکوب جنبش آزادیخواهی متفق القول هستند. موج اعدامها هرروز رو به افزایش است و تنها راه حل حاکمان مسلمان برای بقای ننگین حکومت خود، همانا سرکوب وحشیانه و جنایت است.

بموازات وقوع این شکافهای عمیق در بطن حاکمیّت، و علائم فروپاشی نظام از درون، جنبش آزادیخواهی و سرنگونی جمهوری اسلامی در حال تجدید قوا و آموزش از تجربیات مبارزاتی اخیر خود میبایستی خود را آمادۀ یکسره کردن تکلیف خود با این حکومت ضد بشری کند.

پروسۀ فروپاشی نظام جمهوری اسلامی رو به تکامل است و خارج از ارادۀ حاکمان و هر کس دیگری، در حال تکوین. انفجار حاصل از تَرَکهای درونی حکومت مانند سدّی که میرود تا فشار سیلاب و طغیان مردم بستوه آمده را نامتحمل باشد شمارش معکوس خود را آغاز کرده است. هر آن این سد در حال تخریب و فروپاشی قرار گرفته و سیلاب جنبش توده ای میرود تا بساط این حکومت ضد بشری و در نابهنگام را در هم بپیچد.

حکومت در حال جنگ و جدال و در حال در هم شکستن و فروپاشی از درون است. تنها اهرم بقای این حکومت سرکوب و اعدام است. هیچ اصلاحی از درون قادر به نجات این حکومت نیست. جامعۀ بین المللی آمادگی کامل از میان برداشتن این حکومت با دستان ملّت خود را دارد. امّا نکته در اینجاست که مسیر این سیلاب به کجا منتهی میشود! آیا شالوده های یک آلترناتیو مردمی و انسانی برای هدایت این سیلاب به مقصد موعود وجود دارند؟ این دیگر بعهدۀ جمع جمیع نیروهای انقلابی سرنگونی طلب است تا با درایت و تشخیص مرحلۀ حساسی که پشت سر میگذاریم، به وظایفی که تاریخ در پیش روی آنها قرار داده عمل کنند. آیا نیروهای خواهان سرنگونی آمادۀ توفانِ در راه هستند؟

داریوش افشار

14 آگوست 2010


منبع: سايت ديدگاه

چهل مقاله از يهودی تباران ضداستعمار فلسطين



پيشگفتار:
همان طور كه طرح روى جلد نشان مى دهد، استعمار فلسطين، يكى از بزرگ ترين دزدى هاى تاريخ بشرى ست و از آنجا كه به رغم هياهوى «حقوق و قوانين بين المللى» و «عصر حقوق بشر» و در معافيت كامل از مجازات صورت مى گيرد وقيح ترين آنها ست. پاكسازى قومى و اخراج اهالى فلسطين از سرزمين شان و جايگزينى آنان با مهاجران يهودى از سراسر دنيا در واقع نوعى لشكر كشى سرمايهء جهانى در عصر جديد است و همان گونه كه ماكسيم رودنسون مى گويد: «پايان فرآيندى ست كه به طور كامل در جنبش بزرگ توسعه طلبى اروپا ـ آمريكا در قرن هاى ۱۹ و ۲۰ مى گنجد كه هدف از آن اسكان يا سلطهء اقتصادى و سياسى بر سرزمين هاى ديگر است (ص ۷ همين كتاب).
اهالى فلسطين كه دربرابر اين بلا كه نه از آسمان، بلكه از مناسبات طبقاتى سرمايه دارى و امپرياليسم جهانى بر سرِ آنان نازل شده، يك قرن است كه با هر وسيله اى كه گمان كرده اند مى تواند از نابودى نجاتشان دهد با استعمارگر و همدستانش ــ كه برخى از آنان عرب و مسلمان بوده اند ــ جنگيده اند و به دليل حدّتِ تضادشان با دشمن كه آنان را دربرابر «بودن يا نبودن» قرار داده، بيش از ۶۰ سال است كه مشعل مبارزهء ضد استعمارى، ضد امپرياليستى را، حتى گاه به نيابت از ديگر ملت هاى دربند، فروزان نگاه داشته اند و اين است دَينى كه همهء خلق هاى خاور ميانه در قبال فلسطينى ها به گردن دارند.
صهيونيسم با حمايت استعمار و سرمايهء جهانى تا دهها سال منكر آن بود كه فلسطين و فلسطينيان وجود داشته اند، اما مبارزهء صبورانه و پيگير روزمرهء فلسطينى ها در كليهء عرصه هاى زندگى به تدريج برخى وجدانها را بيدار كرد چه در خود اسرائيل و چه در اروپا و آمريكا كه دولتهاشان جانبدار ناديده گرفتنِ فلسطين بودند. به تدريج آشكار شد آن سرزمينى كه به غلط «بدون مردم» ناميده شده بود تا به «مردمى بدون سرزمين» يعنى يهوديان داده شود، خود مردمى دارد كه در بازپس گرفتنِ حقوقى كه از آنان سلب شده پاى مى فشارند و از جانشان مايه مى گذارند.
از آنجا كه مسألهء فلسطين مسأله اى ست سياسى، نه مذهبى يا قومى و نژادى، به رغم مغلطه هاى فراوانى كه در اين باره صورت گرفته و افق را تيره كرده است، در كنار ستمديدگان و حق طلبان فلسطينى قرار گرفتن نه اختصاصى به اعراب دارد نه به مسلمانان، بلكه امرى ست بشرى و از اين هم دقيق تر بگوييم طبقاتى ست. فلسطينى هايى كه هويت و حق حيات و كليهء حقوقشان سلب شده در صف محرومان، «نفرين شدگان زمين» و بى كم و كاست در صف پرولترها قرار مى گيرند و طبيعى ست كسانى كه در اين اردوگاه جاى دارند نمى توانند دربرابر استعمار فلسطين و ناديده گرفتنِ حقوق مردمش سكوت كنند، بلكه سكوت را جرم مى دانند.
ايدئولوژىِ نژادى ـ مذهبى اسرائيلى كه در توجيه استعمار فلسطين به كار رفته همواره كوشيده است مسألهء اسرائيل را مسألهء يهوديان قلمداد كند، به نام همهء آنان و به خصوص، به نام قربانيان جنايت هاى ضد بشرى نازى ها سخن بگويد، اما از همان آغاز برپايى دولت اسرائيل و دربرابر اين تزوير و خَلطِ مبحث، در بين يهودى تباران صداهاى اعتراض و خشم و نفرت بلند بوده است. اغلب كسانى كه در اين كتاب، مقاله اى يا نامى از ايشان آمده خود را به عنوان يهودى نمى شناسانند، اما با صداى بلند اعلام مى كنند كه سازمان ها و نهادهاى رسمى و غير رسمى دست راستى جانبدار تجاوزات اسرائيل حق ندارند به نام همهء يهودى تباران سخن بگويند. اين معترضين، برخلاف آن تصور ساده انگارانه و ارتجاعى كه يهودى و اسرائيلى را يكى وانمود مى كند، بين ايندو اختلاف اساسى قائل مى شوند و حاضر نيستند پايمال شدن زندگى و حقوق فلسطينى ها را به دست تجاوزگران صهيونيست حاكم بر اسرائيل امضا كنند.
مقالاتى كه در اينجا جمع آورى شده و امضاها آشكارتر از آن اند كه نيازى به توضيح آنها باشد. تنها اشاره مى كنيم كه مقالات را با ترتيب تاريخ نياورده ايم تا نشانى باشد بر اينكه در چارچوب توازن قواى بين المللى از ۶۲ سال پيش به اين طرف، به نفع حقوق فلسطينى ها تغييرى در واقعيت امر رخ نداده و فرقى ندارد كه مقاله در ۷۰ سال پيش نوشته باشد يا همين ديروز. بارى، به رغم جنگ ها و مبارزات همه جانبه، به گفتهء آريل شارون، جنگ ۱۹۴۸ ادامه دارد و هر وجب از «سرزمين موعود» كه اسرائيل تصرف كند غنيمت است.
اين نكته را هم اضافه كنيم كه عنوان كتاب: «يهودى تباران ضد استعمار فلسطين» را در مقايسه با عنوان هاى پيشنهادى ديگر مانند «يهودى تباران ضد صهيونيست» يا «يهودى تباران ضد سياست استعمارى اسرائيل» مناسب تر تشخيص داديم، هرچند هر سه عنوان با توجه به تمايزهايى كه گاه در آراء نويسندگان ديده مى شود از اعتبار كافى برخوردار است. تمايزها را خواننده ضمن مطالعهء كتاب درخواهد يافت. تنها اشاره مى كنيم كه براى برخى از آنان استعمار فلسطين از همان ۱۹۴۸ است و براى برخى ديگر از ۱۹۶۷ به بعد. چنان كه براى برخى صهيونيسم آنجا كه به ايجاد «وطنى براى يهوديان» منجر شده قابل تأييد است، اما آنجا كه حقوق ملتى ديگر را ناديده مى گيرد محكوم شدنى ست. برخى صريحاً اظهار مى دارند كه اسرائيل همچون كودكى ست ناشى از تجاوز جنسى، اما به رغم اين حقيقت حق حيات دارد.
اميدواريم كوشش ناچيز ما در گردآورى اين كتاب، كه به همت مجلهء آرش ـ پاريس انتشار مى يابد، سهمى در روشن كردن حقيقتِ آرمان عادلانهء فلسطين و مبارزهء فلسطينى ها براى خوانندگان فارسى زبان ادا كند و از بار سنگين عدم فهم آن در ذهن جوانان بكاهد.
دفاع از حقوق و مبارزهء فلسطينى ها كه از حق سادهء زندگى در سرزمين خويش آنطور كه خود مى خواهند محروم اند و اين حق از آنان سلب شده، براى ما جزئى ست جدايى ناپذير از حق و مبارزهء همهء پرولترهاى جهان براى رهايى.
دربرابر پيگيرى و شكيبايى مبارزهء همه جانبهء توده هاى فلسطينى كه اميدواريم روزى به ثمر بنشيند سرِ تعظيم فرود مى‌آوريم. همچنين در برابر شهامت يهودى تبارانى كه «دفاع از حق را بر دفاع از مادر خويش مقدم مى‌شمارند» و از تهمت و تهديد و محاكمه و طرد نمى هراسند و چشم در چشم تجاوزگران حاكم بر اسرائيل صلا مى دهند كه: «ما همه فلسطينى هستيم» و در اين كتاب تنها توانسته ايم از شمار اندكى از آن وجدان هاى بيدار مطلبى بياوريم با تجليل و احترام فراوان ياد مى كنيم.
تراب حق شناس، حبيب ساعى
فروردين ۱۳۸۹ ـ آوريل ۲۰۱۰
* يادآورى: ترجمهء مقالاتى كه نام مترجم ندارد از ويراستاران است.

23 مرداد 1389 15:35



||


گزارشی از فاجعه انسی در زندانهای جمهوری اسلامی


هاشم خواستار، معلم و بازنشسته و عضو کانون صنفی فرهنگیان خراسان، با انتشار نامه‌ای خطاب رییس قوه قضائیه و تمام افراد زیر مجموعه این نهاد به با برشمردن حقوق اولیه زندانیان که در زندان رعایت نمی‌شود، دلایل بیماری مداوم آنان را نیز عنوان کرده است.


به گزارش جرس، وی در بخشی از نامه‌اش می‌نویسد: کتک کاری و ضرب وشتم شدید زندانیان که به هر دلیل به وسیله نیروهای گارد ویژه صورت می‌گیرد باعث فشارهای روحی و روانی بر تمام زندانیان و کارمندان زندان و سربازان شده که در ایجاد جامعه ناسالم و تداوم این جامعه ناسالم بسیار موثر است .

گفتنی است هاشم خواستار ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ دستگیر و بعد از یک ماه و نیم با وثیقه‏ ۳۵ میلیون تومانی آزاد شد. وی در تاریخ ۲۵ شهریور ۸۸ در پارک ملی مشهد، در حال پیاده روی دستگیر و به زندان وکیل آباد مشهد، منتقل و در دادگاه بدوی به شش سال حبس، محکوم شد. حکم او در دادگاه تجدید نظر به دوسال زندان تعزیری کاهش یافت.

متن کامل نامه هاشم خواستار به شرح زیر است:

ریاست محترم قوه قضائیه و زیر مجموعه آن ….. تا ریاست محترم بند 1 / 6 زندان وکیل آباد مشهد که من در آن زندانی هستم

احترما اینجانب سید هاشم خواستار معلم بازنشسته و نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان به استحضار می رساند که هم اکنون در زندانی عمر سپری می کنم که مسائل ابتدایی حقوق زندانی رعایت نمی‌شود.

الف – تغذیه زندانیان

1- انسان در شبانه روز باید پنج تا 6 مرتبه میوه بخورد که در حالت خوش‌بینانه زندان هر دو ماه یک نوبت میوه می‌دهد یعنی ما زندانی‌ها غیر استاندارد در شبانه روز میوه می‌خوریم (عملا میوه را مزه می کنیم)

2- هر انسانی برابر استاندارد F.A.O در شبانه روز به ازای هر کیلو گرم یک گرم پروتئین باید مصرف کند که نصف آن پروتئین حیوانی باشد (اسید آمینه های لازم در پروتئین حیوانی وجود دارد) ولی غذای زندان جمعا کمتر از دو گرم پروتئین حیوانی دارد، یعنی پروتئین حیوانی لازم برای هر فرد و از طرفی این جانب در قرنطینه زندان دیدم که نه تنها هیچ گونه ماده غذایی اضافه نمی‌آمد بلکه زندانیان آخر شب نان از همدیگر قرض می‌کردند و مقدار زیادی نان از فروشگاه زندان توسط زندانیان خریداری می‌شد و این نشان می‌دهد که مقدار انرژی که به هر زندانی می رسد کمتر از 2500 کالری سازمان F.A.O می باشد.

3- مواد معدنی و ویتامین ها عمدتا از میوه‌ها و سبزیها تامین می شود که غذای زندان همان طور که گفته شد فاقد سبزی و میوه می باشد .

4- نتیجتا مرتب زندانیان مریض شده و هزینه های درمانی زیادی به سازمان زندان تحمیل شده و انسان‌ها سالم به زندان آمده و با امراض جسمی و روانی گوناگون و معلول به خانه بر می گردند و یا می میرند. چنانچه این جیره غذایی به مدت یک ماه به موش های آزمایشگاهی داده شود مطمئنا در اثر سوء تغذیه خواهند مرد . همانطور که زندانیان تا کنون در اثر سوء تغذیه مرده ان.

ب – استرس

1- آنطور که زندانیان ابراز می دارند آمار زندانیان بیش از 13هزار است که در خیلی از قسمت‌های زندان هر انسان کمتر از یک متر مربع مساحت دارد که این مساحت برای یک راس گوسفند در طویله است در بند قرنطینه و بند 4 و بند 5 به خاطر کمبود جا به صورت کتابی بسیار فشرده می خوابیدیم در 5/3 متر طول 12 نفر می خوابیدیم یعنی هر نفر یک موزاییک 30 سانتی متری داشتیم .

2- اعدام زندانی ها به صورت مرتب و دسته جمعی صورت می گیرد و در هیچ نشریه و رادیو و تلویزیون وحتی تلوزیون مدار بسته زندان منعکس نمی شود اثرات بسیار سویی نه تنها برای زندانیان که برای کارمندان زندان داشته و در آینده باعث مشکلات روحی و روانی و سرطان برای آنها خواهد شد .

4- کتک کاری و ضرب وشتم شدید زندانیان که به هر دلیل به وسیله نیروهای گارد ویژه صورت می گیرد باعث فشارهای روحی و روانی بر تمام زندانیان و کارمندان زندان و سربازان شده که در ایجاد جامعه نا سالم و تداوم این جامعه نا سالم بسیار موثر است .

5- استفاده از گاز اشک آور و فلفل برای زندانیان به اصطلاح شرور که سایر زندانیان نیز بی نصیب نمی مانند. و تالمات روحی شدیدی برای زندانیان و کارمندان زندان ایجاد کرده که اثرات سوء آن بر روی خانواده و جامعه بسیار شدید است .

5- دیدن و شنیدن زندانیانی که مرتب بر اثر فشارهای درونی و روحی خود زنی و خودکشی و حتی لب هایشان را سنجاق و یا می دوزند که اثرات سویی بر جامعه زندان و جامعه بیرون از زندان می گذارد .

6- دیدن زندانیان مریض جسمی و روحی که باید در بیمارستان و یا در بهزیستی و یا در خانه شان پرستاری و نگهداری شوند و دیدن زندانیانی که نزدیک 20 سال و یا بیشتر است در زندان می باشند .

7- علاوه بر جمعه، سایر روزهای تعطیل، زندانیان نه تلفن و نه ملاقات دارند و عملا زندانی دوبله تنبیه شده و زندان برایش در روزهای جشن تبدیل به ماتم سرا می شود .

8- صادرات چین به مقدار قابل توجه حاصل تولیدات زندانیان می باشد و زندانیان ما فقط عمر به بیهوده‌گی می گذرانند .

9- هپاتیت و ایدز در بین زندانیان وجود دارد بدون اینکه آموزش های لازم جهت عدم گسترش به دیگران داده شود. شپش که بیداد می کند .

10- مسلما تعداد زیادی از زندانیان به خصوص زندانیان سیاسی به علت استرس ها و تالمات روحی به انواع بیماری ها از جمله فشار خون دچار می شوند آیا بر روی کارمندان زندان بی تاثیر است ؟! (خوشا آنان که هر از بر ندانند)

11- مقاله ای خوانده ام که یکی از اسرای فرانسوی در زندان آلمان نازی با دادن انگشترش به نگهبان در ازای روزی چند قطره آب لیمو جانش را نجات داده بود ایا این زندان انسان را به یاد زندان‌های آلمان هیتلری نمی‌اندازد در حالی که از آن زمان نزدیک 70 سال گذشته و دنیا خیلی پیشرفت کرده است .

12- دنیای دموکراسی راه حل های بسیار گسترده ای ارائه داده است آیا نمی شود با اختصاص هزار هکتار زمین و 10 حلقه چاه عمیق و سایر تاسیسات در 10 کیلومتری مشهد گوشت و میوه و گندم و لبنیات و… زندانیان راتامین و انسانهای سالمی به خانواده ها تحویل داد ؟! (من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید)

13- آیا این زندان اسلامی است؟! آیا این زندان انسانی است؟! یعنی بعد از 32 سال که از انقلاب اسلامی می گذرد تعداد و نحوه اداره زندان برازنده جمهوری اسلامی است ؟!(خوابتان آشفته مباد)

14- زندانیان سیاسی معمولا خاطراتشان را می نویسند شما چه احساسی خواهید داشت که این خاطرات را فرزند و یا نوه شما خوانده و به شما بگوید که بابا یا پدر بزرگ تو در زندان چه نقشی داشته ای؟! آیا گفتن اینکه من مامور و معذور بوده ام کفایت می کند؟!

15- در یک کلاس معلم در صورت قبولی بالا یا مردودی زیاد تشویق یا تنبیه می شود. با رتبه اول تعداد زندانیان و اعدام‌ها و نحوه اداره زندانها که ذکر خیرش رفت چه کسانی باید تنبیه شوند حتما مانند سقوط هواپیماها که مقصر اصلی خلبان مرده است اکنون هم مقصر اصلی زندانی است ؟!

16- از طلا گشتن پشیمان گشته ایم/ مرحمت فرما ما را مس کنید

زندان وکیل آباد مشهد معلم بازنشسته سید هاشم خواستار