نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ آبان ۶, پنجشنبه

Mohammed Sadeq Givi Khalkhaliخلخالی !پدر اعدام در ايرانزمين:!

پدر اعدام در ايرانزمين:khal Mohammed Sadeq Givi Khخلخالی !
!alkhali (27 July 1926 – 26 November 2003) Azerbaijani: Sadıq Xəlxali) was a hardline Shia cleric of the Islamic Republic of Iran who is said to have "brought to his job as Chief Justice of the revolutionary courts a relish for summary execution" that earned him a reputation as Iran's "hanging judge". khal14khal8خلخالی !پدر اعدام درخلخالی !پدر اعدام در ايرانزمين:! ايرانزمين:!khal13khal12khal19khal15http://www.newsoholic.com/wp-content/uploads/2016/10/khal25.jpgkhal17khal5khal9khal7khal2khal20khal23khal24khal22

وزیر کشور: ۲۵۰ هزار نفر از مردم اطراف زاهدان با امکانات و شرایط ۱۰۰ سال قبل زندگی می‌کنند


وزیر کشور ایران می‌گوید که نظام برنامه‌ریزی ایران متعلق به ۴۰ سال قبل است.

وزیر کشور ایران می‌گوید در فاصله ۱۰ دقیقه‌ای از زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، حدود ۲۵۰ هزار نفر از مردم با امکانات، شرایط و استانداردهای ۱۰۰ سال قبل زندگی می‌کنند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، عبدالرضا رحمانی فضلی این اظهارات را روز دوشنبه سوم آبان در «چهارمین همایش پیشرفت و توسعه علمی کشور» بیان کرد.
وی گفت: «در فاصله ۱۰ دقیقه از شهر زاهدان، با جایی مواجه می‌شوید که ۲۵۰ هزار نفر با استاندارد‌ها، سطح زندگی و شرایط ۱۰۰ سال قبل زندگی می‌کنند».
آقای رحمانی فضلی اشاره‌ای به نام این شهرستان و یا منطقه نکرده است. بسیاری از خبرگزاری‌های ایران این بخش از سخنان وزیر کشور ایران را منتشر نکرده‌اند.
آقای رحمانی فضلی همچنین گفت که دو لشگر برای «ایجاد امنیت و جبران نبود توازن» در استان سیستان و بلوچستان مستقر هستند، در حالی که هزینه نگهداری این دو لشکر «دو برابر نیاز سرمایه‌گذاری» برای توسعه این استان است.
وزیر کشور همچنین گفت که نظام برنامه‌ریزی ایران متعلق به ۴۰ سال قبل و یک نظام «متمرکز بخشی» است و نظام بودجه‌ریزی کشور نیز بر اساس فعالیت و جمعیت است.
وی اضافه کرد: «بر این اساس، بقیه مردم مناطق کشور باید محل زندگی خود را ترک کنند و به شهرهای بزرگ بیایند که آن نیز برای کشور هزینه‌بر است».
بر اساس آمار‌ها، استان سیستان و بلوچستان به لحاظ بسیاری از شاخص‌ها وضعیت نامناسبی دارد.
ناصر کاشانی نماینده زاهدان در مجلس نهم بهمن‌ماه پارسال اعلام کرده بود که این استان «در تمامی شاخص‌های توسعه مقام آخر» را دارد.
مهدی طباطبایی معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان نیز اعلام کرده بود که سیستان و بلوچستان جزو سه استان ایران به لحاظ «شرایط بسیار نا‌امن غذایی» است و حدود یک پنجم کودکان زیر پنج سال در این استان، دچار مشکلات لاغری، کم وزنی و کوتاهی قد هستند.
مرتضی رییسی معاون وزیر آموزش و پرورش نیز روز یکم آبان گفته بود که استان سیستان و بلوچستان در سال ۹۳ بیشترین تعداد کلاس‌های «خشت و گلی» را داشته است.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵، از جمعیت دو میلیون و ۳۵۰ هزار نفری استان سیستان و بلوچستان، بیش از ۶۴۰ هزار تن بی‌سواد هستند.
این استان یک هزار و ۳۰۰ کیلومتر مرز زمینی مشترک با کشورهای پاکستان و افغانستان دارد و یکی از مسیرهای اصلی ورود مواد مخدر به داخل ایران محسوب می‌شود.
شهیندخت مولاوردی معاون رییس جمهوری ایران در امور زنان و خانواده، اسفندماه ۱۳۹۴ گفته بود: «ما روستایی را در سیستان و بلوچستان داریم که تمامی مردان آن روستا اعدام شده‌اند».
استان سیستان و بلوچستان همچنین در سال‌های اخیر بار‌ها صحنه درگیری میان نیروهای نظامی ایران با گروه‌های مسلح مخالف جمهوری اسلامی بوده است.

سعید طوسی معظل نظام، تلاش فائزه هاشمی برای تبرئه پدر و دلیل دستگیر ی دو ...

فساد لجام گسیخته از ابتدای تشکیل نظام، چشم‌انداز منفی استعفای وزرا و ابل...

سخنان دردناک قربانی اسیدپاشی


 

من دیگر هیچ چیز را نمی بینم. فیلمی که از من منتشر شد و در آن خدا را شکر کردم که چشمانم می بیند قدیمی است. من حالا بینایی هر دو چشم را از دست داده ام. زیبایی، سلامتی و صورتم را تمام و کمال از دست دادم ولی از دست دادن بینایی زندگی من را تباه کرد. حرف من با عامل سیاه شدن زندگی و آینده من است. تو را به خدا دستت را روی چشمانت بگذار. سخت است ندیدن؟ عذابت می دهد تاریکی؟ این تمام دنیای ۲۸ سالگی من است. تو دنیای من بی گناه را برای همیشه تاریک کرده ای.»****

رنج‌‌هاي يكي از قربانیان اسیدپاشی سريالي اصفهان
اسيدپاشان اگر قرار بود دستگیر بشوند تا الان می‌شدند
به گزارش انصاف نیوز، سایت مرداد در مقدمه گزارشی از گفتگویش با سهیلا جوركش، قربانی اسید پاشی نوشت: این ها را سهیلا جورکش تنها قربانی نابینای اسیدپاشی اصفهان که هر دو چشمش نابینا شده در حالی به مرداد می گوید که چندی پیش خبر بینا شدن چشم او با دستگاه رسانه ای شده بود. حالا پس از هفت ماه دیدن با کمک دستگاه او باز هم بینایی اش را از دست داده و هر دو چشمش نابینا شده است. این در حالی است که فیلم بینا شدن سهیلا هنوز در فضای مجازی دست به دست می شود و کاربرانی که کمتر منبع خبر برای شان اهمیت دارد خدارا برای بینا شدن سهیلا شکر می کنند.
از آسانسور طبقه پنجم بیمارستان نور تهران که خارج می شوم اتاق ۱۰ دومین اتاق سمت راست است. وارد اتاق که می شوم سهیلا و مادرش را می بینم که اولی روی تخت نشسته و دومی روی مبلی روبروی تخت. پوست صورتش از دو سال پیش که این حادثه رخ داد بهتر شده بود ولی چشم راستش همچنان دوخته شده بود و چشم چپش با پوشش پلاستیکی نمکدانی بسته شده بود. درباره بهبود صورتش که می پرسم سر درد دلش باز می شود و می گوید: «من صورتم را نمی خواهم. چشمانم را می خواهم.تمام امیدم به چشم چپم بود که آن هم اینطور شد».در اتاق باز می شود و پدرش که خستگی این دو سال به وضوح در چشمانش مشخص است وارد می شود.پس از صحبت کوتاهی با آقای جورکش به سهیلا می گویم فیلمی که بعد از عمل اسپانیا از تو گرفتند و خدا را برای به دست آوردن بینایی شکر کردی هنوز در فضای مجازی دست به دست می شود.کسی خبر ندارد تو بینایی ات را دوباره از دست دادی.می گوید:« من کلا هفت ماه می دیدم.آن فیلم قدیمی است».مادرش میان صحبت سهیلا می گوید: «فکر کنم ۵ ماه بود».پدرش در جواب همسرش می گوید: «نه ۶ ماه.» هر کسی آن یکی را نگاه می کند و نگاه های همه خسته است.خستگی شان اما مثل کسی که خسته است ولی به آرامش رسیده و حالا باید خستگی در کند نیست،خسته اند اما می دانند این خستگی حالا حالاها یا حتی شاید تا پایان عمر همراه شان باشد.اصلا شاید همین خسته ترشان می کند وعدد روز و ماه و سال را از یادشان برده است.
تا چشمانم را باز کردم هیچ چیز ندیدم
سهیلا ادامه می دهد: «یک روز صبح دوربینی که با کمک آن می دیدم از چشمم بیرون افتاد. چشمانم را باز کردم و ندیدم. دنیا روی سرم خراب شد».یادآوری آن روز صدای سهیلا را لرزان کردو بغضی که در گلویش بود فرو داد و گفت: «دوربین که از چشمم افتاد در گوشه خیابان جیغ می زدم. فریاد می کشیدم و می گفتم خدایا پس کجاست آسمانت؟ خدایا کجا رفت زمینت؟ یعنی من حق دیدن با کمک دوربین را هم نداشتم؟»
قربانی اسید پاشی ادامه می دهد:«خلاصه پزشکان آنجا نتوانستند هیچ کاری برای چشمم انجام بدهند و پس از عمل هایی که در این دو سال در اسپانیا انجام داده بودم به ایران بازگشتیم».او همچنین می گوید:« از وقتی به ایران آمدم از مسئولان دولتی خانم مولاوردی و آقای قاضی زاده هاشمی به دیدارم آمدند.آقای هاشمی لطف کردند و به سرعت برایم کمیسیونی با حضور دکتر جوادی،غفاری و رجبی تشکیل دادند و فورا چشمم را عمل حفظ چشم کردند».او درباره این عمل توضیح می دهد::«با این عمل،چشمم حدود ۴ یا ۵ ماه باید استراحت کند و سپس تصمیم می گیرند باید عمل پیوند قرنیه روی چشمم انجام بشود یا باز باید دوربین در چشمم بگذارند.ممکن است خود وزیر بهداشت این عمل را انجام بدهد و ممکن است تشخیص شان این باشد که در کشوری دیگر این کار را انجام بدهم.»
تمام امیدم به وزیر بهداشت است
داشتن روحیه بسیار خوب سهیلا تاکنون باعث شده این شرایط طاقت فرسا را تاب بیاورد و روند درمان را ادامه بدهد.او درباره این موضوع می گوید: « من مطالعات روانشناسی زیادی داشتم و همه کسانی را که ناامید می شدند یا مشکلی داشتند نصیحت می کردم.روحیه قوی دارم و همین روحیه من را تا اینجا نکه داشته اما از دست دادن بینایی ام را نمی توانم تحمل کنم.اگر علم تا جایی پیشرفت کرده که بتوانم ببینم چرا باید به دلیل یک سری سهل انگاری و اشتباه نبینم».
او ادامه می دهد:« نمی دانم در اسپانیا چه شد و آن پزشک مسن چه کار کرد که دوربین دچار مشکل شد و از جای خود خارج شد ولی تمام امید من به وزیر بهداشت است که یا خودش بینایی ام را به هر طریقی به من برگرداند یا من را به دست کسی بسپارد که بتواند این کار را انجام بدهد».
او همچنین می گوید:« تنها کسی که تا الان به هر طریقی به من و شرایطم اهمیت داده و کمک حالم بوده همین فرد بوده و امیدی به هیچ کس ندارم.صدای سرفه های پی در پی و خشک مادرش توجهم را جلب می کند».می گوید: «بیش از یک ماه است که ریه ام به شدت اذیتم می کند و سرفه امانم را بریده است».
می پرسم تمام کارهای سهیلا با شما است؟ می گوید: «در این دو سال درست شبیه سایه سهیلا کنارش بوده ام و یک لحظه او را رها نکرده ام.الان هم خدا را شکر می کنم ولی تنها خواسته ام این است که یک پرستار به ما بدهند که بتواند به ما کمک کند.او ادامه می دهد؟ من پرستار ۲۴ ساعته دخترم هستم و هیچ گله ای هم ندارم ولی با توجه به اینکه شرایط جسمی ام هر روز بدتر می شود،فقط نگرانی ام این است که اگر مریضی من را از پا در بیاورد و سرپا نباشم چه کسی کنار سهیلا خواهد بود.من به خاطر سهیلا باید بتوانم سرپا و سرحال باشم.
او حتی در شخصی ترین مسائل نیاز به کمک من و پدرش دارد و من واقعا نگرانم همسرم هم به تازگی قلبش مشکل پیدا کرده و قندش بسیار بالاست».پدر سهیلا میان صحبت همسرش می آید و می گوید: «وضعیت مریضی ما باعث شده درخواست کنیم یک پرستار تمام وقت به سهیلا اختصاص بدهند.از سوی دیگر وضعیت رفت و آمد ما به شدت هزینه بر است».
سهیلا در تکمیل صحبت های پدرش می گوید: «من برای گفتن حرف هایم چندین بار درخواست دیدن رییس جمهور را کرده ام ولی تاکنون این اتفاق نیفتاده است.حتی خانم مولاوردی که به تازگی به ملاقاتم آمدند قول دادند آقای ربیعی وزارت کار برای پیگیری بیمه ام بیایند ولی ایشان هم نیامدند.به جز آقای هاشمی هر مسئولی به ما می رسد فقط وعده می دهد».سهیلا ادامه می دهد: «من از آقای رییس جمهور خواهش می کنم صدای من را که بی گناه به این روز افتاده ام گوش کنند و برای دیدنم بیایند.»
سهیلا با بیان اینکه دیگر امیدی به دستگیری اسیدپاش ندارد می گوید: «اگر قرار بود دستگیر بشود تا الان می شد. اصلا دستگیر هم بشود چه فایده ای به حال من دارد. من دوست ندارم او اعدام شود، او حتما باید درد اسید را با گوشت و پوست و استخوانش لمس کند. البته می دانم که امیدی به بازداشتش نیست. فقط به او می گویم: فقط پنج دقیقه دستانت را روی چشمانت بگذار. این تمام دنیای من است.»

مدارک ومصاحبه با دوتن ازقربانيان تجاوز قاری قرآن(2

مدارک ومصاحبه با دوتن ازقربانيان تجاوز قاری قرآن(1