نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

درد دل مادران درد دیده زندانیان ، سیاسی است

۱۰,۰۱,۱۳۹۰
ودر آخر می پرسیم که گناه یک مادر چیست؟(مادران و خانواده های زندانیان سیاسی)
این نامه درد دل مادران درد دیده زندانیان سیاسی است که از رفتار مسئولین اینطور استنباط می شود که مادران زندانیان سیاسی باید کم احساس تر و سنگ دل تر از مادران زندانیان عادی و سایر زندانیان با شد.چرا که مادران این زندانیان میتوانند هر روز با عزیزانشان صحبت کنند واز طریق تماس روزانه وگاه چند نوبت در روز از حال آنها با خبر باشند و این حداقل حقی است که از خانواده های سیاسی دریغ شده است.چگونه است که مادر زندانی عادی در ملاقات حضوری میتواند فرزند خود را در آغوش بکشد ولی مادر زندانی سیاسی باید حس مادری خود را در پشت شیشه و میله های کابین سالن ملاقات درخود سرکوب کند.
چه کسی پاسخ گو خواهد بود به مادرانی که هر روز در استرس واضطراب به سر می برند و به دلیل عدم ارتباط تلفنی با فرزندانشان ناچارند هر گونه خبری را که از رسانه ها می شنوند باور کنند .یک روز می شنوند فرزندانشان در اعتصابند روز دیگر می شنوند بیمارند ،دیگر روز می شنوند تحت فشارند و....
چرا با تغییر مسئولین هر قسمت تمام قوانین عوض می شود .آیا این قوانین سلیقه ای است که یکی وضع می کند و دیگری لغو ودر این میان همه خانواده ها را بازیچه خود قرار می دهند .
اگر هر زندانی مرتکب گناه شده است به حکم قانون در حال گذراندن محکومیت خود می با شد ،پس این همه تغییر قانون وفشار بر خانواده ها برای چیست؟
خانواده ها علاوه برفشارها ی روحی، به دلیل تغییرات پی درپی قوانین زندان متحمل فشارهای مالی نیز می باشند.چرا که یک روز اجازه می دهند که خانواده ها کتاب و پوشاک و...تهیه کنند و هفته دیگر تنها با تغییر مسئولیت فردی این قانون لغو می شود ودر این میان خانواده ها متحمل فشارهای مالی می شوند .و حال که به دلیل کمبود امکانات ،خانواده ها با میل و رغبت می خواهند مایحتاج فرزندانشان را خود تهیه نمایند ،این حق از آنها سلب می شود؟!
ما از طرف کلیه مادران و خانواده های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج از دبیر کل ،کمیسر عالی حقوق بشر و مدافعان حقوق بشر تقاضای حمایت و کمک داریم ودر آخر می پرسیم که گناه یک مادر چیست؟ 
جمعی از مادران و خانواده های زندانیان سیاسی رجایی شهر کرج 
فروردین ۱۳۹۰
    

کرزاى: سربازان آمریکایى شبها از تریاک استفاده می‌کنند و صبح مردم ما را می‌کشند

۱۰,۰۱,۱۳۹۰
afghanestanکرزاى امروز (چهارشنبه) اقدام تعدادى از سربازان آمریکایى که به قتل سه غیرنظامى افغان متهم هستند را محکوم کرد.
به گزارش خبرگزارى دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از خبرگزارى آسوشیتدپرس،‌ حامد کرزاى رئیس‌جمهورى افغانستان، اظهار کرد که این سربازان پس از استفاده از مواد مخدر، براى تفریح اقدام به قتل این سه افغان کردند.
این اولین اظهار نظر علنى حامد کرزاى درباره اقدام پنج آمریکایى از "گردان پنجم استرایکر" است که به قتل و توطئه در مرگ سه مرد افغان در جنوب این کشور متهم هستند.
این محکومیت چند روز پس از آن صورت می‌گیرد که مجله رولینگ استون، تصاویر گرافیکى از سربازان آمریکایى در کنار این اجساد را منتشر کرد.
مجله آلمانى اشپیگل نیز پیشتر سه عکس در این زمینه منتشر کرده بود.
کرزاى در مراسم فارغ التحصیلى هزاران معلم در شهر کابل گفت: آنها جوانان و پیران ما را براى سرگرمى به قتل رساندند.
رئیس‌جمهورى افغانستان گفت: این سربازان آمریکایى از تریاک و مارى جوانا که توسط مترجمان آنها در اختیارشان گذاشته شده بود، استفاده کردند. بنابراین آنها شب از این مواد استفاده کردند و صبح به کشتن مردم پرداختند.

افشاگری در مورد مرگ نابهنگام حسین امینی برادر اکبر امینی قهرمان ۲۵ بهمن بر بالای جرثقال: پرينت گرفتن

۰۹,۰۱,۱۳۹۰

houssein-amini_110328:علت مرگ بعداً معلوم میشود!


تغییر/ به کدامین گناه !
علت مرگ بعداً معلوم میشود!
وای بر سنگ دلان.
جمله ” علت مرگ بعداً معلوم میشود” مربوط به جواز دفن حسین امینی ارمکی است که در روز ۱۹ اسفند بطور ناگهانی جانباخت! و در ۲۰ اسفند با عجله و دستپاچگی کامل وی را از بهشت زهرا به آرامگاهی در زادگاه پدری اش در دهستان ارمک( مشهد اردهال کاشان) منتقل کرده و دفن نمودند.این برگه رسمی،برای  صدور و اجرای قوانین مربوط به دفن اجساد انسانهاست، که مانعی برای دفن در قبرستانها وجود نداشته باشد.


حسین،برادر جوانتر اکبر امینی ارمکی است که روز ۲۵ بهمن با در دست داشتن عکس شهدای این مردم،در بالای جراثقال رفت و خروش آزادی خواهی سر داد وبا صدای اعتراض بر علیه استبداد شورید و بدین صورت خواست که یکی صدای این مردم و جوانان را بشنود.
حسین جوانی پرشورو معتقد به آزادی انسان بود. اطرافیان و دوستان حسین معتقدند که وی قربانی کین توزی جانیان گشت و آدمکشان حرفه ای از این طریق خواستند که از اکبر و خانواده اش تقاص پس بگیرند.
در کجای این جهان و در قوانین کدام کشور عضو ملل متحد،جواز دفن جوانی را به این سرعت و بعد از یک روز از این فقدان، صادر میکنند،بدون اینکه علت مرگ آن را قید کنند و بی مهابا نیز در جواز برای اینکه هیچ گیر و پیچ باصطلاح قانونی برای حل و فصل این دفن سریع و بی سر و صدا پیش نیاید،در رابطه با علت مرگ جمله ”بعداً معلوم میشود” را مینویسند!
البته ناگفته و نانوشته پیداست که دست قساوت چگونه در انتقامجویی هیچ حریم و حرمت انسانی نمیشناسد و برای بقاء یک مشی استبدادی خون بهترین فرزندان این مرز و بوم به زمین ریخته میشود و با هر عنوان و مستمسکی میخواهند که این آب رفته را به جوی باز گردانند که البته کور خوانده اند.
در نظامی که مأمورانش خود میکشند،خود تشییع میکنند و خود مجلس ترحیم راه میاندازند،این قبیل اعمال پلید نیز شناخته شده و برای مردم ما هیچ شکی باقی نمیگذارد که بایستی برای آزادی بهاء پرداخت و مصمم تر بود،چون دشمنان این مردم برای سرکوبی آنان مصمم هستند.
در حاکمیتی که بدون هیچ تناقضی اتوبوس روشنفکران و نویسندگانش را به دره سرازیر میکنند،دختران بیگناهش را میربایند و بعد از هزار بلا و مصیبت پیکرشان را سوزانده و نیست و نابود میکنند و یا اعلام میکنند که او خودکشی کرده است!
و در حاکمیتی که زندانیان بیگناهش را زجر کش کرده و در مقابل ضجه های درد آلود بیمار سرطانی به او میگویند که مریض نیستی و تمارض میکنی! و یا رودروی زندانیان و قربانیان همین نظام بی مهابا در زندانهای عمومی رگبار مسلسل میگشایند و جنایت جمعی انجام میدهند و صدایش را هم درنیاورده و به روی نامبارک نمیاورند! معلوم است که با افراد خانواده جوانان شجاع و غیرتمندی که تن به ذلت و خواری نمیدهند چه ها که نمیکنند.
پس وای بر سنگ دلان تباهکار! که در پلیدی ، رذالت و شقاوت،هیچ مرزی را به رسمیت نمیشناسند.
این اسناد البته در تاریخ مبارزات انسانی و حقوق بشری و دادخواهی یک ملت باقی خواهد ماند و روی سیاه ظالمان را سیاهتر نمایان خواهد نمود.هیچ نیازی به توضیح نیست.
اسناد که از طرق دوستان این کانون وحامیان جوانان این سرزمین بدست ما رسیده است،به ضمیمه میباشد.خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!
کانون حمایت از خانواده های جانباختگان و بازداشتی ها -فروردین ۹۰
javazedafn-housseinamini_110328





 
  

ترانهء «نه خدا، نه ارباب!»

چاپ
ترانهء «نه خدا، نه ارباب!»
موسیقی رپ
گروه کانای (بی سروپا)
[نام کانای یادآور ترانهء «بیداری طبقهء کارگر» است ساختهء دارسیه و ژان باتیست کلمان در1871]

http://www.youtube.com/watch?v=2JKYQQtAn0I

[معرفی ترانه همراه با متن فرانسوی: تقدیم به بچه های رپ در ایران و خارج]

بگو ببینم راستی راستی ایمون دیوونه وار به چه درد می خوره؟ من که نمیدونم چی بگم، دندان  قروچه می رم، خیلی تکان دهنده س، وقت تلف کردنه، به انتظار باد نشستنه، پافشاری نادرسته، با اینکه می بینیم حقیقت از پرده بیرون زده. اما اگر که بگید اصل ما از کجا س؟ من میگم: از بیگ بانگ، از تکامل، همه با کینگ کنگ برادریم. هرکه غیر از این بگه دیوونه س. داداش! همه جزء پستاندارانیم، فقط عقل هم داریم، همین.
نه خدا، نه ارباب!

این چیزا رو بذار کنار، همه چی حساب شده س، نگران نباش، من نمی فهمم نماز و دعا پیش خدا، چی میتونه برات بیاره جز اینکه ما را عقب برونه، یا چه میدونم به افسانه بافی بندازه. تا دیگه رو خودمون حساب نکنیمو خدا رو باور کنیم و او را بپرستیم. میگن زیردستا بالا دست می شن، اینجوری ما را منتر می کنن، قسم می خورن که وقتی مُردین پاداش میگیرین! اما ما از خدا چه می دونیم؟ به چه حسابی باید به غیب ایمون بیاوریم و به آن دل خوش کنیم؟ پس در یک کلام بیایین عاقل باشیم و نامعقول را تقدیس نکنیم.
نه خدا نه ارباب!

این منو از کوره به در می بره که تو ماجرای ملحدین زبونا باز شدند و وجدانها بیدار، اما ادیان هزارون نفر را که به ایمون خود ساده دلانه اعتماد کرده بودن، به خون می کشند. کشیش، ملا، خاخام، مرشد چه فرقی دارن، همه سر و ته یک کرباس ان. من وا می ایستم چون فاصله گرفتن از دین منو از هر آئینی که بخواد بر زندگی من فرمون برونه خلاص می کنه. در یک کلام دین چیزی نیست جز ساختهء انسان و ابزاری تو دست اغنیا برای به برده کردن مردم.
نه خدا نه ارباب!

رهبرهای مذهبی، همه، عین پادشاهان ان. چه ساده است موعظه وقتی تو ابریشم می گوزی. برای ما قرض های آخر ماه می ماند و گرسنگی خوردن و محرومیت از هر حقی. اونها به خودشون حق می دن که راجع به کارای ما قضاوت کنن. آخه کی اند این خرفت ها که کسب و کارشون فروش عقیده و ایمون است تا از فراز میلیونها ثروتشان به ما درس بدهند که مثلاً چه چیز خوبه چه چیز بده. من به یک قدرت سیاسی که می دونه مهره ها و نقشه های سیاسی اش را چطوری جا بندازه می گم: برو به تخمم، برو گورتو گم کن! من خدا و ارباب ندارم.
پدر! من که نردهء گهواره را دیده م، دیگه میله های آهنی رو بر پنجره م تحمل نمی کنم. من میگم همه شان برن پی دادن! نه خدا نه ارباب!
این را توی کله ت فرو کن:
نه خدا نه ارباب!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترجمه برای اندیشه و پیکار، با سپاس از آناهیتا که متن فرانسوی را پیاده کرد:
Ni Dieu, Ni Maître!
Groupe La Canaille
http://www.youtube.com/watch?v=2JKYQQtAn0I

Dis moi à quoi ça sert, vraiment la foi éperdument, j'en perds mes mots, sers les dents, je pense comme c'est percutant, on perd du temps, espère du vent, on se positionne à tort, alors que la vérité crève l'écran. Mais dites donc, à la question d'où vient-on? Je réponds Big Bang, Evolution, tous des frères de King Kong. Qui prétend le contraire serait fou. Tous des mammifères mon frère, dotés de raison, c'est tout.

Ni Dieu, Ni Maître!
Dehors, t'inquiète, c'est calculé, je vois pas en quoi prier l'immaculé, pourrait t'porter à part nous faire reculer, ou basculer dans je ne sais quoi, se mettre à affabuler. Ne plus nous miser sur soi mais croire en Dieu et l'aduler. Les derniers seront les premiers, c'est comme ça qu'ils nous font danser, quand vous serez mort, je vous jure vous serez récompenser! Mais Dieu qu'est-ce qu'on en sait? Rien qui peut compenser le fait qu'il faut croire sans voir, et s'en contenter, donc, en condensé: restons sensé, pas question d'encenser l'insensé.
Ni Dieu, Ni Maître!
Ça me fait délirer, les bouches sont déliées, les consciences sont éveillées devant l'affaire templiers, mais c'est par milliers que les religions en ont tuées des gens qui avaient confiance en leur croyance, sans s'en méfier. Prêtre; Imam, Rabin, Gourou, où est la différence, c'est la même influence. Je monte la résistance, car mes distances me dispensent de tout endoctrinement qui voudrait diriger mon existence. La religion, n'est autre que l'œuvre de l'homme, un instrument des riches pour asservir le peuple en somme.
Ni Dieu ni Maître!
Les dirigeants religieux ressemblent tous à des Rois. Facile de prêcher la foi quand on péte dans la soie. Nous c'est les dettes en fin de mois, et la diète en fin de droit. Et ils se permettent de juger nos actes, en fin quoi, qui ils sont d'abord ces vieux cons dealer d'opinion, pour nous faire la leçon, nous dire ce qui est bon, du haut de leur millions. Une puissance politique qui sait placer ses pions, des idées politiques je veux leur dire je m'en torche les fions, qu'ils aillent se faire mettre, je suis sans Dieu, ni Maître.
Mon père né au berceau,  je veux plus de barreaux à ma fenêtre. Je dis qu'ils aillent tous faire mettre, Ni Dieu, ni Maître!
Rentre bien ça dans ta tête: Ni Dieu, ni Maître
!

Homay and Mastan Ensemble with Shardad Rohani at the Waly Disney concert...

Frédéric CHOPIN: Nocturne in C-sharp Minor (Op. Posth.)

Syrian forces shot people dead in "Dara'a" city